This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هنوز بسیاری از قربانیان جنایات جمهوری اسلامی هستند که با گذشت چندین سال همچنان گمنام ماندهاند. یکی از آنها امین خدادادی است.
امین یکی از آن جوانانی است که امروز ۳۶ سال سن دارد. او در آبان ۱۳۹۸ در شهر اندیمشک به هنگام اعتراصات بنزین ۳۱ ساله بود.
نماینده مجلس شورای اسلامی شهر اندیمشک در آن زمان فریدون حسنوند بود.
او با تعدادی تک تیرانداز بر روی پشت بام منزل خود گماشته بود که مستقیما به مردم شلیک میکردند.
امین با شلیک گلوله ساچمه و اصابت حدود ۱۲ ساچمه از ناحیه شکم، ۲ ساچمه نزدیک به نخاع و ۱۳ ساچمه در سر و یک ساچمه در چشم سمت راست مجروح شد و در مقابل منزل فریدون حسنوند در خیابان حافظ نقش بر زمین شد.
بر اثر جراحت در سر، بیش از یک هفته در کما به سر برد و شکم او از ناف تا زیر گردن برای در آوردن ساچمهها زیر تیغ جراحی قرار گرفت. چشم راست او با گذشت حدود ۵ سال پس از چندین عمل، کاملا بیناییاش را از دست داده و با وجود انحراف چشم تنها ظاهر ِآن حفظ شده است.
شهر اندیمشک شهر نسبتا کوچکی است که مردم همدیگر را میشناسند و در آبان ۹۸ و خیزش انقلابی ۱۴۰۱ اکثر جوانان به خیابان آمده بودند و تعدادی از ضاربین و سرکوبگران اهل اندیمشک توسط مردم شناسایی شدهاند.
به غیر از امین خدادادی یک نفر دیگهر هم در همان روزها به نام امین بهمنش از ناحیه چشم آسیب دید، که چشمش تخلیه شد.
از صفحه چشم برای آزادی
#امین_خدادادی
#آبان_خونین
#چشم_برای_آزادی
#اندیمشک #آبان۹۸
#ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
امین یکی از آن جوانانی است که امروز ۳۶ سال سن دارد. او در آبان ۱۳۹۸ در شهر اندیمشک به هنگام اعتراصات بنزین ۳۱ ساله بود.
نماینده مجلس شورای اسلامی شهر اندیمشک در آن زمان فریدون حسنوند بود.
او با تعدادی تک تیرانداز بر روی پشت بام منزل خود گماشته بود که مستقیما به مردم شلیک میکردند.
امین با شلیک گلوله ساچمه و اصابت حدود ۱۲ ساچمه از ناحیه شکم، ۲ ساچمه نزدیک به نخاع و ۱۳ ساچمه در سر و یک ساچمه در چشم سمت راست مجروح شد و در مقابل منزل فریدون حسنوند در خیابان حافظ نقش بر زمین شد.
بر اثر جراحت در سر، بیش از یک هفته در کما به سر برد و شکم او از ناف تا زیر گردن برای در آوردن ساچمهها زیر تیغ جراحی قرار گرفت. چشم راست او با گذشت حدود ۵ سال پس از چندین عمل، کاملا بیناییاش را از دست داده و با وجود انحراف چشم تنها ظاهر ِآن حفظ شده است.
شهر اندیمشک شهر نسبتا کوچکی است که مردم همدیگر را میشناسند و در آبان ۹۸ و خیزش انقلابی ۱۴۰۱ اکثر جوانان به خیابان آمده بودند و تعدادی از ضاربین و سرکوبگران اهل اندیمشک توسط مردم شناسایی شدهاند.
به غیر از امین خدادادی یک نفر دیگهر هم در همان روزها به نام امین بهمنش از ناحیه چشم آسیب دید، که چشمش تخلیه شد.
از صفحه چشم برای آزادی
#امین_خدادادی
#آبان_خونین
#چشم_برای_آزادی
#اندیمشک #آبان۹۸
#ایران #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
نوید هزاران آرزو داشت. اما جمهوری اسلامی نوید و آرزوهایش را کشت.
مادر نوبد، داغدار و دادخواه است. هنوز هیچ چیز برایش عادی نشده، نه تنها برای او بلکه برای همه مادران و پدرانی که جمهوری اسلامی عزیزانشان را از آنها گرفته است.
- نوید بهبودی در شهریور ۱۳۷۵ در تهران به دنیا آمد ولی هنوز ۲۳ سال خود را تمام نکرده بود که نیروهای سرکوب در جمهوری اسلامی او را در قلعه حسن خان تهران در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ به قتل رساندند.
خانواده او تنها دو فرزند داشتند و نوید برادر بزرگتر بود. از لحاظ تحصیلی بسیار موفق بود. دوره تحصیلات خود پیش از دانشگاه را در مدرسه تیزهوشان گذراند و در کنکور ریاضیفیزیک رتبه دو رقمی آورد و رشته مهندسی مکانیک را انتخاب کرد.
به علت برخورداری از جذابیت ظاهری مدتی نیز به عنوان مدل لباسهای مردانه برای برای یک برند لباس ترکیهای به نام «بازلی» فعالیت کرد. صفحه اینستاگرام او نشان میدهد این شغل را دوست داشت ولی گویا از میزان حقوقی که میپرداختند رضایتی نداشت و از آنجا بیرون آمد و به اصفهان رفت و در نمایشگاه بینالمللی این شهر یک غرفه کتاب را میگرداند.
در ۲۵ آبان ۱۳۹۸ برای حضور در مراسم عروسی یکی از دوستانش به قلعه حسن خان آمد. شهری که محل زندگی خانواده نوید نیز بود و در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی به عنوان «شهر قدس» شناخته میشود. فردای آن روز یعنی ۲۶ آبان شهر مملو از حضور مردم معترض میشود. نیروهای سرکوب تیراندازی را آغاز میکنند و نوید به واسطه شلیک یکی از نیروهای لباس شخصی در خیابان عمارت در قلعه حسن خان، کشته میشود.
#نوید_بهبودی
#آبان۹۸ #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد
#آبان_خونین_۹۸ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادر نوبد، داغدار و دادخواه است. هنوز هیچ چیز برایش عادی نشده، نه تنها برای او بلکه برای همه مادران و پدرانی که جمهوری اسلامی عزیزانشان را از آنها گرفته است.
- نوید بهبودی در شهریور ۱۳۷۵ در تهران به دنیا آمد ولی هنوز ۲۳ سال خود را تمام نکرده بود که نیروهای سرکوب در جمهوری اسلامی او را در قلعه حسن خان تهران در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ به قتل رساندند.
خانواده او تنها دو فرزند داشتند و نوید برادر بزرگتر بود. از لحاظ تحصیلی بسیار موفق بود. دوره تحصیلات خود پیش از دانشگاه را در مدرسه تیزهوشان گذراند و در کنکور ریاضیفیزیک رتبه دو رقمی آورد و رشته مهندسی مکانیک را انتخاب کرد.
به علت برخورداری از جذابیت ظاهری مدتی نیز به عنوان مدل لباسهای مردانه برای برای یک برند لباس ترکیهای به نام «بازلی» فعالیت کرد. صفحه اینستاگرام او نشان میدهد این شغل را دوست داشت ولی گویا از میزان حقوقی که میپرداختند رضایتی نداشت و از آنجا بیرون آمد و به اصفهان رفت و در نمایشگاه بینالمللی این شهر یک غرفه کتاب را میگرداند.
در ۲۵ آبان ۱۳۹۸ برای حضور در مراسم عروسی یکی از دوستانش به قلعه حسن خان آمد. شهری که محل زندگی خانواده نوید نیز بود و در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی به عنوان «شهر قدس» شناخته میشود. فردای آن روز یعنی ۲۶ آبان شهر مملو از حضور مردم معترض میشود. نیروهای سرکوب تیراندازی را آغاز میکنند و نوید به واسطه شلیک یکی از نیروهای لباس شخصی در خیابان عمارت در قلعه حسن خان، کشته میشود.
#نوید_بهبودی
#آبان۹۸ #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد
#آبان_خونین_۹۸ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
من #امیر_اوجانی (شاهپور) هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۹۸. چهل و سه سالم بود، متولد ۲۰ شهریور ماه ۱۳۵۵. فرزند علیرضا و اهل تهران و ساکن شهر پرند در استان تهران بودم. متأهل و صاحب چهار فرزند، سه دختر ۸، ۱۴ و ۲۰ ساله و یه پسر ۱۷ ساله بودم. ما خانواده خوشبختی بودیم. من اصولا دست به خیر داشتم و مهربون و خانواده دوست بودم. شغلم مدیریت یه مرکز ترک اعتیاد بود، همه توانم رو گذاشته بودم که توی این راه به معتادا کمک کنم، کلی لوح تقدیر توی کارم دریافت کرده بودم، ولی چون کار سختی بود سال ۹۸ تصمیم گرفتم که کارمو سبک کنم، یه ساندویچ فروشی تو پرند اجاره کردم و قرار شد روز ۲۸ آبان ماه مغازه ام رو افتتاح کنم…
اعتراضات سراسری با گرون شدن ناگهانی سیصد درصدی قیمت بنزین تو آبان ۹۸ شروع شد. ۲۸ آبان بود، اونروز قرار بود ساندویچ فروشی که براش زحمت زیادی کشیده بودم تو پرند افتتاح بشه. وقتی به یکی از میدونای اصلی پرند رسیدم تجمع مردم شکل گرفته بود، سرکوبگرا وحشیانه به مردم حمله ور شدن، ناگهان یکی از مزدورا از فاصله نزدیک منو هدف قرار داد و گلوله ساچمه ای به سمتم شلیک کرد که به قسمت بالای پام اصابت کرد، استخون پام شکست و افتادم زمین…
بیمارستانا کسانی که گلوله خورده بودن رو پذیرش نمیکردن به همین خاطر خانوادم منو بردن خونه و تا چند روز به درمانگاه میبردن برای تعویض پانسمان، یه دکتر جراح هم قول داد که پامو عمل میکنه. بعد از چند روز خیلی حالم بد شد، همسرم زنگ زد و آمبولانس خبر کرد ولی هر بیمارستانی میرفتیم پذیرش نمیکردن و میگفتن ما دستور داریم کسانی که گلوله خوردن رو نپذیریم! یکی از اون بیمارستانا «فیروزگر» بود. در نهایت بیمارستان خصوصی ابن سینا منو پذیرش کرد. وقتی تو بیمارستان بستری بودم، مامورای مزدور امنیتی بعد از چند روز دوربینای خیابون رو چک کردن و من شناسایی شدم، اونا رفتن در خونمون و قصد بازداشتمو داشتم که همسرم در مورد وضعیت بحرانی من توی بیمارستان بهشون گفت، مامورا اومدن بیمارستان و جو اونجا رو شدیدا امنیتی کردن تا جايی که ده روز آخر منو ممنوع الملاقات کردن. در نهایت متاسفانه پام بر اثر شدت جراحات ناشی از برخورد گلوله شدیدا عفونت کرد و به آمبولی ریه هم دچار شدم، بدنم تاب نیاورد و بعد از حدود پنجاه روز که از اصابت گلوله به پام میگذشت در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۹۸ چشم از دنیا فرو بستم….
پیکر بیجون من در بهشت زهرای تهران مظلومانه به خاک سپرده شد.
مراسم سوم و هفتم در تاریخ ۲۲ دیماه ۱۳۹۸ تو مسجد امیرالمومنین برگزار شد.
هموطن، من به جرم ناکرده توسط حکومت جنایتکار تیر خوردم و بر اثر آسیبهای ناشی از اصابت گلوله و عدم رسیدگی پزشکی به موقع، جون خودمو از دست دادم. بعد از کشته شدن من خانوادم تحت فشار مالی زیادی قرار گرفتن، دختر کوچکم که خیلی بمن وابسته بود افسرده شد. همسرم تا به امروز سعی کرده با وجود مشکلات زیاد مغازه ای که من افتتاح شدنشو ندیدم حفظ کنه و خرج زندگی رو تامین کنه، بچه هام الان ۲۵، ۲۲، ۱۹ و ۱۳ ساله هستن. نذار خونم به هدر بره، در راه آزادی وطنمون تلاش کن و ناامید نشو، پیروزی با ماست شک نکن، روزی که آزادی رو به دست آوردی منو فراموش نکن و به یادم باش…💔
#علیه_فراموشی #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد
#یاری_مدنی_توانا
متن با کوشش کاربر لعبت در ایکس
LoabatK
طرح از آیلین فلاح
aylene_fallah
@Tavaana_TavaanaTech
اعتراضات سراسری با گرون شدن ناگهانی سیصد درصدی قیمت بنزین تو آبان ۹۸ شروع شد. ۲۸ آبان بود، اونروز قرار بود ساندویچ فروشی که براش زحمت زیادی کشیده بودم تو پرند افتتاح بشه. وقتی به یکی از میدونای اصلی پرند رسیدم تجمع مردم شکل گرفته بود، سرکوبگرا وحشیانه به مردم حمله ور شدن، ناگهان یکی از مزدورا از فاصله نزدیک منو هدف قرار داد و گلوله ساچمه ای به سمتم شلیک کرد که به قسمت بالای پام اصابت کرد، استخون پام شکست و افتادم زمین…
بیمارستانا کسانی که گلوله خورده بودن رو پذیرش نمیکردن به همین خاطر خانوادم منو بردن خونه و تا چند روز به درمانگاه میبردن برای تعویض پانسمان، یه دکتر جراح هم قول داد که پامو عمل میکنه. بعد از چند روز خیلی حالم بد شد، همسرم زنگ زد و آمبولانس خبر کرد ولی هر بیمارستانی میرفتیم پذیرش نمیکردن و میگفتن ما دستور داریم کسانی که گلوله خوردن رو نپذیریم! یکی از اون بیمارستانا «فیروزگر» بود. در نهایت بیمارستان خصوصی ابن سینا منو پذیرش کرد. وقتی تو بیمارستان بستری بودم، مامورای مزدور امنیتی بعد از چند روز دوربینای خیابون رو چک کردن و من شناسایی شدم، اونا رفتن در خونمون و قصد بازداشتمو داشتم که همسرم در مورد وضعیت بحرانی من توی بیمارستان بهشون گفت، مامورا اومدن بیمارستان و جو اونجا رو شدیدا امنیتی کردن تا جايی که ده روز آخر منو ممنوع الملاقات کردن. در نهایت متاسفانه پام بر اثر شدت جراحات ناشی از برخورد گلوله شدیدا عفونت کرد و به آمبولی ریه هم دچار شدم، بدنم تاب نیاورد و بعد از حدود پنجاه روز که از اصابت گلوله به پام میگذشت در تاریخ ۱۹ دی ماه ۱۳۹۸ چشم از دنیا فرو بستم….
پیکر بیجون من در بهشت زهرای تهران مظلومانه به خاک سپرده شد.
مراسم سوم و هفتم در تاریخ ۲۲ دیماه ۱۳۹۸ تو مسجد امیرالمومنین برگزار شد.
هموطن، من به جرم ناکرده توسط حکومت جنایتکار تیر خوردم و بر اثر آسیبهای ناشی از اصابت گلوله و عدم رسیدگی پزشکی به موقع، جون خودمو از دست دادم. بعد از کشته شدن من خانوادم تحت فشار مالی زیادی قرار گرفتن، دختر کوچکم که خیلی بمن وابسته بود افسرده شد. همسرم تا به امروز سعی کرده با وجود مشکلات زیاد مغازه ای که من افتتاح شدنشو ندیدم حفظ کنه و خرج زندگی رو تامین کنه، بچه هام الان ۲۵، ۲۲، ۱۹ و ۱۳ ساله هستن. نذار خونم به هدر بره، در راه آزادی وطنمون تلاش کن و ناامید نشو، پیروزی با ماست شک نکن، روزی که آزادی رو به دست آوردی منو فراموش نکن و به یادم باش…💔
#علیه_فراموشی #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد
#یاری_مدنی_توانا
متن با کوشش کاربر لعبت در ایکس
LoabatK
طرح از آیلین فلاح
aylene_fallah
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر نوید بهبودی، هر هفته شنبهها این ویدیو را استوری میکند و هفته را با یاد پسر قهرمانش آغاز میکند.
- نوید بهبودی در شهریور ۱۳۷۵ در تهران به دنیا آمد ولی هنوز ۲۳ سال خود را تمام نکرده بود که نیروهای سرکوب در جمهوری اسلامی او را در قلعه حسن خان تهران در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ به قتل رساندند.
خانواده او تنها دو فرزند داشتند و نوید برادر بزرگتر بود. از لحاظ تحصیلی بسیار موفق بود. دوره تحصیلات خود پیش از دانشگاه را در مدرسه تیزهوشان گذراند و در کنکور ریاضیفیزیک رتبه دو رقمی آورد و رشته مهندسی مکانیک را انتخاب کرد.
به علت برخورداری از جذابیت ظاهری مدتی نیز به عنوان مدل لباسهای مردانه برای برای یک برند لباس ترکیهای به نام «بازلی» فعالیت کرد. صفحه اینستاگرام او نشان میدهد این شغل را دوست داشت ولی گویا از میزان حقوقی که میپرداختند رضایتی نداشت و از آنجا بیرون آمد و به اصفهان رفت و در نمایشگاه بینالمللی این شهر یک غرفه کتاب را میگرداند.
در ۲۵ آبان ۱۳۹۸ برای حضور در مراسم عروسی یکی از دوستانش به قلعه حسن خان آمد. شهری که محل زندگی خانواده نوید نیز بود و در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی به عنوان «شهر قدس» شناخته میشود. فردای آن روز یعنی ۲۶ آبان شهر مملو از حضور مردم معترض میشود. نیروهای سرکوب تیراندازی را آغاز میکنند و نوید به واسطه شلیک یکی از نیروهای لباس شخصی در خیابان عمارت در قلعه حسن خان، کشته میشود.
#نوید_بهبودی
#آبان۹۸ #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد
#آبان_خونین_۹۸ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- نوید بهبودی در شهریور ۱۳۷۵ در تهران به دنیا آمد ولی هنوز ۲۳ سال خود را تمام نکرده بود که نیروهای سرکوب در جمهوری اسلامی او را در قلعه حسن خان تهران در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸ به قتل رساندند.
خانواده او تنها دو فرزند داشتند و نوید برادر بزرگتر بود. از لحاظ تحصیلی بسیار موفق بود. دوره تحصیلات خود پیش از دانشگاه را در مدرسه تیزهوشان گذراند و در کنکور ریاضیفیزیک رتبه دو رقمی آورد و رشته مهندسی مکانیک را انتخاب کرد.
به علت برخورداری از جذابیت ظاهری مدتی نیز به عنوان مدل لباسهای مردانه برای برای یک برند لباس ترکیهای به نام «بازلی» فعالیت کرد. صفحه اینستاگرام او نشان میدهد این شغل را دوست داشت ولی گویا از میزان حقوقی که میپرداختند رضایتی نداشت و از آنجا بیرون آمد و به اصفهان رفت و در نمایشگاه بینالمللی این شهر یک غرفه کتاب را میگرداند.
در ۲۵ آبان ۱۳۹۸ برای حضور در مراسم عروسی یکی از دوستانش به قلعه حسن خان آمد. شهری که محل زندگی خانواده نوید نیز بود و در ادبیات رسمی جمهوری اسلامی به عنوان «شهر قدس» شناخته میشود. فردای آن روز یعنی ۲۶ آبان شهر مملو از حضور مردم معترض میشود. نیروهای سرکوب تیراندازی را آغاز میکنند و نوید به واسطه شلیک یکی از نیروهای لباس شخصی در خیابان عمارت در قلعه حسن خان، کشته میشود.
#نوید_بهبودی
#آبان۹۸ #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد
#آبان_خونین_۹۸ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز دوشنبه ۱۵ مردادماه، نخستوزیر مستعفی بنگلادش با هلیکوپتر از کشور گریخت.
در نهایت پس از روزها تداوم اعتراضات مردمی، شیخ حسینه به هندوستان گریخته است.
حسینه و خواهرش تابعیت بریتانیا هم دارند، گفته شده آنها اکنون به دنبال اخذ پناهندگی از بریتانیا است.
پس از روزها مردم بنگلادش موفق شدند رژیم دیکتاتوری شیخ حسینه را ساقط کنند.
هماکنون مردم ونزوئلا هم در اعتراض به تقلب در انتخابات ریاستجمهوری در خیابانها هستند.
تداوم اعتراض در نهایت به پیروزی رسید! درباره بنگلادش کاربر «mersen» در پلتفرم ایکس نوشته بود:
«در پایان استعمار بریتانیا در ۱۹۴۷، هند به دو کشور هند و پاکستان تقسیم شد، که اون هم شامل پاکستان غربی و شرقی بود. پاکستان شرقی همیشه به خاطر نژاد، فرهنگ و زبان متفاوت مورد تبعیض سرزمین اصلی پاکستان (غربی) بود.
سال ۱۹۷۱ بعد از یک انتخابات در پاکستان شرقی و نپذیرفتن نتایج توسط پاکستان غربی، چند ماه جنگ، خونریزی و نسلکشی درگرفت و درانتهای همون سال پاکستان شرقی (بالاخره با مداخله هند) پیروز شد و با نام بنگلادش اعلام استقلال کرد.
این چرا مهمه؟ چون قانونی تصویب شد که در سهمیهها، ۳۰ درصد مشاغل دولتی باید به کسانی تعلق بگیره که برای استقلال بنگلادش جنگیدن، به خودشون و وابستگانشون، تا کی؟ مشخص نیست! هر سال برای این مشاغل دولتی آزمون برگزار میشه که به خاطر حقوق مناسب و امنیت شغلی تقاضای بالایی برای اونها هست.
موضوع اینه که الان دو نسل گذشته و هنوز دارن از این سهمیهها استفاده میکنن. این باعث میشه همیشه یک گروه سیاسی همیشه در قدرت بمونه و منافعش حفظ بشه.
سال ۲۰۱۸ بعد از تظاهرات و اعتراضات این سهمیهبندی رو لغو کردن ولی حالا دادگاه عالی اومده گفته این برخلاف قانون اساسیه و باید دوباره بررسی بشه. به زبون سادهتر، حزب در قدرت نمیخواد مزایا و نفوذش رو از دست بده.
اعلام این موضوع توسط دادگاه عالی دوباره اعتراضات دانشجوها رو شعلهور کرد. حَسینا، نخست وزیر، دانشجوها رو به آرامش دعوت کرد و همزمان اونها رو "رزاکار" خطاب کرد.
رزاکارها شبهنظامیان طرفدار پاکستان در سال ۱۹۷۱ بودن که به همراه اونها تا ۳ میلیون نفر از مردم غیرنظامی (حتی کودکان) رو کشتن. این برچسب زدن، دانشجوها رو که فقط به دنبال عدالت بودن عصبانیتر کرد.
اول دانشجوها و مردم به خیابونها اومدن و با برخورد شدید پلیس مواجه شدن.
در این بین حزب حاکم از اعضای لباسشخصیش برای ترسوندن و کشتن مردم استفاده میکنه. آدمهایی که به طرفداری از دولت با قمه توی خیابونها میچرخن.»
#بنگلادش #ایران #آبان_۹۸
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در نهایت پس از روزها تداوم اعتراضات مردمی، شیخ حسینه به هندوستان گریخته است.
حسینه و خواهرش تابعیت بریتانیا هم دارند، گفته شده آنها اکنون به دنبال اخذ پناهندگی از بریتانیا است.
پس از روزها مردم بنگلادش موفق شدند رژیم دیکتاتوری شیخ حسینه را ساقط کنند.
هماکنون مردم ونزوئلا هم در اعتراض به تقلب در انتخابات ریاستجمهوری در خیابانها هستند.
تداوم اعتراض در نهایت به پیروزی رسید! درباره بنگلادش کاربر «mersen» در پلتفرم ایکس نوشته بود:
«در پایان استعمار بریتانیا در ۱۹۴۷، هند به دو کشور هند و پاکستان تقسیم شد، که اون هم شامل پاکستان غربی و شرقی بود. پاکستان شرقی همیشه به خاطر نژاد، فرهنگ و زبان متفاوت مورد تبعیض سرزمین اصلی پاکستان (غربی) بود.
سال ۱۹۷۱ بعد از یک انتخابات در پاکستان شرقی و نپذیرفتن نتایج توسط پاکستان غربی، چند ماه جنگ، خونریزی و نسلکشی درگرفت و درانتهای همون سال پاکستان شرقی (بالاخره با مداخله هند) پیروز شد و با نام بنگلادش اعلام استقلال کرد.
این چرا مهمه؟ چون قانونی تصویب شد که در سهمیهها، ۳۰ درصد مشاغل دولتی باید به کسانی تعلق بگیره که برای استقلال بنگلادش جنگیدن، به خودشون و وابستگانشون، تا کی؟ مشخص نیست! هر سال برای این مشاغل دولتی آزمون برگزار میشه که به خاطر حقوق مناسب و امنیت شغلی تقاضای بالایی برای اونها هست.
موضوع اینه که الان دو نسل گذشته و هنوز دارن از این سهمیهها استفاده میکنن. این باعث میشه همیشه یک گروه سیاسی همیشه در قدرت بمونه و منافعش حفظ بشه.
سال ۲۰۱۸ بعد از تظاهرات و اعتراضات این سهمیهبندی رو لغو کردن ولی حالا دادگاه عالی اومده گفته این برخلاف قانون اساسیه و باید دوباره بررسی بشه. به زبون سادهتر، حزب در قدرت نمیخواد مزایا و نفوذش رو از دست بده.
اعلام این موضوع توسط دادگاه عالی دوباره اعتراضات دانشجوها رو شعلهور کرد. حَسینا، نخست وزیر، دانشجوها رو به آرامش دعوت کرد و همزمان اونها رو "رزاکار" خطاب کرد.
رزاکارها شبهنظامیان طرفدار پاکستان در سال ۱۹۷۱ بودن که به همراه اونها تا ۳ میلیون نفر از مردم غیرنظامی (حتی کودکان) رو کشتن. این برچسب زدن، دانشجوها رو که فقط به دنبال عدالت بودن عصبانیتر کرد.
اول دانشجوها و مردم به خیابونها اومدن و با برخورد شدید پلیس مواجه شدن.
در این بین حزب حاکم از اعضای لباسشخصیش برای ترسوندن و کشتن مردم استفاده میکنه. آدمهایی که به طرفداری از دولت با قمه توی خیابونها میچرخن.»
#بنگلادش #ایران #آبان_۹۸
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سال پیش خانواده داغدارش در صفحه اینستاگرام یادبود او نوشته بودند:
«چه تولد غمگینی ست وقتی باید با نبودنت جشن به دنیا آمدنت را برپا کنیم.
خاطراتی از دیروزهامان، برای نبودنت، همراه ترانههای خیس و بارانخورده چشمهایمان تنها هدیههای کوچکیست در فراق نبودنت تا بدانی هنوز هم به یادت هستیم.»
صفحهای که از سال گذشته تا کنون پست تازهای نداشته است.
محمد داستانخواه، متولد بیستم مرداد ۱۳۸۳ بود، او ۲۵ آبان سال ۹۸ درحالی که از مدرسه به خانه بازمیگشت، در شهرک صدرای شیراز با شلیک گلوله به قلبش توسط نیروهای حکومتی کشته شد. محمد تنها ۱۵سال داشت. او امروز تازه ۲۰ ساله میشد. خانوادهاش اما از پنج سال پیش تا کنون فقط تصور میکنند که اگر محمد زنده بود، حالا چه شکلی شده بود؟ سبیل در میآورد، سبیلش پر پشت بود یا نه؟ قدش چقدر شده بود؟ شاید حالا دانشجو شده بود و ...
#محمد_داستانخواه #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد
#آبان_خونین #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«چه تولد غمگینی ست وقتی باید با نبودنت جشن به دنیا آمدنت را برپا کنیم.
خاطراتی از دیروزهامان، برای نبودنت، همراه ترانههای خیس و بارانخورده چشمهایمان تنها هدیههای کوچکیست در فراق نبودنت تا بدانی هنوز هم به یادت هستیم.»
صفحهای که از سال گذشته تا کنون پست تازهای نداشته است.
محمد داستانخواه، متولد بیستم مرداد ۱۳۸۳ بود، او ۲۵ آبان سال ۹۸ درحالی که از مدرسه به خانه بازمیگشت، در شهرک صدرای شیراز با شلیک گلوله به قلبش توسط نیروهای حکومتی کشته شد. محمد تنها ۱۵سال داشت. او امروز تازه ۲۰ ساله میشد. خانوادهاش اما از پنج سال پیش تا کنون فقط تصور میکنند که اگر محمد زنده بود، حالا چه شکلی شده بود؟ سبیل در میآورد، سبیلش پر پشت بود یا نه؟ قدش چقدر شده بود؟ شاید حالا دانشجو شده بود و ...
#محمد_داستانخواه #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد
#آبان_خونین #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا حسنوند، ۲۶ ساله، در روز ۲۶ آبان ۹۸ با شلیک مستقیم گلوله ماموران حکومت کشته شد.
رضا پرستار و یک جوان معترض بود، در اعتراضات سال ۹۸ به دستور سرکوبگران خامنهای کشته شد.
او تا آخرین لحظه به سوگندش برای نجات انسانها و دفاع از هویت انسانی و حرفهای خود وفادار ماند. رضا با مشاهده افزایش مجروحان و کشتهشدگان در بیمارستان محل کارش، شدت بیرحمی سرکوبگران را تاب نیاورد و در اعتراض به این جنایت، در تاریخ ۲۶ آبان ۹۸، به اعتراضات مردمی در منطقه اندیشه شهریار پیوست. او در غروب همان روز به ضرب گلوله جنگی سرکوبگران جمهوریاسلامی در قلب مهربانش، کشته شد.
صحنه وداع پدر رضا با پیکر فرزندش، تصویری غمناک است که بخوبی نشان میدهد چطور جمهوری اسلامی داغ بر دل خانوادهها میگذارد.
نیروهای حکومتی برای تحویل دادن پیکر رضا از خانوادهاش طلب ۲۰۰ میلیون تومان پول کرده بودند.
خانواده رضا برای گرفتن پیکر بیجان جوانشان مجبور شدند ۳۰ میلیون پرداخت کنند و مراسم تدفینش هم با حضور نیروهای حکومتی انجام شد.
۱۸ مرداد تولد رضا حسنوند بود،
نام و یاد جاویدنام رضا و همه کشته شدگان در قلبمان جاودانه باقی میماند.
#رضا_حسنوند
#آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد
#ابان_خونین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
رضا پرستار و یک جوان معترض بود، در اعتراضات سال ۹۸ به دستور سرکوبگران خامنهای کشته شد.
او تا آخرین لحظه به سوگندش برای نجات انسانها و دفاع از هویت انسانی و حرفهای خود وفادار ماند. رضا با مشاهده افزایش مجروحان و کشتهشدگان در بیمارستان محل کارش، شدت بیرحمی سرکوبگران را تاب نیاورد و در اعتراض به این جنایت، در تاریخ ۲۶ آبان ۹۸، به اعتراضات مردمی در منطقه اندیشه شهریار پیوست. او در غروب همان روز به ضرب گلوله جنگی سرکوبگران جمهوریاسلامی در قلب مهربانش، کشته شد.
صحنه وداع پدر رضا با پیکر فرزندش، تصویری غمناک است که بخوبی نشان میدهد چطور جمهوری اسلامی داغ بر دل خانوادهها میگذارد.
نیروهای حکومتی برای تحویل دادن پیکر رضا از خانوادهاش طلب ۲۰۰ میلیون تومان پول کرده بودند.
خانواده رضا برای گرفتن پیکر بیجان جوانشان مجبور شدند ۳۰ میلیون پرداخت کنند و مراسم تدفینش هم با حضور نیروهای حکومتی انجام شد.
۱۸ مرداد تولد رضا حسنوند بود،
نام و یاد جاویدنام رضا و همه کشته شدگان در قلبمان جاودانه باقی میماند.
#رضا_حسنوند
#آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد
#ابان_خونین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
متین حسنی، از مصدومان ناشی از شلیک عامدانه به چشمها در جریان اعتراضات سراسری آبان ۹۸، در ویدیویی که در استوری اینستاگرامش منتشر کرده، میگوید باید تا چند روز دیگر برای احرای حکم خود را به زندان بوکان معرفی کند.
متین حسنی که بامداد پنجشنبه ۲۸ تیرماه با انتشار تصویری از ابلاغیه احضار به زندان در اینستاگرام از مهلت ۱۰ روزه برای معرفی خود به اجرای احکام شهر بوکان در آذربایجان غربی خبر داده بود، می گوید به علت شرایط چشمش تاریخ اجرای حکم به تعویق افتاد.
شعبهٔ ۱۰۱ دادگاه کیفری دو شهر بوکان اوایل تیرماه امسال متین را با اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اغوا یا تحریک مردم به جنگ و کشتار» به ۳۱ ماه حبس محکوم کرده بود.
حدودا نصف این حکم تعلیقی و نصفش تعزیری است.
متین حسنی سوم بهمن پارسال توسط نیروهای امنیتی در منزل خانوادگیاش بازداشت و در تاریخ سوم اسفندماه همان سال با تودیع وثیقه از زندان بوکان آزاد شده بود.
متین همواره بر سر مزار جانباختگان راه آزادی حاضر میشد.
#متین_حسنی #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متین حسنی که بامداد پنجشنبه ۲۸ تیرماه با انتشار تصویری از ابلاغیه احضار به زندان در اینستاگرام از مهلت ۱۰ روزه برای معرفی خود به اجرای احکام شهر بوکان در آذربایجان غربی خبر داده بود، می گوید به علت شرایط چشمش تاریخ اجرای حکم به تعویق افتاد.
شعبهٔ ۱۰۱ دادگاه کیفری دو شهر بوکان اوایل تیرماه امسال متین را با اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اغوا یا تحریک مردم به جنگ و کشتار» به ۳۱ ماه حبس محکوم کرده بود.
حدودا نصف این حکم تعلیقی و نصفش تعزیری است.
متین حسنی سوم بهمن پارسال توسط نیروهای امنیتی در منزل خانوادگیاش بازداشت و در تاریخ سوم اسفندماه همان سال با تودیع وثیقه از زندان بوکان آزاد شده بود.
متین همواره بر سر مزار جانباختگان راه آزادی حاضر میشد.
#متین_حسنی #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آقای محمد طهماسبی، ساکن ایذه، حدود یک هفته پیش درشهر ارومیه بازداشت شد و به زندان شیبان اهواز منتقل شد.
یکی از نزدیکان آقای طهماسبی، میگوید «محمد را در ارومیه بازداشت کردند و تا رسیدن به خوزستان به او کلی داروی خوابآور محلول در آب دادند، به طوری که وقتی به قرنطینه زندان شیبان وارد شد، نمیتوانست حتی بنشیند.»
او اضافه میکند «با آنکه نامه آزادی او آمده بود، اما او را ناگهان از قرنطینه خارج کرده و به مکانی نامعلوم (احتمالا اداره اطلاعات استان خوزستان) بردند.»
این منبع مطلع میگوید: «محمد طهماسبی در سال ۹۸ در اعتراضات ایذه از روبهروی هدف گلوله جنگی قرار گرفته و مجروح شده بود. (گلوله از پشت کتفش خارج شد.)
در اعتراضات سال ۱۴۰۱ و شبهای خونین ابانماه ایذه باز هم مورد اصالت گلوله قرار کرفت.
اینبار گلولهی تک تیرانداز، از پهلو وارد شده و از طرف دیگر شکم خارج شده بود که باعث آسیبدیدگی شدید روده شده بود.
گرچه مراحل درمانیاش با بستری شدن در بیمارستان طی شده، ولی او همیشه احتیاج به مراقبت دارد، چرا که هر چند وقت یک بار دچار خونریزی یا چسبندگی روده میشود.»
او در انتها اضافه میکند، محمد طهماسبی از طایفهای بود که جاویدنامان کیان پیرفلک و علی مولایی از همان طایفه بودند.
#محمد_طهماسبی #ایذه #آبان_خونین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از نزدیکان آقای طهماسبی، میگوید «محمد را در ارومیه بازداشت کردند و تا رسیدن به خوزستان به او کلی داروی خوابآور محلول در آب دادند، به طوری که وقتی به قرنطینه زندان شیبان وارد شد، نمیتوانست حتی بنشیند.»
او اضافه میکند «با آنکه نامه آزادی او آمده بود، اما او را ناگهان از قرنطینه خارج کرده و به مکانی نامعلوم (احتمالا اداره اطلاعات استان خوزستان) بردند.»
این منبع مطلع میگوید: «محمد طهماسبی در سال ۹۸ در اعتراضات ایذه از روبهروی هدف گلوله جنگی قرار گرفته و مجروح شده بود. (گلوله از پشت کتفش خارج شد.)
در اعتراضات سال ۱۴۰۱ و شبهای خونین ابانماه ایذه باز هم مورد اصالت گلوله قرار کرفت.
اینبار گلولهی تک تیرانداز، از پهلو وارد شده و از طرف دیگر شکم خارج شده بود که باعث آسیبدیدگی شدید روده شده بود.
گرچه مراحل درمانیاش با بستری شدن در بیمارستان طی شده، ولی او همیشه احتیاج به مراقبت دارد، چرا که هر چند وقت یک بار دچار خونریزی یا چسبندگی روده میشود.»
او در انتها اضافه میکند، محمد طهماسبی از طایفهای بود که جاویدنامان کیان پیرفلک و علی مولایی از همان طایفه بودند.
#محمد_طهماسبی #ایذه #آبان_خونین #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متین حسنی، از مصدومان ناشی از شلیک عامدانه به چشمها، صبح امروز ۵ شهریور ماه ۱۴۰۳ برای تحمل حبس، خودش را به زندان معرفی کرد.
متین نوشته:«این مدت خیلی سعی کردم که کنار همه آسیب دیدهها و خانوادههای داغدار باشم اما نشد.»
شعبهٔ ۱۰۱ دادگاه کیفری دو شهر بوکان اوایل تیرماه امسال متین را با اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اغوا یا تحریک مردم به جنگ و کشتار» به ۳۱ ماه حبس محکوم کرده بود.
حدودا نصف این حکم تعلیقی و نصفش تعزیری است.
متین حسنی سوم بهمن پارسال توسط نیروهای امنیتی در منزل خانوادگیاش بازداشت و در تاریخ سوم اسفندماه همان سال با تودیع وثیقه از زندان بوکان آزاد شده بود.
متین زمانیکه ۱۹ سال بیشتر نداشت در جریان آبان ۹۸ در شهر بوکان، با شلیک مستقیم گلوله جنگی، بینایی یک چشم خود را از دست داد.
او همواره در کنار مردم بود و در جریان انقلاب ملی ایران در سال ۱۴۰۱، در اعتراضات میکرد و بر مزار کشتهشدگان حضور مییافت.
او استوریهایی از حضورش بر مزار مهسا، نیکا شاکرمی و کیان پیرفلک همرسانی کرده بود.
متین پیشتر نوشته بود:
«قبل اینکه این اتفاق برام پیش بیاد داشتم زندگی خودمو میکردم. باشگاه بوکس میرفتم خیلی انگیزه زیادی داشتم که شما ازم گرفتید. بعد این اتفاق دیگه نتونستم ادامه بدم. دکتر گفت نباید بوکس رو ادامه بدی، برای چشمت خطره. امیدوارم این روزا زود تمام بشه.»
او در طی ماههای گذشته بارها در مورد سوزش چشمش و نوبت ندادن برای درمان و درد و رنجی که هر روز میکشد، نوشتهبود.
حالا جمهوری اسلامی متین عزیز را زندانی کرده و قاتلان و جانیان آزادند.
#متین_حسنی #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متین نوشته:«این مدت خیلی سعی کردم که کنار همه آسیب دیدهها و خانوادههای داغدار باشم اما نشد.»
شعبهٔ ۱۰۱ دادگاه کیفری دو شهر بوکان اوایل تیرماه امسال متین را با اتهامات «تبلیغ علیه نظام» و «اغوا یا تحریک مردم به جنگ و کشتار» به ۳۱ ماه حبس محکوم کرده بود.
حدودا نصف این حکم تعلیقی و نصفش تعزیری است.
متین حسنی سوم بهمن پارسال توسط نیروهای امنیتی در منزل خانوادگیاش بازداشت و در تاریخ سوم اسفندماه همان سال با تودیع وثیقه از زندان بوکان آزاد شده بود.
متین زمانیکه ۱۹ سال بیشتر نداشت در جریان آبان ۹۸ در شهر بوکان، با شلیک مستقیم گلوله جنگی، بینایی یک چشم خود را از دست داد.
او همواره در کنار مردم بود و در جریان انقلاب ملی ایران در سال ۱۴۰۱، در اعتراضات میکرد و بر مزار کشتهشدگان حضور مییافت.
او استوریهایی از حضورش بر مزار مهسا، نیکا شاکرمی و کیان پیرفلک همرسانی کرده بود.
متین پیشتر نوشته بود:
«قبل اینکه این اتفاق برام پیش بیاد داشتم زندگی خودمو میکردم. باشگاه بوکس میرفتم خیلی انگیزه زیادی داشتم که شما ازم گرفتید. بعد این اتفاق دیگه نتونستم ادامه بدم. دکتر گفت نباید بوکس رو ادامه بدی، برای چشمت خطره. امیدوارم این روزا زود تمام بشه.»
او در طی ماههای گذشته بارها در مورد سوزش چشمش و نوبت ندادن برای درمان و درد و رنجی که هر روز میکشد، نوشتهبود.
حالا جمهوری اسلامی متین عزیز را زندانی کرده و قاتلان و جانیان آزادند.
#متین_حسنی #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech