داستان خبر نشدن مامان اختر از مرگ مظلومانه امیر جوادی‌فر در جهنم کهریزک همان‌جا آخر دنیا

امید ادامه داره…
✍️ بابک جوادی‌فر

هنوز برای خودم هم شبیه قصه هاست، در روز شوم سوم مرداد هشتاد و هشت وقتی که جنازه پاره پاره امیر را در پژشک قانونی نشانم دادند ، کنار آن غم بزرگ که بر سرم آوار شده بود ، دغدغه دیگری هم داشتم … به مامان اختر چه بگویم؟

بعد از کوچ مادرم ، مامان اختر غیر از من و امیر کسی را نداشت و تمام دلخوشی و دلیل زنده بودنش، شنیدن دو سه باره روزانه صدای من و امیر و دیدارهای دو بار در ماه رشت بود.در تمام آن روزهای دستگیری و بی خبری از امیر، صدای خود را شبیه امیر کرده بودم و با مادر بزرگ حرف زده بودم ، حالا باید چه می کردم.سالها پیش از آن روز شوم ، رمان ممنوعه ای خوانده بودم تحت عنوان ( روضه قاسم ) ، نوشته امیر حسن چهل تن ، داستان مرگ یک زندانی سیاسی در زندان بود که خانواده اش مرگش را از عمه ای که او را بزرگ کرده بود، پنهان کرده بودند، ناگهان جرقه ای در ذهنم زد، آن قصه را به واقعیت تبدیل کنم.

در آن روزهای سخت در حالی که از هر طرف با این تصمیمم مخالفت می شد و حتی به دیوانگی متهم می شدم، قصه ام را در ذهنم نوشتم و پیاده اش کردم . تلفن و ماهواره خانه مامان اختر ناگهان قطع شد، به همه دنیا اطلاع دادم که نباید مامان اختر، از حقیقت شهادت امیر مطلع شود، پس از مراسم هفتم امیر راهی رشت شدم و به مامان اختر گفتم امیر در درگیری‌ها شناسایی شده و چون امکان دستگیری‌اش می‌رفت از ایران خارجش کردم و بعد صدای امیر از آن سوی خط بود که می‌گفت به سلامت به کشور سوئیس رسیده است و مامان اختر نگران نباشد و چهار سال و نیم این قصه ادامه داشت، صدای ضبط شده من با تکیه کلام های امیر از آن سوی خط که هر دو هفته یک بار با مامان اختر حرف می زد و آرامش می کرد ، عکسهای فتوشاپی امیر در نقاط مختلف اروپا ، سوغاتی های امیر برای مامان اختر و نامه‌های مامان اختر که برای امیر پست می‌شد و انتظار مامان اختر که امیرش در اروپا کارش درست شود و دعوتنامه بفرستد تا دوباره امیر را ببیند و امیدی که ادامه داشت.

مامان اختر تا روز دهم فروردین نود وسه یعنی چهار سال و نه ماه پس از شهادت امیر، همچنان با امید دیدار امیر زنده ماند و تا آخرین نفسش با امید زندگی کرد. ...

ادامه مطلب

#امیر_جوادیفر #کهریزک
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

گفت‌وگوی جمعه-۱: فرید بهشتی، مسئول صفحه «چشم برای آزادی»

در این برنامه مهدی موسوی، شاعر با فرید بهشتی، مسئول صفحه «چشم برای آزادی» به گفت‌وگو می‌پردازند و درباره شکل‌گیری صفحه‌ «چشم برای آزادی»، ارتباط با آسیب‌دیدگاه چشمی خیزش انقلابی ۱۴۰۱ و اخبار درباره این عزیزان صحبت می‌کنند.
این برنامه ۶ مرداد ۱۴۰۲ از صفحه انستاگرام آموزشکده توانا برگزار شده است.

https://tavaana.org/friday1/

در یوتیوب:
http://www.youtube.com/embed/ziRjB_i2kDA

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/dfc5iywjwocb

#گفتگوی_جمعه #چشم_برای_آزادی #کنشگری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

هدف از گفت‌وگو مفاهمه است و درک دیگری و آموختن از او، در حالی که در بحث‌وجدل هدف، تنها برنده‌شدن در آن بحث است؛ اینجاست که موضوع تقاوت یک گفت‌وشنود با یک بحث‌وجدل به میان می‌آید. اما تفاوت‌های این دو مقوله چیست؟

در این برنامه رضا نجفی، پژوهشگر و نویسنده، به این سوال پاسخ می‌دهد.

این برنامه بریده‌ای از گفت‌وگوی زنده گفت‌وشنود نهم است که ۲۱ تیر ۱۴۰۲ با حضور برخی پژوهشگران و کنشگران حوزه علوم اجتماعی، دینداری و خداناباوری در اتاق کلاب‌هاوس آموزشکده توانا برگزار شده است.

لینک وبسایت:
http://tolerance.tavaana.org/fa/convsfight

لینک ساند کلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/nwr1c9lkvqt1

لینک یوتیوب:
https://www.youtube.com/watch?v=7HQHNmHkXAw

#گفتگو_توانا #مفاهمه #حقوق_خداناباوران #مدارا_رواداری

@Dialogue1402

گفت‌وگوی جمعه، ۳

میهمان:
مولود حاجی‌زاده، روزنامه‌نگار

میزبان:
مهدی موسوی، شاعر و نویسنده


جمعه 20 مرداد ۱۴۰۱ / 11 اوت
ساعت ۲۱ به وقت تهران

#گفتگو_جمعه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

این گوشه خانه، برای خانواده عرفان خزایی جایی مثل معبد است‌. اکثر خانواده‌های جان‌باختگان راه آزاذی، چنین جایی در خانه دارند. جایی که یادگاری‌های عزیز از دست‌رفته‌شان قرار دارد. ببنید، وسایل شخصی عرفان، لباسی که قرار بود لباس دامادی او باشد، عطری که استفاده می‌کرد...
هستی خزایی این ویدیو را منتشر کرده و نوشته:
«پس از مرگ تو ای امید جانم سیه شد روزگارم💔💔💔💔💔😭
خیلی دلتنگتم داداشی»

- ما هیچگاه عرفان و سایر جان‌باختگان راه آزادی را از یاد نمی‌بریم. هنوز بسیاری از آن‌ها گمنام مانده‌اند یا کمتر تصاویرشان منتشر شده است، ولی جایگاهشان در قلب‌های میلیون‌ها ایرانی است.

#عرفان_خزایی
#نه_فراموش_میکنیم_نه_ميبخشيم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

«تابستان ۱۴۰۰ اعتراضات گسترده‌ای نسبت به بحران آب و آلودگی هوا در چند استان کشور رخ داد. این اعتراضات با سرکوب گسترده مردم از سوی حکومت مواجه شد، همان موقع خبرها حاکی از نابینا شدن افراد زیادی داشت، اما جزییات زیادی به خاطر فشارها و تهدیدها انتشار پیدا نکرد.

امیر جهان‌بخشی ۲۶ ساله اهل الیگودرز، از جمله افرادی است که در تابستان ۱۴۰۰ به شدت صدمه دید.
amir_jhnbkhsh

امیر پیش از حضور در اعتراضات، ویدئویی دیده بود که بچه‌های بلوچستان از بی آبی به بیابان می‌روند و از چشمه‌ای آب می‌خورند و این ویدئو او را خیلی تحت تاثیر قرار داده بود.
در اعتراض به مدیریت نادرست حکومت نسبت به آب ایران، مردم لرستان،اصفهان (خشک‌شدن زاینده رود) و خوزستان (هوای آلوده به ریزگرد و آب آشامیدنی آلوده) به خیابان می‌آیند و این چند دلیل کافی بود تا امیر به مردم بپیوندد.
در شب ۳۱ تیرماه ۱۴۰۰ حکومت برای سرکوب رو به شلیک مستقیم می‌آورد که منجر به کشته‌شدن امید آذرخوش می‌شود و امیر نیز با شلیک مستقیم ساچمه از فاصله حدود ۱۵ متر مورد هدف قرار می‌گیرد که یک ساچمه در چشم راست و ۵ ساچمه به جمجمه او آسیب جدی می‌زند،. اما او با امید و انگیزه پیگیر معالجه می‌شود.
چشم راست او یک بار عمل می‌شود. شبکیه بیش از اندازه پاره شده و قابل درمان نیست و برای همیشه بینایی را از دست می‌دهد.
آسیبی که به جمجمه و مغز امیر وارد می‌شود، باعث فلج‌شدن یک طرف بدن او می گ‌شود و برای مدت زیادی تکلم را به طور کامل از دست می‌دهد، اما او با پشتکاری که داشته، می‌تواند امروز به سختی صحبت کند.
امیر دو روز پیش از آسیب‌دیدگی یک ویدئو در اینستاگرام خود منتشر کرده بود، که رپ می‌خواند.
ورزش مورد علاقه او فوتبال و بدنسازی بود، اما به دلیل محدودشدن حرکتی ناشی از مصدومیت، امروز در فضای مجازی بسیار فعال و با انگیزه است.

دیدن شرایط امروز این جوان برومند و پر انگیزه هم دردناک و هم تبلور شعار «خم می‌شویم اما نمی‌شکنیم» است.

او شغل آزاد داشت و قرار بود دو ماه بعد ازدواج کند که جنایت حکومت زندگی و آرزوهای او را کاملا نابود کرد.

از دوست امیر می‌پرسم در جنبش مهسا امیر چه حسی داشت؟
بارها امیر به او گفته بود اگه سالم بودم و قرار بود دوباره همین بلا سر من بیائید باز برای کشورم می‌رفتم.»


#چشم_برای_آزادی #امیر_جهانبخشی #الیگودرز #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

«ما چطور می‌تونیم فراموش کنیم

ما این سال‌های نکبت بار زندگی که جان هموطنانمان رو گرفت هرگز هرگز فراموش نمی‌کنیم، یه گوشه قلبمون همیشه درد خواهد کرد.

دست نوشته بچه‌های اصفهان، سه سه به دار مظلوم، هرگز ازیاد من نمیره ما دیگه اون آدم سابق نمی‌شیم.

امیدوارم حال خانوادشون خوب باشه.

چند شب بود که حکم اعدام این سه شهید رو داده بودن و ما نگران بودیم، شبی من خوابیدم نصف شب یهو یکی داد زد سعید یعقوبی، من از خواب پریدم، گریه کردم، دوباره خوابیدم، حال بدی بود، صبح که بیدار شدم خبرارو پیگیری کردم دیدم اعدامشون کردن.

من چطور اون شبو فراموش کنم؟

امیدوارم حال پدر مادر یعقوبی خوب باشه که نیست ولی ما که نتونستیم اون موقع کاری کنیم، اما برای سالگرد کشته شدن مهسا و سایر عزیزان دوباره شروع می‌کنیم، دوباره جون می‌گیریم، هرچند زخمی هستیم، ولی انگیزه داریم، این تازه شروع کاره و ما بیشماریم...»


- این متن را یکی از مخاطبان توانا ارسال کرده است. ما اندکی ویرایش کردیم.

#مهسا_امینی #زن_زندگی_آزادی #مرد_میهن_آبادی #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

«از معجزات زندان‌های ج‌ا این بود که "مفقودی" ازاد می‌کرد!»

این را یکی از کاربران توییتر نوشت.

روز گذشته شاکر بوری، با وجود آنکه پیشتر اعلام شده بود که بازداشت نشده و مفقود شده، از زندان آزاد شد! این نتیجه رسانه‌ای‌شدن موضوع و واکنش افکار عمومی بود.

در نخستین ویدیوی منتشر شده از شاکر بوری، او تاکید می‌کند که در زندان بوده و برای همه آرزوی آزادشدن می‌کند.

#شاکر_بوری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

خانواده داغدارش در صفحه اینستاگرام یادبود او نوشته‌اند:

«چه تولد غمگینی ست وقتی باید با نبودنت جشن به دنیا آمدنت را برپا کنیم.
خاطراتی از دیروزهامان، برای نبودنت، همراه ترانه‌های خیس و باران‌خورده چشم‌هایمان تنها هدیه‌های کوچکیست در فراق نبودنت تا بدانی هنوز هم به یادت هستیم.»

محمد داستان‌خواه، متولد بیستم مرداد ۱۳۸۳ بود، او ۲۵ آبان سال ۹۸ درحالی که از مدرسه به خانه بازمی‌گشت، در شهرک صدرای شیراز با شلیک گلوله به قلبش توسط نیروهای حکومتی کشته شد. محمد تنها ۱۵سال داشت. او امروز ۱۹ ساله می‌شد. خانواده‌اش اما از چهار سال پیش تا کنون فقط تصور می‌کنند که اگر محمد زنده بود، حالا چه شکلی شده بود؟ سبیل در می‌آورد، سبیلش پر پشت بود یا نه؟ قدش چقدر شده بود؟ شاید حالا دانشجو شده بود و ...

#محمد_داستانخواه #آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد
#آبان_خونین #دادخواهی #نه_فراموش_میکنیم_نه_ميبخشيم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

چند روز دیگر زادروز جاویدنام شیرین علیزاده است، همسر او، آقای کوروش وزیری، ضمن انتشار ویدیوهایی از آخرین تولد شیرین علیزاده نوشت:

«سال گذشته بود که با تمام اشتیاق و و در اوج شادی دور هم جشن تولدت رو گرفتیم و در کنارت چقدر شاد بودیم وجودت مایه ی آرامش و همبستگی این جمع بود ولی در عین ناباوری مزدورای کثیف یک ماه بعد تو رو با کمال ناجوانمردی و به ناحق ازمون گرفتن . از اون روز به بعد بی یار و یاور شدم و داریوش بی مادر و چراغ زندگیم خاموش شد و رنگ آرامش رو ندیدم اما امید دارم که این ظلم تمام میشود و نور بر تاریکی پیروز است
تا پای جانم برای قطره قطره خون پاکت خواهم جنگید و به هر قیمیتی باشد تقاص این قتل و این ظلم را خواهم گرفت.

عزیزم شرمنده ام که امسال کنارت نیستم البته لایق این نبودم که باهات همسفر و همراه باشم گلم جای خالی تو توی زندگیم هرگز پُر نمیشه و تا نفس میکشم به یادتم
تولدت مبارک عزیزم»
koroshvaziri

- شیرین به همراه همسر و پسر خردسالش در حال رفتن به تنکابن بودند که اعتراضات در متل قو یکباره اوج می‌گیرد، شیرین گوشی تلفن همراه خود را برمی‌دارد و شروع به تصویربرداری از درگیری معترضان با ماموران امنیتی می‌کند.

اما همان لحظه، هدف گلوله‌ها قرار می‌گیرد و همه چیز تمام، مقابل چشمان کودکش، همسر و دیگر سرنشینان به دست ماموران به قتل می‌رسد و فیلم کشته شدن او برای همیشه ثبت می‌شود.

شیرین متولد ۲۵ مردادماه ۱۳۶۵ بود، مادری که کلی آرزوی زیبا برای پسرش داشت، در حال رفتن به سفری خانوادگی بودند.

#حکومت_قاتل #نه_به_فراموشی #مهسا_امينى
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم #شیرین_علیزاده
#نه_فراموش_میکنیم_نه_ميبخشيم #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

فوتبالیست جوانی، که به دلیل گرمای هوا حین بازی به کما رفته بود، درگذشت
اوایل مردادماه ۱۴۰۲ حسام نژادیوسفی، بازیکن تیم کیانوش اروند آبادان، حین بازی دچار حمله قلبی شد،
آمبولانس و تجهیزات پزشکی در کنار زمین نبود
به دلیل عدم هماهنگی او را خیلی دیر به بیمارستان رساندند
این بازیکن پس از یک ماه، ساعتی پیش درگذشت.
همان روز گفته شد برگزاری بازی در گرمای طاقت‌فرسای آبادان باعث این اتفاق شده است.
جمهوری اسلامی قاتل ایرانیان است فرقی ندارد روی هوا روی زمین روی آب می‌کشد فقط می‌کشد. چرا نباید حین بازی آمبولانس و تیم پزشکی کنار زمین باشد؟
چرا نباید فوتبال جمهوری اسلامی تعلیق شود؟
دلیل تعلیق فوتبال جمهوری اسلامی فقط عدم حضور زنان در ورزشگاه‌ها نیست! شرط‌بندی مشکلات داوری مشکلات پخش تلویزیونی دولتی‌بودن یا بهتر است بگوییم سپاهی‌بودن تیم‌ها و قتل جوانان‌مان حین مسابقه!

#فوتبال
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech

آلودگی مشعل های تاسیسات نفت و گاز در عسلویه
این وضعیت همیشگی عسلویه است. جمهوری اسلامی به عسلویه لقب «پایتخت اقتصاد و انرژی» داده‌.
اما آیا مردم این منطقه سعادتمند و مرفه هستند؟
از هوای پاک بهره‌مندند؟
واقعیت برعکس است. آلودگی هوا بیماری ساکنان و عدم رسیدگی به بومیان منطقه از مشکلات اساسی حل‌نشده است.
اکثر جمعیت این ناحیه از جوانان بیکار و خانواده‌های به‌شدت فقیر تشکیل شده است.

https://goo.gl/ocxePb

#اسلایدشو #عسلویه #فقر #بیکاری #پتروشیمی
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

هشدار

بر اساس این گزارش که روز پنج‌شنبه ۱۹ مرداد منتشر شد، فعالان ایرانی تبعیدی، گروه‌های حقوق بشری و دیگران باید اقدامات احتیاطی لازم را در مقابل حملات سایبری جاسوسی جمهوری اسلامی در نظر بگیرند.

این بیانیه مشخصا به نام گروه هکری «بچه‌ گربه‌های ملوس» اشاره کرده است که از چهره‌های مخالف ایرانی و ایرانیان تبعیدی جاسوسی می‌کند.
گروه «بچه گربه‌های ملوس» که با ا‌سامی متعدد دیگری نیز برای کارشناسان امنیت سایبری در سطح بین‌المللی شناخته شده است، از سوی سپاه پاسداران جمهوری اسلامی برای هدف قرار دادن مخالفان جمهوری اسلامی، همچنین چهره‌های شناخته شده علمی، مدنی و سیاسی جهان فعالیت می‌کند.
سازمان امنیت داخلی آلمان، موسوم به اداره فدرال حفاظت از قانون اساسی، بویژه به وکلا، روزنامه‌نگاران و کسانی که روی مسائل مرتبط با ایران کار می‌کنند هشدار داده است که بیشتر احتیاط به خرج دهند.
(رادیو فردا)

#هشدار #هکر #جمهوری_اسلامی #بچه_گربه_ملوس #هک

@tavaanatech

حمزه درویش، زندانی سیاسی سنی‌مذهب در زندان لاکان رشت، اقدام به خودکشی کرد

روز پنجشنبه ۱۹ مردادماه، این زندانی سیاسی از طریق بلعیدن قرص دست به خودکشی زد. او به بیمارستانی در رشت منتقل شده و هم‌اکنون بستری است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، «روز پنجشنبه ساعت ۱۲:۳۰، طی تماسی با یکی از اعضای خانواده این زندانی از زندان لاکان رشت اعلام کردند حمزه درویش در اعتراض به صدور حکم ۱۴ سال حبس در تبعید خود از طریق خوردن ۱۲ عدد قرص دیازپام اقدام به خودکشی کرده است. او را به بیمارستان رازی رشت منتقل کردند. حمزه درویش اکنون با حال عمومی نامناسب با دستبند و پابند بستری است.»

پیش از این هم مسئولان زندان لاکان رشت، بارها این زندانی را مورد ضرب‌وجرح قرار داده بودند. بنا به گزارش منابع موثق مردادماه سال گذشته مسئولان زندان با یک میله آهنی حمزه درویش را مورد ضرب‌وجرح شدید قرار دادند و حتی این زندانی را به مرگ تهدید کردند.

جمهوری اسلامی مسئول جان زندانیان است. جمهوری اسلامی بارها ثابت کرده است که برای حفظ قدرت از هیچ جنایتی فروگذار نمی‌کند. نقض گسترده حقوق زندانیان در زندان‌های جمهوری اسلامی مشهود است.

#یاری_مدنی_توانا
#خودکشی
#حمزه_درویش
#رشت

@Tavaana_TavaanaTech

«‏من #مريم_آروین هستم، من کشته شدم من وکیل دادگستری سیرجان بودم که وکالت زنان رنجدیده و دختران قربانی تجاوز و کودکان بدسرپرست را با جان و دل قبول می‌کرد، همان که عاشق حیوانات بود و همه گربه‌های محل را به ناهار دعوت می‌کرد، همان که عاشق شعر و نویسندگی بود، بیست و هشت ساله بودم و دانشجوی نخبه دکترای حقوق از دانشگاه فردوسی مشهد، من در بیست و پنج سالگی وکیل شدم و کتابم به نام (حقوق متهم در مراحل دادرسی با رویکرد فقهی) چاپ شده بود در سیرجان دفتر وکالت داشتم و وکالت معترضان آزادی‌خواه اعتراضات را قبول می‌کردم با قاضی بیسواد و جانی سیرجان به نام قاضی قدیمی بر سر دفاع از حقوق موکل ۱۷ ساله‌ام وارد بحث شدم، مرا از دادگاه بیرون کردند شخصی به نام زیدآبادی، کارشناس دادگستری تعقیبم می‌کرد، در اعتراضات سراسری از من فیلم گرفت و با خشنونت بی حد به طوری که با مقنعه‌ام روی زمین کشیده می‌شدم همراه با مادرم  بازداشت شدم، ۲۰ روز شکنجه شدم به من انواع دارو خورانده می‌شد و شبها با باتون بر پاهایم می‌زدند وقتی از خوردن دارو ممانعت می‌کردم، شکنجه می‌شدم من در خود مچاله شدم، با گازهای سمی به سلولم حمله می‌شد، بدون اسپری نمی‌توانستم نفس بکشم سرانجام بعد از ۲۰ روز به قید ضمانت در ۲۱ آذر آزاد شدم و در حالی که منتظر نتیجه دادگاه و پرونده‌ام بودم،  دادگستری و دادستان جنایت کار قصد ابطال پروانه وکالتم را کردند. از هر جنایتی برای ساکت کردنم استفاده می‌کردند حالم روز به روز بدتر میشد، تهوع، استرس، سردردهای پیاپی، سوزش چشم دردهای شبانه، افزایش کبودی‌های پاهایم زندگی را برایم سخت کرده بود، به دکتر مراجعه کردم اما تشخیص آنچه بر سرم آمده بود بدون دسترسی به آنچه به من تزریق و خورانده شده بود ناممکن بود. روزهای آخر به سختی نفس می‌کشیدم اما روز قبل از آسمانی شدنم به دادگستری کرمان رفتم تا محکم در برابرشان بایستم و فریاد زن، زندگی، آزادی‌ام را بالا ببرم و قاضی محمدی با آن لبخند شیطانی‌اش به من گفت که تو نابود شده‌ای و خبر نداری!! فردای آن روز نوزدهم بهمن با مادرم حرف می‌زدم که به یکباره سرم گیج رفت و همه اصوات اطرافم به زوزه‌هایی تبدیل شدند، بدنم تحمل این همه شکنجه را نداشت و من نتوانستم وکیل مدافع خود باشم. راستی رساله دکترایم ناتمام ماند تو تمامش کن💔🕊️✌🏼»

متن از کاربر لعبت در توییتر

متن کامل‌تر

#مهسا_امينی‌ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

@dialogue1402 @tavaana

*تاریخ گفت‌وگو در ایران معاصر
*گفت‌وگوی زنده در اینستاگرام با دکتر تورج اتابکی، استاد تاریخ اجتماعی در دانشگاه لیدن هلند
*جمعه ۲۰ امرداد ۱۴۰۲ / ۱۱ اوت ساعت ۲۱ (به وقت ایران)
@tourajatabaki
*«هم‌شنوایی» یعنی؟
*در تاریخ معاصر ایران، سده‌ی اخیر، از مشروطه به این سو، چه گفت‌وگوهای مهم استراتژیک/اثرگذار/سرنوشت‌سازی دیده می‌شه؟ مکتوب یا شفاهی؟
*در این امر مهم، دیالوگ/مذاکره/مکالمه به قصد ِ مفاهمه و برای مصالحه، ضرورت ساختن فرهنگ جامعه و توسعه‌ی پایدار و هر نوع ترقی انسانی، چه قوت یا ضعفی بین ایرانیان دیده می‌شود؟
#گفتگو_توانا