نامهی نیمه تمام کروبی
«بیتردید در دست دشمن اسیر بودن و سخن درشت گفتن شجاعت است. نقد تیز و بُرّان دشمن، هنگامی که در دست او اسیر باشی، سخت است و شهامتطلبانه. اما شهامت بزرگتر وقتی است که کار نقد به ستمهایی برسد که خود ما هم - خواهی، نخواهی - در آن نقش داشتهایم.
آقای کروبی درست میگوید که «هیچ کس نباید به بهانه #مصلحت با ظلم همراه شود و یا در مقابل آن سکوت کند» و درست میگوید که «باید در مقابل اندیشه ای که با #انحصار قدرت غیرپاسخگو بدنبال حاکمیت تک صدایی است ایستاد.» اما رهبری آیتالله خامنهای، که نوک تیز حمله آقای کروبی متوجه آن است، آغاز تاریخ انحصار قدرت غیر پاسخگو و دیگر ستمها نیست. تاریخ این ستمها دیرینتر و پربرگ وبارتر است.
کروبی میگوید «به جرم هویدا کردن اسرار و دفاع از حقوق و آزادیهای مردم، بارها خانه و کاشانهام را ویران کردند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتم، همهی نزدیکانم را تحت فشار قرار دادند». اما بعید است آقای #کروبی ندانند که فجایعی بیش از این و پیش از این هم در جمهوری اسلامی فراوان رخ داده است. یک قلمش همان #اعدام چند هزار زندانی است و ننگ زندانهای دههی شصت و بیخانمان کردن مردمی با عقاید متفاوت.
البته که در #زندان دشمنِ بی اصل و اصول بودن و از «همهی حقیقت» سخن گفتن، ممکن است مرز #شهامت طلبی را پشت سربگذارد و به وادی شهادتطلبی وارد شود. انتظاری برای شهادتطلبی نیست. همین میزان از شجاعت و صداقت کروبی ستودنی است، اما شجاعت و صداقتی است ناتمام.
آیا زمانی میرسد که این #صداقت و #شجاعت به تمام تاریخ جمهوری اسلامی هم تسری پیدا کند؟ بدون سرایت این نقد - و نه کینهپروری - شاید دلهایی خنک بشود و لبهایی به تحسین گشوده شود، اما چندان چیزی تغییر نخواهد کرد.»
برگرفته از فیسبوک حسین قاضیان،جامعهشناس
@Tavaana_TavaanaTech
«بیتردید در دست دشمن اسیر بودن و سخن درشت گفتن شجاعت است. نقد تیز و بُرّان دشمن، هنگامی که در دست او اسیر باشی، سخت است و شهامتطلبانه. اما شهامت بزرگتر وقتی است که کار نقد به ستمهایی برسد که خود ما هم - خواهی، نخواهی - در آن نقش داشتهایم.
آقای کروبی درست میگوید که «هیچ کس نباید به بهانه #مصلحت با ظلم همراه شود و یا در مقابل آن سکوت کند» و درست میگوید که «باید در مقابل اندیشه ای که با #انحصار قدرت غیرپاسخگو بدنبال حاکمیت تک صدایی است ایستاد.» اما رهبری آیتالله خامنهای، که نوک تیز حمله آقای کروبی متوجه آن است، آغاز تاریخ انحصار قدرت غیر پاسخگو و دیگر ستمها نیست. تاریخ این ستمها دیرینتر و پربرگ وبارتر است.
کروبی میگوید «به جرم هویدا کردن اسرار و دفاع از حقوق و آزادیهای مردم، بارها خانه و کاشانهام را ویران کردند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتم، همهی نزدیکانم را تحت فشار قرار دادند». اما بعید است آقای #کروبی ندانند که فجایعی بیش از این و پیش از این هم در جمهوری اسلامی فراوان رخ داده است. یک قلمش همان #اعدام چند هزار زندانی است و ننگ زندانهای دههی شصت و بیخانمان کردن مردمی با عقاید متفاوت.
البته که در #زندان دشمنِ بی اصل و اصول بودن و از «همهی حقیقت» سخن گفتن، ممکن است مرز #شهامت طلبی را پشت سربگذارد و به وادی شهادتطلبی وارد شود. انتظاری برای شهادتطلبی نیست. همین میزان از شجاعت و صداقت کروبی ستودنی است، اما شجاعت و صداقتی است ناتمام.
آیا زمانی میرسد که این #صداقت و #شجاعت به تمام تاریخ جمهوری اسلامی هم تسری پیدا کند؟ بدون سرایت این نقد - و نه کینهپروری - شاید دلهایی خنک بشود و لبهایی به تحسین گشوده شود، اما چندان چیزی تغییر نخواهد کرد.»
برگرفته از فیسبوک حسین قاضیان،جامعهشناس
@Tavaana_TavaanaTech
زنها و حرفهها
ساخته #ناصر_تقوایی
تقوایی این فیلم را در سال ۱۳۴۹ برای تلویزیون ملی ایران تهیه کرده بود.
#زنان #اشتغال #حرفه #برابری
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
ساخته #ناصر_تقوایی
تقوایی این فیلم را در سال ۱۳۴۹ برای تلویزیون ملی ایران تهیه کرده بود.
#زنان #اشتغال #حرفه #برابری
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Forwarded from به سوى دموكراسى
Forwarded from به سوى دموكراسى
كميته حقيقت ياب تشكيل شود تا كاسبان تحريم مشخص شود #با_دموكراسى_همراه_شويد @Democracyy
سالگرد درگذشت جبران خلیل جبران
«فرزندانتان، فرزندان شما نیستند؛
آنان فرزندان زندگیاند که به خویشتن خویش مشتاقاند.
آنان بهوسیلهی شما به این جهان میآیند اما از آنها شما نیستند.
اگرچه با شما زندگی میکنند اما از آنِ شما نیستند. شما میتوانید به آنان عشق بورزید، اما نمیتوانید بذر اندیشههایتان را در آنان بکارید، زیرا اندیشهی مستقلی دارند. شما میتوانید برای تنشان خانه بسازید، اما روانشان در این خانه نخواهد ماند. زیرا آنان به خانهی فردا تعلق دارند؛ فردایی که در خواب نیز نمیتوانید دید. میتوانید بکوشید مانند آنان شوید، اما بیهوده است که بکوشید آنان را مانند خود کنید. زیرا زندگی به عقب بازنمیگردد و در خانهی دیروز به سر نمیبرد." (برگرفته از کتاب پیامبر)
جبران خلیل جبران در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳ در یک خانوادهی مسیحی مارونی که به خلیل جبران شهره بودند در منطقهای کوهستانی به نام «البشری» در شمال #لبنان به دنیا آمد.
نام مادر #جبران، کامله رحمه بود که جبران از ازدواج این زن با همسر سومش به دنیا آمد؛ پدری بدون هرگونه احساس مسئولیت نسبت به فرزند که خانواده به علت این بیمسئولیتی به گرداب فقر و فلاکت افتاد. این نداری موجب شد که جبران در آن دوره نتواند تحصیلات رسمی داشته باشد و تنها آموزش او محدود به دیدارهایی شد که بین جبران و یک کشیش روستایی در جریان بود و نتیجهاش برای جبران، یادگیری اصول مذهب و انجیل و زبانهای عربی و سوری بود. جبران تنها هشت سال داشت که پدرش به دلیل مشکلات عدیدهی مالی به زندان افتاد و ورشکست شد به شکلی که حکومت عثمانی همهی اموالشان را توقیف کرد. مادر جبران پس از این اتفاق تصمیم گرفت که با خانواده به آمریکا مهاجرت کند و اینچنین شد که در ژوئن سال ۱۸۹۵ و در سن دوازدهسالگی، جبران به همراه مادر و برادر و دو خواهرش راهی ایالات متحده آمریکا شد. او در محلهی فقیرنشین شهر بوستون ساکن شد و با دستفروشی و دورهگردی روزگار میگذراند. او تنها فرزند خانواده بود که توانست به مدرسه برود و سواد بیاموزد.
اشعار جبران خلیل جبران از پرفروشترین کتابهای جهان شد و آوازهی جبران جهان را در نوردید. کتاب “پیامبر” پس از انتشار آن در سال ۱۹۲۳ هر ساله تجدید چاپ میشود و تا کنون به ۵۰ زبان زندهی دنیا ترجمه شده است. استفان هگارتی معتقد است این کتاب عملا در فضای آکادمیک ادبیات غرب نادیده گرفته شده است اما سطوری از آن #الهامبخش ترانهها و سخنرانیها بوده و در سراسر جهان در عزا و عروسی خوانده شده است.
پروفسور خوان کول، متخصص تاریخ خاورمیانه در دانشگاه میشیگان و مترجم چندین اثر جبران از زبان عربی، میگوید: «بسیاری از کلیسا روی گرداندند و به جبران دل بستند».
«او معنویتی جهانشمول و بیتعصب پیش کشیده است که در تقابل با مذاهب خشک قرار دارد. و فهمش از #معنویت #اخلاقگرا نیست. در واقع از مردم میخواهد که دیگران را قضاوت نکنند". کول درباره وضعیت جبران خلیل جبران در کشورهای انگلیسی زبان میگوید: "او را در آستان ادبیات انگلیسی راه ندادند. با وجود این که کارهای عمدهاش پس از ۱۹۱۸ به زبان انگلیسی بودند و اشعارش یکی از پرفروشترین کتابها در تاریخ آمریکا محسوب میشوند، اساتید #ادبیات انگلیسی او را عوامانه شمردند».
#جبران_خلیل_جبران در دهم آوریل سال ۱۹۳۱ بر اثر بیماری کبد درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/mRrdQz
@Tavaana_TavaanaTech
«فرزندانتان، فرزندان شما نیستند؛
آنان فرزندان زندگیاند که به خویشتن خویش مشتاقاند.
آنان بهوسیلهی شما به این جهان میآیند اما از آنها شما نیستند.
اگرچه با شما زندگی میکنند اما از آنِ شما نیستند. شما میتوانید به آنان عشق بورزید، اما نمیتوانید بذر اندیشههایتان را در آنان بکارید، زیرا اندیشهی مستقلی دارند. شما میتوانید برای تنشان خانه بسازید، اما روانشان در این خانه نخواهد ماند. زیرا آنان به خانهی فردا تعلق دارند؛ فردایی که در خواب نیز نمیتوانید دید. میتوانید بکوشید مانند آنان شوید، اما بیهوده است که بکوشید آنان را مانند خود کنید. زیرا زندگی به عقب بازنمیگردد و در خانهی دیروز به سر نمیبرد." (برگرفته از کتاب پیامبر)
جبران خلیل جبران در ششم ژانویه سال ۱۸۸۳ در یک خانوادهی مسیحی مارونی که به خلیل جبران شهره بودند در منطقهای کوهستانی به نام «البشری» در شمال #لبنان به دنیا آمد.
نام مادر #جبران، کامله رحمه بود که جبران از ازدواج این زن با همسر سومش به دنیا آمد؛ پدری بدون هرگونه احساس مسئولیت نسبت به فرزند که خانواده به علت این بیمسئولیتی به گرداب فقر و فلاکت افتاد. این نداری موجب شد که جبران در آن دوره نتواند تحصیلات رسمی داشته باشد و تنها آموزش او محدود به دیدارهایی شد که بین جبران و یک کشیش روستایی در جریان بود و نتیجهاش برای جبران، یادگیری اصول مذهب و انجیل و زبانهای عربی و سوری بود. جبران تنها هشت سال داشت که پدرش به دلیل مشکلات عدیدهی مالی به زندان افتاد و ورشکست شد به شکلی که حکومت عثمانی همهی اموالشان را توقیف کرد. مادر جبران پس از این اتفاق تصمیم گرفت که با خانواده به آمریکا مهاجرت کند و اینچنین شد که در ژوئن سال ۱۸۹۵ و در سن دوازدهسالگی، جبران به همراه مادر و برادر و دو خواهرش راهی ایالات متحده آمریکا شد. او در محلهی فقیرنشین شهر بوستون ساکن شد و با دستفروشی و دورهگردی روزگار میگذراند. او تنها فرزند خانواده بود که توانست به مدرسه برود و سواد بیاموزد.
اشعار جبران خلیل جبران از پرفروشترین کتابهای جهان شد و آوازهی جبران جهان را در نوردید. کتاب “پیامبر” پس از انتشار آن در سال ۱۹۲۳ هر ساله تجدید چاپ میشود و تا کنون به ۵۰ زبان زندهی دنیا ترجمه شده است. استفان هگارتی معتقد است این کتاب عملا در فضای آکادمیک ادبیات غرب نادیده گرفته شده است اما سطوری از آن #الهامبخش ترانهها و سخنرانیها بوده و در سراسر جهان در عزا و عروسی خوانده شده است.
پروفسور خوان کول، متخصص تاریخ خاورمیانه در دانشگاه میشیگان و مترجم چندین اثر جبران از زبان عربی، میگوید: «بسیاری از کلیسا روی گرداندند و به جبران دل بستند».
«او معنویتی جهانشمول و بیتعصب پیش کشیده است که در تقابل با مذاهب خشک قرار دارد. و فهمش از #معنویت #اخلاقگرا نیست. در واقع از مردم میخواهد که دیگران را قضاوت نکنند". کول درباره وضعیت جبران خلیل جبران در کشورهای انگلیسی زبان میگوید: "او را در آستان ادبیات انگلیسی راه ندادند. با وجود این که کارهای عمدهاش پس از ۱۹۱۸ به زبان انگلیسی بودند و اشعارش یکی از پرفروشترین کتابها در تاریخ آمریکا محسوب میشوند، اساتید #ادبیات انگلیسی او را عوامانه شمردند».
#جبران_خلیل_جبران در دهم آوریل سال ۱۹۳۱ بر اثر بیماری کبد درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/mRrdQz
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
جبران خلیل جبران
توانا- «فرزندانتان، فرزندان شما نیستند؛ آنان فرزندان زندگیاند که به خویشتن خویش مشتاقاند. آنان بهوسیلهی شما به این جهان میآیند اما از آنها شما نیستند.
#کلاهبرداری میلیاردی با روش #کارت_بازرگانی در ایران!
#شهروندان عادیای که با مالیاتهای چند میلیارد تومانی مواجه شدهاند...
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇
#شهروندان عادیای که با مالیاتهای چند میلیارد تومانی مواجه شدهاند...
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇
منوچهر ستوده، ایرانشناسی با پای پیاده
منوچهر ستوده در ۵ فروردین ۱۳۹۵ بر اثر بیماری عفونت ریه در بیمارستان طالقانی چالوس بستری شد و سرانجام در ۲۰ فروردین ۱۳۹۵ در ۱۰۲ سالگی درگذشت.
علی دهباشی، نویسنده و سردبیر مجله بخارا در مطلبی با عنوان «ایرانشناسی با پای پیاده» در روزنامهی شرق میآورد:
«دکتر #منوچهر_ستوده آخرین نماینده نسلی از ایرانشناسان بود که مجموعه مطالعات و آثارش تنها از راه خواندن #کتاب و مقاله و پژوهشهای نسلهای پیشین فراهم نشد؛ بلکه ضمن مطالعه آنچه قبل از او نوشته شده بود، براساس مشاهدات عینی خود دستبهکار نوشتن میشد. نخستین اثر ستوده که در سال ١٣٣٢ تحت عنوان «فرهنگ گیلکی» به رشته تحریر درآمد و استاد پورداوود بر آن مقدمهای نوشتند، حاصل دوره معلمی #ستوده در #رشت بود؛ زمانی که در کوچه و بازار راه میرفت و فرهنگ #گیلکی را در کنار #فرهنگ مردم آنجا ثبت و ضبط میکرد. بعد از آن این شیوه را در تمامی آثارش مدنظر قرار داد و تا آخرین نوشتههایش به این روش پایبند بود که بهعنوان مشتی از خروار آن میشود به «فرهنگ کرمانی» و «فرهنگ بِهدینان» اشاره کرد. بنا بر این علایق که از همان سالهای نخستین در این ایرانشناس برجسته هویدا شده بود، او پای پیاده از تهران رهسپار الموت شد و با توجه به علاقهمندیای که به قلای اسماعیله داشت، خود را به بلندیهای الموت که اسماعیلیه و حسن صباح در آن روزگار گذرانده بودند، رساند و مشاهدات و مطالعاتش را به رشته تحریر درآورد. همان زمان بود که بدیعالزمان فروزانفر، استاد او در دانشگاه تهران این مطالعات را با وجود آنکه جنبه #تاریخی و جغرافیای تاریخی داشت، بهعنوان پایاننامه ستوده پذیرفت و چنین اتفاق فرخندهای باعث تشویق ستوده شد که بررسی و مطالعه جغرافیای تاریخی را در دستورکار خود قرار دهد.»
دهباشی مینویسد:
«ما #ایرانشناسی را از دست دادیم که هر صفحه از آثارش، حاصل مکاشفات و مشاهدات عینی خودش بود؛ مردی که تا آخرین ماههای عمر طولانیاش دست از نوشتن و خواندن برنداشت و هرگز تسلیم وسوسه زندگی در شهر نشد. از افتخاراتش بود که روغن نباتی نخورده است، به سوسیس و کالباس لب نزده و کارش مانند نیاکانش کشاورزی بوده و مکان زندگیاش، جایی در ییلاق و قشلاق متوالی میان چالوس و کوشکک لورا در گچسر.
بهندرت به شهر مراجعه میکرد و به کار اطبا بیاعتنا بود. از رهآوردهای زندگیاش با مردم آموخته بود که چطور فارغ از مصرف قرص و دارو، خود را معالجه کند و یکی از بهترین و مهمترین کوهنوردان ایران به شمار میرفت. در نوجوانی از تهران تا اردبیل را ١٧روزه رفته بود و منطقه گسترده رشتهکوههای البرز را بهخوبی میشناخت و در اثر گرانسنگ «البرزنامه» تمام کوههای این منطقه را براساس مشاهدات خود بررسی کرده بود. حال که او در میان ما نیست، آثارش، از مهمترین منابع و مراجع هرکسی است که بخواهد درباره تاریخ و جغرافیای تاریخی ایران دست به کار مطالعه شود.»
یادش گرامی
@Tavaana_TavaanaTech
منوچهر ستوده در ۵ فروردین ۱۳۹۵ بر اثر بیماری عفونت ریه در بیمارستان طالقانی چالوس بستری شد و سرانجام در ۲۰ فروردین ۱۳۹۵ در ۱۰۲ سالگی درگذشت.
علی دهباشی، نویسنده و سردبیر مجله بخارا در مطلبی با عنوان «ایرانشناسی با پای پیاده» در روزنامهی شرق میآورد:
«دکتر #منوچهر_ستوده آخرین نماینده نسلی از ایرانشناسان بود که مجموعه مطالعات و آثارش تنها از راه خواندن #کتاب و مقاله و پژوهشهای نسلهای پیشین فراهم نشد؛ بلکه ضمن مطالعه آنچه قبل از او نوشته شده بود، براساس مشاهدات عینی خود دستبهکار نوشتن میشد. نخستین اثر ستوده که در سال ١٣٣٢ تحت عنوان «فرهنگ گیلکی» به رشته تحریر درآمد و استاد پورداوود بر آن مقدمهای نوشتند، حاصل دوره معلمی #ستوده در #رشت بود؛ زمانی که در کوچه و بازار راه میرفت و فرهنگ #گیلکی را در کنار #فرهنگ مردم آنجا ثبت و ضبط میکرد. بعد از آن این شیوه را در تمامی آثارش مدنظر قرار داد و تا آخرین نوشتههایش به این روش پایبند بود که بهعنوان مشتی از خروار آن میشود به «فرهنگ کرمانی» و «فرهنگ بِهدینان» اشاره کرد. بنا بر این علایق که از همان سالهای نخستین در این ایرانشناس برجسته هویدا شده بود، او پای پیاده از تهران رهسپار الموت شد و با توجه به علاقهمندیای که به قلای اسماعیله داشت، خود را به بلندیهای الموت که اسماعیلیه و حسن صباح در آن روزگار گذرانده بودند، رساند و مشاهدات و مطالعاتش را به رشته تحریر درآورد. همان زمان بود که بدیعالزمان فروزانفر، استاد او در دانشگاه تهران این مطالعات را با وجود آنکه جنبه #تاریخی و جغرافیای تاریخی داشت، بهعنوان پایاننامه ستوده پذیرفت و چنین اتفاق فرخندهای باعث تشویق ستوده شد که بررسی و مطالعه جغرافیای تاریخی را در دستورکار خود قرار دهد.»
دهباشی مینویسد:
«ما #ایرانشناسی را از دست دادیم که هر صفحه از آثارش، حاصل مکاشفات و مشاهدات عینی خودش بود؛ مردی که تا آخرین ماههای عمر طولانیاش دست از نوشتن و خواندن برنداشت و هرگز تسلیم وسوسه زندگی در شهر نشد. از افتخاراتش بود که روغن نباتی نخورده است، به سوسیس و کالباس لب نزده و کارش مانند نیاکانش کشاورزی بوده و مکان زندگیاش، جایی در ییلاق و قشلاق متوالی میان چالوس و کوشکک لورا در گچسر.
بهندرت به شهر مراجعه میکرد و به کار اطبا بیاعتنا بود. از رهآوردهای زندگیاش با مردم آموخته بود که چطور فارغ از مصرف قرص و دارو، خود را معالجه کند و یکی از بهترین و مهمترین کوهنوردان ایران به شمار میرفت. در نوجوانی از تهران تا اردبیل را ١٧روزه رفته بود و منطقه گسترده رشتهکوههای البرز را بهخوبی میشناخت و در اثر گرانسنگ «البرزنامه» تمام کوههای این منطقه را براساس مشاهدات خود بررسی کرده بود. حال که او در میان ما نیست، آثارش، از مهمترین منابع و مراجع هرکسی است که بخواهد درباره تاریخ و جغرافیای تاریخی ایران دست به کار مطالعه شود.»
یادش گرامی
@Tavaana_TavaanaTech
مردی که یک میلیارد تومان پول بادآورده را به صاحبش بازگرداند
کارگر امانتدار فضای سبز شهرداری کوهسار ساوجبلاغ که با پیدا کردن کیف میلیاردی آن را به صاحبش بازگردانده بود با بیان اینکه رسم امانتداری را از پدر و مادرش آموخته است گفت اگر صدبار دیگر در این مسیر قرار بگیرم از این امتحان سربلند بیرون خواهم آمد.رسول نوری کارگر ۳۸ ساله که تاکنون دوبار کیف پر از پول و جواهرات و اسناد را به صاحب شان بازگردانده است.
«دو سال قبل در پارک شهربازی کوهسار وقتی مشغول کوتاه کردن چمن بودم چشمم به کیف زنانهای که زیر یکی از صندلیهای پارک قرار داشت افتاد. چند دقیقهای منتظر ماندم ولی کسی سراغ کیف نیامد. وقتی در آن را باز کردم متوجه شدم مقدار زیادی طلا و پول و یک گوشی تلفن همراه داخل آن است. دو کیلو طلا و جواهر و بیش از ۳۰ میلیون تومان پول و تراول چک داخل کیف بود. در آن لحظه به هیچ چیزی جز پیدا کردن صاحب کیف فکر نکردم. میدانستم او نگران است و به طور حتم این همه سرمایه زندگیاش است که ناغافل آن را گم کرده است. موضوع را به مسئول خدمات اطلاع دادم و با بررسی شماره تلفنهایی که داخل گوشی موبایل بود صاحب کیف را پیدا کردیم. این زن به همراه همسرش به شهرداری آمدند و وقتی کیف را تحویل گرفت از شدت خوشحالی اشک می ریخت.
آنها چند دسته اسکناس را به طرفم گرفتند و از من خواستند هرچه قدر که دوست دارم بردارم اما قبول نکردم. من برای پول این کار را نکرده بودم و گفتم پاداشم را از خدا میگیرم. آن زن با اصرار زیاد مبلغ ۲ میلیون تومان پول داخل پاکتی گذاشت و به من داد. وقتی این پول را گرفتم آن را به دو خانوادهای که فرزند بیمار داشتند و نیازمند پول بودند بخشیدم.
این کارگر امانتدار درباره کیف دومی که پیدا کرده و آن را به صاحبش بازگردانده بود گفت: چندی قبل من و تعدادی از همکارانم از سوی شهرداری برای زیارت حرم حضرت معصومه(س) به قم رفتیم. در اتوبوس که نشسته بودم متوجه یک کیف دستی شدم که زیر صندلی افتاده بود با پرس و جویی که از راننده کردم متوجه شدم کیف برای یکی از مسافرانی است که به احتمال زیاد روز قبل سوار این اتوبوس شده بود. موضوع را به کسی نگفتم و از همان روز تلاش کردم تا صاحب کیف را پیدا کنم. ..
مقدار زیادی دلار و اسناد داخل آن بود. تنها نشانهای که میتوانست به من برای یافتن صاحبش کمک کند بیمه نامه خودرو و همچنین عکس صاحب کیف بود. همسرم هم برای پیدا کردن صاحب کیف به من کمک کرد و هر روز وقتی به خانه باز میگشتم شروع به تلفن زدن میکردیم تا بتوانیم ردی از صاحب کیف پیدا کنیم.
.. سرانجام بعد از گذشت یک ماه از طریق بیمه نامه ماشین شماره تماس صاحب کیف را پیدا کردم. با او تماس گرفتم و با او در میدان آزادی قرار گذاشتم. با توجه به عکسی که در کیف بود او را براحتی پیدا کردم و کیف را تحویلش دادم.
وقتی کیفهای پول را پیدا کردم با خود گفتم پول مردم برای مردم است و به خود اجازه ندادم که یک لحظه به برداشتن این پولها فکر کنم. مهمترین داشته و #سرمایه زندگی ام را داشتن خانواده سالم میدانم و همیشه سعی کرده ام به فرزندانم درستکاری بیاموزم. من #امانتداری را در کلاسی که #معلمان آنها پدر و مادرم بودن آموختم و خوشحالم که توانسته ام بخوبی از این امتحانها سربلند بیرون بیایم.
لازم به ذکر است، شهرداری کوهسار از این #کارگر #امانتدار قدردانی کرد.
منبع: گروه زندگی ایران
@Tavaana_TavaanaTech
کارگر امانتدار فضای سبز شهرداری کوهسار ساوجبلاغ که با پیدا کردن کیف میلیاردی آن را به صاحبش بازگردانده بود با بیان اینکه رسم امانتداری را از پدر و مادرش آموخته است گفت اگر صدبار دیگر در این مسیر قرار بگیرم از این امتحان سربلند بیرون خواهم آمد.رسول نوری کارگر ۳۸ ساله که تاکنون دوبار کیف پر از پول و جواهرات و اسناد را به صاحب شان بازگردانده است.
«دو سال قبل در پارک شهربازی کوهسار وقتی مشغول کوتاه کردن چمن بودم چشمم به کیف زنانهای که زیر یکی از صندلیهای پارک قرار داشت افتاد. چند دقیقهای منتظر ماندم ولی کسی سراغ کیف نیامد. وقتی در آن را باز کردم متوجه شدم مقدار زیادی طلا و پول و یک گوشی تلفن همراه داخل آن است. دو کیلو طلا و جواهر و بیش از ۳۰ میلیون تومان پول و تراول چک داخل کیف بود. در آن لحظه به هیچ چیزی جز پیدا کردن صاحب کیف فکر نکردم. میدانستم او نگران است و به طور حتم این همه سرمایه زندگیاش است که ناغافل آن را گم کرده است. موضوع را به مسئول خدمات اطلاع دادم و با بررسی شماره تلفنهایی که داخل گوشی موبایل بود صاحب کیف را پیدا کردیم. این زن به همراه همسرش به شهرداری آمدند و وقتی کیف را تحویل گرفت از شدت خوشحالی اشک می ریخت.
آنها چند دسته اسکناس را به طرفم گرفتند و از من خواستند هرچه قدر که دوست دارم بردارم اما قبول نکردم. من برای پول این کار را نکرده بودم و گفتم پاداشم را از خدا میگیرم. آن زن با اصرار زیاد مبلغ ۲ میلیون تومان پول داخل پاکتی گذاشت و به من داد. وقتی این پول را گرفتم آن را به دو خانوادهای که فرزند بیمار داشتند و نیازمند پول بودند بخشیدم.
این کارگر امانتدار درباره کیف دومی که پیدا کرده و آن را به صاحبش بازگردانده بود گفت: چندی قبل من و تعدادی از همکارانم از سوی شهرداری برای زیارت حرم حضرت معصومه(س) به قم رفتیم. در اتوبوس که نشسته بودم متوجه یک کیف دستی شدم که زیر صندلی افتاده بود با پرس و جویی که از راننده کردم متوجه شدم کیف برای یکی از مسافرانی است که به احتمال زیاد روز قبل سوار این اتوبوس شده بود. موضوع را به کسی نگفتم و از همان روز تلاش کردم تا صاحب کیف را پیدا کنم. ..
مقدار زیادی دلار و اسناد داخل آن بود. تنها نشانهای که میتوانست به من برای یافتن صاحبش کمک کند بیمه نامه خودرو و همچنین عکس صاحب کیف بود. همسرم هم برای پیدا کردن صاحب کیف به من کمک کرد و هر روز وقتی به خانه باز میگشتم شروع به تلفن زدن میکردیم تا بتوانیم ردی از صاحب کیف پیدا کنیم.
.. سرانجام بعد از گذشت یک ماه از طریق بیمه نامه ماشین شماره تماس صاحب کیف را پیدا کردم. با او تماس گرفتم و با او در میدان آزادی قرار گذاشتم. با توجه به عکسی که در کیف بود او را براحتی پیدا کردم و کیف را تحویلش دادم.
وقتی کیفهای پول را پیدا کردم با خود گفتم پول مردم برای مردم است و به خود اجازه ندادم که یک لحظه به برداشتن این پولها فکر کنم. مهمترین داشته و #سرمایه زندگی ام را داشتن خانواده سالم میدانم و همیشه سعی کرده ام به فرزندانم درستکاری بیاموزم. من #امانتداری را در کلاسی که #معلمان آنها پدر و مادرم بودن آموختم و خوشحالم که توانسته ام بخوبی از این امتحانها سربلند بیرون بیایم.
لازم به ذکر است، شهرداری کوهسار از این #کارگر #امانتدار قدردانی کرد.
منبع: گروه زندگی ایران
@Tavaana_TavaanaTech
دیدار نوروزی علی نصیریان و محمد علی کشاورز در نوروز 95
در قسمتی از این دیدار، #علی_نصیریان، هنرپیشهی پیشکسوت ایرانی با صدایی خوش در کنارمحمدعلی کشاورز، دیگر هنرپیشهی پیشکسوت ایرانی #آواز میخواند.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
در قسمتی از این دیدار، #علی_نصیریان، هنرپیشهی پیشکسوت ایرانی با صدایی خوش در کنارمحمدعلی کشاورز، دیگر هنرپیشهی پیشکسوت ایرانی #آواز میخواند.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
اولین گفتوگوی تلفنی نرگس محمدی با فرزندان خردسالش پس از ده ماه
تقی رحمانی در فیسبوک خود چنین نوشته است:
"وقتی علی صدای نرگس را شنید با خنده و بغض گفت مامان توی.کیانا که جمله علی راشنید برای لحظاتی در خود فرو رفت.بعد از ماهها صدای مادر را می شنیدند. البته گاهی به علی می گویم و به کیانا هم . که بسیاری از کودکان هستند که صدای مادرشان را نشنیده اند به علت ظلم ظالمان. علی هم به کیانا می گوید هزاران هزار کودک پناهنده هستند که پدر یا مادر ندارند پس آنان چه می کنند.با این حال آنان از شنیدن صدای نرگش خوشحال شدند."
مقامهای مسئول در قوه قضاییه پس از گذشت ده ماه به نرگس محمدی اجازه دادند تا برای اولین مرتبه با فرزندان خردسالش بهصورت تلفنی صحبت کند.
فرزندان خردسال نرگس محمدی پس از بازداشت این مدافع حقوق بشر از ده ماه پیش به نزد پدرشان در فرانسه رفتهاند.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، مقامهای مسئول در قوه قضاییه بههنگام برقراری این تماس تلفنی در چهاردهم فروردین ماه 1395 به این زندانی سیاسی اجازه ندادند تا با همسرش صحبت کند.
تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی در پی فشارهای مقامهای امنیتی و قضایی و صدور دستور اجرای حکم پنج سال زندان، از سال 1390 به اجبار به فرانسه مهاجرت کرده است.
همچنین بر اساس خبر دیگری، جلسه رسیدگی به اتهامهای خانم محمدی، نائب رییس کانون مدافعان #حقوق_بشر در پرونده جدیدی که برای او گشوده شده است، پس از چند نوبت تعویق، روز یکم اردیبهشت ماه 1395 همزمان با سالروز تولد او برگزار شود.
بر اساس گفته نزدیکان خانم محمدی، این فعال مدنی که در اردیبهشت ماه سال 1394 بازداشت شد، در حقیقت در مرخصی از #زندان و در حال معالجه #بیماری خود بود.
نرگس محمدی به بیماریهای آمبولی ریه و #فلج_عضلانی مبتلا است.
تقی رحمانی با این اعتقاد که همسرش در طول مدت یک سال اخیر از معالجه اصولی برای مداوا محروم بوده است، گفت که همسرش میتواند مطابق قانون، شامل آزادی مشروط شود زیرا یک سوم حکم زندان خود را گذرانده است.
#نرگس_محمدی بارها با انتشار نامههای سرگشاده خطاب به مقامهای ارشد قضایی، نسبت به رفتار زندانبانان و مقامهای امنیتی در زندان با خود، اعتراض کرده است.
@Tavaana_TavaanaTech
تقی رحمانی در فیسبوک خود چنین نوشته است:
"وقتی علی صدای نرگس را شنید با خنده و بغض گفت مامان توی.کیانا که جمله علی راشنید برای لحظاتی در خود فرو رفت.بعد از ماهها صدای مادر را می شنیدند. البته گاهی به علی می گویم و به کیانا هم . که بسیاری از کودکان هستند که صدای مادرشان را نشنیده اند به علت ظلم ظالمان. علی هم به کیانا می گوید هزاران هزار کودک پناهنده هستند که پدر یا مادر ندارند پس آنان چه می کنند.با این حال آنان از شنیدن صدای نرگش خوشحال شدند."
مقامهای مسئول در قوه قضاییه پس از گذشت ده ماه به نرگس محمدی اجازه دادند تا برای اولین مرتبه با فرزندان خردسالش بهصورت تلفنی صحبت کند.
فرزندان خردسال نرگس محمدی پس از بازداشت این مدافع حقوق بشر از ده ماه پیش به نزد پدرشان در فرانسه رفتهاند.
به گزارش سایت کانون مدافعان حقوق بشر، مقامهای مسئول در قوه قضاییه بههنگام برقراری این تماس تلفنی در چهاردهم فروردین ماه 1395 به این زندانی سیاسی اجازه ندادند تا با همسرش صحبت کند.
تقی رحمانی، همسر نرگس محمدی در پی فشارهای مقامهای امنیتی و قضایی و صدور دستور اجرای حکم پنج سال زندان، از سال 1390 به اجبار به فرانسه مهاجرت کرده است.
همچنین بر اساس خبر دیگری، جلسه رسیدگی به اتهامهای خانم محمدی، نائب رییس کانون مدافعان #حقوق_بشر در پرونده جدیدی که برای او گشوده شده است، پس از چند نوبت تعویق، روز یکم اردیبهشت ماه 1395 همزمان با سالروز تولد او برگزار شود.
بر اساس گفته نزدیکان خانم محمدی، این فعال مدنی که در اردیبهشت ماه سال 1394 بازداشت شد، در حقیقت در مرخصی از #زندان و در حال معالجه #بیماری خود بود.
نرگس محمدی به بیماریهای آمبولی ریه و #فلج_عضلانی مبتلا است.
تقی رحمانی با این اعتقاد که همسرش در طول مدت یک سال اخیر از معالجه اصولی برای مداوا محروم بوده است، گفت که همسرش میتواند مطابق قانون، شامل آزادی مشروط شود زیرا یک سوم حکم زندان خود را گذرانده است.
#نرگس_محمدی بارها با انتشار نامههای سرگشاده خطاب به مقامهای ارشد قضایی، نسبت به رفتار زندانبانان و مقامهای امنیتی در زندان با خود، اعتراض کرده است.
@Tavaana_TavaanaTech
اردلان سرفراز، #شاعر و #ترانهسرا در صفحهی فیسبوک خود در مورد محمدعلی شیرازی ترانهسرا و خالق «سلطان قلبها» و بسیاری از ترانههای ماندگار دیگر نوشته است:
«استاد محمدعلی شيرازی، خالق سلطان قلبها و بسياری ترانههای ماندگار ديگر مثل (زندانی) و... در بيمارستان دارآباد دانشوری! بستری هستند! به ياريشان بشتابيم وباز هم مثل هميشه، با هزاران عذر بدتر ازگناه از زير بار مسًوليتي كه در برابر استفاده از آثار درخشان ايشان داشته وداريم، شانه خالی نكنيم! روی سخنم با كساني است كه خود بهتر ميدانند!»
از مشهورترین ترانههای #محمدعلی_شیرازی میتوان به شکار (با این مطلع: وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت/داشت هنوزم برههاشو میلیسید) با صدای ابراهیم حامدی و #سلطان_قلبها با صدای #عارف و چرانمی رقصی باصدای #ویگن و زندونی با صدای #داریوش و آهنگ دشتستانی برای #هایده اشاره کرد.
ترانهی زیبای «سلطان قلبها» با صدای عارف و لیلا فروهر و از سرودههای محمدعلی شیرازی تقدیم میشود به شما همراهان همیشگی توانا.
با امید اینکه این ترانهسرای ارزندهی کشورمان هر چه زودتر بهبودی کامل پیدا کنند.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
«استاد محمدعلی شيرازی، خالق سلطان قلبها و بسياری ترانههای ماندگار ديگر مثل (زندانی) و... در بيمارستان دارآباد دانشوری! بستری هستند! به ياريشان بشتابيم وباز هم مثل هميشه، با هزاران عذر بدتر ازگناه از زير بار مسًوليتي كه در برابر استفاده از آثار درخشان ايشان داشته وداريم، شانه خالی نكنيم! روی سخنم با كساني است كه خود بهتر ميدانند!»
از مشهورترین ترانههای #محمدعلی_شیرازی میتوان به شکار (با این مطلع: وقتی رسید آهو هنوز نفس داشت/داشت هنوزم برههاشو میلیسید) با صدای ابراهیم حامدی و #سلطان_قلبها با صدای #عارف و چرانمی رقصی باصدای #ویگن و زندونی با صدای #داریوش و آهنگ دشتستانی برای #هایده اشاره کرد.
ترانهی زیبای «سلطان قلبها» با صدای عارف و لیلا فروهر و از سرودههای محمدعلی شیرازی تقدیم میشود به شما همراهان همیشگی توانا.
با امید اینکه این ترانهسرای ارزندهی کشورمان هر چه زودتر بهبودی کامل پیدا کنند.
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇