«شیدا جاهد» - #آوازخوان #موسیقی سنتی ایران- که در طول عمر هنری خویش آثار متعددی خلق کرد که بسیاری از آنها جزو پرمخاطبترین آثار موسیقی در دهههای اخیر است و در دولت دهم به علت ممنوعالکاری نتوانست به فعالیتهای هنری خود ادامه دهد، بعد از ماهها تحمل بیماری ساعتی پیش در بیمارستان لالهی تهران درگذشت.
«شیدا» مدتی پیش بعد از عمل جراحی از بیمارستان مرخص شد؛ اما بعد از مدتی متاستاز کرده و بافتهای سرطانی ریهی او را تحت تاثیر قرار داد، علاوه بر آن سرطان کمر و لگن او را نیز درگیر کرد. او از ده روز پیش بار دیگر در بیمارستان – لاله- بستری شد و از دو روز قبل به کما رفته و در بخش آی.سی.یوی این بیمارستان بستری شده بود. این در حالی است که او پیش از درگیری به این #بیماری، سالها در دولت دهم ممنوعالفعالیت شده بود و امکان ارایهی اثری را نداشت. اتفاقی که «جاهد» میگوید در تشدید بیماری او نقش مهمی را ایفا کرد.
«شیدا جاهد» از خوانندگان قدیمی است که طی سالهای اخیر کنسرتهایی را برای #زنان اجرا کرده است. او چند آلبوم نیز به صورت همخوانی با همسرش منتشر کرد اما یکی از آلبومهایش به تشخیص وزارت ارشاد دولت قبل و با ادعای غالب بودن صدای #زن ممنوع و جمعآوری و باعث #ممنوعالکار شدن آنان شد. جاهد در دولت جدید، فعالیتهای رسمیاش را از سرگرفت. این #هنرمند چند سال بود که با بیماری سرطان رحم دست و پنجه نرم میکرد.
«شیدا جاهد» از دوران کودکی تحت تاثیر صدای گرامافون پدر و زمزمه های مادرش که تصنیف های قمر را نجوا میکرد با آوای موسیقی آشنا شد، شیدا علاقه اش را به آواز را در دوران تحصیلی اش و به ویژه در اردوهای دانش آموزی که در شهرستان نوشهر برگزار میشد نشان داد و به اجرای برنامه های هنری پرداخت، او بعد ها در تهران نزد استادانی چون احمد ابراهیمی، صدیق تعریف و محمدرضا شجریان رفت و از تجربه های آنان بهره گرفت، ایشان در آوازخوانی از استادان موسیقی سنتی ایرانی پیروی می کند، این هنرمند در سال ۱۳۷۴ با «مسعود جاهد» آهنگساز و نوازنده نی ازدواج کرد و از همین زمان به صورت رسمی با همکاری همسرش وارد عرصه موسیقی ایرانی شد و گروه موسیقی بانوان «کرشمه» را تشکیل داد و کنسرت هایی نیز در تهران برای بانوان اجرا کرد.
یادش گرامی باد
@Tavaana_TavaanaTech
«شیدا» مدتی پیش بعد از عمل جراحی از بیمارستان مرخص شد؛ اما بعد از مدتی متاستاز کرده و بافتهای سرطانی ریهی او را تحت تاثیر قرار داد، علاوه بر آن سرطان کمر و لگن او را نیز درگیر کرد. او از ده روز پیش بار دیگر در بیمارستان – لاله- بستری شد و از دو روز قبل به کما رفته و در بخش آی.سی.یوی این بیمارستان بستری شده بود. این در حالی است که او پیش از درگیری به این #بیماری، سالها در دولت دهم ممنوعالفعالیت شده بود و امکان ارایهی اثری را نداشت. اتفاقی که «جاهد» میگوید در تشدید بیماری او نقش مهمی را ایفا کرد.
«شیدا جاهد» از خوانندگان قدیمی است که طی سالهای اخیر کنسرتهایی را برای #زنان اجرا کرده است. او چند آلبوم نیز به صورت همخوانی با همسرش منتشر کرد اما یکی از آلبومهایش به تشخیص وزارت ارشاد دولت قبل و با ادعای غالب بودن صدای #زن ممنوع و جمعآوری و باعث #ممنوعالکار شدن آنان شد. جاهد در دولت جدید، فعالیتهای رسمیاش را از سرگرفت. این #هنرمند چند سال بود که با بیماری سرطان رحم دست و پنجه نرم میکرد.
«شیدا جاهد» از دوران کودکی تحت تاثیر صدای گرامافون پدر و زمزمه های مادرش که تصنیف های قمر را نجوا میکرد با آوای موسیقی آشنا شد، شیدا علاقه اش را به آواز را در دوران تحصیلی اش و به ویژه در اردوهای دانش آموزی که در شهرستان نوشهر برگزار میشد نشان داد و به اجرای برنامه های هنری پرداخت، او بعد ها در تهران نزد استادانی چون احمد ابراهیمی، صدیق تعریف و محمدرضا شجریان رفت و از تجربه های آنان بهره گرفت، ایشان در آوازخوانی از استادان موسیقی سنتی ایرانی پیروی می کند، این هنرمند در سال ۱۳۷۴ با «مسعود جاهد» آهنگساز و نوازنده نی ازدواج کرد و از همین زمان به صورت رسمی با همکاری همسرش وارد عرصه موسیقی ایرانی شد و گروه موسیقی بانوان «کرشمه» را تشکیل داد و کنسرت هایی نیز در تهران برای بانوان اجرا کرد.
یادش گرامی باد
@Tavaana_TavaanaTech
امروز سالگرد درگذشت ِ منیر وکیلی، خوانندهی پُرآوازهی اُپرای ایران است.
منیر وکیلی یا منیر نیکجو از خوانندگان اپرا در بیستوهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد.
ترانهی «عزیز جون» با صدای جادویی منیر وکیلی تقدیم میشود به شما همراهان همیشگی توانا
برای آشنایی بیشتر با منیر وکیلی به لینک زیر رجوع کنید:
https://goo.gl/S2Eu0E
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
منیر وکیلی یا منیر نیکجو از خوانندگان اپرا در بیستوهفتم آذرماه ۱۳۰۲ در شهر تبریز به دنیا آمد.
ترانهی «عزیز جون» با صدای جادویی منیر وکیلی تقدیم میشود به شما همراهان همیشگی توانا
برای آشنایی بیشتر با منیر وکیلی به لینک زیر رجوع کنید:
https://goo.gl/S2Eu0E
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Forwarded from بشکن Beshkan
فیلترشکن هاتاسپات برای ویندوز: https://goo.gl/rT2UWg برای عضویت در بشکن به http://goo.gl/A7DbzA بروید. @beshkan و @tavaanatech
Forwarded from بشکن Beshkan
فیلترشکن هاتاسپات برای مک: https://goo.gl/y5SzqO برای عضویت در بشکن به http://goo.gl/A7DbzA بروید. @beshkan و @tavaanatech
Forwarded from بشکن Beshkan
فیلترشکن هاتاسپات برای اندروید: https://goo.gl/WycYmx برای عضویت در بشکن به http://goo.gl/A7DbzA بروید. @beshkan و @tavaanatech
Forwarded from بشکن Beshkan
فیلترشکن هاتاسپات برای آیفون: https://goo.gl/8pAHGL برای عضویت در بشکن به http://goo.gl/A7DbzA بروید. @beshkan و @tavaanatech
یادی از #عمران_صلاحی در شصتونُهمین زادروزش
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن!
عمران صلاحی دهم اسفندماه ۱۳۲۵ در امیریه تهران از پدری اهل اردبیل و مادری مهاجر که از باکو به سمنان و سپس به تهران مهاجرت کرده بود متولد شد. عمران تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم و تهران و تبریز سپری کرد. او سرودن شعر را زمانی آغاز کرد که نوجوانی پانزده ساله بود و در سال ۱۳۴۷ احمد شاملو در مجلهی خوشه اولین شعر نیمایی صلاحی را منتشر کرد. عمران صلاحی در مورد انتشار شعرش در خوشه میگوید: «اولين شعرم كه مطرح شد همان شعر معروف «عيادت» بود كه در «خوشه»ى شاملو چاپ شد. من اين شعر را براى احمد شاملو فرستادم يعنى دستى نبردم به دفتر نشريه يا شاملو دستى از من نگرفت. عنوان اولش هم «مرگ» بود. بعدها كه «يادنامه شب هاى شعر خوشه» منتشر شد، ديدم كه شاملو اين #شعر را در آن كتاب آورده است.
برای آشنایی بیشتر با عمران صلاحی:
https://goo.gl/SeUCbn
@Tavaana_TavaanaTech
درخت را به نام برگ
بهار را به نام گل
ستاره را به نام نور
کوه را به نام سنگ
دل شکفته مرا به نام عشق
عشق را به نام درد
مرا به نام کوچکم صدا بزن!
عمران صلاحی دهم اسفندماه ۱۳۲۵ در امیریه تهران از پدری اهل اردبیل و مادری مهاجر که از باکو به سمنان و سپس به تهران مهاجرت کرده بود متولد شد. عمران تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم و تهران و تبریز سپری کرد. او سرودن شعر را زمانی آغاز کرد که نوجوانی پانزده ساله بود و در سال ۱۳۴۷ احمد شاملو در مجلهی خوشه اولین شعر نیمایی صلاحی را منتشر کرد. عمران صلاحی در مورد انتشار شعرش در خوشه میگوید: «اولين شعرم كه مطرح شد همان شعر معروف «عيادت» بود كه در «خوشه»ى شاملو چاپ شد. من اين شعر را براى احمد شاملو فرستادم يعنى دستى نبردم به دفتر نشريه يا شاملو دستى از من نگرفت. عنوان اولش هم «مرگ» بود. بعدها كه «يادنامه شب هاى شعر خوشه» منتشر شد، ديدم كه شاملو اين #شعر را در آن كتاب آورده است.
برای آشنایی بیشتر با عمران صلاحی:
https://goo.gl/SeUCbn
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
عمران صلاحی؛ خندهساز و هممحله درد - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
عمران صلاحی دهم اسفند ماه ۱۳۲۵ در امیریه تهران از پدری اهل اردبیل و مادری مهاجر که از باکو به سمنان و سپس به تهران مهاجرت کرده بود متولد شد. عمران تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم، تهران و تبریز سپری کرد. او سرودن شعر را زمانی آغاز کرد که نوجوانی پانزده…
یاسمین صدایی به وسعت دریاها و زندگی در گُمنامی
@Tavaana_TavaanaTech👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@Tavaana_TavaanaTech👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
یاسمین صدایی به وسعت دریاها و زندگی در گُمنامی
مهربانو (پروانه) سلامی با نام هنری «یاسمین» را شاید بسیاری از ما به اسم یا چهره نشناسیم اما کافی است که صدای او را بشنویم تا به یاد بیاوریم که از این صدا خاطره داشتهایم و یا اگر صدای او را نشنیده باشیم متعجب شویم که چگونه است که چنین صدای دلنوازی را تا اکنون نشنیدهایم و دلیل این گمنامی چه میتواند باشد. البته شاید حق داشته باشیم که او را نشناسیم چرا که او چند دهه آواز نخواند و از اینرو گمنام زیست.
نام شناسنامهای او مهربانو است اما او همواره دوست داشت پروانه صدایش کنند. در منزل او را «پری» صدا میکردند. مهربانو پس از دیدن فیلمی که نقش زن این فیلم نام یاسمین داشت نام خود را یاسمین نهاد. یاسمین در بیستوسوم بهمنماه ۱۳۱۳ در کازرون به دنیا آمد. او خوانندهی دههی ۱۳۳۰ و اویل دههی چهل خورشیدی است. یاسمین در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدر بزرگ او صدرالسادات مجتهد کازرونی بود.
یاسمین به موسیقی بسیار علاقهمند بود اما پدرش شرط کرده بود که تحصیلش را تمام نکند نمیتواند وارد موسیقی بشود. یاسمین میگوید که در آن زمان تنها مرضیه و دلکش و رشیدی و روحبخش میخواندند و من به پدرم گفتم که میخواهم آواز بخوانم. یاسمین در این دوره ترانههای این خوانندهها را با صدایی خوش میخواند اما پدر اصرار داشت که یاسمین به دانشسرای تربیت معلم برود و معلم بشود و تا آنزمان نمیتواند #آواز بخواند. یاسمین به دانشسرای مقدماتی میرود و دو سال در آنجا به تحصیل میپردازد.
پدر، یاسمین را به رادیو برد تا خواننده بشود. آن زمان مدیر رادیو پاشا سمیعی بود و معینیان رئیس رادیو. پدر یاسمین به مدیر رادیو میگوید که دخترم صدای خوشی دارد و میخواهد خواننده بشود. مدیر رادیو رو به پدر کرد و گفت: ما خواننده کم داریم و شما چه پدر خوبی هستید که دخترتان را آوردهاید که خواننده بشود.
یاسمین برای مدیر رادیو آوازی میخواند که دلکش خوانده بود. مدیر رادیو به یاسمین و پدرش میگویند که ما نمیتوانیم شما را استخدام کنیم و باید یکی از اساتید #موسیقی از شما امتحانی به عمل بیاورد. در آن لحظه جواد معروفی آنجا بود.یاسمین برای جواد معروفی نیز آواز میخواند. او یکی از آوازهای مرضیه با نام «در خرابات مغان نور خدا میبینم» را میخواند.
یاسمین اولین آهنگی که خود خواند ترانهای بود با نام «یار آمد» که از ساختههای بزرگ لشکری بود. وقتی که این #ترانه را خواند یاسمین ۲۱ سال داشت. این ترانه در یکی از استودیوهای رادیو ضبط شد.
یاسمین پس از خواندن این ترانه بر سر زبانها افتاد. ترانهی دومی که یاسمین خواند ترانهای بود با نام «بیا با ما به میخانه» که از ساختههای بزرگ لشکری بود. پس از آن نیز ترانهی «قافلهی عمر» با شعری از معینی کرمانشاهی را خواند که مورد پسند واقع شد و بر معروفیت او افزود. ترانهی «آبشار» یکی دیگر از ترانههای یاسمین بود که او را به اوج شهرت رساند
#یاسمین هماکنون در تهران زندگی میکند و در هشتادویکسالگی به بیماری آلزایمر مبتلا است. یاسمین میگوید که دیگر رژیم ما که اسلامی است اجازه نداد که ما آواز بخوانیم و من هم نمیخوانم. در آن زمان رژیم اجازه میداد و ما میخواندیم و الان اجازه نمیدهد و نمیخوانیم. هر مهمانیای هم دعوت شدم نرفتم و نخواندم.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/OEn33k
ترانه آبشار با صدای یاسمین تقدیم به همراهان توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
مهربانو (پروانه) سلامی با نام هنری «یاسمین» را شاید بسیاری از ما به اسم یا چهره نشناسیم اما کافی است که صدای او را بشنویم تا به یاد بیاوریم که از این صدا خاطره داشتهایم و یا اگر صدای او را نشنیده باشیم متعجب شویم که چگونه است که چنین صدای دلنوازی را تا اکنون نشنیدهایم و دلیل این گمنامی چه میتواند باشد. البته شاید حق داشته باشیم که او را نشناسیم چرا که او چند دهه آواز نخواند و از اینرو گمنام زیست.
نام شناسنامهای او مهربانو است اما او همواره دوست داشت پروانه صدایش کنند. در منزل او را «پری» صدا میکردند. مهربانو پس از دیدن فیلمی که نقش زن این فیلم نام یاسمین داشت نام خود را یاسمین نهاد. یاسمین در بیستوسوم بهمنماه ۱۳۱۳ در کازرون به دنیا آمد. او خوانندهی دههی ۱۳۳۰ و اویل دههی چهل خورشیدی است. یاسمین در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدر بزرگ او صدرالسادات مجتهد کازرونی بود.
یاسمین به موسیقی بسیار علاقهمند بود اما پدرش شرط کرده بود که تحصیلش را تمام نکند نمیتواند وارد موسیقی بشود. یاسمین میگوید که در آن زمان تنها مرضیه و دلکش و رشیدی و روحبخش میخواندند و من به پدرم گفتم که میخواهم آواز بخوانم. یاسمین در این دوره ترانههای این خوانندهها را با صدایی خوش میخواند اما پدر اصرار داشت که یاسمین به دانشسرای تربیت معلم برود و معلم بشود و تا آنزمان نمیتواند #آواز بخواند. یاسمین به دانشسرای مقدماتی میرود و دو سال در آنجا به تحصیل میپردازد.
پدر، یاسمین را به رادیو برد تا خواننده بشود. آن زمان مدیر رادیو پاشا سمیعی بود و معینیان رئیس رادیو. پدر یاسمین به مدیر رادیو میگوید که دخترم صدای خوشی دارد و میخواهد خواننده بشود. مدیر رادیو رو به پدر کرد و گفت: ما خواننده کم داریم و شما چه پدر خوبی هستید که دخترتان را آوردهاید که خواننده بشود.
یاسمین برای مدیر رادیو آوازی میخواند که دلکش خوانده بود. مدیر رادیو به یاسمین و پدرش میگویند که ما نمیتوانیم شما را استخدام کنیم و باید یکی از اساتید #موسیقی از شما امتحانی به عمل بیاورد. در آن لحظه جواد معروفی آنجا بود.یاسمین برای جواد معروفی نیز آواز میخواند. او یکی از آوازهای مرضیه با نام «در خرابات مغان نور خدا میبینم» را میخواند.
یاسمین اولین آهنگی که خود خواند ترانهای بود با نام «یار آمد» که از ساختههای بزرگ لشکری بود. وقتی که این #ترانه را خواند یاسمین ۲۱ سال داشت. این ترانه در یکی از استودیوهای رادیو ضبط شد.
یاسمین پس از خواندن این ترانه بر سر زبانها افتاد. ترانهی دومی که یاسمین خواند ترانهای بود با نام «بیا با ما به میخانه» که از ساختههای بزرگ لشکری بود. پس از آن نیز ترانهی «قافلهی عمر» با شعری از معینی کرمانشاهی را خواند که مورد پسند واقع شد و بر معروفیت او افزود. ترانهی «آبشار» یکی دیگر از ترانههای یاسمین بود که او را به اوج شهرت رساند
#یاسمین هماکنون در تهران زندگی میکند و در هشتادویکسالگی به بیماری آلزایمر مبتلا است. یاسمین میگوید که دیگر رژیم ما که اسلامی است اجازه نداد که ما آواز بخوانیم و من هم نمیخوانم. در آن زمان رژیم اجازه میداد و ما میخواندیم و الان اجازه نمیدهد و نمیخوانیم. هر مهمانیای هم دعوت شدم نرفتم و نخواندم.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/OEn33k
ترانه آبشار با صدای یاسمین تقدیم به همراهان توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
توانا
یاسمین؛ صدایی به وسعت دریاها اما گمنام
توانا- مهربانو (پروانه) سلامی با نام هنری «یاسمین» را شاید بسیاری از ما به اسم یا چهره نشناسیم اما کافی است که صدای او را بشنویم تا به یاد بیاوریم که از این صدا خاطره داشتهایم و یا اگر صدای او را
نامهای در باب تساهل
بحث «مدارای مذهبی» و «تساهل» در امر مذهب بحث پیچیده و درازدامنی است. اینکه باید با باورمندان مذهبی تا کجا #مدارا کرد پرسش جانداری است. فرض کنید باورهای مذهبی فردی به او مجوز #ناقصسازی_جنسی_زنان را میدهد. فرض کنید در باور مذهبی ِ فردی #کشتار #ملحدان و #ناباورمندان به خدا و یا دینی خاص عملی #مقدس شمرده شود آیا باید او بتواند بدون مانع چنین کند؟ از طرفی آیا میتوان فردی را به صرف باورهای دینی ِ خاصی که آزاری برای دیگری ندارد از #حقوق_انسانی خود محروم کرد؟
شما به وضعیت بهائیان در ایران توجه کنید. #بهائیان تنها به دلیل اینکه پیرو دین خاصی هستند از شرکت در #دانشگاه #محروم هستند و حتا سالهای اولیه انقلاب جانشان نیز در خطر بود و بیش از ۲۰۰ نفر از آنان به صرف باور به دین #بهائیت #اعدام شدند. چگونه میتوان اینگونه #تعصبات_دینی را از بین برد تا انسانها بتوانند ورای باورهای دینیشان از حقوق انسانی خود بهرهمند بشوند.
«نامهای در باره تساهل مذهبی» اثر جان لاک، در دفاع از مدارای مذهبی از مدتها پیش یکی از متن های کلاسیک در ادبیات دموکراسی شمارده شده است.
تاثیر فکر جان لاک (۱۶۳۲-۱۷۰۴ میلادی) بر اندیشه بنیانگذاران ایالات متحده به خوبی بحث و مستند شده است، اما لاک را میتوان در مقام فیلسوفی دید که پدر فکری سرزمینهایی فراتر از آمریکا هم هست. تقریبا همه ویژگیهای #دموکراسی #لیبرال مدرن در نوشتههای جان لاک ترسیم شده است: دکترین مدارای مذهبی، دفاع از اختیار فرد در زندگی خویشتن، نظریه سرکشی در مقابل قدرتهای #ناعادلانه، و #حق_مطلق برای داشتن مالکیت نامحدود.
این نامه در اصل به لاتین و در ۱۶۸۵ نوشته شد وقتی که جان لاک به حال تبعید در هلند به سر می برد و در ۱۶۸۹ زمانی منتشر شد که رژیم تازه ویلیام اورنج (William of Orange) که پروتستان بود در بریتانیا استقرار یافت. قانون مدارا که در همان سال ۱۶۸۹ تصویب شد #آزادی مذهبی را صرفا برای کسانی از پروتستان ها مجاز میدانست که تثلیث مقدس را تایید میکردند و آماده ادای سوگند برای تبعیت از سلطنت بودند. دیگر ناراضیان – و طبعا کاتولیکها – حق #آزادی_مذهبی نداشتند و تا ۱۵۰ سال بعد هم این وضعیت ادامه یافت.
نامه #جان_لاک در قاره آمریکا زمانی پشتیبانی عینی پیدا کرد که #الهامبخش پیشگامان شورشی برای جدا کردن دولت از کلیسا شد. در بریتانیا، آزادی کامل مذهبی تا دو قرن امکان ظهور نیافت.
«نامهای در باب #تساهل را میتوانید از لینک زیر دانلود کنید:
https://goo.gl/vFK7ev
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
بحث «مدارای مذهبی» و «تساهل» در امر مذهب بحث پیچیده و درازدامنی است. اینکه باید با باورمندان مذهبی تا کجا #مدارا کرد پرسش جانداری است. فرض کنید باورهای مذهبی فردی به او مجوز #ناقصسازی_جنسی_زنان را میدهد. فرض کنید در باور مذهبی ِ فردی #کشتار #ملحدان و #ناباورمندان به خدا و یا دینی خاص عملی #مقدس شمرده شود آیا باید او بتواند بدون مانع چنین کند؟ از طرفی آیا میتوان فردی را به صرف باورهای دینی ِ خاصی که آزاری برای دیگری ندارد از #حقوق_انسانی خود محروم کرد؟
شما به وضعیت بهائیان در ایران توجه کنید. #بهائیان تنها به دلیل اینکه پیرو دین خاصی هستند از شرکت در #دانشگاه #محروم هستند و حتا سالهای اولیه انقلاب جانشان نیز در خطر بود و بیش از ۲۰۰ نفر از آنان به صرف باور به دین #بهائیت #اعدام شدند. چگونه میتوان اینگونه #تعصبات_دینی را از بین برد تا انسانها بتوانند ورای باورهای دینیشان از حقوق انسانی خود بهرهمند بشوند.
«نامهای در باره تساهل مذهبی» اثر جان لاک، در دفاع از مدارای مذهبی از مدتها پیش یکی از متن های کلاسیک در ادبیات دموکراسی شمارده شده است.
تاثیر فکر جان لاک (۱۶۳۲-۱۷۰۴ میلادی) بر اندیشه بنیانگذاران ایالات متحده به خوبی بحث و مستند شده است، اما لاک را میتوان در مقام فیلسوفی دید که پدر فکری سرزمینهایی فراتر از آمریکا هم هست. تقریبا همه ویژگیهای #دموکراسی #لیبرال مدرن در نوشتههای جان لاک ترسیم شده است: دکترین مدارای مذهبی، دفاع از اختیار فرد در زندگی خویشتن، نظریه سرکشی در مقابل قدرتهای #ناعادلانه، و #حق_مطلق برای داشتن مالکیت نامحدود.
این نامه در اصل به لاتین و در ۱۶۸۵ نوشته شد وقتی که جان لاک به حال تبعید در هلند به سر می برد و در ۱۶۸۹ زمانی منتشر شد که رژیم تازه ویلیام اورنج (William of Orange) که پروتستان بود در بریتانیا استقرار یافت. قانون مدارا که در همان سال ۱۶۸۹ تصویب شد #آزادی مذهبی را صرفا برای کسانی از پروتستان ها مجاز میدانست که تثلیث مقدس را تایید میکردند و آماده ادای سوگند برای تبعیت از سلطنت بودند. دیگر ناراضیان – و طبعا کاتولیکها – حق #آزادی_مذهبی نداشتند و تا ۱۵۰ سال بعد هم این وضعیت ادامه یافت.
نامه #جان_لاک در قاره آمریکا زمانی پشتیبانی عینی پیدا کرد که #الهامبخش پیشگامان شورشی برای جدا کردن دولت از کلیسا شد. در بریتانیا، آزادی کامل مذهبی تا دو قرن امکان ظهور نیافت.
«نامهای در باب #تساهل را میتوانید از لینک زیر دانلود کنید:
https://goo.gl/vFK7ev
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
دهم اسفند زادروز #نصرت_رحمانی، #شاعر است. نصرت رحمانی یکی از شاعران نوگرای معاصر است که در شهر #رشت به دنیا آمد. او دبستان و دبیرستان خود را در تهران گذراند و پس از ان وارد مدرسهی پست و تلگراف شد. او در برخی از مجلات نیز مسئول صفحهی #شعر بود.
در دههٔ چهل و پنجاه شمسی، نصرت رحمانی طرفداران زیادی در میان مردم به ویژه جوانان داشت. رحماني از بهترين #شاعران شعر نوي فارسي است.
رحمانی در ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ درگذشت.
من آبروی عشقم-نصرت رحمانی
لیلی
چشمت خراج سلطنت شب را
از شاعران شرق ،
طلب می کند
من آبروی عشقم
هشدار ... تا به خاک نریزی !
پر کن پیاله را
آرامتر بخوان
آواز فاصله های نگاه را
در باغ کوچه های فرصت و میعاد
بگشای بند موی و بیفشان
شب را میان شب
با من بدار حوصله اما نه با عتاب !
رمز شبان درد ،
شعر من است
گفتی :
گل در میان دستت میپژمرد
گفتم که :
- خواب ،
در چشم هایمان به شهادت رسیده است
گفتی که
خوبترینی ؛
آری ... خوب ام ،
شعر ترم
تارج سه ترک عرفانم
درویشم ،
خاکم !!
آینه دار رابطه ام ، بنشین
بنشین ، کنار حادثه بنشین
یا مرا به حافظه بسپار
اما ...
نام مرا ،
بر لب مبند که مسموم می شوی .
من داغ دیده ام !
لیلی
از جای پای تو .
بر آستانۀ درگاه
بوی فرار می آید
آتش مزن به سینۀ بستر
با عطر پیکر برهنه و سبزت
بنشین
بانوی بانوان شب و شعر
خانم
لیلی کلید صبح
در پلک های توست
دست مرا بگیر
از چهار راه خواب گذر کن
بگذار بگذریم زین خیل خفتگان
دست مرا بگیر
تا بسرایم :
در دست های من
بال کبوتریست !
لیلی
من آبروی عاشقان جهانم
هشدار ... تا به خاک نریزی !
من پاسدار حرمت دردم
- چشمت خراج می طلبد ؟
آنک خراج :
لیلی
وقتی که پاک می کنی خط چشمت را
دیوارهای این شب سنگین را
در هم شکسته ، آه ... که بیداد می کنی .
وقتی که پاک می کنی خط چشمت را
در باغ های سبز تنت ، شب را
آزاد می کنی
لیلی
بی مرز باش
دیوار را ، ویران کن
خط را به حال خویش رها کن،
بی خط و خال باش
با من بیا ... همیشه ترین باش !!
بارید شب
بارش سیل اشک ها شکست ،
خط سیاه دایرۀ شب را !
خط پاک شد
گل در میان دستم پرپر زد و فسرد
در هم دوید خط
ویران شد !
لیلی
بی خط و خال باش
با من بیا کن خوبترینم
با من که آبروی عشقم
با من شعرم ... شعرم ... شعرم !
وای...
در من وضو بگیر
سجاده ام ، بایست کنارم
رو کن به من که قبله عشاقم
آنگه نماز را ،
با بوسۀ بلند قامت ببند!
لیلی
با من بودن خوب است ،
من می سرایمت
یک اجرا از شعر تریاک اثر نصرت رحمانی و یک ویدئو از شعرخوانی این شاعر با موسیقی مجید انتظامی تقدیم به همراهان توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
در دههٔ چهل و پنجاه شمسی، نصرت رحمانی طرفداران زیادی در میان مردم به ویژه جوانان داشت. رحماني از بهترين #شاعران شعر نوي فارسي است.
رحمانی در ۲۷ خرداد ۱۳۷۹ درگذشت.
من آبروی عشقم-نصرت رحمانی
لیلی
چشمت خراج سلطنت شب را
از شاعران شرق ،
طلب می کند
من آبروی عشقم
هشدار ... تا به خاک نریزی !
پر کن پیاله را
آرامتر بخوان
آواز فاصله های نگاه را
در باغ کوچه های فرصت و میعاد
بگشای بند موی و بیفشان
شب را میان شب
با من بدار حوصله اما نه با عتاب !
رمز شبان درد ،
شعر من است
گفتی :
گل در میان دستت میپژمرد
گفتم که :
- خواب ،
در چشم هایمان به شهادت رسیده است
گفتی که
خوبترینی ؛
آری ... خوب ام ،
شعر ترم
تارج سه ترک عرفانم
درویشم ،
خاکم !!
آینه دار رابطه ام ، بنشین
بنشین ، کنار حادثه بنشین
یا مرا به حافظه بسپار
اما ...
نام مرا ،
بر لب مبند که مسموم می شوی .
من داغ دیده ام !
لیلی
از جای پای تو .
بر آستانۀ درگاه
بوی فرار می آید
آتش مزن به سینۀ بستر
با عطر پیکر برهنه و سبزت
بنشین
بانوی بانوان شب و شعر
خانم
لیلی کلید صبح
در پلک های توست
دست مرا بگیر
از چهار راه خواب گذر کن
بگذار بگذریم زین خیل خفتگان
دست مرا بگیر
تا بسرایم :
در دست های من
بال کبوتریست !
لیلی
من آبروی عاشقان جهانم
هشدار ... تا به خاک نریزی !
من پاسدار حرمت دردم
- چشمت خراج می طلبد ؟
آنک خراج :
لیلی
وقتی که پاک می کنی خط چشمت را
دیوارهای این شب سنگین را
در هم شکسته ، آه ... که بیداد می کنی .
وقتی که پاک می کنی خط چشمت را
در باغ های سبز تنت ، شب را
آزاد می کنی
لیلی
بی مرز باش
دیوار را ، ویران کن
خط را به حال خویش رها کن،
بی خط و خال باش
با من بیا ... همیشه ترین باش !!
بارید شب
بارش سیل اشک ها شکست ،
خط سیاه دایرۀ شب را !
خط پاک شد
گل در میان دستم پرپر زد و فسرد
در هم دوید خط
ویران شد !
لیلی
بی خط و خال باش
با من بیا کن خوبترینم
با من که آبروی عشقم
با من شعرم ... شعرم ... شعرم !
وای...
در من وضو بگیر
سجاده ام ، بایست کنارم
رو کن به من که قبله عشاقم
آنگه نماز را ،
با بوسۀ بلند قامت ببند!
لیلی
با من بودن خوب است ،
من می سرایمت
یک اجرا از شعر تریاک اثر نصرت رحمانی و یک ویدئو از شعرخوانی این شاعر با موسیقی مجید انتظامی تقدیم به همراهان توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇