ماجرای زندانیشدن مدیران رادیو بخاطر «اوشین»
داستان از این قرار است. ۲۷ سال پیش در بهمنماه ۱۳۶۷ و در هنگامهای که سریال پربینندهی «سالهای دور از خانه» که در میان مردم به سریال «اوشین» شهرت داشت در حال پخش بود. خبرنگار رادیو از دختر جوانی به عنوان مصاحبه و در روز تولد «حضرت زهرا» میپرسد الگوی شما حضرت زهراست؟ آن دختر خانم هم گفته بود که «نه، حضرت زهرا خیلی خوب هستند. ما نمیتوانیم مثل ایشان باشیم. الگوی من اوشین است.»
محمد هاشمی، رئیس صدا و سیمای وقت ماجرای پس از این مصاحبه را در گفتوگویی با «تاریخ ایرانی» اینگونه شرح میدهد:
«خدمت امام گزارش دادند که به حضرت زهرا توهین شده است. امام هم آن زمان آن برنامه را گوش میدادند. امام به دادستان وقت که آن روزها آقای میرعماد بود، دستور دادند که موضوع را بررسی کنند و اگر سوءنیتی داشتند، مجازاتشان کنند. دادستان هم پنج، شش نفر از کارکنان را احضار کرد. نوار برنامه را آوردند تا غروب بررسی کردند. احکامشان را هم همان روز صادر کردند که انفصال از خدمت، زندان، تعزیر و جریمه بود. من همان موقع زنگ زدم به آقای میرعماد و گفتم که همکاران ما را تحویل #زندان ندهید. در دفترتان نگه دارید تا من بروم خدمت امام و تکلیفشان را روشن کنم. آنها هم یک ساعتی نگهشان داشتند و بعد دوباره به من زنگ زدند و گفتند که ما بیشتر از این نمیتوانیم نگهشان داریم. میفرستیمشان زندان قصر. من هم به رئیس زندان قصر زنگ زدم و گفتم که بچهها میآیند آنجا و مهمان شما هستند. آنها را داخل زندان نبرید. دفتر شما باشند تا من بروم خدمت #امام و با ایشان صحبت کنم.
بعد نامهای نوشتم و رفتم خدمت امام. به ایشان گفتم که «مسئول اصلی صداوسیما من هستم. اینها قصور و تقصیری ندارند. شما اگر میخواهید کسی را مجازات کنید، من هستم. اگر کارمندان ما به خاطر این مسأله مجازات بشوند، آن وقت کسی دل و دماغ کار کردن ندارد. دستش به کار نمیرود و من هم نمیتوانم سازمان را به این شکل اداره کنم.» امام فرمودند: «به من بنویس، من عفو میکنم.» من هم نامهای که آماده کرده بودم را دست امام دادم و ایشان هم دستور دادند که آنها را عفو کنند. من رفتم مقداری میوه و شیرینی خریدم و با دستور عفو امام بردم دفتر زندان. چون انجام این کار تا ۸ و ۹ شب طول کشیده بود و رئیس قوه قضاییه که آن سالها آقای موسوی اردبیلی بودند باید از نظر قانونی دستور عفو امام را اجرایی میکردند، آزاد شدن بچهها به فردا صبح افتاد. من حتی با آقای موسوی هم تماس گرفتم اما ایشان گفتند که امشب دیگر نمیشود کاری کرد تا فردا صبح. من هم همانجا در دفتر زندان چند ساعتی پیش بچهها ماندم و شام سفارش دادیم و با هم خوردیم. قرار شد بچهها همانجا در دفتر بمانند تا فردا صبح. ساعت ۱۰ صبح فردا من با نامه آقای موسوی رفتم دفتر زندان قصر. بچهها آزاد شدند و رفتند پی کار و زندگیشان!»
گفتوگوی کامل با محمد هاشمی در این موضوع را میتوانید در لینک زیر بخوانید:
https://goo.gl/ciuvNg
#اوشین
#سریالاوشین
#محمدهاشمی
@Tavaana_TavaanaTech
داستان از این قرار است. ۲۷ سال پیش در بهمنماه ۱۳۶۷ و در هنگامهای که سریال پربینندهی «سالهای دور از خانه» که در میان مردم به سریال «اوشین» شهرت داشت در حال پخش بود. خبرنگار رادیو از دختر جوانی به عنوان مصاحبه و در روز تولد «حضرت زهرا» میپرسد الگوی شما حضرت زهراست؟ آن دختر خانم هم گفته بود که «نه، حضرت زهرا خیلی خوب هستند. ما نمیتوانیم مثل ایشان باشیم. الگوی من اوشین است.»
محمد هاشمی، رئیس صدا و سیمای وقت ماجرای پس از این مصاحبه را در گفتوگویی با «تاریخ ایرانی» اینگونه شرح میدهد:
«خدمت امام گزارش دادند که به حضرت زهرا توهین شده است. امام هم آن زمان آن برنامه را گوش میدادند. امام به دادستان وقت که آن روزها آقای میرعماد بود، دستور دادند که موضوع را بررسی کنند و اگر سوءنیتی داشتند، مجازاتشان کنند. دادستان هم پنج، شش نفر از کارکنان را احضار کرد. نوار برنامه را آوردند تا غروب بررسی کردند. احکامشان را هم همان روز صادر کردند که انفصال از خدمت، زندان، تعزیر و جریمه بود. من همان موقع زنگ زدم به آقای میرعماد و گفتم که همکاران ما را تحویل #زندان ندهید. در دفترتان نگه دارید تا من بروم خدمت امام و تکلیفشان را روشن کنم. آنها هم یک ساعتی نگهشان داشتند و بعد دوباره به من زنگ زدند و گفتند که ما بیشتر از این نمیتوانیم نگهشان داریم. میفرستیمشان زندان قصر. من هم به رئیس زندان قصر زنگ زدم و گفتم که بچهها میآیند آنجا و مهمان شما هستند. آنها را داخل زندان نبرید. دفتر شما باشند تا من بروم خدمت #امام و با ایشان صحبت کنم.
بعد نامهای نوشتم و رفتم خدمت امام. به ایشان گفتم که «مسئول اصلی صداوسیما من هستم. اینها قصور و تقصیری ندارند. شما اگر میخواهید کسی را مجازات کنید، من هستم. اگر کارمندان ما به خاطر این مسأله مجازات بشوند، آن وقت کسی دل و دماغ کار کردن ندارد. دستش به کار نمیرود و من هم نمیتوانم سازمان را به این شکل اداره کنم.» امام فرمودند: «به من بنویس، من عفو میکنم.» من هم نامهای که آماده کرده بودم را دست امام دادم و ایشان هم دستور دادند که آنها را عفو کنند. من رفتم مقداری میوه و شیرینی خریدم و با دستور عفو امام بردم دفتر زندان. چون انجام این کار تا ۸ و ۹ شب طول کشیده بود و رئیس قوه قضاییه که آن سالها آقای موسوی اردبیلی بودند باید از نظر قانونی دستور عفو امام را اجرایی میکردند، آزاد شدن بچهها به فردا صبح افتاد. من حتی با آقای موسوی هم تماس گرفتم اما ایشان گفتند که امشب دیگر نمیشود کاری کرد تا فردا صبح. من هم همانجا در دفتر زندان چند ساعتی پیش بچهها ماندم و شام سفارش دادیم و با هم خوردیم. قرار شد بچهها همانجا در دفتر بمانند تا فردا صبح. ساعت ۱۰ صبح فردا من با نامه آقای موسوی رفتم دفتر زندان قصر. بچهها آزاد شدند و رفتند پی کار و زندگیشان!»
گفتوگوی کامل با محمد هاشمی در این موضوع را میتوانید در لینک زیر بخوانید:
https://goo.gl/ciuvNg
#اوشین
#سریالاوشین
#محمدهاشمی
@Tavaana_TavaanaTech