Forwarded from آموزشکده توانا
اسلاید جلسه دوم بنیادهای دموکراسی.pdf
994.6 KB
توانا منتشر کرد:
صلح، پیشرفت و حقوق بشر، اثر آندری ساخاروف
@Tavaana_Tavaanatech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
صلح، پیشرفت و حقوق بشر، اثر آندری ساخاروف
@Tavaana_Tavaanatech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
توانا منتشر کرد:
#صلح، پیشرفت و حقوق بشر، اثر آندری ساخاروف
آندری ساخاروف (۱۹۲۱-۱۹۸۹) فیزیکدان هستهای روس بود که بمب هيدروژنی شوروی را اختراع کرد و یکی از بزرگترین چهرههای قرن بیستم در مبارزه برای #حقوق_بشر شد.
او يکی از بنیانگذاران کميته حقوق بشر در اتحاد جماهير شوروی در سال ۱۹۷۰ بود و در سال ۱۹۷۵ برندهی جايزهی صلح نوبل شد.
ساخاروف در سخنرانی «صلح، پیشرفت و حقوق بشر» که آن سال در کميته نوبل ایراد کرد اين اعتقاد بنيادين خود را ابراز میکند که: «… برای رسیدن به هر يک از اين اهداف نادیده گرفتن آن دو هدف دیگر تحققاش را غير ممکن خواهد کردإ. ساخاروف استدلال میکند که حقوق مدنی و سیاسی هستند که به جای وضعيت اجتماعی و اقتصادی مردم کلید شکل دادن به سرنوشت نوع بشر هستند.
او معتقد است که تنها يک جامعه باز با آزادیهای اساسی میتواند مبنايی برای تفاهم، پيشرفت و امنیت بينالمللی را فراهم کند. مجلهی تايمز نوشته است که: «اين #فيزیکدان متواضع تا زمان مرگاش در سال ۱۹۸۹ بر گسترش آرمانهای #دموکراتیک در سراسر جهان کمونيست اثر گذاشت. چالش اخلاقی او در برابر بیداد، #ایمان او به فرد و قدرت خرد، #شهامت او در برابر محکوميت و در نهايت #حصر خانگیاش از او قهرمانی برای شهروندان عادی در هر جايی ساخته است.»
کتابچه را از لینک زیر میتوانید به رایگان دانلود کنید:
https://goo.gl/VauILT
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
#صلح، پیشرفت و حقوق بشر، اثر آندری ساخاروف
آندری ساخاروف (۱۹۲۱-۱۹۸۹) فیزیکدان هستهای روس بود که بمب هيدروژنی شوروی را اختراع کرد و یکی از بزرگترین چهرههای قرن بیستم در مبارزه برای #حقوق_بشر شد.
او يکی از بنیانگذاران کميته حقوق بشر در اتحاد جماهير شوروی در سال ۱۹۷۰ بود و در سال ۱۹۷۵ برندهی جايزهی صلح نوبل شد.
ساخاروف در سخنرانی «صلح، پیشرفت و حقوق بشر» که آن سال در کميته نوبل ایراد کرد اين اعتقاد بنيادين خود را ابراز میکند که: «… برای رسیدن به هر يک از اين اهداف نادیده گرفتن آن دو هدف دیگر تحققاش را غير ممکن خواهد کردإ. ساخاروف استدلال میکند که حقوق مدنی و سیاسی هستند که به جای وضعيت اجتماعی و اقتصادی مردم کلید شکل دادن به سرنوشت نوع بشر هستند.
او معتقد است که تنها يک جامعه باز با آزادیهای اساسی میتواند مبنايی برای تفاهم، پيشرفت و امنیت بينالمللی را فراهم کند. مجلهی تايمز نوشته است که: «اين #فيزیکدان متواضع تا زمان مرگاش در سال ۱۹۸۹ بر گسترش آرمانهای #دموکراتیک در سراسر جهان کمونيست اثر گذاشت. چالش اخلاقی او در برابر بیداد، #ایمان او به فرد و قدرت خرد، #شهامت او در برابر محکوميت و در نهايت #حصر خانگیاش از او قهرمانی برای شهروندان عادی در هر جايی ساخته است.»
کتابچه را از لینک زیر میتوانید به رایگان دانلود کنید:
https://goo.gl/VauILT
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
Tavaana
صلح، پیشرفت و حقوق بشر، اثر آندری ساخاروف
نامه عاشقانه دختر سوری غرق شده در دریا @Tavaana_Tavaanatech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
شبکه تلویزیونی "الفجر الجدید" در اینباره نوشت، آخرین برگ دفترچه خاطرات دختر جوان سوری که چند روز پیش در دریای اژه غرق شد، نامهی عاشقانهی او به نامزدش «باسل» بود که چندی قبله به آلمان رفته است.
در بخشی از این نامه آمده است: "من هر روز صفحه تو را در فیسبوک مشاهده میکنم و تو را فعال میبینم؛ خوشحالم که زندهای و در عین حال غمگینم؛ چرا که از من دوری. زندگی بدون تو برایم قابل تصور نیست و نمیتوانم زندگی عادی داشته باشم.
تو را فراموش نکردهام؛ دردی و زخمی در قلبم است و هر چه تلاش میکنم نمیتوانم به غیر تو عشق بورزم؛ قلبم تو را میخواهد؛ دلتنگت شدهام. میخواهم صدایت را بشنوم؛ اما تو فرسنگها از من دوری."
مسئولان ترکیه جنازه این دختر جوان را همراه ۳۰ آواره سوری دیگر در سواحل دریای اژه در حالی پیدا کردند که این دلنوشته در آخرین برگ دفترچه خاطرات او ثبت شده و همراه وی بود.
#جنگ #آوارگی #سوریه #عشق
@Tavaana_TavaanaTech
در بخشی از این نامه آمده است: "من هر روز صفحه تو را در فیسبوک مشاهده میکنم و تو را فعال میبینم؛ خوشحالم که زندهای و در عین حال غمگینم؛ چرا که از من دوری. زندگی بدون تو برایم قابل تصور نیست و نمیتوانم زندگی عادی داشته باشم.
تو را فراموش نکردهام؛ دردی و زخمی در قلبم است و هر چه تلاش میکنم نمیتوانم به غیر تو عشق بورزم؛ قلبم تو را میخواهد؛ دلتنگت شدهام. میخواهم صدایت را بشنوم؛ اما تو فرسنگها از من دوری."
مسئولان ترکیه جنازه این دختر جوان را همراه ۳۰ آواره سوری دیگر در سواحل دریای اژه در حالی پیدا کردند که این دلنوشته در آخرین برگ دفترچه خاطرات او ثبت شده و همراه وی بود.
#جنگ #آوارگی #سوریه #عشق
@Tavaana_TavaanaTech
فرناز اسماعیل زاده صخره نورد ایرانی @Tavaana_Tavaanatech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
فرناز اسماعیلزاده ۲۷ ساله است و از ۱۳ سالگی در رشته صخرهنوردی فعالیت دارد. وی با وجود محدودیتهای موجود در ورزش زنان در ایران برای خود شهرتی بینالمللی برهم زده است. اسماعیلزاده تاکنون در دو دوره از رقابتهای جهانی این رشته شرکت کرده و در " #صخرهنوردی سرعت" بانوان در سطح جهانی رتبه ۲۱ را به خود اختصاص داده است. بیش از ۲۰۰ زن در این رشته در ایران در حال رقابت و تمرین هستند.
#زنان #زنان_توانا#زنان_موفق #زنان_ورزشکار
@Tavaana_TavaanaTech
#زنان #زنان_توانا#زنان_موفق #زنان_ورزشکار
@Tavaana_TavaanaTech
خاطرت یک ترنس: تنها بهخاطر اثبات مردانگیام، ستاره فوتبال زنان بودم
@Tavaana_Tavaanatech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
@Tavaana_Tavaanatech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
خاطرت یک ترنس: تنها بهخاطر اثبات مردانگیام، ستاره فوتبال زنان بودم
در گذشته استاد دانشگاه بود و حالا معلم ورزش است. از زندگیاش راضی است و می گوید: «دغدغههای یک مرد را دارم اما خستهترم.» نمیخواهد خودش را با جزئیات معرفی کند تا مبادا نگاه همکاران مردش به او تغییر کند. تجربه کار با ترنسهای طرد شده را داشته است و از حاشیههای دنیای اقلیتها میگوید. خانم گل مسابقات فوتسال و تکنیکیترین بازیکن دوران خود، ورزش را تنها راه برای اثبات مردانگی خود میدید و حالا بعد از تغییر جنسیتش به مرد، رغبت چندانی به آن ندارد. با سینا به عنوان فرد تحصیلکردهای که با چشمان باز دست به این تغییر زده است، در مورد زندگی حال و گذشتهاش به گفتگو نشستهایم.
* خودتان را تا حدی که راحتید معرفی کنید و با مروری از گذشتهتان تا به امروز، بگویید چند سال است خودتان را به عنوان یک ترنس میشناسید.
اغلب بچههای ترنس، از دوران کودکی این تضاد را در رفتارهایشان متوجه میشوند. منتهی چون بچه هستند، اطرافیان به این موضوع توجهی ندارند. خانواده من هم مثل خیلی از خانوادهها سنتی بودند و خیلی در رفتارهایم ریز نمیشدند. اما از همان دوران کودکی از همان اسباببازی غالبی که برای خودم انتخاب میکردم تا نوع لباسی که می پوشیدم، همه متعلق به جنس مخالف بود. یعنی من شخصا به عنوان یک دختر که از نظر فیزیولوژیکی دختر بودم، تمام تمایلاتم، ورزشهایم و بازیهام پسرانه بود. از تفنگ گرفته تا ماشین و بازیهایی مثل فوتبال، و اینکه ترجیح میدادم بیشتر با پسرها بازی کنم. اینها از دوران کودکی در من بود. و در خیلی از ترنسها هم وجود دارد.
اما تضاد اصلی در دوره نوجوانی حس میشود و بیشترین نمود آن در دوران بلوغ که مثلا برای دخترها مساله قاعدگی پیش میآید. تضادهای احساسی که گاهی ممکن است به افسردگی ختم شود. من به شخصه خیلی دیر متوجه شدم که اصلا امکان تغییر وجود دارد. شاید حدودا وقتی که ۲۳ یا ۲۴ ساله بودم. الان شاید یک بچه پانزده ساله هم با یک سرچ ساده متوجه این موضوع میشود.
*شما در گذشته فوتبالیست و ورزشکار بودید، به عنوان تکنیکیترین بازیکن در مسابقات انتخاب میشدید و مربی موفق فوتسال بودید. این تغییر چه تأثیری در زندگی ورزشی شما داشت؟
الان که فکر میکنم، حضورم در فوتبال و فوتسال بیشتر به خاطر این بود که چون تی.اس بودم و روحیه پسرانه داشتم و اصلا خودم را دختر نمیدیدم، به دنبال اثبات خودم بودم. چون در محیطی قرار میگرفتم که بتوانم خودم را تخلیه کنم. تیپی که دوست داشتم را بزنم. ورزش برایم یک کار مردانه بود. بعد از تغییر جنسیت دیگر خیلی به دنبال فوتبال و فوتسال نرفتم. در واقع فوتبال یک جایی بود که میتوانستم خودم را نشان بدهم و به نوعی به خودم ثابت کنم که مرد هستم. شاید قویترین شیوهای که میتوانستم خودم را نشان بدهم، همان محیط ورزش بود. ولی بعد از تغییر، حتی به دنبال تغییر کارت مربیگریام هم نبودم. حالا دیگر معلم ورزش هستم و همین. حتی میخواهم رشتهام را عوض کنم و روانشناسی بخوانم. ولی اگر میخواستم، امکاناتش بود که ورزش را ادامه دهم. شاید اگر در سن پایینتر تغییر جنسیت میدادم، بیشتر هم به دنبال ورزش میرفتم.
*شما ازدواج هم کردهاید. به عنوان یک ترنس چه موانعی برای ازدواج احساس میکردید؟
بهنظر من سه تا مشکل وجود دارد. یکی مدیریت زندگی گذشته شخص است. وقتی به خواستگاری دختری میروی، گذشتهات را تحقیق میکنند و خب کمتر خانوادهای حاضر میشود، تن به ازدواج دخترشان با این شرایط بدهد. دومین مشکل کارکرد جنسی فرد است. کارکرد جنسی فرد از نظر آلت تناسلی دیگر عالی نیست. سومین مشکل هم مشکل بچهدار شدن است که میسر نیست و خب پذیرش این موارد بستگی به طرف مقابل دارد.
بیشترین مشکل از سوی خانوادههاست.
*چند سال پیش در فوتبال زنان، ۹ نفر هویت جنسی نامشخص داشتند، یا دوجنسه بودند که حاضر به انجام تست #جنسیت نشدند. این موضوع در ورزش بانوان به چه صورت است؟
خیلی دوست داشتم که بر روی موضوع «اختلال #جنسی در فوتبالیستها» برای پایاننامهام کار کنم. اما استاد راهنمایم این اجازه را به من نداد. چرا که این موضوع هنوز تابو است و حکم انگ زدن را در پی دارد. در بین بازیکنان #فوتبال #زنان، احتمال دارد افرادی باشند که هورمونتراپی کردهاند. یعنی جنسیتشان کاملا زن بوده، اما شاید برای ارتقا قدرت بدنی و شرایط روحی و اینکه شاید یک سری ویژگیهای تی.اس بودن را هم داشتند، هورمون تزریق کردند. وقتی هورمون تزریق میکنی هم از لحاظ ظاهری تغییر پیدا میکنی، هم از لحاظ بدنی قوی میشوی.
از صفحه Women sport ورزش زنان
مطلب خلاصه شده است، آن را به صورت کامل از لینک زیر بخوانید:
https://goo.gl/sBz3V5
@Tavaana_TavaanaTech
در گذشته استاد دانشگاه بود و حالا معلم ورزش است. از زندگیاش راضی است و می گوید: «دغدغههای یک مرد را دارم اما خستهترم.» نمیخواهد خودش را با جزئیات معرفی کند تا مبادا نگاه همکاران مردش به او تغییر کند. تجربه کار با ترنسهای طرد شده را داشته است و از حاشیههای دنیای اقلیتها میگوید. خانم گل مسابقات فوتسال و تکنیکیترین بازیکن دوران خود، ورزش را تنها راه برای اثبات مردانگی خود میدید و حالا بعد از تغییر جنسیتش به مرد، رغبت چندانی به آن ندارد. با سینا به عنوان فرد تحصیلکردهای که با چشمان باز دست به این تغییر زده است، در مورد زندگی حال و گذشتهاش به گفتگو نشستهایم.
* خودتان را تا حدی که راحتید معرفی کنید و با مروری از گذشتهتان تا به امروز، بگویید چند سال است خودتان را به عنوان یک ترنس میشناسید.
اغلب بچههای ترنس، از دوران کودکی این تضاد را در رفتارهایشان متوجه میشوند. منتهی چون بچه هستند، اطرافیان به این موضوع توجهی ندارند. خانواده من هم مثل خیلی از خانوادهها سنتی بودند و خیلی در رفتارهایم ریز نمیشدند. اما از همان دوران کودکی از همان اسباببازی غالبی که برای خودم انتخاب میکردم تا نوع لباسی که می پوشیدم، همه متعلق به جنس مخالف بود. یعنی من شخصا به عنوان یک دختر که از نظر فیزیولوژیکی دختر بودم، تمام تمایلاتم، ورزشهایم و بازیهام پسرانه بود. از تفنگ گرفته تا ماشین و بازیهایی مثل فوتبال، و اینکه ترجیح میدادم بیشتر با پسرها بازی کنم. اینها از دوران کودکی در من بود. و در خیلی از ترنسها هم وجود دارد.
اما تضاد اصلی در دوره نوجوانی حس میشود و بیشترین نمود آن در دوران بلوغ که مثلا برای دخترها مساله قاعدگی پیش میآید. تضادهای احساسی که گاهی ممکن است به افسردگی ختم شود. من به شخصه خیلی دیر متوجه شدم که اصلا امکان تغییر وجود دارد. شاید حدودا وقتی که ۲۳ یا ۲۴ ساله بودم. الان شاید یک بچه پانزده ساله هم با یک سرچ ساده متوجه این موضوع میشود.
*شما در گذشته فوتبالیست و ورزشکار بودید، به عنوان تکنیکیترین بازیکن در مسابقات انتخاب میشدید و مربی موفق فوتسال بودید. این تغییر چه تأثیری در زندگی ورزشی شما داشت؟
الان که فکر میکنم، حضورم در فوتبال و فوتسال بیشتر به خاطر این بود که چون تی.اس بودم و روحیه پسرانه داشتم و اصلا خودم را دختر نمیدیدم، به دنبال اثبات خودم بودم. چون در محیطی قرار میگرفتم که بتوانم خودم را تخلیه کنم. تیپی که دوست داشتم را بزنم. ورزش برایم یک کار مردانه بود. بعد از تغییر جنسیت دیگر خیلی به دنبال فوتبال و فوتسال نرفتم. در واقع فوتبال یک جایی بود که میتوانستم خودم را نشان بدهم و به نوعی به خودم ثابت کنم که مرد هستم. شاید قویترین شیوهای که میتوانستم خودم را نشان بدهم، همان محیط ورزش بود. ولی بعد از تغییر، حتی به دنبال تغییر کارت مربیگریام هم نبودم. حالا دیگر معلم ورزش هستم و همین. حتی میخواهم رشتهام را عوض کنم و روانشناسی بخوانم. ولی اگر میخواستم، امکاناتش بود که ورزش را ادامه دهم. شاید اگر در سن پایینتر تغییر جنسیت میدادم، بیشتر هم به دنبال ورزش میرفتم.
*شما ازدواج هم کردهاید. به عنوان یک ترنس چه موانعی برای ازدواج احساس میکردید؟
بهنظر من سه تا مشکل وجود دارد. یکی مدیریت زندگی گذشته شخص است. وقتی به خواستگاری دختری میروی، گذشتهات را تحقیق میکنند و خب کمتر خانوادهای حاضر میشود، تن به ازدواج دخترشان با این شرایط بدهد. دومین مشکل کارکرد جنسی فرد است. کارکرد جنسی فرد از نظر آلت تناسلی دیگر عالی نیست. سومین مشکل هم مشکل بچهدار شدن است که میسر نیست و خب پذیرش این موارد بستگی به طرف مقابل دارد.
بیشترین مشکل از سوی خانوادههاست.
*چند سال پیش در فوتبال زنان، ۹ نفر هویت جنسی نامشخص داشتند، یا دوجنسه بودند که حاضر به انجام تست #جنسیت نشدند. این موضوع در ورزش بانوان به چه صورت است؟
خیلی دوست داشتم که بر روی موضوع «اختلال #جنسی در فوتبالیستها» برای پایاننامهام کار کنم. اما استاد راهنمایم این اجازه را به من نداد. چرا که این موضوع هنوز تابو است و حکم انگ زدن را در پی دارد. در بین بازیکنان #فوتبال #زنان، احتمال دارد افرادی باشند که هورمونتراپی کردهاند. یعنی جنسیتشان کاملا زن بوده، اما شاید برای ارتقا قدرت بدنی و شرایط روحی و اینکه شاید یک سری ویژگیهای تی.اس بودن را هم داشتند، هورمون تزریق کردند. وقتی هورمون تزریق میکنی هم از لحاظ ظاهری تغییر پیدا میکنی، هم از لحاظ بدنی قوی میشوی.
از صفحه Women sport ورزش زنان
مطلب خلاصه شده است، آن را به صورت کامل از لینک زیر بخوانید:
https://goo.gl/sBz3V5
@Tavaana_TavaanaTech
Facebook
Women sport ورزش زنان
خاطرت یک ترنس: تنها بخاطر اثبات مردانگیام، ستاره فوتبال زنان بودم
ادای دِینی به عباس زریاب خویی در سالگرد درگذشت او
بعدها و پس از پیروزی انقلاب اسلامی زریاب خویی به واسطهی آشنایی قدیمی با خمینی به همراه جمعی از نویسندگان به دیدار خمینی میرود تا با گفتوگو با او، جمهوری اسلامی را از تعطیلی دانشگاه منصرف کند. باستانی پاریزی شرح ماجرایی از این دیدار آورده است و در آن از سخنرانی زریاب خویی مقابل خمینی سخن میگوید: «یک روز خانم هما ناطق که اهل قلم و کتاب بود و زن فاضلهای است و الان در پاریس استاد است، وارد گروه شد. خانم ناطق، عضو گروه تاریخ بود. آن روز من و زریاب خویی، نشسته بودیم و صحبت میکردیم. ناطق ما را مخاطب قرار داد و گفت: چرا شما در این جا با خیال راحت نشسته اید؟ کاری بکنید! گفتیم: چه اتفاقی افتاده است؟ گفت: می خواهند دانشگاه را تعطیل کنند! پیشنویس حکم اخراج پنجاه استاد هم تهیه شده است. شما باید از این کار جلوگیری کنید!
زریاب گفت: خانم ناطق! در برابر تعطیلشدن دانشگاه ما چه کاری میتوانیم انجام بدهیم؟ خانم ناطق که میدانست دکتر زریاب خوئی، شاگرد آیتالله خمینی بوده است، گفت: آقای دکتر زریاب! شما شاگرد آقای خمینی بودهاید! با توجه به این مسئله، تلفنی بزیند، نامهای بنویسد و ارتباطی بگیرید تا کاری انجام بدهید! دکتر زریاب گفت: من سالهاست که آیتالله خمینی را ندیدهام و الان هم ارتباطی با ایشان ندارم. خانم ناطق وقتی این حرف را شنید، رو کرد به ما دو نفر و گفت: شماها همتی ندارید و اتاق را ترک کرد، در حالی که میگفت: همهتان عضو ساواک هستید!» باستانی پاریزی در ادامهی ماجرا شرح میدهد که چگونه آقای مدرسی طباطبایی که در آن زمان نویسنده بود و هماکنون استاد اسلامشناسی در دانشگاههای آمریکا است وارد اتاق میشود و از موضوع مطلع میشود و هماهنگیهای لازم برای این دیدار را فراهم میسازد. او میگوید که خمینی دو شرط میگذارد یکی اینکه اساتیدی که به دیدارش میآیند تعدادشان زیاد نباشد و دیگر اینکه طاغوتی نباشند. دیدار میسر میشود و در آن دیدار زریاب خویی سخنانی میگوید و پاریزی شرح میدهد که چگونه خمینی مقابل سخنان زریاب خویی موضعگیری تندی کرد.
پس از انقلاب اسلامی زریاب خویی مجبور به ترک دانشگاه شد. احمد تفضلی در اینباره و حسرتش از این اتفاق میگوید: «پس از انقلاب، دستگاه اداری #دانشگاه قدر او را ندانست و زریاب اجباراً دانشگاه را ترک گفت و از این راه دانشگاه بود که زیان فراوان دید نه او. فراغت ایام بازنشستگی او را مدتی به کنج خلوت دلخواستهٔ پژوهش کشاند، ولی هنگامی که بنیاد دایرهالمعارف اسلامی و مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و دایرهالمعارف تشیع تأسیس شد، بر همهی اهل #علم و معرفت معلوم بود که هر دایرةالمعارفی در این زمینهها بدون همکاری پرثمر زریاب ناقص خواهد بود. از اینرو بود که همه خاضعانه دست کمک به سوی او دراز کردند و از او درخواست همکاری کردند. زریاب کوشید تا رنجیدگی خود را از دستگاه اداری دولتی دانشگاه به دست فراموشی سپرد. با دل و جان با سازمانهای علمی نامبرده به همکاری پرداخت و اکنون مقالات او زینتبخش این دایرةالمعارفهاست.»
دکتر عباس زریاب خویی در ۱۴ بهمنماه ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/x0lpVP
#عباس_زریاب_خویی
#عباسزریابخویی
@Tavaana_TavaanaTech
بعدها و پس از پیروزی انقلاب اسلامی زریاب خویی به واسطهی آشنایی قدیمی با خمینی به همراه جمعی از نویسندگان به دیدار خمینی میرود تا با گفتوگو با او، جمهوری اسلامی را از تعطیلی دانشگاه منصرف کند. باستانی پاریزی شرح ماجرایی از این دیدار آورده است و در آن از سخنرانی زریاب خویی مقابل خمینی سخن میگوید: «یک روز خانم هما ناطق که اهل قلم و کتاب بود و زن فاضلهای است و الان در پاریس استاد است، وارد گروه شد. خانم ناطق، عضو گروه تاریخ بود. آن روز من و زریاب خویی، نشسته بودیم و صحبت میکردیم. ناطق ما را مخاطب قرار داد و گفت: چرا شما در این جا با خیال راحت نشسته اید؟ کاری بکنید! گفتیم: چه اتفاقی افتاده است؟ گفت: می خواهند دانشگاه را تعطیل کنند! پیشنویس حکم اخراج پنجاه استاد هم تهیه شده است. شما باید از این کار جلوگیری کنید!
زریاب گفت: خانم ناطق! در برابر تعطیلشدن دانشگاه ما چه کاری میتوانیم انجام بدهیم؟ خانم ناطق که میدانست دکتر زریاب خوئی، شاگرد آیتالله خمینی بوده است، گفت: آقای دکتر زریاب! شما شاگرد آقای خمینی بودهاید! با توجه به این مسئله، تلفنی بزیند، نامهای بنویسد و ارتباطی بگیرید تا کاری انجام بدهید! دکتر زریاب گفت: من سالهاست که آیتالله خمینی را ندیدهام و الان هم ارتباطی با ایشان ندارم. خانم ناطق وقتی این حرف را شنید، رو کرد به ما دو نفر و گفت: شماها همتی ندارید و اتاق را ترک کرد، در حالی که میگفت: همهتان عضو ساواک هستید!» باستانی پاریزی در ادامهی ماجرا شرح میدهد که چگونه آقای مدرسی طباطبایی که در آن زمان نویسنده بود و هماکنون استاد اسلامشناسی در دانشگاههای آمریکا است وارد اتاق میشود و از موضوع مطلع میشود و هماهنگیهای لازم برای این دیدار را فراهم میسازد. او میگوید که خمینی دو شرط میگذارد یکی اینکه اساتیدی که به دیدارش میآیند تعدادشان زیاد نباشد و دیگر اینکه طاغوتی نباشند. دیدار میسر میشود و در آن دیدار زریاب خویی سخنانی میگوید و پاریزی شرح میدهد که چگونه خمینی مقابل سخنان زریاب خویی موضعگیری تندی کرد.
پس از انقلاب اسلامی زریاب خویی مجبور به ترک دانشگاه شد. احمد تفضلی در اینباره و حسرتش از این اتفاق میگوید: «پس از انقلاب، دستگاه اداری #دانشگاه قدر او را ندانست و زریاب اجباراً دانشگاه را ترک گفت و از این راه دانشگاه بود که زیان فراوان دید نه او. فراغت ایام بازنشستگی او را مدتی به کنج خلوت دلخواستهٔ پژوهش کشاند، ولی هنگامی که بنیاد دایرهالمعارف اسلامی و مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و دایرهالمعارف تشیع تأسیس شد، بر همهی اهل #علم و معرفت معلوم بود که هر دایرةالمعارفی در این زمینهها بدون همکاری پرثمر زریاب ناقص خواهد بود. از اینرو بود که همه خاضعانه دست کمک به سوی او دراز کردند و از او درخواست همکاری کردند. زریاب کوشید تا رنجیدگی خود را از دستگاه اداری دولتی دانشگاه به دست فراموشی سپرد. با دل و جان با سازمانهای علمی نامبرده به همکاری پرداخت و اکنون مقالات او زینتبخش این دایرةالمعارفهاست.»
دکتر عباس زریاب خویی در ۱۴ بهمنماه ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/x0lpVP
#عباس_زریاب_خویی
#عباسزریابخویی
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
ادای دِینی به عباس زریاب خویی
✔✔ساعتی دیگر
میزگرد «شرایط اقلیتها و دگراندیشان»، چهارشنبه ۱۴ بهمن
.... @Tavaana_TavaanaTech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
میزگرد «شرایط اقلیتها و دگراندیشان»، چهارشنبه ۱۴ بهمن
.... @Tavaana_TavaanaTech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
✔✔ساعتی دیگر
میزگرد «شرایط اقلیتها و دگراندیشان»، چهارشنبه ۱۴ بهمن
وضعیت و شرایط اقلیتهای مذهبی مانند #مسلمانان سنی، #نوکیشان مسیحی، بهاییها و دراویش در ایران چگونه است؟
گروههایی که اعتقادی به هیچ دین یا مذهبی ندارند و #خداناباور هستند در ایران چه شرایطی دارند؟
برخورد حکومت و مردم با این اقلیتها و دگراندیشان چگونه است؟ آیا حکومت به آزادیها و #حقوق آنها #احترام میگذارد؟ آیا مردم با آنها با #رواداری برخورد میکنند؟
برای گفتگو پیرامون این پرسشها چهارشنبه ۱۴ بهمن/ ۳ فوریه ساعت ۸ شب به وقت تهران در میزگرد «شرایط #اقلیتها و #دگراندیشان» با ما همراه شوید.
مهمانان این برنامه آقایان دکتر مصطفی آزمایش، دکتر عرفان ثابتی و بهزاد مهرانی هستند.
شما میتوانید از طریق آدرس https://tavaana.adobeconnect.com/dissidents در این جلسه شرکت کنید.
این جلسه در نرمافزار آدوبی کانکت برگزار میشود.
راهنمای مکتوب آدوبی کانکت: https://goo.gl/nBwW6H
راهنمای ویدئویی آدوبی کانکت: https://goo.gl/JIjx3o
در صورتی که برای شرکت در این جلسه مشکل و یا سوالی دارید با این ایمیل تماس بگیرید:
Email: info.tavaana@gmail.com
@Tavaana_Tavaanatech
میزگرد «شرایط اقلیتها و دگراندیشان»، چهارشنبه ۱۴ بهمن
وضعیت و شرایط اقلیتهای مذهبی مانند #مسلمانان سنی، #نوکیشان مسیحی، بهاییها و دراویش در ایران چگونه است؟
گروههایی که اعتقادی به هیچ دین یا مذهبی ندارند و #خداناباور هستند در ایران چه شرایطی دارند؟
برخورد حکومت و مردم با این اقلیتها و دگراندیشان چگونه است؟ آیا حکومت به آزادیها و #حقوق آنها #احترام میگذارد؟ آیا مردم با آنها با #رواداری برخورد میکنند؟
برای گفتگو پیرامون این پرسشها چهارشنبه ۱۴ بهمن/ ۳ فوریه ساعت ۸ شب به وقت تهران در میزگرد «شرایط #اقلیتها و #دگراندیشان» با ما همراه شوید.
مهمانان این برنامه آقایان دکتر مصطفی آزمایش، دکتر عرفان ثابتی و بهزاد مهرانی هستند.
شما میتوانید از طریق آدرس https://tavaana.adobeconnect.com/dissidents در این جلسه شرکت کنید.
این جلسه در نرمافزار آدوبی کانکت برگزار میشود.
راهنمای مکتوب آدوبی کانکت: https://goo.gl/nBwW6H
راهنمای ویدئویی آدوبی کانکت: https://goo.gl/JIjx3o
در صورتی که برای شرکت در این جلسه مشکل و یا سوالی دارید با این ایمیل تماس بگیرید:
Email: info.tavaana@gmail.com
@Tavaana_Tavaanatech
ماجرای زندانیشدن مدیران رادیو بخاطر «اوشین»
داستان از این قرار است. ۲۷ سال پیش در بهمنماه ۱۳۶۷ و در هنگامهای که سریال پربینندهی «سالهای دور از خانه» که در میان مردم به سریال «اوشین» شهرت داشت در حال پخش بود. خبرنگار رادیو از دختر جوانی به عنوان مصاحبه و در روز تولد «حضرت زهرا» میپرسد الگوی شما حضرت زهراست؟ آن دختر خانم هم گفته بود که «نه، حضرت زهرا خیلی خوب هستند. ما نمیتوانیم مثل ایشان باشیم. الگوی من اوشین است.»
محمد هاشمی، رئیس صدا و سیمای وقت ماجرای پس از این مصاحبه را در گفتوگویی با «تاریخ ایرانی» اینگونه شرح میدهد:
«خدمت امام گزارش دادند که به حضرت زهرا توهین شده است. امام هم آن زمان آن برنامه را گوش میدادند. امام به دادستان وقت که آن روزها آقای میرعماد بود، دستور دادند که موضوع را بررسی کنند و اگر سوءنیتی داشتند، مجازاتشان کنند. دادستان هم پنج، شش نفر از کارکنان را احضار کرد. نوار برنامه را آوردند تا غروب بررسی کردند. احکامشان را هم همان روز صادر کردند که انفصال از خدمت، زندان، تعزیر و جریمه بود. من همان موقع زنگ زدم به آقای میرعماد و گفتم که همکاران ما را تحویل #زندان ندهید. در دفترتان نگه دارید تا من بروم خدمت امام و تکلیفشان را روشن کنم. آنها هم یک ساعتی نگهشان داشتند و بعد دوباره به من زنگ زدند و گفتند که ما بیشتر از این نمیتوانیم نگهشان داریم. میفرستیمشان زندان قصر. من هم به رئیس زندان قصر زنگ زدم و گفتم که بچهها میآیند آنجا و مهمان شما هستند. آنها را داخل زندان نبرید. دفتر شما باشند تا من بروم خدمت #امام و با ایشان صحبت کنم.
بعد نامهای نوشتم و رفتم خدمت امام. به ایشان گفتم که «مسئول اصلی صداوسیما من هستم. اینها قصور و تقصیری ندارند. شما اگر میخواهید کسی را مجازات کنید، من هستم. اگر کارمندان ما به خاطر این مسأله مجازات بشوند، آن وقت کسی دل و دماغ کار کردن ندارد. دستش به کار نمیرود و من هم نمیتوانم سازمان را به این شکل اداره کنم.» امام فرمودند: «به من بنویس، من عفو میکنم.» من هم نامهای که آماده کرده بودم را دست امام دادم و ایشان هم دستور دادند که آنها را عفو کنند. من رفتم مقداری میوه و شیرینی خریدم و با دستور عفو امام بردم دفتر زندان. چون انجام این کار تا ۸ و ۹ شب طول کشیده بود و رئیس قوه قضاییه که آن سالها آقای موسوی اردبیلی بودند باید از نظر قانونی دستور عفو امام را اجرایی میکردند، آزاد شدن بچهها به فردا صبح افتاد. من حتی با آقای موسوی هم تماس گرفتم اما ایشان گفتند که امشب دیگر نمیشود کاری کرد تا فردا صبح. من هم همانجا در دفتر زندان چند ساعتی پیش بچهها ماندم و شام سفارش دادیم و با هم خوردیم. قرار شد بچهها همانجا در دفتر بمانند تا فردا صبح. ساعت ۱۰ صبح فردا من با نامه آقای موسوی رفتم دفتر زندان قصر. بچهها آزاد شدند و رفتند پی کار و زندگیشان!»
گفتوگوی کامل با محمد هاشمی در این موضوع را میتوانید در لینک زیر بخوانید:
https://goo.gl/ciuvNg
#اوشین
#سریالاوشین
#محمدهاشمی
@Tavaana_TavaanaTech
داستان از این قرار است. ۲۷ سال پیش در بهمنماه ۱۳۶۷ و در هنگامهای که سریال پربینندهی «سالهای دور از خانه» که در میان مردم به سریال «اوشین» شهرت داشت در حال پخش بود. خبرنگار رادیو از دختر جوانی به عنوان مصاحبه و در روز تولد «حضرت زهرا» میپرسد الگوی شما حضرت زهراست؟ آن دختر خانم هم گفته بود که «نه، حضرت زهرا خیلی خوب هستند. ما نمیتوانیم مثل ایشان باشیم. الگوی من اوشین است.»
محمد هاشمی، رئیس صدا و سیمای وقت ماجرای پس از این مصاحبه را در گفتوگویی با «تاریخ ایرانی» اینگونه شرح میدهد:
«خدمت امام گزارش دادند که به حضرت زهرا توهین شده است. امام هم آن زمان آن برنامه را گوش میدادند. امام به دادستان وقت که آن روزها آقای میرعماد بود، دستور دادند که موضوع را بررسی کنند و اگر سوءنیتی داشتند، مجازاتشان کنند. دادستان هم پنج، شش نفر از کارکنان را احضار کرد. نوار برنامه را آوردند تا غروب بررسی کردند. احکامشان را هم همان روز صادر کردند که انفصال از خدمت، زندان، تعزیر و جریمه بود. من همان موقع زنگ زدم به آقای میرعماد و گفتم که همکاران ما را تحویل #زندان ندهید. در دفترتان نگه دارید تا من بروم خدمت امام و تکلیفشان را روشن کنم. آنها هم یک ساعتی نگهشان داشتند و بعد دوباره به من زنگ زدند و گفتند که ما بیشتر از این نمیتوانیم نگهشان داریم. میفرستیمشان زندان قصر. من هم به رئیس زندان قصر زنگ زدم و گفتم که بچهها میآیند آنجا و مهمان شما هستند. آنها را داخل زندان نبرید. دفتر شما باشند تا من بروم خدمت #امام و با ایشان صحبت کنم.
بعد نامهای نوشتم و رفتم خدمت امام. به ایشان گفتم که «مسئول اصلی صداوسیما من هستم. اینها قصور و تقصیری ندارند. شما اگر میخواهید کسی را مجازات کنید، من هستم. اگر کارمندان ما به خاطر این مسأله مجازات بشوند، آن وقت کسی دل و دماغ کار کردن ندارد. دستش به کار نمیرود و من هم نمیتوانم سازمان را به این شکل اداره کنم.» امام فرمودند: «به من بنویس، من عفو میکنم.» من هم نامهای که آماده کرده بودم را دست امام دادم و ایشان هم دستور دادند که آنها را عفو کنند. من رفتم مقداری میوه و شیرینی خریدم و با دستور عفو امام بردم دفتر زندان. چون انجام این کار تا ۸ و ۹ شب طول کشیده بود و رئیس قوه قضاییه که آن سالها آقای موسوی اردبیلی بودند باید از نظر قانونی دستور عفو امام را اجرایی میکردند، آزاد شدن بچهها به فردا صبح افتاد. من حتی با آقای موسوی هم تماس گرفتم اما ایشان گفتند که امشب دیگر نمیشود کاری کرد تا فردا صبح. من هم همانجا در دفتر زندان چند ساعتی پیش بچهها ماندم و شام سفارش دادیم و با هم خوردیم. قرار شد بچهها همانجا در دفتر بمانند تا فردا صبح. ساعت ۱۰ صبح فردا من با نامه آقای موسوی رفتم دفتر زندان قصر. بچهها آزاد شدند و رفتند پی کار و زندگیشان!»
گفتوگوی کامل با محمد هاشمی در این موضوع را میتوانید در لینک زیر بخوانید:
https://goo.gl/ciuvNg
#اوشین
#سریالاوشین
#محمدهاشمی
@Tavaana_TavaanaTech