آموزشکده توانا
58.3K subscribers
29.8K photos
36.1K videos
2.54K files
18.5K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
محمد خزایی، ۲۶ آبان‌ماه ۹۸، در ملارد تهران با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی کشته شد.

همراهان گرامی!
آموزشکده توانا گزارش‌های رسیده درباره جان‌باختگان و بازداشت‌شدگان خیزش سراسری آبان ۹۸ را منتشر می‌کند. اگر شما نیز اطلاعاتی در این باره دارید برای ما بفرستید!
اطلاع‌رسانی عرصه را بر دیکتاتور تنگ می‌کند. نگذاریم شهروندانی که جان عزیزشان را از دست دادند یا بازداشت شده‌اند، از یاد بروند!

#آبان۹۸ #از_آبان_بگو #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد

@Tavaana_TavaanaTech
شعبه ۲۸ دیوان عالی کشور درخواست اعاده دادرسی وکلای صبا کردافشاری، فعال مدنی محبوس در بند زنان زندان اوین را رد کرد. صبا کردافشاری خردادماه امسال با حکم ۱۵ سال حبس به اتهام “اشاعه فساد” که پیشتر از بابت آن تبرئه شده بود مواجه شد. صبا که در حال تحمل ۹ سال حبس تعزیری خود در زندان اوین است، در صورت عدم اصلاح تخلف صورت گرفته قضائی با حکم ۲۴ سال حبس روبرو خواهد شد..

صبا کردافشاری از فعالان چهارشنبه‌های سفید است. قوه‌قضاییه جمهوری اسلامی اقدام او برای انتشار فیلم‌های بدون شال و روسری را تشویق دیگران به بی‌حجابی و اشاعه فساد تفسیر کرده است.

فعالان مخالف حجاب اجباری در حالی با احکام سنگین مواجه می‌شوند که متهمان فسادهای بزرگ اقتصادی و نیز فردی همچون محمدعلی نجفی که همسر خود را به قتل رسانده و یا پدر رومینا که دخترش را با داس کشته و یا سعید مرتضوی عامل جنایت کهریزک و...، حکم‌هایی به مراتب سبک‌تر دریافت کرده و آزاد می‌شوند.

#صباکردافشاری
#چهارشنبه_های_سفید

@Tavaana_TavaanaTech
یعقوب خسروی، آبان‌ماه ۹۸، در اصفهان با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به سرش کشته شد.

همراهان گرامی!
آموزشکده توانا گزارش‌های رسیده درباره جان‌باختگان و بازداشت‌شدگان خیزش سراسری آبان ۹۸ را منتشر می‌کند. اگر شما نیز اطلاعاتی در این باره دارید برای ما بفرستید!
اطلاع‌رسانی عرصه را بر دیکتاتور تنگ می‌کند. نگذاریم شهروندانی که جان عزیزشان را از دست دادند یا بازداشت شده‌اند، از یاد بروند!

#آبان۹۸ #از_آبان_بگو #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد

@Tavaana_TavaanaTech

زینب سلیمانی دختر قاسم سلیمانی در توییتر خود نوشت: ««باخت ترامپ قمارباز و جنایتکار در انتخابات آمریکا امری نیست که خوشحالی خود را از آن پنهان کنیم».

او در عین‌حال تاکید کرد که کشور آمریکا «در کلیت و تمامیت آن»، «تقاص خون حاج قاسم» را خواهد داد.

لازم به ذکر است دونالد ترامپ دستور کشتن قاسم سلیمانی را صادر کرد و نیروهای آمریکایی در عراق قاسم سلیمانی و همراهانش را کشتند.‌

#زینب_سلیمانی #قاسم_سلیمانی #عراق #ترامپ #سپاه_قدس #خامنه_ای

@Tavaana_TavaanaTech

تهدید به قتل رییس‌جمهور آمریکا توسط مشاور حسن روحانی

حسام‌الدین آشنا علنا و به صورت آشکار، ترامپ را به قتل تهدید کرد.

او البته از واژه اعدام استفاده کرد ولی بارز است که اعدام یک حکم دادگاهی است که شامل شهروندان کشورهای دیگر نمی‌شود.

البته جای پرسش است که با توجه به محافظت‌های امنیتی فراوانی که از چهره‌های برجسته سیاسی در آمریکا صورت خواهد گرفت، این تهدیدات چگونه صورت عملی به خود خواهند گرفت.

نکته قابل تامل دیگر نیز این است که چرا امثال حسام‌الدین آشنا به پیامدهای سخنان خود آگاه نیستند؟‌

#ترامپ #خامنه_ای #حسام_الدین_آشنا #ایالات_متحده

@Tavaana_TavaanaTech
تواناتک را دنبال کنید:‌ @tavaanatech

پرسش:
وقتی در تلگرام می‌خوام اسکرین شات بگیرم، می‌نویسه امکان عکس گرفتن از صفحه وجود نداره. علتش چیه؟

پاسخ:
هنگامی که روی اپ تلگرام پسورد گذاشته باشید و قفل صفحه فعال باشد امکان گرفتن اسکرین از مکالمات شما در تلگرام وجود ندارد و باید قفل را در وضعیت خاموش بگذارید.

#پرسش_پاسخ #تلگرام #آموزشی #ترفند

@Tavaana_TavaanaTech

داستان حداد عادل و آچار محمدی در گوگل

داستان آدم‌های بی‌اعتباری که در جایگاه‌های بزرگ می‌نشینند و ملت نیز آنان را دستمایه خنده خود می‌سازند‌

#توییتر #گوگل

@tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سالگرد آبان ۹۸ نزدیک است و اقدامات حکومتی به صورت عجیبی جنون‌آمیز شده است!

این آرامگاهی‌ست در بهبهان است. بهبهان از جمله شهرهای بسیار پرشور اعتراضی در استان خوزستان بوده است. این جاده که به سمت آرامگاه این شهر می‌رود اینگونه تخریب و مسدود ‌شده است تا کسی نتواند سالگرد برگزار کند!

در این آرامگاه کسانی چون فرزاد انصار‌ی‌فر مدفون هستند. فرزاد انصاری‌فر از جان‌باختگان و جاویدنام‌های آبان ۹۸ است.

- ویدئو برگرفته از کانال وحید آنلاین
@VahidOnline

@Tavaana_TavaanaTech
زادروز لعبت والا، شاعر و ترانه‌سرا

توانا- لعبت والا شاعر، ترانه‌سرا، روزنامه‌نگار و داستان‌نویس ایرانی، بیستم آبان‌ماه ۱۳۰۹ شمسی در تهران به دنیا آمد. پدرش محمدحسین والا بود که به ظهیرالسلطنه معروف بود و نام مادرش منیر والا.
.
والا از نخستین دانش‌آموختگان دوره‌ی روزنامه‌نگاری دانشکده‌ی حقوق دانشگاه تهران است و سال‌ها در مجله‌ی هفتگی سیاسی و اجتماعی «تهران مصور» که برادرش عبدالله والا، مدیر مسئول هفته‌نامه بود کار می‌کرد و سردبیر مجله‌ی «کوچولوها»‌ی آن نشریه بود. لعبت والا می‌گوید که اشعاری که می‌سروده را مخفی می‌کرده تا مادر و دیگر خویشاوندانش آن اشعار را نبینند.
.
با این حال والا موفق می‌شود که اشعارش را منتشر کند. لعبت والا داستان مخفی‌کردن شعرهایش را این‌گونه روایت می‌کند: «من پدر نداشتم، ولی برادرهایم که هشت سال و شش سال بزرگ‏تر از من بودند، خیلی متعصب بودند. مادرم هم بسیار زن مقتدر و خشنی بود. چون به‏ هرحال باید کار پدر و مادر را با هم انجام می‌‏داد و دوتا پسر را سرپرستی می‌‏کرد، می‌‏بایستی خیلی خشونت به ‏کار می‌‏برد که بتواند از عهده‌‏ی کار بربیاید. آن هم در جهان و سرزمینی که مردسالاری بنیان آن است.طبیعتاً من هم که فرزند کوچک و آخرین فرزند خانواده بودم، در حقیقت توسری‌‏خور خانواده بودم. آن‌‏موقع همه در قبال من احساس مسئولیت می‌‏کردند و فکر می‌‏کردند اگر بخواهم کتاب‌‏های شعر یا رمان بخوانم، از راه به ‏در می‌‏شوم. به همین دلیل، زندگی من خیلی محدود بود...»
.
لعبت والا بیش از شصت سال است که شعر می‌گوید. او می‌گوید که به  خودش و شعرش خیانت کرده است چرا که همه‌ی انرژی‌ و نیرویش را برای شعر نگذاشته است: «من یادم است که فروغ می گفت که آدم نمی‌تواند هم مادر خوبی باشد، هم همسر خوبی باشد و هم شاعر خوبی باشد. باید یکی‌اش را انتخاب کرد و معتقدم که واقعا این‌طور است. هنر فداکاری لازم دارد و باید تمام نیرو را برایش گذاشت و من این کار را نکردم. من بیشتر برای زندگی و در جهت امرار معاش حرکت کردم چون بیشتر ایام زندگی‌ام به عنوان یک زن تنها فرزندانم را سرپرستی کردم، طبیعتا انرژی من بیشتر صرف زندگی آن‌ها شده است.» از لعبت والا چند مجموعه اشعار منتشر شده است که می‌توان به «گسسته»، «رقص بادها»، «پرگشودن‌ها به هوای پرواز» و «فردایی دیگر» اشاره کرد. از والا رمانی به نام «تا وقتی خروس می‌خواند» نیز منتشر شده است. شهرنوش پارسی‌پور، داستان‌نویس، خواهرزاده‌ی لعبت والا است.
.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2zzqNuo

#لعبت_والا #شاعر

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدئو روز

ویدئویی از بالرین مشهور، مارتا گونزالز در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است و مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفته است.

گنزالز که به آلزایمز مبتلا شده بود و در خانه سالمندان زندگی می‌کرد، با شنیدن قطعه «دریاچه‌ی قو» اثر چایکوفسکی شروع به رقصیدن می‌کند.

#هنر #رقص #ایران #موسیقی #زن #باله #بالرین

@tavaanatech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
کارگران هفت‌تپه، پس از دروغ‌گویی‌های قوه‌قضاییه، امام‌جمعه و سایر مسئولان، برآورده نشدن خواسته‌ها و شنیدن وعده‌های بی‌سرانجام، امروز هم به اعتراض خود ادامه دادند.

شعار طعنه‌آمیز :"مرگ بر کارگر، درود بر ستمگر" اعتراض به حمایت ساختاری از ستمگران است.

‏کارگران هفت‌تپه می‌گویند بر خلاف ادعاها، کارگران اخراج شده هفت‌تپه بر سر کارشان بازنگشته اند و سخنگوی قوه‌قضاییه به دروغ ادعا کرده است که مشکل کارگران رفع شده است.

امروز هم کارگران هفت‌تپه تجمع اعتراضی برپا کردند.

#هفت_تپه
۲۰ آبان ۱۳۹۹

@Tavaana_TavaanaTech
سالگرد قتل غفار حسینی

نیلوفر بیضایی درباره او نوشت:
نامش غفار حسینی بود و ما صدایش می‌زدیم عمو غفار. در نشست‌ها و میمهانی‌های خانوادگی همراه با همسرش فرنگیس و تا مدتی پسرش مانلی حضور داشت. مانلی دو سه سالی از من بزرگتر بود و همبازی دور‌انی از نوجوانی‌ام. بعدتر مانلی به انگلستان فرستاده شد وچندی بعد فرنگیس نیز رفت. مزدک را زمانی که خیلی کوچک بود دیده بودم. عمو غفار نیز بعدها به آنها پیوست. آنها در لندن یک پانسیون کوچک داشتند که خود نیز در آن زندگی می‌کردند. من و مادر و خواهرم نیز در سفری به لندن برای مدت کوتاهی در همان پانسیون بودیم. البته بعدها خانواده‌اش و او به پاریس رفتند. انقلاب که شد به ایران بازگشت و از همان ابتدا نگاه خوشی به حکومتی که می‌رفت تا جمهوری را با پسوند اسلامی و البته با حذف جمهوریت به کرسی بنشاند نداشت. او کودکی پر درد و رنجی داشت. در دهی دور افتاده در الیگودرز بدنیا آمده بود و از کودکی ناچار بود کار کند. بعدها به آبادان رفته بود و کارگر شرکت نفت شده بود. او بقول خودش با روحیات آخوند و روحانی آشنا بود و در نتیجه از هر نوع نزدیکی آنان به قدرت سیاسی بیزار. او با تلاش و زحمت و روحیه‌ی کنجکاو و شوق به دانش توانسته بود خود را از حاشیه به متن برساند. در تهران ادبیات انگلیسی خواند و در این رشته لیسانس گرفت و بعد فوق لیسانس در رشته‌ی جامعه شناسی و دکترای خود را نیز در همین رشته در پاریس گرفت. او مدتی نیز استاد رشته‌ی جامعه‌شناسی هنر در دانشکده‌ی هنرهای زیبا و در دوران ریاست پدرم در دپارتمان تئاتر این دانشکده بود. سال‌ها بود که ترجمه می‌کرد، شعر می‌گفت، می‌نوشت و در عین حال بسیار می‌خواند. اوایل انقلاب به ایران بازگشت. دوازده ساله بودم و شاهد دعواها و جدلهای بی پایان "عموهایم" و عمو غفار و حضور پدرم که او نیز از همان آغاز انگار پیش‌بینی می‌کرد که چه روزهای شومی در انتظار این سرزمین است و از آنچه می‌دید خشنود نبود. بیشتر عموها اما به استقبال آنچه داشت می‌آمد رفته بودند و گمان می‌کردند با رفتن "شاه منفور" اینک دوران آزادی بیان و رهایی مردم فرا می‌رسد. برخی دعواها و جدل‌ها میان عموها به قهر و کدورت منجر شدند همان‌گونه که رسم آن روزگار بود و البته این‌طور که پیداست هنوز نیز از این نظر در همان دوران سیر می‌کنیم.
عمو غفار دوباره به پاریس برگشت و او را ندیدم تا سال ۱۹۸۹ که برای نشست کانون نویسندگان در تبعید به فرانکفورت آمد.

او در آن زمان در کانون در تبعید فعال بود و در عین حال باز شاهد مستولی شدن دیدگاه‌های سیاسی حزبی بر فضای کانون. همان چیزی که او بر نمی‌تابید و باعث کناره‌گیری‌اش از کانون شد. همان موقع شبی را همراه با نویسندگان دیگری در خانه‌ی من سپری کرد و من باز شاهد بحث‌ها و جدل‌های بی پایان بودم. سال ۱۹۹۱ باز به فرانکفورت آمد. من دختری داشتم که یک ساله شده بود. در عین حال چون تنها به دیدنم آمده بود، این بار از جدل‌ها خبری نبود و من با یک عمو غفار دیگر آشنا شدم. البته مهربانی‌اش با ما بچه ها را از همان دوران به یاد داشتم اما او این بار با عشق و علاقه‌ای پر شور از من خواست که به دخترم غذا بدهد و به من که تازه دخترم را از شیر گرفته بودم و تجربه ی کمی در غذا دادن به او داشتم، آموخت که چگونه غذا را به کودک بدهم و چطور فضای آرامی برای این کار فراهم کنم. برایم عجیب بود، چرا که او را همواره به عنوان یک آدم ذاتا تک رو می‌شناختم و باورم نمی شد که این کارها را بلد باشد. آن موقع بیست و چهار سال داشتم. در این دیدار فرصت شد که از خاطرات دوران دور جمع‌های خانوادگی یاد کنیم که جدل‌ها کمتر بود و اگر بود بر سر ادبیات و هنر بود. از عشق پسری از بچه‌های دوستان به من گفت که گویا با او درد دل کرده بود و از لحظات انسانی زندگی گفتیم بدون دغدغه‌ی انفجار خشمی در بحثی بی انتها. در همان سال‌ها فرنگیس و مانلی را نیز در سفری که به فرانکفورت داشتند دیدم و فرنگیس را باز چند بار دیگر در پاریس.
اما عمو غفار را دیگر ندیدم و فقط شنیدم که به ایران بازگشته تا برای احیای کانون نویسندگان تلاش کند. بعدها شنیدم که پس از امضای نامه‌ی ۱۳۴ نویسنده بارها بازجویی شده و تحت فشار بوده... تا اینکه خبر کشته شدنش توسط نیروهای امنیتی حکومت اسلامی از طریق تزریق آمپول پتاسیم آمد و من و بسیاری از دوستان و دوستدارانش را ویران کرد.

غفار حسینی در ۱۳ فروردین ۱۳۱۳ بدنیا آمد و در تاریخ بیست آبان ۱۳۷۵
برابر با ۱۰ نوامبر ۱۹۹۶ در چارچوب قتل‌های زنجیره‌ای روشنفکران، نویسندگان و دگراندیشان توسط جمهوری اسلامی به قتل رسید.
به یاد آر!
نیلوفر بیضایی
۱۰ نوامبر ۲۰۲۰

در عکس: غفار حسینی، من و دخترم آناهیتا

#غفار_حسینی
#قتل_های_زنجیره_ای

درباره او بیشتر بخوانید:
bit.ly/2Gcihsg

@Tavaana_TavaanaTech
یکی از مخاطبان توانا با مینا راد نویسنده‌ی محبوس در بازداشـتگاهِ وزرا که به تازگی به درخواستِ عفو مشروط وکیل مدافعشان آزاد شدند، مصاحبه‌ای داشته است.

مینا راد روایتی دردناک از شکنجه‌های روانی داشت که بخشی از آن را در اختیار مصاحبه‌کننده گذاشته است.
این متن به شرح زیر است:

تخفیفِ جعلیِ دیوانه‌گی.

در بازداشتگاهِ وزرا، اتفاقات موهوم کم نیستند. حتی اگر تجربه‌ی یک ساعت حضور در این وحشت سرا را داشته باشید، برای درک این مطلب کفایت می‌کند. اتاقِ بازجویی که به «سردخانه» معروف است، می‌تواند اولین وحشتِ یک زندانی در آنجا باشد. اتاق بی‌نهایت سرد است، آنقدر که وقتی در آن حضور پیدا می‌کنی از سرما به کبودی میزنی. افراد در آنجا، بعضا هفت یا هشت نفرند که جلاد وار دور یک میز نشسته و گویی عزم سلاخی یک مرده را دارند. لباس های تنشان درست برعکس لباس‌های متهم کاملا در برابر سرما مقاوم است، و دیدن لرزش دست و دهان فرد متهم از فرط سرما برایشان نهایت یک سرخوشی و تمسخر را فراهم می‌کند.
هفت بازجو، همگی مرد، با چهره‌های زمخت که رفته رفته بر اثر قساوتی وحشیانه کریه المنظر نیز شده‌اند مشغول بازجویی‌ات می‌شوند.

سوال‌های آنها هرگز سوال نیست، افرادِ تجربه کرده می‌دانند که در بازجویی‌های سیاسی هرگز سوال «پرسیده»نمی‌شود، بلکه «جواب» دریک ضرورت تهدیدآمیز به فرد تحمیل می‌شود. در میان این حجم از خشونت، کسی هست که معمولا تا آخر بازجوییِ جمعی ساکت است و شمایلش آدم را یاد معلم‌های پرورشی می‌اندازد، شیاد و خوش خنده.

وقتی بازجویی به پایان نزدیک است او جلو می‌آید و با لحنی آرام از باقی افراد می‌خواهد متهم را با او تنها بگذارند.
نمایشِ وقیحانه‌ی رذالت از اینجا شروع می‌شود.

مرد یک نگاه ظاهرا مهربانانه و از سر لطف به متهم می‌اندازد و می‌گوید:
«ببین امکان دارد که چه پرونده های بزرگتری برای‌ات باز شود؟ پس خوب به چیزی که می‌گویم گوش کن. فکر نکن اگر دوماه یا دوسال اجرایی داری دقیقا همان صورت می‌گیرد. اینجا دقیقا ته خط توست. چون نه کسی می‌داند کجایی و نه هیچ‌کس اگر تا پنجاه سال دیگر آزاد هم نشوی جرات می‌کند بپرسد کجایی. اینجا می‌توانند آنقدر نگهت دارند تا استخوان‌هایت کاملا پودر شوند. میدانی اینجا، در فلان طبقه چند جنازه داریم که هنوز خانواده‌هایشان کمترین اطلاع از مرگ آنها ندارند؟ می‌خواهی این بلا سرت بیاید؟»
.
در اینجا، همان‌طور که من گفتم، احتمالا متهم بگوید: «نه.اما چه چاره‌ چیست؟»
و مرد همان‌طور که لبخندی از سر پلشتی می‌زند ادامه خواهد داد: «دیوانه بودن. دوست داری امتحانش کنی؟ من رزومه‌ی تورا خواندم، شاعری و اهل قلم. هنرمندی. هنرمند به یک جای راحت نیاز دارد. این‌طور نیست؟ اینجا بمانی و بپوسی بهتر است یا از اینجا بیرون بروی و بنویسی؟»
می‌پرسی:« کجا بروم؟!»

و او به همان سرعت جواب خواهد داد: «بیمارستان روانی! اسمش بد است اما به مراتب جای بهتری از اینجاست. قبول کن که دیوانه‌ای، رفتارهای جنون‌آمیز از خودت نشان بده،خودت را بزن،زخمی کن، و با صدای آرامی ادامه می‌دهد: خودم تیغ برایت می‌آورم... و خودم هم برگه‌ی اعزامت به تیمارستان را امضا می‌کنم! چطور است؟»

سکوت می‌کنی و شیاد، از حقه‌های عاطفی‌اش استفاده می‌کند:«اصلا می‌دانی چه بلایی سرِ مادرت آمده؟ به من خبر رسیده که در سی سی یوست و حال وخیمی دارد.فکر می‌کنی چرا؟ چون از جای تو بی‌خبر است. اگر موافقت نکنی به زودی تک تک خانواده‌ات بیمار می‌شوند، یا از سر نگرانی و آبرو کار دست خودشان می‌دهند. چه شد؟! قبول می‌کنی؟»
...

و این روش تازه‌ی شکنجه، یعنی دیوانه‌سازی از زندانیان سیاسی، به علاوه‌ی تلقینِ روزانه از سمت سایرین به دیوانه بودنت، و خطاب کردنت به اسم دیوانه، و دروغ‌هایی درباره‌ی خانواده‌ات مثل مادرت سکته کرده یا الباقی، و تشویق مداومت از سمت شیادِ مهربان به خود زنی و خودکشی، شاید تنها گوشه‌ی کمی از آن شکنجه‌های روانی‌ست که در این دوزخِ سیاه بر سرِ زندانیان سیاسی فرود می‌آید.

ادامه

https://bit.ly/2UgluLq

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
صلح پایدار را باید از کودکی آموخت

«انسان اسیر را سیستم‌های تعلیم و تربیت برای حکومت‌های جبار تربیت می‌کند، اختیار را از بچه‌ها و معلم‌ها می‌گیرد و ففط دستور می‌دهد»

بخش‌هایی از فیلم توران خانوم

توران میرهادی:
«شکل سازمانی مدرسه فرهاد با مدارس دیگر متفاوت بود. در همه‌جا شکل سازمانی مدارس به صورت هرمی‌ست که مدیر مدرسه در رأس هرم قرار دارد و پس از آن ناظم، معلم‌ها، اولیا و مربیان و در آخر نیز دانش‌آموزان قرار دارند. دراین هرم مدیر مدرسه درباره نوع اداره مدرسه و همچنین تدریس معلم‌ها و برنامه‌های مدرسه تصمیم‌گیری می‌کند درحالی که در مدرسه فرهاد ما این هرم را وارونه کردیم. یعنی مدیر و رئیس مدرسه در پایین قرار داشت و این بچه‌ها بودند که درباره اداره مدرسه تصمیم‌گیری می‌کردند. دانش‌آموزان هر مقطع تحصیلی سه نماینده برای هر ماه و دو نماینده برای یک سال انتخاب می‌کردند. نماینده‌هایی که برای یک سال انتخاب می‌شدند، وظیفه قانون‌گذاری داشتند و دیگر نماینده‌ها نیز وظیفه اداره مدرسه را برعهده داشتند.»


برای آشنابی بیش‌تر با زنده‌یاد توران میرهادی
http://bit.ly/2XclAmE

@Tavaana_Tavaanatech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
توران میرهادی؛ مادر ادبیات کودک و نوجوان در ایران

توران میرهادی، از اساتید برجسته و تاثیرگذار ادبیات کودک در ایران، متولد ۱۳۰۶ در تهران بود. پدرش تکنوکرات برجسته دوره رضاشاه بود و مادرش زنی آلمانی که نقاش و مجسمه‌ساز و شیفته ادبیات و موسیقی و فرهنگ بود. توران پس از تحصیل در فرانسه، به ایران برمی‌گردد و مدارس فرهاد را راه‌اندازی می‌کند و به تعلیم و تربیت و ادبیات کودکان می‌پردازد. او بارها نامزد و برنده جوایز معتبر ادبی جهانی شد. از جمله مدعوین کنگره بین‌المللی ادبیات کودکان در ژاپن در سال ۱۹۶۵ بود. یکی دیگر از افتخارات او به دعوت برای شرکت در جلسه برنامه‌ریزی ۱۰ سال آینده (۲۰۰۱ - ۲۰۱۰) سازمان یونیسف باز می‌گردد که در کنار ۱۹ متخصص دیگر در این جلسه حضور یافت. انتشار «فرهنگ‌نامه کودکان و نوجوانان» نیز از دیگر فعالیت‌های میرهادی است. در این ویدیو با زندگی و فعالیت‌های او بیش‌تر آشنا شوید.

http://bit.ly/2XixiMh
لینک یوتیوب:
http://bit.ly/2Xfkp5J

نسخه نوشتاری:
http://bit.ly/2XclAmE

#اسلایدشو #توران_میرهادی

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏نوازنده برجسته ساکسوفون،ایمان جعفری‌پویان» به ترکیه مهاجرت کرده است و برای گذران زندگی در خیابان‌های ترکیه ساز می‌زند.

ویدیو از توییتر بهمن بابازاده

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏سخنان مادر ‎#بابک_اسدی از جانباختگان راه آزادى که پس از سالها سکوتش را شکست و به صف مادران جنبش ‎#دادخواهی پیوست.

بابک در ١٨ تير ٨٨ توسط نيروهاى سرکوبگر جمهوری اسلامی مورد اصابت گلوله قرار گرفت و زخمى شد پس از تحمل درد و رنج فروان و بارها جراحى سرانجام در نوروز ۱۳۹۶ درگذشت.

@Tavaana_TavaanaTech
‏ساعتی پیش ‎محمد حبیبی، معلم و ‎فعال صنفی معلمان پس از تحمل ۳۰ ماه حبس از ‎زندان تهران بزرگ آزاد شد
آزادی محمد حبیبی، امروز پس از تحمل ۳۰ ماه حبس، متاثر از بخشنامه جدید رئیس قوه‌قضاییه مبنی بر آزادی زودهنگام و کاهش محکومیت ۱۵۷ تن از ‎زندانیان سیاسی امنیتی صورت گرفته است.

محمد حبیبی در حالی ۳۰ ماه در زندان بود که حق او نبود که حتی دقیقه‌ای در زندان باشد.

محمد حبیبی در ۱۳ مرداد ماه ۱۳۹۷ از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران با قضاوت ماشاءالله احمدزاده به ۷ سال و نیم حبس و شلاق محکوم شد. دادگاه تجدید نظر در تاریخ دوم آبان ماه ۱۳۹۷ حکم صادره را عینا تایید کرد.

محمد حبیبی ابتدا در اسفند ماه ۱۳۹۶ مقابل مدرسه محل تدریسش بازداشت شد و به گفته کانون صنفی معلمان، مأموران با خشونت او را به خانه‌اش بردند تا وسایلش را تفتیش کنند و تا ۲۶ فروردین ۱۳۹۷ زندانی بود و پس از ۴۴ روز با تودیع وثیقه ۲۵۰ میلیون تومانی تا زمان برگزاری دادگاه آزاد شد.
او در تاریخ ۲۰اردیبهشت سال ۱۳۹۷ در تجمع معلمان که در روز معلم، مقابل سازمان برنامه و بودجه شرکت کرده بود، توسط پلیس امنیت با ضرب و شتم شدید بازداشت شد.

@Tavaana_TavaanaTech
وحید توسلی‌دوست، ۴۸ ساله
۲۶ آبان‌ماه ۹۸ در شیراز، با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی به سینه‌اش، جان باخت.

همراهان گرامی!
آموزشکده توانا گزارش‌های رسیده درباره جان‌باختگان و بازداشت‌شدگان خیزش سراسری آبان ۹۸ را منتشر می‌کند. اگر شما نیز اطلاعاتی در این باره دارید برای ما بفرستید!
اطلاع‌رسانی عرصه را بر دیکتاتور تنگ می‌کند. نگذاریم شهروندانی که جان عزیزشان را از دست دادند یا بازداشت شده‌اند، از یاد بروند!

#آبان_۹۸ #آبان۹۸ #از_آبان_بگو #آبان_خونین #آبان_ادامه_دارد #روایت_آبان_خونین

@Tavaana_TavaanaTech