آموزشکده توانا
59.1K subscribers
29.1K photos
35.7K videos
2.54K files
18.4K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
امیرحسین مرادی، دانشجوی نخبه دانشگاه شریف و زندانی سیاسی در پیامی از زندان اوین نوشت: «حتی یک روز ماندن زندانیان سیاسی در بند غیرقانونی است، من درخواست عفو و مرخصی نکرده و نخواهم کرد، این حکومت است که باید از مردم ایران درخواست عفو کند.»

متن کامل پیام به شرح زیر است:


«حتی یک روز ماندن من و عزیزترین دوستم و دیگر زندانیان سیاسی در بند غیرقانونی است، چون جرمی مرتکب نشده‌ایم و تنها گناه ما آزادی‌خواهی است، اما با توجه به خبرهای جسته و گریخته و شایعات می‌خواهم اعلام کنم من درخواست عفو و مرخصی نکرده و نخواهم کرد. چرا که ایمان دارم که در نتیجه جنایات صورت گرفته که اندکی از آن را در این سالیان مقابل چشمانم دیده‌ام در نهایت این حکومت است که باید از مردم ایران درخواست عفو کند عاملان و آمران این جنایت‌ها باید پاسخگوی اعمالشان باشند که کوچکترین آن‌ها گرفتن سال‌های جوانی ما است و تا آنجا که به ما مربوط است نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم.

امیرحسین مرادی
زندان اوین
۱۲ شهریور ۱۴۰۳»


#امیرحسین_مرادی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
گسترش کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" در آستانه سالگرد اعتراضات ۱۴۰۱؛

با پیوستن زندان اسدآباد اصفهان و زندان بم کرمان کارزار علیه اعدام به ۲۱ زندان گسترش یافت


در آستانه سالگرد قتل زنده‌یاد مهسا[ژینا] امینی، اقلیت حاکم بر کشور با نقض تمام موازین حقوق‌بشری، در یک هفته گذشته باز هم دست به اقداماتی ضد انسانی زده است.
در سه‌شنبه گذشته ششم شهریور و همزمان با اعتصاب غذای صدها زندانی در کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" در زندانهای مختلف کشور، دستگاه قضائی استبداد دینی حاکم بر ایران، در یک اقدام ضد انسانی در شهر سبزوار یک زندانی را در ملاء‌عام اعدام کرد. رفتاری قرون وسطائی که خشم و انزجار جامعه حقوق‌بشری و عموم مردم را درپی داشت.

هم‌زمان و در جاهای دیگری از جغرافیای این سرزمین گرفتار اقلیتی مستبد، دو جنایت دیگر نیز رخ داد، و دو بار دیگر "حق حیات" شهروندان در کمال قساوت از آنان گرفته شد. نخست یک زندانی به نام سیدمحمد میرموسوی( در بازداشتگاهی در شهر لاهیجان) و دوم زندانی دیگری به نام کمیل ابوالحسنی در زندان تنکابن توسط ماموران نیروی انتظامی و ماموران امنیتی زندان زیر شکنجه و به شکلی فجیع به قتل رسیدند.

انجام این دو قتل توسط ماموران حکومتی که بنا بر سابقه کمترین بازخواست و هزینه برای آمران و عاملان آن در پی نخواهد داشت؛ هم‌زمان بود با صدور حکم اعدام برای یک زندانی سیاسی به نام عباس تورنجی در زندان بم استان کرمان؛ عباس تورنجی زندانی سیاسی است که در روندی بسیار مبهم و با نقض حقوق بنیادین وی همچون حق "دادرسی منصفانه" و...به اتهام قتل یک مامور امنیتی پشت درهای بسته یک بی‌دادگاه محکوم به اعدام شده و جانش در خطر است.


بر کسی پوشیده نیست که جامعه ایران در این سالیان با فجایع گوناگونی در حوزه‌های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و... روبه‌رو بوده‌است، و اعتراضات آنها توسط حکومت با سرکوب، زندان و اعدام پاسخ داده شده است. تحولات اخیر گویای آن است که جامعه ایرانی و شهروندان آن به درک روشنی رسیده‌اند که باید درمقابل این حکومت استبداد دینی مقاومت کرد، مقاومتی که نوک ِ پیکان آن در میان زندانیان تبلور یافته‌است،  زندانیانی که اکنون با وجود تمام فشارهای دربند، برای سی‌ودومین هفته پیاپی در کارزار" سه‌شنبه‌های نه به اعدام" در اعتصاب غذا به سر می‌برند.

این کارزار در یک هفته گذشته بنابر گزارش منابع موثق در رسانه‌های حقوق بشری با پیوستن شماری از زندانیان زندان اسدآباد اصفهان و زندان بم در استان کرمان، به ۲۱ زندان مختلف در سرتاسر کشور گسترش یافته است؛ وهمچنین هفته گذشته شاهد حمایت ۶۸ نهاد و سازمان مدافع حقوق بشر ایرانی و بین‌المللی از آن بوده‌ایم.

بنا بر اطلاع منابع موثق زندانیان کارزار‌ "سه‌شنبه‌های نه به اعدام" در ۲۱ زندان مختلف از جمله زندان اوین(بندزنان،بند۴و۸)، زندان قزلحصار(واحد۳و۴)، زندان مرکزی کرج، زندان تهران بزرگ، زندان خرم آباد، زندان نظام شیراز، زندان مشهد، زندان لاکان رشت، زندان قائم‌شهر، زندان تبریز، زندان اردبیل، زندان ارومیه، زندان سلماس، زندان خوی، زندان نقده، زندان سقز، زندان بانه، زندان مریوان، زندان کامیاران، زندان اسدآباد اصفهان و زندان بم، ضمن محکوم کردن صدور و اجرای احکام غیرانسانی اعدام و تاکید بر لغو اعدام و پایان این "وضعیت غیرانسانی" قتل فجیع محمدمیر موسوی و کمیل ابوالحسنی و نقض "حق زندگی" شهروندان ایرانی به اشکال مختلف توسط حکومت را نيز با شدت محکم کرده، و بار دیگر از مردم آزادیخواه ایران و زندانیان دربند می‌خواهند که، برای مقابله با اعدام از کارزار "سه‌شنبه‌های نه به اعدام"حمایت کرده  و به آن بپیوندند.

#کارزار_سه‌شنبه‌های_نه_به_اعدام
سه‌شنبه‌ ۱۳شهریور ۱۴۰۳

#نه_به_اعدام #سه‌شنبه_های_نه_به_اعدام #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
روایت مریم یحیوی از زمان ابلاغ حکم اعدام پخشان عزیزی
این روایت را اکانت اینستاگرامی گلرخ ایرایی منتشر کرده است.
مریم یحیوی: فعال مدنی زندانی، مبتلا به سرطان
پخشان عزیزی: فعال کارگری زندانی، محکوم به اعدام
«بند زنان اوین، سه‌شنبه دوم مرداد ۱۴۰۳، ساعت حوالی هشت شب. بیشتر بچه‌های بند با گرایش‌های سیاسی و عقیدتی مختلف در هواخوری جمع شدند. در چهره‌ها خشم، بهت و نگرانی‌ست. عده‌ای با هم صحبت می‌کنند و عده‌ای به نقطه‌ای محو خیره شدند. صدای فندک می‌آید و سیگارهایی که روشن و خاموش می‌شوند. پخشان در انتهای هواخوری با چند نفر مشغول صحبت است. زمانی نمی‌گذرد که به جمع ما می‌پیوندد. بچه‌ها دور او حلقه می‌زنند. با لبخند نگاهی به بچه‌ها می‌اندازد. محکم و مصمم می‌گوید: «خانواه‌ام که هیچ ربطی به قضیه نداشتند یک سال حکم گرفتند. در این مدت فشار روانی و امنیتی زیادی را تحمل کردند. حالا کمی نگرانی‌ام برای آنها کمتر شد اما بی‌جهت محکوم شدند.»
عده ای روی زمین دور پخشان نشسته‌اند. هر کس برای دلگرمی چیزی می‌گوید تا همراهی و اعتراض خود را نشان بدهد. هم‌بندی‌ها روایت‌هایی از آنچه دیده و تجربه کرده بودند می‌گویند. از دهه‌ی شصت و تابستان ۶۷ می‌گویند و از شیرین علم‌هولی زندانی سیاسی کُرد که ایستادگی‌اش مثال زدنی‌ست. شیرین که در ۱۹ اردیبهشت ۸۹ به همراه چهار زندانی سیاسی دیگر اعدام شد و شکنجه‌های سختی را تحمل کرد. از زینب جلالیان می‌گویند که دو سال زیر حکم اعدام بود و حکمش به حبس ابد شکسته شد و حالا هفدهمین سال حبس را در تبعید، در سخت‌ترین شرایط و بدون مرخصی حتا برای درمان سپری می‌کند.
مرور روایت‌ها گویای یک چیز است. جمهوری اسلامی طی چهل و شش سال گذشته با یک روش دگراندیشان و مخالفان خود را حذف کرده است. همواره با انفرادی و شکنجه و اعتراف‌گیری تحت شدیدترین بازجویی‌ها، با اتهام‌زنی و پرونده‌سازی، تحقیر و توهین و تهدید و فشار بر خانواده و دادگاه‌های نمایشی و احکام طولانی و تبعید و اعدام. تغییری در ماهیت و عملکردش نداشته. فشارها بسته به مسائل سیاسی و اجتماعیِ داخل و خارج از کشور شدت و ضعف می‌گیرد. فشارهایی که بر فعالین کُرد، بلوچ و عرب به مراتب بیشتر بوده است.
پخشان عزیزی، اهل مهاباد، مددکار و فعال در حوزه‌ی زنان که سال‌ها برای پایان دادن به تبعیض علیه زنان فعالیت داشته و در کمپ آوارگانِ رهیده از داعش در شمال و شرق سوریه (روژآوا) از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.

ادامه را اینجا بخوانید


#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
#بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
متن کامل پیام نرگس محمدی برای کنفرانس بنیاد صلح نوبل که توسط فرزندان او، علی و کیانا رحمانی در مراسم خوانده شد.

«توان سرپیچی زنان در ایران، الهام بخش است.

دو سال از کشته شدن مهسا ـ ژینا امینی و شروع جنبش “زن، زندگی، آزادی” می‌گذرد.
تمام آنچه را که باید توضیح دهم، در یک جمله‌ی کوتاهِ فشرده می‌گویم:
هیچ چیز دیگر مثلِ گذشته نیست. منظورم از گذشته نسبت به نقطه‌ی آغاز جنبش است. سخن از تغییری بنیادی در مقیاسی بس بزرگ و فراگیر است.
جنبش “زن، زندگی، آزادی” ناگهانی و حادثه‌وار رخ نداد. بلکه تداومِ مبارزاتی تاریخی و حرکت‌ها و جنبش‌های دموکراتیکِ مردمِ ایران بود. اما وقایع و تحولاتِ ناشی از جنبشِ “زن، زندگی، آزادی” به واقع شتاب‌دهنده‌ی حرکت بود و جهشی عمومی، تاریخی و معنادار به سوی دموکراسی، آزادی و برابری به وجود آورد.
جهان شاهدِ کشتار خیابانی معترضان، بازداشت، زندان، شکنجه و اعدامِ به پاخاستگانِ علیه حکومت دینی استبدادی بود. مقاومت، سخت بود.
جمهوری اسلامی با خشونت و سرکوب، خیابان‌ها را از معترضان خالی کرد، اما برآیندِ تحولات، بزرگ و به نفع دموکراسی است. در این جدال سرسختانه ما توانسته‌ایم توانِ” سرپیچیِ” زنان و” اقتدار معترض” را به سطح آگاهیِ جمعی و تاریخی ارتقا دهیم. رشدِ آهنگِ “عملِ سرپیچی” در طی دو سالِ گذشته، معنای گذارِ مردم ایران از حکومت دینی استبدادی را واضح و عیان کرده‌است. توانِ سرپیچیِ زنان از قوانینِ زن‌ستیز و تبعیض‌آمیز، سنت، شعائر مذهبی و ارزش‌های اخلاقیِ برساخته‌ی تفکرات استبدادی و ضدانسانی و متحجرانه رو به فزونی و گسترش گذاشته است.
از همین روست که حکومت زنان را برای اعدام هم به صف کرده‌است، غافل از اینکه ما از اعدام هم نمی‌ترسیم. شما این روزها نام پخشان و شریفه را که محکوم به اعدام شده‌اند و نسیم و وریشه را که در معرض خطر حکم اعدام هستند، می‌شنوید. من کنار آن‌ها خواهم ماند و علیه اعدام خواهم جنگید.
ما عدالت و آزادی را رها نخواهیم کرد.
ما عشق، زنانگی و مادرانگی را به دستان هیولای استبداددینی نخواهیم سپرد.
ما زندگی خواهیم کرد.
ما آفتاب را خواهیم بوسید و جهان را سرشار از سرزندگی و امید خواهیم کرد.
ما پیروز خواهیم شد.»

نرگس محمدی - شهریور ۱۴۰۳
زندان اوین


#نرگس_محمدی #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #صلح_نوبل #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
نامه مهناز طراح از زندان اوین به مناسبت دومین سالگرد خیزش:

 آن جوانان که چون بذر بر این سرزمین کاشتید روزی جوانه خواهند زد

روزگار غریبی است
پیر مردان حکم می‌دهند، جوانان جان
بی‌وطنان بر اریکه‌اند، وطن‌دارن در گور
دزدان در امان‌اند، دزد زدگان در بند
خموشی پر ارج است، سخن پر رنج
بیداد می‌تازد، داد رنگ می‌بازد
و این میان، زوزه‌ی گرگ‌ها بی‌پایان

روزی در هیاهوی آنچه نامش را انقلاب گذاشتید از صندوق‌های رأی، حکومتی به نام جمهوری اسلامی را به نسل‌های بعد تحمیل کردید و در تمام این سال‌ها هر صدای مخالفی را هم در نطفه خفه کردید.
حال همان مردمی که حکومت خود را مدیون آنها هستید به دست شما در خیابان یا بر چوبه‌های دار به گور می‌سپارید و همان نسلی را که شما را بر مسند قدرت نشاندند داغدار می‌کنید.
ما نسلی بودیم که میان چرخ دنده‌های جنگ و تحریم زندگی کردیم ولی داغ هموطنان‌مان را فراموش نمی‌کنیم.
بدانید که در چرخش روزگار حکومت‌ها تغییر می کنند و این ملت‌ها هستند که صاحب ابدی یک جغرافیا باقی می‌مانند.
آن جوانان که چون بذر بر این سرزمین کاشتید روزی جوانه خواهند زد.

مهناز طراح
شهریور ۱۴۰۳
زندان اوین
به مناسبت دومین سالگرد خیزش ۱۴۰۱

#مهناز_طراح #بیانیه #زن_زندگی_آزادی #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
#یاداشت
🔴 دیوارها بی‌گناهند

✍️ #رسول_بداقی

یادداشت زیر را رسول بداقی #معلم_زندانی برای مراسم ازدواج دخترش نوشته است.
و کانال تلگرام شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان منتشر کرده است.

رسول بداقی در بیش از دو سال گذشته به جز یک بار به مدت ۴ روز، همچنان از حق مرخصی محروم مانده و «تلاش وکلای او برای آزادی‌اش با رد اعاده دادرسی در دیوان عالی بی نتیجه مانده است».

او پیش از این یک دوره هفت ساله زندان بدون مرخصی را گذرانده است.

او که حتی برای مراسم ازدواج دخترش نیز اجازه نیافت از حق مرخصی قانونی خود استفاده کند، این یادداشت را در همین رابطه برای دخترش نوشته است.


«دخترم شبنم، از پشت دیوارها و قفل‌های زندان، جشن عروسی‌ات را شادباش می‌گویم؛ می‌دانم دیوارها و قفل‌ها بی گناهند، آنان که در بیدادگاه خودکامگان گناهکارند، آزادگانند.

دخترم، می‌دانم که ده سال زاد روزت را بدون پدر جشن گرفتنید، ده عید تنها بر سفره‌ی هفت‌سین نشستید؛ ده چهارشنبه‌سوری و سیزده‌به‌در چشمتان به در بود. اما من نه فقط ده عید که روزی ده بار در اندوه دوری شما اشک‌هایم را پنهان کردم. ده سال، هر آن دلم زیر باران و سوز سرمای اندوه به خود لرزید. خود می‌دانی که مرگ مادر را هم در تنهایی سلول زندان با خود به سوگ نشستم و دیدم که دیوار زندان هم به حالم گریست.

دلبندم، اندوه نبودنم در کنار سفره‌ی عقد تو، همچون نبودنم هنگام جان‌کندن مادر، سنگین و دلخراش بود؛ گرچه آن‌روزها خواب دیدم که مادر سر بر زانوی من جان می‌سپرد، اما این خواب زخمی‌ست که نمکش سکوت و نگاه‌های رمزآلود و گله‌مند شماست.

فرزندم، واپسین نگاه و خاطره‌ام از مادر، تنها سنگ قبری‌ست، سرد و بی‌جان که هرگز باورش نکردم. نمی‌دانم آیا مادرم با آن اراده‌ی استوار زیر آن سنگ بود یا اطرافیانم فریبم دادند! هرگز باورم نشد که مادری دلیر و با احساس چگونه می‌تواند زیر سنگی سرد پنهان شود؟!

گمان می‌کردم اگر مادرم زیر آن سنگ بود، برای نوشیدن چای صدایم می‌کرد. در آن گورستان در میان زمزمه‌های نامفهوم اطرافیان دلم من همچون همیشه گوشش به صدای پر مهر مادر بود، اما نه...! من فقط خیال می‌کردم و امیدوارنه دلم مرا به‌سوی خانه‌ای پر از خاطره‌های مادر می‌کشاند؛ خانه‌ای که دلم را چون بچه آهویی در آن جا گذاشته بودم.

از گورستان که به خانه آمدم، چشمانم به در بود، شاید مادرم همچون همیشه به رویم آغوش بگشاید؛ اما نه مادر و نه هیچ‌کس دیگر در خانه نبود. تا سر بر ستون شانه‌هایش غبار از دل بزدایم و رنج هفت سال زندان را با او قسمت کنم. من ماندم و خاطراتی تلخ‌تر و اشک‌هایی که هنوز پشت پلک‌هایم پنهان شده است.
این بار جشن عروسی تو نیز برفی دیگر بر زمستان دلم نشاند، این سرنوشت، مرده ریگ نیاکان است که باید ما دگرگونش کنیم. برف روی برف. زمستان پشت زمستان! اما برآنم که اندوهم را روزی، با خاک گور قسمت کنم که رازدار است و پربار و بی‌سرزنش.

از مادرم آموختم که: «درد دل سی زیر گل» آموختم که پنهان و بی‌صدا گریه کنم، آموختم که محبت به گدایی ندهند، محبت خریدنی نیست. همچون دستان بخشنده‌ی طبیعت، رایگان و خودروست.

دخترم، سوگند به اشک‌های آزادگان؛ سوگند به خون گرم شهیدان راه آزادی و انسانیت، جز برای رهایی انسان از بند خودکامگان آرمانی ندارم، و هیچ چیز به‌جز لذت آزادگی در کام من شیرین نیست. مال و شهرت و مقام جز خس و خاشاکی، بر روی دریای آرزوهایم نیست؛ که من بر کشتی اراده، اندیشه و تجربه‌ی خویش، توانا و شاداب ایستاده‌ام؛ از تلخی روزهای پیش‌رو مرا باک نیست. زیرا هیچ چیز برای من تلخ‌تر از بندگی و شکم‌بارگی نیست. والاترین شکوه برای من شادی و رفاه و آرامش و آزادمنشی ایرانیان است و در این راه یک دم درنگ نخواهم کرد.

فرزندانم مرا ببخشید، چون همه‌ی آزادی و همه‌ی مسئولیت من با خودم است و شما نیز آزاد و مسئول رفتار و گفتار و کردار خویشید.

من و شما همانا آفریده‌ی اندیشه و رفتار خویشیم. در آرزوی خوشبختی شما

رسول - شهریور ۱۴۰۳»

#رسول_بداقی #بیانیه #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
تعدادی از تشکل‌های دانشجویی و دانشجویان ایران، در آستانه دومین سالگرد انقلاب مهسا، بیانیه‌ای منتشر کردند.
آن‌ها در این بیانیه تأکید کرده‌اند که همچنان در برابر «این حکومت ضدانسانی» ایستاده‌‌اند و برای «به چالش‌کشیدن دائمی» و «نابود‌کردن» آن مبارزه خواهند کرد.

این تشکل‌های دانشجویی افزوده‌اند:
«جمهوری اسلامی دیر یا زود با پیروزی انقلابی که در رگ‌های جامعه در جریان است توسط ما نابود خواهد شد.»

آنها دو سالگی این اعتراضات را «آیینه تمام‌قد مبارزه پیگیرانه‌ نسل نسل ما علیه حکومت زور و تحمیل و سانسور» دانسته و تأکید کرده‌اند که این جنبش هنوز در حال «جنگ سنگر به سنگر» با جمهوری اسلامی است.

به دومین سالگرد انقلاب ملی ایران نزدیک می‌شویم در حالی‌که چهره شهرها دگرگون شده دیوارها سخن می‌گویند و در این دو سال جامعه در کنار زندانیان سیاسی و خانواده‌های دادخواه دست به مقاومت مدنی زده است.

#بیانیه
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
#دانشجو
@Tavaana_TavaanaTech
سازمان دیده‌بان حقوق‌بشر «آزار خانواده‌های دادخواه را محکوم کرد.»

در آستانه دومین سالگرد قتل حکومتی ژینا، مهسا، امینی و آغاز انقلاب مهسا، سازمان دیده‌بان حقوق‌بشر در بیانیه‌ای بازداشت و آزار و اذیت اعضای خانواده قربانیان این اعتراضات توسط نهادهای سرکوبگر جمهوری اسلامی را محکوم کرد.
در این بیانیه آمده است:
«دو سال پس از فوران اعتراضات زن، زندگی، آزادی سال ۲۰۲۲، مقامات ایران به ساکت‌کردن و مجازات خانواده‌ها که خواستار پاسخ‌گویی در قبال نقض حقوق عزیزان‌شان هستند، ادامه می‌دهند.»
بر اساس گزارش هه‌نگاو در ماه‌های گذشته بیش از ۱۵۰ نفر از اعضای خانواده‌ دادخواهان بازداشت شده‌اند و برای ۲۱ نفر از آنان احکام حبس و شلاق صادر شده است.
در این سال‌ها پدران و مادران دادخواه، نقشی مهمی در ایستادگی و مقاومت در برابر دیکتاتوری جمهوری اسلامی داشته‌اند و با برافراشتن پرچم دادخواهی و تاکید بر همبستگی، بسیار تاثیرگذار بوده‌اند.


#دادخواهی
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
#بیانیه
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته ماموران امنیتی به منزل دایه مینا، مادر جاویدنام شهریار محمدی، با ده خودرو هجوم برده و او را بازداشت کردند.

مادر گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، در واکنش به این رویداد نوشت:

من، گوهر عشقی، کسی که فرزندش، ستار بهشتی، به دست این رژیم فاسد و جنایتکار کشته شد، هشدار می‌دهم: دایه مینا، مادر جاویدنام شهریار محمدی، باید هرچه زودتر و بی‌قید و شرط آزاد شود. اگر جسارت به مادران این سرزمین را ادامه دهید، از فرزندانم خواهم خواست به هر طریقی که خود ضرورت می‌دانند، وارد خیابان شوند. من خود نیز همراه آنان خواهم شد، و این بار فریادمان ریشه این حکومت جنایتکار را خواهد لرزاند.

ما مادران دیگر هیچ ترسی نداریم. از خون فرزندانمان گذشته‌ایم، و این حکومت ضدبشری بداند که اگر دایه مینا آزاد نشود، آتش خشم ما به خیابان‌ها خواهد آمد و هیچ چیزی نمی‌تواند مانع سیل خروشان ملت شود.
گوهر عشقی»


#گوهر_عشقی #دایه_مینا #شهریار_محمدی #زن_زندگی_آزادی #جمهوری_اسلامی_باید_برود #به_خیابان_بر_میگردیم #بیانیه #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
محبوبه رضایی، زندانی سیاسی محبوس در بند زنان زندان اوین، به مناسبت سالگرد قتل حکومتی جاویدنام نوید افکاری، پیامی به شرح زیر صادر کرد:

«همچنان مبارزه ادامه دارد. از سلول‌های انفرادی عادل‌آباد که وحید افکاری آن سروِ راست قامت، سال‌ها در آن محبوس است تا قلب ایران.

در چهارمین سالگرد سر به دار شدن قهرمان نوید افکاری در کنار مادر دادخواهِ او بهیه نامجو و دیگر خانواده.های دادخواه می‌مانم و فریاد دادخواهی سر می‌دهم. از امین بذرگر روایت می‌کنم. کشتی گیر پهلوان منشی که به جرم دوستی با نوید افکاری امروز در دل خاک آرمیده است.
استقامت و شجاعت وحید افکاری را سرلوحه‌ی خود قرار می‌دهم و تا پایان در راه مبارزه ثابت قدم خواهم ایستاد.
نام و یاد جانباختگان راه آزادی گرامی باد.

محبوبه رضائی
شهریور ۱۴۰۳
زندان اوین»


- محبوبه رضایی، فعال سیاسی، به ۲۶ سال و هفت ماه حبس محکوم شده که ۷ سال و نه ماه از آن قابل اجرا است و او اینک در حال گذراندن دوران حبس است.

#محبوبه_رضایی #بیانیه #نوید_افکاری #وحید_افکاری #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری‌_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech