سهمیه المپیک قهرمان ملی دیروز و پناهنده امروز
ورزش #زنان- قهرمان سابق تکواندوی ایران که به بلژیک پناهنده شده بود، با پرچم فدراسیون جهانی تکواندو در المپیک ریو شرکت خواهد کرد.
به گزارش ورزش زنان، راحله آسمانی با شرایطی که کمیته بینالمللی المپیک (IOC) برای #پناهندگان ایجاد کرده است توانست در مسابقات کسب سهمیه المپیک در قاره اروپا شرکت کرده و سهمیه المپیک ریو را بگیرد.
فدراسیون جهانی #تکواندو در ماه گذشته اعلام کرد با همکاری IOC این اجازه به پناهندگان داده میشود تا در مسابقات کسب سهمیه شرکت کنند که نام #راحله_آسمانی نیز در بین بهترین ورزشکاران از سوی IOC به چشم میخورد.
آسمانی که به علت کمبود مسابقات بین المللی، مشکلات خروج از کشور و نبود فرصت ظهور در تیم ملی به بلژیک #پناهنده شده است، در وزن 57 کیلو موفق شد سهمیه المپیک ریو را بگیرد.
دارنده مدال نقره بازیهای آسیایی در آخرین صحبت هایش در ماه گذشته در شبکه فن آف فلندرز بلژیک درباره حضورش در بلژیک گفته بود: ایران یا بلژیک مهم نیست، مهم حضورم در #المپیک و رسیدن به رویاهایم است.
برگرفته از صفحهی Women sport ورزش زنان
#ورزش_زنان
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
ورزش #زنان- قهرمان سابق تکواندوی ایران که به بلژیک پناهنده شده بود، با پرچم فدراسیون جهانی تکواندو در المپیک ریو شرکت خواهد کرد.
به گزارش ورزش زنان، راحله آسمانی با شرایطی که کمیته بینالمللی المپیک (IOC) برای #پناهندگان ایجاد کرده است توانست در مسابقات کسب سهمیه المپیک در قاره اروپا شرکت کرده و سهمیه المپیک ریو را بگیرد.
فدراسیون جهانی #تکواندو در ماه گذشته اعلام کرد با همکاری IOC این اجازه به پناهندگان داده میشود تا در مسابقات کسب سهمیه شرکت کنند که نام #راحله_آسمانی نیز در بین بهترین ورزشکاران از سوی IOC به چشم میخورد.
آسمانی که به علت کمبود مسابقات بین المللی، مشکلات خروج از کشور و نبود فرصت ظهور در تیم ملی به بلژیک #پناهنده شده است، در وزن 57 کیلو موفق شد سهمیه المپیک ریو را بگیرد.
دارنده مدال نقره بازیهای آسیایی در آخرین صحبت هایش در ماه گذشته در شبکه فن آف فلندرز بلژیک درباره حضورش در بلژیک گفته بود: ایران یا بلژیک مهم نیست، مهم حضورم در #المپیک و رسیدن به رویاهایم است.
برگرفته از صفحهی Women sport ورزش زنان
#ورزش_زنان
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
نامه مارتین لوتر کینگ از #زندان بیرمنگام
امروز در آمریکا روز مارتین لوتر کینگ است. خواندن این نامهی مارتین لوتر کینگ میتواند برای شناخت او مفید باشد.
مارتین لوتر کینگ این نامه را در سال ۱۹۶۳ از زندان شهر بیرمنگام - آلاباما، جایی که او به دلیل رهبری جنبش مبارزه مسالمتآمیز حقوق مدنی #زندانی شده بود، نوشت. در این نامه، او استدلال کرده است که راه دستیابی به #حقوق_مدنی، مبارزه #مسالمتآمیز است.
#مارتینلوترکینگ
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
امروز در آمریکا روز مارتین لوتر کینگ است. خواندن این نامهی مارتین لوتر کینگ میتواند برای شناخت او مفید باشد.
مارتین لوتر کینگ این نامه را در سال ۱۹۶۳ از زندان شهر بیرمنگام - آلاباما، جایی که او به دلیل رهبری جنبش مبارزه مسالمتآمیز حقوق مدنی #زندانی شده بود، نوشت. در این نامه، او استدلال کرده است که راه دستیابی به #حقوق_مدنی، مبارزه #مسالمتآمیز است.
#مارتینلوترکینگ
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
Forwarded from بشکن Beshkan
فیلترشکن تور برای ویندوز: https://goo.gl/haJdMw برای عضویت در بشکن به http://goo.gl/A7DbzA بروید. @beshkan و @tavaanatech
Forwarded from بشکن Beshkan
فیلترشکن تور برای مک: https://goo.gl/w7Qi9P برای عضویت در بشکن به http://goo.gl/A7DbzA بروید. @beshkan و @tavaanatech
Forwarded from بشکن Beshkan
فیلترشکن تور برای اندروید: https://goo.gl/aN78Jv برای عضویت در بشکن به http://goo.gl/A7DbzA بروید. @beshkan و @tavaanatech
زادروز ِ #فرهادمهراد، صدای خستهی «مرد ِ تنها»
بیستو نهم دیماه سال ۱۳۲۲ در خانهی مردی که کاردار ِ وزارت امور خارجهی ایران در کشورهای عربی بود پسری به دنیا آمد که نامش را #فرهاد گذاشتند. او کوچکترین عضو خانواده بود. هر چند او کوچکترین بود اما رفتار و منشش چنان بود که همواره از سوی اطرافیانش متهم میشد که قصد دارد رفتار بزرگترها را تقلید کند و مانند آنها باشد. سهسال داشت که پشت اتاق برادرش مینشست تا به تمرین ویلون او و دوستانش گوش کند. برادر بزرگ متوجهی علاقهی فرهاد به موسیقی میشود و از خانوادهاش میخواهد که برای او سازی تهیه کنند و با اصرار ِ برادر برای او یک #ویلون سل تهیه میکنند و اینگونه میشود که فرهاد پا به عالم موسیقی میگذارد.
فرهاد از سال ۱۳۴۵ همکاریاش را با گروه «بلککتس» آغاز میکند و در کلاب کوچینی برنامه اجرا میکند.
فرهاد در سال ۱۳۵۰ ترانهی «جمعه»با ترانهای از شهیار قنبری و موسیقی منفردزاده را برای فیلم «خداحافظ رفیق» به کارگردانی امیر نادری میخواند که بار دیگر فرهاد را در کانون توجهها قرار میدهد. فرهاد در اواخر دههی ۵۰ با پوران گلفام ازدواج میکند و تا پایان عمر این زندگی تداوم مییابد. فرهاد تا سال ۵۷ کنسرتهایی را در داخل و خارج کشور اجرا میکند. پس از انقلاب اسلامی فرهاد در ایران میماند اما اجازهی کار پیدا نمیکند. یک روز پس از انقلاب اسلامی و در جو آن زمان فرهاد ترانهی «وحدت» را با شعری از سیاوش #کسرایی به اسفندیار #منفردزاده میسپارد که در همان روز صدای فرهاد در تلویزیون ملی به گوشها میرسد.
هر چند فرهاد اولین خوانندهای بود که صدایش از رسانهی برآمده از دل انقلاب پخش میشود اما او تا سالها دیگر مجوز خواندن و کار هنری نمیگیرد. او تا سال ۱۳۷۳ اجازهی کار ندارد و در این سال آلبوم «خواب در بیداری» از او منتشر میشود گه چند ترانهی فارسی و انگلیسی میخواند. در این آلبوم تنها یک پیانو نواخته میشود که خود نوازندهی آن است. فرهاد در سال ۱۳۷۴ اولین کنسرت پس از انقلاب خود را در کلن آلمان اجرا میکند. پس از این فرهاد آلبومی به نام «برف» منتشر میکند.
پس از این آلبوم فرهاد قصد داشت که آلبومی به نام «آمین» منتشر کند که مجموعهای از ترانههایی از کشورهای مختلف با زبانهای مختلف بود که بیماری این فرصت را از فرهاد گرفت. بیماری فرهاد از سال ۱۳۷۸ شدت گرفت و ابتلای او به بیماری هپاتیت سی و عوارض کبدی باعث شد که فرهاد برای درمان در سال ۱۳۸۱ به فرانسه برود. نهم شهریورماه این سال فرهاد پس از مدتی اغما در بیمارستان درگذشت. او زمان مرگ ۵۹ سال سن داشت. فرهاد در گورستان «تیه» در پاریس به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/830ef3
#فرهادمهراد
#فرهاد_مهراد
#موسیقی
@Tavaana_TavaanaTech
بیستو نهم دیماه سال ۱۳۲۲ در خانهی مردی که کاردار ِ وزارت امور خارجهی ایران در کشورهای عربی بود پسری به دنیا آمد که نامش را #فرهاد گذاشتند. او کوچکترین عضو خانواده بود. هر چند او کوچکترین بود اما رفتار و منشش چنان بود که همواره از سوی اطرافیانش متهم میشد که قصد دارد رفتار بزرگترها را تقلید کند و مانند آنها باشد. سهسال داشت که پشت اتاق برادرش مینشست تا به تمرین ویلون او و دوستانش گوش کند. برادر بزرگ متوجهی علاقهی فرهاد به موسیقی میشود و از خانوادهاش میخواهد که برای او سازی تهیه کنند و با اصرار ِ برادر برای او یک #ویلون سل تهیه میکنند و اینگونه میشود که فرهاد پا به عالم موسیقی میگذارد.
فرهاد از سال ۱۳۴۵ همکاریاش را با گروه «بلککتس» آغاز میکند و در کلاب کوچینی برنامه اجرا میکند.
فرهاد در سال ۱۳۵۰ ترانهی «جمعه»با ترانهای از شهیار قنبری و موسیقی منفردزاده را برای فیلم «خداحافظ رفیق» به کارگردانی امیر نادری میخواند که بار دیگر فرهاد را در کانون توجهها قرار میدهد. فرهاد در اواخر دههی ۵۰ با پوران گلفام ازدواج میکند و تا پایان عمر این زندگی تداوم مییابد. فرهاد تا سال ۵۷ کنسرتهایی را در داخل و خارج کشور اجرا میکند. پس از انقلاب اسلامی فرهاد در ایران میماند اما اجازهی کار پیدا نمیکند. یک روز پس از انقلاب اسلامی و در جو آن زمان فرهاد ترانهی «وحدت» را با شعری از سیاوش #کسرایی به اسفندیار #منفردزاده میسپارد که در همان روز صدای فرهاد در تلویزیون ملی به گوشها میرسد.
هر چند فرهاد اولین خوانندهای بود که صدایش از رسانهی برآمده از دل انقلاب پخش میشود اما او تا سالها دیگر مجوز خواندن و کار هنری نمیگیرد. او تا سال ۱۳۷۳ اجازهی کار ندارد و در این سال آلبوم «خواب در بیداری» از او منتشر میشود گه چند ترانهی فارسی و انگلیسی میخواند. در این آلبوم تنها یک پیانو نواخته میشود که خود نوازندهی آن است. فرهاد در سال ۱۳۷۴ اولین کنسرت پس از انقلاب خود را در کلن آلمان اجرا میکند. پس از این فرهاد آلبومی به نام «برف» منتشر میکند.
پس از این آلبوم فرهاد قصد داشت که آلبومی به نام «آمین» منتشر کند که مجموعهای از ترانههایی از کشورهای مختلف با زبانهای مختلف بود که بیماری این فرصت را از فرهاد گرفت. بیماری فرهاد از سال ۱۳۷۸ شدت گرفت و ابتلای او به بیماری هپاتیت سی و عوارض کبدی باعث شد که فرهاد برای درمان در سال ۱۳۸۱ به فرانسه برود. نهم شهریورماه این سال فرهاد پس از مدتی اغما در بیمارستان درگذشت. او زمان مرگ ۵۹ سال سن داشت. فرهاد در گورستان «تیه» در پاریس به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/830ef3
#فرهادمهراد
#فرهاد_مهراد
#موسیقی
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
فرهاد مهراد؛ صدای خسته «مرد ِ تنها» - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
بیستو نهم دیماه سال ۱۳۲۲ در خانه مردی که کاردار وزارت امور خارجه ایران در کشورهای عربی بود پسری به دنیا آمد که نامش را فرهاد گذاشتند. او کوچکترین عضو خانواده بود. هر چند او کوچکترین بود اما رفتار و منشاش چنان بود که همواره از سوی اطرافیانش متهم میشد…
چگونه استرس بدن شما را تحت تاثیر قرار میدهد؟
در حال آماده کردن خویش برای یک امتحان هستید؟ در صدد هستید کارهایی فراتر از وقت محدودی که در اختیار دارید، انجام دهید؟ استرس احساسی است که همه ما وقتی در موقعیتی دشوار و چالشبرانگیز قرار میگیریم تجربه میکنیم. اما بیش از این که استرس تنها یک احساس باشد، به نوعی واکنش فیزیکی به هم پیوسته است که در سراسر بدن ما جریان مییابد. در بازه زمانی کوتاه، #استرس میتواند مفید فایده باشد، ولی وقتی خیلی زیاد یا خیلی طولانی فعال شود، درگیری اولیه شما با استرس نه تنها باعث بروز تغییراتی در مغز شما خواهد شد بلکه به بسیاری از سلولها و اندام دیگر در سراسر بدن شما آسیب خواهند رساند. غده فوق کلیوی شما شروع به ترشح هورمونهای استرسزا میکند که کورتیوزل و اپینفرین نام دارند که همچنین به نام #آدرنالین و نوراپینفرین نیز شناخته میشوند.
#استرس
لینک یوتیوب:
https://goo.gl/Fzj7XQ
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
در حال آماده کردن خویش برای یک امتحان هستید؟ در صدد هستید کارهایی فراتر از وقت محدودی که در اختیار دارید، انجام دهید؟ استرس احساسی است که همه ما وقتی در موقعیتی دشوار و چالشبرانگیز قرار میگیریم تجربه میکنیم. اما بیش از این که استرس تنها یک احساس باشد، به نوعی واکنش فیزیکی به هم پیوسته است که در سراسر بدن ما جریان مییابد. در بازه زمانی کوتاه، #استرس میتواند مفید فایده باشد، ولی وقتی خیلی زیاد یا خیلی طولانی فعال شود، درگیری اولیه شما با استرس نه تنها باعث بروز تغییراتی در مغز شما خواهد شد بلکه به بسیاری از سلولها و اندام دیگر در سراسر بدن شما آسیب خواهند رساند. غده فوق کلیوی شما شروع به ترشح هورمونهای استرسزا میکند که کورتیوزل و اپینفرین نام دارند که همچنین به نام #آدرنالین و نوراپینفرین نیز شناخته میشوند.
#استرس
لینک یوتیوب:
https://goo.gl/Fzj7XQ
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
YouTube
چگونه استرس بدن شما را تحت تاثیر قرار میدهد؟
در حال آماده کردن خویش برای یک امتحان هستید؟ در صدد هستید کارهایی فراتر از وقت محدودی که در اختیار دارید، انجام دهید؟ استرس احساسی است که همه ما وقتی در موقع...
تولد معین، #خوانندهٔ سرشناس موسیقی پاپ ایرانی
نصرالله معین نجفآبادی معروف به معین، ۲۹ دیماه ۱۳۳۰ در نجفآباد اصفهان به دنیا آمد. او در نوجوانی قرآن و ادعیهی مذهبی میخواند. هجده سال داشت که نزد استادان موسیقی ایرانی همچون تاج اصفهانی و حسن کسایی به یادگیری گوشهها و دستگاههای آواز ایرانی پرداخت.
معین از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ در هتل عباسی اصفهان و کاباره هزار و یک شب به اجرای برنامه پرداخت.
معین اولین ترانهی خود در سال ۱۳۵۹ با نام «یکی را دوست میدارم» با ترانهای از مسعود امینی خواند که مورد استقبال فراوان قرار گرفت و نام معین به عنوان خوانندهی موسیقی پاپ بر سر زبانها افتاد.
معین در کارنامهی هنری خود بیش از ۲۲ آلبوم منتشر کرده است.
ترانهی هوس با صدای معین تقدیم میشود به همراهان همیشگی توانا.
#معین
#موسیقی
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
نصرالله معین نجفآبادی معروف به معین، ۲۹ دیماه ۱۳۳۰ در نجفآباد اصفهان به دنیا آمد. او در نوجوانی قرآن و ادعیهی مذهبی میخواند. هجده سال داشت که نزد استادان موسیقی ایرانی همچون تاج اصفهانی و حسن کسایی به یادگیری گوشهها و دستگاههای آواز ایرانی پرداخت.
معین از سال ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷ در هتل عباسی اصفهان و کاباره هزار و یک شب به اجرای برنامه پرداخت.
معین اولین ترانهی خود در سال ۱۳۵۹ با نام «یکی را دوست میدارم» با ترانهای از مسعود امینی خواند که مورد استقبال فراوان قرار گرفت و نام معین به عنوان خوانندهی موسیقی پاپ بر سر زبانها افتاد.
معین در کارنامهی هنری خود بیش از ۲۲ آلبوم منتشر کرده است.
ترانهی هوس با صدای معین تقدیم میشود به همراهان همیشگی توانا.
#معین
#موسیقی
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
سه یا چهار سال داشتم، یکی از دوستان پدرم که گله دار بود، یک بزغاله سفید و سیاه بامزه به ما داد ...... @Tavaana_TavaanaTech 👇 👇 👇 👇 👇 👇
سه یا چهار سال داشتم، یکی از دوستان پدرم که گله دار بود، یک بزغاله سفید و سیاه بامزه به ما داد و چون من ازش خیلی خوشم می اومد، یه جورایی مال من شد... خیلی سریع با هم رفیق شدیم و همبازی... حیاط بزرگی داشتیم و حسابی به هر دویمان خوش می گذشت... بزغاله گرامی کم کم بزرگتر و شیطانتر می شد و تلاش ما برای کنترل او سخت تر... چیزی که خیلی علاقه داشت، پرده های خونه بود و هر زمان که می تونست دستبردی به اونها می زد...
یکبار پنجره باز بود و آمده بود تکه های معتنابهی از پرده رو زده بود به بدن... طوری که مادرم حسابی ناراحت شده بود و پدرم هم می خواست آنرا از خانه ببرد... با کلی خواهش و التماس کودکانه جلوی پدرم رو گرفتم و به بزی مربوطه خطرات خوردن پرده های خونه رو گوشزد کردم که اگه دفعه بعد پرده بخوری، اینا هم تو رو می خورن...
یادمه که تو همون زمونا، یه چند روزی مسافرت رفتیم و با اینکه علوفه برای بزی به کفایت گذاشته بودیم، از شدت علاقه به پرده خوری، شیشه پنجره را با سم های خود شکسته بود و پرده پذیرایی رو از لای نرده ها کشیده بود بیرون و کلا خورده بود و لابد گیره پرده ها رو هم تف کرده بود و لابلای پشگل ها و تکه های ریز ریز پرده، ایوان خانه را تبدیل به صحنه جنگ کرده بود...
از راه که رسیدیم، با چنان صحنه ای روبرو شدیم که هم خنده دار بود و هم برای پدر و مادرم تو اون اوضاع اقتصادی سال ۶۴، ناراحت کننده...
از شانس بد بزی، یک همسایه قصاب داشتیم که نمی دانم از کجا خبر شد و به پدرم پیشنهاد داد که حیوان بیچاره رو همونجا سر ببره... اولاش من متوجه نشده بودم، بعدها که فهمیدم قضیه چیه، بسیار گریه و زاری کردم و با التماس از پدر و مادرم و قصاب مربوطه می خواستم که نکشن اش و بهش رحم کنن...
هنوز صحنه های این گریه زاری، قشنگ توی ذهنمه، متاسفانه اینها به جایی نرسید و بزی قربانی شد...
خوب یادمه که به هیچ وجهی لب به گوشتش نزدم و تا مدتها هر گوشتی که جلوم می ذاشتن، نمی خوردم، به هوای آنکه گوشت بزی شیطان خودم باشد...
اما یک چیز جالب اتفاق افتاد، من همیشه برام سوال بود که بزی چرا به پرده خوردن علاقه داره و مگه پرده چه مزه ای داره که این اینقدر دوست داشت... شروع کردم به امتحان کردن پرده... اوائل فقط مزه مزه بود، اما بعدها خوب می جویدم و کاملا می خوردم، پرده مربوطه هم به دلیل آفتاب خوردن به گونه ای فرسوده شده بود که امکان خوردنش وجود داشت...
طوری شده بود که با وجود فوت مرحوم بزی، همچنان پرده خانه تکه تکه می شد و به مصرف می رسید... به مرور مادر و پدرم متوجه شدند و سر صبحانه هی بهم تیکه می نداختن که بزی مرده اما مثکه روحش همین اطراف در حال خوردن پرده های خونه ست... یکبار برگشتم و گفتم: حتما پرده هه اینقدر خوشمزه بوده که روح بزی برگشته برای خوردن؛ خوشحال بودم که اینها متوجه کار من نشده ند...
خلاصه یکبار مچم را که نه، دندانم را گرفتند، در حال جویدن پرده و یادم نیست که کتک خوردم یا نه، اما خوب یادمه که به بابام می گفتم، بابا من دیگه نمی خورم، تو رو خدا آقای صادقی (همان قصاب و قاتل بزی) رو خبر نکن... واقعا فکر می کردم سرنوشت بزی در انتظار من هم هست...
از اون زمونا سی سال گذشته و من هم دیگر لب به پرده نزدم، اما هنوز مزه آن پرده یاسی رنگ زیر دندونامه و صدای سم های بزی که به قصد پرده خوری به ایوان خانه می آمد، در گوشم... آقای صادقی بعدها دو برادرش رو در تصادف از دست داد و من در اندیشه بلایی که روزگار بر سر قصابها می آورد...
...........
پ.ن:
قصابی هم مثل خیلی شغل های دیگر است، من اینجا نگاه کودکانه خود را گفتم که در یادم مانده بود. الان می دانم که هیچ توان و نیرویی برای ایجاد عدالت در #طبیعت وجود ندارد و عدالت، تنها، خواسته ما انسانهاست که آرزومند برقراری آن هستیم. #عدالت حقیقی به احتمال زیاد، هیچ زمانی محقق نخواهد شد و اگر هم بشود یا به عدالت نزدیک شویم، بدست توانای خود ما اتفاق خواهد افتاد، همانطوری که در تعدادی کشورها، به صورت نسبی اتفاق افتاده است.
برگرفته از فیسبوک mohamad mir
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
یکبار پنجره باز بود و آمده بود تکه های معتنابهی از پرده رو زده بود به بدن... طوری که مادرم حسابی ناراحت شده بود و پدرم هم می خواست آنرا از خانه ببرد... با کلی خواهش و التماس کودکانه جلوی پدرم رو گرفتم و به بزی مربوطه خطرات خوردن پرده های خونه رو گوشزد کردم که اگه دفعه بعد پرده بخوری، اینا هم تو رو می خورن...
یادمه که تو همون زمونا، یه چند روزی مسافرت رفتیم و با اینکه علوفه برای بزی به کفایت گذاشته بودیم، از شدت علاقه به پرده خوری، شیشه پنجره را با سم های خود شکسته بود و پرده پذیرایی رو از لای نرده ها کشیده بود بیرون و کلا خورده بود و لابد گیره پرده ها رو هم تف کرده بود و لابلای پشگل ها و تکه های ریز ریز پرده، ایوان خانه را تبدیل به صحنه جنگ کرده بود...
از راه که رسیدیم، با چنان صحنه ای روبرو شدیم که هم خنده دار بود و هم برای پدر و مادرم تو اون اوضاع اقتصادی سال ۶۴، ناراحت کننده...
از شانس بد بزی، یک همسایه قصاب داشتیم که نمی دانم از کجا خبر شد و به پدرم پیشنهاد داد که حیوان بیچاره رو همونجا سر ببره... اولاش من متوجه نشده بودم، بعدها که فهمیدم قضیه چیه، بسیار گریه و زاری کردم و با التماس از پدر و مادرم و قصاب مربوطه می خواستم که نکشن اش و بهش رحم کنن...
هنوز صحنه های این گریه زاری، قشنگ توی ذهنمه، متاسفانه اینها به جایی نرسید و بزی قربانی شد...
خوب یادمه که به هیچ وجهی لب به گوشتش نزدم و تا مدتها هر گوشتی که جلوم می ذاشتن، نمی خوردم، به هوای آنکه گوشت بزی شیطان خودم باشد...
اما یک چیز جالب اتفاق افتاد، من همیشه برام سوال بود که بزی چرا به پرده خوردن علاقه داره و مگه پرده چه مزه ای داره که این اینقدر دوست داشت... شروع کردم به امتحان کردن پرده... اوائل فقط مزه مزه بود، اما بعدها خوب می جویدم و کاملا می خوردم، پرده مربوطه هم به دلیل آفتاب خوردن به گونه ای فرسوده شده بود که امکان خوردنش وجود داشت...
طوری شده بود که با وجود فوت مرحوم بزی، همچنان پرده خانه تکه تکه می شد و به مصرف می رسید... به مرور مادر و پدرم متوجه شدند و سر صبحانه هی بهم تیکه می نداختن که بزی مرده اما مثکه روحش همین اطراف در حال خوردن پرده های خونه ست... یکبار برگشتم و گفتم: حتما پرده هه اینقدر خوشمزه بوده که روح بزی برگشته برای خوردن؛ خوشحال بودم که اینها متوجه کار من نشده ند...
خلاصه یکبار مچم را که نه، دندانم را گرفتند، در حال جویدن پرده و یادم نیست که کتک خوردم یا نه، اما خوب یادمه که به بابام می گفتم، بابا من دیگه نمی خورم، تو رو خدا آقای صادقی (همان قصاب و قاتل بزی) رو خبر نکن... واقعا فکر می کردم سرنوشت بزی در انتظار من هم هست...
از اون زمونا سی سال گذشته و من هم دیگر لب به پرده نزدم، اما هنوز مزه آن پرده یاسی رنگ زیر دندونامه و صدای سم های بزی که به قصد پرده خوری به ایوان خانه می آمد، در گوشم... آقای صادقی بعدها دو برادرش رو در تصادف از دست داد و من در اندیشه بلایی که روزگار بر سر قصابها می آورد...
...........
پ.ن:
قصابی هم مثل خیلی شغل های دیگر است، من اینجا نگاه کودکانه خود را گفتم که در یادم مانده بود. الان می دانم که هیچ توان و نیرویی برای ایجاد عدالت در #طبیعت وجود ندارد و عدالت، تنها، خواسته ما انسانهاست که آرزومند برقراری آن هستیم. #عدالت حقیقی به احتمال زیاد، هیچ زمانی محقق نخواهد شد و اگر هم بشود یا به عدالت نزدیک شویم، بدست توانای خود ما اتفاق خواهد افتاد، همانطوری که در تعدادی کشورها، به صورت نسبی اتفاق افتاده است.
برگرفته از فیسبوک mohamad mir
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
تنها یک واژه میتوان گفت؛ مهربانی
و تنها یک جمله؛
جهان با #مهربانی جای بهتری برای زندگی خواهد بود.
شما چه فکر میکنید؟
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
و تنها یک جمله؛
جهان با #مهربانی جای بهتری برای زندگی خواهد بود.
شما چه فکر میکنید؟
مطالب #توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇