This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
جمعی از مالباختگان موسسه کاسپین در تهران در مقابل دفتر این موسسه در اعتراض به برآورده نشدن مطالبات خود، تجمع کردند.
معترضان به یاد یکی از مالباختگان فوت شده به نام "عباس اکبرزاده"، مراسم یادبودی برگزار کرده و شعار میدادند: "اکبرزاده تاحقتو نگیریم از پا نمینشینم"
یکشنبه ۲۳ دیماه ۱۳۹۷
@Tavaana_TavaanaTech
معترضان به یاد یکی از مالباختگان فوت شده به نام "عباس اکبرزاده"، مراسم یادبودی برگزار کرده و شعار میدادند: "اکبرزاده تاحقتو نگیریم از پا نمینشینم"
یکشنبه ۲۳ دیماه ۱۳۹۷
@Tavaana_TavaanaTech
محمدعلی جمالزاده، پدر #داستان کوتاه #فارسی صد و بیست و سه ساله شد
بیست و سوم دیماه، زادروز محمد علی جمالزاده، پدر داستان کوتاه گرامی باد.
#جمالزاده در سال ۱۲۷۴ در اصفهان متولد شد. این #نویسنده و #مترجم معاصر و مشهور فارسی زبان آغازگر سبک واقعگرایی در #ادبیات فارسی بود. او اولین نویسنده داستانهای کوتاه ایران با عنوان «یکیبود، یکی نبود» بود. اکثر داستانهای جمالزاده رنگ و بوی نقادی وضع زمانه را داشت. داستانهایی ساده، با زبانی طنز و آغشته به ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه.
علی دهباشی سردبیر مجلهی بخارا که جمالزاده مراوداتی داشته است در مجموعهای که در بزرگداشت جمالزاده گردآوری کرده او را چنین معرفی میکند: «نخستین داستاننویس مدرن ایران است و به علت عمر طولانی و ارتباط فرهنگی پیوسته با ایران، همواره حضور زندهای در ایران داشت . بسیاری از نویسندگان از ایران مهاجرت کردند و ارتباط آنها با ایران قطع شد ولی جمالزاده هرگز تا پایان عمر این ارتباط را قطع نکرد و یکی از مجاری ارتباطش با ایران نامهنگاری بود . وی بدون توجه به این که چه کسی به او نامه می نویسد هر پرسشی را پاسخ می گفت و هر کتابی را می فرستادند میخواند و سعی میکرد این ارتباط را برقرار نگه دارد . بسیاری از مخاطبانش او را هرگز ندیدند؛ به علت اینکه او در ژنو زندگی میکرد . بدون تردید جمالزاده آغازگر داستاننویسی جدید ایران بود ، ولی دیگر در زمینه ی داستان نویسی کارش را ادامه نداد و وارد حوزه های دیگری شد از جمله پژوهشهای فرهنگی در زمینه ی تاریخ ایران ، ادبیات ایران و مسایل گوناگونی که به نوعی با ایران در پیوند بود.»
جمالزاده در سن ۱۰۲ سالگی در خانه سالمندان شهر ژنو درگذشت.
درباره محمدعلی جمالزاده در توانا بخوانید:
https://goo.gl/2wEPRg
@Tavaana_TavaanaTech
بیست و سوم دیماه، زادروز محمد علی جمالزاده، پدر داستان کوتاه گرامی باد.
#جمالزاده در سال ۱۲۷۴ در اصفهان متولد شد. این #نویسنده و #مترجم معاصر و مشهور فارسی زبان آغازگر سبک واقعگرایی در #ادبیات فارسی بود. او اولین نویسنده داستانهای کوتاه ایران با عنوان «یکیبود، یکی نبود» بود. اکثر داستانهای جمالزاده رنگ و بوی نقادی وضع زمانه را داشت. داستانهایی ساده، با زبانی طنز و آغشته به ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه.
علی دهباشی سردبیر مجلهی بخارا که جمالزاده مراوداتی داشته است در مجموعهای که در بزرگداشت جمالزاده گردآوری کرده او را چنین معرفی میکند: «نخستین داستاننویس مدرن ایران است و به علت عمر طولانی و ارتباط فرهنگی پیوسته با ایران، همواره حضور زندهای در ایران داشت . بسیاری از نویسندگان از ایران مهاجرت کردند و ارتباط آنها با ایران قطع شد ولی جمالزاده هرگز تا پایان عمر این ارتباط را قطع نکرد و یکی از مجاری ارتباطش با ایران نامهنگاری بود . وی بدون توجه به این که چه کسی به او نامه می نویسد هر پرسشی را پاسخ می گفت و هر کتابی را می فرستادند میخواند و سعی میکرد این ارتباط را برقرار نگه دارد . بسیاری از مخاطبانش او را هرگز ندیدند؛ به علت اینکه او در ژنو زندگی میکرد . بدون تردید جمالزاده آغازگر داستاننویسی جدید ایران بود ، ولی دیگر در زمینه ی داستان نویسی کارش را ادامه نداد و وارد حوزه های دیگری شد از جمله پژوهشهای فرهنگی در زمینه ی تاریخ ایران ، ادبیات ایران و مسایل گوناگونی که به نوعی با ایران در پیوند بود.»
جمالزاده در سن ۱۰۲ سالگی در خانه سالمندان شهر ژنو درگذشت.
درباره محمدعلی جمالزاده در توانا بخوانید:
https://goo.gl/2wEPRg
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. محمدعلی جمالزاده، پدر #داستان کوتاه #فارسی صد و بیست و سه ساله شد بیست و سوم دیماه، زادروز محمد علی جمالزاده، پدر داستان کوتاه گرامی باد. #جمالزاده در سال ۱۲۷۴ در اصفهان متولد شد. این #نویسنده و #مترجم معاصر و مشهور فارسی زبان آغازگر سبک واقعگرایی در…
Forwarded from آموزشکده توانا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شعری از ساناز رئوف(قاصدک)
پایین بیا از منبر وعظ و خطابه!
هرکس که اهل لاف شد،مرد عمل نیست
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
پایین بیا از منبر وعظ و خطابه!
هرکس که اهل لاف شد،مرد عمل نیست
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
زهرا نویدپور، اولین و آخرین قربانی تجاوز در جمهوری اسلامی نیست.
سلمان خدادادی، نیز اولین و آخرین مقام متجاوز و دارای مصونیت در جمهوری اسلامی نیست.
فاجعهی تجاوز به زنان و کودکان توسط عوامل حکومت ایران سالهاست که تکرار میشود.
کاربران توئیتر یکشنبهشب (۲۳ دی-۱۳ ژانویه) ساعت ۲۱ به وقت تهران از سوابق تجاوز در حکومت جمهوری اسلامی میگویند و صدای مظلومیت زهرا نویدپور را به جهانیان میرسانند.
با هشتگ:
#RapistRegime
@Tavaana_TavaanaTech
سلمان خدادادی، نیز اولین و آخرین مقام متجاوز و دارای مصونیت در جمهوری اسلامی نیست.
فاجعهی تجاوز به زنان و کودکان توسط عوامل حکومت ایران سالهاست که تکرار میشود.
کاربران توئیتر یکشنبهشب (۲۳ دی-۱۳ ژانویه) ساعت ۲۱ به وقت تهران از سوابق تجاوز در حکومت جمهوری اسلامی میگویند و صدای مظلومیت زهرا نویدپور را به جهانیان میرسانند.
با هشتگ:
#RapistRegime
@Tavaana_TavaanaTech
دلجویی از کودکان کار گلخورده
طرح از مانا نیستانی
منبع: کانال تلگرامی کارتونیست
#کودکان_کار
#شهرداری_کرمان
@Tavaana_TavaanaTech
طرح از مانا نیستانی
منبع: کانال تلگرامی کارتونیست
#کودکان_کار
#شهرداری_کرمان
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آقای خامنهای در ظلمی که به زهرا نویدپور شده، شما هم مسئولید
آقای سپهری، معلم شریف مشهدی نگاهی دارد به ماجرای تجاوز به خانم زهرا نویدپور توسط نماینده متجاوز مجلس شورای اسلامی
او میگوید من به عنوان یک شهروند علاوه بر آنکه خواستار محاکمهی این متجاوز هستم، خواستار توضیح شورای نگهبان هستم که با وجود چنین اتهامی با اعمال نفوذ صلاحیت این فرد را تایید کردند، کسانی که لیست امیدشان را مزین به اسم این متجاوز کردند. اعضای مجلسی که اعتبارنامه این فرد را تایید کردند مخصوصا آقای پزشکیان که در حمایت از این شخص سخنرانی کرد، رئیس مجلسی که اجازه داد این فرد رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس شود، اعضای کمیسیون اصل نود که با عدم رسیدگی به شکایت خانم نویدپور بر تجاوز سرپوش گذاشتند،....
باید مشخص شود که این فرد با سوء استفاده از قدرت و مقامش تا کنون چه جنایات دیگری انجام داده؟ در گذشته که امکانات رسانهای دست مردم نبوده در این چهل سال برای حفظ آبروی نظامتون چند هزار زن را زیر خاک کردید؟
وقتی از وجود امنیت در کشور صحبت میکنید، منظور امنیت مردم است یا امنیت جنایتکاران رژیم؟
@Tavaana_TavaanaTech
آقای سپهری، معلم شریف مشهدی نگاهی دارد به ماجرای تجاوز به خانم زهرا نویدپور توسط نماینده متجاوز مجلس شورای اسلامی
او میگوید من به عنوان یک شهروند علاوه بر آنکه خواستار محاکمهی این متجاوز هستم، خواستار توضیح شورای نگهبان هستم که با وجود چنین اتهامی با اعمال نفوذ صلاحیت این فرد را تایید کردند، کسانی که لیست امیدشان را مزین به اسم این متجاوز کردند. اعضای مجلسی که اعتبارنامه این فرد را تایید کردند مخصوصا آقای پزشکیان که در حمایت از این شخص سخنرانی کرد، رئیس مجلسی که اجازه داد این فرد رئیس کمیسیون اجتماعی مجلس شود، اعضای کمیسیون اصل نود که با عدم رسیدگی به شکایت خانم نویدپور بر تجاوز سرپوش گذاشتند،....
باید مشخص شود که این فرد با سوء استفاده از قدرت و مقامش تا کنون چه جنایات دیگری انجام داده؟ در گذشته که امکانات رسانهای دست مردم نبوده در این چهل سال برای حفظ آبروی نظامتون چند هزار زن را زیر خاک کردید؟
وقتی از وجود امنیت در کشور صحبت میکنید، منظور امنیت مردم است یا امنیت جنایتکاران رژیم؟
@Tavaana_TavaanaTech
پژواک صدای فروخورده زهرا نویدپور باشیم
.
امشب از ساعت ۹ شب به وقت ایران در یک توفان توییتری سعی خواهیم کرد صدای سرخورده «زهرا نویدپور» را به گوش جهان برسانیم و خواستار فشار جامعه جهانی برای محاکمه سلمان خدادادی شویم.
.
فارغ از هرگرایش سیاسی، اگر به اصول اخلاقی باورمند هستیم، باید امشب صدای رنج دیدگانی چون زهرا نویدپور باشیم. باید به جهان بگوییم که سلمان خدادادی - عنصر برجسته امنیتی جمهوری اسلامی و نماینده ملکان در مجلس شورای اسلامی - یک متجاوز است. او به زهرا نویدپور در دفتر کار خود در تهران تجاوز کرد. زن جوانی که در جستجوی کار به دفتر او رجوع کرده بود. .
جامعه مدنی ایران یک صدا باید صدای فروخفته زهرا نویدپور را به گوش جهان برساند. جهان باید بداند که عناصر امنیتی جمهوری اسلامی از نفوذ و قدرت خود برای مطامع کثیف جنسی بهره میجویند. گریه آور نیست که سلمان خدادادی که سابقه چندین فقره تجاوز را در کارنامه ننگین خود دارد، اکنون رییس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی است؟!
.
ما اجازه نمی دهیم با برجستهکردن دوگانه قتل / خودکشی، موضوع زهرا نویدپور را منحرف کنند. زهرا نویدپور همان روزی کشته شد که در دفتر سلمان خدادادی در تهران به او تجاوز شد. ما اجازه نخواهیم داد حق دختر مظلوم و بی پناه ایران زمین پایمال شود . اگر خود او دیگر نیست، ما که هستیم! ما هستیم و یکصدا خواستار محاکمه سلمان خدادادی خواهیم شد.
.
سلمان خدادادی یکی ست همچون سعید طوسی. این متجاوزان دلگرم به حمایت حکومت جمهوری اسلامی هستند. اما خواب خوش آنان را برخواهیم آشفت. امشب از ساعت ۹ شب به وقت ایران، با هشتگ #rapistregime در این توفان توییتری شرکت کنید.
.
#زهرا_نویدپور #سلمان_خدادادی
@Tavaana_TavaanaTech
.
امشب از ساعت ۹ شب به وقت ایران در یک توفان توییتری سعی خواهیم کرد صدای سرخورده «زهرا نویدپور» را به گوش جهان برسانیم و خواستار فشار جامعه جهانی برای محاکمه سلمان خدادادی شویم.
.
فارغ از هرگرایش سیاسی، اگر به اصول اخلاقی باورمند هستیم، باید امشب صدای رنج دیدگانی چون زهرا نویدپور باشیم. باید به جهان بگوییم که سلمان خدادادی - عنصر برجسته امنیتی جمهوری اسلامی و نماینده ملکان در مجلس شورای اسلامی - یک متجاوز است. او به زهرا نویدپور در دفتر کار خود در تهران تجاوز کرد. زن جوانی که در جستجوی کار به دفتر او رجوع کرده بود. .
جامعه مدنی ایران یک صدا باید صدای فروخفته زهرا نویدپور را به گوش جهان برساند. جهان باید بداند که عناصر امنیتی جمهوری اسلامی از نفوذ و قدرت خود برای مطامع کثیف جنسی بهره میجویند. گریه آور نیست که سلمان خدادادی که سابقه چندین فقره تجاوز را در کارنامه ننگین خود دارد، اکنون رییس کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی است؟!
.
ما اجازه نمی دهیم با برجستهکردن دوگانه قتل / خودکشی، موضوع زهرا نویدپور را منحرف کنند. زهرا نویدپور همان روزی کشته شد که در دفتر سلمان خدادادی در تهران به او تجاوز شد. ما اجازه نخواهیم داد حق دختر مظلوم و بی پناه ایران زمین پایمال شود . اگر خود او دیگر نیست، ما که هستیم! ما هستیم و یکصدا خواستار محاکمه سلمان خدادادی خواهیم شد.
.
سلمان خدادادی یکی ست همچون سعید طوسی. این متجاوزان دلگرم به حمایت حکومت جمهوری اسلامی هستند. اما خواب خوش آنان را برخواهیم آشفت. امشب از ساعت ۹ شب به وقت ایران، با هشتگ #rapistregime در این توفان توییتری شرکت کنید.
.
#زهرا_نویدپور #سلمان_خدادادی
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. پژواک صدای فروخورده زهرا نویدپور باشیم . امشب از ساعت ۹ شب به وقت ایران در یک توفان توییتری سعی خواهیم کرد صدای سرخورده «زهرا نویدپور» را به گوش جهان برسانیم و خواستار فشار جامعه جهانی برای محاکمه سلمان خدادادی شویم. . فارغ از هرگرایش سیاسی، اگر به اصول…
حکومتی که بر تجاوز سعید طوسی - قاری محبوب خامنهای - به کودکان چشم میبندد، طبیعی ست که تجاوز سلمان خدادادی به یک زن جوان بی پناه را نیز نبیند. متجاوز اصلی حکومت جمهوری اسلامیست که حق دادخواهی زهرا نویدپور را پایمال کرده است.
زیر عبای رهبر
طرح از رضا عقیلی
https://bit.ly/2SQSeIH
#RapistRegime
#زهرا_نویدپور
#محاکمه_سلمان_خدادادی
#کارتون
@Tavaana_TavaanaTech
زیر عبای رهبر
طرح از رضا عقیلی
https://bit.ly/2SQSeIH
#RapistRegime
#زهرا_نویدپور
#محاکمه_سلمان_خدادادی
#کارتون
@Tavaana_TavaanaTech
سلمان خدادادی نماینده پنج دوره مجلس با سابقه فرماندهی سپاه ملکان وعضویت در نهادهای امنیتی منطقه آذربایجان است. او معاون مدیرکل اطلاعات آذربایجان شرقی و مدیرکل اطلاعات اردبیل بوده است. او اکنون رییس کمیسیون اجتماعی مجلس است. تجاوز به زنان از دلمشغولی های اصلی اوست. #RapistRegime
حمایت حکومت از متجاوز خودی
طرح از بهنام محمدی
https://bit.ly/2H8DmEk
#کارتون
@Tavaana_TavaanaTech
حمایت حکومت از متجاوز خودی
طرح از بهنام محمدی
https://bit.ly/2H8DmEk
#کارتون
@Tavaana_TavaanaTech
هیس! دختران برای نمایندگان مجلس فریاد نمیزنند
طرح از رضا عقیلی
https://bit.ly/2TK8hsb
#کارتون
#Rapistregime
#سلمان_خدادادی
#زهرا_نویدپور
صدای زهرا نویدپور شنیده نشد، شکایت او در کمیسیون اصل نود رسیدگی نشد، همه خود را به نشنیدن زدند...
@Tavaana_TavaanaTech
طرح از رضا عقیلی
https://bit.ly/2TK8hsb
#کارتون
#Rapistregime
#سلمان_خدادادی
#زهرا_نویدپور
صدای زهرا نویدپور شنیده نشد، شکایت او در کمیسیون اصل نود رسیدگی نشد، همه خود را به نشنیدن زدند...
@Tavaana_TavaanaTech
زهرای بیپناه ایران
.
زهرا نویدپور یک زن جوان از ملکان آذربایجان بود که با امید و آرزو به دفتر نماینده شهرشان در تهران مراجعه کرد تا بتواند به واسطه او شغلی برای خود دست و پا کند. اما سلمان خدادادی به او تجاوز کرد؛ در دفتر کار خود در ولیعصر تهران. زهرا نویدپور در مرگی مشکوک از بین ما رفت. اما سلمان خدادادی هنوز هست. زهرا نویدپور تنها طعمه او نبود.
.
در مجلس هشتم نیز اعتبارنامه خدادادی زیر سوال رفته بود. او به منشی خود و یک دختر تبریزی تجاوز کرده بود؛ مدافعان او نیز بر آن بودند که بخشی از اتهامات جنسی درباره خدادادی درست است ولی استدلالشان این بود که مگر بقیه این کارها را نکرده اند؟ چرا فقط این مساله دامن خدادادی را بگیرد؟ علی لاریجانی و مسعود پزشکیان از حامیان او بودند.
.
«جواد متولی» در وبلاگ خود درباره افشای تجاوز او به منشی دفترش می نویسد: «... شاکی اول دختری بود ۲۷ ساله و منشی دفتر خدادادی درخارج ازمجلس بوده است...این دختر درشکایت خود علیه خدادادی گفته بود: « یکی از روزهای ماه رمضان که به جز او کسی دردفتر نبوده است، خدادادی با مقداری میوه به دفتر میآید، میگوید برای افطار مهمان داریم و برای شستن میوهها به آشپزخانه میرود. خانم منشی برای شستن میوهها به کمک خدادادی میآید. او هم شستن میوهها را به خانم منشی میسپارد به اتاق خود میرود و دقایقی بعد با با زیرپیراهن و زیرشلوار بیرون میآید. خانم منشی به نمایندگان گفته بود که خدادادی سپس به او حمله ور شده و تجاوز کرده است».
.
اعتبارنامه خدادای که از طیف هاشمی رفسنجانی محسوب میشد، نهایتا در مجلس هشتم تصویب شد. اما در مجلس نهم کاندیدا نشد و دگرباره در مجلس دهم ثبت نام کرد و به عنوان نماینده ملکان باز برگزیده شد. او حتی در همین سیستم فشل قضایی جمهوری اسلامی نیز به اتهام تجاوز جنسی یک بار بازداشت شد. در اواخر دوره هفتم مجلس شورای اسلامی. اما یک هفته در بازداشت بود و با قید وثیقه آزاد شد.
.
اکنون کاملا روشن است که فرمانده سابق سپاه ملکان، نماینده پنج دوره مجلس شورای اسلامی، رییس کمیسیون اجتماعی مجلس، مشاور سابق جواد ظریف، مدیرکل اطلاعات اردبیل و معاون اطلاعات آذربایجان شرقی، از حامیان سفت و سختی در درون حکومت برخوردار است که مانع اعمال عدالت درباره او میشوند. از این رو باید خواستار فشار جامعه جهانی شد. جهان باید به کمک زهرای بی پناه ایران بیاید. حق نباید اینگونه لگدمال شود. یک صدا خواستار محاکمه سلمان خدادادی شویم.
.
#زهرا_نویدپور #سلمان_خدادادی #rapistregime
@Tavaana_TavaanaTech
.
زهرا نویدپور یک زن جوان از ملکان آذربایجان بود که با امید و آرزو به دفتر نماینده شهرشان در تهران مراجعه کرد تا بتواند به واسطه او شغلی برای خود دست و پا کند. اما سلمان خدادادی به او تجاوز کرد؛ در دفتر کار خود در ولیعصر تهران. زهرا نویدپور در مرگی مشکوک از بین ما رفت. اما سلمان خدادادی هنوز هست. زهرا نویدپور تنها طعمه او نبود.
.
در مجلس هشتم نیز اعتبارنامه خدادادی زیر سوال رفته بود. او به منشی خود و یک دختر تبریزی تجاوز کرده بود؛ مدافعان او نیز بر آن بودند که بخشی از اتهامات جنسی درباره خدادادی درست است ولی استدلالشان این بود که مگر بقیه این کارها را نکرده اند؟ چرا فقط این مساله دامن خدادادی را بگیرد؟ علی لاریجانی و مسعود پزشکیان از حامیان او بودند.
.
«جواد متولی» در وبلاگ خود درباره افشای تجاوز او به منشی دفترش می نویسد: «... شاکی اول دختری بود ۲۷ ساله و منشی دفتر خدادادی درخارج ازمجلس بوده است...این دختر درشکایت خود علیه خدادادی گفته بود: « یکی از روزهای ماه رمضان که به جز او کسی دردفتر نبوده است، خدادادی با مقداری میوه به دفتر میآید، میگوید برای افطار مهمان داریم و برای شستن میوهها به آشپزخانه میرود. خانم منشی برای شستن میوهها به کمک خدادادی میآید. او هم شستن میوهها را به خانم منشی میسپارد به اتاق خود میرود و دقایقی بعد با با زیرپیراهن و زیرشلوار بیرون میآید. خانم منشی به نمایندگان گفته بود که خدادادی سپس به او حمله ور شده و تجاوز کرده است».
.
اعتبارنامه خدادای که از طیف هاشمی رفسنجانی محسوب میشد، نهایتا در مجلس هشتم تصویب شد. اما در مجلس نهم کاندیدا نشد و دگرباره در مجلس دهم ثبت نام کرد و به عنوان نماینده ملکان باز برگزیده شد. او حتی در همین سیستم فشل قضایی جمهوری اسلامی نیز به اتهام تجاوز جنسی یک بار بازداشت شد. در اواخر دوره هفتم مجلس شورای اسلامی. اما یک هفته در بازداشت بود و با قید وثیقه آزاد شد.
.
اکنون کاملا روشن است که فرمانده سابق سپاه ملکان، نماینده پنج دوره مجلس شورای اسلامی، رییس کمیسیون اجتماعی مجلس، مشاور سابق جواد ظریف، مدیرکل اطلاعات اردبیل و معاون اطلاعات آذربایجان شرقی، از حامیان سفت و سختی در درون حکومت برخوردار است که مانع اعمال عدالت درباره او میشوند. از این رو باید خواستار فشار جامعه جهانی شد. جهان باید به کمک زهرای بی پناه ایران بیاید. حق نباید اینگونه لگدمال شود. یک صدا خواستار محاکمه سلمان خدادادی شویم.
.
#زهرا_نویدپور #سلمان_خدادادی #rapistregime
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. زهرای بیپناه ایرانزمین . زهرا نویدپور یک زن جوان از ملکان آذربایجان بود که با امید و آرزو به دفتر نماینده شهرشان در تهران مراجعه کرد تا بتواند به واسطه او شغلی برای خود دست و پا کند. اما سلمان خدادادی به او تجاوز کرد؛ در دفتر کار خود در ولیعصر تهران.…
زادروز به.آذین، نویسنده و مترجم
کمتر رمانخوانی است که رمانهای «جان شیفته» و «ژان کریستف»، اثر رومن رولان و یا «دُنِ آرام» نوشتهی میخائیل شولوخف را نخوانده باشد. مترجم این آثار ارزشمند ِ ادبیات کسی نیست جز محمود اعتمادزاده. محمود اعتمادزاده مشهور به م.ا.بهآذین، نویسنده و مترجم شناختهشدهی ایرانی در بیستوسوم دیماه ۱۲۹۳ شمسی در کوچهی خُمِران چهلتن ِ شهر رشت و در یک خانوادهی «بازرگان-خردهمالک» به دنیا آمد.
در سال ۱۳۲۲ یا ۲۳ عضو حزب توده شد. او خلاف بسیاری از روشنفکران زمانهاش که مدتی عضو حزب توده شدند و بعد گسستند تا پایان عضو حزب توده باقی ماند. پس از انقلاب اسلامی بهآذین تحت تاثیر حزب توده از کانون نویسندگان که خود از بنیانگذاران آن بود و در هیات دبیران آن فعالیت داشت جدا شد و به تعبیری انشعاب کرد و «شورای نویسندگان و هنرمندان» را بنا نهاد.
باقر پرهام در مورد این ماجرا چنین میگوید: «نکتهی عجیب برای ما این بود که میدیدیم اعتراضهای کانون به موارد نقض آزادی بیان و امنیت کارکنان مطبوعات، مطبوع طبع تودهایهای کانون نیست و هر روز که میگذرد، در این مورد به خصوص، بیشتر مورد اعتراض آنان در داخل کانون قرار میگیریم، چندان که دیگر میدیدیم که اینها دارند به راستی عرصه را بر ما تنگتر میکنند و اگر بخواهیم به دلخواهشان عمل کنیم، در واقع باید بپذیریم که کانون چیزی نباشد جز زائدهی بیبو و خاصیتی از حکومت تازه تاسیس اسلامی.» مدارا و حتا همکاری حزب توده با جمهوری اسلامی چندان نپائید و جمهوری اسلامی آنها را نیز قلع و قمع کرد. بهآذین در ۱۷ بهمنماه ۱۳۶۱ و در جریان دستگیریهای گستردهی اعضای حزب توده ایران دستگیر شد.
بهآذین در برنامهای تلویزیونی که توسط جمهوری اسلامی به نمایش درمیآمد مجبور شد علیه خود اعتراف کند و به نفی ایدئولوژی خود و حزب توده بپردازد. بهآذین در خاطرات خود در مورد بازداشتش چنین مینویسد: «در نيمه بيداری گرم و آسودهی بامداد، نزديک ساعت ھفت روز يكشنبه ۱۷ بھمن ۱۳۶۱، زنگ بلند و مكرّر و ناشكيبای در خانه باقيماندهی خواب را از چشمانم پراند. كه میتوانست باشد، چه میخواست؟در خانه، من بودم و ھمسرم: من شصت و ھشت و او شصت وچھارساله. تا از بستر برخيزم و چيزی بپوشم و در باز كنم، صدای قدمھايی كه باشتاب پشتبام خانه را مینورديدند به من ھشدار داد كه آنچه در اين چند ھفته انتظارش میرفت به سراغم آمده است.»
بهآذین باور ندارد که به این شکل بازداشت شود چرا که خود را هم مسیر با انقلاب میداند: «رهرو راه انقلاب بودهام و هستم، و با نظام برخاسته از انقلاب، هرچند که با من سر ناسازگاری داشته باشد، نمیخواهم ناسازگار باشم... من خود را با بازجوی جوان و قدرت انقلابی که او نمایندهی آن بود در یک صف میدانستم. انقلاب را من نزدیک چهل سال خواسته بودم و در راه آن پیوسته در بالاترین حد امکانم کوشیده و رنج برده بودم، و اکنون با صورت اسلامی آن که سرانجام پیروز گشته بود، کمترین دشمنی یا ستیز نداشتم...»
.
او در خاطرات خود از زندان مینویسد: «باور نمیتوانستم کرد: آخر، پیر شصت و هشت سالهی لاغر و نزاری که در عرصه ادب و سیاست هم کموبیش نام و آوازهای دارد، مگر میتوان به همین آسانی خواباند و کف پاهایش را با شیلنگ قلقلک داد؟ های، های، پیر ساده دل!... نخستین ضربهای که بر کف یک پایم فرود آمد، دردی انبوه را در خطی باریک از پشتم نفوذ داد. و من که به خود میگفتم تا آخر بیصدا تحمل خواهم کرد، فریادم بیاختیار بلند شد: وای!... ضربه دوم به فاصلهای اندک با پای دیگرم آشنا شد، و درد آتشین بود و فریاد بلندتر: خدا!»
بهآذین در این خاطرات از شکنجههایی میگوید که به راستی آزاردهنده است: «گاه هر روز و گاه یکی دو روز در میان، و بهانه همیشه همان بود: تو جاسوس بودهای، اقرار کن!... تا جایی که دو روز مانده به نوروز کف هر دو پایم شکاف برداشته بود و خون میریخت. و این زخم تا پیش از دو ماه بهبود نیافت، چه، گاه از تعزیر پاهای نواربسته نیز چاره نبود.» بهآذین تا سال ۱۳۶۹ در زندان ماند و تحت شکنجههای سختی قرار گرفت. سه ماه پس از بازداشت در تلویزیون جمهوری اسلامی حاضر شد و با قیافهای تکیده و مستاصل و با صدایی لرزان از زندگی سیاسی خود ابراز پشیمانی کرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/4AEMIj
@Tavaana_TavaanaTech
کمتر رمانخوانی است که رمانهای «جان شیفته» و «ژان کریستف»، اثر رومن رولان و یا «دُنِ آرام» نوشتهی میخائیل شولوخف را نخوانده باشد. مترجم این آثار ارزشمند ِ ادبیات کسی نیست جز محمود اعتمادزاده. محمود اعتمادزاده مشهور به م.ا.بهآذین، نویسنده و مترجم شناختهشدهی ایرانی در بیستوسوم دیماه ۱۲۹۳ شمسی در کوچهی خُمِران چهلتن ِ شهر رشت و در یک خانوادهی «بازرگان-خردهمالک» به دنیا آمد.
در سال ۱۳۲۲ یا ۲۳ عضو حزب توده شد. او خلاف بسیاری از روشنفکران زمانهاش که مدتی عضو حزب توده شدند و بعد گسستند تا پایان عضو حزب توده باقی ماند. پس از انقلاب اسلامی بهآذین تحت تاثیر حزب توده از کانون نویسندگان که خود از بنیانگذاران آن بود و در هیات دبیران آن فعالیت داشت جدا شد و به تعبیری انشعاب کرد و «شورای نویسندگان و هنرمندان» را بنا نهاد.
باقر پرهام در مورد این ماجرا چنین میگوید: «نکتهی عجیب برای ما این بود که میدیدیم اعتراضهای کانون به موارد نقض آزادی بیان و امنیت کارکنان مطبوعات، مطبوع طبع تودهایهای کانون نیست و هر روز که میگذرد، در این مورد به خصوص، بیشتر مورد اعتراض آنان در داخل کانون قرار میگیریم، چندان که دیگر میدیدیم که اینها دارند به راستی عرصه را بر ما تنگتر میکنند و اگر بخواهیم به دلخواهشان عمل کنیم، در واقع باید بپذیریم که کانون چیزی نباشد جز زائدهی بیبو و خاصیتی از حکومت تازه تاسیس اسلامی.» مدارا و حتا همکاری حزب توده با جمهوری اسلامی چندان نپائید و جمهوری اسلامی آنها را نیز قلع و قمع کرد. بهآذین در ۱۷ بهمنماه ۱۳۶۱ و در جریان دستگیریهای گستردهی اعضای حزب توده ایران دستگیر شد.
بهآذین در برنامهای تلویزیونی که توسط جمهوری اسلامی به نمایش درمیآمد مجبور شد علیه خود اعتراف کند و به نفی ایدئولوژی خود و حزب توده بپردازد. بهآذین در خاطرات خود در مورد بازداشتش چنین مینویسد: «در نيمه بيداری گرم و آسودهی بامداد، نزديک ساعت ھفت روز يكشنبه ۱۷ بھمن ۱۳۶۱، زنگ بلند و مكرّر و ناشكيبای در خانه باقيماندهی خواب را از چشمانم پراند. كه میتوانست باشد، چه میخواست؟در خانه، من بودم و ھمسرم: من شصت و ھشت و او شصت وچھارساله. تا از بستر برخيزم و چيزی بپوشم و در باز كنم، صدای قدمھايی كه باشتاب پشتبام خانه را مینورديدند به من ھشدار داد كه آنچه در اين چند ھفته انتظارش میرفت به سراغم آمده است.»
بهآذین باور ندارد که به این شکل بازداشت شود چرا که خود را هم مسیر با انقلاب میداند: «رهرو راه انقلاب بودهام و هستم، و با نظام برخاسته از انقلاب، هرچند که با من سر ناسازگاری داشته باشد، نمیخواهم ناسازگار باشم... من خود را با بازجوی جوان و قدرت انقلابی که او نمایندهی آن بود در یک صف میدانستم. انقلاب را من نزدیک چهل سال خواسته بودم و در راه آن پیوسته در بالاترین حد امکانم کوشیده و رنج برده بودم، و اکنون با صورت اسلامی آن که سرانجام پیروز گشته بود، کمترین دشمنی یا ستیز نداشتم...»
.
او در خاطرات خود از زندان مینویسد: «باور نمیتوانستم کرد: آخر، پیر شصت و هشت سالهی لاغر و نزاری که در عرصه ادب و سیاست هم کموبیش نام و آوازهای دارد، مگر میتوان به همین آسانی خواباند و کف پاهایش را با شیلنگ قلقلک داد؟ های، های، پیر ساده دل!... نخستین ضربهای که بر کف یک پایم فرود آمد، دردی انبوه را در خطی باریک از پشتم نفوذ داد. و من که به خود میگفتم تا آخر بیصدا تحمل خواهم کرد، فریادم بیاختیار بلند شد: وای!... ضربه دوم به فاصلهای اندک با پای دیگرم آشنا شد، و درد آتشین بود و فریاد بلندتر: خدا!»
بهآذین در این خاطرات از شکنجههایی میگوید که به راستی آزاردهنده است: «گاه هر روز و گاه یکی دو روز در میان، و بهانه همیشه همان بود: تو جاسوس بودهای، اقرار کن!... تا جایی که دو روز مانده به نوروز کف هر دو پایم شکاف برداشته بود و خون میریخت. و این زخم تا پیش از دو ماه بهبود نیافت، چه، گاه از تعزیر پاهای نواربسته نیز چاره نبود.» بهآذین تا سال ۱۳۶۹ در زندان ماند و تحت شکنجههای سختی قرار گرفت. سه ماه پس از بازداشت در تلویزیون جمهوری اسلامی حاضر شد و با قیافهای تکیده و مستاصل و با صدایی لرزان از زندگی سیاسی خود ابراز پشیمانی کرد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/4AEMIj
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. زادروز به.آذین، نویسنده و مترجم کمتر رمانخوانی است که رمانهای «جان شیفته» و «ژان کریستف»، اثر رومن رولان و یا «دُنِ آرام» نوشتهی میخائیل شولوخف را نخوانده باشد. مترجم این آثار ارزشمند ِ ادبیات کسی نیست جز محمود اعتمادزاده. محمود اعتمادزاده مشهور به…
تصویر زمستانی بسیار زیبا از قلعه رودخان
دژ رودخان یا قلعه حسامی نام قلعهای است متعلق به دوره سلجوقیان که بر فراز ارتفاعات جنگلی شهرستان فومن در روستای رودخان ساخته شده و ۲٫۶ هکتار مساحت و ۶۵ برج و بارو و دیواری به طول ۱۵۰۰ متر دارد. دژ رودخان در ۳۰ کیلومتری شهر فومن است. برخی کارشناسان، ساخت قلعه را در دوران ساسانیان و مقارن با حمله عربها به ایران دانستهاند.
تلگرام توانا:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech
#اینجا_ایران_است #قلعه_رودخان #فومن #گیلان
درباره قلعهرودخان بیشتر بخوانید:
قلعهی رودخان ِ فومن ِ گیلان
https://goo.gl/PgUujL
@Tavaana_TavaanaTech
دژ رودخان یا قلعه حسامی نام قلعهای است متعلق به دوره سلجوقیان که بر فراز ارتفاعات جنگلی شهرستان فومن در روستای رودخان ساخته شده و ۲٫۶ هکتار مساحت و ۶۵ برج و بارو و دیواری به طول ۱۵۰۰ متر دارد. دژ رودخان در ۳۰ کیلومتری شهر فومن است. برخی کارشناسان، ساخت قلعه را در دوران ساسانیان و مقارن با حمله عربها به ایران دانستهاند.
تلگرام توانا:
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech
#اینجا_ایران_است #قلعه_رودخان #فومن #گیلان
درباره قلعهرودخان بیشتر بخوانید:
قلعهی رودخان ِ فومن ِ گیلان
https://goo.gl/PgUujL
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
"آدمی که راه نمیره را آدم ساکنی نمیبینم...."
نگار قربانی دختری که در اثر یک سانحه دچار معلولیت شد، اما ساکن نشد. او با تلاش فعالیت هنری را آغاز کرد و امروز خالق آثار هنری زیبایی است.
او میگوید "آدمی که از ذهنش و اون چیزی که داره استفاده نمیکنه آدم ساکنیه نه کسی که راه نمیره"
شما چقدر از استعدادهای خود برای تغییر استفاده میکنید؟ نگاه شما به افراد دارای معلولیت چگونه است؟
- نکته:
در موفقیت افراد دارای معلولیت، حمایت خانواده نقش بسیار بسیار مهمی ایفا میکند.
در ایران یک فرد دارای معلولیت موفق علاوه بر غلبه بر مشکلات ناشی از معلولیت، بر تبعیض سیستماتیک جاری در کشور هم غلبه میکند.
مطالب مرتبط:
حمایتگری از حقوق معلولان/دگرتوانان
bit.ly/2ovU845
توانمندان معلول
bit.ly/2IQJFd7
@Tavaana_TavaanaTech
نگار قربانی دختری که در اثر یک سانحه دچار معلولیت شد، اما ساکن نشد. او با تلاش فعالیت هنری را آغاز کرد و امروز خالق آثار هنری زیبایی است.
او میگوید "آدمی که از ذهنش و اون چیزی که داره استفاده نمیکنه آدم ساکنیه نه کسی که راه نمیره"
شما چقدر از استعدادهای خود برای تغییر استفاده میکنید؟ نگاه شما به افراد دارای معلولیت چگونه است؟
- نکته:
در موفقیت افراد دارای معلولیت، حمایت خانواده نقش بسیار بسیار مهمی ایفا میکند.
در ایران یک فرد دارای معلولیت موفق علاوه بر غلبه بر مشکلات ناشی از معلولیت، بر تبعیض سیستماتیک جاری در کشور هم غلبه میکند.
مطالب مرتبط:
حمایتگری از حقوق معلولان/دگرتوانان
bit.ly/2ovU845
توانمندان معلول
bit.ly/2IQJFd7
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
آواز عزیز قاسم زاده برای محمود شاد دل
او در اواسط دههی سی از دانشگاه تهران موفق به اخذ لیسانس حقوق قضایی شد و از جوانی گرایش به نهضت ملی و دکتر مصدق داشت.
شاد دل پس از انقلاب تا سال ۶۶ علی رغم گرایشش به جبههی ملی مدیر کل ثبت و اسناد گیلان بود.
اواکنون در ۸۶ سالگی در آسایشگاه سالمندان لاهیجان روزگار میگذراند.
محمود شاد دل با فروش مغازهای که اینک ارزش آن به یک میلیارد میرسد، عواید حاصل از آن را تقدیم به کودکان مبتلا به سرطان محک نمود.
@Tavaana_TavaanaTech
آواز عزیز قاسم زاده برای محمود شاد دل
او در اواسط دههی سی از دانشگاه تهران موفق به اخذ لیسانس حقوق قضایی شد و از جوانی گرایش به نهضت ملی و دکتر مصدق داشت.
شاد دل پس از انقلاب تا سال ۶۶ علی رغم گرایشش به جبههی ملی مدیر کل ثبت و اسناد گیلان بود.
اواکنون در ۸۶ سالگی در آسایشگاه سالمندان لاهیجان روزگار میگذراند.
محمود شاد دل با فروش مغازهای که اینک ارزش آن به یک میلیارد میرسد، عواید حاصل از آن را تقدیم به کودکان مبتلا به سرطان محک نمود.
@Tavaana_TavaanaTech
مذاکره با طالبان!
جواد ظریف: آینده دولت افغانستان بدون طالبان غیر ممکن است
طرح از شاهرخ حیدری
https://bit.ly/2AJWnHw
مذاکره با طالبان در حالی انجام میشود که گروه طالبان در حملات انتحاری در سالیان گذشته مردمان بسیاری را کشته است. در زمان به دست گرفتن قدرت فجیعترین جنایات را مرتکب شده است.
راستی؛ چرا حکومت جمهوری اسلامی با مخالفان خود مذاکره و گفتگو نمیکند؟!
#کارتون #طالبان #ظریف
@Tavaana_TavaanaTech
جواد ظریف: آینده دولت افغانستان بدون طالبان غیر ممکن است
طرح از شاهرخ حیدری
https://bit.ly/2AJWnHw
مذاکره با طالبان در حالی انجام میشود که گروه طالبان در حملات انتحاری در سالیان گذشته مردمان بسیاری را کشته است. در زمان به دست گرفتن قدرت فجیعترین جنایات را مرتکب شده است.
راستی؛ چرا حکومت جمهوری اسلامی با مخالفان خود مذاکره و گفتگو نمیکند؟!
#کارتون #طالبان #ظریف
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شصت ثانیه علیه اعدام: شکوفه آذر
شکوفه آذر، نویسنده، هم به کارزار «۶۰ ثانیه علیه اعدام» پیوست
مرتبط:
اعدام در ایران؛ سیاست هراس و انتقام
https://bit.ly/2wUaoQv
مجازات اعدام چرا باید لغو شود؟
https://bit.ly/2fa7Qrv
@Tavaana_TavaanaTech
شکوفه آذر، نویسنده، هم به کارزار «۶۰ ثانیه علیه اعدام» پیوست
مرتبط:
اعدام در ایران؛ سیاست هراس و انتقام
https://bit.ly/2wUaoQv
مجازات اعدام چرا باید لغو شود؟
https://bit.ly/2fa7Qrv
@Tavaana_TavaanaTech
شناخت حقیقت تاریخی حق مسلم ما است
لهستان تا پیش از سال ۱۹۹۹ میلادی برای سالها تحت سلطه کمونیسم بود. در این کشور همچون دیگر کشورهایی که حکومت کمونیستی داشتند، سانسور و خفقان بیداد میکرد و نگارش تاریخ واقعی، میسر نبود. پژوهشگران و تاریخنگاران باید رویدادها را کاملا مطابق خواست حاکمیت مینوشتند. به طور کلی هیچ کتاب و نشریهای منتشر نمیشد مگر اینکه تن به سانسور دهد.
آدولف یوژوِنکو، مورخ لهستانی، در سال ۱۹۸۷ مقاله «شناخت حقیقت تاریخی حق مسلم ما ست» را برای مجله Res Publica نوشت. مقامات اجازه انتشار مجله را داده بودند؛ مشروط بر اینکه سانسور را بپذیرد. سرنوشت این مقاله از پیش روشن بود و اجازه انتشار نیافت؛ اما نهایتا در غرب منتشر شد.
یوژونکو از اهمیت روایت بدون سانسور تاریخ گفت و اینکه پژوهشها و روایتهای دروغین چطور صورت واقعی رخدادها را به فراموشی میسپارد، اگرچه علاقهمندان به تاریخ همچنان در پی منابع معتبر هستند.
یوژونکو ضمن مذمت سرسپردگی بعضی تاریخنگاران به حکومت و سانسور گفت: «آن دسته از نظامهای حکومتی که بر اساس یک مکتب شکل گرفته باشند به مورخان اجازه نمیدهند تصویر کاملی از تاریخ عرضه کنند. اینگونه نظامها گرایشی به دیدن واقعیتها به آن شکل که هستند ندارند؛ آنها واقعیات را آنگونه که در تخیل بنیانگذار مکتب متصور است میبینند.»
کتاب «شناخت حقیقت تاریخی حق مسلم ما ست»، اثر آدولف یوژونکو، را با ترجمه آموزشکده توانا به زبان فارسی دانلود کنید و به رایگان بخوانید!
در سایت توانا:
https://bit.ly/2RL14L1
#کتاب
#کتاب_توانا #کتابخوان #کتابخوانی #کتاب_باز
@Tavaana_TavaanaTech
لهستان تا پیش از سال ۱۹۹۹ میلادی برای سالها تحت سلطه کمونیسم بود. در این کشور همچون دیگر کشورهایی که حکومت کمونیستی داشتند، سانسور و خفقان بیداد میکرد و نگارش تاریخ واقعی، میسر نبود. پژوهشگران و تاریخنگاران باید رویدادها را کاملا مطابق خواست حاکمیت مینوشتند. به طور کلی هیچ کتاب و نشریهای منتشر نمیشد مگر اینکه تن به سانسور دهد.
آدولف یوژوِنکو، مورخ لهستانی، در سال ۱۹۸۷ مقاله «شناخت حقیقت تاریخی حق مسلم ما ست» را برای مجله Res Publica نوشت. مقامات اجازه انتشار مجله را داده بودند؛ مشروط بر اینکه سانسور را بپذیرد. سرنوشت این مقاله از پیش روشن بود و اجازه انتشار نیافت؛ اما نهایتا در غرب منتشر شد.
یوژونکو از اهمیت روایت بدون سانسور تاریخ گفت و اینکه پژوهشها و روایتهای دروغین چطور صورت واقعی رخدادها را به فراموشی میسپارد، اگرچه علاقهمندان به تاریخ همچنان در پی منابع معتبر هستند.
یوژونکو ضمن مذمت سرسپردگی بعضی تاریخنگاران به حکومت و سانسور گفت: «آن دسته از نظامهای حکومتی که بر اساس یک مکتب شکل گرفته باشند به مورخان اجازه نمیدهند تصویر کاملی از تاریخ عرضه کنند. اینگونه نظامها گرایشی به دیدن واقعیتها به آن شکل که هستند ندارند؛ آنها واقعیات را آنگونه که در تخیل بنیانگذار مکتب متصور است میبینند.»
کتاب «شناخت حقیقت تاریخی حق مسلم ما ست»، اثر آدولف یوژونکو، را با ترجمه آموزشکده توانا به زبان فارسی دانلود کنید و به رایگان بخوانید!
در سایت توانا:
https://bit.ly/2RL14L1
#کتاب
#کتاب_توانا #کتابخوان #کتابخوانی #کتاب_باز
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
شناخت حقیقت تاریخی حق مسلم ما است لهستان تا پیش از سال ۱۹۹۹ میلادی برای سالها تحت سلطه کمونیسم بود. در این کشور همچون دیگر کشورهایی که حکومت کمونیستی داشتند، سانسور و خفقان بیداد میکرد و نگارش تاریخ واقعی، میسر نبود. پژوهشگران و تاریخنگاران باید رویدادها…
شناخت حقیقت تاریخی حق مسلم ما است.pdf
2.7 MB
کتاب «شناخت حقیقت تاریخی حق مسلم ما ست»، اثر آدولف یوژونکو، را با ترجمه آموزشکده توانا به زبان فارسی دانلود کنید و به رایگان بخوانید!
در سایت توانا:
https://bit.ly/2RL14L1
#کتاب
#کتاب_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
در سایت توانا:
https://bit.ly/2RL14L1
#کتاب
#کتاب_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
احمد تفضلی، ایرانشناس و پژوهشگر، ساعت دوازده و نیم روز ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ دفتر کارش را در دانشگاه تهران ترک کرد تا به منزل خود در شمیران برود اما هیچگاه به منزل نرسید. او میانهی راه ربوده شد و توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران به قتل رسید.
دکتر ژاله آموزگار می گوید:
"وقتی در ساعت ۱۲:۳۰ روز دوشنبه ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ احمد تفضلی دفتر کارمان را در دانشکدهی ادبیات ترک میکرد، هنوز نامهای و کاری نیمهتمام روی میز بود. با اطمینان به این که فردا صبح زود این در را خواهد گشود، بر سر این میز خواهد نشست و کارها را به انجام خواهد رساند، خندان و پر از ذوق زیستن خداحافظی کرد. با بازگشت کوتاهی، آخرین نامهاش را به دخترش که به تازگی او را پدربزرگ کرده بود، نوشته بود، روی میز گذاشت و از من خواست که بدهم آن را پست کنند. شاد و سرشار از غرور. نمونهی چاپی آخرین کتاب در دست انتشارش (تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام) را در کیف چرمی با خود میبرد که چند مورد بازمانده را بازبینی کند تا در قراری که فردای آن روز، یعنی ساعت ۱۰ روز سهشنبه ۲۵ دی، با ناشرش داشت، کار را تمام شده تحویل دهد...
محبت و احترام متقابل، همکاری مداوم، همزبانی و همدلی پشتوانه بیش از ۳۰ سال دوستی بیوقفه و ناگسستنی من و احمد تفضلی بود که از کلاس درس زبان پهلوی استاد فقید «دومناش» در پاریس شروع شد و بالا گرفت و تا لحظه مرگ او غباری بر بلندای آن ننشست. ما پنج کتاب را با هم به نگارش درآوردیم و به چاپ رساندیم. در تجدیدنظر سطر به سطر چاپهای بعدی «شناخت اساطیر ایران»، «اسطورهی زندگی زردشت» و «زبان پهلوی» ساعتها و ساعتها به طور جدی و مداوم با هم کار کردیم.”
احمد سمیعی گیلانی نویسنده و مترجم، احمد تفضلی را اینگونه توصیف میکند:
“استاد تفضّلی محقّقی بود جدّی و سختکوش و موشکاف و خبیر، با فرهنگی عمیق و ظریف. وسعت معلومات او با فراست و تیزبینی و ذوق سلیم قرین گشته دستاوردهایی بدیع پدید آورده است. تفضّلی، در مصاحبت، بسیار صمیمی، یک رنگ، خوش محضر و ظریفهگو بود. او با همه مایه و پایهای که داشت زیاده فروتن بود. ذرهای کبر و عجب در وجودش نبود. هیچگاه در صدد فضلفروشی برنیامد. حتی در فرصتهایی که همه منتظر بودند عرضِ وجود کند سکوت میکرد و اگر به اظهار نظر در بابی که در حوزه تخصص او بود وادارش میکردند چنان عمل میکرد که گویی ورود او در جریان مذاکره اهمیتی ندارد و اصولاً مطلبْ مهم نیست.
این رفتار از روی ریا نبود، پرتوِ ضمیر آگاه او بود که در برابر بیکرانی اقیانوس علم، دانستههای خود را ناچیز میدید. هیچگاه ندیدم در جلسهها و مجالس صدرنشین و شاخص باشد، همواره در صفِّ نعال یا در میان انبوه جمعیت گم بود. حتی در مجامعی که جای شایستهاش در صدر بود از اشغال آن اکراه داشت. جاهطلب نبود و از نمایش هم بیزار بود. استاد تفضّلی در رشته تخصصی خود، زبان پهلوی، تبحّر کمنظیر داشت و میتوان گفت مرجعیت جهانی پیدا کرده بود و از این حیث مایه فخر و مباهات جامعه فرهنگی ما در جهان دانش بود. کرسی دانشگاهی او به این آسانی و راحتی شاید نتواند وارثِ شایستهای پیدا کند. وجود او مایه نازشِ دانشگاه تهران و شورای فرهنگستان بود که با از دست دادن او وزنهای را از دست دادند.”
https://bit.ly/2RGhch5
@Tavaana_TavaanaTech
دکتر ژاله آموزگار می گوید:
"وقتی در ساعت ۱۲:۳۰ روز دوشنبه ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ احمد تفضلی دفتر کارمان را در دانشکدهی ادبیات ترک میکرد، هنوز نامهای و کاری نیمهتمام روی میز بود. با اطمینان به این که فردا صبح زود این در را خواهد گشود، بر سر این میز خواهد نشست و کارها را به انجام خواهد رساند، خندان و پر از ذوق زیستن خداحافظی کرد. با بازگشت کوتاهی، آخرین نامهاش را به دخترش که به تازگی او را پدربزرگ کرده بود، نوشته بود، روی میز گذاشت و از من خواست که بدهم آن را پست کنند. شاد و سرشار از غرور. نمونهی چاپی آخرین کتاب در دست انتشارش (تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام) را در کیف چرمی با خود میبرد که چند مورد بازمانده را بازبینی کند تا در قراری که فردای آن روز، یعنی ساعت ۱۰ روز سهشنبه ۲۵ دی، با ناشرش داشت، کار را تمام شده تحویل دهد...
محبت و احترام متقابل، همکاری مداوم، همزبانی و همدلی پشتوانه بیش از ۳۰ سال دوستی بیوقفه و ناگسستنی من و احمد تفضلی بود که از کلاس درس زبان پهلوی استاد فقید «دومناش» در پاریس شروع شد و بالا گرفت و تا لحظه مرگ او غباری بر بلندای آن ننشست. ما پنج کتاب را با هم به نگارش درآوردیم و به چاپ رساندیم. در تجدیدنظر سطر به سطر چاپهای بعدی «شناخت اساطیر ایران»، «اسطورهی زندگی زردشت» و «زبان پهلوی» ساعتها و ساعتها به طور جدی و مداوم با هم کار کردیم.”
احمد سمیعی گیلانی نویسنده و مترجم، احمد تفضلی را اینگونه توصیف میکند:
“استاد تفضّلی محقّقی بود جدّی و سختکوش و موشکاف و خبیر، با فرهنگی عمیق و ظریف. وسعت معلومات او با فراست و تیزبینی و ذوق سلیم قرین گشته دستاوردهایی بدیع پدید آورده است. تفضّلی، در مصاحبت، بسیار صمیمی، یک رنگ، خوش محضر و ظریفهگو بود. او با همه مایه و پایهای که داشت زیاده فروتن بود. ذرهای کبر و عجب در وجودش نبود. هیچگاه در صدد فضلفروشی برنیامد. حتی در فرصتهایی که همه منتظر بودند عرضِ وجود کند سکوت میکرد و اگر به اظهار نظر در بابی که در حوزه تخصص او بود وادارش میکردند چنان عمل میکرد که گویی ورود او در جریان مذاکره اهمیتی ندارد و اصولاً مطلبْ مهم نیست.
این رفتار از روی ریا نبود، پرتوِ ضمیر آگاه او بود که در برابر بیکرانی اقیانوس علم، دانستههای خود را ناچیز میدید. هیچگاه ندیدم در جلسهها و مجالس صدرنشین و شاخص باشد، همواره در صفِّ نعال یا در میان انبوه جمعیت گم بود. حتی در مجامعی که جای شایستهاش در صدر بود از اشغال آن اکراه داشت. جاهطلب نبود و از نمایش هم بیزار بود. استاد تفضّلی در رشته تخصصی خود، زبان پهلوی، تبحّر کمنظیر داشت و میتوان گفت مرجعیت جهانی پیدا کرده بود و از این حیث مایه فخر و مباهات جامعه فرهنگی ما در جهان دانش بود. کرسی دانشگاهی او به این آسانی و راحتی شاید نتواند وارثِ شایستهای پیدا کند. وجود او مایه نازشِ دانشگاه تهران و شورای فرهنگستان بود که با از دست دادن او وزنهای را از دست دادند.”
https://bit.ly/2RGhch5
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. #احمد_تفضلی، ایرانشناس و پژوهشگر، ساعت دوازده و نیم روز ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ دفتر کارش را در دانشگاه تهران ترک کرد تا به منزل خود در شمیران برود اما هیچگاه به منزل نرسید. او میانهی راه ربوده شد و توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران به قتل رسید. دکتر ژاله…