به بهانهی زادروز ِ مهناز محمدی؛ #مستندساز #حقوق_زنان
مهناز محمدی، #سینماگر، #مستندساز، #بازیگر و #مدافع حقوق #زنان متولد یازدهم دیماه سال ۱۳۵۳ در تهران است. او از همان دوران نوجوانی، فعالیتهای اجتماعیاش را با کار در مجله «سروش نوجوان» آغاز کرد. تجربه کار در مجله در کنار قیصر امینپور، فریدون عموزاده خلیلی و بیوک ملکی در نوجوانی بیشترین اثر را بر ذهن او داشت. توانایی او در قصهگویی و نوشتن بود که باعث شد جذب گروه کودک و نوجوان رادیوی سراسری ایران بهعنوان نویسنده شود. با قبولی در دانشگاه و در رشته #روانشناسی، در سن ۲۰ سالگی وارد کار سینما شد. کارش را با دستیاری کارگردانی و برنامهریزی آغاز کرد و کمکم به جرگه مستندسازان و فیلمسازان پیوست.
فیلم مستند «زنان بدون سایه»(۱۳۸۲) را بسیاری بهترین کار مهناز محمدی میدانند. اين فيلم مستند درباره زنانی است که از خیابان جمعآوری شدهاند و در یک آسايشگاه بیپناهان زندگی میکنند: آسايشگاه قدس. زنان بدون سایه فيلمی درباره جایگاه مهربانی در حیات آدمی است. فیلم به روایت زنان ساکن در آسایشگاه روانی پیش میرود و روایتی دقیق و دلنشین دارد. قصه فیلم درگیریهای ذهنی بیماران #زن آسایشگاه در مواجهه با تنها مردی است که به آسایشگاه رفت و آمد دارد؛ قصهای که توامان هم عاطفههای انسانی و هم تنهایی را روایت میکند.
فیلم دیگر مهناز محمدی «کوچنامه» (۱۳۸۵) است. کوچنامه قصه آدمهای قطاری است به مقصد ترکیه که ۸۰ درصد مسافراناش بلیط یکطرفه دارند و کشور خود را به قصد مهاجرت ترک میکنند. این فیلم توانست در جشنواره فیلم پروین اعتصامی در ایران، برنده جایزه ویژه هیات داوران شود. اما چندی بعد یکی از اتهامات کارگردانش شد. قاضی مقیسه در دادگاه کوچنامه را سیاهنمایی نامید.
«بچههای خاک» (۱۳۸۶) دیگر فیلم مهناز محمدی در دوره کاریاش پیش از زندان است. این فیلم درباره بچههای بدون شناسنامه در ایران است. فیلمساز به جای فرستادن فیلماش به جشنوارههای سینمایی، آن را به مجلس شورای اسلامی فرستاد تا آنها در قانونگذاریهایشان وضعیت این بچههای بدون هویت را مدنظر قرار دهند.
داستان محدودیتهای مهناز محمدی به سالهای پیش باز میگردد. زمستان سال ۱۳۸۵ فصل تازهای در زندگی او شروع شد. ۱۳اسفند او به همراه ۳۲ تن دیگر از فعالان جنبش زنان در مقابل دادگاه انقلاب دستگیر شد و به مدت چهار روز در بند ۲۰۹ (بازداشتگاه اطلاعات) زندان اوین بازداشت بود. اين تجمع همزمان با حضور پنج تن از فعالان حقوق زنان در دادگاه انقلاب بر پا شده بود. آن پنج نفر به اتهام دعوت به تجمع زنان که در خرداد ماه همان سال در ميدان هفت تير برگزار شده بود، به شرکت در جلسه دادرسی فراخوانده شده بودند.[۶]
مهناز محمدی، بار دوم در جریان وقایع بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ در روز هشتم مرداد همان سال به همراه جعفر پناهی، رخساره قائممقامی و جمعی دیگر از مستندسازان در گورستان بهشت زهرای تهران بازداشت شد. این افراد به همراه گروهی از فیلمسازان و مستندسازان برای گذاشتن گل بر مزار کشتهشدگان وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری به بهشت زهرا رفته بودند. پس از ۲۴ ساعت او به همراه بقیه بازداشتشدگان آزاد شد.[۷]
در پنجم تیرماه سال ۱۳۹۰ مهناز برای سومینبار و اینبار توسط نیروهای #سپاه در خانهاش بازداشت شد. او پس از یک ماه بازداشت به دلیل وخیم شدن #بیماری ناشناختهای شبیه به «اماس» که به آن دچار است، در پنجم مرداد با قید وثیقه از #زندان آزاد شد. بعد از آزادی از زندان بازجوییهایش ادامه داشت. ...
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مهناز محمدی، #سینماگر، #مستندساز، #بازیگر و #مدافع حقوق #زنان متولد یازدهم دیماه سال ۱۳۵۳ در تهران است. او از همان دوران نوجوانی، فعالیتهای اجتماعیاش را با کار در مجله «سروش نوجوان» آغاز کرد. تجربه کار در مجله در کنار قیصر امینپور، فریدون عموزاده خلیلی و بیوک ملکی در نوجوانی بیشترین اثر را بر ذهن او داشت. توانایی او در قصهگویی و نوشتن بود که باعث شد جذب گروه کودک و نوجوان رادیوی سراسری ایران بهعنوان نویسنده شود. با قبولی در دانشگاه و در رشته #روانشناسی، در سن ۲۰ سالگی وارد کار سینما شد. کارش را با دستیاری کارگردانی و برنامهریزی آغاز کرد و کمکم به جرگه مستندسازان و فیلمسازان پیوست.
فیلم مستند «زنان بدون سایه»(۱۳۸۲) را بسیاری بهترین کار مهناز محمدی میدانند. اين فيلم مستند درباره زنانی است که از خیابان جمعآوری شدهاند و در یک آسايشگاه بیپناهان زندگی میکنند: آسايشگاه قدس. زنان بدون سایه فيلمی درباره جایگاه مهربانی در حیات آدمی است. فیلم به روایت زنان ساکن در آسایشگاه روانی پیش میرود و روایتی دقیق و دلنشین دارد. قصه فیلم درگیریهای ذهنی بیماران #زن آسایشگاه در مواجهه با تنها مردی است که به آسایشگاه رفت و آمد دارد؛ قصهای که توامان هم عاطفههای انسانی و هم تنهایی را روایت میکند.
فیلم دیگر مهناز محمدی «کوچنامه» (۱۳۸۵) است. کوچنامه قصه آدمهای قطاری است به مقصد ترکیه که ۸۰ درصد مسافراناش بلیط یکطرفه دارند و کشور خود را به قصد مهاجرت ترک میکنند. این فیلم توانست در جشنواره فیلم پروین اعتصامی در ایران، برنده جایزه ویژه هیات داوران شود. اما چندی بعد یکی از اتهامات کارگردانش شد. قاضی مقیسه در دادگاه کوچنامه را سیاهنمایی نامید.
«بچههای خاک» (۱۳۸۶) دیگر فیلم مهناز محمدی در دوره کاریاش پیش از زندان است. این فیلم درباره بچههای بدون شناسنامه در ایران است. فیلمساز به جای فرستادن فیلماش به جشنوارههای سینمایی، آن را به مجلس شورای اسلامی فرستاد تا آنها در قانونگذاریهایشان وضعیت این بچههای بدون هویت را مدنظر قرار دهند.
داستان محدودیتهای مهناز محمدی به سالهای پیش باز میگردد. زمستان سال ۱۳۸۵ فصل تازهای در زندگی او شروع شد. ۱۳اسفند او به همراه ۳۲ تن دیگر از فعالان جنبش زنان در مقابل دادگاه انقلاب دستگیر شد و به مدت چهار روز در بند ۲۰۹ (بازداشتگاه اطلاعات) زندان اوین بازداشت بود. اين تجمع همزمان با حضور پنج تن از فعالان حقوق زنان در دادگاه انقلاب بر پا شده بود. آن پنج نفر به اتهام دعوت به تجمع زنان که در خرداد ماه همان سال در ميدان هفت تير برگزار شده بود، به شرکت در جلسه دادرسی فراخوانده شده بودند.[۶]
مهناز محمدی، بار دوم در جریان وقایع بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ در روز هشتم مرداد همان سال به همراه جعفر پناهی، رخساره قائممقامی و جمعی دیگر از مستندسازان در گورستان بهشت زهرای تهران بازداشت شد. این افراد به همراه گروهی از فیلمسازان و مستندسازان برای گذاشتن گل بر مزار کشتهشدگان وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری به بهشت زهرا رفته بودند. پس از ۲۴ ساعت او به همراه بقیه بازداشتشدگان آزاد شد.[۷]
در پنجم تیرماه سال ۱۳۹۰ مهناز برای سومینبار و اینبار توسط نیروهای #سپاه در خانهاش بازداشت شد. او پس از یک ماه بازداشت به دلیل وخیم شدن #بیماری ناشناختهای شبیه به «اماس» که به آن دچار است، در پنجم مرداد با قید وثیقه از #زندان آزاد شد. بعد از آزادی از زندان بازجوییهایش ادامه داشت. ...
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#ناصرچشمآذر دهم دیماه ۱۳۲۹ در شهر #اردبیل به دنیا آمد. او درسهای ابتدایی ِ موسیقی را نزد پدرش، اسماعیل چشمآذر فرا گرفت و از #کودکی آموختن آکاردئون را آغاز کرد. ناصر تنها ۱۲ سال داشت که به همراه پدرش وارد ارکستر رادیو ایران میشود و در سن ۱۳ سالگی جایزهی مخصوص #موسیقی را در مقطع دبیرستانی به خاطر نواختن #آکاردئون دریافت میکند. چشمآذر در ۱۷ سالگی رهبر کنسرتی میشود که در سفارت ایران در عراق برگزار شد. چشمآذر در سن ۱۸ سالگی سفرهای کاری ِ موسیقی را به همراه #گوگوش آغاز کرد.
چشمآذر در ۲۰ سالگی برای آموختن جاز به آمریکا سفر میکند. پس از بازگشت از سفر آمریکا چشمآذر سرپرستی #ارکستر شوی تلویزیونی پرویز غریبافشار را بر عهده گرفت. او در محضر اساتید شناختهشدهی موسیقی از جمله مرتضا #حنانه و ملک اصلانیان به آموختن موسیقی ادامه میدهد. او بار دیگر در سال ۱۳۵۷ بر تکمیل دورهی موسیقی جاز و موسیقی #فیلم به آمریکا سفر میکند. او از پیشگامان سازهای الکترونیک در ایران است. «باران عشق» از کارهای ناصر چشمآذر است که در ایران بسیار شناخته شده است.
او علاوه بر ترانههای بسیار آهنگسازی فیلمهای سینمایی بسیاری را نیز به انجام رسانده است.
ترانهی «هجرت» با شعری از شهیار قنبری و آهنگسازی چشمآذر از معروفترین کارهای ایشان است.
ناصر چشمآذر علاوه بر آهنگسازی، کار تنظیم موسیقی نیز انجام داده است که ترانهی زیبای «سوغاتی» با صدای هایده و آهنگسازی محمد حیدری یکی از این تنظیمها است.
به بهانهی زادروز ِ ناصر چشمآذر، ترانهی زیبای «سوغاتی» با تنظیم ناصر چشم آذر و ترانه هجرت با صدای گوگوش و آهنگسازی ناصر چشم آذر را به شما همراهان توانا تقدیم میکنیم.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
چشمآذر در ۲۰ سالگی برای آموختن جاز به آمریکا سفر میکند. پس از بازگشت از سفر آمریکا چشمآذر سرپرستی #ارکستر شوی تلویزیونی پرویز غریبافشار را بر عهده گرفت. او در محضر اساتید شناختهشدهی موسیقی از جمله مرتضا #حنانه و ملک اصلانیان به آموختن موسیقی ادامه میدهد. او بار دیگر در سال ۱۳۵۷ بر تکمیل دورهی موسیقی جاز و موسیقی #فیلم به آمریکا سفر میکند. او از پیشگامان سازهای الکترونیک در ایران است. «باران عشق» از کارهای ناصر چشمآذر است که در ایران بسیار شناخته شده است.
او علاوه بر ترانههای بسیار آهنگسازی فیلمهای سینمایی بسیاری را نیز به انجام رسانده است.
ترانهی «هجرت» با شعری از شهیار قنبری و آهنگسازی چشمآذر از معروفترین کارهای ایشان است.
ناصر چشمآذر علاوه بر آهنگسازی، کار تنظیم موسیقی نیز انجام داده است که ترانهی زیبای «سوغاتی» با صدای هایده و آهنگسازی محمد حیدری یکی از این تنظیمها است.
به بهانهی زادروز ِ ناصر چشمآذر، ترانهی زیبای «سوغاتی» با تنظیم ناصر چشم آذر و ترانه هجرت با صدای گوگوش و آهنگسازی ناصر چشم آذر را به شما همراهان توانا تقدیم میکنیم.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
یکی از آهنگ های به یادماندنی ناصر چشم آذر آهنگ ترانه خدای آسمونا هست که توسط طوفان اجرا شده بود، چندی پیش ناصر چشم آذر این موسیقی را در تالار وحدت اجرا کرد و مردم با این آهنگ همخوانی کردند. متاسفانه به ویدئوی کامل این اجرا دسترسی نداریم، شما را به دیدن قسمتی از آن و سپس اجرای قدیمی این ترانه دعوت می کنیم.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
مهندس کریم ساعی، بانی پارک ساعی و کاشت درختان خیابان ولیعصر
@Tavaana_Tavaanatech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
@Tavaana_Tavaanatech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
مهندس کریم ساعی، بانی #پارک_ساعی و کاشت #درختان خیابان ولیعصر
شاید بسیاری ندانند که زیبایی خیابان ولیعصر تهران مدیون چه کسی است؟ شاید نداند که بانی ساخت«پارک ساعی» تهران کیست؟ شاید برخی هنوز نام مهندس کریم ساعی را نشنیده باشند. دیماه یادآورتلخی ِ درگذشت ِ این دوستدار درخت و #محیطزیست است.
کریم ساعی بنیانگذار رشتهی جنگلداری در ایران و همینطور پایهگذار سازمان «جنگلها، مراتع و آبخیزداری ایران» در سال ۱۲۸۹ در شهر مشهد به دنیا آمد. کریم ساعی همچنین بانی ساخت پارک معروف ساعی در تهران است. اگر از خیابان ولیعصر تهران عبور کنید درختان این خیابان دیده و روان شما را آرامش میبخشند؛ درختانی که مهندس کریم ساعی کاشته است.
بسیاری معتقدند خیابان ولیعصر تهران در کنار شانزلیزه پاریس و هایدپارک لندن همچنان میدرخشد و هویت تاریخی تهران را نشان میدهند. چنارهایی که مهندس ساعی در دو طرف خیابان ولیعصر از میدان تجریش تا میدان راهآهن کاشت، طولانیترین خیابان پایتخت دوداندود و آلودهی کنونی را به یکی از خیابانهای زیبای جهان تبدیل کرد. خیابانی که امروز شهرداری تهران برای تعریض بخشی از آن قصد بریدن برخی از #درختان آن را دارد.
ریم ساعی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهر زادگاهش، به پایان رساند و پس از آن وارد مدرسه عالی فلاحت دانشگاه تهران، در کرج شد و در سال ۱۳۱۰ فارغالتحصیل شد. کریم ساعی پس از این در دوره اعزام دانشجو به خارج برای مدت دو سال به مونپلیه در انستیتو اگرونومیک فرانسه رفت و در آنجا با رتبه ممتاز فارغالتحصیل شد به طوریکه مجله معتبر “روودوبوآ” ساعی را به عنوان یکی از چهرههای شاخص علم جنگل معرفی کرد.
ساعی همچنین در سال ۱۳۱۶، فوقلیسانس خود را در رشته آمار جنگل از دانشگاه برکلی کالیفرنیا گرفت. اولین کتاب جنگلشناسی در ایران به قلم مهندس کریم ساعی نوشته شده است. روزی که کریم ساعی سخن از جنگل و جنگلبانی و جنگلشناسی گفت تعداد کمی میدانستند که او از چه سخن میگوید. ساعی تدریس جنگلشناسی را برای اولین بار در دانشکده کشاورزی کرج آغاز کرد و همینطور اولین بانی ِ آزمایشگاه #جنگل و #چوبشناسی بود. به پیشنهاد ساعی در سال ۱۳۳۱ و همینطور با پشتیبانی دکتر احمدحسین عدل، رئیس وقت دانشکده #کشاورزی رشته جنگل بنیان گذاشته شد که خود مهندس ساعی مدرس این رشته در دانشگاه تهران بود.
او در فاصله سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ کتاب دو جلدی “جنگلشناسی” را منتشر کرد که میتوان گفت با انتشار این کتاب اساس اطلاعات علمی #جنگلبانان در ایران پیریزی شد. ساعی در ۱۵ آذرماه ۱۳۲۸ نشریه مخصوص کارکنان بنگاه جنگلها را با نام خبرنامهی بنگاه جنگلها منتشر ساخت. #مجسمه این مرد خدمتگذار طبیعت ایران در #بوستان #ساعی که با نام ایشان نامگذاری شده است نصب شده است.
مهندس کریم ساعی در راه بازگشت یک ماموریت پژوهشی از شیراز به تهران در روز ۴ دیماه ۱۳۳۱ دچار سانحهی هوایی شد و هواپیمای مسافربری سقوط کرد و مهندس ساعی و ۲۳ سرنشین دیگر این هواپیما کشته شدند. پیکر مهندس #کریم_ساعی بنا بر وصیت خودش در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Eopcn8
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
شاید بسیاری ندانند که زیبایی خیابان ولیعصر تهران مدیون چه کسی است؟ شاید نداند که بانی ساخت«پارک ساعی» تهران کیست؟ شاید برخی هنوز نام مهندس کریم ساعی را نشنیده باشند. دیماه یادآورتلخی ِ درگذشت ِ این دوستدار درخت و #محیطزیست است.
کریم ساعی بنیانگذار رشتهی جنگلداری در ایران و همینطور پایهگذار سازمان «جنگلها، مراتع و آبخیزداری ایران» در سال ۱۲۸۹ در شهر مشهد به دنیا آمد. کریم ساعی همچنین بانی ساخت پارک معروف ساعی در تهران است. اگر از خیابان ولیعصر تهران عبور کنید درختان این خیابان دیده و روان شما را آرامش میبخشند؛ درختانی که مهندس کریم ساعی کاشته است.
بسیاری معتقدند خیابان ولیعصر تهران در کنار شانزلیزه پاریس و هایدپارک لندن همچنان میدرخشد و هویت تاریخی تهران را نشان میدهند. چنارهایی که مهندس ساعی در دو طرف خیابان ولیعصر از میدان تجریش تا میدان راهآهن کاشت، طولانیترین خیابان پایتخت دوداندود و آلودهی کنونی را به یکی از خیابانهای زیبای جهان تبدیل کرد. خیابانی که امروز شهرداری تهران برای تعریض بخشی از آن قصد بریدن برخی از #درختان آن را دارد.
ریم ساعی تحصیلات ابتدایی و متوسطه خود را در شهر زادگاهش، به پایان رساند و پس از آن وارد مدرسه عالی فلاحت دانشگاه تهران، در کرج شد و در سال ۱۳۱۰ فارغالتحصیل شد. کریم ساعی پس از این در دوره اعزام دانشجو به خارج برای مدت دو سال به مونپلیه در انستیتو اگرونومیک فرانسه رفت و در آنجا با رتبه ممتاز فارغالتحصیل شد به طوریکه مجله معتبر “روودوبوآ” ساعی را به عنوان یکی از چهرههای شاخص علم جنگل معرفی کرد.
ساعی همچنین در سال ۱۳۱۶، فوقلیسانس خود را در رشته آمار جنگل از دانشگاه برکلی کالیفرنیا گرفت. اولین کتاب جنگلشناسی در ایران به قلم مهندس کریم ساعی نوشته شده است. روزی که کریم ساعی سخن از جنگل و جنگلبانی و جنگلشناسی گفت تعداد کمی میدانستند که او از چه سخن میگوید. ساعی تدریس جنگلشناسی را برای اولین بار در دانشکده کشاورزی کرج آغاز کرد و همینطور اولین بانی ِ آزمایشگاه #جنگل و #چوبشناسی بود. به پیشنهاد ساعی در سال ۱۳۳۱ و همینطور با پشتیبانی دکتر احمدحسین عدل، رئیس وقت دانشکده #کشاورزی رشته جنگل بنیان گذاشته شد که خود مهندس ساعی مدرس این رشته در دانشگاه تهران بود.
او در فاصله سال ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ کتاب دو جلدی “جنگلشناسی” را منتشر کرد که میتوان گفت با انتشار این کتاب اساس اطلاعات علمی #جنگلبانان در ایران پیریزی شد. ساعی در ۱۵ آذرماه ۱۳۲۸ نشریه مخصوص کارکنان بنگاه جنگلها را با نام خبرنامهی بنگاه جنگلها منتشر ساخت. #مجسمه این مرد خدمتگذار طبیعت ایران در #بوستان #ساعی که با نام ایشان نامگذاری شده است نصب شده است.
مهندس کریم ساعی در راه بازگشت یک ماموریت پژوهشی از شیراز به تهران در روز ۴ دیماه ۱۳۳۱ دچار سانحهی هوایی شد و هواپیمای مسافربری سقوط کرد و مهندس ساعی و ۲۳ سرنشین دیگر این هواپیما کشته شدند. پیکر مهندس #کریم_ساعی بنا بر وصیت خودش در دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تهران به خاک سپرده شد.
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/Eopcn8
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
tavaana.org
مهندس کریم ساعی بانی ساخت پارک ساعی و کاشت درختان خیابان ولیعصر تهران و موسس رشتهی جنگلداری | Tavaana Article
اعدامی زندهشده همچنان نیازمند کمک
مرد اعدامی که دو سال قبل به جرم حمل مواد مخدر به دار آویخته شد اما زنده ماند، به دلیل آسیب مغزی، دچار اختلالاتی شده و به درمان خارج از زندان نیاز دارد.به گزارش خبرنگار ما، این مرد که علیرضا نام دارد بهمنماه دو سال قبل به جرم حمل مواد مخدر پای چوبه دار رفت و در زندان بجنورد به دار آویخته شد. درحالیکه جسد در کاور پزشکی قانونی قرار گرفته و در سردخانه نگهداری میشد، کارگر سردخانه متوجه حرارتی که از دهان جسد بیرون آمد شد و بلافاصله مسئولان را مطلع کرد. آنها در معاینات خود متوجه شدند این مرد زنده است. سپس جسم بیهوش علیرضا به بیمارستانی در بجنورد برده شد و بعد از بستریشدن در آیسییو و مراقبتهای شبانهروزی پزشکان بههوش آمد. پرونده علیرضا که یکی از عجیبترین پروندههای قضائی چند سال اخیر است، به یکی از بحثبرانگیزترین پروندهها نیز تبدیل شد و نقطه نظرات متفاوتی بین قضات به وجود آمد؛ برخی بر این عقیده بودند چون اعدام، مجازات این مرد بوده است، باید حکم دوباره درباره او اجرا شود اما برخی بر این باور بودند که حکم یک بار اجرا شده و این مرد از مرگ نجات پیدا کرده است؛ بنابراین نباید او را دوباره مجازات کرد.
درنهایت کمیسیون عفو و بخشودگی قوه قضائیه تشکیل جلسه داد و علیرضا را با توجه به اینکه حکم اعدام در مورد او اجرا شده و ١٢ دقیقه هم بالای چوبه دار نگهداری شده و پزشک قانونی که زمان اجرای حکم در محل بوده، مرگ او را تأیید کرده بود مستحق تخفیف تشخیص داد و حکم اعدام او را به حبس ابد تبدیل کرد. وقتی خبر زندهشدن علیرضا رسانهای شد، زندگی شخصی این مرد نیز زیر ذرهبین رفت و مشخص شد او سه فرزند دارد و پنج سال قبل از اجرای حکم زندانی شده بود. فرزندان وی به دلیل شرایط بد مالی ترک تحصیل کرده بودند و تحت نظر کمیته امداد قرار داشتند تا اینکه خیرین به سه فرزند علیرضا و همسرش کمکهای مالی زیادی کردند و آنها دوباره به زندگی برگشتند و موفق شدند خانهای کوچک در بجنورد اجاره کرده و زندگی عادی داشته باشند. اما در این میان وضعیت علیرضا چندان فرقی نکرد. اصغر ماماقانی برادر اعدامی زندهشده دراینباره به خبرنگار ما گفت: از روزی که علیرضا #اعدام شد و من برای تحویل جسدش به پزشکی قانونی رفتم و همانجا به ما گفتند برادرم زنده مانده است تا همین امروز که با شما صحبت میکنم، سختیهای زیادی کشیدم. در این مدت شکر خدا همسر و فرزندانش وضعیت خوبی پیدا کردند و با کمک خیرین موفق شدند زندگی خوبی برای خودشان درست کنند اما علیرضا وضع خوبی ندارد. او از انجام کارهای روزمره خودش هم ناتوان است. برای اینکه در زندان وضعیتش بدتر نشود، به یک زندانی ماهانه پول میدهم تا کارهای برادرم را انجام دهد. او را به دستشویی و حمام ببرد و به او غذا بدهد. او حواس درستی هم ندارد.
هفتهای یک بار به زندان میروم تا او را ملاقات کنم. اول من را نمیشناسد کمی که میگذرد به یاد میآورد چه کسی هستم البته دکترهای #زندان به او رسیدگی میکنند و داروهایی به او میدهند که بابت آن از من پولی نمیگیرند و کاملا رایگان است اما برای اینکه بتواند روی پای خودش باشد نیاز به فیزیوتراپی و درمانهای دقیقتر دارد و اگر در بیمارستان بستری شود، حالش بهتر میشود. میخواستم او را با سند آزاد کنم که متوجه شدم مشکل دیگری در پرونده برادرم وجود دارد.
این مرد گفت: آن زمان فهمیدم علیرضا یک پرونده درگیری هم دارد و در آن به پرداخت #دیه #محکوم شده است. هرچه دراینباره از برادرم میپرسیدم نمیدانست فرد شاکی کیست و اصلا به یاد نداشت چه اتفاقی افتاده است. آدرس شاکی هم عوض شده بود و نمیتوانستم از روی پرونده، آن را پیدا کنم. با سختی زیادی توانستم آن مرد را پیدا کنم و قبول کرد بخشی از دیه که حدود ١٥ میلیون بود را بگیرد و رضایت بدهد. ضمن اینکه مسئولان #زندان میگفتند چون علیرضا شاکی خصوصی دارد، نمیتوانند به او مرخصی بدهند.
منبع: روزنامه شرق
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مرد اعدامی که دو سال قبل به جرم حمل مواد مخدر به دار آویخته شد اما زنده ماند، به دلیل آسیب مغزی، دچار اختلالاتی شده و به درمان خارج از زندان نیاز دارد.به گزارش خبرنگار ما، این مرد که علیرضا نام دارد بهمنماه دو سال قبل به جرم حمل مواد مخدر پای چوبه دار رفت و در زندان بجنورد به دار آویخته شد. درحالیکه جسد در کاور پزشکی قانونی قرار گرفته و در سردخانه نگهداری میشد، کارگر سردخانه متوجه حرارتی که از دهان جسد بیرون آمد شد و بلافاصله مسئولان را مطلع کرد. آنها در معاینات خود متوجه شدند این مرد زنده است. سپس جسم بیهوش علیرضا به بیمارستانی در بجنورد برده شد و بعد از بستریشدن در آیسییو و مراقبتهای شبانهروزی پزشکان بههوش آمد. پرونده علیرضا که یکی از عجیبترین پروندههای قضائی چند سال اخیر است، به یکی از بحثبرانگیزترین پروندهها نیز تبدیل شد و نقطه نظرات متفاوتی بین قضات به وجود آمد؛ برخی بر این عقیده بودند چون اعدام، مجازات این مرد بوده است، باید حکم دوباره درباره او اجرا شود اما برخی بر این باور بودند که حکم یک بار اجرا شده و این مرد از مرگ نجات پیدا کرده است؛ بنابراین نباید او را دوباره مجازات کرد.
درنهایت کمیسیون عفو و بخشودگی قوه قضائیه تشکیل جلسه داد و علیرضا را با توجه به اینکه حکم اعدام در مورد او اجرا شده و ١٢ دقیقه هم بالای چوبه دار نگهداری شده و پزشک قانونی که زمان اجرای حکم در محل بوده، مرگ او را تأیید کرده بود مستحق تخفیف تشخیص داد و حکم اعدام او را به حبس ابد تبدیل کرد. وقتی خبر زندهشدن علیرضا رسانهای شد، زندگی شخصی این مرد نیز زیر ذرهبین رفت و مشخص شد او سه فرزند دارد و پنج سال قبل از اجرای حکم زندانی شده بود. فرزندان وی به دلیل شرایط بد مالی ترک تحصیل کرده بودند و تحت نظر کمیته امداد قرار داشتند تا اینکه خیرین به سه فرزند علیرضا و همسرش کمکهای مالی زیادی کردند و آنها دوباره به زندگی برگشتند و موفق شدند خانهای کوچک در بجنورد اجاره کرده و زندگی عادی داشته باشند. اما در این میان وضعیت علیرضا چندان فرقی نکرد. اصغر ماماقانی برادر اعدامی زندهشده دراینباره به خبرنگار ما گفت: از روزی که علیرضا #اعدام شد و من برای تحویل جسدش به پزشکی قانونی رفتم و همانجا به ما گفتند برادرم زنده مانده است تا همین امروز که با شما صحبت میکنم، سختیهای زیادی کشیدم. در این مدت شکر خدا همسر و فرزندانش وضعیت خوبی پیدا کردند و با کمک خیرین موفق شدند زندگی خوبی برای خودشان درست کنند اما علیرضا وضع خوبی ندارد. او از انجام کارهای روزمره خودش هم ناتوان است. برای اینکه در زندان وضعیتش بدتر نشود، به یک زندانی ماهانه پول میدهم تا کارهای برادرم را انجام دهد. او را به دستشویی و حمام ببرد و به او غذا بدهد. او حواس درستی هم ندارد.
هفتهای یک بار به زندان میروم تا او را ملاقات کنم. اول من را نمیشناسد کمی که میگذرد به یاد میآورد چه کسی هستم البته دکترهای #زندان به او رسیدگی میکنند و داروهایی به او میدهند که بابت آن از من پولی نمیگیرند و کاملا رایگان است اما برای اینکه بتواند روی پای خودش باشد نیاز به فیزیوتراپی و درمانهای دقیقتر دارد و اگر در بیمارستان بستری شود، حالش بهتر میشود. میخواستم او را با سند آزاد کنم که متوجه شدم مشکل دیگری در پرونده برادرم وجود دارد.
این مرد گفت: آن زمان فهمیدم علیرضا یک پرونده درگیری هم دارد و در آن به پرداخت #دیه #محکوم شده است. هرچه دراینباره از برادرم میپرسیدم نمیدانست فرد شاکی کیست و اصلا به یاد نداشت چه اتفاقی افتاده است. آدرس شاکی هم عوض شده بود و نمیتوانستم از روی پرونده، آن را پیدا کنم. با سختی زیادی توانستم آن مرد را پیدا کنم و قبول کرد بخشی از دیه که حدود ١٥ میلیون بود را بگیرد و رضایت بدهد. ضمن اینکه مسئولان #زندان میگفتند چون علیرضا شاکی خصوصی دارد، نمیتوانند به او مرخصی بدهند.
منبع: روزنامه شرق
#توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#مادر #داماد در #عروسی با رقص ِ زیبای خود همهگان را مبهوت ِ هنرنمایی خود میکند.
سال دیگری از راه میرسد و معمولا در سال نو سعی میشود که افراد برای سال نو برای یکدیگر آرزوهای خوب داشته باشند. #امید که در سال جدید جنگ و تباهی و #خشونت و ستم کمتر از پیش بشود.
سال نو میلادی را به همهی کسانی که سال نو آنها میلادی است #شادباش میگوئیم و این #رقص #هنرمندانه را به همهی همراهان #توانا تقدیم میکنیم.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
سال دیگری از راه میرسد و معمولا در سال نو سعی میشود که افراد برای سال نو برای یکدیگر آرزوهای خوب داشته باشند. #امید که در سال جدید جنگ و تباهی و #خشونت و ستم کمتر از پیش بشود.
سال نو میلادی را به همهی کسانی که سال نو آنها میلادی است #شادباش میگوئیم و این #رقص #هنرمندانه را به همهی همراهان #توانا تقدیم میکنیم.
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
ثریا مطهرنیا معلم فداکار که عشق را معنا میدهد
نام ثریا مطهرنیا را شنیدهاید؟ خبرگزاری ایسنا در مورد این معلم فداکار مینویسد:
«ثریا مطهرنیا»، معلم بیجاری، بهواسطه شناسایی و حمایت از ۹۰ دانشآموز و تأمین هزینهی درمان، شناسایی ۲۲۰ دانشآموز بیبضاعت و پرداخت ۶۰ مورد کمک هزینه، پیگیری ۴۲ مورد جراحی فوقتخصصی برای دانشآموزان تا انجام کامل درمان و تحت پوشش قرار دادن دانشآموزان نیازمند جراحیهای ترمیمی استان، شایسته عنوان معلم فداکار معرفی شد.
ثریا مطهرنیا در مورد فعالیتهای خیرخواهانهی خود چنین میگوید:
«من کار با بچههای محروم روستا را با هیچ چیز عوض نمیکنم، این بچهها به من نیاز دارند. اوایل خدمتم در روستای دورافتاده یاسوکند حسنآباد یاسوج تدریس میکردم که هیچکدام از مردمش فارسی بلد نبودند، من هم ترکی نمیدانستم و برقراری ارتباط میان ما تقریبا غیرممکن بود. اما بچهها به معلم نیاز داشتند و من سعی میکردم با ایما و اشاره به آنها تدریس کنم. اما چون نمیشد این وضع را ادامه داد شبها از روی کتاب، زبان ترکی یاد میگرفتم و بتدریج به این زبان مسلط شدم. من پنج سال در یاسوکند ماندم و تصمیم گرفتم اوضاع نابسامان مدرسه را سروسامان بدهم. این مدرسه هیچ امکاناتی نداشت، حتی سرویس بهداشتی. با اولیای دانشآموزان صحبت کردم و از اهمیت مدرسه و سواد برایشان گفتم و توضیح دادم که اگر کمک کنند #مدرسه سروسامان بگیرد این پول برای آینده بچههایشان خرج شده و هدر نرفته. کمکم اعتماد مردم به من جلب شد و با کمک آنها برای مدرسه سرویس بهداشتی و سه کلاس درس ساختیم.»
ایسنا در گزارشی در مورد معلمان فداکار با عنوان «آوازه فداکاری معلمان کردستانی همچنان به گوش میرسد» میآورد:
امروزه #آوازه و شهرت #معلمان کردستانی جهانی شده است و هیچگاه خاطره «محمدعلی محمدیان» معلم مریوانی که سر خود را جهت #همدردی با «ماهان» دانش آمواز بیمار خودش تراشید، از یادها فراموش نمیشود.
معلمان این سرزمین تنها الفبای خواندن را آموزش نمیدهند بلکه درس از خودگذشتگی و فداکاری را نیز به دانشآموزان خود میآموزند.
آنها الفبای چگونه جادوانه #زیستن و #عشق به هم نوع را نیز در لابهلای تدریس خود در کلاسهای درس به دانشآموزان القا میکنند.
البته این مسأله پیشینهای دیرینه در استان کردستان دارد و سال 1376 یک معلم فداکار کامیارانی به نام «ادهم مظفری» با بخشیدن جان خود، زندگی یکی از #دانشآموزان خود را نجات داد تا #فداکاری و از #خودگذشتگی معلمان این سرزمین را برای همیشه در #کتاب #تاریخ جاودانه کند.
دو معلم دیگر از استان #کردستان نیز به این جرگه پیوستهاند و در میان آنها نام «ثریا مطهرنیا»، معلم بیجاری و «شببو یوسفی» معلم دهگلانی میدرخشد، مسألهای که باعث شد در دومین جشنواره جلوههای معلمی از این دو #معلم #فداکار تجلیل به عمل آید.
#توانا #ایثار
@Tavaana_TavaanaTech
نام ثریا مطهرنیا را شنیدهاید؟ خبرگزاری ایسنا در مورد این معلم فداکار مینویسد:
«ثریا مطهرنیا»، معلم بیجاری، بهواسطه شناسایی و حمایت از ۹۰ دانشآموز و تأمین هزینهی درمان، شناسایی ۲۲۰ دانشآموز بیبضاعت و پرداخت ۶۰ مورد کمک هزینه، پیگیری ۴۲ مورد جراحی فوقتخصصی برای دانشآموزان تا انجام کامل درمان و تحت پوشش قرار دادن دانشآموزان نیازمند جراحیهای ترمیمی استان، شایسته عنوان معلم فداکار معرفی شد.
ثریا مطهرنیا در مورد فعالیتهای خیرخواهانهی خود چنین میگوید:
«من کار با بچههای محروم روستا را با هیچ چیز عوض نمیکنم، این بچهها به من نیاز دارند. اوایل خدمتم در روستای دورافتاده یاسوکند حسنآباد یاسوج تدریس میکردم که هیچکدام از مردمش فارسی بلد نبودند، من هم ترکی نمیدانستم و برقراری ارتباط میان ما تقریبا غیرممکن بود. اما بچهها به معلم نیاز داشتند و من سعی میکردم با ایما و اشاره به آنها تدریس کنم. اما چون نمیشد این وضع را ادامه داد شبها از روی کتاب، زبان ترکی یاد میگرفتم و بتدریج به این زبان مسلط شدم. من پنج سال در یاسوکند ماندم و تصمیم گرفتم اوضاع نابسامان مدرسه را سروسامان بدهم. این مدرسه هیچ امکاناتی نداشت، حتی سرویس بهداشتی. با اولیای دانشآموزان صحبت کردم و از اهمیت مدرسه و سواد برایشان گفتم و توضیح دادم که اگر کمک کنند #مدرسه سروسامان بگیرد این پول برای آینده بچههایشان خرج شده و هدر نرفته. کمکم اعتماد مردم به من جلب شد و با کمک آنها برای مدرسه سرویس بهداشتی و سه کلاس درس ساختیم.»
ایسنا در گزارشی در مورد معلمان فداکار با عنوان «آوازه فداکاری معلمان کردستانی همچنان به گوش میرسد» میآورد:
امروزه #آوازه و شهرت #معلمان کردستانی جهانی شده است و هیچگاه خاطره «محمدعلی محمدیان» معلم مریوانی که سر خود را جهت #همدردی با «ماهان» دانش آمواز بیمار خودش تراشید، از یادها فراموش نمیشود.
معلمان این سرزمین تنها الفبای خواندن را آموزش نمیدهند بلکه درس از خودگذشتگی و فداکاری را نیز به دانشآموزان خود میآموزند.
آنها الفبای چگونه جادوانه #زیستن و #عشق به هم نوع را نیز در لابهلای تدریس خود در کلاسهای درس به دانشآموزان القا میکنند.
البته این مسأله پیشینهای دیرینه در استان کردستان دارد و سال 1376 یک معلم فداکار کامیارانی به نام «ادهم مظفری» با بخشیدن جان خود، زندگی یکی از #دانشآموزان خود را نجات داد تا #فداکاری و از #خودگذشتگی معلمان این سرزمین را برای همیشه در #کتاب #تاریخ جاودانه کند.
دو معلم دیگر از استان #کردستان نیز به این جرگه پیوستهاند و در میان آنها نام «ثریا مطهرنیا»، معلم بیجاری و «شببو یوسفی» معلم دهگلانی میدرخشد، مسألهای که باعث شد در دومین جشنواره جلوههای معلمی از این دو #معلم #فداکار تجلیل به عمل آید.
#توانا #ایثار
@Tavaana_TavaanaTech
عکسی در شبکههای مجازی دست به دست میشود که پیرمردی را در حال لگدزدن به تصویر #میرحسین_موسوی نشان میدهد. این عکس که جعلی است از سوی #محافظهکاران به عنوان سندی بر مخالفت عمومی مردم با به تعبیر آنان «فتنهگران» تلقی میشود. این تصویر در آستانهی مراسک حکومتی نهم دیماه انتشار یافته است.
گفته میشود اول بار خبرگزاری «تسنیم» این عکس را در کانال تلگرام خود انتشار داده است.
#توانا #اخلاق #جعل #فریب #دروغ
مطالب توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
گفته میشود اول بار خبرگزاری «تسنیم» این عکس را در کانال تلگرام خود انتشار داده است.
#توانا #اخلاق #جعل #فریب #دروغ
مطالب توانا را بدون فیلتر در تلگرام دنبال کنید:
@Tavaana_TavaanaTech
"پنجاه انسان یک سوال" تجربهای اجتماعی در حال اجراست که به بررسی ارتباطات انسان در مکانهای مختلف و بین مردم گوناگون در کل دنیا میپردازد.
این پروژه سال 2008 در نیواورلئان آغاز شد و بعد از آن به سرتاسر دنیا سفر کرد و میلیونها تماشاچی رو تحت تاثیر خودش قرار داد. علی مولوی فیلمساز و مستندساز ایرانی سه فیلمکوتاه در راستای همین پروژه ساخته.
این مجموعه فیلم سعی دارد گوشهای از حس #نوعدوستانه رو به تصویر بکشد. تا رویاها را کشف کند، #شکستها و #ترسها را بازگو کند، عکسالعملها ، داستانها و رمزها را نشان دهد که بعضی از آنها به اشتراک گذاشته میشوند و تعدادی دیگر تکرار نشدنی هستند.
شما را به دیدن یکی از این فیلم ها با موضوع #قدرت دعوت می کنیم.
#FiftyPeopleOneQuestion
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
این پروژه سال 2008 در نیواورلئان آغاز شد و بعد از آن به سرتاسر دنیا سفر کرد و میلیونها تماشاچی رو تحت تاثیر خودش قرار داد. علی مولوی فیلمساز و مستندساز ایرانی سه فیلمکوتاه در راستای همین پروژه ساخته.
این مجموعه فیلم سعی دارد گوشهای از حس #نوعدوستانه رو به تصویر بکشد. تا رویاها را کشف کند، #شکستها و #ترسها را بازگو کند، عکسالعملها ، داستانها و رمزها را نشان دهد که بعضی از آنها به اشتراک گذاشته میشوند و تعدادی دیگر تکرار نشدنی هستند.
شما را به دیدن یکی از این فیلم ها با موضوع #قدرت دعوت می کنیم.
#FiftyPeopleOneQuestion
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇