آموزشکده توانا
57.8K subscribers
30.2K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
زینب دختری که در دربی امسال بازداشت شد، می گوید محرومیت زنان از ورود به ورزشگاه‌ها، توهین به مردها هم هست.

مرتبط:
ورود زنان ممنوع
http://bit.ly/2jVfGGr

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ارسالی همراهان توانا:
"ترانه‌ی "یک سال مونده" به مناسبت نهمین سال بازداشت مدیران جامعه بهایی، ۳تن از آنها ۹سال بدون مرخصی زندانی بوده‌اند. "

سرکوب بهائیان ایران:
bit.ly/2hs6aJn

@Tavaana_TavaanaTech
- درگیری بازیگر مشهور با خبرنگاران
goo.gl/iZNesa

خبرنگار به بهناز جعفری: «اگر اصحاب رسانه نبودند شما الان خانم بهناز جعفری نبودید.»
بهناز جعفری: «می خوام نباشم صدسال! شما فقط همین رو بلدید؛ اعتراض الکی!»

او در ادامه خبرنگاران را تلویحا متهم به بی سوادی کرد و درباره خبرنگاران حاضر در آنجا گفت که: «هیچی بلد نیستند».

در ویدئوی دیگری که در فضای مجازی منتشر شده است، بهناز جعفری به خبرنگار می گوید: آقای خمار! مثل اینکه یک چیزی انداختی بالا!

شما درباره این بگومگو چه فکر می کنید؟ به نظر شما یک روزنامه نگار سینمایی لزوما باید متخصص سینما باشد؟

- دوره «روزنامه نگاری فکت محور - روزنامه نگاری شهروندی» با تدریس حسین باستانی:
http://bit.ly/1CJU6oK

@Tavaana_TavaanaTech
خواهر سعید ملک پور در توییتر خبر داد که علی اکبر حیدری قاضی دست‌اندرکار فاجعه کهریزک که به اتهام ختلاس در اوین زندانی است از سعید ملک‌پور زندانی محکوم به حبس ابد در زندان اوین طلب بخشش کرد. قاضی سابق دادگاه انقلاب به ملک‌پور گفت که من به تو بد کردم ولی کاره ای نبودم! دستور از بالا می‌آمد!!
goo.gl/kFmnRy

سعید ملک‌پور ۹ سال است که در زندان است بدون حتا یک روز مرخصی. او با اتهاماتی واهی و ساختگی در بند است.

سعید ملک‌پور متولد خرداد ۱۳۵۴مدرک کارشناسی متالورژی خود را از دانشگاه صنعتی شریف تهران دریافت کرد.سعید در سال ۱۳۸۴ به کانادا رفت و برای ادامه تحصیل از دانشگاه ویکتوریا پذیرش گرفت.
سعید که برای ملاقات با پدر بیمارش به ایران بازگشت بازداشت شد و از مهرماه ۱۳۸۷ در زندان به سر می‌برد. سعید ملک‌پور از سوی ارتش سایبری جمهوری اسلامی ایران به مدیریت سایت‌های پورنوگرافی فارسی‌زبان متهم شد. از جمله اتهامات دیگری که متوجه سعید شد فعالیت تبلیغی علیه نظام، توهین به مقدسات، توهین به رهبری، توهین به رئیس جمهور، ارتباط با گروه‌های معاند نظام و فساد فی‌الارض است. اتهامات بی‌اساسی تا اکنون ۹ سال از جوانی سعید را به یغما برده است.

سعید ابتدا در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی توسط قاضی مقیسه‌ای به اتهام مفسد فی‌الارض به اعدام محکوم شد.

سعید ملک‌پور معتقد بود که اگر یک کارشناس اینترنت و کامپیوتر بر پرونده نظارت کند او تبرئه خواهد شد. خواسته‌ای که هیچ‌گاه برآورده نشد.
سعید می‌گوید طبق عرف برنامه نویسی، اسم و مشخصات کامل خود را در فایل این برنامه نوشته شده وارد کرده و این برنامه بدون اطلاعش در یک سایت مستهجن استفاده شده است و چون تنها او اسم حقیقی‌اش قابل شناسایی بوده به اتهام راه‌اندازی و مدیریت سایت دستگیر شده است.
سعید ملک‌پور در اسفند ماه سال ۱۳۸۸ از درون زندان نامه‌ای نوشت و از شکنجه‌هایی که در این مدت بر او اعمال شده پرده برداشت.

مطلب مرتبط:

حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO

زندان در ایران: جایی که نه خدا هست نه قانون
http://bit.ly/2j0rDrL

@Tavaana_TavaanaTech
در این تصویر یک زن دوچرخه سوار روستایی را می بینید؛ در روستای «آبکنار» بندرانزلی. این در حالی ست که آیت الله خامنه ای - رهبر جمهوری اسلامی - دوچرخه سواری زنان و دختران در «مجامع عمومی» را «حرام» اعلام کرده است.
goo.gl/Ti3ljh
مطلب زیر را نویسنده وبلاگ در آستانه برای ما ارسال کرده است:

دوچرخه‌سواری زنان چه اهمیتی دارد؟

حدود ۱۲۰ سال پیش یک روزنامه‌ی آمریکایی نوشته بود که دوچرخه‌سواری احتمالا باعث می‌شود زنان «قاعدگی‌شان متوقف یا نامنظم و به طرز فجیعی دردناک شود، یا بسیاری بیماری‌های دیگر را به بدن‌شان وارد کند» و این تنها یک نمونه از صدها روزنامه و اعلامیه‌ای بود که آن زمان برای نهی کردن و ترساندن زنان از دوچرخه‌سواری منتشر می‌شد. در آن مطالب به این اشاره شده بود که دوچرخه‌سواری لطافت زنان را ازبین می‌برد و برای کبد، کلیه، و رحم آن‌ها مضر است. همچنین بسیاری معتقد بودند دوچرخه‌سواری هم برای زن تحریک‌کننده است (آلت جنسی‌شان به زین مالیده می‌شود) و هم برای مردان (با دیدن دولاشدن زنها روی فرمان و نمایش پاها). اما علت این همه مخالفت‌های عجیب و مضحک چه بود؟ علتش نقش حیاتی دوچرخه‌سواری زنان در رهایی‌شان از زیر سلطه مردسالاری بود.

دهه‌های ۱۸۷۰ و ۸۰ در آمریکا اوج شکوفایی صنعت دوچرخه بود. شهرهای آمریکا پر بود از دوچرخه‌سوار و نمایشگاه دوچرخه. با این حال زنان در این میان نقش کمی داشتند. دو مشکل اصلی بر سر راه آن‌ها بود: اول اینکه هنوز تکنولوژی زنجیرچرخ و پدال برای انتقال نیرو به عقب توسعه داده نشده بود و دوچرخه‌های موجود با آن چرخ‌های عظیم در جلو احتیاج به نیروی بسیار زیادی برای راندن داشتند و ایمن نبودند. ولی در دهه ۸۰ و ۹۰ تکنولوژی توسعه یافت و دوچرخه‌هایی با عنوان «دوچرخه‌ی ایمن» روانه بازار شد. این دوچرخه زندگی زنان را برای همیشه به شکلی ریشه‌ای تغییر کرد. آن‌ها دیگر می‌توانستند به راحتی سوار آن شده و برانندش. اما مشکل دوم لباس‌های لابه‌لا و سنگین ویکتوریایی با کرست تنگ و دنباله دراز زنان بود که اصلا برای دوچرخه‌سواری مناسب نبودند. در نتیجه زنان به پوشیدن لباس‌های کمتر و سبکتر روی آوردند که انقلابی‌ترین آن‌ها شلوار بود، که تا آن زمان اساسا جایی در فرهنگ پوشاک اجتماعی زنان نداشت.

در میان تمام زنان پیشرو آن زمان نام Annie Londonderry می‌درخشد، اولین زن دوچرخه‌سوار آمریکایی که دنیا را رکاب زد تا فرهنگ آن را به همگان معرفی کند. در سفر دور دنیا Annie دامن چین‌دارش را از پا کند و bloomers (نوعی شلوارک راحت) به پا کرد تا به دنیا نشان دهد دوره ویکتوریایی به پایان رسیده و زن دیگر فقط مادر، خواهر، یا همسر نیست: زن می‌تواند شلوار به پا کند و خودش به محل کارش برود. او می‌تواند با رکاب زدن، خودش مسیر و مقصدش را تعیین کند. وقتی به نیویورک برگشت چندین ماه از سفر انقلابی خود تحت عنوان The New Women در رسانه‌ها مقاله نوشت و به زنان بسیاری روحیه و حیات دوباره داد.

اهمیت دوچرخه به حدی است که سوزان آنتونی، از رهبران برجسته حقوق مدنی و حقوق زنان در آمریکا گفته «هیچ چیز به اندازه دوچرخه در رهاسازی زنان مفید نبوده است. دوچرخه به زنها آزادی و اعتماد به نفس می‌دهد». اهمیت دوچرخه در جنبش حقوق زنان دو جنبه مهم دارد:

(۱) آزادی حرکت: دوچرخه فقط یک ابزار جابجایی ساده نبود بلکه وسیله قدرت داد به زنان بود تا به تنهایی از خانه خارج شوند، سر کار بروند و در فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی شرکت کنند. بستری بود برای تجسم بخشیدن به اراده زنان برای آزادی و استقلال. دوچرخه جغرافیای سیاسی حضور زنان را کاملا دگرگون کرد: از خانه به فضای عمومی.

(۲) آزادی پوشش: لباس‌های دوچرخه سواری ابعاد جدیدی از زنانگی را توسعه داد. زن دیگر فقط مادر یا همسر نبود که لباس فاخر ویکتوریایی تن کند. او صاحب لباس خود شده بود و این موضوع مقدمه‌ای بود بر اینکه او صاحب تن خود نیز بشود. با حضور روبه‌فزونیِ زنان شلوارپوش مردان (و سایر زنان) دیگر کمتر جسارتِ فضولی و تصمیم‌گیری برای زن را داشتند.

همانطور که در ابتدا گفتم این جنبش عظیم با مخالفت‌های شدید مذهبی، اجتماعی، و فرهنگی مواجه بود. اما زنان ۱۲۰ سال پیش کوتاه نیامدند و با شهامت و فشار به رکاب زدن و پشت سر گذاشتن فرهنگ مردسالاری ادامه دادند. همین زنان بودند که در ادامه برابری حقوق سیاسی و اجتماعی خود را نیز محقق کردند.

همان‌طور که دوچرخه‌سواری زنان در آمریکا راهی بسیار شگرف و پربار به سمت برابری جنسیتی در آن‌جا باز کرد، در ایران نیز می‌تواند موجب گشایش‌های بدیع و سودمند برای زنان شود. دوچرخه‌سواری زنان فقط تفریح نیست، بلکه تمرین آزادی و استقلال هویت و اعتماد به نفس است.

لینک مطلب در وبلاگ نویسنده:
goo.gl/uoXsfn

نظر شما چیست؟

@Tavaana_TavaanaTech
امروز ۲۵ خردادماه بود. ۸ سال از آن‌روزها گذشت. از آن روزها که نظر «عظما» به یکی نزدیک‌تر بود و حاصل این نزدیکی کشته‌شدن جوانان این مرز و بوم در خیابان بود و هشت سال نابودی و چپاول سرمایه‌های مملکت بیش‌تر از گذشته.

این روز، روزی بود که سهراب اعرابی، کیانوش آسا، حسین اخترزند، علیرضا افتخاری، ناصر امیرنژاد، محمود رئیسی‌نجفی، فهیمه سلحشور، داود صدری، حسین طهماسبی، مهدی گرمی، حسام حنیفه، علی حسن‌پور، فاطمه رجب‌پور، سرور برومند، علیرضا صبوری میاندهی، رامین رمضانی، مهدی ستارنسب، امیرحسین طوفان‌پور و ... به دست سرابزان «مقام عظمای ولایت» در خیابان‌ها کشته شدند.

در این روز مردم آمده بودند تا بگویند:
احمدی به هوش باش
ما مردمیم نه اوباش
آری!
امروز ۲۵ خرداد است. ما به خانه‌هایمان برگشتیم اما به تعبیر شبنم آذر «گلوله‌ها به پوکه‌هایشان برنگشتند».

امیر رشیدی، در صفحه فیسبوک خود تجربه خود را چنین نوشته است:

"۲۵ خرداد ۱۳۸۸ از چهارراه ولیعصر به سمت میدان آزادی همراه جمعیت می‌رفتم. همه چیز آروم بود و مامورها‌ هم کاری به ما نداشتند. در طول مسیر بارها دوستانم را می‌دیدم و گم می‌کردم. جمعیت به قدری زیاد بود که باورکردنی برایم نبود. به میدان آزادی که رسیدم روی پل، کنار دوستان مشغول صحبت بودیم که دیدم افرادی به سمت ما در حال دویدن هستند. فریاد میزدند «کشتند، کشتند...»
از سمتی از میدان دود دیده می‌شد. به سمت دود رفتم و اولین صحنه‌ای که دیدم فردی بود که با دستان خونی فریاد میزد «برگردید،‌ برید عقب... کشتند...» جلوتر رفتم و با چشمان خودم دیدم که از پشت بام پایگاه بسیج فردی با اسلحه کلاشینکف به سمت مردم شکلیک می‌کرد. هنوز باورم نشده بود که در حال شلیک مستقیم به مردم هستند. آنقدر شوکه شده بودم که نه صدایی می‌شنیدم و نه قادر به حرکت بودم. صدای یک فریاد و پاشیدن خونه باعث شد به خودم بیام. به کسی که شاید با فاصله پنج نفری از من بود شلیک شد. افتاد زمین و زمین غرق خون شد... نمیدونم اون فرد اسمش چی بود و یا چه بلایی سرش اومد. شاید اون فرد همان کیانوش آسا بود و یا کس دیگری. امروز ۲۵ خرداد سال روز قتل کیانوش آسا در میدان آزادی است که به دلیل اصابت دو گلوله به سینه‌اش کشته شد."

شما چه خاطره‌ای از این روز دارید؟ آیا جنبش سبز از نظر شما موفق بود؟ اگر موفق بود چرا؟ چه دستاوردهایی داشت؟ و اگر ناکام می دانید چه عواملی را در ناکامیش دخیل می دانید؟
goo.gl/XEWQRT

@Tavaana_TavaanaTech
آغاز نهمین سال زندان ضیاء نبوی

طراوت فکر کنشگرانه:
http://bit.ly/2gZ88gO

شرح شکنجه های ضیا نبوی:
http://bit.ly/1pac6zx

عکس از مرخصی اخیر کنار بهاره هدایت در روستای چهسر

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادی از زنده یاد استاد حسن کسایی نوازنده بزرگ نی و ردیفدان و آهنگساز موسیقی سنتی ایران
او ۲۵خرداد سال ۱۳۹۱ درگذشت.

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
۲۵خرداد ۶۰
آقای خمینی جبهه ملی را به‌علت مخالفت با لایحه قصاص مرتد اعلام کرد.

اصلاح اندیشه اسلامی
نصرحامدابوزید
bit.ly/1JRhqJ8
نوآوری،تحریم و تاویل
نصرحامدابوزید
ow.ly/4nmBb8

@Tavaana_TavaanaTech
کتاب جنگ و هولوکاست
اثر میشاییل ویلد
ترجمه پرویز دستمالچی

goo.gl/8kkhGq

مسئله نازیسم و جنگ همچنان موضوع مهمی است. این اهمیت نه یک اهمیت دانشگاهی ودر محدوده‌های علم تاریخ بلکه اهمیتی زنده و مربوط به زمان حال است. نازیسم و مکانیزم‌های آن برای تولید وحشت، خسارت و فاجعه که در پی یک جنون تکنیکی سربرآورد، همچنان زنده و مسئله زاست. کتاب “جنگ و هولوکاست” که محصول آخرین پژوهش‌ها و تحقیقات از طریق گزارش‌های شاهدان عینی، بررسی اسناد رسمی دولتی و متون دیگر همچون بررسی تبلیغات سیاسی و حتی نامه‌های سربازان ساده از جبهه جنگ در دوران هیتلر است، کتاب درخور و دقیقی است.

نازیسم یک ویرانی سراسری در اروپا و بیش از پنجاه و پنج میلیون کشته در مهد تمدن مدرن، به بار آورد. شش میلیون یهودی، نیم میلیون کولی‌های روما و سینتی و نیز دویست و پنجاه هزار معلولان و بیماران جسمی و روحی و صد هزار همجنسگرا قربانی دستگاه پاکسازی نژادی نازیسم شدند. سوال اول اینست که جنگ از کجا آغاز شد؟ میشاییل ویلد نشان داده است که آلمان پس از شکست در جنگ جهانی اول و از دست دادن بخشی از سرزمین خود، حس تحقیر جمعی را تجربه می‌کرد. نازیست‌ها در بدو سرکار آمدن تصمیم گرفتند سرزمین‌های از دست داده براساس معاهده ورسای را پس بگیرند و در مرحله بعد، از طریق جنگ با تصرف شرق اروپا برای آلمان، فضای زندگی ایجاد کنند. زیراکه از نظر آنان، امپراتوری آلمان ظرفیت لازم برای تغذیه دراز مدت ملت را ندارد. آنها در این فکر بودند که آلمان‌ها را به سبب نژاد برترشان، در کل امپراتوری آلمان که از نظر آنها لهستان، مناطق بالتیک، اکراین و مناطقی از خاک روسیه بود، اسکان داده شوند. سیاست دوم نازیست‌ها نظم نوین نژادی اروپا بود. برنامه آنها در ابتدا بیرون کردن یهودی‌ها از آلمان و در مرحله بعد، ازمیان بردن آنها در کل اروپا بود. نازیست‌ها در آپریل ۱۹۳۳ اولین قوانین نژادپرستانه ضد یهودی را به تصویب رساندند. بر اساس این قانون فعالیت یهودیان در بخش‌های دولتی و عمومی ممنوع شد.

کتاب “جنگ و هولوکاست” در پنج فصل به این فرآیند و ریشه‌های آن پرداخته است. هریک از این فصول با ضمیمه‌ها و اسنادی همراه است که شناخت موضوع را دقیق تر می‌کنند.

کتاب “جنگ و هولوکاست”، متن مستندی برای آشنایی هرچه دقیق تر از جزئیات پدیده نازیسم است. کتاب در خلال شرح مستند رویدادها به بسترهای اجتماعی نازیسم نیز ما را متوجه می‌سازد

نازیست‌ها از کشتار و عقیم کردن بیماران آغاز کردند. از نظر آنها بیماران، نژاد آریایی را آلوده می‌کردند. ریشه‌های این فرایند از پیش از حکومت هیتلر و در جمهوری وایمار آغاز شده بود. در دوران هیتلر و در ژوئیه ۱۹۳۹ قانونی به تصویب رسید که به عقیم کردن اجباری برخی بیماران منجر می‌شد. پس از این قانون، رادیوها مدام می‌گفتند که نامه‌هایی از جانب مردم به دفتر حزب ناسیونال-سوسیال می‌رسد که در آن مردم خواهان تصویب قوانینی برای کمک به مرگ کسانی هستند که به هر دلیل امکان بهبود و سلامت را ندارند. اولین بیمار که کودکی معلول بود با فرمان خود هیتلر و پس از تقاضای پدرش، توسط دکتر “کارل برانت” در اول سپتامبر ۱۹۳۹، یعنی روز آغاز جنگ، به قتل می‌رسد. هیتلر، فرمان پاکسازی جامعه از بیماران لاعلاج و اصلاح نژادی را با این قتل، صادر کرد.

هولوکاست که با بیماران آغاز شد، به کوره‌های آدم سوزی ختم گردید. در هردوی اینها امر مشترک فرمان اصلاح نژادی بود. در بین تمام اردوگاه‌های مرگ، آشویتس به سبب حجم کشتار دارای جایگاه ویژه‌ای است. اولین کشتارها در آشویتس به سپتامبر ۱۹۴۲ بر می‌گردد که با گاز سمی سیلکون ب و بر روی سربازان شوروی انجام گرفت. کتاب شرح می‌دهد که آلمان‌ها و روس‌ها از توافقنامه شان در سال ۱۹۳۹ چه مسیری را تا بدان جا که سربازان روسی در آشویتس کشته می‌شوند، طی کردند. اما از ژوئیه ۱۹۴۲ ماشین قتل نازیست‌ها به مرحله ویژه‌ای می‌رسد. یهودیان اخراج شده از سراسر اروپای غربی با قطارهای باربری مرتبا به آشویتس آورده می‌شوند. در مرحله اول پزشکان اس-اس در کنار سکوهای راه آهن، بیماران و ناتوانان را علامت گذاری می‌کنند. در مرحله بعد مادران و کودکانشان را از جمعیت جدا می‌کنند و به همراه گروه قبلی که بیشترشان سالخوردگان هستند به دو واحد مسکونی دهقانی که اتاق هایش را بازسازی کرده بودند فرستاده می‌شوند. این اتاق‌ها همان اتاق‌های گاز است. به سبب حجم بالا، از خود یهودیان برای سوزاندن اجساد و دفن همگانی آنها استفاده می‌شد. بقیه یهودی‌های جمع آوری شده را به اردوگاه‌های کار اجباری می‌فرستادند؛ اردوگاه‌هایی که قرار بود باعث پیشرفت اقتصادی آلمان شوند.

لینک دانلود:
http://bit.ly/1ub3BeE

@Tavaana_TavaanaTech
بازداشت گسترده بهاییان استان گلستان
goo.gl/xj9Qdp

در روزهای اخیر ۹ شهروند بهایی در استان گلستان بازداشت شدند. بازداشت برخی از این افراد برای اجرای حکم زندان ایشان بود که در سال های اخیر به آن ها ابلاغ شده بود.
مریم دهقان یزدلی (ساکن گرگان، محکوم به ۱ سال و ۶ ماه حبس تعزیری)، مژده ظهوری (فهندژ)، (ساکن گرگان، محکوم به تحمل ۱ سال و ۹ ماه حبس تعزیری)، فرحناز تبیانیان (فرح ثنائی)، (ساکن گرگان، محکوم به تحمل ۱ سال و ۹ ماه حبس تعزیری)، هوشمند دهقان یزدلی، (ساکن گرگان، محکوم به ۱ سال و ۶ ماه حبس تعزیری) شیدا قدوسی، (ساکن گرگان، در مرحله بدوی به ۱۱ سال حبس محکوم شد ولی از حکم تجدید نظر او خبری در دست نیست.)، پونه ثنائی( تیموری)، (ساکن گرگان، محکوم به تحمل ۱ سال و ۹ ماه حبس تعزیری) و نازی تحقیقی، (ساکن گرگان، محکوم به ۱ سال و ۶ ماه حبس تعزیری).
پریسا شهیدی و میترا نوری نیز دو بهایی دیگری هستند که در روزهای اخیر برای اجرای حکم زندان خود بازداشت و به زندان رجایی شهر کرج و زندان ولی آباد گرگان منتقل شدند.
قبل از این ده نهاد حقوق بشری با انتشار بیانیه مشترکی از اتحادیه اروپا خواستند تا در یک اقدام فوری، مانع آزار و اذیت شهروندان بهائی و لغو احکام زندان‌شان از سوی مقامات جمهوری اسلامی ایران شوند. این نامه به طور خاص به چالش های اخیر شهروندان بهایی ساکن استان گلستان می پرداخت.

منبع: هرانا

آزار سنگین جمهوری اسلامی و چشم هراسان بهاییان ایران:
http://bit.ly/2hs6aJn
فریبا کمال آبادی، بیست سال زندان برای بهایی بودن:
http://bit.ly/1RYyUoP
مهوش ثابت، شاعر و معلم بهایی زندانی:
http://bit.ly/1RYyUoP

@Tavaana_TavaanaTech
قتل یک کولبر جوان کرد بدست نیروهای انتظامی
goo.gl/dkoGoq

روز گذشته در منطقه سردشت یک #کولبر کُرد از سوی نیروهای انتظامی مورد هدف تیراندازی مستقیم قرار گرفت و در جا کشته شد.
شبکه حقوق بشر کردستان گزارش داده است که :« دیروز چهارشنبه ۲۴ خردادماه نیروهای مرزبانی در منطقه “بیتوش” از توابع سردشت تعدادی از کولبران مرزی را مورد هدف تیراندازی قرار داده، که بر اثر آن یک کولبر به نام “سیروان عزیزی”، اهل “دولتانچک” سردشت در جا کشته شد.»
این شبکه در ادامه درباره نوع بار و شیوه تیراندازی مامورین گفته است: «این کولبر حامل چندین کارتن سیگار بوده و از فاصله نزدیک مورد تیراندازی مامورین قرار گرفته بود. نیروهای مرزبانی بعد از قتل این کولبر از محل گریخته و جنازه را بە حال خود رها کردە، و جنازە این کولبر بعدٲ توسط #کولبران و اهالی منطقه از کوهستان به پزشکی قانونی #سردشت منتقل شد.»

هرچه می خواهید درباره کولبری بدانید:
http://bit.ly/1TUQA7P

طرح از ناصر فتحی
برگرفته از تصویر پیکر سیروان عزیزی

@Tavaana_TavaanaTech
- تظاهرات سکوت

goo.gl/daX7LW

«روز دوشنبه ۲۵ خرداد قرار بود كه از انقلاب به آزادي راهپيمايي اعتراضي باشد. ساعت ۴ بعد از ظهر. از نيم ساعت قبل ميدان انقلاب بودم. نيروهاي ضد شورش قبل از من آمده بودند. من هم مثل خيلي‌هاي ديگر خودم را با ويترين كتاب‌فروشي‌ها سرگرم نشان مي‌دادم اما بيشتر به پليش ضد شورش و مردم ديگر نگاه مي‌كردم تا كتاب‌ها. حس مي‌كردم اتفاقي دارد مي‌افتد كه بعدها كتاب‌هاي زيادي درباره‌اش مي‌نويسند و نگاه كردن صفحات اين كتاب زنده بسيار ارزشمندتر از جلد كتاب‌هايي است كه بعدها هم مي‌توان نگاهي به آنها انداخت. نيم ساعتي كه تا چهار مانده بود خيلي كند گذشت. خيابان و ميدان در دست نيروهاي ضد شورش بود. همه چيز نوميدكننده به نظر مي‌رسيد. شايد هيچ چيزي شكل نمي‌گرفت. هر چه مي‌گذشت، اين نوميدي بيشتر بر من مستولي مي‌شد. اگر همين اطراف پرسه مي‌زديم و بعد به خانه مي‌رفتيم و چيزي شكل نمي‌گرفت، چه مي‌شد. مدام اين سوال‌ها و نگراني‌ها در ذهنم مي‌گذشت
دو سه دقيقه به چهار مانده بود. در اين نيم ساعت چند بار به من تذكر داده بودند كه اينجا نايست. حركت كن و من خودم را در يك مغازه چپانده بودم و يك دقيقه بعد بيرون زده بودم. داشتم نا اميد مي‌شدم و پيش خودم مي‌گفتم اگر تا نيم ساعت ديگر اتفاقي نيفتد، بايد بروم خانه. در همين فكر بودم كه دو دختر جوان - خيلي سن داشتند بيست و يكي دو سال - با كاور پلاستيكي سبز رنگي كه به تن داشتند و پشت و رويش عكس ميرحسين موسوي را چسبانده بودند، در خيابان از دو سه قدمي پليس ضد شورش عبور كردند. نيروهاي ضد شورش در كنار هم با فاصله يك متري ايستاده بودند. يك نفر رويش به خيابان بود و بغل‌دستي‌اش رو به پياده‌رو. اگر دست دراز مي‌كردند، هر دو دختر جوان را مي‌توانستند بگيرند.
دوباره نگراني سراغم آمد كه چه بلايي سر اين دختران مي‌آيد. اما اين نگراني خيلي زود برطرف شد. شايد به ثانيه هم نرسيد كه جمعي چند صد نفره دور اين دو دختر جمع شدند. وقتي سرم را چرخاندم تا ببينم كه چند نفر مي‌شويم ديگر نمي‌توانستم، انتهاي جمعيت را ببينم. از هر سمت نگاه مي‌كردم، آدم بود و جمعيت انتها نداشت. از خودم مي‌پرسيدم اين همه آدم كجا بودند كه تا همين يكي دو دقيقه پيش ديده نمي‌شدند. مگر در پياده‌روها و مغازه‌ها چند نفر جا مي‌شوند. بارها اين لحظه را با خودم مرور كرده‌ام و براي بسياري از دوستانم تعريف كرده‌ام. لحظه‌اي كه ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ شكل گرفت. دو دختر جواني كه اين اتفاق را رقم زدند و شجاعت بي‌نظيري كه داشتند. اگر نيروهاي امنيتي دست دراز كرده بودند و آن دو دختر را گرفته بودند، شايد ۲۵ خردادي ديگرگونه داشتيم. آن روز يكي از زيباترين روزهاي زندگي من شد. اگر شكل گرفتن جمعيت را نمي‌ديدم باز هم روزي به يادماندني بود اما لحظه شگفت‌انگيز زايش ۲۵ خرداد آن قدر بر من تاثير گذاشته است كه وقتي به واژه‌هاي اعتراض، سبز، دموكراسي، انقلاب، آزادي و ... فكر مي‌كنم، تنها تصويري كه در ذهنم شكل مي‌گيرد، دو دختر جواني است كه كاور پلاستيكي سبزي به تن داشتند و از جلوي نيروهاي امنيتي عبور كردند و چند ثانيه بعد موجي از جمعيت كه نمي‌توانستي محدوده‌اش را ببيني
درست راس ساعت ۴ بعد از ظهر ۲۵ خرداد ۱۳۸۸، لحظه‌ زايش مردمي است كه ديگرگونه زيستن را مي‌خواهند
تولدمان مبارك»

این مطلب برگرفته از صفحه فیس بوک آقای «مسعود سلطانی» است:
http://bit.ly/2rD3D0y


@Tavaana_TavaanaTech
علم الهدی - امام جمعه مشهد - از شادمانی جوانان پس از صعود تیم ملی فوتبال به جام جهانی سخت انتقاد کرد و آن را «بی پروایی» و «لاابالی گری» دانست. او صعود تیم ملی فوتبال را «پیروزی اسلام» دانست.
goo.gl/PQLHGM

به نظر شما چرا بخش قابل توجهی از روحانیت حکومتی با مقوله شادی جوانان مشکل دارند؟

بیشتر بخوانید:
«شادی ما و شادی آن ها»
http://bit.ly/1oHIDnb

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این کودک اهل حلبچه، برای تولدش از پدر و مادرش خواست به جای هدیه پولش را بدهند، بعد با آن شش عدد کبک خرید و در طبیعت رها کرد.
به امید ترمیم طبیعت آسیب دیده از جنگ ...

@Tavaana_TavaanaTech
- آتش به اختیارها
goo.gl/EZXweV

بخشی از هواداران آیت الله خامنه ای از ریاست قوه قضاییه درخواست کرده اند مانع از ورود زنان به استادیوم ها شوند وگرنه به امر آتش به اختیاری آیت الله خامنه ای خود شخصا عمل خواهند کرد.

مبارزه مدنی یک زن برای ورود زنان ایرانی به استادیوم ها
http://bit.ly/1LegStt

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
لیلا کسایی؛ دختر زنده یاد حسن کسایی استاد فقید نی و ردیفدان و موسیقیدان بزرگ ایرانی، این ویدئو را به یاد پدر و برادرش منتشر کرد.

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بهار پاييزى

در زمستان ذوق و اندیشه
سبزبودن چه جرم سنگینی است

ساقه هایی که سبزتر بودند
سرخ گشته به خاک غلطیدند
باقی ساقه ها از این ماتم
برگ های سیاه پوشیدند

محمدرضا عالی پیام
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا
قتل یک کولبر جوان کرد بدست نیروهای انتظامی goo.gl/dkoGoq روز گذشته در منطقه سردشت یک #کولبر کُرد از سوی نیروهای انتظامی مورد هدف تیراندازی مستقیم قرار گرفت و در جا کشته شد. شبکه حقوق بشر کردستان گزارش داده است که :« دیروز چهارشنبه ۲۴ خردادماه نیروهای مرزبانی…
🔞🔞🚫توجه ویدئو بسیار دلخراش است.
goo.gl/Z9zDqs

کولبرها را نکشید؛ آن ها عزیزان ما هستند

«اواسط اردیبهشت ماه با گروهی از عکاسان استان کرمانشاه سفری به هورامان تخت داشتم. آنها عکاس بودند و در طول مسیر هر منظره خاص و بکری که توجه‌شان را جلب می‌کرد؛ می‌ایستادند و عکس‌هایشان را می‌گرفتند. رسیدیم به کوهی به اسم دالانی. ماشین‌هایشان را کنار زدند و پیاده شدند و شروع کردند به عکاسی. سختی و صعب‌العبور بودن یکی از کوه‌های زیر پای‌مان توجه‌شان را جلب کرد. عکس می‌گرفتند و هم‌زمان از سختی آن کوه صحبت می‌کردند و این‌که بالا آمدن از این کوه نیاز به تجهیزات حرفه‌ای کوه‌نوردی دارد. همین‌طور که سرگرم عکاسی و این صحبت‌ها بودیم؛ دیدیم یک پیرمرد از همان کوه سخت بالا آمد. حدود شصت سالش بود. باری بر روی دوشش بود. کول‌بر بود. تا ما را دید سریع رویش را برگردانند و نگاهش را از ما دزدید.
عکاس‌ها سوژه جدیدی گیر آورده بودند. چند دقیقه نگذشته بود که چندتا کول‌بر دیگر از کوه‌ بالا آمدند. از جوان هجده ساله تا پیرمرد شصت ساله. صدای نفس‌‌نفس زدن‌هایشان را به گوش می‌شنیدم. عکس‌العمل اولیه همه آنها این بود که روی‌شان را از ما برگردانند تا غرورشان بیش‌تر از این نشکند. به بهانه سردی هوا رفتم داخل ماشین. نمی‌خواستم وجود من در آنجا اذیت‌شان کند. بعد از آن با دوستی صحبت می‌کردم؛ گفتم تمام ترسم این است که انقدر از درد و رنج و کشته‌شدن کول‌برها خبر بشنویم که این خبر ارزش خبریش را برای‌مان از دست بدهد. ترسم این است که شنیدن خبر مرگ و کشته‌شدن کول‌برها تاثیرش را از دست بدهد. تکرار، تاثیر را از بین می‌برد و در این خراب‌شده‌ای که ما زندگی می‌کنیم همه چیز آنقدر تکرار می‌شود که کم‌کم در مقابل شنیدن اخبار تلخ سِر و بی‌حس می‌شویم.
روز چهارشنبه در سردشت یک کول‌بر دیگر را کشتند. اسمش سیروان عزیزی بوده. دیشب فیلمش را دیدم. از دیشب آشفته‌ام. هر بار که خبر کشته‌شدن کول‌بری را می‌شنوم انگار خبر کشته‌شدن و مرگ یکی از خواهرانم را می‌شنوم. روزی نیست که به یادشان نباشم. کول‌برها را فقط برای زهر چشم گرفتن می‌کشند وگرنه سهم آن‌ها از وارد کردن کالاهای قاچاق فقط دو درصد است. نودو‌هشت درصد کالاهای قاچاقی از راه‌های رسمی وارد می‌شود.
دوست ندارم درد و رنج کول‌برها ما را شاعر و نویسنده و عکاس و فیلم‌ساز کند. دوست ندارم از رنج آن‌ها ما در فلان جشنواره و فلان مجله برنده جایزه بشویم. دوست ندارم این‌ افراد تبدیل به قهرمانان و اسطوره‌های ما بشنوند و مجسمه‌هایشان را بسازیم. این افراد سرمایه‌های انسانی این کشور و کردستان هستند. حق‌شان یک زندگی سالم و درست است. کاش فکری به حال اقتصاد کردستان بشود. استان کرمانشاه یکی از بالاترین آمار بیکاری را در ایران دارد. هیچ‌کدام از این افراد به دل‌خواه خودشان دست به چنین کاری نمی‌زنند. به اجبار تن به این کار می‌دهند.

کول‌برها را نکشید، آن‌ها عزیزان ما هستند.

هرچه می خواهید درباره کولبری بدانید:
http://bit.ly/1TUQA7P

این متن برگرفته از صفحه فیس بوک خانم «نجیبه سبحانی» ست:‌
goo.gl/5TvYtP

🔴 توجه:
نمایش جنازه و خشونت عریان خلاف رویه معمول توانا است، ولی این واقعیتی است که تقریبا هر هفته دارد اتفاق می‌افتد و متاسفانه خشم زیادی برانگیخته است.
ایران برای همه ایرانیان است و همدلی با خانواده این شهروند کولبر که به ناحق کشته شده هم وظیفه همه شهروندان است.

@Tavaana_TavaanaTech