دومان رادمهر و عذرا آذری از زمره فعالان در زمینه حقوق بشر و حقوق اقلیتها هستند. آنها به علت فعالیتهای خود مجبور به ترک ایران شدهاند و هم اکنون ساکن سوئد هستند. فرزند آنها حدود سه هفته پیش متولد شده است. این زوج جوان که خود تبار ترک دارند، نام فرزند را" تئومان ساوالان" گذاشتهاند. تئومان در ترکی به معنای "مه" و "ساوالان" نیز نام بلندترین کوه آذربایجان (سبلان) است. اما برای نام فامیل پسرشان برخلاف معمول، نام خانوادگی مادرش یعنی "آذری" را انتخاب کردند.
این انتخاب یک انتخاب آگاهانه و با هدف اعتراض به فرهنگ مردسالار و قوانین تبعیض آمیز بر علیه زنان در جامعه ایران بوده است •آنها در متنی که برای آموزشکده توانا نوشتهاند، در چرایی این تصمیم خود بیشتر توضیح دادهاند: «شاید یکی از اعتقاداتی که محوریت مردان در جوامع ما را به دنبال داشته، باور به انتقال نسل خانوادگی از طریق مردان است که در انتقال نام خانوادگی پدر بر فرزندان نمود پیدا میکند. بدون شک این باور زمینه ساز ارزش شدن مفاهیمی عرفی چون «غیرت مردانه» و «ناموس» میشود که در عمل موجب تحدید آزادی زنان میشوند.
در ادامهی همین ارزشهای برساخته در جامعه است که قوانین تعریف شده نیز تنها مردان را به عنوان اصل قبول کرده و نقش زنان را فرعی میداند. به نظر ما قانونی که قیمومیت فرزند را بعد از مرگ پدرش به پدربزرگش و یا حتی عمویش میسپارد و نه مادرش، و قانونی که نام خانوادگی پدر را بالاجبار برای فرزندان انتخاب میکند، ریشهی مشترک دارند و آن هم باور به محور بودن مردان در اذهان مردمان ماست. همین ذهنیت در محبوب بودن فرزندان پسر هم قابل مشاهده است.
انتخاب نام خانوادگی مادر، در واقع، اعتراض به عرف و قوانینی است که سمبل آنها انتخاب اجباری نام خانوادگی پدرانه است. طبق قوانین سوئد، کودک میتواند نام فامیلی پدر و یا مادر و یا هردو را داشته باشد. شاید برای رعایت اصل تساوی حقوق، گزینش نام خانوادگی هر دوی پدر و مادر منطقی به نظر برسد. ولی ترجبح ما، نه برقراری تساوی در امر نام خانوادگی فرزندمان بلکه استفاده از این فرصت برای حساسیت زایی هر چه بیشتر در مورد باورهای تبعیض آمیز جامعهمان بود. امیدواریم این انتخاب ما به نوبهی خود کمک کند تا تلنگری به اذهان زده شود و حساسیتها در این مورد بیشتر برانگیخته شود.. در این میان از خانوادههایمان که این اقدام ما را با دلگرمی پذیرفتند، ممنونیم.
goo.gl/cZo2J8
دومان – عذرا، ژانویه ۲۰۱۷-سوئد»
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
این انتخاب یک انتخاب آگاهانه و با هدف اعتراض به فرهنگ مردسالار و قوانین تبعیض آمیز بر علیه زنان در جامعه ایران بوده است •آنها در متنی که برای آموزشکده توانا نوشتهاند، در چرایی این تصمیم خود بیشتر توضیح دادهاند: «شاید یکی از اعتقاداتی که محوریت مردان در جوامع ما را به دنبال داشته، باور به انتقال نسل خانوادگی از طریق مردان است که در انتقال نام خانوادگی پدر بر فرزندان نمود پیدا میکند. بدون شک این باور زمینه ساز ارزش شدن مفاهیمی عرفی چون «غیرت مردانه» و «ناموس» میشود که در عمل موجب تحدید آزادی زنان میشوند.
در ادامهی همین ارزشهای برساخته در جامعه است که قوانین تعریف شده نیز تنها مردان را به عنوان اصل قبول کرده و نقش زنان را فرعی میداند. به نظر ما قانونی که قیمومیت فرزند را بعد از مرگ پدرش به پدربزرگش و یا حتی عمویش میسپارد و نه مادرش، و قانونی که نام خانوادگی پدر را بالاجبار برای فرزندان انتخاب میکند، ریشهی مشترک دارند و آن هم باور به محور بودن مردان در اذهان مردمان ماست. همین ذهنیت در محبوب بودن فرزندان پسر هم قابل مشاهده است.
انتخاب نام خانوادگی مادر، در واقع، اعتراض به عرف و قوانینی است که سمبل آنها انتخاب اجباری نام خانوادگی پدرانه است. طبق قوانین سوئد، کودک میتواند نام فامیلی پدر و یا مادر و یا هردو را داشته باشد. شاید برای رعایت اصل تساوی حقوق، گزینش نام خانوادگی هر دوی پدر و مادر منطقی به نظر برسد. ولی ترجبح ما، نه برقراری تساوی در امر نام خانوادگی فرزندمان بلکه استفاده از این فرصت برای حساسیت زایی هر چه بیشتر در مورد باورهای تبعیض آمیز جامعهمان بود. امیدواریم این انتخاب ما به نوبهی خود کمک کند تا تلنگری به اذهان زده شود و حساسیتها در این مورد بیشتر برانگیخته شود.. در این میان از خانوادههایمان که این اقدام ما را با دلگرمی پذیرفتند، ممنونیم.
goo.gl/cZo2J8
دومان – عذرا، ژانویه ۲۰۱۷-سوئد»
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. دومان رادمهر و عذرا آذری از زمره فعالان در زمینه #حقوق_بشر و حقوق اقلیتها هستند. آنها به علت فعالیتهای خود مجبور به ترک ایران شدهاند و هم اکنون ساکن سوئد هستند. فرزند آنها حدود سه هفته پیش متولد شده است. این زوج جوان که خود تبار ترک دارند، نام فرزند…
تولد نوزاد در بیابان های اطراف تهران
محمد طحانى
مرتبط:
بچههای اعتیاد:
http://bit.ly/1L8sPRh
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
محمد طحانى
مرتبط:
بچههای اعتیاد:
http://bit.ly/1L8sPRh
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
خانوادههای کولبرهای کشته شده در بهمن سردشت از وضع زندگی عزیزانشان میگویند
ما مرزنشینان بیکار داغدیدهایم
http://ht.ly/s65D308B8EE
مرتبط:
کولبران کُرد
http://bit.ly/2jjd99N
@Tavaana_TavaanaTech
ما مرزنشینان بیکار داغدیدهایم
http://ht.ly/s65D308B8EE
مرتبط:
کولبران کُرد
http://bit.ly/2jjd99N
@Tavaana_TavaanaTech
«حالا که این همه علیه سیاست های تبعیض نژادی ترامپ مطلب می نویسیم، بد نیست یک نگاهی هم به فهرست شهرهایی در ایران بیندازیم که ورود مهاجران بویژه افغان ها و عراقی ها به آن ممنوع است.ممنوعیت ورود مهاجران افغانستانی و عراقی و بقیه به این همه شهر اگر نژادپرستی نیست، چیست؟ما هم به اندازه کافی سیاست های تبعیض امیز را در ایران نسبت به مهاجران اجرا کرده ایم، ما هم به اندازه کافی نژاد پرست هستیم....به رفتار ترامپ اعتراض می کنیم، به اجرای سیاست های مشابه در کشور خودمان هم اعتراض کنیم.اعتراضی هرچند کوچک...»
اسامی شهرها و محدودیت ها را در جدول زیر ببینید.
برگرفته از صفحه Jila Baniyaghoob روزنامهنگار ساکن ایران
شما چه فکر میکنید؟
goo.gl/cJHGmW
مطالب مرتبط:
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl
مهمانان ناخوانده: نقض حقوق پناهندگان و مهاجرین افغان توسط ايران
http://bit.ly/2jEBZfJ
پناهندگان
http://bit.ly/2drC2tx
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
اسامی شهرها و محدودیت ها را در جدول زیر ببینید.
برگرفته از صفحه Jila Baniyaghoob روزنامهنگار ساکن ایران
شما چه فکر میکنید؟
goo.gl/cJHGmW
مطالب مرتبط:
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl
مهمانان ناخوانده: نقض حقوق پناهندگان و مهاجرین افغان توسط ايران
http://bit.ly/2jEBZfJ
پناهندگان
http://bit.ly/2drC2tx
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. «حالا که این همه علیه سیاست های #تبعیض_نژادی ترامپ مطلب می نویسیم، بد نیست یک نگاهی هم به فهرست شهرهایی در ایران بیندازیم که ورود #مهاجران بویژه #افغان ها و #عراقی ها به آن ممنوع است.ممنوعیت ورود مهاجران افغانستانی و عراقی و بقیه به این همه شهر اگر #نژادپرستی…
در طبیعت ایران هر دقیقه یک پلاسکو فرو میریزد
رسانه های وابسته به شهرداری تهران سه روز پس از وقوع حادثه پلاسکو فیلمی منتشر کردند که نشان می داد قالیباف ماهها قبل در یک سخنرانی خطر وقع یک فاجعه در این ساختمان را هشدار داده است. آنچه که شهردار در این فیلم می گوید البته واقع بینانه است.
خلاصه (و نقل به مضمون) اینکه: "ما بارها به ذینفعان این ساختمان هشدار داده ایم. اما توجهی نکرده اند. الآن چاره ای نیست جز اینکه پلاسکو را تعطیل کنیم اما این به معنای بیکاری هزاران نفر خواهد بود و ممکن است حتی به یک شورش تبدیل شود و در آن صورت حتی همین رسانه های اصلاح طلب به ما حمله خواهند کرد که چرا در این وانفسای مشکلات اقتصادی نان هزاران خانواده را آجر کرده ایم". جمعه گذشته مهدی چمران رئیس شورای شهر نیز در یک سخنرانی در نماز جمعه تهران به چندین بار ارسال هشدارهای رسمی به مالکان ساختمان پلاسکو اشاره کرده و افزوده بود که مشکل مهمتر این است که سه هزار ساختمان در تهران وضعیتی مشابه ساختمان پلاسکو دارند. ساختمان هایی همانقدر ناایمن، که بعضا هر کدام محل سکونت و اشتغال هزاران نفر هستند اما نمی توان هم تعطیلشان کرد چون شرایط اقتصادی کشور اجازه نمی دهد. ابتدای همین هفته نیز رئیس ستاد مدیریت بحران در گفتگو با خبرگزاری فارس بخش هایی از یک گزارش فنی در باره وضعیت تهران متعاقب وقوع یک زلزله متوسط را اعلام کرده و از جمله گفته بود بیش از نیمی از ساختمان های تهران تاب تحمل زلزله را ندارند و محتمل است در همان لحظات اولیه وقوع زلزله تهران تا یک میلیون نفر کشته شوند.
پیش از این نیز بارها اعلام شده که مشکل آلودگی هوای تهران عجالتا قابل حل نیست چون تحمیل استانداردهای روزآمد به خودروسازان داخلی یا اجازه ورود خودروهای برقی به تعطیلی خودروسازی در ایران و بیکاری صدها هزار نفر می انجامد. جانمایه همه این گفته ها یک چیز است: کسب و کار در ایران، حتی پر رونق ترین بخش های آن یعنی ساخت و ساز و خودروسازی و پوشاک، از هیچ بنیه یی برای رعایت حتی حداقلی از استانداردهای ایمنی و محیطی برخوردار نیست و هر فشاری در این باره به تعطیلی فعال ترین بخش های صنعت و تجارت خواهد انجامید.
کمابیش آنچه که در حوزه مدیریت شهری به واسطه حادثه پلاسکو صریح و عریان در برابر چشمان همگان قرار گرفت قبلا در حوزه محیط طبیعی هم مشاهده شده است. ماه پیش مجلس شورای اسلامی طرح تنفس ده ساله بهره برداری از مناطق جنگلی را معوق کرد به این بهانه که اجرای این طرح هزاران نفر را بیکار خواهد کرد و می تواند واکنش مردم محلی را در پی داشته باشد. طرح خروج دام از جنگل هم پیش از این دقیقا به همین بهانه نیمه کاره رها شده بود. هشدارهای مکرر در باره خشکیدگی ایران، فرسایش خاک، بیابانزایی، خشکیدن اغلب دریاچه ها و تالاب ها و رودخانه ها و نابودی منابع آب زیرزمینی و فرونشست زمین نیز عملا واکنشی در پی نداشته است. چونکه در کوتاه مدت بخش های زیادی از کشاورزی ناپایدار باید تعطیل شود، که مطلقا امکان آن وجود ندارد و در بلندمدت باید زیرساخت های کشاورزی پایدار فراهم شود که نیازمند سرمایه گذاری گسترده اقتصادی است و اکنون زمینه آن فراهم نیست. شاید بتوان تصور کرد که آنچه که در پلاسکو رخ داد به هر حال یک حادثه بود، که می توانست قابل اجتناب باشد، اما آنچه که در طبیعت ایران هم اکنون دارد رخ می دهد نه قابل اجتناب است و نه قابل جبران.
دشت هایی که دچار فرونشست می شوند هزاران سال به دیر خواهد انجامید و شاید هم هرگز دوباره نتوانند به زادآوری پیشین بازگردند. بارها گفته شده که تداوم خشکاندن تعمدی عرصه های طبیعی (با تخصیص حقابه آنها به اراضی کشاورزی) گونه ای قتل سرزمین است. وضعیتی که در گوشه گوشه از طبیعت ایران تداوم دارد، تا چرخ کشاورزی نیم بندی که حاصل آن روستاییانی نیم سیر نیم گرسنه بوده از حرکت بازنماند. قالیباف در آن سخنرانی به واقع توپ را از زمین شهرداری به زمین حاکمیت شوت کرده است: وقت پرداختن به امنیت و سلامت نیست چون فعلا نظام لنگ سیرکردن شکم مردم است. کمتر به این صراحت سیستم مدیریتی کشور به تعلیق کامل نظام مدیریت محیطی در ایران اعتراف کرده است. در شهر ذخیره اراضی فروخته می شود تا بودجه جاری شهرداری (صرفا در حدی که زباله ها در خیابان نمانند و ترافیک قفل نشود) فراهم شود و در بیرون شهر هم همه آبها از طبیعت ستانده شده و به وضعیتی زیانبار از کشاورزی ناپایدار اختصاص یافته که تداوم آن توجیه اکولوژیک که هیچ، حتی توجیه اقتصادی هم ندارد.
ادامه در پست بعد👇
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
رسانه های وابسته به شهرداری تهران سه روز پس از وقوع حادثه پلاسکو فیلمی منتشر کردند که نشان می داد قالیباف ماهها قبل در یک سخنرانی خطر وقع یک فاجعه در این ساختمان را هشدار داده است. آنچه که شهردار در این فیلم می گوید البته واقع بینانه است.
خلاصه (و نقل به مضمون) اینکه: "ما بارها به ذینفعان این ساختمان هشدار داده ایم. اما توجهی نکرده اند. الآن چاره ای نیست جز اینکه پلاسکو را تعطیل کنیم اما این به معنای بیکاری هزاران نفر خواهد بود و ممکن است حتی به یک شورش تبدیل شود و در آن صورت حتی همین رسانه های اصلاح طلب به ما حمله خواهند کرد که چرا در این وانفسای مشکلات اقتصادی نان هزاران خانواده را آجر کرده ایم". جمعه گذشته مهدی چمران رئیس شورای شهر نیز در یک سخنرانی در نماز جمعه تهران به چندین بار ارسال هشدارهای رسمی به مالکان ساختمان پلاسکو اشاره کرده و افزوده بود که مشکل مهمتر این است که سه هزار ساختمان در تهران وضعیتی مشابه ساختمان پلاسکو دارند. ساختمان هایی همانقدر ناایمن، که بعضا هر کدام محل سکونت و اشتغال هزاران نفر هستند اما نمی توان هم تعطیلشان کرد چون شرایط اقتصادی کشور اجازه نمی دهد. ابتدای همین هفته نیز رئیس ستاد مدیریت بحران در گفتگو با خبرگزاری فارس بخش هایی از یک گزارش فنی در باره وضعیت تهران متعاقب وقوع یک زلزله متوسط را اعلام کرده و از جمله گفته بود بیش از نیمی از ساختمان های تهران تاب تحمل زلزله را ندارند و محتمل است در همان لحظات اولیه وقوع زلزله تهران تا یک میلیون نفر کشته شوند.
پیش از این نیز بارها اعلام شده که مشکل آلودگی هوای تهران عجالتا قابل حل نیست چون تحمیل استانداردهای روزآمد به خودروسازان داخلی یا اجازه ورود خودروهای برقی به تعطیلی خودروسازی در ایران و بیکاری صدها هزار نفر می انجامد. جانمایه همه این گفته ها یک چیز است: کسب و کار در ایران، حتی پر رونق ترین بخش های آن یعنی ساخت و ساز و خودروسازی و پوشاک، از هیچ بنیه یی برای رعایت حتی حداقلی از استانداردهای ایمنی و محیطی برخوردار نیست و هر فشاری در این باره به تعطیلی فعال ترین بخش های صنعت و تجارت خواهد انجامید.
کمابیش آنچه که در حوزه مدیریت شهری به واسطه حادثه پلاسکو صریح و عریان در برابر چشمان همگان قرار گرفت قبلا در حوزه محیط طبیعی هم مشاهده شده است. ماه پیش مجلس شورای اسلامی طرح تنفس ده ساله بهره برداری از مناطق جنگلی را معوق کرد به این بهانه که اجرای این طرح هزاران نفر را بیکار خواهد کرد و می تواند واکنش مردم محلی را در پی داشته باشد. طرح خروج دام از جنگل هم پیش از این دقیقا به همین بهانه نیمه کاره رها شده بود. هشدارهای مکرر در باره خشکیدگی ایران، فرسایش خاک، بیابانزایی، خشکیدن اغلب دریاچه ها و تالاب ها و رودخانه ها و نابودی منابع آب زیرزمینی و فرونشست زمین نیز عملا واکنشی در پی نداشته است. چونکه در کوتاه مدت بخش های زیادی از کشاورزی ناپایدار باید تعطیل شود، که مطلقا امکان آن وجود ندارد و در بلندمدت باید زیرساخت های کشاورزی پایدار فراهم شود که نیازمند سرمایه گذاری گسترده اقتصادی است و اکنون زمینه آن فراهم نیست. شاید بتوان تصور کرد که آنچه که در پلاسکو رخ داد به هر حال یک حادثه بود، که می توانست قابل اجتناب باشد، اما آنچه که در طبیعت ایران هم اکنون دارد رخ می دهد نه قابل اجتناب است و نه قابل جبران.
دشت هایی که دچار فرونشست می شوند هزاران سال به دیر خواهد انجامید و شاید هم هرگز دوباره نتوانند به زادآوری پیشین بازگردند. بارها گفته شده که تداوم خشکاندن تعمدی عرصه های طبیعی (با تخصیص حقابه آنها به اراضی کشاورزی) گونه ای قتل سرزمین است. وضعیتی که در گوشه گوشه از طبیعت ایران تداوم دارد، تا چرخ کشاورزی نیم بندی که حاصل آن روستاییانی نیم سیر نیم گرسنه بوده از حرکت بازنماند. قالیباف در آن سخنرانی به واقع توپ را از زمین شهرداری به زمین حاکمیت شوت کرده است: وقت پرداختن به امنیت و سلامت نیست چون فعلا نظام لنگ سیرکردن شکم مردم است. کمتر به این صراحت سیستم مدیریتی کشور به تعلیق کامل نظام مدیریت محیطی در ایران اعتراف کرده است. در شهر ذخیره اراضی فروخته می شود تا بودجه جاری شهرداری (صرفا در حدی که زباله ها در خیابان نمانند و ترافیک قفل نشود) فراهم شود و در بیرون شهر هم همه آبها از طبیعت ستانده شده و به وضعیتی زیانبار از کشاورزی ناپایدار اختصاص یافته که تداوم آن توجیه اکولوژیک که هیچ، حتی توجیه اقتصادی هم ندارد.
ادامه در پست بعد👇
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
عبور از این وضعیت قطعا نیازمند آغاز فرآیند توسعه است. فرآیندی که آنقدر پول توی دست و بال شهر بریزد که بتوان سه هزار ساختمان آن را عجالتا تعطیل کرد تا وقتی که مطمئن باشیم راحت آتش نمی گیرند و اگر هم آتش گرفتند راحت فرو نمی ریزند. برای میلیونها کشاورز و دامدار امکان مضاعف سازی فرصت های معیشتی فراهم شود تا بتوان دست کم سالانه چهل میلیارد متر مکعب از آبی را که اکنون از طبیعت ستانده شده به عرصه های طبیعی بازگرداند تا با بازگشت رطویت خاک، ایران کمی از صدر فهرست کشورهای رودررو با بیابانزایی و فرسایش خاک و فرونشست زمین و ... فاصله بگیرد. مشکل این است اما که توسعه در جایی از راس هرم مازلو آغاز می شود: خودشکوفایی فرهنگی، و ایران اکنون همچنانکه قالیباف توصیف کرده (و به عنوان یک برگ برنده برای تبرئه شهرداری در ماجرای پلاسکو از آن استفاده کرده) چسبیده است به کف هرم مازلو: در تنگنای سیری و گرسنگی.
بایسته درنگ است که در دیگر بخش ها، همچون سیاست و فرهنگ و مسائل اجتماعی توسعه نیافتگی عمدتا هزینه جاری دارد. وضعیت موجود را دشوار می کند. اما در مدیریت محیطی غالبا توسعه نیافتگی به سرمایه سوزی می انجامد چونکه مقوله تعطیل نابردار حفاظت را تعلیق به محال می کند و این در نهایت به آینده سوزی منجر می شود. مثل همه آن عرصه هایی که هم اکنون به واسطه خشکاندن سرزمین برای همیشه بیابان و نابارور می شوند. اگر فرض کنیم تا اینجا فقط دو دقیقه وقت صرف کرده باشید برای خواندن این یادداشت، جالب است بدانید که در همین دو دقیقه ۶۰ متر مربع دیگر از مساحت ایران به بیابان تبدیل شده است. بر مبنای محاسبه ای که می گوید نرخ گسترش بیابانزایی در ایران هم اکنون به سالانه یک درصد کل مساحت کشور، و افزون بر ۳۰ متر مربع در هر دقیقه رسیده است.
در باره ارزش تاریخی و اکولوژیک هر متر مربع از خاک ایران می توان دوباره فکر کرد. به واقع در طبیعت ایران هر دقیقه یک پلاسکو دارد فرو می ریزد. شاید برای توده مردم و دولتمداران جمهوری اسلامی پلاسکو اولین تجربه مدهش رودررویی با واقعیت توسعه نیافتگی کشور باشد. اما برای دلمشغولان طبیعت و محیط زیست فرآیندی که به ویرانی پلاسکو منجر می شود کاملا آشناست. فاجعه پلاسکو از آن جهت دردناکتر است که شدیدتر واقعیت توسعه نیافتگی را عریان می کند. واقعیتی عمدتا به این خاطر مدهش که در آن حفظ محیط زیست تعلیق به امری تقریبا محال و تحقیقا دور از دسترس تحت عنوان توسعه است. تقریبا محال و تحقیقا دور از دسترس.
دکتر Nasser Karami
برگرفته از بیبیسی و صفحه نویسنده
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
بایسته درنگ است که در دیگر بخش ها، همچون سیاست و فرهنگ و مسائل اجتماعی توسعه نیافتگی عمدتا هزینه جاری دارد. وضعیت موجود را دشوار می کند. اما در مدیریت محیطی غالبا توسعه نیافتگی به سرمایه سوزی می انجامد چونکه مقوله تعطیل نابردار حفاظت را تعلیق به محال می کند و این در نهایت به آینده سوزی منجر می شود. مثل همه آن عرصه هایی که هم اکنون به واسطه خشکاندن سرزمین برای همیشه بیابان و نابارور می شوند. اگر فرض کنیم تا اینجا فقط دو دقیقه وقت صرف کرده باشید برای خواندن این یادداشت، جالب است بدانید که در همین دو دقیقه ۶۰ متر مربع دیگر از مساحت ایران به بیابان تبدیل شده است. بر مبنای محاسبه ای که می گوید نرخ گسترش بیابانزایی در ایران هم اکنون به سالانه یک درصد کل مساحت کشور، و افزون بر ۳۰ متر مربع در هر دقیقه رسیده است.
در باره ارزش تاریخی و اکولوژیک هر متر مربع از خاک ایران می توان دوباره فکر کرد. به واقع در طبیعت ایران هر دقیقه یک پلاسکو دارد فرو می ریزد. شاید برای توده مردم و دولتمداران جمهوری اسلامی پلاسکو اولین تجربه مدهش رودررویی با واقعیت توسعه نیافتگی کشور باشد. اما برای دلمشغولان طبیعت و محیط زیست فرآیندی که به ویرانی پلاسکو منجر می شود کاملا آشناست. فاجعه پلاسکو از آن جهت دردناکتر است که شدیدتر واقعیت توسعه نیافتگی را عریان می کند. واقعیتی عمدتا به این خاطر مدهش که در آن حفظ محیط زیست تعلیق به امری تقریبا محال و تحقیقا دور از دسترس تحت عنوان توسعه است. تقریبا محال و تحقیقا دور از دسترس.
دکتر Nasser Karami
برگرفته از بیبیسی و صفحه نویسنده
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
احضار و تهدید کولبر ۷۰ ساله به خاطر مصاحبه با بی بی سی
از سه روز پیش که تصویرش منتشر شده، خیلیاز مردم عادی با او تماس گرفتهاند تا برای عفونت دندان و جراحی صورتش به او کمک کنند اما هنگ مرزی کارت رفت و آمدش را از او گرفته است. خضر عسگرزاده پیرمردهفتاد ساله پیرانشهری است او از طریق کولبری امرار معاش میکند. سه روز پیش تلویزیون بی بی سی گزارشی از کولبران در منطقه کردستان عراق پخش کرد، خضر یکی از سوژههای آن گزارش بود.
پیرمردی که ده لاستیک را که حدود 120 کیلوگرم وزن داشتند یک روی کولش میانداخت و راهش را میگرفت تا مرز را رد کند، او در این گزارش میگوید برای هر بار که این کار را انجام میدهد شصت هفتاد هزارتومان گیرش میآید.
خضر عسگرزاده به خاطر همین گزارش اما تهدید شده: «هنگ مرزی کارتم را گرفتند که وقتی بر میگردم کارت را بگیرم اما موقع برگشت گفتند که کارت را اداره اطلاعات پیرانشهر گرفته و باید بروی آنجا و پیگیری کنی.»
کارت رفت و آمد مرز که به گفته خضر به کارت کولبری معروف شده بر ای مردم مناطق مرز نشین صادر میشود. او به ایران وایر میگوید: «مردم مناطق مرزی وقتی این کارت را دارند، اجازه دارند هفتهای یکبار به آن طرف مرز بروند و یکسری جنس با خودشان از آن طرف مرز بیاورند، این بارها گمرکی ندارند. کسانی این کارت را دارند به شکل قانونی کولبری میکنند. میتوانند هفتهای یک بار بروند و جنس بیاورند.»
به گفته خضر کارت رفت و آمد باید به امضای هنگ مرزی، اداره اطلاعات شهرستان و فرمانداری برسد. او روز گذشته به اداره اطلاعات پیرانشهر مراجعه کرده: «گفتند ما این کارت را به تو دادهایم که بروی بار بیاوری نه این که بروی و با بی بی سی مصاحبه کنی! گفتند تو آبروی کشور را بردهای ! من هم گفتم من چیز بدی نگفتم، این آقا میخواست به من کمک کند من هم گفتم خدا پدرت را بیامرزد. آنقدر بار برایش سنگین بود که نتوانست بلندش کند. من هیچ چیز علیه کشور نگفتم، از زندگی خودم گفتم و از کارم. کار غیر قانونی هم نمیکنم کارت رفت و آمد دارم . اما کارتم را پس ندادند و گفتند میخواهیم کارتت را باطل کنیم.»
او ماجرای کولبران سردشتی و بهمنی را که روی سرشان آوار شده را شنیده: «چهار تا جوان کولبر سردشتی زیر بهمن مردند، کولبری سخت است اما اگر کسی چاره دیگری داشته باشد که سراغ کولبری نمیرود.»
خضر عسگرزاده پدر پنج فرزند است. همه فرزندانش پسر هستند و 4 تای آنها ازدواج کردهاند اما هیچکدام به لحاظ مادی در وضعیت مناسبی نیستند که به او کمک کنند: «خودم هم که نه بیمهای دارم و نه چیزی، چارهای جز کولبری ندارم.»
او 14 سال در اداره کشاورزی پیرانشهر کار میکرده اما بعد از چهارده سال اخراج میشود: «کارگری و انبارداری میکردم اما گفتند تو سواد نداری، خانواده شهدا هم که نیستی، اداره نیازی به تو ندارد.» او مدتی در عراق زندگی کرده و بعد از بازگشت به ایران کولبری را انتخاب کرده کاری که خیلی از همشهریهایش برای امرار معاش انتخاب میکنند. زمستان و تابستان و گرما و سرما ندارد. او هفتهای یکبار به کردستان عراق میرود: «یه پولی به موتوری میدهم و بار را تا یک جایی برایم میآورند بعد حدود یک کیلومتر پیاده روی دارم . بعضی وقتها شصت ، هفتاد تومان برایم میماند اما بالاخره باید پول تاکسی، موتور و ... هم بدهم.»
صورت خضر به خاطر عفونتهای مکرر دندان و سکتهای که کرده فرمش را از دست داده. او میگوید: «چند بار عمل جراحی کردم، حالا باید عمل دیگری انجام دهم که هزینهاش خیلی زیاد بود و پول ندارم اما یک دکتر ی محبت کرده و قرار است شنبه در ارومیه من را ببیند و به وضعیتم رسیدگی کنند.»
مردم عادی زیادی هم از طرف محلیها توانستهاند او را پیدا کنند: «مردم خیلی تماس میگیرند، میگویند میخواهیم کمک کنیم من هم شماره کارت میدهم، هر کسی هر چقدر بتواند بریزد پنج هزارتومان، ده هزار تومان و...»
او هنو زکمک زیادی جمع نکرده اما تماسهای مردم و پرسیدن شماره کارتش دلش را گرم کرده: «همه محبت میکنند که انشالله بتوانم صورت و دندانها را درست کنم.» از او میپرسم بعد از مداوا باز هم کولبری میکنید؟ بدون معطللی میگوید: «کولبری نکنم چه کار کنم، زندگی سخت است. چارهای ندارم، بچههایم هم از خودم مستضعف تر هستند.»
ایران وایر
goo.gl/dmvhqn
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
از سه روز پیش که تصویرش منتشر شده، خیلیاز مردم عادی با او تماس گرفتهاند تا برای عفونت دندان و جراحی صورتش به او کمک کنند اما هنگ مرزی کارت رفت و آمدش را از او گرفته است. خضر عسگرزاده پیرمردهفتاد ساله پیرانشهری است او از طریق کولبری امرار معاش میکند. سه روز پیش تلویزیون بی بی سی گزارشی از کولبران در منطقه کردستان عراق پخش کرد، خضر یکی از سوژههای آن گزارش بود.
پیرمردی که ده لاستیک را که حدود 120 کیلوگرم وزن داشتند یک روی کولش میانداخت و راهش را میگرفت تا مرز را رد کند، او در این گزارش میگوید برای هر بار که این کار را انجام میدهد شصت هفتاد هزارتومان گیرش میآید.
خضر عسگرزاده به خاطر همین گزارش اما تهدید شده: «هنگ مرزی کارتم را گرفتند که وقتی بر میگردم کارت را بگیرم اما موقع برگشت گفتند که کارت را اداره اطلاعات پیرانشهر گرفته و باید بروی آنجا و پیگیری کنی.»
کارت رفت و آمد مرز که به گفته خضر به کارت کولبری معروف شده بر ای مردم مناطق مرز نشین صادر میشود. او به ایران وایر میگوید: «مردم مناطق مرزی وقتی این کارت را دارند، اجازه دارند هفتهای یکبار به آن طرف مرز بروند و یکسری جنس با خودشان از آن طرف مرز بیاورند، این بارها گمرکی ندارند. کسانی این کارت را دارند به شکل قانونی کولبری میکنند. میتوانند هفتهای یک بار بروند و جنس بیاورند.»
به گفته خضر کارت رفت و آمد باید به امضای هنگ مرزی، اداره اطلاعات شهرستان و فرمانداری برسد. او روز گذشته به اداره اطلاعات پیرانشهر مراجعه کرده: «گفتند ما این کارت را به تو دادهایم که بروی بار بیاوری نه این که بروی و با بی بی سی مصاحبه کنی! گفتند تو آبروی کشور را بردهای ! من هم گفتم من چیز بدی نگفتم، این آقا میخواست به من کمک کند من هم گفتم خدا پدرت را بیامرزد. آنقدر بار برایش سنگین بود که نتوانست بلندش کند. من هیچ چیز علیه کشور نگفتم، از زندگی خودم گفتم و از کارم. کار غیر قانونی هم نمیکنم کارت رفت و آمد دارم . اما کارتم را پس ندادند و گفتند میخواهیم کارتت را باطل کنیم.»
او ماجرای کولبران سردشتی و بهمنی را که روی سرشان آوار شده را شنیده: «چهار تا جوان کولبر سردشتی زیر بهمن مردند، کولبری سخت است اما اگر کسی چاره دیگری داشته باشد که سراغ کولبری نمیرود.»
خضر عسگرزاده پدر پنج فرزند است. همه فرزندانش پسر هستند و 4 تای آنها ازدواج کردهاند اما هیچکدام به لحاظ مادی در وضعیت مناسبی نیستند که به او کمک کنند: «خودم هم که نه بیمهای دارم و نه چیزی، چارهای جز کولبری ندارم.»
او 14 سال در اداره کشاورزی پیرانشهر کار میکرده اما بعد از چهارده سال اخراج میشود: «کارگری و انبارداری میکردم اما گفتند تو سواد نداری، خانواده شهدا هم که نیستی، اداره نیازی به تو ندارد.» او مدتی در عراق زندگی کرده و بعد از بازگشت به ایران کولبری را انتخاب کرده کاری که خیلی از همشهریهایش برای امرار معاش انتخاب میکنند. زمستان و تابستان و گرما و سرما ندارد. او هفتهای یکبار به کردستان عراق میرود: «یه پولی به موتوری میدهم و بار را تا یک جایی برایم میآورند بعد حدود یک کیلومتر پیاده روی دارم . بعضی وقتها شصت ، هفتاد تومان برایم میماند اما بالاخره باید پول تاکسی، موتور و ... هم بدهم.»
صورت خضر به خاطر عفونتهای مکرر دندان و سکتهای که کرده فرمش را از دست داده. او میگوید: «چند بار عمل جراحی کردم، حالا باید عمل دیگری انجام دهم که هزینهاش خیلی زیاد بود و پول ندارم اما یک دکتر ی محبت کرده و قرار است شنبه در ارومیه من را ببیند و به وضعیتم رسیدگی کنند.»
مردم عادی زیادی هم از طرف محلیها توانستهاند او را پیدا کنند: «مردم خیلی تماس میگیرند، میگویند میخواهیم کمک کنیم من هم شماره کارت میدهم، هر کسی هر چقدر بتواند بریزد پنج هزارتومان، ده هزار تومان و...»
او هنو زکمک زیادی جمع نکرده اما تماسهای مردم و پرسیدن شماره کارتش دلش را گرم کرده: «همه محبت میکنند که انشالله بتوانم صورت و دندانها را درست کنم.» از او میپرسم بعد از مداوا باز هم کولبری میکنید؟ بدون معطللی میگوید: «کولبری نکنم چه کار کنم، زندگی سخت است. چارهای ندارم، بچههایم هم از خودم مستضعف تر هستند.»
ایران وایر
goo.gl/dmvhqn
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. صلاح الدین خدیو؛ بهمن بیعدالتی بر شانه های کولبران . فجایع انسانی فربه تر از مرزهای زبانی و نژادی و قومی و مذهبی هستند. فاجعه هنگامی که رخ می دهد، با زبانی تلخ تمام بشریت را مخاطب قرار می دهد. از این حیث فرقی نیست بین فاجعه پلاسکو و سیل بلوچستان و آوار…
آموزشکده توانا
با سلام، در جواب این دوست عزیزی که استدلال کرده بودن که ترامپ حق داره بهمون ویزا نده چون ۳۸ ساله پرچم امریکا رو آتیش میزنیم: ۱- هیچ کدوم ازونایی که امریکا رو دوس دارن تا حالا یک بار هم تو عمرشون پرچم امریکا رو آتیش نزدن. ۲- آتیش زدن پرچم امریکا توسط رژیم…
نظر همراهان توانا:
۱.
"٣٨ ساله كه به هر مناسبتى پرچم آمريكا رو آتش ميزنيم ، رو زمين ميكشنيم و از روش رد ميشيم ، ميليونها بار فرياد زديم مرگ بر آمريكا ... اونوقت بعد از اين همه سال ١ رئيس جمهورشون نميخواد بهمون ويزا بده ، همه ى ايرانيا بهشون برخورده كه به ما توهين شده و ناراحتن!!!!
اما جالب اينه كه مردم همون آمريكا واسه دفاع از همين مردم ايران رفتن تو فرودگاه و با كاغذنوشته و پارچه نوشته دارن به تصميم رئيس جمهورشون اعتراض ميكنن . بعضى وقتا آدم به بعضى چيزا فكر كنه بد نيست."
۲.
"با سلام...در جواب به اون استدلالی که دوستمون علیه استدلال سوزوندن پرچم اوردن..
اولا که دولت و عواملش یا مردم فرقی از لحاظ ظاهر سیاسی یه کشور ندارن و عوامل دولت از همین مردم اند..
دوما که پرچمهای امریکا روی لباس مردم به خاطر طیف خاصی از جامعه اس و ربطی به تند رو ها که متاسفانه اکثریت جامعه رو تشکیل میدن(به غیر از تهران و شهر های بزرگ)نداره..(نگاهی به ۲۲ بهمن و دیگر مناسبت های اصول گرایان و تندرو ها بیاندازید)
سوما که شما به خاطر یه واقعه(مهاجرت) ی تاریخی که ۳۰۰ سال پیش اتفاق افتاده نمیتونی مردم یه کشور رو مهاجر خطاب کنی...اگر اینجوری نگاش کنیم خود ما(قوم اریایی)مهاجر هستیم..
چهارم اینکه من به شخصه موافق این عمل ترامپ نیستم و فقط در نقد این دوستمون اینارو گفتم
کمی واقع بین باشیم..با تشکر"
سپاس از همراهان توانا که نظرات مستقل خود را با ما در میان می گذارند.
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
۱.
"٣٨ ساله كه به هر مناسبتى پرچم آمريكا رو آتش ميزنيم ، رو زمين ميكشنيم و از روش رد ميشيم ، ميليونها بار فرياد زديم مرگ بر آمريكا ... اونوقت بعد از اين همه سال ١ رئيس جمهورشون نميخواد بهمون ويزا بده ، همه ى ايرانيا بهشون برخورده كه به ما توهين شده و ناراحتن!!!!
اما جالب اينه كه مردم همون آمريكا واسه دفاع از همين مردم ايران رفتن تو فرودگاه و با كاغذنوشته و پارچه نوشته دارن به تصميم رئيس جمهورشون اعتراض ميكنن . بعضى وقتا آدم به بعضى چيزا فكر كنه بد نيست."
۲.
"با سلام...در جواب به اون استدلالی که دوستمون علیه استدلال سوزوندن پرچم اوردن..
اولا که دولت و عواملش یا مردم فرقی از لحاظ ظاهر سیاسی یه کشور ندارن و عوامل دولت از همین مردم اند..
دوما که پرچمهای امریکا روی لباس مردم به خاطر طیف خاصی از جامعه اس و ربطی به تند رو ها که متاسفانه اکثریت جامعه رو تشکیل میدن(به غیر از تهران و شهر های بزرگ)نداره..(نگاهی به ۲۲ بهمن و دیگر مناسبت های اصول گرایان و تندرو ها بیاندازید)
سوما که شما به خاطر یه واقعه(مهاجرت) ی تاریخی که ۳۰۰ سال پیش اتفاق افتاده نمیتونی مردم یه کشور رو مهاجر خطاب کنی...اگر اینجوری نگاش کنیم خود ما(قوم اریایی)مهاجر هستیم..
چهارم اینکه من به شخصه موافق این عمل ترامپ نیستم و فقط در نقد این دوستمون اینارو گفتم
کمی واقع بین باشیم..با تشکر"
سپاس از همراهان توانا که نظرات مستقل خود را با ما در میان می گذارند.
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
آموزشکده توانا
اعتراض مدنی حق هر شهروند است و البته در مواجهه با امر ناعادلانه، اعتراض مدنی – بقول گاندی - وظیفه هر شهروند خواهد بود. اما فرم و چگونگی اعتراض، بنا به جایگاه و دیدگاه افراد، میتواند متفاوت باشد. تصمیم تعلیق صدور #ویزا برای شهروندان عادی چند کشور مسلمان از…
نظر ارسالی همراهان توانا:
ﮐﺎﻣﻨﺘﻬﺎیی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ بایکوت کردن اسکار توسط ترانه علیدوستی ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻫﺠﻤﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻪ ﻣﺬﺍﻕ ﺧﯿﻞ ﻋﻈﯿﻤﯽ ﺧﻮﺵ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺎ ﻧﮑﺘﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺣﺮﮐﺖ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻋﻮﺍﻡ ﻓﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﻣﺨﺘﺺ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﮔﺎﻥ
ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻭ ﮐﻤﺎﻝ ﺑﻪ ﺗﺮﺍﻣﭗ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮔﻮﯾﺎ ﮐﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕﻫﺎﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻋﺮﺻﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻨﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺍﻣﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﺸﺪ، ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﺯﺷﺖ ﻧﮋﺍﺩﭘﺮﺳﺘﯽ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻓﻘﻂ ﺭﻓﺘﻦ ﯾﺎ ﻧﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻧﺒﻮﺩ، ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﯿﻮﻓﺎﺷﯿﺴﻤﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﭘﻮﺷﺶ ﺧﻮﺵ ﺁﺏ ﻭ ﺭﻧﮓ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎ ﻭﻗﺎﺣﺖ ﻭ ﺁﺷﮑﺎﺭﺍ ﺳﺮﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ. ﻧﮋﺍﺩﭘﺮﺳﺘﯽ ﺯﺷﺖ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﺟﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﺯﺷﺖ ﻭ ﻧﻨﮕﯿﻦ ﻭ ﻗﺒﯿﺢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺷﻮﺩ .ﺧﻮﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻩ ﻫﺮﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ . ﺣﻤﺎﯾﺖ
ﻗﺎﻃﻌﺎﻧﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺗﺮﺍﻣﭗ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﮔﻮﺍﻩ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﯾﮑﺎﺗﻮﺭ ﻃﻠﺒﯽ
ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻤﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﻫﯿﺘﻠﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ خود ﺁﻟﻤﺎﻥ ﻧﺎﺯﯼ گذﺷﺘﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ . ﺛﺎﻧﯿﺎ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﯼ ﭼﻮﻥ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻭ ﺗﮑﺬﯾﺐ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﺮﺯ ﻭ ﻧﻔﺮﺗﺸﺎﻥ ﯾﮏ ﭘﺴﺖ ﺍﯾﻨﺴﺘﺎﮔﺮﺍﻣﯽ، ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﭘﺲ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﮊﺳﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺫﻫﻦ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﻋﺪﻩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﻫﺎ ﻭﺁﻗﺎﺯﺍﺩﮔﺎﻥ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﮔﻮﯾﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﯾﺎ ﺩﺯﺩﻧﺪ ﯾﺎ ﺍﺧﺘﻼﺱ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ
ﺍﯾﻦ ﺣﺠﻢ ﺍﺯ ﻧﻔﺮﺕ ﻭ ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﭘﯿﺸﺪﺍﻭﺭﯼ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﺗﺮﺳﻨﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺂﯾﺪ . ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﺎ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻝ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺴﺖ که شماهاییﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ ﺧﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﯿرید، ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ؟ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻩ
ﺍﯾﺪ؟ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﯾﺎ ﺍﺻﻼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﺪ. ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﺜﺎﻝ
ﻣﺮﯾﻞ ﺍﺳﺘﺮﯾﭗ ﻭ ﺁﻧﺠﻼ ﺩﯾﻮﯾﺲ ﺁﺷﮑﺎﺭﺍ ﻭ ﺑﯽ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﮐﺸﻮﺭﺷﺎﻥ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ
ﮐﻨﻨﺪ . ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺳﯿﻤﺎ ﺩﺭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉﺍﻟﺘﺼﻮﯾﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ، ﯾﺎ ﻣﻌﺘﻤﺪﺁﺭﯾﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﯼ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﻟﺤﻀﻮﺭ ﻭ ﻭ ﻣﻤﻨﻮﻉﺍﻟﻮﺟﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺁﻫﻨﮕﺮﺍﻧﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﻟﺨﺮﻭﺝ، ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺷﺠﺎﻋﺖٍ ﺁﺷﮑﺎﺭ، ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺍﯼﺍﺳﺖ . ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﺧﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺗﺎ ﺑﺤﺎﻝ ﺻﻒ ﺍﻭﻝ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﺪ؟ ﻗﻄﻌﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ . ﭼﻮﻥ ﺷﻐﻞ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻌﺘﺎﻥ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ
ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ . ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﻟﮑﺎﺭ ﯾﺎ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ؟ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ
ﺍﺳﺖ؟ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﻬﻢ ﺑﻮﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻥ ﺷﺨﺺ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺍﻧﺪ؟ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﺧﻮﺏ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﻠﯿﻨﺎ ﻣﺮﮐﻮﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﻃﺮﻓﻪ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ مبارزه ای علیه این نظام توتالیتر ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﯿﺪ ﻻﺍﻗﻞ بگذارید بقیه ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻄﻮﻁ ﻗﺮﻣﺰ بهشانﺍﺟﺎزﻩ ﻣﯿﺪﻫد ﺣﺮﻓﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﻨﺪ . ﺑﺎﻻﯼ ﮔﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮐﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯾﺴﺖ . ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﻥ ﭘﺸﺖ ﺻﻔحﺎﺕ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻭ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﻫﺸﺘﮓ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺷﻬﺎﻣﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺳﻠﺒﺮﯾﺘﯽ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ. ﺩﺭ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﻭ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻃﻠﺒﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯾﺪ ﻭ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﺑﺎ ﺗﻮﯾﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻫﺎﯼ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭﺿﻊ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻨﺪ؟ ﻧﻪ ﻫﯿﭻ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﻫﺸﺘﮓ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻫﯿﭻ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪﺍﯼ ﺑﺎ ﮐﻤﭙﯿﻦ ﭘﺮﺁﺏ ﺷﺪ .ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﻌﻀﻼﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭﻣﯿﺪﻫﺪ،ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﺠﺎﯼ ﻣﺘﻬﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ (ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻤﺖ ﺍﺟﺮﺍﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ) ﺩﺭ ﺻﻔﺤﺎﺕ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺍﯾﻨﺴﺘﺎﮔﺮﺍﻡ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺮﺍﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﮐﻨﯿﺪ
نیما محمدی پور
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
ﮐﺎﻣﻨﺘﻬﺎیی ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺮﺍﻣﻮﻥ بایکوت کردن اسکار توسط ترانه علیدوستی ﻣﻨﺘﺸﺮ ﺷﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﺎﻣﻞ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﻧﺨﺴﺘﯿﻦ ﻫﺠﻤﻪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ ﭼﻨﯿﻦ ﺑﺮ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺑﻪ ﻣﺬﺍﻕ ﺧﯿﻞ ﻋﻈﯿﻤﯽ ﺧﻮﺵ ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﻣﺎ ﻧﮑﺘﻪ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺣﺮﮐﺖ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﻋﻮﺍﻡ ﻓﺮﯾﺒﺎﻧﻪ ﻭ ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻨﯿﻦ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﺍﯼ ﺭﺍ ﻣﺨﺘﺺ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪﺍﻥ ﻭ ﺁﻗﺎﺯﺍﺩﮔﺎﻥ
ﻣﯿﺪﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺣﻖ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻭ ﮐﻤﺎﻝ ﺑﻪ ﺗﺮﺍﻣﭗ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮔﻮﯾﺎ ﮐﻪ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕﻫﺎﯼ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﻋﺮﺻﻪ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻨﮓ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺍﻣﺎ ﭼﯿﺰﯼ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﯾﺪﻩ ﻧﺸﺪ، ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﭼﻬﺮﻩ ﺯﺷﺖ ﻧﮋﺍﺩﭘﺮﺳﺘﯽ ﺑﻮﺩ، ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻓﻘﻂ ﺭﻓﺘﻦ ﯾﺎ ﻧﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻧﺒﻮﺩ، ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﻧﯿﻮﻓﺎﺷﯿﺴﻤﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﭘﻮﺷﺶ ﺧﻮﺵ ﺁﺏ ﻭ ﺭﻧﮓ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎ ﻭﻗﺎﺣﺖ ﻭ ﺁﺷﮑﺎﺭﺍ ﺳﺮﺑﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ. ﻧﮋﺍﺩﭘﺮﺳﺘﯽ ﺯﺷﺖ ﺍﺳﺖ ﻫﺮ ﺟﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺑﯿﻔﺘﺪ ﺯﺷﺖ ﻭ ﻧﻨﮕﯿﻦ ﻭ ﻗﺒﯿﺢ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺤﮑﻮﻡ ﺷﻮﺩ .ﺧﻮﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺧﻮﺍﻩ ﻫﺮﺟﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮ . ﺣﻤﺎﯾﺖ
ﻗﺎﻃﻌﺎﻧﻪ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺗﺮﺍﻣﭗ ﺑﻪ ﺧﻮﺑﯽ ﮔﻮﺍﻩ ﺍﯾﻨﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﺣﯿﻪ ﺩﯾﮑﺎﺗﻮﺭ ﻃﻠﺒﯽ
ﺩﺭ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﺩ ﮐﻤﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﻃﺮﻓﺪﺍﺭﺍﻥ ﻫﯿﺘﻠﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺍﺯ خود ﺁﻟﻤﺎﻥ ﻧﺎﺯﯼ گذﺷﺘﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺳﺖ . ﺛﺎﻧﯿﺎ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﯼ ﭼﻮﻥ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺛﺎﺑﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻭ ﺗﮑﺬﯾﺐ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﺮﺯ ﻭ ﻧﻔﺮﺗﺸﺎﻥ ﯾﮏ ﭘﺴﺖ ﺍﯾﻨﺴﺘﺎﮔﺮﺍﻣﯽ، ﺑﯽ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﭘﺲ ﻧﺴﺒﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﮊﺳﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺫﻫﻦ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﻋﺪﻩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﻮﻟﺪﺍﺭﻫﺎ ﻭﺁﻗﺎﺯﺍﺩﮔﺎﻥ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﻪ ﺍﻣﺮﯾﮑﺎ ﺑﺮﻭﻧﺪ ﮔﻮﯾﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﯾﺎ ﺩﺯﺩﻧﺪ ﯾﺎ ﺍﺧﺘﻼﺱ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ
ﺍﯾﻦ ﺣﺠﻢ ﺍﺯ ﻧﻔﺮﺕ ﻭ ﮐﯿﻨﻪ ﻭ ﭘﯿﺸﺪﺍﻭﺭﯼ ﮐﻪ ﺣﻘﯿﻘﺘﺎ ﺗﺮﺳﻨﺎﮎ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﻣﯿﺂﯾﺪ . ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﺎ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﯾﻢ؟ ﺍﻣﺎ ﺣﺎﻝ ﺳﻮﺍﻝ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﺴﺖ که شماهاییﮐﻪ ﺑﻪ ﺗﺮﺍﻧﻪ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ ﺧﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﯿرید، ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺮﻭﻥ ﺭﻓﺖ ﺍﺯ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﻭﻧﺎﺑﺴﺎﻣﺎﻧﯽ ﻫﺎﯼ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﯾﺪ؟ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺣﺎﮐﻢ ﺑﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﮐﺮﺩﻩ
ﺍﯾﺪ؟ ﺷﻤﺎ ﮔﻮﯾﺎ ﺍﺻﻼ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﺪ. ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﻣﺜﺎﻝ
ﻣﺮﯾﻞ ﺍﺳﺘﺮﯾﭗ ﻭ ﺁﻧﺠﻼ ﺩﯾﻮﯾﺲ ﺁﺷﮑﺎﺭﺍ ﻭ ﺑﯽ ﻭﺍﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﻫﺎﯼ ﮐﺸﻮﺭﺷﺎﻥ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ
ﮐﻨﻨﺪ . ﺩﺭ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩ ﺑﻪ ﺻﺪﺍ ﻭ ﺳﯿﻤﺎ ﺩﺭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉﺍﻟﺘﺼﻮﯾﺮ ﻣﯿﺸﻮﺩ، ﯾﺎ ﻣﻌﺘﻤﺪﺁﺭﯾﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﮐﻤﺘﺮﯾﻦ ﺍﻧﺘﻘﺎﺩﯼ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﻟﺤﻀﻮﺭ ﻭ ﻭ ﻣﻤﻨﻮﻉﺍﻟﻮﺟﻮﺩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺁﻫﻨﮕﺮﺍﻧﯽ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﻟﺨﺮﻭﺝ، ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺷﺠﺎﻋﺖٍ ﺁﺷﮑﺎﺭ، ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺍﯼﺍﺳﺖ . ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﺧﺮﺩﻩ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﺪ، ﺗﺎ ﺑﺤﺎﻝ ﺻﻒ ﺍﻭﻝ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯾﺪ؟ ﻗﻄﻌﺎ ﻫﯿﭽﮑﺪﺍﻡ . ﭼﻮﻥ ﺷﻐﻞ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻭ ﻣﻨﺎﻓﻌﺘﺎﻥ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ
ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﺩﺍﺭﺩ . ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﻌﻀﯽ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺍﻟﮑﺎﺭ ﯾﺎ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺑﻮﺩﻧﺪ،
ﻣﺮﺩﻡ ﮐﺠﺎ ﺑﻮﺩﻧﺪ؟ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﻫﻤﯿﺘﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺎﺭﮔﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﻧﻮﯾﺴﻨﺪﻩ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ
ﺍﺳﺖ؟ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﻣﻬﻢ ﺑﻮﺩ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﻥ ﺷﺨﺺ ﺍﺯ ﭼﻪ ﺭﺍﻩ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺍﻧﺪ؟ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﺧﻮﺏ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻇﻬﻮﺭ ﻣﻠﯿﻨﺎ ﻣﺮﮐﻮﺭﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﮐﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﯼ ﺩﻭﻃﺮﻓﻪ ﺍﺳﺖ. ﻭﻗﺘﯽ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﮐﻮﭼﮑﺘﺮﯾﻦ مبارزه ای علیه این نظام توتالیتر ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﯿﺪ ﻻﺍﻗﻞ بگذارید بقیه ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﻄﻮﻁ ﻗﺮﻣﺰ بهشانﺍﺟﺎزﻩ ﻣﯿﺪﻫد ﺣﺮﻓﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺰﻧﻨﺪ . ﺑﺎﻻﯼ ﮔﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻦ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﺷﮑﺎﻝ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﮐﺎﺭ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﯾﺴﺖ . ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﻥ ﭘﺸﺖ ﺻﻔحﺎﺕ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﻭ ﭘﺴﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﻭ ﻫﺸﺘﮓ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﺷﻬﺎﻣﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺳﻠﺒﺮﯾﺘﯽ ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﻧﺒﺎﺷﯿﺪ. ﺩﺭ ﺣﺎﺷﯿﻪ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﻭ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﻃﻠﺒﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﯾﺪ ﻭ ﺗﻮﻗﻊ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﺑﺎ ﺗﻮﯾﯿﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻫﺎﯼ
ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻭﺿﻊ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﮐﻨﻨﺪ؟ ﻧﻪ ﻫﯿﭻ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﻫﺸﺘﮓ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻫﯿﭻ ﺩﺭﯾﺎﭼﻪﺍﯼ ﺑﺎ ﮐﻤﭙﯿﻦ ﭘﺮﺁﺏ ﺷﺪ .ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺍﮔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﻣﻌﻀﻼﺕ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﺪ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺭﻣﯿﺪﻫﺪ،ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ ﻭ ﺑﺠﺎﯼ ﻣﺘﻬﻢ ﮐﺮﺩﻥ ﻋﻠﯿﺪﻭﺳﺘﯽ (ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﺳﻤﺖ ﺍﺟﺮﺍﯾﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ ) ﺩﺭ ﺻﻔﺤﺎﺕ ﻣﺠﺎﺯﯼ ﺍﯾﻨﺴﺘﺎﮔﺮﺍﻡ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎﯾﺘﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺮﺍﻥ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﮐﻨﯿﺪ
نیما محمدی پور
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
همايون شجريان با انتشار عکسی از استاد ، از روند مثبت درمان ایشان خبر داد
مراقبت هاى ويژه پزشكى از پدر به شدت ادامه داشته و باعث شده كه حال ايشان بهتر شود و ما هم اميدوارتر
@Tavaana_TavaanaTech
مراقبت هاى ويژه پزشكى از پدر به شدت ادامه داشته و باعث شده كه حال ايشان بهتر شود و ما هم اميدوارتر
@Tavaana_TavaanaTech
ادای دِینی به عباس زریاب خویی
goo.gl/qP1PdP
عباس زریاب خویی در بیستم مردادماه سال ۱۲۹۷ در شهر خوی از شهرهای آذربایجان غربی به دنیا آمد.
دکتر زریاب خویی از سال ۱۳۴۴ استاد تاریخ در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود و پیش از این در سال ۱۳۴۱ به دعوت والتر هنینگ که در آن زمان کرسی استادی دانشگاه برکلی داشت به برکلی رفت و به مدت دو سال در آن دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول شد. والتر هنینگ خاورشناس و ایرانشناسی آلمانی بود که متخصص زبانهای باستانی و پژوهشگر آئین مانی بود.
دکتر احمد تفضلی در مورد هنینگ و رابطهاش با زریاب خویی چنین میگوید: «هنينگ دانشمندی بود سختگير و به دست آوردن پسند خاطر او کاری بس دشوار بود. او نابغه بود و از ديگران توقع نبوغ داشت که البته انتظار به جايی نبود. با اينهمه، احاطهی علمی بینظير زرياب و سازگاری و بردباری و فروتنی او هنينگ را شيفتهاش کرد تا آنجا که از او خواست هميشه در برکلی بماند، اما زرياب که عاشق ايران بود، بازگشت به ايران و شغل کتابداری مجلس سنا را بر استادی دانشگاه برکلی ترجيح نهاد و به ايران بازگشت. زرياب اينجايی بود.»
زریاب خویی تا سال ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران مشغول به تدریس بود. خویی عضو انجمن فلسفه، عضو هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران، عضو فرهنگستان تاریخ و عضو بنیاد شاهنامهی فردوسی بود. همچنین با دایرهالمعارف فارسی زیر نظر غلامحسین مصاحب و همینطور دانشنامهی ایران و اسلام به همراهی احسان یارشاطر همکاری میکرد.
پس از انقلاب اسلامی زریاب خویی مجبور به ترک دانشگاه شد. احمد تفضلی در اینباره و حسرتش از این اتفاق میگوید: «پس از انقلاب، دستگاه اداری دانشگاه قدر او را ندانست و زریاب اجباراً دانشگاه را ترک گفت و از این راه دانشگاه بود که زیان فراوان دید نه او. فراغت ایام بازنشستگی او را مدتی به کنج خلوت دلخواستهٔ پژوهش کشاند، ولی هنگامی که بنیاد دایرهالمعارف اسلامی و مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و دایرهالمعارف تشیع تأسیس شد، بر همهی اهل علم و معرفت معلوم بود که هر دایرةالمعارفی در این زمینهها بدون همکاری پرثمر زریاب ناقص خواهد بود.
از اینرو بود که همه خاضعانه دست کمک به سوی او دراز کردند و از او درخواست همکاری کردند. زریاب کوشید تا رنجیدگی خود را از دستگاه اداری دولتی دانشگاه به دست فراموشی سپرد. با دل و جان با سازمانهای علمی نامبرده به همکاری پرداخت و اکنون مقالات او زینتبخش این دایرةالمعارفهاست.» (جشننامهی دکتر عباس زریاب خویی، یکی قطره باران، به کوشش احمد تفضلی ص ۷ تهران ۱۳۶۹) از دکتر عباس زریاب خویی آثار بسیاری به جا مانده است که هر کدام به تنهایی نشانهی عمق دانش این انسان بزرگ و خدمتگذار فرهنگ ایران است.
دکتر عباس زریاب خویی در ۱۴ بهمنماه ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.
https://tavaana.org/fa/Abbas_Zaryab
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/qP1PdP
عباس زریاب خویی در بیستم مردادماه سال ۱۲۹۷ در شهر خوی از شهرهای آذربایجان غربی به دنیا آمد.
دکتر زریاب خویی از سال ۱۳۴۴ استاد تاریخ در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران بود و پیش از این در سال ۱۳۴۱ به دعوت والتر هنینگ که در آن زمان کرسی استادی دانشگاه برکلی داشت به برکلی رفت و به مدت دو سال در آن دانشگاه به تدریس زبان و ادبیات فارسی مشغول شد. والتر هنینگ خاورشناس و ایرانشناسی آلمانی بود که متخصص زبانهای باستانی و پژوهشگر آئین مانی بود.
دکتر احمد تفضلی در مورد هنینگ و رابطهاش با زریاب خویی چنین میگوید: «هنينگ دانشمندی بود سختگير و به دست آوردن پسند خاطر او کاری بس دشوار بود. او نابغه بود و از ديگران توقع نبوغ داشت که البته انتظار به جايی نبود. با اينهمه، احاطهی علمی بینظير زرياب و سازگاری و بردباری و فروتنی او هنينگ را شيفتهاش کرد تا آنجا که از او خواست هميشه در برکلی بماند، اما زرياب که عاشق ايران بود، بازگشت به ايران و شغل کتابداری مجلس سنا را بر استادی دانشگاه برکلی ترجيح نهاد و به ايران بازگشت. زرياب اينجايی بود.»
زریاب خویی تا سال ۱۳۵۷ در دانشگاه تهران مشغول به تدریس بود. خویی عضو انجمن فلسفه، عضو هیئت امنای بنیاد فرهنگ ایران، عضو فرهنگستان تاریخ و عضو بنیاد شاهنامهی فردوسی بود. همچنین با دایرهالمعارف فارسی زیر نظر غلامحسین مصاحب و همینطور دانشنامهی ایران و اسلام به همراهی احسان یارشاطر همکاری میکرد.
پس از انقلاب اسلامی زریاب خویی مجبور به ترک دانشگاه شد. احمد تفضلی در اینباره و حسرتش از این اتفاق میگوید: «پس از انقلاب، دستگاه اداری دانشگاه قدر او را ندانست و زریاب اجباراً دانشگاه را ترک گفت و از این راه دانشگاه بود که زیان فراوان دید نه او. فراغت ایام بازنشستگی او را مدتی به کنج خلوت دلخواستهٔ پژوهش کشاند، ولی هنگامی که بنیاد دایرهالمعارف اسلامی و مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی و دایرهالمعارف تشیع تأسیس شد، بر همهی اهل علم و معرفت معلوم بود که هر دایرةالمعارفی در این زمینهها بدون همکاری پرثمر زریاب ناقص خواهد بود.
از اینرو بود که همه خاضعانه دست کمک به سوی او دراز کردند و از او درخواست همکاری کردند. زریاب کوشید تا رنجیدگی خود را از دستگاه اداری دولتی دانشگاه به دست فراموشی سپرد. با دل و جان با سازمانهای علمی نامبرده به همکاری پرداخت و اکنون مقالات او زینتبخش این دایرةالمعارفهاست.» (جشننامهی دکتر عباس زریاب خویی، یکی قطره باران، به کوشش احمد تفضلی ص ۷ تهران ۱۳۶۹) از دکتر عباس زریاب خویی آثار بسیاری به جا مانده است که هر کدام به تنهایی نشانهی عمق دانش این انسان بزرگ و خدمتگذار فرهنگ ایران است.
دکتر عباس زریاب خویی در ۱۴ بهمنماه ۱۳۷۳ در تهران درگذشت.
https://tavaana.org/fa/Abbas_Zaryab
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. ادای دِینی به عباس زریاب خویی . #عباس_زریاب_خویی در بیستم مردادماه سال ۱۲۹۷ در شهر #خوی از شهرهای #آذربایجان غربی به دنیا آمد. دکتر #زریاب_خویی از سال ۱۳۴۴ استاد تاریخ در دانشکده #ادبیات دانشگاه تهران بود و پیش از این در سال ۱۳۴۱ به دعوت والتر هنینگ که…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آيا عبور از خط اضطرار در خيابان زرنگی است؟
ویدیو از کانال «بنیاد فرهنگ زندگی»
مرتبط:
کتلین شیفِر:شما چه طور در جامعه تغییر ایجاد می کنید؟
http://bit.ly/2klRL1f
@Tavaana_TavaanaTech
ویدیو از کانال «بنیاد فرهنگ زندگی»
مرتبط:
کتلین شیفِر:شما چه طور در جامعه تغییر ایجاد می کنید؟
http://bit.ly/2klRL1f
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا
آيا عبور از خط اضطرار در خيابان زرنگی است؟ ویدیو از کانال «بنیاد فرهنگ زندگی» مرتبط: کتلین شیفِر:شما چه طور در جامعه تغییر ایجاد می کنید؟ http://bit.ly/2klRL1f @Tavaana_TavaanaTech
آيا عبور از خط اضطرار در خيابان زرنگی است؟
http://bit.ly/2jHz6e7
خط اضطرار کنار خیابان ویژه خودروهای امدادرسانی است که در صورت بروز حادثه، بتوانند با سرعت به نجات شهروندان بشتابند. اشغال این خطوط ممکن است باعث وارد شدن جبران ناپذیری به شهروندان شود. یادمان باشد تغییر رفتار شهروندان میتواند منجر به تغییر در جامعه شود. تغییر را از خودمان آغاز کنیم.
ویدیو از کانال «بنیاد فرهنگ زندگی»
در همین رابطه:
کتلین شیفِر:شما چه طور در جامعه تغییر ایجاد می کنید؟
http://bit.ly/2klRL1f
نقش شهروند
https://goo.gl/xOv9bS
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حقوق و مسئولیتهای شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R
ما و مدرنیت:
http://bit.ly/1U53Qou
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
http://bit.ly/2jHz6e7
خط اضطرار کنار خیابان ویژه خودروهای امدادرسانی است که در صورت بروز حادثه، بتوانند با سرعت به نجات شهروندان بشتابند. اشغال این خطوط ممکن است باعث وارد شدن جبران ناپذیری به شهروندان شود. یادمان باشد تغییر رفتار شهروندان میتواند منجر به تغییر در جامعه شود. تغییر را از خودمان آغاز کنیم.
ویدیو از کانال «بنیاد فرهنگ زندگی»
در همین رابطه:
کتلین شیفِر:شما چه طور در جامعه تغییر ایجاد می کنید؟
http://bit.ly/2klRL1f
نقش شهروند
https://goo.gl/xOv9bS
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حقوق و مسئولیتهای شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R
ما و مدرنیت:
http://bit.ly/1U53Qou
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
YouTube
آيا عبور از خط اضطرار در خيابان زرنگي است؟
شما فکر میکنید اگر بشه با کمی زرنگی جلوی شرمندگی را گرفت بهتره؟ حالا به نظر شما زرنگهای داخل این فیلم ذاتا زرنگ هستند یا زرنگی را آموخته اند؟ @bonyadfarhangz...
زادروز سیمون وی، متفکری که برای رنج دیگران جان داد
goo.gl/EFZWqV
تنها ۳۴ سال سن داشت که درگذشت. در اعتراض به اشغال فرانسه توسط آلمان نازی و برای ابراز همبستگی با هموطنانش که در دست آلمان نازی اسیر بودند غذا کم خورد و حتا از غذاخوردن امتناع کرد تا وضعیت جسمانیاش که به سل نیز مبتلا بود رو به وخامت گذاشت و جان سپرد.
او به سل مبتلا بود و پزشکان به او توصیه کرده بودند که باید بیشتر استراحت کند و غذای کافی بخورد اما او به خاطر هموطنانش رنج کشید و درگذشت.
این پایان ِ زندگی ِ «سیمون وی»، فیلسوف، عارف مسیحی و فعال اجتماعی فرانسوی است که در سوم فوریهی سال ۱۹۰۹ در پاریس به دنیا آمد و در ۲۴ اوت ۱۹۴۳ در انگلستان بر اثر خودداری از خوردن غذا در اعتراض به اشغالگری ِ آلمان نازی درگذشت.
سیمون وی در یک محیط خانوادگی فرانسوی-یهودی فرهیحته و اهل دانش به دنیا آمد. برادر بزرگتر او آندره وی از ریاضیدانان سرشناس در قرن بیستم بود. سیمون وی در همان دورهی کودکی و نوجوانی و با شیوهی تربیتی ِ بسیار برجسته دربارهی هنر، فرهنگ و ادب یونان و روم باستان و همچنین دربارهی اندیشههای اخلاقی بسیار آموخت و زبانهای یونانی، لاتین، سانسکریت و چند زبان دیگر را به خوبی فراگرفت و در زمینههای فلسفهی اخلاق، ادیان غربی و شرقی، علوم تجربی، ریاضیات، ادبیات و تاریخ بسیار مطالعه کرد و آموخت.
سیمون وی به خاطر عشقی که به محرومان داشت به مسیحیت گروید چرا که مسیحیت را دین بردگان میدانست و خود را با این بردگان یکی میانگاشت. سیمون وی در سال ۱۹۲۸ در آزمون ورودی دانشسرای عالی پاریس نفر اول شد و همتای مشهورش سیمون دوبوار در آن آزمون نفر دوم شد.
سیمون وی برای درک محرومان جامعه به مدت یکسال در کارخانهای به کار مشغول شد.
سیمون وی در سال ۱۹۳۶ در جنگ داخلی اسپانیا شرکت کرد و زخمی شد. برخی از کسانی که زندگی فکری و اجتماعی سیمون وی را نوشتهاند - از جمله لسلی فیدلر و ژاک کابائو- بر این نظر هستند که سیمون وی متفکری نظاممند و نظامساز نبوده است. آنچه را میتوان از نکات بارز زندگی سیمون وی دانست عشقورزی بی حد و حصر او به انسانها بوده است. عدالت اجتماعی نیز در نگاه وی از اعتبار بسیاری برخوردار بوده است.
همانطور که گفته شد اندیشههای سیمون وی چندان دارای انسجام نیست و نمیتوان او را متفکری صاحب سبک دانست اما آنچه در زندگی سیمون وی به قطع میتواند برای آدمی درسآموز باشد حساسیت او نسبت به عدالت اجتماعی و میزان بالای شفقت او با خلق است. اینکه انسانها بتوانند ورای باورهای مذهبیشان نسبت به رنج آدمیان حساس باشند و رنج دیگران را همچون رنج و درد خود بدانند و در پی تقلیل مرارت ِ دیگران بربیایند.
برای سیمون وی انسان و رنج او جایگاه ویژهای دارد. او در جایی میگوید:
«این اندیشه که خدا در جستوجوی انسان است بینایت زیبا و ژرف است؛ به محض آنکه جای به این اندیشه میسپارد که انسان در جستوجوی خداست انحطاط ظاهر میشود.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/FcFrxa
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/EFZWqV
تنها ۳۴ سال سن داشت که درگذشت. در اعتراض به اشغال فرانسه توسط آلمان نازی و برای ابراز همبستگی با هموطنانش که در دست آلمان نازی اسیر بودند غذا کم خورد و حتا از غذاخوردن امتناع کرد تا وضعیت جسمانیاش که به سل نیز مبتلا بود رو به وخامت گذاشت و جان سپرد.
او به سل مبتلا بود و پزشکان به او توصیه کرده بودند که باید بیشتر استراحت کند و غذای کافی بخورد اما او به خاطر هموطنانش رنج کشید و درگذشت.
این پایان ِ زندگی ِ «سیمون وی»، فیلسوف، عارف مسیحی و فعال اجتماعی فرانسوی است که در سوم فوریهی سال ۱۹۰۹ در پاریس به دنیا آمد و در ۲۴ اوت ۱۹۴۳ در انگلستان بر اثر خودداری از خوردن غذا در اعتراض به اشغالگری ِ آلمان نازی درگذشت.
سیمون وی در یک محیط خانوادگی فرانسوی-یهودی فرهیحته و اهل دانش به دنیا آمد. برادر بزرگتر او آندره وی از ریاضیدانان سرشناس در قرن بیستم بود. سیمون وی در همان دورهی کودکی و نوجوانی و با شیوهی تربیتی ِ بسیار برجسته دربارهی هنر، فرهنگ و ادب یونان و روم باستان و همچنین دربارهی اندیشههای اخلاقی بسیار آموخت و زبانهای یونانی، لاتین، سانسکریت و چند زبان دیگر را به خوبی فراگرفت و در زمینههای فلسفهی اخلاق، ادیان غربی و شرقی، علوم تجربی، ریاضیات، ادبیات و تاریخ بسیار مطالعه کرد و آموخت.
سیمون وی به خاطر عشقی که به محرومان داشت به مسیحیت گروید چرا که مسیحیت را دین بردگان میدانست و خود را با این بردگان یکی میانگاشت. سیمون وی در سال ۱۹۲۸ در آزمون ورودی دانشسرای عالی پاریس نفر اول شد و همتای مشهورش سیمون دوبوار در آن آزمون نفر دوم شد.
سیمون وی برای درک محرومان جامعه به مدت یکسال در کارخانهای به کار مشغول شد.
سیمون وی در سال ۱۹۳۶ در جنگ داخلی اسپانیا شرکت کرد و زخمی شد. برخی از کسانی که زندگی فکری و اجتماعی سیمون وی را نوشتهاند - از جمله لسلی فیدلر و ژاک کابائو- بر این نظر هستند که سیمون وی متفکری نظاممند و نظامساز نبوده است. آنچه را میتوان از نکات بارز زندگی سیمون وی دانست عشقورزی بی حد و حصر او به انسانها بوده است. عدالت اجتماعی نیز در نگاه وی از اعتبار بسیاری برخوردار بوده است.
همانطور که گفته شد اندیشههای سیمون وی چندان دارای انسجام نیست و نمیتوان او را متفکری صاحب سبک دانست اما آنچه در زندگی سیمون وی به قطع میتواند برای آدمی درسآموز باشد حساسیت او نسبت به عدالت اجتماعی و میزان بالای شفقت او با خلق است. اینکه انسانها بتوانند ورای باورهای مذهبیشان نسبت به رنج آدمیان حساس باشند و رنج دیگران را همچون رنج و درد خود بدانند و در پی تقلیل مرارت ِ دیگران بربیایند.
برای سیمون وی انسان و رنج او جایگاه ویژهای دارد. او در جایی میگوید:
«این اندیشه که خدا در جستوجوی انسان است بینایت زیبا و ژرف است؛ به محض آنکه جای به این اندیشه میسپارد که انسان در جستوجوی خداست انحطاط ظاهر میشود.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/FcFrxa
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. زادروز سیمون وی، متفکری که برای رنج دیگران جان داد . تنها ۳۴ سال سن داشت که درگذشت. در اعتراض به اشغال فرانسه توسط آلمان نازی و برای ابراز همبستگی با هموطنانش که در دست آلمان نازی اسیر بودند غذا کم خورد و حتا از غذاخوردن امتناع کرد تا وضعیت جسمانیاش…
اینجا فرودگاه مهرآباد است و سازمان هواپیمایی کشوری با صرف هزینه پوسترهای تبلیغاتی منتشر کرده و به درو دیوار فرودگاه چسبانده و پرچم کشور آمریکا که نماد مردم این کشور است را برای بیاحترامی روی زمین چسباندهاند تا مردم آن را لگد کنند.
اقداماتی از این دست چه تاثیری در بهبود شرایط زندگی و رفاه شهروندان دارد؟
آیا تبلیغ علیه خاندان پهلوی و روزنامهنگارانی چون مسیح علینژاد باعث تغییر دیدگاه مردم نسبت به آنها میشود؟
هدف این کارها چیست؟
goo.gl/k6XlQU
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
اقداماتی از این دست چه تاثیری در بهبود شرایط زندگی و رفاه شهروندان دارد؟
آیا تبلیغ علیه خاندان پهلوی و روزنامهنگارانی چون مسیح علینژاد باعث تغییر دیدگاه مردم نسبت به آنها میشود؟
هدف این کارها چیست؟
goo.gl/k6XlQU
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. اینجا #فرودگاه_مهرآباد است و سازمان هواپیمایی کشوری با صرف هزینه پوسترهای تبلیغاتی منتشر کرده و به درو دیوار #فرودگاه چسبانده و #پرچم کشور آمریکا که نماد مردم این کشور است را برای بیاحترامی روی زمین چسباندهاند تا مردم آن را لگد کنند. اقداماتی از این…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مد برای همه
دنیای مد متحول میشود. حضور معلولان در شوی لباس و دنیای مد
مرتبط:
کتاب «جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی» نوشته سعید سبزیان
https://goo.gl/Xik0l7
@Tavaana_TavaanaTech
دنیای مد متحول میشود. حضور معلولان در شوی لباس و دنیای مد
مرتبط:
کتاب «جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی» نوشته سعید سبزیان
https://goo.gl/Xik0l7
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا
مد برای همه دنیای مد متحول میشود. حضور معلولان در شوی لباس و دنیای مد مرتبط: کتاب «جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی» نوشته سعید سبزیان https://goo.gl/Xik0l7 @Tavaana_TavaanaTech
دنیای مد متحول میشود
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/17078
شاید تصویری که بیشتر ما از دنیای مد و مدلهای نمایش لباس داریم زنهایی لاغر، با پاهایی کشیده و صورتهایی استخوانی باشد که در استانداردهای صنعت مد و لباس تعیین شده است اما حالا شوهای لباسی به راه افتاده که معلولان هم در آن حضور دارند.
«دسترسی به امکانات و زیستن در همه نقاط اجتماع حق معلولان است. «دسترسی صرفاً به معنای امکان استفاده از ساختمانها و اتوبوسها و اماکن نیست. بله شامل همه انواع مواردی است که معلولان ممکن است در زندگی نیاز باشد از آن استفاده کنند. مثلاً کتابها باید به گونهای طراحی و آمادهسازی شوند که جامعه معلولان از آنها بیبهره نشود. خط به ریل باید امکان سریع را برای افراد نابینا فراهم کند، مدارس و دانشگاهها و ادارات باید به تمهیدات و امکاناتی در این باره بیندیشند. خیابانها باید از نشانههای متکثر استفاده کنند. علائم راهنمایی در چهارراه هم باید پاسخگو و راهنمای نابینایان باشد هم ناشنوایان. علائم شنیداری و دیداری در دو باید باشد. سایتهای دانشگاهها، سایتهای وزارتخانهها و تلفنخانهها باید به روشهایی مناسب معلولان بیندیشند، وزارتخانهها و ادارات باید به افرادی که تماس میگیرند اعلام کنند که امکان کمک به افراد معلول را دارند.»
آنچه خواندید بخشهایی از کتاب «جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی» نوشته سعید سبزیان بود.
فایل پیدیاف کتاب را دانلود کنید:
https://goo.gl/Xik0l7
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/17078
شاید تصویری که بیشتر ما از دنیای مد و مدلهای نمایش لباس داریم زنهایی لاغر، با پاهایی کشیده و صورتهایی استخوانی باشد که در استانداردهای صنعت مد و لباس تعیین شده است اما حالا شوهای لباسی به راه افتاده که معلولان هم در آن حضور دارند.
«دسترسی به امکانات و زیستن در همه نقاط اجتماع حق معلولان است. «دسترسی صرفاً به معنای امکان استفاده از ساختمانها و اتوبوسها و اماکن نیست. بله شامل همه انواع مواردی است که معلولان ممکن است در زندگی نیاز باشد از آن استفاده کنند. مثلاً کتابها باید به گونهای طراحی و آمادهسازی شوند که جامعه معلولان از آنها بیبهره نشود. خط به ریل باید امکان سریع را برای افراد نابینا فراهم کند، مدارس و دانشگاهها و ادارات باید به تمهیدات و امکاناتی در این باره بیندیشند. خیابانها باید از نشانههای متکثر استفاده کنند. علائم راهنمایی در چهارراه هم باید پاسخگو و راهنمای نابینایان باشد هم ناشنوایان. علائم شنیداری و دیداری در دو باید باشد. سایتهای دانشگاهها، سایتهای وزارتخانهها و تلفنخانهها باید به روشهایی مناسب معلولان بیندیشند، وزارتخانهها و ادارات باید به افرادی که تماس میگیرند اعلام کنند که امکان کمک به افراد معلول را دارند.»
آنچه خواندید بخشهایی از کتاب «جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی» نوشته سعید سبزیان بود.
فایل پیدیاف کتاب را دانلود کنید:
https://goo.gl/Xik0l7
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Telegram
آموزشکده توانا
مد برای همه
دنیای مد متحول میشود. حضور معلولان در شوی لباس و دنیای مد
مرتبط:
کتاب «جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی» نوشته سعید سبزیان
https://goo.gl/Xik0l7
@Tavaana_TavaanaTech
دنیای مد متحول میشود. حضور معلولان در شوی لباس و دنیای مد
مرتبط:
کتاب «جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی» نوشته سعید سبزیان
https://goo.gl/Xik0l7
@Tavaana_TavaanaTech
مدرسه کودکان کار افغانستانی
goo.gl/DkHG3I
سه سالی می شود که کودکان افغان در شهرری هم می توانند پشت نیمکت های مدرسه بنشینند و کودکی کنند؛ تا شاید بتوانند چندساعت در روز، خاطرات تلخ جنگ و ناامنی در افغانستان و این روزها، شرایط ضعیف مالی خانواده در ایران را فراموش کنند.
مدرسه «سفیران مهر آسمان» در شهر ری به قصد کمک به کودکان کار و آسیب پذیر افغانستانی تأسیس شده و با همت مدیر و مربیان ایرانی و افغانستانی اداره می شود.
عکس: محمد مهیمنی- خبرگزاری مهر
مطالب مرتبط:
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
http://bit.ly/1fGyUup
کتابچه اختصاصی توانا برای آموزش مدرسان
http://bit.ly/2dqv5sc
تغییرات نظام آموزشی ایران پس از انقلاب- سعید پیوندی
http://bit.ly/1HP1h1c
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/DkHG3I
سه سالی می شود که کودکان افغان در شهرری هم می توانند پشت نیمکت های مدرسه بنشینند و کودکی کنند؛ تا شاید بتوانند چندساعت در روز، خاطرات تلخ جنگ و ناامنی در افغانستان و این روزها، شرایط ضعیف مالی خانواده در ایران را فراموش کنند.
مدرسه «سفیران مهر آسمان» در شهر ری به قصد کمک به کودکان کار و آسیب پذیر افغانستانی تأسیس شده و با همت مدیر و مربیان ایرانی و افغانستانی اداره می شود.
عکس: محمد مهیمنی- خبرگزاری مهر
مطالب مرتبط:
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
http://bit.ly/1fGyUup
کتابچه اختصاصی توانا برای آموزش مدرسان
http://bit.ly/2dqv5sc
تغییرات نظام آموزشی ایران پس از انقلاب- سعید پیوندی
http://bit.ly/1HP1h1c
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
640 Likes, 17 Comments - توانا: آموزشكده جامعه مدنى (@tavaana) on Instagram: “. مدرسه #کودکان_کار افغانستانی سه سالی می شود که #کودکان_افغان در شهرری هم می توانند پشت نیمکت های…