آموزشکده توانا
دختر چهارسالهای که جان مادرش را نجات داد @Tavaana_TavaanaTech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
دختر چهارسالهای که جان مادرش را نجات داد
تلفن دختر چهارساله جان مادر را نجات داد
مادری که بعد از دچار شدن به حساسیتی خطرناک با تلفن دختر چهارسالهاش به پلیس نجات پیدا کرد، دخترش را "شجاع، باهوش و فوقالعاده" توصیف کرد.
سوزی مککش وقتی دید که حال مادرش خوب نیست به پلیس زنگ زد و با آرامش توضیح داد که چشمان مادرش بسته است و نمیتواند صحبت کند.
پلیس منطقه نورثامبریا در شرق بریتانیا که میگوید تماس سوزی به طور قطع باعث نجات جان مادرش شده، صدای ضبط شده این مکالمه تلفنی را منتشر کرده است.
رووینا مککش، مادر سوزی، که خود پزشک است، بعد از انتقال به بیمارستان درمان شد.
او در خانه دچار حساسیت شدید شد و درنتیجه مشکل جدی تنفسی شده بود.
سوزی با پلیس تماس گرفت و وضعیت مادرش را به آدام هال، مامور پاسخگوی پلیس توضیح داد. او در نهایت موفق شد ماموران امداد را به خانهشان هدایت کند.
سوزی توانست پلیس و ماموران امداد را به خانهشان راهنمایی کند
سوزی چهارساله بعد از این ماجرا در حضور ماموران پلیس و امدادی که در این حادثه نقش داشتند، جایزه شجاعت گرفت.
دکتر مککش، مادر سوزی گفت: "من واقعا خوششانس بودم که سوزی این قدر شجاع و باهوش بود و من واقعا به دخترم افتخار میکنم... او واقعا فوقالعاده است. همه فکر میکنند که بچههایشان فوقالعادهاند، اما این چیز دیگری است."
جیمی فرند، مامور امدادی که برای درمان مادر سوزی به خانه آنها رفته بود گفت: " وقتی رسیدیم، سوزی شرح ماجرا را گفت و توانست خیلی دقیق و حرفهای وضعیت مادرش را برای ما روشن کند. دیدن چنین چیزی از یک بچه برای من قابل باور نبود."
منبع: بی بی سی فارسی
@Tavaana_TavaanaTech
تلفن دختر چهارساله جان مادر را نجات داد
مادری که بعد از دچار شدن به حساسیتی خطرناک با تلفن دختر چهارسالهاش به پلیس نجات پیدا کرد، دخترش را "شجاع، باهوش و فوقالعاده" توصیف کرد.
سوزی مککش وقتی دید که حال مادرش خوب نیست به پلیس زنگ زد و با آرامش توضیح داد که چشمان مادرش بسته است و نمیتواند صحبت کند.
پلیس منطقه نورثامبریا در شرق بریتانیا که میگوید تماس سوزی به طور قطع باعث نجات جان مادرش شده، صدای ضبط شده این مکالمه تلفنی را منتشر کرده است.
رووینا مککش، مادر سوزی، که خود پزشک است، بعد از انتقال به بیمارستان درمان شد.
او در خانه دچار حساسیت شدید شد و درنتیجه مشکل جدی تنفسی شده بود.
سوزی با پلیس تماس گرفت و وضعیت مادرش را به آدام هال، مامور پاسخگوی پلیس توضیح داد. او در نهایت موفق شد ماموران امداد را به خانهشان هدایت کند.
سوزی توانست پلیس و ماموران امداد را به خانهشان راهنمایی کند
سوزی چهارساله بعد از این ماجرا در حضور ماموران پلیس و امدادی که در این حادثه نقش داشتند، جایزه شجاعت گرفت.
دکتر مککش، مادر سوزی گفت: "من واقعا خوششانس بودم که سوزی این قدر شجاع و باهوش بود و من واقعا به دخترم افتخار میکنم... او واقعا فوقالعاده است. همه فکر میکنند که بچههایشان فوقالعادهاند، اما این چیز دیگری است."
جیمی فرند، مامور امدادی که برای درمان مادر سوزی به خانه آنها رفته بود گفت: " وقتی رسیدیم، سوزی شرح ماجرا را گفت و توانست خیلی دقیق و حرفهای وضعیت مادرش را برای ما روشن کند. دیدن چنین چیزی از یک بچه برای من قابل باور نبود."
منبع: بی بی سی فارسی
@Tavaana_TavaanaTech
.
پیرمرد هفتاد ساله با نوه ها...در حال برق زدن در رودخانه و نسل کشی ماهی ها
خراسان رضوی.کلات.ارتوکند
تاریخ ثبت فیلم : جمعه 28 آبان 95
goo.gl/xCi1fs
فیلم ارسالی همراهان توانا
.
راحت طلبی برای ماهیگیری باعث شده است در سال های اخیر شیوه ای رایج شود که خساراتی جبران ناپذیر به محیط زیست و اکوسیستم رودخانه های کشور وارد می کند.
استفاده از جریان برق و نیروی الکتریسیته برای کشتن ماهی ها!
علاوه بر ماهی ها جانداران بسیاری مثل قورباغه ها و لاکپشت ها و ... که وجودشان برای تعادل اکسیستم ضروری است، به تعداد زیاد نابود می شوند.
رودخانه ها از ماهی ها خالی می شوند. ماهی هایی که از برق جان سالم به در می برند عقیم می شوند.
همه این خسارت ها برای راحت طلبی و منفعت طلبی و سودجویی در کوتاه مدت و عدم توجه به اثرات درازمدت این رفتار است.
تاسف بار این که در این ویدئو کودکان هم در این کشتار جمعی سهیم هستند و آموزش می بینند!
دیگر از ماهیگیری ورزشی و لذت ماهیگیری خبری نیست.
دیگر در بسیاری رودخانه های کشور خبری از آواز ماهیگیران نیست.
اثرات این رفتارهای مخرب به زودی دامن همه را با افزایش و رشد برخی گونه های جانوری و گیاهی بیشتر مشخص می شود.
وبینار های توانا درباره بحران های محیط زیست ایران
https://tavaana.org/fa/3content/EnvironmentCrisis
لطفا این فیلم را بازنشر دهید تا به دست مسئولان محیط زیست برسد.
شما هم می توانید شهروند خبرنگار باشید و نکات مثبت و منفی جامعه را بازتاب دهید. فیلم ها و تصاویر خود را برای ما ارسال کنید.
از طریق آی دی ادمین تلگرام توانا
پی نوشت: محل این فیلم در خراسان رضوی بیخ گوش آستان قدس و امام جمعه دلواپس مشهد است. کاش دغدغه زیست محیطی داشتند به جای برخی مسایل...
@Tavaana_TavaanaTech
پیرمرد هفتاد ساله با نوه ها...در حال برق زدن در رودخانه و نسل کشی ماهی ها
خراسان رضوی.کلات.ارتوکند
تاریخ ثبت فیلم : جمعه 28 آبان 95
goo.gl/xCi1fs
فیلم ارسالی همراهان توانا
.
راحت طلبی برای ماهیگیری باعث شده است در سال های اخیر شیوه ای رایج شود که خساراتی جبران ناپذیر به محیط زیست و اکوسیستم رودخانه های کشور وارد می کند.
استفاده از جریان برق و نیروی الکتریسیته برای کشتن ماهی ها!
علاوه بر ماهی ها جانداران بسیاری مثل قورباغه ها و لاکپشت ها و ... که وجودشان برای تعادل اکسیستم ضروری است، به تعداد زیاد نابود می شوند.
رودخانه ها از ماهی ها خالی می شوند. ماهی هایی که از برق جان سالم به در می برند عقیم می شوند.
همه این خسارت ها برای راحت طلبی و منفعت طلبی و سودجویی در کوتاه مدت و عدم توجه به اثرات درازمدت این رفتار است.
تاسف بار این که در این ویدئو کودکان هم در این کشتار جمعی سهیم هستند و آموزش می بینند!
دیگر از ماهیگیری ورزشی و لذت ماهیگیری خبری نیست.
دیگر در بسیاری رودخانه های کشور خبری از آواز ماهیگیران نیست.
اثرات این رفتارهای مخرب به زودی دامن همه را با افزایش و رشد برخی گونه های جانوری و گیاهی بیشتر مشخص می شود.
وبینار های توانا درباره بحران های محیط زیست ایران
https://tavaana.org/fa/3content/EnvironmentCrisis
لطفا این فیلم را بازنشر دهید تا به دست مسئولان محیط زیست برسد.
شما هم می توانید شهروند خبرنگار باشید و نکات مثبت و منفی جامعه را بازتاب دهید. فیلم ها و تصاویر خود را برای ما ارسال کنید.
از طریق آی دی ادمین تلگرام توانا
پی نوشت: محل این فیلم در خراسان رضوی بیخ گوش آستان قدس و امام جمعه دلواپس مشهد است. کاش دغدغه زیست محیطی داشتند به جای برخی مسایل...
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
پیرمرد هفتاد ساله با نوه ها...در حال برق زدن در رودخانه و #نسل_کشی ماهی ها
خراسان رضوی.کلات.ارتوکند
تاریخ ثبت فیلم : جمعه 28 آبان 95
فیلم ارسالی همراهان توانا
.
راحت طلبی برای ماهیگیری باعث شده است در سال های اخیر شیوه ای رایج شود که خساراتی جبران ناپذیر…
پیرمرد هفتاد ساله با نوه ها...در حال برق زدن در رودخانه و #نسل_کشی ماهی ها
خراسان رضوی.کلات.ارتوکند
تاریخ ثبت فیلم : جمعه 28 آبان 95
فیلم ارسالی همراهان توانا
.
راحت طلبی برای ماهیگیری باعث شده است در سال های اخیر شیوه ای رایج شود که خساراتی جبران ناپذیر…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آیا انسانهای خوب و صاف و صادق کلاه سرشان میرود؟
چگونه در بازی زندگی همه برنده باشیم؟
مطلب مرتبط:
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl
@Tavaana_TavaanaTech
چگونه در بازی زندگی همه برنده باشیم؟
مطلب مرتبط:
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا
سیلی مامور شهرداری فومن به صورت زن دستفروش این زن فقط دستفروش است نه املاک وحقوق نجومی دارد و نه اختلاس کرده! او سرپرست خانوار است،کنار خیابان سبزی میفروشد ارسالی همراهان توانا @Tavaana_TavaanaTech
دو دیدگاه درباره سیلی زدن مامور شهرداری به زن دستفروش
1. از فیسبوک مهدیه گلرو:
اتفاقی که دیروز در برخورد میان مامور شهرداری و زن دستفروش افتاد بسیار درد آور است ،در بسیاری از کشورها چنین اتفاقاتی سر آغاز تغییرات بزرگ بوده است من جمله در بهار عربی حتما به خاطر دارید.
از دیروز همه در تمام گروههای مجازی عکس و فیلم منتشر کرده اند و ابراز انزجار از این اتفاق داشتند اما ما از چه کسی و چه چیزی اعلام انزجار میکنیم؟! عده ای همچنان این بی احترامی و توهین را مثل همه وقایع اجتماعی بر دوش حکومت گذارده و به نظام فحاشی میکنند بله من قبول دارم اساسا تربیت در ایران دچار بحران شده و حتما این شیوه های تربیتی مشکل ایجاد میکند اما بهتر است گاهی بازگشت به درون داشته باشیم.ما چقدر به این افراد احترام میگذاریم! به پیر مرد یا پیر زنی که وارد مترو یا اتوبوس میشود؟! وقتی کنار ماشین اسفند دود میکنند! وقتی آرام از خیابان میگذرند و ما بوق میزنیم! وقتی تحمل نمیکنیم از پله برقی پایین روند و با عبور سریع کندی حرکتشان را به رخشان میکشیم! بهتر است آینه را برگردانیم،او مامور بود و شاید سعی میکرد وظیفه اش را انجام دهد(هر چند مامور بود و معذور را اصلا نمیتوان پذیرفت و عده ای نماد مثل شاه کلاه میخواست فلانی رفت سر آورد شده اند)حالا این میان عده ای هم فقط فحاشی میکنند گویی کار آنها بهتر است.
خواهر من برادر من
آینه را برگردان به دنبال آدرس غلط نرو،حکومت ایران بسیار بد است اما تو چطور زندگی میکنی؟!
توکه به نظرت ما کار اشتباه کردیم که اعتراض کردیم و باید مینشستیم سر زندگیمان! تو که حتی حاضر نیستی یک رو بدون ماشین از خانه بیرون بیایی! تو که حاظر نیستی چند دقیقه از صندلیت بلند شوی تا فردی مسن بنشیند! تو که موقع رانندگی فقط حق را برای خود قایلی! تو که فقط به فکر گلیم خود هستی و زرنگ!
آینه را بگردانیم جامعه امروزمان کریه تر از آن است که با نشانه گرفتن حکومت همه چیز قابل حل باشد باید به درون بازگشت
2. از فیسبوک مرمر مشفقی معصومی:
سيلي زدن بر هر دستفروشي دردناك است، چه زن چه مرد. مخصوصا در ايران. جايي كه دولت و بخش خصوصي هيچ امكاناتي براي بهبود وضعيت قشرهاي ضعيف نميكنند. تحمل ديدن فيلم جمع آوري بساط دستفروشان را نداشته و ندارم. اين بار اما فرق ميكرد، از گيلان بود يك زن بود، دلم ميخواست ببينم آيا زن روستايي ما همان است كه بود؟ راستش من كيف كردم از اين زن روستايي. از وقتي يادم ميايد زن گيلك خودش از حق خودش دفاع ميكرد، زنان كشاورز و شاليكار شمالي معروف بودند به اينكه كسي نميتواند به آنها زور بگويد.
فيلم را جور ديگر ببينيد:
زن مقاومت ميكند، مامور شهرداري سيلي ميزند اما اين زن به جاي ضعيف شدن، طلب كمك از مردان، يا منتظر "غيرت" مردان ماندند براي دفاع از او، تمام قوايش را جمع ميكند براي ضربه زدن به آن مامور شهرداري. چند مرد براي دور كردنش بايد باشند وگرنه كسي حريفش نيست. زن روستايي شمالي اولين الگوي فمنيستي من بود. باور كنيد!
سيلي زدن به هر دستفروشي دردناك است. لطفا براي تقبيح اين كار از زن بودن سيلي خورنده مايه نگذاريد.
اتفاقا شايد همينكه آن ادعاهاي دروغين "زن
حرمت دارد"، " زن را كه نميزنند" و پشت اينها قايم شدن براي سلب حقهاي انساني زنان، كنار زده شد اتفاق خوبي باشد.
@Tavaana_TavaanaTech
1. از فیسبوک مهدیه گلرو:
اتفاقی که دیروز در برخورد میان مامور شهرداری و زن دستفروش افتاد بسیار درد آور است ،در بسیاری از کشورها چنین اتفاقاتی سر آغاز تغییرات بزرگ بوده است من جمله در بهار عربی حتما به خاطر دارید.
از دیروز همه در تمام گروههای مجازی عکس و فیلم منتشر کرده اند و ابراز انزجار از این اتفاق داشتند اما ما از چه کسی و چه چیزی اعلام انزجار میکنیم؟! عده ای همچنان این بی احترامی و توهین را مثل همه وقایع اجتماعی بر دوش حکومت گذارده و به نظام فحاشی میکنند بله من قبول دارم اساسا تربیت در ایران دچار بحران شده و حتما این شیوه های تربیتی مشکل ایجاد میکند اما بهتر است گاهی بازگشت به درون داشته باشیم.ما چقدر به این افراد احترام میگذاریم! به پیر مرد یا پیر زنی که وارد مترو یا اتوبوس میشود؟! وقتی کنار ماشین اسفند دود میکنند! وقتی آرام از خیابان میگذرند و ما بوق میزنیم! وقتی تحمل نمیکنیم از پله برقی پایین روند و با عبور سریع کندی حرکتشان را به رخشان میکشیم! بهتر است آینه را برگردانیم،او مامور بود و شاید سعی میکرد وظیفه اش را انجام دهد(هر چند مامور بود و معذور را اصلا نمیتوان پذیرفت و عده ای نماد مثل شاه کلاه میخواست فلانی رفت سر آورد شده اند)حالا این میان عده ای هم فقط فحاشی میکنند گویی کار آنها بهتر است.
خواهر من برادر من
آینه را برگردان به دنبال آدرس غلط نرو،حکومت ایران بسیار بد است اما تو چطور زندگی میکنی؟!
توکه به نظرت ما کار اشتباه کردیم که اعتراض کردیم و باید مینشستیم سر زندگیمان! تو که حتی حاضر نیستی یک رو بدون ماشین از خانه بیرون بیایی! تو که حاظر نیستی چند دقیقه از صندلیت بلند شوی تا فردی مسن بنشیند! تو که موقع رانندگی فقط حق را برای خود قایلی! تو که فقط به فکر گلیم خود هستی و زرنگ!
آینه را بگردانیم جامعه امروزمان کریه تر از آن است که با نشانه گرفتن حکومت همه چیز قابل حل باشد باید به درون بازگشت
2. از فیسبوک مرمر مشفقی معصومی:
سيلي زدن بر هر دستفروشي دردناك است، چه زن چه مرد. مخصوصا در ايران. جايي كه دولت و بخش خصوصي هيچ امكاناتي براي بهبود وضعيت قشرهاي ضعيف نميكنند. تحمل ديدن فيلم جمع آوري بساط دستفروشان را نداشته و ندارم. اين بار اما فرق ميكرد، از گيلان بود يك زن بود، دلم ميخواست ببينم آيا زن روستايي ما همان است كه بود؟ راستش من كيف كردم از اين زن روستايي. از وقتي يادم ميايد زن گيلك خودش از حق خودش دفاع ميكرد، زنان كشاورز و شاليكار شمالي معروف بودند به اينكه كسي نميتواند به آنها زور بگويد.
فيلم را جور ديگر ببينيد:
زن مقاومت ميكند، مامور شهرداري سيلي ميزند اما اين زن به جاي ضعيف شدن، طلب كمك از مردان، يا منتظر "غيرت" مردان ماندند براي دفاع از او، تمام قوايش را جمع ميكند براي ضربه زدن به آن مامور شهرداري. چند مرد براي دور كردنش بايد باشند وگرنه كسي حريفش نيست. زن روستايي شمالي اولين الگوي فمنيستي من بود. باور كنيد!
سيلي زدن به هر دستفروشي دردناك است. لطفا براي تقبيح اين كار از زن بودن سيلي خورنده مايه نگذاريد.
اتفاقا شايد همينكه آن ادعاهاي دروغين "زن
حرمت دارد"، " زن را كه نميزنند" و پشت اينها قايم شدن براي سلب حقهاي انساني زنان، كنار زده شد اتفاق خوبي باشد.
@Tavaana_TavaanaTech
روایت حکم شلاق در ایران:«سادهلوح هستند اگر فکر کنند درس عبرت شد،مشروب حالا نشان اعتراض من است»
goo.gl/vlqcKC
به تازگی قربانیان حکم "شلاق"در ایران تصاویر بدنهای شلاق خورده خود را به نشان اعتراض در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند تصاویری از پوستهای کبود و ورم کرده که بیشک دردناک و آزاردهنده هستند.
جمهوری اسلامی ایران از معدود کشورهایی است که شرع را به عنوان یکی از منابع اصلی قانون مجازات خود برگزیده است.
اجرای قوانین شرع در کشوری با جمعیت جوان که بسیاری از آنها دیدی همسان با دولت ایران نسبت به اسلام ندارند به مشکلات و درگیریهای روزانه بین مردم و حکومت دینی ایران بدل شده است.
هرروزه اخباری از بازداشت جوانان به علت حضور در "مهمانیهای مختلط"، نوشیدن مشروبات الکلی در رسانهها منتشر میشود.جرائمی که طبق قانون ایران مجازاتشان مشخص است:"شلاق"
اما این اخبار تنها نوک کوه یخ است. بیشتر اخبار یورش پلیس به مهمانیهای شبانه، بازداشت زوجهای ازدواج نکرده که هر روز در شهرهای مختلف ایران رخ میدهند اساساً راهی به رسانههای نمییابند.
اما به تازگی صفحه فیسبوکی « My Stealthy Freedom آزادی یواشکی زنان در ایران» دست به انتشار تصاویر دختران و پسران شلاق خورده کرده است. تصاویری که این جوانان پس از این مجازات از خود گرفتهاند و برای این صفحه ارسال کردهاند.
رد کبودی و قرمزی شلاق روی پوست قربانیان نشاندهنده درد غیرقابل تحمل آن است که تا روزها با آنها باقی میماند. اما با این حال به گفته ناظران ما در ایران، درد تحقیر و توهینهایی که حین بازداشت و پس از آن تحمل کردهاند، زخمی است که هیچگاه بهبود نخواهد یافت.
گزارش را در ناظران «فرانس۲۴» بخوانید: http://bit.ly/2ePiUdo
در همین رابطه:
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حقوق و مسئولیتهای شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/vlqcKC
به تازگی قربانیان حکم "شلاق"در ایران تصاویر بدنهای شلاق خورده خود را به نشان اعتراض در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند تصاویری از پوستهای کبود و ورم کرده که بیشک دردناک و آزاردهنده هستند.
جمهوری اسلامی ایران از معدود کشورهایی است که شرع را به عنوان یکی از منابع اصلی قانون مجازات خود برگزیده است.
اجرای قوانین شرع در کشوری با جمعیت جوان که بسیاری از آنها دیدی همسان با دولت ایران نسبت به اسلام ندارند به مشکلات و درگیریهای روزانه بین مردم و حکومت دینی ایران بدل شده است.
هرروزه اخباری از بازداشت جوانان به علت حضور در "مهمانیهای مختلط"، نوشیدن مشروبات الکلی در رسانهها منتشر میشود.جرائمی که طبق قانون ایران مجازاتشان مشخص است:"شلاق"
اما این اخبار تنها نوک کوه یخ است. بیشتر اخبار یورش پلیس به مهمانیهای شبانه، بازداشت زوجهای ازدواج نکرده که هر روز در شهرهای مختلف ایران رخ میدهند اساساً راهی به رسانههای نمییابند.
اما به تازگی صفحه فیسبوکی « My Stealthy Freedom آزادی یواشکی زنان در ایران» دست به انتشار تصاویر دختران و پسران شلاق خورده کرده است. تصاویری که این جوانان پس از این مجازات از خود گرفتهاند و برای این صفحه ارسال کردهاند.
رد کبودی و قرمزی شلاق روی پوست قربانیان نشاندهنده درد غیرقابل تحمل آن است که تا روزها با آنها باقی میماند. اما با این حال به گفته ناظران ما در ایران، درد تحقیر و توهینهایی که حین بازداشت و پس از آن تحمل کردهاند، زخمی است که هیچگاه بهبود نخواهد یافت.
گزارش را در ناظران «فرانس۲۴» بخوانید: http://bit.ly/2ePiUdo
در همین رابطه:
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حقوق و مسئولیتهای شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. روایت حکم #شلاق در ایران:«سادهلوح هستند اگر فکر کنند درس #عبرت شد، #مشروب حالا نشان #اعتراض من است» به تازگی قربانیان حکم "شلاق"در ایران تصاویر بدنهای #شلاق_خورده خود را به نشان اعتراض در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند تصاویری از پوستهای کبود و ورم کرده…
Forwarded from آموزشکده توانا
به سوی نسل کشی نازی ها
http://bit.ly/1ykX8gk
شب نهم نوامبر سال ۱۹۳۸، لباس شخصیهای نازی به کنیسهها و کسب و کار #یهودیان در سراسر آلمان و اتریش حمله کردند. کریستالناخت، شب بلورین یا شب شیشههای شکسته، نه تنها دنیا را بهتزده کرد بلکه خبر از فجایع بزرگتری میداد که در راه بود. چطور #شهروندان آلمانی به جایی رسیدند که علیه همسایگان یهودیشان برآشفتند؟ چطور مردم به این باور رسیدند که کشتار سیستماتیک میلیونها نفر در جریان هولوکاست قابل قبول است؟ «به سوی #نسلکشی نازیها» مستند تاثیرگذاری است که پاسخ این سوالات و پرسشهای بیشتر در این باره را میدهد.
توانا این مستند را که توسط «موزه #هولوکاست در آمریکا» ساخته شده است به فارسی برگردانده است. فیلم به قدرت رسیدن یهودی-ستیزی نازیها و هیلتر را روایت میکند، روایتی که با پایان هولوکاست و شکست متفقین در سال ۱۹۴۵ به آخر میرسد.
در مورد هولوکاست توانا کتاب مهم و ارزشمند را هم ترجمه کرده است.
دانلود رایگان کتاب «جنگ و هولوکاست»: http://bit.ly/1leAm84
فایل این کتاب در تلگرام ارسال می شود. کتاب های توانا را از غرفه مجازی کتاب توانا هم می توانید دانلود کنید.
غرفه کتاب مجازی آموزشکده توانا
http://ow.ly/4nmBb8
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
http://bit.ly/1ykX8gk
شب نهم نوامبر سال ۱۹۳۸، لباس شخصیهای نازی به کنیسهها و کسب و کار #یهودیان در سراسر آلمان و اتریش حمله کردند. کریستالناخت، شب بلورین یا شب شیشههای شکسته، نه تنها دنیا را بهتزده کرد بلکه خبر از فجایع بزرگتری میداد که در راه بود. چطور #شهروندان آلمانی به جایی رسیدند که علیه همسایگان یهودیشان برآشفتند؟ چطور مردم به این باور رسیدند که کشتار سیستماتیک میلیونها نفر در جریان هولوکاست قابل قبول است؟ «به سوی #نسلکشی نازیها» مستند تاثیرگذاری است که پاسخ این سوالات و پرسشهای بیشتر در این باره را میدهد.
توانا این مستند را که توسط «موزه #هولوکاست در آمریکا» ساخته شده است به فارسی برگردانده است. فیلم به قدرت رسیدن یهودی-ستیزی نازیها و هیلتر را روایت میکند، روایتی که با پایان هولوکاست و شکست متفقین در سال ۱۹۴۵ به آخر میرسد.
در مورد هولوکاست توانا کتاب مهم و ارزشمند را هم ترجمه کرده است.
دانلود رایگان کتاب «جنگ و هولوکاست»: http://bit.ly/1leAm84
فایل این کتاب در تلگرام ارسال می شود. کتاب های توانا را از غرفه مجازی کتاب توانا هم می توانید دانلود کنید.
غرفه کتاب مجازی آموزشکده توانا
http://ow.ly/4nmBb8
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
YouTube
The Path to Nazi Genocide - به سوی نسل کشی نازیها
شب نهم نوامبر سال ۱۹۳۸، لباس شخصیهای نازی به کنیسهها و کسب و کار یهودیان در سراسر آلمان و اتریش حمله کردند. کریستالناخت، شب بلورین یا شب شیشههای شکسته، ...
گزارشی از آخرین وضعیت زندانیان سیاسی در اعتصاب غذا
goo.gl/B3kwVv
هشت زندانی سیاسی در زندان اوین و ندامتگاه مرکزی کرج از سه تا بیش از یکماه در اعتصاب غذای اعتراضی بهسر میبرند و وضعیت جسمانی آنها به سرعت رو به وخامت است. وحید صیادی نصیری در سیوچهارمین روز، آرش صادقی در بیستوششمین، مهدی و حسین رجبیان در بیستودومین، علی شریعتی (در بیمارستان) در نوزدهمین، امیر (علی) امیرقلی درسومین روز، همگی در زندان اوین و مرتضی مرادپور در بیستوچهارمین روز در سلول انفرادی در ندامتگاه مرکزی کرج در اعتصاب غذا هستند. همچنین آلودگی هوای تهران و سمپاشی بندهای زندان به شدت وخامت حال زندانیان در اعتصاب غذا افزوده است.
در بند ۴ زندان اوین وحید صیادی نصیری در سیچهارمین روز اعتصاب غذا بهسر میبرد و تاکنون چندین بار به دلیل وخامت حالش به بهداری منتقل و از تزریق سرم خودداری کرده است. این زندانی سیاسی که از ابتدای اعتصاب تاکنون ۱۵ کیلوگرم (از ۹۳ کیلو به ۷۸) کاهش وزن داشته، روز پنجشنبه آقای جاجیلو دادیار زندان با او دیدار کرده، اما علاوه بر خواسته قبلی، خواستار بازگشت به بند هشت و همراه دوستانش را نیز به شرایطش برای پایان اعتصاب اضافه کرده ازینرو اعتصاب غذایش تداوم دارد.
وحید صیادی نصیری از تاریخ ۲۵ مهرماه، در اعتراض به ۱۳ ماه بلاتکلیفی پرونده خود در اعتصاب غذا به سر می برد. این زندانی سیاسی با اتهامات «توهین به مقدسات، توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام» در دادگاه بدوی به ۸ سال حبس محکوم شد. اما با گذشت ۱۳ ماه از تاریخ صدور حکم اولیه و اعتراض وی، هنوز هیچ حکمی از دادگاه تجدیدنظر دریافت نکرده است. وی از شش روز پیش به طور تنبیهی از بند هشت به بند چهار زندان اوین منتقل شد.
آرش صادقی که در بیستوششمین روز از اعتصاب خود در بند هشت زندان اوین بهسر میبرد، روز گذشته با فشار خون ۹ روی ۶، دچار بیهوشی شده و در بهداری زندان حدود یکساعت زیر دستگاه اکسیژن قرار داشته است. همچنین نبض وی کند میزند. اما با این حال در گزارش بهداری با حذف احتیاح این زندانی به دستگاه اکسیژن، فشار او را “عمدا” ۱۰ روی ۸ ثبت کردهاند و از ارسال نامه از سوی او در همین رابطه جلوگیری بعمل آمده است.
پزشکان بهداری برای آقای صادقی اعزام به بیمارستان توصیه کردهاند، اما این زندانی سیاسی شروط اعزام را عدم تزریق سرم و نپوشیدن لباس زندان به همراه دستبند و پابند و امکان ملاقات اعلام کرده است. از پذیرش یا عدم پذیرش این شروط توسط مسئولین زندان، اطلاعی در دست نیست.
.
این کنشگر مدنی زندانی که خود مشغول تحمل ۱۹ سال محکومیت حبس است، از روز سوم آبانماه در اعتراض به بازداشت همسرش گلرخ ابراهیمی ایرایی جهت تحمل ۶ سال حبس، دست به اعتصاب غذا زده است.
مرتضی مرادپور، زندانی سیاسی که در بیستوپنجمین روز اعتصاب غذا به سر میبرد، درسلول انفرادی ندامتگاه کرج نگهداری شده و از «ناراحتی قلبی» رنج می برد.
آقای مرادپور طی مکالمه تلفنی که از سوی دادیار ناظر زندان تبریز فراهم شده بود به مادرش اظهار داشته چند روزی است از «ناراحتی قلبی» رنج می برد و از «امکان استحمام و دسترسی آسان به آب نوشیدنی و عدم استفاده قند و نمک» محروم است. به گفته وی «سربازان وظیفه از ترس تنبیه مسئولان زندان حتی از رساندن آب کافی امتناع می کنند.»
این زندانی سیاسی که از روز ۴آبان در اعتراض به «عدم اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی در پرونده خود و ممانعت از آزادیش» در اعتصاب غذا بسر می برد، به همراه رسول رضوی و پس از اعلام اعتصاب غذا بدون حکم قضایی از زندان مرکزی تبریز به ندامتگاه کرج تبعید شد و تا پیش از این تماس از ملاقات و تماس محروم بود.
در مورد وضعیت جسمانی دو برادر هنرمند، مهدی و حسین رجبیان نیز گزارش رسیده؛ مهدی رجبیان به دلیل خونریزی معده طی روزهای گذشته به بیمارستان طالقانی منتقل شد، اما بدون درمان مناسب، به زندان بازگردانده شده و حسین با عفونت کلیه چپ، هر دو در بند هفت زندان اوین نگهداری میشوند.
روز چهارشنبه هفته جاری (۲۶ آبان)، آقای حاجیلو دادیار زندان با انتقال مهدی رجبیان به بند هفت به دیدار آنها رفته بود. اما علیرغم وعده وی برای پیگیری خواسته این دوبرادر، آنها اعلام کردند تا زمان عملی شده این وعده به اعتصاب غذای خود ادامه میدهند. از سوی دیگر به دلیل عدم اعزام حسین رجبیان به بیمارستان، هردوی آنها تهدید به «اعتصاب غذای خشک با دوختن دهان» کردهاند.
از محمد علی طاهری بعد از ۵۴ روز از اعلام اعتصاب غذا خبری در دست نیست. کسی نمی داند حالا او کجاست؟ در بیمارستان یا در زندان؟ بسیاری از شاگردانش در برابر بیمارستانی که گفته می شد او در آن بستری بود چندین روز تجمع کردند ولی پاسخشان ضرب و شتم و چماق و اسپری فلفل بود و تعدادی هم بازداشت شدند.
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
goo.gl/B3kwVv
هشت زندانی سیاسی در زندان اوین و ندامتگاه مرکزی کرج از سه تا بیش از یکماه در اعتصاب غذای اعتراضی بهسر میبرند و وضعیت جسمانی آنها به سرعت رو به وخامت است. وحید صیادی نصیری در سیوچهارمین روز، آرش صادقی در بیستوششمین، مهدی و حسین رجبیان در بیستودومین، علی شریعتی (در بیمارستان) در نوزدهمین، امیر (علی) امیرقلی درسومین روز، همگی در زندان اوین و مرتضی مرادپور در بیستوچهارمین روز در سلول انفرادی در ندامتگاه مرکزی کرج در اعتصاب غذا هستند. همچنین آلودگی هوای تهران و سمپاشی بندهای زندان به شدت وخامت حال زندانیان در اعتصاب غذا افزوده است.
در بند ۴ زندان اوین وحید صیادی نصیری در سیچهارمین روز اعتصاب غذا بهسر میبرد و تاکنون چندین بار به دلیل وخامت حالش به بهداری منتقل و از تزریق سرم خودداری کرده است. این زندانی سیاسی که از ابتدای اعتصاب تاکنون ۱۵ کیلوگرم (از ۹۳ کیلو به ۷۸) کاهش وزن داشته، روز پنجشنبه آقای جاجیلو دادیار زندان با او دیدار کرده، اما علاوه بر خواسته قبلی، خواستار بازگشت به بند هشت و همراه دوستانش را نیز به شرایطش برای پایان اعتصاب اضافه کرده ازینرو اعتصاب غذایش تداوم دارد.
وحید صیادی نصیری از تاریخ ۲۵ مهرماه، در اعتراض به ۱۳ ماه بلاتکلیفی پرونده خود در اعتصاب غذا به سر می برد. این زندانی سیاسی با اتهامات «توهین به مقدسات، توهین به رهبری و تبلیغ علیه نظام» در دادگاه بدوی به ۸ سال حبس محکوم شد. اما با گذشت ۱۳ ماه از تاریخ صدور حکم اولیه و اعتراض وی، هنوز هیچ حکمی از دادگاه تجدیدنظر دریافت نکرده است. وی از شش روز پیش به طور تنبیهی از بند هشت به بند چهار زندان اوین منتقل شد.
آرش صادقی که در بیستوششمین روز از اعتصاب خود در بند هشت زندان اوین بهسر میبرد، روز گذشته با فشار خون ۹ روی ۶، دچار بیهوشی شده و در بهداری زندان حدود یکساعت زیر دستگاه اکسیژن قرار داشته است. همچنین نبض وی کند میزند. اما با این حال در گزارش بهداری با حذف احتیاح این زندانی به دستگاه اکسیژن، فشار او را “عمدا” ۱۰ روی ۸ ثبت کردهاند و از ارسال نامه از سوی او در همین رابطه جلوگیری بعمل آمده است.
پزشکان بهداری برای آقای صادقی اعزام به بیمارستان توصیه کردهاند، اما این زندانی سیاسی شروط اعزام را عدم تزریق سرم و نپوشیدن لباس زندان به همراه دستبند و پابند و امکان ملاقات اعلام کرده است. از پذیرش یا عدم پذیرش این شروط توسط مسئولین زندان، اطلاعی در دست نیست.
.
این کنشگر مدنی زندانی که خود مشغول تحمل ۱۹ سال محکومیت حبس است، از روز سوم آبانماه در اعتراض به بازداشت همسرش گلرخ ابراهیمی ایرایی جهت تحمل ۶ سال حبس، دست به اعتصاب غذا زده است.
مرتضی مرادپور، زندانی سیاسی که در بیستوپنجمین روز اعتصاب غذا به سر میبرد، درسلول انفرادی ندامتگاه کرج نگهداری شده و از «ناراحتی قلبی» رنج می برد.
آقای مرادپور طی مکالمه تلفنی که از سوی دادیار ناظر زندان تبریز فراهم شده بود به مادرش اظهار داشته چند روزی است از «ناراحتی قلبی» رنج می برد و از «امکان استحمام و دسترسی آسان به آب نوشیدنی و عدم استفاده قند و نمک» محروم است. به گفته وی «سربازان وظیفه از ترس تنبیه مسئولان زندان حتی از رساندن آب کافی امتناع می کنند.»
این زندانی سیاسی که از روز ۴آبان در اعتراض به «عدم اعمال ماده ۱۳۴ قانون مجازات اسلامی در پرونده خود و ممانعت از آزادیش» در اعتصاب غذا بسر می برد، به همراه رسول رضوی و پس از اعلام اعتصاب غذا بدون حکم قضایی از زندان مرکزی تبریز به ندامتگاه کرج تبعید شد و تا پیش از این تماس از ملاقات و تماس محروم بود.
در مورد وضعیت جسمانی دو برادر هنرمند، مهدی و حسین رجبیان نیز گزارش رسیده؛ مهدی رجبیان به دلیل خونریزی معده طی روزهای گذشته به بیمارستان طالقانی منتقل شد، اما بدون درمان مناسب، به زندان بازگردانده شده و حسین با عفونت کلیه چپ، هر دو در بند هفت زندان اوین نگهداری میشوند.
روز چهارشنبه هفته جاری (۲۶ آبان)، آقای حاجیلو دادیار زندان با انتقال مهدی رجبیان به بند هفت به دیدار آنها رفته بود. اما علیرغم وعده وی برای پیگیری خواسته این دوبرادر، آنها اعلام کردند تا زمان عملی شده این وعده به اعتصاب غذای خود ادامه میدهند. از سوی دیگر به دلیل عدم اعزام حسین رجبیان به بیمارستان، هردوی آنها تهدید به «اعتصاب غذای خشک با دوختن دهان» کردهاند.
از محمد علی طاهری بعد از ۵۴ روز از اعلام اعتصاب غذا خبری در دست نیست. کسی نمی داند حالا او کجاست؟ در بیمارستان یا در زندان؟ بسیاری از شاگردانش در برابر بیمارستانی که گفته می شد او در آن بستری بود چندین روز تجمع کردند ولی پاسخشان ضرب و شتم و چماق و اسپری فلفل بود و تعدادی هم بازداشت شدند.
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
گزارشی از آخرین وضعیت #زندانیان_سیاسی در #اعتصاب_غذا
.
هشت زندانی سیاسی در زندان اوین و ندامتگاه مرکزی کرج از سه تا بیش از یکماه در اعتصاب غذای اعتراضی بهسر میبرند و وضعیت جسمانی آنها به سرعت رو به وخامت است. وحید صیادی نصیری در سیوچهارمین روز، آرش…
گزارشی از آخرین وضعیت #زندانیان_سیاسی در #اعتصاب_غذا
.
هشت زندانی سیاسی در زندان اوین و ندامتگاه مرکزی کرج از سه تا بیش از یکماه در اعتصاب غذای اعتراضی بهسر میبرند و وضعیت جسمانی آنها به سرعت رو به وخامت است. وحید صیادی نصیری در سیوچهارمین روز، آرش…
آموزشکده توانا
Video
زادروز محمدعلی سپانلو، شاعر تهران
http://bit.ly/2g81MNm
محمدعلی سپانلو که به او شاعر ِ تهران لقب دادهاند در بیستونهم آبانماه ۱۳۱۹ در خیابان ری، کوچهی آصف در تهران دیده به جهان گشود. پدرش کارمند بانک ملی بود. او در خانهای بزرگ شد و بالید که از طریق پدر با مجلهی تهران مصور و ترقی، با قصههای مادربزرگ و کتابهایی که پدرش برایش در خانه میخواند مانوس بود. پدرش صدای خوبی داشت و نقالی هم میکرد. سپانلو خود کودکیاش را اینگونه تعریف میکند: «من بچهی اول بودم پدرم براي اين کارها حوصله داشت. نقاشي و نوشتن را پيش از رفتن به مدرسه به من ياد داد. با يادداشتها و خاطرههايي از آن دوره بار آمدم. حافظهي گاهي مزاحمي دارم که همه چيز را حفظ ميکند. شايد بتوانم بعضي از تمهای سمفونيک را با دهنم بزنم اما اغلب آهنگهای کوچه و بازار را هم بلدم. بهترين مدرسهای که بعد از سه سال مدرسهي رازي رفتم، دورهی سيکل ادبی در مدرسهی دارالفنون بود که در شکلگيری شخصيت من بسيار تأثير داشت. همان سال که مدرسه تمام شد، در کنکور شرکت کردم.
دورهی ما کنکور بسيار سخت بود. تمام ايران بود و يک دانشگاه تهران. کل رشتهها هزار نفر ورودي داشتند و قبولی در دانشگاه آنقدر مهم بود که برخی کارت چاپ ميکردند «فلاني دانشجو». من توانستم علاوه بر دانشکده ادبيات، در دانشکده حقوق هم قبول شوم.» محمدعلی سپانلو در مهرماه ۱۳۳۲ وارد دبیرستان رازی در خیابان فرهنگ شد. در این دبیرستان زبان فرانسه به عنوان زبان خارجی تدریس میشد. سپانلو در این مدرسه با دنیای جدید آشنا شد. سپانلو در سال ۱۳۳۵ در مسابقهای که در رشتهی ادبیات در بین تمام مدارس کشور برگزار شد مقام اول را کسب کرد و از دست محمدرضاشاه پهلوی یک دیوان حافظ به عنوان جایزه دریافت کرد. پس از کلاس دهم، سپانلو به مدرسه دارالفنون رفت که در آن دوره افرادی چون داریوش آشوری، بهرام بیضایی، احمدرضا احمدی، نادر ابراهیمی و عباس پهلوان در کلاسهای مختلف آن مشغول به تحصیل بوند. در همین دوره بود که سپانلو در مسابقهی داستاننویسی مجله سخن شرکت میکند و داستانش به نام دشت پندار در آن مجله منتشر میشود. سپانلو در سال ۱۳۳۸ دیپلمش را از دارالفنون گرفت و در همان سال در کنکور شرکت کرد و در دو رشتهی ادبیات و حقوق پذیرفته شد اما در نهایت رشتهی حقوق را انتخاب کرد. در دوران دانشگاه سپانلو برای مجلهی اطلاعات جوانان مطلب مینوشت و در آن زمان کتابی به نام «پچپچهای در ظلمت» را از فرانسه به فارسی ترجمه و منتشر کرد.
سپانلو مدت چند سال از سرطان ریه در رنج بود و سرانجام روز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در سن ۷۵ سالگی درگذشت.
سپانلو با دیدن عکس کودکی که در یکی از موشکبارانهای تهران کشته شده است این شعر را میسراید:
نام تمام مردگان یحیی است
نام تمام بچههای رفته
در دفترچه دریاست
بالای این ساحل
فراز جنگل خوشگل
در چشم هر کوکب
گهوارهای بر پاست
بیخود نترس ای بچه تنها
نام تمام مردگان یحیی است
...
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/MfzsrM
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
http://bit.ly/2g81MNm
محمدعلی سپانلو که به او شاعر ِ تهران لقب دادهاند در بیستونهم آبانماه ۱۳۱۹ در خیابان ری، کوچهی آصف در تهران دیده به جهان گشود. پدرش کارمند بانک ملی بود. او در خانهای بزرگ شد و بالید که از طریق پدر با مجلهی تهران مصور و ترقی، با قصههای مادربزرگ و کتابهایی که پدرش برایش در خانه میخواند مانوس بود. پدرش صدای خوبی داشت و نقالی هم میکرد. سپانلو خود کودکیاش را اینگونه تعریف میکند: «من بچهی اول بودم پدرم براي اين کارها حوصله داشت. نقاشي و نوشتن را پيش از رفتن به مدرسه به من ياد داد. با يادداشتها و خاطرههايي از آن دوره بار آمدم. حافظهي گاهي مزاحمي دارم که همه چيز را حفظ ميکند. شايد بتوانم بعضي از تمهای سمفونيک را با دهنم بزنم اما اغلب آهنگهای کوچه و بازار را هم بلدم. بهترين مدرسهای که بعد از سه سال مدرسهي رازي رفتم، دورهی سيکل ادبی در مدرسهی دارالفنون بود که در شکلگيری شخصيت من بسيار تأثير داشت. همان سال که مدرسه تمام شد، در کنکور شرکت کردم.
دورهی ما کنکور بسيار سخت بود. تمام ايران بود و يک دانشگاه تهران. کل رشتهها هزار نفر ورودي داشتند و قبولی در دانشگاه آنقدر مهم بود که برخی کارت چاپ ميکردند «فلاني دانشجو». من توانستم علاوه بر دانشکده ادبيات، در دانشکده حقوق هم قبول شوم.» محمدعلی سپانلو در مهرماه ۱۳۳۲ وارد دبیرستان رازی در خیابان فرهنگ شد. در این دبیرستان زبان فرانسه به عنوان زبان خارجی تدریس میشد. سپانلو در این مدرسه با دنیای جدید آشنا شد. سپانلو در سال ۱۳۳۵ در مسابقهای که در رشتهی ادبیات در بین تمام مدارس کشور برگزار شد مقام اول را کسب کرد و از دست محمدرضاشاه پهلوی یک دیوان حافظ به عنوان جایزه دریافت کرد. پس از کلاس دهم، سپانلو به مدرسه دارالفنون رفت که در آن دوره افرادی چون داریوش آشوری، بهرام بیضایی، احمدرضا احمدی، نادر ابراهیمی و عباس پهلوان در کلاسهای مختلف آن مشغول به تحصیل بوند. در همین دوره بود که سپانلو در مسابقهی داستاننویسی مجله سخن شرکت میکند و داستانش به نام دشت پندار در آن مجله منتشر میشود. سپانلو در سال ۱۳۳۸ دیپلمش را از دارالفنون گرفت و در همان سال در کنکور شرکت کرد و در دو رشتهی ادبیات و حقوق پذیرفته شد اما در نهایت رشتهی حقوق را انتخاب کرد. در دوران دانشگاه سپانلو برای مجلهی اطلاعات جوانان مطلب مینوشت و در آن زمان کتابی به نام «پچپچهای در ظلمت» را از فرانسه به فارسی ترجمه و منتشر کرد.
سپانلو مدت چند سال از سرطان ریه در رنج بود و سرانجام روز ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ در سن ۷۵ سالگی درگذشت.
سپانلو با دیدن عکس کودکی که در یکی از موشکبارانهای تهران کشته شده است این شعر را میسراید:
نام تمام مردگان یحیی است
نام تمام بچههای رفته
در دفترچه دریاست
بالای این ساحل
فراز جنگل خوشگل
در چشم هر کوکب
گهوارهای بر پاست
بیخود نترس ای بچه تنها
نام تمام مردگان یحیی است
...
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/MfzsrM
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
YouTube
زندگینامه محمدعلی سپانلو از درگذشتگان سال ۹۴
محمدعلی سپانلو که به او شاعر ِ تهران لقب دادهاند در بیستونهم آبانماه ۱۳۱۹ در خیابان ری، کوچهی آصف در تهران دیده به جهان گشود. پدرش کارمند بانک ملی بود. ا...
Forwarded from آموزشکده توانا
محمدعلی_سپانلو،_شاعر_تهران_|_Tavaana_A.pdf
5.1 MB
کوتاه درباره زندگی کوتاه شاعر جسور کرد، ژیلا حسینی
ژیلا حسینی در شهریور سال ۱۳۴۳ در شهر سقز بهدنیا آمد. خانواده او اهل علم و ادب بودند. مرحوم شیخ عبدالقادر جد پدرش خطاط و شاعر بود. پدرش هم قاضی دادگستری و اهل مطالعه و روشنفکر بوده و ژیلا در سایه آن پدر فهیم، با ادبیات آشنا شد. از همان سنین نوجوانی، استعداد ذاتی ژیلا درخور توجه بود و بسیار زود توسط دبیران ادبیات تشخیص داده شد.
او دو دوره اساسی در شعر خود را سپری کرده است. دوره اول که او هنوز زبان خاص خود را نیافته و در چرخه دگردیسی زبان شاخص شعر خود را نیافته است. شعر او موزون، همراه با تمایلات رمانتیکی و اغلب رنجها و مصیبتهای زن روزگار خود است. اما در دوره دوم او ناشکیبا و با نگاهی انتقادی، به جنگ سنتها و قواعد مردانه روی میآورد و علیه زبان مردانه در ادبیات، بهنوعی قیام میکند.
شرایط آن روز انقلاب اسلامی ایران و خللی که در جریان تحصیل ژیلا پیش آمد، ژیلای کم سن و سال را بهسوی ازدواجی زود هنگام سوق داد. در پانزده سالگی با پسر عموی پدرش ازدواج کرد و این ازدواج پس از پنج سال به جدایی کشید. هفت سال پس از متارکه برای بار دوم ژیلا زندگی مشترکی را در سنندج تجربه کرد.
اولین سرودنها و نگارشهای ژیلا به زبان فارسی بود. در سالهای ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ در بخش کردی رادیو سنندج در برنامه ئیمه و گویگرهکان (ما و شنوندگان) شروع به فعالیت کرد و این فعالیت ژیلا را به سمت و سوی نگارش و سرودن به کردی سوق داد.
ژیلا در سال ۱۳۷۵ و در سن ۳۲ سالگی در حالی که برای دیدار شیرکو بیکس، شاعر شهیر کرد عازم تهران بود و در اثر واژگون شدن ماشینشان به همراه دختر ۱۰ ماههاش ژینا درگذشت.
وقتی که با کلامی سرد
آری تنهای یک کلام چون نه
آزادگی و عشق را مسیح آسا
بر صلیب مرگ احساسات کوبیدند
و جنون را حرمتی مجهول بخشیدند...
زمانی که معصومیت یک طفل را
با ترازوی نیرنگ سنجیدند
و از لبخند ، آن برترین نغمه شادی
در شاهراه عشق و حق دامها چیدند
دیگر"کدام اوج ،کدام قله و کدامین آسمان راز"
می تواند شعر را چون کودکی مهجور
سر پناهی چون پدر باشد
این چه بغض نا آشناست
این کدامین سوگ بیحد است.
این چه سوزی است که در شعر من است
آه
آری این خود اوست
آن غمین آواز سوگ شبنم است
آن حلول حرمت اهریمن است
در نیاز عشق من.
goo.gl/kJ51EG
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
ژیلا حسینی در شهریور سال ۱۳۴۳ در شهر سقز بهدنیا آمد. خانواده او اهل علم و ادب بودند. مرحوم شیخ عبدالقادر جد پدرش خطاط و شاعر بود. پدرش هم قاضی دادگستری و اهل مطالعه و روشنفکر بوده و ژیلا در سایه آن پدر فهیم، با ادبیات آشنا شد. از همان سنین نوجوانی، استعداد ذاتی ژیلا درخور توجه بود و بسیار زود توسط دبیران ادبیات تشخیص داده شد.
او دو دوره اساسی در شعر خود را سپری کرده است. دوره اول که او هنوز زبان خاص خود را نیافته و در چرخه دگردیسی زبان شاخص شعر خود را نیافته است. شعر او موزون، همراه با تمایلات رمانتیکی و اغلب رنجها و مصیبتهای زن روزگار خود است. اما در دوره دوم او ناشکیبا و با نگاهی انتقادی، به جنگ سنتها و قواعد مردانه روی میآورد و علیه زبان مردانه در ادبیات، بهنوعی قیام میکند.
شرایط آن روز انقلاب اسلامی ایران و خللی که در جریان تحصیل ژیلا پیش آمد، ژیلای کم سن و سال را بهسوی ازدواجی زود هنگام سوق داد. در پانزده سالگی با پسر عموی پدرش ازدواج کرد و این ازدواج پس از پنج سال به جدایی کشید. هفت سال پس از متارکه برای بار دوم ژیلا زندگی مشترکی را در سنندج تجربه کرد.
اولین سرودنها و نگارشهای ژیلا به زبان فارسی بود. در سالهای ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ در بخش کردی رادیو سنندج در برنامه ئیمه و گویگرهکان (ما و شنوندگان) شروع به فعالیت کرد و این فعالیت ژیلا را به سمت و سوی نگارش و سرودن به کردی سوق داد.
ژیلا در سال ۱۳۷۵ و در سن ۳۲ سالگی در حالی که برای دیدار شیرکو بیکس، شاعر شهیر کرد عازم تهران بود و در اثر واژگون شدن ماشینشان به همراه دختر ۱۰ ماههاش ژینا درگذشت.
وقتی که با کلامی سرد
آری تنهای یک کلام چون نه
آزادگی و عشق را مسیح آسا
بر صلیب مرگ احساسات کوبیدند
و جنون را حرمتی مجهول بخشیدند...
زمانی که معصومیت یک طفل را
با ترازوی نیرنگ سنجیدند
و از لبخند ، آن برترین نغمه شادی
در شاهراه عشق و حق دامها چیدند
دیگر"کدام اوج ،کدام قله و کدامین آسمان راز"
می تواند شعر را چون کودکی مهجور
سر پناهی چون پدر باشد
این چه بغض نا آشناست
این کدامین سوگ بیحد است.
این چه سوزی است که در شعر من است
آه
آری این خود اوست
آن غمین آواز سوگ شبنم است
آن حلول حرمت اهریمن است
در نیاز عشق من.
goo.gl/kJ51EG
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. کوتاه درباره زندگی کوتاه #شاعر جسور کرد، #ژیلا_حسینی ژیلا حسینی در شهریور سال ۱۳۴۳ در شهر #سقز بهدنیا آمد. خانواده او اهل علم و ادب بودند. مرحوم شیخ عبدالقادر جد پدرش خطاط و #شاعر بود. پدرش هم قاضی دادگستری و اهل مطالعه و #روشنفکر بوده و ژیلا در سایه…
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شرایط بحرانی آب کشور ۱۴۰ برابر شرایط بحرانی است که اتحادیه اروپا آن را تعریف کرده است.
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
آموزشکده توانا
شرایط بحرانی آب کشور ۱۴۰ برابر شرایط بحرانی است که اتحادیه اروپا آن را تعریف کرده است. https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
شرایط بحرانی آب کشور ۱۴۰ برابر شرایط بحرانی است که اتحادیه اروپا آن را تعریف کرده است.
محمد درویش مدیرکل دفتر مشارکتهای مردمی سازمان محیط زیست:
-موج بحرانی آبی در میزان نشست زمین است. در حالی که رکورد نشست زمین در جهان ۳۲ سانتی متر در سال بوده اکنون این میزان بر اساس گزارش سازمان زمین شناسی در جنوب تهران ۳۶ سانتی متر در سال و در دشتهایی مانند فاصله فسا تا جهرم ۵۴ سانتی متر در سال است.
معاون وزیر نیرو در امور آب و آبفا:
-بهطور میانگین ۵،۸ میلیارد مترمکعب بیش از ظرفیت سفرههای زیرزمینی، آب استخراج شده است.
-اگر از امروز ۱۱ میلیارد مترمکعب کمتر از سفرههای آب زیرزمینی برداشت شود ۲۰ سال برای احیاء این سفرهها زمان لازم است.
-۱۱۶ میلیارد مترمکعب منابع آب تجدید پذیر کشور است که بر اساس استانداردهای جهانی و میزان سرانه آب در محدوده تنش آبی قرار داریم.
- در گذشته در برخی از مناطق کشور در عمق ۵۰ متری آب وجود داشت اما اکنون در همان مناطق در عمق ۲۵۰ متری نیز به آب نمیرسند.
-میزان تلف شدن آب در شبکه آبرسانی در کل کشور ۲۵ درصد است که شامل آب بدون درآمد، انشعابات غیرمجاز و تلف شدن فیزیکی آب از لولههاست.
بحران کمآبی در ایران، دلایل و راهحلها :
http://bit.ly/2cjoQYx
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
محمد درویش مدیرکل دفتر مشارکتهای مردمی سازمان محیط زیست:
-موج بحرانی آبی در میزان نشست زمین است. در حالی که رکورد نشست زمین در جهان ۳۲ سانتی متر در سال بوده اکنون این میزان بر اساس گزارش سازمان زمین شناسی در جنوب تهران ۳۶ سانتی متر در سال و در دشتهایی مانند فاصله فسا تا جهرم ۵۴ سانتی متر در سال است.
معاون وزیر نیرو در امور آب و آبفا:
-بهطور میانگین ۵،۸ میلیارد مترمکعب بیش از ظرفیت سفرههای زیرزمینی، آب استخراج شده است.
-اگر از امروز ۱۱ میلیارد مترمکعب کمتر از سفرههای آب زیرزمینی برداشت شود ۲۰ سال برای احیاء این سفرهها زمان لازم است.
-۱۱۶ میلیارد مترمکعب منابع آب تجدید پذیر کشور است که بر اساس استانداردهای جهانی و میزان سرانه آب در محدوده تنش آبی قرار داریم.
- در گذشته در برخی از مناطق کشور در عمق ۵۰ متری آب وجود داشت اما اکنون در همان مناطق در عمق ۲۵۰ متری نیز به آب نمیرسند.
-میزان تلف شدن آب در شبکه آبرسانی در کل کشور ۲۵ درصد است که شامل آب بدون درآمد، انشعابات غیرمجاز و تلف شدن فیزیکی آب از لولههاست.
بحران کمآبی در ایران، دلایل و راهحلها :
http://bit.ly/2cjoQYx
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
آموزشکده توانا
خاک کشور با قیمتی ناچیز به خارج قاچاق می شود http://bit.ly/2fJuofh @Tavaana_TavaanaTech
چند روز پیش ویدئویی منتشر کردیم که آقای محمد درویش فعال محیط زیست در کانال تلگرام خود گذاشته بود، چند پیام دریافت کردیم که اصل جریان را زیر سوال بردند.
برای رعایت انصاف، آنها را هم منتشر می کنیم:
1. بنده رییس بخش نگهداری و تعمیرات کارخانه سیمان کنگان هستم، لازم دیدم تنها در راستای معرفی این کارخانه مطالبی را به عرض برسانم، این کارخانه متعلق به شرکت بین المللی ساروج بوشهر می باشد و ظرفیت تولید 6000 تن کلینکر در روز را دارد، طراحی کارخانه در جوار اسکله آسیای آرام که آن نیز یک شرکت مستقل و زیر مجموعه ساروج بوشهر می باشد بر اساس تولید روزانه 4000 تن کلینکر صادراتی و 2000 تن سیمان می باشد، پیش از راه اندازی کارخانه سیمان اسکله آسیای آرام که دارای مجوز صادرات سنگ آهک، سنگ گچ و... را دارا می باشد کار بارگیری این مواد را به انجام می رسانده است، به جرات سیمان کنگان یکی ازسرافرازترین کارخانجات ایران عزیز بوده واین شرکت در تمام زمینه های فنی از جمله تولید مستمر محصول، کاهش توقفات و هزینه ها، مسایل محیط زیست، روند رو به رشد و هزاران مورد دیگر می تواند الگوی مثال زدنی باشد، در گزارش ارایه شده در شبکه ملی! عمق ناشی گری هویداست و باید گریست که صنعتی که می تواند محل افتخار ملی باشد چنین ناشیانه مورد هجوم یک خبرنگار عجول که بازیچه دست سودجویان دیگری شده است قرار گیرد. بابت متن طولانی ارایه شده که از خستگی که برتنمان خشکانده شده ناشی شده پوزش می طلبم.
2. با سلام خدمت دوستانی که در این لینک خبر قاچاق خاک ایران را مطالعه کرده اند:
جای تاسف است که هر موضوعی درست و غلط به عنوان خبر و اطلاعات منتشر می شود،
تا جایی که بنده مطلع هستم این اطلاعات مربوط به یکی از شرکت های سیمان است که با تولید کلينکر و صادرات آن از اسکله ای که برای همین کار و با مجوز دولتی ساخته شده است یک کار صنعتی و کاملا سالم و قانونی انجام می دهند.
هیچ کجای دنیا خاک را تنی 35 دلار نمی خرند، حتی اگر خاک مربوط به خون شهدا باشد.
این کلينکر تولیدی است که به این قیمت و به عنوان محصول مرحله ماقبل آخر فروخته می شود، چرا که کارخانه مذکور برای همین نوع تولید و فروش طراحی شده است.
بنده در این شرکت هیچ مسئولیتی ندارم و چون بیش از 20 سال است که مشاور صنعت سیمان کشور هستم ، علیرغم اینکه با شرکت مذکور هرگز پروژه و کار مشترک نداشتم ، به عنوان وظیفه این مورد را مطرح کردم.
لطفا از دنیای مجازی برای اهداف شخصی و سیاسی استفاده نکنید، این کار کمتر از خیانت به مملکت وصنعت و اقتصاد نیست.
دکتر ناصر صادقی فرد
پیام دوم را برای دریافت نظر کارشناسی برای آقای درویش فرستادیم، ایشان چنین پاسخ دادند:
درود. ارزش هر تن خاک، فقط به دلیل کانی های موجود در آن را ۲۸ دلار محاسبه می کنند. در فیلم قید شده که این خاک را تنی ۳۰ دلار می فروشند! با توجه به اینکه فقط هزینه حمل و نقل از ارسنجان تا خلیج فارس تنی ده دلار تمام می شود، یعنی یک حراج کامل و شرم آور! حالا اگر این ادعا هم درست باشد و روی این خاک فرآیندی هم صورت گرفته باشد که دیگر وامصیبتا!!!
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
برای رعایت انصاف، آنها را هم منتشر می کنیم:
1. بنده رییس بخش نگهداری و تعمیرات کارخانه سیمان کنگان هستم، لازم دیدم تنها در راستای معرفی این کارخانه مطالبی را به عرض برسانم، این کارخانه متعلق به شرکت بین المللی ساروج بوشهر می باشد و ظرفیت تولید 6000 تن کلینکر در روز را دارد، طراحی کارخانه در جوار اسکله آسیای آرام که آن نیز یک شرکت مستقل و زیر مجموعه ساروج بوشهر می باشد بر اساس تولید روزانه 4000 تن کلینکر صادراتی و 2000 تن سیمان می باشد، پیش از راه اندازی کارخانه سیمان اسکله آسیای آرام که دارای مجوز صادرات سنگ آهک، سنگ گچ و... را دارا می باشد کار بارگیری این مواد را به انجام می رسانده است، به جرات سیمان کنگان یکی ازسرافرازترین کارخانجات ایران عزیز بوده واین شرکت در تمام زمینه های فنی از جمله تولید مستمر محصول، کاهش توقفات و هزینه ها، مسایل محیط زیست، روند رو به رشد و هزاران مورد دیگر می تواند الگوی مثال زدنی باشد، در گزارش ارایه شده در شبکه ملی! عمق ناشی گری هویداست و باید گریست که صنعتی که می تواند محل افتخار ملی باشد چنین ناشیانه مورد هجوم یک خبرنگار عجول که بازیچه دست سودجویان دیگری شده است قرار گیرد. بابت متن طولانی ارایه شده که از خستگی که برتنمان خشکانده شده ناشی شده پوزش می طلبم.
2. با سلام خدمت دوستانی که در این لینک خبر قاچاق خاک ایران را مطالعه کرده اند:
جای تاسف است که هر موضوعی درست و غلط به عنوان خبر و اطلاعات منتشر می شود،
تا جایی که بنده مطلع هستم این اطلاعات مربوط به یکی از شرکت های سیمان است که با تولید کلينکر و صادرات آن از اسکله ای که برای همین کار و با مجوز دولتی ساخته شده است یک کار صنعتی و کاملا سالم و قانونی انجام می دهند.
هیچ کجای دنیا خاک را تنی 35 دلار نمی خرند، حتی اگر خاک مربوط به خون شهدا باشد.
این کلينکر تولیدی است که به این قیمت و به عنوان محصول مرحله ماقبل آخر فروخته می شود، چرا که کارخانه مذکور برای همین نوع تولید و فروش طراحی شده است.
بنده در این شرکت هیچ مسئولیتی ندارم و چون بیش از 20 سال است که مشاور صنعت سیمان کشور هستم ، علیرغم اینکه با شرکت مذکور هرگز پروژه و کار مشترک نداشتم ، به عنوان وظیفه این مورد را مطرح کردم.
لطفا از دنیای مجازی برای اهداف شخصی و سیاسی استفاده نکنید، این کار کمتر از خیانت به مملکت وصنعت و اقتصاد نیست.
دکتر ناصر صادقی فرد
پیام دوم را برای دریافت نظر کارشناسی برای آقای درویش فرستادیم، ایشان چنین پاسخ دادند:
درود. ارزش هر تن خاک، فقط به دلیل کانی های موجود در آن را ۲۸ دلار محاسبه می کنند. در فیلم قید شده که این خاک را تنی ۳۰ دلار می فروشند! با توجه به اینکه فقط هزینه حمل و نقل از ارسنجان تا خلیج فارس تنی ده دلار تمام می شود، یعنی یک حراج کامل و شرم آور! حالا اگر این ادعا هم درست باشد و روی این خاک فرآیندی هم صورت گرفته باشد که دیگر وامصیبتا!!!
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
مطالبات شهروندی بابابزرگ
http://bit.ly/2g5j9AJ
کاری از مانا نیستانی
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
http://bit.ly/2g5j9AJ
کاری از مانا نیستانی
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
محمدرضا حدادی در ۱۵ سالگی بازداشت شد و از سال ۱۳۸۳ در انتظار اجرای حکم اعدام خود به دست قوه قضائیه است.
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ