آموزشکده توانا
سیلی مامور شهرداری فومن به صورت زن دستفروش این زن فقط دستفروش است نه املاک وحقوق نجومی دارد و نه اختلاس کرده! او سرپرست خانوار است،کنار خیابان سبزی میفروشد ارسالی همراهان توانا @Tavaana_TavaanaTech
کامنت یکی از همراهان توانا در اینستاگرام:
تا چند روز این ویدئو شرم اور مدام در فضای مجازی خواهید دید و خشونت باز نشر می شود و حداکثر واکنش مردم باز هم ایجاد خشونت و فحاشی هست دست اخر مسئولین شهر فومن قول برخورد و اخراج این مامور را که حتما از نظر توان اقتصادی در شرایط بهتر از این خانوم نیست را می دهند و اخراج می شود آب ها از اسیاب می افتد و همه فراموش می کنند که چه شد که اینطور شد ،،فقط این وسط عده ای موقعیت مناسب و به جایی برای فحاشی کردن و عبارت های ستیزه جویانه ای چون غیرت،باید بکشنش و جنسی کردن قضیه بدست می اورند و کمتر کسی از انسانیت و وضع بد اقتصادی می گوید و تا سوژه بعدی منتظر می مانند و چه بسا نظاره گر بعدی در همچین صحنه ی منزجرکننده ای خود انها باشند.
نظر شما چیست؟
می توانید در اینستاگرام کامنت بگذارید:
https://www.instagram.com/p/BM9N5x_hgmG/
آتنا دائمی هم در مورد این ویدئو چنین نوشته:
فومن شهر من است
خانه اول و آخرم
روزهای زیادی را در آنجا سپری کردم
زیبایی هایی فومن هم شاید به همین دست فروشی هاست ساعت ها در ترافیک شهر مانده ام اما دیدم که زندگی جریان دارد کشاورزان شمال همچون بسیاری مردم دیگر در فقر هستند، به سختی برنج میکارند و درو میکنند اما مفت از آنها میخرند و گران به خورد مردم میدهند
سه شنبه بازارها و جمعه بازارهایی که زنان و مردان به زبان گیلکی با هم صحبت میکنند و مرغ ها و جوجه هایی که با سختی پرورش میدهند تخم مرغ ها و تخم اردک ها و همچنین سبزی هایی که در روستاها به سختی سبز میکنند میفروشند . بارها با چشمان خود دیده ام که انار درختانشان را می چینند و با سختی دون میکنند و میپزند و رب انار درست میکنند، نه مغازه ای دارند و نه حتی غرفه مجبورند کنار خیابان بنشینند در سرما و گرما زیر برف و باران بدون حتی سرپناه، مجبورند تا برای گذران زندگی محصولاتشان را به فروش بگذارند و حالا باز نری بی غیرت خودنمایی کرد و در گوش یکی از این زنان کوبید... بگویم بشکند آن دست؟؟؟ گویی به گوش مادر و مادربزرگم کوبید
سختی های زنان شمال را بارها به چشم دیده ام الی این که حالا دیدم 😔
بشکند آن دست
مار جان تی جانه ره بیمیرم ، تی غیرتو تی دستانه ره بیمیرم که دانم با چی سختی کار کونی تا تی زکانه پیلا کونی
آخ
مطالب مرتبط توانا:
زنان دستفروش؛ ناگزیرانِ فراری از استیصال
goo.gl/E5NLNL
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حقوق و مسئولیتهای شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R
@Tavaana_TavaanaTech
تا چند روز این ویدئو شرم اور مدام در فضای مجازی خواهید دید و خشونت باز نشر می شود و حداکثر واکنش مردم باز هم ایجاد خشونت و فحاشی هست دست اخر مسئولین شهر فومن قول برخورد و اخراج این مامور را که حتما از نظر توان اقتصادی در شرایط بهتر از این خانوم نیست را می دهند و اخراج می شود آب ها از اسیاب می افتد و همه فراموش می کنند که چه شد که اینطور شد ،،فقط این وسط عده ای موقعیت مناسب و به جایی برای فحاشی کردن و عبارت های ستیزه جویانه ای چون غیرت،باید بکشنش و جنسی کردن قضیه بدست می اورند و کمتر کسی از انسانیت و وضع بد اقتصادی می گوید و تا سوژه بعدی منتظر می مانند و چه بسا نظاره گر بعدی در همچین صحنه ی منزجرکننده ای خود انها باشند.
نظر شما چیست؟
می توانید در اینستاگرام کامنت بگذارید:
https://www.instagram.com/p/BM9N5x_hgmG/
آتنا دائمی هم در مورد این ویدئو چنین نوشته:
فومن شهر من است
خانه اول و آخرم
روزهای زیادی را در آنجا سپری کردم
زیبایی هایی فومن هم شاید به همین دست فروشی هاست ساعت ها در ترافیک شهر مانده ام اما دیدم که زندگی جریان دارد کشاورزان شمال همچون بسیاری مردم دیگر در فقر هستند، به سختی برنج میکارند و درو میکنند اما مفت از آنها میخرند و گران به خورد مردم میدهند
سه شنبه بازارها و جمعه بازارهایی که زنان و مردان به زبان گیلکی با هم صحبت میکنند و مرغ ها و جوجه هایی که با سختی پرورش میدهند تخم مرغ ها و تخم اردک ها و همچنین سبزی هایی که در روستاها به سختی سبز میکنند میفروشند . بارها با چشمان خود دیده ام که انار درختانشان را می چینند و با سختی دون میکنند و میپزند و رب انار درست میکنند، نه مغازه ای دارند و نه حتی غرفه مجبورند کنار خیابان بنشینند در سرما و گرما زیر برف و باران بدون حتی سرپناه، مجبورند تا برای گذران زندگی محصولاتشان را به فروش بگذارند و حالا باز نری بی غیرت خودنمایی کرد و در گوش یکی از این زنان کوبید... بگویم بشکند آن دست؟؟؟ گویی به گوش مادر و مادربزرگم کوبید
سختی های زنان شمال را بارها به چشم دیده ام الی این که حالا دیدم 😔
بشکند آن دست
مار جان تی جانه ره بیمیرم ، تی غیرتو تی دستانه ره بیمیرم که دانم با چی سختی کار کونی تا تی زکانه پیلا کونی
آخ
مطالب مرتبط توانا:
زنان دستفروش؛ ناگزیرانِ فراری از استیصال
goo.gl/E5NLNL
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حقوق و مسئولیتهای شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. برخورد زشت #ماموران_شهرداری #فومن با #زن_دستفروش این #زن فقط #دستفروش است نه املاک نجومی و حقوق نجومی دارد و نه اختلاس کرده! او #سرپرست_خانوار است، او روستایی است، محصولاتش را می فروشد، کنار خیابان سبزی میفروشد. ارسالی همراهان توانا بعد از بازتاب این فیلم…
شهامت، سرسختی و ابتکار، چگونه دنیا را می تواند تغییر دهد؟
کنش های کوچک ایستادگی
https://goo.gl/meeP0A
ابتکار در حمایت از زندانیان عقیدتی و سیاسی
@Tavaana_TavaanaTech
کنش های کوچک ایستادگی
https://goo.gl/meeP0A
ابتکار در حمایت از زندانیان عقیدتی و سیاسی
@Tavaana_TavaanaTech
مجید شریف که شریف بود...
https://goo.gl/6M9sS3
داستان یک قتل
صبح روز ۲۸ آبانماه سال ۱۳۷۷ با لباس گرمکن ورزشی از خانهی مادرش در یوسفآباد تهران خارج شد اما هیچگاه دیگر به خانه بازنگشت. جسد او را در خیابان رها کرده بودند. نزدیکان او، شش روز بعد در یک غروب پاییزی ِ روز چهارم آذرماه سال ۱۳۷۷ جسد او را در پزشک قانونی تهران شناسایی کردند. پزشکی قانونی علت مرگ را نا معلوم تشخیص داد. اما دلیل مرگ مجید شریف به دلایل دیگری است که «نامعلوم» دانسته میشود. هدایت عملیات قتل شریف را صادق یا همان مهرداد عالیخانی که به بعدها به عنوان یکی از عاملان قتلهای سیاسی بازداشت میشود عهدهدار است.
وقتی شریف در حال ورزش بود او را به بهانهی مشکوکبودن به مواد مخدر و با ارائه حکم جعلی دادستانی سوار اتوموبیل میکنند. اتوموبیل تاکسی بوده است که جلب توجه نکند. او را به پارکینگی در یوسفآباد میبرند و پس از درآوردن جوراب، آمپول پتاس را به زیر انگشت بزرگ پا تزریق میکنند.
مهرداد عالیخانی از عاملان قتلهای سیاسی سال ۱۳۷۷ نحوهی قتل مجید شریف را اینگونه توضیح میدهد:
«بردیم توی انباری. مقاومت. بیهوش. درازکش. آمپول. جوراب. داخل تاکسی. سمت چپ عقب. عادی. در همان مسیر. نیش ترمز کنار پیادهرو. دست روی قلبش. کفش و جورابش را هم پایش کرده بودیم. نمره تاکسی را عوض کرده بودیم. (پلاک برجسته نیست.) تدارک پلاک برجسته را دیده بودم.»
۵ نفر دیگر به همراه عالیخانی در کشتن مجید شریف همکاری داشتند.
اینگونه بود که دفتر عمر کوتاه ِ ۴۸ سالهی مجید شریف بسته شد.
مجید شریف، نویسنده و مترجم ایرانی و از طرفداران علی شریعتی، متولد سال ۱۳۲۹ از سال ۱۳۶۲ و حدود ۱۲ سال در کشور فرانسه زندگی میکرد.
مجید شریف در آبانماه سال ۱۳۷۴ از یک کیوسک تلفن با همسرش، مهشید فاتحی تماس گرفت و گفت که میخواهد به ایران بازگردد ...
https://tavaana.org/fa/Majid_Sharif
@Tavaana_TavaanaTech
https://goo.gl/6M9sS3
داستان یک قتل
صبح روز ۲۸ آبانماه سال ۱۳۷۷ با لباس گرمکن ورزشی از خانهی مادرش در یوسفآباد تهران خارج شد اما هیچگاه دیگر به خانه بازنگشت. جسد او را در خیابان رها کرده بودند. نزدیکان او، شش روز بعد در یک غروب پاییزی ِ روز چهارم آذرماه سال ۱۳۷۷ جسد او را در پزشک قانونی تهران شناسایی کردند. پزشکی قانونی علت مرگ را نا معلوم تشخیص داد. اما دلیل مرگ مجید شریف به دلایل دیگری است که «نامعلوم» دانسته میشود. هدایت عملیات قتل شریف را صادق یا همان مهرداد عالیخانی که به بعدها به عنوان یکی از عاملان قتلهای سیاسی بازداشت میشود عهدهدار است.
وقتی شریف در حال ورزش بود او را به بهانهی مشکوکبودن به مواد مخدر و با ارائه حکم جعلی دادستانی سوار اتوموبیل میکنند. اتوموبیل تاکسی بوده است که جلب توجه نکند. او را به پارکینگی در یوسفآباد میبرند و پس از درآوردن جوراب، آمپول پتاس را به زیر انگشت بزرگ پا تزریق میکنند.
مهرداد عالیخانی از عاملان قتلهای سیاسی سال ۱۳۷۷ نحوهی قتل مجید شریف را اینگونه توضیح میدهد:
«بردیم توی انباری. مقاومت. بیهوش. درازکش. آمپول. جوراب. داخل تاکسی. سمت چپ عقب. عادی. در همان مسیر. نیش ترمز کنار پیادهرو. دست روی قلبش. کفش و جورابش را هم پایش کرده بودیم. نمره تاکسی را عوض کرده بودیم. (پلاک برجسته نیست.) تدارک پلاک برجسته را دیده بودم.»
۵ نفر دیگر به همراه عالیخانی در کشتن مجید شریف همکاری داشتند.
اینگونه بود که دفتر عمر کوتاه ِ ۴۸ سالهی مجید شریف بسته شد.
مجید شریف، نویسنده و مترجم ایرانی و از طرفداران علی شریعتی، متولد سال ۱۳۲۹ از سال ۱۳۶۲ و حدود ۱۲ سال در کشور فرانسه زندگی میکرد.
مجید شریف در آبانماه سال ۱۳۷۴ از یک کیوسک تلفن با همسرش، مهشید فاتحی تماس گرفت و گفت که میخواهد به ایران بازگردد ...
https://tavaana.org/fa/Majid_Sharif
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. #مجید_شریف که شریف بود... داستان یک قتل صبح روز ۲۸ آبانماه سال ۱۳۷۷ با لباس گرمکن ورزشی از خانهی مادرش در یوسفآباد تهران خارج شد اما هیچگاه دیگر به خانه بازنگشت. جسد او را در خیابان رها کرده بودند. نزدیکان او، شش روز بعد در یک غروب پاییزی ِ روز چهارم…
Forwarded from آموزشکده توانا
درباره #مجید_شریف:
فرازهایی از زندگی
مجید شریف در ۴ بهمن ۱۳۲۹ در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. تحصیلات متوسطۀ خود را در سال ۱۳۴۷ به پایان رساند و در رشتۀ ریاضی در سطح کشور اول شد. در همان دوره به زبان های #فرانسه و #انگلیسی نیز به خوبی تکلم می کرد. در انستیتو #گوته به فراگیری #آلمانی پرداخت و به #عربی و #روسی نیز کم و بیش تسلط یافت.
در سال ۱۳۴۷ در کنکور چندین دانشگاه کشور حائز رتبه #اول گردید و در بورسیۀ بانک مرکزی جهت اعزام به #امریکا نیز نفر اول شد.
با این حال رشتۀ #فیزیک نظری را در دانشگاه صنعتی شریف انتخاب کرد و با عالی ترین رتبۀ تحصیلی فارغ التحصیل و بعنوان بورسیه به امریکا سفر کرد.
در سال ۱۳۵۲ در دانشگاه یوسی الِ #کالیفرنیا در زمینۀ دکترای فیزیک به تحصیل پرداخت.
پیش از پیروزی انقلاب به کشور بازگشت و در دانشگاه بوعلی همدان به تدریس فیزیک پرداخت.
تا سال ۱۳۶۲ علاوه بر تدریس، در زمینه های فکری و فرهنگی فعال بود. چندین مقاله و چند کتاب از کارهای آن دورۀ اوست. او کتاب های اسلام راستین تولدی دیگر می یابد، اسلام منهای #دموکراسی و از خودبیگانگی فرهنگی را در این دوره به چاپ رساند. در همین دوره یکی از اعضای اصلی دفتر تدوین و تنظیم مجموعه آثار دکتر علی #شریعتی بود و در تدوین بیست و هشت جلد از این مجموعه آثار مشارکت و همکاری اساسی داشت.
در سال ۱۳۶۲ ایران را ترک کرد و در فرانسه در رشتۀ #جامعه_شناسی سیاسی از دانشگاه پژوهش های عالی دکترای خود را با رتبۀ ممتاز دریافت کرد.
تا سال ۱۳۷۴ که به ایران بازگشت، به فعالیت های مختلف فکری، اجتماعی و فرهنگی پرداخت.
حاصل تولیدات فکری شریف بیش از صد مقاله، تألیف سه کتاب از جمله بازاندیشی ضروری در مبارزۀ سیاسی و طرح نهادهای #دموکراتیک و هم چنین ترجمۀ کتاب #پیامبرِ خلیل جبران خلیل و کتاب ایدئولوژی ها، کشمکشها و قدرتِ پیر انسار است.
مجید شریف در فاصلۀ سال های ۷۴ تا ۷۷ که در ایران به سر می برد، چندین کتاب ترجمه کرد:
۱. روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل، موسسه فرهنگی رسا، ۱۳۵۷
۲. اسراییل شاهاک، تاریخ یهود، مذهب یهود، چاپ پخش، ۱۳۷۶
۳. ماکس گالو، زن شورشی – زندگی و مرگ رُزا لوکزامبورگ، موسسه فرهنگی رسا، ۱۳۷۷
۴. فریدریش نیچه، ارادۀ قدرت، انتشارات جامی،۱۳۷۷
۵. فریدریش نیچه، فلسفه در عصر تراژیک یونانیان، انتشارات جامی، ۱۳۷۸
۶. مقاله ای از ژاک دریدا از کتاب مذهب، (چاپ نشده)
۷. سپیده دمان، اثر فریدریش نیچه (ترجمۀ ناتمام)
* منبع: http://www.majidsharif.com/
@Tavaana_Tavaanatech
فرازهایی از زندگی
مجید شریف در ۴ بهمن ۱۳۲۹ در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد. تحصیلات متوسطۀ خود را در سال ۱۳۴۷ به پایان رساند و در رشتۀ ریاضی در سطح کشور اول شد. در همان دوره به زبان های #فرانسه و #انگلیسی نیز به خوبی تکلم می کرد. در انستیتو #گوته به فراگیری #آلمانی پرداخت و به #عربی و #روسی نیز کم و بیش تسلط یافت.
در سال ۱۳۴۷ در کنکور چندین دانشگاه کشور حائز رتبه #اول گردید و در بورسیۀ بانک مرکزی جهت اعزام به #امریکا نیز نفر اول شد.
با این حال رشتۀ #فیزیک نظری را در دانشگاه صنعتی شریف انتخاب کرد و با عالی ترین رتبۀ تحصیلی فارغ التحصیل و بعنوان بورسیه به امریکا سفر کرد.
در سال ۱۳۵۲ در دانشگاه یوسی الِ #کالیفرنیا در زمینۀ دکترای فیزیک به تحصیل پرداخت.
پیش از پیروزی انقلاب به کشور بازگشت و در دانشگاه بوعلی همدان به تدریس فیزیک پرداخت.
تا سال ۱۳۶۲ علاوه بر تدریس، در زمینه های فکری و فرهنگی فعال بود. چندین مقاله و چند کتاب از کارهای آن دورۀ اوست. او کتاب های اسلام راستین تولدی دیگر می یابد، اسلام منهای #دموکراسی و از خودبیگانگی فرهنگی را در این دوره به چاپ رساند. در همین دوره یکی از اعضای اصلی دفتر تدوین و تنظیم مجموعه آثار دکتر علی #شریعتی بود و در تدوین بیست و هشت جلد از این مجموعه آثار مشارکت و همکاری اساسی داشت.
در سال ۱۳۶۲ ایران را ترک کرد و در فرانسه در رشتۀ #جامعه_شناسی سیاسی از دانشگاه پژوهش های عالی دکترای خود را با رتبۀ ممتاز دریافت کرد.
تا سال ۱۳۷۴ که به ایران بازگشت، به فعالیت های مختلف فکری، اجتماعی و فرهنگی پرداخت.
حاصل تولیدات فکری شریف بیش از صد مقاله، تألیف سه کتاب از جمله بازاندیشی ضروری در مبارزۀ سیاسی و طرح نهادهای #دموکراتیک و هم چنین ترجمۀ کتاب #پیامبرِ خلیل جبران خلیل و کتاب ایدئولوژی ها، کشمکشها و قدرتِ پیر انسار است.
مجید شریف در فاصلۀ سال های ۷۴ تا ۷۷ که در ایران به سر می برد، چندین کتاب ترجمه کرد:
۱. روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، اسطوره های بنیانگذار سیاست اسرائیل، موسسه فرهنگی رسا، ۱۳۵۷
۲. اسراییل شاهاک، تاریخ یهود، مذهب یهود، چاپ پخش، ۱۳۷۶
۳. ماکس گالو، زن شورشی – زندگی و مرگ رُزا لوکزامبورگ، موسسه فرهنگی رسا، ۱۳۷۷
۴. فریدریش نیچه، ارادۀ قدرت، انتشارات جامی،۱۳۷۷
۵. فریدریش نیچه، فلسفه در عصر تراژیک یونانیان، انتشارات جامی، ۱۳۷۸
۶. مقاله ای از ژاک دریدا از کتاب مذهب، (چاپ نشده)
۷. سپیده دمان، اثر فریدریش نیچه (ترجمۀ ناتمام)
* منبع: http://www.majidsharif.com/
@Tavaana_Tavaanatech
٢ ميليون ساعت معادل ۱۵ ميليارد دلار از سرمایه در آمریکا برای پیداکردن سر چسب هدر میرود. ما اساسا آماری در این زمینه داریم؟ کشور دیکتاتوری یعنی کشور بیآمار.
@Tavaana_TavaanaTech
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا
٢ ميليون ساعت معادل ۱۵ ميليارد دلار از سرمایه در آمریکا برای پیداکردن سر چسب هدر میرود. ما اساسا آماری در این زمینه داریم؟ کشور دیکتاتوری یعنی کشور بیآمار. @Tavaana_TavaanaTech
برخی عزیزان تا صحبت از نابسامانیها و فسادهای موجود در ایران میشود میگویند که در همه جای دنیا و در کشورهای آزاد نیز این مشکلات وجود دارد. البته که همهی نابسامانیها و مشکلات اجتماعی که در ایران وجود دارد در کشورهای آزاد و دموکراتیک هم وجود دارد اما با یک تفاوت و آن اینکه در ایران و کلا در نظامهای غیردموکراتیک، برای این مشکلات چارهاندیشی نمیشود و اساسا آمار و ارقامی به دلیل همان محدودیتهای اطلاعرسانی وجود ندارد اما در نظامهای دموکراتیک به دلیل گردش آزادانهی اطلاعات و مواجهشدن با مشکلات، برای آن چارهاندیشی میشود.
لذا اینگونه نیست که برخی جوامع مانند ما یک مشکل را از زمان داریویش بزرگ و هوخشتره تا حافظ و سعدی و تا همین امروز با خود حمل کنند.
چند وقت پیش مقالهای میخواندم در مورد اینکه پیداکردن سر چسب چه میزان وقت و سرمایهی ما را تلف میکند. در این مقاله آمده بود که ٢ ميليون ساعت معادل ١٥ ميليارد دلار از سرمایه در آمریکا برای پیداکردن سر چسب هدر میرود.
این آمار و ارقام و آزادانه در مورد آن سخنگفتن موجب میشود که پس از این، شرکتها و کارخانههای ساخت چسب به این فکر بیفتند که چه بکنند که این میزان وقت و سرمایه تلف نشود و میروند به سمت تولیداتی که از این اتلاف وقت و سرمایه جلوگیری کند.
از اینرو وقتی میگوییم دشواری پیداکردن سر چسب در همهی جهان وجود دارد و مختص ایران نیست، حرف درستی زدهایم اما همهی حقیقت را نگفتهایم. حقیقت این است که به دلیل کار کارشناسی و وجودداشتن آمار و ارقام و آزادی در انتشار آن، انسانهایی که در نظامهای دموکراتیک زندگی میکنند به مرور مشکل ِ پیداکردن سر چسب را برطرف میکنند اما این مشکل برای ما تا مدتهای طولانی و گاهی تا ابد وجود خواهد داشت.
سر چسب در نظامهای غیردموکراتیک هیچگاه به راحتی پیدا نخواهد شد و هدررفتن سرمایههای انسانی و مادی و معنوی همیشه وجود خواهد داشت.
آری! کودکآزاری، زنآزاری،همجنسگراستیزی، معلولستیزی، فساد اقتصادی، مشکل ترافیک و آلودگی هوا و کمآبی و غیره در نظامهای دموکراتیک و غیردموکراتیک وجود دارد اما در نظامهای دیکتاتوری به دلیل انسداد سیاسی و فرهنگی راهکارها از راه نمیرسند و در نظامهای دموکراتیک برای مشکلات، راهکارها هم از راه میرسند.و اینگونه میشود که ما، ما میشویم و آنها، آنها.
از کانال تلگرام بهزاد مهرانی
@behzadmehrani
@Tavaana_TavaanaTech
لذا اینگونه نیست که برخی جوامع مانند ما یک مشکل را از زمان داریویش بزرگ و هوخشتره تا حافظ و سعدی و تا همین امروز با خود حمل کنند.
چند وقت پیش مقالهای میخواندم در مورد اینکه پیداکردن سر چسب چه میزان وقت و سرمایهی ما را تلف میکند. در این مقاله آمده بود که ٢ ميليون ساعت معادل ١٥ ميليارد دلار از سرمایه در آمریکا برای پیداکردن سر چسب هدر میرود.
این آمار و ارقام و آزادانه در مورد آن سخنگفتن موجب میشود که پس از این، شرکتها و کارخانههای ساخت چسب به این فکر بیفتند که چه بکنند که این میزان وقت و سرمایه تلف نشود و میروند به سمت تولیداتی که از این اتلاف وقت و سرمایه جلوگیری کند.
از اینرو وقتی میگوییم دشواری پیداکردن سر چسب در همهی جهان وجود دارد و مختص ایران نیست، حرف درستی زدهایم اما همهی حقیقت را نگفتهایم. حقیقت این است که به دلیل کار کارشناسی و وجودداشتن آمار و ارقام و آزادی در انتشار آن، انسانهایی که در نظامهای دموکراتیک زندگی میکنند به مرور مشکل ِ پیداکردن سر چسب را برطرف میکنند اما این مشکل برای ما تا مدتهای طولانی و گاهی تا ابد وجود خواهد داشت.
سر چسب در نظامهای غیردموکراتیک هیچگاه به راحتی پیدا نخواهد شد و هدررفتن سرمایههای انسانی و مادی و معنوی همیشه وجود خواهد داشت.
آری! کودکآزاری، زنآزاری،همجنسگراستیزی، معلولستیزی، فساد اقتصادی، مشکل ترافیک و آلودگی هوا و کمآبی و غیره در نظامهای دموکراتیک و غیردموکراتیک وجود دارد اما در نظامهای دیکتاتوری به دلیل انسداد سیاسی و فرهنگی راهکارها از راه نمیرسند و در نظامهای دموکراتیک برای مشکلات، راهکارها هم از راه میرسند.و اینگونه میشود که ما، ما میشویم و آنها، آنها.
از کانال تلگرام بهزاد مهرانی
@behzadmehrani
@Tavaana_TavaanaTech
محیطبان «ماشاالله مهنایی» دیگر حتی نمیتواند نان بخرد. اعداد، زندگیاش را احاطه کرده است؛ ٣٣ماه حبس اضافی بدون دریافت خسارت، ٤٠میلیون و٨٥٠هزارتومان دیه پرداخت نشده شکارچی مصدوم، ٥میلیون تومان قرض بابت حقالوکاله که هنوز پس داده نشده و ٤٨٠تومان اجاره ماهانه وثیقهای که مدتهاست در دادگاه گیر کرده. قرار بود بعد از تبرئهشدن از قتل عمد از شر همه این اعداد خلاص شود اما از پس جورکردن دیه شکارچی برنیامد و هیچکدام از این حسابها صاف نشد؛ چه طلبها و چه بدهیها. درعوض حساب بانکیاش توقیف شد و دیگر یک ریال هم نمیتواند از آن برداشت کند. «ما که مال و منالی نداشتیم، فقط یک حساب بانکی بود که بسته شد. من و زن و دو بچهام، یکماهی است، نه یارانه داریم، نه حقوق.»...
goo.gl/NKMlCH
گزارش مهتاب جودکی را در «شهروند» بخوانید:
http://bit.ly/2g1BI5k
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/NKMlCH
گزارش مهتاب جودکی را در «شهروند» بخوانید:
http://bit.ly/2g1BI5k
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
#محیطبان «ماشاالله مهنایی» دیگر حتی نمیتواند نان بخرد. اعداد، زندگیاش را احاطه کرده است؛ ٣٣ماه حبس اضافی بدون دریافت #خسارت، ٤٠میلیون و٨٥٠هزارتومان #دیه پرداخت نشده #شکارچی مصدوم، ٥میلیون تومان قرض بابت حقالوکاله که هنوز پس داده نشده و ٤٨٠تومان اجاره…
#محیطبان «ماشاالله مهنایی» دیگر حتی نمیتواند نان بخرد. اعداد، زندگیاش را احاطه کرده است؛ ٣٣ماه حبس اضافی بدون دریافت #خسارت، ٤٠میلیون و٨٥٠هزارتومان #دیه پرداخت نشده #شکارچی مصدوم، ٥میلیون تومان قرض بابت حقالوکاله که هنوز پس داده نشده و ٤٨٠تومان اجاره…
Forwarded from آموزشکده توانا
Forwarded from آموزشکده توانا
۱۹ نوامبر روز جهانی #توالت
روز را با بوی تند مواد شوینده توالتهای عمومی آغاز میکنند. آنقدر این توالتها را شستهاند که باید رقم هزار را رد کرده باشد، شاید هم چند هزار بار؛ با شلوارهایشان که تا زانو بالا میزنند، پاهایی که در آب آلوده و کثیف غوطه میخورد، دستهایی که بارها توی سطلهای زباله فرو میرود و بیرون میآید، لباسهای تنشان که بارها خیس میشود، دست و پاهایی که در پایان کار دهها بار شستوشو میدهند، اما آخرش هم دلشان راضی نمیشود... با اینکه سالها ازشروع کارشان میگذرد، اما هنوزهم به فضای آزار دهنده اینجا عادت نکردهاند. اما چارهای ندارند. خودشان میگویند خب، چکار میتوانیم بکنیم؟ زندگی است دیگر، بالاخره باید بچرخد یا نه؟ زندگی فرزندانمان مهمتر است یا راحتی و آسایش خودمان؟
هر سه یک وجه مشترک دارند به کسی نگفتهاند، محل کارشان توالتهای عمومی شهر است ...و محل استراحتشان اتاقکی کوچک، تنگ و اغلب نمور در همان جا. میگویند کار عیب و عار نیست اما چه بهتر که کسی نداند چه میکنند: «شاید دوست و فامیل بفهمند برایمان هزار جور حرف در بیاورند.» با همه شرمی که از شغلشان در برابر دوست و آشنا دارند اما راضیاند. راضی که دستشان را جلوی کسی دراز نمیکنند و روی پای خودشان ایستادهاند، سختیهایش بماند برای تنهایی خودشان و تن رنجورشان.
همه فامیلهایش فکر میکنند اکرم آبدارچی یک اداره است. میپرسم اکرم اینجا جای پرترددی است تا حالا هیچیک از فامیلهایت اینجا به تو برنخوردهاند؟
«نه. تا حالا کسی ندیده، فقط بچهها میدونن. اونام هم غصه میخورن میبینن دستم درد میکنه. میگن مامان تو نباشی ما چه کنیم؟ کمتر میخوریم تو بهت فشار نیاد.» اکرم از کار کردن در توالت خاطرات زیادی دارد؛ از دختران فراری تا آنهایی که معتادند و اینجا خودشان را میسازند: «من نمیذارم اینجا بمونن، میگم خانوم کارتو انجام بده اینجا واینستا. حتی شده اومدن تو دستشویی بخوابن. زود میرم بیرون میکنم. گاهی بوی موادشون میاد، بفهمم میرم سراغشون.» اکرم میگوید اگر کار دیگری باشد حتماً ازاینجا میرود: «خسته شدم ازاینجا. خیلی زندگی سختی دارم، خیلی. همیشه باید «در» این اتاق زمستون و تابستون باز باشه نباید بخوابم باید حواسم باشه، کی میاد، کی میره. زمستونها یخ میزنم.»
https://goo.gl/gqYpWM
#بهداشت #سلامت
@Tavaana_Tavaanatech
روز را با بوی تند مواد شوینده توالتهای عمومی آغاز میکنند. آنقدر این توالتها را شستهاند که باید رقم هزار را رد کرده باشد، شاید هم چند هزار بار؛ با شلوارهایشان که تا زانو بالا میزنند، پاهایی که در آب آلوده و کثیف غوطه میخورد، دستهایی که بارها توی سطلهای زباله فرو میرود و بیرون میآید، لباسهای تنشان که بارها خیس میشود، دست و پاهایی که در پایان کار دهها بار شستوشو میدهند، اما آخرش هم دلشان راضی نمیشود... با اینکه سالها ازشروع کارشان میگذرد، اما هنوزهم به فضای آزار دهنده اینجا عادت نکردهاند. اما چارهای ندارند. خودشان میگویند خب، چکار میتوانیم بکنیم؟ زندگی است دیگر، بالاخره باید بچرخد یا نه؟ زندگی فرزندانمان مهمتر است یا راحتی و آسایش خودمان؟
هر سه یک وجه مشترک دارند به کسی نگفتهاند، محل کارشان توالتهای عمومی شهر است ...و محل استراحتشان اتاقکی کوچک، تنگ و اغلب نمور در همان جا. میگویند کار عیب و عار نیست اما چه بهتر که کسی نداند چه میکنند: «شاید دوست و فامیل بفهمند برایمان هزار جور حرف در بیاورند.» با همه شرمی که از شغلشان در برابر دوست و آشنا دارند اما راضیاند. راضی که دستشان را جلوی کسی دراز نمیکنند و روی پای خودشان ایستادهاند، سختیهایش بماند برای تنهایی خودشان و تن رنجورشان.
همه فامیلهایش فکر میکنند اکرم آبدارچی یک اداره است. میپرسم اکرم اینجا جای پرترددی است تا حالا هیچیک از فامیلهایت اینجا به تو برنخوردهاند؟
«نه. تا حالا کسی ندیده، فقط بچهها میدونن. اونام هم غصه میخورن میبینن دستم درد میکنه. میگن مامان تو نباشی ما چه کنیم؟ کمتر میخوریم تو بهت فشار نیاد.» اکرم از کار کردن در توالت خاطرات زیادی دارد؛ از دختران فراری تا آنهایی که معتادند و اینجا خودشان را میسازند: «من نمیذارم اینجا بمونن، میگم خانوم کارتو انجام بده اینجا واینستا. حتی شده اومدن تو دستشویی بخوابن. زود میرم بیرون میکنم. گاهی بوی موادشون میاد، بفهمم میرم سراغشون.» اکرم میگوید اگر کار دیگری باشد حتماً ازاینجا میرود: «خسته شدم ازاینجا. خیلی زندگی سختی دارم، خیلی. همیشه باید «در» این اتاق زمستون و تابستون باز باشه نباید بخوابم باید حواسم باشه، کی میاد، کی میره. زمستونها یخ میزنم.»
https://goo.gl/gqYpWM
#بهداشت #سلامت
@Tavaana_Tavaanatech
Tavaana
کسی نمیداند شغل واقعی ما چیست
ترانه بنییعقوب
Forwarded from آموزشکده توانا
28 آبان؛ تولد اردشیر کامکار
درباره اردشیر #کامکار
اردشیر کامکار، متولد 28 آبان 1341،چهار باغ #سنندج
اردشیر کامکار از دوران خردسالی نزد پدرش "حسن کامکار" به فراگیری تئوری #موسیقی و ساز #ویولن پرداخت ودر همان اوان کودکی به عنوان نوازنده ویولن و #کمانچه ،به عضویت ارکستر فرهنگ و هنر سنندج درآمد. او در سال 1359 در تهران همکاری اش را با گروه های شیدا و عارف آغاز نمود و همزمان نکات و ظرایف ردیف های سازی و آوازی موسیقی سنتی ایران را نزد اساتیدی چون:محمد رضا لطفی ،پشنگ کامکار،داوود گنجه ای،محمد رضا شجریان و اصغر بهاری فرا گرفت. اردشیر کامکار همواره بر این اعتقاد بوده است که ساز کمانچه قابلیت های بسیاری در اجرای قطعات تکنیکی و پیچیده دارد و در همین راستا میتوان به انتشار آلبوم "به یاد صبا" در سال 1365 که شامل گزیده ای از آثار" ابوالحسن صبا" با اجرای کمانچه است اشاره نمود. همچنین است، تالیف آثاری مانند "بی غبار عادت" و یا قطعات "بر تارک سپیده"و کنسرتینو کمانچه. وی به منظور ارتقا سطح فنی نوازندگی ساز کمانچه، با مد نظر قرار دادن متد نوازندگی در مراکز آکادمیک موسیقی کشورهای آذربایجان و ارمنستان از یک سو و نیز شیوه های نوازندگی کمانچه در موسیقی مقامی ایران به ویژه خطه لرستان از سوی دیگر تلاش داشته است تا به این مهم دست یابد. شایسته است تا به نقش بی بدیل هو شنگ کامکار و ارسلان کامکار در دستیابی به این اهداف اشاره نمود. اردشیر کامکار علاوه بر عضویت در گروه کامکارها ،از دیر باز در پی عملی ساختن پروژه هایی نظیر ایجاد ارکستر بزرگ کمانچه (آنسامبل) و نیز گروه آنسامبل موسیقی ملی بوده است. در این زمینه میتوان ضبط و اجرای آثاری مانند ناشکیبا با صدای همایون شجریان و اجراهایی در تهران و شهرستانها در سال 93 با گروه اردشیر کامکار و خوانندگی وحید تاج و حشمت اله رجب زاده را ذکر نمود.
@Tavaana_TavaanaTech
دو کار زیبای اردشیر کامکار را با هم می شنویم.
درباره اردشیر #کامکار
اردشیر کامکار، متولد 28 آبان 1341،چهار باغ #سنندج
اردشیر کامکار از دوران خردسالی نزد پدرش "حسن کامکار" به فراگیری تئوری #موسیقی و ساز #ویولن پرداخت ودر همان اوان کودکی به عنوان نوازنده ویولن و #کمانچه ،به عضویت ارکستر فرهنگ و هنر سنندج درآمد. او در سال 1359 در تهران همکاری اش را با گروه های شیدا و عارف آغاز نمود و همزمان نکات و ظرایف ردیف های سازی و آوازی موسیقی سنتی ایران را نزد اساتیدی چون:محمد رضا لطفی ،پشنگ کامکار،داوود گنجه ای،محمد رضا شجریان و اصغر بهاری فرا گرفت. اردشیر کامکار همواره بر این اعتقاد بوده است که ساز کمانچه قابلیت های بسیاری در اجرای قطعات تکنیکی و پیچیده دارد و در همین راستا میتوان به انتشار آلبوم "به یاد صبا" در سال 1365 که شامل گزیده ای از آثار" ابوالحسن صبا" با اجرای کمانچه است اشاره نمود. همچنین است، تالیف آثاری مانند "بی غبار عادت" و یا قطعات "بر تارک سپیده"و کنسرتینو کمانچه. وی به منظور ارتقا سطح فنی نوازندگی ساز کمانچه، با مد نظر قرار دادن متد نوازندگی در مراکز آکادمیک موسیقی کشورهای آذربایجان و ارمنستان از یک سو و نیز شیوه های نوازندگی کمانچه در موسیقی مقامی ایران به ویژه خطه لرستان از سوی دیگر تلاش داشته است تا به این مهم دست یابد. شایسته است تا به نقش بی بدیل هو شنگ کامکار و ارسلان کامکار در دستیابی به این اهداف اشاره نمود. اردشیر کامکار علاوه بر عضویت در گروه کامکارها ،از دیر باز در پی عملی ساختن پروژه هایی نظیر ایجاد ارکستر بزرگ کمانچه (آنسامبل) و نیز گروه آنسامبل موسیقی ملی بوده است. در این زمینه میتوان ضبط و اجرای آثاری مانند ناشکیبا با صدای همایون شجریان و اجراهایی در تهران و شهرستانها در سال 93 با گروه اردشیر کامکار و خوانندگی وحید تاج و حشمت اله رجب زاده را ذکر نمود.
@Tavaana_TavaanaTech
دو کار زیبای اردشیر کامکار را با هم می شنویم.
آموزشکده توانا
دختر چهارسالهای که جان مادرش را نجات داد @Tavaana_TavaanaTech 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
دختر چهارسالهای که جان مادرش را نجات داد
تلفن دختر چهارساله جان مادر را نجات داد
مادری که بعد از دچار شدن به حساسیتی خطرناک با تلفن دختر چهارسالهاش به پلیس نجات پیدا کرد، دخترش را "شجاع، باهوش و فوقالعاده" توصیف کرد.
سوزی مککش وقتی دید که حال مادرش خوب نیست به پلیس زنگ زد و با آرامش توضیح داد که چشمان مادرش بسته است و نمیتواند صحبت کند.
پلیس منطقه نورثامبریا در شرق بریتانیا که میگوید تماس سوزی به طور قطع باعث نجات جان مادرش شده، صدای ضبط شده این مکالمه تلفنی را منتشر کرده است.
رووینا مککش، مادر سوزی، که خود پزشک است، بعد از انتقال به بیمارستان درمان شد.
او در خانه دچار حساسیت شدید شد و درنتیجه مشکل جدی تنفسی شده بود.
سوزی با پلیس تماس گرفت و وضعیت مادرش را به آدام هال، مامور پاسخگوی پلیس توضیح داد. او در نهایت موفق شد ماموران امداد را به خانهشان هدایت کند.
سوزی توانست پلیس و ماموران امداد را به خانهشان راهنمایی کند
سوزی چهارساله بعد از این ماجرا در حضور ماموران پلیس و امدادی که در این حادثه نقش داشتند، جایزه شجاعت گرفت.
دکتر مککش، مادر سوزی گفت: "من واقعا خوششانس بودم که سوزی این قدر شجاع و باهوش بود و من واقعا به دخترم افتخار میکنم... او واقعا فوقالعاده است. همه فکر میکنند که بچههایشان فوقالعادهاند، اما این چیز دیگری است."
جیمی فرند، مامور امدادی که برای درمان مادر سوزی به خانه آنها رفته بود گفت: " وقتی رسیدیم، سوزی شرح ماجرا را گفت و توانست خیلی دقیق و حرفهای وضعیت مادرش را برای ما روشن کند. دیدن چنین چیزی از یک بچه برای من قابل باور نبود."
منبع: بی بی سی فارسی
@Tavaana_TavaanaTech
تلفن دختر چهارساله جان مادر را نجات داد
مادری که بعد از دچار شدن به حساسیتی خطرناک با تلفن دختر چهارسالهاش به پلیس نجات پیدا کرد، دخترش را "شجاع، باهوش و فوقالعاده" توصیف کرد.
سوزی مککش وقتی دید که حال مادرش خوب نیست به پلیس زنگ زد و با آرامش توضیح داد که چشمان مادرش بسته است و نمیتواند صحبت کند.
پلیس منطقه نورثامبریا در شرق بریتانیا که میگوید تماس سوزی به طور قطع باعث نجات جان مادرش شده، صدای ضبط شده این مکالمه تلفنی را منتشر کرده است.
رووینا مککش، مادر سوزی، که خود پزشک است، بعد از انتقال به بیمارستان درمان شد.
او در خانه دچار حساسیت شدید شد و درنتیجه مشکل جدی تنفسی شده بود.
سوزی با پلیس تماس گرفت و وضعیت مادرش را به آدام هال، مامور پاسخگوی پلیس توضیح داد. او در نهایت موفق شد ماموران امداد را به خانهشان هدایت کند.
سوزی توانست پلیس و ماموران امداد را به خانهشان راهنمایی کند
سوزی چهارساله بعد از این ماجرا در حضور ماموران پلیس و امدادی که در این حادثه نقش داشتند، جایزه شجاعت گرفت.
دکتر مککش، مادر سوزی گفت: "من واقعا خوششانس بودم که سوزی این قدر شجاع و باهوش بود و من واقعا به دخترم افتخار میکنم... او واقعا فوقالعاده است. همه فکر میکنند که بچههایشان فوقالعادهاند، اما این چیز دیگری است."
جیمی فرند، مامور امدادی که برای درمان مادر سوزی به خانه آنها رفته بود گفت: " وقتی رسیدیم، سوزی شرح ماجرا را گفت و توانست خیلی دقیق و حرفهای وضعیت مادرش را برای ما روشن کند. دیدن چنین چیزی از یک بچه برای من قابل باور نبود."
منبع: بی بی سی فارسی
@Tavaana_TavaanaTech
.
پیرمرد هفتاد ساله با نوه ها...در حال برق زدن در رودخانه و نسل کشی ماهی ها
خراسان رضوی.کلات.ارتوکند
تاریخ ثبت فیلم : جمعه 28 آبان 95
goo.gl/xCi1fs
فیلم ارسالی همراهان توانا
.
راحت طلبی برای ماهیگیری باعث شده است در سال های اخیر شیوه ای رایج شود که خساراتی جبران ناپذیر به محیط زیست و اکوسیستم رودخانه های کشور وارد می کند.
استفاده از جریان برق و نیروی الکتریسیته برای کشتن ماهی ها!
علاوه بر ماهی ها جانداران بسیاری مثل قورباغه ها و لاکپشت ها و ... که وجودشان برای تعادل اکسیستم ضروری است، به تعداد زیاد نابود می شوند.
رودخانه ها از ماهی ها خالی می شوند. ماهی هایی که از برق جان سالم به در می برند عقیم می شوند.
همه این خسارت ها برای راحت طلبی و منفعت طلبی و سودجویی در کوتاه مدت و عدم توجه به اثرات درازمدت این رفتار است.
تاسف بار این که در این ویدئو کودکان هم در این کشتار جمعی سهیم هستند و آموزش می بینند!
دیگر از ماهیگیری ورزشی و لذت ماهیگیری خبری نیست.
دیگر در بسیاری رودخانه های کشور خبری از آواز ماهیگیران نیست.
اثرات این رفتارهای مخرب به زودی دامن همه را با افزایش و رشد برخی گونه های جانوری و گیاهی بیشتر مشخص می شود.
وبینار های توانا درباره بحران های محیط زیست ایران
https://tavaana.org/fa/3content/EnvironmentCrisis
لطفا این فیلم را بازنشر دهید تا به دست مسئولان محیط زیست برسد.
شما هم می توانید شهروند خبرنگار باشید و نکات مثبت و منفی جامعه را بازتاب دهید. فیلم ها و تصاویر خود را برای ما ارسال کنید.
از طریق آی دی ادمین تلگرام توانا
پی نوشت: محل این فیلم در خراسان رضوی بیخ گوش آستان قدس و امام جمعه دلواپس مشهد است. کاش دغدغه زیست محیطی داشتند به جای برخی مسایل...
@Tavaana_TavaanaTech
پیرمرد هفتاد ساله با نوه ها...در حال برق زدن در رودخانه و نسل کشی ماهی ها
خراسان رضوی.کلات.ارتوکند
تاریخ ثبت فیلم : جمعه 28 آبان 95
goo.gl/xCi1fs
فیلم ارسالی همراهان توانا
.
راحت طلبی برای ماهیگیری باعث شده است در سال های اخیر شیوه ای رایج شود که خساراتی جبران ناپذیر به محیط زیست و اکوسیستم رودخانه های کشور وارد می کند.
استفاده از جریان برق و نیروی الکتریسیته برای کشتن ماهی ها!
علاوه بر ماهی ها جانداران بسیاری مثل قورباغه ها و لاکپشت ها و ... که وجودشان برای تعادل اکسیستم ضروری است، به تعداد زیاد نابود می شوند.
رودخانه ها از ماهی ها خالی می شوند. ماهی هایی که از برق جان سالم به در می برند عقیم می شوند.
همه این خسارت ها برای راحت طلبی و منفعت طلبی و سودجویی در کوتاه مدت و عدم توجه به اثرات درازمدت این رفتار است.
تاسف بار این که در این ویدئو کودکان هم در این کشتار جمعی سهیم هستند و آموزش می بینند!
دیگر از ماهیگیری ورزشی و لذت ماهیگیری خبری نیست.
دیگر در بسیاری رودخانه های کشور خبری از آواز ماهیگیران نیست.
اثرات این رفتارهای مخرب به زودی دامن همه را با افزایش و رشد برخی گونه های جانوری و گیاهی بیشتر مشخص می شود.
وبینار های توانا درباره بحران های محیط زیست ایران
https://tavaana.org/fa/3content/EnvironmentCrisis
لطفا این فیلم را بازنشر دهید تا به دست مسئولان محیط زیست برسد.
شما هم می توانید شهروند خبرنگار باشید و نکات مثبت و منفی جامعه را بازتاب دهید. فیلم ها و تصاویر خود را برای ما ارسال کنید.
از طریق آی دی ادمین تلگرام توانا
پی نوشت: محل این فیلم در خراسان رضوی بیخ گوش آستان قدس و امام جمعه دلواپس مشهد است. کاش دغدغه زیست محیطی داشتند به جای برخی مسایل...
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
.
پیرمرد هفتاد ساله با نوه ها...در حال برق زدن در رودخانه و #نسل_کشی ماهی ها
خراسان رضوی.کلات.ارتوکند
تاریخ ثبت فیلم : جمعه 28 آبان 95
فیلم ارسالی همراهان توانا
.
راحت طلبی برای ماهیگیری باعث شده است در سال های اخیر شیوه ای رایج شود که خساراتی جبران ناپذیر…
پیرمرد هفتاد ساله با نوه ها...در حال برق زدن در رودخانه و #نسل_کشی ماهی ها
خراسان رضوی.کلات.ارتوکند
تاریخ ثبت فیلم : جمعه 28 آبان 95
فیلم ارسالی همراهان توانا
.
راحت طلبی برای ماهیگیری باعث شده است در سال های اخیر شیوه ای رایج شود که خساراتی جبران ناپذیر…
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آیا انسانهای خوب و صاف و صادق کلاه سرشان میرود؟
چگونه در بازی زندگی همه برنده باشیم؟
مطلب مرتبط:
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl
@Tavaana_TavaanaTech
چگونه در بازی زندگی همه برنده باشیم؟
مطلب مرتبط:
همدلی، راهی به سوی زیستن در صلح و آشتی
http://bit.ly/2fs2aWl
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا
سیلی مامور شهرداری فومن به صورت زن دستفروش این زن فقط دستفروش است نه املاک وحقوق نجومی دارد و نه اختلاس کرده! او سرپرست خانوار است،کنار خیابان سبزی میفروشد ارسالی همراهان توانا @Tavaana_TavaanaTech
دو دیدگاه درباره سیلی زدن مامور شهرداری به زن دستفروش
1. از فیسبوک مهدیه گلرو:
اتفاقی که دیروز در برخورد میان مامور شهرداری و زن دستفروش افتاد بسیار درد آور است ،در بسیاری از کشورها چنین اتفاقاتی سر آغاز تغییرات بزرگ بوده است من جمله در بهار عربی حتما به خاطر دارید.
از دیروز همه در تمام گروههای مجازی عکس و فیلم منتشر کرده اند و ابراز انزجار از این اتفاق داشتند اما ما از چه کسی و چه چیزی اعلام انزجار میکنیم؟! عده ای همچنان این بی احترامی و توهین را مثل همه وقایع اجتماعی بر دوش حکومت گذارده و به نظام فحاشی میکنند بله من قبول دارم اساسا تربیت در ایران دچار بحران شده و حتما این شیوه های تربیتی مشکل ایجاد میکند اما بهتر است گاهی بازگشت به درون داشته باشیم.ما چقدر به این افراد احترام میگذاریم! به پیر مرد یا پیر زنی که وارد مترو یا اتوبوس میشود؟! وقتی کنار ماشین اسفند دود میکنند! وقتی آرام از خیابان میگذرند و ما بوق میزنیم! وقتی تحمل نمیکنیم از پله برقی پایین روند و با عبور سریع کندی حرکتشان را به رخشان میکشیم! بهتر است آینه را برگردانیم،او مامور بود و شاید سعی میکرد وظیفه اش را انجام دهد(هر چند مامور بود و معذور را اصلا نمیتوان پذیرفت و عده ای نماد مثل شاه کلاه میخواست فلانی رفت سر آورد شده اند)حالا این میان عده ای هم فقط فحاشی میکنند گویی کار آنها بهتر است.
خواهر من برادر من
آینه را برگردان به دنبال آدرس غلط نرو،حکومت ایران بسیار بد است اما تو چطور زندگی میکنی؟!
توکه به نظرت ما کار اشتباه کردیم که اعتراض کردیم و باید مینشستیم سر زندگیمان! تو که حتی حاضر نیستی یک رو بدون ماشین از خانه بیرون بیایی! تو که حاظر نیستی چند دقیقه از صندلیت بلند شوی تا فردی مسن بنشیند! تو که موقع رانندگی فقط حق را برای خود قایلی! تو که فقط به فکر گلیم خود هستی و زرنگ!
آینه را بگردانیم جامعه امروزمان کریه تر از آن است که با نشانه گرفتن حکومت همه چیز قابل حل باشد باید به درون بازگشت
2. از فیسبوک مرمر مشفقی معصومی:
سيلي زدن بر هر دستفروشي دردناك است، چه زن چه مرد. مخصوصا در ايران. جايي كه دولت و بخش خصوصي هيچ امكاناتي براي بهبود وضعيت قشرهاي ضعيف نميكنند. تحمل ديدن فيلم جمع آوري بساط دستفروشان را نداشته و ندارم. اين بار اما فرق ميكرد، از گيلان بود يك زن بود، دلم ميخواست ببينم آيا زن روستايي ما همان است كه بود؟ راستش من كيف كردم از اين زن روستايي. از وقتي يادم ميايد زن گيلك خودش از حق خودش دفاع ميكرد، زنان كشاورز و شاليكار شمالي معروف بودند به اينكه كسي نميتواند به آنها زور بگويد.
فيلم را جور ديگر ببينيد:
زن مقاومت ميكند، مامور شهرداري سيلي ميزند اما اين زن به جاي ضعيف شدن، طلب كمك از مردان، يا منتظر "غيرت" مردان ماندند براي دفاع از او، تمام قوايش را جمع ميكند براي ضربه زدن به آن مامور شهرداري. چند مرد براي دور كردنش بايد باشند وگرنه كسي حريفش نيست. زن روستايي شمالي اولين الگوي فمنيستي من بود. باور كنيد!
سيلي زدن به هر دستفروشي دردناك است. لطفا براي تقبيح اين كار از زن بودن سيلي خورنده مايه نگذاريد.
اتفاقا شايد همينكه آن ادعاهاي دروغين "زن
حرمت دارد"، " زن را كه نميزنند" و پشت اينها قايم شدن براي سلب حقهاي انساني زنان، كنار زده شد اتفاق خوبي باشد.
@Tavaana_TavaanaTech
1. از فیسبوک مهدیه گلرو:
اتفاقی که دیروز در برخورد میان مامور شهرداری و زن دستفروش افتاد بسیار درد آور است ،در بسیاری از کشورها چنین اتفاقاتی سر آغاز تغییرات بزرگ بوده است من جمله در بهار عربی حتما به خاطر دارید.
از دیروز همه در تمام گروههای مجازی عکس و فیلم منتشر کرده اند و ابراز انزجار از این اتفاق داشتند اما ما از چه کسی و چه چیزی اعلام انزجار میکنیم؟! عده ای همچنان این بی احترامی و توهین را مثل همه وقایع اجتماعی بر دوش حکومت گذارده و به نظام فحاشی میکنند بله من قبول دارم اساسا تربیت در ایران دچار بحران شده و حتما این شیوه های تربیتی مشکل ایجاد میکند اما بهتر است گاهی بازگشت به درون داشته باشیم.ما چقدر به این افراد احترام میگذاریم! به پیر مرد یا پیر زنی که وارد مترو یا اتوبوس میشود؟! وقتی کنار ماشین اسفند دود میکنند! وقتی آرام از خیابان میگذرند و ما بوق میزنیم! وقتی تحمل نمیکنیم از پله برقی پایین روند و با عبور سریع کندی حرکتشان را به رخشان میکشیم! بهتر است آینه را برگردانیم،او مامور بود و شاید سعی میکرد وظیفه اش را انجام دهد(هر چند مامور بود و معذور را اصلا نمیتوان پذیرفت و عده ای نماد مثل شاه کلاه میخواست فلانی رفت سر آورد شده اند)حالا این میان عده ای هم فقط فحاشی میکنند گویی کار آنها بهتر است.
خواهر من برادر من
آینه را برگردان به دنبال آدرس غلط نرو،حکومت ایران بسیار بد است اما تو چطور زندگی میکنی؟!
توکه به نظرت ما کار اشتباه کردیم که اعتراض کردیم و باید مینشستیم سر زندگیمان! تو که حتی حاضر نیستی یک رو بدون ماشین از خانه بیرون بیایی! تو که حاظر نیستی چند دقیقه از صندلیت بلند شوی تا فردی مسن بنشیند! تو که موقع رانندگی فقط حق را برای خود قایلی! تو که فقط به فکر گلیم خود هستی و زرنگ!
آینه را بگردانیم جامعه امروزمان کریه تر از آن است که با نشانه گرفتن حکومت همه چیز قابل حل باشد باید به درون بازگشت
2. از فیسبوک مرمر مشفقی معصومی:
سيلي زدن بر هر دستفروشي دردناك است، چه زن چه مرد. مخصوصا در ايران. جايي كه دولت و بخش خصوصي هيچ امكاناتي براي بهبود وضعيت قشرهاي ضعيف نميكنند. تحمل ديدن فيلم جمع آوري بساط دستفروشان را نداشته و ندارم. اين بار اما فرق ميكرد، از گيلان بود يك زن بود، دلم ميخواست ببينم آيا زن روستايي ما همان است كه بود؟ راستش من كيف كردم از اين زن روستايي. از وقتي يادم ميايد زن گيلك خودش از حق خودش دفاع ميكرد، زنان كشاورز و شاليكار شمالي معروف بودند به اينكه كسي نميتواند به آنها زور بگويد.
فيلم را جور ديگر ببينيد:
زن مقاومت ميكند، مامور شهرداري سيلي ميزند اما اين زن به جاي ضعيف شدن، طلب كمك از مردان، يا منتظر "غيرت" مردان ماندند براي دفاع از او، تمام قوايش را جمع ميكند براي ضربه زدن به آن مامور شهرداري. چند مرد براي دور كردنش بايد باشند وگرنه كسي حريفش نيست. زن روستايي شمالي اولين الگوي فمنيستي من بود. باور كنيد!
سيلي زدن به هر دستفروشي دردناك است. لطفا براي تقبيح اين كار از زن بودن سيلي خورنده مايه نگذاريد.
اتفاقا شايد همينكه آن ادعاهاي دروغين "زن
حرمت دارد"، " زن را كه نميزنند" و پشت اينها قايم شدن براي سلب حقهاي انساني زنان، كنار زده شد اتفاق خوبي باشد.
@Tavaana_TavaanaTech
روایت حکم شلاق در ایران:«سادهلوح هستند اگر فکر کنند درس عبرت شد،مشروب حالا نشان اعتراض من است»
goo.gl/vlqcKC
به تازگی قربانیان حکم "شلاق"در ایران تصاویر بدنهای شلاق خورده خود را به نشان اعتراض در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند تصاویری از پوستهای کبود و ورم کرده که بیشک دردناک و آزاردهنده هستند.
جمهوری اسلامی ایران از معدود کشورهایی است که شرع را به عنوان یکی از منابع اصلی قانون مجازات خود برگزیده است.
اجرای قوانین شرع در کشوری با جمعیت جوان که بسیاری از آنها دیدی همسان با دولت ایران نسبت به اسلام ندارند به مشکلات و درگیریهای روزانه بین مردم و حکومت دینی ایران بدل شده است.
هرروزه اخباری از بازداشت جوانان به علت حضور در "مهمانیهای مختلط"، نوشیدن مشروبات الکلی در رسانهها منتشر میشود.جرائمی که طبق قانون ایران مجازاتشان مشخص است:"شلاق"
اما این اخبار تنها نوک کوه یخ است. بیشتر اخبار یورش پلیس به مهمانیهای شبانه، بازداشت زوجهای ازدواج نکرده که هر روز در شهرهای مختلف ایران رخ میدهند اساساً راهی به رسانههای نمییابند.
اما به تازگی صفحه فیسبوکی « My Stealthy Freedom آزادی یواشکی زنان در ایران» دست به انتشار تصاویر دختران و پسران شلاق خورده کرده است. تصاویری که این جوانان پس از این مجازات از خود گرفتهاند و برای این صفحه ارسال کردهاند.
رد کبودی و قرمزی شلاق روی پوست قربانیان نشاندهنده درد غیرقابل تحمل آن است که تا روزها با آنها باقی میماند. اما با این حال به گفته ناظران ما در ایران، درد تحقیر و توهینهایی که حین بازداشت و پس از آن تحمل کردهاند، زخمی است که هیچگاه بهبود نخواهد یافت.
گزارش را در ناظران «فرانس۲۴» بخوانید: http://bit.ly/2ePiUdo
در همین رابطه:
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حقوق و مسئولیتهای شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/vlqcKC
به تازگی قربانیان حکم "شلاق"در ایران تصاویر بدنهای شلاق خورده خود را به نشان اعتراض در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند تصاویری از پوستهای کبود و ورم کرده که بیشک دردناک و آزاردهنده هستند.
جمهوری اسلامی ایران از معدود کشورهایی است که شرع را به عنوان یکی از منابع اصلی قانون مجازات خود برگزیده است.
اجرای قوانین شرع در کشوری با جمعیت جوان که بسیاری از آنها دیدی همسان با دولت ایران نسبت به اسلام ندارند به مشکلات و درگیریهای روزانه بین مردم و حکومت دینی ایران بدل شده است.
هرروزه اخباری از بازداشت جوانان به علت حضور در "مهمانیهای مختلط"، نوشیدن مشروبات الکلی در رسانهها منتشر میشود.جرائمی که طبق قانون ایران مجازاتشان مشخص است:"شلاق"
اما این اخبار تنها نوک کوه یخ است. بیشتر اخبار یورش پلیس به مهمانیهای شبانه، بازداشت زوجهای ازدواج نکرده که هر روز در شهرهای مختلف ایران رخ میدهند اساساً راهی به رسانههای نمییابند.
اما به تازگی صفحه فیسبوکی « My Stealthy Freedom آزادی یواشکی زنان در ایران» دست به انتشار تصاویر دختران و پسران شلاق خورده کرده است. تصاویری که این جوانان پس از این مجازات از خود گرفتهاند و برای این صفحه ارسال کردهاند.
رد کبودی و قرمزی شلاق روی پوست قربانیان نشاندهنده درد غیرقابل تحمل آن است که تا روزها با آنها باقی میماند. اما با این حال به گفته ناظران ما در ایران، درد تحقیر و توهینهایی که حین بازداشت و پس از آن تحمل کردهاند، زخمی است که هیچگاه بهبود نخواهد یافت.
گزارش را در ناظران «فرانس۲۴» بخوانید: http://bit.ly/2ePiUdo
در همین رابطه:
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حقوق و مسئولیتهای شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. روایت حکم #شلاق در ایران:«سادهلوح هستند اگر فکر کنند درس #عبرت شد، #مشروب حالا نشان #اعتراض من است» به تازگی قربانیان حکم "شلاق"در ایران تصاویر بدنهای #شلاق_خورده خود را به نشان اعتراض در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند تصاویری از پوستهای کبود و ورم کرده…
Forwarded from آموزشکده توانا
به سوی نسل کشی نازی ها
http://bit.ly/1ykX8gk
شب نهم نوامبر سال ۱۹۳۸، لباس شخصیهای نازی به کنیسهها و کسب و کار #یهودیان در سراسر آلمان و اتریش حمله کردند. کریستالناخت، شب بلورین یا شب شیشههای شکسته، نه تنها دنیا را بهتزده کرد بلکه خبر از فجایع بزرگتری میداد که در راه بود. چطور #شهروندان آلمانی به جایی رسیدند که علیه همسایگان یهودیشان برآشفتند؟ چطور مردم به این باور رسیدند که کشتار سیستماتیک میلیونها نفر در جریان هولوکاست قابل قبول است؟ «به سوی #نسلکشی نازیها» مستند تاثیرگذاری است که پاسخ این سوالات و پرسشهای بیشتر در این باره را میدهد.
توانا این مستند را که توسط «موزه #هولوکاست در آمریکا» ساخته شده است به فارسی برگردانده است. فیلم به قدرت رسیدن یهودی-ستیزی نازیها و هیلتر را روایت میکند، روایتی که با پایان هولوکاست و شکست متفقین در سال ۱۹۴۵ به آخر میرسد.
در مورد هولوکاست توانا کتاب مهم و ارزشمند را هم ترجمه کرده است.
دانلود رایگان کتاب «جنگ و هولوکاست»: http://bit.ly/1leAm84
فایل این کتاب در تلگرام ارسال می شود. کتاب های توانا را از غرفه مجازی کتاب توانا هم می توانید دانلود کنید.
غرفه کتاب مجازی آموزشکده توانا
http://ow.ly/4nmBb8
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
http://bit.ly/1ykX8gk
شب نهم نوامبر سال ۱۹۳۸، لباس شخصیهای نازی به کنیسهها و کسب و کار #یهودیان در سراسر آلمان و اتریش حمله کردند. کریستالناخت، شب بلورین یا شب شیشههای شکسته، نه تنها دنیا را بهتزده کرد بلکه خبر از فجایع بزرگتری میداد که در راه بود. چطور #شهروندان آلمانی به جایی رسیدند که علیه همسایگان یهودیشان برآشفتند؟ چطور مردم به این باور رسیدند که کشتار سیستماتیک میلیونها نفر در جریان هولوکاست قابل قبول است؟ «به سوی #نسلکشی نازیها» مستند تاثیرگذاری است که پاسخ این سوالات و پرسشهای بیشتر در این باره را میدهد.
توانا این مستند را که توسط «موزه #هولوکاست در آمریکا» ساخته شده است به فارسی برگردانده است. فیلم به قدرت رسیدن یهودی-ستیزی نازیها و هیلتر را روایت میکند، روایتی که با پایان هولوکاست و شکست متفقین در سال ۱۹۴۵ به آخر میرسد.
در مورد هولوکاست توانا کتاب مهم و ارزشمند را هم ترجمه کرده است.
دانلود رایگان کتاب «جنگ و هولوکاست»: http://bit.ly/1leAm84
فایل این کتاب در تلگرام ارسال می شود. کتاب های توانا را از غرفه مجازی کتاب توانا هم می توانید دانلود کنید.
غرفه کتاب مجازی آموزشکده توانا
http://ow.ly/4nmBb8
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
YouTube
The Path to Nazi Genocide - به سوی نسل کشی نازیها
شب نهم نوامبر سال ۱۹۳۸، لباس شخصیهای نازی به کنیسهها و کسب و کار یهودیان در سراسر آلمان و اتریش حمله کردند. کریستالناخت، شب بلورین یا شب شیشههای شکسته، ...