جهانگیر کوثری: به دلایل ناگفتهای از تلویزیون اخراج شدم و خودم، همسرم و دخترم را ممنوعالتصویر کردند
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
جهانگیر کوثری: به دلایل ناگفتهای از تلویزیون اخراج شدم و خودم، همسرم و دخترم را ممنوعالتصویر کردند
جهانگیر کوثری تهیهکننده سینما و مجری و گزارشگر ورزشی در تلویزیون در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی آنا در مورد حضور و فعالیت هنرمندان مطرح، سرشناس و تاثیرگذار در تلویزیون گفت: «تلویزیون یک نهاد دولتی است و چارچوبها، قوانین و ضوابط خاص خودش را دارد و از همین چارچوبها و ضوابط نیز پیروی میکند. ما نمیتوانیم انگارههایمان را در تلویزیون مطرح و اجرا کنیم. بنابراین تمرکز و توجهمان به سینما است و در سینما میتوانیم مسائل جامعه را تا جایی که توان داریم پیگیری کنیم.»
وی که پیش از این سالها اجرای برنامه «ورزش از نگاه دو» را بر عهده داشت، در مورد غیبت خودش در تلویزیون تصریح کرد: «من سالها در تلویزیون فعالیت کردم و مجری برنامه «ورزش از نگاه دو» بودم، در سال 90 از تلویزیون بیرون آمدم اما واقعیت این است که مرا از تلویزیون اخراج کردند. همانطور که باران و خانم بنیاعتماد را هم ممنوعالتصویر کردهاند.»
کوثری در مورد دلیل این مسئله بیان کرد: «هیچ دلیل و توضیحی به من داده نشده؛ به همان علتی که باران و خانم بنیاعتماد را در تلویزیون نشان نمیدهند و تیزرهای فیلمهایشان را پخش نمیکنند، من هم از سال ۸۸ دچار مشکل و در نهایت اخراج شدم و الان هم مرا به تلویزیون راه نمیدهند.»
این تهیهکننده سینما ضمن تاکید بر اینکه مشکل تلویزیون با من حل نمیشود، در مورد علاقهاش به تلویزیون گفت: «این تنها تلویزیون دولتی کشورمان است و مخاطبان زیادی دارد؛ من هم با مردم ارتباط دارم. تلویزیون تریبون خیلی خوبی است و میتوان از طریق این رسانه با مردم ارتباط خوب و موثری برقرار کرد، میتوان سطح فرهنگی مردم را در همه زمینهها بالا برد.»
وی افزود: «من خیلی خوشحال میشوم اگر دعوت به همکاری با تلویزیون شوم اما فکر نمیکنم چنین اتفاقی بیفتد.»
باران کوثری، هنرپیشه سینما فرزند جهانگیر کوثری و رخشان بنیاعتماد، کارگردان سینما است که هز سه نفر در این عکس دیده می شوند.
@Tavaana_TavaanaTech
جهانگیر کوثری تهیهکننده سینما و مجری و گزارشگر ورزشی در تلویزیون در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی آنا در مورد حضور و فعالیت هنرمندان مطرح، سرشناس و تاثیرگذار در تلویزیون گفت: «تلویزیون یک نهاد دولتی است و چارچوبها، قوانین و ضوابط خاص خودش را دارد و از همین چارچوبها و ضوابط نیز پیروی میکند. ما نمیتوانیم انگارههایمان را در تلویزیون مطرح و اجرا کنیم. بنابراین تمرکز و توجهمان به سینما است و در سینما میتوانیم مسائل جامعه را تا جایی که توان داریم پیگیری کنیم.»
وی که پیش از این سالها اجرای برنامه «ورزش از نگاه دو» را بر عهده داشت، در مورد غیبت خودش در تلویزیون تصریح کرد: «من سالها در تلویزیون فعالیت کردم و مجری برنامه «ورزش از نگاه دو» بودم، در سال 90 از تلویزیون بیرون آمدم اما واقعیت این است که مرا از تلویزیون اخراج کردند. همانطور که باران و خانم بنیاعتماد را هم ممنوعالتصویر کردهاند.»
کوثری در مورد دلیل این مسئله بیان کرد: «هیچ دلیل و توضیحی به من داده نشده؛ به همان علتی که باران و خانم بنیاعتماد را در تلویزیون نشان نمیدهند و تیزرهای فیلمهایشان را پخش نمیکنند، من هم از سال ۸۸ دچار مشکل و در نهایت اخراج شدم و الان هم مرا به تلویزیون راه نمیدهند.»
این تهیهکننده سینما ضمن تاکید بر اینکه مشکل تلویزیون با من حل نمیشود، در مورد علاقهاش به تلویزیون گفت: «این تنها تلویزیون دولتی کشورمان است و مخاطبان زیادی دارد؛ من هم با مردم ارتباط دارم. تلویزیون تریبون خیلی خوبی است و میتوان از طریق این رسانه با مردم ارتباط خوب و موثری برقرار کرد، میتوان سطح فرهنگی مردم را در همه زمینهها بالا برد.»
وی افزود: «من خیلی خوشحال میشوم اگر دعوت به همکاری با تلویزیون شوم اما فکر نمیکنم چنین اتفاقی بیفتد.»
باران کوثری، هنرپیشه سینما فرزند جهانگیر کوثری و رخشان بنیاعتماد، کارگردان سینما است که هز سه نفر در این عکس دیده می شوند.
@Tavaana_TavaanaTech
به مناسبت روز کارگر در امریکا و کانادا
(اولین دوشنبهی ماه سپتامبر در آمریکا روز کارگر است.)
سزار چاوز در یک خانواده مکزیکی - آمریکایی در ایالت آریزونا در سال ۱۹۲۷ متولد شد. در دورهای که رکود بزرگ اقتصاد آمریکا را به نابودی میکشاند، خانواده او مزرعه و کسب و کار خود را از دست داد و آنها در سال ۱۹۳۷ به کالیفرنیا نقل مکان کردند.
چاوز در سال ۱۹۶۲ اتحادیه ملی کارگران کشاورز را تاسیس کرد که استخوانبندی مبارزات کارگری وی را شکل میداد. وی به دنبال آن بود که کرامت و حقوق کارگران کشاورز مورد احترام واقع شود. او میگفت: «ما میخواهیم همانند انسانهایی که هستیم با ما برخورد شود! ما برده نیستیم، ما حیوان نیستیم.»
اتحادیه ملی کارگران کشاورز در سال ۱۹۶۴ خبرنامه خود به نام «صدای کارگر مزرعه» را راه اندازی کرد. این نشریه با زبان طنز و بدون ملاحظات معمول داستانهایی از مبارزه علیه سرکوب صاحبان مزارع منتشر کرد و کارتونهایی از شخصیتها عرضه میکرد که کارگران میتوانستند با آنها ارتباط بر قرار کنند. این امر موجب انتقال پیام به افراد بیسواد میشد. این خبرنامه بسیار محبوب در فروشگاههای باریو توزیع شده و در مهمانیهای جمع آوری کمک مالی به فروش میرسید.
از «صدای کارگر مزرعه» برای انتشار اخبار اعتصاب دِلِینو در سال ۱۹۶۵ جهت بسیج حامیان جنبش استفاده شد.
با کمک اعضای اتحادیهٔ ملی کارگران کشاورز، اعتصاب به سرعت از بیست اردوگاه کار به ۴۸ اردوگاه بسط یافت....
بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/31hHKHl
برای آشنایی بیشتر با حقوق کارگران دیدن این ویدئوها سودمند است:
حقوق کارگران و تشکیلات کارگری
http://bit.ly/1mwUj4K
@Tavaana_TavaanaTech
(اولین دوشنبهی ماه سپتامبر در آمریکا روز کارگر است.)
سزار چاوز در یک خانواده مکزیکی - آمریکایی در ایالت آریزونا در سال ۱۹۲۷ متولد شد. در دورهای که رکود بزرگ اقتصاد آمریکا را به نابودی میکشاند، خانواده او مزرعه و کسب و کار خود را از دست داد و آنها در سال ۱۹۳۷ به کالیفرنیا نقل مکان کردند.
چاوز در سال ۱۹۶۲ اتحادیه ملی کارگران کشاورز را تاسیس کرد که استخوانبندی مبارزات کارگری وی را شکل میداد. وی به دنبال آن بود که کرامت و حقوق کارگران کشاورز مورد احترام واقع شود. او میگفت: «ما میخواهیم همانند انسانهایی که هستیم با ما برخورد شود! ما برده نیستیم، ما حیوان نیستیم.»
اتحادیه ملی کارگران کشاورز در سال ۱۹۶۴ خبرنامه خود به نام «صدای کارگر مزرعه» را راه اندازی کرد. این نشریه با زبان طنز و بدون ملاحظات معمول داستانهایی از مبارزه علیه سرکوب صاحبان مزارع منتشر کرد و کارتونهایی از شخصیتها عرضه میکرد که کارگران میتوانستند با آنها ارتباط بر قرار کنند. این امر موجب انتقال پیام به افراد بیسواد میشد. این خبرنامه بسیار محبوب در فروشگاههای باریو توزیع شده و در مهمانیهای جمع آوری کمک مالی به فروش میرسید.
از «صدای کارگر مزرعه» برای انتشار اخبار اعتصاب دِلِینو در سال ۱۹۶۵ جهت بسیج حامیان جنبش استفاده شد.
با کمک اعضای اتحادیهٔ ملی کارگران کشاورز، اعتصاب به سرعت از بیست اردوگاه کار به ۴۸ اردوگاه بسط یافت....
بیشتر بخوانید:
https://bit.ly/31hHKHl
برای آشنایی بیشتر با حقوق کارگران دیدن این ویدئوها سودمند است:
حقوق کارگران و تشکیلات کارگری
http://bit.ly/1mwUj4K
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
مبارزه برای حقوق کارگران کشاورز: سزار چاوز، اعتصاب و بایکوت انگور
بینش و انگیزه
پوری سلطانی پیشگام کتابداری نوین ایران
روزی احمد شاملو شعر «سال بد» را در رثای یکی از دوستانش سروده بود؛ مرتضا کیوان. در این شعر از «اشک پوری» در کنار «خون مرتضی» سخن رفته است:
«سال بد
سال باد
سال اشک
سال روزهای دراز و استقامتهای کم
سالی که غرور گدایی کرد
سال پست
سال اشک پوری
سال خون مرتضی
سال کبیسه»
سه ماه از ازدواج پوری سلطانی و مرتضی کیوان گذاشته بود که کیوان اعدام شد. مرتضی کیوان عضو «حزب توده ایران» بود که سه نفر از نظامیان فراری سازمان نظامی حزب توده را در خانهی خود مخفی کرده بود. او دستگیر شد و در ۲۷ مهرماه ۱۳۳۳ در زندان قصر تیرباران شد. پس از این حادثه تا پایان زندگی پوران سلطانی همواره نام این زن با نام مرتضی کیوان پیوند خورده بود هر چند پوری سلطانی خیلی پیشتر از حزب توده برید و از شخصیت سیاسی خود فاصله گرفت و به کار علمی پرداخت. کیوان و پوران با هم دستگیر شدند.
پوران سلطانی میگوید: «من توی زندان که بودم با خودم فکر کردم که اگه بیام بیرون دیگه گرد سیاست نمیگردم و اصلا این کارو برای خودم عبث میدونستم به طور کلی. به این نتیجه رسیدم که من اصلا اینکاره نیستم و برای این کار خلق نشدم. به این نتیجه رسیدم که مشکل در نااگاهی مردمه و اگه من کاری بخوام در زمینهی اهداف واقعی حزب توده بکنم؛ اهداف واقعی که ما بهش اعتقاد داشتیم- نه اون چیزی که واقعا اتفاق افتاده بود- منظورم اهدافیه مثل آزادی، رفاه، عدالت؛ با خودم گفتم من اگه بخوام به این هدفها برسم از راه سیاست نمیشه. باید از راه آگاهکردن مردم به این اهداف رسید. بنابراین باید معلم بشم و یا بیام تو رشتههای فرهنگی و هنری… واسه همین بعد از معلمی اومدم به سمت کتابداری. (مجله بخارا، شماره ۱۰۶)
پوران سلطانی در مورد نحوهی آشناییاش با مرتضی کیوان در گفتوگو با مجله بخارا شماره ۱۰۶ چنین میگوید: «در شب عروسی فریدون کسرایی، توسط سیاوش کسرایی که با او قبلا از بچگی دوست بودیم و ارتباط خانوادگی داشتیم، دعوت شده بودم که اونجا، هم با مرتضی کیوان و هم سایه آشنا شدم. در واثع سیاوش کسرایی منو برد به این دو تا معرفی کرد و گفت:
قدیمیترین دوستمو به قدیمیترین دوستانم معرفی میکنم. من یادمه وسط این دو تا نشستم. تمام این مدت کیوان که البته من اسما میشناختمش؛ از طریق خانوادهی رهنما که خویشاوند من بودند ولی خب تا اون موقع کیوانو ندیده بودم. تمام این مدت آقای مرتضی کیوان با من صحبت کرد ولی آقای سایه حتا یک کلمه هم با من حرف نزد.»
پوری سلطانی با نام اصلی پوراندخت سلطانی شیرازی، یکی از بانیان اصلی کتابداری نوین ایران در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در خانوادهای اهل فرهنگ دیده به جهان گشود. او نویسنده، مترجم، استاد دانشگاه و فرهنگپژوه بود. پوری سلطانی تحصیلات مقدماتی و متوسطه خود را در شهر شیراز گذراند و در سال ۱۳۳۱ از دانشگاه تهران و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل شد. او پس از این به استخدام وزارت فرهنگ آن زمان که پس از انقلاب وزارت آموزش و پرورش نام گرفت درآمد.
کامران فانی، نویسنده و مترجم و کتابدار و نسخهپژوه ایرانی و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، پوری سلطانی را از برجستهترین و اثرگذارترین چهرههای علمی و فرهنگی روزگار ما میداند. فانی همچنین پوری سلطانی را بزرگترین رویداد زندگی خود میداند.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Pouri_Soltani
@Tavaana_TavaanaTech
روزی احمد شاملو شعر «سال بد» را در رثای یکی از دوستانش سروده بود؛ مرتضا کیوان. در این شعر از «اشک پوری» در کنار «خون مرتضی» سخن رفته است:
«سال بد
سال باد
سال اشک
سال روزهای دراز و استقامتهای کم
سالی که غرور گدایی کرد
سال پست
سال اشک پوری
سال خون مرتضی
سال کبیسه»
سه ماه از ازدواج پوری سلطانی و مرتضی کیوان گذاشته بود که کیوان اعدام شد. مرتضی کیوان عضو «حزب توده ایران» بود که سه نفر از نظامیان فراری سازمان نظامی حزب توده را در خانهی خود مخفی کرده بود. او دستگیر شد و در ۲۷ مهرماه ۱۳۳۳ در زندان قصر تیرباران شد. پس از این حادثه تا پایان زندگی پوران سلطانی همواره نام این زن با نام مرتضی کیوان پیوند خورده بود هر چند پوری سلطانی خیلی پیشتر از حزب توده برید و از شخصیت سیاسی خود فاصله گرفت و به کار علمی پرداخت. کیوان و پوران با هم دستگیر شدند.
پوران سلطانی میگوید: «من توی زندان که بودم با خودم فکر کردم که اگه بیام بیرون دیگه گرد سیاست نمیگردم و اصلا این کارو برای خودم عبث میدونستم به طور کلی. به این نتیجه رسیدم که من اصلا اینکاره نیستم و برای این کار خلق نشدم. به این نتیجه رسیدم که مشکل در نااگاهی مردمه و اگه من کاری بخوام در زمینهی اهداف واقعی حزب توده بکنم؛ اهداف واقعی که ما بهش اعتقاد داشتیم- نه اون چیزی که واقعا اتفاق افتاده بود- منظورم اهدافیه مثل آزادی، رفاه، عدالت؛ با خودم گفتم من اگه بخوام به این هدفها برسم از راه سیاست نمیشه. باید از راه آگاهکردن مردم به این اهداف رسید. بنابراین باید معلم بشم و یا بیام تو رشتههای فرهنگی و هنری… واسه همین بعد از معلمی اومدم به سمت کتابداری. (مجله بخارا، شماره ۱۰۶)
پوران سلطانی در مورد نحوهی آشناییاش با مرتضی کیوان در گفتوگو با مجله بخارا شماره ۱۰۶ چنین میگوید: «در شب عروسی فریدون کسرایی، توسط سیاوش کسرایی که با او قبلا از بچگی دوست بودیم و ارتباط خانوادگی داشتیم، دعوت شده بودم که اونجا، هم با مرتضی کیوان و هم سایه آشنا شدم. در واثع سیاوش کسرایی منو برد به این دو تا معرفی کرد و گفت:
قدیمیترین دوستمو به قدیمیترین دوستانم معرفی میکنم. من یادمه وسط این دو تا نشستم. تمام این مدت کیوان که البته من اسما میشناختمش؛ از طریق خانوادهی رهنما که خویشاوند من بودند ولی خب تا اون موقع کیوانو ندیده بودم. تمام این مدت آقای مرتضی کیوان با من صحبت کرد ولی آقای سایه حتا یک کلمه هم با من حرف نزد.»
پوری سلطانی با نام اصلی پوراندخت سلطانی شیرازی، یکی از بانیان اصلی کتابداری نوین ایران در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در خانوادهای اهل فرهنگ دیده به جهان گشود. او نویسنده، مترجم، استاد دانشگاه و فرهنگپژوه بود. پوری سلطانی تحصیلات مقدماتی و متوسطه خود را در شهر شیراز گذراند و در سال ۱۳۳۱ از دانشگاه تهران و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل شد. او پس از این به استخدام وزارت فرهنگ آن زمان که پس از انقلاب وزارت آموزش و پرورش نام گرفت درآمد.
کامران فانی، نویسنده و مترجم و کتابدار و نسخهپژوه ایرانی و عضو فرهنگستان زبان و ادب فارسی، پوری سلطانی را از برجستهترین و اثرگذارترین چهرههای علمی و فرهنگی روزگار ما میداند. فانی همچنین پوری سلطانی را بزرگترین رویداد زندگی خود میداند.
بیشتر بخوانید:
https://tavaana.org/fa/Pouri_Soltani
@Tavaana_TavaanaTech
توانا
پوری سلطانی؛ پیشگام کتابداری نوین ایران
روزی احمد شاملو شعر «سال بد» را در رثای یکی از دوستانش سروده بود؛ مرتضی کیوان. در این شعر از «اشک پوری» در کنار «خون مرتضی» سخن رفته است: «سال بد سال باد سال اشک سال روزهای دراز و استقامتهای کم سالی
آقاي وزير كه اين روزها در دولت تنها تر شده است فرموده اند فيلم هاي ارزشي به اسكار فرستاده شوند و با اين سخن عملا در مقابل فيلم فروشنده اصغر فرهادي ايستاد. ....
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇
آقاي وزير كه اين روزها در دولت تنها تر شده است فرموده اند فيلم هاي ارزشي به اسكار فرستاده شوند و با اين سخن عملا در مقابل فيلم فروشنده اصغر فرهادي ايستاد. آقاي وزير! اسكار صحنه منافع فرهنگي كشور است اگر به زعم شما فيلمي ارزشي معرفي شود كه از هم اكنون مشخص است جايگاهي در اسكار ندارد منافع ما حفظ شده و براي سينماي ما افتخارآفرين است يا فيلمي نماينده ايران شود كه دريافت جايزه اش محتمل تر است؟!صحنه دريافت جايزه بين المللي براي منافع فرهنگي كشور مهم است يا باج دادن هاي داخلي سياسيوني همچون شما به جريانات سياسي براي مطامع شخصي؟!!
از اینستاگرام حسن محمدی، روزنامهنگار و مستندساز
https://instagram.com/p/BJ_HwtyBwcg/
شما چه فکر می کنید؟
@Tavaana_TavaanaTech
از اینستاگرام حسن محمدی، روزنامهنگار و مستندساز
https://instagram.com/p/BJ_HwtyBwcg/
شما چه فکر می کنید؟
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
آقاي #وزير كه اين روزها در دولت تنها تر شده است فرموده اند #فيلم_هاي #ارزشي به #اسكار فرستاده شوند و با اين سخن عملا در مقابل فيلم #فروشنده #اصغر_فرهادي ايستاد. آقاي وزير! اسكار صحنه منافع فرهنگي كشور است اگر به زعم شما فيلمي ارزشي معرفي شود كه از هم اكنون…
Forwarded from آموزشکده توانا
Forwarded from آموزشکده توانا
آزادی و شناخت
جان آدامز
«بگذار شهامت خواندن، اندیشیدن، گفتن و نوشتن را داشته باشیم... بگذار دریچههای شناخت گشوده شود و رود شناخت جریان یابد.»
(به نظر شما چه نسبتی میان آزادی و شناخت وجود دارد؟)
هرکجا حساسیتی نسبت به این مسئله [شناخت] شکل گرفته و شناخت عمومی
مستولی شده است، به همان نسبت خودکامگی حکومت و هر نوع سرکوب نیز رو به کاهش گذاشته است. انسان بدون تردید برخوردار از روحی والا است. اصلی که در ذات انسانی است - تمایلی که با شناخت تشویق میشود و مبتنی بر غیردوستی است؛ منظورم عشق به قدرتی است که اغلب موجب بردگی نیز شده است - هر زمان که آزاد بوده است، موجب آزادی نیز شده است.
در نبود یک شناخت عمومی در میان مردم نمیتوان از آزادی پاسداری کرد،
مردمی که در قالب خاستگاه طبیعیشان برخوردار از حق شناخت هستند، از آنجا که خالق بزرگ ایشان، از آن رو که هیچ کاری را بیهوده انجام نمیدهد، به ایشان قوه ادراک و میل به شناخت اعطاء فرموده است؛ اضافه بر این، مردم از حق فسخناشدنی، مسلم، و سلبناشدنی شناخت شخصیت و رفتار حاکمان خویش برخوردارند، حقی که بیش از هر حق و حقوق دیگری ترس و غبطه حاکمان را به همراه دارد. حاکمان چیزی بیش از وکیل، نماینده، امانتدار یا خادم مردم نیستند. و اگر به شکل دسیسهآمیزی به این اعتماد و امانت و منفعت خیانت شود، مردم حق دارند اتوریتهای را که خودشان به نمایندگان و به خادمین و امانتداران خویش اعطاء نمودهاند از ایشان بازپس گرفته و خادمین و امانتداران و نمایندگان لایقتری را به جای آنها منصوب دارند. بدین ترتیب است که حراست از ابزار و از وسایل #شناخت در میان فرودستترین مردم، از اهمیت عمومی بیشتری در کشور از هر آنچه ثروت و مالکیت توانمندان و والادستان به شمار میرود، برخوردار است. چنین امری حتی برای والادستان و ثروتمندان و نوادگان آنها نیز، از اهمیت و پیامدهای مهمی برخوردار است.
تنها پرسش این است که آیا چنین امری میبایست با تکیه بر مقرری عمومی صورت پذیرد یا خیر؟
جان آدامز (١٧٥٣– ١٨٢٦) دومین رئیس جمهور ایالات متحده و یکی از شخصیت های برجسته انقلاب آمریکا بود. این منتخب گلچینی است از «رساله ای بر قانون شرع و قانون فئودال» که آدامز آن را در سال ١٧٦٥ بدون امضا در بوستون گازت در مخالفت با قانون تمبر در مستعمره های آمریکایی به چاپ رساند. در این «رساله» آدامز نقش تاریخی قوانین شرعی و فئودال را به عنوان خاکریزهای ظلم و ستم روحانی و #سکولار مورد ارزیابی قرار داد. این منتخب بر اهمیت تحصیلات عمومی به عنوان ضامن آزادی تمرکز می کند. با شرح سطح چشمگیر تحصیلات در نیو انگلاند، آدامز اعلام می کند: «در فقدان دانش عمومی در میان مردم، #آزادی دوام پیدا نخواهد کرد،» به خصوص دانش از «شخصیت و رفتار حاکمانشان». آدامز همچنین از نقش مطبوعات در گسترش دانش تحسین به عمل می آورد، امری که موجب ارتقاء #آزادی_بیان و افشای #فساد سیاسی می گردد.
لینک دانلود:
https://goo.gl/qfpFhw
@Tavaana_TavaanaTech
جان آدامز
«بگذار شهامت خواندن، اندیشیدن، گفتن و نوشتن را داشته باشیم... بگذار دریچههای شناخت گشوده شود و رود شناخت جریان یابد.»
(به نظر شما چه نسبتی میان آزادی و شناخت وجود دارد؟)
هرکجا حساسیتی نسبت به این مسئله [شناخت] شکل گرفته و شناخت عمومی
مستولی شده است، به همان نسبت خودکامگی حکومت و هر نوع سرکوب نیز رو به کاهش گذاشته است. انسان بدون تردید برخوردار از روحی والا است. اصلی که در ذات انسانی است - تمایلی که با شناخت تشویق میشود و مبتنی بر غیردوستی است؛ منظورم عشق به قدرتی است که اغلب موجب بردگی نیز شده است - هر زمان که آزاد بوده است، موجب آزادی نیز شده است.
در نبود یک شناخت عمومی در میان مردم نمیتوان از آزادی پاسداری کرد،
مردمی که در قالب خاستگاه طبیعیشان برخوردار از حق شناخت هستند، از آنجا که خالق بزرگ ایشان، از آن رو که هیچ کاری را بیهوده انجام نمیدهد، به ایشان قوه ادراک و میل به شناخت اعطاء فرموده است؛ اضافه بر این، مردم از حق فسخناشدنی، مسلم، و سلبناشدنی شناخت شخصیت و رفتار حاکمان خویش برخوردارند، حقی که بیش از هر حق و حقوق دیگری ترس و غبطه حاکمان را به همراه دارد. حاکمان چیزی بیش از وکیل، نماینده، امانتدار یا خادم مردم نیستند. و اگر به شکل دسیسهآمیزی به این اعتماد و امانت و منفعت خیانت شود، مردم حق دارند اتوریتهای را که خودشان به نمایندگان و به خادمین و امانتداران خویش اعطاء نمودهاند از ایشان بازپس گرفته و خادمین و امانتداران و نمایندگان لایقتری را به جای آنها منصوب دارند. بدین ترتیب است که حراست از ابزار و از وسایل #شناخت در میان فرودستترین مردم، از اهمیت عمومی بیشتری در کشور از هر آنچه ثروت و مالکیت توانمندان و والادستان به شمار میرود، برخوردار است. چنین امری حتی برای والادستان و ثروتمندان و نوادگان آنها نیز، از اهمیت و پیامدهای مهمی برخوردار است.
تنها پرسش این است که آیا چنین امری میبایست با تکیه بر مقرری عمومی صورت پذیرد یا خیر؟
جان آدامز (١٧٥٣– ١٨٢٦) دومین رئیس جمهور ایالات متحده و یکی از شخصیت های برجسته انقلاب آمریکا بود. این منتخب گلچینی است از «رساله ای بر قانون شرع و قانون فئودال» که آدامز آن را در سال ١٧٦٥ بدون امضا در بوستون گازت در مخالفت با قانون تمبر در مستعمره های آمریکایی به چاپ رساند. در این «رساله» آدامز نقش تاریخی قوانین شرعی و فئودال را به عنوان خاکریزهای ظلم و ستم روحانی و #سکولار مورد ارزیابی قرار داد. این منتخب بر اهمیت تحصیلات عمومی به عنوان ضامن آزادی تمرکز می کند. با شرح سطح چشمگیر تحصیلات در نیو انگلاند، آدامز اعلام می کند: «در فقدان دانش عمومی در میان مردم، #آزادی دوام پیدا نخواهد کرد،» به خصوص دانش از «شخصیت و رفتار حاکمانشان». آدامز همچنین از نقش مطبوعات در گسترش دانش تحسین به عمل می آورد، امری که موجب ارتقاء #آزادی_بیان و افشای #فساد سیاسی می گردد.
لینک دانلود:
https://goo.gl/qfpFhw
@Tavaana_TavaanaTech
تهیه کننده و مستتدساز من و تو آرام بلندپز در صفحه اینستاگرام خود به عنوان یک همجنسگرا برون آیی یا آشکارسازی کرد.
او در این ویدیو اظهار کرد:
شاید حقیقت آنچه که قرار است بازگو کنم خانواده و دوستانم را ناراحت کند اما چه کنم که از بیماری مادرم ایران به ستوه آمده ام، من همجنسباز نیستم، من همجنسگرا هستم.
امیدواریم تا روزی فرارسد که افراد بدون درنظر گرفتن جنس ، گرایش جنسی و هویت جنسیتی آنگونه که واقعا هستند پذیرفته شوند و کسی از متفاوت بودنش احساس شرم و ناامنی نکند.
سومین جلسه از وبینار پشتیبانی از حقوق دگرباشان جنسی که توسط توانا برگزار شده است، به موضوع آشکارسازی و افشای هویت جنسی پرداخته می شود.
در این جلسه تمرکز بر روی «آشکارسازی و افشای هویت جنسی خود در خانواده» است. در این جلسه بررسی میشود که چه زمانی برای این آشکارسازی مناسب است و آیا اصلا باید این کار را انجام داد یا خیر. در صورت انجام، چه فواید و مخاطراتی ممکن است پیش روی فرد باشد و در صورت وقوع هر یک از این خطرات، چه اقداماتی باید انجام داد. در این جلسه یک سخنران مهمان حضور خواهد داشت که تجربه شخصی خویش از آشکارسازی را با حاضرین در میان خواهد گذاشت.
goo.gl/cPr6zU
همچنین سومین جلسه وبینار مطالعه ای در مورد دگرباشان جنسی به موضوع آشکارسازی اختصاص دارد.
در این جلسه به آشکارسازی و تأثیر سرکوب اجتماعی بر عدم آشکارسازی و بیان جنسیتی پرداخته میشود. بیان جنسیتی تعریف میشود و تأثیر مکانیسمهای اجتماعی تحمیل دستورات و اثری که بر بیان جنسیتی دارند، به تفصیل مورد بررسی قرار میگیرد. همچنین، با برشمردن فواید آشکارسازی موفق و خطراتی که یک آشکارسازی ناموفق به همراه دارد، در پایان راهکارهایی برای آشکارسازی موفق ارائه میشود.
goo.gl/GLGCK6
کتابچه برون آیی یا آشکارسازی نیز به همین موضوع اختصاص دارد.
https://tavaana.org/fa/Comingout
در آدرس زیر به مجموعه مطالبی درباره حقوق دگرباشان جنسی دسترسی خواهید داشت:
goo.gl/BDx3Nq
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇
او در این ویدیو اظهار کرد:
شاید حقیقت آنچه که قرار است بازگو کنم خانواده و دوستانم را ناراحت کند اما چه کنم که از بیماری مادرم ایران به ستوه آمده ام، من همجنسباز نیستم، من همجنسگرا هستم.
امیدواریم تا روزی فرارسد که افراد بدون درنظر گرفتن جنس ، گرایش جنسی و هویت جنسیتی آنگونه که واقعا هستند پذیرفته شوند و کسی از متفاوت بودنش احساس شرم و ناامنی نکند.
سومین جلسه از وبینار پشتیبانی از حقوق دگرباشان جنسی که توسط توانا برگزار شده است، به موضوع آشکارسازی و افشای هویت جنسی پرداخته می شود.
در این جلسه تمرکز بر روی «آشکارسازی و افشای هویت جنسی خود در خانواده» است. در این جلسه بررسی میشود که چه زمانی برای این آشکارسازی مناسب است و آیا اصلا باید این کار را انجام داد یا خیر. در صورت انجام، چه فواید و مخاطراتی ممکن است پیش روی فرد باشد و در صورت وقوع هر یک از این خطرات، چه اقداماتی باید انجام داد. در این جلسه یک سخنران مهمان حضور خواهد داشت که تجربه شخصی خویش از آشکارسازی را با حاضرین در میان خواهد گذاشت.
goo.gl/cPr6zU
همچنین سومین جلسه وبینار مطالعه ای در مورد دگرباشان جنسی به موضوع آشکارسازی اختصاص دارد.
در این جلسه به آشکارسازی و تأثیر سرکوب اجتماعی بر عدم آشکارسازی و بیان جنسیتی پرداخته میشود. بیان جنسیتی تعریف میشود و تأثیر مکانیسمهای اجتماعی تحمیل دستورات و اثری که بر بیان جنسیتی دارند، به تفصیل مورد بررسی قرار میگیرد. همچنین، با برشمردن فواید آشکارسازی موفق و خطراتی که یک آشکارسازی ناموفق به همراه دارد، در پایان راهکارهایی برای آشکارسازی موفق ارائه میشود.
goo.gl/GLGCK6
کتابچه برون آیی یا آشکارسازی نیز به همین موضوع اختصاص دارد.
https://tavaana.org/fa/Comingout
در آدرس زیر به مجموعه مطالبی درباره حقوق دگرباشان جنسی دسترسی خواهید داشت:
goo.gl/BDx3Nq
@Tavaana_TavaanaTech
👇 👇 👇 👇 👇 👇
Tavaana
جلسه سوم: آشکارسازی و افشای هویت جنسی خود در خانواده
در این جلسه تمرکز بر روی «آشکارسازی و افشای هویت جنسی خود در خانواده» است. در این جلسه بررسی می‌شود که چه زمانی برای این آشکارسازی مناسب است و آیا اصلا باید این کار را انجام داد یا خیر. در صورت ا
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تهیه کننده و مستتدساز من و تو آرام بلندپز در صفحه اینستاگرام خود به عنوان یک همجنسگرا برون آیی یا آشکارسازی کرد.
@Tavaana_TavaanaTech
@Tavaana_TavaanaTech
وقتی که «سهراب سپهری» آموزش بهداشت میداد
سهراب سپهری در دهه ١٣٣٠ بهعنوان طراح و نقاش در سازمان همکاری بهداشت که سازمانی ایرانی- آمریکایی بود، کار میکرد. من هم که در آموزش بهداشت عمومی تخصص داشتم، مسئول این کار در استان تهران در همین سازمان بودم. ساختمان این سازمان در خیابان کوشک بود. سپهری اتاق کوچکی داشت و به تنهایی کار میکرد. شاید بیمناسبت نباشد، اضافه کنم که سیاوش کسرایی هم در اتاق مقابل سهراب سپهری نشسته بود و کار میکرد. گفتنی است جمشید آموزگار هم طبقه پایین در بهسازی محیط کار میکرد! یکی از کارهای ما، تهیه پوستر و بروشورهای بهداشتی برای آموزش و راهنمایی مردم بهویژه روستاییها، به موازین بهداشتی بود و با توزیع بروشورها بهویژه در مدارس روستایی و نصب پوستر، سعی میکردیم آگاهی بیشتری به مردم در رعایت بهداشت عمومی بدهیم.
در سال ١٣٣٢، من سه نوع بروشور بهداشتی تهیه کردم؛ با عناوین «پاکیزگی»، «جلوگیری از اسهال» و «جلوگیری از بیماری حصبه». تمام نقاشیهایی که در این سه بروشور وجود دارد، به وسیله سهراب سپهری کشیده شدهاند. متن بروشورها کار من است و خطاطی هم از آقای حساس. روش کار آن بود که طرح اولیه را نزد سهراب سپهری میبردم و درباره نقاشیها توضیحات لازم را به او میدادم. آقای سپهری طرحهای اولیه را تهیه میکرد، من میدیدم و وقتی روی آنها توافق میکردیم، نقاشیها که همه محیط روستایی را مجسم کرده و درباره جلوگیری از بیماریها دستوراتی میداد، به صورت رنگی تهیه میشدند. آقای حساس با خط خوش، زیرنویسها را مینوشت و من همه آنها را میبردم به چاپخانه و به تعدادی که سفارش میدادم، بروشور چاپ و آماده میشد. متأسفانه اصل نقاشیها وجود ندارد؛ چون در آن ایام، نقاشی را میبردیم چاپخانه، از آنها کلیشه تهیه میشد و این کلیشه بود که در ماشین چاپ قرار میگرفت و اصل نقاشی از بین میرفت و کلیشه را هم دور میانداختند.
ما در منطقه شهریار، دو مرکز بهداشت داشتیم: یکی در رباطکریم و دیگری در شهريار. در ساوه و کاشان هم مراکز بهداشت داشتیم و این بروشورها از سوی من و همکارانم در این مناطق توزیع شده و راهنماییهای لازم به مردم داده میشد. من یک نمونه از این سه بروشور را بهعنوان یادگاری نگه داشتم. حال ٦٣ سال از آن ایام میگذرد. سهراب سپهری درگذشته، از آقای حساس هیچ خبری ندارم و من هستم؛ ولی دیگر فعالیتهای بهداشتی نمیکنم. یک نمونه از نقاشیهای سهراب سپهری در بروشور «جلوگیری از بیماری حصبه» را ملاحظه میکنید که نشان میدهد، خانمی روستایی با آب و صابون دستهایش را میشوید.
در سه بروشور، در حدود ١٨ نقاشی چاپشده از سهراب سپهری دیده میشود. فعالیتها در مبارزه با بیماریها و آموزش مردم، ابعاد وسیعی داشت که تهیه بروشور، بخش کوچکی از آن بود. ما مالاریا را ریشهکن کردیم، جلوی اشاعه سل را گرفتیم، به بیماریهای آمیزشی نظم داده و به حداقل تقلیل دادیم. بهسازی محیط را آموزش دادیم. در شرایط سخت در مناطق محروم آنچه از دستمان بر میآمد کردیم، تا خدمتی به مردم و بهویژه روستاییان این آب و خاک كرده باشیم. هرکس وظیفهاش را میشناخت و به بهترین وجه انجام میداد. من به قدری توی دهات و راههای خاکی رفتوآمد میکردم که وقتی میآمدم خانه، از کثرت خاک مژههایم سفید شده بود! و حالا چه گویم که ناگفتنم بهتر است...!
نوشتهای از جهانگیر هدایت
روزنامه شرق
جهانگیر هدایت برادرزاده صادق هدایت نویسنده نامدار ایران است
عکس برگرفته از فیسبوک جهانگیر هدایت است
@Tavaana_TavaanaTech
سهراب سپهری در دهه ١٣٣٠ بهعنوان طراح و نقاش در سازمان همکاری بهداشت که سازمانی ایرانی- آمریکایی بود، کار میکرد. من هم که در آموزش بهداشت عمومی تخصص داشتم، مسئول این کار در استان تهران در همین سازمان بودم. ساختمان این سازمان در خیابان کوشک بود. سپهری اتاق کوچکی داشت و به تنهایی کار میکرد. شاید بیمناسبت نباشد، اضافه کنم که سیاوش کسرایی هم در اتاق مقابل سهراب سپهری نشسته بود و کار میکرد. گفتنی است جمشید آموزگار هم طبقه پایین در بهسازی محیط کار میکرد! یکی از کارهای ما، تهیه پوستر و بروشورهای بهداشتی برای آموزش و راهنمایی مردم بهویژه روستاییها، به موازین بهداشتی بود و با توزیع بروشورها بهویژه در مدارس روستایی و نصب پوستر، سعی میکردیم آگاهی بیشتری به مردم در رعایت بهداشت عمومی بدهیم.
در سال ١٣٣٢، من سه نوع بروشور بهداشتی تهیه کردم؛ با عناوین «پاکیزگی»، «جلوگیری از اسهال» و «جلوگیری از بیماری حصبه». تمام نقاشیهایی که در این سه بروشور وجود دارد، به وسیله سهراب سپهری کشیده شدهاند. متن بروشورها کار من است و خطاطی هم از آقای حساس. روش کار آن بود که طرح اولیه را نزد سهراب سپهری میبردم و درباره نقاشیها توضیحات لازم را به او میدادم. آقای سپهری طرحهای اولیه را تهیه میکرد، من میدیدم و وقتی روی آنها توافق میکردیم، نقاشیها که همه محیط روستایی را مجسم کرده و درباره جلوگیری از بیماریها دستوراتی میداد، به صورت رنگی تهیه میشدند. آقای حساس با خط خوش، زیرنویسها را مینوشت و من همه آنها را میبردم به چاپخانه و به تعدادی که سفارش میدادم، بروشور چاپ و آماده میشد. متأسفانه اصل نقاشیها وجود ندارد؛ چون در آن ایام، نقاشی را میبردیم چاپخانه، از آنها کلیشه تهیه میشد و این کلیشه بود که در ماشین چاپ قرار میگرفت و اصل نقاشی از بین میرفت و کلیشه را هم دور میانداختند.
ما در منطقه شهریار، دو مرکز بهداشت داشتیم: یکی در رباطکریم و دیگری در شهريار. در ساوه و کاشان هم مراکز بهداشت داشتیم و این بروشورها از سوی من و همکارانم در این مناطق توزیع شده و راهنماییهای لازم به مردم داده میشد. من یک نمونه از این سه بروشور را بهعنوان یادگاری نگه داشتم. حال ٦٣ سال از آن ایام میگذرد. سهراب سپهری درگذشته، از آقای حساس هیچ خبری ندارم و من هستم؛ ولی دیگر فعالیتهای بهداشتی نمیکنم. یک نمونه از نقاشیهای سهراب سپهری در بروشور «جلوگیری از بیماری حصبه» را ملاحظه میکنید که نشان میدهد، خانمی روستایی با آب و صابون دستهایش را میشوید.
در سه بروشور، در حدود ١٨ نقاشی چاپشده از سهراب سپهری دیده میشود. فعالیتها در مبارزه با بیماریها و آموزش مردم، ابعاد وسیعی داشت که تهیه بروشور، بخش کوچکی از آن بود. ما مالاریا را ریشهکن کردیم، جلوی اشاعه سل را گرفتیم، به بیماریهای آمیزشی نظم داده و به حداقل تقلیل دادیم. بهسازی محیط را آموزش دادیم. در شرایط سخت در مناطق محروم آنچه از دستمان بر میآمد کردیم، تا خدمتی به مردم و بهویژه روستاییان این آب و خاک كرده باشیم. هرکس وظیفهاش را میشناخت و به بهترین وجه انجام میداد. من به قدری توی دهات و راههای خاکی رفتوآمد میکردم که وقتی میآمدم خانه، از کثرت خاک مژههایم سفید شده بود! و حالا چه گویم که ناگفتنم بهتر است...!
نوشتهای از جهانگیر هدایت
روزنامه شرق
جهانگیر هدایت برادرزاده صادق هدایت نویسنده نامدار ایران است
عکس برگرفته از فیسبوک جهانگیر هدایت است
@Tavaana_TavaanaTech
آموزش شهروندی و مبارزه با تبعیضهای ساختاری
شهرام خلدی
۱- مروری بر بحثهای معاصر درباره آموزش و ارتقای همزمان هویتهای ملی-فراملی با بهرهوری از آموزش شهروندی
۲- تجربههای آموزشی: سوییس و کانادا
۳- مروری بر بحثهای مدیریت منابع انسانی و پاسداری از فرصتهای برابر و مبارزه با تبعیضهای ساختاری نامریی
۴- تجربههای مدیریت منابع انسانی: کانادا
http://ow.ly/ncNb303VDep
@Tavaana_TavaanaTech
شهرام خلدی
۱- مروری بر بحثهای معاصر درباره آموزش و ارتقای همزمان هویتهای ملی-فراملی با بهرهوری از آموزش شهروندی
۲- تجربههای آموزشی: سوییس و کانادا
۳- مروری بر بحثهای مدیریت منابع انسانی و پاسداری از فرصتهای برابر و مبارزه با تبعیضهای ساختاری نامریی
۴- تجربههای مدیریت منابع انسانی: کانادا
http://ow.ly/ncNb303VDep
@Tavaana_TavaanaTech
Tavaana
جلسه هفتم: آموزش شهروندی و مبارزه با تبعیضهای ساختاری
۱- مروری بر بحثهای معاصر درباره آموزش و ارتقای همزمان هویتهای ملی-فراملی با بهرهوری از آموزش شهروندی ۲- تجربههای آموزشی: سوییس و کانادا ۳- مروری بر بحثهای مدیریت منابع انسانی و پاسداری از فرصتهای برابر و مبارزه با تبعیضهای ساختاری نامریی