فروید زمانی که سعی داشت فرایند درمان را توصیف کند، گفت که این فرایند در واقع فقط مستلزم یک چیز از سمت بیماران است: آنها باید «هر چیزی که به فکرشان خطور میکند را بگویند، حتی اگر گفتناش برای آنها نامطبوع باشد». فروید این را «قاعدهی بنیادین درمان» نامید – و تنها راه برای درمان موفقیتآمیز. البته این قاعده آشکارا در مغایرت با تمام تکانشهای ماست. حیات متمدن دائماً بر ما واجب میسازد که اگر میخواهیم خوب به نظر برسیم آن چه را که میگوییم سانسور کنیم. میزان بسیار اندکی از آن چه در واقع احساس میکنیم یا میاندیشیم موفق میشود برای مدتی طولانی پا به دنیا یا حتی به ذهن ناخودآگاه ما بگذارد. این امر ممکن است در شرایط خاصی به ما کمک کند، اما فروید میدانست که میتواند ما را عمیقاً بیمار نیز بسازد. ایدههایی مکارانه یا نامطبوع وجود دارند که باید قادر باشیم بدون پاکسازی آنها را در نظر بگیریم – به طوری که خودمان را از چنگال نهانی آنها آزاد کنیم. بنا بر نظریهی درمانی، زمانی که ما قادر به درک امیال و ترسهای آزاردهندهتر خودمان نباشیم، وقتی داستانی که درمورد کیستی خویش برای خودمان تعریف میکنیم دیگر با حقیقت مطابقت ندارد، بیمار میشویم – و اتاق مشاوره فضای منحصر به فردی است که میتوانیم بالاخره جرات پیدا کنیم تا به زیر سطح نگاهی بیندازیم.
درمانگران به سهم خودشان به گونهای رفتار میکنند که گویی چیزی آنها را متعجب نمیکند و کاملاً فاقد میلی برای اتخاذ موضع اخلاقی در برابر مراجع هستند. آنها به قدری با طبیعت انسان و عمق ذهنشان آشنا هستند که چیزی برای متعجب شدن باقی نمیماند. زمانی که ما شاهد این اتفاق هستیم که آنها تاریکترین حقایق را در مورد ما میپذیرند به نوعی این اعتماد به نفس در ما رشد میکند که قابل پذیرش هستیم. دیگر نیازی نداریم که چیزهایی را از خودمان پنهان کنیم و با وجود ناهمرنگیها و تفاوتهای غریبی _که البته در هر فردی روی کرهی زمین وجود دارند_ میتوانیم به رشد خود ادامه دهیم.
روانکاوی به زبان غیرتخصصی
www.tadaei.com/category/public
درمانگران به سهم خودشان به گونهای رفتار میکنند که گویی چیزی آنها را متعجب نمیکند و کاملاً فاقد میلی برای اتخاذ موضع اخلاقی در برابر مراجع هستند. آنها به قدری با طبیعت انسان و عمق ذهنشان آشنا هستند که چیزی برای متعجب شدن باقی نمیماند. زمانی که ما شاهد این اتفاق هستیم که آنها تاریکترین حقایق را در مورد ما میپذیرند به نوعی این اعتماد به نفس در ما رشد میکند که قابل پذیرش هستیم. دیگر نیازی نداریم که چیزهایی را از خودمان پنهان کنیم و با وجود ناهمرنگیها و تفاوتهای غریبی _که البته در هر فردی روی کرهی زمین وجود دارند_ میتوانیم به رشد خود ادامه دهیم.
روانکاوی به زبان غیرتخصصی
www.tadaei.com/category/public
«وقت آن رسیده که نگاه جدیدی به رواندرمانی روانکاوانه داشته باشیم»
متن کامل: https://goo.gl/djNYif
@TadaeiBlog
متن کامل: https://goo.gl/djNYif
@TadaeiBlog
از آنجا که رواندرمانی روانکاوانه تکنیک را بر اساس شخصیت منحصر به فرد هر بیمار تطبیق میدهد، شبیه هنر به نظر میآید تا علم. «دفترچه راهنما»یی وجود ندارد. واقعیت این است که رواندرمانگران تحلیلی معمولاً برای پشتوانهی تصمیمگیریهای لحظهای بالینی به تحقیقات و به ویژه تحقیقات رشد نوزاد و به شکلی فزاینده تحقیقات نوروساینس اتکا میکنند. اگر CBT را به نوازندهی ماهری تشبیه کنیم که از روی دفترچه نُت مینوازد، رواندرمانی روانکاوانه بیشتر شبیه بداههنوازی ماهرانهی موسیقی جَز است.
«وقت آن رسیده که نگاه جدیدی به رواندرمانی روانکاوانه داشته باشیم»
متن کامل: https://goo.gl/djNYif
«وقت آن رسیده که نگاه جدیدی به رواندرمانی روانکاوانه داشته باشیم»
متن کامل: https://goo.gl/djNYif
«پاراپراکسیس» عنوانی تخصصی و فنی برای کنشی ناشیانه یا معیوب است که با این حال چیزی بنیادین دربارهی «خود» عمیقتر ما آشکار میسازد. این مفهوم در بین مردم با عنوان «لغزش فرویدی» شناخته شده است. مثالهای محبوب فروید عبارتند از جا گذاشتن کلید، فراموش کردن نام شخص، تقه زدن به گلدان، تنه زدن به مردم، خراب کردن یک ارائه با صدای جرینگ جرینگ سکهها در جیب خود هنگامی که فردی دارد صحبت میکند، از دست دادن قطار یا فراموش کردن زمان قرار ملاقات. اینها ممکن است مسائلی بسیار جزئی به نظر برسند، اما گاهی اوقات نگاهی اجمالی به آنچه که در روان فرد اتفاق میافتد در اختیار ما میگذارند. نفرت ناخودآگاه از کسی، ممکن است خودش را در ناتوانی مکرر از یادآوری نام او نمود بخشد؛ یا ممکن است میلی مخفیانه اما مخاطرهآمیز به پیروزی بر رقیب را با خراب کردن عملکرد حرفهای خود مخفی کنیم.
درمان علاقمند به شیوهای است که پاراپراکسها موجب دسترسی به اجزاء فعال اما انکارشده از کیستی ما میشوند. چراکه آنها تنها اشتباهاتی صرف نیستند، بلکه به محرک افکار و احساساتی که در اعماق پسزمینهی ذهن ما میچرخند صورت میپذیرند. وقتی به جای «bread»، چنان که ظاهراً میخواستیم بگوییم، میگوییم «bed»، میتواند بسیار مهم باشد – یا «wife» به جای «life». چنین لغزشهایی میتوانتد ما را خاطرخواهتر، خصمانهتر، خودویرانگرتر، جنسیتر یا هراسناکتر از آن چه به طور معمول تمایل داریم تصور کنیم، نشان بدهند. هدف از مطالعهی لغزشهای ما این نیست که مچ ما را بگیرند، بلکه به ما کمک کنند تا اجزای غریبتر و شکنندهتر از آن که هستیم را تشخیص دهیم: اجزایی که محتاج درک و یاری هستند. جزوی از سخاوتمندی انقلابی درمان این است که قصد دارد چیزی مهم را حتی از ظاهراً شرمآورترین ابتذالهای وجود بیاموزد.
روانکاوی به زبان غیرتخصصی
www.tadaei.com/category/public
درمان علاقمند به شیوهای است که پاراپراکسها موجب دسترسی به اجزاء فعال اما انکارشده از کیستی ما میشوند. چراکه آنها تنها اشتباهاتی صرف نیستند، بلکه به محرک افکار و احساساتی که در اعماق پسزمینهی ذهن ما میچرخند صورت میپذیرند. وقتی به جای «bread»، چنان که ظاهراً میخواستیم بگوییم، میگوییم «bed»، میتواند بسیار مهم باشد – یا «wife» به جای «life». چنین لغزشهایی میتوانتد ما را خاطرخواهتر، خصمانهتر، خودویرانگرتر، جنسیتر یا هراسناکتر از آن چه به طور معمول تمایل داریم تصور کنیم، نشان بدهند. هدف از مطالعهی لغزشهای ما این نیست که مچ ما را بگیرند، بلکه به ما کمک کنند تا اجزای غریبتر و شکنندهتر از آن که هستیم را تشخیص دهیم: اجزایی که محتاج درک و یاری هستند. جزوی از سخاوتمندی انقلابی درمان این است که قصد دارد چیزی مهم را حتی از ظاهراً شرمآورترین ابتذالهای وجود بیاموزد.
روانکاوی به زبان غیرتخصصی
www.tadaei.com/category/public
از لحاظ تاریخی، چارچوب روانکاوی به مثابه فرآیندی کلامی مفهومپردازی شده است، و رفتارهای دیگر بیمار باید یا به عنوان سمپتوم تفسیر شود یا ذیل تعیین حدود. بیمار و درمانگر صحبت میکنند؛ کنش، تعرض به این مرز محسوب میشود. تمایز بسیار مهم در این مدل میان گفتار و عمل است، و بیان شفاهی مرزی به شمار میآید که این فرایند باید درون آن عمل کند. بازنگریهای معاصر در نظریهی روانکاوی، این تمایز را به درجات مختلف مبهم کردهاند. سه خط جداگانهی اندیشه، منجر به فروپاشی این محک سنتی نظریهی بالینی روانکاوی شده است. نخست، اکنون تقریباً تمام نظریات معاصر روانکاوی تصدیق میکنند که گفتار نوعی کنش است. این اصل از زمانی که ج. ل. آستین (۱۹۶۵) به تمایز میان بیان کردن و انجام دادن حمله کرد، به جزئی استاندارد از فلسفهی امریکایی تبدیل شده است. آستین نشان داد که هر گونه استفاده از زبان به معنای دست زدن به کنش است، به طوری که حتی گزارهای اخباری کاری را انجام میدهد: کسی را از چیزی به دلیلی مطلع میسازد که متناسب با زمینهی رابطهی آنهاست. بیش از ۳۰ سال پس از کار اساسی آستین، روانکاوی به همان نتیجه رسیده است: بیان کردن یعنی انجام دادن. ثانیاً، شمار روزافزونی از روانکاوان، حتی برخی از روانکاوان کلاسیک، تصدیق میکنند که کنشنمایی اجتنابناپذیر است. نکته این است که روانکاو معاصر باید الگوی تعاملی را درک کند، نه آنکه در این توهم شرکت جوید که میتوان از آن اجتناب نمود. ثالثاً، از دیدگاههای نظری مختلف همچون روانشناسی «خود»، نظریههای روابط ابژهای، و روانکاوی رابطهای، نقش برجستهی تفسیر در کنش درمانی به نفع اهمیت فزایندهای که روابط بیمار-روانکاو کسب میکنند زیر سؤال رفته است.
از منظر تمام این دیدگاههای نظری، کنش به بخش مهمی از فرایند روانکاوی بدل شده است، نه انحراف از آن. محو شدن تمایز میان گفتار و کنش بدین معنی است که روانکاو دیگر راهی ساده و روشن برای تعریف مرزهای روانکاوی ندارند. سؤال این است: اگر تمایز گفتار-کنش مرز روانکاوی را تعریف نکند، پس چه چیز تعریف میکند؟
فرانک سامرز به این سوال پاسخ خواهد داد.
«مرزهای تحلیلی و فضای انتقالی»
متن کامل: https://goo.gl/z8TpKC
#ویژه_متخصصان
از منظر تمام این دیدگاههای نظری، کنش به بخش مهمی از فرایند روانکاوی بدل شده است، نه انحراف از آن. محو شدن تمایز میان گفتار و کنش بدین معنی است که روانکاو دیگر راهی ساده و روشن برای تعریف مرزهای روانکاوی ندارند. سؤال این است: اگر تمایز گفتار-کنش مرز روانکاوی را تعریف نکند، پس چه چیز تعریف میکند؟
فرانک سامرز به این سوال پاسخ خواهد داد.
«مرزهای تحلیلی و فضای انتقالی»
متن کامل: https://goo.gl/z8TpKC
#ویژه_متخصصان
سکسوالیته- Sexuality
رواندرمانی عمیقاً به این امر آگاهی دارد که امکان سکسِ همواره ارضاکننده در درازمدت با کسی که دوست داریم چقدر نادر و دشوار است. گرچه در جامعه به صورت کلی یک هنجار تلقی میشود، اما رواندرمانی طور دیگری فکر میکند، چراکه جادهی دشواری که غرایز جنسی ما از طفولیت تا بزرگسالی طی میکند را میشناسد. رواندرمانی اصرار دارد که کودکان چیزی را که ما احساسات جنسی اولیه قلمداد میکنیم دارا هستند، و سلامت جنسی در دوران بزرگسالی به شدت به مواجهی مناسب با این احساسات در محیط خانه بستگی دارد. درجات غیرقابل توجیهی از احساس گناه و شرم به راحتی به بدن متصل میشوند، که بعدها نزدیکی را غیر ممکن میسازد. به علاوه، در دوران کودکی ما از کسانی در مورد عشق میآموزیم که ممنوعیتها، ما را از سکس با آنها اکیداً نهی میکند، به این معنی که وقتی در بزرگسالی عاشق کسی میشویم، ممکن است متوجه نقصان مرموز علاقهی جنسی شویم. به نظر میرسد که صرفاً دچار «دلزدگی» شدهایم، اما در حقیقت، احساسات لطیف به طریقی با لیبیدوی ما در تعارض هستند که تابوی اولیهی زنا با محارم را بازتاب میدهد. ممکن است متوجه شویم که تحریک توسط افراد کاملاً غریبه که نسبت به آنها هیچ حسی نداریم و امکان پیش آمدن عشق در رابطه با آنها دور از ذهن است، بسیار راحتتر مینماید. درمان با توضیح آرام و منطقی این که چگونه کار ما به این جا میرسد، باعث میشود که نواحی ناآشنای زندگی اروتیک ما کمتر تحقیرآمیز و شرمآور باشند. همچنین به ما اجازه میدهد ببینیم که میزانی از عدم شادکامی جنسی ممکن است در واقع بخشی کاملاً طبیعی و اجتنابناپذیر از زندگی خوب باشد.
روانکاوی به زبان غیرتخصصی
www.tadaei.com/category/public
رواندرمانی عمیقاً به این امر آگاهی دارد که امکان سکسِ همواره ارضاکننده در درازمدت با کسی که دوست داریم چقدر نادر و دشوار است. گرچه در جامعه به صورت کلی یک هنجار تلقی میشود، اما رواندرمانی طور دیگری فکر میکند، چراکه جادهی دشواری که غرایز جنسی ما از طفولیت تا بزرگسالی طی میکند را میشناسد. رواندرمانی اصرار دارد که کودکان چیزی را که ما احساسات جنسی اولیه قلمداد میکنیم دارا هستند، و سلامت جنسی در دوران بزرگسالی به شدت به مواجهی مناسب با این احساسات در محیط خانه بستگی دارد. درجات غیرقابل توجیهی از احساس گناه و شرم به راحتی به بدن متصل میشوند، که بعدها نزدیکی را غیر ممکن میسازد. به علاوه، در دوران کودکی ما از کسانی در مورد عشق میآموزیم که ممنوعیتها، ما را از سکس با آنها اکیداً نهی میکند، به این معنی که وقتی در بزرگسالی عاشق کسی میشویم، ممکن است متوجه نقصان مرموز علاقهی جنسی شویم. به نظر میرسد که صرفاً دچار «دلزدگی» شدهایم، اما در حقیقت، احساسات لطیف به طریقی با لیبیدوی ما در تعارض هستند که تابوی اولیهی زنا با محارم را بازتاب میدهد. ممکن است متوجه شویم که تحریک توسط افراد کاملاً غریبه که نسبت به آنها هیچ حسی نداریم و امکان پیش آمدن عشق در رابطه با آنها دور از ذهن است، بسیار راحتتر مینماید. درمان با توضیح آرام و منطقی این که چگونه کار ما به این جا میرسد، باعث میشود که نواحی ناآشنای زندگی اروتیک ما کمتر تحقیرآمیز و شرمآور باشند. همچنین به ما اجازه میدهد ببینیم که میزانی از عدم شادکامی جنسی ممکن است در واقع بخشی کاملاً طبیعی و اجتنابناپذیر از زندگی خوب باشد.
روانکاوی به زبان غیرتخصصی
www.tadaei.com/category/public
«رویایی که تمام رویاها را در بر میگیرد- مصاحبه با کریستوفر بولاس»
متن کامل: https://goo.gl/xZRhPD
@TadaeiBlog
متن کامل: https://goo.gl/xZRhPD
@TadaeiBlog
برخی از مردم کریستوفر بولاس را یکی از دو نظریهپرداز مهم زنده در جهان روانکاوی میدانند، نظریهپرداز دیگر توماس آگدن است. آگدن سربازی خوب، سیستماتیک و محافظهکار است، حال آنکه بولاس ستارهای است که در طی دو دهه گذشته پرچم بازگشت به زیگموند فروید را بر دوش داشته است. بولاس از ضمیر ناآگاه به عنوان نوعی خرد در نژاد بشر سخن میگوید که ما را در همه چیز رهبری میکند و تاثیر خود را در هر مواجهای میان انسانها، به ویژه بین روانکاو و بیمار در حین روانکاوی نشان میدهد.
او در کتاب اخیر خود با عنوان «جهان ابژهی برانگیزاننده» (۲۰۰۹)، به عقاید اولیه فروید میپردازد که هر رویا در اساس آرزویی ناخودآگاه دارد. او استدلال میکند که فروید در تخصیص وزن بیش از حد به محتوای ذهنی رویا اشتباه میکرد و این سبب شد که حقیقت بزرگتری را از دست بدهد.
«رویایی که تمام رویاها را در بر میگیرد- مصاحبه با کریستوفر بولاس»
متن کامل: https://goo.gl/xZRhPD
او در کتاب اخیر خود با عنوان «جهان ابژهی برانگیزاننده» (۲۰۰۹)، به عقاید اولیه فروید میپردازد که هر رویا در اساس آرزویی ناخودآگاه دارد. او استدلال میکند که فروید در تخصیص وزن بیش از حد به محتوای ذهنی رویا اشتباه میکرد و این سبب شد که حقیقت بزرگتری را از دست بدهد.
«رویایی که تمام رویاها را در بر میگیرد- مصاحبه با کریستوفر بولاس»
متن کامل: https://goo.gl/xZRhPD
خرسندیم به اطلاع برسانیم که «کلینیک آنلاین تداعی» راهاندازی شده است. در کلینیک تداعی (www.tadaei.org) امکان رزرو آنلاین وقت ملاقات با درمانگران ما از هر کجا که هستید مهیاست.
درمانگران کلینیک تداعی اختصاصاً رواندرمانگر تحلیلی هستند و طبق سنت روانکاوی به طور اختصاصی آموزش روانکاوی دیدهاند، خودشان درمان شدهاند و سوپرویژن میگیرند.
برخی از بخشهای سایت:
▪️در بخش رزرو آنلاین شما به زمانهای آزاد هر یک از درمانگران دسترسی دارید و میتوانید با توجه به آن در کمتر از 5 دقیقه وقت ملاقات بگیرید.
▫️https://tadaei.org/booking
▪️در بخش «درمانگران مجموعه» میتوانید از رزومهی درمانگران و رویکرد کاریشان اطلاعات به دست آورید.
▫️https://tadaei.org/therapists
▪️در بخش «سوالهای متداول» به برخی از سوالهایی که حدس میزنیم در ذهن کاربران ایجاد شود پاسخ دادهایم، از جمله مزایا و معایب رواندرمانی آنلاین و شیوهی رزرو وقت ملاقات.
▫️https://tadaei.org/faq
▪️در بخش «حریم خصوصی» تعهد درمانگران به حریم خصوصی کاربران و تعهد اخلاقی آنها در قبال جلسات و مراجعان را تشریح کردهایم.
▫️https://tadaei.org/privacy
▪️اگر درمانگر تحلیلی هستید و علاقمند به همکاری با مجموعهی آنلاین تداعی هستید، میتوانید به بخش «همکاری با ما» مراجعه کنید.
▫️https://tadaei.org/cooperation
امید داریم که به سهم خودمان به رشد روانکاوی و درمانگری حرفهای در کشورمان یاری رسانیم.
درمانگران کلینیک تداعی اختصاصاً رواندرمانگر تحلیلی هستند و طبق سنت روانکاوی به طور اختصاصی آموزش روانکاوی دیدهاند، خودشان درمان شدهاند و سوپرویژن میگیرند.
برخی از بخشهای سایت:
▪️در بخش رزرو آنلاین شما به زمانهای آزاد هر یک از درمانگران دسترسی دارید و میتوانید با توجه به آن در کمتر از 5 دقیقه وقت ملاقات بگیرید.
▫️https://tadaei.org/booking
▪️در بخش «درمانگران مجموعه» میتوانید از رزومهی درمانگران و رویکرد کاریشان اطلاعات به دست آورید.
▫️https://tadaei.org/therapists
▪️در بخش «سوالهای متداول» به برخی از سوالهایی که حدس میزنیم در ذهن کاربران ایجاد شود پاسخ دادهایم، از جمله مزایا و معایب رواندرمانی آنلاین و شیوهی رزرو وقت ملاقات.
▫️https://tadaei.org/faq
▪️در بخش «حریم خصوصی» تعهد درمانگران به حریم خصوصی کاربران و تعهد اخلاقی آنها در قبال جلسات و مراجعان را تشریح کردهایم.
▫️https://tadaei.org/privacy
▪️اگر درمانگر تحلیلی هستید و علاقمند به همکاری با مجموعهی آنلاین تداعی هستید، میتوانید به بخش «همکاری با ما» مراجعه کنید.
▫️https://tadaei.org/cooperation
امید داریم که به سهم خودمان به رشد روانکاوی و درمانگری حرفهای در کشورمان یاری رسانیم.
تروما- Trauma
کلمهی «تروما» در زبان یونان باستان به معنای جراحت فیزیکی است. رواندرمانی حول این ایده بنا میشود که دوران کودکی همواره شامل میزان اجتنابناپذیری از جراحت هیجانی است. اصلاً نیازی نیست که اتفاق مشخصاً ناخوشایندی برای ما رخ داده باشد تا در نهایت به طرقی تروماتایز شویم که به شانس ما برای یافتن رضایت در دوران بزرگسالی آسیب برسد. کودکان خردسال، پیرامون چیزهای بسیار معمولی عمیقاً آسیبپذیر هستند: والدین با هم مشاجره میکنند یا اندکی بیتوجه هستند؛ وحشتناکتر زمانی که عصبانی شوند؛ در این مواقع کودک میتواند ترس شدیدی از رها شدن و درماندگی تجربه کند – حتی وقتی به لحاظ عینی در امان است. والدین بدون این که هیولا باشند، ممکن است شدیداً سختگیر یا بیش حمایتگر، نسبتاً تحقیرکننده یا کمی بیعلاقه باشند. این تجارب بسیار معمولی مدتها پیش از آن که بتوانند پردازش یا به درستی درک شوند روی میدهند و به همین سبب است که میتوانند موجب تحریف یا آسیب به «خود» نابالغ و شکنندهی کودک شوند. فروید در کتاب مبانی روانکاوی، ترومای کودکی را به عنوان «ناتوانی از مواجهه با چالشهای هیجانی اولیه که شخص بعداً میتواند با حداکثر راحتی تاب آورد» تعریف میکند. به عبارت دیگر، به هیچ وجه لزومی ندارد که تروما برای «خود» بزرگسال ما بد به نظر برسد تا تأثیر شدید و ماندگاری بر رشد ما داشته باشد. بلوغ یعنی شناختن تروماهای خودمان، پیش از آن که این تروماها قادر باشند بیش از این زندگی بزرگسالی ما را خراب کنند.
روانکاوی به زبان غیرتخصصی
http://tadaei.com/category/public/
کلمهی «تروما» در زبان یونان باستان به معنای جراحت فیزیکی است. رواندرمانی حول این ایده بنا میشود که دوران کودکی همواره شامل میزان اجتنابناپذیری از جراحت هیجانی است. اصلاً نیازی نیست که اتفاق مشخصاً ناخوشایندی برای ما رخ داده باشد تا در نهایت به طرقی تروماتایز شویم که به شانس ما برای یافتن رضایت در دوران بزرگسالی آسیب برسد. کودکان خردسال، پیرامون چیزهای بسیار معمولی عمیقاً آسیبپذیر هستند: والدین با هم مشاجره میکنند یا اندکی بیتوجه هستند؛ وحشتناکتر زمانی که عصبانی شوند؛ در این مواقع کودک میتواند ترس شدیدی از رها شدن و درماندگی تجربه کند – حتی وقتی به لحاظ عینی در امان است. والدین بدون این که هیولا باشند، ممکن است شدیداً سختگیر یا بیش حمایتگر، نسبتاً تحقیرکننده یا کمی بیعلاقه باشند. این تجارب بسیار معمولی مدتها پیش از آن که بتوانند پردازش یا به درستی درک شوند روی میدهند و به همین سبب است که میتوانند موجب تحریف یا آسیب به «خود» نابالغ و شکنندهی کودک شوند. فروید در کتاب مبانی روانکاوی، ترومای کودکی را به عنوان «ناتوانی از مواجهه با چالشهای هیجانی اولیه که شخص بعداً میتواند با حداکثر راحتی تاب آورد» تعریف میکند. به عبارت دیگر، به هیچ وجه لزومی ندارد که تروما برای «خود» بزرگسال ما بد به نظر برسد تا تأثیر شدید و ماندگاری بر رشد ما داشته باشد. بلوغ یعنی شناختن تروماهای خودمان، پیش از آن که این تروماها قادر باشند بیش از این زندگی بزرگسالی ما را خراب کنند.
روانکاوی به زبان غیرتخصصی
http://tadaei.com/category/public/
مردم معمولاً زمانی به درمانگر مراجعه میکنند که به خاطر علائم دردناکی که عللشان را درک نمیکنند از پا درآمده باشند. چرا اینقدر ناراحت هستند؟ چرا –وقتی به طور عینی هیچ کار اشتباهی انجام ندادهاند- اینقدر از اخراج شدن هراس دارند؟ چرا برقراری رابطهی جنسی برایشان دشوار شده است؟
هدف درمان به عبارتی رفتن به زیر سطح «مشکل نمایان» است، تا آن چه واقعاً اهمیت دارد را شناسایی (و درمان) کند. زیگموند فروید، مبدع روانکاوی و جفت جدایی ناپذیرش، رواندرمانی، به خاطر درک به غایت ظریف خود از شیوهی شرورانهای که علائم از علل واقعی خود منفصل میشوند شایستهی جایگاه خود در تاریخ قرن بیستم است. از آنجاییکه ما به راحتی نمیتوانیم به یاد بیاوریم یا تصور کنیم که چه چیز ما را بیمار میسازد، نمیتوانیم بهبود بیابیم. در ظاهر، ممکن است از احساس ضرورت به تمیز کردن خانه با شدتی جنونآمیز به ستوه آمده باشیم، اما در طی جلسات درمانی فراوان، ممکن است به این درک برسیم که به صورت ناخودآگاه به دنبال محو و نابود کردن حسی از ناخواسته بودن یا «بد» بودن هستیم، که والدینی تحقیرگر در اوایل کودکی در ما به جا گذاشتهاند.
تصادفی نیست که فروید در طی آموزشاش یک پزشک بار آمده بود. در طب فیزیکی، عامل تعیینکنندهی پشت رنج جسمانی، اغلب (در نگاه اول) تا حد زیادی غیرمنتظره است؛ دردی در انگشت پا ممکن است به مشکلی در شکم مربوط باشد. فروید این مدل را اتخاذ کرد و آن را در مورد رنج روانی به کار بست، با این پیشنهاد که مشکلات هیجانی کنونی ما معمولاً علائم مشکلاتی هستند که در غارهای متروک خاطرههای کودکی واقع شدهاند. رواندرمانی رشتهای است که وعده میدهد ما را به گذشتهی آزاردهندهمان برگرداند تا با مواجهه با علل واقعی اندوهمان، فرصتی برای یک آیندهی آزادتر، آسودهتر و امیدبخشتر به ما ارزانی دارد.
روانکاوی به زبان غیرتخصصی
http://tadaei.com/category/public/
هدف درمان به عبارتی رفتن به زیر سطح «مشکل نمایان» است، تا آن چه واقعاً اهمیت دارد را شناسایی (و درمان) کند. زیگموند فروید، مبدع روانکاوی و جفت جدایی ناپذیرش، رواندرمانی، به خاطر درک به غایت ظریف خود از شیوهی شرورانهای که علائم از علل واقعی خود منفصل میشوند شایستهی جایگاه خود در تاریخ قرن بیستم است. از آنجاییکه ما به راحتی نمیتوانیم به یاد بیاوریم یا تصور کنیم که چه چیز ما را بیمار میسازد، نمیتوانیم بهبود بیابیم. در ظاهر، ممکن است از احساس ضرورت به تمیز کردن خانه با شدتی جنونآمیز به ستوه آمده باشیم، اما در طی جلسات درمانی فراوان، ممکن است به این درک برسیم که به صورت ناخودآگاه به دنبال محو و نابود کردن حسی از ناخواسته بودن یا «بد» بودن هستیم، که والدینی تحقیرگر در اوایل کودکی در ما به جا گذاشتهاند.
تصادفی نیست که فروید در طی آموزشاش یک پزشک بار آمده بود. در طب فیزیکی، عامل تعیینکنندهی پشت رنج جسمانی، اغلب (در نگاه اول) تا حد زیادی غیرمنتظره است؛ دردی در انگشت پا ممکن است به مشکلی در شکم مربوط باشد. فروید این مدل را اتخاذ کرد و آن را در مورد رنج روانی به کار بست، با این پیشنهاد که مشکلات هیجانی کنونی ما معمولاً علائم مشکلاتی هستند که در غارهای متروک خاطرههای کودکی واقع شدهاند. رواندرمانی رشتهای است که وعده میدهد ما را به گذشتهی آزاردهندهمان برگرداند تا با مواجهه با علل واقعی اندوهمان، فرصتی برای یک آیندهی آزادتر، آسودهتر و امیدبخشتر به ما ارزانی دارد.
روانکاوی به زبان غیرتخصصی
http://tadaei.com/category/public/
شاید داستانهای ساختگی صرفا ما را سرگرم میکنند. آنها مانند شایعات معمولاً تحریککننده و احساساتبرانگیز هستند، و بسیاری از مواقع تبهکار آشکاری را به تصویر میکشند که میتوان تمام تقصیرها را به گردن او انداخت. گاهی اوقات، اخبار کذب فقط مسخره و طنزآمیز هستند. اما قضیه عمیقتر از این حرفهاست. برانگیختن اخبار کذب، میل به خلاصی از مشکلات زندگی واقعی ما را ارضا میکند.
بیش از ۱۰۰ سال پیش، بنیانگذار روانکاوی، زیگموند فروید، متوجه شد که خواستهها و امیال قدرتمند شخصی (اصل لذت) و قواعد دنیایی که در آن زندگی میکنیم (اصل واقعیت) در تعارض مداومی هستند. به عبارت دیگر، خواست و آرزوی انسانی ما لزوماً با آن چه واقعیت در چنته دارد همخوان نیست. آشتی دادن آرزوهایمان با واقعیت زندگی ما کار میبرد. در واقع، بخش زیادی از بزرگ شدن چالش برقراری تعادل میان این دو جنبه از حیات هیجانی است. ما در زمان کودکی شروع به پروراندن ارادهی خودمان میکنیم، و اغلب خواستههای ما قشقرقهای آشنا و مشابهی به پا میکنند، اما همانطور که بالغ میشویم از استبداد پرتوقع این خلق و خوهای آرزومندانه نیز رهایی مییابیم. با این حال، مهم نیست که چقدر بزرگ و بالغ هستیم، ما هرگز تکانش محرک لذتجویی را از دست نمیدهیم. این تکانش هم موتور و هم چاشنی حیات انسان است!
«چرا اخبار کذب سریعتر از اخبار واقعی پخش میشود؟»
متن کامل: https://goo.gl/jSP3Ls
بیش از ۱۰۰ سال پیش، بنیانگذار روانکاوی، زیگموند فروید، متوجه شد که خواستهها و امیال قدرتمند شخصی (اصل لذت) و قواعد دنیایی که در آن زندگی میکنیم (اصل واقعیت) در تعارض مداومی هستند. به عبارت دیگر، خواست و آرزوی انسانی ما لزوماً با آن چه واقعیت در چنته دارد همخوان نیست. آشتی دادن آرزوهایمان با واقعیت زندگی ما کار میبرد. در واقع، بخش زیادی از بزرگ شدن چالش برقراری تعادل میان این دو جنبه از حیات هیجانی است. ما در زمان کودکی شروع به پروراندن ارادهی خودمان میکنیم، و اغلب خواستههای ما قشقرقهای آشنا و مشابهی به پا میکنند، اما همانطور که بالغ میشویم از استبداد پرتوقع این خلق و خوهای آرزومندانه نیز رهایی مییابیم. با این حال، مهم نیست که چقدر بزرگ و بالغ هستیم، ما هرگز تکانش محرک لذتجویی را از دست نمیدهیم. این تکانش هم موتور و هم چاشنی حیات انسان است!
«چرا اخبار کذب سریعتر از اخبار واقعی پخش میشود؟»
متن کامل: https://goo.gl/jSP3Ls