Audio
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
فایل صوتی:
🔉🔹فصل هشتم
🔸استقبال از هرگونه فاصله گرفتن از ديكتاتوري
@Strategy_gh
فایل صوتی:
🔉🔹فصل هشتم
🔸استقبال از هرگونه فاصله گرفتن از ديكتاتوري
@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
🔸اندرز و پيشنهاد به خبرگان
✅یک هفته بعد، من از اينهم فراتر رفتم و در 20تير در يك موضعگيري علني به «رياست و اعضاي خبرگان نظام» كه رفسنجاني رئيس آن است اندرز و پيشنهاد دادم:
«با سلام به آقاياني كه در خبرگان رهبري جلوس فرموده و به پاسداري از جوهره و جانمايه نظام ولايت فقيه اشتغال داريد. مخاطب قراردادن حضرات براي اينجانب بسيار دردناك و پرصعوبت است چرا كه مجلس خبرگان در اين رژيم،نماد غصب و سرقت حق حاكميت مردم ايران و از اينرو مصداق بارز مغضوب عليهم از جانب خلق و خالق است. ليكن اميد است در بحبوحه قيام ملت، برخي آقايان صداي انقلاب نوين مردم را شنيده باشند.
مطمئناً همه حضرات در شرايط و سن و سالي هستيد كه مانند حقير به ياد ميآوريد كه مجلس خبرگان، از اساس محصول خيانت خميني به مردم ايران و خلف وعده او درباره تشكيل مجلس مؤسسان با انتخاب آزاد ملت ايران است.
از جانب مردم ايران و نسل انقلاب (انقلاب ضدسلطنتي) كه خميني را به قدرت رساند و براي او فرش خون گسترد سخن ميگويم، از جانب محكومان به اعدام، از جانب شكنجه شدگان، از جانب زندانيان سياسي و همه آنها كه حاصل رنج و خونشان براي آزادي را خميني ربود و ولايتش را در نهادي نامشروع به نام خبرگان، نهادينه كرد.
اما هدف از تحرير اين سطور، طعن و لعن نيست. هدف من يك اندرز و دو پيشنهاد است، هرچند بيم آن دارم كه به مصداق آيه شريفه “لا تحبّونَ النَّاصحينَ” نصحيت كنندگان را خوش نداريد. با اين همه، از بابت اتمام حجت و ثبت در سينه تاريخ، به عنوان اندرز درباره “استبداد زير پرده دين“ كه تعبير پدرطالقاني است، به عرض ميرسانم: باوركنيد كه آب از سر اين رژيم و سلطنت مطلقه ديني، همچون سلطنت شاهنشاهي، گذشته و بهتر است آقايان در فكر كاستن از بار تقصيرات خود در محضر عدل الهي و پيشگاه ملت ايران باشند و بدنامي و نفرت و انزجاربيشتر به جان نخرند. پيشنهاد اين است كه: با توجه به حكم اخير آقاي منتظري درباره عزل تلويحي خامنه اي، كه تالي تلو حجاج بن يوسف در روزگار ماست ، براي ممانعت از خونريزي و بغي و فساد هر چه بيشتر از سوي نامبرده:
اولاًـ با تشكيل جلسه فوقالعاده خبرگان، خامنه اي را بركنار و موقتاً آقاي منتظري را كه اَعلَم همه شمايان است، جايگزين كنيد تا مقدمات انتخابات آزاد تحت نظارت بينالمللي براساس اصل حاكميت مردم ايران فراهم شود.
ثانياًـ پس از اتخاذ اين تصميم، بلادرنگ مجلس خبرگان را منحل كنيد و آن را از دامان خود و روحانيت معاصر بزداييد.
همه شما به خوبي ميدانيد كه براساس معيارها و قانون خودتان، خامنه اي هرگز و هيچگاه در سطح و جايگاه مرجعيت و ولايت نبوده است. موسوي اردبيلي در نماز جمعه دوم تيرماه 1368، سه هفته پس از مرگ خميني، به صراحت خاطرنشان كرد، علت انتخاب خامنه اي به عنوان ولي فقيه از سوي خبرگان، ترس از مجاهدين و ارتش آزاديبخش ملي ايران و مبادرت كردن آنها به عمليات ديگري مانند فروغ جاويدان بوده است. او گفت: «دوستان ميترسيدند و ميلرزيدند، دشمنان هم خيلي اميدوار بودند به چنين روزي» كه همه مسئولين نظام به زودي «تكه و پاره شوند».
رفسنجاني هم در نماز جمعه هفتم آذر1376 درباره عنوان مرجعيت براي خامنه اي تصريح كرد:
«شماها همه يادتان است كه دوراني كه (بحث) مرجعيت بود من سخنراني نكردم. درباره مرجعيت ايشان هيچ نگفتم و هيچكس از من چيزي نشنيده. شايد هم باعث تعجب شماها باشد كه چرا فلاني حرف نميزند. خيلي ها هم از من ميپرسيدند، ولي من نخواستم بگويم چرا؟ …
من ميدانستم ايشان راضي نيست مرجع بشود. يقين داشتم كه ايشان مخالف است».
فضيحت به حدي بود كه خامنهاي سرانجام از دعوي مرجعيت عقب نشست و به معرفي خود به عنوان مرجع شيعيان خارج از ايران اكتفا كرد و به خواندن “درس خارج“ روي آورد…
اما اگر آقايان درباره جايگزيني موقت منتظري، از اين نظر مشكل داشته باشند كه با حرف صريح خميني مبني بر فقدان طاقت و لياقت و ساده لوحي منتظري، چه بايد كرد؟ و بهخصوص اگر نامه خميني به منتظري در ششم فروردين1368 را راهبند ميدانيد كه نوشته بود منتظري در “هيچ كار سياسي“ نبايد دخالت كند؛ توجه شما را به نامه 8فروردين1368 خود خميني جلب ميكنم كه نوشته است:
«در اسلام، مصلحت نظام، مقدم بر هرچيز است»!
ملاحظه ميفرماييد كه در شريعت خميني هيچ چيزي مانع آنچه شما بخواهيد براي نجات خود انجام بدهيد، وجود ندارد. با آرزوي توفيق براي پذيرش رأي و حاكميت مردم ايران و جلب رضايت خلق و خالق».
@Strategy_gh
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
🔸اندرز و پيشنهاد به خبرگان
✅یک هفته بعد، من از اينهم فراتر رفتم و در 20تير در يك موضعگيري علني به «رياست و اعضاي خبرگان نظام» كه رفسنجاني رئيس آن است اندرز و پيشنهاد دادم:
«با سلام به آقاياني كه در خبرگان رهبري جلوس فرموده و به پاسداري از جوهره و جانمايه نظام ولايت فقيه اشتغال داريد. مخاطب قراردادن حضرات براي اينجانب بسيار دردناك و پرصعوبت است چرا كه مجلس خبرگان در اين رژيم،نماد غصب و سرقت حق حاكميت مردم ايران و از اينرو مصداق بارز مغضوب عليهم از جانب خلق و خالق است. ليكن اميد است در بحبوحه قيام ملت، برخي آقايان صداي انقلاب نوين مردم را شنيده باشند.
مطمئناً همه حضرات در شرايط و سن و سالي هستيد كه مانند حقير به ياد ميآوريد كه مجلس خبرگان، از اساس محصول خيانت خميني به مردم ايران و خلف وعده او درباره تشكيل مجلس مؤسسان با انتخاب آزاد ملت ايران است.
از جانب مردم ايران و نسل انقلاب (انقلاب ضدسلطنتي) كه خميني را به قدرت رساند و براي او فرش خون گسترد سخن ميگويم، از جانب محكومان به اعدام، از جانب شكنجه شدگان، از جانب زندانيان سياسي و همه آنها كه حاصل رنج و خونشان براي آزادي را خميني ربود و ولايتش را در نهادي نامشروع به نام خبرگان، نهادينه كرد.
اما هدف از تحرير اين سطور، طعن و لعن نيست. هدف من يك اندرز و دو پيشنهاد است، هرچند بيم آن دارم كه به مصداق آيه شريفه “لا تحبّونَ النَّاصحينَ” نصحيت كنندگان را خوش نداريد. با اين همه، از بابت اتمام حجت و ثبت در سينه تاريخ، به عنوان اندرز درباره “استبداد زير پرده دين“ كه تعبير پدرطالقاني است، به عرض ميرسانم: باوركنيد كه آب از سر اين رژيم و سلطنت مطلقه ديني، همچون سلطنت شاهنشاهي، گذشته و بهتر است آقايان در فكر كاستن از بار تقصيرات خود در محضر عدل الهي و پيشگاه ملت ايران باشند و بدنامي و نفرت و انزجاربيشتر به جان نخرند. پيشنهاد اين است كه: با توجه به حكم اخير آقاي منتظري درباره عزل تلويحي خامنه اي، كه تالي تلو حجاج بن يوسف در روزگار ماست ، براي ممانعت از خونريزي و بغي و فساد هر چه بيشتر از سوي نامبرده:
اولاًـ با تشكيل جلسه فوقالعاده خبرگان، خامنه اي را بركنار و موقتاً آقاي منتظري را كه اَعلَم همه شمايان است، جايگزين كنيد تا مقدمات انتخابات آزاد تحت نظارت بينالمللي براساس اصل حاكميت مردم ايران فراهم شود.
ثانياًـ پس از اتخاذ اين تصميم، بلادرنگ مجلس خبرگان را منحل كنيد و آن را از دامان خود و روحانيت معاصر بزداييد.
همه شما به خوبي ميدانيد كه براساس معيارها و قانون خودتان، خامنه اي هرگز و هيچگاه در سطح و جايگاه مرجعيت و ولايت نبوده است. موسوي اردبيلي در نماز جمعه دوم تيرماه 1368، سه هفته پس از مرگ خميني، به صراحت خاطرنشان كرد، علت انتخاب خامنه اي به عنوان ولي فقيه از سوي خبرگان، ترس از مجاهدين و ارتش آزاديبخش ملي ايران و مبادرت كردن آنها به عمليات ديگري مانند فروغ جاويدان بوده است. او گفت: «دوستان ميترسيدند و ميلرزيدند، دشمنان هم خيلي اميدوار بودند به چنين روزي» كه همه مسئولين نظام به زودي «تكه و پاره شوند».
رفسنجاني هم در نماز جمعه هفتم آذر1376 درباره عنوان مرجعيت براي خامنه اي تصريح كرد:
«شماها همه يادتان است كه دوراني كه (بحث) مرجعيت بود من سخنراني نكردم. درباره مرجعيت ايشان هيچ نگفتم و هيچكس از من چيزي نشنيده. شايد هم باعث تعجب شماها باشد كه چرا فلاني حرف نميزند. خيلي ها هم از من ميپرسيدند، ولي من نخواستم بگويم چرا؟ …
من ميدانستم ايشان راضي نيست مرجع بشود. يقين داشتم كه ايشان مخالف است».
فضيحت به حدي بود كه خامنهاي سرانجام از دعوي مرجعيت عقب نشست و به معرفي خود به عنوان مرجع شيعيان خارج از ايران اكتفا كرد و به خواندن “درس خارج“ روي آورد…
اما اگر آقايان درباره جايگزيني موقت منتظري، از اين نظر مشكل داشته باشند كه با حرف صريح خميني مبني بر فقدان طاقت و لياقت و ساده لوحي منتظري، چه بايد كرد؟ و بهخصوص اگر نامه خميني به منتظري در ششم فروردين1368 را راهبند ميدانيد كه نوشته بود منتظري در “هيچ كار سياسي“ نبايد دخالت كند؛ توجه شما را به نامه 8فروردين1368 خود خميني جلب ميكنم كه نوشته است:
«در اسلام، مصلحت نظام، مقدم بر هرچيز است»!
ملاحظه ميفرماييد كه در شريعت خميني هيچ چيزي مانع آنچه شما بخواهيد براي نجات خود انجام بدهيد، وجود ندارد. با آرزوي توفيق براي پذيرش رأي و حاكميت مردم ايران و جلب رضايت خلق و خالق».
@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
🔸توصیف کروبی با همان توصیف منتظری
✅همچنين وقتي كه كروبي هم به تنگ آمد و 21سال بعد از منتظري و با همان توصيف منتظري پس از قتل عام زندانيان در سال 1367 نوشت:
«اتفاقي در زندانها رخ داده است كه چنانچه حتي اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعه يي است… كه روي بسياري از حكومت هاي ديكتاتور از جمله رژيم ستم شاهي را سفيد خواهد كرد».
در 18مرداد نوشتم:
«اي كاش كه آقايان منتظري و كروبي و ديگراني كه از اين پس به آنان ميپيوندند، از سي سال پيش نسبت به همين شقاوتها و شناعت ها بيدار و هشيار شده بودند. افسوس… اما باز هم دير نيست و بني بشر براي جبران مافات تا لحظه وفات فرصت و امكان بازگشت دارد. توبوا إلَى اللَّه تَوبَةً نَّصوحًا. به خدا و خلق باز گرديد و توبه بازگشت نا پذير نصوح به جاي آوريد.
آخر در زندانها و شكنجه گاه هاي خميني و لاجوردي و در واحدهاي مسكوني قزلحصار از اول همين بساط بود.
فتواي خون كشيدن از زندانيان قبل از اعدام براي جبهه هاي جنگ ضدميهني را به ياد داريد؟ فتواي تجاوز به دختران قبل از اعدام براي اينكه به بهشت نروند را به ياد داريد؟
گمان ميكنيد پاسدار شكنجه گر احمدي نژاد يا پاسدار شكنجه گر حسين شريعتمداري از كجا و طي چه پروسه يي به قعر جنايت و رذيلت و وقاحت درغلتيدند؟ بسياري شاهدان، هنوز حي و حاضرند هر چند كه هزاران و هزاران تن ديگر از آنان تيرباران يا به دار كشيده شدند.
نگاهي هم به صحنه هاي جنايت دست آموزان رژيم ولايت در اشرف بيندازيد. باور كنيد كه ميليونها نفر در سراسر جهان به خود لرزيدند، اشك ريختند و خونشان به جوش آمده است. در عين حال در برابر پايداري شگفت فرزندان رشيد ايران براي آزادي، سر تعظيم فرود ميآورند و به حتميت پيروزي مردم ايران يقين ميكنند».
من در همين پيام خاطرنشان كردم:
«واضح است كه تا همين جا هم كه كروبي قدم برداشته، بهاي سنگيني دارد. تا همين جا هم شايسته و ارزشمند است و خدا از معاصي كبيره در خدمت به يزيديان و فرعون و طاغوتهاي عمامه دار زمان مانند خميني و خامنه اي، ميكاهد. اين البته به رابطه او و هركس ديگر، با آفريدگارش برميگردد. آنچه من ميخواهم با آرزوي در امان ماندن كروبي از گزند خامنه اي و دژخيمان و جلادانش بگويم، تنها يك نكته است. نه فقط به او، بلكه خطاب به همه آنهايي كه در درون يا حاشيه همين رژيم به ستوه آمده و از كثرت و غلظت فاجعه ها و ستم اكنون به خود ميلرزند.
چه خوب كه بخشي از حقيقت تكاندهنده را بيان ميكنيد و به همين ميزان نزد خلق و خالق مأجوريد. اما باوركنيد كه خانه از پاي بست ويران است و خشت ولايت از روز اول كج و برخلاف رأي و حاكميت ملت و با خنجر و خيانت نسبت به انقلاب ضدسلطنتي كار گذاشته شده است.
جرثومه و امالفساد، همين رژيم ولايت و حاكميت آخونديست. در اوين يا كهريزك يا هزاران زندان و شكنجه گاه و خانه هاي امن اطلاعات و سپاه هيچ فرقي نميكند. از كوزه همان برون تراود كه در اوست. دادگاهها و تبليغات و اتهامات و برچسب هاي اين رژيم، از ابتدا، همين بود. كدام كلمه بود كه خميني آن را ذبح نكرده باشد؟ مگر نميگفت كه مجاهدين خرمنهاي روستاييان را آتش ميزنند؟ مگر به تناوب نمي گفت جاسوس شوروي و عامل آمريكا و اسرائيل و بعث عراق هستند؟
بله، اين رژيم، همان است كه بود. تنها راه، آزادي و حاكميت مردم است. اين تمامي حقيقت است.
به خدا سوگند كه در بيان اين حقيقت بهاندازه دانه ارزني هم، منفعت شخصي يا گروهي را در نظر ندارم. با اشرفيان خون فشان و با اشرفنشانان در ايران و سراسر جهان، براي چادر زدن در خاوران هم اعلام آمادگي و ثبت نام كردهايم. اگر خواستار آسودگي و خلاصي خود و رهاشدن مردم ايران از اين همه ظلم و ستم هستيد، اين تمامي حقيقت است. تنها راه، آزادي و حاكميت مردم ايران است.
درست به همين دليل، به خاطر عصمت جسم و جان، و روح و روان مردم ايران، و همان پسران، و همان دختران، و به خاطر سعادت و حق حاكميت يك خلق در محنت و زنجير، با تمام وجود فرياد بزنيد:
مرگ بر ديكتاتور
@Strategy_gh
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
🔸توصیف کروبی با همان توصیف منتظری
✅همچنين وقتي كه كروبي هم به تنگ آمد و 21سال بعد از منتظري و با همان توصيف منتظري پس از قتل عام زندانيان در سال 1367 نوشت:
«اتفاقي در زندانها رخ داده است كه چنانچه حتي اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعه يي است… كه روي بسياري از حكومت هاي ديكتاتور از جمله رژيم ستم شاهي را سفيد خواهد كرد».
در 18مرداد نوشتم:
«اي كاش كه آقايان منتظري و كروبي و ديگراني كه از اين پس به آنان ميپيوندند، از سي سال پيش نسبت به همين شقاوتها و شناعت ها بيدار و هشيار شده بودند. افسوس… اما باز هم دير نيست و بني بشر براي جبران مافات تا لحظه وفات فرصت و امكان بازگشت دارد. توبوا إلَى اللَّه تَوبَةً نَّصوحًا. به خدا و خلق باز گرديد و توبه بازگشت نا پذير نصوح به جاي آوريد.
آخر در زندانها و شكنجه گاه هاي خميني و لاجوردي و در واحدهاي مسكوني قزلحصار از اول همين بساط بود.
فتواي خون كشيدن از زندانيان قبل از اعدام براي جبهه هاي جنگ ضدميهني را به ياد داريد؟ فتواي تجاوز به دختران قبل از اعدام براي اينكه به بهشت نروند را به ياد داريد؟
گمان ميكنيد پاسدار شكنجه گر احمدي نژاد يا پاسدار شكنجه گر حسين شريعتمداري از كجا و طي چه پروسه يي به قعر جنايت و رذيلت و وقاحت درغلتيدند؟ بسياري شاهدان، هنوز حي و حاضرند هر چند كه هزاران و هزاران تن ديگر از آنان تيرباران يا به دار كشيده شدند.
نگاهي هم به صحنه هاي جنايت دست آموزان رژيم ولايت در اشرف بيندازيد. باور كنيد كه ميليونها نفر در سراسر جهان به خود لرزيدند، اشك ريختند و خونشان به جوش آمده است. در عين حال در برابر پايداري شگفت فرزندان رشيد ايران براي آزادي، سر تعظيم فرود ميآورند و به حتميت پيروزي مردم ايران يقين ميكنند».
من در همين پيام خاطرنشان كردم:
«واضح است كه تا همين جا هم كه كروبي قدم برداشته، بهاي سنگيني دارد. تا همين جا هم شايسته و ارزشمند است و خدا از معاصي كبيره در خدمت به يزيديان و فرعون و طاغوتهاي عمامه دار زمان مانند خميني و خامنه اي، ميكاهد. اين البته به رابطه او و هركس ديگر، با آفريدگارش برميگردد. آنچه من ميخواهم با آرزوي در امان ماندن كروبي از گزند خامنه اي و دژخيمان و جلادانش بگويم، تنها يك نكته است. نه فقط به او، بلكه خطاب به همه آنهايي كه در درون يا حاشيه همين رژيم به ستوه آمده و از كثرت و غلظت فاجعه ها و ستم اكنون به خود ميلرزند.
چه خوب كه بخشي از حقيقت تكاندهنده را بيان ميكنيد و به همين ميزان نزد خلق و خالق مأجوريد. اما باوركنيد كه خانه از پاي بست ويران است و خشت ولايت از روز اول كج و برخلاف رأي و حاكميت ملت و با خنجر و خيانت نسبت به انقلاب ضدسلطنتي كار گذاشته شده است.
جرثومه و امالفساد، همين رژيم ولايت و حاكميت آخونديست. در اوين يا كهريزك يا هزاران زندان و شكنجه گاه و خانه هاي امن اطلاعات و سپاه هيچ فرقي نميكند. از كوزه همان برون تراود كه در اوست. دادگاهها و تبليغات و اتهامات و برچسب هاي اين رژيم، از ابتدا، همين بود. كدام كلمه بود كه خميني آن را ذبح نكرده باشد؟ مگر نميگفت كه مجاهدين خرمنهاي روستاييان را آتش ميزنند؟ مگر به تناوب نمي گفت جاسوس شوروي و عامل آمريكا و اسرائيل و بعث عراق هستند؟
بله، اين رژيم، همان است كه بود. تنها راه، آزادي و حاكميت مردم است. اين تمامي حقيقت است.
به خدا سوگند كه در بيان اين حقيقت بهاندازه دانه ارزني هم، منفعت شخصي يا گروهي را در نظر ندارم. با اشرفيان خون فشان و با اشرفنشانان در ايران و سراسر جهان، براي چادر زدن در خاوران هم اعلام آمادگي و ثبت نام كردهايم. اگر خواستار آسودگي و خلاصي خود و رهاشدن مردم ايران از اين همه ظلم و ستم هستيد، اين تمامي حقيقت است. تنها راه، آزادي و حاكميت مردم ايران است.
درست به همين دليل، به خاطر عصمت جسم و جان، و روح و روان مردم ايران، و همان پسران، و همان دختران، و به خاطر سعادت و حق حاكميت يك خلق در محنت و زنجير، با تمام وجود فرياد بزنيد:
مرگ بر ديكتاتور
@Strategy_gh
مرگ بر ديكتاتور
مرگ بر خامنهاي
حكومت آخوندي، سرنگون، سرنگون، سرنگون».
اما متأسفانه بعد از قيام عاشورا و راديكالشدن اوضاع، كروبي هم چهار روز بعد از موسوي، عيناً با همان الگو، براي درامانماندن از تيغ آخته ولايت، به خواسته اصلي خامنهاي كه با قاضي صلواتياش در پي زمينهسازي براي اعدامها بود تن داد و گفت:
«با دست خودشان بهزور دلسوزان را به مجاهدين وصل ميکنند و يک سازمان مرده منافقصفت را زنده ميکنند».
كروبي گمان كرد به اين وسيله توپ را به زمين باند غالب مياندازد در حاليكه في الواقع به دروازه خودش شليك كرد!
البته آقاي كروبي يك چيز را واقعاً درست ميگويد، نبايد فرق «دلسوزان» رژيم ولايت فقيه را با مجاهديني كه ميخواهند ريش و ريشه اين رژيم را بسوزانند، ناديده گرفت!
كروبي همچنين به باند غالب ايراد گرفت كه «منتقدان خود را منافق مينامند». و افزود:
«خدايا تو شاهد باش که چگونه يک جدال سياسي را به يک جنگ مذهبي تبديل کردند».
به نظر من حاج آقا كروبي درست ميگويد. اين ولي فقيه است كه در تنگناي قيام به آنجا رسيده كه منتقد و به گفته لاريجاني «برادر همسفر و همسفره» خودش را هم حالا به مجاهدين مي چسباند و ادعا ميكند كه موسوي و كروبي راه مجاهدين را ميروند. هر چقدر هم ما تكذيب ميكنيم فايده ندارد!
به خصوص در مورد تبديل «جدال سياسي» به «جنگ مذهبي» هم، من به حرف حاج آقا كروبي اكتفا ميكنم و ميگويم: خدايا تو شاهد باش كه از روز اول هم در رژيم ولايت به انحصارطلبي و استبداد ديني و تمام جرم و جنايتهاي سياسي لباس دين و جنگ مذهبي پوشاندند. بر مجاهدين نام منافقين گذاشتند. جنگ هشت ساله ضدميهني را هم كه از روز اول با دست برداشتن از صدور ارتجاع و تروريسم، قابلاجتناب بود و به خصوص بعد از عقب نشيني نيروهاي عراقي در خرداد1361، ديگر هيچ عذر و بهانه يي براي ادامهدادن آن وجود نداشت، شش سال ديگر با صدها هزار كشته و ميليونها آواره و معلول و مجروح و با بيش از 700ميليارد دلار هزينه و خسارت اضافه براي ملت ايران ادامه دادند. به آن لباس «دفاع مقدس» پوشاندند، نعره هاي «قدس قدس از طريق كربلا» سردادند. براي روحيه دادن به پاسداران و بسيجي ها انبوهي امام زمان قلابي بر روي اسب سفيد، به جبهه ها فرستادند و هزاران كليد حلبي بهشت توزيع كردند. البته امام ملعون، در عين دريافت كلت و كيك و انجيل از آقاي ريگان و دريافت سلاحهاي اسرائيلي، خودشان فرمودند كه: «صلح با صدام دفن اسلام است». البته در سال1365 هم كه خودشان آن را «سال تعيين سرنوشت» اعلام نمودند، از طريق رفسنجاني به صراحت اعلام كردند كه آمادگي دارند با هر حكومت ديگري در عراق ولو كاملاًً «آمريكايي» باشد، قرارداد صلح امضا كنند.
تعجب من فقط از فراموش كاري آقاي كروبي است كه شايد هم سهواً باشد والله اَعلَم!
آخر مگر يادتان رفته است كه امام ملعون، خودشان به لسان و قلم نامبارك گفتند و نوشتند كه آنچه بر همه چيز اولويت دارد حفظ نظام است و دين و شريعت و بقيه چيزها فرع است. براي همين چنانكه شما هم فرمودهايد مصلحت نظام هميشه در پوشاندن لباس مذهبي بر جنگ و جدال سياسي بوده است و تازگي ندارد. حالا هرچقدر هم شما قسم و آيه بخوريد كه دلسوزتر هستيد و ميخواهيد نظام را اصلاح كنيد، اينها باور نميكنند! فقط يك اشكال مختصر در محاسبات سياسي جنابعالي به چشم ميخورد كه عنايت نداريد. «فضولتاً»! عرض ميكنم كه «اصلاح» اين نظام، در باب «اسقاط» صرف ميشود! از دود و دم هشتساله آقاي خاتمي در باب آرايش و اصلاح نظام عبرت بگيريد و اجازه بدهيد از قول رودكي اضافه كنم:
آن كه نامخت از گذشت روزگار نيز ناموزد ز هيچ آموزگار
@Strategy_gh
مرگ بر خامنهاي
حكومت آخوندي، سرنگون، سرنگون، سرنگون».
اما متأسفانه بعد از قيام عاشورا و راديكالشدن اوضاع، كروبي هم چهار روز بعد از موسوي، عيناً با همان الگو، براي درامانماندن از تيغ آخته ولايت، به خواسته اصلي خامنهاي كه با قاضي صلواتياش در پي زمينهسازي براي اعدامها بود تن داد و گفت:
«با دست خودشان بهزور دلسوزان را به مجاهدين وصل ميکنند و يک سازمان مرده منافقصفت را زنده ميکنند».
كروبي گمان كرد به اين وسيله توپ را به زمين باند غالب مياندازد در حاليكه في الواقع به دروازه خودش شليك كرد!
البته آقاي كروبي يك چيز را واقعاً درست ميگويد، نبايد فرق «دلسوزان» رژيم ولايت فقيه را با مجاهديني كه ميخواهند ريش و ريشه اين رژيم را بسوزانند، ناديده گرفت!
كروبي همچنين به باند غالب ايراد گرفت كه «منتقدان خود را منافق مينامند». و افزود:
«خدايا تو شاهد باش که چگونه يک جدال سياسي را به يک جنگ مذهبي تبديل کردند».
به نظر من حاج آقا كروبي درست ميگويد. اين ولي فقيه است كه در تنگناي قيام به آنجا رسيده كه منتقد و به گفته لاريجاني «برادر همسفر و همسفره» خودش را هم حالا به مجاهدين مي چسباند و ادعا ميكند كه موسوي و كروبي راه مجاهدين را ميروند. هر چقدر هم ما تكذيب ميكنيم فايده ندارد!
به خصوص در مورد تبديل «جدال سياسي» به «جنگ مذهبي» هم، من به حرف حاج آقا كروبي اكتفا ميكنم و ميگويم: خدايا تو شاهد باش كه از روز اول هم در رژيم ولايت به انحصارطلبي و استبداد ديني و تمام جرم و جنايتهاي سياسي لباس دين و جنگ مذهبي پوشاندند. بر مجاهدين نام منافقين گذاشتند. جنگ هشت ساله ضدميهني را هم كه از روز اول با دست برداشتن از صدور ارتجاع و تروريسم، قابلاجتناب بود و به خصوص بعد از عقب نشيني نيروهاي عراقي در خرداد1361، ديگر هيچ عذر و بهانه يي براي ادامهدادن آن وجود نداشت، شش سال ديگر با صدها هزار كشته و ميليونها آواره و معلول و مجروح و با بيش از 700ميليارد دلار هزينه و خسارت اضافه براي ملت ايران ادامه دادند. به آن لباس «دفاع مقدس» پوشاندند، نعره هاي «قدس قدس از طريق كربلا» سردادند. براي روحيه دادن به پاسداران و بسيجي ها انبوهي امام زمان قلابي بر روي اسب سفيد، به جبهه ها فرستادند و هزاران كليد حلبي بهشت توزيع كردند. البته امام ملعون، در عين دريافت كلت و كيك و انجيل از آقاي ريگان و دريافت سلاحهاي اسرائيلي، خودشان فرمودند كه: «صلح با صدام دفن اسلام است». البته در سال1365 هم كه خودشان آن را «سال تعيين سرنوشت» اعلام نمودند، از طريق رفسنجاني به صراحت اعلام كردند كه آمادگي دارند با هر حكومت ديگري در عراق ولو كاملاًً «آمريكايي» باشد، قرارداد صلح امضا كنند.
تعجب من فقط از فراموش كاري آقاي كروبي است كه شايد هم سهواً باشد والله اَعلَم!
آخر مگر يادتان رفته است كه امام ملعون، خودشان به لسان و قلم نامبارك گفتند و نوشتند كه آنچه بر همه چيز اولويت دارد حفظ نظام است و دين و شريعت و بقيه چيزها فرع است. براي همين چنانكه شما هم فرمودهايد مصلحت نظام هميشه در پوشاندن لباس مذهبي بر جنگ و جدال سياسي بوده است و تازگي ندارد. حالا هرچقدر هم شما قسم و آيه بخوريد كه دلسوزتر هستيد و ميخواهيد نظام را اصلاح كنيد، اينها باور نميكنند! فقط يك اشكال مختصر در محاسبات سياسي جنابعالي به چشم ميخورد كه عنايت نداريد. «فضولتاً»! عرض ميكنم كه «اصلاح» اين نظام، در باب «اسقاط» صرف ميشود! از دود و دم هشتساله آقاي خاتمي در باب آرايش و اصلاح نظام عبرت بگيريد و اجازه بدهيد از قول رودكي اضافه كنم:
آن كه نامخت از گذشت روزگار نيز ناموزد ز هيچ آموزگار
@Strategy_gh
Audio
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
فایل صوتی:
🔉🔹توصیف کروبی با همان توصیف منتظری از قتل عام ۶۷
@Strategy_gh
فایل صوتی:
🔉🔹توصیف کروبی با همان توصیف منتظری از قتل عام ۶۷
@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
🔹از مهندس بازرگان ياد بگيريد!
اگر موسوي و كروبي و امثال ايشان باور كنند كه قصد بدي درباره آنان ندارم، ميخواهم دوباره از بازرگان ياد كنم، شايد اينان ياد بگيرند. هرچند كه به خواست و انتخاب و اراده خودشان مربوط است.
يكي از نقاط مثبت بازرگان به عنوان نماينده تتمه بورژوازي ايران در دولت و مجلس خميني، اين بود كه برخلاف آخوندها و حتي همين آقايان موسوي و كروبي، حرفها را نمي پيچاند. رك و روشن و صريح ميگفت كه: من انقلابي نيستم، اگر بولدوزر ميخواهيد، من «فولكس واگن» هستم!
صريح ميگفت كه:
تا استقرار نظام جديد به همان نظام قبلي، ولي بدون شاه و سلطنت، عمل ميكند و خارج از آن وظيفه يي براي خودش قائل نيست.
هيچوقت هم برخلاف آخوندها از استكبار و استكبارستيزي حرفي نزد و صرفاً استبداد را هدف قرار ميداد.
يكبار با طنز جالبي در سخنراني درگذشت پدر طالقاني گفت:
نميدانم چرا براي پيغمبر يك صلوات ولي براي امام خميني سه صلوات ميفرستند؟!
در مورد مجلس رژيم هم گفت كه:
تا نمايندگانش را از «
شير امامت» نگيرند، مجلس نخواهد شد!
درباره استفاده هاي عوامفريبانه مرتجعين از مفهوم شهادت هم گفت:
«تا وقتي كه نوشيدن شربت شهادت مجاني است، اوضاع به همين ترتيب باقي خواهد ماند»!
مهمترين نكته اما، در همين اواخر صراحت بازرگان در اذعان به دو حقيقت بود:
ـ يكي اينكه بيرودربايستي ميگفت:
«ما موافقين غيرحاكم رژيم هستيم».
ـ نكته ديگر، همچنانكه در فصول قبلي هم اشاره كردم اين بود كه با صراحت بر «حيات خفيف خائنانه» در اين رژيم انگشت ميگذاشت.
حالا من ميخواهم به طورمشخص به سخنراني او بعد از 5مهر در مجلس رژيم بپردازم تا هركس كه ميخواهد درس و عبرت بگيرد.
@Strategy_gh
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
🔹از مهندس بازرگان ياد بگيريد!
اگر موسوي و كروبي و امثال ايشان باور كنند كه قصد بدي درباره آنان ندارم، ميخواهم دوباره از بازرگان ياد كنم، شايد اينان ياد بگيرند. هرچند كه به خواست و انتخاب و اراده خودشان مربوط است.
يكي از نقاط مثبت بازرگان به عنوان نماينده تتمه بورژوازي ايران در دولت و مجلس خميني، اين بود كه برخلاف آخوندها و حتي همين آقايان موسوي و كروبي، حرفها را نمي پيچاند. رك و روشن و صريح ميگفت كه: من انقلابي نيستم، اگر بولدوزر ميخواهيد، من «فولكس واگن» هستم!
صريح ميگفت كه:
تا استقرار نظام جديد به همان نظام قبلي، ولي بدون شاه و سلطنت، عمل ميكند و خارج از آن وظيفه يي براي خودش قائل نيست.
هيچوقت هم برخلاف آخوندها از استكبار و استكبارستيزي حرفي نزد و صرفاً استبداد را هدف قرار ميداد.
يكبار با طنز جالبي در سخنراني درگذشت پدر طالقاني گفت:
نميدانم چرا براي پيغمبر يك صلوات ولي براي امام خميني سه صلوات ميفرستند؟!
در مورد مجلس رژيم هم گفت كه:
تا نمايندگانش را از «
شير امامت» نگيرند، مجلس نخواهد شد!
درباره استفاده هاي عوامفريبانه مرتجعين از مفهوم شهادت هم گفت:
«تا وقتي كه نوشيدن شربت شهادت مجاني است، اوضاع به همين ترتيب باقي خواهد ماند»!
مهمترين نكته اما، در همين اواخر صراحت بازرگان در اذعان به دو حقيقت بود:
ـ يكي اينكه بيرودربايستي ميگفت:
«ما موافقين غيرحاكم رژيم هستيم».
ـ نكته ديگر، همچنانكه در فصول قبلي هم اشاره كردم اين بود كه با صراحت بر «حيات خفيف خائنانه» در اين رژيم انگشت ميگذاشت.
حالا من ميخواهم به طورمشخص به سخنراني او بعد از 5مهر در مجلس رژيم بپردازم تا هركس كه ميخواهد درس و عبرت بگيرد.
@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
🔸اشاره يي به قيام مجاهدين در 5مهر 1360
✅همه كسانيكه سال1360 را به خاطر دارند، ميدانند كه مجاهدين از نيمه شهريور سال60 تا اوايل مهر و سپس در اوج خودش در روز 5مهر در تهران و برخي ديگر از شهرستانها، به آزمايش يك قيام جانانه و راهگشاي شهري روي آوردند. سنگين ترين بهاي خونين را هم پرداختند تا هرچند الگوي سقوط رژيم شاه را قابل تكرار نميدانستند اما ميخواستند به ميدان آوردن عنصر اجتماعي را يك بار ديگر بيازمايند.
ـ نخستين هدف مطرح كردن شعار «مرگ بر خميني» و بردن آن به ميان مردم بود. اين شعار را تا آن موقع هيچكس در عرصه اجتماعي نداده بود و جرات و جسارت فوق العاده يي ميخواست. خميني در آن زمان پشت افراد ديگري مانند بهشتي سنگر ميگرفت كه براي او نقش فيلتر و عايق داشتند و انزجار اجتماعي مردم بر روي آنها متمركز و كاناليزه ميشد. مثل همين حالا كه خامنه اي تا مجبور نشده بود، احمدي نژاد را جلو صحنه ميفرستاد تا ضربه گير او باشد. در آن زمان «كاريسما» يا هيبت و جاذبه خميني بر دوش جامعه و به خصوص اقشار عقب مانده بسيار سنگيني ميكرد. مجاهدين بايد پا پيش ميگذاشتند و «بت» را با عبور از آتش و خون با سنگين ترين بها درهم مي شكستند.
پيام قشر پيشتاز جوان و دانشجويان و دانش آموزان اين بود: «مرگ بر خميني، زنده باد آزادي»، «شاه سلطان خميني، مرگت فرارسيده»، «شاه سلطان ولايت، مرگت فرا رسيده»، خميني حيا كن، سلطنت را رها كن»، «اي جلاد ننگت باد».
ـ دومين هدف به ميدان كشيدن عنصر اجتماعي و مردمي بود تا اگر از اين طريق هم كاري ميتوان كرد، آيندگان گواهي بدهند كه مجاهدين مضايقه نكردند اما در اثر شدت و حدت سركوب، جواب منفي بود.
من در همان زمان نوشتم كه:
«زبان من از توصيف صحنه هاي سراسر شور و ايمان و سراسر پاك باختگي و فدا در آن ايام قاصر است. چيزهائي را كه در اين باره خوانده و شنيده ام، نه ميتوانم بگويم و نه ميتوانم بنويسم. از من بر نمي آيد. كار شعراست، كار استادان نقاشي و موسيقي است. كار معلمان سخنوري و كتابت است.
فقط ميگويم كه خدايا تو گواه باش كه در آن روزها و به خصوص در جنگهاي خياباني و در تظاهرات مسلحانه روز 5مهر1360، مجاهدين حق تو و حق خلق تو را به كمال و در حد توان خود ادا كردند. گواه باش كه براي تو، براي خلق تو و براي آزادي و براي ايران چه گلهاي نازنيني در دسته هاي 50تايي، 100تايي و 200تايي با فرياد “مرگ بر خميني، زنده باد آزادي“ توسط دشمن تو و دشمن خلق تو (خميني) پرپر شدند».
در عين حال دجال خون آشام با قساوت مافوق تصور، بسا فراتر از شاه، در ذهن تودههاي مردم به گور سپرده شد.
شتاب رژيم در اعدامهاي خياباني و فتواهاي پياپي خميني كه از جانب نمايندگان و سخنگويانش در راديو و تلويزيون اعلام ميشد، بسيار گوياست. حتي شماري از پاسداران و كميته چيهاي خودش را هم كه در صحنه به مجاهدين تيراندازي ميكردند، به اشتباه همراه با مجاهدين دستگير كرد و شكنجه گران و بازجويانش در اوين، قسم و آيه هاي آنها را هم كه عليه مجاهدين ميجنگيدند باور نكردند. فرصت يك تلفن كردن به كميتهه ا هم به آنها ندادند و كارت پاسداري آنها را هم جعلي دانستند و ميگفتند خيلي از «منافقين» از همين كارتها جعل كرده اند! و آنها را هم سرضرب اعدام كردند.
ميگفتند كه به فرموده امام امت! دادگاه و تحقيقات لازم نيست، هر خيابان دادگاه و هر فرد عادل! خودش يك قاضي است…
نيم كشته ها را تمام كش كنيد… مجروحان را از روي تخت بيمارستان به قتلگاه بفرستيد.
«باغي» را (چه حامله باشد و چه دختر نوباوه) بايد كشت…
بله بت خميني اين چنين شكست.
رفسنجاني مي گفت:
4 حكم بر اينها (مجاهدين) لازم الاجراست
1- كشته شوند/ 2- بدار كشيده شوند /3- دست و پايشان قطع شود /4- از جامعه جدا شوند
اگر آنروز (اول انقلاب) 200نفر از آنها را مي گرفتيم و اعدامشان ميكرديم، امروز اينقدر نميشد.
آخوند موسوي تبريزي:
اسيرش را بايد كشت، زخمياش را بايد زخميتر كرد كه كشته شود. هر كس در برابر نظام بايستد، حكمش اعدام است.
لاجوردي:
ظرف مدت دو ساعت كه از دستگيري مي گذرد، محاكمه پايان مييابد و حكم صادر ميشود و اجرا ميگردد.
آخوند محمدي گيلاني:
اينها را كه در خيابان تظاهرات مسلحانه ميكنند در كنار ديوار همانجا آنها را گلوله بزنيد. بدن مجروح اينگونه افراد باغي نبايد به بيمارستان برده شود، بلكه بايد تمام كشته شوند… كشتن به شديدترين وجه، حلقآويزكردن به فضاحت بارترين حالت ممكن و دست راست و پاي چپ آنها بريده شود.
آخوند مشكيني:
هركس در خيابان يا هرجاي ديگر عليه حكومت اسلامي قيام كرد، همانجا بايد حكم اعدامش صادر شود (نگاه كنيد به نشريه مجاهد شماره 407 مورخ 31شهريور77).
@Strategy_gh
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
🔸اشاره يي به قيام مجاهدين در 5مهر 1360
✅همه كسانيكه سال1360 را به خاطر دارند، ميدانند كه مجاهدين از نيمه شهريور سال60 تا اوايل مهر و سپس در اوج خودش در روز 5مهر در تهران و برخي ديگر از شهرستانها، به آزمايش يك قيام جانانه و راهگشاي شهري روي آوردند. سنگين ترين بهاي خونين را هم پرداختند تا هرچند الگوي سقوط رژيم شاه را قابل تكرار نميدانستند اما ميخواستند به ميدان آوردن عنصر اجتماعي را يك بار ديگر بيازمايند.
ـ نخستين هدف مطرح كردن شعار «مرگ بر خميني» و بردن آن به ميان مردم بود. اين شعار را تا آن موقع هيچكس در عرصه اجتماعي نداده بود و جرات و جسارت فوق العاده يي ميخواست. خميني در آن زمان پشت افراد ديگري مانند بهشتي سنگر ميگرفت كه براي او نقش فيلتر و عايق داشتند و انزجار اجتماعي مردم بر روي آنها متمركز و كاناليزه ميشد. مثل همين حالا كه خامنه اي تا مجبور نشده بود، احمدي نژاد را جلو صحنه ميفرستاد تا ضربه گير او باشد. در آن زمان «كاريسما» يا هيبت و جاذبه خميني بر دوش جامعه و به خصوص اقشار عقب مانده بسيار سنگيني ميكرد. مجاهدين بايد پا پيش ميگذاشتند و «بت» را با عبور از آتش و خون با سنگين ترين بها درهم مي شكستند.
پيام قشر پيشتاز جوان و دانشجويان و دانش آموزان اين بود: «مرگ بر خميني، زنده باد آزادي»، «شاه سلطان خميني، مرگت فرارسيده»، «شاه سلطان ولايت، مرگت فرا رسيده»، خميني حيا كن، سلطنت را رها كن»، «اي جلاد ننگت باد».
ـ دومين هدف به ميدان كشيدن عنصر اجتماعي و مردمي بود تا اگر از اين طريق هم كاري ميتوان كرد، آيندگان گواهي بدهند كه مجاهدين مضايقه نكردند اما در اثر شدت و حدت سركوب، جواب منفي بود.
من در همان زمان نوشتم كه:
«زبان من از توصيف صحنه هاي سراسر شور و ايمان و سراسر پاك باختگي و فدا در آن ايام قاصر است. چيزهائي را كه در اين باره خوانده و شنيده ام، نه ميتوانم بگويم و نه ميتوانم بنويسم. از من بر نمي آيد. كار شعراست، كار استادان نقاشي و موسيقي است. كار معلمان سخنوري و كتابت است.
فقط ميگويم كه خدايا تو گواه باش كه در آن روزها و به خصوص در جنگهاي خياباني و در تظاهرات مسلحانه روز 5مهر1360، مجاهدين حق تو و حق خلق تو را به كمال و در حد توان خود ادا كردند. گواه باش كه براي تو، براي خلق تو و براي آزادي و براي ايران چه گلهاي نازنيني در دسته هاي 50تايي، 100تايي و 200تايي با فرياد “مرگ بر خميني، زنده باد آزادي“ توسط دشمن تو و دشمن خلق تو (خميني) پرپر شدند».
در عين حال دجال خون آشام با قساوت مافوق تصور، بسا فراتر از شاه، در ذهن تودههاي مردم به گور سپرده شد.
شتاب رژيم در اعدامهاي خياباني و فتواهاي پياپي خميني كه از جانب نمايندگان و سخنگويانش در راديو و تلويزيون اعلام ميشد، بسيار گوياست. حتي شماري از پاسداران و كميته چيهاي خودش را هم كه در صحنه به مجاهدين تيراندازي ميكردند، به اشتباه همراه با مجاهدين دستگير كرد و شكنجه گران و بازجويانش در اوين، قسم و آيه هاي آنها را هم كه عليه مجاهدين ميجنگيدند باور نكردند. فرصت يك تلفن كردن به كميتهه ا هم به آنها ندادند و كارت پاسداري آنها را هم جعلي دانستند و ميگفتند خيلي از «منافقين» از همين كارتها جعل كرده اند! و آنها را هم سرضرب اعدام كردند.
ميگفتند كه به فرموده امام امت! دادگاه و تحقيقات لازم نيست، هر خيابان دادگاه و هر فرد عادل! خودش يك قاضي است…
نيم كشته ها را تمام كش كنيد… مجروحان را از روي تخت بيمارستان به قتلگاه بفرستيد.
«باغي» را (چه حامله باشد و چه دختر نوباوه) بايد كشت…
بله بت خميني اين چنين شكست.
رفسنجاني مي گفت:
4 حكم بر اينها (مجاهدين) لازم الاجراست
1- كشته شوند/ 2- بدار كشيده شوند /3- دست و پايشان قطع شود /4- از جامعه جدا شوند
اگر آنروز (اول انقلاب) 200نفر از آنها را مي گرفتيم و اعدامشان ميكرديم، امروز اينقدر نميشد.
آخوند موسوي تبريزي:
اسيرش را بايد كشت، زخمياش را بايد زخميتر كرد كه كشته شود. هر كس در برابر نظام بايستد، حكمش اعدام است.
لاجوردي:
ظرف مدت دو ساعت كه از دستگيري مي گذرد، محاكمه پايان مييابد و حكم صادر ميشود و اجرا ميگردد.
آخوند محمدي گيلاني:
اينها را كه در خيابان تظاهرات مسلحانه ميكنند در كنار ديوار همانجا آنها را گلوله بزنيد. بدن مجروح اينگونه افراد باغي نبايد به بيمارستان برده شود، بلكه بايد تمام كشته شوند… كشتن به شديدترين وجه، حلقآويزكردن به فضاحت بارترين حالت ممكن و دست راست و پاي چپ آنها بريده شود.
آخوند مشكيني:
هركس در خيابان يا هرجاي ديگر عليه حكومت اسلامي قيام كرد، همانجا بايد حكم اعدامش صادر شود (نگاه كنيد به نشريه مجاهد شماره 407 مورخ 31شهريور77).
@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
🔸صداقت مجاهدي
✅من اخيراً پس از روز 24آذر(15دسامبر) كه دولت عراق آن نمايش مسخره را براي جابه جاكردن مجاهدان اشرف بهراه انداخت، به طور تصادفي در گفتگو با يكي از زندانيان مجاهد كه در 5مهر1360 در اوين خودش شاهد برخي صحنه ها بوده است، تصوير جديدي از 5مهر و ابعاد آن پيدا كردم. توجه شما را به همين قسمت از مكالمه جلب ميكنم.
اما قبل از آن براي اينكه حساب همه چيز براي مردم ايران روشن باشد بگويم كه وقتي از زندانيان سياسي مجاهدين صحبت ميكنيم، به خصوص آنان كه در اشرف هستند، چه آنان كه مقاومت كردهاند، چه آنان كه به تصادف جان به در برده اند و چه شماري كه كم و كسري داشته و در زير شكنجه يا در برابر جوخه اعدام، نقطه ضعف داشته اند، هم در بدو ورود و هم در نشستهاي انتقادي و «عمليات جاري» بي محابا صداقت پيشه ميكنند و هر آنچه را كه حتي از ترس يا تشويش در برابر مرگ در ذهنشان هم گذشته، براي همرزمانشان، در جمع بر روي دايره ميريزند.
فراتر از بزرگداشت قهرمانان و ياران مقاوم، هدف از اين صداقت بي منتها، تجديد عهد با خلق اسير و در زنجير براي جبرانكردن كميها و كاستي ها و ضعف هاست. رو به جلو است، نه رو به عقب. بالاكشيدن و فرارفتن و رستن از بندهاي روحي و رواني است كه از زندان خميني و خاطرات دردناكش بر دست و پايشان پيچيده است و نه صرفاً يك انتقاد ازخود صوري و سطحي. شاخص اين است كه در تشعشع اين صداقت شگفت و بيكران در جمع ياران، شنوندگان نه فقط سر تعظيم و تكريم فرود ميآورند، بلكه راه مقابله و درهم شكستن كابوس خميني و راه غلبه و مسخركردن آثار او را هم در گرههاي كوري كه دژخيمان خميني در اعماق ذهن و ضمير ايجاد كردهاند، مي آموزند. در برابر آن آسيب ناپذير ميشوند. در يك كلام، نه فقط تتمه آثار آن كابوس خون سرشته را از خود ميزدايند، بلكه مهمتر از اين دهبار و صدبار و هزاربار بيشتر، جنگاور ميشوند و از شيب نزولي و از انفعال و پاسيويسم و بريدگي و رويآوردن به معيشت و زندگي كه مطلوب خميني و دژخيمانش بوده، فاصله ميگيرند. تقدير كور و خودبهخودي اينچنين با «جهاد اكبر» و صدق و فداي مجاهدي، مغلوب و محو و نابود ميشود. چنين مواردي اگر با نگاه باني و حفاظت مستمر سياسي و ايدئولوژيك فرد از خودش همراه باشد، آنچنان كه هرگز رو به عقب و رو بهخميني بازنگردد، و به هرچه خميني گرايي و شيطان صفتي و نامردمي و معيشت مطلوب خميني است، تف كند، به سند افتخار و حماسه ماندگار مقاومت ما تبديل ميشود. هم فرد و هم جمع را احيا ميكند. اين يك كارزار پرشكوه با ايدئولوژي ذلت و تسليم و با شيوه شناختهشده خميني براي به «قبر»بردن روانشناسانه زندگان است. اين بخشي از مقاومت ماست كه با هرگونه گرد و غبار و آثار كاهنده خميني و فرهنگ و ايدئولوژي او بستيزيم و از آن پاكيزه شويم.
معلوم است كه آمار تو(محمد) درستتر و دقيقتر است. چون شاهد صحنه بودي. محمد ميگويد تا صبح روز بعد، از بعدازظهر اين رژيم 1810اعدام كرده! اي خدا! اي خدا! اللهم فاشهد! ميگويد ده تا دوازدههزار دستگيري بوده است. شعار «مرگ بر خميني» و «شاه سلطان خميني مرگت فرا رسيده» اينطوري وارد شده ها! والا، چه كسي ميتوانست به خميني چپ نگاه كند. عكس ش را توي ماه ميديدند. نگو كه جواب تاريخيش مجاهدين بودهاند و انقلاب مريم. آيا در سؤالي كه از اين محمد- كه خودش شاهد اين صحنه ها بوده و برايش خيلي جدي است- كردم دقت كرديد؟ دقت كرديد كه در پرداخت وروديه و بيابيا جديتر و بيشتر ميشود يا كمتر؟ اي برادران و اي خواهران، او چه جواب داد؟
جمعيت: بيشتر
• بله بله، بسا بيشتر!
درست به اين دليل، همچنانكه قبل از جنگ گفتيم، شرايط صدبار هم كه پرفتنه تر بشود؛ همچنانكه شما خودتان در اول اين بهار يك به من گفتيد و قراردادمان بود و الحمدلله كه به آنجا نرسيد؛ علف بيابان، ريشه گياهان، برگ درختان؛ اما، اين رژيم را اين مجاهدين بر زمين ميزنند و سرنگون ميكنند، حالا صبر كنيد و ببينيد!»
حالا به مكالمه با مجاهدي كه دهسال وهفتماه را در شكنجه گاههاي خميني سپري كرده است، درباره 5مهر و شهيدانش گوش كنيد:
@Strategy_gh
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
🔸صداقت مجاهدي
✅من اخيراً پس از روز 24آذر(15دسامبر) كه دولت عراق آن نمايش مسخره را براي جابه جاكردن مجاهدان اشرف بهراه انداخت، به طور تصادفي در گفتگو با يكي از زندانيان مجاهد كه در 5مهر1360 در اوين خودش شاهد برخي صحنه ها بوده است، تصوير جديدي از 5مهر و ابعاد آن پيدا كردم. توجه شما را به همين قسمت از مكالمه جلب ميكنم.
اما قبل از آن براي اينكه حساب همه چيز براي مردم ايران روشن باشد بگويم كه وقتي از زندانيان سياسي مجاهدين صحبت ميكنيم، به خصوص آنان كه در اشرف هستند، چه آنان كه مقاومت كردهاند، چه آنان كه به تصادف جان به در برده اند و چه شماري كه كم و كسري داشته و در زير شكنجه يا در برابر جوخه اعدام، نقطه ضعف داشته اند، هم در بدو ورود و هم در نشستهاي انتقادي و «عمليات جاري» بي محابا صداقت پيشه ميكنند و هر آنچه را كه حتي از ترس يا تشويش در برابر مرگ در ذهنشان هم گذشته، براي همرزمانشان، در جمع بر روي دايره ميريزند.
فراتر از بزرگداشت قهرمانان و ياران مقاوم، هدف از اين صداقت بي منتها، تجديد عهد با خلق اسير و در زنجير براي جبرانكردن كميها و كاستي ها و ضعف هاست. رو به جلو است، نه رو به عقب. بالاكشيدن و فرارفتن و رستن از بندهاي روحي و رواني است كه از زندان خميني و خاطرات دردناكش بر دست و پايشان پيچيده است و نه صرفاً يك انتقاد ازخود صوري و سطحي. شاخص اين است كه در تشعشع اين صداقت شگفت و بيكران در جمع ياران، شنوندگان نه فقط سر تعظيم و تكريم فرود ميآورند، بلكه راه مقابله و درهم شكستن كابوس خميني و راه غلبه و مسخركردن آثار او را هم در گرههاي كوري كه دژخيمان خميني در اعماق ذهن و ضمير ايجاد كردهاند، مي آموزند. در برابر آن آسيب ناپذير ميشوند. در يك كلام، نه فقط تتمه آثار آن كابوس خون سرشته را از خود ميزدايند، بلكه مهمتر از اين دهبار و صدبار و هزاربار بيشتر، جنگاور ميشوند و از شيب نزولي و از انفعال و پاسيويسم و بريدگي و رويآوردن به معيشت و زندگي كه مطلوب خميني و دژخيمانش بوده، فاصله ميگيرند. تقدير كور و خودبهخودي اينچنين با «جهاد اكبر» و صدق و فداي مجاهدي، مغلوب و محو و نابود ميشود. چنين مواردي اگر با نگاه باني و حفاظت مستمر سياسي و ايدئولوژيك فرد از خودش همراه باشد، آنچنان كه هرگز رو به عقب و رو بهخميني بازنگردد، و به هرچه خميني گرايي و شيطان صفتي و نامردمي و معيشت مطلوب خميني است، تف كند، به سند افتخار و حماسه ماندگار مقاومت ما تبديل ميشود. هم فرد و هم جمع را احيا ميكند. اين يك كارزار پرشكوه با ايدئولوژي ذلت و تسليم و با شيوه شناختهشده خميني براي به «قبر»بردن روانشناسانه زندگان است. اين بخشي از مقاومت ماست كه با هرگونه گرد و غبار و آثار كاهنده خميني و فرهنگ و ايدئولوژي او بستيزيم و از آن پاكيزه شويم.
معلوم است كه آمار تو(محمد) درستتر و دقيقتر است. چون شاهد صحنه بودي. محمد ميگويد تا صبح روز بعد، از بعدازظهر اين رژيم 1810اعدام كرده! اي خدا! اي خدا! اللهم فاشهد! ميگويد ده تا دوازدههزار دستگيري بوده است. شعار «مرگ بر خميني» و «شاه سلطان خميني مرگت فرا رسيده» اينطوري وارد شده ها! والا، چه كسي ميتوانست به خميني چپ نگاه كند. عكس ش را توي ماه ميديدند. نگو كه جواب تاريخيش مجاهدين بودهاند و انقلاب مريم. آيا در سؤالي كه از اين محمد- كه خودش شاهد اين صحنه ها بوده و برايش خيلي جدي است- كردم دقت كرديد؟ دقت كرديد كه در پرداخت وروديه و بيابيا جديتر و بيشتر ميشود يا كمتر؟ اي برادران و اي خواهران، او چه جواب داد؟
جمعيت: بيشتر
• بله بله، بسا بيشتر!
درست به اين دليل، همچنانكه قبل از جنگ گفتيم، شرايط صدبار هم كه پرفتنه تر بشود؛ همچنانكه شما خودتان در اول اين بهار يك به من گفتيد و قراردادمان بود و الحمدلله كه به آنجا نرسيد؛ علف بيابان، ريشه گياهان، برگ درختان؛ اما، اين رژيم را اين مجاهدين بر زمين ميزنند و سرنگون ميكنند، حالا صبر كنيد و ببينيد!»
حالا به مكالمه با مجاهدي كه دهسال وهفتماه را در شكنجه گاههاي خميني سپري كرده است، درباره 5مهر و شهيدانش گوش كنيد:
@Strategy_gh