استراتژی قیام
1.43K subscribers
908 photos
1.53K videos
23 files
1.62K links
🔸آموزش‌های مسعود رجوی برای نسل جوان
پیام‌ها و سخنرانی‌ها

ادمین تماس:
@Yasser_2022
اینستاگرام
instagram.com/strategyghiam
Download Telegram
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️

🔹عهد مجاهدين و مقاومت ايران
🔸براي آزادي خلق و ميهن
همان‌طور كه در بحثهاي قبلي گفتم، شوراي ملي مقاومت ايران از روز اول درسال 1360 در ماده2 برنامه دولت موقت اعلام كرده است، مشروعيت خود را تماماً از مقاومت عليه رژيم ارتجاعي خميني و خونبهاي رشيدترين فرزندان مجاهد و مبارز اين ميهن كسب مي‌كند.
كمااين‌كه بلادرنگ در ماده3 تصريح شده است: پس از خلع يد و سلب حاكميت از رژيم ضدخلقي خميني كه حياتي‌ترين حق مشروع مردم ايران يعني «حق حاكميت مردم» را غصب نموده… مجلس مؤسسان منتخب مردم را از طريق انتخابات آزاد (با هرگونه نظارت و تضمين لازم) براي تعيين نظام قانوني جديد و تدوين قانون اساسي آن دعوت به‌كار مي‌كند.
در ماده اول هم گفته شده است مجلس مؤسسان و قانونگذاري ملي حداكثر تا 6ماه پس از سرنگوني رژيم خميني… از طريق انتخابات آزاد، با رأي عمومي، مستقيم، مساوي و مخفي تشكيل خواهد شد.
- پس حرف ما اين بوده و هست كه مشروعيت خود را از مقاومت مي‌گيريم و در دوراني كه دسترسي به رأي آزادانه مردم و صندوق انتخابات آزاد امكانپذير نيست، منشأء و شاخص مشروعيت، مقاومت است و بس، ايستادگي در برابر اين رژيم است و بس، وگرنه هر كس مي‌تواند الي‌غيرالنهايه حرف بزند، ادعا كند و اين رشته سر دراز دارد.
راستي بدون مقاومت و ايستادگي، در روزگار اختناق و استبداد، چه معيار ديگري مي‌توان يافت كه اصالت و حقانيت داشته باشد؟
دقيقاً بر همين اساس، پيوسته گفته‌ايم و باز هم من تكرار مي‌كنم، اگر كسي بيشتر از ما مقاومت كند و در مقابل اين رژيم بايستد، هر كه مي‌خواهد باشد، وظيفه خود مي‌دانيم كه در مقابل او زانو بزنيم، ايدئولوژي ما سر جاي خودش، اما از نظر سياسي هژموني او را مي‌پذيريم و بايد هم بپذيريم و گرنه معلوم مي‌‌شود كه در سرنگوني اين رژيم صداقت نداريم و بيشتر به فكر منافع گروهي خودمان هستيم و به اين مي‌گويند اپورتونيسم.
همان خطي كه حزب توده قبل از 30تير1331 با تخطئه مصدق و از دور خارج‌كردن او رفت. همان خطي كه در سال 1354تا1357 اپورتونيستهاي چپ‌نما در تخريب و متلاشي‌كردن مجاهدين رفتند.


«مسعود: حاضري به يك سؤال جواب بدهي؟ بارها در سخنان مختلف، چه مسئول اول سازمانتان و چه من گفته‌ايم، اگر كسي از نظر سياسي از مجاهدين ذيصلاح‌تر باشد، ما در مقابل او زانو خواهيم زد. اين جمله را به ياد مي‌آوري؟
- بله.
- اين حرف، واقعي است يا ژست سياسي است؟
- واقعي است.
- يعني واقعاً اگر سازماني باشد كه از مجاهدين در مسير انقلاب بيشتر كار كند، فدا كند، مسأله حل كند، ايدئولوژيتان هرچه هست مال خودتان، ولي از نظر سياسي، هژمونيش را مي‌پذيريد؟
- همان طور كه شما گفتيد، بله.
- فرض كنيم چنين سازماني باشد، هرچه هم مي‌خواهد باشد. ليبرال باشد، ميانه‌باز، ملي‌گرا، ماركسيست لنينيست، و… آيا باز هم هژموني آن را مي‌پذيري؟
- چون معيار ما ايدئولوژيك است، من فكر نمي‌كنم كه در عمل بپذيرم، برايم خيلي سخت است.
- ما كه نگفته‌ايم ايدئولوژي آن را بپذير. بلكه گفته‌ايم و مي‌گوييم با حفظ اصول و مرزبنديهاي ايدئولوژيكي و سياسي و تشكيلاتي خودتان بايستي هژموني سياسي‌اش را بپذيريد، يعني قبول كنيد كه در عمل سياسي و مبارزاتي از شما ذيصلاح‌تر است و لذا بايد او را تقويت و پشتيباني كرد و با او هم‌جبهه شد بر عليه دشمن. بايد بپذيريد يا نبايد بپذيريد؟
ـ با چيزهايي كه گفتيد فكر مي‌كنم بايد هژموني و صلاحيت و اولويت سياسي آن‌را بپذيريم.
ـ (خطاب به حضار) اگر نپذيريد خائنيد، آري يا نه؟
حضار: بله».

در سال۱۳۷۵به‌مناسبت 22بهمن بار ديگر خاطرنشان كردم:
«هم‌چنان‌كه بارها گفته‌ايم، اگر در صحنه عمل مبارزاتي و مشي سياسي، نيروي مقاوم و سازمان و تشكيلات و در يك‌كلمه رهبري بهتر و كارآمدتري براي سرنگوني رژيم خميني با مرزبندي خدشه‌ناپذير با ديكتاتوري دست‌نشانده سابق عرضه شود، ما با تمام توش و توان در ‌برابرش زانو مي‌زنيم و هر مرام و مسلكي هم كه داشته باشد، با حفظ اعتقاداتمان و حتي انتقاداتمان، رهبريش را به‌جان و دل مي‌پذيريم».
من از اين هم فراتر رفته‌ام. گفته‌ام و تكرار مي‌كنم كه اگر براي پيش‌رفتن انقلاب دموكراتيك نوين ايران و براي سرنگوني استبداد ديني ضروري باشد، ما آمادگي داريم، شورا و سازمان مجاهدين و ارتش آزاديبخش را هم منحل كنيم.


@Strategy_gh
Audio
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
فایل صوتی:
🔉🔹عهد مجاهدين و مقاومت ايران
🔸براي آزادي خلق و ميهن

@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️

🔸 اپورتونيسم،عارضه قيام
حالا كه هدف، يعني جايگزين‌كردن استبداد ديني با يك ايران آزاد و دموكراتيك كه قيام و سرنگوني هم به‌خاطر آن است روشن شد، حالا كه معلوم شد بازي با كلمات نداريم و هر كلمه و مقوله‌يي معني و تعريف خاص خود را دارد، و حالا كه معلوم شد تغيير رژيم ولايت‌فقيه، فراتر از همه ديدگاههاي شخصي و گروهي، اصول و قانونمنديها و استراتژي و تاكتيك و آلترناتيو سياسي خود را مي‌خواهد، ديگر مي‌توانيم، اپورتونيسم را تعريف كنيم.
استراتژي قيام و سرنگوني و اپورتونيسم پيرامون خط مشي تغيير رژيم ولايت‌فقيه را در فصول بعدي به بحث و سؤال و جواب خواهيم گذاشت. اما اكنون مسأله عاجل و مبرم، قيامي است كه بيش از 7ماه است در ايران جريان دارد؛ قيامي كه به‌خاطر «استمرار و سرعت پيشروي و درجه تعميق و گسترش نيروهاي» آن در روز عاشورا (6ديماه) شعله‌هاي خشم خلق را عليه «ولايت يزيدي» فروزان نموده و با شعار «مرگ بر اصل ولايت‌فقيه» استراتژي سرنگوني پيشه كرده است. پس، قبل از هر چيز بايد اپورتونيسم را در ارتباط با همين قيام كه از زمان انتخابات رياست جمهوري رژيم و شقه دروني آن تا به‌حال ادامه يافته است، مورد بحث قرار داد.
طبعاً منظور ما در اين بحث، فرصت‌طلبي و اپورتونيسم سياسي است و مقولات تشكيلاتي يا ايدئولوژيك بحث جداگانه خود را دارد.
هم‌چنان كه بدن آدم در معرض انواع بيماريهاست و بايد از آن مراقبت كرد، هر جنبش و قيام و انقلابي هم در معرض انواع عارضه‌ها و آفتها است. ساده‌انديشي است اگر بگوييم كه قيام و انقلاب دموكراتيك در معرض هيچ عارضه‌يي نيست. هر جنبشي بايد خودش را مراقبت كند و از انواع عارضه‌ها مصون سازد و با آنها مبارزه كند.
راستي در اوضاع و احوال كنوني، تهديد قيام و دست‌اندركاران آن چيست و در معرض چه عارضه‌يي هستند؟
اين سؤال با ساده‌سازي مثل اين است كه بپرسيم يك اتومبيل در حال حركت در مسير سنگلاخ و بغرنج و در شرايط جوي نامناسب چه تهديدهايي دارد؟ يكي تصادف است و ديگري انحراف از مسير، علاوه بر مشكلات مربوط به موتور و سوخت و قطعات…
در مورد قيام كه تهديد تصادف نيست، چون تصادف با رژيم و برانداختن آن كه هدف قيام است. به وضعيت راننده و موتور محرك و سيستم هدايت هم در تعريف انقلاب اشاره كرديم، پس مي‌پردازيم به انحراف از مسير كه مفهوم اپورتونيسم است.
ترجمه تحت‌اللفظي كلمه «اپورتونيسم»، فرصت‌طلبي است. با مفهوم فرصت‌طلبي و نان به نرخ روز خوردن و برنگ روز درآمدن، همه آشنا هستند و در زمان خميني هم آن را به چشم ديده‌ايم.
اما در فرهنگ اخص سياسي، در حيطه كسانيكه خواهان سرنگوني و تغيير رژيم ولايت‌فقيه و جايگزيني آن با يك جمهوري دموكراتيك هستند، اپورتونيسم را «انحراف» ترجمه مي‌كنيم.
تعريف اپورتونيسم، نقض اصول در عمل، دنباله‌روي از جريان خود‌به‌خودي، حركت در سمت امواج و بادهاي موسمي و جهت‌گيري در سمت تعادل برتر است. خطرناكترين نوع اپورتونيسم، نوع به‌اصطلاح صادقانه آن است. تئوريزه‌كردن اپورتونيسم و دفاع آگاهانه از آن خيانت محسوب مي‌‌شود.
توجه كنيد كه حركت اپورتونيسم خود‌به‌خودي(ناخودآگاه)، موريانه‌يي (تدريجي) و پيش‌رونده (از ساده به پيچيده) است و در روزگار ما در ارتباط با رژيم به‌خوبي مي‌توان آن را ديد.
در مرحله اول كه مرحله پيدايش اپورتونيسم و گرايشهاي اپورتونيستي است، با كمرنگ‌شدن مرزبنديها و خطوط قرمز در قبال تماميت رژيم و مدافعان آن، مواجه هستيم.
در مرحله دوم كه مرحله رشد اپورتونيسم و بارزشدن خصايص اپورتونيستي است، اپورتونيسم زبان باز مي‌كند، پرخاشگر مي‌‌شود، به هزل و هجو رو مي‌آورد و زيرآب مقاومت تمام‌عيار در برابر اين رژيم را مي‌زند ارزشها و مناسبات و سياستها و افتخارات يك مقاومت اصولي و انقلابي و تمام‌عيار را يكي پس از ديگري به باد طعنه و سخره و حمله مي‌گيرد.
در مرحله سوم كه مرحله بلوغ اپورتونيسم و بروز ماهيت ارتجاعي است، ديگر مبارزه‌كردن و نبرد تمام‌عيار با اين رژيم، به بهانه‌هاي مختلف و با عناوين و پوششهاي گوناگون نفي مي‌‌شود. هم‌جبهگي و هم‌كاسگي با ارتجاع يا بخشهايي از آن ديگر قبحي ندارد و مستقيم يا غيرمستقيم تبليغ هم مي‌‌شود. اين‌جا ديگر، طرف هر كه باشد، بي‌تعارف در موضع دم و دنبالچه رژيم حاكم عمل مي‌كند.

@Strategy_gh
Audio
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
فایل صوتی:
🔉🔸 اپورتونيسم،عارضه قيام

@Strategy_gh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
🔹قيام و اپورتونيسم چپ و راست
🔸انحراف از مسير قيام، مي‌تواند به چپ باشد يا به راست:

@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️

🔹قيام و اپورتونيسم چپ و راست
🔸انحراف از مسير قيام، مي‌تواند به چپ باشد يا به راست:
اپورتونيسم چپ(انحراف به چپ) در مرحله پاياني اين رژيم در قيامي كه جريان دارد، ناديده‌گرفتن يا كم‌بهادادن به شقه دروني رژيم و به كساني است كه از درون همين رژيم از ولي‌فقيه و ولايت‌فقيه فاصله مي‌گيرند و با آن به مخالفت برمي‌خيزند. بنابراين اگر فكر كنيم كه شقه و آثار و محصولات آن در درون رژيم هيچ بهايي ندارد و با آن مثل اين برخورد كنيم كه گويا واقع نشده و وجود ندارد، انحراف و اپورتونيسم چپ محسوب مي‌شود. به‌عكس، ما بايد در سلسله‌مراتب تضادها، باند غالب را در برابر جناح مغلوب تضعيف كنيم. بايد مخالفان ولي‌فقيه را در برابر ولي‌فقيه به ميزاني كه مخالفت آنها جدي است و در برابر او ايستادگي مي‌كنند، تقويت كنيم. اگر به موضع‌گيريهاي مقاومت ايران در 7ماه گذشته توجه و دقت كرده باشيد، اين امر در سراسر آنها موج مي‌زند. آنقدر كه فكر مي‌كنم كسي از ما در اين زمينه، مثال و نمونه و دليل و مدرك نخواهد.
ـ اپورتونيسم راست (انحراف به راست) در مرحله پاياني اين رژيم در قيامي كه جريان دارد، دنباله‌روي و پربها دادن به شقه در بالا و به كساني است كه از درون رژيم به مخالفت برخاسته يا داعيه مخالفت دارند. بنابراين، اگر فكر كنيم كه شقه در بالاي رژيم، كه بديهي است، محصول فشار از پايين است، به‌خودي‌خود، به تغيير يا حتي اصلاح اين رژيم منجر مي‌‌شود نادرست، و مصداق انحراف و اپورتونيسم راست است كه از نقض اصول مبارزاتي شروع مي‌‌شود و درنهايت به طعمه ارتجاع تبديل‌شدن و خارج‌شدن از جبهه مردم ايران منجر مي‌‌شود كه خواهان سرنگوني اين رژيم هستند. از اين‌رو در سلسله‌ مراتب تضادها، بين رژيم ولايت‌فقيه(با همه جناحهايش) و ضدرژيم(همين اشرف و مجاهدين و شوراي ملي مقاومت ايران)؛ هر عنصر انقلابي و ملي و ميهني و دموكرات و هر اصلاح‌طلب واقعي، بايد ضد رژيم و مقاومت را ياري و تقويت كند. اگر آگاهانه عكس آن را انجام بدهد، اين خيانت است. مانند كساني كه در طرف خاتمي، 8سال بر سر مجاهدين و مقاومت ايران ريختند و راه بمباران و خلع سلاح مجاهدين و شبه‌كودتاي 17ژوئن را هموار كردند و امروز هم براي‌ زدن و بستن و كشتن اشرف و اشرفيان جاده صاف مي‌كنند.

@Strategy_gh
Audio
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
فایل صوتی:
🔉🔹قيام و اپورتونيسم چپ و راست
🔸انحراف از مسير قيام، مي‌تواند به چپ باشد يا به راست:

@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️

🔸تهديد اصلي
در سال1354 اپورتونيستهاي چپ‌نما، سازمان مجاهدين را متلاشي كردند. هم‌چنان‌كه دو سال بعد در بيانيه تعيين مواضع سازمان مجاهدين خلق ايران اعلام كرديم:
«جريان اپورتونيستي چپ‌نما، موجب بروز زودرس يك جريان راست ارتجاعي شده است كه در مرحله كنوني تهديد اصلي دروني مجموعه نيروهايي است كه تحت عنوان اسلام مبارزه مي‌كنند، و ما با آن هم مبارزه مي‌كنيم. جريان فوق از ضديت با نيروهاي انقلابي به‌ويژه مجاهدين شروع شده و سپس در مسير رشد خود با نفي مشي مسلحانه به سازشكاري و تسليم‌طلبي و سرانجام خروج از جبهه خلق و تغيير تضاد اصلي منجر مي‌شود. اين جريان اپورتونيستي خطر بروز و رشد خصايص ارتجاعي را در درون نيروهاي مترقي مسلمان پيش مي‌آورد».
هم‌چنين در مورد اپورتونيستهاي چپ نما اعلام كرديم كه اين جريان هرچند كه سردمدارانش به مجاهدين و در نتيجه به جنبش خيانت كرده‌اند، اما هيچ‌گونه تغييري در تضاد اصلي ما با رژيم شاه ايجاد نمي‌كند.
در همان بيانيه، جريان اپورتونيستي را تحريم كرديم و گفتيم كه در داخل زندانها هم رابطه‌يي جز رابطه انساني و حداقل رابطه صنفي با آنها برقرار نمي‌كنيم تا زماني كه از آرم و نام مجاهدين دست‌بردارند.
در عين حال تصريح كرديم كه مبارزه ما با اين جريان اپورتونيستي، يك مبارزه سياسي با شيوه‌هاي افشاگرانه است و هرگونه استفاده از شيوه‌هاي ارتجاعي از قبيل: كشتن، لودادن، همكاري با پليس و كمك‌گرفتن از امكانات رژيم را در اين مبارزه، محكوم مي‌كنيم.
گفتيم كه بين اين اپورتونيستها و ساير ماركسيستها تفاوت قائليم، به آنها احترام مي‌گذاريم و از همه دستاوردهاي علمي و تجارب انقلابي استفاده مي‌كنيم. اين براي آخوندهايي كه در آن زمان هوادار و تماماً زير هژموني مجاهدين بودند اما در اثر ضربه اپورتونيستي به منتهاي «راست» پرتاب شدند و ماهيت ارتجاعي آنها بارز شده بود، بسيار سنگين و گزنده بود.
واكنش آخوندهايي مانند رفسنجاني و كروبي و معاديخواه كه آن زمان در زندان بودند، صدور دو فتواي پياپي بود كه با هدايت و تشويقات مخفيانه ساواك كارسازي شده بود. يكي عليه مشي مبارزاتي و ديگري عليه ايدئولوژي مجاهدين بود كه به‌خصوص فرمايش آقايان را درباره نجس‌عيني‌بودن ماركسيستها به پشيزي نخريده بودند.
در آن روزگار مجاهدين در همين خصوص، شاهد بسياري صحنه‌هاي مضحك از جانب همين آقايان و امثال بهزاد نبوي و رجايي و لاجوردي و عسگر اولادي بودند. به‌عنوان مثال به دستگيره دري كه زندانيان ماركسيست باز مي‌كردند دست نمي‌زدند يا آن را آب مي‌كشيدند! ظرفهاي آبجوش را كه براي درست كردن چاي كه روزانه دو يا سه وعده به ما داده مي‌‌شد، به‌خاطر استفاده ماركسيستها از اين ظروف، آب مي‌كشيدند. واي به وقتي كه از دست يك ماركسيست، قطره آبي بر روي دست يا لباس آنها مي‌چكيد! در داخل حمام جمعي بند هم، وقتي لباسهايشان را مي‌شستند، مصيبتي بود. مثلاًً بخار حمام و بخاري را كه از شستشوي لباسهاي ماركسيستها بلند مي‌‌شود چه بايد كرد! پهن‌كردن لباس روي طنابي كه ماركسيستها هم لباس پهن كرده بودند حرام و از سنخ كارهاي «مجاهدين التقاطيش» بود!
برادر مجاهدمان مجيد معيني، كه خودش قبلاً از طلاب و روحانيان انقلابي قم و يكي از قهرمانان شكنجه در زندانهاي شاه بود، روزي در طبقه بالاي بند2 اوين بسراغ من آمد و با خنده به صداي بلند كه همه مي‌شنيدند، گفت: مي‌خواهم بروم، يك دست خودم را به بهزاد نبوي، قرض بدهم! اشكال شرعي ندارد؟!
گفتم يعني چه؟
گفت: توي حمام گير كرده بود، لباسهاي شسته شده را در دو دست گرفته و حوله را هم روي دوشش انداخته بود و در را هم نمي‌توانست با پايش باز كند و يك دست كم آورده بود، چون نمي‌خواست در مكاني كه ماركسيستها بوده‌اند نَجس بشود! بعد هم از من پرسيد، مگر اين بابا خودش عضو يك گروه ماركسيستي نبوده و به همين خاطر به زندان نيفتاده، پس در اين گروه، در و پنجره را چطور باز مي‌كرده؟!
جالبتر از او لاجوردي بود كه در قسمت پايين فرنچ‌هاي مردانه كه لباس زندان بود به‌اندازه نيم‌متر ديگر پارچه اضافي مي‌دوخت تا حجاب اسلامي مردان هم رعايت شود! همه اين كارها هم بغضاً‌للمجاهدين بود و دست آخر هم به اين نتيجه رسيدند كه پاسبانها و نگهبانهاي زندان و زندانبانان و ساواكيهاي مسلمان! از سايرين و حتي مجاهدين به آنها نزديكترند.
آيا بروز خصايص و ماهيتهاي ارتجاعي را مي‌بينيد؟
عبرت‌آموز اين‌كه در بلوغ همين ضديت با مجاهدين، آنها از ندامت تلويزيوني و سپاس‌گويي براي شاه و عفوخواهي از او سر در آوردند و با اين وضعيت از زندان آزاد شدند.
البته بعد از اين‌كه حضرات به حكومت رسيدند ما هيچ‌وقت نفهميديم آن فتوا كه عليه مجاهدين داده بودند، در مراوداتشان با شورويها و چيني‌ها، كوباييها و كشورهاي اروپاي شرقي چه شد و به كجا رفت؟!

@Strategy_gh
هم‌چنان‌كه نفهميديم لاجوردي با آن حجاب‌سازي براي مردان، وقتي كه خودش ميرغضب اوين شد، چرا هيچ حد و اندازه‌يي درباره زنان نگه نداشت.
نكته عبرت‌آموز ديگر اين‌كه اپورتونيستها و بريدگاني كه در آن روزگار، بريدگي خود را تحت لواي ماركسيسم پنهان مي‌كردند، در كنش و واكنشهاي سياسي، به همان دست‌راستيهاي مرتجع، نزديكتر از مجاهدين بودند و با تعجب در بسياري موارد مي‌ديديم كه هم‌خط و هم‌جبهه مي‌‌شوند. مخالفت ريشه‌يي هر دو دسته، خيلي بيش از اين‌كه با يكديگر باشد، با مجاهدين بود. جريان راست ارتجاعي به ظاهر دعوايش با مجاهدين اين بود كه چرا كساني را كه به خدا و رسول اعتقاد ندارند «نجس عيني» نمي‌دانيد و مي‌گفتند مگر همين «خدانشناس‌ها» نبودند كه شما را كشتند و سازمانتان را متلاشي كردند. اما در عمل «خدانشناسي» را كه مخالف مشي مبارزاتي و سياسي مجاهدين بود، صدبار بر مجاهد خداشناس نمازخوان و روزه‌گير، ترجيح مي‌دادند.
آخر مجاهدين، ملاك و معيار تنظيم رابطه با هر شخص يا نيروي سياسي را، عمل و مرزبنديهاي سياسي او مي‌دانستند. چرا كه عقايد فلسفي و مواضع طبقاتي، در نهايت در مرزبنديها و عمل سياسي تبلور و فعليت پيدا مي‌كند. بنيانگذار مجاهدين، حنيف شهيد كه بسيار خداشناس و مؤمن بود، گفته بود كه مرز اصلي، نه بين خداشناس و خدانشناس، بلكه بين استثماركننده و استثمارشونده كشيده مي‌‌شود. اين درست همان چيزي است كه خميني هرگز نمي‌توانست بفهمد و به آن تن بدهد. همان مرزبندي اصلي كه اسلام مجاهدين را از اسلام خميني و آخوندهاي ارتجاعي سراپا متمايز مي‌كند.
اما پس از ضربه اپورتونيستي، خميني هم كه تا آن زمان در برابر مجاهدين سكوت پيشه كرده بود، فرصت را مغتنم يافت و به‌طرق مختلف دق‌دل خالي مي‌كرد. در مهر سال1356، همزمان با رياست‌جمهوري كارتر در آمريكا و ايجاد فضاي باز سياسي در رژيم شاه زمان را پس از سالها بريدگي و افول در برابر شاه، براي تصفيه حساب با مجاهدين مناسب يافت و در مجلس درس خود در نجف گفت: «يك دسته‌يي پيدا شده كه اصل تمام احكام اسلام را مي‌گويند براي اين است كه يك عدالت اجتماعي بشود. طبقات از بين برود. اصلاً‌ اسلام ديگر چيزي ندارد، توحيدش هم عبارت از توحيد در اين است كه ملتها همه به‌طور عدالت و به‌طور تساوي با هم زندگي بكنند. يعني، زندگي حيواني علي‌السواء. يك علفي همه بخورند و علي‌السواء با هم زندگي كنند و به‌هم كار نداشته باشند، همه از يك آخوري بخورند…
مي گويند: اصلاً‌ مطلبي نيست، اسلام آمده ‌است كه آدم بسازد، يعني يك آدمي كه طبقه نداشته باشد ديگر، همين را بسازد، يعني حيوان بسازد. اسلام آمده‌است كه انسان بسازد، اما انسان بي‌طبقه…»
حالا برمي‌گردم به داخل مجاهدين و اعضا و هوادارانشان پس از ضربه اپورتونيستي بعد از سال1354.
در آن زمان، چون ما ضربه را از چپ نماها خورده بوديم پس به‌طور خود‌به‌خودي تهديد اصلي مي‌بايد آنها باشند. همانها كه مجاهد خلق مجيد شريف واقفي و شماري ديگر را كشته و حتي جسد مجيد را هم سوزانده بودند. من مجيد را از اواخر سال 1347 مي‌‌شناختم. فاميلش را نمي‌دانستم اما با يكي ديگر از همشهريانش كه هر دو دانشجوي «دانشگاه صنعتي آريامهر» بودند، تحت مسئوليت خودم بود. او را خيلي دوست داشتم. هفته‌يي يكي دو بار به تك اتاقي كه آنها در حوالي همان دانشگاه اجاره كرده بودند مي‌رفتم و نشست آموزشي و تشكيلاتي داشتيم كه از صبح تا شب يا از شب تا صبح طول مي‌كشيد.
در سال 1353 هم در زندان قصر، يك تابستان را صرف نوشتن كتاب تبيين جهان كردم. همزمان چند تيم با مسئوليت مجاهدشهيد، فرمانده كاظم ذوالانوار، آن را روي كاغذ سيگار ريزنويس مي‌كردند و كاظم آنها را در جاسازي مناسب، از طريق قهرمان شهيد مراد نانكَلي به بيرون از زندان و به‌دست مجيد مي‌رساند. مراد اين كار را با شيوه‌هاي مختلف از طريق خواهرش، كه گاه به ملاقات او مي‌آمد انجام مي‌داد. مراد، شمالي و بسيار رشيد و درشت اندام بود. عاقبت هم بر سر همين ارتباطات با بيرون از زندان، جان باخت و در زير شكنجه در كميته به شهادت رسيد. فكر مي‌كنم كه شهادتش در اواخر سال 53بود. مدتي پس از اين‌كه كتاب تبيين را فرستاديم، كاظم بمن گفت مجيد پيام داده كه مثل اين است كه براي ما «تانك» فرستاده باشيد. يكي دو سال بعد، كه جريان اپورتونيستي برملا شد، من تازه معني حرف مجيد را فهميدم كه بچه‌هاي آن روزگار، در فقدان آموزش، آن هم در شرايط دربدري، تاكجا زير ضربات و حمله‌هاي تئوريك اپورتونيستها، نيازمند اين بحث و اين كتاب بوده‌اند.
@Strategy_gh
در حمله‌هاي بعدي پليس به زندان، تنها نسخه ريزنويس اين كتاب از دست رفت تا وقتي كه دوباره همين بحث را، در سال 58 در دانشگاه صنعتي شريف، در كلاسهاي «تبيين جهان»، از نو شروع كرديم. اولين بار كه براي اين بحث، وارد همان دانشگاهي شدم كه مجيد دانشجوي آن بود و حالا دانشگاه به نام او «دانشگاه صنعتي شريف» نامگذاري شده بود، در همه لحظات تصويرش جلويم بود و در ذهن و قلبم موج ميزد. انگار كه همان‌جا حي و حاضر و ناظر است و مي‌خواهد شاهد انتقال آن «تانك» ايدئولوژيكي كه گفته بود به نسل انقلاب باشد.
نحوه كشتن و سوزاندن مجيد توسط اپورتونيستهاي چپ نما، طوري بود كه خون آدم بجوش مي‌آمد و واكنش خود‌به‌خودي آن هم نيازمند ذكر نيست. مثل همين امروز كه مي‌گوييم اگر دين و مذهب و اسلام و مسلماني، همين است كه خميني يا خامنه‌اي در30سال گذشته به ما نشان دادند، نخواستيم، نمي‌خواهيم و هرگز نخواهيم خواست، آن روز هم حرف اين بود كه اگر سوسياليسم و ماركسيسم و پرولتاريا همين است كه اپورتونيستها به ما‌ چشاندند، نخواستيم و نمي‌خواهيم … واقعاً در آن فشار سه‌جانبه و هماهنگ از سوي ساواك و آخوندها و اپورتونيستها عليه مجاهدين پس از متلاشي‌شدن سازمان، شرايط ما بسيار سخت و طاقت‌فرسا بود.
وقتي در سال55 يعني پنج‌سال بعد از دستگيري، براي سومين بار به شكنجه‌گاه كميته(كميته مشترك ضدخرابكاري) رفتم و دوباره به اوين برگشتم، به جاي اين‌كه به طبقه بالا نزد برادران خودمان بروم، مرا به عمد براي اذيت‌كردن به طبقه پايين فرستادند تا در جمع مجاهدين نباشم. تعدادي از اپورتونيستها و مدافعان آنها هم در همين طبقه پايين بودند. همين قبيل افراد، گاه وقتي كه نماز مي‌خواندم پشت سرم شكلك در مي‌آوردند. تا اين‌كه بعد از 6ماه در شب ماه رمضان، بازجويان، ناگزير قبول كردند كه به‌خاطر روزه و سحري و افطار نزد برادران خودمان برگردم.
در آن‌جا تقريباً يكسال طول كشيد تا همه مجاهدين و هوادارانشان در اوين و ساير زندانها، كه به‌طرق مختلف ارتباط برقرار مي‌كرديم، قانع شوند كه هرچند ضربه را از چپ‌نمايان خورده‌ايم ولي برايمان در چنين شرايطي به‌طور قانونمند تهديد اصلي از راست، از جانب ارتجاع و همين آخوندهايي است كه بعداً سران و سردمداران رژيم خميني شدند.
اين خاطرات و يادآوريها را از اين بابت مي‌گويم كه روشن باشد:
اولاً- تهديدها يكسان نيستند و در هر شرايط مشخص بسته به اوضاع و احوال يك تهديدي هست كه وجه عمده و غالب دارد. مثل اين‌كه در يك روز يخبندان تهديد اصلي براي يك خودرو و سرنشينانش، يخ‌زدن و لغزندگي جاده است. درحالي‌كه در يك روز آفتابي چنين نيست.
ثانياً- امروز هم تهديد اپورتونيسم چپ و راست يكسان نيست و به اقتضاي شقه دروني رژيم و شكستن طلسم و هژموني ولي‌فقيه ارتجاع و آثار و امواج آن، تهديد اصلي و خود‌به‌خودي براي نيروهايي كه در بيرون از رژيم، خواهان تغيير و سرنگوني آن و مبارزه قاطع به اين منظور بوده‌اند، اپورتونيسم و انحراف به راست است. عملكرد اين تهديد، مهاركردن و متوقف‌كردن قيام و قيام‌آفرينان است. از تعميق و راديكال‌شدن قيام مي‌ترسد. به موسوي و امثال او پر بها مي‌دهد و به همين خاطر وقتي كه آنها در برابر خامنه‌اي تنازل و تنزل مي‌كنند، دلسرد و گيج و گم مي‌‌شود. گمان مي‌كند كه تهديد عمق ‌پيدا‌كردن قيام و شلوغ‌كاري بيش از حد دانشجويان است. انتظار پيروزي سهل و سريع و ارزان دارد. گمان مي‌كند كه با ممانعت از شدت يافتن قيام و مهاركردن آن، خامنه‌اي و نيروهاي سركوبگر عقب مي‌نشينند و به فضاي باز سياسي رضايت مي‌دهند. گوييا كه ولي‌فقيه رنگ مي‌‌شود(!) و اين حقيقت ساده را نمي‌داند كه «هرگونه عقب نشيني… زنجيره تمام‌نشدني از فشارها و عقب‌نشينيهاي ديگر را به‌دنبال خواهد داشت»(خامنه‌‌اي- 23اسفند 84).
به‌جاي اين‌كه به‌گونه ديالكتيكي و قانونمند، سير تحولات رژيم و ضدرژيم را از30خرداد60 تا 30خرداد88، يا به‌درستي از بهمن57 تا بهمن88 ببيند، به‌جاي اين‌كه پروسه تغيير و حركت و تحول و تكامل سي‌ساله را بنگرد، واقعيت را مثله و مجزا و ايستا مي‌بيند و عمدتاً بر روي تضادهاي بالايي رژيم متمركز مي‌‌شود و به آن چشم دوخته است. طبعاً اين هم كه چرا رژيم هر روز به ترتيبي يقه مقاومت ايران و اشرف و مجاهدين را مي‌گيرد برايش مفهوم نيست و جاي چنداني ندارد.

@Strategy_gh
اظهارات محسن رفیق دوست از نزدیکان خامنه ای و وزیر پیشین سپاه در دولت میرحسین موسوی در مورد فتوی علیه مارکسیستها در زندان

@Strategy_gh
اظهارات محسن رفیق دوست از نزدیکان خامنه ای و وزیر پیشین سپاه در دولت میرحسین موسوی در مورد فتوی علیه مارکسیستها در زندان

@Strategy_gh
Audio
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
فایل صوتی:
🔉🔹تهدید اصلی


@Strategy_gh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
🔹نكته‌يي درباره سلسله‌مراتب تضادها

@Strategy_gh