Forwarded from استراتژی قیام
✅ـ شوراي ملي مقاومت ايران… اطمينان دارد كه مردم ايران هيچگاه تشبثات جنايتكارانه باند مزبور را برآنان نخواهند بخشيد و اينان بايستي در برابر مردم محروم و ستمديده ما پاسخگو باشند و در معرض داوري قرارگيرند.
ـ شوراي ملي مقاومت سقوط اين باند توطئهگر به ورطه اينگونه اعمال ضدبشري و موضعگيري در برابر آن را يك سرفصل كيفي در روابط نيروهاي سياسي ايران ميشناسد و از اينرو وظيفه كليه نيروها و شخصيتهاي معتقد به آزادي و استقلال ايران ميداند تا به منظور تأمين سلامت و روابط انساني ايرانيان در خارج كشور و تضمين حداقل حقوق پناهندگي سياسي، اعمال اخير اين باند خائن و ضدانقلابي را محكوم نمايند».
و اين هم خلاصه پيام خودم به تاريخ 4ارديبهشت سال65:
«با قدرداني از هوشياري سياسي و تشكر از توجهات و عواطف پاك كليه رفقا، دوستان و خواهران و برادران عزيزمان، نكات زير را بهمثابه وظيفه ايدئولوژيك و اخلاقي خود بهعرض عموم همميهنان گرامي ميرسانم:
تا آنجا كه به اينجانب مربوط ميشود، نه در حال حاضر و نه در آينده، شخصاً هيچ شكوه و شكايتي از عاملان فرومايگيهاي اخير در حوالي محل سكونت خود نداشته و نخواهم داشت.
بهخصوص از خواهران و برادران مجاهدم در اتحاديه انجمنهاي دانشجويان مسلمان خارج كشور و عموم حمايتكنندگان ارجمند مجاهدين درخواست و استدعا ميكنم در برابر تحريكات، توهينها و تعرضهاي باند تبهكار حداكثر بردباري و خويشتنداري را بهخرج داده و تا آنجا كه امكانپذير است از هرگونه مقابلهبهمثل اجتناب ورزند.
به تبهكاران نيز توصيه ميكنم بيشتر از اين در كام دشمن ضدبشري فرونرفته و با تبري و دستشستن از اقدامات جنايتكارانه گذشته و حالشان و با قطع مشتركات سياسي و اتحاد عمل عيني خود با ديكتاتوري خونآشام خميني، از پيشگاه خلق قهرمان ايران عذر تقصير بخواهند و به جبهه خلق و مقاومت بازگردند. در اين صورت البته بديهي است كه عاري از پيوندها و مشتركات ارتجاعي و استعماري، ابراز مخالفت و هرگونه شعر و شعار عليه شوراي ملي مقاومت، عليه مجاهدين و شخص اينجانب حق مسلم و غيرقابلانكار آنهاست و حتي مجاز خواهند بود با هر تعداد كه ميخواهند نه فقط به حوالي محل سكونت بلكه به “داخل“ خانه ما نيز بيايند و هرچه ميخواهند تظاهرات كنند.
@Strategy_gh
ـ شوراي ملي مقاومت سقوط اين باند توطئهگر به ورطه اينگونه اعمال ضدبشري و موضعگيري در برابر آن را يك سرفصل كيفي در روابط نيروهاي سياسي ايران ميشناسد و از اينرو وظيفه كليه نيروها و شخصيتهاي معتقد به آزادي و استقلال ايران ميداند تا به منظور تأمين سلامت و روابط انساني ايرانيان در خارج كشور و تضمين حداقل حقوق پناهندگي سياسي، اعمال اخير اين باند خائن و ضدانقلابي را محكوم نمايند».
و اين هم خلاصه پيام خودم به تاريخ 4ارديبهشت سال65:
«با قدرداني از هوشياري سياسي و تشكر از توجهات و عواطف پاك كليه رفقا، دوستان و خواهران و برادران عزيزمان، نكات زير را بهمثابه وظيفه ايدئولوژيك و اخلاقي خود بهعرض عموم همميهنان گرامي ميرسانم:
تا آنجا كه به اينجانب مربوط ميشود، نه در حال حاضر و نه در آينده، شخصاً هيچ شكوه و شكايتي از عاملان فرومايگيهاي اخير در حوالي محل سكونت خود نداشته و نخواهم داشت.
بهخصوص از خواهران و برادران مجاهدم در اتحاديه انجمنهاي دانشجويان مسلمان خارج كشور و عموم حمايتكنندگان ارجمند مجاهدين درخواست و استدعا ميكنم در برابر تحريكات، توهينها و تعرضهاي باند تبهكار حداكثر بردباري و خويشتنداري را بهخرج داده و تا آنجا كه امكانپذير است از هرگونه مقابلهبهمثل اجتناب ورزند.
به تبهكاران نيز توصيه ميكنم بيشتر از اين در كام دشمن ضدبشري فرونرفته و با تبري و دستشستن از اقدامات جنايتكارانه گذشته و حالشان و با قطع مشتركات سياسي و اتحاد عمل عيني خود با ديكتاتوري خونآشام خميني، از پيشگاه خلق قهرمان ايران عذر تقصير بخواهند و به جبهه خلق و مقاومت بازگردند. در اين صورت البته بديهي است كه عاري از پيوندها و مشتركات ارتجاعي و استعماري، ابراز مخالفت و هرگونه شعر و شعار عليه شوراي ملي مقاومت، عليه مجاهدين و شخص اينجانب حق مسلم و غيرقابلانكار آنهاست و حتي مجاز خواهند بود با هر تعداد كه ميخواهند نه فقط به حوالي محل سكونت بلكه به “داخل“ خانه ما نيز بيايند و هرچه ميخواهند تظاهرات كنند.
@Strategy_gh
Forwarded from استراتژی قیام
✅آيا خفت و خواري بيشتر از اين متصور است كه كسي به جاي مردم و زحمتكشان و كارگران وطن خودش ايران، از كشور خارجي و بالاخص از محافل افراطي دستراستي و نژادپرست آن بخواهد كه از “تكرار دراماتيك تاريخ در ايران“ جلوگيري كنند آن هم با درخواست بيرون راندن مسئول مقاومتي با دهها هزار شهيد و بيش از يكصد هزار اسير(و نه درخواست قطع رابطه با رژيم خميني و اخراج چماقداران و تروريستهاي رژيم او).
به آنها توصيه ميكنم بهجاي درخواست جلوگيري از “تكرار دراماتيك تاريخ در ايران“ از اجنبي و دخيلبستن خود به درخت و نيمكت شهرداري محل، چنين درخواستهايي را تنها از مردم ميهن خود بهعمل آورند. كمااينكه اينجانب از سوي مقاومت سراسري و از سوي عموم شهيدان و اسيران و رزمندگان مجاهد خلق با وثيقه خون و شرف و مبارزه مسلحانه انقلابي سوگند ميخورم كه “تاريخ دراماتيك“ دجاليت و جنايت (چه تحت نام اسلام و چه تحت نام ماركسيسم و پرولتاريا يا هر دستاويز ديگر) هرگز در ايران تكرار نخواهد شد. مقاومت تاريخي و غرقهبخون خلق در زنجير ايران، راه خود را پيوسته از ميان آتش و دسيسه و خون به سوي قله رهايي باز نموده و حقانيت و اصالت خود را دقيقاً در مقابله با سلسلهيي مستمر از توطئههاي ارتجاعي و استعماري به اثبات رسانده است. از اين حيث، خميني و متحدان رنگارنگ او و ديگر دشمنان صلح و آزادي و استقلال ايران بدانند كه هرگاه لازم باشد من نيز همانند ساير رزمندگانمان در داخل كشور كه هرگز در يك جا ساكن نيستند، كوچه به كوچه و شهر به شهر بهدنبال مقصد بزرگ مردم ايران كه همانا كسب آزادي و استقلال و حاكميت مردمي است، طي طريق خواهم نمود. و اين مسير جز بر اعتلاي باز هم بيشتر مقاومت و افشاي بيش از پيش ماهيتها و جز بر تعميق مرزبنديهاي انقلاب نوين خلق قهرمان ايران نخواهد افزود».
9سال بعد در سال1374 سخنگوي سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران، آقاي مهدي سامع در اطلاعيه 20آذر1374 به نقل از جزوهيي از جانب جداشدگان از همان باند تبهكار، درباره سردسته همين باند اعلام كرد كه فرد مزبور «با مأموران ساواما در ارتباط بوده» و داراي «رابطه صميمانه با افراد ساواما، مسئول خانه ايران و مسئولان بانك سپه و ملي در پاريس» بوده است. همچنين يكي از افراد گوش بهفرمان او «يكي از عوامل اطلاعات سپاه در شهر سقز را از ايستگاههاي بازرسي تحت كنترل ارتش عراق عبور داده و به كركوك آورده…» و بالاخره اينكه خود او «در يكي از هتلهاي پاريس، با يكي از مسئولان ساواما، حدود يكسال پيش، ملاقات و به مذاكره پرداخته» و «نقش پاككردن» دلارها را براي يكي از دلالان اسلحه رژيم ملاها برعهده داشته است.
سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران همچنين در اطلاعيه بعدي خود در 7دي1374 بر زدوبندهاي سردسته باند مزبور «با عوامل اطلاعاتي رژيم و سرويسهاي جاسوسي خارجي» تأكيد كرد.
به اين ترتيب، بار ديگر روشن شد كه اقدامات كثيف سال1365 عليه مسئولان و مقر مقاومت ايران «في سبيلالله» يا از سر «عزم و عرق پرولتاريايي» آن هم در حومه پاريس نبوده و نيست!
@Strategy_gh
به آنها توصيه ميكنم بهجاي درخواست جلوگيري از “تكرار دراماتيك تاريخ در ايران“ از اجنبي و دخيلبستن خود به درخت و نيمكت شهرداري محل، چنين درخواستهايي را تنها از مردم ميهن خود بهعمل آورند. كمااينكه اينجانب از سوي مقاومت سراسري و از سوي عموم شهيدان و اسيران و رزمندگان مجاهد خلق با وثيقه خون و شرف و مبارزه مسلحانه انقلابي سوگند ميخورم كه “تاريخ دراماتيك“ دجاليت و جنايت (چه تحت نام اسلام و چه تحت نام ماركسيسم و پرولتاريا يا هر دستاويز ديگر) هرگز در ايران تكرار نخواهد شد. مقاومت تاريخي و غرقهبخون خلق در زنجير ايران، راه خود را پيوسته از ميان آتش و دسيسه و خون به سوي قله رهايي باز نموده و حقانيت و اصالت خود را دقيقاً در مقابله با سلسلهيي مستمر از توطئههاي ارتجاعي و استعماري به اثبات رسانده است. از اين حيث، خميني و متحدان رنگارنگ او و ديگر دشمنان صلح و آزادي و استقلال ايران بدانند كه هرگاه لازم باشد من نيز همانند ساير رزمندگانمان در داخل كشور كه هرگز در يك جا ساكن نيستند، كوچه به كوچه و شهر به شهر بهدنبال مقصد بزرگ مردم ايران كه همانا كسب آزادي و استقلال و حاكميت مردمي است، طي طريق خواهم نمود. و اين مسير جز بر اعتلاي باز هم بيشتر مقاومت و افشاي بيش از پيش ماهيتها و جز بر تعميق مرزبنديهاي انقلاب نوين خلق قهرمان ايران نخواهد افزود».
9سال بعد در سال1374 سخنگوي سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران، آقاي مهدي سامع در اطلاعيه 20آذر1374 به نقل از جزوهيي از جانب جداشدگان از همان باند تبهكار، درباره سردسته همين باند اعلام كرد كه فرد مزبور «با مأموران ساواما در ارتباط بوده» و داراي «رابطه صميمانه با افراد ساواما، مسئول خانه ايران و مسئولان بانك سپه و ملي در پاريس» بوده است. همچنين يكي از افراد گوش بهفرمان او «يكي از عوامل اطلاعات سپاه در شهر سقز را از ايستگاههاي بازرسي تحت كنترل ارتش عراق عبور داده و به كركوك آورده…» و بالاخره اينكه خود او «در يكي از هتلهاي پاريس، با يكي از مسئولان ساواما، حدود يكسال پيش، ملاقات و به مذاكره پرداخته» و «نقش پاككردن» دلارها را براي يكي از دلالان اسلحه رژيم ملاها برعهده داشته است.
سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران همچنين در اطلاعيه بعدي خود در 7دي1374 بر زدوبندهاي سردسته باند مزبور «با عوامل اطلاعاتي رژيم و سرويسهاي جاسوسي خارجي» تأكيد كرد.
به اين ترتيب، بار ديگر روشن شد كه اقدامات كثيف سال1365 عليه مسئولان و مقر مقاومت ايران «في سبيلالله» يا از سر «عزم و عرق پرولتاريايي» آن هم در حومه پاريس نبوده و نيست!
@Strategy_gh
Forwarded from استراتژی قیام
Forwarded from استراتژی قیام
Forwarded from استراتژی قیام
نشریه مجاهد شماره ۲۸۶
بانگ رسای زایٰدههای چپ نمای ارتجاع واستعمار ،قسمتی از آخرین استفراغات ازاذل اقلیتی به زان فرانسه
@Strategy_gh
بانگ رسای زایٰدههای چپ نمای ارتجاع واستعمار ،قسمتی از آخرین استفراغات ازاذل اقلیتی به زان فرانسه
@Strategy_gh
Forwarded from استراتژی قیام
نشریه مجاهد شماره ۲۸۶
بانگ رسای زایٰدههای چپ نمای ارتجاع واستعمار ،قسمتی از آخرین استفراغات ازاذل اقلیتی به زان فرانسه
@Strategy_gh
بانگ رسای زایٰدههای چپ نمای ارتجاع واستعمار ،قسمتی از آخرین استفراغات ازاذل اقلیتی به زان فرانسه
@Strategy_gh
Forwarded from استراتژی قیام
نشریه مجاهد شماره ۲۸۶
بانگ رسای زایٰدههای چپ نمای ارتجاع واستعمار ،قسمتی از آخرین استفراغات ازاذل اقلیتی به زان فرانسه
@Strategy_gh
بانگ رسای زایٰدههای چپ نمای ارتجاع واستعمار ،قسمتی از آخرین استفراغات ازاذل اقلیتی به زان فرانسه
@Strategy_gh
Forwarded from استراتژی قیام
نشریه نبرد خلق ؛ دی ماه ۱۳۷۴
اطلاعیه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پیرامون ادعای یک تبهکار
@Strategy_gh
اطلاعیه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پیرامون ادعای یک تبهکار
@Strategy_gh
Forwarded from استراتژی قیام
نشریه نبرد خلق ؛ دی ماه ۱۳۷۴
اطلاعیه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پیرامون ادعای یک تبهکار
@Strategy_gh
اطلاعیه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران پیرامون ادعای یک تبهکار
@Strategy_gh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸 ماجرای گابن ومعامله شیراک با تهران بر سر مجاهدین
✅فعالیت های باند تبهکار اقلیت علیه مجاهدین ...
@Strategy_gh
✅فعالیت های باند تبهکار اقلیت علیه مجاهدین ...
@Strategy_gh
Audio
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
فایل صوتی:
🔉ماجرای گابن ومعامله شیراک با تهران بر سر مجاهدین
🔸 فعالیت های باند تبهکار اقلیت علیه مجاهدین ...
@Strategy_gh
فایل صوتی:
🔉ماجرای گابن ومعامله شیراک با تهران بر سر مجاهدین
🔸 فعالیت های باند تبهکار اقلیت علیه مجاهدین ...
@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
تعريف اصل و قانون
نزديك به 28سال پيش درباره اصول حاكم بر مبارزه در برابر ديكتاتوري ولايتفقيه، ناگزير به تعريف اصول و كلمه «اصل» پرداختيم كه من قسمتي از آن را خلاصه ميكنم:
«اصل»، قانون بنيادي، مفهوم مركزي يا ايده هدايتكننده در عملكرد هر مجموعه يا دستگاه و سيستم مشخص است. بنابراين وقتي در قلمرو هر يك از علوم صحبت از اصل يا اصول ميشود، منظور، بيان قوانين بنيادي در قلمرو مربوطه ميباشد. قوانيني كه كل حركات، روابط و كاركردهاي تحت نفوذ خود را در هر زمينه مشخص(چه در علوم رياضي يا علوم طبيعي يا علوم اجتماعي) در برگرفته و روابط و حركات مزبور، تحتالشعاع آن قوانين انجام ميشود و اساساً بوسيله آن قوانين قابل توضيح است.
بديهي است كه هر يك از قوانين اساسي، قوانين بسيار ديگري را نيز در برميگيرد كه از مشتقات آن قانون محوري(يا مركزي) يا حاصل عملكردها و تركيبات پيچيدهتر همان قانون بهشمار ميروند. بهعنوان مثال: اصل اقليدس را بايستي قانون اساسي و پايهيي هندسه مسطحه اقليدسي محسوب نمود كه سنگ بناي ساير قواعد و قوانين هندسه اقليدسي بشمار ميرود.
مكانيك يا علمالحركات نيوتوني نيز با تمامي قوانين و قواعد فرعياش بر قانون اساسي f=mγ مبتني است.
يعني كه نيرو، حاصلضرب جرم اشياء در شتاب حركت آنهاست.
همچنين در اقتصاد كلاسيك، قانون (اساسي) «تعادل عرضه و تقاضا»، نقش بنيادين و مركزي دارد بهطوري كه تمامي كاركردها و روابط اقتصاد كلاسيك سرمايهداري را در نهايت با آن توضيح ميدهند؛ بنحوي كه وقتي دوران حاكميت اين قانون بهسر ميرسد و ديگر توانايي پاسخگويي به رويدادهايي را كه خارج از سيطره آن واقع است، ندارد؛ ظرفيت و محدوده اقتصاد كلاسيك نيز به انتها رسيده و بايستي به «اقتصاد» ديگري كه بر مبناي تعادل استثمارگرانه «عرضه و تقاضا» استوار نشده، متوسل شد.
حالا بيايد ببينيم تعريف «قانون» بهلحاظ علمي چيست؟ قانون «رابطه» ضروري ناشي از ماهيت يك شيئ را بيان ميكند. مثلاًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً ميگوييم آب در شرايط متعارف در 100درجه ميجوشد و اين يك قانون است. پس اگر چيزي را هرچه حرارت داديم و ديديم كه نجوشيد، آب نيست و چيز ديگري است. زيرا آنچه را كه جوشانديم پايبند به اين رابطه ضروري نبوده است.
بر همين سياق، قوانين مكانيك نيوتوني، بيان بسيار فشرده «روابط» حاكم در دايره حركات مكاني است و ضرورتهاي موجود در اين دايره را برملا ميكند. ضرورتها و قوانين و اصولي كه كاملاًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً از اراده و خواست ما مستقلند و ما تنها با «شناختن» و پذيرش آنها، ميتوانيم بر آنها غلبه نموده و به نفع خود بهكارشان بيندازيم.
در قلمرو علوم اجتماعي و دانش مبارزاتي، وضع البته بسيار پيچيدهتر است. اما معني آن، اين نيست كه قاعده و قانون و اصولي وجود ندارد. بسته به مرحله هر انقلاب، يعني هدف يا هدفهايي كه دارد، در اينجا هم اصول و قوانيني حاكم هست.
دوباره يادآوري ميكنم كه اصل، بهطور ساده همان قانون بنيادي يا قانون مادر است. در علم حقوق هم، قانون اساسي، قانون مادر و بنيادي محسوب ميشود و بقيه قوانين، مبتني بر آن هستند و از آن ناشي ميشوند.
پس در بحث ما كه يك بحث سياسي و مبارزاتي است، اصولي وجود دارد كه:
اولاًـ از ماهيت همين مرحله ميجوشد و رابطه ضروري و همبسته ميان پيشرفتهاي مختلف در آن مرحله را عيان ميكند.
ثانياًـ پايه و سنگ بناي بقيه قوانين و كاركردها و تاكتيكهاي همين مرحله محسوب ميشود و در قبال آنها داراي نقش محوري و مركزي است.
ثالثاًـ مستقل از خواستها، تفكرات، بينشها، عقايد اختصاصي و آرمانهاي تاريخي و فلسفي اين يا آن فرد، و اين يا آن گروه است. چنين اصولي خود را به كل مرحله(تا رسيدن به هدف آن مرحله) تحميل ميكند و از پذيرش آن گريزي نيست والا باعث شكست و ناكامي نظري و عملي منكران خود ميشود.
نتيجه اينكه در يك مبارزه علمي و قانونمند و با حساب و كتاب، اصولي حاكم است كه همه بايد به آنها گردن بگذاريم تا آن تضاد اصلي كه ميخواهيم حل شود. تا آن هدفي كه ميخواهيم حاصل شود. والا بهجايي نخواهيم رسيد.
@Strategy_gh
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
تعريف اصل و قانون
نزديك به 28سال پيش درباره اصول حاكم بر مبارزه در برابر ديكتاتوري ولايتفقيه، ناگزير به تعريف اصول و كلمه «اصل» پرداختيم كه من قسمتي از آن را خلاصه ميكنم:
«اصل»، قانون بنيادي، مفهوم مركزي يا ايده هدايتكننده در عملكرد هر مجموعه يا دستگاه و سيستم مشخص است. بنابراين وقتي در قلمرو هر يك از علوم صحبت از اصل يا اصول ميشود، منظور، بيان قوانين بنيادي در قلمرو مربوطه ميباشد. قوانيني كه كل حركات، روابط و كاركردهاي تحت نفوذ خود را در هر زمينه مشخص(چه در علوم رياضي يا علوم طبيعي يا علوم اجتماعي) در برگرفته و روابط و حركات مزبور، تحتالشعاع آن قوانين انجام ميشود و اساساً بوسيله آن قوانين قابل توضيح است.
بديهي است كه هر يك از قوانين اساسي، قوانين بسيار ديگري را نيز در برميگيرد كه از مشتقات آن قانون محوري(يا مركزي) يا حاصل عملكردها و تركيبات پيچيدهتر همان قانون بهشمار ميروند. بهعنوان مثال: اصل اقليدس را بايستي قانون اساسي و پايهيي هندسه مسطحه اقليدسي محسوب نمود كه سنگ بناي ساير قواعد و قوانين هندسه اقليدسي بشمار ميرود.
مكانيك يا علمالحركات نيوتوني نيز با تمامي قوانين و قواعد فرعياش بر قانون اساسي f=mγ مبتني است.
يعني كه نيرو، حاصلضرب جرم اشياء در شتاب حركت آنهاست.
همچنين در اقتصاد كلاسيك، قانون (اساسي) «تعادل عرضه و تقاضا»، نقش بنيادين و مركزي دارد بهطوري كه تمامي كاركردها و روابط اقتصاد كلاسيك سرمايهداري را در نهايت با آن توضيح ميدهند؛ بنحوي كه وقتي دوران حاكميت اين قانون بهسر ميرسد و ديگر توانايي پاسخگويي به رويدادهايي را كه خارج از سيطره آن واقع است، ندارد؛ ظرفيت و محدوده اقتصاد كلاسيك نيز به انتها رسيده و بايستي به «اقتصاد» ديگري كه بر مبناي تعادل استثمارگرانه «عرضه و تقاضا» استوار نشده، متوسل شد.
حالا بيايد ببينيم تعريف «قانون» بهلحاظ علمي چيست؟ قانون «رابطه» ضروري ناشي از ماهيت يك شيئ را بيان ميكند. مثلاًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً ميگوييم آب در شرايط متعارف در 100درجه ميجوشد و اين يك قانون است. پس اگر چيزي را هرچه حرارت داديم و ديديم كه نجوشيد، آب نيست و چيز ديگري است. زيرا آنچه را كه جوشانديم پايبند به اين رابطه ضروري نبوده است.
بر همين سياق، قوانين مكانيك نيوتوني، بيان بسيار فشرده «روابط» حاكم در دايره حركات مكاني است و ضرورتهاي موجود در اين دايره را برملا ميكند. ضرورتها و قوانين و اصولي كه كاملاًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًًً از اراده و خواست ما مستقلند و ما تنها با «شناختن» و پذيرش آنها، ميتوانيم بر آنها غلبه نموده و به نفع خود بهكارشان بيندازيم.
در قلمرو علوم اجتماعي و دانش مبارزاتي، وضع البته بسيار پيچيدهتر است. اما معني آن، اين نيست كه قاعده و قانون و اصولي وجود ندارد. بسته به مرحله هر انقلاب، يعني هدف يا هدفهايي كه دارد، در اينجا هم اصول و قوانيني حاكم هست.
دوباره يادآوري ميكنم كه اصل، بهطور ساده همان قانون بنيادي يا قانون مادر است. در علم حقوق هم، قانون اساسي، قانون مادر و بنيادي محسوب ميشود و بقيه قوانين، مبتني بر آن هستند و از آن ناشي ميشوند.
پس در بحث ما كه يك بحث سياسي و مبارزاتي است، اصولي وجود دارد كه:
اولاًـ از ماهيت همين مرحله ميجوشد و رابطه ضروري و همبسته ميان پيشرفتهاي مختلف در آن مرحله را عيان ميكند.
ثانياًـ پايه و سنگ بناي بقيه قوانين و كاركردها و تاكتيكهاي همين مرحله محسوب ميشود و در قبال آنها داراي نقش محوري و مركزي است.
ثالثاًـ مستقل از خواستها، تفكرات، بينشها، عقايد اختصاصي و آرمانهاي تاريخي و فلسفي اين يا آن فرد، و اين يا آن گروه است. چنين اصولي خود را به كل مرحله(تا رسيدن به هدف آن مرحله) تحميل ميكند و از پذيرش آن گريزي نيست والا باعث شكست و ناكامي نظري و عملي منكران خود ميشود.
نتيجه اينكه در يك مبارزه علمي و قانونمند و با حساب و كتاب، اصولي حاكم است كه همه بايد به آنها گردن بگذاريم تا آن تضاد اصلي كه ميخواهيم حل شود. تا آن هدفي كه ميخواهيم حاصل شود. والا بهجايي نخواهيم رسيد.
@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
🔹اصل وحدت و همبستگي نيروها عليه استبداد مذهبي
✅اگر كسي واقعاً ميخواهد ديكتاتوري ولايتفقيه در كار نباشد و سرنگون شود. اين امر هم لابد اصولي دارد كه بايد آن را كشف كند. اصولي كه دلبخواه من و شما نيست.
از يكطرف بايد مشي و روش ضروري و لازم و قانونمند براي اين كار را دريابد كه همان استراتژي و تاكتيك است. بهشرط اينكه قانونمند و بر اساس خصايص و كاركردها و روابط ضروري ناشي از ماهيت نظام ولايتفقيه باشد كه در اين مورد بعداً بحث خواهيم كرد.
از طرف ديگر كسي كه واقعاً ميخواهد ديكتاتوري ديني در كار نباشد بايد ديد كه خودش با ساير نيروها، چه رابطهيي برقرار ميكند (اعم از مثبت يا منفي) و چه تنظيمهايي را كافي و وافي به مقصود ميبيند. اينجاست كه به اصل وحدت و همبستگي نيروها عليه رژيم ولايتفقيه ميرسيم. در حاليكه رژيم ميخواهد اين نيروها متفرق باشند، با يكديگر سرشاخ شوند و يكديگر را نفي كنند تا خودش اثبات شود، بهعكس، اصل وحدت و همبستگي نيروها ايجاب ميكند كه نيروهاي جبهه خلق با هم يكي شده و عليه رژيم يكديگر را تقويت كنند تا اين رژيم نفي شود.
حالا به من بگوييد، چگونه ميتوان فرد يا گروهي را تصور كرد كه ميخواهد اين رژيم نباشد، آزادي و دموكراسي ميخواهد، اما در عينحال، با اشرف و مجاهدانش يا با شوراي ملي مقاومت ايران خصومت و عناد ميورزد و آنها را به سود رژيم تخطئه و تضعيف ميكند و بهدرجهيي از درجات، سركوب و كشتار و محاصره آنها را، خواه و ناخواه، موجه مينمايد و بهلحاظ سياسي راه را براي رژيم هموار ميكند. آن هم در شرايطي كه ميبيند از سراسر جهان چه از بابت انساني و حقوقي و چه از بابت سياسي به حمايت از اشرف و اشرفيان برخاستهاند.
اينجا ديگر دست رو ميشود و در فقدان اين «رابطه» ضروري، معلوم ميشود كه طرف مربوطه سوداي ديگري در سر دارد والا حتي اگر با سرتاپاي مجاهدين و مقاومت ايران هم مخالف ميبود و هزار و يك انتقاد هم ميداشت، دستكم تا وقتيكه آنها در حال جنگ با استبداد مذهبي هستند، عدم خصومت و عدم تعرض پيشه مينمود و براي نابودي اشرف، گلو پاره و قلم فرسوده نميكرد.
آخر مگر نه اين است كه مجاهدين خلق هر ايرادي هم كه داشتهباشند، در برابر يكي از وحشيانهترين سركوبيهاي تاريخ بشري، عظيمترين و شكوهمندترين مقاومت سازمانيافته تمامي طول تاريخ ايران را عرضه كرده و در برابر استبداد ديني ايستادهاند.
آخر مگر نه اين است كه شوراي ملي مقاومت ايران، هر ايرادي هم كه داشته باشد، نزديك به 29سال است كه تنها جايگزين و آلترناتيو جدي را در برابر رژيم ولايتفقيه عرضه و حفظ و نگاهباني كرده است؟
@Strategy_gh
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️
🔹اصل وحدت و همبستگي نيروها عليه استبداد مذهبي
✅اگر كسي واقعاً ميخواهد ديكتاتوري ولايتفقيه در كار نباشد و سرنگون شود. اين امر هم لابد اصولي دارد كه بايد آن را كشف كند. اصولي كه دلبخواه من و شما نيست.
از يكطرف بايد مشي و روش ضروري و لازم و قانونمند براي اين كار را دريابد كه همان استراتژي و تاكتيك است. بهشرط اينكه قانونمند و بر اساس خصايص و كاركردها و روابط ضروري ناشي از ماهيت نظام ولايتفقيه باشد كه در اين مورد بعداً بحث خواهيم كرد.
از طرف ديگر كسي كه واقعاً ميخواهد ديكتاتوري ديني در كار نباشد بايد ديد كه خودش با ساير نيروها، چه رابطهيي برقرار ميكند (اعم از مثبت يا منفي) و چه تنظيمهايي را كافي و وافي به مقصود ميبيند. اينجاست كه به اصل وحدت و همبستگي نيروها عليه رژيم ولايتفقيه ميرسيم. در حاليكه رژيم ميخواهد اين نيروها متفرق باشند، با يكديگر سرشاخ شوند و يكديگر را نفي كنند تا خودش اثبات شود، بهعكس، اصل وحدت و همبستگي نيروها ايجاب ميكند كه نيروهاي جبهه خلق با هم يكي شده و عليه رژيم يكديگر را تقويت كنند تا اين رژيم نفي شود.
حالا به من بگوييد، چگونه ميتوان فرد يا گروهي را تصور كرد كه ميخواهد اين رژيم نباشد، آزادي و دموكراسي ميخواهد، اما در عينحال، با اشرف و مجاهدانش يا با شوراي ملي مقاومت ايران خصومت و عناد ميورزد و آنها را به سود رژيم تخطئه و تضعيف ميكند و بهدرجهيي از درجات، سركوب و كشتار و محاصره آنها را، خواه و ناخواه، موجه مينمايد و بهلحاظ سياسي راه را براي رژيم هموار ميكند. آن هم در شرايطي كه ميبيند از سراسر جهان چه از بابت انساني و حقوقي و چه از بابت سياسي به حمايت از اشرف و اشرفيان برخاستهاند.
اينجا ديگر دست رو ميشود و در فقدان اين «رابطه» ضروري، معلوم ميشود كه طرف مربوطه سوداي ديگري در سر دارد والا حتي اگر با سرتاپاي مجاهدين و مقاومت ايران هم مخالف ميبود و هزار و يك انتقاد هم ميداشت، دستكم تا وقتيكه آنها در حال جنگ با استبداد مذهبي هستند، عدم خصومت و عدم تعرض پيشه مينمود و براي نابودي اشرف، گلو پاره و قلم فرسوده نميكرد.
آخر مگر نه اين است كه مجاهدين خلق هر ايرادي هم كه داشتهباشند، در برابر يكي از وحشيانهترين سركوبيهاي تاريخ بشري، عظيمترين و شكوهمندترين مقاومت سازمانيافته تمامي طول تاريخ ايران را عرضه كرده و در برابر استبداد ديني ايستادهاند.
آخر مگر نه اين است كه شوراي ملي مقاومت ايران، هر ايرادي هم كه داشته باشد، نزديك به 29سال است كه تنها جايگزين و آلترناتيو جدي را در برابر رژيم ولايتفقيه عرضه و حفظ و نگاهباني كرده است؟
@Strategy_gh