Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎋🎋بخشی از سخنان #مسعودـرجوی #مسول شورای ملی #مقاومت #ایران
معرفی رییس جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی، برای دروان انتقال حاکمیت به مردم ایران 30 مهر 1372
@Strategy_gh
معرفی رییس جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی، برای دروان انتقال حاکمیت به مردم ایران 30 مهر 1372
@Strategy_gh
✍️سند متنی:
🔹بنام خدا
🔸بنام ایران و بنام آزادی
✅ملت بزرگ ایران در کمال شعف و افتخار مصوبه شورای ملی مقاومت ایران درباره انتخاب خانم مریم رجوی، بعنوان رییس جمهور آینده کشور را به استحضار میرسانم بر مردم و بر تاریخ ایران بر سرزمین شیر وخورشید و بر ارتش آزادی فرخنده ومبارک باد.
مقام ریاست جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران بر عهدهٌ خانم مریم رجوی خواهد بود
1- تعیین زمان مناسب این مصوبه برعهده مسول شورا است.
2- بمحض تصدی ریاست جمهوری در ایران خانم مریم رجوی از کلیه مسولیتهای سازمانی خود استعفاء خواهد کرد.
3- دوره ریاست جمهوری ایشان پس از تصویب قانون اساسی جمهوری جدید در مجلس موسسان وقانونگذاری ملی و انتخاباب رییس جمهوری جدید ایران پایان می یابد.
@Strategy_gh
🔹بنام خدا
🔸بنام ایران و بنام آزادی
✅ملت بزرگ ایران در کمال شعف و افتخار مصوبه شورای ملی مقاومت ایران درباره انتخاب خانم مریم رجوی، بعنوان رییس جمهور آینده کشور را به استحضار میرسانم بر مردم و بر تاریخ ایران بر سرزمین شیر وخورشید و بر ارتش آزادی فرخنده ومبارک باد.
مقام ریاست جمهوری دمکراتیک اسلامی ایران بر عهدهٌ خانم مریم رجوی خواهد بود
1- تعیین زمان مناسب این مصوبه برعهده مسول شورا است.
2- بمحض تصدی ریاست جمهوری در ایران خانم مریم رجوی از کلیه مسولیتهای سازمانی خود استعفاء خواهد کرد.
3- دوره ریاست جمهوری ایشان پس از تصویب قانون اساسی جمهوری جدید در مجلس موسسان وقانونگذاری ملی و انتخاباب رییس جمهوری جدید ایران پایان می یابد.
@Strategy_gh
Audio
🎋🎋بخشی از سخنان #مسعودـرجوی #مسول شورای ملی #مقاومت #ایران
معرفی رییس جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی، برای دروان انتقال حاکمیت به مردم ایران 30 مهر 1372
@Strategy_gh
معرفی رییس جمهور برگزیده مقاومت خانم مریم رجوی، برای دروان انتقال حاکمیت به مردم ایران 30 مهر 1372
@Strategy_gh
🎋🎋آموزشهای ایدئولوژیکی #مجاهدین
#مسعودـرجوی – رمضان 1393
اگر برای رسیدن به آزادی مردم ایران بایداز هفت خوان هفتاد ابتلا و آزمایش گذشت آری! آری!
مابرای صدها هفت خوان دیگرحاضروآماده ایم
@Strategy_gh
#مسعودـرجوی – رمضان 1393
اگر برای رسیدن به آزادی مردم ایران بایداز هفت خوان هفتاد ابتلا و آزمایش گذشت آری! آری!
مابرای صدها هفت خوان دیگرحاضروآماده ایم
@Strategy_gh
✍️سند متنی:
🔹آموزشهای ایدئولوژیکی #مجاهدین
🔸#مسعودـرجوی – رمضان 1393
✅این هم طاق بالابلند سیاسی که رییس جمهور برگزیده این مقاومت برای دروان انتقال حاکمیت به مردم ایران ترسیم کرد:
میگوید: نقشه میر ما این است که برای رسیدن به آزادی باید از هفت خوان سرکوب و زندان و شکنجه و تیرباران و اتهام و شیطان سازی و خنجر وخیانت عبور کرد.
اگر برای رسیدن به آزادی مردم ایران باید از هفت خوان هفتاد ابتلا و آزمایش گذشت آری! آری!
مابرای صدها هفت خوان دیگر حاضر و آماده ایم!
خدایا این چه شگفتی و شهامت است
این چه شجاعت وجسارت است
این چه بار امانت است که به سلسله جبال البرز بر دوش میکشد
کهکشان ایدئولوژیک این چنین مفهوم می شود می دانم که شما نقشه مسیر او را بر سر صدق، به پشتوانه آزمایشهایی که از سر گذارنده وقیمتی که پرداخته اید، فهم میکنید، این همان پرچم فروغ است که اشرفی نخستین پیشاپیش ما به اهتراز در آورده است این همان تفسیر (( موتوا ثم احیا هم )) است.
این همان قدر مریم و مقاومت ایران و مجاهدین است و نشان از پیرزوی محتوم دارد.
بار خدایا او را قرین تفویق کن تا کفتارهای امامه دار سرنگون و دیده گان ملت ایران روشن شود.
@Strategy_gh
🔹آموزشهای ایدئولوژیکی #مجاهدین
🔸#مسعودـرجوی – رمضان 1393
✅این هم طاق بالابلند سیاسی که رییس جمهور برگزیده این مقاومت برای دروان انتقال حاکمیت به مردم ایران ترسیم کرد:
میگوید: نقشه میر ما این است که برای رسیدن به آزادی باید از هفت خوان سرکوب و زندان و شکنجه و تیرباران و اتهام و شیطان سازی و خنجر وخیانت عبور کرد.
اگر برای رسیدن به آزادی مردم ایران باید از هفت خوان هفتاد ابتلا و آزمایش گذشت آری! آری!
مابرای صدها هفت خوان دیگر حاضر و آماده ایم!
خدایا این چه شگفتی و شهامت است
این چه شجاعت وجسارت است
این چه بار امانت است که به سلسله جبال البرز بر دوش میکشد
کهکشان ایدئولوژیک این چنین مفهوم می شود می دانم که شما نقشه مسیر او را بر سر صدق، به پشتوانه آزمایشهایی که از سر گذارنده وقیمتی که پرداخته اید، فهم میکنید، این همان پرچم فروغ است که اشرفی نخستین پیشاپیش ما به اهتراز در آورده است این همان تفسیر (( موتوا ثم احیا هم )) است.
این همان قدر مریم و مقاومت ایران و مجاهدین است و نشان از پیرزوی محتوم دارد.
بار خدایا او را قرین تفویق کن تا کفتارهای امامه دار سرنگون و دیده گان ملت ایران روشن شود.
@Strategy_gh
Forwarded from استراتژی قیام
🗃ناگفته های تاریخ #ایران
شنیدنی ها و شگفتی ها
آنچه در مورد تاریخ #چهل ساله ایران
🗓 #تاریخ گمشده وطنت را پیدا کن
برگ هایی از تاریخ میهنت که از تو مخفی کرده بودن
👈 #کانال استراتژی قیام @Strategy_gh
شنیدنی ها و شگفتی ها
آنچه در مورد تاریخ #چهل ساله ایران
🗓 #تاریخ گمشده وطنت را پیدا کن
برگ هایی از تاریخ میهنت که از تو مخفی کرده بودن
👈 #کانال استراتژی قیام @Strategy_gh
🎋🎋برای مبارزه بادیکتاتوری آخوندی قبل از هرچیز باید به #ماهیت و عملکردهای آن اشراف داشت، این ماهیت را در کانال #استراتژی_قیام دنبال کنید 🍀🍀🍀
@Strategy_gh
@Strategy_gh
🔴✍️متن سخنرانی مسعود رجوی در میتینگ مجاهدین در تبریز سال 1358
🔹شعار جمعیت : ما همه حامی توایم مجاهد، رجوی می رزمد، ارتجاع می لرزد
بسم الله الرحمن الرحیم
شعار جمعیت : رجوی قهرمان حامی مستضعفان
بسم الله الرحمن الرحیم
بارخدایا ما را شایستهٴ اعتماد خلقمان بکن،
خدایا مسئولیت سنگینی را که از این طریق بر دوش تک تک مجاهدان این خلق قرار میدهی، به ما کمک کن تا آن را به آخر برسانیم.
” الذین قالوا ربناالله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه ان لا تخافوا و لاتحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون“
کسانی که گفتند پروردگار تکاملبخش ما خداست، و سپس در راه او استقامت ورزیدند، همی فرود آید برایشان ملائکه و نیروهای یاریکننده آفرینش این که مترسید و اندوهگین مباشید و بشارت باد شما را به بهشتی که وعده داده شدهاید.
بنام خدا
و بنام خلق قهرمان ایران
و بنام مردم غیور آذربایجان
خلق آزادیستان و مجاهدپرور تبریز
و به یاد سرداران و سالاران گرانقدر آزادی، مجاهدان اعظم، مجاهدان شرف و حریت بشری ”ستارخان“، ”باقرخان“، “ثقهالاسلام“، ”خیابانی“ و ”حنیف نژاد“ (احساسات مردم) شاهدان فراموشی ناپذیر تاریخ معاصر ایران، سلام بر وادی مقدس آزادی، ارض خونین تبریز، آشیان شهیدان، سلام بر آذربایجان، سرزمین آتش و خون و آزادی، معراجگاه مجاهدان.
و کدام انقلابی است(3بار) در سراسر جهان که از تبریز عبور کند و بر این خاک نماز آزادی نگذارد؟ و بر این خاک نماز آزادی نگذارد؟ بر این خاک نماز آزادی نگذارد؟ مادرها، پدرها، برادرها و خواهرها، برای هر انقلابی، ارض تبریز، همانطور که گفتم یک زیارتگاه است، یعنی هیچ انقلابی راستین پیدا نخواهد شد که مشتاق دیدارش نباشد و نخواهد به زیارت این حرم آزادی بشتابد.
ولی،ولی برای یک مجاهد خلق، این آرزو و اشتیاق، اوج دیگری به خودش میگیره، چراکه یک مجاهد خلق در تبریز هم زادگاه تاریخی اش را پیدا میکند و هم زادگاه سیاسی وعقیدتی اش و هم زادگاه تشکیلاتیاش را.
زادگاه تاریخی اش از این حیث که در تاریخ جدید ایران، اصل و نسب تاریخی ما به مجاهدین صدرمشروطه میرسد، به ستار و باقر. تفنگ سردار را بوسیدیم و به دوش انداختیم (احساسات مردم) از حیث عقیده و مرام هم ما ادامه کمالیافتهٴ همان اسلامی هستیم که در غریو گلوله های سردار نطفه بست، وقتی که پرچمهای سفید ننگ و تسلیم را از هم میدرید و پرچم سرخ حسینی را بر در خانه های تبریز به اهتزاز در میآورد، اسلامی که در غریو تفنگهای مجاهدین، همهٴ محلات تبریز را از ارتجاع و استبداد تهی کرد. هزاران هزاربار از میان آتش و خون گذشت، برعلیه استعمار شورید، روی اسب سردار، کوه و دشت را نوردید، در مردانگی و مروت و مردمدوستی علی گونه، در سردار تجلی کرد . با نامردمان هرگز سازش نکرد. جانب محرومان را هیچوقت رها نکرد. مگر نیست که سردار میگفت من از دولت سر همین پابرهنه هاست، که به سرداری رسیده ام و راستی و راستی که این اسلام واقعی تازه پرده از رخ برمیداشت و چه رنجها وچه محرومیتها و چه تهمتها که تحمل نکرد. یک روز در کسوت، سردار به کالسکه نشاندنش و در شب عید درست سال 1289 از تبریز محترمانه به تهران تبعیدش کردند بعدآنجا همه، متلکهای باصطلاح روشنفکرها، و فلان الدوله ها و فلان السلطنه ها را نثارش کردند. که این سردار لهجه دارد و این سردار سواد ندارد، تادر پارک اتابک به تیر دشمنان جرّار زانویش را فلج بکنند، دق مرگش بکنند ولی سردار که نمرد، در تهران ریشه کرد، سرچشمه شد، نه آتشکده شد، مگر نکرد سرزمین آذر؟ از آذرآبادگان آمده بود. یک شعله اش رفت به گیلان جنگید و جنگید ”کوچک خان“ شد، شعله های دیگرش رودبارهای پرخروش دیگرش، هرکدام راه ولایتی را در پیش گرفتند. رفتند و همه جا آتش بپا کردند. پیام آذرخش را از آذرآبادگان بردند و در فراز همه کوهها و جلگه ها بپا داشتند. ”مدرس“ ها شدند، ”مصدق“ها شدند، ”فاطمی“ها شدند. سرداران همه جا ریشه کردند، بچه کردند و امروز ما نواده های آنها هستیم. و خدا کند که باشیم(ادامه 👇
🔹شعار جمعیت : ما همه حامی توایم مجاهد، رجوی می رزمد، ارتجاع می لرزد
بسم الله الرحمن الرحیم
شعار جمعیت : رجوی قهرمان حامی مستضعفان
بسم الله الرحمن الرحیم
بارخدایا ما را شایستهٴ اعتماد خلقمان بکن،
خدایا مسئولیت سنگینی را که از این طریق بر دوش تک تک مجاهدان این خلق قرار میدهی، به ما کمک کن تا آن را به آخر برسانیم.
” الذین قالوا ربناالله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه ان لا تخافوا و لاتحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون“
کسانی که گفتند پروردگار تکاملبخش ما خداست، و سپس در راه او استقامت ورزیدند، همی فرود آید برایشان ملائکه و نیروهای یاریکننده آفرینش این که مترسید و اندوهگین مباشید و بشارت باد شما را به بهشتی که وعده داده شدهاید.
بنام خدا
و بنام خلق قهرمان ایران
و بنام مردم غیور آذربایجان
خلق آزادیستان و مجاهدپرور تبریز
و به یاد سرداران و سالاران گرانقدر آزادی، مجاهدان اعظم، مجاهدان شرف و حریت بشری ”ستارخان“، ”باقرخان“، “ثقهالاسلام“، ”خیابانی“ و ”حنیف نژاد“ (احساسات مردم) شاهدان فراموشی ناپذیر تاریخ معاصر ایران، سلام بر وادی مقدس آزادی، ارض خونین تبریز، آشیان شهیدان، سلام بر آذربایجان، سرزمین آتش و خون و آزادی، معراجگاه مجاهدان.
و کدام انقلابی است(3بار) در سراسر جهان که از تبریز عبور کند و بر این خاک نماز آزادی نگذارد؟ و بر این خاک نماز آزادی نگذارد؟ بر این خاک نماز آزادی نگذارد؟ مادرها، پدرها، برادرها و خواهرها، برای هر انقلابی، ارض تبریز، همانطور که گفتم یک زیارتگاه است، یعنی هیچ انقلابی راستین پیدا نخواهد شد که مشتاق دیدارش نباشد و نخواهد به زیارت این حرم آزادی بشتابد.
ولی،ولی برای یک مجاهد خلق، این آرزو و اشتیاق، اوج دیگری به خودش میگیره، چراکه یک مجاهد خلق در تبریز هم زادگاه تاریخی اش را پیدا میکند و هم زادگاه سیاسی وعقیدتی اش و هم زادگاه تشکیلاتیاش را.
زادگاه تاریخی اش از این حیث که در تاریخ جدید ایران، اصل و نسب تاریخی ما به مجاهدین صدرمشروطه میرسد، به ستار و باقر. تفنگ سردار را بوسیدیم و به دوش انداختیم (احساسات مردم) از حیث عقیده و مرام هم ما ادامه کمالیافتهٴ همان اسلامی هستیم که در غریو گلوله های سردار نطفه بست، وقتی که پرچمهای سفید ننگ و تسلیم را از هم میدرید و پرچم سرخ حسینی را بر در خانه های تبریز به اهتزاز در میآورد، اسلامی که در غریو تفنگهای مجاهدین، همهٴ محلات تبریز را از ارتجاع و استبداد تهی کرد. هزاران هزاربار از میان آتش و خون گذشت، برعلیه استعمار شورید، روی اسب سردار، کوه و دشت را نوردید، در مردانگی و مروت و مردمدوستی علی گونه، در سردار تجلی کرد . با نامردمان هرگز سازش نکرد. جانب محرومان را هیچوقت رها نکرد. مگر نیست که سردار میگفت من از دولت سر همین پابرهنه هاست، که به سرداری رسیده ام و راستی و راستی که این اسلام واقعی تازه پرده از رخ برمیداشت و چه رنجها وچه محرومیتها و چه تهمتها که تحمل نکرد. یک روز در کسوت، سردار به کالسکه نشاندنش و در شب عید درست سال 1289 از تبریز محترمانه به تهران تبعیدش کردند بعدآنجا همه، متلکهای باصطلاح روشنفکرها، و فلان الدوله ها و فلان السلطنه ها را نثارش کردند. که این سردار لهجه دارد و این سردار سواد ندارد، تادر پارک اتابک به تیر دشمنان جرّار زانویش را فلج بکنند، دق مرگش بکنند ولی سردار که نمرد، در تهران ریشه کرد، سرچشمه شد، نه آتشکده شد، مگر نکرد سرزمین آذر؟ از آذرآبادگان آمده بود. یک شعله اش رفت به گیلان جنگید و جنگید ”کوچک خان“ شد، شعله های دیگرش رودبارهای پرخروش دیگرش، هرکدام راه ولایتی را در پیش گرفتند. رفتند و همه جا آتش بپا کردند. پیام آذرخش را از آذرآبادگان بردند و در فراز همه کوهها و جلگه ها بپا داشتند. ”مدرس“ ها شدند، ”مصدق“ها شدند، ”فاطمی“ها شدند. سرداران همه جا ریشه کردند، بچه کردند و امروز ما نواده های آنها هستیم. و خدا کند که باشیم(ادامه 👇
و بعد از 15خرداد، حالا فهمیده بودیم، فهمیده بودیم که اسلام حسینی ما، نه اسلام مشروعه خواهها، که جلوی ستارخان هم ایستادند و به او و نظائرش هم که آزادیخواه بودند کافر و بابی گفتند. بله همین اسلام حنیف کارگر و دهقان را میخواهد، جامعهٴ بی طبقهٴ توحیدی را میخواهد، اینجا بود که معطل نشدیم، مرکب عشق و امید سردار را سوار شدیم، تفنگش را هم بوسیدیم و برداشتیم، مثل ”علی موسیو“ و ”حاجعلی دوافروش“ که شماها باید خوب بشناسیدشان، مرکز غیبی درست کردیم، رفتیم و رفتیم. هر وقت که راه پرفراز و پرسنگلاخ بود، پرفراز و نشیب بود، هر وقت که فشارها زیاد بود، درست مثل سربازهای سردار در بحبوحهٴ جنگهای تبریز، صدای صمیمی سردار را شنیدیم که با عتاب میگفت آهای آهای آنام قربان و بلند شدیم. این که مهم نبود، تعداد ما کم بود و تعداد مستبدین زیاد بود. مگر قرآن نگفته بود: ”چه بسیار گروههای کم و اندک که با اعتقاد و آرمان برگروههای بسیار ولی بیآرمان و بی اعتقاد پیروز میشوند چرا که خدا یار مقاومت کنندگان است.
”کم من فئه قلیله ـ غلبت فئه کثیره باذنالله والله مع صابرین“
بله این تکیه کلام سردار در گوشمان طنین میانداخت همیشه ، آنجا که میگفت آزدان، آز، چخدان، چخ، گله لر (از کم، کم، از زیاد، زیاد میآید) و اینطور بود که امروز فرزندان ونوادگان سردار زیاد شدند چرا که از هر قطرهٴ خون سردار و هر مجاهدی که بر خاک افتاد، دهها مجاهد بر خاست، لاله ها روئیدند.
کمثل حبه انبتت سبع سنابل ـ فی کل سنبله مائه حبه والله بضاعف لمن یشاء والله واسع علیم“
همانند دانهای که هفت خوشه می رویاند که در هر خوشه، صددانه، خدا چندبرابر میکند برآنکه بخواهد و خدا گشایش دهنده علیم است.
به این ترتیب اگرچه ستاره های این خلق را هربار در آسمانهای شهادت غرق کردند، اما باز هم آسمان این میهن همیشه غرق ستاره ها بود و چنین بود که از خون سرداران و سالاران آزادی، نسل جدیدی خوشه کرد، درگذرگاه شب تار، همانجایی که ستارخان روبه دروازهٴ نور پیکار میکرد، اخگران سرخ خوشه زدند ”ثقه الاسلام“ها، ”شیخ سلیم“ها، ”خیابانی“ها، ”فرزندان علی موسیو“ و ”حاجعلی دوافروش“، ”حنیف نژاد“ها، ” محسن“ ها، ”بدیعزادگان“ها ، ”صمد“ها، ”گلسرخی“ها و هزاران گل سرخ دیگر. (درود بررجوی)
خوشه ها وه چه ستاره پرگل. خوشه اخگر سرخ، با طنینهای سترگ، کاقبت کوره خورشید گدازان خواهد شد و طومار هر گونه ستم و استثمار را در هم خواهد پیچید بلی ما تمام خلقت و طبیعت را گواه میگیریم که سرانجام زمستان بهره کشی و استثمار سپری خواهد شد و با به کمال رسیدن انقلابمان باز هم روح سردار، خنده بر لب، همچون گل خورشید بر کوه بلند، جلوه خواهد کرد.
سردار ملی همیشه اینطور می اندیشید: هر وقت دل ایران آزاد شد، دل من نیز آزاد خواهد شد. وقتی تبریز بخندد دل من هم خواهد خندید (احساسات جمعیت)
و ما مجاهدین امروز برآنیم که دل تبریز را، یعنی نبض تمام ایران را به شادی و لبخند بیاوریم تا سردار هم بخندد. داشتم زادگاه تاریخی، سیاسی و عقیدتی مجاهدین خلق را میگفتم. در تبریز که حالا میرسیم به زادگاه تشکیلاتی ما، که فکر میکنم با وجود شهید بنیانگذار ”محمدحنیف نژاد“ احتیاجی به شرح ندارد، باز هم سردار فرزند دیگری را فرستاد، شاید خواهرها و برادرهایش را جمع بکند، در گوشه کنار کشور، پس این تبریز شعر مشعل داران برای هر مجاهد خلق نه یک دیار، دیار غیر.... و نه یک وادی ناآشنا، بلکه زادگاه درد آشنای سیاسی ـ عقیدتی و تشکیلاتی اش هست که امروز من هم به زیارتش نائل شده ام. بارخدایا ما را برای میراث سردار همهٴ اولیا و سردارانت شایسته کن. خدایا شهدای آزادی را که شهدای راه تو هستند ما را شایسته کن، برای برداشتن کوله بارهاشون پس ما را برای شهر، شهر ستار و خیابانی، شهر مجاهدان و مبارزان، شهر 29بهمن، فرزندان شایستهای قرار بده، آنقدر که کاری کنیم که آذربایجان و بل تمام ایران بطور پایدار و مستمر لبخند شادی بر لب داشته باشند چنانکه سردار میخواست .(ادامه👇
”کم من فئه قلیله ـ غلبت فئه کثیره باذنالله والله مع صابرین“
بله این تکیه کلام سردار در گوشمان طنین میانداخت همیشه ، آنجا که میگفت آزدان، آز، چخدان، چخ، گله لر (از کم، کم، از زیاد، زیاد میآید) و اینطور بود که امروز فرزندان ونوادگان سردار زیاد شدند چرا که از هر قطرهٴ خون سردار و هر مجاهدی که بر خاک افتاد، دهها مجاهد بر خاست، لاله ها روئیدند.
کمثل حبه انبتت سبع سنابل ـ فی کل سنبله مائه حبه والله بضاعف لمن یشاء والله واسع علیم“
همانند دانهای که هفت خوشه می رویاند که در هر خوشه، صددانه، خدا چندبرابر میکند برآنکه بخواهد و خدا گشایش دهنده علیم است.
به این ترتیب اگرچه ستاره های این خلق را هربار در آسمانهای شهادت غرق کردند، اما باز هم آسمان این میهن همیشه غرق ستاره ها بود و چنین بود که از خون سرداران و سالاران آزادی، نسل جدیدی خوشه کرد، درگذرگاه شب تار، همانجایی که ستارخان روبه دروازهٴ نور پیکار میکرد، اخگران سرخ خوشه زدند ”ثقه الاسلام“ها، ”شیخ سلیم“ها، ”خیابانی“ها، ”فرزندان علی موسیو“ و ”حاجعلی دوافروش“، ”حنیف نژاد“ها، ” محسن“ ها، ”بدیعزادگان“ها ، ”صمد“ها، ”گلسرخی“ها و هزاران گل سرخ دیگر. (درود بررجوی)
خوشه ها وه چه ستاره پرگل. خوشه اخگر سرخ، با طنینهای سترگ، کاقبت کوره خورشید گدازان خواهد شد و طومار هر گونه ستم و استثمار را در هم خواهد پیچید بلی ما تمام خلقت و طبیعت را گواه میگیریم که سرانجام زمستان بهره کشی و استثمار سپری خواهد شد و با به کمال رسیدن انقلابمان باز هم روح سردار، خنده بر لب، همچون گل خورشید بر کوه بلند، جلوه خواهد کرد.
سردار ملی همیشه اینطور می اندیشید: هر وقت دل ایران آزاد شد، دل من نیز آزاد خواهد شد. وقتی تبریز بخندد دل من هم خواهد خندید (احساسات جمعیت)
و ما مجاهدین امروز برآنیم که دل تبریز را، یعنی نبض تمام ایران را به شادی و لبخند بیاوریم تا سردار هم بخندد. داشتم زادگاه تاریخی، سیاسی و عقیدتی مجاهدین خلق را میگفتم. در تبریز که حالا میرسیم به زادگاه تشکیلاتی ما، که فکر میکنم با وجود شهید بنیانگذار ”محمدحنیف نژاد“ احتیاجی به شرح ندارد، باز هم سردار فرزند دیگری را فرستاد، شاید خواهرها و برادرهایش را جمع بکند، در گوشه کنار کشور، پس این تبریز شعر مشعل داران برای هر مجاهد خلق نه یک دیار، دیار غیر.... و نه یک وادی ناآشنا، بلکه زادگاه درد آشنای سیاسی ـ عقیدتی و تشکیلاتی اش هست که امروز من هم به زیارتش نائل شده ام. بارخدایا ما را برای میراث سردار همهٴ اولیا و سردارانت شایسته کن. خدایا شهدای آزادی را که شهدای راه تو هستند ما را شایسته کن، برای برداشتن کوله بارهاشون پس ما را برای شهر، شهر ستار و خیابانی، شهر مجاهدان و مبارزان، شهر 29بهمن، فرزندان شایستهای قرار بده، آنقدر که کاری کنیم که آذربایجان و بل تمام ایران بطور پایدار و مستمر لبخند شادی بر لب داشته باشند چنانکه سردار میخواست .(ادامه👇