استراتژی قیام
1.44K subscribers
909 photos
1.53K videos
23 files
1.62K links
🔸آموزش‌های مسعود رجوی برای نسل جوان
پیام‌ها و سخنرانی‌ها

ادمین تماس:
@Yasser_2022
اینستاگرام
instagram.com/strategyghiam
Download Telegram
غافل از اينكه «فعال مايشاء» از مشتقات توحيد و منزه بودن خدا از هرگونه بي عدالتي است. تجلي و جلوه عدالت مطلق است. به همين خاطر در هر ركعت نماز دوبار بايد سجده كرد و «سبحان ربي» گفت و خدا را منزه و برتر از اين لاطلائات شمرد.
در سجودت كاش رو گردانيي معني سبحان ربي دانيي
برميگردم به امام صادق در همان درسهاي تبيين جهان:
«در يكطرف طبقات و حكما و روشنفكران وابسته به آنها بودند، كه دلشان ميخواست كارهاي خدا مثل كارهاي خودشان، بي حكمت و بيدليل و منطق باشد. در آنطرف ديگر، مبلغين و روشنفكران انقلابي تشيع بودند كه اين انديشه را نميپذيرفتند و زير بارش نميرفتند. هر دعوايي بر سر مسايل تئوريك، به يك جايي راه ميبرد، روي آسمان كه دعوا نميكنيم!
اين قضيه تئوريزه شد و بالاخره از عدالت خدا سر در آورد؛ به اين ترتيب كه در فرهنگ آنها خدا عادل نيست، به اين نياز داشتند و اين نتيجه را ميگرفتند. انكار عدل خدا، قدم بعدياش، به اين منجر ميشد كه حرف خليفه هم مثل حرف خدا احتياجي به پرسوجو و سؤال نداشته باشد. هراندازه پاي عدل خدا شل ميشد، پاي جبر و اختناق اجتماعي محكمتر ميشد.
اين تمايل، بعداً مسير تدوين تئوريكش را طي كرد، شكل گرفت و اشاعره(جبرگرايان يا جبريون صرف) را نتيجه داد. در برابر اينها، روشنفكران و انقلابيون و ائمه تشيع كه آبشخور پاك توحيدي داشتند، مطرح ميكردند كه خداي “واحد” و “صمد” به هيچوجه نميتواند ظالم بوده و كارهايش از روي نابخردي و بي حكمتي باشد. چرا كه توحيد در معناي عميقش اصولاً از عين عدل و حكمت، جدا نيست».
«در مقابل چنين اقدامات و چنين برخوردهايي بود كه حضرت صادق(ع) از شرايط بالنسبه دموكراتيك يا نيمه دموكراتيك دوران گذار اموي به عباسي، استفاده كرد و با يك كار عظيم تئوريك به نسبت آن دوره، چهارهزار دانشجو را جمع كرد، اصول اسلام را تدوين نموده و به آنان آموزش داد. به اينترتيب، اصول اسلام را از دستبرد غاصبين و منحرفين زمان مصون نگهداشت و اصول مذهب جعفري ـشيعه جعفريـ كه اصول همان اسلام راستين است، پرداخته شد. يعني عدل، مشتق از توحيد و امامت مشتق از نبوت. تا بهاينترتيب و با اين تأكيدات، براي فتنهجوها ديگر جايي براي ازكليتانداختن و ازشمولانداختن اين قواعد اساسي نماند. براي چه؟ براي اينكه خلفا با نبوتي كه تعميم پيدانكند و بر سر حقوق ائمه پافشاري نكند، درگيري نداشتند. پيغمبر هم كه آمده و رفته است، پس بگذار به صورت يك اصل بي آزار، باشد!
اين چنين بود كه اسلام راستين، براي مشخص شدن مرزهايش با اسلام ستمكارها و اسلام يزيدها، و به جهت تخصيص و مشخص شدن مرزهايش، شيعه «جعفري» نام گرفت.
كمااينكه امروز وقتي ما در اعلاميه هاي رسمي مان، بعد از نام خدا، نام خلق را ميآوريم، به مفهوم اين نيست كه بخواهيم چيز جديدي آورده باشيم و مثلاًً خلق را بهجاي خدا بنشانيم! تأكيد و تصريح به اين خاطر است كه نشان بدهيم خداي مورد پرستش ما، خداي خلقهاست، خداي آزادي خلقها، خدايي كه از قبل احقاق حقوق خلقها ميتوان بهآن رسيد؛ نه خداي باسم هيي، در آن دوردستها، توي آسمان، كه شاهان هم با همه شيطان صفتيهايشان مدعي پرستش آن هستند.
ما ميخواهيم بفهمانيم كه اين خداي مطلق، امروز عملاً در مسير يك نسبي، در مسيري كه همان راه خلقها و راه آزادي آنها ميباشد، قابل حصول و وصول است. همانطور كه در زيارت عاشورا ميخوانيم “بَرئَت إليَ الله وَ إليَكم” “از آنها تبري ميجويم، فاصله ميگيرم و ميگريزم به جانب خدا و شما” براي چه؟ براي اينكه حسين ع هم به طور نسبي تجلي ارزشها و راه خداست.
باز در همان زيارت عاشورا ميخوانيم “السلام عليك يا ثارالله” خون خدا! درود بر تو اي خون خدا»!

@Strategy_gh
Audio
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
فایل صوتی:
🔉🔸عدل، نخستين اصل مذهب شيعه جعفري

@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️

🔸عدالت اجتماعي
پس از آزادي، عمده دعواي ما با خميني بر سر عدالت اجتماعي بود.
همچنان كه در پيامهاي پيشين گفته ام:
«از مهر1344 تا مهر1357 خميني بهمدت 13سال در عراق بود. اين 13سال را ميتوان به3دوره كاملاًً مشخص و متمايز تقسيم كرد:
ـ روزگار بريدگي از 44تا50 بهمدت 6سال.
ـ روزگار افول پس از آغاز مبارزه مسلحانه از 50تا56
ـ روزگار سربرداشتن تحت تأثير كارتر و فضاي باز سياسي در رژيم شاه از 56تا57 و رسيدن به قدرت.
خميني در سالهاي44و45، دو سه نامه خصوصي به منتظري و نجفي مرعشي نوشته و يك سخنراني هم ايراد كردهاست كه بدون پرداختن بهرژيم شاه يا كمترين مخالفت با آن، سلاطين و رؤساي جمهور اسلام را نصيحت كردهاست كه “دست برادري بدهند!”
در سال46 به هويدا نخستوزير شاه تظلم كرده و مينويسد “آيا علماي اسلام كه حافظ استقلال و تماميت كشورهاي اسلامي هستند، گناهي جز نصيحت دارند؟”
از سال1346 تا سال1350 خميني فقط 6نامه خصوصي، دو پيام كوتاه(يكي به زايران حج و ديگري به دول و ملل اسلامي) و يك مصاحبه با نماينده الفتح درباره كمك بهمجاهدان الفتح دارد و نسبت به تمام مسايلي كه در اين فاصله در ايران اتفاق افتاده، از اعدام عاملان ترور حسنعلي منصور، نخستوزير شاه گرفته تا مراسم تاجگذاري و تظاهرات دانشجويان و شهادت جهان پهلوان تختي و تظاهرات دانشجويان در سال48؛ سكوت اتخاذ ميكند»(پيام 22بهمن 1379).
روزگار بريدگي و افول خميني از 1344تا1356، دوازده سال بهدرازا كشيد تا وقتي كه كارتر در آمريكا رويكارآمد و فضاي باز سياسي را به رژيم شاه تحميل كرد. پس از اينكه شاه، اعدام و شكنجه سيستماتيك را زير فشار كارتر متوقف كرد، فوران اجتماعي و قيامهاي بلاوقفه يي آغاز شد كه ضمن 27ماه از آبان1355 تا بهمن1357 به سرنگوني رژيم سلطنتي راه برد. خميني نزديك به يكسال صبر كرد و اوضاع و احوال را سبك و سنگين ميكرد و وقتي مطمئن شد كه ديگر كار رژيم شاه تمام است، وارد گود شد. تا آن زمان، در برابر مجاهدين سكوت پيشه كرده بود.
اما همانطور كه در فصلهاي قبلي گفتيم، حالا ديگر فرصت را براي تصفيه حساب با مجاهدين و آرمان «جامعه بي طبقه توحيدي» كه بر سنگ مزار هر مجاهد خلق نقش بسته، مناسب يافت و در مهر56 در مجلس درس خود در نجف گفت:
«يك دسته يي پيداشده كه اصل تمام احكام اسلام را ميگويند براي اين است كه يك عدالت اجتماعي بشود. طبقات از بين برود. اصلاً اسلام ديگر چيزي ندارد، توحيدش هم عبارت از توحيد در اين است كه ملتها همه به طور عدالت و به طور تساوي با هم زندگي بكنند. يعني، زندگي حيواني علي السواء. يك علفي همه بخورند و علي السواء با هم زندگي كنند و به هم كار نداشته باشند، همه از يك آخوري بخورند…
ميگويند، اصلاًمطلبي نيست، اسلام آمده است كه آدم بسازد، يعني يك آدمي كه طبقه نداشته باشد ديگر، همين را بسازد، يعني حيوان بسازد. اسلام آمدهاست كه انسان بسازد، اما انسان بي طبقه…»

@Strategy_gh
Audio
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
فایل صوتی:
🔉🔸عدالت اجتماعي

@Strategy_gh
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️

🔹ابعاد دجالیت وتحریف در رژیم ولایت فقیه


@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️

🔹ابعاد دجالیت وتحریف در رژیم ولایت فقیه
آیا ابعاد دجالیت و تحریف را میبینید؟ سطح درك و فهم و سواد و بی شعوری «امام امت» و «ولایت مطلقه فقیه» و به اصطلاح «انقلابی ترین فرد جهان، آیت الله خمینی» را چطور؟
آیا محض نمونه یك كلمه را از قول مجاهدین درست نقل كرده است؟ آیا حرف مجاهدین زندگی حیوانی علی السواء بوده است و اینكه همه با هم یك علفی, از یك آخوری بخورند؟ آیا این چیزی جز لجن پراكنی است؟
خمینی در شهریور58 هم افاضاتی درباره اقتصاد و كسانی كه انسان را حیوان میدانند به این شرح برای كاركنان رادیو رژیم بیان كرد:
«من نمیتوانم تصور کنم، هیچ عاقلی نمیتواند تصور کند که بگویند ما خونهایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود، ما جوانهایمان را دادیم که خانه ارزان بشود، این منطق باطلی است که شاید کسانی انداخته باشند، مغرضها انداخته باشند، توی دهنه ای مردم که بگویند ما خوندادیم که مثلاًً کشاورزیمان چه بشود. آدم خودش را به کشتن نمیدهد که کشاورزیاش چه بشود.
همه دیدید که تمام قشرها، خانمها ریختند توی خیابانها، جوانان ریختند توی خیابانها، در پشت بامها در کوچه و برزن و همهجا، فریادشان این بود که اسلام میخواهیم، برای اسلام است که انسان میتواند جانش را بدهد، اولیای ما هم برای اسلام جاندادند نه برای اقتصاد، اقتصاد قابل این نیست.
آنهایی که دم از اقتصاد میزنند و زیربنای همه چیز را اقتصاد میدانند از باب اینکه انسان را نمیدانند یعنی چه، خیال میکنند انسان یک حیوانی است که همان خورد و خوراک است. منتها خورد و خوراک این حیوان با حیوانات دیگر یک فرقی دارد. این چلوکباب میخورد، او کاه میخورد. اما هر دو حیوانند، اینهایی که زیربنای همهچیز را اقتصاد میدانند، اینها انسان را حیوان میدانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است. زیربنای همه چیزش، الاغ هم زیربنای همه چیزش اقتصادش است».
30سال پیش باز هم من در همان درسهای تبیین جهان در سال58، جواب را چنین دادم:

@Strategy_gh
«هر عنصر انقلابی پذیرفته است كه مجموعه حركات جهان را بایستی تكاملی و رو به بالا بررسی كرد، یعنی بالایی هست. این یكی از مفاهیم توحید در ابعاد وجودشناسانه و به اصطلاح آنتولوژیك است. ابعاد جامعه شناسانه و تاریخی را هم كه نگاه كنیم، دقیقاً وضع به همین منوال است.
توحید اجتماعی، محصول بلافصل توحید وجودشناسانه است كه برحسب آن، سمت رهایی بخش و یگانه ساز حركت اجتماعی، نتیجه گیری میشود. یعنی حركت تاریخ و جامعه به جانب امحای تضادهای طبقاتی و وصول به جامعه “بی طبقه توحیدی” و دستیابی به عالیترین قلل “قسط” و “یگانگی” است. راستی چطور میتوان بدون اعتقاد به چنین جامعهیی و به چنین سمتی، خود را موحد پنداشت؟ و از آرمان یگانگی انسان با جوهر هستی، یعنی خدا و اجتماع، دم زد! به این ترتیب، نفی حركت خودبه خودی و كور، و كنارگذاشتن آن، در كل جهان، ما را به نتایج تبعی عالی دیگری در امر حركت تاریخ و جامعه رهنمون میشود… یعنی مسأله نبوت!
“نبوت”: برحسب فلسفه این اصل، صرفنظر از مبانی اقتصادی و اكونومیك، تكامل جامعه و تاریخ مستلزم حضور عنصر رهبری كننده، عنصر آگاه و عنصری ایدئولوژیك و سیاسی است. یعنی چه؟ یعنی چنین نیست كه زیربنا به تنهایی، تمام كارها و مسایل را حل كند.
تكامل تاریخ تماماً جبری و غیرآگاهانه نیست با مسامحه، اگر كلمات زیربنا و روبنا را به كار ببریم، ولو اینكه زیربنا جبری و غیرارادی باشد، ولی روبنایش آگاهانه و ارادی است. و این همان رسالت و مسئولیت انسان است، و از همینجاست كه رسالت انبیا و مسئولیت احزاب و اقشار آگاه و پیشتاز مشخص میشود».
«بسم الله الرحمن رحیم
لَقَد أَرسَلنَا رسلَنَا بالبَینَات وَأَنزَلنَا مَعَهم الكتَابَ وَالمیزَان
مشاهده میكنیم كه در همین آیه به چه كلمات جالبی اشاره شده است:
ما رسولان را با “بینات” و “نشانه”های لازم ـكه براساس آن نشانهها، جمع بندی، نتیجه گیری، تبیین و تفسیر به عمل میآیدـ فرستادیم، و با ایشان “كتاب” و “ترازو” كتاب و میزان فرستادیم.
لیقومَ النَّاس بالقسط
تا مردم قیام كنند، تا خلقها قیام كنند برای قسط كاركرد رسالت به “قسط”؛ كه معنی آن روشن است و در همین رابطه:
وَأَنزَلنَا الحَدیدَ فیه بَأسٌ شَدیدٌ وَمَنَافع للنَّاس
آهن سمبل سلاح را فرو فرستادیم كه در آن استواری و سختی شدید است و منافعی برای مردم دارد (از زاویه منفعت برای مردم به آن نگاه شده است).
بنابراین، فقط با كتاب و معیار و میزان است كه آدم از افراط و تفریط، از راستروی و چپروی، از “شلكن، سفتكن”های نوسانی و مقطعی برحذر خواهدماند؛ درست همانطور كه بدون ترازو نخواهیم توانست دقیق بسنجیم، وزن و ارزیابی كنیم. وگرنه به قول قرآن:
“وَمَن كَانَ فی هَـذه أَعمَی فَهوَ فیالآخرَه أَعمَی وَأَضَلّ سَبیلاً”
اگر این فهم و این ترازو در كار نباشد، آدم ناآگاهانه قدم برمیدارد:

@Strategy_gh
كسی كه در این دنیا كور است، در آن دنیا كور و گم راهتر خواهد بود، البته نیازی به تذكر نیست كه براساس عقیده زیستن، حركت كردن و مردن واقعاً چقدر دشوار است. رنج امانت ـ همان امانتی كه آسمانها، زمین و كوهها از به دوش كشیدنش ابا میكردند ـ حقیقتاً، رنجی است كه برای تحملش، دلها احتیاج به سعه صدر، تحمل و ظرفیت فراوان دارد. و از قضا، درست در همینجاست كه مسئولیت انسانی، خودش را خاطرنشان میكند. جاذبه ثروت، جاه، مقام و نام را بایستی كنار گذاشت، و سختی، بدنامی و مرگ را استقبال كرد؛ بهراستی هم كه كار مشكلی است».
«پس با این دیدگاه، وقتی از عدل و قسط صحبت میكنیم، دیگر كار ذهنی نكردهایم، دیگر واژه بازی نمیكنیم، دیگر كلمات را مفت و مسلم بهكار نمیبریم.
در این حالت ظالم معنای خاص خودش را دارد، ستم و ستمگری، معنای عینی خود را دارد؛ زیرا ضدتكاملی است، زیرا مانع انطباق و وحدت و یگانگی است. دیكتاتوری، انحصارطلبی و خفقان هیچگونه تطابقی با ناموس آفرینش و با سرنوشت انسانی ندارند و محكوم به نابودی هستند. حركت بهسمت بروز هرچه بیشتر اصالت والای انسان است. هرگونه بهبندكشیدن انسان، هرگونه تحقیر انسان، بر اساس اختلافهای طبقاتی، براساس اختلافهای جنسیزن و مرد، براساس اختلافهای نژادیافسانههای مبتذل برتری نژادی و بر اساس استثمار؛ همه و همه چون پوشال باید فروبریزند، چون ضدتكاملی هستند، چون ضدانطباقی هستند، چون مانع گسترش روزافزون سلطه آدمی بر جهان هستند، پس باطل هستند، پس در مقابلشان نباید تزلزل نشان داد، به عكس باید در مقابل آنها سفت و سخت ایستاد؛ به این معنی، خدا با ماست!
نظامها و حكومتهای كهنه و ارتجاعی باید بروند، آنچه با ناموس جهان یگانه تر است، آن باید باقی بماند. وقتی شما عكس میاندازید، از میان همه تصاویر كدام را انتخاب میكنید؟ آن یكی كه شبیه تر است، یگانه تراست، آنكه تطابق بیشتر دارد. كمیت مهم نیست، مهم نیست كه عكس خیلی بزرگ باشد، مهم شباهت آن است، كیفیت آن به كیفیت شما نزدیك باشد. پس بگذارید طغیانگرها، علیه اصحاب تطابق و كمال، هرتوطئه یی كه میخواهند، بكنند؛ در حقیقت آنها گور خودشان را میكنند، محكوم هستند و در تاریخ بیاتدادند. زایندگی و بالندگی از آن نیروهای حق طلب است، و چرا كه نباشد؟ مگر اینها صالح تر و اصلح نیستند؟ مگر لایق تر نیستند؟ مگر در روند تكامل، خواستنی تر نیستند؟»

@Strategy_gh
Audio
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
فایل صوتی:
🔉🔹ابعاد دجالیت وتحریف در رژیم ولایت فقیه

@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️

🔸قاعده تطبيق
ببینیم این مسئله تطبیق، کاربرد این قاعده تطبیق، چه کمکهایی در حل مسایل و تضادهای اجتماعی خواهد کرد.
همزمان با پيچيده ترشدن روابط و تضادها، شيوه هاي حل و برخورد ما با مسايل هم بايستي پيچيده تر شوند. يعني درواقع، راه حل هاي ما بايستي با سطح پيچيدگي آن مساًله يا آن تضاد، تطبيق پيدا كند. در برخوردهاي سياسيـ استراتژيك، اين تطابق بايستي با درك قانونمنديها، تضادهاي اجتماعي، ابعاد آنها در جامعه و درنظرگرفتن كشش عوامل عيني و ذهني يا حد كشش آنها، ايجاد شود. مثلاً وقتي صحبت از يك انقلاب است، بايد ديد عوامل عيني و ذهني، يعني آگاهي توده يي مردم و شدت تضادهاي اقتصاديـاجتماعي در چه سطحي است، و از اين طريق راه حل مناسب و مطابق ارايه داد. هنگامي كه ميخواهيم خط مشي سياسي طرح كنيم. حتي وقتي ميخواهيم شعار بدهيم، بايد ببينيم چه شعاري يا چه برنامه يي مناسب و مطابق است.
اگر ما قضايا و مسايل اجتماعي را صرفاً اقتصادي(اكونوميك) ببينيم، و فكركنيم كه همة تحولات اجتماعي، معلول و زاييدة بلافصل عوامل اقتصادي هستند، همين ولاغير(كمااينكه به عكس، اگر به عوامل اقتصادي، به عوامل بنيادي و مبنايي توجه نكنيم و فقط چيزهاي آرماني و ايده يي را در نظر بگيريم)؛ آيا قادر خواهيم بود كه خط مشي درست و منطبقي پيشنهاد كنيم؟ برنامه درستي عرضه كنيم؟ بعد اقتصادي در جاي خود، و بعد آرماني نيز در جاي خود درست است، ولي ما بايد همة اينها را باهم ببينيم. راهحلهاي صحيح از مطابقت تحليل با واقعيت بيرون ميآيد. بههمين دليل بايستي دقيقاً توجه كرد كه پيادهكردن يك تز، يا آرمان اجتماعي، در هركشور و هرجامعة خاص، بايستي با خصوصيات و ويژگي آن جامعه تطبيق داده شود. يعني پياده كردن يك آرمان در هرجا، روشهاي مناسب خودش را طلب ميكند. همچنين به شرايط تاريخي هم بايستي توجه داشت ـ به مجموعه آن شرايط ـ و با آن منطبق ش كرد. طرح شعارهاي نادرست، غيرمنطبق با زمان، خواه جلوتر باشد يا عقب تر؛ چپروانه يا راست روانه خواهد بود. همه برخوردهاي ما بايستي منطبق، مطابق و متطابق با واقعيتهايي باشد كه در آن محصور هستيم. رابطه مان با گروهها، نيروها و احزاب مختلف، بايد با درجه عيني وحدت يا تضادي كه با ما دارند، منطبق باشد. در يك چيزهايي ممكن است وحدت و در يك چيزهايي اختلاف داشته باشيم؛ اگر مطلقاً اختلاف داريم، پس دشمن يم و اگر مطلقاً وحدت داريم، پس در يك تشكيلات و يك سازمان هستيم. آنچه مهم است، اين است كه برخوردها و راه حل هايمان، بايستي منطبق با واقعيت باشد و با آن تطابق كند. اگر در تشخيص تضاد اصلي اشتباه كنيم، همه حسابها به هم مي ريزد».

@Strategy_gh
Audio
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
فایل صوتی:
🔉🔸قاعده تطبيق

@Strategy_gh
✍️سند متنی:
⚜️استراتژی قیام و سرنگونی⚜️

🔹معنی اسلام
«پس این ایدئولوژی، ایدئولوژی تطبیق یا تسلیم، دیگر نه یك چیز مجازی، بلكه چیزی است كه از متن واقعیت می جوشد، واقعیتی كه با تمام طول و تفصیل به آن اشاره كردیم؛ و اینچنین باید باشد كه قدرت حل مسایل را داشته باشد. یعنی براساس چنین جهان بینییی خواهیم توانست همه مشكلاتی كه در راه با آن مواجه میشویم را در هر مقطع تاریخی بالاخره با شیوه های تطبیق انقلابی و اسلامی حل كنیم. جامعه را به سمت تسلیم، اسلام و تطابق هرچه بیشتر، یعنی نفی استثمار، یعنی امحای طبقات، پیش ببریم. بنابراین با اسلام و تسلیم ما نمیخواهیم ـ و هیچوقت هم چنین نبودهـ كه به تودهها افیون تزریق كنیم، هرگز! نمیخواهیم از تسلیم تخدیرآمیز صحبت كنیم، هرگز! به همان دلیل كه از ابراهیم گفتیم و تا همین امروز نیز، ما میخواهیم در اینها، عنصر انقلابی بودن را، قیام به قسط و شورش انقلابی را، مطرح كنیم».
«به همین دلیل باز خود قرآن می پرسد:
“أَفَغَیرَ دین الله یبغونَ وَلَه أَسلَمَ مَن فیالسَمَاوَات وَالأَرض”
آیا جز همین راه كه راه خداست و دینی كه دین خداست، چیزی میجویید؟ درحالیكه همه چیزها در همین خط هستند، همه چیزها در آسمانها و زمین به همین سمت هستند. یعنی آیا دنبال چیزی جز نظام و سنت تكاملی میگردید و به آن گردن میگذارید؟ مگر غیر از این است كه همة پدیده ها مجبورند خودشان را با آن تطبیق بدهند؟ پس از این قرار، وقتی كه صحبت از اسلام میكنیم، منظور تسلیم و تطبیق هرچه بیشتر با نظام آفرینش است، و بر این اساس، كدام انقلابی آزادهیی است كه به این راه گردن نگذارد؟
اسلام از باب افعال است، یعنی تطبیق دادن؛ تطبیقدادن چی؟ تطبیق یافتن با چی؟ با اساس خلقت و ناموس هستی. مگر نبود در مقدمات صحبتمان از ایدئولوژی، دنبال این میگشتیم كه باید جهان را بشناسیم و خودمان را با آن تطبیق دهیم؟ این همان تطبیقی است كه دربردارنده كمال، هدایت، خوشبختی و رستگاری است. دیگر اینجا وقتی به رستگاری میرسیم، نه یك اسطوره است و نه یك فریب؛ بلكه یك واقعیت محض است. به همین دلیل خود قرآن میگوید كه:
“فَأَقم وَجهَكَ للدین حَنیفاً فطرَةَ اللَه الَتی فَطَرَ النَاسَ عَلَیهَا”

@Strategy_gh
پس رویت را بگردان به جانب آن دینی كه فطرت و ناموس خود آفرینش است و ناموس خود این مردم، بر این اساس و بر همان روال آفریده شده است.
از كدام مسیر؟ مگر ما در بحث اول مان دنبال آن حركت محوری جهان نمی گشتیم كه خودمان را با آن تطبیق دهیم؟ مثل آن قطار؟ خیلی خوب، حالا قرآن جواب میدهد:
“فَإن أَسلَموا فَقَد اهتَدَوا”
اگر در همین مسیر رفتند و تطبیق پیدا كردند، هدایت میشوند، رستگار میشوند، راه می یابند.
“وَإن تَوَلَوا فَإنَمَا عَلَیكَ البَلاَغ”
اگر هم پشت كردند، وظیفه تو فقط ابلاغ پیام است.
خیلی خوب، تو كه پیغمبر هستی! ابلاغ و گفتن ش با تو است؛ چون مكانیسم تطابقی و مكانیسم تكاملی، كار خود را خواهد كرد؛ طرد خواهد كرد، لعنت خواهد كرد، یعنی پرت خواهد كرد، نفرین خواهد كرد. از این آیه ضمناً اینهم برمیآید كه تطبیق انسان، تطبیقی است آگاهانه و ارادی، یعنی انسان میتواند خود را تطبیق بدهد یا میتواند ندهد، و به سنن آفرینش پشت كند؛ كه البته در اینصورت لعنت خواهد شد و این لعنت دیگر یك دشنام نیست، یك واقعیت محض است.
لعنت یعنی نفرین، نفرین مخفف “نیافرین”، یعنی آفرینش آن نفی میشود. دیگر استمرار نخواهد داشت، دیگر بقا نخواهد داشت.
خوب، همانطور كه میدانیم، این تطبیق از دیدگاه قرآن، از نسبی ترین صور، از پایین ترین درجات شروع میشود تا ملاقات با خدا:
“إلَی رَبكَ منتَهَاهَا”
به سوی پروردگار توست انتهای آن
در همین جریان است كه انسان سیمای حیوانی اش را روزبه روز از دست داده و سیمای خدایی پیدا میكند؛ مدلی در پیش رو داریم، به همین دلیل قرآن میگوید رو به آن سوبگردان تا هرچه به آن شبیه تر شوی. راستی كه سرنوشت فرزند انسان چقدر متعالی است.»!
@Strategy_gh
Audio
⚜️ #استراتژی_قیام_و_سرنگونی ⚜️
فایل صوتی:
🔉🔹معنی اسلام

@Strategy_gh