هیچوقت برای زخم‌های زندگی‌ات پیشِ کسی ناله نکن؛
زخم‌ها بجز صاحبش، برای کسی درد ندارد

عشقتو به کردی سیوش کن

"هوژین"
واژه کردي به معني زندگي بخش، کسي که با اومدنش باعث میشه به زندگي برگردي و امید داشته باشي

" اورييم "
همه ي اون چیزی که بدن و روحت براي ادامه ي زندگي به اون نیاز داره

" ما نارم "
ماندگار من

" مالگم "
يعني تموم دارايي من، تموم چیزایی که این تو دنیا دارم همه خوبیا و قشنگیا

"کاژه"
کسی که کنارش آرامش داري، پناهگاه

پدر و مادرتون ممکنه در مورد شما اشتباه کنن، اگر میخوای واقعا موفق بشی راه قلبت، علاقه و استعدادتو برو، تو برای یک هدف خاص طراحی شدی و اگر توی اون مسیر باشی یک موفق واقعی خواهی بود، نشونه های اون مسیر رو از استعدادی که داری میتونی بفهمی

نذار دیگران تو رو از مسیر واقعی خودت دور کنن

نگاهت میکنم
خاموش . . .
و خاموشی زبان دارد
زبانِ عاشقان چشم است و
چشم از دل ، نشان دارد . . .

وقتی میخنده بهش بگید

من بهشتم همه در دیدنِ
خندیدنِ توست
تا تو باشی نشوم خیره
به لب هایِ کسی
اینجوری بازم از ذوق میخنده :)

تلنگری از زبان چارلز لمبرت:
یه همکار داشتم سر ماه که حقوق می‌گرفت تا ۱۵ روز ماه سیگار برگ می‌کشید، بهترین غذای رستوران رو می‌خورد اما نیمی از ماه رو غذای ساده از خونه می‌آورد. موقعی که از اونجا منتقل شدم کنارش نشستم و گفتم تا کی به این وضع ادامه میدی؟ با تعجب گفت کدوم وضع؟
گفتم زندگی نیمی اشرافی و نیمی گدایی. به چشمام خیره شد و گفت: تا حالا سیگار برگ کشیدی؟ گفتم نه. گفت تا حالا تاکسی دربست رفتی؟ گفتم نه! گفت تا حالا به یک کنسرت عالی رفته‌ای؟
گفتم نه.
گفت تا حالا غذای فرانسوی خورده.ای؟
گفتم نه!
گفت تا حالا تمام پولت رو برای کسی که دوستش داری هدیه خریدی تا خوشحالش کنی؟
گفتم نه.
گفت اصلا عاشق بوده‌ای؟
گفتم نه!
گفت تاحالا یک هفته از شهر بیرون رفته‌ای؟
گفتم نه!
گفت اصلا زندگی کرده‌ای؟
با درماندگی گفتم آره. نه. نمی‌دونم.
همین طور نگاهم میکرد نگاهی تحقیر آمیز.
اما حالا که نگاهش می‌کردم برایم جذاب بود.
موقع خداحافظی تکه کیک خامه‌ای در دست داشت تعارفم کرد و یه جمله بهم گفت که زندگیم رو عوض کرد، اون پرسید می‌دونی تا کی زنده‌ای؟ گفتم نه! گفت پس سعی کن دست کم نیمی از ماه را زندگی کنی.

پیشِ پُر رو ، پُر رو باش ..

‏یه آدمایی هستن
جدا از جنسیتشون؛‏
جدا از مجازی بودنشون؛‏
جدا از زیبایی یا زشتی ظاهریشون؛
‏ دوست داشتنین!
یعنی اصلا نمیشه دوسشون نداشت..
مثلا یکیش خودِ تو :)

یه جمله خوندم که جالب بود،شاید تو هم احتیاج داشته باشی بخونیش:
تو با این امید واهی که کسانی که آزارت دادن یه روزی متوجه کار بدشون میشن و تغییر میکنن،فقط خوب شدن خودت و زخمهات رو به تاخیر میندازی...

ترکیب نسل جدید و آهنگای قدیمی هم جالب بود 👌🏻

‏من همینم که میبینی
«ساکتم» برای اون آدمایی که نمیخوامشون
«پرحرفم» واسه اونایی که دوستشون دارم
«مغرورم» واسه آدمای بی لیاقت
«مهربونم» واسه اونایی که با ارزشن

و در نهایت آغوشِ تو امن ترین مکان است...

دکتر هلاکویی چقدر درست میگه که:
بهترین ها رو بخر و به هیچکس نگو!
رابطه ی عاطفی و عاشقانه داشته باش و به هیچکس نگو!
مسافرت برو و به هیچکس نگو!
تا موفقیتت توی کاری قطعی نشده هیچ کجا اونو جار نزن و به هیچکس نگو!
آدم ها عادت دارن که چیزای قشنگ رو خراب کن!

به عنوان کسی که دیروز عروسیش بوده خدمتتون عرض می‌کنم که قطعا نوعی افسردگی با عنوان افسردگی فردای عروسی وجود داره.
فکر کن دیروز آرایشگر داشتی، راننده داشتی، در ماشینو برات باز می‌کردن، لباس پرنسسی تنت بوده، تاج روی سرت، ماشینا تو خیابون برات بوق می‌زدن، همه نگات می‌کردن، هی باهات
و ازت عکس می‌گرفتن، همه بهت کادو می‌دادن، می‌رفتی برقصی همه‌ش اون وسط بودی بقیه نوبتی میومدن باهات برقصن، پول می‌ریختن رو سرت، …
یهو شب می‌خوابی صبح پا می‌شی می‌بینی امروز دیگه عنم نیستی.
آدم نابود می‌شه.

اگه یه داداش نداری که اینجوری هواتو داشته باشه باختی! ):

در یاد
حتی اگر صحبت کم شود🌱

‏لطفا نپرسید کل ترم داشتی چیکار می کردی که درس نخوندی. باید راجب بدختیام گریه می‌کردم و با دوستام آدما رو مسخره می‌کردم و بابت مسائلی که هیچوقت حل نمی‌شن با خودم کنار می‌اومدم. کلی کافه بود که منتظر بودن من فتحشون کنم. البته که باید مست می‌کردم و خب مشخصه که نمی‌شه از فیلم و سریال و خواب و گیم و مسافرت گذشت. در ضمن انتخاب واحد این ترمم خیلی خوب بود. احتمالاً ترم دیگه ام همینارو وردارم.

راه‌کارهای کمک کننده به تسکین اضطراب:

تمرین تنظیم تنفس
مدیتیشن
نوشتن موضوعات مضطرب کننده
فعالیت بدنی داشتن

این موارد باید به صورت روتین در زندگی هر روزه ما وجود داشته باشن تا تاثیرش قابل لمس باشه.

- چرا همه توجهت به تو بود و بهم نگاه نمیکردی :(

+ عزیزم نمیتونستم هم به تو نگاه کنم هم به توپ
رفتیم خونه یه دل سیر نگات میکنم باشه؟!

نیار دارم غیب شم؛ بی خبر برم یک ویلا توی یک ساحل دور افتاده و بارونی و خنک ، تا جایی که جا داره بخوابم، بیدار شم در بالکنو باز کنم، یه پتو بپیچم دورم، چای هلمو بخورم، و همونجوری که دارم به صدای موج های دریا و و بارون نم و پرنده ها گوش می‌‌دم، بدون هیچ دغدغه فکری ای کتابمو بخونم، سیگارمو بکشم و ذهنم خالی و خیالم راحت باشه. نیاز دارم از جایی که توش هستم فرار کنم و برم جایی که بهش تعلق دارم فقط استراحت کنم.
-دیاکو.

به چ کار آیدت آن دل ک به جانان نسپاری...!