بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
473 subscribers
1.73K photos
620 videos
131 files
2.09K links
عزم کرده ایم با موهبت #مهربانی و #صلح بر هژمونیِ ناصلحی در جهانشهر پایان دهیم.

مٲموریت ما:
#نشاء_بذر_مهربانی و #پرورش_جوانه_صلح

#Together_For_Peace
--------
Spread Of Peace & Small Kindness Foundation

لینک ارتباطی:
@Raouf_Azari
Download Telegram
شوراهای شهر، شهرداران و فرماندارانی که قصد دارند شهر حوزه مسئولیت شان، در مسیر پایداری تغییری یا جهشی داشته باشد، این مؤلفه ها را ببینند و برنامه ریزی و اقدام را شروع کنند.

شورا و شهردار شهر صلح و مهربانی، آیا در چشم اندازشان، تغییری هست یا فقط تفکر سازه ای را دنبال می کنند؟

سردشت، سالهاست در تفکر سازه ای، گرفتار است و اگر در چشم انداز شورا و شهرداری، کمی کاهش درهم تنیدگی و ترافیک و خشونت، متصور هست، لازم است که از سازه گرایی به جامعه گرایی، هنرورزی و معماری و پایداری محیط زیستی تغییر رویه داد..

شاید بدانید ولی اگر نمی دانید، بدانید که بخش قابل توجهی از خشونت موجود در یک شهر، به شیوه مستقیم به فضاهای عمومی مرتبط اند.

آنجا که موازنه سیما و ظاهر و معماری شهر، سطوح برخوداری، هنر و رنگ و ادبیات، امنیت چند وجهی و پایداری محیط زیستی، بهم می خورد و شهروندان، مجالی و فضایی برای برونداد فشارها یا فرصتی برای درنگ در خود و باخود، پیدا نمی کنند.

امید است این تغییر استراتژیک، از تابلوی شهر، آغاز شود و این رنگین تابلوی چندزبانه، با نام مقدس"شهر صلح و مهربانی"، بر تارگ شهر، آویخته شود ..

#شهر_صلح_و_مهربانی

@sopskf
بنیاد توسعه صلح و مهربانی های کوچک
Photo
و صلح، از نام مبارک شهری آغاز می شود که خود، روزگاران دوری، قربانی جنگی نامبارک و بمبارانی  و بمباران هایی پی در پی  و شیمیایی شد!

رنج و دردی جانکاه دید که اکنون بعد از سی و شش سال نیز، همچنان جان می ستاند و عزیز خیر و شایستگانی[ حاج حسن های واحدی نوعی] می گیرد که شهری و شهرهایی و منطقه ای در سوگش، سرودخداحافظی می خوانند..

اما هرگز و هرگز، از پا ننشست و ننشستند و استوارچون بلوط و جاری چون زاب، نفس زندگی به محیط پیرامونی هدیه کردند و عدم کاربست سلاح کشتار جمعی، شعارشان شد و برقراری صلح پایدار در جهان پیام و مرام و کنش شان...

تابلوی ورودی شهر صلح و مهربانی...
تاریخ نصب:ابتدای دهه ۹۰شمسی

@sopskf
به پا خاستن دوباره و ابرامِ در مسیر عبور از موانع تا رسیدن به هدف

بر اساس تجربه زیسته ی پر رنج یک جانباز شیمیایی حلبچه[ماموستا کامیل عبدالقادر ویس]*
---
‌‌ ارایه شده درمیزگرد چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت👇
https://t.me/Sopskf/5952

"رژیم صدام در عراق، به درازنای ده ها سال، دژخیمانه با حلبچه و پیرامون آن رفتار کرد و به روش های گونه گون، تلاش کرده ذیل لوای جنگ طلبی و نژادپرستی حزب بعث، زمینگیر و تسلیم مان کند.

حزب بعث عراق، حتی به سلاح کشتارجمعی و شیمیایی پناه برد تا حلبچه و مردمانش را نابود کند!

مشهود است که شهر را ویران و هزاران نفر را شهید و ده ها هزار نفر را مصدوم و آواره ایران کرد اما [خوشبختانه] هیچگاه، نتوانست اراده مان را به اسارت بگیرد و شهید کند!
ما آنهایی که زنده ماندیم و با گاز شیمیایی خفه نشدیم، از همان زمان آوارگی در خاک ایران، اندیشه آبادکردن حلبچه بودیم و در رؤیای مان، در کوچه پس کوچه های حلبچه، قدم می زدیم!

بعد از انتفاضه و فراری دادن رژیم بعث در بهار ۱۹۹۱ میلادی، به حلبچه برگشتیم درحالی که قبل تر، ورود به خاک آن بر ما ممنوع بود!

گرچه از حلبچه ویرانه ای باقی نبود اما از همان اوایل، قدم های آبادانی را آرام آرام، برداشتیم:

مدارس، پروژه خواندن، آموزش و پرورش را شروع کردند، در حالیکه کلاس های درس را در زمین های بایر و خاکی برگزار می کردیم و بچه ها روی بلوک های سیمانی و سنگ ها[به جای نیمکت و صندلی] می نشستند!

در میان اماکن تخریب شده و ساختمان های آوار شده، نقشه دوباره برخاستن را ترسیم کردیم و مسجد، بیمارستان و ده ها ادارات خدمات رسان را دوباره بازسازی کردیم و ادارات خدمات شان را از سر گرفتند!
کشاورزان، دوباره به روستاهای شان برگشتند و آبادی ها ی آوار شده را آباد کردند.

به تدریج، تمام دستگاه های اداری، شروع به فعالیت کردند.

[بعدها]همزمان باشکل گیری دولت فدرال اقلیم کوردستان هم تلاش های مان را برای پاسخ به مطالبات شهر و قربانیان، بیشتر کردیم اما افسوس که جز چند انجمن خیریه خارجی، هیچ کس یاری مان نکرد!

بعدتر [البته]جنگ داخلی کوردستان، مشکلات مان را بیشتر کرد و موانعی جلوی عمران حلبچه و رسیدن به حقوقش ایجاد کرد اما ما همچنان تلاش کردیم و چندین پروژه مهم صلح، انجام دادیم و دیگران ما را دیدند!

جسورانه در به گور سپردن رژیم بعث، نقش ایفا کردیم. بعدها همان نقش را در دادگاهی کردن و محکوم کردن بعضی سران بعث دنبال کردیم.

به کمک رسانه های بین المللی، تا اندازه قابل توجهی، رنج و دشواری زندگی و درد حلبچه را به اطراف و جهان رساندیم!
این همرسانی درد و رنج حلبچه، سبب شد توجه و خدمت به حلبچه، معطوف شود و چند ان جی اوی بین المللی، به حلبچه و چند پروژه مهم، همچون
UNCHR
یونیسف، چیلدرن ریلیف[زندگی دوباره کودکان] آلمان،قندیل سوئد، شنه بای بابانی، شهرداری مرزه بوتوی ایتالیا، خیریه های اسلامی و سازمان عمران کوردستان
KPD

جذب شدند.

همچنین سرمایه داران حلبچه ای، نقش پر رنگی در آبادانی حلبچه داشتند که بیش از همه؛
کاک آسو حاجی محمد باموکی بوده که تا این تاریخ، بیش از بیست میلیون دلار برای خدمت به حلبچه، هزینه کرده است!
همچنین، سرمایه داران دیگر نیز همچون حاج عابد و چند سرمایه دار خوب دیگر، به حلبچه خدمات شایانی داشته اند و همچنان خدمات شان، استمرار دارد.

در عراق جدید هم با حضور دربغداد و دیدار با حکومت جدید آن و تقدیم درخواست برای سران عراق جدید و ابلاغ نارضایتی وگله مندی کم توجهی معمول، صورت گرفته وبا راهپیمایی اعتراضی و تجمع، توانسته ایم طرف های قدرت را در عراق و کردستان، ناچار کنیم که خدمات بیشتری به حلبچه، گسیل نمایند و توجه افزونتری معمول دارند.
در خاتمه، آن شهری که صدام می خواست دفنش کند، از طرف حکومت اقلیم کوردستان و نیز دولت مرکزی به عنوان نوزدهمین استان با نام مبارک ئاشتی، معرفی شد.
؛
---
اما تجربه زیسته خودم و کنشگری ام برای حلبچه؛

من همچون یک جانباز شیمیایی حلبچه و یک آسیب دیده از پا افتاده این فاجعه انسانی کم مثال در تاریخ که تمامی اعضای خانواده ام(پدر، مادر، پنج خواهر و برادرم و خواهرزاده ام) با بمباران شیمایی، شهید شده بودند، بلافاصله پس از ترخیص از بیمارستان تهران و بعد از مداوا، به عراق[ اقلیم کوردستان] برگشتم وعلیرغم از دست دادن تمام خانواده ام، رنج جانبازی و دردناشی از آن، فقر مالی و [بسیاری مسایل دیگر]، از پا ننشستم و زانوی غم بغل نگرفتم و تحصیلاتم را از سر گرفتم و همزمان کار را نیز شروع کردم.

حتی به بغداد و شهرهای عمقی عراق هم برای تٲمین معاش رفتم چون کسی برایم باقی نبود تا هزینه زندگی و معیشت ک تحصیلم را تٲمین کند!
[ادامه دارد👇]
قسمت دوم از ترجمه ارایه تجربه زیسته ماموستا کامیل عبدالقادر ویس، در میزگرد چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت[هفتم تیرماه ۱۴۰۲]
----

...این روند را ادامه دادم تا مدارج تحصیلی را طی کرده، از دانشگاه، فارغ التحصیل شده و به عنوان معلم، استخدام شدم و بعدها نیر در سمت معاون مدرسه، به خدمت ادامه دادم.
پس از مدتی، ازدواج کردم و با همسرم که ایشان نیز معلم بود، فرزندان حلبچه را درس دادیم و تربیت کردیم.

متٲسفانه، به مرور زمان، بیماری ریه ها و چشم هایم که با گاز شیمیایی، آسیب دیده بودند، تحت فشارم قرار دادند و تمام راه ها را به رویم بستند. می خواستند، زمینگیرم کنند و دیگر به پا نخیزم ...

از سال ۲۰۱۴ به بعد، هرگز مثل گذشته، نتوانستم از منزل خارج شوم و بیماری در منزل محبوسم کرد.
تجهیزات پزشکی و کپسول اکسیژن، همراهان همیشگی ام شدند و جز با کمک آنها، امکان تنفس نداشتم!

بیماری ام دست بردار نبود و همچنان پیشرفت می کرد و چنان عرصه را به رویم تنگ کرد که ناچار شدم برای ادامه درمان، سرزمینم را ترک کنم.

به آلمان رفتم تا بلکه دردم را چاره کنند!
در آلمان سختی بسیار متحمل شدم. فقر و نداری و موانع بسیار را تجربه کردم. از نظر جسمی، به شکل غیرقابل تصوری، کم آورده بودم به نحوی که طبق نظر پزشکان، تنها شش ماه با مرگ فاصله داشتم.
اما اراده ام چندان قوی بود که آلمانی ها، وقتی می پرسیدند، حالت چطور است؟ پاسخ می دادم، بسیار خوبم!

آلمانی ها، تعجب می کردند که من، گفته ام، خوبم!
می گفتند:" ما از خوشگذران ترین ملت های جهانیم اما همچنان هم از حال و زندگی خود، ناراضی هستیم اما تو در لبه قبر هم می گویی، حالم بسیار خوبست!"
[مدتی بر این منوال گذشت] و خداوند درهای رحمتش را به رویم گشود و به لطف و مرحمت یزدان، زمینه پیوند ریه هایم مهیا و عمل پیوند با موفقیت انجام شد و تولد دوباره ای راتجربه کردم به ‌نحوی که وضعیت جسمانی ام، بسیار بهتر شده، اما متٲسفانه، چشمهایم هنوز هم کم سو باقی اند.

بعدها، تلاش بسیاری انجام دادم تا خانواده ام، ملحق شدند و اکنون، بعد از چهارسال دوری از خانواده وفرزندانم، دوسال و نیم است که در غربت، مجدد به هم رسیده ایم و من [به لطف یزدان و محبت خانواده و استواری خودم در مسیر]، همچنان فعالیت مدنی ام را ادامه داده و می دهم و در زمینه ژینوساید، بیست و شش سال است که داوطلبانه برای قربانیان حلبچه و استیفای حقوق اساسی شان، فعالیت داوطلبانه دارم و به آن افتخار می کنم.

👄کامیل عبدالقادر ویس
ترجمه و خوانش:
بنیادتوسعه صلح و مهربانی
#sopskf
----
*این متن ترجمه ای است از کلیپ ویدیویی و مشارکت زنده سرمایه نمادین حلبچه، ماموستا کامیل عبدالقادر ویس در میزگرد "چالش ها و چشم اندازهای توسعه سردشت" که با تولیت بنیاد توسعه صلح و مهربانی، انجمن علمی مطالعات صلح و خانه امکان در هفتم تیرماه۱۴۰۲ برگزار گردید.

*لازم به ذکر است ماموستا کامیل عبدالقادر ویس، سالهاست در کسوت هیٲت مدیره و سخنگوی انجمن دفاع از حقوق قربانیان حلبچه، فعالیت دارند.
؟

فایل خوانش ترجمه:
https://t.me/Sopskf/6071

فایل اصلی تصویری:
https://t.me/Sopskf/5986
---
🌹🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#میزگرد_چالش_ها
#چشم_اندازها
#‌هیمن_تواضع
@sopskf
🔲⭕️نامه را از زیر در بِنداز تو!
مجتبی لشکربلوکی

جوان بودم و در رشته مدیریت صنعتی درس می‌خواندم، اما به مباحث ملی و توسعه کشور علاقه‌مند بودم. پرس و جو کردم، گفتند استادی تازه از آمریکا آمده، جوان است و با سواد و حرف‌های نو دارد؛ برو پیش او. کلاسش را پیدا کردم، بعد از کلاس، پیش او رفتم. به او گفتم که من نیازمند راهنمایی هستم و به این موضوعات علاقه‌مند. به من گفت: «برای آنکه با تو ملاقات کنم برو برنامه‌‌ات برای ۲۵ سال آینده‌ خودت را بنویس و از زیر در نامه را بنداز داخل اتاق. من برنامه ۲۵ ساله‌ات را می‌خوانم و سپس وقت ملاقات می‌دهم.» برایم بسیار تکان‌دهنده بود! ۲۵ ساله آینده!؟ تا حالا اصلا به چنین چیزی فکر نکرده بودم، اما این شرط باعث شد که چنین کنم. نوشتم و زیر در انداختم. خواند و وقت ملاقات داد و راهنمایی‌ام کرد. مسیر تحصیلات من به گونه‌ای پیش رفت که در دوره دکتری، مدیریت توسعه خواندم.
آنچه خواندیم، خاطره‌ای بود از دکتر ابراهیم شیخ، که بعدها شد معاون شهردار تهران و اما آن استاد که بود؟ دکتر محمود سریع القلم.

☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
این نحوه کُنش دکتر سریع القلم سه درس و پیام برای همه ما دارد:

۱) کسانی که به فکر توسعه ایران هستند، اول باید خودشان توسعه‌ یافته باشند. به تعبیر خود او، برای توسعه ایران نیازمند یک مجموعه قابل‌قبول از الیت (elite: نخبگان فکری و ابزاری) هستیم. کسانی که قدرت محاسباتی و تعاملاتی بالایی دارند، می‌توانند تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری درست انجام دهند، به مناسبات جهانی مسلط هستند و در کل توانمندی‌های شخصی بالایی دارند. او یکی از دلایل توسعه‌نیافتگی ایران را عدم وجود الیت‌های متشکل، منسجم و موثر می‌داند.

۲) کسانی که به صورت بلندمدت به فکر ایران هستند، اول باید خودشان نگاه و افق بلندمدت داشته باشند. نمی‌شود برای ۱۰ تا ۳۰ سال آینده ایران سخن بگویی اما افق فکری خودت از یک هفته تجاوز نکند. او از دیرباز، «شخصیت ایرانی» را یکی از دلایل توسعه‌نیافتگی می‌داند. او در یکی از مقاله‌هایش نوشته است: «توسعه، انسان ویژه می‌خواهد. نمی‌توان هم توسعه را خواست و هم نامنظم بود. توسعه‌یافتگی؛ ذهن علمی، شخصیت کاری و انسان مسئولیت‌پذیر و قاعده‌مند می‌خواهد.»
ایشان نوشته‌ای دارد به نام سی ویژگی ایران مطلوب. او می‌نویسد: «انسان ایرانی مطلوب، کسی است که مسئولیت کوتاهی‌ها و اشتباهات خود را با صراحت می‌پذیرد، آنقدر قابل پیش‌بینی است که دیگران به او اعتماد می‌کنند، آنقدر نیاز‌های خود را معقول کرده‌ که از دروغ گفتن بی‌نیاز شده است، اگر در قراری یک دقیقه دیر کند از میزبان عذرخواهی می‌کند و محال است آشغالی به زمین بریزد یا به بیرون پرت کند.» در همین چند ویژگی تاکید بر نظم، مسئولیت‌پذیری، قاعده‌مندی و انتقادپذیری را می‌توانید ببیند.

۳) و آموزه سوم و البته مهم‌ترین آموزه: برای معلم بودن، نیازی نیست که شما کلاسِ درس داشته باشید. هر رفتار شما می‌تواند یک درس یا یک کلاسِ درس باشد. او با چنین رفتاری نشان داد که می‌توان و باید «معلم بی‌کلاس» بود. معلمی که برای تربیت روح و اندیشه و شخصیت، دیگر معطل کلاس و تدریس رسمی نیست.

من از معلمان بی کلاس بسیار آموخته ام:

از راننده ای که به من انصاف را آموخت. همکاری که به من یاد داد دقیق باشم. مدیری که باعث شد منظم شوم. پاکبانی که وجدان کاری را به من آموزاند. تعمیرکاری که صداقت را برایم برجسته کرد. سیاست‌مداری که معذرت خواهی کرد و مدرسی که به نادانی اش اعتراف می کرد و یاد گرفتم که اشکال ندارد ندانم و خطا کنم، اشکال اینجاست که به خطا و نادانی خود اعتراف نکنم. معلمان بی کلاس تسهیل گر و کنشگر توسعه اند.


@Dr_Lashkarbolouki
روز جمعه، سی ام تیرماه در اولین رویداد کار و تٲثیر که به همت خانه امکان و اتاق بازرگانی ایران و سویس در سالن همایش های مجموعه ورزشی انقلاب تهران برگزار شد، از موهبت ویژگی بارز شهروندان شهر صلح و مهربانی پسافاجعه بمباران شیمیایی گفتیم و تٲثیری که در صلح سازی برون و تبدیل غم بزرگ به فرصت شگرف داشته و خواهند داشت...

شنبه سی و یکم تیرماه، خبری در کانال های خبری شهر مخابره شد که حاکی از اهدای عضو یک جوان حادثه دیده در مسیر کولبری به سه نفر دیگر بود.

#حسین_خاله_ای، اهل روستای #خڕێ_ئاغەڵان
#KHREH_AGHALAN
از توابع سردشت، چندی پیش در مسیر کولبری دچار حادثه می شود و به کما می رود.

خانواده، وقتی از بازگشتش به زندگی، قطع امید می کنند، اعضای بدنش را به سه جوان دیگر از این جغرافیا هدیه می کنند تا ثابت کرده باشند که همواره #غم_بزرگ، را می توان به #فرصت_شگرف، تبدیل کرد و اگر اوضاع روز زندگی و دیگری، جان می ستاند آنان هیچگاه، عادت #جان_بخشی را فراموش نمی کنند..
🌹❤️🌹
#بنیاد_توسعە_صلح_و_مهربانی
#مهربانی_های_کوچک
#خانه_امکان
#اتاق_بازرگانی
#ایران_سویس
#رویداد_از_کار_تا_تٲثیر
#روایت_جانبخشی
#سردشت
#شهر_صلح

@sopskf
🟥 (رُخ)

چه زود گذشت!
پس از ۵۵ سال زندگی،
وارد ۵۶ سالگی شدم.

۵۶ سال پیش در چنین روزی
در خانواده‌ای سنتی و روستایی
در شهرستان سردشت
چشم به جهان گشودم.

در این ۵۵ سال تلخی‌ها و مرارت‌ها چشیده و تجربه‌ها اندوخته‌ام.
اما کامیابی‌ها و لذت‌های فراوانی نیز داشته‌ و به‌معنای واقعی کلمه «زندگی»کرده‌ام نه این‌که فقط «زنده» باشم!

در این ۵۵ سال هیچگاه به‌هیچ‌کسی نه ظلم کردم و نه بی‌احترامی؛ که به‌نظرم برای هر انسانی این دو بسیار مهم‌اند.
همچنان‌که نه ظلمی را پذیرفته و نه به‌کسی اجازه بی‌احترامی‌‌ داده‌ام.

خدا را شاکرم که ۹۰ درصد عمرم را با یک شعار دو کلمه‌ای سپری کردم:👇
«رُخ» یعنی «رشد و خدمت»

◽️هیچگاه از تلاش و کوشش
برای رشد و شکوفایی‌ام غفلت نکردم و ثمره و میوه این رشد و شکوفایی را به هم‌نوعان و هموطنان‌ام تقدیم نمو‌دم.

🟩 از خدا می‌خواهم باز هم به من فرصت دهد تا هرچه بیشتر استعدادها و ظرفیت‌هایم را شکوفا و به هم‌نوعانم خدمتی خالصانه و صادقانه ارائه دهم چون معنای زندگی‌ام را در این دو کلمه می‌دانم:
🟥 (رُخ)= رشد + خدمت

نقل از:
https://t.me/zhiyaneve
کانال اختصاصی"ژیانەوە"- جوانه زدن دوباره- از شهروند صلح ساز سردشتی، کاک #جلال_معروفیان، هم بنیانگذار و اولین رییس دانشگاه پیام نور سردشت و از فعالان فرهنگی و اجتماعی شهر صلح و مهربانی..

درودش باد و نیم #رخ
#ROKH
وجود و خدمت شان، پایدار باد.

@sopskf
Forwarded from شرق
گزارش «شرق» از وضعیت قربانیان حملات شیمیایی سردشت پس از 36 سال
🔺جان‌هایی که هنوز می‌سوزند

🔹جنگ برای آنها و نسل‌های بعدشان جز ویرانی و بر‌جای‌گذاشتن تن‌هایی دردکشیده چیزی به ارمغان نداشت. تیرماه سال ۱۳۶۶ چهار نقطه پرازدحام شهر مورد حمله شیمیایی نیروهای هوایی عراق گرفت. حمله‌ای که زندگی تمام آدم‌های غیرنظامی منطقه را برای همیشه ویران کرد و همان روزها ایران این تهاجم را غیرانسانی اعلام کرد و شهر سردشت را نخستین شهر قربانی جنگ‌افزارهای شیمیایی در جهان پس از بمباران هسته‌ای هیروشیما نامید. طبق آنچه دبیر کمیته حقوقی انجمن دفاع از مصدومان شیمیایی سردشت در گفت‌وگو با «شرق» بیان می‌کند، با بررسی و بازدید پزشکان و متخصصان از منطقه حدود هشت هزار قربانی اعلام شد و آیت‌الله رفسنجانی هم در نماز جمعه همان روزها این آمار را هشت‌هزار‌و 24 نفر اعلام کرد. در حالی که اکنون هزارو 600 نفر به عنوان جانباز مورد تأیید بنیاد شهید هستند که از این تعداد فقط 400 نفر جانباز بالای 25 درصد هستند که حقوق و مقرری ماهانه دریافت می‌کنند و شخصی که جانباز زیر 25 درصد باشد جز یک دفترچه درمانی هیچ حقوقی ندارد.

🔻گزارش نسترن فرخه را اینجا بخوانید
Forwarded from محمد درویش
🟢 دنیای فرزاد صفوی را دوست دارم! شما چطور؟ 🟢

📚
@darvishnameh

1️⃣ فکر نکنم شمار زیادی از آدم‌های اغلب سرشلوغ و گرفتارِ این روزها اصلاً بدانند و اصولاً برایشان مهم باشد که چند روز پیش دومین دوره رقابت‌های پاراکاراته قهرمانی آسیا، به میزبانی مالزی برگزار شد! چه رسد به اینکه در این رقابت‌ها، یک رده در بخش معلولان ذهنی «سندرم داون کلاس K۲۲» هم وجود دارد که حریفان با هم مسابقه می‌دهند! نه؟

2️⃣ با این وجود، به واسطه حضور فرزاد صفوی و رفتار متفاوتش در فینال، حالا نه‌فقط بسیاری از ایرانیان که جهانیان هم از وجود چنین کلاسی در ورزش قهرمانی آگاه شدند و البته برای فرزاد کلاه از سر برداشتند ...

3️⃣ فرزاد مگر چه کرد که پژواکش جهانی شد؟ او به تقسیم یک شادی پرداخت که فقط متعلق به خودش بود! به همین سادگی ...

4️⃣ چقدر دنیا به تقسیم شادی نیاز دارد؛ چقدر ارزشمنده که بدانیم تک‌خوری دیگر خوشمزه نیست و چقدر مهمه که تلاش کنیم تا روزی در موقعیت فرزاد قرار گرفته و از این بخت استثنایی به درستی بهره بریم.

5️⃣ سال‌ها پیش کارل یونگ در توصیف بهشت می‌نویسد: "بهشت جایی است که توان درونی‌ات برای مقابله با مشکلات بیرونی کافی باشد." به نظرم فرزاد دارد در بهشت زندگی می‌کند ... او به ما فرق درک و مدرک را یاد می‌دهد؛ اینکه همه می‌توانند درس بخوانند و باسواد شوند؛ اما فهمیده و باشعور نه! باسوادی یک مهارت است، ولی فهمیدگی و باشعوری یک فضیلت. یادمان باشد از بین آن ۱۵ نفری که در سال ۱۹۴۱ میلادی در ویلای مشهور وانزه دورهم جمع شدند تا دستور برپایی کوره‌های آدم‌سوزی را برای تداوم حکومت فاشیستی رایش سوم صادر کنند، ۸ نفر دارای مدرک دکترا در رشته‌های مختلف بودند.

6️⃣ آدم باشیم ... فرزاد باشیم و پیش‌کش‌کننده شادی ... همین و تمام!

#فرزاد_صفوی
#تقسیم_شادی
#دلیل_حال_خوب_هم_باشیم
#دلنوشته_های_محمد_درویش

https://www.instagram.com/reel/CvOwNlwt97G/?igshid=MzRlODBiNWFlZA==
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
روایتِ کنشگر صلح و محیط زیست،
از روزگاران سخت سردشت و همت جوانه زدن و به پاخاستن برای مسئولیت اجتماعی و خودمرهمی برای زخم های دیرین...

طرح فرصت ها و ظرفیت های سرمایه گذاری در اولین رویداد از کار تا تٲثیر خانه امکان و اتاق مشترک بازرگانی ایران و سویس

تهران، مجموعه فرهنگی ورزشی انقلاب، سالن همایش های راگادید
جمعه، سی ام تیرماه ۱۴۰۲

@sopskf