دیگه واقعا نمیکشم
احساس میکنم اوضاع بدتر از این نمیشه.
باورم نمیشه وسط اینهمه سختی باید آدمارو هم تحمل کنم
و باید هرروز باهاشون رو در رو شم.
کاش میشد روحباشم و به کارای شخصی خودم برسم و مطمئن شم کسی باهام کاری نداره و هیچ ادمی تا وقتی دلم نخواد باهام در ارتباط نیست
و اینطوری مجبور نیستم نگاه و حرفای مزخرفشون رو تحمل کنم.
احساس میکنم اوضاع بدتر از این نمیشه.
باورم نمیشه وسط اینهمه سختی باید آدمارو هم تحمل کنم
و باید هرروز باهاشون رو در رو شم.
کاش میشد روحباشم و به کارای شخصی خودم برسم و مطمئن شم کسی باهام کاری نداره و هیچ ادمی تا وقتی دلم نخواد باهام در ارتباط نیست
و اینطوری مجبور نیستم نگاه و حرفای مزخرفشون رو تحمل کنم.
خوب یا بد؛
من آدمی نیستم که بتونم کسی یا چیزی رو به
راحتی کنار بذارم و ازش بگذرم
نمیتونم،سختمه
البته اینم بگم،تلاش کردم براش.
یه بار امتحانش کردم
خواستم پاکِت کنم
از ذهنم،از قلبم،از خواسته هام،از تصمیمام،از زندگیم!
ولی خب،نشد
نتونستم
آخه نه کاری کرده بودی که ازت متنفر شم
نه حرفی زده بودی نه چیزی
فقط سهمِ من نبودی!
الان هم همونه وضع!
هنوز باید از دور نگات کنم،
ولی خب فراموش کردنِ تو یکی کارِ من نیست...
من آدمی نیستم که بتونم کسی یا چیزی رو به
راحتی کنار بذارم و ازش بگذرم
نمیتونم،سختمه
البته اینم بگم،تلاش کردم براش.
یه بار امتحانش کردم
خواستم پاکِت کنم
از ذهنم،از قلبم،از خواسته هام،از تصمیمام،از زندگیم!
ولی خب،نشد
نتونستم
آخه نه کاری کرده بودی که ازت متنفر شم
نه حرفی زده بودی نه چیزی
فقط سهمِ من نبودی!
الان هم همونه وضع!
هنوز باید از دور نگات کنم،
ولی خب فراموش کردنِ تو یکی کارِ من نیست...
من خیلی دوست داشتم
درسته
تو هم داشتی
ولی فرق بین من و تو این بود که تو توی سختیا دوست داشتنت یادت میرفت و میزدی زیر همه چی.
دقیقا جایی که انتظار نداشتم بیخیالم میشدی.
بعضی وقتا به خودم میگم اون واقعا دوست داشت؟
نمیدونم.
ولی میدونم هر وقت که ولم میکردی و میرفتی صدای شکستن قلبمو میشنیدم
و الان میدونی چیشده؟
دیگه بیخیالت شدم.
دوست دارما
ولی دیگه نمیخوامت
نمیخوام باهات باشم
نمیخوام دیگه پزتو بدم
اینطوری از تو فقط یه خاطره قشنگ تو مغزم باقی میمونه
نه صدای شکستن قلبم.
درسته
تو هم داشتی
ولی فرق بین من و تو این بود که تو توی سختیا دوست داشتنت یادت میرفت و میزدی زیر همه چی.
دقیقا جایی که انتظار نداشتم بیخیالم میشدی.
بعضی وقتا به خودم میگم اون واقعا دوست داشت؟
نمیدونم.
ولی میدونم هر وقت که ولم میکردی و میرفتی صدای شکستن قلبمو میشنیدم
و الان میدونی چیشده؟
دیگه بیخیالت شدم.
دوست دارما
ولی دیگه نمیخوامت
نمیخوام باهات باشم
نمیخوام دیگه پزتو بدم
اینطوری از تو فقط یه خاطره قشنگ تو مغزم باقی میمونه
نه صدای شکستن قلبم.
اگه قبل از این جهان،جهانِ دیگه ای هم بوده باید بگم
به نظرم زندگیِ الانمون جهنمِ جهانِ قبلیه
رسما تو برزخیم
مگه میشه انسان در زندگی عادی اینقدر زجر بکشه؟
هر حرکتی میزنیم تهش پوچه
از صبح که چشم باز میکنیم تا خودِ شب که میخوابیم،
(البته اگه بتونیم بخوابیم) یه سیلِ انبوه از درد و
غم ها به سمتمون هجوم میارن!
باور کنید زندگیِ الانمون همون جهنمیه که ازش میگن...
به نظرم زندگیِ الانمون جهنمِ جهانِ قبلیه
رسما تو برزخیم
مگه میشه انسان در زندگی عادی اینقدر زجر بکشه؟
هر حرکتی میزنیم تهش پوچه
از صبح که چشم باز میکنیم تا خودِ شب که میخوابیم،
(البته اگه بتونیم بخوابیم) یه سیلِ انبوه از درد و
غم ها به سمتمون هجوم میارن!
باور کنید زندگیِ الانمون همون جهنمیه که ازش میگن...
خوبم؟
نمیدونم!
من خیلی وقته از خودم بی خبرم.
خیلی وقته حواسم فقط جمعِ توعه ،
جوری که حتی نمیدونم خودم تو چه حالیم.
ببین مثلا هر عکسی از تو میبینم از خطوطِ صورتت،
و از چشمات میفهمم که روز خوبی داشتی یا نه
ولی تو آینه که نگاه میکنم هیچی از خودم نمیفهمم
نیستی دیگه؛
نیستی ببینی چقدر رنگو رو رفتهام،
چقدر تنها و بی حوصله ام،
دلم برات لک زده و کاری نمیتونم بکنم.
کار از غرق شدن هم گذشته،
من خیلی وقته که غرقِ افکارِ تو شدم.
من هر روز دارم تو دلتنگیِ تو ذره ذره آب میشم
و کاری ازم برنمیاد...
نمیدونم!
من خیلی وقته از خودم بی خبرم.
خیلی وقته حواسم فقط جمعِ توعه ،
جوری که حتی نمیدونم خودم تو چه حالیم.
ببین مثلا هر عکسی از تو میبینم از خطوطِ صورتت،
و از چشمات میفهمم که روز خوبی داشتی یا نه
ولی تو آینه که نگاه میکنم هیچی از خودم نمیفهمم
نیستی دیگه؛
نیستی ببینی چقدر رنگو رو رفتهام،
چقدر تنها و بی حوصله ام،
دلم برات لک زده و کاری نمیتونم بکنم.
کار از غرق شدن هم گذشته،
من خیلی وقته که غرقِ افکارِ تو شدم.
من هر روز دارم تو دلتنگیِ تو ذره ذره آب میشم
و کاری ازم برنمیاد...
باور کن دلم میخواد زندگی کنم
ولی همین الانم که دارم این متنو مینویسم و با اشک زیاده.
عمیقا دلم میخواد بمیرم
باور کن دارم به اجبار زندگی میکنم
به اجبار اینکه آدمای اطرافم ناراحتی نکنن.
وگرنه که عمیقا دارم عذاب میکشم.
هرروز بیشتر از دیروز همه چی برام بی معنی میشه
هرروز بیشتر از دیروز از همه فاصله میگیرم.
عمیقا
عمیقا
عمیقا
نیاز دارم نباشم.
نیاز دارم یه جوری زندگیم تموم شه.
ولی همین الانم که دارم این متنو مینویسم و با اشک زیاده.
عمیقا دلم میخواد بمیرم
باور کن دارم به اجبار زندگی میکنم
به اجبار اینکه آدمای اطرافم ناراحتی نکنن.
وگرنه که عمیقا دارم عذاب میکشم.
هرروز بیشتر از دیروز همه چی برام بی معنی میشه
هرروز بیشتر از دیروز از همه فاصله میگیرم.
عمیقا
عمیقا
عمیقا
نیاز دارم نباشم.
نیاز دارم یه جوری زندگیم تموم شه.
دربینِشیارهایِمَغزم.
نشسته کنارم میگه شارژ گوشیت چنده؟ میگم یه در صد. بارون نم نم میاد و باد میوزه. اخرین باری که اومدم رو پل هوایی نشستمو یادم نمیاد ولی الان تابستونه و هوا هوای پاییزه غم داره، تاریکه. - فکر میکنی تهشه؟ نگاش میکنم،بغضمو قورت میدم + نمیدونم - چه جالب،…
نشسته کنارم.
اتاق تاریکه تاریکه
سکوت حاکمه بر همچی.
فین
فین
+ بسه دیگه بابا هی دماغتو میکشی
بیا این دستمالو بگیر،بگو چته
سکوت
+نمیخوای حرف بزنی؟
- چی بگم؟
+چرا داری گریه میکنی؟
- دلم پره
+ دل پرتو میبوسم
-عاح، مرسی
+ چشات پر بغضه.
- میدونم
+ امروز پاهات خیلی درد گرفت
- اره خیلی امروز کار کردم
+ اون وسطام به خودکشی فکر کردی؟
- آره.
سکوت کرد
دیگه حرفی نزد
تنها چیزی که شنیده میشه صدای فین های دماغ منه که پنج ثانیه یبار میگیرم.
+ ببخشید.
- ها؟ برای چی؟
+ خدای خوبی برات نبودم.
- ها؟ نه بابا ، تو خدای خوب منی،همونی که همیشه هست.
+ از کجا میدونی که هستم؟
- میدونم دیگه، چون اگه نباشی تنها ترینم.
+ خیلی دوسم داری؟
- خیلی.
+ پس اگه خیلی دوسم داری به خودکشی فکر نکن.
- من واقعا نمیخوام بهش فکر کنم
ولی اون همیشه تو مغز منه.
+ اگه بری این اتاق بدون تو میشه ها
- اگه برم بغلم میکنی؟
+ بغلتمیکنم ولی تو نرو.
- اگه رفتم مراقب دوستام باشیا خیلی دوسشون دارم من.
+ اونا هم خیلی دوست دارن پس تو نباید بری.
- اونا درکم میکنن،خستگی رو تو چشام دیدن
حتی عمه گفت پیر شدی
+ منم خستگیتو درک میکنم.
- پس اگه یه روزی رفتم تو زودی بیا بغلم کن.
زدمم زیر گریه به روم نیار
فقط واسه این همه درد برام دلیل بیار
قانعم کن
من هی بهت بگم چرا
تو یه دلیل بیار
من با تموم وجود داد بزنم چرا
تو باز دلیل بیار
دیگه فقط صدای گریه های من شنیده میشه.
سکوت کرده.
خیره شده به دستام که داره میلرزه
+ متاسفم.
- متاسف نباش، زندگیه دیگه
+ ولی اگه رفتی تو این دنیا جات خالی میمونه، لای کتابایی که هدیه دادی
متنایی که نوشتی
آهنگایی که فرستادی
لباسا
حرکاتی مه متعلق به توئن
جاش وسط همهی اونا خالی میمونه
- اگه رفتم میشه تو زندگی بعدی سنگ باشم؟
+ چرا سنگ؟
- من دیگه نمیخوام چیزیو حس کنم
این دنیا خیلی
زشت بود.
خیلی دردناک بود
پر از عذاب
من دیگه نمیخوام اینارو تجربه کنم.
+ خیلی درد کشیدی؟
- خیلی ،خیلی زیاد.
دلم میخواد بیام پیش تو
بیای بگی درداتو میبوسم
بعدش بگی دیگه تموم شد.
بگی اون کابوس تموم شد
دلم میخواد بغلم کنی.
سرمو بذاری رو پاهات
و برام قشنگ ترین لالایی دنیارو بخونی.
+ میخونم،قول.
- قول دادیا.
+ قول میدم
- بگیرم بخوابم؟
بگیر بخواب.
اتاق تاریکه تاریکه
سکوت حاکمه بر همچی.
فین
فین
+ بسه دیگه بابا هی دماغتو میکشی
بیا این دستمالو بگیر،بگو چته
سکوت
+نمیخوای حرف بزنی؟
- چی بگم؟
+چرا داری گریه میکنی؟
- دلم پره
+ دل پرتو میبوسم
-عاح، مرسی
+ چشات پر بغضه.
- میدونم
+ امروز پاهات خیلی درد گرفت
- اره خیلی امروز کار کردم
+ اون وسطام به خودکشی فکر کردی؟
- آره.
سکوت کرد
دیگه حرفی نزد
تنها چیزی که شنیده میشه صدای فین های دماغ منه که پنج ثانیه یبار میگیرم.
+ ببخشید.
- ها؟ برای چی؟
+ خدای خوبی برات نبودم.
- ها؟ نه بابا ، تو خدای خوب منی،همونی که همیشه هست.
+ از کجا میدونی که هستم؟
- میدونم دیگه، چون اگه نباشی تنها ترینم.
+ خیلی دوسم داری؟
- خیلی.
+ پس اگه خیلی دوسم داری به خودکشی فکر نکن.
- من واقعا نمیخوام بهش فکر کنم
ولی اون همیشه تو مغز منه.
+ اگه بری این اتاق بدون تو میشه ها
- اگه برم بغلم میکنی؟
+ بغلتمیکنم ولی تو نرو.
- اگه رفتم مراقب دوستام باشیا خیلی دوسشون دارم من.
+ اونا هم خیلی دوست دارن پس تو نباید بری.
- اونا درکم میکنن،خستگی رو تو چشام دیدن
حتی عمه گفت پیر شدی
+ منم خستگیتو درک میکنم.
- پس اگه یه روزی رفتم تو زودی بیا بغلم کن.
زدمم زیر گریه به روم نیار
فقط واسه این همه درد برام دلیل بیار
قانعم کن
من هی بهت بگم چرا
تو یه دلیل بیار
من با تموم وجود داد بزنم چرا
تو باز دلیل بیار
دیگه فقط صدای گریه های من شنیده میشه.
سکوت کرده.
خیره شده به دستام که داره میلرزه
+ متاسفم.
- متاسف نباش، زندگیه دیگه
+ ولی اگه رفتی تو این دنیا جات خالی میمونه، لای کتابایی که هدیه دادی
متنایی که نوشتی
آهنگایی که فرستادی
لباسا
حرکاتی مه متعلق به توئن
جاش وسط همهی اونا خالی میمونه
- اگه رفتم میشه تو زندگی بعدی سنگ باشم؟
+ چرا سنگ؟
- من دیگه نمیخوام چیزیو حس کنم
این دنیا خیلی
زشت بود.
خیلی دردناک بود
پر از عذاب
من دیگه نمیخوام اینارو تجربه کنم.
+ خیلی درد کشیدی؟
- خیلی ،خیلی زیاد.
دلم میخواد بیام پیش تو
بیای بگی درداتو میبوسم
بعدش بگی دیگه تموم شد.
بگی اون کابوس تموم شد
دلم میخواد بغلم کنی.
سرمو بذاری رو پاهات
و برام قشنگ ترین لالایی دنیارو بخونی.
+ میخونم،قول.
- قول دادیا.
+ قول میدم
- بگیرم بخوابم؟
بگیر بخواب.
حس میکنم داره دیر میشه
دیگه مطمئن نیستم که با دیدنت دلم آروم بگیره.
روزهایِ زیادی گذشت که سعی کردم نشون بدم خوبم،
ماههای زیادی رو با غمِ ندیدنِ تو گذروندم،
شبایِ زیادی آهنگامو بغل کردم و برایِ تویی که
دلم برات هزار تیکهست گریه کردم.
ولی نمیدونم؛بعدِ اینهمه وقت،
اگه ببینمت این حالِ پریشونم رو به راه میشه یا نه
چون من یکی تحملِ دوریِ دوباره رو ندارم
دیگه مطمئن نیستم که با دیدنت دلم آروم بگیره.
روزهایِ زیادی گذشت که سعی کردم نشون بدم خوبم،
ماههای زیادی رو با غمِ ندیدنِ تو گذروندم،
شبایِ زیادی آهنگامو بغل کردم و برایِ تویی که
دلم برات هزار تیکهست گریه کردم.
ولی نمیدونم؛بعدِ اینهمه وقت،
اگه ببینمت این حالِ پریشونم رو به راه میشه یا نه
چون من یکی تحملِ دوریِ دوباره رو ندارم
یه مرضی که دارم اینه که اگه بابت یک موضوع
احوالاتم خوب نباشه،
باقی دردو غم ها هم بدون اینکه بخوام یهو آوار میشن
رو سرم،دو دستی گلومو میچسبن و سعی میکنن خفهم کنن
هرچی،هر حس مزخرفی که فکرشو بکنین میاد سراغم
احساس تنهایی،حتی اگه تنها نباشم،
احساس بیمصرف بودن حتی اگه اینجوری نباشه،
بی انگیزه بودن حتی اگه کلی هدف داشته باشم،
و،و،و...
اون لحظه عمیقا دلم میخواد چند ساللل بخوابم
بخوابم و نبینم ،
بخوابم و نفهمم چجوری هرروز با کله دارم
میخورم زمینو نمیتونم ، زورشو ندارم بلند شم
نمیتونم بلند شمو لباسامو بتکونم
و بدبختی کجاست؟
اینجا که اگه فقط یک چیز بتونه حالمو خوب کنه،
غیر قابل لمس و درکه،
نمیشه اونو داشت
اونی که برام هم درده و هم مرهم
اونی که تمامِ هست و نیستِ منه!
شاید تو نفهمی چی دارم میگم و از چی حرف میزنم،
دلیلش همونیه که اول گفتم،
دردا و زخمای من یکی دوتا نیستن...
خودمم نمیدونم بابتِ کدومشون بشکنم.
احوالاتم خوب نباشه،
باقی دردو غم ها هم بدون اینکه بخوام یهو آوار میشن
رو سرم،دو دستی گلومو میچسبن و سعی میکنن خفهم کنن
هرچی،هر حس مزخرفی که فکرشو بکنین میاد سراغم
احساس تنهایی،حتی اگه تنها نباشم،
احساس بیمصرف بودن حتی اگه اینجوری نباشه،
بی انگیزه بودن حتی اگه کلی هدف داشته باشم،
و،و،و...
اون لحظه عمیقا دلم میخواد چند ساللل بخوابم
بخوابم و نبینم ،
بخوابم و نفهمم چجوری هرروز با کله دارم
میخورم زمینو نمیتونم ، زورشو ندارم بلند شم
نمیتونم بلند شمو لباسامو بتکونم
و بدبختی کجاست؟
اینجا که اگه فقط یک چیز بتونه حالمو خوب کنه،
غیر قابل لمس و درکه،
نمیشه اونو داشت
اونی که برام هم درده و هم مرهم
اونی که تمامِ هست و نیستِ منه!
شاید تو نفهمی چی دارم میگم و از چی حرف میزنم،
دلیلش همونیه که اول گفتم،
دردا و زخمای من یکی دوتا نیستن...
خودمم نمیدونم بابتِ کدومشون بشکنم.
شما نمیدونید؛جایِ من نبودید
هر بار که میام طرحی از اون بکشم؛
به چشماش که میرسم کم میارم!
سخته؛به تصویر در آوردنِ چشم هایی که عمیقا درکشون کردی سخته.
صد که نه، باید هزارِ خودتو بذاری که اون احساساتو
با یه قلمِ بی جون بیاری روی کاغذ
من هزارمو گذاشتم ولی باز هم نتونستم اون چشم هارو
به زیباییِ خودشون به تصویر بکشم.
اون چشم ها؛برایِ من معنایِ حیاتن...
هر بار که میام طرحی از اون بکشم؛
به چشماش که میرسم کم میارم!
سخته؛به تصویر در آوردنِ چشم هایی که عمیقا درکشون کردی سخته.
صد که نه، باید هزارِ خودتو بذاری که اون احساساتو
با یه قلمِ بی جون بیاری روی کاغذ
من هزارمو گذاشتم ولی باز هم نتونستم اون چشم هارو
به زیباییِ خودشون به تصویر بکشم.
اون چشم ها؛برایِ من معنایِ حیاتن...
تموم اون آدمایی که از زندگیم رفتن
اصلا برام خاطره های خوشی به جا نذاشتن
در حدی که بعضی وقتا میگم: همشون برن به درک،صدسال سیاه نمیخوام به زندگیم برگردن.
اما تو یکی.
تو یکی درسته خیلی وقته رفتی
اما عیب نداره.
تو نور شدی تو زخمای من.
تو لبخند شدی رو لبای من .
تو ستاره شدی تو آسمونم.
تو رنگ شدی تو سیاهی زندگیم.
تو فرق داری.
با اینکه خیلی وقته نیستی
اما هر بار که به تو فکر میکنم لبخند میاد رو لبام
همیشه از تو با خاطره های خوبمون یاد میکنم.
و آره
تو برام خیلی قشنگ تر از این حرفایی
حتی اگه نباشی
و ازت ممنونم.
اصلا برام خاطره های خوشی به جا نذاشتن
در حدی که بعضی وقتا میگم: همشون برن به درک،صدسال سیاه نمیخوام به زندگیم برگردن.
اما تو یکی.
تو یکی درسته خیلی وقته رفتی
اما عیب نداره.
تو نور شدی تو زخمای من.
تو لبخند شدی رو لبای من .
تو ستاره شدی تو آسمونم.
تو رنگ شدی تو سیاهی زندگیم.
تو فرق داری.
با اینکه خیلی وقته نیستی
اما هر بار که به تو فکر میکنم لبخند میاد رو لبام
همیشه از تو با خاطره های خوبمون یاد میکنم.
و آره
تو برام خیلی قشنگ تر از این حرفایی
حتی اگه نباشی
و ازت ممنونم.
Gole Yakh
Kourosh Yaghmaei
گلِ یخ تویِ دلم جوونه کرده...
@ShiyareMaqzam
@ShiyareMaqzam