در‌بینِ‌شیارهایِ‌مَغزم.
116K subscribers
2.59K photos
132 videos
34 files
98 links
"من‌راه‌رفتم‌توشیاربین‌دونیم‌کُره‌ی‌مغزم
هوا‌اونجا‌عالی‌بودامروز،خیس‌‌از‌سیاهی.
Download Telegram
روزای خوب کی قراره خودشونو نشون بدن؟
عمرمون رفت،وقتمون رفت،
دیگه حالِ نفس کشیدن هم برامون نمونده.
لباسامون کف اتاق پرته،صورتمون رنگ پریده‌ست،
هر روز سردرد و تنگی نفس.
لب پرتگاهیم و هر لحظه ممکنه یه سنگ زیر پامون
لیز بخوره و با سر پرت شیم ته دره.
واقعا می‌ارزه تجربه‌ی این روزای‌ پر از تنش و استرس؟
Khoobe Man
Shervin Hajipour
تو مال جاده های بی انتهایی 
نه این هوای سرد و بی روح و خالی...
@shiyareMaqzam
من تو خودم غرق شدم
تو سیاهی وجودم غرق شدم و دیگه نمیدونم باید چیکار کنم
دیگه قرصای دکتر جواب نیست
دیگه خواب جواب نیست
من تو همین سیاهی میمیرم
و تو؟
تو هم فکر میکنی حال من داره خوب میشه
فکر میکنی همه چی داره درست میشه
فکر میکنی من دیگه به خودکشی فکر نمیکنم
منم میذارم با همین روند پیش بره
حتی نمیذارم بفهمی خیلی وقته که زنده نیستم.
قبول نداری خیلی معرکه است که از شرِ همه چیز
و همه کس خلاص شوی و بروی جایی که
هیچ‌ کس تو را نشناسد؟
گاهی دلم میخواهد همین کار را بکنم...
-هاروکی موراکامی
کاش صبح که بیدار میشم همه‌ی این روزا خواب باشه
این روزای پر از تنش،استرس،تنهایی،دلتنگی،بیخوابی،
این روزهای پر از سردرد و لرزشِ دستو و تپشِ قلب،
روزایی که توش هزار بار مرگ میاد جلو چشمام
فقط کابوس باشه.
فقط یه کابوس باشه و دیگه تجربه‌ش نکنم.
دوست دارم صبح که شد تو آغوشِ تو چشم باز کنم
بدونِ اینکه نگران اتفاقاتی که تو طول روز میوفته
باشم،
بدونِ اینکه کل روزو استرس بکشم.
چون خیلی قشنگه:))
تو مپندار که از عشقِ تو دل برگیرم،
یا به جای تو کسی جویم و در بر گیرم،
بعدِ صد سال اگر بر سرِ خاکم گذری،
پاره سازم کفن و زندگی از سر گیرم...
-جلال عضد
نمیدونم شاید طبیعی نباشه و حتی مسخره به نظر بیاد،
ولی من همه جا دنبالِ تو میگردم.
وقتی میگم همه جا منظورم فقط خیابونا نیست!
وقتی بیدارم،وقتی خوابم،
تو روشنایی،تو تاریکی،
تو روزای خوب،تو روزای بد،
تو کتابا،فیلما،آهنگا،
تو جمعای مختلف و تو هر عکسو فیلمی.
همه جا دنبالِ یه ردی،یه نشونی از تو میگردم
این شده زندگیِ منِ بدونِ تو...
بدونِ تو همه چیز هر روز داره سخت تر از قبل میشه
من دیگه دارم از رویابافی های شبانه خسته میشم
دیگه به کمی از تو قانع نیستم
سهمِ بیشتری از تو میخوام...
سهمِ بیشتری از زندگی میخوام ،
که بتونم تورو کنارم داشته باشم...
راستشو بخوای هیچوقت تصور نمیکردم روزی
کسی پاش به زندگیم باز شه که غمِ اون برام مهمتر
از مشکلات خودم باشه
باور کن سخته،
خیلی سخته بدونی و اینو کاملا درک کنی که کسی
که تیکه ای از وجودته تو غم داره دستو پا میزنه،
حواست باشه همش دنبال فرصته از جمع بزنه بیرون و یه گوشه واسه خودش خلوت کنه،
بدونی فکرای خاکستریِ تو مغزش خسته‌ش کردن،
ولی تو زندگیش هیچ جایی نداشته باشی و
اجازه اینو نداشته باشی که برای بهتر شدن حالش تلاشی کنی
باور کن که سخته...
میشه دفعه دیگه به چشمهام نگاه کنی؟
من قلبم داره میترکه ، خودم دارم آب میشم ولی
نمیتونم بگم چه حسی دارم،
نمیتونم باهات حرف بزنم،
نمیتونم بگم چقدر مغزم پر از توعه،
نمیتونم بگم ماهیچه‌ی تو سینم چطور تورو التماس میکنه
به چشمهام نگاه کن،
اونا همه چیزو لو میدن...
همه‌ جا پیشِ من بمان...
حتی اگر باهم بحث کنیم هم خوب است!
با هم بحث می‌کنیم و بعد میخندی،
همان‌طور که خوب بلدی.
این لبخندت است که دوست دارم ببوسمش...
-آلبر کامو