مغزم هر لحظه داره یه موضوع جدیدو تجزیه و تحلیل میکنه،
هر لحظه بیشتر از قبل درگیره،
هر لحظه ممکنه سرریز کنه و افکارِ تو سرم مثل یه
بمب منفجر شن و منو به نابودی بکشن
ولی در همین حد بلدم،
در همین حد میتونم حسمو توصیف کنم
من تهِ تهش بلدم حالِ بدمو نشون بدم
هیچوقت نتونستم بگم مشکل دقیقا چیه
خودمم نمیدونم کدوم یکیشون بیشتر زخم میزنه بهم.
هر لحظه بیشتر از قبل درگیره،
هر لحظه ممکنه سرریز کنه و افکارِ تو سرم مثل یه
بمب منفجر شن و منو به نابودی بکشن
ولی در همین حد بلدم،
در همین حد میتونم حسمو توصیف کنم
من تهِ تهش بلدم حالِ بدمو نشون بدم
هیچوقت نتونستم بگم مشکل دقیقا چیه
خودمم نمیدونم کدوم یکیشون بیشتر زخم میزنه بهم.
من اگر میدانستم دنیا اینقدر شلوغ است نمیآمدم.
صبر میکردم بعدها...
آخر اینهمه راه آمدم،
دلم میخواست تنها تو را ببینم،
دلم میخواست تو را تنها ببینم...
-عباس معروفی
صبر میکردم بعدها...
آخر اینهمه راه آمدم،
دلم میخواست تنها تو را ببینم،
دلم میخواست تو را تنها ببینم...
-عباس معروفی
متاسفم.
میدونم هیچوقت اونی نبودم که میخواستی
هیچوقت نشدم اونی که تو فکرت بود
ولی نشد،
نمیشد!
نمیتونستم از اونی که میخواستم باشم بگذرم
من تو زندگیم کم حسرت نداشتم
نمیخواستم خودمم به حسرتام اضافه کنم
نمیخواستم به این راحتیا بگذرم از اونی که میخواستم
و میتونستم باشم...
نمیخواستم ده سال دیگه هر بار که تو آینه نگاه
میکنم کسی غیرِ خودمو ببینم و با خودم بگم
کاش میشد به عقب برگشت
اگه باعث شدم از رویایی که تو ذهنت برام داشتی دور شم
بدون من فقط رویامو دنبال کردم،
همین.
میدونم هیچوقت اونی نبودم که میخواستی
هیچوقت نشدم اونی که تو فکرت بود
ولی نشد،
نمیشد!
نمیتونستم از اونی که میخواستم باشم بگذرم
من تو زندگیم کم حسرت نداشتم
نمیخواستم خودمم به حسرتام اضافه کنم
نمیخواستم به این راحتیا بگذرم از اونی که میخواستم
و میتونستم باشم...
نمیخواستم ده سال دیگه هر بار که تو آینه نگاه
میکنم کسی غیرِ خودمو ببینم و با خودم بگم
کاش میشد به عقب برگشت
اگه باعث شدم از رویایی که تو ذهنت برام داشتی دور شم
بدون من فقط رویامو دنبال کردم،
همین.
ساعت 10 شب است همه خوابیده اند و من تنهای تنها
توی اتاقم نشسته ام و به تو فکر می کنم...
اگر بگویم حالم خوب است دروغ گفته ام
چون سرگردانیِ روحِ من درمان پذیر نیست و من میدانم که هرگز به آرامش نخواهم رسید.
در من نیرویی هست.
نیروی گریز از ابتذال و من به خوبی ابتذال زندگی را احساس می کنم و میبینم که در این زندان پایبند شده ام .
من اگر تلاش میکنم برای این که از اینجا بروم تو نباید فکر کنی که براى من دیدن دنیاهای دیگر و سرزمین های دیگر جالب و قابل توجه است،نه!
من معتقدم که زیر آسمان کبود انسان با هیچ چیز تازه ای برخورد نمیکند و هسته زندگی را ابتذال و تکرار مکررات تشکیل داده.
و مطمئن هستم که برایِ روحِ عاصی و سرگردانِ من،
در هیچ گوشه دنیا پناهگاه و آرامشی وجود ندارد...
-فروغ فرخزاد
توی اتاقم نشسته ام و به تو فکر می کنم...
اگر بگویم حالم خوب است دروغ گفته ام
چون سرگردانیِ روحِ من درمان پذیر نیست و من میدانم که هرگز به آرامش نخواهم رسید.
در من نیرویی هست.
نیروی گریز از ابتذال و من به خوبی ابتذال زندگی را احساس می کنم و میبینم که در این زندان پایبند شده ام .
من اگر تلاش میکنم برای این که از اینجا بروم تو نباید فکر کنی که براى من دیدن دنیاهای دیگر و سرزمین های دیگر جالب و قابل توجه است،نه!
من معتقدم که زیر آسمان کبود انسان با هیچ چیز تازه ای برخورد نمیکند و هسته زندگی را ابتذال و تکرار مکررات تشکیل داده.
و مطمئن هستم که برایِ روحِ عاصی و سرگردانِ من،
در هیچ گوشه دنیا پناهگاه و آرامشی وجود ندارد...
-فروغ فرخزاد
باور کن اونقدر خستم که اجازه بده تو گریه های خودم بمیرم و کارم تموم شه.
فقط بذار بمیرم.
همین.
عمیقا و از ته دل حوصله ادامه دادن ندارم .
حتی حوصله ندارم خودمو بکشم.
فقط بذار تو گریه هام بمیرم
ذره ذره نابود شم
نمیخواد به داد من برسی
فقط تنهام بذار.
فقط بذار بمیرم.
همین.
عمیقا و از ته دل حوصله ادامه دادن ندارم .
حتی حوصله ندارم خودمو بکشم.
فقط بذار تو گریه هام بمیرم
ذره ذره نابود شم
نمیخواد به داد من برسی
فقط تنهام بذار.
خیلی جالب و عجیبه
آدمای مریض تو رو مریض میکنن
روانیت میکنن
دیوونت میکنن
تهش تو باید بری دکتر
تهش تو باید قرص بخوری
تهش تو درد میکشی
اونا؟
اونا اصلا قرص نمیخورن
اونا بیخیال ترینن
دارن زندگیشونو میکنن
هیچکسم نمیفهمه مریض واقعی کیه.
آدمای مریض تو رو مریض میکنن
روانیت میکنن
دیوونت میکنن
تهش تو باید بری دکتر
تهش تو باید قرص بخوری
تهش تو درد میکشی
اونا؟
اونا اصلا قرص نمیخورن
اونا بیخیال ترینن
دارن زندگیشونو میکنن
هیچکسم نمیفهمه مریض واقعی کیه.
من فکر میکنم آن چه موجب رنجش آدمها از
یکدیگر میشود ،
این است که غالباً ما آدمها توقع داریم طرف مقابلمان،
به تمامِ وقایعِ دنیا از زاویهی دیدِ ما نگاه کند!
-گونتر گراس
یکدیگر میشود ،
این است که غالباً ما آدمها توقع داریم طرف مقابلمان،
به تمامِ وقایعِ دنیا از زاویهی دیدِ ما نگاه کند!
-گونتر گراس
راستشو بخوای نه،خوب نیستم.
زندگی اونجور که باید پیش نمیره
راهِ خودشو گرفته و داره میره
پشت سرشو هم نگاه نمیکنه که ببینه من خیلی وقته تو مسیر خوردم زمین،
بازوهام خونی شده،تو پام خرده شیشه رفته،
زانوهامم پاره شده و زخمیه.
سرشو انداخته پایین و مسیر خودشو ادامه میده
منم که همینجا موندم و دیگه جونی تو تنم نیست
برای بلند شدن...
هنوز جایِ زخمای قبلیم خوب نشده بودن که دوباره خوردم زمین ولی اینبار دیگه بلند شدن، سخت تر از قبله.
دیگه تنهایی نمیتونم...
زندگی اونجور که باید پیش نمیره
راهِ خودشو گرفته و داره میره
پشت سرشو هم نگاه نمیکنه که ببینه من خیلی وقته تو مسیر خوردم زمین،
بازوهام خونی شده،تو پام خرده شیشه رفته،
زانوهامم پاره شده و زخمیه.
سرشو انداخته پایین و مسیر خودشو ادامه میده
منم که همینجا موندم و دیگه جونی تو تنم نیست
برای بلند شدن...
هنوز جایِ زخمای قبلیم خوب نشده بودن که دوباره خوردم زمین ولی اینبار دیگه بلند شدن، سخت تر از قبله.
دیگه تنهایی نمیتونم...
آدم میتواند در آن واحد در دو جا حضور داشته باشد!
یکی آنجایی که هست،
یکی آنجایی که میخواهد باشد...
-عباس معروفی
یکی آنجایی که هست،
یکی آنجایی که میخواهد باشد...
-عباس معروفی
ببین من همیشه با منطقم رفتم جلو و همه چیزو
تجزیه تحلیل میکردم،
ولی وقتی بحث تو باشه کلا گیراییم ضعیفه تو این چیزا.
قدرت تصمیمی گیری ندارم،
تشخیصِ خوب و بد برام سخت میشه و نمیدونم
دقیقا باید چیکار کنم،دقیقا باید چی بگم.
نمیدونم خلاصه که خر میشم پیش تو..
تجزیه تحلیل میکردم،
ولی وقتی بحث تو باشه کلا گیراییم ضعیفه تو این چیزا.
قدرت تصمیمی گیری ندارم،
تشخیصِ خوب و بد برام سخت میشه و نمیدونم
دقیقا باید چیکار کنم،دقیقا باید چی بگم.
نمیدونم خلاصه که خر میشم پیش تو..
Benshin Tamashayat Konam
Arman Garshasbi
ای چشمِ تو شیشهی عمرِ من...
@shiyareMaqzam
@shiyareMaqzam