اشعار فاخر آئینی (فارسی و عربی)
295 subscribers
14 photos
2 links
کیفیت را مقدم بر کمّیت می‌دانیم. امید آنکه این تفکر ، برای نوکران اهل بیت (علیهم‌السلام) فرهنگ شود.
Download Telegram
‍ طبیبا وا مکن زخم سرم را

مسوزان قلب زینب دخترم را

طبیبا کار از درمان گذشته

که آتش آب کرده پیکرم را

طبیبا نسخه ننویسی که باید

اجل بر چیند امشب بسترم را

ببند آنگونه فرقم را که در قبر

نبیند فاطمه زخم سرم را

در و دیوار مسجد بود شاهد

که من گفتم اذان آخرم را

من آن یارم که شستم در دل شب

تن خونین تنها یاورم را

درود زندگی را گفتم آنروز

که زد در کوچه قنفذ همسرم را



#غلامرضا_سازگار #شهادت_مولا
#مرثیه #امیرالمؤمنین

@Shere_Fakher110
هنگام فلق که آن شبِ غاسق رفت
خونین به هوای یارِ خود، عاشق رفت
تقدیر چنین بود که اندر شب قدر
قرآنِ خموش آمد و ناطق رفت...


#قیصر_امین‌پور #شهادت_مولا
#مرثیه #امیرالمؤمنین

@Shere_Fakher110
#شهادت_مولا



شب وصل است و رسیده‌است ز ره، دلدارش
«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»

چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم
چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟

شب گذشته‌است ، یتیمان علی جمع کنید
بستری را که گرفته‌است شفا بیمارش

بعد سی سال دعایش به اجابت برسید
جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش*

زخمِ سر در غم او پرده‌دری کرد، ارنه
خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش

بی‌زبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت
در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش

آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور
نتوانست حمایت کند از دلدارش!

عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا
کار من نیست... تو بگشای گره از کارش

🔻

زیر لب زمزمه‌ای دارد اگر گوش کنید
چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش:

آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را
که تو فریاد زدی بین در و دیوارش

حال با پای خودت آمده‌ای ای گل من
چه گلی؟!... لاله‌صفت داغ به دو رخسارش

دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟
فاطمه بود امانت، من امانتدارش

اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد
هان مبادا بکشانی به سر بازارش...


==============

* نَفسِی عَلَى
زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ‏


#رحیق #مرثیه #امیرالمؤمنین

@Shere_Fakher110
#شهادت_مولا


کنار من، صدفِ دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدرپدر نکنید

توان دیدن اشک یتیم در من نیست
نثار خرمن جان علی، شرر نکنید

ازآن خرابه که شب‌ها گذرگهِ من بود
بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید

به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید

ز کوچه‌ای که گرفتند راه مادرتان
تمام عمر، شما هم چو من گذر نکنید



#مرثیه #امیرالمؤمنین
#علی_انسانی

@Shere_Fakher110
#شهادت_مولا



شب وصل است و رسیده‌است ز ره، دلدارش
«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»

چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم
چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟

شب گذشته‌است ، یتیمان علی جمع کنید
بستری را که گرفته‌است شفا بیمارش

بعد سی سال دعایش به اجابت برسید
جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش*

زخمِ سر در غم او پرده‌دری کرد، ارنه
خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش

بی‌زبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت
در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش

آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور
نتوانست حمایت کند از دلدارش!

عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا
کار من نیست... تو بگشای گره از کارش

🔻

زیر لب زمزمه‌ای دارد اگر گوش کنید
چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش:

آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را
که تو فریاد زدی بین در و دیوارش

حال با پای خودت آمده‌ای ای گل من
چه گلی؟!... لاله‌صفت داغ به دو رخسارش

دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟
فاطمه بود امانت، من امانتدارش

اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد
هان مبادا بکشانی به سر بازارش...


==============

* نَفسِی عَلَى
زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ‏


#رحیق #مرثیه  #امیرالمؤمنین

@Shere_Fakher110