طبیبا وا مکن زخم سرم را
مسوزان قلب زینب دخترم را
طبیبا کار از درمان گذشته
که آتش آب کرده پیکرم را
طبیبا نسخه ننویسی که باید
اجل بر چیند امشب بسترم را
ببند آنگونه فرقم را که در قبر
نبیند فاطمه زخم سرم را
در و دیوار مسجد بود شاهد
که من گفتم اذان آخرم را
من آن یارم که شستم در دل شب
تن خونین تنها یاورم را
درود زندگی را گفتم آنروز
که زد در کوچه قنفذ همسرم را
#غلامرضا_سازگار #شهادت_مولا
#مرثیه #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
مسوزان قلب زینب دخترم را
طبیبا کار از درمان گذشته
که آتش آب کرده پیکرم را
طبیبا نسخه ننویسی که باید
اجل بر چیند امشب بسترم را
ببند آنگونه فرقم را که در قبر
نبیند فاطمه زخم سرم را
در و دیوار مسجد بود شاهد
که من گفتم اذان آخرم را
من آن یارم که شستم در دل شب
تن خونین تنها یاورم را
درود زندگی را گفتم آنروز
که زد در کوچه قنفذ همسرم را
#غلامرضا_سازگار #شهادت_مولا
#مرثیه #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
هنگام فلق که آن شبِ غاسق رفت
خونین به هوای یارِ خود، عاشق رفت
تقدیر چنین بود که اندر شب قدر
قرآنِ خموش آمد و ناطق رفت...
#قیصر_امینپور #شهادت_مولا
#مرثیه #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
خونین به هوای یارِ خود، عاشق رفت
تقدیر چنین بود که اندر شب قدر
قرآنِ خموش آمد و ناطق رفت...
#قیصر_امینپور #شهادت_مولا
#مرثیه #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
#شهادت_مولا
شب وصل است و رسیدهاست ز ره، دلدارش
«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»
چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم
چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟
شب گذشتهاست ، یتیمان علی جمع کنید
بستری را که گرفتهاست شفا بیمارش
بعد سی سال دعایش به اجابت برسید
جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش*
زخمِ سر در غم او پردهدری کرد، ارنه
خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش
بیزبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت
در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش
آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور
نتوانست حمایت کند از دلدارش!
عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا
کار من نیست... تو بگشای گره از کارش
🔻
زیر لب زمزمهای دارد اگر گوش کنید
چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش:
آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را
که تو فریاد زدی بین در و دیوارش
حال با پای خودت آمدهای ای گل من
چه گلی؟!... لالهصفت داغ به دو رخسارش
دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟
فاطمه بود امانت، من امانتدارش
اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد
هان مبادا بکشانی به سر بازارش...
==============
* نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ
#رحیق #مرثیه #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
شب وصل است و رسیدهاست ز ره، دلدارش
«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»
چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم
چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟
شب گذشتهاست ، یتیمان علی جمع کنید
بستری را که گرفتهاست شفا بیمارش
بعد سی سال دعایش به اجابت برسید
جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش*
زخمِ سر در غم او پردهدری کرد، ارنه
خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش
بیزبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت
در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش
آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور
نتوانست حمایت کند از دلدارش!
عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا
کار من نیست... تو بگشای گره از کارش
🔻
زیر لب زمزمهای دارد اگر گوش کنید
چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش:
آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را
که تو فریاد زدی بین در و دیوارش
حال با پای خودت آمدهای ای گل من
چه گلی؟!... لالهصفت داغ به دو رخسارش
دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟
فاطمه بود امانت، من امانتدارش
اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد
هان مبادا بکشانی به سر بازارش...
==============
* نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ
#رحیق #مرثیه #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
#شهادت_مولا
کنار من، صدفِ دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدرپدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم در من نیست
نثار خرمن جان علی، شرر نکنید
ازآن خرابه که شبها گذرگهِ من بود
بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید
به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید
ز کوچهای که گرفتند راه مادرتان
تمام عمر، شما هم چو من گذر نکنید
#مرثیه #امیرالمؤمنین
#علی_انسانی
@Shere_Fakher110
کنار من، صدفِ دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدرپدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم در من نیست
نثار خرمن جان علی، شرر نکنید
ازآن خرابه که شبها گذرگهِ من بود
بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید
به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید
ز کوچهای که گرفتند راه مادرتان
تمام عمر، شما هم چو من گذر نکنید
#مرثیه #امیرالمؤمنین
#علی_انسانی
@Shere_Fakher110
#شهادت_مولا
شب وصل است و رسیدهاست ز ره، دلدارش
«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»
چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم
چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟
شب گذشتهاست ، یتیمان علی جمع کنید
بستری را که گرفتهاست شفا بیمارش
بعد سی سال دعایش به اجابت برسید
جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش*
زخمِ سر در غم او پردهدری کرد، ارنه
خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش
بیزبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت
در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش
آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور
نتوانست حمایت کند از دلدارش!
عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا
کار من نیست... تو بگشای گره از کارش
🔻
زیر لب زمزمهای دارد اگر گوش کنید
چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش:
آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را
که تو فریاد زدی بین در و دیوارش
حال با پای خودت آمدهای ای گل من
چه گلی؟!... لالهصفت داغ به دو رخسارش
دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟
فاطمه بود امانت، من امانتدارش
اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد
هان مبادا بکشانی به سر بازارش...
==============
* نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ
#رحیق #مرثیه #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
شب وصل است و رسیدهاست ز ره، دلدارش
«فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش»
چاه و ویرانه و نخلستان پرسند ز هم
چه شد آهِ سحر و نغمهٔ استغفارش؟
شب گذشتهاست ، یتیمان علی جمع کنید
بستری را که گرفتهاست شفا بیمارش
بعد سی سال دعایش به اجابت برسید
جان برون آمده با نالهٔ آتشبارش*
زخمِ سر در غم او پردهدری کرد، ارنه
خون دل خورد همه عمر و نکرد اظهارش
بیزبان خواست یکی محرم راز و، چو نیافت
در دلِ شب به دلِ چاه سپرد اسرارش
آخر این با که توان گفت که یک مرد غیور
نتوانست حمایت کند از دلدارش!
عوضِ هر سخنی ، گفت: بیا فضه بیا
کار من نیست... تو بگشای گره از کارش
🔻
زیر لب زمزمهای دارد اگر گوش کنید
چیست؟ نجوای دلی غمزده با غمخوارش:
آمدم کوفه، نبینم دگر آن منزل را
که تو فریاد زدی بین در و دیوارش
حال با پای خودت آمدهای ای گل من
چه گلی؟!... لالهصفت داغ به دو رخسارش
دیده بر روی پیمبر به چه رو باز کنم؟
فاطمه بود امانت، من امانتدارش
اینک ای کوفه علی نیز امانت به تو داد
هان مبادا بکشانی به سر بازارش...
==============
* نَفسِی عَلَى زَفَرَاتِهَا مَحبُوسَةٌ
یا لَیتَهَا خَرَجَت مَعَ الزَّفَرَاتِ
#رحیق #مرثیه #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110