عالم ز آه ، تیره تر از صبح محشر است
خونِ جگر به دیدهی آلِ پیمبر است
شهر مدینه گشته عزاخانهی وجود
رخت سیاه بر تن زهرا و حیدر است
گفتم چه روی داده که از خاطرم گذشت
امشب شب یتیمی موسی ابن جعفر است
گِریَند بر امام ششم هفت آسمان
در نُه فلک قیامتِ عظمای دیگر است
جسمی که آب شد ز جفا ، زیر خاک رفت
در قلب آب و خاک ، از این داغ ، آذر است
خواهی اگر که بوسه زنی بر مزار او
قبرش کنار تربت زهرای اطهر است
آتش زدند خانه او را حرامیان
این اجر خوبی پدر و ارث مادر است
قامت خمیده، تن شده مانند شمع آب
این شاهد جنایت منصور کافر است
بر او بریز اشک که این گریه نزد حق
با گریه بر حسین ثوابش برابر است
#امام_صادق #مرثیه
#امام_صادق_شهادت
#غلامرضا_سازگار
@Shere_Fakher110
خونِ جگر به دیدهی آلِ پیمبر است
شهر مدینه گشته عزاخانهی وجود
رخت سیاه بر تن زهرا و حیدر است
گفتم چه روی داده که از خاطرم گذشت
امشب شب یتیمی موسی ابن جعفر است
گِریَند بر امام ششم هفت آسمان
در نُه فلک قیامتِ عظمای دیگر است
جسمی که آب شد ز جفا ، زیر خاک رفت
در قلب آب و خاک ، از این داغ ، آذر است
خواهی اگر که بوسه زنی بر مزار او
قبرش کنار تربت زهرای اطهر است
آتش زدند خانه او را حرامیان
این اجر خوبی پدر و ارث مادر است
قامت خمیده، تن شده مانند شمع آب
این شاهد جنایت منصور کافر است
بر او بریز اشک که این گریه نزد حق
با گریه بر حسین ثوابش برابر است
#امام_صادق #مرثیه
#امام_صادق_شهادت
#غلامرضا_سازگار
@Shere_Fakher110
هنگامۀ هجوم غم از هر کرانه بود
مردی غریب بود که در ترک خانه بود
در بین آشیانه چو صیّاد پا نهاد
مرغ سحر نشسته و گرم ترانه بود
با قامت کمانیاش از راه میگذشت
محنتکشی که تیر بلا را نشانه بود
اشک وداع پشت سرش ریخت جای آب
این بار حرف مرگ فقط در میانه بود
میخواست اهل خانه ندانند قصّه چیست
شاید ز خصم، خواهشِ مهلت، بهانه بود
بر روی مرکب ابن ربیع و ز پشت سر
شیخ الائمّه پای پیاده روانه بود
میرفت و اشکهاش روی خاک میچکید
یاد غمی که بینِ مصائب یگانه بود
آخر اگرچه خانۀ او شد محاصره
یارش کسی نگفته که در آستانه بود
یا آنکه دشمنش طرف اهل خانه رفت
یا حرفی از غلاف وَ یا تازیانه بود...
#امام_صادق #مرثیه
#امام_صادق_شهادت
#رحیق
@Shere_Fakher110
مردی غریب بود که در ترک خانه بود
در بین آشیانه چو صیّاد پا نهاد
مرغ سحر نشسته و گرم ترانه بود
با قامت کمانیاش از راه میگذشت
محنتکشی که تیر بلا را نشانه بود
اشک وداع پشت سرش ریخت جای آب
این بار حرف مرگ فقط در میانه بود
میخواست اهل خانه ندانند قصّه چیست
شاید ز خصم، خواهشِ مهلت، بهانه بود
بر روی مرکب ابن ربیع و ز پشت سر
شیخ الائمّه پای پیاده روانه بود
میرفت و اشکهاش روی خاک میچکید
یاد غمی که بینِ مصائب یگانه بود
آخر اگرچه خانۀ او شد محاصره
یارش کسی نگفته که در آستانه بود
یا آنکه دشمنش طرف اهل خانه رفت
یا حرفی از غلاف وَ یا تازیانه بود...
#امام_صادق #مرثیه
#امام_صادق_شهادت
#رحیق
@Shere_Fakher110
دو مرد را ز دل خانه بی عبا بردند
کمی شبیه به هم ، با تفاوت بسیار
یکی ، اجازه ندادند تا عبا پوشد
یکی ، عبای خود انداخت روی پیکر یار
#امام_صادق #مرثیه
#امام_صادق_شهادت
#حضرت_زهرا
#رحیق
@Shere_Fakher110
کمی شبیه به هم ، با تفاوت بسیار
یکی ، اجازه ندادند تا عبا پوشد
یکی ، عبای خود انداخت روی پیکر یار
#امام_صادق #مرثیه
#امام_صادق_شهادت
#حضرت_زهرا
#رحیق
@Shere_Fakher110
ای اشک چشم ما همه وقف عزای تو
دلهای دوستان همه صحن و سرای تو
چشمم سوی مدینه دلم جانب بقیع
گرم زیارت حرم با صفای تو
از لحظهای که خاک لحد بر تو چیده شد
خاک بقیع نه! دل ما گشت جای تو
آیا درِ بقیع ، شبی باز میشود
تا در کنار قبر تو گریم برای تو؟
بردند دستبسته تو را سوی قتلگاه
با آنکه بود عرش خدا جای پای تو
ای صد مسیح زندۀ ذکر شبانهات
خاموش شد چگونه صدای دعای تو
آخر ز زهر کین جگرت پاره پاره شد
ای پارههای دل، گُل بزم عزای تو
تشییع شد چو پیکر پاک تو تا بقیع
میکرد گریه ختم رسل در قفای تو
چون شمع، آب شد بدنت از شرار زهر
ای جان عالمی همه بادا فدای تو
#امام_صادق #مرثیه
#امام_صادق_شهادت
#غلامرضا_سازگار
@Shere_Fakher110
دلهای دوستان همه صحن و سرای تو
چشمم سوی مدینه دلم جانب بقیع
گرم زیارت حرم با صفای تو
از لحظهای که خاک لحد بر تو چیده شد
خاک بقیع نه! دل ما گشت جای تو
آیا درِ بقیع ، شبی باز میشود
تا در کنار قبر تو گریم برای تو؟
بردند دستبسته تو را سوی قتلگاه
با آنکه بود عرش خدا جای پای تو
ای صد مسیح زندۀ ذکر شبانهات
خاموش شد چگونه صدای دعای تو
آخر ز زهر کین جگرت پاره پاره شد
ای پارههای دل، گُل بزم عزای تو
تشییع شد چو پیکر پاک تو تا بقیع
میکرد گریه ختم رسل در قفای تو
چون شمع، آب شد بدنت از شرار زهر
ای جان عالمی همه بادا فدای تو
#امام_صادق #مرثیه
#امام_صادق_شهادت
#غلامرضا_سازگار
@Shere_Fakher110
اشعار فاخر آئینی (فارسی و عربی) pinned «#حضرت_حمزه #مرثیه ✅ برای شیرمردی که اگر در روز فتنه میبود، روبهصفتان، شیر خدا را در بند نمیکشیدند...• 🥀ایا شهی که امیرِ سپاه عشق و وفایی به قلب و دست و زبان، یاور رسول خدایی 🥀کمالِ رکن و مقامی جمالِ حلّ و حرامی عزیزِ خلق و خدایی مرادِ شاه و…»
#معرفی_کانال
جهت استفاده فضلایی که میخواهند از اشعار ناب در منبر بهره بگیرند و از شعر ضعیف میپرهیزند ، کانال «اشعار فاخر آئینی» راه اندازی شده است.
به اهلش معرفی بفرمایید
لینک کانال:
@Shere_Fakher110
جهت استفاده فضلایی که میخواهند از اشعار ناب در منبر بهره بگیرند و از شعر ضعیف میپرهیزند ، کانال «اشعار فاخر آئینی» راه اندازی شده است.
به اهلش معرفی بفرمایید
لینک کانال:
@Shere_Fakher110
ای رفته در قضای خدا ماجرای تو
غیر خدا که میرسد اندر قضای تو؟
ای رفته با دهان و لبِ تشنه از میان
آب حیات در قدمِ جانفزای تو
بیگانه از خدا و رسول است تا ابد
برگشته اختری که نشد آشنای تو
چندین هزار جامهٔ اطلس، قبا شود
فردا که آورند به محشر، عبای تو
بربسته رخت، کعبه و مانده قدم به راه
بهر زیارتِ حرمِ کربلای تو
ما را که دیده در سر این شور و شین شد
عزم زیارت حرمت فرض عین شد
🌹صلی الله علیک یااباعبدالله🌹
#بابافغانی_شیرازی #مرثیه
#کربلا #زیارت #امام_حسین
@Shere_Fakher110
غیر خدا که میرسد اندر قضای تو؟
ای رفته با دهان و لبِ تشنه از میان
آب حیات در قدمِ جانفزای تو
بیگانه از خدا و رسول است تا ابد
برگشته اختری که نشد آشنای تو
چندین هزار جامهٔ اطلس، قبا شود
فردا که آورند به محشر، عبای تو
بربسته رخت، کعبه و مانده قدم به راه
بهر زیارتِ حرمِ کربلای تو
ما را که دیده در سر این شور و شین شد
عزم زیارت حرمت فرض عین شد
🌹صلی الله علیک یااباعبدالله🌹
#بابافغانی_شیرازی #مرثیه
#کربلا #زیارت #امام_حسین
@Shere_Fakher110
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹آه......
🍂لِمْ صاحبُ الأمر عن رعيته
أغضى فغضّت بجور أكفرها
🍂ما عذره نصب عينه أُخذت
شيعته و هو بين أظهُرها
🍂يا غيرة الله لا قرار على
ركوب فحشائها و منكرها
🍂سيفك و الضرب إن شيعتكم
قد بلغ السيف حزّ منحرها
🍂مات الهدى سيدي فقم و أمت
شمس ضحاها بليل عيثرها
🍂و اترك منايا العدى بأنفسهم
تكثر في الروع من تعثرها
🍂فالله يا ابن النبي في فئةِِ
ما ذخرت غيركم لمحشرها
🍂ما ذا لأعدائها تقول إذا
لم تنجها اليوم من مدمِّرها
🍂أشقّة البعد دونك اعترضت
أم حجبت منك عين مبصرها
🍂أين الحفيظ العليم للفئة
المُضاعةِ الحقِّ عند أفخرها
🍂تُغضي و أنت الأب الرحيم لها؟!
ما هكذا الظن في ابن أطهرها
🍂إن لم تغثها لجُرم أكبرها
فارحم لها ضعف جِرم أصغرها
#سید_حیدر_حلی #عربی
#ولی_عصر #اضطرار
#انتظار #انتقام
@Shere_Fakher110
🍂لِمْ صاحبُ الأمر عن رعيته
أغضى فغضّت بجور أكفرها
🍂ما عذره نصب عينه أُخذت
شيعته و هو بين أظهُرها
🍂يا غيرة الله لا قرار على
ركوب فحشائها و منكرها
🍂سيفك و الضرب إن شيعتكم
قد بلغ السيف حزّ منحرها
🍂مات الهدى سيدي فقم و أمت
شمس ضحاها بليل عيثرها
🍂و اترك منايا العدى بأنفسهم
تكثر في الروع من تعثرها
🍂فالله يا ابن النبي في فئةِِ
ما ذخرت غيركم لمحشرها
🍂ما ذا لأعدائها تقول إذا
لم تنجها اليوم من مدمِّرها
🍂أشقّة البعد دونك اعترضت
أم حجبت منك عين مبصرها
🍂أين الحفيظ العليم للفئة
المُضاعةِ الحقِّ عند أفخرها
🍂تُغضي و أنت الأب الرحيم لها؟!
ما هكذا الظن في ابن أطهرها
🍂إن لم تغثها لجُرم أكبرها
فارحم لها ضعف جِرم أصغرها
#سید_حیدر_حلی #عربی
#ولی_عصر #اضطرار
#انتظار #انتقام
@Shere_Fakher110
ای تو ثانیّ مهِ کنعانی
نه، تو اول، مه کنعان ثانی
ایکه ایزد به تو و خوبان داد
رتبۀ یوسفی و اخوانی
ای غمت مایۀ عیش ابدی
وی خرابیّ تو آبادانی
ای غبار قدمت کحل غزال
وی غزال حرمت قربانی
ایکه از روی تو و موی تو شد
روز نورانی و شب ظلمانی
دید تا پرتو خورشید رخت
آب شد آینه از حیرانی
وصف حسنت به حقیقت نتوان
کآنچه از وصف فزون است، آنی
شکوه خواهم نکنم نتوانم
جور خواهی نکنی نتوانی
گر دهم جان خجل از من نشوی
که تو خود درخور صدچندانی
راز من کش همه کس می داند
کاش دانم که تو هم می دانی
دادی ای دوست به دوری فرمان
چکنم؟ آه ز سرگردانی
طاقتم نیست که فرمان برمت
قدرتم نیست به نافرمانی
ای غلامیّ سرایت شاهی
وی گداییّ درت سلطانی
حکم، حکم تو ، که حاکم کردت
حکمت بالغۀ ربّانی
امر، امر تو ، کامیرت کرده است
قدرت کاملۀ سبحانی
نیست یارای مدیح تو مرا
ای تو روحانی و من جسمانی
#آذر_بیگدلی #ولی_عصر #انتظار
@Shere_Fakher110
نه، تو اول، مه کنعان ثانی
ایکه ایزد به تو و خوبان داد
رتبۀ یوسفی و اخوانی
ای غمت مایۀ عیش ابدی
وی خرابیّ تو آبادانی
ای غبار قدمت کحل غزال
وی غزال حرمت قربانی
ایکه از روی تو و موی تو شد
روز نورانی و شب ظلمانی
دید تا پرتو خورشید رخت
آب شد آینه از حیرانی
وصف حسنت به حقیقت نتوان
کآنچه از وصف فزون است، آنی
شکوه خواهم نکنم نتوانم
جور خواهی نکنی نتوانی
گر دهم جان خجل از من نشوی
که تو خود درخور صدچندانی
راز من کش همه کس می داند
کاش دانم که تو هم می دانی
دادی ای دوست به دوری فرمان
چکنم؟ آه ز سرگردانی
طاقتم نیست که فرمان برمت
قدرتم نیست به نافرمانی
ای غلامیّ سرایت شاهی
وی گداییّ درت سلطانی
حکم، حکم تو ، که حاکم کردت
حکمت بالغۀ ربّانی
امر، امر تو ، کامیرت کرده است
قدرت کاملۀ سبحانی
نیست یارای مدیح تو مرا
ای تو روحانی و من جسمانی
#آذر_بیگدلی #ولی_عصر #انتظار
@Shere_Fakher110
ﮐﻤﺎﻝ ﻗﺪﺭﺕ ﺩﺍﻭﺭ ﻭﺻﯽّ پیغمبر
ﻭﻟﯽّ ﺧﺎﻟﻖ ﺍﮐﺒﺮ ﻋﻠﯽّ ﻋﻤﺮﺍﻧﯽ
ﺷﻬﻨﺸﻬﯽ ﮐﻪ ﺯ ﻭﺍﺟﺐ ﮐﺴﺶ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﺑﺎﺯ
ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﻓﮑﻨﺪ ﺍﺯ ﺭﺥ ﺣﺠﺎﺏ ﺍﻣﮑﺎﻧﯽ
ﺍﮔﺮ ﺧﻠﻴﻔﻪٔ ﭼﺎﺭﻡ ﺩﺭ ﺍﻭّﻟﺶ ﺩﺍﻧﻨﺪ
ﻣﻦ ﺍﻭّﻟﻴﺶ ﺷﻨﺎﺳﻢ ﮐﻪ ﻧﻴﺴﺘﺶ ﺛﺎﻧﯽ
ﺷﻬﺎ ﺗﻮﻳﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺩﻫﺮ، ﻣﺎﻧﻨﺪﺕ
ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﺻﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﯽﻣﺎﻧﯽ
ﺑﻪ ﮔﺎﻩِ ﻋﻔﻮِ ﺗﻮ ﻋﺼﻴﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺳﺒﮑﺒﺎﺭﯼ
ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﺧﺸﻢ ﺗﻮ ﻃﺎﻋﺖ ﺑﻮﺩ ﭘﺸﻴﻤﺎﻧﯽ
ﺯ ﺣﺴﻦِ ﻃﻠﻌﺖ، ﺧﻼﻕِ ﺟﺮﻡ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪﯼ
ﺯ ﻓﺮﻁ ﻫﻤﺖ، ﺭﺯّﺍﻕِ ﺍﺑﺮ ﻧﻴﺴﺎﻧﯽ
ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻋﺰﻡ، ﻣﺤﻴﻂ ﻓﻠﮏ ﺑﭙﻴﻤﺎﻳﯽ
ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻣﺮ، ﻋﻨﺎﻥ ﻗﻀﺎ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﯽ
ﻧﺴﻴﻢِ ﺧُﻠّﺖ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺩﻝ ﺧﻠﻴﻞ ﻭﺯﻳﺪ
ﮐﻪ ﮐﺮﺩ ﺁﺗﺶ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﺑﺮ ﺍﻭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻧﯽ
ﺷﺪ ﺍﺯ ﻭﻻﯼ ﺗﻮ ﻳﻮﺳﻒ ﻋﺰﻳﺰ ﻣﺼﺮ، ﺍﺭﻧﻪ
ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﭼﺎﻩ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ
ﻧﻪ ﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﻮﺩﯼِ ﺟﻮﺩﺕ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﯼ ﻧﻮﺡ
ﺑُﺪﯼ ﺳﻔﻴﻨﻪٔ ﺍﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺸﺮ ﻃﻮﻓﺎﻧﯽ
ﺍﻣﻴﺮ ﺧﻴﻞ ﻣﻼﻳﮏ ﮐﺠﺎ ﺷﺪﯼ ﺟﺒﺮﻳﻞ
ﺍﮔﺮ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﺑﺮ ﺩﺭﮔﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﺑﺎﻧﯽ؟
#قاآنی_شیرازی #قصیده
#فضائل #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
ﻭﻟﯽّ ﺧﺎﻟﻖ ﺍﮐﺒﺮ ﻋﻠﯽّ ﻋﻤﺮﺍﻧﯽ
ﺷﻬﻨﺸﻬﯽ ﮐﻪ ﺯ ﻭﺍﺟﺐ ﮐﺴﺶ ﻧﺪﺍﻧﺪ ﺑﺎﺯ
ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﻓﮑﻨﺪ ﺍﺯ ﺭﺥ ﺣﺠﺎﺏ ﺍﻣﮑﺎﻧﯽ
ﺍﮔﺮ ﺧﻠﻴﻔﻪٔ ﭼﺎﺭﻡ ﺩﺭ ﺍﻭّﻟﺶ ﺩﺍﻧﻨﺪ
ﻣﻦ ﺍﻭّﻟﻴﺶ ﺷﻨﺎﺳﻢ ﮐﻪ ﻧﻴﺴﺘﺶ ﺛﺎﻧﯽ
ﺷﻬﺎ ﺗﻮﻳﯽ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﻧﻢ ﺑﻪ ﺩﻫﺮ، ﻣﺎﻧﻨﺪﺕ
ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﺻﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﮕﻮﻳﻢ ﺑﻪ ﺧﻮﻳﺶ ﻣﯽﻣﺎﻧﯽ
ﺑﻪ ﮔﺎﻩِ ﻋﻔﻮِ ﺗﻮ ﻋﺼﻴﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﺳﺒﮑﺒﺎﺭﯼ
ﺑﻪ ﻭﻗﺖ ﺧﺸﻢ ﺗﻮ ﻃﺎﻋﺖ ﺑﻮﺩ ﭘﺸﻴﻤﺎﻧﯽ
ﺯ ﺣﺴﻦِ ﻃﻠﻌﺖ، ﺧﻼﻕِ ﺟﺮﻡ ﺧﻮﺭﺷﻴﺪﯼ
ﺯ ﻓﺮﻁ ﻫﻤﺖ، ﺭﺯّﺍﻕِ ﺍﺑﺮ ﻧﻴﺴﺎﻧﯽ
ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻋﺰﻡ، ﻣﺤﻴﻂ ﻓﻠﮏ ﺑﭙﻴﻤﺎﻳﯽ
ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺍﻣﺮ، ﻋﻨﺎﻥ ﻗﻀﺎ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﯽ
ﻧﺴﻴﻢِ ﺧُﻠّﺖ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺩﻝ ﺧﻠﻴﻞ ﻭﺯﻳﺪ
ﮐﻪ ﮐﺮﺩ ﺁﺗﺶ ﺳﻮﺯﺍﻥ ﺑﺮ ﺍﻭ ﮔﻠﺴﺘﺎﻧﯽ
ﺷﺪ ﺍﺯ ﻭﻻﯼ ﺗﻮ ﻳﻮﺳﻒ ﻋﺰﻳﺰ ﻣﺼﺮ، ﺍﺭﻧﻪ
ﻫﻨﻮﺯ ﺑﻮﺩﯼ ﺩﺭ ﻗﻌﺮ ﭼﺎﻩ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ
ﻧﻪ ﮔﺮ ﺑﻪ ﺟﻮﺩﯼِ ﺟﻮﺩﺕ ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺩﯼ ﻧﻮﺡ
ﺑُﺪﯼ ﺳﻔﻴﻨﻪٔ ﺍﻭ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺸﺮ ﻃﻮﻓﺎﻧﯽ
ﺍﻣﻴﺮ ﺧﻴﻞ ﻣﻼﻳﮏ ﮐﺠﺎ ﺷﺪﯼ ﺟﺒﺮﻳﻞ
ﺍﮔﺮ ﻧﮑﺮﺩﯼ ﺑﺮ ﺩﺭﮔﻪ ﺗﻮ ﺩﺭﺑﺎﻧﯽ؟
#قاآنی_شیرازی #قصیده
#فضائل #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
روزی که خلق را به قیامت صلا زنند
جمله قدم به محکمۀ کبریا زنند
دست رُسُل برآمده از آستینِ خوف
تا حلقۀ رجا به درِ مصطفی زنند
در دستگاهِ مُلکِ شفاعت، به امر حق
سکه بنام حضرت خیرالنسا زنند
آنان که کرد فاطمه از ظلمشان فغان
در چاهِ ویل، نالۀ «یا ویلتا» زنند
شاهان روزگار ، گداوار ، بر صراط
دست طلب به ذیلِ شهِ لافتی زنند
ما را دوازده تن امام است و بس «رحیق»
روزی که هرکه را به امامش صدا زنند
#امیرالمؤمنین
#فضائل #شفاعت
#رحیق
#تبری
@Shere_Fakher110
جمله قدم به محکمۀ کبریا زنند
دست رُسُل برآمده از آستینِ خوف
تا حلقۀ رجا به درِ مصطفی زنند
در دستگاهِ مُلکِ شفاعت، به امر حق
سکه بنام حضرت خیرالنسا زنند
آنان که کرد فاطمه از ظلمشان فغان
در چاهِ ویل، نالۀ «یا ویلتا» زنند
شاهان روزگار ، گداوار ، بر صراط
دست طلب به ذیلِ شهِ لافتی زنند
ما را دوازده تن امام است و بس «رحیق»
روزی که هرکه را به امامش صدا زنند
#امیرالمؤمنین
#فضائل #شفاعت
#رحیق
#تبری
@Shere_Fakher110
اشعار فاخر آئینی (فارسی و عربی) pinned «ز هر طرف به کمان تیر غم زمانه گرفت دل مرا که بسی بود خون، نشانه گرفت چو جد خویش علی سالها به خانه نشاند ز دیده ام همه شب اشک دانه دانه گرفت هنوز خانه زهرا نرفته بود زیاد که آتش از درو دیوار من زبانه گرفت زباغ فاطمه صیاد، مرغ سوخته را دل شب آمد و در کنج…»
هرگه زنی به قائمۀ ذوالفقار دست
انگشتِ زینهار برآرد هزار دست
خورشید افکند علَم خویشتن به خاک
هرجا کند لوای تو را آشکار دست
بهر گریز و بهر ستیز است در مصاف
خصمت هزارپا و مُحبّت هزاردست
گاو زمین چو ناقه دوکوهان شود اگر
هنگام کین نهی به سرِ کوهسار دست
فرمان اگر دهی که به حرب مخالفان
با تیغِ آفتاب، کند کارزار دست،
مهر از فلک نزول کند با هزار تیغ
طفل از رحم خروج کند با هزار دست
خواهم شها به مطلع دیگر ستایمت
دستم بگیر تا شودم کامکار دست
🔹
هرگه کنی علَم به صف کارزار دست
بوسد تو را مسیح به چرخ چهار دست
ثابتقدم سپاهِ تو را در مقام حرب
یابد قرار، پا و شود بیقرار دست
شمشیر میکشد به تو و میزند به خویش
خصم تو را ز بسکه شد از اختیار دست
بدخواه را همین نه ز بیمت به روز حرب
گردد بدل به پا و نماید فرار دست،
پاشَد چنان ز نعرهات از هم وجود خصم
کز یک کناره پا رود از یک کنار دست
جز دستِ خیبرافکن تو در صف مصاف
یک دست کس ندید که بندد هزار دست
میکرد بند بازوی رستم به چرم خام
میزد اگر به دامنت اسفندیار دست
دزدد به پیش دست تو دستان در آستین
دستان که بُرد پنجهاش از روزگار دست
موسی و اژدر و ید و بیضا رود ز یاد
چون تیغِ شعلهبارِ تو آرد بکار دست
ناید برون ز عهدۀ حرب تو روزگار
آن دم که آوری به سوی ذوالفقار دست
بارد اگر ز ابرِ هوا قطرهوار تیغ
روید اگر ز خاکِ زمین سبزهوار دست
سازی دوپاره کوه به شمشیر و نبوَدت
حاجت به آنکه رنجه نمایی دو بار دست
با سایه جبرئیل کند زآسمان نزول
گیرد مگر رکاب تو را با چهار دست
کمتر ز ذرّهای به نظر آید آفتاب
بردارد از جمالِ تو گر پردهدار دست
صد کاروان شمیم رود تحفه سوی خلد
با شانه چون نهی به خطِ مشکبار دست
گر پنجه با رکابِ تو جم کردی آشنا
بر سر زدی چو تاجِ زر از افتخار دست
زهرش به شهد و نیش مبدل شود به نوش
از لطف اگر فراز کنی سوی مار دست
بر سر فشاند هرکه غبار ره تو را
بر تاجِ سروران نگشاید ز عار دست
گر قهرمان عدل تو در بزم روزگار
سازد علَم به حفظِ صغار و کبار دست،
تا منعِ شعله از پرِ پروانهها کنند
از آستین شمع برآید هزار دست
تابد برون چو شاهدِ نهی تو از نقاب
ننهد دگر به ساغر می، ذوالخمار دست...
#طوفان_مازندرانی
#قصیده #فضائل #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
انگشتِ زینهار برآرد هزار دست
خورشید افکند علَم خویشتن به خاک
هرجا کند لوای تو را آشکار دست
بهر گریز و بهر ستیز است در مصاف
خصمت هزارپا و مُحبّت هزاردست
گاو زمین چو ناقه دوکوهان شود اگر
هنگام کین نهی به سرِ کوهسار دست
فرمان اگر دهی که به حرب مخالفان
با تیغِ آفتاب، کند کارزار دست،
مهر از فلک نزول کند با هزار تیغ
طفل از رحم خروج کند با هزار دست
خواهم شها به مطلع دیگر ستایمت
دستم بگیر تا شودم کامکار دست
🔹
هرگه کنی علَم به صف کارزار دست
بوسد تو را مسیح به چرخ چهار دست
ثابتقدم سپاهِ تو را در مقام حرب
یابد قرار، پا و شود بیقرار دست
شمشیر میکشد به تو و میزند به خویش
خصم تو را ز بسکه شد از اختیار دست
بدخواه را همین نه ز بیمت به روز حرب
گردد بدل به پا و نماید فرار دست،
پاشَد چنان ز نعرهات از هم وجود خصم
کز یک کناره پا رود از یک کنار دست
جز دستِ خیبرافکن تو در صف مصاف
یک دست کس ندید که بندد هزار دست
میکرد بند بازوی رستم به چرم خام
میزد اگر به دامنت اسفندیار دست
دزدد به پیش دست تو دستان در آستین
دستان که بُرد پنجهاش از روزگار دست
موسی و اژدر و ید و بیضا رود ز یاد
چون تیغِ شعلهبارِ تو آرد بکار دست
ناید برون ز عهدۀ حرب تو روزگار
آن دم که آوری به سوی ذوالفقار دست
بارد اگر ز ابرِ هوا قطرهوار تیغ
روید اگر ز خاکِ زمین سبزهوار دست
سازی دوپاره کوه به شمشیر و نبوَدت
حاجت به آنکه رنجه نمایی دو بار دست
با سایه جبرئیل کند زآسمان نزول
گیرد مگر رکاب تو را با چهار دست
کمتر ز ذرّهای به نظر آید آفتاب
بردارد از جمالِ تو گر پردهدار دست
صد کاروان شمیم رود تحفه سوی خلد
با شانه چون نهی به خطِ مشکبار دست
گر پنجه با رکابِ تو جم کردی آشنا
بر سر زدی چو تاجِ زر از افتخار دست
زهرش به شهد و نیش مبدل شود به نوش
از لطف اگر فراز کنی سوی مار دست
بر سر فشاند هرکه غبار ره تو را
بر تاجِ سروران نگشاید ز عار دست
گر قهرمان عدل تو در بزم روزگار
سازد علَم به حفظِ صغار و کبار دست،
تا منعِ شعله از پرِ پروانهها کنند
از آستین شمع برآید هزار دست
تابد برون چو شاهدِ نهی تو از نقاب
ننهد دگر به ساغر می، ذوالخمار دست...
#طوفان_مازندرانی
#قصیده #فضائل #امیرالمؤمنین
@Shere_Fakher110
تا شه تشنهلبان وارد محشر نشود
زآب رحمت، گلوی تشنهلبی تر نشود
نکند سر - ز وفا - بر بدن خویش قبول
تا شفیع همه از اکبر و اصغر نشود
نکهت کاکل غلمان و خم طرّهٔ حور
خونبهای سر موی علی اکبر نشود
ظالمان را به جهنم حق اگر جای دهد
به تلافی گلوی علی اصغر نشود
بارالها سببی ساز حسین روز جزا
شافع شمر جفاجوی ستمگر نشود.
#امام_حسین #شفاعت
#لاادری (از شعرای روستای جایدشت از توابع فیروزآباد فارس)
@Shere_Fakher110
زآب رحمت، گلوی تشنهلبی تر نشود
نکند سر - ز وفا - بر بدن خویش قبول
تا شفیع همه از اکبر و اصغر نشود
نکهت کاکل غلمان و خم طرّهٔ حور
خونبهای سر موی علی اکبر نشود
ظالمان را به جهنم حق اگر جای دهد
به تلافی گلوی علی اصغر نشود
بارالها سببی ساز حسین روز جزا
شافع شمر جفاجوی ستمگر نشود.
#امام_حسین #شفاعت
#لاادری (از شعرای روستای جایدشت از توابع فیروزآباد فارس)
@Shere_Fakher110
خدا کند که بمیرم به بارگاه نجف
کنند جسم مرا دفن بین راه نجف
چو می رود شب جمعه علی به کرب و بلا
رسد به خاک مزارم قدوم شاه نجف
#امام_حسین
#نجف #کربلا #زیارت
#لاادری
@Shere_Fakher110
کنند جسم مرا دفن بین راه نجف
چو می رود شب جمعه علی به کرب و بلا
رسد به خاک مزارم قدوم شاه نجف
#امام_حسین
#نجف #کربلا #زیارت
#لاادری
@Shere_Fakher110
✅زیباترین شعر حسینی...
از یکی از بزرگترین سرایندگان قرن سیزدهم اهل کربلا پرسیدند:
زبردستترین شاعر عاشورایی کیست؟
گفت: «شیخ صالح کوّاز» که در یک بیت مرثیه، سیدالشهدا (علیه السلام) را به دو پیامبر اولوالعزم تشبیه کرده است🔻
كأنّ جسمَك موسى مذ هوى صَعِقاً
و أنّ رأسَك روحُ اللهِ مذ رُفِعا
🔸گویی پیکرت موسی بن عمران بود آن گاه که بیجان در دامن کوه طور افتاد..
و سرت عیسی بن مریم، آن گاه که به سوی آسمانها برده شد...
📗ادب الطف ج7 ص217
#الشیخ_صالح_الکواز_الحلی
#عربی #مرثیه #امام_حسین
@Shere_Fakher110
از یکی از بزرگترین سرایندگان قرن سیزدهم اهل کربلا پرسیدند:
زبردستترین شاعر عاشورایی کیست؟
گفت: «شیخ صالح کوّاز» که در یک بیت مرثیه، سیدالشهدا (علیه السلام) را به دو پیامبر اولوالعزم تشبیه کرده است🔻
كأنّ جسمَك موسى مذ هوى صَعِقاً
و أنّ رأسَك روحُ اللهِ مذ رُفِعا
🔸گویی پیکرت موسی بن عمران بود آن گاه که بیجان در دامن کوه طور افتاد..
و سرت عیسی بن مریم، آن گاه که به سوی آسمانها برده شد...
📗ادب الطف ج7 ص217
#الشیخ_صالح_الکواز_الحلی
#عربی #مرثیه #امام_حسین
@Shere_Fakher110
ای جنّ و انس و حور و ملک، سائل درت
خورشید، شمعِ روی ضریح مطهّرت
جدّت بُوَد امیر عرب، جدّه فاطمه
باب الحوائج است پدر؛ نجمه مادرت
دخت امام، اخت امام، عمۀ امام
آئینهدارِ امّ ابیهاست منظرت
ای مهلقا که خواهر خورشید هشتمی
صد آفتاب با خجلی گشته اخترت
حتّی گر انتظارِ پدر، مانعت نبود
کُفوی نداشتی که شود عِدل و همسرت
تو کیستی که همچو شه کربلا حسین
باشد حرام، آتش دوزخ به زائرت!
آوردهام پناه به کویت، ردم مکن
جان جواد، میوۀ قلب برادرت
عمریست بین مشهد و قم در شُدآمدیم
جانم به آن مسافرت و این مجاورت!
فرداست در تلاطم امواج سیّئات
حبل المتین ما همه، نخهای چادرت
این عرصه نیست جای ظهور مقام تو
باشیم و بنگریم کراماتِ محشرت
زهرا که جای خود؛ به خدا جرم خلق را
بخشند روز حشر، به خدّامِ محضرت
تنها نه اهل قم سر خوانت نشستهاند
خلق جهان مدام بَرَد فیض از درت
▫️
شد ماجرای عشق حسینیّ و زینبی
تکرار در حکایت تو با برادرت
تو زینب امام رضا، او حسین تو
جز قرب او نبود تمنّای دیگرت
دل کندی از دیار، به امّید وصل یار
مهلت نداد اجل که رسی نزد دلبرت
این را دگر حدیث و حکایت نیاز نیست
حتماً رضا گرفت به دامان خود، سرت
گویند ناله کردی و غش کردی از فراق
تا شد نهان برادرت از دیدۀ ترت
روز سلامتی اگر این است حالِ هجر
پس چه کشید عمّۀ محزون مضطرت!
قلب تو از فراق برادر کباب شد
امّا سرش نگشت جدا در برابرت...
▫️▫️▫️
#رحیق
#فضائل #مرثیه
#حضرت_معصومه #امام_رضا
#حضرت_زینب #امام_حسین
@Shere_Fakher110
خورشید، شمعِ روی ضریح مطهّرت
جدّت بُوَد امیر عرب، جدّه فاطمه
باب الحوائج است پدر؛ نجمه مادرت
دخت امام، اخت امام، عمۀ امام
آئینهدارِ امّ ابیهاست منظرت
ای مهلقا که خواهر خورشید هشتمی
صد آفتاب با خجلی گشته اخترت
حتّی گر انتظارِ پدر، مانعت نبود
کُفوی نداشتی که شود عِدل و همسرت
تو کیستی که همچو شه کربلا حسین
باشد حرام، آتش دوزخ به زائرت!
آوردهام پناه به کویت، ردم مکن
جان جواد، میوۀ قلب برادرت
عمریست بین مشهد و قم در شُدآمدیم
جانم به آن مسافرت و این مجاورت!
فرداست در تلاطم امواج سیّئات
حبل المتین ما همه، نخهای چادرت
این عرصه نیست جای ظهور مقام تو
باشیم و بنگریم کراماتِ محشرت
زهرا که جای خود؛ به خدا جرم خلق را
بخشند روز حشر، به خدّامِ محضرت
تنها نه اهل قم سر خوانت نشستهاند
خلق جهان مدام بَرَد فیض از درت
▫️
شد ماجرای عشق حسینیّ و زینبی
تکرار در حکایت تو با برادرت
تو زینب امام رضا، او حسین تو
جز قرب او نبود تمنّای دیگرت
دل کندی از دیار، به امّید وصل یار
مهلت نداد اجل که رسی نزد دلبرت
این را دگر حدیث و حکایت نیاز نیست
حتماً رضا گرفت به دامان خود، سرت
گویند ناله کردی و غش کردی از فراق
تا شد نهان برادرت از دیدۀ ترت
روز سلامتی اگر این است حالِ هجر
پس چه کشید عمّۀ محزون مضطرت!
قلب تو از فراق برادر کباب شد
امّا سرش نگشت جدا در برابرت...
▫️▫️▫️
#رحیق
#فضائل #مرثیه
#حضرت_معصومه #امام_رضا
#حضرت_زینب #امام_حسین
@Shere_Fakher110