⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
نگاهت را بگیر از من زیارتگاهِ کرکس کن
رفاقت با تو بوی لاشه ی سگ می دهد، بس کن
خریداری برای تو پس از من ، من نخواهد شد
دلت را مفت خرج عده ایی بی شرم و ناکس کن
من از باغی که تو پرورده ای چیزی نمی خواهم
دهان هرزگان را سهم لیموهای نورس کن
نمی خواهی و می خواهی و می خواهی، نمی خواهی
شریک دزد هستی یا رفیق من؟ مشخص کن
مرا بر باد می خواهی، منم فانوسِ طوفان خور
مراعات زبان آتشینم را ازین پس کن...
...که دارم کم کم از تو می زوالم رو به خاموشی
به تدبیر و امیدت چاره ای بر جانِ بی کس کن
اگر چه هم قفس هستیم در شهر دروغ و درد
مرا با زهرنوشی از قفس خانه مرخص کن
جهانم جامه پوشی از گلایل های افسرده ست
تو وقتِ آمدن تنها به تن تنپوش اطلس کن
#حسین_رمضانپور
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
نگاهت را بگیر از من زیارتگاهِ کرکس کن
رفاقت با تو بوی لاشه ی سگ می دهد، بس کن
خریداری برای تو پس از من ، من نخواهد شد
دلت را مفت خرج عده ایی بی شرم و ناکس کن
من از باغی که تو پرورده ای چیزی نمی خواهم
دهان هرزگان را سهم لیموهای نورس کن
نمی خواهی و می خواهی و می خواهی، نمی خواهی
شریک دزد هستی یا رفیق من؟ مشخص کن
مرا بر باد می خواهی، منم فانوسِ طوفان خور
مراعات زبان آتشینم را ازین پس کن...
...که دارم کم کم از تو می زوالم رو به خاموشی
به تدبیر و امیدت چاره ای بر جانِ بی کس کن
اگر چه هم قفس هستیم در شهر دروغ و درد
مرا با زهرنوشی از قفس خانه مرخص کن
جهانم جامه پوشی از گلایل های افسرده ست
تو وقتِ آمدن تنها به تن تنپوش اطلس کن
#حسین_رمضانپور
🆔 @SherVaTaraB
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
یا از لهیب مکر حسودان به دور باش
یا مثل من بسوز و بساز و صبور باش
اهل نظر تواضع بیجا نمیکنند
در چشم اهل کبر سراپا غرور باش
بیاعتنا به سنگ زدنها در این مسیر
همچون قطار در تب و تاب عبور باش
روشن نمیشود به چراغی جهان، ولی
یادآور حقیقت پیدای نور باش
این خانه جای زندگی جاودانه نیست
آمادۀ شکستن تُنگ بلور باش
#فاضل_نظری
#شیدای_همدانی_تنها_نیست
#شیدای_همدانی_آزاد_باید_گردد
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
یا از لهیب مکر حسودان به دور باش
یا مثل من بسوز و بساز و صبور باش
اهل نظر تواضع بیجا نمیکنند
در چشم اهل کبر سراپا غرور باش
بیاعتنا به سنگ زدنها در این مسیر
همچون قطار در تب و تاب عبور باش
روشن نمیشود به چراغی جهان، ولی
یادآور حقیقت پیدای نور باش
این خانه جای زندگی جاودانه نیست
آمادۀ شکستن تُنگ بلور باش
#فاضل_نظری
#شیدای_همدانی_تنها_نیست
#شیدای_همدانی_آزاد_باید_گردد
🆔 @SherVaTaraB
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
تک زیست اگر چه خالی از درد نشد
از زندگی ِ یک تنه دلسرد نشد
چون خصلت هم نسل خود این کاج حیاط
بسیار خزان دید ولی زرد نشد
#ایرج_قبادی_بریران
┄┅─═◈═─┅┄
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
تک زیست اگر چه خالی از درد نشد
از زندگی ِ یک تنه دلسرد نشد
چون خصلت هم نسل خود این کاج حیاط
بسیار خزان دید ولی زرد نشد
#ایرج_قبادی_بریران
┄┅─═◈═─┅┄
🆔 @SherVaTaraB
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
رفتیم بهشت و چه صبور آمدهایم
گفتیم پیِ شراب و حور آمدهایم
گفتند تو از کجا رسیدی؟ گفتم:
ما با ونِ ارشاد به زور آمدهایم!
#شروین_سلیمانی
┄┅─═◈═─┅┄
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
رفتیم بهشت و چه صبور آمدهایم
گفتیم پیِ شراب و حور آمدهایم
گفتند تو از کجا رسیدی؟ گفتم:
ما با ونِ ارشاد به زور آمدهایم!
#شروین_سلیمانی
┄┅─═◈═─┅┄
🆔 @SherVaTaraB
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
با این دو سه نادان که چنین میدانند
از جهل که دانای جهان ایشانند
خر باش که این جماعت از فرط خری
هر کو نه خر است کافرش میخوانند
ابوعلی سینا
┄┅─═◈═─┅┄
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
با این دو سه نادان که چنین میدانند
از جهل که دانای جهان ایشانند
خر باش که این جماعت از فرط خری
هر کو نه خر است کافرش میخوانند
ابوعلی سینا
┄┅─═◈═─┅┄
🆔 @SherVaTaraB
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
پرچم بزن بر سرزمین _آب و آیینه_
ایل و تبارم ریزهخوار خوان_تان بودند
دریای چشمانت گواهی میدهد حتما
من، هفت پشتم عاشق مازندران بودند
تن میتنم دور تنت، دامن برقصانی
آتش بیندازی به قلب زخمی فانوس
دور تو میگردند دختر های ییلاقی
با شیوهی «چَکّهسماع »مردم چالوس
هر کس تماشای تو را میپرورد در سر
هر دل به گیسوی شرابی تو پابند است
هر جا که میخواهی قدم بگذار دلبندم
وقتی نگهبان تنت، چشم دماوند است
بگذار با لبخند تو خود را بیارایند
دوشیزههایی که برایت دست افشانند
بگذار وقتی میخرامی توی بابلسر
گلپونههای بندری، سینه بلرزانند
پژمرده بوده چهرهی شب بو و آویشن
اشک تجن از شوق دیدار تو جاری شد
ساری تماشایی شده با لطف دیدارت
مازندران از عطر گیسویت بهاری شد
میکوچی از ساحل به قصدِ جنگل بهشهر
اهل نکا در زیر پایت چشم می کارند
با خود بهار کشورم را جا به جا کردی
زنبورها رو سوی دامان تو میآرند
آتش بکش فانوس را اسپهبد خورشید
شیرازهی اقلیم من، اجدادتان بودند
دریای چشمانت گواهی میدهد حتما
من هفت پشتم عاشق مازندران بودند
#حسین_رمضانپور
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
پرچم بزن بر سرزمین _آب و آیینه_
ایل و تبارم ریزهخوار خوان_تان بودند
دریای چشمانت گواهی میدهد حتما
من، هفت پشتم عاشق مازندران بودند
تن میتنم دور تنت، دامن برقصانی
آتش بیندازی به قلب زخمی فانوس
دور تو میگردند دختر های ییلاقی
با شیوهی «چَکّهسماع »مردم چالوس
هر کس تماشای تو را میپرورد در سر
هر دل به گیسوی شرابی تو پابند است
هر جا که میخواهی قدم بگذار دلبندم
وقتی نگهبان تنت، چشم دماوند است
بگذار با لبخند تو خود را بیارایند
دوشیزههایی که برایت دست افشانند
بگذار وقتی میخرامی توی بابلسر
گلپونههای بندری، سینه بلرزانند
پژمرده بوده چهرهی شب بو و آویشن
اشک تجن از شوق دیدار تو جاری شد
ساری تماشایی شده با لطف دیدارت
مازندران از عطر گیسویت بهاری شد
میکوچی از ساحل به قصدِ جنگل بهشهر
اهل نکا در زیر پایت چشم می کارند
با خود بهار کشورم را جا به جا کردی
زنبورها رو سوی دامان تو میآرند
آتش بکش فانوس را اسپهبد خورشید
شیرازهی اقلیم من، اجدادتان بودند
دریای چشمانت گواهی میدهد حتما
من هفت پشتم عاشق مازندران بودند
#حسین_رمضانپور
🆔 @SherVaTaraB
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
پس شاخه های یاس و مریم فرق دارند؟!
آری! اگر بسیار اگر کم فرق دارند
شادم تصور میکنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند
#فاضل_نظری
┄┅─═◈═─┅┄
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
پس شاخه های یاس و مریم فرق دارند؟!
آری! اگر بسیار اگر کم فرق دارند
شادم تصور میکنی وقتی ندانی
لبخندهای شادی و غم فرق دارند
#فاضل_نظری
┄┅─═◈═─┅┄
🆔 @SherVaTaraB
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
از وحشتِ شیر پاکتی، موش شدیم!
تا دیگچه، سر-نرفته خاموش شدیم
در اوّلِ بازجویی... از زندانبان
با خوردنِ یک کشیده بیهوش شدیم
#زهرا_موسی_پور_فومنی
┄┅─═◈═─┅┄
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
از وحشتِ شیر پاکتی، موش شدیم!
تا دیگچه، سر-نرفته خاموش شدیم
در اوّلِ بازجویی... از زندانبان
با خوردنِ یک کشیده بیهوش شدیم
#زهرا_موسی_پور_فومنی
┄┅─═◈═─┅┄
🆔 @SherVaTaraB
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
جهان زیباست، گر شیخی نباشد
خوشی برپاست، گر شیخی نباشد
بدون وعده ی نسیه همیشه
بهشت اینجاست، گر شیخی نباشد
#حسین_شاه_بیکی
┄┅─═◈═─┅┄
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
جهان زیباست، گر شیخی نباشد
خوشی برپاست، گر شیخی نباشد
بدون وعده ی نسیه همیشه
بهشت اینجاست، گر شیخی نباشد
#حسین_شاه_بیکی
┄┅─═◈═─┅┄
🆔 @SherVaTaraB
Forwarded from {شعر = شعور}
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
عجب آشفته بازاریّه اینجا
تموم جنگلارو خون گرفته
از اون روزی که بَبرو شیرو کشتن
دوباره گرگ وحشی جون گرفته
دو تا کفتار و چن تا خرس و روباه
شدن گردنکش و اوباش جنگل
سه چار تا جوجه تیغی نیمه شبها
شدن مامورای کنکاش جنگل
چرا هیچکی سرِ جای خودش نیس
عقابا توو قفس دارن میمیرن
کلاغا آسمونو فتح کردن
دارن خورشیدو هم کمکم میگیرن
به جرم دیدن اسرار جنگل
چشای موش کورو در میارن
تا وقتی کرکسا توو آسمونن
پرستوها که امنیت ندارن
توو این جنگل کسی فکر کسی نیس
همه دندون واسه هم تیز کردن
درختارو سوزوندن/لونههارو–
–شبیه غارت چنگیز کردن
تناقض بهترین تعریف از اینجاس
همه از پشت سر خنجر کشیدن
به جای عکسای سلطان جنگل
رو دیوار عکس چن تا خر کشیدن
عجب آشفته بازاریّه اینجا
ولی آروم بگیر دنیا بزرگه
تحمل کن میچرخه چرخ گردون
که فعلا دورهی کفتار و گرگه
#مسعود_محمدپور
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
عجب آشفته بازاریّه اینجا
تموم جنگلارو خون گرفته
از اون روزی که بَبرو شیرو کشتن
دوباره گرگ وحشی جون گرفته
دو تا کفتار و چن تا خرس و روباه
شدن گردنکش و اوباش جنگل
سه چار تا جوجه تیغی نیمه شبها
شدن مامورای کنکاش جنگل
چرا هیچکی سرِ جای خودش نیس
عقابا توو قفس دارن میمیرن
کلاغا آسمونو فتح کردن
دارن خورشیدو هم کمکم میگیرن
به جرم دیدن اسرار جنگل
چشای موش کورو در میارن
تا وقتی کرکسا توو آسمونن
پرستوها که امنیت ندارن
توو این جنگل کسی فکر کسی نیس
همه دندون واسه هم تیز کردن
درختارو سوزوندن/لونههارو–
–شبیه غارت چنگیز کردن
تناقض بهترین تعریف از اینجاس
همه از پشت سر خنجر کشیدن
به جای عکسای سلطان جنگل
رو دیوار عکس چن تا خر کشیدن
عجب آشفته بازاریّه اینجا
ولی آروم بگیر دنیا بزرگه
تحمل کن میچرخه چرخ گردون
که فعلا دورهی کفتار و گرگه
#مسعود_محمدپور
🆔 @SherVaTaraB
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
یه جورایی سخته برام گفتنش
عزیزم سلام، نامه یِ آخره
برم انفرادی دیگه وقت نیست
نگهبانم الان منو می بَره
باید حرفایِ آخرم رو بگم
میرم که شبیه رفیقام شم
به حکم عجیب وَقیحای شهر
قراره که فردا صبح اعدام شم
بهت قول میدم نفس پا بده
بخونم تا اون آخرش ازبهار
بهت قول میدم نترسم گُلم
قراره برقصم فقط رویِ دار
می خوام که برقصم تا زیبا بشم
تو اون لحظه هایِ عجیب و غریب
نمی خوام نباید کمر خم کنم
جلو اینهمه همه آدم ِ نانجیب
می دونم که از من قوی تر تویی
تواز من تو این زندگی بهتری
تویِ قصه یِ عاشقیمون بدون
تو از من که جنگیدم عاشق تری
مگه میشه اینها رو یادم بره
چه روزایِ خوبی برام ساختی
می و ساغر و آسمون و چشات
"عجب طرحِ نویی درانداختی"
تو بودی شهامت شدی تو صدام
تو بودی نذاشتی به شب تن بدم
تو بودی می گفتی که ساکت نشین
تو بودی که من حرفامو می زدم
توهَم حس می کردی که شعرام باید
فقط رنگ و بویِ شهامت بدن
باید واژه هامم شبیه ِ خودم
به هرچی که دیدم شهادت بدن
شهادت می دم که به اسم ِ جهاد
جوونای مارو کتک می زدن
و بعدش با اخبارِ جعلی فقط
رویِ زخمایِ ما نمک می زدن
شهادت می دم، من به آبان و دی
به خون و گلوله به چشمایِ تَر
به قتلِ جوونای ِ مظلوممون
به دستِ یه مُشت آدم ِ بی پدر
شهادت می دم که به یادِ خدا
تویِ زندوناشون شکنجه اس فقط
باید هرچی اونا می خوان روبگی
یه مُشت اعترافِ چرند و غلط
برای ماها تویِ این مملکت
شهادت می دم زندگی سخت بود
فقط جون می کَندیم و راهی نبود
خیالِ یه عده فقط تخت بود
عزیزم ببخشم که غمگین شدی
وصیت شد این نامه آخری
به کی جز تو حرفامو باید بگم
برای من الان تو پیغمبری
یه جورایی سخته ولی کاش می شد
یه بار قبلِ مــُردن ببینم تورو
فقط حسرتش مونده اما بدون
همینجا تو رویام می بوسم تورو
#امیر_اخوان
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
یه جورایی سخته برام گفتنش
عزیزم سلام، نامه یِ آخره
برم انفرادی دیگه وقت نیست
نگهبانم الان منو می بَره
باید حرفایِ آخرم رو بگم
میرم که شبیه رفیقام شم
به حکم عجیب وَقیحای شهر
قراره که فردا صبح اعدام شم
بهت قول میدم نفس پا بده
بخونم تا اون آخرش ازبهار
بهت قول میدم نترسم گُلم
قراره برقصم فقط رویِ دار
می خوام که برقصم تا زیبا بشم
تو اون لحظه هایِ عجیب و غریب
نمی خوام نباید کمر خم کنم
جلو اینهمه همه آدم ِ نانجیب
می دونم که از من قوی تر تویی
تواز من تو این زندگی بهتری
تویِ قصه یِ عاشقیمون بدون
تو از من که جنگیدم عاشق تری
مگه میشه اینها رو یادم بره
چه روزایِ خوبی برام ساختی
می و ساغر و آسمون و چشات
"عجب طرحِ نویی درانداختی"
تو بودی شهامت شدی تو صدام
تو بودی نذاشتی به شب تن بدم
تو بودی می گفتی که ساکت نشین
تو بودی که من حرفامو می زدم
توهَم حس می کردی که شعرام باید
فقط رنگ و بویِ شهامت بدن
باید واژه هامم شبیه ِ خودم
به هرچی که دیدم شهادت بدن
شهادت می دم که به اسم ِ جهاد
جوونای مارو کتک می زدن
و بعدش با اخبارِ جعلی فقط
رویِ زخمایِ ما نمک می زدن
شهادت می دم، من به آبان و دی
به خون و گلوله به چشمایِ تَر
به قتلِ جوونای ِ مظلوممون
به دستِ یه مُشت آدم ِ بی پدر
شهادت می دم که به یادِ خدا
تویِ زندوناشون شکنجه اس فقط
باید هرچی اونا می خوان روبگی
یه مُشت اعترافِ چرند و غلط
برای ماها تویِ این مملکت
شهادت می دم زندگی سخت بود
فقط جون می کَندیم و راهی نبود
خیالِ یه عده فقط تخت بود
عزیزم ببخشم که غمگین شدی
وصیت شد این نامه آخری
به کی جز تو حرفامو باید بگم
برای من الان تو پیغمبری
یه جورایی سخته ولی کاش می شد
یه بار قبلِ مــُردن ببینم تورو
فقط حسرتش مونده اما بدون
همینجا تو رویام می بوسم تورو
#امیر_اخوان
🆔 @SherVaTaraB
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
در حکایت هجوم ایرانیان به کنسرت تتلو در استامبول:
هجویه:
حیف از تو که با خرج و مکافات فراوان
راهی بشوی جانب کنسرت" تتلو"
با شوق فراوان بروی آن ورِ ایران
تا بهره بری از سخن حضرت لولو!
در غیبت "بلبل" بشوی شیفته ی" زاغ"
یک زاغ که برده ست وقار و ادب از رو
چون چاک دهان باز کند،نعره ی زشتش
خارج شود و هی بزند پشتک و وارو
افسوس که خرجش بکنی پول فراوان
او هم بکند پول تو را یکسره پارو
موجود عجیبی که نبرده ست به دنیا
از معرفت و تربیت و حجب و حیا بو
هر حرف چرندش به مزاق تو بُود خوب
کرده ست" تَتَل" شرم و حیا را همه جارو
ننگ است که یک آدم افیونی مضحک
از بهر جوانان بشود اسوه و الگو
"جاوید" بگوید به تو با این حرکاتت
قطعأ که نیاز است تو را دکتر و دارو
#محمد_جاوید
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
در حکایت هجوم ایرانیان به کنسرت تتلو در استامبول:
هجویه:
حیف از تو که با خرج و مکافات فراوان
راهی بشوی جانب کنسرت" تتلو"
با شوق فراوان بروی آن ورِ ایران
تا بهره بری از سخن حضرت لولو!
در غیبت "بلبل" بشوی شیفته ی" زاغ"
یک زاغ که برده ست وقار و ادب از رو
چون چاک دهان باز کند،نعره ی زشتش
خارج شود و هی بزند پشتک و وارو
افسوس که خرجش بکنی پول فراوان
او هم بکند پول تو را یکسره پارو
موجود عجیبی که نبرده ست به دنیا
از معرفت و تربیت و حجب و حیا بو
هر حرف چرندش به مزاق تو بُود خوب
کرده ست" تَتَل" شرم و حیا را همه جارو
ننگ است که یک آدم افیونی مضحک
از بهر جوانان بشود اسوه و الگو
"جاوید" بگوید به تو با این حرکاتت
قطعأ که نیاز است تو را دکتر و دارو
#محمد_جاوید
🆔 @SherVaTaraB
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
زیر پلکم چه می کنی دختر! خلوتم را پر ازدحام نکن
روز تارم حلال موهایت لااقل خواب را حرام نکن
ماده گرگ خیالت امشب هم قصد دارد به گله ام بزند
بره هایی که می شمارم را از سر کینه قتل عام نکن
به کسی که بدون تو عمریست به خداحافظیت خو کرده
از پس پرده فراموشی نیمه شب دزدکی سلام نکن
من پر از حرفهای ناگفته تو پر از اشتیاق نشنیدن!
این فروخورده بغض را دیگر با خیالات همکلام نکن
تشت رسوایی من است اینکه وسط کوچه تو افتاده
پیش این نادم سر افکنده دلبری روی پشت بام نکن!
کورسویی در این سیاهی نیست تو به جادوی رنگی رویا
برق خاموش چشمهایم را مثل مهتاب نقره فام نکن
باز هم صبح گیج بی خوابی، من و سردردهای بی تابی
و تویی که هنوز پیش منی! لطفا این قصه را تمام نکن!
#مجید_آژ
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
زیر پلکم چه می کنی دختر! خلوتم را پر ازدحام نکن
روز تارم حلال موهایت لااقل خواب را حرام نکن
ماده گرگ خیالت امشب هم قصد دارد به گله ام بزند
بره هایی که می شمارم را از سر کینه قتل عام نکن
به کسی که بدون تو عمریست به خداحافظیت خو کرده
از پس پرده فراموشی نیمه شب دزدکی سلام نکن
من پر از حرفهای ناگفته تو پر از اشتیاق نشنیدن!
این فروخورده بغض را دیگر با خیالات همکلام نکن
تشت رسوایی من است اینکه وسط کوچه تو افتاده
پیش این نادم سر افکنده دلبری روی پشت بام نکن!
کورسویی در این سیاهی نیست تو به جادوی رنگی رویا
برق خاموش چشمهایم را مثل مهتاب نقره فام نکن
باز هم صبح گیج بی خوابی، من و سردردهای بی تابی
و تویی که هنوز پیش منی! لطفا این قصه را تمام نکن!
#مجید_آژ
🆔 @SherVaTaraB
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
از بس برادرهام را کُشتند
از جوخهی اعدام میترسم
پرواز را هرگز نمیفهمم
از ارتفاع و بام میترسم
از آسمان چیزی نمیدانم
از بس هوا سمّی و دودی بود
در شهرمان باران نمیبارید
این خشکسالیها صعودی بود
هی بغضها را هضم میکردم
هی دستها را مُشت میکردم
روزی امید زندگی کردن
روزی به دنیا پُشت میکردم
سردرگمی/لذت/پریشانی
انگار پایم روی یک مین است !
مانند سربازی یهودی که –
معشوقهاش اهل فلسطین است
#مسعود_محمدپور
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
از بس برادرهام را کُشتند
از جوخهی اعدام میترسم
پرواز را هرگز نمیفهمم
از ارتفاع و بام میترسم
از آسمان چیزی نمیدانم
از بس هوا سمّی و دودی بود
در شهرمان باران نمیبارید
این خشکسالیها صعودی بود
هی بغضها را هضم میکردم
هی دستها را مُشت میکردم
روزی امید زندگی کردن
روزی به دنیا پُشت میکردم
سردرگمی/لذت/پریشانی
انگار پایم روی یک مین است !
مانند سربازی یهودی که –
معشوقهاش اهل فلسطین است
#مسعود_محمدپور
🆔 @SherVaTaraB
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
حکمِ مرگ و زندگانی را سلاطین میدهند
در قِبال هر چه میگیرند تضمین میدهند!
دینفروشان هر متاعی را خریداری کنند
مَبلغَش را از تجارتخانهی دین میدهند
کدخداهایی که با دُزدان شراکت داشتند
اسب را بُردند و حالا وعدهی زین میدهند
مرگ تدریجی برای زندهها تحمیل شد
مُردهها بر زندهها این بار تلقین میدهند!
بوی خون در لابلای کوچهها پیچیده است
شهر را با "گازِ اشکآور" چه آذین میدهند
یک طرف دستان خالی/یک طرف خشم تفنگ
مادری را عدّهای دارند تسکین میدهند
کامها را تلخ کردند و برای التیام ــ
در سکوتِ شب،جوازِ کَفْن و تدفین میدهند!
نفت را از داخل رگ باید استخراج کرد
گورهای شهرمان هم بوی بنزین میدهند
در خیابانها درختان یک به یک افتادهاند
شک ندارم اَرّهها تاوان سنگین میدهند
#مسعود_محمدپور
#آبان_۹۸
#آبان_خونین
#نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم
#آزادی_اتفاقی_نیست
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
حکمِ مرگ و زندگانی را سلاطین میدهند
در قِبال هر چه میگیرند تضمین میدهند!
دینفروشان هر متاعی را خریداری کنند
مَبلغَش را از تجارتخانهی دین میدهند
کدخداهایی که با دُزدان شراکت داشتند
اسب را بُردند و حالا وعدهی زین میدهند
مرگ تدریجی برای زندهها تحمیل شد
مُردهها بر زندهها این بار تلقین میدهند!
بوی خون در لابلای کوچهها پیچیده است
شهر را با "گازِ اشکآور" چه آذین میدهند
یک طرف دستان خالی/یک طرف خشم تفنگ
مادری را عدّهای دارند تسکین میدهند
کامها را تلخ کردند و برای التیام ــ
در سکوتِ شب،جوازِ کَفْن و تدفین میدهند!
نفت را از داخل رگ باید استخراج کرد
گورهای شهرمان هم بوی بنزین میدهند
در خیابانها درختان یک به یک افتادهاند
شک ندارم اَرّهها تاوان سنگین میدهند
#مسعود_محمدپور
#آبان_۹۸
#آبان_خونین
#نه_فراموش_میکنیم_نه_میبخشیم
#آزادی_اتفاقی_نیست
🆔 @SherVaTaraB
⛔️(شـــعر ☫ ممنـــوعه)⛔️
@SherVaTaraB
شهر در دست پولداران است
چه کنم با چپاول این شهر
ضجهها توی گوش میپیچد
از جنونی به نام پایینشهر
از جنونی که درد نان دارد
نانِ آغشته به هزاران خون
روضهخوان ! روضهات مهیّا شد؛
خانه خون/کوچه خون/خیابان خون
قصهی "نان به قیمت جان" را
شک ندارم شنیدهای حتما
عرقِ سرد و دستِ خالی را
حتم دارم که دیدهای حتما
دیدهای یا شنیدهای اما–
حس این ماجرا کمی سخت است
اوجِ همدردی و تلاش ما ؛
–(که فلانی چقدر بدبخت است!)
[هی فلانی ! به شعر برگردیم
تا بِدانی چرا نمیخندم
پدری که شهید خواهد شد
در تکاپوی آخرین بندم...]
شعر نه ! این جراحت نان است
نان که نه ! گریههای یک مادر
مینویسم وصیّتِ تلخی–
از شهیدی به نام نانآور
لمس کن ارتفاع شعرم را
از سقوطِ بشر سخن گفتم
از فرایند رشد انسانها
از غمِ مستمر سخن گفتم
از غمی که درون رگ چرخید
رگ به رگ تا شقیقه بالا رفت
آخرین حربهی بشر این است؛
استتار گرسنگان با نفت!
استتار جماعتی زخمی
با شکمهای دائما خالی
و کسانی که زنده میمانند
به امید خدای پوشالی
خان و ارباب و حاکمان شهر
کارگر را اسیر میخواهند
تا زمان تنفسِ آخر–
مستمریبگیر میخواهند
کارگر با صدای بغضآلود–
گفت؛ تنها سلاح من جان است
من حقوق بشر نمیخواهم
سقف رویای ذهن من نان است
نان و جان در دو سوی این جنگند
در نبردی که نابرابر شد
جان به لطف تحرّکات نان
در گلوگاه شهر پرپر شد
نان شبیه گلوله میماند
کارگرها چه جراتی دارند
مردمانی که خونِ دل خوردند
کارگرها چقدر خون/خوارند!
اقتصادی به وسعت سفره
از تورّم پدر ورم کرده
کارفرما به فکر پرواز است
اسبِ سرکش دوباره رم کرده
در قبال غرور این سفره
مردِ زخمی! /دویده/جان کَنده
کودکانی که گوشت میخواهند
از زنانِ همیشه شرمنده
چه بگویم زبان نمیفهمد
کودکی که بهانه میگیرد
و زنی که مُدام میگوید؛
مادرت پس چرا نمیمیرد
قصه از فرم شعر خارج شد
دستگاهِ سهگاه میخوانم
خوب دقت بکن به جای شعر
روضهی قتلگاه میخوانم
به تکاپوی شعر نزدیکیم
گریههایت بلندتر باشد
چشم را بسته و تجسّم کن
لحظهی مُردنِ پدر باشد
بند آخر حکایت مردیست
به شهادت سلام خواهد داد
به تفنگی به شکل قرصی نان–
اختیارات تام خواهد داد
[کودکانی که گوشت میخواهند؟
گوشت در استخوان فرو رفته
بچه جان کم بهانهگیری کن
بغضِ بابا تهِ گلو رفته...]
#مسعود_محمدپور
🆔 @SherVaTaraB
@SherVaTaraB
شهر در دست پولداران است
چه کنم با چپاول این شهر
ضجهها توی گوش میپیچد
از جنونی به نام پایینشهر
از جنونی که درد نان دارد
نانِ آغشته به هزاران خون
روضهخوان ! روضهات مهیّا شد؛
خانه خون/کوچه خون/خیابان خون
قصهی "نان به قیمت جان" را
شک ندارم شنیدهای حتما
عرقِ سرد و دستِ خالی را
حتم دارم که دیدهای حتما
دیدهای یا شنیدهای اما–
حس این ماجرا کمی سخت است
اوجِ همدردی و تلاش ما ؛
–(که فلانی چقدر بدبخت است!)
[هی فلانی ! به شعر برگردیم
تا بِدانی چرا نمیخندم
پدری که شهید خواهد شد
در تکاپوی آخرین بندم...]
شعر نه ! این جراحت نان است
نان که نه ! گریههای یک مادر
مینویسم وصیّتِ تلخی–
از شهیدی به نام نانآور
لمس کن ارتفاع شعرم را
از سقوطِ بشر سخن گفتم
از فرایند رشد انسانها
از غمِ مستمر سخن گفتم
از غمی که درون رگ چرخید
رگ به رگ تا شقیقه بالا رفت
آخرین حربهی بشر این است؛
استتار گرسنگان با نفت!
استتار جماعتی زخمی
با شکمهای دائما خالی
و کسانی که زنده میمانند
به امید خدای پوشالی
خان و ارباب و حاکمان شهر
کارگر را اسیر میخواهند
تا زمان تنفسِ آخر–
مستمریبگیر میخواهند
کارگر با صدای بغضآلود–
گفت؛ تنها سلاح من جان است
من حقوق بشر نمیخواهم
سقف رویای ذهن من نان است
نان و جان در دو سوی این جنگند
در نبردی که نابرابر شد
جان به لطف تحرّکات نان
در گلوگاه شهر پرپر شد
نان شبیه گلوله میماند
کارگرها چه جراتی دارند
مردمانی که خونِ دل خوردند
کارگرها چقدر خون/خوارند!
اقتصادی به وسعت سفره
از تورّم پدر ورم کرده
کارفرما به فکر پرواز است
اسبِ سرکش دوباره رم کرده
در قبال غرور این سفره
مردِ زخمی! /دویده/جان کَنده
کودکانی که گوشت میخواهند
از زنانِ همیشه شرمنده
چه بگویم زبان نمیفهمد
کودکی که بهانه میگیرد
و زنی که مُدام میگوید؛
مادرت پس چرا نمیمیرد
قصه از فرم شعر خارج شد
دستگاهِ سهگاه میخوانم
خوب دقت بکن به جای شعر
روضهی قتلگاه میخوانم
به تکاپوی شعر نزدیکیم
گریههایت بلندتر باشد
چشم را بسته و تجسّم کن
لحظهی مُردنِ پدر باشد
بند آخر حکایت مردیست
به شهادت سلام خواهد داد
به تفنگی به شکل قرصی نان–
اختیارات تام خواهد داد
[کودکانی که گوشت میخواهند؟
گوشت در استخوان فرو رفته
بچه جان کم بهانهگیری کن
بغضِ بابا تهِ گلو رفته...]
#مسعود_محمدپور
🆔 @SherVaTaraB