🔻بوقلمون و دو "عفو" ترامپ!
چهارمین پنجشنبه نوامبر هر سال عید شکرگزاری در ایالات متحده آمریکاست. در این روزِ تعطیل بر سر سفره آمریکاییها بوقلمونهای بعضا "شکمپر" خودنمایی میکند. آنها سالیانه حدود 11 میلیون بوقلمون در این روز ذبح میکنند و به خیرات و کمک به مستمندان میپردازند. چیزی شبیه عید قربان در جهان اسلام. در پنجشنبهِ شکرگزاری مردم آمریکا نفسی تازه و خود را برای فردای عید شکرگزاری یعنی خرید در حراجی سراسری "جمعه سیاه" آماده میکنند.
از این 11 میلیون بوقلمون یکی شانس آورده و در اقدامی نمادین "مورد عفو" ریاست جمهوری آمریکا قرار میگیرد و در مزرعه کاخ سفید رها میشود؛ اما به نوشته "العربی الجدید" امسال تنها بوقلمون نبود که مورد عفو قرار گرفت، بلکه دونالد ترامپ همزمان با این اقدام با صدور بیانیهای ولیعهد عربستان محمد بن سلمان را نیز از جنایت ترور جمال خاشقچی "عفو" و تبرئه کرد و این گونه آب پاکی بر دستان رسانهها، لابیهای قدرت در کنگره و سیا و ترکیه ریخت.
ترامپ با این بیانیه نشان داد با وجود چند چرخش در هفتههای گذشته نمیخواهد پشت ولیعهد را خالی کند. حالا باید منتظر ماند و دید واشنگتن پست، نیویورک تایمز و دیگر ابررسانههای آمریکا و دولت ترکیه چکار خواهند کرد؛ آیا به روند تدریجی تصاعدی درز دادن اطلاعات ادامه میدهند و "مدرکی" رو میکنند که نقش بن سلمان را غیر قابل انکار نشان دهد که دیگر دولت ترامپ نتواند آن را منکر شود.
ناگفته نماند ترامپ در آن بیانیه خود تا حدودی کجدار و مریز هم رفتار کرده و با گفتن این که "این احتمال جدی مطرح است که بن سلمان از تصمیم برای قتل خاشقچی آگاه بوده است" در واقع راه "گریزی" برای خود ایجاد کرده است که اگر طرفهای مقابل اسنادِ "بی برو برگرد"ی منتشر کردند، بگوید "نگفتم این احتمال جدی وجود دارد که ....."
فعلا ترامپ با این موضع، احتمال حذف محمد بن سلمان را بعید المنال نشان میدهد.
واقعیت این است که روابط بینالملل همواره بر پاشنه منافع میچرخشد و نباید انتظار داشت واشنگتن "منافع کلان" خود با عربستان (شخص بن سلمان) را قربانی حمایت از خاشقچی کند. رئیس جمهور آمریکا هم بارها غیر مستقیم به این مساله اشاره کرده و به نوعی متذکر شده است که آمریکا در بحث "نفت"، "فروش سلاح"، "مساله ایران" دارای منافع "لامتناهی" و غیره با دولت عربستان است.
حتی جریان رسانهای و لابیهای مخالف ترامپ در نهادهای قدرت آمریکا هم که امروزه در قامت حامیان جمال خاشقچی ظاهر شده و به نظام حاکم بر ریاض میتازند و رئیس جمهور آمریکا را به قصور و تقصیر در مجازات عامل اصلی ترور متهم میکنند، بیشتر به خاطر کینه شدیدی است که از ترامپ به دل دارند و میخواهند با زمین زدن دوست صمیمیاش، از او انتقام بگیرند؛ تا پاسداشت ارزشهای لیبرال دموکراسی
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
چهارمین پنجشنبه نوامبر هر سال عید شکرگزاری در ایالات متحده آمریکاست. در این روزِ تعطیل بر سر سفره آمریکاییها بوقلمونهای بعضا "شکمپر" خودنمایی میکند. آنها سالیانه حدود 11 میلیون بوقلمون در این روز ذبح میکنند و به خیرات و کمک به مستمندان میپردازند. چیزی شبیه عید قربان در جهان اسلام. در پنجشنبهِ شکرگزاری مردم آمریکا نفسی تازه و خود را برای فردای عید شکرگزاری یعنی خرید در حراجی سراسری "جمعه سیاه" آماده میکنند.
از این 11 میلیون بوقلمون یکی شانس آورده و در اقدامی نمادین "مورد عفو" ریاست جمهوری آمریکا قرار میگیرد و در مزرعه کاخ سفید رها میشود؛ اما به نوشته "العربی الجدید" امسال تنها بوقلمون نبود که مورد عفو قرار گرفت، بلکه دونالد ترامپ همزمان با این اقدام با صدور بیانیهای ولیعهد عربستان محمد بن سلمان را نیز از جنایت ترور جمال خاشقچی "عفو" و تبرئه کرد و این گونه آب پاکی بر دستان رسانهها، لابیهای قدرت در کنگره و سیا و ترکیه ریخت.
ترامپ با این بیانیه نشان داد با وجود چند چرخش در هفتههای گذشته نمیخواهد پشت ولیعهد را خالی کند. حالا باید منتظر ماند و دید واشنگتن پست، نیویورک تایمز و دیگر ابررسانههای آمریکا و دولت ترکیه چکار خواهند کرد؛ آیا به روند تدریجی تصاعدی درز دادن اطلاعات ادامه میدهند و "مدرکی" رو میکنند که نقش بن سلمان را غیر قابل انکار نشان دهد که دیگر دولت ترامپ نتواند آن را منکر شود.
ناگفته نماند ترامپ در آن بیانیه خود تا حدودی کجدار و مریز هم رفتار کرده و با گفتن این که "این احتمال جدی مطرح است که بن سلمان از تصمیم برای قتل خاشقچی آگاه بوده است" در واقع راه "گریزی" برای خود ایجاد کرده است که اگر طرفهای مقابل اسنادِ "بی برو برگرد"ی منتشر کردند، بگوید "نگفتم این احتمال جدی وجود دارد که ....."
فعلا ترامپ با این موضع، احتمال حذف محمد بن سلمان را بعید المنال نشان میدهد.
واقعیت این است که روابط بینالملل همواره بر پاشنه منافع میچرخشد و نباید انتظار داشت واشنگتن "منافع کلان" خود با عربستان (شخص بن سلمان) را قربانی حمایت از خاشقچی کند. رئیس جمهور آمریکا هم بارها غیر مستقیم به این مساله اشاره کرده و به نوعی متذکر شده است که آمریکا در بحث "نفت"، "فروش سلاح"، "مساله ایران" دارای منافع "لامتناهی" و غیره با دولت عربستان است.
حتی جریان رسانهای و لابیهای مخالف ترامپ در نهادهای قدرت آمریکا هم که امروزه در قامت حامیان جمال خاشقچی ظاهر شده و به نظام حاکم بر ریاض میتازند و رئیس جمهور آمریکا را به قصور و تقصیر در مجازات عامل اصلی ترور متهم میکنند، بیشتر به خاطر کینه شدیدی است که از ترامپ به دل دارند و میخواهند با زمین زدن دوست صمیمیاش، از او انتقام بگیرند؛ تا پاسداشت ارزشهای لیبرال دموکراسی
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
🔻برای ماندن با اسرائیل باشید!
این پیامی است که دونالد ترامپ در دیدار با سربازان آمریکایی در جشن شکرگزاری به کشورهای جهان به ویژه کشورهای عربی و اسلامی مخابره کرد.
وی در این دیدار گفت:"باید روابط با عربستان را حفظ کرد. حقیقتا این کشور خیلی زیاد به ما در خاورمیانه کمک میکند. اگر عربستان نبود اسرائیل در مخمصه و گرفتاری بود. آیا میخواهید اسرائیل باقی بماند؟"
پر واضح است که عامل اصلی دفاع دونالد ترامپ از ولیعهد عربستان در پرونده جمال خاشقچی و مخالفت با زیر سوال رفتن وی تنها به منافع آمریکا (نفت، فروش سلاح و.....) باز نمیگردد، بلکه نقش اسرائیل در این زمینه بسیار مهم است؛ تا جایی که ترامپ غیر مستقیم بقای آن را به سیاستهای ریاض ربط میدهد. بر عکس آن هم صادق است؛ به این معنا که اگر با اسرائیل باشید خواهید ماند و این موضع در بیانیه چند روز اخیر وی در دفاع از بنسلمان عینیت داشت.
همچنین نقش این فاکتور در ورود ترامپ به این سطح از تقابل با ایران بسیار پررنگ است.
@Sgolanbari
این پیامی است که دونالد ترامپ در دیدار با سربازان آمریکایی در جشن شکرگزاری به کشورهای جهان به ویژه کشورهای عربی و اسلامی مخابره کرد.
وی در این دیدار گفت:"باید روابط با عربستان را حفظ کرد. حقیقتا این کشور خیلی زیاد به ما در خاورمیانه کمک میکند. اگر عربستان نبود اسرائیل در مخمصه و گرفتاری بود. آیا میخواهید اسرائیل باقی بماند؟"
پر واضح است که عامل اصلی دفاع دونالد ترامپ از ولیعهد عربستان در پرونده جمال خاشقچی و مخالفت با زیر سوال رفتن وی تنها به منافع آمریکا (نفت، فروش سلاح و.....) باز نمیگردد، بلکه نقش اسرائیل در این زمینه بسیار مهم است؛ تا جایی که ترامپ غیر مستقیم بقای آن را به سیاستهای ریاض ربط میدهد. بر عکس آن هم صادق است؛ به این معنا که اگر با اسرائیل باشید خواهید ماند و این موضع در بیانیه چند روز اخیر وی در دفاع از بنسلمان عینیت داشت.
همچنین نقش این فاکتور در ورود ترامپ به این سطح از تقابل با ایران بسیار پررنگ است.
@Sgolanbari
🔻ترکیه در نهایت چکار خواهد کرد؟
یکی از همراهان عزیز کانال پرسیده است که به دنبال موضع اخیر دونالد ترامپ و دفاعش از شخص ولیعهد عربستان، ترکیه در آینده به چه شکلی رفتار خواهد کرد؟
ترکیه از روز اول ترور جمال خاشقچی تا به امروز همواره در موضعگیریهای رسمی خود دست به عصا عمل کرده است.
بله! آنکارا در چارچوب مدیریت "حساب شده" این پرونده در این ۵۰ روز به آرامی پیش رفته و دستاوردهایی هم داشته است؛ اما همواره از ورود به تنشی جدی با ریاض پرهیز و تلاش کرده است اطلاعات و اسناد را قطره چکانی درز دهد و از این طریق هم دولت عربستان و هم ترامپ را چند بار مجبور به تغییر موضع کرد؛ ولی هنوز آرزوی ترکیه و شخص اردوغان مبنی بر برکناری محمد بن سلمان برآورد نشده است.
اردوغان در سخنرانی معروف خود در پارلمان ترکیه در ابتدای هفته چهارم ترور تلاش کرد با ستایش از ملک سلمان، وی را به اتخاذ تصمیمی برای برکناری پسرش ترغیب کند؛ اما این اتفاق نیافتاد و پادشاه عربستان هم با واگذاری مسئولیت تحقیق در این پرونده و بازسازی سازمان اطلاعات به ولیعهد و اخیرا تمجید از وی پاسخ ترکیه را غیر مستقیم داد.
ترکیه با وجود اشارات تلویحی مکرر به صدور دستور ترور خاشقچی از سوی شخص محمد بن سلمان، اما حتی برای یکبار هم او را رسمی یا غیر رسمی به صورت مستقیم متهم نکرد.
نمایندگان کنگره و منابع سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا "سیا" در این قضیه یک گام جلوتر از منابع امنیتی و قضایی ترکیه پیش رفتند و مستقیما به ولیعهد عربستان اشاره کردند، اما آنکارا این کار را تا به حال نکرده است و بعید است چنین کاری را در آینده نیز انجام دهد. سیاست ترکیه در این باره موجسازی و ایجاد فشار جهانی بر عربستان و هول دادن آمریکا و اروپا به اتخاذ تصمیمات عملی است.
قبل از این که این کشورها تصمیم و موضعی قابل توجه علیه ریاض و شخص محمد بن سلمان بگیرند، ترکیه این کار را نخواهد کرد.
در واقع لسان حال ترکیه این است که شما اقدام کنید، من هم ملحق خواهم شد. از این رو، منتظر است ابتدا آمریکا و دیگر کشورها عملا ورود کنند و تصمیمات "سختی" بگیرند و بعد از آنها خود چنین تصمیمی اتخاذ کند؛ قبل از آنها کار خاصی نخواهد کرد.
تا به حال نه سفیر خود را از ریاض فراخوانده و نه سفیر عربستان را هم اخراج کرده است.
واقعیت این است که ترکیه نمیخواهد منافع اقتصادی و سیاسی خود را قربانی کند و لزومی هم نمیبیند این کار را بکند. با این وجود هم فعلا دست بردار نخواهد بود و روند لو دادن اطلاعات را هم متوقف نخواهد کرد.
حال باید منتظر ماند و دید اردوغان در نهایت میپذیرد با محمد بن سلمان در نشست سران گروه بیست در آرژانتین در روزهای آتی دیدار کند یا خیر؟ بعید نیست چنین دیداری هم صورت گیرد. در سیاست ناممکنی نیست.
در حقیقت علی رغم تند شدن فضای جهانی علیه عربستان و متزلزل شدن جایگاه این کشور در افکار عمومی جهان به ویژه در دو جهان عرب و اسلام، اما هیچ کشوری حاضر نیست اقدام خاصی چه انفرادی چه جمعی علیه ریاض انجام دهد.
آمریکا که از زبان ترامپ سخن "نهایی" خود را بیان کرد و اروپا هم اگر حمایتهای لسانی خود از برجام را عملیاتی کرد که در این زمینه هم اعتراضات زبانی خود به ریاض را عملی میکند! روسیه نیز که تمام قد پشت عربستان ایستاده است.
میماند کشورهای عربی و اسلامی که آنها هم نه تنها کاری نکرده و نخواهند کرد، بلکه بعضا هم حمایت جدی از دولت عربستان کرده و هشدار هم دادهاند.
واقعیت این است که عربستان به دلایل مختلف همچنان جایگاه رسمی خود را در سطح جهانی حفظ کرده است و منافع گره خورده اجازه اقدامی ملموس علیه آن را نمیدهد.
اینجاست که اهمیت منافع را در روابط بینالملل باید به خوبی دریافت.
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
یکی از همراهان عزیز کانال پرسیده است که به دنبال موضع اخیر دونالد ترامپ و دفاعش از شخص ولیعهد عربستان، ترکیه در آینده به چه شکلی رفتار خواهد کرد؟
ترکیه از روز اول ترور جمال خاشقچی تا به امروز همواره در موضعگیریهای رسمی خود دست به عصا عمل کرده است.
بله! آنکارا در چارچوب مدیریت "حساب شده" این پرونده در این ۵۰ روز به آرامی پیش رفته و دستاوردهایی هم داشته است؛ اما همواره از ورود به تنشی جدی با ریاض پرهیز و تلاش کرده است اطلاعات و اسناد را قطره چکانی درز دهد و از این طریق هم دولت عربستان و هم ترامپ را چند بار مجبور به تغییر موضع کرد؛ ولی هنوز آرزوی ترکیه و شخص اردوغان مبنی بر برکناری محمد بن سلمان برآورد نشده است.
اردوغان در سخنرانی معروف خود در پارلمان ترکیه در ابتدای هفته چهارم ترور تلاش کرد با ستایش از ملک سلمان، وی را به اتخاذ تصمیمی برای برکناری پسرش ترغیب کند؛ اما این اتفاق نیافتاد و پادشاه عربستان هم با واگذاری مسئولیت تحقیق در این پرونده و بازسازی سازمان اطلاعات به ولیعهد و اخیرا تمجید از وی پاسخ ترکیه را غیر مستقیم داد.
ترکیه با وجود اشارات تلویحی مکرر به صدور دستور ترور خاشقچی از سوی شخص محمد بن سلمان، اما حتی برای یکبار هم او را رسمی یا غیر رسمی به صورت مستقیم متهم نکرد.
نمایندگان کنگره و منابع سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا "سیا" در این قضیه یک گام جلوتر از منابع امنیتی و قضایی ترکیه پیش رفتند و مستقیما به ولیعهد عربستان اشاره کردند، اما آنکارا این کار را تا به حال نکرده است و بعید است چنین کاری را در آینده نیز انجام دهد. سیاست ترکیه در این باره موجسازی و ایجاد فشار جهانی بر عربستان و هول دادن آمریکا و اروپا به اتخاذ تصمیمات عملی است.
قبل از این که این کشورها تصمیم و موضعی قابل توجه علیه ریاض و شخص محمد بن سلمان بگیرند، ترکیه این کار را نخواهد کرد.
در واقع لسان حال ترکیه این است که شما اقدام کنید، من هم ملحق خواهم شد. از این رو، منتظر است ابتدا آمریکا و دیگر کشورها عملا ورود کنند و تصمیمات "سختی" بگیرند و بعد از آنها خود چنین تصمیمی اتخاذ کند؛ قبل از آنها کار خاصی نخواهد کرد.
تا به حال نه سفیر خود را از ریاض فراخوانده و نه سفیر عربستان را هم اخراج کرده است.
واقعیت این است که ترکیه نمیخواهد منافع اقتصادی و سیاسی خود را قربانی کند و لزومی هم نمیبیند این کار را بکند. با این وجود هم فعلا دست بردار نخواهد بود و روند لو دادن اطلاعات را هم متوقف نخواهد کرد.
حال باید منتظر ماند و دید اردوغان در نهایت میپذیرد با محمد بن سلمان در نشست سران گروه بیست در آرژانتین در روزهای آتی دیدار کند یا خیر؟ بعید نیست چنین دیداری هم صورت گیرد. در سیاست ناممکنی نیست.
در حقیقت علی رغم تند شدن فضای جهانی علیه عربستان و متزلزل شدن جایگاه این کشور در افکار عمومی جهان به ویژه در دو جهان عرب و اسلام، اما هیچ کشوری حاضر نیست اقدام خاصی چه انفرادی چه جمعی علیه ریاض انجام دهد.
آمریکا که از زبان ترامپ سخن "نهایی" خود را بیان کرد و اروپا هم اگر حمایتهای لسانی خود از برجام را عملیاتی کرد که در این زمینه هم اعتراضات زبانی خود به ریاض را عملی میکند! روسیه نیز که تمام قد پشت عربستان ایستاده است.
میماند کشورهای عربی و اسلامی که آنها هم نه تنها کاری نکرده و نخواهند کرد، بلکه بعضا هم حمایت جدی از دولت عربستان کرده و هشدار هم دادهاند.
واقعیت این است که عربستان به دلایل مختلف همچنان جایگاه رسمی خود را در سطح جهانی حفظ کرده است و منافع گره خورده اجازه اقدامی ملموس علیه آن را نمیدهد.
اینجاست که اهمیت منافع را در روابط بینالملل باید به خوبی دریافت.
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
🔻 از جمعه سیاه آمریکایی تا جمعه سفید عربی!
روز پس از جشن شکرگزاری در آمریکا "جمعه سیاه" (Black Friday) نام دارد که به اروپا و نقاط دیگری در جهان هم سرایت کرده و امروزه پرفروشترین و پرخریدترین روز در جهان است. هم روزِ بازاریان است هم مصرفکنندگان؛ هر دو سود میبرند.
فروشگاههای بزرگ سودهای خیالی در این روز به دست میآورند. تنها در سال گذشته "جف بزوس" مالک آمازون پس از افزایش ارزش سهام آن در این روز، 2.4 میلیارد دلار سود کرد و ثروتش از مرز 100 میلیارد دلار گذشتکهو تابستان گذشته هم به مرز 150 میلیارد دلار هم رسید.
حراجیها در این روز تا 90 درصد هم میرسد و همین خیلیها را به فروشگاههای بزرگ و بازارها میکشاند. میلیونها نفر به ویژه در آمریکا شب قبل را جلو فروشگاهها میخوابند و گاهی هم کار به دعوا و کتککاری کشیده میشود. البته عدهای هم اینترنتی خرید میکنند.
هر ساله مردم جهان میلیاردها دلار در این روز خرج میکنند و به گفته منابعی آمریکاییها امسال حدود 60 میلیارد دلار خرج کردهاند.
داستانها و روایتها درباره اصل "جمعه سیاه" زیاد است. تقریبا مشهورترین روایت این جمعه را به بحران اقتصادی در آمریکا به دنبال سقوط بازار طلا در 24 سپتامبر 1869 ربط میدهد که بعد از آن بازرگانان متضرر با حراجیهای بیسابقه و بزرگ به صرافت رونقبخشی به بازارها افتادند.
اما این که چرا آن را "سیاه" مینامند، روایتی میگوید که این صفت از دهه پنجاه قرن گذشته به این روز اضافه شده است؛ وقتی نیروهای پلیس در فیلادلفیا یک روز قبل از مسابقات فوتبال ماموریتی نفسگیر داشتند و ساعتهای متمادی به تامین امنیت شهر و فروشگاههای آن در طول این روز شلوغ مشغول بودند و از فرط خستگی آن را "جمعه سیاه" نامیدند.
چند سالی است که این مناسبت در غالب کشورهای عربی هم تحت عنوان "جمعه سفید" جا افتاده است و حدود 75 درصد از مردمان عرب از چنین روزی اطلاع دارند و 30 تا 50 درصد هم در آن شرکت دارند و خرید میکنند. جمعه سفید بیشتر در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان رواج دارد و به گفته منابعی هر عربستانی به طور میانگین حدود 240 دلار در این روز خرج میکند.
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
روز پس از جشن شکرگزاری در آمریکا "جمعه سیاه" (Black Friday) نام دارد که به اروپا و نقاط دیگری در جهان هم سرایت کرده و امروزه پرفروشترین و پرخریدترین روز در جهان است. هم روزِ بازاریان است هم مصرفکنندگان؛ هر دو سود میبرند.
فروشگاههای بزرگ سودهای خیالی در این روز به دست میآورند. تنها در سال گذشته "جف بزوس" مالک آمازون پس از افزایش ارزش سهام آن در این روز، 2.4 میلیارد دلار سود کرد و ثروتش از مرز 100 میلیارد دلار گذشتکهو تابستان گذشته هم به مرز 150 میلیارد دلار هم رسید.
حراجیها در این روز تا 90 درصد هم میرسد و همین خیلیها را به فروشگاههای بزرگ و بازارها میکشاند. میلیونها نفر به ویژه در آمریکا شب قبل را جلو فروشگاهها میخوابند و گاهی هم کار به دعوا و کتککاری کشیده میشود. البته عدهای هم اینترنتی خرید میکنند.
هر ساله مردم جهان میلیاردها دلار در این روز خرج میکنند و به گفته منابعی آمریکاییها امسال حدود 60 میلیارد دلار خرج کردهاند.
داستانها و روایتها درباره اصل "جمعه سیاه" زیاد است. تقریبا مشهورترین روایت این جمعه را به بحران اقتصادی در آمریکا به دنبال سقوط بازار طلا در 24 سپتامبر 1869 ربط میدهد که بعد از آن بازرگانان متضرر با حراجیهای بیسابقه و بزرگ به صرافت رونقبخشی به بازارها افتادند.
اما این که چرا آن را "سیاه" مینامند، روایتی میگوید که این صفت از دهه پنجاه قرن گذشته به این روز اضافه شده است؛ وقتی نیروهای پلیس در فیلادلفیا یک روز قبل از مسابقات فوتبال ماموریتی نفسگیر داشتند و ساعتهای متمادی به تامین امنیت شهر و فروشگاههای آن در طول این روز شلوغ مشغول بودند و از فرط خستگی آن را "جمعه سیاه" نامیدند.
چند سالی است که این مناسبت در غالب کشورهای عربی هم تحت عنوان "جمعه سفید" جا افتاده است و حدود 75 درصد از مردمان عرب از چنین روزی اطلاع دارند و 30 تا 50 درصد هم در آن شرکت دارند و خرید میکنند. جمعه سفید بیشتر در کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه عربستان رواج دارد و به گفته منابعی هر عربستانی به طور میانگین حدود 240 دلار در این روز خرج میکند.
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
Telegram
attach📎
🔻 عقبگرد عراق!
قیس خزعلی دبیر کل عصائب اهل حق عراق دیروز بار دیگر از ضرورت تبدیل نظام حکومتی این کشور از پارلمانی به ریاستی سخن گفت و اظهار داشت که فراکسیون پارلمانی "صادقون" وابسته به این گروه تلاش گستردهای را برای تحقق این هدف آغاز کرده است.
غیر از خزعلی دیگران نیز در ماهها و سالهای گذشته نظام ریاستی را چاره کار عراق برای رهایی از این وضعیت دانستهاند.
در سال 2009 هم نوری مالکی نخست وزیر اسبق عراق خواستار جایگزینی نظام ریاستی به نظام پارلمانی شد که جنجال زیادی به پا کرد و دیگر بحث آن دنبال نشد.
جالب اینجاست که این درخواستها در حالی مطرح میشود که نیروهای اپوزیسیون عراقی پس از نشست چند روزه خود در لندن در دسامبر 2002 و تنها سه ماه قبل از سرنگونی نظام صدام حسین با صدور بیانیهای ده صفحهای در 22 بند بر نظام سیاسی پارلمانی، تکثری و فدرالی تاکید جدی کردند و آن را راه چاره عراق در رهایی از دیکتاتوری فردمحور و تک حزبی دانستند.
واقعیت این است که عراق هم اکنون برخوردار از نظام پارلمانی متعارفی نیست که به نظام ریاستی تبدیل شود. در این کشور در دوره پساصدام در 15 سال گذشته یک نظام پارلمانی واقعی شکل نگرفت تا بشود واقعبینانه درباره کارآمدی یا ناکارآمدی آن سخن گفت. هم اکنون این کشور نه نظام پارلمانی دارد نه ریاستی، بلکه نظام سیاسی کنونی در آن "سهمیهای" و "شبه توافقی" است که برخی سیاسیون عراقی از آن به عنوان "دموکراسی توافقی" یا "دموکراسی سهمیهای" نام میبرند.
همین شکل نظام کنونی حاکم بر عراق صرف نظر از این که چه نامی بر آن اطلاق شود، خود عامل فساد افسارگسیختهای است که بر تمام ارکان کشور چنبره زده و میشود گفت ما در عراق امروزی با پدیده "فساد توافقی" مواجه هستیم.
هواداران نظام ریاستی در ترویج آن تاکید میکنند که راه عبور از این فساد ساختاری و ناکارآمدیها در گذار به این نظام است.
به نظر راه خروج از این وضعیت برخوردهای موضعی و تغییر و تحولات روتینی در نظام سیاسی نیست. جدا از این که نظام ریاستی در عراق با توجه به زیرساختهای سیاسی نامتعارف، پتانسیل بازتولید صدام دیگری را در خود دارد، اما عملا هم با موانع بسیار جدی هم مواجه است. کُردها، اهلسنت و بخشی از نیروهای سیاسی شیعه از جمله مقتدی صدر مخالف این دگردیسی در نظام حاکم هستند.
فارغ از خاطرات تلخ کردها از نظام ریاستی صدام، آنها در این نظام دیگر باید عطای ریاست جمهوری را به لقایش ببخشند و آن را از کف رفته ببینند. جریانهای اهل سنت هم وجود یک کُرد در قامت یک رئیس جمهور "تشریفاتی" را بر "رئیس جمهوری مقتدر و شیعه" ترجیح میدهند.
البته در این میان به نظر میرسد انگیزه برخی مردم عادی و حتی تعدادی از نخبگان و فعالان مدنی عراقی در طرح نظام ریاستی به جای نظام پارلمانی چیز دیگری است. برخی معتقدند این که یک رئیس جمهور مقتدر بر کشور حکومت کند و از ثروات و خیرات آن هم حیف و میل کند، باز چیزی برای ملت میماند؛ اما با وجود این همه حزب و جریان در قدرت و سهمخواهیها، دیگر چیزی از این حیف و میل برای مردم باقی نمیماند.
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
قیس خزعلی دبیر کل عصائب اهل حق عراق دیروز بار دیگر از ضرورت تبدیل نظام حکومتی این کشور از پارلمانی به ریاستی سخن گفت و اظهار داشت که فراکسیون پارلمانی "صادقون" وابسته به این گروه تلاش گستردهای را برای تحقق این هدف آغاز کرده است.
غیر از خزعلی دیگران نیز در ماهها و سالهای گذشته نظام ریاستی را چاره کار عراق برای رهایی از این وضعیت دانستهاند.
در سال 2009 هم نوری مالکی نخست وزیر اسبق عراق خواستار جایگزینی نظام ریاستی به نظام پارلمانی شد که جنجال زیادی به پا کرد و دیگر بحث آن دنبال نشد.
جالب اینجاست که این درخواستها در حالی مطرح میشود که نیروهای اپوزیسیون عراقی پس از نشست چند روزه خود در لندن در دسامبر 2002 و تنها سه ماه قبل از سرنگونی نظام صدام حسین با صدور بیانیهای ده صفحهای در 22 بند بر نظام سیاسی پارلمانی، تکثری و فدرالی تاکید جدی کردند و آن را راه چاره عراق در رهایی از دیکتاتوری فردمحور و تک حزبی دانستند.
واقعیت این است که عراق هم اکنون برخوردار از نظام پارلمانی متعارفی نیست که به نظام ریاستی تبدیل شود. در این کشور در دوره پساصدام در 15 سال گذشته یک نظام پارلمانی واقعی شکل نگرفت تا بشود واقعبینانه درباره کارآمدی یا ناکارآمدی آن سخن گفت. هم اکنون این کشور نه نظام پارلمانی دارد نه ریاستی، بلکه نظام سیاسی کنونی در آن "سهمیهای" و "شبه توافقی" است که برخی سیاسیون عراقی از آن به عنوان "دموکراسی توافقی" یا "دموکراسی سهمیهای" نام میبرند.
همین شکل نظام کنونی حاکم بر عراق صرف نظر از این که چه نامی بر آن اطلاق شود، خود عامل فساد افسارگسیختهای است که بر تمام ارکان کشور چنبره زده و میشود گفت ما در عراق امروزی با پدیده "فساد توافقی" مواجه هستیم.
هواداران نظام ریاستی در ترویج آن تاکید میکنند که راه عبور از این فساد ساختاری و ناکارآمدیها در گذار به این نظام است.
به نظر راه خروج از این وضعیت برخوردهای موضعی و تغییر و تحولات روتینی در نظام سیاسی نیست. جدا از این که نظام ریاستی در عراق با توجه به زیرساختهای سیاسی نامتعارف، پتانسیل بازتولید صدام دیگری را در خود دارد، اما عملا هم با موانع بسیار جدی هم مواجه است. کُردها، اهلسنت و بخشی از نیروهای سیاسی شیعه از جمله مقتدی صدر مخالف این دگردیسی در نظام حاکم هستند.
فارغ از خاطرات تلخ کردها از نظام ریاستی صدام، آنها در این نظام دیگر باید عطای ریاست جمهوری را به لقایش ببخشند و آن را از کف رفته ببینند. جریانهای اهل سنت هم وجود یک کُرد در قامت یک رئیس جمهور "تشریفاتی" را بر "رئیس جمهوری مقتدر و شیعه" ترجیح میدهند.
البته در این میان به نظر میرسد انگیزه برخی مردم عادی و حتی تعدادی از نخبگان و فعالان مدنی عراقی در طرح نظام ریاستی به جای نظام پارلمانی چیز دیگری است. برخی معتقدند این که یک رئیس جمهور مقتدر بر کشور حکومت کند و از ثروات و خیرات آن هم حیف و میل کند، باز چیزی برای ملت میماند؛ اما با وجود این همه حزب و جریان در قدرت و سهمخواهیها، دیگر چیزی از این حیف و میل برای مردم باقی نمیماند.
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
🔻چند پیام سفرهای خارجی بنسلمان!
معروف است که سعودیها خیلی کم اهل حرف و موضعگیری بوده و معمولا محافظهکارانه رفتار میکنند. به همین خاطر است که میبینیم در واکنش به حملات کلامی مقامات ایرانی نه پادشاه و نه ولیعهدش موضعی نمیگیرند و در درجه اول کار را به رسانهها واگذار و سپس به "شیوه خاص" خود عمل میکنند.
به دنبال ترور جمال خاشقچی نویسنده عربستانی، نزدیک دو ماه است تمام دنیا علیه ریاض موضع گرفته و شخص بنسلمان را زیر سوال برده و سعودیها تقریبا ساکت بودند.
از این منظر، گویا محمد بن سلمان تصمیم گرفته است، خود وی با انجام چند سفر خارجی عملا واکنش نشان دهد.
ولیعهد عربستان از پنجشنبه گذشته نخستین سفر خارجی خود را پس از حادثه جنجالی ترور خاشقچی شروع کرد.
بیانیه دیوان پادشاهی عربستان در همان روز از سفر بنسلمان به چند کشور عربی خبر داد، اما نامی از این کشورها نبرد.
این سفر از امارات شروع شده و ایستگاه دوم بنسلمان هم بحرین بود که امروز آنجا رفت و گفته میشود به مصر، تونس و احتمالا الجزایر هم خواهد رفت؛ شاید هم کشورهای عربی دیگری به این لیست اضافه شوند.
البته ناگفته نماند که در گذشته وقتی یکی از دو مقام ارشد سعودی (پادشاه و ولیعهد) به یک کشور عربی میرفت، به دلایل مختلف مورد استقبال گسترده رسمی و مردمی بود، اما این نخستین بار است که این چنین مردمان عرب به سفر ولیعهد عربستان به کشورشان معترض هستند و در تونس، الجزایر و حتی مصر از دولتهای خود خواستهاند که آن را ملغی کنند. نهادهای مدنی و رسانهای تونسی بیشتر از همه اعتراض میکنند.
به گفته خالد فالح وزیر انرژی عربستان، قرار است ولیعهد عربستان بعد از این دیدارهای عربی نیز برای شرکت در نشست سران گروه بیست عازم بوینس آیرس پایتخت آرژانتین شود.
📌این سفرها چند پیام "مهم" دارد:
نخست: پس از شایعاتی پیرامون احتمال نشستن احمد بن عبدالعزیز برادر ملک سلمان بر کرسی ولایتعهدی به جای محمد بن سلمان در واقع وی با انجام این سفرها میخواهد این نکته را گوشزد کند که آنقدر ارکان قدرتش مستحکم است که بدون هیچ واهمهای برای دو هفتهای به خارج از عربستان میرود و آب از آب هم در داخل تکان نمیخورد.
دوم: بنسلمان میخواهد به مخالفان خود در داخل و خارج به ویژه غرب بگوید که همچنان از حمایت رسمی و مشروعیت عربی برخوردار است و بحران ترور خاشقچی تاثیری بر روابط عربی سعودی نگذاشته است.
سوم: شرکت در نشست گروه بیست مهمترین پلان برنامه محمد بن سلمان است. وی با حضور در این نشست در واقع عملا میخواهد بگوید آن همه هیاهوی آمریکا و اروپا هیچ و پوچ بوده و او هنوز از "مشروعیت بینالمللی" برخوردار است.
در این نشست وی تمام تلاش خود را خواهد کرد که با ترامپ، پوتین و اردوغان به دلایلی مختلف دیدار و گفتگو کند؛ چون هر کدام از این دیدارها پیام خاص خود را دارد.
واقعیت این است که بدون حمایت یا چراغ سبز دولت آمریکا امکان جابجایی در ارکان قدرت در عربستان در سطح پادشاه و ولیعهد ممکن نیست و هیچ کودتایی رخ نمیدهد و اگر چنین اتفاقی هم بیافتد در واقع "کودتایی آمریکایی" است. شاهزادگان مخالف بنسلمان به خوبی بر این امر واقف هستند و به همین خاطر بیگدار دست به اقدامی شکست خورده از قبل نمیزنند.
در کنار آن هم به نظر میرسد که محمد بن سلمان از حمایت قاطع دولت ترامپ از خود آگاه است که بدون بیمی به خارج از کشورش، آن هم برای مدت زمانی طولانی سفر میکند.
نکته: با وجود این اطمینان خاطر بنسلمان فعلا نمیتوان همه چیز را کاملا پایان یافته تلقی کرد؛ تا ببینیم نتیجه جنگ رسانهها و لابیهای قدرت در آمریکا با دونالد ترامپ چه خواهد شد.
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
معروف است که سعودیها خیلی کم اهل حرف و موضعگیری بوده و معمولا محافظهکارانه رفتار میکنند. به همین خاطر است که میبینیم در واکنش به حملات کلامی مقامات ایرانی نه پادشاه و نه ولیعهدش موضعی نمیگیرند و در درجه اول کار را به رسانهها واگذار و سپس به "شیوه خاص" خود عمل میکنند.
به دنبال ترور جمال خاشقچی نویسنده عربستانی، نزدیک دو ماه است تمام دنیا علیه ریاض موضع گرفته و شخص بنسلمان را زیر سوال برده و سعودیها تقریبا ساکت بودند.
از این منظر، گویا محمد بن سلمان تصمیم گرفته است، خود وی با انجام چند سفر خارجی عملا واکنش نشان دهد.
ولیعهد عربستان از پنجشنبه گذشته نخستین سفر خارجی خود را پس از حادثه جنجالی ترور خاشقچی شروع کرد.
بیانیه دیوان پادشاهی عربستان در همان روز از سفر بنسلمان به چند کشور عربی خبر داد، اما نامی از این کشورها نبرد.
این سفر از امارات شروع شده و ایستگاه دوم بنسلمان هم بحرین بود که امروز آنجا رفت و گفته میشود به مصر، تونس و احتمالا الجزایر هم خواهد رفت؛ شاید هم کشورهای عربی دیگری به این لیست اضافه شوند.
البته ناگفته نماند که در گذشته وقتی یکی از دو مقام ارشد سعودی (پادشاه و ولیعهد) به یک کشور عربی میرفت، به دلایل مختلف مورد استقبال گسترده رسمی و مردمی بود، اما این نخستین بار است که این چنین مردمان عرب به سفر ولیعهد عربستان به کشورشان معترض هستند و در تونس، الجزایر و حتی مصر از دولتهای خود خواستهاند که آن را ملغی کنند. نهادهای مدنی و رسانهای تونسی بیشتر از همه اعتراض میکنند.
به گفته خالد فالح وزیر انرژی عربستان، قرار است ولیعهد عربستان بعد از این دیدارهای عربی نیز برای شرکت در نشست سران گروه بیست عازم بوینس آیرس پایتخت آرژانتین شود.
📌این سفرها چند پیام "مهم" دارد:
نخست: پس از شایعاتی پیرامون احتمال نشستن احمد بن عبدالعزیز برادر ملک سلمان بر کرسی ولایتعهدی به جای محمد بن سلمان در واقع وی با انجام این سفرها میخواهد این نکته را گوشزد کند که آنقدر ارکان قدرتش مستحکم است که بدون هیچ واهمهای برای دو هفتهای به خارج از عربستان میرود و آب از آب هم در داخل تکان نمیخورد.
دوم: بنسلمان میخواهد به مخالفان خود در داخل و خارج به ویژه غرب بگوید که همچنان از حمایت رسمی و مشروعیت عربی برخوردار است و بحران ترور خاشقچی تاثیری بر روابط عربی سعودی نگذاشته است.
سوم: شرکت در نشست گروه بیست مهمترین پلان برنامه محمد بن سلمان است. وی با حضور در این نشست در واقع عملا میخواهد بگوید آن همه هیاهوی آمریکا و اروپا هیچ و پوچ بوده و او هنوز از "مشروعیت بینالمللی" برخوردار است.
در این نشست وی تمام تلاش خود را خواهد کرد که با ترامپ، پوتین و اردوغان به دلایلی مختلف دیدار و گفتگو کند؛ چون هر کدام از این دیدارها پیام خاص خود را دارد.
واقعیت این است که بدون حمایت یا چراغ سبز دولت آمریکا امکان جابجایی در ارکان قدرت در عربستان در سطح پادشاه و ولیعهد ممکن نیست و هیچ کودتایی رخ نمیدهد و اگر چنین اتفاقی هم بیافتد در واقع "کودتایی آمریکایی" است. شاهزادگان مخالف بنسلمان به خوبی بر این امر واقف هستند و به همین خاطر بیگدار دست به اقدامی شکست خورده از قبل نمیزنند.
در کنار آن هم به نظر میرسد که محمد بن سلمان از حمایت قاطع دولت ترامپ از خود آگاه است که بدون بیمی به خارج از کشورش، آن هم برای مدت زمانی طولانی سفر میکند.
نکته: با وجود این اطمینان خاطر بنسلمان فعلا نمیتوان همه چیز را کاملا پایان یافته تلقی کرد؛ تا ببینیم نتیجه جنگ رسانهها و لابیهای قدرت در آمریکا با دونالد ترامپ چه خواهد شد.
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
🔻همراهی عراق با آمریکا!
دولت عراق در اقدامی "قابل تامل" و همسو با تحریمهای آمریکا بانک سینا و گروه خودروسازی بهمن را تحریم و دستور بلوکه کردن اموال منقول، غیر منقول و منابع مالی این دو نهاد را صادر کرد.
در کنار آن هم اقدامات صورت گرفته برای تحریم شعبه بانک پارسیان در عراق به بانک مرکزی این کشور ارجاع داده شده تا تصمیمات مقتضی اتخاذ گردد.
اتخاذ این تصمیم به وسیله کمیته "بلوکه کردن اموال تروریستها" این تصور را القا میکند که دو موسسه یادشده به عنوان "موسسات تروریستی" قلمداد شدهاند!!
این کمیته در سال ۲۰۱۶ زیر نظر دفتر نخست وزیر تشکیل شد و هم اکنون زیر مجموعه دفتر مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم در بانک مرکزی عراق است. ریاست کمیته را معاون رئیس بانک مرکزی عراق بر عهده دارد و نمایندگانی از وزارتخانههای کلیدی این کشور عضو آن هستند.
@Sgolanbari
دولت عراق در اقدامی "قابل تامل" و همسو با تحریمهای آمریکا بانک سینا و گروه خودروسازی بهمن را تحریم و دستور بلوکه کردن اموال منقول، غیر منقول و منابع مالی این دو نهاد را صادر کرد.
در کنار آن هم اقدامات صورت گرفته برای تحریم شعبه بانک پارسیان در عراق به بانک مرکزی این کشور ارجاع داده شده تا تصمیمات مقتضی اتخاذ گردد.
اتخاذ این تصمیم به وسیله کمیته "بلوکه کردن اموال تروریستها" این تصور را القا میکند که دو موسسه یادشده به عنوان "موسسات تروریستی" قلمداد شدهاند!!
این کمیته در سال ۲۰۱۶ زیر نظر دفتر نخست وزیر تشکیل شد و هم اکنون زیر مجموعه دفتر مبارزه با پولشویی و تامین مالی تروریسم در بانک مرکزی عراق است. ریاست کمیته را معاون رئیس بانک مرکزی عراق بر عهده دارد و نمایندگانی از وزارتخانههای کلیدی این کشور عضو آن هستند.
@Sgolanbari
اینجا خیابان حبیب بورقیبه (بنیانگذار جمهوری تونس) در پایتخت این کشور است. از دیروز صحنه اعتراضات مدنی تونسیها علیه سفر احتمالی محمد بن سلمان ولیعهد عربستان است.
ریاض هیچ وقت فکر نمیکرد جایگاهش در میان افکار عمومی عربی تا این سطح تنزل پیدا کند. در گذشته اگر یک کنشگر عربی انتقادی هم از دولت عربستان داشت تلاش میکرد در لفافه و قالبی انتیک و ناصحانه ارائه دهد، اما امروز کار از اینها گذشته و به تظاهرات خیابانی هم رسیده است.
نمیتوان علت این خشم عربی را فقط در مساله ترور فجیع جمال خاشقچی خلاصه کرد، بلکه چند سالی است مردمان عرب دلخوشی از عربستان ندارند و دیگر آن را همان کشورِ ملک فیصل نمیدانند.
کینه و کدورتها از کودتای مصر و حمایت تمام قد عربستان از آن شروع شد و با محاصره قطر، جنگ یمن، عادیسازی روابط با اسرائیل و اخیرا هم قتل وحشتناک خاشقچی به شدت تشدید شده است.
از ساعتی پیش نیز باز تظاهرات اعتراضی در همین خیابان حبیب بورقیبه شروع شده است.
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
ریاض هیچ وقت فکر نمیکرد جایگاهش در میان افکار عمومی عربی تا این سطح تنزل پیدا کند. در گذشته اگر یک کنشگر عربی انتقادی هم از دولت عربستان داشت تلاش میکرد در لفافه و قالبی انتیک و ناصحانه ارائه دهد، اما امروز کار از اینها گذشته و به تظاهرات خیابانی هم رسیده است.
نمیتوان علت این خشم عربی را فقط در مساله ترور فجیع جمال خاشقچی خلاصه کرد، بلکه چند سالی است مردمان عرب دلخوشی از عربستان ندارند و دیگر آن را همان کشورِ ملک فیصل نمیدانند.
کینه و کدورتها از کودتای مصر و حمایت تمام قد عربستان از آن شروع شد و با محاصره قطر، جنگ یمن، عادیسازی روابط با اسرائیل و اخیرا هم قتل وحشتناک خاشقچی به شدت تشدید شده است.
از ساعتی پیش نیز باز تظاهرات اعتراضی در همین خیابان حبیب بورقیبه شروع شده است.
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
🔻درباره نزاع دو زعامت سیاسی و دینی در مصر!
چند سالی است که مصر شاهد دعوای پیدا و پنهان دو قدرت سیاسی و دینی است که اخیرا جنبه پیداتری هم به خود گرفته است.
هفته گذشته در جشن ميلاد پیامبر (ص) جدال کلامی سختی میان عبدالفتاح سیسی رئیس جمهور مصر و احمد الطیب رئیس الازهر یا "امام اکبر" در گرفت.
دعوای اخیر از آنجا شروع شد که شیخ الازهر در حضور علمای دین، مقامات دولتی و رئیس جمهور به انتقاد از ترويج "اسلام منهای سنت" در رسانههای مصری وابسته یا نزدیک به حاکمیت پرداخت. این افراد میگویند صرفا قرآن کافی است و نیازی به رجوع به سنت پیامبر نیست.
الطیب در لابلای سخنان خود طعنه تلخی به سیسی زد؛ آن جا که به داستان یکی از منکرانِ سنت اشاره کرد و گفت این شخص در پاسخ به پرسشی درباره چگونگی نماز با وجود عدم اشاره به آن در قرآن گفته است: «این رئیس جمهور است که چگونگی برپایی نماز را با مشورت مشاورانش و بر حسب زمان و مکان مشخص میکند.»
سخنان شیخ الازهر که شیخ "طریقتِ احمدیه" و فرزند شیخ "طریقت خلوتیه" در سلوان نیز هست، به مذاق عبدالفتاح سیسی خوش نیامد و در خطابه خود واکنش نشان داد.
وی گفت که معضل جهان اسلام پیروی کردن یا نکردن از سنت نیست، بلکه در فهم نادرست اصول دین است و این پرسش را مطرح کرد که چه کسی بیشتر به اسلام بدی کرده است؛ منادیانِ ترک سنت و تمسکِ صرف به قرآن یا به خطارفتگان در فهم اصول و تندورها؟
واقعیت این است که سیسی حرف بیربطی نزد و سخنانش هم عقلپسند بود و هم صراحتا منکر سنت نشد، اما چون خود وی در قامت یک افسر "کودتاگر" رفتاری همانند و چه بسا بدتر از تندروهای مورد اشارهاش داشته که تنها در یک روز در میدان رابعه نزدیک به هزار نفر را سلاخی کرد، مقبولیتی ندارد در لباس یک "مصلحِ نواندیش" ظاهر و خواهان اصلاح گفتمان دینی شود.
در کنار آن هم بیان واکنشی سیسی و نزدیکی برخی رسانههای مصریِ مروج "اسلام منهای سنت" به او، این تصور را به درستی القا میکند که رئیس جمهور مصر در صف منکرانِ سنت علیه الازهر ایستاد و شیخ آن را هم تلویحا به فهم نادرست از دین متهم کرد.
وسط این دعوا اردوغان به کمک شیخ الازهر آمده و به تمجید از سیرت نبوی پرداخت. جالب این که علاء مبارک پسر حسنی مبارک نیز در توئیتی از احمد الطیب تمام قد حمایت و اسلام بدون سنت را به معنای حذف سه چهارم قرآن دانست.
نزاع دو زعامت دینی و سیاسی در مصر چیز تازهای نیست، بلکه جنبه تاریخی و ماهیتی سیاسی و گفتمانی دارد.
این نزاع تقریبا به دوران محمد علی پاشا بنیانگذار "مصر نوین" در قرن هجده میلادی باز میگردد. محمد علی پس از این که با کمک الازهر قدرت خود را تثبیت کرد، آن را کنار گذاشته و عملا نفوذش را در قدرت و جامعه کاهش داد. این روند تداوم یافت تا این که جمال عبدالناصر در قالب قانون شماره ۱۰۳ مصوب ۱۹۶۱، الازهر را به نهادی وابسته به دولت تبدیل کرد و رهبری الازهر نیز انتصابی شد که باید رئیس جمهور منصوب کند.
با وجود کاهش قدرت و نفوذ، الازهر اما همچنان جایگاه مهمی داشت و پس از انقلاب ۲۰۱۱ و در قانون اساسی مصوب ۲۰۱۲ در دوران حکومت اخوان المسلمین استقلال "نسبی" پیدا کرد و دیگر شیخ آن را نه رئیس جمهور، بلکه هیات "کبار العلماء" انتخاب میکرد و در ماده ۴ آن ذکر شد که به هیچ وجه قابل عزل هم نیست. این هیات پنجاه سال پیش به دستور عبدالناصر ملغی شده بود. ماده ۷ قانون اساسی جدید (۲۰۱۴) نیز به این استقلال تصریح کرده است.
هر چند این تحولات در دوران حکمرانی اخوان اتفاق افتاد، اما این حرکت توفیقی در نزدیکی جدی به الازهر پیدا نکرد و برونداد آن هم ظهور الطیب در کنار سیسی در لحظه اعلان پایان حکومت محمد مرسی و بازگشت نظامیان به قدرت بود.
در این نزاع دست رئیس جمهور مصر از لحاظ قانونی باز نیست و نمیتواند شیخ الازهر را عزل کند؛ مگر این که قانون اساسی تعدیل شود.
هر چند الازهر در دو قانون اساسی ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ نوعی استقلال پیدا کرده، اما چون از لحاظ مالی همچنان وابسته به دولت مانده، این استقلال مخدوش است. بله! اگر اداره اوقاف چون سدههای طلایی زعامت الازهر در اختیارش بود، استقلال آن کامل بود و دیگر مشکلی نداشت.
اکنون به نظر میرسد دولت مصر در صرافت تقابل جدی با الازهر و لا اقل با رهبر کنونی این نهاد دینی (بزرگترین مرجع مذهبی اهلسنت در جهان) است. محاصره رسانهای الازهر شروع شده و در روزهای گذشته ریاست جمهوری (به گفته منابعی) دستور بایکوت بیانیه الازهر درباره مساله مساوات زن و مرد در ارث در رسانهها را داد و چه بسا در آینده نزدیک در معرض محاصره مالی هم قرار گیرد و پارلمان نیز برای محدود کردن اختیارات الطیب مداخله کند.
🔴کانال نگاه دیگر
@Sgolanbari
چند سالی است که مصر شاهد دعوای پیدا و پنهان دو قدرت سیاسی و دینی است که اخیرا جنبه پیداتری هم به خود گرفته است.
هفته گذشته در جشن ميلاد پیامبر (ص) جدال کلامی سختی میان عبدالفتاح سیسی رئیس جمهور مصر و احمد الطیب رئیس الازهر یا "امام اکبر" در گرفت.
دعوای اخیر از آنجا شروع شد که شیخ الازهر در حضور علمای دین، مقامات دولتی و رئیس جمهور به انتقاد از ترويج "اسلام منهای سنت" در رسانههای مصری وابسته یا نزدیک به حاکمیت پرداخت. این افراد میگویند صرفا قرآن کافی است و نیازی به رجوع به سنت پیامبر نیست.
الطیب در لابلای سخنان خود طعنه تلخی به سیسی زد؛ آن جا که به داستان یکی از منکرانِ سنت اشاره کرد و گفت این شخص در پاسخ به پرسشی درباره چگونگی نماز با وجود عدم اشاره به آن در قرآن گفته است: «این رئیس جمهور است که چگونگی برپایی نماز را با مشورت مشاورانش و بر حسب زمان و مکان مشخص میکند.»
سخنان شیخ الازهر که شیخ "طریقتِ احمدیه" و فرزند شیخ "طریقت خلوتیه" در سلوان نیز هست، به مذاق عبدالفتاح سیسی خوش نیامد و در خطابه خود واکنش نشان داد.
وی گفت که معضل جهان اسلام پیروی کردن یا نکردن از سنت نیست، بلکه در فهم نادرست اصول دین است و این پرسش را مطرح کرد که چه کسی بیشتر به اسلام بدی کرده است؛ منادیانِ ترک سنت و تمسکِ صرف به قرآن یا به خطارفتگان در فهم اصول و تندورها؟
واقعیت این است که سیسی حرف بیربطی نزد و سخنانش هم عقلپسند بود و هم صراحتا منکر سنت نشد، اما چون خود وی در قامت یک افسر "کودتاگر" رفتاری همانند و چه بسا بدتر از تندروهای مورد اشارهاش داشته که تنها در یک روز در میدان رابعه نزدیک به هزار نفر را سلاخی کرد، مقبولیتی ندارد در لباس یک "مصلحِ نواندیش" ظاهر و خواهان اصلاح گفتمان دینی شود.
در کنار آن هم بیان واکنشی سیسی و نزدیکی برخی رسانههای مصریِ مروج "اسلام منهای سنت" به او، این تصور را به درستی القا میکند که رئیس جمهور مصر در صف منکرانِ سنت علیه الازهر ایستاد و شیخ آن را هم تلویحا به فهم نادرست از دین متهم کرد.
وسط این دعوا اردوغان به کمک شیخ الازهر آمده و به تمجید از سیرت نبوی پرداخت. جالب این که علاء مبارک پسر حسنی مبارک نیز در توئیتی از احمد الطیب تمام قد حمایت و اسلام بدون سنت را به معنای حذف سه چهارم قرآن دانست.
نزاع دو زعامت دینی و سیاسی در مصر چیز تازهای نیست، بلکه جنبه تاریخی و ماهیتی سیاسی و گفتمانی دارد.
این نزاع تقریبا به دوران محمد علی پاشا بنیانگذار "مصر نوین" در قرن هجده میلادی باز میگردد. محمد علی پس از این که با کمک الازهر قدرت خود را تثبیت کرد، آن را کنار گذاشته و عملا نفوذش را در قدرت و جامعه کاهش داد. این روند تداوم یافت تا این که جمال عبدالناصر در قالب قانون شماره ۱۰۳ مصوب ۱۹۶۱، الازهر را به نهادی وابسته به دولت تبدیل کرد و رهبری الازهر نیز انتصابی شد که باید رئیس جمهور منصوب کند.
با وجود کاهش قدرت و نفوذ، الازهر اما همچنان جایگاه مهمی داشت و پس از انقلاب ۲۰۱۱ و در قانون اساسی مصوب ۲۰۱۲ در دوران حکومت اخوان المسلمین استقلال "نسبی" پیدا کرد و دیگر شیخ آن را نه رئیس جمهور، بلکه هیات "کبار العلماء" انتخاب میکرد و در ماده ۴ آن ذکر شد که به هیچ وجه قابل عزل هم نیست. این هیات پنجاه سال پیش به دستور عبدالناصر ملغی شده بود. ماده ۷ قانون اساسی جدید (۲۰۱۴) نیز به این استقلال تصریح کرده است.
هر چند این تحولات در دوران حکمرانی اخوان اتفاق افتاد، اما این حرکت توفیقی در نزدیکی جدی به الازهر پیدا نکرد و برونداد آن هم ظهور الطیب در کنار سیسی در لحظه اعلان پایان حکومت محمد مرسی و بازگشت نظامیان به قدرت بود.
در این نزاع دست رئیس جمهور مصر از لحاظ قانونی باز نیست و نمیتواند شیخ الازهر را عزل کند؛ مگر این که قانون اساسی تعدیل شود.
هر چند الازهر در دو قانون اساسی ۲۰۱۲ و ۲۰۱۴ نوعی استقلال پیدا کرده، اما چون از لحاظ مالی همچنان وابسته به دولت مانده، این استقلال مخدوش است. بله! اگر اداره اوقاف چون سدههای طلایی زعامت الازهر در اختیارش بود، استقلال آن کامل بود و دیگر مشکلی نداشت.
اکنون به نظر میرسد دولت مصر در صرافت تقابل جدی با الازهر و لا اقل با رهبر کنونی این نهاد دینی (بزرگترین مرجع مذهبی اهلسنت در جهان) است. محاصره رسانهای الازهر شروع شده و در روزهای گذشته ریاست جمهوری (به گفته منابعی) دستور بایکوت بیانیه الازهر درباره مساله مساوات زن و مرد در ارث در رسانهها را داد و چه بسا در آینده نزدیک در معرض محاصره مالی هم قرار گیرد و پارلمان نیز برای محدود کردن اختیارات الطیب مداخله کند.
🔴کانال نگاه دیگر
@Sgolanbari
🔻جایگاه اقتصاد و گروه بیست!
دنیا بعد از جنگ جهانی دوم "جهشوار" به سمتی حرکت کرد که اقتصاد به عنوان نیروی محرکه روابط بینالملل و مهمترین فاکتور جهتدهنده آن رخ نمود و بعضا از دو فاکتور سیاست و امنیت نیز پیشی گرفت؛ تا جایی که اقتصاد مبنای تقسیمبندی کشورها به توسعه یافته و توسعه نیافته و غیره قرار گرفت و اندک اندک پیمانهای سیاسی و نظامی جای خود را به پیمانها، سازمانها و گروههای اقتصادی منطقهای و بینالمللی داد.
البته در دوران مرکانتیلیستها (از سده 16 تا نیمه سده 18 میلادی) نیز اقتصاد در بهبود نقش خارجی قدرتها (در اروپا) اهمیت مضاعفی پیدا کرد؛ اما همواره تابعی از سلطه سیاست بود که امروزه این تابعیت رنگ باخته و اگر فرادست نباشد فرودست نیست.
دیگر مولفههایی چون وسعت و عمق سرزمینی و نیروی نظامی کلاسیک، تنها شاخصههای پایه ارزیابی قدرت کشورها نیستند، بلکه اگر در کنار آنها فاکتورهای مدرن همچون اقتصاد پیشرفته و رسانه قدرتمند قرار نگیرد، حتی آن اهمیت و کارکرد خود را هم از دست میدهند.
کشوری مثل قطر نه عمق سرزمینی دارد نه نیروی نظامی قوی؛ اما در معادلات قدرت منطقهای و جهانی حضوری فراتر از حجم سرزمینی خود دارد. اسرائیل نیز چنین است. هیچ عمق سرزمینی ندارد، اما این خلا را با اقتصاد و تکنولوژی پیشرفته جبران کرده و از آن مدخلی برای گشایش روابط با قدرتهایی چون هند و چین که در گذشته روی خوشی به تلآویو نشان نمیدادند، ساخته است و در سودای آن است تا با احداث بزرگترین خط لوله انتقالی گاز جهان به اروپا و راهاندازی راه آهن حیفا ـ خلیج فارس به قطب اقتصادی و انرژی در منطقه تبدیل شود.
امروزه تصور سیاست و امنیت قوی منهای اقتصاد توانمند چه در سطح داخلی چه مناسبات خارجی کشورها شکست خورده تلقی میشود. بر این مبنا درِ سیاست خارجی بر پاشنه اقتصاد میچرخد؛ اما متاسفانه اقتصاد هنوز این جایگاه را در کشور ایران پیدا نکرده است و نگاهی به مولفههای سیاست خارجی کشورمان نشان میدهد که اقتصاد آخرین هم نیست. آسیبپذیری و پاشنه آشیل ایران دقیقا در این است که آمریکا بر روی آن دست گذاشته است. اگر اقتصاد در سیاست خارجی ما جایگاه واقعی خود را به نحوی پیدا کرده بود که منافع کشورها و قدرتهای جهانی با اقتصاد ما "گره کوری" خورده بود، تحریمهای آمریکا كأن لم یکن میشد.
به هر حال، اهمیت منافع اقتصادی چنان است که قدرتهای بزرگ خیلی وقتها آن را بر منافع سیاسی و حتی امنیتی (در سطح مشخصی) ترجیح میدهند. مصداق آن هم شکلگیری گروههایی چون جی هشت و گروه بیست است. تنها عامل گردآورنده اعضای این گروهها منافع اقتصادی است که اعضای ناتو را در کنار دشمن تاریخی خود یعنی روسیه نشانده است.
در اهمیت منافع اقتصادی در روابط و سیاست بینالملل همین بس که اروپا امروز در تعامل با برجام با وجود تاکید فراوان بر منافع سیاسی و امنیتی این توافق، اما عملا آن را قربانی منافع اقتصادی خود میکند.
در گذشته وقتی بحران امنیتی یا سیاسی بزرگی در جهان روی میداد، معمولا کشورها هر کدام در یک بلوک و جبهه قرار گرفته و روبهروی هم میایستادند. اما در سال 1999 وقتی بحران اقتصادی جهانی اتفاق افتاد، همه قدرتها احساس خطر کرده و منافع اقتصادی خود را در معرض تهدید دیده و فارغ از بلوکبندیهای سیاسی و امنیتی برای حفظ منافع اقتصادی خود مشترکا گروه بیست را تشکیل دادند.
این گروه که هماکنون آرژانتین میزبان نشست سران آن است، متشکل از 19 کشور (آرژانتین، استرالیا، برزیل، کانادا، چین، فرانسه، آلمان، هند، اندونزی، ایتالیا، ژاپن، مکزیک، روسیه، عربستان، آفریقای جنوبی، کره جنوبی، ترکیه، بریتانیا و آمریکا) و اتحادیه اروپاست. هشت کشور صنعتی بزرگ یا همان جی هشت (که در حال حاضر جی هفت شده) نیز در دل این گروه جای گرفته است.
گروه بیست نه مقر دائمی دارد نه دبیرخانه و دبیر کل و چند سال پیش هم وقتی سارکوزی پیشنهاد ایجاد آن را داد، مخالفت شد؛ اما در عین حال نقش پررنگی در ترسیم سیاستهای اقتصاد جهانی و مقابله با چالشهای فرارو دارد.
گروه بیست با وجود اهداف کلانی که هر ساله برای خود تعیین میکند، اما غالبا نتوانسته است به همه آنها جامه عمل بپوشاند. در دوره دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا هم نشستهای آن تحت الشعاع رویکردهای اقتصادی تکروانه وی است و همین بزرگترین چالش فراروی این گروه است.
به هر حال، این گروه نقش بسزایی در تصمیمگیریهای کلان اقتصادی در سطح جهانی دارد و نگاهی به آمار زیر پتانسیل گروه بیست و اهمیت نقش آن در اقتصاد جهان را نشان میدهد.
1ـ 85 درصد از تولید ناخالص جهانی (GWP) در اختیار اعضای گروه بیست است.
2ـ دو سوم تجارت جهانی در قبضه این گروه است.
3ـ گروه بیست نماینده دو سوم جمعیت جهان است.
4ـ 80 درصد سرمایهگذاری جهان در این کشورهای عضو آن است.
✍️صابر گلعنبری
🔴کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
دنیا بعد از جنگ جهانی دوم "جهشوار" به سمتی حرکت کرد که اقتصاد به عنوان نیروی محرکه روابط بینالملل و مهمترین فاکتور جهتدهنده آن رخ نمود و بعضا از دو فاکتور سیاست و امنیت نیز پیشی گرفت؛ تا جایی که اقتصاد مبنای تقسیمبندی کشورها به توسعه یافته و توسعه نیافته و غیره قرار گرفت و اندک اندک پیمانهای سیاسی و نظامی جای خود را به پیمانها، سازمانها و گروههای اقتصادی منطقهای و بینالمللی داد.
البته در دوران مرکانتیلیستها (از سده 16 تا نیمه سده 18 میلادی) نیز اقتصاد در بهبود نقش خارجی قدرتها (در اروپا) اهمیت مضاعفی پیدا کرد؛ اما همواره تابعی از سلطه سیاست بود که امروزه این تابعیت رنگ باخته و اگر فرادست نباشد فرودست نیست.
دیگر مولفههایی چون وسعت و عمق سرزمینی و نیروی نظامی کلاسیک، تنها شاخصههای پایه ارزیابی قدرت کشورها نیستند، بلکه اگر در کنار آنها فاکتورهای مدرن همچون اقتصاد پیشرفته و رسانه قدرتمند قرار نگیرد، حتی آن اهمیت و کارکرد خود را هم از دست میدهند.
کشوری مثل قطر نه عمق سرزمینی دارد نه نیروی نظامی قوی؛ اما در معادلات قدرت منطقهای و جهانی حضوری فراتر از حجم سرزمینی خود دارد. اسرائیل نیز چنین است. هیچ عمق سرزمینی ندارد، اما این خلا را با اقتصاد و تکنولوژی پیشرفته جبران کرده و از آن مدخلی برای گشایش روابط با قدرتهایی چون هند و چین که در گذشته روی خوشی به تلآویو نشان نمیدادند، ساخته است و در سودای آن است تا با احداث بزرگترین خط لوله انتقالی گاز جهان به اروپا و راهاندازی راه آهن حیفا ـ خلیج فارس به قطب اقتصادی و انرژی در منطقه تبدیل شود.
امروزه تصور سیاست و امنیت قوی منهای اقتصاد توانمند چه در سطح داخلی چه مناسبات خارجی کشورها شکست خورده تلقی میشود. بر این مبنا درِ سیاست خارجی بر پاشنه اقتصاد میچرخد؛ اما متاسفانه اقتصاد هنوز این جایگاه را در کشور ایران پیدا نکرده است و نگاهی به مولفههای سیاست خارجی کشورمان نشان میدهد که اقتصاد آخرین هم نیست. آسیبپذیری و پاشنه آشیل ایران دقیقا در این است که آمریکا بر روی آن دست گذاشته است. اگر اقتصاد در سیاست خارجی ما جایگاه واقعی خود را به نحوی پیدا کرده بود که منافع کشورها و قدرتهای جهانی با اقتصاد ما "گره کوری" خورده بود، تحریمهای آمریکا كأن لم یکن میشد.
به هر حال، اهمیت منافع اقتصادی چنان است که قدرتهای بزرگ خیلی وقتها آن را بر منافع سیاسی و حتی امنیتی (در سطح مشخصی) ترجیح میدهند. مصداق آن هم شکلگیری گروههایی چون جی هشت و گروه بیست است. تنها عامل گردآورنده اعضای این گروهها منافع اقتصادی است که اعضای ناتو را در کنار دشمن تاریخی خود یعنی روسیه نشانده است.
در اهمیت منافع اقتصادی در روابط و سیاست بینالملل همین بس که اروپا امروز در تعامل با برجام با وجود تاکید فراوان بر منافع سیاسی و امنیتی این توافق، اما عملا آن را قربانی منافع اقتصادی خود میکند.
در گذشته وقتی بحران امنیتی یا سیاسی بزرگی در جهان روی میداد، معمولا کشورها هر کدام در یک بلوک و جبهه قرار گرفته و روبهروی هم میایستادند. اما در سال 1999 وقتی بحران اقتصادی جهانی اتفاق افتاد، همه قدرتها احساس خطر کرده و منافع اقتصادی خود را در معرض تهدید دیده و فارغ از بلوکبندیهای سیاسی و امنیتی برای حفظ منافع اقتصادی خود مشترکا گروه بیست را تشکیل دادند.
این گروه که هماکنون آرژانتین میزبان نشست سران آن است، متشکل از 19 کشور (آرژانتین، استرالیا، برزیل، کانادا، چین، فرانسه، آلمان، هند، اندونزی، ایتالیا، ژاپن، مکزیک، روسیه، عربستان، آفریقای جنوبی، کره جنوبی، ترکیه، بریتانیا و آمریکا) و اتحادیه اروپاست. هشت کشور صنعتی بزرگ یا همان جی هشت (که در حال حاضر جی هفت شده) نیز در دل این گروه جای گرفته است.
گروه بیست نه مقر دائمی دارد نه دبیرخانه و دبیر کل و چند سال پیش هم وقتی سارکوزی پیشنهاد ایجاد آن را داد، مخالفت شد؛ اما در عین حال نقش پررنگی در ترسیم سیاستهای اقتصاد جهانی و مقابله با چالشهای فرارو دارد.
گروه بیست با وجود اهداف کلانی که هر ساله برای خود تعیین میکند، اما غالبا نتوانسته است به همه آنها جامه عمل بپوشاند. در دوره دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا هم نشستهای آن تحت الشعاع رویکردهای اقتصادی تکروانه وی است و همین بزرگترین چالش فراروی این گروه است.
به هر حال، این گروه نقش بسزایی در تصمیمگیریهای کلان اقتصادی در سطح جهانی دارد و نگاهی به آمار زیر پتانسیل گروه بیست و اهمیت نقش آن در اقتصاد جهان را نشان میدهد.
1ـ 85 درصد از تولید ناخالص جهانی (GWP) در اختیار اعضای گروه بیست است.
2ـ دو سوم تجارت جهانی در قبضه این گروه است.
3ـ گروه بیست نماینده دو سوم جمعیت جهان است.
4ـ 80 درصد سرمایهگذاری جهان در این کشورهای عضو آن است.
✍️صابر گلعنبری
🔴کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
🔻 تنها خودت پوتین!
در میان عکسهای و فیلمهای منتشر شده از محمد بن سلمان ولیعهد عربستان در نشست سران گروه بیست در آرژانتین فیلمی از مصافحه گرم وی و ولادیمیر پوتین و عکسی از نشستن هر دو کنار هم جالب و "معنادار" است.
بن سلمان در این عکس که پیوست این متن است، انگشت اشاره خود را بالا برده و نگاهی رضایتمندانه و خندان به پوتین دارد و زبان حالش خطاب به رئیس جمهور روسیه این است که "تنها" کسی بودی که تمام قد از من حمایت علنی کرد و هرگز آن را فراموش نخواهم کرد.
در قضیه خاشقچی روسیه کاملا در کنار عربستان و روایتهای متناقض آن ایستاد. جدا از این که روسیه با توجه به کارنامهاش در ترور مخالفان خود در خارج یک نوع همذاتپنداری در این باره دارد، اما این تنها دلیل مغازله پوتین برای پادشاهی سعودی نیست، بلکه دلایل آن متعدد است و پرداختن به همه آنها از حوصله یک یادداشت تلگرامی خارج است. از جمله مهمترین این علل بحث نفت و انرژی است. مسکو و ریاض حدود یک چهارم نفت خام جهان را تولید میکنند. روسیه به عنوان بزرگترین صادر کننده غیر اوپکی نفت جهان میخواهد عربستان بزرگترین صادر کننده اوپکی را در تنظیم بازار نفت همراه خود داشته باشد. علت آن هم این است که روسها خاطره تلخی از سیاست نفتی عربستان دارند. به گفته یگور گیدار اقتصاددان، سیاستمدار و مقام روسی روزگار یلتسین، فروپاشی شوروی روزی کلید خورد که ریاض در سپتامبر 1985 سیاست نفتی خود را تغییر داد و تولید نفت را چهار برابر افزایش داد که به سقوط قیمتها انجامید و شوروی تنها در یک سال 20 میلیارد دلار زیان کرد و این مبلغ در آن زمان برای اقتصاد بحرانی شوروی بسیار زیاد بود و قابل جبران نبود.
سعودیها با این اقدام خود قصد تضعیف شوروی و انتقام از جنگ افغانستان را داشتند. البته ناگفته نماند که گامی هماهنگ با کاخ سفید بود.
شوروی اولین کشوری بود که مملکت حجاز و نجد به زعامت عبدالعزیز بن سعود را در سال 1926 به رسمیت شناخت. این روابط از سال 1932 پس از بنیانگذاری پادشاهی سعودی چند سالی دوام آورد؛ تا این که در سال 1938 به دنبال تصمیم شوروی برای بستن کنسولگری خود در جده، ریاض روابط سیاسی خود را با آن قطع کرد.
این قطعی روابط تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دوام یافت. هم اکنون حدود یک سالی است که روابط ریاض مسکو در حال توسعه است و در اکتبر 2017 ملک سلمان اولین پادشاه عربستان بود که به مسکو سفر کرد.
در میان همپیمانان آمریکا در منطقه، عربستان معمولا همه تخممرغهای خود را در سبد غرب و واشنگتن میگذاشت و نگاهی به شرق نداشت؛ اما امارات و مصر چنین نبودند. اما حالا به نظر میرسد که ریاض نیمنگاهی به شرق تزاری دارد و در اندیشه تقویت روابط با آن است.
اکنون به دنبال بحران ترور جمال خاشقچی، محمد بن سلمان خود را وامدار خیلیها میداند. از یک طرف تنها کسی که قدرت نجات او را داشت و این کار را کرد، دونالد ترامپ بود. پشت پرده آن هم بنیامین نتانیاهو قرار داشت. در کنار آن دو هم پوتین "تنها" رهبری در جهان بود که حمایتی علنی و جدی از پادشاهی عربستان در این مساله داشت و "تنها" روایت آن را قبول داشت و توجهی به روایت ترکیه نکرد؛ کشوری که روابطش با روسیه توسعه قابل توجهی یافته است.
🔴کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
در میان عکسهای و فیلمهای منتشر شده از محمد بن سلمان ولیعهد عربستان در نشست سران گروه بیست در آرژانتین فیلمی از مصافحه گرم وی و ولادیمیر پوتین و عکسی از نشستن هر دو کنار هم جالب و "معنادار" است.
بن سلمان در این عکس که پیوست این متن است، انگشت اشاره خود را بالا برده و نگاهی رضایتمندانه و خندان به پوتین دارد و زبان حالش خطاب به رئیس جمهور روسیه این است که "تنها" کسی بودی که تمام قد از من حمایت علنی کرد و هرگز آن را فراموش نخواهم کرد.
در قضیه خاشقچی روسیه کاملا در کنار عربستان و روایتهای متناقض آن ایستاد. جدا از این که روسیه با توجه به کارنامهاش در ترور مخالفان خود در خارج یک نوع همذاتپنداری در این باره دارد، اما این تنها دلیل مغازله پوتین برای پادشاهی سعودی نیست، بلکه دلایل آن متعدد است و پرداختن به همه آنها از حوصله یک یادداشت تلگرامی خارج است. از جمله مهمترین این علل بحث نفت و انرژی است. مسکو و ریاض حدود یک چهارم نفت خام جهان را تولید میکنند. روسیه به عنوان بزرگترین صادر کننده غیر اوپکی نفت جهان میخواهد عربستان بزرگترین صادر کننده اوپکی را در تنظیم بازار نفت همراه خود داشته باشد. علت آن هم این است که روسها خاطره تلخی از سیاست نفتی عربستان دارند. به گفته یگور گیدار اقتصاددان، سیاستمدار و مقام روسی روزگار یلتسین، فروپاشی شوروی روزی کلید خورد که ریاض در سپتامبر 1985 سیاست نفتی خود را تغییر داد و تولید نفت را چهار برابر افزایش داد که به سقوط قیمتها انجامید و شوروی تنها در یک سال 20 میلیارد دلار زیان کرد و این مبلغ در آن زمان برای اقتصاد بحرانی شوروی بسیار زیاد بود و قابل جبران نبود.
سعودیها با این اقدام خود قصد تضعیف شوروی و انتقام از جنگ افغانستان را داشتند. البته ناگفته نماند که گامی هماهنگ با کاخ سفید بود.
شوروی اولین کشوری بود که مملکت حجاز و نجد به زعامت عبدالعزیز بن سعود را در سال 1926 به رسمیت شناخت. این روابط از سال 1932 پس از بنیانگذاری پادشاهی سعودی چند سالی دوام آورد؛ تا این که در سال 1938 به دنبال تصمیم شوروی برای بستن کنسولگری خود در جده، ریاض روابط سیاسی خود را با آن قطع کرد.
این قطعی روابط تا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی دوام یافت. هم اکنون حدود یک سالی است که روابط ریاض مسکو در حال توسعه است و در اکتبر 2017 ملک سلمان اولین پادشاه عربستان بود که به مسکو سفر کرد.
در میان همپیمانان آمریکا در منطقه، عربستان معمولا همه تخممرغهای خود را در سبد غرب و واشنگتن میگذاشت و نگاهی به شرق نداشت؛ اما امارات و مصر چنین نبودند. اما حالا به نظر میرسد که ریاض نیمنگاهی به شرق تزاری دارد و در اندیشه تقویت روابط با آن است.
اکنون به دنبال بحران ترور جمال خاشقچی، محمد بن سلمان خود را وامدار خیلیها میداند. از یک طرف تنها کسی که قدرت نجات او را داشت و این کار را کرد، دونالد ترامپ بود. پشت پرده آن هم بنیامین نتانیاهو قرار داشت. در کنار آن دو هم پوتین "تنها" رهبری در جهان بود که حمایتی علنی و جدی از پادشاهی عربستان در این مساله داشت و "تنها" روایت آن را قبول داشت و توجهی به روایت ترکیه نکرد؛ کشوری که روابطش با روسیه توسعه قابل توجهی یافته است.
🔴کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
Telegram
attach📎
🔻معتبرترین گذرنامه جهان!
امارات صاحب قدرتمندترین پاسپورت جهان شد. مردم امارات در حالی سال ۲۰۱۸ را پشت سر میگذارند که گذرنامه اماراتی در تازهترین رتبهبندی پاسپورت کشورها در ماه دسامبر در رتبه نخست جهان قرار گرفت و از این به بعد اماراتیها میتوانند بدون ویزا به ۱۶۷ کشور سفر کنند.
این بهترین هدیه برای اماراتیها در روز ملی استقلال امارات (دوم دسامبر) بود و به همین خاطر هم جشن این روز باشکوهتر از سالیان گذشته برگزار میشود و برج خلیفه در دبی به رنگ گذرنامه امارات درآمده است.
عبدالله بن زاید وزیر خارجه امارات در توئیتی به این مناسبت گفته است: "قبل از این که امسال را به پایان برسانیم به همت ملت خود در رساندن گذرنامه امارات به مقام اول جهانی افتخار میکنیم"
📌در این ردهبندی سنگاپور با امکان سفر بدون ویزا به ۱۶۶ کشور در جایگاه دوم و آلمان هم با امکان سفر به ۱۶۵ کشور در رتبه سوم قرار گرفتند.
📌گذرنامه ایران نیز با امکان سفرِ بدون ویزا به ۴۲ کشور در جایگاه ۱۹۲ جهان ایستاد.
@Sgolanbari
امارات صاحب قدرتمندترین پاسپورت جهان شد. مردم امارات در حالی سال ۲۰۱۸ را پشت سر میگذارند که گذرنامه اماراتی در تازهترین رتبهبندی پاسپورت کشورها در ماه دسامبر در رتبه نخست جهان قرار گرفت و از این به بعد اماراتیها میتوانند بدون ویزا به ۱۶۷ کشور سفر کنند.
این بهترین هدیه برای اماراتیها در روز ملی استقلال امارات (دوم دسامبر) بود و به همین خاطر هم جشن این روز باشکوهتر از سالیان گذشته برگزار میشود و برج خلیفه در دبی به رنگ گذرنامه امارات درآمده است.
عبدالله بن زاید وزیر خارجه امارات در توئیتی به این مناسبت گفته است: "قبل از این که امسال را به پایان برسانیم به همت ملت خود در رساندن گذرنامه امارات به مقام اول جهانی افتخار میکنیم"
📌در این ردهبندی سنگاپور با امکان سفر بدون ویزا به ۱۶۶ کشور در جایگاه دوم و آلمان هم با امکان سفر به ۱۶۵ کشور در رتبه سوم قرار گرفتند.
📌گذرنامه ایران نیز با امکان سفرِ بدون ویزا به ۴۲ کشور در جایگاه ۱۹۲ جهان ایستاد.
@Sgolanbari
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شرح مصافحه گرم پوتین با ولیعهد عربستان در نشست سران گروه بیست در آرژانتین در میان بیاعتنایی آشکار رهبران شرکتکننده به بنسلمان مثنوی هفتاد من کاغذ میطلبد.
پوتین که سال گذشته در قضیه ترور "سرگی سکریبال" جاسوس روسی دوجانبه در لندن هدف هجمه غرب قرار گرفت، با این مغازله همذاتپندارانه میخواهد قوت قلبی هدفمند به ولیعهد عربستان بدهد و بگوید: در این بزنگاه کنارت هستم و این بیاعتناییها خواهد گذشت.
واقعیت این است که برای بنسلمان مهم شرکت در نشست بیست بود و میخواست از این طریق به منتقدان خود بگوید در قدرت خواهد ماند!
پوتین که قرار است به زودی رهسپار ریاض شود تا میوه حمایت از "همتای سعودی" خود را بچیند، افقی را نگاه میکند که محمد بن سلمان ٣٣ ساله قرار است در قامت پادشاه عربستان ۵۰ سالی بر کرسی بنشیند؛ پس چه بهتر که از همین حالا او را نمکگیرِ رفتار خود کند.
با وجود این، بسیار بعید است که سیاست ریاض دچار شیفیتی پارادایمی از آمریکا و غرب به سمت روسیه شود؛ اما ریاض اندک چرخشی میکند؛ تا زهر چشمی از اروپا و آمریکایِ غیر ترامپ گرفته باشد و پاسخ این "نیکی" پوتین را هم داده باشد.
@Sgolanbari
پوتین که سال گذشته در قضیه ترور "سرگی سکریبال" جاسوس روسی دوجانبه در لندن هدف هجمه غرب قرار گرفت، با این مغازله همذاتپندارانه میخواهد قوت قلبی هدفمند به ولیعهد عربستان بدهد و بگوید: در این بزنگاه کنارت هستم و این بیاعتناییها خواهد گذشت.
واقعیت این است که برای بنسلمان مهم شرکت در نشست بیست بود و میخواست از این طریق به منتقدان خود بگوید در قدرت خواهد ماند!
پوتین که قرار است به زودی رهسپار ریاض شود تا میوه حمایت از "همتای سعودی" خود را بچیند، افقی را نگاه میکند که محمد بن سلمان ٣٣ ساله قرار است در قامت پادشاه عربستان ۵۰ سالی بر کرسی بنشیند؛ پس چه بهتر که از همین حالا او را نمکگیرِ رفتار خود کند.
با وجود این، بسیار بعید است که سیاست ریاض دچار شیفیتی پارادایمی از آمریکا و غرب به سمت روسیه شود؛ اما ریاض اندک چرخشی میکند؛ تا زهر چشمی از اروپا و آمریکایِ غیر ترامپ گرفته باشد و پاسخ این "نیکی" پوتین را هم داده باشد.
@Sgolanbari
🔻 آیا سردار به عربستان میرود؟
این روزها درخواست آقای موسویان از عربستان برای دعوت از سردار سلیمانی و دیدار با بن سلمان و حل بحران یمن نقل محافل رسانهای به ویژه کانالها و گروههای تلگرامی است. گویا ایشان حل این بحران را مقدمهای برای باز شدن گره کور روابط دو جانبه میداند.
آقای موسویان جدا از تجربه مسئولیتی خود تحلیلگری بنام و به اوضاع منطقه و سیاستهای عربستان و ایران واقف است، پس علی القاعده میداند که چنین امری ناممکن است؛ نه ریاض دعوت خواهد کرد و نه آقای سلیمانی به آنجا خواهد رفت. با وجود این، علت و انگیزه طرح چنین مساله ناممکنی را نمیدانم.
در حال حاضر ریاض با فشارهای سیاسی جهانی برای توقف جنگ علیه یمن مواجه است و این احتمال وجود دارد که این جنگ به نحوی کاهش یافته یا متوقف شود. حال آیا محمد بن سلمان این امتیاز را به غرب و اروپا خواهد داد که در مقابل آن پایههای قدرت خود را استحکام بخشد یا به ایران که در ازای آن خشم دولت آمریکا و لابی اسرائیلی را باید به جان بخرد و پایههای سلطه خود را در این وضعیت لرزانتر گرداند.
به نظر میرسد فضای کنشگری و کارشناسی درباره روابط تهران و ریاض بیتاثیر از فضای ابهامآلود رسمی در این خصوص نیست. واقعیت این است که ما هنوز راهبرد مشخصی برای چگونگی مدیریت روابط خود با عربستان نداریم. خود هنوز نمیدانیم با این کشور پادشاهی چکار کنیم؟ گفتگو کنیم و کنار بیاییم؟ یا این که روابط به همین شکل رها شود تا متغیرهای تاثیرگذار و مداخلهگر آن را به سمتی که خود میخواهند و ما نمیخواهیم ببرند.
این بلبشو اظهر من الشمس است. وقتی هم میخواهیم پیام صلح و آشتی بفرستیم چنان طعنه و لیچار پیوستش میکنیم که بهتر بود پیام نظامی میفرستادیم.
با این وضع به نظر فعلا راهبرد یا راه ناچار این است که عربستان راه خود را برود و ایران راه خود را.
واقعیت این است که گره روابط ایران و عربستان روز به روز کورتر میشود. علت هم این است که دیگر مسائل و متغیرات دو سویه حاکم بر این روابط نیست، بلکه نقش متغیرهای مداخلهگر بیشتر از متغیرهای ثابت و مستقل گشته است. در گذشته نقش متغیرهای مداخلهگر بسیار کمتر از وضعیت کنونی بود و راحتتر میشد مشکلات دو جانبه را حل و فصل کرد. در دوران اوباما و بحث مذاکرات و توافق هستهای، عربستان خود را در موضع ضعف میدید و بهتر میشد با آن کنار آمد که "تا حدودی" مسائل فیمابین برطرف شود، اما امروز این کشور به پشتیبانی ترامپ خود را در موضع قدرت میداند. بنابراین، در حال حاضر دو متغیر آمریکایی (ترامپی) و اسرائیلی نقشی بسیار جدی در شکل دهی به روابط تهران و ریاض دارند. خطر هم اینجاست.
درست است که قضیه خاشقچی برای مدتی ایران را از کانون فشارها و حملات رسانهای آمریکا و همپیمانانش خارج ساخت و این نفعی مقطعی داشت؛ اما نتیجه این بحران به سمتی است که هیچ به نفع ایران نیست. از آن جهت که محمد بن سلمان بقای خود در قدرت را مدیون تلاشهای بنیامین نتانیاهو و لابی وی در آمریکا و به تبع آن خود را وامدار او و دونالد ترامپ میداند.
این وامداری هم اقتضائات خاص خود را دارد که در دو مورد کلیدی خلاصه میشود:
1ـ تسریع روند عادی سازی روابط میان تلآویو و پایتختهای عربی در خلیج فارس
2ـ مشارکت جدیتر و فعالتر در راهبرد تقابلی آمریکایی اسرائیلی با ایران
در این میان، دیگر نزاع و اختلافات منطقهای تنها جهت دهنده سیاست ریاض و شخص محمد بن سلمان در قبال ایران نیست، بلکه مهمتر از آن مقتضیات روابط پیدا و پنهان با تلآویو، مساله حفظ قدرت و نشستن بر کرسی پادشاهی و فاکتورهای دیگر در میان است که به خاطر آنها حاضر است دست به هر کاری بزند.
به هر اندازه که پای اسرائیل بیشتر به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس باز میشود، به همان مقدار هم احتمال گشایش در روابط تهران با ریاض و محور آن کاهش مییابد.
ذکر این نکته ضروری است که اگر روابط دو کشور به این شکل رها شود که راستگرایان آمریکایی و اسرائیلی آن را در مسیر دلخواه خود هدایت کنند، یقینا نتیجه آن برای منطقه در آینده فاجعهبار خواهد بود. کما این که اگر واقعا تصمیمی برای اصلاح این روابط وجود دارد که باید شیوه مطلوب تحقق آن را در پیش گرفت و از ارسال پیامهای متناقض و ناقضِ غرض خودداری کرد.
🔴کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
این روزها درخواست آقای موسویان از عربستان برای دعوت از سردار سلیمانی و دیدار با بن سلمان و حل بحران یمن نقل محافل رسانهای به ویژه کانالها و گروههای تلگرامی است. گویا ایشان حل این بحران را مقدمهای برای باز شدن گره کور روابط دو جانبه میداند.
آقای موسویان جدا از تجربه مسئولیتی خود تحلیلگری بنام و به اوضاع منطقه و سیاستهای عربستان و ایران واقف است، پس علی القاعده میداند که چنین امری ناممکن است؛ نه ریاض دعوت خواهد کرد و نه آقای سلیمانی به آنجا خواهد رفت. با وجود این، علت و انگیزه طرح چنین مساله ناممکنی را نمیدانم.
در حال حاضر ریاض با فشارهای سیاسی جهانی برای توقف جنگ علیه یمن مواجه است و این احتمال وجود دارد که این جنگ به نحوی کاهش یافته یا متوقف شود. حال آیا محمد بن سلمان این امتیاز را به غرب و اروپا خواهد داد که در مقابل آن پایههای قدرت خود را استحکام بخشد یا به ایران که در ازای آن خشم دولت آمریکا و لابی اسرائیلی را باید به جان بخرد و پایههای سلطه خود را در این وضعیت لرزانتر گرداند.
به نظر میرسد فضای کنشگری و کارشناسی درباره روابط تهران و ریاض بیتاثیر از فضای ابهامآلود رسمی در این خصوص نیست. واقعیت این است که ما هنوز راهبرد مشخصی برای چگونگی مدیریت روابط خود با عربستان نداریم. خود هنوز نمیدانیم با این کشور پادشاهی چکار کنیم؟ گفتگو کنیم و کنار بیاییم؟ یا این که روابط به همین شکل رها شود تا متغیرهای تاثیرگذار و مداخلهگر آن را به سمتی که خود میخواهند و ما نمیخواهیم ببرند.
این بلبشو اظهر من الشمس است. وقتی هم میخواهیم پیام صلح و آشتی بفرستیم چنان طعنه و لیچار پیوستش میکنیم که بهتر بود پیام نظامی میفرستادیم.
با این وضع به نظر فعلا راهبرد یا راه ناچار این است که عربستان راه خود را برود و ایران راه خود را.
واقعیت این است که گره روابط ایران و عربستان روز به روز کورتر میشود. علت هم این است که دیگر مسائل و متغیرات دو سویه حاکم بر این روابط نیست، بلکه نقش متغیرهای مداخلهگر بیشتر از متغیرهای ثابت و مستقل گشته است. در گذشته نقش متغیرهای مداخلهگر بسیار کمتر از وضعیت کنونی بود و راحتتر میشد مشکلات دو جانبه را حل و فصل کرد. در دوران اوباما و بحث مذاکرات و توافق هستهای، عربستان خود را در موضع ضعف میدید و بهتر میشد با آن کنار آمد که "تا حدودی" مسائل فیمابین برطرف شود، اما امروز این کشور به پشتیبانی ترامپ خود را در موضع قدرت میداند. بنابراین، در حال حاضر دو متغیر آمریکایی (ترامپی) و اسرائیلی نقشی بسیار جدی در شکل دهی به روابط تهران و ریاض دارند. خطر هم اینجاست.
درست است که قضیه خاشقچی برای مدتی ایران را از کانون فشارها و حملات رسانهای آمریکا و همپیمانانش خارج ساخت و این نفعی مقطعی داشت؛ اما نتیجه این بحران به سمتی است که هیچ به نفع ایران نیست. از آن جهت که محمد بن سلمان بقای خود در قدرت را مدیون تلاشهای بنیامین نتانیاهو و لابی وی در آمریکا و به تبع آن خود را وامدار او و دونالد ترامپ میداند.
این وامداری هم اقتضائات خاص خود را دارد که در دو مورد کلیدی خلاصه میشود:
1ـ تسریع روند عادی سازی روابط میان تلآویو و پایتختهای عربی در خلیج فارس
2ـ مشارکت جدیتر و فعالتر در راهبرد تقابلی آمریکایی اسرائیلی با ایران
در این میان، دیگر نزاع و اختلافات منطقهای تنها جهت دهنده سیاست ریاض و شخص محمد بن سلمان در قبال ایران نیست، بلکه مهمتر از آن مقتضیات روابط پیدا و پنهان با تلآویو، مساله حفظ قدرت و نشستن بر کرسی پادشاهی و فاکتورهای دیگر در میان است که به خاطر آنها حاضر است دست به هر کاری بزند.
به هر اندازه که پای اسرائیل بیشتر به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس باز میشود، به همان مقدار هم احتمال گشایش در روابط تهران با ریاض و محور آن کاهش مییابد.
ذکر این نکته ضروری است که اگر روابط دو کشور به این شکل رها شود که راستگرایان آمریکایی و اسرائیلی آن را در مسیر دلخواه خود هدایت کنند، یقینا نتیجه آن برای منطقه در آینده فاجعهبار خواهد بود. کما این که اگر واقعا تصمیمی برای اصلاح این روابط وجود دارد که باید شیوه مطلوب تحقق آن را در پیش گرفت و از ارسال پیامهای متناقض و ناقضِ غرض خودداری کرد.
🔴کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
🔻حقیقت یک عکس
📌چند روزی است بار دیگر تصویر فوق (شماره ۱) در رسانههای مجازی دست به دست میچرخد و گفته میشود شخصی که از صدام حسین رئیس جمهور اسبق عراق پذیرایی میکند، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور کنونی روسیه است که در آن زمان مامور مخفی ک.گ.ب بوده است.
📌این گفته صحت ندارد و یک شایعه است. آن شخص هم پوتین نیست. عکس فوق مربوط به سفر صدام حسین به فرانسه در سال ۱۹۷۵ است که هنوز رئیس جمهور نشده و در آن وقت معاون رئیس جمهور وقت عراق احمد حسن البکر بود.
📌صدام در این عکس در دیداری رسمی با ژاک شیراک نخست وزیر وقت فرانسه است.
تصویر شماره ۲ ژاک شیراک را به وضوح نشان میدهد.
📌 پوتین در سال ۱۹۷۵ سال آخر دانشجویی خود را در رشته حقوق در دانشگاه لنینگراد میگذراند و در همان سال فارغ التحصیل شد.
🔴کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
📌چند روزی است بار دیگر تصویر فوق (شماره ۱) در رسانههای مجازی دست به دست میچرخد و گفته میشود شخصی که از صدام حسین رئیس جمهور اسبق عراق پذیرایی میکند، ولادیمیر پوتین رئیس جمهور کنونی روسیه است که در آن زمان مامور مخفی ک.گ.ب بوده است.
📌این گفته صحت ندارد و یک شایعه است. آن شخص هم پوتین نیست. عکس فوق مربوط به سفر صدام حسین به فرانسه در سال ۱۹۷۵ است که هنوز رئیس جمهور نشده و در آن وقت معاون رئیس جمهور وقت عراق احمد حسن البکر بود.
📌صدام در این عکس در دیداری رسمی با ژاک شیراک نخست وزیر وقت فرانسه است.
تصویر شماره ۲ ژاک شیراک را به وضوح نشان میدهد.
📌 پوتین در سال ۱۹۷۵ سال آخر دانشجویی خود را در رشته حقوق در دانشگاه لنینگراد میگذراند و در همان سال فارغ التحصیل شد.
🔴کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
سرمقاله سه شنبه روزنامه اعتماد با عنوان "آینده اوپک بدون قطر"
@Sgolanbari
@Sgolanbari
🔻 سفری "مهم" با قید "فوریت"!
دیروز دوشنبه بنیامین نتانیاهو به شکلی غیر منتظره سفری چند ساعته به بروکسل برای دیدار با مایک پومپئو وزیر خارجه آمریکا داشت که دفتر نتانیاهو در بیانیهای آن را "مهم" و "فوری" خواند.
این "اهمیت" و "فوریت" با رسانهای نشدن این دیدار از قبل، به همراه نبردن هیچ خبرنگار و روزنامهنگاری طبق معمول و ماهیت تیم همراه نتانیاهو تقویت شد.
دفتر نتانیاهو اعلام کرد که وی در این دیدار درباره تحولات جبهه شمالی، حضور ایران در منطقه از جمله در لبنان، سوریه و عراق بحث و گفتگو کرده است. گفتگوهایی از این جنس بسیار میان مقامات آمریکایی و اسرائیلی انجام شده و خواهد شد، اما پرسش اینجاست که در این حوزهها چه پیش آمده که نتانیاهو "فوری" بار سفر بسته و به دیدار مایک پومپئو رفته است.
حضور یوسی کوهین رئیس موساد، مائیر بن شبات رئیس شورای امنیت ملی و ژنرال آوی بالوت منشی نظامی نتانیاهو در این سفر به آن ماهیتی امنیتی و نظامی میدهد و نکته مهم هم اینجاست که نشان میدهد احتمالا نخست وزیر اسرائیل در این دیدار "اطلاعات امنیتی جدیدی" را با وزیر خارجه آمریکا در میان گذاشته و بر مبنای آنها از "تصمیمات مقتضی" خبر داده و خواهان حمايت بينالمللی آمریکا شده است.
دور از ذهن نیست که این تصمیم حمله احتمالی تلآویو به حزب الله در لبنان یا اهدافی در آن باشد. چند هفتهای است که رسانههای اسرائیلی به ویژه تحلیلگران مسائل امنیتی و نظامی بر روی لبنان تمرکز کرده و خطر جبهه شمالی را گوشزد میکنند. اخیرا هم منابع امنیتی اسرائیلی از "انتقال اسلحه ایرانی از طریق فرودگاه رفیق حریری بیروت" به حزب الله سخن گفتند؛ تا جایی که برخی حمله به این فرودگاه را منتفی ندانستند.
در این میان، رون بن یشای تحلیلگر روزنامه دستراستی یدیعوت احرونوت دیدار نتانیاهو با پومپئو را با سفر ایهود اولمرت نخست وزیر سابق به آمریکا در سال 2007 و دیدار با جورج بوش مقایسه کرد که حمله هوایی به تاسیسات هستهای سوریه در دیر الزور را به دنبال داشت.
از این رو، بن یشای پیشبینی میکند که احتمالا نتانیاهو خود را برای عملیاتی نظامی علیه حزب الله آماده میکند.
حزب الله لبنان هم جمعه گذشته در واکنش به تهدیدات اسرائیل با انتشار فیلمی به زبان عبری با عنوان "اگر گستاخی کنید پشیمان خواهید شد" مراکز حساس اسرائیلی را نشان داد که در صورت عملی شدن این تهدیدات به آنها حمله میشود.
ناگفته نماند که در ماههای اخیر نظامیان اسرائیلی تمرینات نظامی متعددی در چارچوب سناریوی احتمالی جنگ با حزب الله در جبهه شمالی انجام دادهاند.
به گفته منابعی، در هفتههای گذشته دولت نتانیاهو از طریق فرانسه دولت لبنان را تهدید کرده بود که اگر ساخت کارخانههای تولید موشک و انتقال سلاح به حزب الله ادامه یابد به این کشور حمله خواهد کرد.
این تنشها در حالی بالا گرفته است که در روزهای گذشته حملات اسرائیلی به سوریه بعد از حادثه سرنگونی جنگنده روسی در سپتامبر گذشته از سر گرفته شد و سامانه موشکی اس 300 روسیه هم واکنشی نشان نداد.
همچنان که نگارنده قبلا هم در روزهای پرتنش در نوار غزه بیان کرد، یکی از دلایل عمده عدم وقوع جنگ در این منطقه تمرکز بر ایران و اهمیت بالای تحولات جبهه شمالی (لبنان و سوریه) است.
بنیامین نتانیاهو که پس از استعفای لیبرمن با تاکید بر "حساسیت بالای وضعیت امنیتی" و "تحولات مهم پیشرو" توانست احزاب راست را به ماندن در کابینه قانع و مانع فروپاشی آن شود، در حال حاضر با کیفرخواست احتمالی دادستانی اسرائیل مواجه است.
در این وضعیت اگر دست به حملهای علیه لبنان بزند و اهداف آن محقق نشود، با این اتهام در داخل مواجه خواهد بود که برای امنیتی کردن اوضاع و نجات خود از پیگیری قضایی دست به این اقدام زده است.
حال این سوال به صورت جدی مطرح است که آیا سفر نتانیاهو به بروکسل جنگی به دنبال دارد؟
به هر حال، اگر هم در آینده نزدیک چنین جنگی رخ ندهد، چه بسا تداوم روند تصاعدی تنشها در دو جبهه لبنان و سوریه، وقوع آن را در آیندهای نه چندان دور اجتناب ناپذیر کند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که اگر جنگی هم اتفاق بیافتد به نظر منحصر به حملات هوایی باشد و بعید است با عملیات زمینی همراه شود.
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
دیروز دوشنبه بنیامین نتانیاهو به شکلی غیر منتظره سفری چند ساعته به بروکسل برای دیدار با مایک پومپئو وزیر خارجه آمریکا داشت که دفتر نتانیاهو در بیانیهای آن را "مهم" و "فوری" خواند.
این "اهمیت" و "فوریت" با رسانهای نشدن این دیدار از قبل، به همراه نبردن هیچ خبرنگار و روزنامهنگاری طبق معمول و ماهیت تیم همراه نتانیاهو تقویت شد.
دفتر نتانیاهو اعلام کرد که وی در این دیدار درباره تحولات جبهه شمالی، حضور ایران در منطقه از جمله در لبنان، سوریه و عراق بحث و گفتگو کرده است. گفتگوهایی از این جنس بسیار میان مقامات آمریکایی و اسرائیلی انجام شده و خواهد شد، اما پرسش اینجاست که در این حوزهها چه پیش آمده که نتانیاهو "فوری" بار سفر بسته و به دیدار مایک پومپئو رفته است.
حضور یوسی کوهین رئیس موساد، مائیر بن شبات رئیس شورای امنیت ملی و ژنرال آوی بالوت منشی نظامی نتانیاهو در این سفر به آن ماهیتی امنیتی و نظامی میدهد و نکته مهم هم اینجاست که نشان میدهد احتمالا نخست وزیر اسرائیل در این دیدار "اطلاعات امنیتی جدیدی" را با وزیر خارجه آمریکا در میان گذاشته و بر مبنای آنها از "تصمیمات مقتضی" خبر داده و خواهان حمايت بينالمللی آمریکا شده است.
دور از ذهن نیست که این تصمیم حمله احتمالی تلآویو به حزب الله در لبنان یا اهدافی در آن باشد. چند هفتهای است که رسانههای اسرائیلی به ویژه تحلیلگران مسائل امنیتی و نظامی بر روی لبنان تمرکز کرده و خطر جبهه شمالی را گوشزد میکنند. اخیرا هم منابع امنیتی اسرائیلی از "انتقال اسلحه ایرانی از طریق فرودگاه رفیق حریری بیروت" به حزب الله سخن گفتند؛ تا جایی که برخی حمله به این فرودگاه را منتفی ندانستند.
در این میان، رون بن یشای تحلیلگر روزنامه دستراستی یدیعوت احرونوت دیدار نتانیاهو با پومپئو را با سفر ایهود اولمرت نخست وزیر سابق به آمریکا در سال 2007 و دیدار با جورج بوش مقایسه کرد که حمله هوایی به تاسیسات هستهای سوریه در دیر الزور را به دنبال داشت.
از این رو، بن یشای پیشبینی میکند که احتمالا نتانیاهو خود را برای عملیاتی نظامی علیه حزب الله آماده میکند.
حزب الله لبنان هم جمعه گذشته در واکنش به تهدیدات اسرائیل با انتشار فیلمی به زبان عبری با عنوان "اگر گستاخی کنید پشیمان خواهید شد" مراکز حساس اسرائیلی را نشان داد که در صورت عملی شدن این تهدیدات به آنها حمله میشود.
ناگفته نماند که در ماههای اخیر نظامیان اسرائیلی تمرینات نظامی متعددی در چارچوب سناریوی احتمالی جنگ با حزب الله در جبهه شمالی انجام دادهاند.
به گفته منابعی، در هفتههای گذشته دولت نتانیاهو از طریق فرانسه دولت لبنان را تهدید کرده بود که اگر ساخت کارخانههای تولید موشک و انتقال سلاح به حزب الله ادامه یابد به این کشور حمله خواهد کرد.
این تنشها در حالی بالا گرفته است که در روزهای گذشته حملات اسرائیلی به سوریه بعد از حادثه سرنگونی جنگنده روسی در سپتامبر گذشته از سر گرفته شد و سامانه موشکی اس 300 روسیه هم واکنشی نشان نداد.
همچنان که نگارنده قبلا هم در روزهای پرتنش در نوار غزه بیان کرد، یکی از دلایل عمده عدم وقوع جنگ در این منطقه تمرکز بر ایران و اهمیت بالای تحولات جبهه شمالی (لبنان و سوریه) است.
بنیامین نتانیاهو که پس از استعفای لیبرمن با تاکید بر "حساسیت بالای وضعیت امنیتی" و "تحولات مهم پیشرو" توانست احزاب راست را به ماندن در کابینه قانع و مانع فروپاشی آن شود، در حال حاضر با کیفرخواست احتمالی دادستانی اسرائیل مواجه است.
در این وضعیت اگر دست به حملهای علیه لبنان بزند و اهداف آن محقق نشود، با این اتهام در داخل مواجه خواهد بود که برای امنیتی کردن اوضاع و نجات خود از پیگیری قضایی دست به این اقدام زده است.
حال این سوال به صورت جدی مطرح است که آیا سفر نتانیاهو به بروکسل جنگی به دنبال دارد؟
به هر حال، اگر هم در آینده نزدیک چنین جنگی رخ ندهد، چه بسا تداوم روند تصاعدی تنشها در دو جبهه لبنان و سوریه، وقوع آن را در آیندهای نه چندان دور اجتناب ناپذیر کند.
در پایان ذکر این نکته ضروری است که اگر جنگی هم اتفاق بیافتد به نظر منحصر به حملات هوایی باشد و بعید است با عملیات زمینی همراه شود.
🔴 کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
نگاهِ دیگر
سرمقاله سه شنبه روزنامه اعتماد با عنوان "آینده اوپک بدون قطر" @Sgolanbari
🔻 آینده اوپک بدون قطر!
سرمقاله امروز روزنامه اعتماد
صابر گلعنبری
کشور قطر امروز در اقدامی غیر منتظره خروج خود از اوپک در ژانویه آینده پس از 57 سال عضویت در آن را اعلام کرد. سعد الکعبی وزیر انرژی قطر دلایل اتخاذ چنین تصمیمی را فنی، راهبردی خواند و نه سیاسی.
الکعبی انگیزه دوحه را تمرکز هر چه بیشتر بر بخش گاز دانست و در توجیه این تصمیم گفت: «ما بازیگر کوچکی در سازمان اوپک هستیم. من یک بازرگان هستم. معنا ندارد که بر مسائلی تمرکز کنیم که عامل قدرت ما نیست. قدرت ما در گاز است. به این علت چنین تصمیمی را اتخاذ کردیم.»
قطر بزرگترین صادر کننده گاز مایع (LNG) در جهان است و حدود 30 درصد از گاز طبیعی جهان را تولید میکند. هم اکنون این کشور حدود 77 میلیون تن گاز مایع تولید میکند و به دنبال رساندن آن به 110 میلیون تن تا سال 2024 است.
به نظر میرسد "تمرکز بر بخش گاز" تنها دلیل خروج قطر از اوپک نباشد. این کشور با توجه به سطح پایین صادراتش (520 هزار بشکه در روز) از یک طرف میبیند که تاثیرگذاری چندانی در تصمیمات اوپک ندارد و از سوی دیگر، با این حال باید ملزم به این تصمیمات هم باشد که تحت تاثیر لابیگری ریاض است. این چیزی نيست که قطریها بخواهند. آنها به دنبال آزادی عمل و افزایش روزانه صادرات نفت خود هستند که عملا چنین چیزی در اوپک در شرایط حاضر ممکن نیست.
در ژوئن گذشته وزیر انرژی قطر از تصمیم کشورش برای افزایش سقف تولید نفت به میزان 30 هزار بشکه در روز خبر داد. دوحه بیشتر از این ظرفیت افزایش تولید نفت خود را دارد، اما همواره با موانع اوپکی مواجه بوده است.
از این منظر، این تصمیم قطر قبل از نشست اوپک در 27 دسامبر در وین قابل تامل است. روسیه تلاش میکند اعضای اوپک را برای کاهش تولید خود در این نشست متقاعد کند و از مدتی قبل هم مذاکره با عربستان را در این باره آغاز کرده است.
اساسا یکی از دلایل مغازله پوتین برای محمد بن سلمان در نشست گروه بیست و در جریان قضیه ترور جمال خاشقچی نیز همین مساله است. برای مسکو این مساله از اهمیتی راهبردی برخوردار است که عربستان به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت در اوپک را در کنار خود برای تنظیم بازار جهانی نفت داشته باشد.
واقعیت این است که عربستان بر سر دو راهی سختی قرار دارد؛ از یک طرف اگر بخواهد تولید خود را کاهش دهد که خشم دونالد ترامپ را برخواهد انگیخت و محمد بن سلمان در این وضعیت بیشتر از گذشته به او نیاز دارد و از طرف دیگر هم اگر با این کاهش مخالفت کند دست رد به سینه روسها زده است که در این شرایط تمام قد از ولیعهد عربستان حمایت کردهاند.
به هر حال، اقدام قطر با استقبال دولت آمریکا و شخص ترامپ مواجه خواهد شد. درست است که اگر هم دوحه سقف تولید خود را افزایش دهد، به اندازهای نیست که تاثیری آنچنانی بر بازار انرژی بگذارد، اما هم برای این کشور کوچک درآمدزایی خوبی دارد و هم از سلطه اوپک بر بازار نفت خواهد کاست و به تضعیف آن میانجامد.
آمریکا به دنبال تقلیل حداکثری اثرگذاری اوپک در تنظیم بازار جهانی نفت است و در چند ماه گذشته هم دونالد ترامپ تا توانست به این سازمان تاخت و حمله کرد. خروج قطر هر چند با توجه به سطح پایین صادرات آن تاثیری بزرگ بر اوپک ندارد، اما نشان میدهد که این سازمان آن جایگاه گذشته خود را از دست داده است و بازیگران نفت به سمت استقلال عمل خارج از چارچوبهای اوپکی حرکت میکنند.
انباشت این عوامل و مسائل میتواند اوپک را با خطر فروپاشی در آینده مواجه کند؛ به خصوص اگر تولیدکنندگانی دیگر در آینده بخواهند راه دوحه را رفته و از آن خارج شوند.
سازمان نفتی اوپک با چالشها و مشکلات عدیدهای روبرو است؛ از تحریم نفتی ایران گرفته تا بیثباتی سياسی و امنیتی اوضاع داخلی برخی اعضا مانند لیبی و ونزوئلا. عمده این چالشها رویه استقلالطلبی برخی بازیگران نفتی است که اجماع میان تولیدکنندگان اوپکی را به شدت تقلیل داده است. اختلافات سیاسی میان برخی از آنها از جمله عربستان و ایران همواره بر نشستهای اوپک سایه سنگینی داشته است.
ریاض با توجه به این که بزرگترین صادر کننده نفت در اوپک است، همواره تلاش کرده است که نظرات خود را بر این سازمان بقبولاند و از آن طرف هم خارج از این سازمان، مستقلا توافقاتی با روسیه دیگر تولید کننده بزرگ نفتی داشته است.
✍️صابر گلعنبری
🔴کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
سرمقاله امروز روزنامه اعتماد
صابر گلعنبری
کشور قطر امروز در اقدامی غیر منتظره خروج خود از اوپک در ژانویه آینده پس از 57 سال عضویت در آن را اعلام کرد. سعد الکعبی وزیر انرژی قطر دلایل اتخاذ چنین تصمیمی را فنی، راهبردی خواند و نه سیاسی.
الکعبی انگیزه دوحه را تمرکز هر چه بیشتر بر بخش گاز دانست و در توجیه این تصمیم گفت: «ما بازیگر کوچکی در سازمان اوپک هستیم. من یک بازرگان هستم. معنا ندارد که بر مسائلی تمرکز کنیم که عامل قدرت ما نیست. قدرت ما در گاز است. به این علت چنین تصمیمی را اتخاذ کردیم.»
قطر بزرگترین صادر کننده گاز مایع (LNG) در جهان است و حدود 30 درصد از گاز طبیعی جهان را تولید میکند. هم اکنون این کشور حدود 77 میلیون تن گاز مایع تولید میکند و به دنبال رساندن آن به 110 میلیون تن تا سال 2024 است.
به نظر میرسد "تمرکز بر بخش گاز" تنها دلیل خروج قطر از اوپک نباشد. این کشور با توجه به سطح پایین صادراتش (520 هزار بشکه در روز) از یک طرف میبیند که تاثیرگذاری چندانی در تصمیمات اوپک ندارد و از سوی دیگر، با این حال باید ملزم به این تصمیمات هم باشد که تحت تاثیر لابیگری ریاض است. این چیزی نيست که قطریها بخواهند. آنها به دنبال آزادی عمل و افزایش روزانه صادرات نفت خود هستند که عملا چنین چیزی در اوپک در شرایط حاضر ممکن نیست.
در ژوئن گذشته وزیر انرژی قطر از تصمیم کشورش برای افزایش سقف تولید نفت به میزان 30 هزار بشکه در روز خبر داد. دوحه بیشتر از این ظرفیت افزایش تولید نفت خود را دارد، اما همواره با موانع اوپکی مواجه بوده است.
از این منظر، این تصمیم قطر قبل از نشست اوپک در 27 دسامبر در وین قابل تامل است. روسیه تلاش میکند اعضای اوپک را برای کاهش تولید خود در این نشست متقاعد کند و از مدتی قبل هم مذاکره با عربستان را در این باره آغاز کرده است.
اساسا یکی از دلایل مغازله پوتین برای محمد بن سلمان در نشست گروه بیست و در جریان قضیه ترور جمال خاشقچی نیز همین مساله است. برای مسکو این مساله از اهمیتی راهبردی برخوردار است که عربستان به عنوان بزرگترین تولید کننده نفت در اوپک را در کنار خود برای تنظیم بازار جهانی نفت داشته باشد.
واقعیت این است که عربستان بر سر دو راهی سختی قرار دارد؛ از یک طرف اگر بخواهد تولید خود را کاهش دهد که خشم دونالد ترامپ را برخواهد انگیخت و محمد بن سلمان در این وضعیت بیشتر از گذشته به او نیاز دارد و از طرف دیگر هم اگر با این کاهش مخالفت کند دست رد به سینه روسها زده است که در این شرایط تمام قد از ولیعهد عربستان حمایت کردهاند.
به هر حال، اقدام قطر با استقبال دولت آمریکا و شخص ترامپ مواجه خواهد شد. درست است که اگر هم دوحه سقف تولید خود را افزایش دهد، به اندازهای نیست که تاثیری آنچنانی بر بازار انرژی بگذارد، اما هم برای این کشور کوچک درآمدزایی خوبی دارد و هم از سلطه اوپک بر بازار نفت خواهد کاست و به تضعیف آن میانجامد.
آمریکا به دنبال تقلیل حداکثری اثرگذاری اوپک در تنظیم بازار جهانی نفت است و در چند ماه گذشته هم دونالد ترامپ تا توانست به این سازمان تاخت و حمله کرد. خروج قطر هر چند با توجه به سطح پایین صادرات آن تاثیری بزرگ بر اوپک ندارد، اما نشان میدهد که این سازمان آن جایگاه گذشته خود را از دست داده است و بازیگران نفت به سمت استقلال عمل خارج از چارچوبهای اوپکی حرکت میکنند.
انباشت این عوامل و مسائل میتواند اوپک را با خطر فروپاشی در آینده مواجه کند؛ به خصوص اگر تولیدکنندگانی دیگر در آینده بخواهند راه دوحه را رفته و از آن خارج شوند.
سازمان نفتی اوپک با چالشها و مشکلات عدیدهای روبرو است؛ از تحریم نفتی ایران گرفته تا بیثباتی سياسی و امنیتی اوضاع داخلی برخی اعضا مانند لیبی و ونزوئلا. عمده این چالشها رویه استقلالطلبی برخی بازیگران نفتی است که اجماع میان تولیدکنندگان اوپکی را به شدت تقلیل داده است. اختلافات سیاسی میان برخی از آنها از جمله عربستان و ایران همواره بر نشستهای اوپک سایه سنگینی داشته است.
ریاض با توجه به این که بزرگترین صادر کننده نفت در اوپک است، همواره تلاش کرده است که نظرات خود را بر این سازمان بقبولاند و از آن طرف هم خارج از این سازمان، مستقلا توافقاتی با روسیه دیگر تولید کننده بزرگ نفتی داشته است.
✍️صابر گلعنبری
🔴کانال نگاهِ دیگر
@Sgolanbari
نگاهِ دیگر
🔻جایگاه اقتصاد و گروه بیست! دنیا بعد از جنگ جهانی دوم "جهشوار" به سمتی حرکت کرد که اقتصاد به عنوان نیروی محرکه روابط بینالملل و مهمترین فاکتور جهتدهنده آن رخ نمود و بعضا از دو فاکتور سیاست و امنیت نیز پیشی گرفت؛ تا جایی که اقتصاد مبنای تقسیمبندی کشورها…
خبرآنلاین
آمریکا روی پاشنه آشیل ایران دست گذاشته است
آسیبپذیری و پاشنه آشیل ایران دقیقا کجاست که آمریکا دهه هاست بر روی آن دست گذاشته است؟
نگاهِ دیگر
🔻 آیا سردار به عربستان میرود؟ این روزها درخواست آقای موسویان از عربستان برای دعوت از سردار سلیمانی و دیدار با بن سلمان و حل بحران یمن نقل محافل رسانهای به ویژه کانالها و گروههای تلگرامی است. گویا ایشان حل این بحران را مقدمهای برای باز شدن گره کور روابط…
دیپلماسی ایرانی
آیا سردار به عربستان میرود؟ - دیپلماسی ایرانی
صابر گل عنبری در یادداشتی برای دیپلماسی ایرانی می نویسد: به نظر میرسد فضای کنشگری و کارشناسی درباره روابط تهران و ریاض بیتاثیر از فضای...