🔺ایستگاه سرنوشتساز جنگ غزه!
جنگ غزه پس از گذشت 72 روز وارد مرحله سرنوشتسازی شده است. پس از گذشت این زمان طولانی، شاهد تحولات مهمی هستیم که میتواند بر روند جنگ و دورنمای آن اثرگذار باشد؛ گرچه هنوز افق روشنی برای پایان جنگ پدیدار نشده است.
متن یادداشت
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
جنگ غزه پس از گذشت 72 روز وارد مرحله سرنوشتسازی شده است. پس از گذشت این زمان طولانی، شاهد تحولات مهمی هستیم که میتواند بر روند جنگ و دورنمای آن اثرگذار باشد؛ گرچه هنوز افق روشنی برای پایان جنگ پدیدار نشده است.
متن یادداشت
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
Telegraph
ایستگاه سرنوشتساز جنگ غزه!
نگاهِ دیگر ایستگاه سرنوشتساز جنگ غزه! جنگ غزه پس از گذشت 72 روز وارد مرحله سرنوشتسازی شده است. پس از گذشت این زمان طولانی، شاهد تحولات مهمی هستیم که میتواند بر روند جنگ و دورنمای آن اثرگذار باشد؛ گرچه هنوز افق روشنی برای پایان جنگ پدیدار نشده است. وضعیت…
🔺انتخابات از مد افتاده!
دیروز دو انتخابات در منطقه برگزار شد؛ ریاست جمهوری مصر و شوراهای استانی عراق که با وجود تفاوتهایی که با هم داشتند - یکی در بستری توتالیتر و دیگری در بستری نیمه دموکراتیک برگزار شد - اما هر دو فاقد حداقل مولفههای معنابخش انتخاب به عنوان رهیافتی مدرن در مسیر توسعه بودند.
مشارکت حدود ۲۶ درصدی (به نسبت واجدین شرایط رای به استثنای اقلیم کردستان) در عراق، رویگردانی از نظام سیاسی پسا صدام مبتنی بر هویتطلبی الیگارشی به نام مذهب و قومیت، به جای سیاست متعارف برساخته از کلان مفهوم دولت-ملت است.
پیروزی 89 درصدی سیسی در مصر نیز در امتداد همان دیکتاتوریزه شدن امر انتخابات در خاورمیانه از قدیم است که صدام، مبارک، اسد و بن علی و.. را با ارقامی نزدیک به 100 درصد برنده اعلام میکرد. در نتیجه، امروز چنین انتخاباتی نه راه حل و مزیت سیاسی، بلکه خود بخشی از مشکل است.
نتیجه این که دول عربی فاقد انتخابات در خلیج فارس با اقتدارگرايی غیردمواتیک اما توسعهگرا در جلب رضایت عمومی موفق میشوند اما برگزاری انتخابات با فرمول پیشگفته در آن کشورها تنها نارضایتی را بیشتر میکند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
دیروز دو انتخابات در منطقه برگزار شد؛ ریاست جمهوری مصر و شوراهای استانی عراق که با وجود تفاوتهایی که با هم داشتند - یکی در بستری توتالیتر و دیگری در بستری نیمه دموکراتیک برگزار شد - اما هر دو فاقد حداقل مولفههای معنابخش انتخاب به عنوان رهیافتی مدرن در مسیر توسعه بودند.
مشارکت حدود ۲۶ درصدی (به نسبت واجدین شرایط رای به استثنای اقلیم کردستان) در عراق، رویگردانی از نظام سیاسی پسا صدام مبتنی بر هویتطلبی الیگارشی به نام مذهب و قومیت، به جای سیاست متعارف برساخته از کلان مفهوم دولت-ملت است.
پیروزی 89 درصدی سیسی در مصر نیز در امتداد همان دیکتاتوریزه شدن امر انتخابات در خاورمیانه از قدیم است که صدام، مبارک، اسد و بن علی و.. را با ارقامی نزدیک به 100 درصد برنده اعلام میکرد. در نتیجه، امروز چنین انتخاباتی نه راه حل و مزیت سیاسی، بلکه خود بخشی از مشکل است.
نتیجه این که دول عربی فاقد انتخابات در خلیج فارس با اقتدارگرايی غیردمواتیک اما توسعهگرا در جلب رضایت عمومی موفق میشوند اما برگزاری انتخابات با فرمول پیشگفته در آن کشورها تنها نارضایتی را بیشتر میکند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺روسیه و جنجالی دیگر!
اخیرا روسیه برای بار دوم در شش ماه اخیر از موضع امارات در بند 45 بیانیه پایانی مجمع همکاری عربی روسی در مراکش مبنی بر "حل و فصل مسالمتآمیز" مناقشه جزایر سه گانه «بر اساس اصول حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل از جمله مذاکرات دو جانبه و یا مراجعه به دیوان بینالمللی دادگستری" حمایت کرده است.
در مطلع این بند مفاد بیانیه مشترک جی سی سی رو روسیه در تیر ماه نیز با وجود اعتراض قبلی تهران مورد تاکید قرار گرفته، اما تفاوت متن بند جزایر سه گانه در بیانیه مراکش با بیانیه مسکو در اضافه کردن قید «در صورت اتفاق نظر طرفها» (درباره راه حلهای پیشنهادی) است.
نکته مهم دیگر در بیانیه عربی روسی در مراکش که دیده نشد، مخالفت با حملات به کشتیهای اسرائیلی و یا کشتیهای عازم اسرائیل در دریای سرخ، باب المندب و دریای عمان است. بیانیه در بند 46 بدون اشاره به این حملات و انصار الله بر ضرورت حفظ امنیت و سلامت کشتیراتی در خلیج فارس (البته در بیانیه خلیج عربی قید شده)، دریای عمان، تنگه هرمز، دریای سرخ و باب المندب و مخالفت با "هر گونه اعمال علیه امنیت و سلامت کشتیرانی و...." تاکید دارد. در حالی بیانیه به این آبراهها اشاره میکند که در بیانیههای مشترک قبلی با آمریکا و روسیه و طرفهای دیگر غالبا عبارت کلی ضرورت حفاظت از امنیت کشتیرانی در منطقه به کار میرفت، اما این بار پر واضح است که ذکر نام دریای سرخ و باب المندب در این شرایط با چه دلیل و انگیزهای است.
ناگفته هم نماند که کرملین در واکنش به ائتلاف نظامی آمریکا در دریای سرخ موضع اعلامی مخالفی اتخاذ نکرده و تنها گفته است که در آن شرکت نمیکند.
اما به مناقشه جزایر سه گانه که برگردیم، واقعیت این است که تکرار موضع روسیه با وجود افزودن قید "توافق همه طرفها" و در سایه اعتراضات قبلی ایران یک نوع دهن کجی آشکار و تاکیدی بر این گزاره است که نگارنده قبلا در چند یادداشت به آن اشار کرده است؛ مبنی بر این که مسکو در بیشتر مسائل اختلافی منطقهای با طرفیت ایران فارغ از مواضع اعلامی کلی، معمولا «چه مستقیم و چه غیر مستقیم» چه در خاورمیانه چه در قفقاز جنوبی جانب طرف یا طرفهای مقابل قرار گرفته و میگیرد.
هر چند ایران و روسیه با نظم بینالملل کنونی زاویه و تنش دارند، اما ماهیت بازیگری دو کشور در نظام بینالملل متفاوت است.
در این منظومه، ایران تقریبا بازیگری «عصیانگر» است اما روسیه که وارث شوروی از بنیانگذاران این نظام است، بازیگری «ناراضی» است نه عصیانگر. در بازیگری عصیانگرانه در نظام بینالملل -به علت قِلّت بازیگران دولتی عصیانگر- معمولا توان اجماعسازی و بازیگری در سطوح دولتی و رسمی محدود است. اما در مقابل، همچنان صحنه بازی و کنشگری بازیگران ناراضی در چارچوب همان نظام و نظم بینالملل است و به همین خاطر دست آنها بازتر است.
در این میان هم چون ایران در منطقه به عبارتی تنها بازیگر عصیانگر علیه نظم بینالملل است، روسیهی ناراضی بر این باور است که در هر حالی همراهی بازیگر ایرانی را دارد و در کل آن را فاقد انتخابی جز نزدیکی و همکاری با مسکو میپندارد. تا زمانی که چنین ادراکی بر ذهنیت کرملین چیره است، نمیتوان انتظار زیادی داشت.
پارامتر دیگر که به نوعی در پیوند با عامل پیشگفته نیز هست، این که روسیه مناسبات خود با دول عربی منطقه چه چند جانبه چه دو جانبه (با کشورهای مهم) را واجد منافع بیشتری میپندارد و به تبع آن، این نوع مغازلههای ضد ایرانی کاتالیزور و تسهیلگر تحقق بیشتر آن منافع است، اما در عین حال هم آن را واجد خطری جدی برای منافع خود با ایران نمیداند.
حجم مبادلات تجاری روسیه و جهان عرب بیش از 20 میلیارد دلار است که نیمی از آن با امارات است؛ در حالی که تجارت ایران و روسیه حدود 4 میلیاد دلار است. در کنار آن هم طی دو سال اخیر وزنه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه امارات در سیاست خارجی روسیه پس از جنگ اوکراین افزایش چشمگیری یافته و اقتصاد بین المللی شده امارات به محمل مهمی برای روسیه جهت دور زدن تحریمها و جذب سرمایههای روسها تبدیل شده است.
اما علت دیگر که موجب جنجالیتر شدن این گونه سیاستورزیهای روسیه شده، زیادهروی برخی رسانهها و مقامات در توصیف ماهیت روابط ایران و روسیه است. قبلا نیز گفته شده که وجود و توسعه این روابط به دلایل متعدد یک ضرورت است؛ اما سطح روابط دو کشور نه منعکس کننده "اتحادی راهبردی" و نه روابط به معنای واقعی کلمه "راهبردی" است.
با این حال، توصیف نادرست، مکرر و یک سویه ماهیت این روابط هم مولّد انتظاراتی خاص در جامعه ایرانی و منطقه بوده و همین نه تنها برای حاکمیت دردسرساز شده، بلکه موجد خوانشی هم در کرملین شده که ایران را ىر مقام طرف نیازمندتر به این مناسبات و فاقد انتخاب دیگری دانسته که همین هم پیامدهای خاص خود را دارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
اخیرا روسیه برای بار دوم در شش ماه اخیر از موضع امارات در بند 45 بیانیه پایانی مجمع همکاری عربی روسی در مراکش مبنی بر "حل و فصل مسالمتآمیز" مناقشه جزایر سه گانه «بر اساس اصول حقوق بینالملل و منشور سازمان ملل از جمله مذاکرات دو جانبه و یا مراجعه به دیوان بینالمللی دادگستری" حمایت کرده است.
در مطلع این بند مفاد بیانیه مشترک جی سی سی رو روسیه در تیر ماه نیز با وجود اعتراض قبلی تهران مورد تاکید قرار گرفته، اما تفاوت متن بند جزایر سه گانه در بیانیه مراکش با بیانیه مسکو در اضافه کردن قید «در صورت اتفاق نظر طرفها» (درباره راه حلهای پیشنهادی) است.
نکته مهم دیگر در بیانیه عربی روسی در مراکش که دیده نشد، مخالفت با حملات به کشتیهای اسرائیلی و یا کشتیهای عازم اسرائیل در دریای سرخ، باب المندب و دریای عمان است. بیانیه در بند 46 بدون اشاره به این حملات و انصار الله بر ضرورت حفظ امنیت و سلامت کشتیراتی در خلیج فارس (البته در بیانیه خلیج عربی قید شده)، دریای عمان، تنگه هرمز، دریای سرخ و باب المندب و مخالفت با "هر گونه اعمال علیه امنیت و سلامت کشتیرانی و...." تاکید دارد. در حالی بیانیه به این آبراهها اشاره میکند که در بیانیههای مشترک قبلی با آمریکا و روسیه و طرفهای دیگر غالبا عبارت کلی ضرورت حفاظت از امنیت کشتیرانی در منطقه به کار میرفت، اما این بار پر واضح است که ذکر نام دریای سرخ و باب المندب در این شرایط با چه دلیل و انگیزهای است.
ناگفته هم نماند که کرملین در واکنش به ائتلاف نظامی آمریکا در دریای سرخ موضع اعلامی مخالفی اتخاذ نکرده و تنها گفته است که در آن شرکت نمیکند.
اما به مناقشه جزایر سه گانه که برگردیم، واقعیت این است که تکرار موضع روسیه با وجود افزودن قید "توافق همه طرفها" و در سایه اعتراضات قبلی ایران یک نوع دهن کجی آشکار و تاکیدی بر این گزاره است که نگارنده قبلا در چند یادداشت به آن اشار کرده است؛ مبنی بر این که مسکو در بیشتر مسائل اختلافی منطقهای با طرفیت ایران فارغ از مواضع اعلامی کلی، معمولا «چه مستقیم و چه غیر مستقیم» چه در خاورمیانه چه در قفقاز جنوبی جانب طرف یا طرفهای مقابل قرار گرفته و میگیرد.
هر چند ایران و روسیه با نظم بینالملل کنونی زاویه و تنش دارند، اما ماهیت بازیگری دو کشور در نظام بینالملل متفاوت است.
در این منظومه، ایران تقریبا بازیگری «عصیانگر» است اما روسیه که وارث شوروی از بنیانگذاران این نظام است، بازیگری «ناراضی» است نه عصیانگر. در بازیگری عصیانگرانه در نظام بینالملل -به علت قِلّت بازیگران دولتی عصیانگر- معمولا توان اجماعسازی و بازیگری در سطوح دولتی و رسمی محدود است. اما در مقابل، همچنان صحنه بازی و کنشگری بازیگران ناراضی در چارچوب همان نظام و نظم بینالملل است و به همین خاطر دست آنها بازتر است.
در این میان هم چون ایران در منطقه به عبارتی تنها بازیگر عصیانگر علیه نظم بینالملل است، روسیهی ناراضی بر این باور است که در هر حالی همراهی بازیگر ایرانی را دارد و در کل آن را فاقد انتخابی جز نزدیکی و همکاری با مسکو میپندارد. تا زمانی که چنین ادراکی بر ذهنیت کرملین چیره است، نمیتوان انتظار زیادی داشت.
پارامتر دیگر که به نوعی در پیوند با عامل پیشگفته نیز هست، این که روسیه مناسبات خود با دول عربی منطقه چه چند جانبه چه دو جانبه (با کشورهای مهم) را واجد منافع بیشتری میپندارد و به تبع آن، این نوع مغازلههای ضد ایرانی کاتالیزور و تسهیلگر تحقق بیشتر آن منافع است، اما در عین حال هم آن را واجد خطری جدی برای منافع خود با ایران نمیداند.
حجم مبادلات تجاری روسیه و جهان عرب بیش از 20 میلیارد دلار است که نیمی از آن با امارات است؛ در حالی که تجارت ایران و روسیه حدود 4 میلیاد دلار است. در کنار آن هم طی دو سال اخیر وزنه کشورهای عربی حوزه خلیج فارس به ویژه امارات در سیاست خارجی روسیه پس از جنگ اوکراین افزایش چشمگیری یافته و اقتصاد بین المللی شده امارات به محمل مهمی برای روسیه جهت دور زدن تحریمها و جذب سرمایههای روسها تبدیل شده است.
اما علت دیگر که موجب جنجالیتر شدن این گونه سیاستورزیهای روسیه شده، زیادهروی برخی رسانهها و مقامات در توصیف ماهیت روابط ایران و روسیه است. قبلا نیز گفته شده که وجود و توسعه این روابط به دلایل متعدد یک ضرورت است؛ اما سطح روابط دو کشور نه منعکس کننده "اتحادی راهبردی" و نه روابط به معنای واقعی کلمه "راهبردی" است.
با این حال، توصیف نادرست، مکرر و یک سویه ماهیت این روابط هم مولّد انتظاراتی خاص در جامعه ایرانی و منطقه بوده و همین نه تنها برای حاکمیت دردسرساز شده، بلکه موجد خوانشی هم در کرملین شده که ایران را ىر مقام طرف نیازمندتر به این مناسبات و فاقد انتخاب دیگری دانسته که همین هم پیامدهای خاص خود را دارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺ترور در فقدان موازنه!
دیروز ظرف کمتر از یک ماه و در بحبوبه جنگ غزه سومین فرمانده ایرانی و البته ارشدترین آنها در سوریه به وسیله اسرائیل ترور شد. خط تحلیلی غالب، ترور سردار موسوی را تلاش اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم و گسترش جنگ در منطقه میداند.
اما این تحلیل چندان واقعبینانه به نظر نمیرسد و روند تحولات جنگ غزه طی 80 روز گذشته عکس آن را نشان میدهد. اتفاقا تشدید حملات به سوریه و این ترورها معطوف به نوعی اطمینان خاطر اسرائیل است که منجر به گسترش جنگ نمیشود. نه تل آویو و نه آمریکا در این شرایط، گسترش دامنه جنگ را به مصلحت خود نمیدانند.
اگر تل آویو در صرافت گسترش جنگ در منطقه بود، بهانه و مستمسک آن که هم اکنون هم با لبنان و یمن فراهم است و با افزایش سطح آتش و تغییر قواعد درگیری مدیریت شده با حزب الله این امر به راحتی محقق میشود. حال، وقتی اسرائیل تا این اندازه از ورود به جنگ با حزب الله پرهیز میکند و یا واکنش به حملات حوثیها در دریای سرخ را به آمریکا موکول کرده و آمریکا نیز از بیم گسترش جنگ در منطقه تاکنون اقدام خاصی نکرده است، سخن گفتن از برنامه اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم محلی از اعراب ندارد.
در همین لبنان که حزب الله هم اکنون در سطحی مشخص وارد درگیری با اسرائیل شده و شاهد حملات روزانه دو طرف به یکدیگر اما کنترل شده و مدیریت شده هستیم، برخی رهبران شناخته شده حماس روزانه در این جنگ کنفرانس خبری برگزار میکنند؛ اما در حالی که اسرائیل بارها تهدید به ترور آنها در داخل و خارج از غزه کرده است؛ چرا تاکنون اقدامی علیه آنها و همچنین رهبران و فرماندهان حزب الله در لبنان انجام نمیدهد؟ پاسخ روشن است. به این دلیل که این امر میتواند قواعد درگیری کنونی را از کنترل خارج و منجر به جنگی گسترده شود که اسرائیل نمیخواهد و البته بعید هم نیست در آینده چنین ترورهایی انجام شود. کما این که حزب الله هم تمایلی به آن ندارد و گرنه سطح آتش را در واکنش به تحولات غزه به نحوی افزایش میداد که تل آویو ناگزیر از ورود به جنگ شود.
علت در اینجا در وجود سطحی از موازنه وحشت میان اسرائیل و حزب الله نهفته است، در حالی که هنوز چنین موازنهای میان راس هرم محور یعنی ایران با اسرائیل در جبهه سوریه و به نوعی در سطح خرابکاریها و ترورها در داخل خود ایران نیز شکل نگرفته و همین خود دست تل آویو را باز گذاشته تا در چنین شرایطی که در میدان جنگ زمینی در نوار غزه با دشواریهای خاصی در جهت تحقق اهداف جنگ از جمله در سطح ترور رهبران و فرماندهان تراز اول حماس یعنی یحیی سنوار، محمد ضیف و مروان عیسی روبرو است؛ در مقابل اما ترور فرمانده ایرانی این فرصت را در اختیار نتانیاهو قرار میدهد تا به عنوان دستاوردی دندان گیر و یک پیروزی ترویج دهد.
البته تحلیل پیشگفته نسخه پیچی و تجویزی برای واکنشی تند و مستقیم که ممکن است سطح درگیریها را افزایش دهد نیست. کما این که این موازنه و بازدارندگی یک شبه خلق نمیشود و رسیدن به این نقطه در سوریه قبلا چه بسا آسانتر بود؛ اما به نظر میرسد که گذشت زمان تحقق آن را دشوارتر کرده است.
موضع روسیه که روشن است و تجربه این چند سال نشان میدهد که تمایلی برای متوقف کردن حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه ندارد و چه بسا آن را هم در راستای حذف رقیب ایرانی در این جغرافیا پس از تحقق هدف مشترک به نفع منافع خود هم بپندارد.
به نظر میرسد دولت سوریه نیز تمایلی به همکاری در این زمینه و تبدیل شدن این کشور به عرصه جنگ میان ایران و اسرائیل ندارد. این را میشود در عدم موضعگیری خاص دمشق تا این لحظه نسبت به این ترور صورت گرفته در سوریه با وجود گذشت یک روز از آن مشاهده کرد. همچنین تا این لحظه این واقعه بازتاب چندانی در رسانههای دولتی سوریه از جمله خبرگزاری سانا نداشته است.
در طول این جنگ هم که نه تنها برای حماس بلکه برای کلیت محور سرنوشت ساز است، سوریه غایب بزرگ آن است و جز یکی دو بار موضعگیری اعلامی معمولی در سطحی کمتر از حتی عربستان، مصر و اردن تحرکی دیپلماتیک نداشته و عامل بیعملی در این سطح را نباید به تنش قبلی دمشق با حماس فروکاست.
بر کسی پوشیده نیست که واکنش به چنین حملاتی در عمل معذوریتها و محدودیتهای خاص خود را دارد، اما آنچه مشکل را بغرنجتر و بیشتر بازدارندگی ایران را آسیبپذیر کرده و میکند، مواجهه اعلامی شعاری و سطحی با پروندههای حساس و متعاقب آن زیاده روی در تهدید و وعد و عید از جمله از روز نخست همین جنگ تاکنون است که اساسا "تهدید" را از حیز انتفاع انداخته و همین رویه به بازدارندگی نرم و سخت ایران آسیب زده است. کما این که همین ادبیات به مرور زمان انتظاراتی ایجاد کرده که بیپاسخ ماندن آنها حتی برای قشر هوادار محور چه در داخل چه در منطقه پرسشبرانگیز شده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
دیروز ظرف کمتر از یک ماه و در بحبوبه جنگ غزه سومین فرمانده ایرانی و البته ارشدترین آنها در سوریه به وسیله اسرائیل ترور شد. خط تحلیلی غالب، ترور سردار موسوی را تلاش اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم و گسترش جنگ در منطقه میداند.
اما این تحلیل چندان واقعبینانه به نظر نمیرسد و روند تحولات جنگ غزه طی 80 روز گذشته عکس آن را نشان میدهد. اتفاقا تشدید حملات به سوریه و این ترورها معطوف به نوعی اطمینان خاطر اسرائیل است که منجر به گسترش جنگ نمیشود. نه تل آویو و نه آمریکا در این شرایط، گسترش دامنه جنگ را به مصلحت خود نمیدانند.
اگر تل آویو در صرافت گسترش جنگ در منطقه بود، بهانه و مستمسک آن که هم اکنون هم با لبنان و یمن فراهم است و با افزایش سطح آتش و تغییر قواعد درگیری مدیریت شده با حزب الله این امر به راحتی محقق میشود. حال، وقتی اسرائیل تا این اندازه از ورود به جنگ با حزب الله پرهیز میکند و یا واکنش به حملات حوثیها در دریای سرخ را به آمریکا موکول کرده و آمریکا نیز از بیم گسترش جنگ در منطقه تاکنون اقدام خاصی نکرده است، سخن گفتن از برنامه اسرائیل برای کشاندن ایران به درگیری مستقیم محلی از اعراب ندارد.
در همین لبنان که حزب الله هم اکنون در سطحی مشخص وارد درگیری با اسرائیل شده و شاهد حملات روزانه دو طرف به یکدیگر اما کنترل شده و مدیریت شده هستیم، برخی رهبران شناخته شده حماس روزانه در این جنگ کنفرانس خبری برگزار میکنند؛ اما در حالی که اسرائیل بارها تهدید به ترور آنها در داخل و خارج از غزه کرده است؛ چرا تاکنون اقدامی علیه آنها و همچنین رهبران و فرماندهان حزب الله در لبنان انجام نمیدهد؟ پاسخ روشن است. به این دلیل که این امر میتواند قواعد درگیری کنونی را از کنترل خارج و منجر به جنگی گسترده شود که اسرائیل نمیخواهد و البته بعید هم نیست در آینده چنین ترورهایی انجام شود. کما این که حزب الله هم تمایلی به آن ندارد و گرنه سطح آتش را در واکنش به تحولات غزه به نحوی افزایش میداد که تل آویو ناگزیر از ورود به جنگ شود.
علت در اینجا در وجود سطحی از موازنه وحشت میان اسرائیل و حزب الله نهفته است، در حالی که هنوز چنین موازنهای میان راس هرم محور یعنی ایران با اسرائیل در جبهه سوریه و به نوعی در سطح خرابکاریها و ترورها در داخل خود ایران نیز شکل نگرفته و همین خود دست تل آویو را باز گذاشته تا در چنین شرایطی که در میدان جنگ زمینی در نوار غزه با دشواریهای خاصی در جهت تحقق اهداف جنگ از جمله در سطح ترور رهبران و فرماندهان تراز اول حماس یعنی یحیی سنوار، محمد ضیف و مروان عیسی روبرو است؛ در مقابل اما ترور فرمانده ایرانی این فرصت را در اختیار نتانیاهو قرار میدهد تا به عنوان دستاوردی دندان گیر و یک پیروزی ترویج دهد.
البته تحلیل پیشگفته نسخه پیچی و تجویزی برای واکنشی تند و مستقیم که ممکن است سطح درگیریها را افزایش دهد نیست. کما این که این موازنه و بازدارندگی یک شبه خلق نمیشود و رسیدن به این نقطه در سوریه قبلا چه بسا آسانتر بود؛ اما به نظر میرسد که گذشت زمان تحقق آن را دشوارتر کرده است.
موضع روسیه که روشن است و تجربه این چند سال نشان میدهد که تمایلی برای متوقف کردن حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه ندارد و چه بسا آن را هم در راستای حذف رقیب ایرانی در این جغرافیا پس از تحقق هدف مشترک به نفع منافع خود هم بپندارد.
به نظر میرسد دولت سوریه نیز تمایلی به همکاری در این زمینه و تبدیل شدن این کشور به عرصه جنگ میان ایران و اسرائیل ندارد. این را میشود در عدم موضعگیری خاص دمشق تا این لحظه نسبت به این ترور صورت گرفته در سوریه با وجود گذشت یک روز از آن مشاهده کرد. همچنین تا این لحظه این واقعه بازتاب چندانی در رسانههای دولتی سوریه از جمله خبرگزاری سانا نداشته است.
در طول این جنگ هم که نه تنها برای حماس بلکه برای کلیت محور سرنوشت ساز است، سوریه غایب بزرگ آن است و جز یکی دو بار موضعگیری اعلامی معمولی در سطحی کمتر از حتی عربستان، مصر و اردن تحرکی دیپلماتیک نداشته و عامل بیعملی در این سطح را نباید به تنش قبلی دمشق با حماس فروکاست.
بر کسی پوشیده نیست که واکنش به چنین حملاتی در عمل معذوریتها و محدودیتهای خاص خود را دارد، اما آنچه مشکل را بغرنجتر و بیشتر بازدارندگی ایران را آسیبپذیر کرده و میکند، مواجهه اعلامی شعاری و سطحی با پروندههای حساس و متعاقب آن زیاده روی در تهدید و وعد و عید از جمله از روز نخست همین جنگ تاکنون است که اساسا "تهدید" را از حیز انتفاع انداخته و همین رویه به بازدارندگی نرم و سخت ایران آسیب زده است. کما این که همین ادبیات به مرور زمان انتظاراتی ایجاد کرده که بیپاسخ ماندن آنها حتی برای قشر هوادار محور چه در داخل چه در منطقه پرسشبرانگیز شده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺روسیه و اسرائیل؛ در بر همان پاشنه است!
اظهارات پنجشنبه وزیر خارجه روسیه در گفتگو با خبرگزاری "نووستی" و شبکه "روسیه 24" نشان داد که انتقادات نسبتا بیسابقه مسکو از کشتار غیرنظامیان و محاصره غزه در طول سه ماه اخیر، برخاسته از تحولی محتوایی در قبال این ابرمناقشه خاورمیانه نیست.
لاوروف در این مصاحبه همپوشانی در هدف "ریشهکنی نازیسم" در دو جنگ اوکراین و غزه را مطرح و از نتانیاهو به خاطر عدم انتقاد از روسیه ستایش کرد. در حالی که تهران با روسیه درباره انگیزه حمله به اوکراین همدلی کرده بود، اما مسکو این گونه اهداف خود در این جنگ را به اهداف اسرائیل در جنگ غزه پیوند زد!
در یک اتفاق نادر، در تحلیل جنگ غزه برخی عمدتا با گرایش ضد روسی و برخی روسوفیلها به یک نقطه تلاقی رسیدند و آن هم گمان «ضد اسرائیلی شدن سیاست روسیه در خاورمیانه» است. بدین ترتیب که از یک طرف، برخی "طوفان الاقصی" حماس را به روسیه و عامل "جنگ انرژی" آن منتسب کردند که مفروض این تحلیل ضد اسرائیلی شدن سیاست خاورمیانهای روسیه و اتحاد آن با محور ایران است و از دیگر سو نیز همین پیشفرض نیز خروجي تحلیل برخى روسوفيلها از انتقادات روسیه از اسرائیل در طول جنگ غزه است که برخی کارشناسان آن را نشانه دوری روسیه از تل آویو و نزدیکی به "محور مقاومت" پنداشتند.
اما به نظر میرسد که هیچ تحول مبنایی در سیاست کرملین در قبال اسرائیل رخ نداده است. بله! روسیه تا حدودی از منتفعان جنگ غزه است و آن هم به علت پدیدار شدن مشغله و اولویت دیگری برای ناتو یعنی آمریکا و تشتت در تمرکز غرب بر جنگ اوکراین است؛ اما این انتفاع لزوما به معنای دست داشتن روسیه در "طوفان الاقصی" نیست. اگر به طور سطحی به مسائل نگاه شود که باید جنگ اوکراین را هم کار محمد بن سلمان بدانیم! چون او را از انزوای ناشی از قتل خاشقچی خارج ساخت و وزنه ریاض را در معادلات جهانی بالا برد.
در پس طرح گمانه پیشگفته بیاطلاعی از نفوذ لابی یهودی در روسبه و ساختار قدرت در آن نيز نهفته است که اگر مسکو چنین نقشی داشت حمله هفتم اکتبر قبل از اجرا خنثی میشد.
تحولات 83 روز جنگ نیز نشان میدهد که طرح عامل انرژی در ورای "طوفان الاقصی" و سخن گفتن از تلاش روسیه برای حذف اسرائیل از بازار انرژی اروپا تا چه اندازه ناصواب است. همین عامل روسی در صورت صحت میطلبید که روسیه حماس را قبلا مجهز به موشکها و تجهیزاتی میکرد که با هدف قرار دادن میادین گازی اسرائیل در دریای مدیترانه، آن هدف گازی روسیه را تحقق ببخشند؛ اما این میادین هیچ آسیبی ندیدند. دلیلش هم ساده است؛ چون حماس هیچ امکاناتی برای حمله به آنها در اختیار نداشت.
برخی دیگر از جمله روسوفیلها نیز به شکل دیگری در تحلیل مواضع روسیه در این جنگ با سخن گفتن از تحول در سیاست روسیه در قبال مناقشه خاورمیانه و اسرائیل دچار خطای ادراکی شدند. چنان که قبلا نیز گفته شد این انتقادات تند بیشتر با هدف ارسال پیامی هشدارآمیز به اسرائیل برای خودداری از کمک نظامی به کییف و همچنین مچگیری از آمریکا و فشار بر آن در پرونده اوکراین مطرح شد و البته اهداف دیگری هم چون تعمیق نفوذ نرم روسیه در دو جهان عرب و اسلام و منطقه در پس آن نهفته است.
هر چند سیاست مسکو در قبال منازعه فلسطین با غرب تفاوتهایی دارد و روسیه مانند آمریکا و بعضا اروپا حامی پروپاقرص اسرائیل نیست، اما سیاست اعمالی مسکو در منطقه در دوره پساجنگ سرد بیشتر در جهت همسویی با اسرائیل و منافع با آن تعریف شده است که حضور نزدیک به دو میلیون یهودی روس تبار در اسرائیل، مراودات بیشتر آنها با روسیه و همچنین در هم تنیدگی منافع برخی زرسالاران یهود با اصحاب قدرت در روسیه، این منافع را فربهتر کرده است.
به عنوان مثال، حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه و تداوم آن که بدون قسمی همکاری و حداقل چراغ سبز مسکو امکانپذیر به نظر نمیرسد، خود برونداد صورت بندی امنیت اسرائیل به عنوان اولویت سیاست و منافع خاورمیانهای روسیه است که لاوروف در شهریور 1400 بر این اولویت تاکید کرد و در این جنگ نیز گفت که کشورش هیچ توافقی را که به امنیت اسرائیل ضربه بزند، نخواهد پذیرفت و اشاره به تشکیل کشور فلسطین هم از اهمیت آن مولفه در سیاست منطقهای کرملین نمیکاهد.
در این میان نیز به نظر میرسد که این رویکرد روسیه در سوریه میرود که برگردانی سوری نیز در جهت مخالف منافع ایران پیدا کند و پیش نشانههای آن را میتوان در موضع سست دمشق و بدون تحرکی دیپلماتیک در قبال جنگ غزه، سکوت چند روزه در قبال ترور سردار موسوی و سپس اکتفا به بیانیه وزارت خارجه، آن هم سه روز پس از ترور و نپرداختن به این مساله در رسانهها و تریبونهای رسمی سوریه دید. ناگفته هم نماند که محکومیتی نیز از جانب روسیه صورت نگرفت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
اظهارات پنجشنبه وزیر خارجه روسیه در گفتگو با خبرگزاری "نووستی" و شبکه "روسیه 24" نشان داد که انتقادات نسبتا بیسابقه مسکو از کشتار غیرنظامیان و محاصره غزه در طول سه ماه اخیر، برخاسته از تحولی محتوایی در قبال این ابرمناقشه خاورمیانه نیست.
لاوروف در این مصاحبه همپوشانی در هدف "ریشهکنی نازیسم" در دو جنگ اوکراین و غزه را مطرح و از نتانیاهو به خاطر عدم انتقاد از روسیه ستایش کرد. در حالی که تهران با روسیه درباره انگیزه حمله به اوکراین همدلی کرده بود، اما مسکو این گونه اهداف خود در این جنگ را به اهداف اسرائیل در جنگ غزه پیوند زد!
در یک اتفاق نادر، در تحلیل جنگ غزه برخی عمدتا با گرایش ضد روسی و برخی روسوفیلها به یک نقطه تلاقی رسیدند و آن هم گمان «ضد اسرائیلی شدن سیاست روسیه در خاورمیانه» است. بدین ترتیب که از یک طرف، برخی "طوفان الاقصی" حماس را به روسیه و عامل "جنگ انرژی" آن منتسب کردند که مفروض این تحلیل ضد اسرائیلی شدن سیاست خاورمیانهای روسیه و اتحاد آن با محور ایران است و از دیگر سو نیز همین پیشفرض نیز خروجي تحلیل برخى روسوفيلها از انتقادات روسیه از اسرائیل در طول جنگ غزه است که برخی کارشناسان آن را نشانه دوری روسیه از تل آویو و نزدیکی به "محور مقاومت" پنداشتند.
اما به نظر میرسد که هیچ تحول مبنایی در سیاست کرملین در قبال اسرائیل رخ نداده است. بله! روسیه تا حدودی از منتفعان جنگ غزه است و آن هم به علت پدیدار شدن مشغله و اولویت دیگری برای ناتو یعنی آمریکا و تشتت در تمرکز غرب بر جنگ اوکراین است؛ اما این انتفاع لزوما به معنای دست داشتن روسیه در "طوفان الاقصی" نیست. اگر به طور سطحی به مسائل نگاه شود که باید جنگ اوکراین را هم کار محمد بن سلمان بدانیم! چون او را از انزوای ناشی از قتل خاشقچی خارج ساخت و وزنه ریاض را در معادلات جهانی بالا برد.
در پس طرح گمانه پیشگفته بیاطلاعی از نفوذ لابی یهودی در روسبه و ساختار قدرت در آن نيز نهفته است که اگر مسکو چنین نقشی داشت حمله هفتم اکتبر قبل از اجرا خنثی میشد.
تحولات 83 روز جنگ نیز نشان میدهد که طرح عامل انرژی در ورای "طوفان الاقصی" و سخن گفتن از تلاش روسیه برای حذف اسرائیل از بازار انرژی اروپا تا چه اندازه ناصواب است. همین عامل روسی در صورت صحت میطلبید که روسیه حماس را قبلا مجهز به موشکها و تجهیزاتی میکرد که با هدف قرار دادن میادین گازی اسرائیل در دریای مدیترانه، آن هدف گازی روسیه را تحقق ببخشند؛ اما این میادین هیچ آسیبی ندیدند. دلیلش هم ساده است؛ چون حماس هیچ امکاناتی برای حمله به آنها در اختیار نداشت.
برخی دیگر از جمله روسوفیلها نیز به شکل دیگری در تحلیل مواضع روسیه در این جنگ با سخن گفتن از تحول در سیاست روسیه در قبال مناقشه خاورمیانه و اسرائیل دچار خطای ادراکی شدند. چنان که قبلا نیز گفته شد این انتقادات تند بیشتر با هدف ارسال پیامی هشدارآمیز به اسرائیل برای خودداری از کمک نظامی به کییف و همچنین مچگیری از آمریکا و فشار بر آن در پرونده اوکراین مطرح شد و البته اهداف دیگری هم چون تعمیق نفوذ نرم روسیه در دو جهان عرب و اسلام و منطقه در پس آن نهفته است.
هر چند سیاست مسکو در قبال منازعه فلسطین با غرب تفاوتهایی دارد و روسیه مانند آمریکا و بعضا اروپا حامی پروپاقرص اسرائیل نیست، اما سیاست اعمالی مسکو در منطقه در دوره پساجنگ سرد بیشتر در جهت همسویی با اسرائیل و منافع با آن تعریف شده است که حضور نزدیک به دو میلیون یهودی روس تبار در اسرائیل، مراودات بیشتر آنها با روسیه و همچنین در هم تنیدگی منافع برخی زرسالاران یهود با اصحاب قدرت در روسیه، این منافع را فربهتر کرده است.
به عنوان مثال، حملات اسرائیل به اهداف ایرانی در سوریه و تداوم آن که بدون قسمی همکاری و حداقل چراغ سبز مسکو امکانپذیر به نظر نمیرسد، خود برونداد صورت بندی امنیت اسرائیل به عنوان اولویت سیاست و منافع خاورمیانهای روسیه است که لاوروف در شهریور 1400 بر این اولویت تاکید کرد و در این جنگ نیز گفت که کشورش هیچ توافقی را که به امنیت اسرائیل ضربه بزند، نخواهد پذیرفت و اشاره به تشکیل کشور فلسطین هم از اهمیت آن مولفه در سیاست منطقهای کرملین نمیکاهد.
در این میان نیز به نظر میرسد که این رویکرد روسیه در سوریه میرود که برگردانی سوری نیز در جهت مخالف منافع ایران پیدا کند و پیش نشانههای آن را میتوان در موضع سست دمشق و بدون تحرکی دیپلماتیک در قبال جنگ غزه، سکوت چند روزه در قبال ترور سردار موسوی و سپس اکتفا به بیانیه وزارت خارجه، آن هم سه روز پس از ترور و نپرداختن به این مساله در رسانهها و تریبونهای رسمی سوریه دید. ناگفته هم نماند که محکومیتی نیز از جانب روسیه صورت نگرفت.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺ترور در قلب بیروت!
ترور صالح العاروری (ابو محمد) معاون رئیس دفتر سیاسی حماس در حقیقت "دستاوردی" بود که اسرائیل طی سه ماه جنگ در غزه به دنبال آن از طریق ترور یحیی سنوار و فرماندهان ارشد قسام بود، اما محقق نشد و در بیروت به آن دست یافت.
با طولانیتر شدن جنگ غزه و عدم تحقق اهداف آن، بنیامین نتانیاهو که این روزها جایگاهش در جامعه اسرائیلی به حضیض رسیده است، به همراه طیف حاکم تحت فشار سنگین افکار عمومی قرار دارد که با این ترور و خلق نمایشی از پیروزی تلاش خواهد کرد که فضا را به نفع خود تلطیف کند، اما این وضعیت در صورتی که دستکم با قسمی از تحقق اهداف در نوار غزه و ترورهای مشابه تکمیل نشود، پایدار نخواهد بود و موقتی است.
اما بعید نیست که اسرائیل بخواهد با تصویرسازی پیشگفته از این ترور، آن را به عنوان مدخلی برای توافق و پایان جنگ در سایه عدم تحقق اهداف در غزه قرار دهد.
العاروری رئیس دفتر سیاسی حماس در کرانه باختری نیز هست و از این جهت ایجاد جایگزینی به وزن او برای حماس با توجه به وضعیت خاص کرانه باختری،-بازداشت و ترور بیشتر رهبران و فعالان برجسته حماس در آن از سالها قبل - و همچنین تلاش او برای انتقال تجربه نظامی غزه به کرانه باختری آسان نیست.
این ترور پس از تهدیدات مکرر دولت اسرائیل به ترور رهبران حماس در خارج طی جنگ کنونی صورت گرفت، اما با این حال نشست العاروری و دو فرمانده قسام در یکی از دفاتر شناخته شده حماس در ضاحیه جنوبی لبنان (پایگاه اصلی حزب الله)، از یک سو بیانگر این است که ترور محصول عملیات پیچیده امنیتی نبوده و از دیگر سو نیز گویای نوعی اطمینان خاطر این مقام حماس نسبت به عدم تغییر موازنه وحشت شکل گرفته از 2006 و معادله کنونی میان اسرائیل و حزب الله در نتیجه پرهیز دو طرف از وقوع جنگ و کشیده شدن تنش تا بیروت بوده است؛ به ویژه که دبیر کل حزب الله لبنان قبلا تهدید کرده بود که ترور هر شخصیتی در لبنان فارغ از هویت و تابعیت او با پاسخ قاطع مواجه خواهد شد.
اما اسرائیل امروز با این ترور در اقدامی بیسابقه دامنه آتش را به بیروت کشاند. از این رو، پس از آن و در سایه تهدیدهای پیشین رهبر حزب الله همه نگاهها معطوف به واکنش آن به این ترور است؛ تروری که حزب الله را در برابر تصمیم سختی قرار داده است؛ از یک سو، عدم واکنش "قوی" مطابق تهدیدات پیشین نه تنها میتواند معادله ترس بازدارنده پس از 2006 با اسرائیل را از موضوعیت بیندازد، بلکه واکنش تند نیز میتواند لبنان را درگیر جنگی کند که حزب الله در این سه ماه از آن پرهیز میکرد.
در کنار آن هم عدم واکنشی که معادله پیشگفته را به حالت قبلی خود بازگرداند، چالشی جدی برای تاثیرگذاری تهدیدات سید حسن نصر الله در آینده ایجاد میکند که اسرائیلیها معمولا در تعامل با جبهه لبنان آن را جدی تلقی میکردند. کما این که در این صورت این ترور میتواند فتح بابی برای گسترش دامنه ترور فرماندهان نظامی ایرانی و غیر ایرانی از سوریه به لبنان هم باشد.
نوع واکنش اسرائیل به این ترور و عدم پذیرش رسمی مسئولیت آن نشان میدهد که یا به علت بیم از گسترش دامنه جنگ به خارج از غزه خواسته است با این رفتار از شدت واکنش حزب الله بکاهد و یا این که خود را در مظان اتهام آغازگر جنگ در صورت وقوع آن پس از واکنش حزب الله قرار ندهد.
البته احتمال نخست بیشتر است و در این صورت میتوان گفت که دولت اسرائیل با برآوردی معطوف به تحولات سه ماهه اخیر در جبهه شمالی و نوعی اطمینان خاطر دست به این ترورِ زده است که به جنگ منجر نمیشود.
از این رو، اهداف اسرائیل از ترور العاروری را نمیتوان صرفا در حذف فیزیکی یک رهبر برجسته حماس خلاصه کرد و شکستن معادله یاد شده با حزب الله را نیز میتوان از دیگر اهداف مهم آن برشمرد.
حزب الله طی بیانیهای ترور را «تحولی خطرناک میان دشمن و محور مقاومت» و نه صرفا با خود حزب توصیف کرده و گفته است که «هرگز بیپاسخ و مجازات نخواهد ماند». اینجا ذکر «محور مقاومت» در بیانیه حزب الله قابل تامل است و باید دید که پاسخ به کلیت محور واگذار شده یا این که خود حزب پاسخ جداگانه در راستای حفظ موازنه یادشده پاسخ خواهد داد.
البته در این میان، بعید نیست که حزب الله دامنه آتش را به شکل حساب شدهای فراتر از شهرکهای اسرائیلی در مرز لبنان گسترش دهد، اما در این صورت نیز باید دید که محدوده آن تا کجا خواهد رفت و این که توام با چه سطحی از حملات موشکی و یا پهپادی خواهد بود؟
در کل، بعید است پاسخ احتمالی منجر به جنگ با لبنان شود، اما در نهایت نوع و سطح آن و واکنش اسرائیل در شعله ور شدن یا نشدن جنگ تعیین کننده خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
ترور صالح العاروری (ابو محمد) معاون رئیس دفتر سیاسی حماس در حقیقت "دستاوردی" بود که اسرائیل طی سه ماه جنگ در غزه به دنبال آن از طریق ترور یحیی سنوار و فرماندهان ارشد قسام بود، اما محقق نشد و در بیروت به آن دست یافت.
با طولانیتر شدن جنگ غزه و عدم تحقق اهداف آن، بنیامین نتانیاهو که این روزها جایگاهش در جامعه اسرائیلی به حضیض رسیده است، به همراه طیف حاکم تحت فشار سنگین افکار عمومی قرار دارد که با این ترور و خلق نمایشی از پیروزی تلاش خواهد کرد که فضا را به نفع خود تلطیف کند، اما این وضعیت در صورتی که دستکم با قسمی از تحقق اهداف در نوار غزه و ترورهای مشابه تکمیل نشود، پایدار نخواهد بود و موقتی است.
اما بعید نیست که اسرائیل بخواهد با تصویرسازی پیشگفته از این ترور، آن را به عنوان مدخلی برای توافق و پایان جنگ در سایه عدم تحقق اهداف در غزه قرار دهد.
العاروری رئیس دفتر سیاسی حماس در کرانه باختری نیز هست و از این جهت ایجاد جایگزینی به وزن او برای حماس با توجه به وضعیت خاص کرانه باختری،-بازداشت و ترور بیشتر رهبران و فعالان برجسته حماس در آن از سالها قبل - و همچنین تلاش او برای انتقال تجربه نظامی غزه به کرانه باختری آسان نیست.
این ترور پس از تهدیدات مکرر دولت اسرائیل به ترور رهبران حماس در خارج طی جنگ کنونی صورت گرفت، اما با این حال نشست العاروری و دو فرمانده قسام در یکی از دفاتر شناخته شده حماس در ضاحیه جنوبی لبنان (پایگاه اصلی حزب الله)، از یک سو بیانگر این است که ترور محصول عملیات پیچیده امنیتی نبوده و از دیگر سو نیز گویای نوعی اطمینان خاطر این مقام حماس نسبت به عدم تغییر موازنه وحشت شکل گرفته از 2006 و معادله کنونی میان اسرائیل و حزب الله در نتیجه پرهیز دو طرف از وقوع جنگ و کشیده شدن تنش تا بیروت بوده است؛ به ویژه که دبیر کل حزب الله لبنان قبلا تهدید کرده بود که ترور هر شخصیتی در لبنان فارغ از هویت و تابعیت او با پاسخ قاطع مواجه خواهد شد.
اما اسرائیل امروز با این ترور در اقدامی بیسابقه دامنه آتش را به بیروت کشاند. از این رو، پس از آن و در سایه تهدیدهای پیشین رهبر حزب الله همه نگاهها معطوف به واکنش آن به این ترور است؛ تروری که حزب الله را در برابر تصمیم سختی قرار داده است؛ از یک سو، عدم واکنش "قوی" مطابق تهدیدات پیشین نه تنها میتواند معادله ترس بازدارنده پس از 2006 با اسرائیل را از موضوعیت بیندازد، بلکه واکنش تند نیز میتواند لبنان را درگیر جنگی کند که حزب الله در این سه ماه از آن پرهیز میکرد.
در کنار آن هم عدم واکنشی که معادله پیشگفته را به حالت قبلی خود بازگرداند، چالشی جدی برای تاثیرگذاری تهدیدات سید حسن نصر الله در آینده ایجاد میکند که اسرائیلیها معمولا در تعامل با جبهه لبنان آن را جدی تلقی میکردند. کما این که در این صورت این ترور میتواند فتح بابی برای گسترش دامنه ترور فرماندهان نظامی ایرانی و غیر ایرانی از سوریه به لبنان هم باشد.
نوع واکنش اسرائیل به این ترور و عدم پذیرش رسمی مسئولیت آن نشان میدهد که یا به علت بیم از گسترش دامنه جنگ به خارج از غزه خواسته است با این رفتار از شدت واکنش حزب الله بکاهد و یا این که خود را در مظان اتهام آغازگر جنگ در صورت وقوع آن پس از واکنش حزب الله قرار ندهد.
البته احتمال نخست بیشتر است و در این صورت میتوان گفت که دولت اسرائیل با برآوردی معطوف به تحولات سه ماهه اخیر در جبهه شمالی و نوعی اطمینان خاطر دست به این ترورِ زده است که به جنگ منجر نمیشود.
از این رو، اهداف اسرائیل از ترور العاروری را نمیتوان صرفا در حذف فیزیکی یک رهبر برجسته حماس خلاصه کرد و شکستن معادله یاد شده با حزب الله را نیز میتوان از دیگر اهداف مهم آن برشمرد.
حزب الله طی بیانیهای ترور را «تحولی خطرناک میان دشمن و محور مقاومت» و نه صرفا با خود حزب توصیف کرده و گفته است که «هرگز بیپاسخ و مجازات نخواهد ماند». اینجا ذکر «محور مقاومت» در بیانیه حزب الله قابل تامل است و باید دید که پاسخ به کلیت محور واگذار شده یا این که خود حزب پاسخ جداگانه در راستای حفظ موازنه یادشده پاسخ خواهد داد.
البته در این میان، بعید نیست که حزب الله دامنه آتش را به شکل حساب شدهای فراتر از شهرکهای اسرائیلی در مرز لبنان گسترش دهد، اما در این صورت نیز باید دید که محدوده آن تا کجا خواهد رفت و این که توام با چه سطحی از حملات موشکی و یا پهپادی خواهد بود؟
در کل، بعید است پاسخ احتمالی منجر به جنگ با لبنان شود، اما در نهایت نوع و سطح آن و واکنش اسرائیل در شعله ور شدن یا نشدن جنگ تعیین کننده خواهد بود.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺غزه؛ قتلگاه خبرنگاران!
حمزه پسر وائل دحدوح خبرنگار مشهور الجزیره همراه مصطفی ثریا یکصد و نهمین و دهمین خبرنگاری بودند که ارتش اسرائیل جان آنها را در این جنگ گرفت. کشتن این تعداد خبرنگار اتفاقی بیسابقه در تاریخ و بیشتر از خبرنگاران کشته شده در جنگ جهانی دوم، جنگ ویتنام و کره است.
حمزه فارغالتحصیل روزنامهنگاری، پرورش یافته فضای جنگ و خون و فرزند جغرافیایی بود که به بزرگترین زندان روباز جهان و قتلگاه خبرنگاران و کودکانی معروف شده که اسرائیل چنگال توحش در پیکر نحیف آنان فرو برده است!
حمزه که داغدیده مادر، برادر و خواهرش نیز بود، با دیدن پانهادن مکرر اسرائیل بر قوانین بینالمللی امید چندانی به کارایی کنوانسیونهای مصونیت خبرنگاران نداشت، اما احساس مسئولیت، او و همکارش را به مأموریت دیگری برد که پایانش تصویر آغشته به خون و شکستن دوربینشان بود.
وائل پدر حمزه امروز سمبل پایداری حرفهای و مظلومیت اصحاب رسانه است که به رغم سوگمندی و جگرخونی، دوربین به دست در کوچهها و محلات، جامعه و تاریخ را به نظاره خانههای فروریخته و بازارهای شخمزده و لاشههای تکهپاره کودکان و زنان مینشاند!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
حمزه پسر وائل دحدوح خبرنگار مشهور الجزیره همراه مصطفی ثریا یکصد و نهمین و دهمین خبرنگاری بودند که ارتش اسرائیل جان آنها را در این جنگ گرفت. کشتن این تعداد خبرنگار اتفاقی بیسابقه در تاریخ و بیشتر از خبرنگاران کشته شده در جنگ جهانی دوم، جنگ ویتنام و کره است.
حمزه فارغالتحصیل روزنامهنگاری، پرورش یافته فضای جنگ و خون و فرزند جغرافیایی بود که به بزرگترین زندان روباز جهان و قتلگاه خبرنگاران و کودکانی معروف شده که اسرائیل چنگال توحش در پیکر نحیف آنان فرو برده است!
حمزه که داغدیده مادر، برادر و خواهرش نیز بود، با دیدن پانهادن مکرر اسرائیل بر قوانین بینالمللی امید چندانی به کارایی کنوانسیونهای مصونیت خبرنگاران نداشت، اما احساس مسئولیت، او و همکارش را به مأموریت دیگری برد که پایانش تصویر آغشته به خون و شکستن دوربینشان بود.
وائل پدر حمزه امروز سمبل پایداری حرفهای و مظلومیت اصحاب رسانه است که به رغم سوگمندی و جگرخونی، دوربین به دست در کوچهها و محلات، جامعه و تاریخ را به نظاره خانههای فروریخته و بازارهای شخمزده و لاشههای تکهپاره کودکان و زنان مینشاند!
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺"اعماق" تروریسم!
متعاقب حملات تروریستی در کرمان، طی چند روز اخیر بحث درباره داعش داغ شد. واقعیت این که تروریسم چه در ورژن پیشرفته داعشی آن چه دیگر ورژنها، خود معلول است و ریشهکنی آن نیز در گرو زدودن علل است.
جدا از فهم کج و معوج متون دینی که نقشی کمکی دارد، تروریسم در منطقه مولود دو عامل درونی و دو عامل بیرونی است که همگی نیز همپوشانی دارند. توسعهنیافتگی و استبداد تاریخی در منطقه، لا ینحل ماندن ابربحران فلسطین، منازعات منطقهای و مداخلات خارجی از سایکس پیکو و بالفور گرفته تا حمله شوروی به افغانستان و جنگ آمریکا علیه عراق.
خروجی همه آنها نیز تولید و انباشت احساس سرخوردگی و تحقیری است که برخی در تخلیه آن و بازشناسی هویتی به خشونت عریان متوسل شدند و آوار آن در دو دهه اخیر بر سر ملتهای منطقه قربانیان اصلی عقبماندگی فرو ریخت.
این سرخوردگی در دهه گذشته با بحران سوریه، شکست بهار عربی و متعاقب آن فربهتر شدن استبداد عمق بیشتری پیدا کرد. در این میان هم پراکندگی بیضابطه و غیرمتمرکز تروریسم، بستری برای بهرهبرداری و هدایت برخی حملات در جهت منافع بازیگرانی فراهم کرد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
متعاقب حملات تروریستی در کرمان، طی چند روز اخیر بحث درباره داعش داغ شد. واقعیت این که تروریسم چه در ورژن پیشرفته داعشی آن چه دیگر ورژنها، خود معلول است و ریشهکنی آن نیز در گرو زدودن علل است.
جدا از فهم کج و معوج متون دینی که نقشی کمکی دارد، تروریسم در منطقه مولود دو عامل درونی و دو عامل بیرونی است که همگی نیز همپوشانی دارند. توسعهنیافتگی و استبداد تاریخی در منطقه، لا ینحل ماندن ابربحران فلسطین، منازعات منطقهای و مداخلات خارجی از سایکس پیکو و بالفور گرفته تا حمله شوروی به افغانستان و جنگ آمریکا علیه عراق.
خروجی همه آنها نیز تولید و انباشت احساس سرخوردگی و تحقیری است که برخی در تخلیه آن و بازشناسی هویتی به خشونت عریان متوسل شدند و آوار آن در دو دهه اخیر بر سر ملتهای منطقه قربانیان اصلی عقبماندگی فرو ریخت.
این سرخوردگی در دهه گذشته با بحران سوریه، شکست بهار عربی و متعاقب آن فربهتر شدن استبداد عمق بیشتری پیدا کرد. در این میان هم پراکندگی بیضابطه و غیرمتمرکز تروریسم، بستری برای بهرهبرداری و هدایت برخی حملات در جهت منافع بازیگرانی فراهم کرد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺تبلیغ گردشگری به سبک بن سلمان!
بن سلمان در روزهای اخیر با وزیر خارجه و رئیس کمیته اطلاعات سنای آمریکا و سناتورهای همراه وارنر در خیمه زمستانی خود در العلا دیدار و گفتگو کرده است.
پذیرایی از بلینکن و سناتورهای آمریکا در این خیمه و بازتاب تصاویر آن اهدافی فراتر از دیدارهای سیاسی امنیتی را ترسیم میکند که در بطن آن نیز تبلیغ گردشگری زمستانی عربستان قرار داد.
خیمههای زمستانی در کشورهای عربی خلیج فارس سنتی دیرینه است، اما سالهاست که در بیابانهای عربستان به یک جاذبه برای جذب گردشگران خارجی تبدیل شده است.
معمولا در فصل زمستان، در کنار برپایی این خیمهها، جشنوارههای سیاحتی متعددی نیز مانند جشنواره زمستانی طنطوره برگزار میشود. این جشنواره یک ماهه که تا 27 ژانویه کنونی ادامه دارد، برنامههای متنوع فرهنگی، ادبی و هنری را با حضور هنرمندانی از کشورهای دیگر در دل زیباییهای العلا به نمایش میگذارد.
توسعه سیاحت زمستانی بخشی از توسعه گردشگری به عنوان یکی از ستونهای تحقق چشم انداز 2030 عربستان با هدف جذب 100 میلیون گردشگر در سال و رسیدن به تولید ناخالص داخلی 2 تریلیون دلاری است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
بن سلمان در روزهای اخیر با وزیر خارجه و رئیس کمیته اطلاعات سنای آمریکا و سناتورهای همراه وارنر در خیمه زمستانی خود در العلا دیدار و گفتگو کرده است.
پذیرایی از بلینکن و سناتورهای آمریکا در این خیمه و بازتاب تصاویر آن اهدافی فراتر از دیدارهای سیاسی امنیتی را ترسیم میکند که در بطن آن نیز تبلیغ گردشگری زمستانی عربستان قرار داد.
خیمههای زمستانی در کشورهای عربی خلیج فارس سنتی دیرینه است، اما سالهاست که در بیابانهای عربستان به یک جاذبه برای جذب گردشگران خارجی تبدیل شده است.
معمولا در فصل زمستان، در کنار برپایی این خیمهها، جشنوارههای سیاحتی متعددی نیز مانند جشنواره زمستانی طنطوره برگزار میشود. این جشنواره یک ماهه که تا 27 ژانویه کنونی ادامه دارد، برنامههای متنوع فرهنگی، ادبی و هنری را با حضور هنرمندانی از کشورهای دیگر در دل زیباییهای العلا به نمایش میگذارد.
توسعه سیاحت زمستانی بخشی از توسعه گردشگری به عنوان یکی از ستونهای تحقق چشم انداز 2030 عربستان با هدف جذب 100 میلیون گردشگر در سال و رسیدن به تولید ناخالص داخلی 2 تریلیون دلاری است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺عادیسازی بعد از جنگ!
از شروع طوفان الاقصی مدام این قرائت و تحلیل به ویژه در داخل ایران غالب بوده و هست که عادیسازی روابط در منطقه با اسرائیل کان لم یکن شد و به زباله دان تاریخ پیوست. اما نگارنده طی دو یادداشت در ابتدای جنگ تاکید داشت که این روند موقتا متوقف شده و به تاخیر افتاده است و مدتی بعد از جنگ از سر گرفته میشود. این نگاه مورد انتقاد برخی دوستان تحلیلگر هم واقع شد. به هر حال، درستی و نادرستی یک پیشبینی و گمانهزنی با مرور زمان پدیدار میشود.
اما دیروز و در میانه جنگ، خالد بن بندر بن عبدالعزیز سفیر عربستان در لندن تاکید داشت که کشورش همچنان به عادی سازی روابط با اسرائیل پس از پایان جنگ غزه اهتمام دارد. با این حال، مواضع قبلی ریاض را هم تکرار کرد؛ این که این امر به زیان فلسطینیها رخ نخواهد داد و این که باید به برپایی کشور فلسطین ختم شود.
واقعیت این است که "طوفان الاقصی" حماس در هفتم اکتبر هر چند به گفته ترکی فیصل رئیس پیشین دستگاه اطلاعاتی عربستان تصویر شکل گرفته در اذهان درباره اسرائیل طی چند دهه گذشته را در هم شکست، اما نوع رفتار و مواجهه دولتهای طرف رابطه با اسرائیل در منطقه و یا کشورهایی مانند عربستان (که درصدد برقراری رابطه با آن هستند) با جنگ کنونی نشان داد که شکسته شدن آن تصویر برگردانی رسمی در سیاستها و مواضع این کشورها نداشته و فعلا نخواهد داشت.
یکی از عوامل نیز اهمیت و جایگاه راهبردی است که اسرائیل همچنان در سیاست خاورمیانهای آمریکا به عنوان سنجهای برای دوری و نزدیکی به کشورهای منطقه دارد و بر این اساس هم کاخ سفید تا سر حد مشارکت در جنگ علیه غزه در کنار اسرائیل ایستاد. اینجا هم هر چند اهداف این جنگ تاکنون به علت نامتقارن بودن یک طرف آن محقق نشده است و این امر در صورت تداوم تا پایان جنگ، اسرائیل را در مقام بازنده در یک جنگ نامتعارف قرار میدهد، اما بسیار دور از تصور است که این مساله تاثیر تحولسازی در نگاه این کشورها نسبت به اسرائیل و تعامل با آن دستکم در میان مدت بر جای بگذارد و مهمترین علت آن هم این است که آنها بر خلاف ایران همچنان آمریکا را به عنوان ابرقدرتی برخوردار از موقعیت کانونی در سیاست و اقتصاد بینالملل و تحولات خاورمیانه میدانند و لو این که جایگاه بلامنازعی خود را از دست داده باشد.
لب کلام این که چنانکه اظهارات دولتمردان آمریکا و عربستان نیز اخیرا نشان داد عادیسازی روابط از دستور کار خارج نشده و مدتی بعد از جنگ، مذاکرات پیرامون آن از سر گرفته خواهد شد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
از شروع طوفان الاقصی مدام این قرائت و تحلیل به ویژه در داخل ایران غالب بوده و هست که عادیسازی روابط در منطقه با اسرائیل کان لم یکن شد و به زباله دان تاریخ پیوست. اما نگارنده طی دو یادداشت در ابتدای جنگ تاکید داشت که این روند موقتا متوقف شده و به تاخیر افتاده است و مدتی بعد از جنگ از سر گرفته میشود. این نگاه مورد انتقاد برخی دوستان تحلیلگر هم واقع شد. به هر حال، درستی و نادرستی یک پیشبینی و گمانهزنی با مرور زمان پدیدار میشود.
اما دیروز و در میانه جنگ، خالد بن بندر بن عبدالعزیز سفیر عربستان در لندن تاکید داشت که کشورش همچنان به عادی سازی روابط با اسرائیل پس از پایان جنگ غزه اهتمام دارد. با این حال، مواضع قبلی ریاض را هم تکرار کرد؛ این که این امر به زیان فلسطینیها رخ نخواهد داد و این که باید به برپایی کشور فلسطین ختم شود.
واقعیت این است که "طوفان الاقصی" حماس در هفتم اکتبر هر چند به گفته ترکی فیصل رئیس پیشین دستگاه اطلاعاتی عربستان تصویر شکل گرفته در اذهان درباره اسرائیل طی چند دهه گذشته را در هم شکست، اما نوع رفتار و مواجهه دولتهای طرف رابطه با اسرائیل در منطقه و یا کشورهایی مانند عربستان (که درصدد برقراری رابطه با آن هستند) با جنگ کنونی نشان داد که شکسته شدن آن تصویر برگردانی رسمی در سیاستها و مواضع این کشورها نداشته و فعلا نخواهد داشت.
یکی از عوامل نیز اهمیت و جایگاه راهبردی است که اسرائیل همچنان در سیاست خاورمیانهای آمریکا به عنوان سنجهای برای دوری و نزدیکی به کشورهای منطقه دارد و بر این اساس هم کاخ سفید تا سر حد مشارکت در جنگ علیه غزه در کنار اسرائیل ایستاد. اینجا هم هر چند اهداف این جنگ تاکنون به علت نامتقارن بودن یک طرف آن محقق نشده است و این امر در صورت تداوم تا پایان جنگ، اسرائیل را در مقام بازنده در یک جنگ نامتعارف قرار میدهد، اما بسیار دور از تصور است که این مساله تاثیر تحولسازی در نگاه این کشورها نسبت به اسرائیل و تعامل با آن دستکم در میان مدت بر جای بگذارد و مهمترین علت آن هم این است که آنها بر خلاف ایران همچنان آمریکا را به عنوان ابرقدرتی برخوردار از موقعیت کانونی در سیاست و اقتصاد بینالملل و تحولات خاورمیانه میدانند و لو این که جایگاه بلامنازعی خود را از دست داده باشد.
لب کلام این که چنانکه اظهارات دولتمردان آمریکا و عربستان نیز اخیرا نشان داد عادیسازی روابط از دستور کار خارج نشده و مدتی بعد از جنگ، مذاکرات پیرامون آن از سر گرفته خواهد شد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺تنش در روابط ایران و عراق!
واکنش دولت عراق به حملات موشکی و پهپادی اخیر ایران به اربیل در نوع خود در دو دهه پساصدام بیسابقه است؛ از اظهارنظرهای تند مقامات مختلف و رده بالای عراقی گرفته تا فراخواندن سفیر و شکایت به سازمان ملل.
در کنار آن نیز به گفته برخی منابع عراقی، دولت این کشور احتمالا در موافقتنامه امنیتی خود با تهران تجدید نظر کند. دولت عراق موضع و واکنش خود را بر مبنای رد روایت تهران درباره ماهیت اهداف مورد حمله و همچنین توصیف حملات به عنوان "تعدی" و "تجاوز" به خاک و حاکمیت این کشور قرار داده است.
تنش جدید در روابط تهران و بغداد در هنگامهای است که اخیرا متعاقب حملات مکرر گروههای عراقی نزدیک به ایران به پایگاهها و مراکز نظامی آمریکا در این کشور مساله خروج نیروهای آمریکایی از عراق به بحث داغی تبدیل شده بود. دولت سودانی پس از ترور ابوتقوی از فرماندهان گروه النجباء دوباره خروج نظامیان آمریکایی از عراق را در دستور کار قرار داد و از تشکیل کمیتهای در این خصوص برای اتخاذ تمهیداتی و "مذاکره" با دولت آمریکا در این باره خبر داده بود.
حملات به اربیل نیز به دور از این مساله و حملات آمریکاییها به اهدافی در یمن نیست. حکومت اقلیم کردستان عراق معمولا روی خوشی به درخواستها و فشارهای تهران و متحدانش در عراق برای پایان دادن به حضور نیروهای آمریکایی نشان نداده و بر تداوم این حضور تاکید هم داشته است.
دو روز قبل از این حملات ایران، نچیروان بارزانی به بغداد رفت تا رهبران چارچوب هماهنگی حاکم را به توقف حملات در خاک اقلیم کردستان به مراکز آمریکایی متقاعد کند؛ اما با پاسخی منفی و نوعی "هشدار" به اقلیم نسبت به ادامه ماندن نیروهای آمریکایی در این منطقه روبرو شد.
همین اتفاقات احتمالا این محاسبات اشتباه را در تهران رقم زده باشد که واکنش احتمالی عراق به حمله به اربیل محدود بوده و در سطحی مشکلساز نخواهد بود.
سه شنبه گذشته نیز بارزانی با ژنرال جوئل وول فرمانده ائتلاف بینالمللی در عراق و سوریه در اربیل دیدار کرد و در این دیدار "حضور نیروهای خارجی را برای عراقیها در مبارزه با داعش و تقویت توانایی نیروهای نظامی محلی مهم" دانست.
از این رو، حملات اربیل در نزدیکی کنسولگری و پایگاه آمریکایی "حریر" نوعی تشدید فشار غیر مستقیم تهران به واشنگتن در عراق میباشد که به دور از تحولات دریای سرخ نیز نیست، و همچنین فشار مستقیم به اربیل برای تجدید نظر درباره حضور نیروهای آمریکایی است.
اما اربیل که برآمدن خود را نتیجه تحولات دهه نود میلادی قرن گذشته پس از جنگ دوم خلیج فارس و حمایت آمریکا میداند، به حضور نظامی آمریکا به عنوان یک متغیر موازنهساز در مقابل ایران و در درجه بعدی ترکیه و همچنین دولت مرکزی بغداد مینگرد.
در همین حال، تحولات اخیر و شدت گرفتن تنش میتواند باور پیشگفته را در اربیل نیز فربهتر کند و واکنش برخی کنشگران عراقی نیز در دو روز اخیر نشان میدهد که این امر میتواند رفته رفته چنین برگردانی را نیز در بغداد در سایه قوت گرفتن احساسات ناسیونالیستی در میان عراقیها در سالهای اخیر داشته باشد.
واقعیت این است که شدت گرفتن تنش میان تهران و بغداد در شرایط کنونی و تداوم آن و در گرفتن تنشهای منطقهای نه تنها بر جنگ غزه - که با گذشت صد روز از آن هنوز اسرائیل به گفته گدعون ساعر وزیر عضو کابینه جنگ در دستیابی به اهداف خود "بسیار دور" است- سایه سنگینی میافکند؛ بلکه میتواند مساله خروج نیروهای آمریکایی از عراق را نیز به مرور زمان منتفی کند و حتی ممکن است که این انگاره در میان کلیت تصمیمسازان بغداد مانند اربیل شکل گیرد که حضور نظامی آمریکا دیگر نه سربار و مشکلی امنیتی، بلکه یک "ضرورت" است.
اما همین وضعیت تنشآلود عراق و ایران در این شرایط حساس منطقهای فرصتی در اختیار رقیب آمریکایی در عراق و همچنین رقبای منطقهای برای تقویت حضور و مناسبات خود با بغداد قرار میدهد؛ به ویژه که دولت آمریکا به نظر میرسد متعاقب "طوفان الاقصی" موجودیت و امنیت اسرائیل و آینده عادی سازی روابط و پروژه ادغام تل آویو در نظم منطقهای را در گرو تقویت حضور نظامی خود در خاورمیانه و به ویژه مناطق نزاع با ایران در سوریه و عراق و آبهای منطقه میپندارد.
در این راستا نیز اخیرا شبکه "سی بی سی نیوز" آمریکا از بررسی اعزام نیروهای بیشتری به سوریه و عراق خبر داد.
در همین حال نیز تنش ایرانی عراقی در صورت عدم کنترل و تعمیق آن مستعد تبدیل شدن به تنشی عربی ایرانی نیز هست که در کنار تنش مهم دیگری با پاکستان فعلا یکی از پیامدهای آنی آن معطوف شدن توجهات به تنشهای دیگری به دور از جنگ غزه و تحت الشعاع قرار گرفتن فضای تلطیف شده در جریان این جنگ در جهت کاهش شکافهای تشدید شده پس از بحران سوریه در منطقه و جهان عرب با طرفیت ایران و گروههای همسو است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
واکنش دولت عراق به حملات موشکی و پهپادی اخیر ایران به اربیل در نوع خود در دو دهه پساصدام بیسابقه است؛ از اظهارنظرهای تند مقامات مختلف و رده بالای عراقی گرفته تا فراخواندن سفیر و شکایت به سازمان ملل.
در کنار آن نیز به گفته برخی منابع عراقی، دولت این کشور احتمالا در موافقتنامه امنیتی خود با تهران تجدید نظر کند. دولت عراق موضع و واکنش خود را بر مبنای رد روایت تهران درباره ماهیت اهداف مورد حمله و همچنین توصیف حملات به عنوان "تعدی" و "تجاوز" به خاک و حاکمیت این کشور قرار داده است.
تنش جدید در روابط تهران و بغداد در هنگامهای است که اخیرا متعاقب حملات مکرر گروههای عراقی نزدیک به ایران به پایگاهها و مراکز نظامی آمریکا در این کشور مساله خروج نیروهای آمریکایی از عراق به بحث داغی تبدیل شده بود. دولت سودانی پس از ترور ابوتقوی از فرماندهان گروه النجباء دوباره خروج نظامیان آمریکایی از عراق را در دستور کار قرار داد و از تشکیل کمیتهای در این خصوص برای اتخاذ تمهیداتی و "مذاکره" با دولت آمریکا در این باره خبر داده بود.
حملات به اربیل نیز به دور از این مساله و حملات آمریکاییها به اهدافی در یمن نیست. حکومت اقلیم کردستان عراق معمولا روی خوشی به درخواستها و فشارهای تهران و متحدانش در عراق برای پایان دادن به حضور نیروهای آمریکایی نشان نداده و بر تداوم این حضور تاکید هم داشته است.
دو روز قبل از این حملات ایران، نچیروان بارزانی به بغداد رفت تا رهبران چارچوب هماهنگی حاکم را به توقف حملات در خاک اقلیم کردستان به مراکز آمریکایی متقاعد کند؛ اما با پاسخی منفی و نوعی "هشدار" به اقلیم نسبت به ادامه ماندن نیروهای آمریکایی در این منطقه روبرو شد.
همین اتفاقات احتمالا این محاسبات اشتباه را در تهران رقم زده باشد که واکنش احتمالی عراق به حمله به اربیل محدود بوده و در سطحی مشکلساز نخواهد بود.
سه شنبه گذشته نیز بارزانی با ژنرال جوئل وول فرمانده ائتلاف بینالمللی در عراق و سوریه در اربیل دیدار کرد و در این دیدار "حضور نیروهای خارجی را برای عراقیها در مبارزه با داعش و تقویت توانایی نیروهای نظامی محلی مهم" دانست.
از این رو، حملات اربیل در نزدیکی کنسولگری و پایگاه آمریکایی "حریر" نوعی تشدید فشار غیر مستقیم تهران به واشنگتن در عراق میباشد که به دور از تحولات دریای سرخ نیز نیست، و همچنین فشار مستقیم به اربیل برای تجدید نظر درباره حضور نیروهای آمریکایی است.
اما اربیل که برآمدن خود را نتیجه تحولات دهه نود میلادی قرن گذشته پس از جنگ دوم خلیج فارس و حمایت آمریکا میداند، به حضور نظامی آمریکا به عنوان یک متغیر موازنهساز در مقابل ایران و در درجه بعدی ترکیه و همچنین دولت مرکزی بغداد مینگرد.
در همین حال، تحولات اخیر و شدت گرفتن تنش میتواند باور پیشگفته را در اربیل نیز فربهتر کند و واکنش برخی کنشگران عراقی نیز در دو روز اخیر نشان میدهد که این امر میتواند رفته رفته چنین برگردانی را نیز در بغداد در سایه قوت گرفتن احساسات ناسیونالیستی در میان عراقیها در سالهای اخیر داشته باشد.
واقعیت این است که شدت گرفتن تنش میان تهران و بغداد در شرایط کنونی و تداوم آن و در گرفتن تنشهای منطقهای نه تنها بر جنگ غزه - که با گذشت صد روز از آن هنوز اسرائیل به گفته گدعون ساعر وزیر عضو کابینه جنگ در دستیابی به اهداف خود "بسیار دور" است- سایه سنگینی میافکند؛ بلکه میتواند مساله خروج نیروهای آمریکایی از عراق را نیز به مرور زمان منتفی کند و حتی ممکن است که این انگاره در میان کلیت تصمیمسازان بغداد مانند اربیل شکل گیرد که حضور نظامی آمریکا دیگر نه سربار و مشکلی امنیتی، بلکه یک "ضرورت" است.
اما همین وضعیت تنشآلود عراق و ایران در این شرایط حساس منطقهای فرصتی در اختیار رقیب آمریکایی در عراق و همچنین رقبای منطقهای برای تقویت حضور و مناسبات خود با بغداد قرار میدهد؛ به ویژه که دولت آمریکا به نظر میرسد متعاقب "طوفان الاقصی" موجودیت و امنیت اسرائیل و آینده عادی سازی روابط و پروژه ادغام تل آویو در نظم منطقهای را در گرو تقویت حضور نظامی خود در خاورمیانه و به ویژه مناطق نزاع با ایران در سوریه و عراق و آبهای منطقه میپندارد.
در این راستا نیز اخیرا شبکه "سی بی سی نیوز" آمریکا از بررسی اعزام نیروهای بیشتری به سوریه و عراق خبر داد.
در همین حال نیز تنش ایرانی عراقی در صورت عدم کنترل و تعمیق آن مستعد تبدیل شدن به تنشی عربی ایرانی نیز هست که در کنار تنش مهم دیگری با پاکستان فعلا یکی از پیامدهای آنی آن معطوف شدن توجهات به تنشهای دیگری به دور از جنگ غزه و تحت الشعاع قرار گرفتن فضای تلطیف شده در جریان این جنگ در جهت کاهش شکافهای تشدید شده پس از بحران سوریه در منطقه و جهان عرب با طرفیت ایران و گروههای همسو است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺تنفس در اسرائیل و شکاف در جبهه غزه!
▪️تقریبا از حدود دو هفته پیش جنگ در غزه وارد مرحله تازهای شده بود و ارتش اسرائیل ضمن اشاره به شروع مرحله سوم جنگ (حرکت در جهت عملیاتهای هدفمند) با خارج ساختن چند تیپ و لشکر، از بیشتر بخشهای شمال و مرکز نوار غزه عقبنشینی کرده و اختلافات و اعتراضات در داخل اسرائیل علیه نتانیاهو به علت طولانیتر شدن جنگ بدون بازگشت گروگانها و تحقق اهداف اعلامی بالا گرفته بود.
▪️به موازات این اتفاقات هم تنشها در داخل کابینه جنگ میان مثلث وزیر دفاع، نخست وزیر و بنیگانتز شدت یافته و اعتراضات در جهان به ویژه در دنیای غرب نیز تحت تاثیر شکایت و مرافعه تاریخی آفریقای جنوبی در دیوان لاهه داشت روندی صعودی به خود میگرفت؛ اما ناگهان همه نگاهها و توجهات از نقطه کانونی بحران غزه و جنگ به سمت تنش ایران با دو همسایه عراقی و پاکستانی رفت؛ سه کشوری که در جنگ غزه در جبهه همراه این باریکه قرار داشته و هر کدام به نحوی و شکلی نقش ایفا کردند.
▪️در این میان، در پاکستان مواضع رسمی و مردمی قابل توجه بوده و در کنار راهپیماییهای روزانه و کمکهای مردمی دهها میلیون دلاری به مردم غزه، دولت نیز مواضع سیاسی بهتری نسبت به بیشتر دول اسلامی داشته و طی یکی دو هفته پیش پذیرای هیاتی از حماس بود که با مقامات عالی پاکستان دیدار داشته است.
▪️اما ناگهان دو تنش و جنجالهای همراه آنها، توجهات جهانی را از بحران انسانی بیسابقه در غزه، کارزار آفریقای جنوبی در دیوان لاهه، تحولات داخلی اسرائیل و جنگ به سمت شکاف و بحرانی بیسابقه در گوشهای دیگر از خاورمیانه و آسیای مرکزی برد. به تبع آن، ظرفیتی که به ویژه در پاکستان با توجه به آشنایی بیشتر مردم این کشور به زبان انگلیسی صرف تولید محتوا به نفع مردم غزه و علیه اسرائیل بود، به سمت درگیری و تنش با ایران هدایت شد و طی این دو روز فضای مجازی پاکستان از تمرکز بر اوضاع غزه به انتقادات تند از ایران شیفت پیدا کرد؛ انتقاداتی که آغشته به طعنه، طنز و جوک هم شد و برخی گفتند و نوشتند نکند موشکها به اسرائیل شلیک شده اما اشتباها در راه تغییر مسیر دادند.
▪️هر چند بعید است تنش میان ایران و پاکستان پس از حمله متقابل اسلام آباد بیشتر از این افزایش یابد و به احتمال زیاد کنترل میشود؛ اما همین اتفاق هم آثار روانی و پیامدهای خاص خود را دارد؛ از یک طرف، جدا از شکل و چگونگی حملات پاکستان، روایت این کشور با پیوست رسانهای قوی همراه شد و روایت ارتش پاکستان درباره حمله به گروه موسوم به «جبهه آزادیبخش بلوچستان» در منطقه شمسر، همزمان مورد تایید سه طرف ماجرا، هم خود این گروه و هم ناخواسته ایران با اشاره به کشته شدن اتباع پاکستانی و نیز اسلام آباد قرار گرفت؛ در حالی که روایت ایران درباره حمله خود چنین وضعیتی نداشت و تازه با روایت پاکستان و تایید ضمنی ایران هم، خیلیها متوجه حضور این گروه مخالف پاکستانی در داخل خاک ایران شدند که همین خود روایت و اتهامات تهران به اسلام آباد مبنی بر پناه دادن به مخالفین مسلح ایرانی و انجام حمله بر این اساس را تحت الشعاع قرار داد.
▪️این اتفاق در کنار تنش با عراق تصویر تنشی فراگیر با همسایگان در چهار گوشه مرزی به جهان مخابره کرد و همین، موجب توجه بیشتر برخی کانونهای قدرت منطقهای و بینالمللی به گسلها و ظرفیتهای تنشآفرینی در آسیای مرکزی و خاورمیانه برای ایران شده و آنها را به صرافت سرمایهگذاری بر روی آنها در این شرایط حساس و امتدادات آتی آن میاندازد.
▪️هر چند بعید نیست در آینده ایران و پاکستان که مناسباتشان با وجود برخی سوء ظنها چالشی و تقابلی نبوده، با هم به سمت نوعی همکاری مرزی مشترک در مقابله با این گروهها حرکت کنند؛ اما بعید است دل دو طرف از یکدیگر صاف شود و احتمالا پاکستان بیش از گذشته در جهت تقویت مناسبات با قدرتهای دیگر همچون ترکیه و عربستان چراغ خاموش گام بردارد؛ البته آهسته و چراغ خاموش از بیم تاثیر آن بر تقویت روابط ایران و هند.
ناگفته هم نماند که تهران نیز به دلایلی نمیتواند به خاطر کشمیر و شیعیان این منطقه و پاکستان در روابط با هند از سقف مشخصی به زیان اسلام آباد عبور کند و نیز دهلی نو به دلیل الزامات روابط با آمریکا و برخورداری از همراهی آن در تقابل با چین چندان محتمل نیست گامی جدی برای تقویت مناسبات با تهران بردارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
▪️تقریبا از حدود دو هفته پیش جنگ در غزه وارد مرحله تازهای شده بود و ارتش اسرائیل ضمن اشاره به شروع مرحله سوم جنگ (حرکت در جهت عملیاتهای هدفمند) با خارج ساختن چند تیپ و لشکر، از بیشتر بخشهای شمال و مرکز نوار غزه عقبنشینی کرده و اختلافات و اعتراضات در داخل اسرائیل علیه نتانیاهو به علت طولانیتر شدن جنگ بدون بازگشت گروگانها و تحقق اهداف اعلامی بالا گرفته بود.
▪️به موازات این اتفاقات هم تنشها در داخل کابینه جنگ میان مثلث وزیر دفاع، نخست وزیر و بنیگانتز شدت یافته و اعتراضات در جهان به ویژه در دنیای غرب نیز تحت تاثیر شکایت و مرافعه تاریخی آفریقای جنوبی در دیوان لاهه داشت روندی صعودی به خود میگرفت؛ اما ناگهان همه نگاهها و توجهات از نقطه کانونی بحران غزه و جنگ به سمت تنش ایران با دو همسایه عراقی و پاکستانی رفت؛ سه کشوری که در جنگ غزه در جبهه همراه این باریکه قرار داشته و هر کدام به نحوی و شکلی نقش ایفا کردند.
▪️در این میان، در پاکستان مواضع رسمی و مردمی قابل توجه بوده و در کنار راهپیماییهای روزانه و کمکهای مردمی دهها میلیون دلاری به مردم غزه، دولت نیز مواضع سیاسی بهتری نسبت به بیشتر دول اسلامی داشته و طی یکی دو هفته پیش پذیرای هیاتی از حماس بود که با مقامات عالی پاکستان دیدار داشته است.
▪️اما ناگهان دو تنش و جنجالهای همراه آنها، توجهات جهانی را از بحران انسانی بیسابقه در غزه، کارزار آفریقای جنوبی در دیوان لاهه، تحولات داخلی اسرائیل و جنگ به سمت شکاف و بحرانی بیسابقه در گوشهای دیگر از خاورمیانه و آسیای مرکزی برد. به تبع آن، ظرفیتی که به ویژه در پاکستان با توجه به آشنایی بیشتر مردم این کشور به زبان انگلیسی صرف تولید محتوا به نفع مردم غزه و علیه اسرائیل بود، به سمت درگیری و تنش با ایران هدایت شد و طی این دو روز فضای مجازی پاکستان از تمرکز بر اوضاع غزه به انتقادات تند از ایران شیفت پیدا کرد؛ انتقاداتی که آغشته به طعنه، طنز و جوک هم شد و برخی گفتند و نوشتند نکند موشکها به اسرائیل شلیک شده اما اشتباها در راه تغییر مسیر دادند.
▪️هر چند بعید است تنش میان ایران و پاکستان پس از حمله متقابل اسلام آباد بیشتر از این افزایش یابد و به احتمال زیاد کنترل میشود؛ اما همین اتفاق هم آثار روانی و پیامدهای خاص خود را دارد؛ از یک طرف، جدا از شکل و چگونگی حملات پاکستان، روایت این کشور با پیوست رسانهای قوی همراه شد و روایت ارتش پاکستان درباره حمله به گروه موسوم به «جبهه آزادیبخش بلوچستان» در منطقه شمسر، همزمان مورد تایید سه طرف ماجرا، هم خود این گروه و هم ناخواسته ایران با اشاره به کشته شدن اتباع پاکستانی و نیز اسلام آباد قرار گرفت؛ در حالی که روایت ایران درباره حمله خود چنین وضعیتی نداشت و تازه با روایت پاکستان و تایید ضمنی ایران هم، خیلیها متوجه حضور این گروه مخالف پاکستانی در داخل خاک ایران شدند که همین خود روایت و اتهامات تهران به اسلام آباد مبنی بر پناه دادن به مخالفین مسلح ایرانی و انجام حمله بر این اساس را تحت الشعاع قرار داد.
▪️این اتفاق در کنار تنش با عراق تصویر تنشی فراگیر با همسایگان در چهار گوشه مرزی به جهان مخابره کرد و همین، موجب توجه بیشتر برخی کانونهای قدرت منطقهای و بینالمللی به گسلها و ظرفیتهای تنشآفرینی در آسیای مرکزی و خاورمیانه برای ایران شده و آنها را به صرافت سرمایهگذاری بر روی آنها در این شرایط حساس و امتدادات آتی آن میاندازد.
▪️هر چند بعید نیست در آینده ایران و پاکستان که مناسباتشان با وجود برخی سوء ظنها چالشی و تقابلی نبوده، با هم به سمت نوعی همکاری مرزی مشترک در مقابله با این گروهها حرکت کنند؛ اما بعید است دل دو طرف از یکدیگر صاف شود و احتمالا پاکستان بیش از گذشته در جهت تقویت مناسبات با قدرتهای دیگر همچون ترکیه و عربستان چراغ خاموش گام بردارد؛ البته آهسته و چراغ خاموش از بیم تاثیر آن بر تقویت روابط ایران و هند.
ناگفته هم نماند که تهران نیز به دلایلی نمیتواند به خاطر کشمیر و شیعیان این منطقه و پاکستان در روابط با هند از سقف مشخصی به زیان اسلام آباد عبور کند و نیز دهلی نو به دلیل الزامات روابط با آمریکا و برخورداری از همراهی آن در تقابل با چین چندان محتمل نیست گامی جدی برای تقویت مناسبات با تهران بردارد.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺خاخامِ پوتین!
تصویر فتوشاپی برخی رسانهها از تاجر عراقی کشته شده در حمله به اربیل و این خاخام طی چند روز اخیر حسابی در فضای مجازی عربی به ویژه عراقی سر و صدا کرده و در جهت تایید روایت رسمی عراق و رد روایت ایران به کار گرفته شد.
اما خاخام ظاهره شده در عکس، برل لازار، خاخام اعظم روسیه و دوست صمیمی رئیس جمهور این کشور است که به خاخامِ پوتین نیز معروف است. لازار رابط پوتین و کانون قدرت در اسرائیل و لابیهای یهودی نیز هست.
او در 2018 متعاقب بالا گرفتن تنش میان ایران و اسرائیل در سوریه حامل پیام پوتین به نتانیاهو بود و در مصاحبه با روزنامه معاریو گفت که رئیس جمهور روسیه «منافع اسرائیل را در سیاست خود در سوریه مد نظر دارد». لازار همچنین گفته بود که معتقد است حملات اسرائیل در سوریه با هماهنگی روسیه انجام میشود.
لازار که به ادعای هاآرتص و یدیعوت احرونوت در 2018 به ایران نیز در قالب هیات دوما سفر کرده، چنان به پوتین نزدیک است که انتقاداتش از حمله به اوکراین و حمله شدید به لاوروف و درخواست عذرخواهی از او به خاطر طرح ادعای یهودی بودن اجداد هیتلر خدشهای به این دوستی وارد نکرده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
تصویر فتوشاپی برخی رسانهها از تاجر عراقی کشته شده در حمله به اربیل و این خاخام طی چند روز اخیر حسابی در فضای مجازی عربی به ویژه عراقی سر و صدا کرده و در جهت تایید روایت رسمی عراق و رد روایت ایران به کار گرفته شد.
اما خاخام ظاهره شده در عکس، برل لازار، خاخام اعظم روسیه و دوست صمیمی رئیس جمهور این کشور است که به خاخامِ پوتین نیز معروف است. لازار رابط پوتین و کانون قدرت در اسرائیل و لابیهای یهودی نیز هست.
او در 2018 متعاقب بالا گرفتن تنش میان ایران و اسرائیل در سوریه حامل پیام پوتین به نتانیاهو بود و در مصاحبه با روزنامه معاریو گفت که رئیس جمهور روسیه «منافع اسرائیل را در سیاست خود در سوریه مد نظر دارد». لازار همچنین گفته بود که معتقد است حملات اسرائیل در سوریه با هماهنگی روسیه انجام میشود.
لازار که به ادعای هاآرتص و یدیعوت احرونوت در 2018 به ایران نیز در قالب هیات دوما سفر کرده، چنان به پوتین نزدیک است که انتقاداتش از حمله به اوکراین و حمله شدید به لاوروف و درخواست عذرخواهی از او به خاطر طرح ادعای یهودی بودن اجداد هیتلر خدشهای به این دوستی وارد نکرده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺معنای سختترین روز!
بنا به اعلام ارتش اسرائیل، دیروز 24 نظامیاش در نوار غزه کشته شدند و در واقع پرتلفاتترین روز ارتش بود که آن را «سختترین روز جنگ» پس از هفتم اکتبر نامیدند.
مهمترین دلالت گزاره اسرائیلی «سختترین روز»، در 109 امین روز جنگ پس از این حجم بیسابقه کشتار و ویرانی، این که غزه در حال تبدیل شدن به یک باتلاق است.
در حالی اسرائیل در جنگ کلاسیک 1967 ظرف شش روز بر چند ارتش عربی فائق آمد که جنگ نامتعارف کنونی به طولانیترین جنگ اسرائیل تبدیل شده و مهمترین علت آن نیز محقق نشدن اهداف تعریف شده برای احیای تصویر شکستناپذیری قبل از 7 اکتبر است که در صورت تحقق آنها، دلیلی برای تداوم جنگ و این تلفات پردردسر برای نتانیاهو وجود نداشت.
به موازات طولانیتر شدن جنگ، اعتراضات علیه نتانیاهو و درخواست استعفای او بالا گرفته؛ تا جایی که آیزنکوت عضو کابینه جنگ خواستار انعقاد مبادله اسرا و لو به قیمت توقف جنگ شده است.
آنچه وضعیت را پیچیدهتر کرده، محاسبات شخصی نتانیاهو است که او را به ادامه جنگ سوق میدهد؛ اما برنده این وضعیت در آمریکا فعلا ترامپ و بازنده آن بایدن بوده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
بنا به اعلام ارتش اسرائیل، دیروز 24 نظامیاش در نوار غزه کشته شدند و در واقع پرتلفاتترین روز ارتش بود که آن را «سختترین روز جنگ» پس از هفتم اکتبر نامیدند.
مهمترین دلالت گزاره اسرائیلی «سختترین روز»، در 109 امین روز جنگ پس از این حجم بیسابقه کشتار و ویرانی، این که غزه در حال تبدیل شدن به یک باتلاق است.
در حالی اسرائیل در جنگ کلاسیک 1967 ظرف شش روز بر چند ارتش عربی فائق آمد که جنگ نامتعارف کنونی به طولانیترین جنگ اسرائیل تبدیل شده و مهمترین علت آن نیز محقق نشدن اهداف تعریف شده برای احیای تصویر شکستناپذیری قبل از 7 اکتبر است که در صورت تحقق آنها، دلیلی برای تداوم جنگ و این تلفات پردردسر برای نتانیاهو وجود نداشت.
به موازات طولانیتر شدن جنگ، اعتراضات علیه نتانیاهو و درخواست استعفای او بالا گرفته؛ تا جایی که آیزنکوت عضو کابینه جنگ خواستار انعقاد مبادله اسرا و لو به قیمت توقف جنگ شده است.
آنچه وضعیت را پیچیدهتر کرده، محاسبات شخصی نتانیاهو است که او را به ادامه جنگ سوق میدهد؛ اما برنده این وضعیت در آمریکا فعلا ترامپ و بازنده آن بایدن بوده است.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺رای لاهه: همه خوشحال و ناراحت!
🔹دیروز دیوان دادگستری بینالمللی رای خود راجع به شکایت آفریقای جنوبی درباره نسلکشی فلسطینیها در نوار غزه در 112 امین روز جنگ صادر کرد.
🔹دیوان لاهه ضمن پذیرش شکایت و بدون صدور دستور توقف جنگ مانند آنچه در جنگ اوکراین اتفاق افتاد، از اسرائیل خواست که 6 اقدام فوری را اتخاذ کند؛ از منع هر گونه اقدامی که میتواند نسلکشی تلقی شود؛ و اطمینان خاطر از این که ارتش اسرائیل مرتکب هیچ اقدام نسلکشی نمیشود؛ و همچنین جلوگیری از بیان اظهاراتی که تحریک به نسلکشی است تا اتخاذ تدابیری برای بهبود وضعیت انسانی نوار غزه و خودداری از نابودی مدارکی که میتواند در اثبات نسلکشی مورد استفاده قرار گیرد و نیز ارسال گزارشی به دیوان ظرف یک ماه درباره اقدامات اتخاذ شده در مورد رای آن.
🔹جالب اینجاست که رای اولیه دیوان لاهه همزمان مورد استقبال و در عین حال ناخرسندی سه طرف اصلی ماجرا و لو با درجات متفاوتی قرار گرفت؛ آفریقای جنوبی، اسرائیل و فلسطین.
🔹استقبال آفریقای جنوبی و طرف فلسطینی و همچنین کشورهای دیگری از رای اولیه دیوان لاهه از این جهت است که اصل دعوا علیه اسرائیل مورد پذیرش دیوان لاهه واقع شده و دیوان با درخواست اسرائیل مبنی بر رد پذیرش شکایت مخالفت کرده است. تا اینجا، این رویکرد دیوان لاهه بدان معناست که اتهام اسرائیل به نسلکشی فلسطینیها حداقل در حد یک شبهه مورد پذیرش واقع شده؛ اما صدور حکم در این خصوص و اثبات این اتهام امری پیچیده و یک پروسه زمانبر است که شاید سالها به طول بینجامد.
🔹 از این رو، گشوده شدن پرونده نسلکشی برای اسرائیل در لاهه، باز ماندن این پرونده و قرار گرفتن آن در مظان اتهام نسلکشی در نوع خود یک اتفاق تاریخی و دستاوردی برای فلسطینیهاست. این اتفاق به وجهه بینالمللی اسراییل آسیب میزند و میتواند مکمل و تسریع کننده روند نزولی جایگاه آن در افکار عمومی جهان باشد که مدام در طول چند دهه گذشته بعد از تاسیس همواره از حربه مظلومنمایی برای جلب حمایت مردم جهان به ویژه در غرب بهره برده است.
🔹اسرائیل دقیقا از این بُعد رای دیوان لاهه ناراحت و خشمگین است و نتانیاهو نیز در این باره گفته است که «صرف این ادعا که اسرائیل مرتکب نسل کشی در حق فلسطینیها شده نه تنها دروغ است، بلکه امری شنیع نیز هست و آمادگی دادگاه برای رسیدگی به این مساله لکه ننگی است که تا نسلها پاک نمیشود.»
🔹اما اسرائیل در عین حال از این که تدابیر درخواستی دیوان لاهه متضمن دستور توقف جنگ نیست، بسیار خوشحال است و حتی برخی رسانههای اسرائیلی آن را "دستاورد و موفقیت" برای تل آویو قلمداد کردند.
در حقیقت ناخرسندی آفریقای جنوبی و طرف فلسطینی نیز از همینجاست که دادگاه دادگستری بینالمللی خواسته اصلی آنها مبنی بر صدور توقف جنگ را رد کرده و به جای آن خواستار اتخاذ تدابیری فوری شده است که به آنها اشاره شد.
🔹اما واقعیت این است که عملیاتی شدن اقدامات پیشگفته هم بدون توقف جنگ و اجرای آتش بس چندان میسر نیست. اینجاست که با وجود دلالتهای مهم پذیرش شکایت و درخواست دادگاه از اسرائیل برای جلوگیری از نسلکشی، فعلا چیز دندانگیری با قید فوریت عاید فلسطینیهای ساکن نوار غزه در این بحران بیسابقه انسانی نشده است و طرف اسرائیلی نیز عدم صدور دستور توقف جنگ را به نوعی «تایید» ادعای «دفاع از خود» تفسیر میکند.
🔹هم اکنون نیاز فوری مردم نوار غزه، توقف جنگ و ارسال کمکهای انسانی فوری و شروع سریع بازسازی این منطقه است. در این میان، بعید نیست که طی یک ماه آینده که قرار است، اسرائیل به دادگاه لاهه گزارش دهد، تا حدودی از شدت حملات خود بکاهد و یا اجازه دهد تعداد بیشتری کامیون حامل کمک وارد این منطقه شود. البته کشته شدن 174 فلسطینی ظرف یک روز اخیر نیز نشان میدهد که چه بسا اسرائیل به الزامات همین تدابیر هم عمل نکند.
🔹اما عدم صدور دستور توقف جنگ نیز میتواند امارهای باشد که دیوان لاهه با وجود پذیرش شکایت آفریقای جنوبی، احتمالا در حکم نهایی خود در آینده اسرائیل را به نسلکشی محکوم نکند که اگر این اتفاق بیفتد همان دستاورد اولیه پذیرش شکایت علیه اسرائیل برای فلسطینیها کان لم یکن خواهد شد؛ هر چند فعلا در جهت همراهسازی بیشتر افکار عمومی جهان کمک حال آنهاست.
🔹ناگفته هم نماند که تجربه آرا و احکام قبلی دادگاه لاهه دستکم روایتگر همسویی نظرات برخی قضات دادگاه با سیاستها و مواضع کشورهای متبوع خود بوده است و در پرونده غزه هم این شائبه بعید نیست.
به عنوان مثال، یک ماه پس از جنگ روسیه علیه اوکراین، دیوان لاهه پس از شکایت کییف، طی حکمی با موافقت 13 قاضی رای به ضرورت توقف فوری حملات روسیه داد.
اما جالب اینجاست که کریل جیفورجیان معاون روسی رئیس دیوان لاهه و همچنین شیویه هانکین قاضی چینی دیوان علیه این حکم رای دادند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔹دیروز دیوان دادگستری بینالمللی رای خود راجع به شکایت آفریقای جنوبی درباره نسلکشی فلسطینیها در نوار غزه در 112 امین روز جنگ صادر کرد.
🔹دیوان لاهه ضمن پذیرش شکایت و بدون صدور دستور توقف جنگ مانند آنچه در جنگ اوکراین اتفاق افتاد، از اسرائیل خواست که 6 اقدام فوری را اتخاذ کند؛ از منع هر گونه اقدامی که میتواند نسلکشی تلقی شود؛ و اطمینان خاطر از این که ارتش اسرائیل مرتکب هیچ اقدام نسلکشی نمیشود؛ و همچنین جلوگیری از بیان اظهاراتی که تحریک به نسلکشی است تا اتخاذ تدابیری برای بهبود وضعیت انسانی نوار غزه و خودداری از نابودی مدارکی که میتواند در اثبات نسلکشی مورد استفاده قرار گیرد و نیز ارسال گزارشی به دیوان ظرف یک ماه درباره اقدامات اتخاذ شده در مورد رای آن.
🔹جالب اینجاست که رای اولیه دیوان لاهه همزمان مورد استقبال و در عین حال ناخرسندی سه طرف اصلی ماجرا و لو با درجات متفاوتی قرار گرفت؛ آفریقای جنوبی، اسرائیل و فلسطین.
🔹استقبال آفریقای جنوبی و طرف فلسطینی و همچنین کشورهای دیگری از رای اولیه دیوان لاهه از این جهت است که اصل دعوا علیه اسرائیل مورد پذیرش دیوان لاهه واقع شده و دیوان با درخواست اسرائیل مبنی بر رد پذیرش شکایت مخالفت کرده است. تا اینجا، این رویکرد دیوان لاهه بدان معناست که اتهام اسرائیل به نسلکشی فلسطینیها حداقل در حد یک شبهه مورد پذیرش واقع شده؛ اما صدور حکم در این خصوص و اثبات این اتهام امری پیچیده و یک پروسه زمانبر است که شاید سالها به طول بینجامد.
🔹 از این رو، گشوده شدن پرونده نسلکشی برای اسرائیل در لاهه، باز ماندن این پرونده و قرار گرفتن آن در مظان اتهام نسلکشی در نوع خود یک اتفاق تاریخی و دستاوردی برای فلسطینیهاست. این اتفاق به وجهه بینالمللی اسراییل آسیب میزند و میتواند مکمل و تسریع کننده روند نزولی جایگاه آن در افکار عمومی جهان باشد که مدام در طول چند دهه گذشته بعد از تاسیس همواره از حربه مظلومنمایی برای جلب حمایت مردم جهان به ویژه در غرب بهره برده است.
🔹اسرائیل دقیقا از این بُعد رای دیوان لاهه ناراحت و خشمگین است و نتانیاهو نیز در این باره گفته است که «صرف این ادعا که اسرائیل مرتکب نسل کشی در حق فلسطینیها شده نه تنها دروغ است، بلکه امری شنیع نیز هست و آمادگی دادگاه برای رسیدگی به این مساله لکه ننگی است که تا نسلها پاک نمیشود.»
🔹اما اسرائیل در عین حال از این که تدابیر درخواستی دیوان لاهه متضمن دستور توقف جنگ نیست، بسیار خوشحال است و حتی برخی رسانههای اسرائیلی آن را "دستاورد و موفقیت" برای تل آویو قلمداد کردند.
در حقیقت ناخرسندی آفریقای جنوبی و طرف فلسطینی نیز از همینجاست که دادگاه دادگستری بینالمللی خواسته اصلی آنها مبنی بر صدور توقف جنگ را رد کرده و به جای آن خواستار اتخاذ تدابیری فوری شده است که به آنها اشاره شد.
🔹اما واقعیت این است که عملیاتی شدن اقدامات پیشگفته هم بدون توقف جنگ و اجرای آتش بس چندان میسر نیست. اینجاست که با وجود دلالتهای مهم پذیرش شکایت و درخواست دادگاه از اسرائیل برای جلوگیری از نسلکشی، فعلا چیز دندانگیری با قید فوریت عاید فلسطینیهای ساکن نوار غزه در این بحران بیسابقه انسانی نشده است و طرف اسرائیلی نیز عدم صدور دستور توقف جنگ را به نوعی «تایید» ادعای «دفاع از خود» تفسیر میکند.
🔹هم اکنون نیاز فوری مردم نوار غزه، توقف جنگ و ارسال کمکهای انسانی فوری و شروع سریع بازسازی این منطقه است. در این میان، بعید نیست که طی یک ماه آینده که قرار است، اسرائیل به دادگاه لاهه گزارش دهد، تا حدودی از شدت حملات خود بکاهد و یا اجازه دهد تعداد بیشتری کامیون حامل کمک وارد این منطقه شود. البته کشته شدن 174 فلسطینی ظرف یک روز اخیر نیز نشان میدهد که چه بسا اسرائیل به الزامات همین تدابیر هم عمل نکند.
🔹اما عدم صدور دستور توقف جنگ نیز میتواند امارهای باشد که دیوان لاهه با وجود پذیرش شکایت آفریقای جنوبی، احتمالا در حکم نهایی خود در آینده اسرائیل را به نسلکشی محکوم نکند که اگر این اتفاق بیفتد همان دستاورد اولیه پذیرش شکایت علیه اسرائیل برای فلسطینیها کان لم یکن خواهد شد؛ هر چند فعلا در جهت همراهسازی بیشتر افکار عمومی جهان کمک حال آنهاست.
🔹ناگفته هم نماند که تجربه آرا و احکام قبلی دادگاه لاهه دستکم روایتگر همسویی نظرات برخی قضات دادگاه با سیاستها و مواضع کشورهای متبوع خود بوده است و در پرونده غزه هم این شائبه بعید نیست.
به عنوان مثال، یک ماه پس از جنگ روسیه علیه اوکراین، دیوان لاهه پس از شکایت کییف، طی حکمی با موافقت 13 قاضی رای به ضرورت توقف فوری حملات روسیه داد.
اما جالب اینجاست که کریل جیفورجیان معاون روسی رئیس دیوان لاهه و همچنین شیویه هانکین قاضی چینی دیوان علیه این حکم رای دادند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
🔺حمله تنف و چند نکته!
دولت آمریکا از کشته شدن 3 نظامی خود در حمله پهبادی به منطقه مرزی اردن و سوریه خبر داده است و منابع آمریکایی هم گفتهاند 30 نفر دیگر زخمی شدهاند. در حالی که آمریکاییها مکان وقوع حمله را در شمال شرقی اردن در نزدیکی مرز سوریه اعلام کردهاند، اما دولت اردن تاکید میکند که این حمله علیه پایگاه تنف و در خارج از خاک اردن و داخل سوریه رخ داده است. در عین اهمیت روشن شدن دقیق مکان حمله به ویژه اگر داخل اردن اتفاق افتاده باشد، اما آنچه فعلا مهمتر به نظر میرسد، نوع واکنش آمریکا به آن است؛ به ویژه که از زمان شروع جنگ غزه این اولین بار است که دولت آمریکا اعلام میکند که تعدادی از نیروهایش در منطقه کشته میشوند.
دولت آمریکا کلا نسبت به کشته شدن نیروهای خود حساس است؛ به ویژه اگر این اتفاق در شرایطی رخ دهد که آمریکا مثل دوران حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان در حالت جنگی مستقیم نباشد. بایدن در بیانیه خود آشکارا از ایران نام برده و گفته که این حمله از طرف گروههای تحت حمایت ایران انجام شده و تاکید کرده است که همه طرفهای مسئول حمله مجازات خواهند شد.
در کنار آن هم برخی سناتورهای آمریکایی خواستار انجام حملاتی علیه تهران شدهاند.
◼️اما چند نکته:
1ـ آنچه مسلم است، این که آمریکا نسبت به این حمله واکنش نشان خواهد داد.
2ـ احتمالا دولت بایدن تحت فشار جمهوریخواهان و این فضای انتخاباتی تلاش کند که واکنشی نشان دهد که حمل بر ضعف و متهم به بیعملی در مقابل تهران نشود.
3ـ اما دولت آمریکا به دنبال خروج اوضاع منطقه از کنترل و گسترش جنگ در منطقه نیست و علی رغم تقویت حضور نظامی آمریکا در منطقه در سه ماه اخیر، ولی به گونهای نیست که منعکس کننده تمایل و یا پیشبینی و نگرانی جدی آمریکا نسبت به وقوع جنگی بزرگ در منطقه در امتداد جنگ غزه باشد.
از این رو، نوع واکنش هم هر چند شاید شدید باشد، اما احتمالا در چارچوب همین سیاست باشد و به نحوی نباشد که اوضاع را از کنترل خارج کند.
4ـ بنا به آنچه گفته شد، بعید است که آمریکا در پی رویاروی نظامی مستقیم با ایران باشد و انجام حمله یا حملاتی مشخص به داخل ایران نیز فعلا دور از ذهن است، از این جهت که ممکن است که به کنش واکنشها و تشدید بحران در منطقه بینجامد که احتمال خروج اوضاع از کنترل و همان رویاروی مستقیم را گریزناپذیر کند؛ مگر این که آمریکا قبل از هر حملهای این اطمینان خاطر را داشته باشد که به واکنش قوی منجر به جنگی از طرف تهران مواجه نخواهد شد. در کل، انجام حملهای مستقیم به ایران در این شرایط چندان محتمل نیست.
5ـ آنچه بیشتر محتمل است انجام حملاتی هماهنگ و نسبتا شدید علیه نیروهای همسو با ایران در عراق و سوریه و منطقه و چه بسا حملاتی به مراکز نظامی ایران در سوریه میباشد.
6ـ در کنار آن، بعید نیست که آمریکا در چارچوب این تنش فزاینده دست به اقدامات ایذایی غیر مستقیمی در ایران از جمله برخی خرابکاریها در آینده بزند. همچنین احتمالا سختگیریها در اعمال تحریمها را تشدید و حتی از دسترسی ایران به منابع آزاد شده خود جلوگیری کند. از این جهت که این مساله و هر نوع تعاملی با تهران در این شرایط تنش، دولت بایدن را در داخل در تنگنا قرار خواهد داد.
7ـ بعد از انجام حملاتی هماهنگ و نسبتا شدید در منطقه، بعید نیست که آمریکا برای کنترل وضعیت کنونی و جلوگیری از شکلگیری وضعیتی ناخواسته در جهت گسترش جنگ به سمت ایجاد راه حلی برای پایان جنگ غزه حرکت کند و تشدید تقابل غیر مستقیم با تهران را به بعد از آن موکول کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari
دولت آمریکا از کشته شدن 3 نظامی خود در حمله پهبادی به منطقه مرزی اردن و سوریه خبر داده است و منابع آمریکایی هم گفتهاند 30 نفر دیگر زخمی شدهاند. در حالی که آمریکاییها مکان وقوع حمله را در شمال شرقی اردن در نزدیکی مرز سوریه اعلام کردهاند، اما دولت اردن تاکید میکند که این حمله علیه پایگاه تنف و در خارج از خاک اردن و داخل سوریه رخ داده است. در عین اهمیت روشن شدن دقیق مکان حمله به ویژه اگر داخل اردن اتفاق افتاده باشد، اما آنچه فعلا مهمتر به نظر میرسد، نوع واکنش آمریکا به آن است؛ به ویژه که از زمان شروع جنگ غزه این اولین بار است که دولت آمریکا اعلام میکند که تعدادی از نیروهایش در منطقه کشته میشوند.
دولت آمریکا کلا نسبت به کشته شدن نیروهای خود حساس است؛ به ویژه اگر این اتفاق در شرایطی رخ دهد که آمریکا مثل دوران حضور نیروهای آمریکایی در افغانستان در حالت جنگی مستقیم نباشد. بایدن در بیانیه خود آشکارا از ایران نام برده و گفته که این حمله از طرف گروههای تحت حمایت ایران انجام شده و تاکید کرده است که همه طرفهای مسئول حمله مجازات خواهند شد.
در کنار آن هم برخی سناتورهای آمریکایی خواستار انجام حملاتی علیه تهران شدهاند.
◼️اما چند نکته:
1ـ آنچه مسلم است، این که آمریکا نسبت به این حمله واکنش نشان خواهد داد.
2ـ احتمالا دولت بایدن تحت فشار جمهوریخواهان و این فضای انتخاباتی تلاش کند که واکنشی نشان دهد که حمل بر ضعف و متهم به بیعملی در مقابل تهران نشود.
3ـ اما دولت آمریکا به دنبال خروج اوضاع منطقه از کنترل و گسترش جنگ در منطقه نیست و علی رغم تقویت حضور نظامی آمریکا در منطقه در سه ماه اخیر، ولی به گونهای نیست که منعکس کننده تمایل و یا پیشبینی و نگرانی جدی آمریکا نسبت به وقوع جنگی بزرگ در منطقه در امتداد جنگ غزه باشد.
از این رو، نوع واکنش هم هر چند شاید شدید باشد، اما احتمالا در چارچوب همین سیاست باشد و به نحوی نباشد که اوضاع را از کنترل خارج کند.
4ـ بنا به آنچه گفته شد، بعید است که آمریکا در پی رویاروی نظامی مستقیم با ایران باشد و انجام حمله یا حملاتی مشخص به داخل ایران نیز فعلا دور از ذهن است، از این جهت که ممکن است که به کنش واکنشها و تشدید بحران در منطقه بینجامد که احتمال خروج اوضاع از کنترل و همان رویاروی مستقیم را گریزناپذیر کند؛ مگر این که آمریکا قبل از هر حملهای این اطمینان خاطر را داشته باشد که به واکنش قوی منجر به جنگی از طرف تهران مواجه نخواهد شد. در کل، انجام حملهای مستقیم به ایران در این شرایط چندان محتمل نیست.
5ـ آنچه بیشتر محتمل است انجام حملاتی هماهنگ و نسبتا شدید علیه نیروهای همسو با ایران در عراق و سوریه و منطقه و چه بسا حملاتی به مراکز نظامی ایران در سوریه میباشد.
6ـ در کنار آن، بعید نیست که آمریکا در چارچوب این تنش فزاینده دست به اقدامات ایذایی غیر مستقیمی در ایران از جمله برخی خرابکاریها در آینده بزند. همچنین احتمالا سختگیریها در اعمال تحریمها را تشدید و حتی از دسترسی ایران به منابع آزاد شده خود جلوگیری کند. از این جهت که این مساله و هر نوع تعاملی با تهران در این شرایط تنش، دولت بایدن را در داخل در تنگنا قرار خواهد داد.
7ـ بعد از انجام حملاتی هماهنگ و نسبتا شدید در منطقه، بعید نیست که آمریکا برای کنترل وضعیت کنونی و جلوگیری از شکلگیری وضعیتی ناخواسته در جهت گسترش جنگ به سمت ایجاد راه حلی برای پایان جنگ غزه حرکت کند و تشدید تقابل غیر مستقیم با تهران را به بعد از آن موکول کند.
#صابر_گل_عنبری
@Sgolanbari