This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 تدارک قتل عباس دریس در جریان است
این ویدئوی استمداد فهیمه بنیسعید، مادر سالخورده و نابینای عباس دریس، زندانی محکوم به اعدامی است که بعد از قیام آبان بازداشت و به اعدام محکوم شده است.
عباس دریس سه فرزند دارد که بزرگترین آنها علی شانزده ساله است و مهدی دوازده سال و محمد که هشت سال دارند. مادر آنها بعد از انتشار اولین خبر محکومیت عباس دریس به اعدام سکته کرد و درگذشت و این کودکان اکنون سرپرستی غیر از مادربزرگ خودشان ندارند.
نیروی سرکوب جمهوری اسلامی در جریان قیام ۹۸ آبان کشتار وسیعی در نیزار ماهشهر و شهرکهای حاشیهنشین این شهر انجام داد و اکنون تدارک قتل عباس دریس را با اتهامی مربوط به همان کشتاری که خودش انجام داده است میبیند. جمهوری کشتار و دار، جمهوری جنایت.
#عباس_دریس
#نیزار_ماهشهر
#آبان_۹۸
#آبان_ادامه_دارد
@sarkhatism
این ویدئوی استمداد فهیمه بنیسعید، مادر سالخورده و نابینای عباس دریس، زندانی محکوم به اعدامی است که بعد از قیام آبان بازداشت و به اعدام محکوم شده است.
عباس دریس سه فرزند دارد که بزرگترین آنها علی شانزده ساله است و مهدی دوازده سال و محمد که هشت سال دارند. مادر آنها بعد از انتشار اولین خبر محکومیت عباس دریس به اعدام سکته کرد و درگذشت و این کودکان اکنون سرپرستی غیر از مادربزرگ خودشان ندارند.
نیروی سرکوب جمهوری اسلامی در جریان قیام ۹۸ آبان کشتار وسیعی در نیزار ماهشهر و شهرکهای حاشیهنشین این شهر انجام داد و اکنون تدارک قتل عباس دریس را با اتهامی مربوط به همان کشتاری که خودش انجام داده است میبیند. جمهوری کشتار و دار، جمهوری جنایت.
#عباس_دریس
#نیزار_ماهشهر
#آبان_۹۸
#آبان_ادامه_دارد
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 کشتار خاموش طبقهی کارگر زیر سایهی جمهوری سرمایه
یک خودکشی و قتل یک کودک کار تنها در یک روز
بیثباتسازی کارگران که امنیت شغلی آنان را پایین آورده و دست کارفرما را باز گذاشته تا حقوق نپردازد، ایمنی کار را رعایت نکند، کارگران را به امضای قراردادهای سفیدامضا وادار کند در کنار اصلاحیههای بخشنامهای قانون کار به ضرر طبقهی کارگر و نیز فقر فزانیده و موج افسارگسیختهی تورم طبقهی کارگر را در ایران در موقعیتی قرار داده است که که یاد کردن از آن با عنوان «کشتار خاموش» به هیچوجه اغراق آمیز نیست.
تنها در روز دوشنبه ٢٣ بهمن کارگری و باز فقط بر اساس اخباری که منتشر میشود کارگری به نام عبدالرحمن احمدی اهل روستای خرکه و ساکن محله فرجه در سنندج به خاطر عدم توانایی در تامین هزینه ٧٠ میلیونی درمان چشم خود که دچار نارسایی شده بود، دست به خودکشی زد. این کارگر یک فرزند پسر معلول نیز دارد.
کیلومترها دورتر از این واقعه و در گچساران کودک کاری به نام میلاد اربنی که در این شهر دستفروشی میکرد، هنگام کار در یکی از خیابانهای پر تردد این شهر تصادف کرد و جان باخت. این همان شهری است که صادق فولادیوندا، کفاش گلهای رنج و حامی کودکان کار را در آن در بهمن ۱۴۰۱ ربودند و در اسفند همان سال پیکر شکنجه شدهاش در کانال آبی پشت بازار کپریها پیدا شد.
کشتار طبقهی کارگر ایران توسط جمهوری سرمایه در سکوت ادامه دارد. این یک کشتار جمعی است.
#ستم_طبقاتی
#قتل_عام_نظام_مند
#فقیرکشی
#کشتار_کارگران
#جمهوری_سرمایه
@sarkhatism
یک خودکشی و قتل یک کودک کار تنها در یک روز
بیثباتسازی کارگران که امنیت شغلی آنان را پایین آورده و دست کارفرما را باز گذاشته تا حقوق نپردازد، ایمنی کار را رعایت نکند، کارگران را به امضای قراردادهای سفیدامضا وادار کند در کنار اصلاحیههای بخشنامهای قانون کار به ضرر طبقهی کارگر و نیز فقر فزانیده و موج افسارگسیختهی تورم طبقهی کارگر را در ایران در موقعیتی قرار داده است که که یاد کردن از آن با عنوان «کشتار خاموش» به هیچوجه اغراق آمیز نیست.
تنها در روز دوشنبه ٢٣ بهمن کارگری و باز فقط بر اساس اخباری که منتشر میشود کارگری به نام عبدالرحمن احمدی اهل روستای خرکه و ساکن محله فرجه در سنندج به خاطر عدم توانایی در تامین هزینه ٧٠ میلیونی درمان چشم خود که دچار نارسایی شده بود، دست به خودکشی زد. این کارگر یک فرزند پسر معلول نیز دارد.
کیلومترها دورتر از این واقعه و در گچساران کودک کاری به نام میلاد اربنی که در این شهر دستفروشی میکرد، هنگام کار در یکی از خیابانهای پر تردد این شهر تصادف کرد و جان باخت. این همان شهری است که صادق فولادیوندا، کفاش گلهای رنج و حامی کودکان کار را در آن در بهمن ۱۴۰۱ ربودند و در اسفند همان سال پیکر شکنجه شدهاش در کانال آبی پشت بازار کپریها پیدا شد.
کشتار طبقهی کارگر ایران توسط جمهوری سرمایه در سکوت ادامه دارد. این یک کشتار جمعی است.
#ستم_طبقاتی
#قتل_عام_نظام_مند
#فقیرکشی
#کشتار_کارگران
#جمهوری_سرمایه
@sarkhatism
سرخط
Video
🔴 مدافعان وقیح فلاکت و گرسنگی
مرتضی مردیها از آن پاسدارهای تغییر ذائقه دادهای است که فرنچ پاسداریاش را درآورده و به مرور کراوات زده و به لطف ویکیپدیا تبدیل به «فیلسوف» هم شده است. یک چیز اما در مابین مرتضی مردیهای پاسدار و مرتضی مردیهای «فیلسوف» هیچ تغییری نکرده است: او همواره مدافع نظم ستمگرانهی موجود بوده و است. در زمان پاسداری مدافع نظمی که دست به کشتارهای وسیع میزد و فقر و فلاکت را به اکثریت مردم نابود میکرد و اکنون در دورانی «فیلسوفی» مدافع نظم ستمگرانهای که باید فقر و فلاکت بیشتری را به اکثریت بزرگتری از مردم تحمیل کند.
کسانی چون مرتضی مردیها از این جهت تبدیل به منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی شدهاند که اعتقاد دارند جمهوری اسلامی در له کردن و نابود کردن اکثریت عظیم فرودستان سهلانگاری میکند و کفایت کافی ندارد. بنابراین بهتر است با نظامی جایگزین شود که بتواند بیش از این طبقهی کارگر، فرودستان و به حاشیه رانده شدگان را مورد استثمار قرار دهد. این همان مغز درخشانی است که چند سال پیش در کامنتی مرقوم کرده بود: «حق اعتصاب یعنی چی اصلا؟ کارگر یا دوست داره و با شرایط پیشنهادی کار میکنه یا هم میذاره میره دیگه.» با همین وقاحت و بیشرمی آشکار و واضح.
حالا هم فرمان میدهد «مصرف کنید» چون مصرف موجب توسعه میشود. در شرایطی که بر اساس گزارش فائو، طی سال۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲، حداقل ۶.۱ درصد از جمعیت ایران، یعنی بیش از پنج میلیون نفر از سوءتغذیه رنج میبرند؛ آماری که به گفته مدیرکل مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون در سال جاری به ۵۷ درصد رسیده است، «فیلسوف» نولیبرال توصیه میکند اگر میخواهید به کارگران کمک کنید غذای بیشتر درست کنید و دور بریزید. پس اول از کارگر حق اعتصاب را میگیریم، قانون کار را به کارفرما و منافع او میسپاریم (به بیان درست مقرراتزدایی میکنیم) و بعد هم برای کمک به همین کارگر غذای بیشتر درست میکنیم و دور میریزیم.
در انتهای سخنرانی هم «فیلسوف» کبیر مژده میدهد که «نگران تولید زباله هم نباشید». البته فیلسوف کبیر که با یک مشت ابلهتر از خودش طرف است به سبک سلبریتی-دلقکهای مد روز این را نمیگوید که آنچه دارد موجب نابودی کرهی زمین میشود پوست تخممرغ و نان کپکزده نیست. آنچه که دارد موجب نابودی کرهی زمین میشود زبالههای سوختهای فسیلی و هستهای و پسماندو پسآب کارخانهها و مراکز تولیدی است که اتفاقا «استاد» مدافع آنها خواهد بود.
اینکه در تهرانی با این درصد از شاخص آلودگیها، آلودگیهایی که از کارخانهها و انبوه اتوموبیلهایی که برای «مصرف» بیشتر دائم روانهی بازار و خیابان میشوند نشات میگیرد، کسی بگوید نباید نگران محیط زیست بود فقط از یک پاسدار-فیلسوف وقیح برمیآید.
زیبایی قضیه در اینجاست که این سخنرانی در «بوکلند» برگزار شده است. همان کتابفروشیای که چندین روایت از تجارب استثمار کارکنان آن را در مجموعهی #تجارب_استثمار خواندهایم حالا طرف قرارداد برای برگزاری رویدادی است که در آن چنین فرمایشات ملوکانهای به گوش میرسد و فیلم این سخنرانی را هم کانالی منتشر میکند با نام «جامعهای بهتر بسازیم». جامعهای بهتر برای آنهایی که میتوانند دو برابر غذا درست کنند و دور بریزند.
همه چیز با همه چیز میخواند. «فیلسوف» استثمار در بنگاه استثمارگر و از تریبون مرج استثمار. منظرهای کامل از اتحاد زبالهها و دراکولاها.
#زباله_یاب
#دراکولاها
#زالوهای_وضعیت
#بوکلند
@sarkhatism
مرتضی مردیها از آن پاسدارهای تغییر ذائقه دادهای است که فرنچ پاسداریاش را درآورده و به مرور کراوات زده و به لطف ویکیپدیا تبدیل به «فیلسوف» هم شده است. یک چیز اما در مابین مرتضی مردیهای پاسدار و مرتضی مردیهای «فیلسوف» هیچ تغییری نکرده است: او همواره مدافع نظم ستمگرانهی موجود بوده و است. در زمان پاسداری مدافع نظمی که دست به کشتارهای وسیع میزد و فقر و فلاکت را به اکثریت مردم نابود میکرد و اکنون در دورانی «فیلسوفی» مدافع نظم ستمگرانهای که باید فقر و فلاکت بیشتری را به اکثریت بزرگتری از مردم تحمیل کند.
کسانی چون مرتضی مردیها از این جهت تبدیل به منتقدان و مخالفان جمهوری اسلامی شدهاند که اعتقاد دارند جمهوری اسلامی در له کردن و نابود کردن اکثریت عظیم فرودستان سهلانگاری میکند و کفایت کافی ندارد. بنابراین بهتر است با نظامی جایگزین شود که بتواند بیش از این طبقهی کارگر، فرودستان و به حاشیه رانده شدگان را مورد استثمار قرار دهد. این همان مغز درخشانی است که چند سال پیش در کامنتی مرقوم کرده بود: «حق اعتصاب یعنی چی اصلا؟ کارگر یا دوست داره و با شرایط پیشنهادی کار میکنه یا هم میذاره میره دیگه.» با همین وقاحت و بیشرمی آشکار و واضح.
حالا هم فرمان میدهد «مصرف کنید» چون مصرف موجب توسعه میشود. در شرایطی که بر اساس گزارش فائو، طی سال۲۰۲۰ تا ۲۰۲۲، حداقل ۶.۱ درصد از جمعیت ایران، یعنی بیش از پنج میلیون نفر از سوءتغذیه رنج میبرند؛ آماری که به گفته مدیرکل مطالعات رفاه اجتماعی وزارت تعاون در سال جاری به ۵۷ درصد رسیده است، «فیلسوف» نولیبرال توصیه میکند اگر میخواهید به کارگران کمک کنید غذای بیشتر درست کنید و دور بریزید. پس اول از کارگر حق اعتصاب را میگیریم، قانون کار را به کارفرما و منافع او میسپاریم (به بیان درست مقرراتزدایی میکنیم) و بعد هم برای کمک به همین کارگر غذای بیشتر درست میکنیم و دور میریزیم.
در انتهای سخنرانی هم «فیلسوف» کبیر مژده میدهد که «نگران تولید زباله هم نباشید». البته فیلسوف کبیر که با یک مشت ابلهتر از خودش طرف است به سبک سلبریتی-دلقکهای مد روز این را نمیگوید که آنچه دارد موجب نابودی کرهی زمین میشود پوست تخممرغ و نان کپکزده نیست. آنچه که دارد موجب نابودی کرهی زمین میشود زبالههای سوختهای فسیلی و هستهای و پسماندو پسآب کارخانهها و مراکز تولیدی است که اتفاقا «استاد» مدافع آنها خواهد بود.
اینکه در تهرانی با این درصد از شاخص آلودگیها، آلودگیهایی که از کارخانهها و انبوه اتوموبیلهایی که برای «مصرف» بیشتر دائم روانهی بازار و خیابان میشوند نشات میگیرد، کسی بگوید نباید نگران محیط زیست بود فقط از یک پاسدار-فیلسوف وقیح برمیآید.
زیبایی قضیه در اینجاست که این سخنرانی در «بوکلند» برگزار شده است. همان کتابفروشیای که چندین روایت از تجارب استثمار کارکنان آن را در مجموعهی #تجارب_استثمار خواندهایم حالا طرف قرارداد برای برگزاری رویدادی است که در آن چنین فرمایشات ملوکانهای به گوش میرسد و فیلم این سخنرانی را هم کانالی منتشر میکند با نام «جامعهای بهتر بسازیم». جامعهای بهتر برای آنهایی که میتوانند دو برابر غذا درست کنند و دور بریزند.
همه چیز با همه چیز میخواند. «فیلسوف» استثمار در بنگاه استثمارگر و از تریبون مرج استثمار. منظرهای کامل از اتحاد زبالهها و دراکولاها.
#زباله_یاب
#دراکولاها
#زالوهای_وضعیت
#بوکلند
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 روایت دوم از استثمار در کافه نزدیک کتاب
چندی پیش تجربهی استثمار یکی از کارگران کافه نزدیک کتاب که سال ۹۷ در این کافه کار کرده بود منتشر کردیم. دهها کامنت و پیغام در خصوص این پست دریافت کردیم که مضمون تمامی آنان انکار رنجی بود که یکی از کارگران این کافه تجربه کرده است. جالب اینکه بسیاری از کامنتگذاران و پیغامدهندگان مشتریان کافه بودند که از حضور در کافه لذت میبردند و با شادی از پاتوق و محل رفت و آمدشان به دفاع برخاسته بودند. البته این برای ما عادی شده است که تقریبا زیر هر کدام از پستهای مربوط به #تجارب_استثمار ارتش متحدی از مشتریان راضی، کارکنان خوشحال که از کار در این یا آن محل لذت بسیار بردهاند و به آن افتخار میکنند و دوستان و آشنایان صاحبکار حاضر میشوند و برای دفاع از صاحب و مالک مربوطه کامنت میگذارند و همه چیز را نه تنها «عادی» بلکه «مطلوب» جلوه میدهند. در کمال تعجب هرچه این محیطهای کار ظاهر فرهنگی بیشتری داشته باشند، از جمله کتابفروشیها و کافهها، تعداد مدافعان نیز به شکل تصاعدی بیشتر میشود. به این موضوع حتما خواهیم پرداخت اما فعلا روایت دیگری را منتشر میکنیم که از یکی دیگر از کارگران سابق کافه نزدیک کتاب به دست ما رسیده است :
🔺«من خودم نزدیک به یک سال در کافه نزدیک کتاب کار میکردم و بیمه نداشتم اما کسی را در آنجا میشناختم نزدیک چهار سال بود در کافه کار میکرد و چند بار هم برای بیمه درخواست داده بود اما او را هم بیمه نکرده بودند. ساعت کاری خیلی زیاد و سنگین بود. البته بستگی به شیفت داشت ولی وقتی مثلا شیفت عصر بودی، حالا به عنوان باریستا، سالنکار یا وسطکار باید ساعتهای زیادی رو سر پا میایستادی. البته اجازهی نشستن بود اما در بعضی شیفتها فشار کار اینقدر زیاد بود که نمیتوانستی بشینی. این رو هم باید در نظر گرفت که تو یک ساعتی در کافه کار میکنی و یک ساعتی هم باید آمادهسازی روز بعد رو انجام بدهی که این کلی وقت میگیرد. این کار را یا باید بتوانی وقتی کافه خلوت است انجام بدهی یا باید بیشتر بمانی. ولی حقوق نسبت به کاری که ما انجام میدادیم اصلا منطقی نبود. مثلا قهوه سرو کردن در تایمهای شلوغ واقعا کار خیلی سختیه و فقط کسی که تجربه کرده باشه میفهمه ماجرا چیه.
حقوقها بسیار پایین بود و خیلی دیر واریز میشد. حقوقها دستکم یکی-دو هفته دیرتر واریز میشد و این برای کارکنانی که نمیتوانستند پسانداز یا تامین مالی بیرون از کافه داشته باشند واقعا مشکلاتی درست میکرد.
از همه مهمتر اینکه فرهاد دولتآبادی به شدت آدم خشن و بدرفتاری بود و سر کوچکترین مسئلهای سر پرسنل داد میزد و این خیلی رفتار معمولی در کافه نزدیک کتاب بود و همهی پرسنل هم میدانستند که با کوچکترین اشتباهی از طرف دولتآبادی با آنها بسیار بدرفتاری میشود. من آدمهای زیادی رو سراغ دارم که به خاطر دعوا با فرهاد دولتآبادی از کافه نزدیک بیرون آمدند چون اصلا آدم قابل گفتگویی نیست.
در مورد مسئلهی حجاب هم این سیاست هی تغییر میکند. آن اوایل کافه نزدیک به حجاب گیر نمیداد ولی چند هفته پیش خود من را به خاطر حجاب راه ندادند.
در ضمن دولتآبادی فقط هم از کافه نزدیک درآمد ندارد. او روابط خوبی با احسان رسولاف و گالری محسن دارد و در مواردی با هم شریک هستند. منظورم این است که صاحبان این "مراکز فرهنگی پایتخت" که پاتوق تیپ خاصی از جامعه هم هستند شبکهی روابط خودشان را دارند که مبنای اقتصادی دارد و از آن منتفع میشوند.»
#تجارب_استثمار
#استثمار
#بهرهکشی
#کافه_نزدیک_کتاب
@sarkhatism
چندی پیش تجربهی استثمار یکی از کارگران کافه نزدیک کتاب که سال ۹۷ در این کافه کار کرده بود منتشر کردیم. دهها کامنت و پیغام در خصوص این پست دریافت کردیم که مضمون تمامی آنان انکار رنجی بود که یکی از کارگران این کافه تجربه کرده است. جالب اینکه بسیاری از کامنتگذاران و پیغامدهندگان مشتریان کافه بودند که از حضور در کافه لذت میبردند و با شادی از پاتوق و محل رفت و آمدشان به دفاع برخاسته بودند. البته این برای ما عادی شده است که تقریبا زیر هر کدام از پستهای مربوط به #تجارب_استثمار ارتش متحدی از مشتریان راضی، کارکنان خوشحال که از کار در این یا آن محل لذت بسیار بردهاند و به آن افتخار میکنند و دوستان و آشنایان صاحبکار حاضر میشوند و برای دفاع از صاحب و مالک مربوطه کامنت میگذارند و همه چیز را نه تنها «عادی» بلکه «مطلوب» جلوه میدهند. در کمال تعجب هرچه این محیطهای کار ظاهر فرهنگی بیشتری داشته باشند، از جمله کتابفروشیها و کافهها، تعداد مدافعان نیز به شکل تصاعدی بیشتر میشود. به این موضوع حتما خواهیم پرداخت اما فعلا روایت دیگری را منتشر میکنیم که از یکی دیگر از کارگران سابق کافه نزدیک کتاب به دست ما رسیده است :
🔺«من خودم نزدیک به یک سال در کافه نزدیک کتاب کار میکردم و بیمه نداشتم اما کسی را در آنجا میشناختم نزدیک چهار سال بود در کافه کار میکرد و چند بار هم برای بیمه درخواست داده بود اما او را هم بیمه نکرده بودند. ساعت کاری خیلی زیاد و سنگین بود. البته بستگی به شیفت داشت ولی وقتی مثلا شیفت عصر بودی، حالا به عنوان باریستا، سالنکار یا وسطکار باید ساعتهای زیادی رو سر پا میایستادی. البته اجازهی نشستن بود اما در بعضی شیفتها فشار کار اینقدر زیاد بود که نمیتوانستی بشینی. این رو هم باید در نظر گرفت که تو یک ساعتی در کافه کار میکنی و یک ساعتی هم باید آمادهسازی روز بعد رو انجام بدهی که این کلی وقت میگیرد. این کار را یا باید بتوانی وقتی کافه خلوت است انجام بدهی یا باید بیشتر بمانی. ولی حقوق نسبت به کاری که ما انجام میدادیم اصلا منطقی نبود. مثلا قهوه سرو کردن در تایمهای شلوغ واقعا کار خیلی سختیه و فقط کسی که تجربه کرده باشه میفهمه ماجرا چیه.
حقوقها بسیار پایین بود و خیلی دیر واریز میشد. حقوقها دستکم یکی-دو هفته دیرتر واریز میشد و این برای کارکنانی که نمیتوانستند پسانداز یا تامین مالی بیرون از کافه داشته باشند واقعا مشکلاتی درست میکرد.
از همه مهمتر اینکه فرهاد دولتآبادی به شدت آدم خشن و بدرفتاری بود و سر کوچکترین مسئلهای سر پرسنل داد میزد و این خیلی رفتار معمولی در کافه نزدیک کتاب بود و همهی پرسنل هم میدانستند که با کوچکترین اشتباهی از طرف دولتآبادی با آنها بسیار بدرفتاری میشود. من آدمهای زیادی رو سراغ دارم که به خاطر دعوا با فرهاد دولتآبادی از کافه نزدیک بیرون آمدند چون اصلا آدم قابل گفتگویی نیست.
در مورد مسئلهی حجاب هم این سیاست هی تغییر میکند. آن اوایل کافه نزدیک به حجاب گیر نمیداد ولی چند هفته پیش خود من را به خاطر حجاب راه ندادند.
در ضمن دولتآبادی فقط هم از کافه نزدیک درآمد ندارد. او روابط خوبی با احسان رسولاف و گالری محسن دارد و در مواردی با هم شریک هستند. منظورم این است که صاحبان این "مراکز فرهنگی پایتخت" که پاتوق تیپ خاصی از جامعه هم هستند شبکهی روابط خودشان را دارند که مبنای اقتصادی دارد و از آن منتفع میشوند.»
#تجارب_استثمار
#استثمار
#بهرهکشی
#کافه_نزدیک_کتاب
@sarkhatism
🔴 ۳ سال و ۱۱ ماه حبس سپیده رشنو به اجرای احکام رفت
سپیده رشنو، دانشجو و شاعر معترض به حجاب اجباری در صفحهی اینستاگرام خود از تجمیع سه پروندهی خود و ارسال آن به اجرای احکام خبر داده و نوشته است که طی چند روز آینده باید خود را برای تحمل حکم ۳ سال و ۱۱ به اجرای احکام زندان معرفی کند. او برای پروندهی درگیری خود با یکی از زنان آمر به معروف بر سر حجاب اجباری در اتوبوس به ۳ سال و ۷ ماه زندان، برای اعلام خبر تعلیق خود از دانشگاه به ۴ ماه حبس و برای پروندهی سوم خود برای حضور بدون حجاب اجباری در دادگاه به یک و نیم میلیون تومان جزای نقدی محکوم شده است.
#سپیده_رشنو
#زندانی_سیاسی
#حجاب_اجباری
#زندان_اوین
#جمهوری_سرکوب
@sarkhatism
سپیده رشنو، دانشجو و شاعر معترض به حجاب اجباری در صفحهی اینستاگرام خود از تجمیع سه پروندهی خود و ارسال آن به اجرای احکام خبر داده و نوشته است که طی چند روز آینده باید خود را برای تحمل حکم ۳ سال و ۱۱ به اجرای احکام زندان معرفی کند. او برای پروندهی درگیری خود با یکی از زنان آمر به معروف بر سر حجاب اجباری در اتوبوس به ۳ سال و ۷ ماه زندان، برای اعلام خبر تعلیق خود از دانشگاه به ۴ ماه حبس و برای پروندهی سوم خود برای حضور بدون حجاب اجباری در دادگاه به یک و نیم میلیون تومان جزای نقدی محکوم شده است.
#سپیده_رشنو
#زندانی_سیاسی
#حجاب_اجباری
#زندان_اوین
#جمهوری_سرکوب
@sarkhatism
🔴 مالباختگان ریحان تاک قزوین باز هم در خیابان
امروز ۲۶ بهمن، مالباختگان شرکت خودرویی «طراوت نوین ریحان تاک» بار دیگر در اعتراض به غارت اموالشان به خیابان آمدند و پس از راهپیمایی در سطح شهر، مقابل استانداری قزوین دست به تجمع زدند.
#اعتراضات_مالباختگان
#طراوت_نوین_ریحان_تاک
#قزوین
#جمهوری_غارت
@sarkhatism
امروز ۲۶ بهمن، مالباختگان شرکت خودرویی «طراوت نوین ریحان تاک» بار دیگر در اعتراض به غارت اموالشان به خیابان آمدند و پس از راهپیمایی در سطح شهر، مقابل استانداری قزوین دست به تجمع زدند.
#اعتراضات_مالباختگان
#طراوت_نوین_ریحان_تاک
#قزوین
#جمهوری_غارت
@sarkhatism
Forwarded from کانال شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیدین جان، بدون شک امروز شریفه، همچنان مقاوم و استوار، در پشت آن دیوارهای بلند سیمانی زندان، همصدا و همشوق با همکلاسیهایت، تولدت را فریاد زده و شمع دوازده سالگیت را در کنار تو فوت کرده است. شریفه امروز و تمامی این ۷۱ روز، تو را چنان در رویاهایش به آغوش کشیده که هیچ نگهبانی و دیواری و زندانی، توان گرفتن شادی آن رویا را از او ندارد.
تولد ۱۲ سالگی آیدین، پسر شریفه محمدی، در شرایطی، توسط دوستانش در مدرسه، جشن گرفته شد که آیدین ۷۱ روز است مادرش را ندیده و حتی صدای مادرش را نشنیده است. پدر آیدین، سیروس فتحی، نیز به دلیل اطلاعرسانی از وضعیت بازداشت و روند غیرقانونی وضعیت شریفه، نیز در معرض اتهام و برای ایشان نیز پروندهای قضایی باز شده است.
شریفه محمدی، فعال صنفی_کارگری ساکن رشت روز ۱۴م آذر ماه در رشت بازداشت، پس از تفتیش منزل و ضبط وسایل شخصی به بازداشتگاه اداره اطلاعات این شهر و سپس به زندان سنندج منتقل شد. پس از گذشت بیشتر از دو ماه بازداشت، شریفه همچنان در انفرادی، بدون حق ملاقات با خانواده و از دسترسی به وکیل انتخابی محروم بوده است.
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
تولد ۱۲ سالگی آیدین، پسر شریفه محمدی، در شرایطی، توسط دوستانش در مدرسه، جشن گرفته شد که آیدین ۷۱ روز است مادرش را ندیده و حتی صدای مادرش را نشنیده است. پدر آیدین، سیروس فتحی، نیز به دلیل اطلاعرسانی از وضعیت بازداشت و روند غیرقانونی وضعیت شریفه، نیز در معرض اتهام و برای ایشان نیز پروندهای قضایی باز شده است.
شریفه محمدی، فعال صنفی_کارگری ساکن رشت روز ۱۴م آذر ماه در رشت بازداشت، پس از تفتیش منزل و ضبط وسایل شخصی به بازداشتگاه اداره اطلاعات این شهر و سپس به زندان سنندج منتقل شد. پس از گذشت بیشتر از دو ماه بازداشت، شریفه همچنان در انفرادی، بدون حق ملاقات با خانواده و از دسترسی به وکیل انتخابی محروم بوده است.
🔹نشانی کانال تلگرامی شورا:
🆔 @kashowra
🔴 #توییت_خوان
روز گذشته برخی منابع حقوق بشری از تماس با خانواده عباس دریس برای ملاقات در طی روزهای آینده خبر دادند و از احتمال آن که این ملاقات، ملاقات آخر باشد نوشتند و ما نیز آن رو پوشش دادیم. اما در واکنش به این اخبار فرشته تابانیان، وکیل عباس دریس در صفحهی توییتر خود نوشته که ارگانی با خانوادهی عباس تماس نگرفته است و وکلای او هنوز پاسخی در خصوص تقاضای مادهی ۴۷۷ دریافت نکردهاند. بر اساس مادهی ۴۷۷ قانون آیین دادرسی، رئیس قوهی قضاییه میتواند در خصوص آرای قطعی صادره از مراجع قضایی که بر خلاف شرع صادر شدند، دستور به اعادهی دادرسی دهد و اخیرا روند اعمال این ماده به این شکل تغییر یافته که اختیار رئیس قوه به روسای دادگستری کل استانها تنفیض شده است. با توجه به این که خانوادهی رضا صیادی، فردی که نیزار کشته شده، اعلام رسمی کردند که عباس دریس نقشی در قتل او نداشته، اجرای مجازات اعدام «خلاف شرع» محسوب میشود و وکیل و خانوادهی عباس امید به اعمال این ماده دارند.
جان تنها شاهد کشتار نیزار ماهشهر همچنان در خطر اعدام قرار دارد.
#نه_به_اعدام
#عباس_دریس
#نیزار_ماهشهر
#آبان_۹۸
#آبان_ادامه_دارد
@sarkhatism
روز گذشته برخی منابع حقوق بشری از تماس با خانواده عباس دریس برای ملاقات در طی روزهای آینده خبر دادند و از احتمال آن که این ملاقات، ملاقات آخر باشد نوشتند و ما نیز آن رو پوشش دادیم. اما در واکنش به این اخبار فرشته تابانیان، وکیل عباس دریس در صفحهی توییتر خود نوشته که ارگانی با خانوادهی عباس تماس نگرفته است و وکلای او هنوز پاسخی در خصوص تقاضای مادهی ۴۷۷ دریافت نکردهاند. بر اساس مادهی ۴۷۷ قانون آیین دادرسی، رئیس قوهی قضاییه میتواند در خصوص آرای قطعی صادره از مراجع قضایی که بر خلاف شرع صادر شدند، دستور به اعادهی دادرسی دهد و اخیرا روند اعمال این ماده به این شکل تغییر یافته که اختیار رئیس قوه به روسای دادگستری کل استانها تنفیض شده است. با توجه به این که خانوادهی رضا صیادی، فردی که نیزار کشته شده، اعلام رسمی کردند که عباس دریس نقشی در قتل او نداشته، اجرای مجازات اعدام «خلاف شرع» محسوب میشود و وکیل و خانوادهی عباس امید به اعمال این ماده دارند.
جان تنها شاهد کشتار نیزار ماهشهر همچنان در خطر اعدام قرار دارد.
#نه_به_اعدام
#عباس_دریس
#نیزار_ماهشهر
#آبان_۹۸
#آبان_ادامه_دارد
@sarkhatism
Forwarded from جوانان انقلابى محلات كردستان
گزارش ارسالی به کانال جوانان انقلابی محلات کردستان
گزارش میدانی از پرسنل خدماتی بیمارستانهای شهرستان مریوان.
✍️جمشید م
هدف نظام سرمایهداری کسب سود بیشتر و بیشتر و به غایت رساندن استخراج ارزش اضافی، به بهای جان کندن کارگران در کارخانه یا مراکز خدماتی است. در این میان جمهوری اسلامی یکی از آن نوچههای سیستم سرمایهداری است که به وسیلهی استثمار کردن و مکیدن خون کارگران و نیروهای خدماتی بیش از پیش دین خود را به نظام سرمایهداری ادا کرده و با ستاندن شیرهی جان نیروهای کار، بقای خود را تضمین میکند.
داستان از آنجا آغاز میشود که به دنبال فراخوان و آگهی برای استخدام در یک شرکت و محیط کاری با خوشحالی مفرط، با هزاران تبصره و اما و اگر ( نداشتن حق اعتراض، گرفتن وثیقه و ضمانتنامه، اضافه کاری، آماده شدن برای هر کاری در شرایط و موقع خاص و....) بر سر کار میروی، با این حال در وهلهی اول و در شرایط وخیم بیکاری خوب و ایده آل بنظر میرسد. اما میبینی بعد از چند سالی با وضعیت روحی نامناسب، تحلیل بدنی و همراه با درد و افت شدید جسمی مواجه میشوی، در نهایت از خود بیگانگی به سراغتان می آید. «بیمارستان بوعلی شهرستان مریوان» از جمله محیطهای کاری و مکانهایی است که دارای مشخصات فوق است.
▪︎ شرح مختصری از وضع بیمارستان و نیروی خدماتی:
بیمارستان بوعلی به لحاظ زیر بنا، دارای ساختمانی پنج طبقه و بخشهایی متعددی از جمله؛ بخش اداری، اورژانس، درمانگاه، دیالیز، اتاق عمل و بخشهای دیگری است که در هر بیمارستانی وجود دارد. در این بیمارستان بیشتر از ده بخش و با کمتر از سی ( ۳۰) نیروی خدماتی کار میکنند. قاعدتا هر کدام از این بخشها باید دارای سه خدمه باشد تا به صورت شیفتی و جايگزيني در مدت ۲۴ ساعت کاری و ۴۸ ساعت استراحت پوشش داده شود. این در حالی است که بدون در نظر گرفتن توان و سلامتی نیروی کار هر کدام از این افراد در هر ۲۴ ساعت شیفت کاری ( آن هم یک روز در میان) همزمان دو بخش را پوشش میدهند. در شرایط نرمال و قانونی هر بخش الزاما با یک خدمه در ۲۴ ساعت کار و ۴۸ ساعت استراحت پوشش داده میشود. همین واقعیت باعث شده نیروهای خدماتی این بیمارستان در شرایط سخت و طاقت فرسایی قرار بگیرند. کارگران شاغل به عنوان نیروی خدماتی بیمارستان بوعلی عموما افرادی مسن با شرایط اقتصادی نامناسب و دارای سابقه کاری طولانی میباشند. کارگران خدماتی بیمارستان معمولا از استثمار و شرایط سخت کاری خود آگاهند و سابقه اعتراض و اعتصاب را هم داشتهاند، ولی به علت سابقه کاری و سن زیاد، در صورت اخراج نمیتوانند در جایی دیگر استخدام شوند، به همین دلیل شرایط موجود را تحمل میکنند و رفتار و برخوردهای محافظه کارانه را دنبال میکنند.
هر کدام از این نیروهای خدماتی در طول سالهای گذشته و بر اثر فشارهای کاری هم از نظر روحی هم از لحاظ جسمی در وضعیت اسفباری قرار گرفتهاند. هر کدام بطریقی از بیماری و درد ناشی از کار زیاد، از ام اس گرفته تا کشیدگی عضلات، سردرد، خرابی پوست بدن وووو......رنج میبرند.
بین سالهای ۹۰ تا ۱۴۰۰ وخامت اوضاع به این حد نرسیده بود. اما با روی کار آمدن عده ای از جنس خود، از خانوادههای نظام و بنیاد شهیدی، چیزی به جز خوش خدمتی و حفظ پست و مقام، آن هم به قیمت استثمار و مکیدن خون شریفترین، خدمتگزارترین و بیادعاترین انسانهای که برای خدمت کردن به همنوعان خود که از هر نوع کوششی دريغ نکردهاند ، برای حفظ نظام و ارتقای جایگاه خود، وضعیت نیروهای خدماتی بیمارستان را به روز سیاه نشاندند. هر روزه وعده وعیدهای تو خالیِ میدهند: «نیروی استخدام میکنیم، درخواست نیرو دادیم، چند روز دیگر نیرویهای جدید میرسند و...). قریب به چهار سال است که وضعیت کاری آنها به همین منوال ادامه دارد. نیروهای خدماتی برای شکایت از شرایط کاری، نزد رئیس بیمارستان بوعلی و مدیریت شبکه بهداشت و درمان رفته، مشکلات و مطالبات خود را بیان کرده اند ولی آنها نخواسته و يا نتوانستهاند مشکلات را حل کنند و هر دفعه بطریقی طفره رفتهاند. در نهایت بعضی از سر ناچاری ماندهاند، بعضی به دنبال درمان و استعلاجی رفتهاند و بعضی دیگر ترک کار کردهاند.
و اما تنها گزینه ممکن در راستای فائق آمدن بر وضع موجود، جهت قبولاندن خواست و مطالباتشان بر منسب قدرت، تنها و تنها در اتحاد و همبستگی پرسنل ، کارگران و نیروهای خدماتی بیمارستان مقدور و میسر میگردد.
هرآنچه لازم است که کارگران بدانند در طول تاریخ مبارزات کارگری تنها سلاح مبارزه برای کسب پیروزی در گرو اتحاد و یکپارچگی آنها شکل میگیرد.
پایان
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
https://t.me/ShorayEnghlabyMahalay
ShoraieMahalatK@gmail.com
گزارش میدانی از پرسنل خدماتی بیمارستانهای شهرستان مریوان.
✍️جمشید م
هدف نظام سرمایهداری کسب سود بیشتر و بیشتر و به غایت رساندن استخراج ارزش اضافی، به بهای جان کندن کارگران در کارخانه یا مراکز خدماتی است. در این میان جمهوری اسلامی یکی از آن نوچههای سیستم سرمایهداری است که به وسیلهی استثمار کردن و مکیدن خون کارگران و نیروهای خدماتی بیش از پیش دین خود را به نظام سرمایهداری ادا کرده و با ستاندن شیرهی جان نیروهای کار، بقای خود را تضمین میکند.
داستان از آنجا آغاز میشود که به دنبال فراخوان و آگهی برای استخدام در یک شرکت و محیط کاری با خوشحالی مفرط، با هزاران تبصره و اما و اگر ( نداشتن حق اعتراض، گرفتن وثیقه و ضمانتنامه، اضافه کاری، آماده شدن برای هر کاری در شرایط و موقع خاص و....) بر سر کار میروی، با این حال در وهلهی اول و در شرایط وخیم بیکاری خوب و ایده آل بنظر میرسد. اما میبینی بعد از چند سالی با وضعیت روحی نامناسب، تحلیل بدنی و همراه با درد و افت شدید جسمی مواجه میشوی، در نهایت از خود بیگانگی به سراغتان می آید. «بیمارستان بوعلی شهرستان مریوان» از جمله محیطهای کاری و مکانهایی است که دارای مشخصات فوق است.
▪︎ شرح مختصری از وضع بیمارستان و نیروی خدماتی:
بیمارستان بوعلی به لحاظ زیر بنا، دارای ساختمانی پنج طبقه و بخشهایی متعددی از جمله؛ بخش اداری، اورژانس، درمانگاه، دیالیز، اتاق عمل و بخشهای دیگری است که در هر بیمارستانی وجود دارد. در این بیمارستان بیشتر از ده بخش و با کمتر از سی ( ۳۰) نیروی خدماتی کار میکنند. قاعدتا هر کدام از این بخشها باید دارای سه خدمه باشد تا به صورت شیفتی و جايگزيني در مدت ۲۴ ساعت کاری و ۴۸ ساعت استراحت پوشش داده شود. این در حالی است که بدون در نظر گرفتن توان و سلامتی نیروی کار هر کدام از این افراد در هر ۲۴ ساعت شیفت کاری ( آن هم یک روز در میان) همزمان دو بخش را پوشش میدهند. در شرایط نرمال و قانونی هر بخش الزاما با یک خدمه در ۲۴ ساعت کار و ۴۸ ساعت استراحت پوشش داده میشود. همین واقعیت باعث شده نیروهای خدماتی این بیمارستان در شرایط سخت و طاقت فرسایی قرار بگیرند. کارگران شاغل به عنوان نیروی خدماتی بیمارستان بوعلی عموما افرادی مسن با شرایط اقتصادی نامناسب و دارای سابقه کاری طولانی میباشند. کارگران خدماتی بیمارستان معمولا از استثمار و شرایط سخت کاری خود آگاهند و سابقه اعتراض و اعتصاب را هم داشتهاند، ولی به علت سابقه کاری و سن زیاد، در صورت اخراج نمیتوانند در جایی دیگر استخدام شوند، به همین دلیل شرایط موجود را تحمل میکنند و رفتار و برخوردهای محافظه کارانه را دنبال میکنند.
هر کدام از این نیروهای خدماتی در طول سالهای گذشته و بر اثر فشارهای کاری هم از نظر روحی هم از لحاظ جسمی در وضعیت اسفباری قرار گرفتهاند. هر کدام بطریقی از بیماری و درد ناشی از کار زیاد، از ام اس گرفته تا کشیدگی عضلات، سردرد، خرابی پوست بدن وووو......رنج میبرند.
بین سالهای ۹۰ تا ۱۴۰۰ وخامت اوضاع به این حد نرسیده بود. اما با روی کار آمدن عده ای از جنس خود، از خانوادههای نظام و بنیاد شهیدی، چیزی به جز خوش خدمتی و حفظ پست و مقام، آن هم به قیمت استثمار و مکیدن خون شریفترین، خدمتگزارترین و بیادعاترین انسانهای که برای خدمت کردن به همنوعان خود که از هر نوع کوششی دريغ نکردهاند ، برای حفظ نظام و ارتقای جایگاه خود، وضعیت نیروهای خدماتی بیمارستان را به روز سیاه نشاندند. هر روزه وعده وعیدهای تو خالیِ میدهند: «نیروی استخدام میکنیم، درخواست نیرو دادیم، چند روز دیگر نیرویهای جدید میرسند و...). قریب به چهار سال است که وضعیت کاری آنها به همین منوال ادامه دارد. نیروهای خدماتی برای شکایت از شرایط کاری، نزد رئیس بیمارستان بوعلی و مدیریت شبکه بهداشت و درمان رفته، مشکلات و مطالبات خود را بیان کرده اند ولی آنها نخواسته و يا نتوانستهاند مشکلات را حل کنند و هر دفعه بطریقی طفره رفتهاند. در نهایت بعضی از سر ناچاری ماندهاند، بعضی به دنبال درمان و استعلاجی رفتهاند و بعضی دیگر ترک کار کردهاند.
و اما تنها گزینه ممکن در راستای فائق آمدن بر وضع موجود، جهت قبولاندن خواست و مطالباتشان بر منسب قدرت، تنها و تنها در اتحاد و همبستگی پرسنل ، کارگران و نیروهای خدماتی بیمارستان مقدور و میسر میگردد.
هرآنچه لازم است که کارگران بدانند در طول تاریخ مبارزات کارگری تنها سلاح مبارزه برای کسب پیروزی در گرو اتحاد و یکپارچگی آنها شکل میگیرد.
پایان
۲۵ بهمن ۱۴۰۲
https://t.me/ShorayEnghlabyMahalay
ShoraieMahalatK@gmail.com
Telegram
جوانان انقلابى محلات كردستان
كانالى در خدمت شوراهای انقلابى محلات در كردستان. آدرس ایمیل و تماس با آدمین کانال:
@AbidareSorkh
ShoraieMahalatK@gmail.com
@AbidareSorkh
ShoraieMahalatK@gmail.com
🔴 ابراهیم رسولپور به یک سال حبس محکوم شد
ابراهیم رسولپور، ۳۰ ساله و اهل نقده که دو هفته پیش بازداشت شده بود، توسط شعبهی ۱۰۳ دادگاه کیفری نقد به اتهام «همکاری با یکی از احزاب کرد اپوزیسیون» به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. ماموران اطلاعات سپاه ساعت ۶ صبح ۱۲ بهمن بدون ارائهی حکم قضایی و با شکستن در منزلش او را بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل کردند. او پس از انجام مراحل اولیه بازجویی به زندان نقده منتقل و حکم یک سال زندان در روز ۲۴ بهمن برای او صادر شد. طبق گزارشات او در سرش لختهی خونی دارد و همین امر نگرانی خانواده در خصوص وضعیت سلامتی وی را دوچندان کرده است.
#ابراهیم_رسولپور
#نقده
#زندانی_سیاسی
#جمهوری_سرکوب
@sarkhatism
ابراهیم رسولپور، ۳۰ ساله و اهل نقده که دو هفته پیش بازداشت شده بود، توسط شعبهی ۱۰۳ دادگاه کیفری نقد به اتهام «همکاری با یکی از احزاب کرد اپوزیسیون» به یک سال حبس تعزیری محکوم شده است. ماموران اطلاعات سپاه ساعت ۶ صبح ۱۲ بهمن بدون ارائهی حکم قضایی و با شکستن در منزلش او را بازداشت و به مکانی نامعلوم منتقل کردند. او پس از انجام مراحل اولیه بازجویی به زندان نقده منتقل و حکم یک سال زندان در روز ۲۴ بهمن برای او صادر شد. طبق گزارشات او در سرش لختهی خونی دارد و همین امر نگرانی خانواده در خصوص وضعیت سلامتی وی را دوچندان کرده است.
#ابراهیم_رسولپور
#نقده
#زندانی_سیاسی
#جمهوری_سرکوب
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 سرکوب جامعهی بهایی با شدت ادامه دارد؛
صدور حکم ٩ سال حبس برای کیوان رحیمیان و انتقال مینا کرمی و نوشین مصباح جهت تحمل حبس به زندان
کیوان رحیمیان، ۵٨ ساله، مترجم و از اعضای جامعهی بهایی که هم اکنون در زندان اوین محبوس است، توسط شعبهی ١۵ دادگاه انقلاب به اتهامات «فعالیت آموزشی و یا تبلیغی انحرافی مغایر و یا مخل به شرع مقدس اسلام» و «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور» مجموعا به ٩ سال حبس تعزیری، ۶ سال محرومیت از حقوق اجتماعی و ۵۰ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شده است. در صورت تایید این حکم مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس در خصوص وی اجرایی خواهد بود. او اواخر تیرماه سال جاری در تهران بازداشت شد و طی این مدت در اوایل آذر به منظور شرکت در مراسم درگذشت مادرش به مرخصی کوتاه مدت اعزام و دوباره به زندان اوین بازگشت. او دانشآموختهی روانشناسی و از اساتید دانشگاه غیررسمی بهاییان است و پیش از این نیز سابقهی بازداشت و تحمل حبس (از ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۶) را داشته است.
از سوی دیگر مینا کرمی، ساکن شیراز و از اعضای جامعهی بهایی، ۲۴ بهمن در یکی از خیابانهای این شهر جهت اجرای حکم ۵ سال حبس بازداشت و به زندان عادلآباد این شهر منتقل شد. مینا کرمی سال گذشته توسط شعبهی اول دادگاه انقلاب شیراز به اتهام «فعالیت آموزشی و تبلیغی انحرافی مغایر و یا مخل به شرع مقدس اسلام» به ۵ سال حبس تعزیری، ۱۰ سال محرومیت از حقوق اجتماعی، ۲ سال منع خروج از کشور با ابطال گذرنامه و ۵ میلیون تومان جزای نقدی محکوم شده بود و چندی بعد این حکم عینا توسط دادگاه تجدید نظر تایید شده بود.
و باز هم از سوی دیگر، نوشین مصباح، از اعضای جامعهی بهایی و ساکن مشهد، ۲۳ بهمن پس از مراجعه به اجرای احکام دادسرای مشهد بازداشت و جهت تحمل محکومیت یک سالهی خود به زندان وکیلآباد این شهر منتقل شد شد. او پیشتر توسط شعبهی اول دادگاه انقلاب مشهد به اتهامات «عضویت در گروه با هدف بر هم زدن نظم و امنیت کشور» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» مجموعا به ۳ سال و ۸ ماه حبس محکوم شده بود که در دادگاه تجدید نظر او از اتهام فعالیت تلیغی علیه نظام تبرئه شد و حکم حبسش برای اتهام عضویت در گروه به یک سال کاهش پیدا کرد.
#جامعه_بهایی
#سرکوب_بهاییان
#کیوان_رحیمیان
#مینا_کرمی
#نوشین_مصباح
#زندانی_عقیدتی
#زندان_اوین
#زندان_عادلآباد
#زندان_وکیلآباد
#جمهوری_سرکوب
@sarkhatism
صدور حکم ٩ سال حبس برای کیوان رحیمیان و انتقال مینا کرمی و نوشین مصباح جهت تحمل حبس به زندان
کیوان رحیمیان، ۵٨ ساله، مترجم و از اعضای جامعهی بهایی که هم اکنون در زندان اوین محبوس است، توسط شعبهی ١۵ دادگاه انقلاب به اتهامات «فعالیت آموزشی و یا تبلیغی انحرافی مغایر و یا مخل به شرع مقدس اسلام» و «اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور» مجموعا به ٩ سال حبس تعزیری، ۶ سال محرومیت از حقوق اجتماعی و ۵۰ میلیون تومان جریمه نقدی محکوم شده است. در صورت تایید این حکم مجازات اشد یعنی ۵ سال حبس در خصوص وی اجرایی خواهد بود. او اواخر تیرماه سال جاری در تهران بازداشت شد و طی این مدت در اوایل آذر به منظور شرکت در مراسم درگذشت مادرش به مرخصی کوتاه مدت اعزام و دوباره به زندان اوین بازگشت. او دانشآموختهی روانشناسی و از اساتید دانشگاه غیررسمی بهاییان است و پیش از این نیز سابقهی بازداشت و تحمل حبس (از ۱۳۹۱ تا ۱۳۹۶) را داشته است.
از سوی دیگر مینا کرمی، ساکن شیراز و از اعضای جامعهی بهایی، ۲۴ بهمن در یکی از خیابانهای این شهر جهت اجرای حکم ۵ سال حبس بازداشت و به زندان عادلآباد این شهر منتقل شد. مینا کرمی سال گذشته توسط شعبهی اول دادگاه انقلاب شیراز به اتهام «فعالیت آموزشی و تبلیغی انحرافی مغایر و یا مخل به شرع مقدس اسلام» به ۵ سال حبس تعزیری، ۱۰ سال محرومیت از حقوق اجتماعی، ۲ سال منع خروج از کشور با ابطال گذرنامه و ۵ میلیون تومان جزای نقدی محکوم شده بود و چندی بعد این حکم عینا توسط دادگاه تجدید نظر تایید شده بود.
و باز هم از سوی دیگر، نوشین مصباح، از اعضای جامعهی بهایی و ساکن مشهد، ۲۳ بهمن پس از مراجعه به اجرای احکام دادسرای مشهد بازداشت و جهت تحمل محکومیت یک سالهی خود به زندان وکیلآباد این شهر منتقل شد شد. او پیشتر توسط شعبهی اول دادگاه انقلاب مشهد به اتهامات «عضویت در گروه با هدف بر هم زدن نظم و امنیت کشور» و «فعالیت تبلیغی علیه نظام» مجموعا به ۳ سال و ۸ ماه حبس محکوم شده بود که در دادگاه تجدید نظر او از اتهام فعالیت تلیغی علیه نظام تبرئه شد و حکم حبسش برای اتهام عضویت در گروه به یک سال کاهش پیدا کرد.
#جامعه_بهایی
#سرکوب_بهاییان
#کیوان_رحیمیان
#مینا_کرمی
#نوشین_مصباح
#زندانی_عقیدتی
#زندان_اوین
#زندان_عادلآباد
#زندان_وکیلآباد
#جمهوری_سرکوب
@sarkhatism
🔴 محکومیت رضا زارعکار به ۵ سال یک ماه حبس در دادگاه تجدیدنظر
رضا زارعکار، اهل شهرستان ساوجبلاغ استان البرز که پیشتر به اتهامات «توهین به مقدسات اسلام» و «توهین به رهبری» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» به ۸ سال و یک ماه حبس محکوم شده بود، محکومیتش توسط شعبهی ۱۲ دادگاه تجدیدنظر استان به ۵ سال و یک ماه حبس کاهش یافت. با اعمال مادهی ۱۳۴ قانون مجازات، مجازات اشد یعنی ۳ سال و یک ماه در خصوص وی اجرایی خواهد بود. او در اواخر اسفند سال گذشته بازداشت و در فروردین امسال با قرار تامین کیفری آزاد شده بود. مصادیق اتهامات مطرح شده علیه او، نوشتن مطالبی در شبکههای اجتماعی ذکر شده است.
#رضا_زارعکار
#ساوجبلاغ
#البرز
#زندانی_سیاسی
#جمهوری_سرکوب
@sarkhatism
رضا زارعکار، اهل شهرستان ساوجبلاغ استان البرز که پیشتر به اتهامات «توهین به مقدسات اسلام» و «توهین به رهبری» و «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» به ۸ سال و یک ماه حبس محکوم شده بود، محکومیتش توسط شعبهی ۱۲ دادگاه تجدیدنظر استان به ۵ سال و یک ماه حبس کاهش یافت. با اعمال مادهی ۱۳۴ قانون مجازات، مجازات اشد یعنی ۳ سال و یک ماه در خصوص وی اجرایی خواهد بود. او در اواخر اسفند سال گذشته بازداشت و در فروردین امسال با قرار تامین کیفری آزاد شده بود. مصادیق اتهامات مطرح شده علیه او، نوشتن مطالبی در شبکههای اجتماعی ذکر شده است.
#رضا_زارعکار
#ساوجبلاغ
#البرز
#زندانی_سیاسی
#جمهوری_سرکوب
@sarkhatism
سرخط
Video
🔴 ویدئوی بالا که اخیرا در شبکههای اجتماعی منتشر شده، منتسب به روز گذشته در تهران است که زنی به دلیل حجاب توسط ماموران وحشیانه مورد ضرب و شتم قرار میگیرد و بازداشت میشود. جمهوری اسلامی ماههاست که با راههای مختلفی چون ثبت تصاویر زنان بدون حجاب، تهدیدهای پیامکی، صدور احکام و جلوگیری از ورود زنان بدون حجاب به مکانهای اداری و خدماتی، تلاش کرد که دستاوردهای قیام ژینا را بازپس بگیرد اما زنان با وجود همهی این هزینهها، همچنان به مقاومت رومزهی خود در برابر حجاب اجباری ادامه دادند. جمهوری اسلامی اکنون با گمان آرام گرفتن خیابانها، ونهای بینام و نشان گشت ارشاد خود را دوباره به تعدد در خیابانها پهن کرده است که این مقاومت را بشکند.
پیشتر دربارهی موردی مشابه نوشته بودیم «همانهایی که در آن شبهای پرشکوه «روسری سوزان» جرات آفتابی شدن در کوچه و خیابان را نداشتند، حالا دوباره قدارهکشی میکنند و در روز روشن، به معنای واقعی کلمه، آدم میدزدند. قیام ژینا اگر فقط یک درس برای ما داشت، آن درس ضرورت سازمانیابی از پایین و بسیج عمومی بود. مدتهاست که میدانیم جمهوری اسلامی یک قدم عقب نخواهد نشست، مدتهاست که میدانیم نجاتدهنده نه در گور خفته، نه آن سوی مرز نشسته. اگر برندهی مطلق این جنگ نابرابر نباشیم، تک به تک کشته خواهیم شد. فکر کردن به راهکارهای عملی مبارزه برای پوشش اختیاری در سطح محلات، در هر آنجایی که دستمان میرسد، میتواند و باید هدفی برای سازمانیابی باشد».
#حجاب_اجباری
#گشت_جلاد
#زن_زندگی_آزادی
@sarkhatism
پیشتر دربارهی موردی مشابه نوشته بودیم «همانهایی که در آن شبهای پرشکوه «روسری سوزان» جرات آفتابی شدن در کوچه و خیابان را نداشتند، حالا دوباره قدارهکشی میکنند و در روز روشن، به معنای واقعی کلمه، آدم میدزدند. قیام ژینا اگر فقط یک درس برای ما داشت، آن درس ضرورت سازمانیابی از پایین و بسیج عمومی بود. مدتهاست که میدانیم جمهوری اسلامی یک قدم عقب نخواهد نشست، مدتهاست که میدانیم نجاتدهنده نه در گور خفته، نه آن سوی مرز نشسته. اگر برندهی مطلق این جنگ نابرابر نباشیم، تک به تک کشته خواهیم شد. فکر کردن به راهکارهای عملی مبارزه برای پوشش اختیاری در سطح محلات، در هر آنجایی که دستمان میرسد، میتواند و باید هدفی برای سازمانیابی باشد».
#حجاب_اجباری
#گشت_جلاد
#زن_زندگی_آزادی
@sarkhatism