شب امتحان اخلاقه و نشستم اورولوژی میخونم و به این فکر میکنم که این مغز دیگه واسه من مغز نمیشه.
Forwarded from دنیاے مه آلود | Misty World (Hαmidreza_m)
- غمگسار . [غ َ گ ُ]
غم زُدای و چیزی که دورکنندهی غم باشد. آنچه اندوه ببرد. آنچه غم را دور کند...
"از این آدمها باشیم. . ."
غم زُدای و چیزی که دورکنندهی غم باشد. آنچه اندوه ببرد. آنچه غم را دور کند...
"از این آدمها باشیم. . ."
آفرین که میشینی سر تخت تا دیرت بشه بعد استرس میکشی و تهش هم زودتر میرسی به قرار. آفرین.
اون روابطی که میری با کلی سختی احساست رو بگی و سعی میکنی آرامشت رو حفظ کنی و منطقی صحبت کنی و بیان کنی که از فلان حرکت ناراحت شدی، بعد میگن عه؟؟ من ناراحت ترم، خیلی طنزن.
خیلی بده که چون میدونیم یکی با این که ازمون ناراحت بشه ولمون نمیکنه، ناراحتش بکنیم.
خیلی بده که وقتی خیالمون از یکی راحته دیگه مراقبش نباشیم.
خیلی بده که وقتی خیالمون از یکی راحته دیگه مراقبش نباشیم.
اگر در جمعی در نبودت کسی به خودش اجازه داد پشت سرت حرف بزنه و کسی بلند نشد به دفاع، همون بهتر که به نبودنت در اون جمع ادامه بدی.
دیگه آیم دان. هرکی میخواد به خودش بگیره و بهش بربخوره بره بگیره و بخوره. خسته شدم اینقدر حسن نیتمو ثابت کردم و تا سرمو برگردوندم انداختنش دور.