Stuff
1.63K subscribers
1.62K photos
57 videos
6 files
373 links
ارتباط: @sameRia_bot
Download Telegram
“نمی‌دونم، تو چطوری می‌تونی دلت واسه آدما تنگ نشه؟”
#conversations
-توی شلوغی‌ها، چشمات دنبال کی می‌گردن؟
-ساعت

#conversations
من هنوزم زندگی رو فریاد می‌زنم.
It’s not the time to give up on me, okay?

[Grey’s Anatomy]
ولی آقای خدا، ما واسه دیدن این‌همه مرگ توی یه هفته زیادی جوون و کم بودیم.
آقای خدا، شاید واقعا وجود نداری، چون که خدای کَر به چه درد می‌خوره؟
از زندگی و متعلقاتش خشمگینم.
از زندگی و متعلقاتش غمگینم.
امروز که از خواب بیدار شدم، برای چند دقیقه یادم نبود کجام، یادم نبود کی هستم، یادم نبود اکسترن عفونی ام، یادم نبود این چند روز چقدر اتفاق‌های بد افتاده. هیچی یادم نبود و کاش همونقدر خوشبخت می‌مردم. کاش یادم نمیومد چقدر زندگی سیاه و مفرطه.
آدم‌هاتو پیدا می‌کنی، و بعد از دستشون میدی؛ تو می‌مونی و دلتنگی، دلتنگی، دلتنگی.
شدم مثل اون گربهٔ ته بن‌بستمون که پاش شکسته بود و پشت ماشین همسایه گیر کرده بود. تا صبح که همسایه بیاد ماشینشو جابه‌جا بکنه، ناله کرد و کسی هم نمی‌دونست که کجاست و چشه.
کاش میشد از آدم‌هایی که توی پیک‌های افسردگیم، هم‌نشینم هستند و تاریکی‌هامو بیشتر می‌بینن معذرت خواهی بکنم. کاش میشد بهشون بگم که این همهٔ من نیست.
شماها هم اگر توی دوستی یا کسی این علایم رو میبینید، سعی کنید با حرف یا رفتار، مستقیم یا غیرمستقیم این احساس امنیت رو بهش بدین که حالش هرچی که هست، دوستش دارین و ازش ناراحت نیستین.
آدم افسرده همینجوری شم اعتماد به نفس نداره، خودش مدام خودش رو سرزنش می‌کنه بابت کارهایی که نمیتونه بکنه، و هیچوقت هم انرژی نداره.
اگر بار برنمیداریم، بار نشیم رو دوشش.
خلاصه که اگر واقعا ظرف این که “بخش” افسرده ی عزیزتون رو بپذیرید رو دارید، اگر میتونید این رو به عنوان بخشی از اون ها بپذیرید و تصویر افسردگیشون رو جایگزین تصویر کل اون ها نکنید، براشون این کارو انجام بدید که از هزارتا سفر و هدیه و همنشینی ارزشمندتره.
و بدونید که اون آدم الردی از دیر جواب دادن به پیامتون، از کنسل کردن قرارهاتون، از نه گفتن به پلن سفرها و مهمونی‌ها احساس فوق العاده بدی داره. بدونید که در جنگه بین تمایلش برای تجربه و خاطره ساختن و رفتن زیر پتو و هیچ کاری نکردن.
نمیدونم کجا بود می‌گفت افسردگی یه جنگه بین مغزی که میخواد بمیره و بدنی که میخواد زنده بمونه. همینه.
این آدم همیشه در جنگه و فرقی نمیکنه کدوم طرف ببره، تهش از خودش راضی نیست چون یه طرف از درونش رو راضی نکرده.
امیدوارم منظورم رو اشتباه برداشت نکنید. شما وظیفه ندارید تکیه‌گاه و سنگ صبور تمام آدم‌های اطرافتون که از افسردگی در رنج هستند باشید. اگر هم در رنج افسردگی هستید، نمی‌تونید انتظار داشته باشید که همه شما رو شبیه اون آدم‌های نزدیک و اصلی زندگیتون بپذیرن. فقط میگم که اگر کسی هست که اونقدر براتون عزیزه، یا براش عزیزید که این فهم رو براتون خرج بکنه، در نظر بگیریدش.
یه جای گری‌ز آناتومی یه کشتی‌ای تصادف می‌کنه، همهٔ کادر میرن امداد؛ مردیت گری اتفاقی میفته توی آب و چون حالش خوب نبوده، تقلایی برای بیرون اومدن نمی‌کنه، یه جورایی خودکشی می‌کنه. یکی از افراد اونجا وقتی می‌بینه مردیت نیست هی پرس و جو می‌کنه تا می‌فهمه که مردیت افتاده توی آب و میره نجاتش میده.

این روزها حس می‌کنم اگر بیفتم توی آب کسی نمیفهمه من نیستم و توی آب می‌مونم.
اوضاع یه طوری بده که دیگه کربلا هم خارجه.
چقدر با کیفیت بودی!