🔴ما قُصُد لم یَقع-ما وَقع لم یُقصد - آنچه میخواستیم نشد، آنچه نمی خواستیم شد | یادداشتی از #علی_صابری_تولایی حقوقدان و استاد دانشگاه
1️⃣ کوهرنگ، کارگر مغموم تونل به دوربین : «یهو تونل ریزش کرد. بچهها رفتند زیر آوار. نه کسی بید. نه امدادی بید. نه مسئولی بید. ای خونه ببین!(با هقهق خون روی پیراهنش را نشان میدهد). ای خون بچههاییه که اینجا کار کردن. هم فامیلمون بودن هم غریبه بودن. جونشونو از دست دادن. روی دستای من. کسی اینجا رسیدگی نمیکنه. خدا شاهده اینام انسانن. حق دارن. حق زندگی دارن (سبابه را رو به آسمان میگیرد و این جملات را میگوید)».
2️⃣ 🎥 اراک، یک قهرمان با صدای خشدار رو به نیروی انتظامی فریاد میزند: «اینا یه مشت کارگرن که خدا شاهده پول نون امرو بعد از ظهرو ندارن. اگه لاتی برو مواد مخدر تو شهرو جمع کن. برو باغ خلج! برو [محله] فوتبال!. یه مشت کارگر گشنه، چند ماهه سرگردونن. چند ساله فقط بازیچهی یه شخصی شدن به نام عطاریان. چرا استاندار هیچ صداش در نمیاد؟. آقای استاندار خیانت کردی به مردم. خدا شاهده به جان تک دخترم. به بچه تو راهم. خدا شاهده از باتومتون نمیترسم. یعنی اگه برم تو اوین از این زندگی کثافتم بهتره. از اینکه همیشه جلو زن و بچه م کوچیک بشم خیلی بهتره. حرف از یاد آدم نمیره ولی این باتومه درست میشه. متاسفم برات عزیز من. تو نیروی انتظامی که باتومتو برا من نگه داشتی. آقای عطاریان یه نفره. اگه لاتید برید اونو بردارید بیارید. برای ما نمیخواد شاخ و شونه بکشید. عطاریان یه نفره اما گردن کلفته، مفت خوره».
🎥 t.me/maktubmed/3076
3️⃣ دوباره اراک، جمعیت زیر یک پل و رو به یگان ویژه ناجا میخوانند: «زیر بار ستم نمیکنیم زندگی/میکنیم جان فدا در ره آزادگی». سرودِ آشنایی است. بله! آوازِ انقلابیون در محرم 57 که بارها در دهه فجر از تلویزیون دیده و شنیدهایم با یک تفاوت تلخ و تکاندهنده؛ خوانندگان 96 به جای «تا که برهم زنیم رسم و ره بردگی/این پیام رهبر دین ماست...امام خمینی/امام خمینی» این را میخوانند: «وای از این وضع/ وای از این وضع/هپکو هپکو».
4️⃣ اینجا نه والاستریت است و نه محل برگزاری اجلاس جی8. اینجا مهدِ انقلابِ پابرهنگان است که به دست سرمایهداری، آرام و مؤدبانه، با هزاران ترفندِ ظاهرالصلاح و تزویرِ پیچیده در مجلدات شومیزی و به مدد صدها دکتر و استاد و علامه و آیتالله و کوفتنامههای ورق گلاسهی لیبرال-ناسیونال سرقت میشود. صاحبان سرمایه، به هزار کلکِ نجیب و خوش خط و خال، مهمترین رکنِ ساختار(قانون و قوه قهریه و قضائیه) را تصاحب و تمشیت میکنند و صاحبان انقلاب، مأیوس از تمام نهادهای انقلابی به خیابان پناه میآورند و رو به باتومی میایستند که جانبِ عطاریانها را میگیرد.
🔸رئیسجمهور در سازمان ملل به تدوین اعلاناتِ حقوق شهروندی مینازد و نازدانههای آیفون به دست، برای حقِ استادیوم رفتن دافهای خردهبورژوا هشتگ میزنند و کارگر کوهرنگی با سبابهی رو به آسمان برای اثبات "انسان" بودن خود تلاش میکند...
5️⃣ اینجا ایران اسلامی است، دادگاه و وکیل و قانون و سربازان عدالت و ضابط قضائی در خدمت عطاریانها هستند و صاحبان انقلاب (پابرهنگانی که قرار بود بدون لکنت فریاد بزنند) برای تظلّم راهی جز کف خیابان و باتوم و اشک آور ندارند. کارگر ایرانی به مدد بندِ کذا از تبصره کذا از ماده کذا از قانونِ کذاتر از کذا، از حداقل حق دادخواهی و مراجعه به دستگاه قضا محروم شده است(حقی که این روزها برای تولهسگ و تولهخرس هم به رسمیت شناخته میشود).
🔹نظام قضائی او را به ملغمهای به نام "هیئات تشخیص اداره کار" پاس میدهد؛ جایی که گفته میشود متشکل از نماینده دولتِ بیطرف، نماینده کارفرما و نماینده کارگران است، اما هه! کدام دولت بیطرف؟ کدام نماینده کارگر؟. کتابِ رئیس دولت را بخوان و ببین با چه صراحتی اتحادیه کارگری را مزاحم میبیند. قانونِ کذاتر از کذا را با دقت بخوان و ببین ترکیبِ شورای اسلامی کار(مثلا نماینده کارگران) را طوری بازی میدهد که فقط کارکنانِ و کارگرانِ سر به راه و نورچشمی کارفرما در آن کرسی داشته باشند. سهجانبهگرایی؟ هه! بگو یکجانبهگرایی.
🔸کارگر ایرانی برای شکایت از کارفرما باید در محکمهی خود کارفرما طرح دعوی کند. در فیلم الیا کازان، زاپاتا به رئیس جمهوری که او را به محکمه ارجاع داده میگوید: «چه دادگاهی؟ تا حالا شده دادگاه به نفع دهقان رای بده؟». کارگر ایرانی محروم از همین "چه دادگاهی" و شرمنده از "تنها دختر و بچهی توی راهش" به خیابان میآید و قانون، لاتِ حامی و حافظِ "نظم" عطاریانها، با باتوم و اشک آور از او استقبال می کند.
@Szibakalam
@edalat_ghazaei
1️⃣ کوهرنگ، کارگر مغموم تونل به دوربین : «یهو تونل ریزش کرد. بچهها رفتند زیر آوار. نه کسی بید. نه امدادی بید. نه مسئولی بید. ای خونه ببین!(با هقهق خون روی پیراهنش را نشان میدهد). ای خون بچههاییه که اینجا کار کردن. هم فامیلمون بودن هم غریبه بودن. جونشونو از دست دادن. روی دستای من. کسی اینجا رسیدگی نمیکنه. خدا شاهده اینام انسانن. حق دارن. حق زندگی دارن (سبابه را رو به آسمان میگیرد و این جملات را میگوید)».
2️⃣ 🎥 اراک، یک قهرمان با صدای خشدار رو به نیروی انتظامی فریاد میزند: «اینا یه مشت کارگرن که خدا شاهده پول نون امرو بعد از ظهرو ندارن. اگه لاتی برو مواد مخدر تو شهرو جمع کن. برو باغ خلج! برو [محله] فوتبال!. یه مشت کارگر گشنه، چند ماهه سرگردونن. چند ساله فقط بازیچهی یه شخصی شدن به نام عطاریان. چرا استاندار هیچ صداش در نمیاد؟. آقای استاندار خیانت کردی به مردم. خدا شاهده به جان تک دخترم. به بچه تو راهم. خدا شاهده از باتومتون نمیترسم. یعنی اگه برم تو اوین از این زندگی کثافتم بهتره. از اینکه همیشه جلو زن و بچه م کوچیک بشم خیلی بهتره. حرف از یاد آدم نمیره ولی این باتومه درست میشه. متاسفم برات عزیز من. تو نیروی انتظامی که باتومتو برا من نگه داشتی. آقای عطاریان یه نفره. اگه لاتید برید اونو بردارید بیارید. برای ما نمیخواد شاخ و شونه بکشید. عطاریان یه نفره اما گردن کلفته، مفت خوره».
🎥 t.me/maktubmed/3076
3️⃣ دوباره اراک، جمعیت زیر یک پل و رو به یگان ویژه ناجا میخوانند: «زیر بار ستم نمیکنیم زندگی/میکنیم جان فدا در ره آزادگی». سرودِ آشنایی است. بله! آوازِ انقلابیون در محرم 57 که بارها در دهه فجر از تلویزیون دیده و شنیدهایم با یک تفاوت تلخ و تکاندهنده؛ خوانندگان 96 به جای «تا که برهم زنیم رسم و ره بردگی/این پیام رهبر دین ماست...امام خمینی/امام خمینی» این را میخوانند: «وای از این وضع/ وای از این وضع/هپکو هپکو».
4️⃣ اینجا نه والاستریت است و نه محل برگزاری اجلاس جی8. اینجا مهدِ انقلابِ پابرهنگان است که به دست سرمایهداری، آرام و مؤدبانه، با هزاران ترفندِ ظاهرالصلاح و تزویرِ پیچیده در مجلدات شومیزی و به مدد صدها دکتر و استاد و علامه و آیتالله و کوفتنامههای ورق گلاسهی لیبرال-ناسیونال سرقت میشود. صاحبان سرمایه، به هزار کلکِ نجیب و خوش خط و خال، مهمترین رکنِ ساختار(قانون و قوه قهریه و قضائیه) را تصاحب و تمشیت میکنند و صاحبان انقلاب، مأیوس از تمام نهادهای انقلابی به خیابان پناه میآورند و رو به باتومی میایستند که جانبِ عطاریانها را میگیرد.
🔸رئیسجمهور در سازمان ملل به تدوین اعلاناتِ حقوق شهروندی مینازد و نازدانههای آیفون به دست، برای حقِ استادیوم رفتن دافهای خردهبورژوا هشتگ میزنند و کارگر کوهرنگی با سبابهی رو به آسمان برای اثبات "انسان" بودن خود تلاش میکند...
5️⃣ اینجا ایران اسلامی است، دادگاه و وکیل و قانون و سربازان عدالت و ضابط قضائی در خدمت عطاریانها هستند و صاحبان انقلاب (پابرهنگانی که قرار بود بدون لکنت فریاد بزنند) برای تظلّم راهی جز کف خیابان و باتوم و اشک آور ندارند. کارگر ایرانی به مدد بندِ کذا از تبصره کذا از ماده کذا از قانونِ کذاتر از کذا، از حداقل حق دادخواهی و مراجعه به دستگاه قضا محروم شده است(حقی که این روزها برای تولهسگ و تولهخرس هم به رسمیت شناخته میشود).
🔹نظام قضائی او را به ملغمهای به نام "هیئات تشخیص اداره کار" پاس میدهد؛ جایی که گفته میشود متشکل از نماینده دولتِ بیطرف، نماینده کارفرما و نماینده کارگران است، اما هه! کدام دولت بیطرف؟ کدام نماینده کارگر؟. کتابِ رئیس دولت را بخوان و ببین با چه صراحتی اتحادیه کارگری را مزاحم میبیند. قانونِ کذاتر از کذا را با دقت بخوان و ببین ترکیبِ شورای اسلامی کار(مثلا نماینده کارگران) را طوری بازی میدهد که فقط کارکنانِ و کارگرانِ سر به راه و نورچشمی کارفرما در آن کرسی داشته باشند. سهجانبهگرایی؟ هه! بگو یکجانبهگرایی.
🔸کارگر ایرانی برای شکایت از کارفرما باید در محکمهی خود کارفرما طرح دعوی کند. در فیلم الیا کازان، زاپاتا به رئیس جمهوری که او را به محکمه ارجاع داده میگوید: «چه دادگاهی؟ تا حالا شده دادگاه به نفع دهقان رای بده؟». کارگر ایرانی محروم از همین "چه دادگاهی" و شرمنده از "تنها دختر و بچهی توی راهش" به خیابان میآید و قانون، لاتِ حامی و حافظِ "نظم" عطاریانها، با باتوم و اشک آور از او استقبال می کند.
@Szibakalam
@edalat_ghazaei
✍ #علی_صابری_تولایی
⭕️ از طرف دانشگاه الزهرا(س) برای مناظرهای درباره «قانونمندی» دعوت شده بودم. اول با تردید پذیرفتم اما وجدانم درگیر بود و پیام دادم «با توجه به وقایع مربوط به #ده_ونک و تردیدی که در حقانیت ادعای دانشگاه دارم از شرکت در این نشست معذورم».
⭕️ در پاسخ به اصرار رابط دانشگاه گفتم به جای این نشست حاضرم در مناظره یا نشست دیگری برای بررسی ابعاد حقوقی موضوع (با حضور نماینده حقوقی دانشگاه یا قاضی پرونده و نماینده ساکنان) شرکت کنم. ابهامات مطرح و پاسخ داده شود. چه بسا قانع شدیم و رفتیم پیِ کارمان.
⭕️ اولاً پذیرفتند اما بلافاصله خبر لغو رسید [مجمع باهمستان هم نوشته برای برگزاری چنین نشستی هماهنگی کردند و دانشگاه لغو کرده].
⭕️ ظاهراً خود دانشگاه هفته قبل یک نشست یکجانبه و بدون حضور منتقدین و ساکنان برگزار کرده و تمام. خب چرا؟.
⭕️ اگر حسابتان پاک و قاضی پرونده از رأیش مطمئن است مثل بسیاری از جلسات نقد رأی حاضر شوید و دفاع کنید. وقتی از برگزاری یک نشست چندجانبه ساده پرهیز میکنید یعنی...
🆔 @Saeidzibakalam
⭕️ از طرف دانشگاه الزهرا(س) برای مناظرهای درباره «قانونمندی» دعوت شده بودم. اول با تردید پذیرفتم اما وجدانم درگیر بود و پیام دادم «با توجه به وقایع مربوط به #ده_ونک و تردیدی که در حقانیت ادعای دانشگاه دارم از شرکت در این نشست معذورم».
⭕️ در پاسخ به اصرار رابط دانشگاه گفتم به جای این نشست حاضرم در مناظره یا نشست دیگری برای بررسی ابعاد حقوقی موضوع (با حضور نماینده حقوقی دانشگاه یا قاضی پرونده و نماینده ساکنان) شرکت کنم. ابهامات مطرح و پاسخ داده شود. چه بسا قانع شدیم و رفتیم پیِ کارمان.
⭕️ اولاً پذیرفتند اما بلافاصله خبر لغو رسید [مجمع باهمستان هم نوشته برای برگزاری چنین نشستی هماهنگی کردند و دانشگاه لغو کرده].
⭕️ ظاهراً خود دانشگاه هفته قبل یک نشست یکجانبه و بدون حضور منتقدین و ساکنان برگزار کرده و تمام. خب چرا؟.
⭕️ اگر حسابتان پاک و قاضی پرونده از رأیش مطمئن است مثل بسیاری از جلسات نقد رأی حاضر شوید و دفاع کنید. وقتی از برگزاری یک نشست چندجانبه ساده پرهیز میکنید یعنی...
🆔 @Saeidzibakalam