🔷️👊نافرمانی مدنی ایرانیان👊🔷️
1.61K subscribers
28.2K photos
15.2K videos
416 files
30K links
#توسعه_و_مدنیت_ایرانیان
تارنما:
www.nafarmani.net
یوتیوب:
https://www.youtube.com/snidc1
تلگرام:
@SNIDC
اینستاگرام:
https://instagram.com/snidc1و snidc2 و idacm1و idacm2
#نافرمانی_مدنی_ایرانیان
سخنگوی جنبش توسعه و مدنیت ایران :
@snidciranian
Download Telegram
Forwarded from Attach Master
🔥 داستان به یاد ماندنی #ستارخان که خاک می‌خوریم، اما خاک نمی‌دهیم!

روزی که ستارخان اشک ریخت!
خاک می‌خوریم، اما خاک نمی‌دهیم!
ستارخان، سردار ملی ایران در یادداشتی نگاشته است:
«من هیچگاه گریه نمی‌کنم؛ چون اگر اشک می‌ریختم مقاومت آذربایجان شکست می‌خورد و اگر آذربایجان شکست می‌خورد، ایران، ‌زمین می‌خورد… اما در (قیام) مشروطه، دو بار، آنهم در یک روز گریه کردم.
حدود ۹ماه پیش بود که زیر فشار بودیم. بدون غذا، بدون لباس! از قرارگاه بیرون آمدم. چشمم به زنی افتاد با کودکی در بغل. دیدم بچه از آغوش مادر پایین آمد و چهار دست و پا به طرف بوته‌ی علف رفت. آنگاه علف را از ریشه در آورد و از شدت گرسنگی، شروع کرد به خوردن خاک ریشه‌ها.
با خودم گفتم الآن مادر کودک به من ناسزا می‌گوید که «لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخت!»
اما مادر کودک به سمت بچه‌ رفت، او را بغل کرد و گفت: «عیبی نداره فرزندم؛ خاک می‌خوریم، اما خاک نمی‌دهیم!».
آنجا بود که اشکم درآمد!».
از خاطرات ستارخان سردار ملی
بیشتربخوانید
ستار خان سومین پسر حاج حسن قره‌داغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستای بیشک ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلی‌شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه‌خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان -سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلی‌شاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکی‌اش برمی‌گشت .

https://telegram.me/SNIDC
⭕️ستارخان سیاستمدار ایرانی و ملقب به سردار ملی
ستارخان با نام اصلی
#ستارخان قراچه داغي
از سرداران ترک زبان ایرانی
جنبش مشروطه ایران ملقب به سردار ملی است وی در برابر نیروهای دولتی
ضد مشروطه در تبریز ایستاد.

👉 @SNIDC
Forwarded from Attach Master
🔥 داستان به یاد ماندنی #ستارخان که خاک می‌خوریم، اما خاک نمی‌دهیم!

روزی که ستارخان اشک ریخت!
خاک می‌خوریم، اما خاک نمی‌دهیم!
ستارخان، سردار ملی ایران در یادداشتی نگاشته است:
«من هیچگاه گریه نمی‌کنم؛ چون اگر اشک می‌ریختم مقاومت آذربایجان شکست می‌خورد و اگر آذربایجان شکست می‌خورد، ایران، ‌زمین می‌خورد… اما در (قیام) مشروطه، دو بار، آنهم در یک روز گریه کردم.
حدود ۹ماه پیش بود که زیر فشار بودیم. بدون غذا، بدون لباس! از قرارگاه بیرون آمدم. چشمم به زنی افتاد با کودکی در بغل. دیدم بچه از آغوش مادر پایین آمد و چهار دست و پا به طرف بوته‌ی علف رفت. آنگاه علف را از ریشه در آورد و از شدت گرسنگی، شروع کرد به خوردن خاک ریشه‌ها.
با خودم گفتم الآن مادر کودک به من ناسزا می‌گوید که «لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخت!»
اما مادر کودک به سمت بچه‌ رفت، او را بغل کرد و گفت: «عیبی نداره فرزندم؛ خاک می‌خوریم، اما خاک نمی‌دهیم!».
آنجا بود که اشکم درآمد!».
از خاطرات ستارخان سردار ملی
بیشتربخوانید
ستار خان سومین پسر حاج حسن قره‌داغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستای بیشک ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلی‌شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه‌خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان -سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلی‌شاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکی‌اش برمی‌گشت .

https://telegram.me/SNIDC
Forwarded from Attach Master
🔥 داستان به یاد ماندنی #ستارخان که خاک می‌خوریم، اما خاک نمی‌دهیم!

روزی که ستارخان اشک ریخت!
خاک می‌خوریم، اما خاک نمی‌دهیم!
ستارخان، سردار ملی ایران در یادداشتی نگاشته است:
«من هیچگاه گریه نمی‌کنم؛ چون اگر اشک می‌ریختم مقاومت آذربایجان شکست می‌خورد و اگر آذربایجان شکست می‌خورد، ایران، ‌زمین می‌خورد… اما در (قیام) مشروطه، دو بار، آنهم در یک روز گریه کردم.
حدود ۹ماه پیش بود که زیر فشار بودیم. بدون غذا، بدون لباس! از قرارگاه بیرون آمدم. چشمم به زنی افتاد با کودکی در بغل. دیدم بچه از آغوش مادر پایین آمد و چهار دست و پا به طرف بوته‌ی علف رفت. آنگاه علف را از ریشه در آورد و از شدت گرسنگی، شروع کرد به خوردن خاک ریشه‌ها.
با خودم گفتم الآن مادر کودک به من ناسزا می‌گوید که «لعنت به ستارخان که ما را به این روز انداخت!»
اما مادر کودک به سمت بچه‌ رفت، او را بغل کرد و گفت: «عیبی نداره فرزندم؛ خاک می‌خوریم، اما خاک نمی‌دهیم!».
آنجا بود که اشکم درآمد!».
از خاطرات ستارخان سردار ملی
بیشتربخوانید
ستار خان سومین پسر حاج حسن قره‌داغی در ۲۸ مهر ۱۲۴۵ خورشیدی (۲۰ اکتبر ۱۸۶۶ میلادی) در روستای بیشک ورزقان در آذربایجان به دنیا آمد. وی در مقابل قشون عظیم محمدعلی‌شاه پس از به توپ بستن مجلس شورای ملی و تعطیلی آن که برای طرد و دستگیر کردن مشروطه‌خواهان تبریز به آذربایجان گسیل شده بود، ایستادگی کرد و بنای مقاومت گذارد. ستارخان مردم را بر ضد اردوی دولتی فراخواند و خود رهبری آن را بر عهده گرفت و به همراه سایر مجاهدان و باقرخان -سالار ملی- مدت یک سال در برابر قوای دولتی ایستادگی کرد و نگذاشت تبریز به دست طرفداران محمدعلی‌شاه بیفتد. اختلاف او با شاهان قاجار و اعتراض به ظلم و ستم آنان، به زمان کودکی‌اش برمی‌گشت .
https://telegram.me/SNIDC
دشمنان ما
تنها زمانی میتوانند
بر ما پیروز شوند ڪه خود
ما دشمن همدیگر شویم...

#ستارخان