Forwarded from اتچ بات
🔴 ترکستان و دو نظر در مورد چگونگی شکل گیری زبان ترکی حدود ۱۵۰۰ الی ۱۸۰۰ سال قبل
قسمت اول 👇
تُرکِستان به معنی سرزمین ترکان، لفظی فارسی است که هیچگاه به یک منطقه واحد اطلاق نشدهاست. این نام اولین بار توسط جغرافیدانان فارسیزبان برای اشاره به منطقه زندگی تُرکها در آسیای میانه استفاده شدهاست.
پس از تضعیف ایران در پی شکستهای پیاپی از امپراتوری روسیه در سال ۱۸۶۰ روسیه برای تحت تسلط درآوردن کل آسیای میانه از نفوذ ایران و رفتن به سمت جنوب اقدام به تصرف شهر ترکستان (واقع در قزاقستان امروزی) نمود و به اشتباه نام این شهر را برای کل منطقه جدیدی که تحت تصرف درآورده بود گذاشت.
ترکستان امروزه منطقهای از آسیای میانه است که شامل ایالت خودمختار سینکیانگ چین، قرقیزستان، ازبکستان، قزاقستان، ترکمنستان و شمال افغانستان فعلی میشود.
این منطقه سرزمین اصلی ایلهای ترک است که از آنجا به طرف غرب تا منطقه بالکان در اروپا، ایران در جنوب و شمال دریای خزر مهاجرت کردهاند.
این نام اصولاً به سرزمینی اطلاق میشده که مسکن اصلی قوم ترک در آنجا بوده و تقریباً ایالت سین کیانک یا ترکستان چین کنونی است، ولی بر اثر مهاجرت مستمر این قوم بطرف شرق و غرب، رفته رفته قسمت اعظم آسیای مرکزی نام ترکستان بخود گرفت، چنانکه دامنههای جبال تیانشان و درههای علیای جیحون و سیحون یعنی حوضه دریاچههای بالخاش و قره گول و ایسی گول و دره وانهار ایلی و چوو قزلسو که در عهد باستان توران میگفتند، بتدریج ترکستان نامیده شده و هماکنون ترکستان غربی نام دارد.
ایالت خودمختار سینکیانگ در چین، ترکستان شرقی نیز نامیده میشود.
💥نحوه شکل گیری زبان آلتائیک ترکی در توران، با مردمان ایرانی الاصل، و ترکیب زبان مغولی با زبانهای ایرانی
•همانطور که در شاهنامه اشاره شده، منطقه ای که به آن توران اطلاق میشود در آسیای میانه جزو سرزمینهای تحت حاکمیت فریدون پادشاه ایران بوده، و هنگام تقسیم به فرزندش تورج واگذار میشود؛ و در پی اختلاف حاصل از حسادت که بین پسران او بروز مییابد، تورج با همدستی سلم حاکم سرزمینهای غربی(اروپای کنونی)، ایرج را که مناطق مرکزی حاکمیت فریدون(پایتخت) از سند و تا دجله از جمله مازندران و گرگان و قفقاز و آتورپاتگان و آناتولی و بین النهرین و مناطق جنوبی تا سیستان و بلوچستان و خلیج فارس به او سپرده شده بود را به قتل رسانده، و از آن زمان اختلاف بین این سه سرزمین ایجاد می شود.
در ادامه مناطق تحت حاکمیت ایرج، طبق تعالیم زرتشت به شهرنشینی و یکجانشینی روی می آورند، و برخلاف آن، مردمان مناطق توران به روال سابق به کوچروی ادامه، و همچنین به عبادت خدایان سابق و ادیان باستانی خود که طبق تعالیم زرتشت به دیوان معروف شده بودند، ادامه داده، و از این حیث ایرانیان مردم توران را دیوپرستان نامیده، و در ادامه توران تحت فشار و حمله ایرانیان قرار میگیرند تا آن مردم کوچرو را که به سرزمینهای ایرانی تعدی می کردند را از مرزهای خود دور کنند.
ساکنان توران که به زبان "تخاری و احیانا سغدی" از جمله زبانهای ایرانی صحبت می کردند، بعدا توسط مغولهای ساکن شمال چین در شرق توران که آنها هم کوچرو بودند، قرار گرفته و بتدریج بخاطر قرابت سبک زندگی کوچرویی، گویش مغولی وارد زبانهای ایرانی تورانیان شده و بمرور زبان جدیدی از ترکیب این دو زبان شکل میگیرد که به آن "تورچ، تُرچ" یا " تورک، تُرک" از زبانهای آلتائیک اطلاق می شود. به این شکل در حدود ۱۵۰۰ الی ۱۸۰۰ سال قبل زبان تخاری و سغدی مردمان ایرانی الاصل توران در ترکیب با زبان مغولی، به "ترکی" تبدیل می شود، و اقوام مختلف با گویشهای متفاوتی از این زبان شکل گرفته و با مهاجرت و جنگ و تهاجم در سرزمین های شرقی و غربی همجوار با توران در آسیای میانه کنونی گسترش می یابند. به همین دلیل است که عمده داستانها و ادبیات ترکی عمدتا بر زندگی ایلاتی و عشایری و کوچروی تاکید کرده و زمینه قصه های ترکی و حماسه های آن در بستر زیست کوچروی توصیف می شوند و بندرت داستانهایی از زیست مدنی و شهرنشینی در آنها دیده می شود، چرا که این مردمان به آن شکل از زیست و زندگی علاقه شدید داشته، و همواره سعی دارند آن گونه از الگوی زیست را با شیوه زیست و پوشش و زبان و اسامی مبتنی بر اسم حیوانات و نمادهای شمنی و توتم پرستی بعنوان فرهنگ باستانی حفظ کنند.
در واقع ریشه آنچه ترکها بعنوان هویت خود یاد می کنند، همان "زندگی کوچروی" در مقابل "زندکی شهرنشینی" و تلاش بسیار در حفط هویت ایل و قبیله و عشیره ای در مقابل هویت شهروندی و دین باستاتی شمنی در مقابل ادیان آتی دارند.
ادامه 👇👇
قسمت اول 👇
تُرکِستان به معنی سرزمین ترکان، لفظی فارسی است که هیچگاه به یک منطقه واحد اطلاق نشدهاست. این نام اولین بار توسط جغرافیدانان فارسیزبان برای اشاره به منطقه زندگی تُرکها در آسیای میانه استفاده شدهاست.
پس از تضعیف ایران در پی شکستهای پیاپی از امپراتوری روسیه در سال ۱۸۶۰ روسیه برای تحت تسلط درآوردن کل آسیای میانه از نفوذ ایران و رفتن به سمت جنوب اقدام به تصرف شهر ترکستان (واقع در قزاقستان امروزی) نمود و به اشتباه نام این شهر را برای کل منطقه جدیدی که تحت تصرف درآورده بود گذاشت.
ترکستان امروزه منطقهای از آسیای میانه است که شامل ایالت خودمختار سینکیانگ چین، قرقیزستان، ازبکستان، قزاقستان، ترکمنستان و شمال افغانستان فعلی میشود.
این منطقه سرزمین اصلی ایلهای ترک است که از آنجا به طرف غرب تا منطقه بالکان در اروپا، ایران در جنوب و شمال دریای خزر مهاجرت کردهاند.
این نام اصولاً به سرزمینی اطلاق میشده که مسکن اصلی قوم ترک در آنجا بوده و تقریباً ایالت سین کیانک یا ترکستان چین کنونی است، ولی بر اثر مهاجرت مستمر این قوم بطرف شرق و غرب، رفته رفته قسمت اعظم آسیای مرکزی نام ترکستان بخود گرفت، چنانکه دامنههای جبال تیانشان و درههای علیای جیحون و سیحون یعنی حوضه دریاچههای بالخاش و قره گول و ایسی گول و دره وانهار ایلی و چوو قزلسو که در عهد باستان توران میگفتند، بتدریج ترکستان نامیده شده و هماکنون ترکستان غربی نام دارد.
ایالت خودمختار سینکیانگ در چین، ترکستان شرقی نیز نامیده میشود.
💥نحوه شکل گیری زبان آلتائیک ترکی در توران، با مردمان ایرانی الاصل، و ترکیب زبان مغولی با زبانهای ایرانی
•همانطور که در شاهنامه اشاره شده، منطقه ای که به آن توران اطلاق میشود در آسیای میانه جزو سرزمینهای تحت حاکمیت فریدون پادشاه ایران بوده، و هنگام تقسیم به فرزندش تورج واگذار میشود؛ و در پی اختلاف حاصل از حسادت که بین پسران او بروز مییابد، تورج با همدستی سلم حاکم سرزمینهای غربی(اروپای کنونی)، ایرج را که مناطق مرکزی حاکمیت فریدون(پایتخت) از سند و تا دجله از جمله مازندران و گرگان و قفقاز و آتورپاتگان و آناتولی و بین النهرین و مناطق جنوبی تا سیستان و بلوچستان و خلیج فارس به او سپرده شده بود را به قتل رسانده، و از آن زمان اختلاف بین این سه سرزمین ایجاد می شود.
در ادامه مناطق تحت حاکمیت ایرج، طبق تعالیم زرتشت به شهرنشینی و یکجانشینی روی می آورند، و برخلاف آن، مردمان مناطق توران به روال سابق به کوچروی ادامه، و همچنین به عبادت خدایان سابق و ادیان باستانی خود که طبق تعالیم زرتشت به دیوان معروف شده بودند، ادامه داده، و از این حیث ایرانیان مردم توران را دیوپرستان نامیده، و در ادامه توران تحت فشار و حمله ایرانیان قرار میگیرند تا آن مردم کوچرو را که به سرزمینهای ایرانی تعدی می کردند را از مرزهای خود دور کنند.
ساکنان توران که به زبان "تخاری و احیانا سغدی" از جمله زبانهای ایرانی صحبت می کردند، بعدا توسط مغولهای ساکن شمال چین در شرق توران که آنها هم کوچرو بودند، قرار گرفته و بتدریج بخاطر قرابت سبک زندگی کوچرویی، گویش مغولی وارد زبانهای ایرانی تورانیان شده و بمرور زبان جدیدی از ترکیب این دو زبان شکل میگیرد که به آن "تورچ، تُرچ" یا " تورک، تُرک" از زبانهای آلتائیک اطلاق می شود. به این شکل در حدود ۱۵۰۰ الی ۱۸۰۰ سال قبل زبان تخاری و سغدی مردمان ایرانی الاصل توران در ترکیب با زبان مغولی، به "ترکی" تبدیل می شود، و اقوام مختلف با گویشهای متفاوتی از این زبان شکل گرفته و با مهاجرت و جنگ و تهاجم در سرزمین های شرقی و غربی همجوار با توران در آسیای میانه کنونی گسترش می یابند. به همین دلیل است که عمده داستانها و ادبیات ترکی عمدتا بر زندگی ایلاتی و عشایری و کوچروی تاکید کرده و زمینه قصه های ترکی و حماسه های آن در بستر زیست کوچروی توصیف می شوند و بندرت داستانهایی از زیست مدنی و شهرنشینی در آنها دیده می شود، چرا که این مردمان به آن شکل از زیست و زندگی علاقه شدید داشته، و همواره سعی دارند آن گونه از الگوی زیست را با شیوه زیست و پوشش و زبان و اسامی مبتنی بر اسم حیوانات و نمادهای شمنی و توتم پرستی بعنوان فرهنگ باستانی حفظ کنند.
در واقع ریشه آنچه ترکها بعنوان هویت خود یاد می کنند، همان "زندگی کوچروی" در مقابل "زندکی شهرنشینی" و تلاش بسیار در حفط هویت ایل و قبیله و عشیره ای در مقابل هویت شهروندی و دین باستاتی شمنی در مقابل ادیان آتی دارند.
ادامه 👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔴 ترکستان و دو نظر در مورد چگونگی شکل گیری زبان ترکی حدود ۱۵۰۰ الی ۱۸۰۰ سال قبل
قسمت دوم👇 👇
💥 نظریه دوم در مورد شکل گیری قبایل ترک
● خاندان آشینا مؤسس ترکها
خاندان "آشینا" یا "پانصد خانواده" به یکی از قبایل ساکن در شمال چین که از امتزاج قبایل مختلف به وجود آمدهبود، گفته میشود.
در قرن پنجم میلادی قبایل و اردوهایی که با اقوام آشینا درهم آمیختند، نام «ترک» بر خود نهادند
قبایل آشینا در ابتدا در غرب ایالت شانسی چین میزیستند و در پیکارهای چینیان با هونها در سدهٔ چهارم میلادی شرکت داشتند و بعد به تبعیت هونها درآمدند؛ ولی به سال ۴۳۹ میلادی(۱۵۸۲ سال قبل)، پس از شکست هونها، به جنوب کوههای آلتای پناه بردند و در آنجا سکنی گزیدند.
قبایل آشینا در ابتدا چون دارای زبانهای گوناگون بودند، ناگزیر زبان مغولی را به عنوان زبان مشترک خویش برگزیدند و با این زبان به تفهیم و تفهم میپرداختند تا اینکه به سبب شکستهای پی در پی از امپراتوران چینی به جنوب آلتای رانده شدند.
اقوام آشینا که از امتزاج قبایل مختلف به وجود آمده بودند، در این زمان بود که زبان ترکی را برای ارتباط برقرار کردن بایکدیگر انتخاب کردند.
قبایل آشینا بعد از صد سال از شروع اتحاد چنان با هم جوش خوردند که به سال ۵۶۴ میلادی (۱۴۵۷ سال پیش) مجموعهٔ واحدی را تشکیل دادند که آنان را «ترک باستان» یا «تورکیوت» نامیدند.
ترکان از سدههای دراز در سرزمینهای چین و بخشی از اراضی سیبری میزیستند ولی تاریخ نگاران مبدأ تاریخ ترکان را سال ۵۶۴ میلادی دانستهاند. در این سال بود که بومین خان نخستین ایلخان ترک، با امپراتوری وی واقع در چین پیمان اتحادی بست که سرانجام در سال ۵۵۲ میلادی این اتحاد، به شکست و نابودی ژوژانها انجامید.
پس این شکست بود که ترکان توانستند خاقانات ترک را به وجود آورده و برهمهٔ سرزمین ژوژانها فرمانروایی یافتند.
بنابر روایتی از "افسانه بوزقورت" که مربوط به هونها و سرزمین آنهاست، سرزمین ترکان مورد هجوم همسایگان قرار گرفت. همهٔ مردم آن سرزمین کشته شدند، تنها پسرکی زنده ماند و دشمنان دست و پای او را نیز بریدند و به میان باتلاق او را انداختند. ماده گرگی از پسرک آبستن شد سپس پسرک مرد. ماده گرگ به سرزمین آلتای رفت و در آنجا ده فرزند زایید. اندک اندک تعداد آنها فزونی یافت و از غار بدر آمدند و پس از گذشت زمان خود را فرمانروایان سرزمین ژوژان نامیدند.
بنابراین افسانه تورکیوتها (ترکان) از دودمان هونهای غربی هستند که با نسل گرگ درهم آمیختند.
باید یادآور شویم که هونهای غربی به سال ۴۶۹ میلادی تار و مار شدند، اما هفتاد و هفت سال بعد به سال ۵۴۵ میلادی مردمی در این سرزمین پدید آمدند که خود را تورکیوت مینامیدند.
از اینجا احتمال داده میشود که ترکان نه از امتزاج گرگ و انسان، بلکه از اختلاط اقوام و قبیلههای مختلف پدید آمدند.
پژوهشگرانی مانند:
Peter B. Golden, H. W. Haussig, S. G. Klyashtorny, A. N. Bernstamm, Carter V. Findley D. G. Savinov, S. P. Guschin, Rona-Tas and R. N. Frye
بر این باورند که ریشه خاندان آشینا از سکاهای ایرانیتبار است یا احتمالا از ووسونهای مردمان هندوآریایی است. Findley فرض کرده است که واژه آشینا از زبان سکایی باستان میآید و به معنی رنگ آبی است. (gök در زبانهای ترکیتبار).
این رنگ مشخصه خاور (شرق) است و بنابراین واژه Göktürk (نام دیگر حکومت ترکی) به ترکهای خاوری اطلاق میشود.
پژوهشگر مجاری András Róna-Tas نیز این ایده را تایید کردهاست.
واژه bori نیز که به خدم و حشم فرمانروایان اطلاق میشود، احتمالا از یکی از واژگان زبانهای ایرانی گرفته شدهاست.
H. W. Haussig و S. G. Kljyashtorny
نام این خاندان را با واژه پارسی کهن ahşaẽna مرتبط دانستهاند.
همچنین تشابهات آن را در زبانهای ایرانی زبان سغدی و زبان تخاری بازجسته اند .
بر اساس آزمایش ها بر روی افرادی که خود را از نسل بومین قاقان می دانند ، قبیله اشینا متعلق به شاخه های
Z93 ، Z94+ ، Z2123- ، Y2632-
از هاپلوگروپ R1a است.
به گفته برخی محققان، سلسله بلغار آسن ممکن است از فرزندان آشینا باشند.
یکی دیگر از طایفه های برجسته ترکی آشیده نیز طایفه زناشویی طایفه آشینای گوکتورک خاگان است که Q1a-L53 دارد.
قسمت دوم👇 👇
💥 نظریه دوم در مورد شکل گیری قبایل ترک
● خاندان آشینا مؤسس ترکها
خاندان "آشینا" یا "پانصد خانواده" به یکی از قبایل ساکن در شمال چین که از امتزاج قبایل مختلف به وجود آمدهبود، گفته میشود.
در قرن پنجم میلادی قبایل و اردوهایی که با اقوام آشینا درهم آمیختند، نام «ترک» بر خود نهادند
قبایل آشینا در ابتدا در غرب ایالت شانسی چین میزیستند و در پیکارهای چینیان با هونها در سدهٔ چهارم میلادی شرکت داشتند و بعد به تبعیت هونها درآمدند؛ ولی به سال ۴۳۹ میلادی(۱۵۸۲ سال قبل)، پس از شکست هونها، به جنوب کوههای آلتای پناه بردند و در آنجا سکنی گزیدند.
قبایل آشینا در ابتدا چون دارای زبانهای گوناگون بودند، ناگزیر زبان مغولی را به عنوان زبان مشترک خویش برگزیدند و با این زبان به تفهیم و تفهم میپرداختند تا اینکه به سبب شکستهای پی در پی از امپراتوران چینی به جنوب آلتای رانده شدند.
اقوام آشینا که از امتزاج قبایل مختلف به وجود آمده بودند، در این زمان بود که زبان ترکی را برای ارتباط برقرار کردن بایکدیگر انتخاب کردند.
قبایل آشینا بعد از صد سال از شروع اتحاد چنان با هم جوش خوردند که به سال ۵۶۴ میلادی (۱۴۵۷ سال پیش) مجموعهٔ واحدی را تشکیل دادند که آنان را «ترک باستان» یا «تورکیوت» نامیدند.
ترکان از سدههای دراز در سرزمینهای چین و بخشی از اراضی سیبری میزیستند ولی تاریخ نگاران مبدأ تاریخ ترکان را سال ۵۶۴ میلادی دانستهاند. در این سال بود که بومین خان نخستین ایلخان ترک، با امپراتوری وی واقع در چین پیمان اتحادی بست که سرانجام در سال ۵۵۲ میلادی این اتحاد، به شکست و نابودی ژوژانها انجامید.
پس این شکست بود که ترکان توانستند خاقانات ترک را به وجود آورده و برهمهٔ سرزمین ژوژانها فرمانروایی یافتند.
بنابر روایتی از "افسانه بوزقورت" که مربوط به هونها و سرزمین آنهاست، سرزمین ترکان مورد هجوم همسایگان قرار گرفت. همهٔ مردم آن سرزمین کشته شدند، تنها پسرکی زنده ماند و دشمنان دست و پای او را نیز بریدند و به میان باتلاق او را انداختند. ماده گرگی از پسرک آبستن شد سپس پسرک مرد. ماده گرگ به سرزمین آلتای رفت و در آنجا ده فرزند زایید. اندک اندک تعداد آنها فزونی یافت و از غار بدر آمدند و پس از گذشت زمان خود را فرمانروایان سرزمین ژوژان نامیدند.
بنابراین افسانه تورکیوتها (ترکان) از دودمان هونهای غربی هستند که با نسل گرگ درهم آمیختند.
باید یادآور شویم که هونهای غربی به سال ۴۶۹ میلادی تار و مار شدند، اما هفتاد و هفت سال بعد به سال ۵۴۵ میلادی مردمی در این سرزمین پدید آمدند که خود را تورکیوت مینامیدند.
از اینجا احتمال داده میشود که ترکان نه از امتزاج گرگ و انسان، بلکه از اختلاط اقوام و قبیلههای مختلف پدید آمدند.
پژوهشگرانی مانند:
Peter B. Golden, H. W. Haussig, S. G. Klyashtorny, A. N. Bernstamm, Carter V. Findley D. G. Savinov, S. P. Guschin, Rona-Tas and R. N. Frye
بر این باورند که ریشه خاندان آشینا از سکاهای ایرانیتبار است یا احتمالا از ووسونهای مردمان هندوآریایی است. Findley فرض کرده است که واژه آشینا از زبان سکایی باستان میآید و به معنی رنگ آبی است. (gök در زبانهای ترکیتبار).
این رنگ مشخصه خاور (شرق) است و بنابراین واژه Göktürk (نام دیگر حکومت ترکی) به ترکهای خاوری اطلاق میشود.
پژوهشگر مجاری András Róna-Tas نیز این ایده را تایید کردهاست.
واژه bori نیز که به خدم و حشم فرمانروایان اطلاق میشود، احتمالا از یکی از واژگان زبانهای ایرانی گرفته شدهاست.
H. W. Haussig و S. G. Kljyashtorny
نام این خاندان را با واژه پارسی کهن ahşaẽna مرتبط دانستهاند.
همچنین تشابهات آن را در زبانهای ایرانی زبان سغدی و زبان تخاری بازجسته اند .
بر اساس آزمایش ها بر روی افرادی که خود را از نسل بومین قاقان می دانند ، قبیله اشینا متعلق به شاخه های
Z93 ، Z94+ ، Z2123- ، Y2632-
از هاپلوگروپ R1a است.
به گفته برخی محققان، سلسله بلغار آسن ممکن است از فرزندان آشینا باشند.
یکی دیگر از طایفه های برجسته ترکی آشیده نیز طایفه زناشویی طایفه آشینای گوکتورک خاگان است که Q1a-L53 دارد.
Telegram
attach 📎
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
🔴 حیدر العبادی نخست وزیر پیشین عراق حمله تروریستی به خانه نخست وزیر را محکوم کرده و آن را به کشته شدن تظاهرات کنندگان دیروز ربط داد، تا حشدالشعبی را از اتهام اقدام به آن مبری کرده، و گروه های دیگر!!! را محکوم به آن نماید، و از مردم درخواست آرامش و اتحاد کرد.
🔺حیدر العبادی در توئیتی نوشته:
" حمله مشکوک که آقای الکاظمی را هدف قرار داد محکوم میکنم.
دیروز در تظاهرات مسالمت آمیز مردم کشته شدند و امروز نخست وزیر مورد هدف قرار گرفت.
ما در میدان جنگ نیستیم
آقایان! اوضاع بحرانی است، هوشیاری و خویشتن داری ضرورت است و گفت و گو، تفاهم و همبستگی به مسئله وجودی دولت تبدیل شده است. خداوند عراق و مردمش را حفظ کند."
🔺حیدر العبادی در توئیتی نوشته:
" حمله مشکوک که آقای الکاظمی را هدف قرار داد محکوم میکنم.
دیروز در تظاهرات مسالمت آمیز مردم کشته شدند و امروز نخست وزیر مورد هدف قرار گرفت.
ما در میدان جنگ نیستیم
آقایان! اوضاع بحرانی است، هوشیاری و خویشتن داری ضرورت است و گفت و گو، تفاهم و همبستگی به مسئله وجودی دولت تبدیل شده است. خداوند عراق و مردمش را حفظ کند."
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
🔴 گوزیدن جوی خواب آلود در حضور خاندان سلطنتی انگلیس
🔺روزنامه انگلیسی زبان دیلیمیل چاپ بریتانیا به نقل از یک منبع نوشت جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در جریان دیدار با کامیلا همسر شاهزاده چارلز در حاشیه اجلاس تغییرات اقلیمی در گلاسکو، باد شکماش را رها کرده است.
بنابر ادعای این رسانه انگلیسی زبان، باد شکم بایدن «طولانی و بلند بود و نادیده گرفتن آن غیرممکن بود» همین موضوع سبب خنده اطرافیان شده است.
یعنی انچنان پر سر و صدا گوزیده که جمع کردنش ممکن نبود و حتی با نگاه کردن بهصورت کامیلا هم نتوانسته گردن او بياندازد؛ یا با گرفتن قیافه پرسشی نتوانسته چنان نشان دهد که او هم نمی داند کار چه کسی است؟
گووووووز آنچنان قوی و بلند و پر سر و صدا بوده که چسبیده به پیشانی اش 😂😂
🤧 رئیس جمهور گوزووووو.......
🔺روزنامه انگلیسی زبان دیلیمیل چاپ بریتانیا به نقل از یک منبع نوشت جو بایدن رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در جریان دیدار با کامیلا همسر شاهزاده چارلز در حاشیه اجلاس تغییرات اقلیمی در گلاسکو، باد شکماش را رها کرده است.
بنابر ادعای این رسانه انگلیسی زبان، باد شکم بایدن «طولانی و بلند بود و نادیده گرفتن آن غیرممکن بود» همین موضوع سبب خنده اطرافیان شده است.
یعنی انچنان پر سر و صدا گوزیده که جمع کردنش ممکن نبود و حتی با نگاه کردن بهصورت کامیلا هم نتوانسته گردن او بياندازد؛ یا با گرفتن قیافه پرسشی نتوانسته چنان نشان دهد که او هم نمی داند کار چه کسی است؟
گووووووز آنچنان قوی و بلند و پر سر و صدا بوده که چسبیده به پیشانی اش 😂😂
🤧 رئیس جمهور گوزووووو.......
Forwarded from اتچ بات
🔴 برجام سند مرده ای که هیچ کس مسئولیت دفن آن را برعهده نمی گیرد.
شرایط اقتصادی و معاش مردم گرهی که کسی چاره ای فوری برای آن ندارد.
🔻خطیبزاده، سخنگوی وزارت امور خارجه سه اقدام را شرط ایران در بازگشت امریکا به برجام خواند:
۱-آمریکا باید مقصر بودن خود را بپذیرد. ۲- آمریکا تحریمهای هسته ای یکجانبه ترامپ علیه ایران را لغو کند.
۳- امریکا تضمین دهد که هیچ دولت دیگری اقدام ترامپ در خروج از برجام را تکرار نکند.
همزمانمنابع دیپلماتیک فرانسه اعلام کردند باقری کنی مذاکره کننده ارشد هستهای ایران روز سه شنبه برای بررسی پرونده هستهای با مقامات فرانسوی دیدار میکند.
💥 آنچه آشکار هست پاسخ آمریکا به شروط خطیب زاده از پیش منفی اعلام شده و حتی بایدن حاضر نشده تضمین لغو تحریم ها و ماندن در معاهده احتمالی انجام شده اتی را تا پایان دوره خود تضمین دهد.
از طرفی طبق قانونی گه قبلا در کنگره آمریکا با تنها رای مخالف برنی سندرز تصویب شده، دولت آمریکا اجازه ندارد راسا بعنوان دستور اجرایی رئیس جمهور، معاهده جدیدی را جایگزین برجام فعلی کند.
عملکرد بایدن و دولتهای اروپایی در یک سال اخیر چنان بود که مساله برجام را از اهمیت واقعی در روابط خود ساقط کرده، و در عین حالی که برای احیای آن تاکید می کنند، اما عملا اهمیتی به آن قائل نيستند.
💥 جمهوری اسلامی هم با دور زدن تحریم ها، و در فضای کم توجهی دولت بایدن و اروپا به اجرای تحریم ها، نفت خود را بصورت قاچاقی فروخته و طبق گفته مقامات ارشد نظام پول آن را هم قاچاقی وارد کشور می کند و مشکلی از این بابت ندارد هرچند نفت را به قیمت پایین تری و به میزان کمتر می فروشد. با این حال تا کشور کمونیستی چین، بعنوان مهمتربن خریدار نفت ایران، به تجارت خود با ایران ادامه دهد، جمهوری اسلامی مشکل خاصی نخواهد داشت.
با این شرایط بنظر می رسد سیاست جمهوری اسلامی اسقاط تدریجی برجام و بلامحل کردن آن می باشد، تا پای کنگره آمریکا را به مساله اختلافی فی مابین باز کرده، و بتواند توافقی قانونی با آن کشور احتمالا انجام دهد، که مقامات آن را ملزم به انجام عمل به آن نماید، و در آین فاصله زمانی پروژه هسته ای خود را در شرایط کاهش بازرسی های آژانس گسترش داده، و همچنان که تابحال غنی سازی ۶۰٪ را عملی کرده، دست آوردهای بیشتری به دست آورده و در شرایط مذاکره جدی با آمریکا، با دست پر پشت میز مداکره بنشیند و تضمین های لازم را بگیرد.
💥در این میان آنچه مهم است مساله معاش و معیشت مردم هست، که مانند خنجری پشت نظام قرار گرفته، و او را با گسترش نارضایتی عمومی تهدید می کند، و رئیس جمهور سعی دارد با گسترش تجارت با دولتهای همسایه و البته متحدان سابق، این مهم را به سرمنزل مقصود رسانیده و اقتصاد کشور را سامان دهد.
اما در این زمینه نیز اسرائیل و متحدان منطقه ای او و رقبای منطقه ای رژیم، با سیاستهای خود، روابط ایران با همسایگان را دچار تنش کرده، و سعی می کنند با ایجاد مانع بر سر این راهبرد دولت رئیسی را ناکام کنند.
از طرفی اختلاف نظرهای اقتصادی داخل حاکميت و حتی بین کارشناسان دولت در حوزه های بانکی و ارزی و نحوه ساماندهی بازار و ارائه خدمات و شیوه های مختلف استفاده از منابع دولت ابراهیم رئیسی را، که قبلا تصور می شد یکدست می باشد، دچار تشتت می کند، و وجود چهره هایی که از طرف گروه های مختلف، حتی از طرف هوادران خود رئیس جمهور، مورد نقد و انتقاد جدی هستند، در کابینه و بدنه دولت حضور دارند، خطری جدی برای میزان محبوبیت رئیس جمهور ایجاد کرده، و در فضایی که عدم اعتماد بر آن حاکم هست، میزان امیدواری به موفقیت طرح های رئیس جمهور را کاهش داده و نارضایتی عمومی از روند وقایع را گسترش می دهد. البته رئیس جمهور نیز جهت حفط توازن و کاهش تنش بین نیروهای سیاسی، و همچنین بهره مندی از توانمندی این افراد، ناچار به تحمل و حفظ این چهره ها در دولت خود می باشد.
در این اوضاع هرچند کلیت رژیم سعی دارد با عملیات نظامی، مشابه آنچه در دریای عمان بر سر نفتکشها انجام داد، سعی دارد اقتدار و توانمندی و کنترل اوضاع توسط قوه نظامی را القا کند، اما مطالبات اقتصادی مردم آنقدر پررنگ هست، که حتی این تلاشها هم چندان تاثیر جدی در دیدگاه مردم ایجاد نمی کند، و همچنان به نظر می رسد فرصت دولت برای حل بحرانهای درهم تنیده در حال کاهش می باشد؛ و چناچه افزایش قیمت ها و کاهش ارزش قیمت پول ملی ادامه یابد، و توان خرید مردم کاهش یافته، و شکاف طبقاتی همچنان گسترش یافته، و با کاهش درآمد سرانه، توزیع ناعادلانه ثروت بیش از پیش خود را نشان دهد، جامعه به سمت شرایط بحرانی شدن پیش خواهد رفت؛ و طبعا حاکمیت با بروز این شرایط وضعیت امنیتی شدن فضای کشور را تشدید خواهد نمود.
شرایط اقتصادی و معاش مردم گرهی که کسی چاره ای فوری برای آن ندارد.
🔻خطیبزاده، سخنگوی وزارت امور خارجه سه اقدام را شرط ایران در بازگشت امریکا به برجام خواند:
۱-آمریکا باید مقصر بودن خود را بپذیرد. ۲- آمریکا تحریمهای هسته ای یکجانبه ترامپ علیه ایران را لغو کند.
۳- امریکا تضمین دهد که هیچ دولت دیگری اقدام ترامپ در خروج از برجام را تکرار نکند.
همزمانمنابع دیپلماتیک فرانسه اعلام کردند باقری کنی مذاکره کننده ارشد هستهای ایران روز سه شنبه برای بررسی پرونده هستهای با مقامات فرانسوی دیدار میکند.
💥 آنچه آشکار هست پاسخ آمریکا به شروط خطیب زاده از پیش منفی اعلام شده و حتی بایدن حاضر نشده تضمین لغو تحریم ها و ماندن در معاهده احتمالی انجام شده اتی را تا پایان دوره خود تضمین دهد.
از طرفی طبق قانونی گه قبلا در کنگره آمریکا با تنها رای مخالف برنی سندرز تصویب شده، دولت آمریکا اجازه ندارد راسا بعنوان دستور اجرایی رئیس جمهور، معاهده جدیدی را جایگزین برجام فعلی کند.
عملکرد بایدن و دولتهای اروپایی در یک سال اخیر چنان بود که مساله برجام را از اهمیت واقعی در روابط خود ساقط کرده، و در عین حالی که برای احیای آن تاکید می کنند، اما عملا اهمیتی به آن قائل نيستند.
💥 جمهوری اسلامی هم با دور زدن تحریم ها، و در فضای کم توجهی دولت بایدن و اروپا به اجرای تحریم ها، نفت خود را بصورت قاچاقی فروخته و طبق گفته مقامات ارشد نظام پول آن را هم قاچاقی وارد کشور می کند و مشکلی از این بابت ندارد هرچند نفت را به قیمت پایین تری و به میزان کمتر می فروشد. با این حال تا کشور کمونیستی چین، بعنوان مهمتربن خریدار نفت ایران، به تجارت خود با ایران ادامه دهد، جمهوری اسلامی مشکل خاصی نخواهد داشت.
با این شرایط بنظر می رسد سیاست جمهوری اسلامی اسقاط تدریجی برجام و بلامحل کردن آن می باشد، تا پای کنگره آمریکا را به مساله اختلافی فی مابین باز کرده، و بتواند توافقی قانونی با آن کشور احتمالا انجام دهد، که مقامات آن را ملزم به انجام عمل به آن نماید، و در آین فاصله زمانی پروژه هسته ای خود را در شرایط کاهش بازرسی های آژانس گسترش داده، و همچنان که تابحال غنی سازی ۶۰٪ را عملی کرده، دست آوردهای بیشتری به دست آورده و در شرایط مذاکره جدی با آمریکا، با دست پر پشت میز مداکره بنشیند و تضمین های لازم را بگیرد.
💥در این میان آنچه مهم است مساله معاش و معیشت مردم هست، که مانند خنجری پشت نظام قرار گرفته، و او را با گسترش نارضایتی عمومی تهدید می کند، و رئیس جمهور سعی دارد با گسترش تجارت با دولتهای همسایه و البته متحدان سابق، این مهم را به سرمنزل مقصود رسانیده و اقتصاد کشور را سامان دهد.
اما در این زمینه نیز اسرائیل و متحدان منطقه ای او و رقبای منطقه ای رژیم، با سیاستهای خود، روابط ایران با همسایگان را دچار تنش کرده، و سعی می کنند با ایجاد مانع بر سر این راهبرد دولت رئیسی را ناکام کنند.
از طرفی اختلاف نظرهای اقتصادی داخل حاکميت و حتی بین کارشناسان دولت در حوزه های بانکی و ارزی و نحوه ساماندهی بازار و ارائه خدمات و شیوه های مختلف استفاده از منابع دولت ابراهیم رئیسی را، که قبلا تصور می شد یکدست می باشد، دچار تشتت می کند، و وجود چهره هایی که از طرف گروه های مختلف، حتی از طرف هوادران خود رئیس جمهور، مورد نقد و انتقاد جدی هستند، در کابینه و بدنه دولت حضور دارند، خطری جدی برای میزان محبوبیت رئیس جمهور ایجاد کرده، و در فضایی که عدم اعتماد بر آن حاکم هست، میزان امیدواری به موفقیت طرح های رئیس جمهور را کاهش داده و نارضایتی عمومی از روند وقایع را گسترش می دهد. البته رئیس جمهور نیز جهت حفط توازن و کاهش تنش بین نیروهای سیاسی، و همچنین بهره مندی از توانمندی این افراد، ناچار به تحمل و حفظ این چهره ها در دولت خود می باشد.
در این اوضاع هرچند کلیت رژیم سعی دارد با عملیات نظامی، مشابه آنچه در دریای عمان بر سر نفتکشها انجام داد، سعی دارد اقتدار و توانمندی و کنترل اوضاع توسط قوه نظامی را القا کند، اما مطالبات اقتصادی مردم آنقدر پررنگ هست، که حتی این تلاشها هم چندان تاثیر جدی در دیدگاه مردم ایجاد نمی کند، و همچنان به نظر می رسد فرصت دولت برای حل بحرانهای درهم تنیده در حال کاهش می باشد؛ و چناچه افزایش قیمت ها و کاهش ارزش قیمت پول ملی ادامه یابد، و توان خرید مردم کاهش یافته، و شکاف طبقاتی همچنان گسترش یافته، و با کاهش درآمد سرانه، توزیع ناعادلانه ثروت بیش از پیش خود را نشان دهد، جامعه به سمت شرایط بحرانی شدن پیش خواهد رفت؛ و طبعا حاکمیت با بروز این شرایط وضعیت امنیتی شدن فضای کشور را تشدید خواهد نمود.
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔴 پانترکیسم ایدئولوژی پسماند استعمار انگلیس
قسمت اول👇
پانتُرکیسم یک حورکت سیاسی و ایدئولوژی ملیگرایانه، توسعهطلبانه و افراطی شکل گرفته در اواخر قرن نوزدهم و بیستم است، که برپایهٔ آن تمام مردمانی که تُرکزبان هستند، باید تحت یک ملت و رهبری واحد در دولتی واحد و مستقل متحد شوند.[۱][۲]
هدف پانترکیسم گردآوردن همهٔ ترکزبانان، از جمله ترکزبانان ترکیه، جمهوری آذربایجان، قبرس، بلغارستان، شبهجزیره بالکان، آسیای مرکزی، عراق، ایران، افغانستان، ترکستان چین (ایالت سینکیانگ)، قفقاز، کریمه، ماوراء قفقاز، تاتارستان، حوالی رود ولگا و ترکمنستان سیبری است.[۲]
🔻نظریه پانترکیسم
ازمیان اقوام ترکزبانی که امروزه ترک نام گرفتهاند بسیاری از اقوام نامبرده در زیر در تاریخ قدیم هیچگاه خود و قوم خود را ترک نمینامیدند. در مورد بخشی از این اقوام ساکن آسیای میانه تنها پس از وارد شدن نظریه پانترکیسم توسط "آرمینیوس وامبری یهودی" و فرستاده پنهانی وزارت خارجهٔ بریتانیا به منطقه این نام رفتهرفته برای این اقوام نیز رواج یافت.[۳]
این ترکزبانها عبارتند از:[۴]
باشقیرها، تاتارها (ولگا، کریمه، دوبروجا)، ناگایباکها، قزاقها، قرهقالپاقها، نوقاییها، کاراییمها، کاراچایی-بالکاریها، کومیکها، کریمچاکها، آلتاییها، آذربایجانیها، قاجارها، شاهسونها، قرهداغیها، قرهپاپاخها، قشقاییها، افشارها، خلجها، گاگائوزها، اورومچیها، تووانها، توفاها، شورها، خاکاسها، تاتارهای چولیم، ازبکها، اویغورها، سالارها، اویغورهای زرد، چوواشها، یاکوتها، دولگانها و غیره.
🔻 پانتورانیسم
گرچه پانترکیسم از درون پانتورانیسم سر برآورده است، با این وصف، میان پانترکیسم و پانتورانیسم تفاوتهایی وجود دارد.[۵]
شباهت صوری میان دو نام «تور» و «تورک (ترک)» پندارها و گمراهیهایی را سبب شدهاست. همین تصورات در سدههای ۱۳و۱۴ق/۱۹و۲۰م تحریفها و دشواریهایی را پدیدآورد؛ به ویژه آنکه در برخی از مآخذ محدودههایی خیالی با نامهای توران و ترکستان در آسیای مرکزی پدید آمد که از دیدگاه جغرافیایی و تاریخی به اثبات نرسیدهاند.
از سدهٔ ۶م که ترکان به آسیای مرکزی راه یافتند، شباهت نامهای «تور» و «تورک» سبب شد که برخی نام توران و ترکان را یکی بدانند؛ حال آنکه رابطهای میان این دو نام وجود ندارد. بعدها صورتی جغرافیایی را برای سرزمین توران مشخص کردند که جز تصور و پندار نبودهاست.
در این مشخصهٔ جغرافیایی دشتهای آسیای مرکزی و جنوب قزاقستان را که شامل بخش بزرگی از صحرای قراقوم و قزلقوم است، توران نامیدند. ظاهراً این سرزمین در جنوب به کپهداغ، در غرب به دریای خزر، در شمال شرق به قزاقستان، در جنوب شرق به کوههای تیانشان و پامیر، دشت چوی، محدودهٔ کوهستانی رود ایلی و دشتهای اطراف دریاچهٔ بالخاش منتهی میشدهاست.[۶]
نام ترکستان نیز همین حال را داشت و از سوی فاتحان عرب بر اراضی وسیعی از آسیای مرکزی نهاده شد. این اراضی بخش بزرگی از سرزمینهای تابع امپراتوری روسیه (ترکستان روس)، جنوب قزاقستان، سینکیانگ (اویغور= ترکستان چین) و شمال افغانستان را شامل میشدهاست.
در ۱۲۸۴ق/۱۸۶۷م آن بخش از اراضی آسیای مرکزی که تابع روسیه بود، به صورت استانی تابع فرمانداری کل درآمد. از ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م اراضی مذکور رسماً ترکستان نامیده شد.
پس از انقلاب روسیه، در ۱۹۱۸م نواحی نواحی غربی سرزمین مذکور، جمهوری شوروی سوسیالیستی خودمختار ترکستان نامیده شد. پس از سالهای ۱۳۰۳–۱۳۰۴ش/۱۹۲۴–۱۹۲۵م نام ترکستان از میان رفت و جای خود را به عنوان «آسیای میانه» داد که شامل بخشهای آسیای مرکزی تابع اتحاد شوروی سابق بود.[۶]
بارتولد، تورانیان را شاخهای با فرهنگ نازلتر از قوم آریایی دانسته، و یادآور شده که میان دو قوم آریان و توران دشمنی وجود داشتهاست. هنگامی که در سدهٔ ۶م ترکستان به تسلط ترکان درآمد، این دو واژه با یکدیگر درآمیختند و نام توران بر ترکان اطلاق شد، حال آنکه از آغاز رابطهای میان این دو نام موجود نبود.
تشویشهای مندرج در آثار مؤلفان دربارهٔ مرز ایران و توران سبب بروز ابهام گردیده، و موجب آن شدهاست که برخی مؤلفان تورانیان را ترک بنامند. گروهی از مؤلفان نیز حدود آمودریا (جیحون) را مرز ایران و توران نوشتهاند.
خوارزمی ایرانیان را «صاحبالنهر» دانسته، و آن سوی رود را مرز توران خواندهاست.
بیرونی مرز ایران و توران را در جایی میان فرغانه و تخارستان دانستهاست.
مسعودی دربارهٔ ترک نبودن تورانیان، به خطای برخی از مؤلفان اشاره کرده، و نوشتهاست که «مولد افراسیاب به دیار ترک بود و آن خطا که مؤلفان کتب تاریخ و غیرتاریخ کرده، و او را ترک پنداشتهاند، از همینجا آمدهاست».[۶]
ادامه👇👇
قسمت اول👇
پانتُرکیسم یک حورکت سیاسی و ایدئولوژی ملیگرایانه، توسعهطلبانه و افراطی شکل گرفته در اواخر قرن نوزدهم و بیستم است، که برپایهٔ آن تمام مردمانی که تُرکزبان هستند، باید تحت یک ملت و رهبری واحد در دولتی واحد و مستقل متحد شوند.[۱][۲]
هدف پانترکیسم گردآوردن همهٔ ترکزبانان، از جمله ترکزبانان ترکیه، جمهوری آذربایجان، قبرس، بلغارستان، شبهجزیره بالکان، آسیای مرکزی، عراق، ایران، افغانستان، ترکستان چین (ایالت سینکیانگ)، قفقاز، کریمه، ماوراء قفقاز، تاتارستان، حوالی رود ولگا و ترکمنستان سیبری است.[۲]
🔻نظریه پانترکیسم
ازمیان اقوام ترکزبانی که امروزه ترک نام گرفتهاند بسیاری از اقوام نامبرده در زیر در تاریخ قدیم هیچگاه خود و قوم خود را ترک نمینامیدند. در مورد بخشی از این اقوام ساکن آسیای میانه تنها پس از وارد شدن نظریه پانترکیسم توسط "آرمینیوس وامبری یهودی" و فرستاده پنهانی وزارت خارجهٔ بریتانیا به منطقه این نام رفتهرفته برای این اقوام نیز رواج یافت.[۳]
این ترکزبانها عبارتند از:[۴]
باشقیرها، تاتارها (ولگا، کریمه، دوبروجا)، ناگایباکها، قزاقها، قرهقالپاقها، نوقاییها، کاراییمها، کاراچایی-بالکاریها، کومیکها، کریمچاکها، آلتاییها، آذربایجانیها، قاجارها، شاهسونها، قرهداغیها، قرهپاپاخها، قشقاییها، افشارها، خلجها، گاگائوزها، اورومچیها، تووانها، توفاها، شورها، خاکاسها، تاتارهای چولیم، ازبکها، اویغورها، سالارها، اویغورهای زرد، چوواشها، یاکوتها، دولگانها و غیره.
🔻 پانتورانیسم
گرچه پانترکیسم از درون پانتورانیسم سر برآورده است، با این وصف، میان پانترکیسم و پانتورانیسم تفاوتهایی وجود دارد.[۵]
شباهت صوری میان دو نام «تور» و «تورک (ترک)» پندارها و گمراهیهایی را سبب شدهاست. همین تصورات در سدههای ۱۳و۱۴ق/۱۹و۲۰م تحریفها و دشواریهایی را پدیدآورد؛ به ویژه آنکه در برخی از مآخذ محدودههایی خیالی با نامهای توران و ترکستان در آسیای مرکزی پدید آمد که از دیدگاه جغرافیایی و تاریخی به اثبات نرسیدهاند.
از سدهٔ ۶م که ترکان به آسیای مرکزی راه یافتند، شباهت نامهای «تور» و «تورک» سبب شد که برخی نام توران و ترکان را یکی بدانند؛ حال آنکه رابطهای میان این دو نام وجود ندارد. بعدها صورتی جغرافیایی را برای سرزمین توران مشخص کردند که جز تصور و پندار نبودهاست.
در این مشخصهٔ جغرافیایی دشتهای آسیای مرکزی و جنوب قزاقستان را که شامل بخش بزرگی از صحرای قراقوم و قزلقوم است، توران نامیدند. ظاهراً این سرزمین در جنوب به کپهداغ، در غرب به دریای خزر، در شمال شرق به قزاقستان، در جنوب شرق به کوههای تیانشان و پامیر، دشت چوی، محدودهٔ کوهستانی رود ایلی و دشتهای اطراف دریاچهٔ بالخاش منتهی میشدهاست.[۶]
نام ترکستان نیز همین حال را داشت و از سوی فاتحان عرب بر اراضی وسیعی از آسیای مرکزی نهاده شد. این اراضی بخش بزرگی از سرزمینهای تابع امپراتوری روسیه (ترکستان روس)، جنوب قزاقستان، سینکیانگ (اویغور= ترکستان چین) و شمال افغانستان را شامل میشدهاست.
در ۱۲۸۴ق/۱۸۶۷م آن بخش از اراضی آسیای مرکزی که تابع روسیه بود، به صورت استانی تابع فرمانداری کل درآمد. از ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م اراضی مذکور رسماً ترکستان نامیده شد.
پس از انقلاب روسیه، در ۱۹۱۸م نواحی نواحی غربی سرزمین مذکور، جمهوری شوروی سوسیالیستی خودمختار ترکستان نامیده شد. پس از سالهای ۱۳۰۳–۱۳۰۴ش/۱۹۲۴–۱۹۲۵م نام ترکستان از میان رفت و جای خود را به عنوان «آسیای میانه» داد که شامل بخشهای آسیای مرکزی تابع اتحاد شوروی سابق بود.[۶]
بارتولد، تورانیان را شاخهای با فرهنگ نازلتر از قوم آریایی دانسته، و یادآور شده که میان دو قوم آریان و توران دشمنی وجود داشتهاست. هنگامی که در سدهٔ ۶م ترکستان به تسلط ترکان درآمد، این دو واژه با یکدیگر درآمیختند و نام توران بر ترکان اطلاق شد، حال آنکه از آغاز رابطهای میان این دو نام موجود نبود.
تشویشهای مندرج در آثار مؤلفان دربارهٔ مرز ایران و توران سبب بروز ابهام گردیده، و موجب آن شدهاست که برخی مؤلفان تورانیان را ترک بنامند. گروهی از مؤلفان نیز حدود آمودریا (جیحون) را مرز ایران و توران نوشتهاند.
خوارزمی ایرانیان را «صاحبالنهر» دانسته، و آن سوی رود را مرز توران خواندهاست.
بیرونی مرز ایران و توران را در جایی میان فرغانه و تخارستان دانستهاست.
مسعودی دربارهٔ ترک نبودن تورانیان، به خطای برخی از مؤلفان اشاره کرده، و نوشتهاست که «مولد افراسیاب به دیار ترک بود و آن خطا که مؤلفان کتب تاریخ و غیرتاریخ کرده، و او را ترک پنداشتهاند، از همینجا آمدهاست».[۶]
ادامه👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔴 پانترکیسم ایدئولوژی پسماند استعمار انگلیس
قسمت دوم👇👇
در شاهنامه و دیگر منابع دوره اسلامی، ترکان جای دشمنان بزرگ ایرانیان را گرفتند و نام تورانیان به ایشان اطلاق شد. ترکان نیز اخبار و روایات مربوط به تورانیان را تاریخ باستان خویش دانستند؛ چنانکه در قدیمترین فرهنگ ترکی، معروف به دیوان لغات الترک، نیای بزرگ و پهلوان ترکان آسیای میانه یعنی اَلب اَر تُنکا، با افراسیاب یکی دانسته شدهاست.
بر مبنای چنین تفکری، سلسله قراخانیان / ایلک خانیان که از نژاد ترک چِگِلی بودند و مدتها در کاشغر و بَلاساغون و خُتن و ماوراءالنهر حکومت کردند، خود را "آل افراسیاب" نامیدند.
تداوم و استمرار این تفکر در میان ترکان سبب شد که از اوایل سده چهاردهم /آغاز سده بیستم در ترکیه اندیشه پان تورانیسم و به تبع آن پان ترکیسم قوّت بگیرد.
پان ترکیستها، آسیای میانه را جایگاه باستانی ترکان نامیدند، بر یکی بودن ترکان با تورانیان پافشاری کردند و اقوام بسیار آسیای مقدم نظیر عیلامیها، سومریها، هوریاییان، گوتیان، کاسیها، میتانیها، اورارتوها و مادها را از اقوام ترک دانستند. بدین ترتیب، مورخان پان ترکیست نه تنها آسیای مرکزی، بلکه بخش بزرگی از جهان، از جمله منطقة اورارتو، را سرزمین توران نامیدند.
علی کمال، مورخ ترک، منکر وجود قوم ارمنی و سرزمین ارمنستان شده و نوشتهاست که تا سده ششم پیش از میلاد در شرق شبه جزیره آناتولی حتی یک ارمنی وجود نداشته و در این سرزمین، ترکان دولت تورانی اورارتو را پدیدآورده بودهاند.
ضیاء گوک آلپ مدعی است که وطن ترکان نه ترکیهاست و نه ترکستان، بلکه کشور بزرگ و جاودانی توران است.[۷]
🔻 پیشینه
اندیشه پانترکیسم، یعنی یکی کردن همه سرزمینهایی که ساکنان آن به یکی از زبانهایی که ریشه آنها به زبانهای آلتایی میرسد، نخستین بار از سوی یک خاورشناس مجارستانی یهودیتبار بنام "آرمینیوس وامبری" در دهه ۱۸۶۰ ساخته و مطرح گشت.
وامبری رایزن سلطان عثمانی شدهبود ولی در نهان برای "لرد پالمرستون" و دفتر امور خارجه بریتانیا کار میکرد[۸]
ساختن و مطرح کردن این اندیشه از سوی وامبری و بریتانیا در اصل به منظور ایجاد یک کمربند از آلتائی زبانها در جنوب روسیه بود تا مانعی شود برای گسترش و رخنه روسها به مستعمرات انگلیس در هندوستان.[۸]
بعدها یهودیها و صهیونیستهای دیگری کار وامبری را ادامه دادند از آن جمله "لئون کاهون" که در کتاب خود «مقدمه ای بر تاریخ آسیا ترکان و مغولان» و "آرتور ل. دیوید" که در مقدمه کتاب «دستور زبان ترکی» خود کوشید به ترکها حس برتری نژادی بدهد، به شکلدهی پان ترکیسم کمک کردند.[۸]
این ایده در اوایل سده بیستم از طریق ترکان جوان در امپراتوری عثمانی شکل گرفت.[۸]
اسطوره ارگنهکن نیز نقش بسزایی در جنبش پانترکیسم داشتهاست.[۹][۱۰][۱۱]
سقوط سلطان عبدالحمید دوم نتایج مطلوبی در محدوده امپراتوری عثمانی به بار نیاورد. به جای روشنفکرانی که با روحیه دموکراتیک پرورش یافته، و طرفدار حکومت پارلمانی بودند، افسران و نظامیان متعصب رشته امور را در دست گرفتند.
در ۱۹۰۸م شمار اعضای حزب اتحاد و ترقی که از ۳۰۰تن تجاوز نمیکرد، در ۱۹۱۴م به ۳۵۰هزار تن رسید. در ماههای اکتبر و نوامبر ۱۹۱۰مجمع عمومی حزب اتحاد و ترقی به مدت ۱۳روز برگزار شد. شعار ترکان جوان در این مجمع چنین بود: «ترکیه تنها از آن ترکان است».
سیاست ترکی کردن کشور، اعتراض اقوام غیرترک تابع امپراتوری را برانگیخت. به عنوان نمونه در دانشکده افسری یکی از استادان اعلام نمود که: «برای ما ملیت ترک بیش از دین اسلام اهمیت دارد، و غرور نژادی بزرگترین فضیلتهاست». در همان جلسه یک افسر عرب، زبان به اعتراض گشود و گفت: «همه عثمانیان ترک نیستند. اگر امپراتوری را بدین شکل تلقی کنیم، کلیه عناصر غیرترک به جای اینکه بخشی از تشکیلات سیاسی زنده امپراتوری عثمانی را تشکیل بدهند، بیگانه شمرده خواهند شد»[۶]
در پی اجرای سیاست ترکی کردن در ۱۹۱۰م عربها و دروزیهای فلسطین و عراق، نیز آلبانیایها، در ۱۹۱۱م در یمن و در ۱۹۱۲م در مقدونیه و بار دیگر در آلبانی مردم سربه شورش برداشتند.
در بند اول قانون اساسی ترکیه چنین آمده بود:
«ترکیه کشوری است غیرقابل تقسیم. هیچیک از بخشهای آن در هیچ شرایطی حق جدایی ندارد».
این به معنای عدم پذیرش حق خودمختاری برای اقوام غیرترک درون امپراتوری بود.
مقایسهٔ شمار نمایندگان مجلس ترکیه در سالهای ۱۹۰۸ و ۱۹۱۰م سیاست ترکی کردن کشور را مجسم میسازد. در مجلس ترکیه که در ۷شوال ۱۳۲۶ق/۲نوامبر۱۹۰۸م گشایش یافت، از مجموع ۲۳۰نمایندهٔ مجلس، عربها ۴۵، آلبانیاییها ۲۲، ارمنیان ۱۰، بلغارها ۵، صربها ۴، یهودیان ۴، کردها ۲، دروزیها ۱ و ترکان ۱۰۷ نماینده داشتند.
ادامه👇👇👇
قسمت دوم👇👇
در شاهنامه و دیگر منابع دوره اسلامی، ترکان جای دشمنان بزرگ ایرانیان را گرفتند و نام تورانیان به ایشان اطلاق شد. ترکان نیز اخبار و روایات مربوط به تورانیان را تاریخ باستان خویش دانستند؛ چنانکه در قدیمترین فرهنگ ترکی، معروف به دیوان لغات الترک، نیای بزرگ و پهلوان ترکان آسیای میانه یعنی اَلب اَر تُنکا، با افراسیاب یکی دانسته شدهاست.
بر مبنای چنین تفکری، سلسله قراخانیان / ایلک خانیان که از نژاد ترک چِگِلی بودند و مدتها در کاشغر و بَلاساغون و خُتن و ماوراءالنهر حکومت کردند، خود را "آل افراسیاب" نامیدند.
تداوم و استمرار این تفکر در میان ترکان سبب شد که از اوایل سده چهاردهم /آغاز سده بیستم در ترکیه اندیشه پان تورانیسم و به تبع آن پان ترکیسم قوّت بگیرد.
پان ترکیستها، آسیای میانه را جایگاه باستانی ترکان نامیدند، بر یکی بودن ترکان با تورانیان پافشاری کردند و اقوام بسیار آسیای مقدم نظیر عیلامیها، سومریها، هوریاییان، گوتیان، کاسیها، میتانیها، اورارتوها و مادها را از اقوام ترک دانستند. بدین ترتیب، مورخان پان ترکیست نه تنها آسیای مرکزی، بلکه بخش بزرگی از جهان، از جمله منطقة اورارتو، را سرزمین توران نامیدند.
علی کمال، مورخ ترک، منکر وجود قوم ارمنی و سرزمین ارمنستان شده و نوشتهاست که تا سده ششم پیش از میلاد در شرق شبه جزیره آناتولی حتی یک ارمنی وجود نداشته و در این سرزمین، ترکان دولت تورانی اورارتو را پدیدآورده بودهاند.
ضیاء گوک آلپ مدعی است که وطن ترکان نه ترکیهاست و نه ترکستان، بلکه کشور بزرگ و جاودانی توران است.[۷]
🔻 پیشینه
اندیشه پانترکیسم، یعنی یکی کردن همه سرزمینهایی که ساکنان آن به یکی از زبانهایی که ریشه آنها به زبانهای آلتایی میرسد، نخستین بار از سوی یک خاورشناس مجارستانی یهودیتبار بنام "آرمینیوس وامبری" در دهه ۱۸۶۰ ساخته و مطرح گشت.
وامبری رایزن سلطان عثمانی شدهبود ولی در نهان برای "لرد پالمرستون" و دفتر امور خارجه بریتانیا کار میکرد[۸]
ساختن و مطرح کردن این اندیشه از سوی وامبری و بریتانیا در اصل به منظور ایجاد یک کمربند از آلتائی زبانها در جنوب روسیه بود تا مانعی شود برای گسترش و رخنه روسها به مستعمرات انگلیس در هندوستان.[۸]
بعدها یهودیها و صهیونیستهای دیگری کار وامبری را ادامه دادند از آن جمله "لئون کاهون" که در کتاب خود «مقدمه ای بر تاریخ آسیا ترکان و مغولان» و "آرتور ل. دیوید" که در مقدمه کتاب «دستور زبان ترکی» خود کوشید به ترکها حس برتری نژادی بدهد، به شکلدهی پان ترکیسم کمک کردند.[۸]
این ایده در اوایل سده بیستم از طریق ترکان جوان در امپراتوری عثمانی شکل گرفت.[۸]
اسطوره ارگنهکن نیز نقش بسزایی در جنبش پانترکیسم داشتهاست.[۹][۱۰][۱۱]
سقوط سلطان عبدالحمید دوم نتایج مطلوبی در محدوده امپراتوری عثمانی به بار نیاورد. به جای روشنفکرانی که با روحیه دموکراتیک پرورش یافته، و طرفدار حکومت پارلمانی بودند، افسران و نظامیان متعصب رشته امور را در دست گرفتند.
در ۱۹۰۸م شمار اعضای حزب اتحاد و ترقی که از ۳۰۰تن تجاوز نمیکرد، در ۱۹۱۴م به ۳۵۰هزار تن رسید. در ماههای اکتبر و نوامبر ۱۹۱۰مجمع عمومی حزب اتحاد و ترقی به مدت ۱۳روز برگزار شد. شعار ترکان جوان در این مجمع چنین بود: «ترکیه تنها از آن ترکان است».
سیاست ترکی کردن کشور، اعتراض اقوام غیرترک تابع امپراتوری را برانگیخت. به عنوان نمونه در دانشکده افسری یکی از استادان اعلام نمود که: «برای ما ملیت ترک بیش از دین اسلام اهمیت دارد، و غرور نژادی بزرگترین فضیلتهاست». در همان جلسه یک افسر عرب، زبان به اعتراض گشود و گفت: «همه عثمانیان ترک نیستند. اگر امپراتوری را بدین شکل تلقی کنیم، کلیه عناصر غیرترک به جای اینکه بخشی از تشکیلات سیاسی زنده امپراتوری عثمانی را تشکیل بدهند، بیگانه شمرده خواهند شد»[۶]
در پی اجرای سیاست ترکی کردن در ۱۹۱۰م عربها و دروزیهای فلسطین و عراق، نیز آلبانیایها، در ۱۹۱۱م در یمن و در ۱۹۱۲م در مقدونیه و بار دیگر در آلبانی مردم سربه شورش برداشتند.
در بند اول قانون اساسی ترکیه چنین آمده بود:
«ترکیه کشوری است غیرقابل تقسیم. هیچیک از بخشهای آن در هیچ شرایطی حق جدایی ندارد».
این به معنای عدم پذیرش حق خودمختاری برای اقوام غیرترک درون امپراتوری بود.
مقایسهٔ شمار نمایندگان مجلس ترکیه در سالهای ۱۹۰۸ و ۱۹۱۰م سیاست ترکی کردن کشور را مجسم میسازد. در مجلس ترکیه که در ۷شوال ۱۳۲۶ق/۲نوامبر۱۹۰۸م گشایش یافت، از مجموع ۲۳۰نمایندهٔ مجلس، عربها ۴۵، آلبانیاییها ۲۲، ارمنیان ۱۰، بلغارها ۵، صربها ۴، یهودیان ۴، کردها ۲، دروزیها ۱ و ترکان ۱۰۷ نماینده داشتند.
ادامه👇👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔴 پانترکیسم ایدئولوژی پسماند استعمار انگلیس
قسمت سوم👇👇👇
🔻 ادامه پیشینه👇
شمار نمایندگان ترک کمتر از نصف نمایندگان مجلس بود، ولی در ۱۹۱۰م ترکیب نمایندگان تغییر یافت. در این مجلس شمار نمایندگان ترک ۲۲۸تن، یونانیان ۲۷، بلغارها ۴، عربها ۳، ارمنیان ۴، یهودیان ۳، والاخها یک تن بود. جنگ بالکان در سالهای ۱۹۱۲–۱۹۱۳م دگرگونیهایی در اوضاع داخلی ترکیه پدیدآورد.
در دسامبر ۱۹۱۲ معلوم شد که دولت ترکان جوان از نیروهای متحد بالکان شکست خواهد خورد. یأس و نومیدی ترکیه را فرا گرفت و سبب انتقادهای شدید شد. در این زمان از کریمه، قفقاز، غازان، خیوه، تاشکند و نواحی دیگری که در مسیر پانتورانیسم فعالیت داشتند، کمکهایی به مقصد ترکیه ارسال گردید و احساسی در روشنفکران آنجا پدیدآورد که آنان اروپایی نیستند، بلکه آسیایی هستند. این احساس موجب تقویت نظر پانتورانیستهای ترکیه شد و در آنان احساس نزدیکی با ترکی زبانان آسیا را فراهم آورد و ترکگرایی اوج گرفت.
خالده ادیب نوشت: آرزوی من دستیابی ترکان جهان به عظمت و استقلال سیاسی و فرهنگی است. محمد امین رسولزاده در یکی از شعرهای خود ضمن اشاره به سرزمین ترکان چنین نوشت:
«این کشور پهناور که بر ۳ قاره گستردهاست، متعلق به ماست، توران، توران مقدس…».[۶]
با شروع جنگ جهانی دوم، به ویژه پس از حمله آلمان نازی به اتحاد شوروی در ۱۳۲۰ ش / ۱۹۴۱، پان ترکیسم با حمایت مالی برلین در ترکیه از نو جان گرفت و گروهی سازمان یافته از پان ترکیستها برای وارد کردن ترکیه به جنگ در کنار متحدین دست به اقداماتی زدند. اما پس از شکست آلمان در نبرد استالینگراد و پیشروی ارتش سرخ به سوی غرب و بالا رفتن احتمال پیروزی شوروی در جنگ، سیاست چشم پوشی دولت در برابر فعالیتهای پانترکیسمی تغییر یافت و ۲۳ تن از فعالان این اندیشه، که احمد زکی ولیدی طوغان نیز در بین آنها بود، در شهریور ۱۳۲۳ / سپتامبر ۱۹۴۴ محاکمه و به زندان محکوم شدند.
با شروع جنگ سرد اتهامات ضد پان ترکیستها در دادگاهها فروکش کرد[۵]
پس از فروپاشی شوروی در اوایل نیمه اول دهه ۱۹۹۰، تمایلات فروخورده پانترکیسمی، به شکلی نه چندان چشمگیر، در جمهوری آذربایجان فرصت ظهور یافته و حتی احزابی با نامهای «حزب گرگ خاکستری آذربایجان» (به ترکی: آذربایجان بوزقورت پارتیاسی) و «حزب توران معاصر آذربایجان» (به ترکی: آذربایجان چاغداش توران پارتیاسی) در آنجا تشکیل شدهاست[۵]
🔻 پانترکیسم و جعل تاریخ
مقالهٔ اصلی: نقد تاریخنگاری پانترکیسم و ادعاهای دیگران دربارهٔ میراث فرهنگی، معنوی و طبیعی ایران
به گفته ولادیمیر مینورسکی خاورشناس: «هر جا که پرسش حل نشدهای در زمینه فرهنگ قومهای شرق باستان پدید آید ترکان بیدرنگ دست خود را همانجا دراز میکنند».[۲][۱۲]
مینورسکی ضمن انتقاد از روش مورّخان پانترکیست، بیان میدارد که «مسائل علمی حل نشدهای در زمینة فرهنگ اقوام شرق باستان» بستری برای جعل تاریخی و توجیه مقاصد ایدئولوژیک پان ترکیسم فراهم ساختهاست.[۵]
🔻 پان ترکیسم و شوروی
گرچه بلشویک در ابتدا، مساوات چیهای پیرو پان ترکیسم را سرکوب کردند، ولی آنها تصمیم گرفتند که از ایدئولوژی پان ترکیسم برای تجزیه کشورهای دیگری که اقلیت ترکزبان دارند (همچون ایران) بهره بجویند.
ادامه 👇👇👇👇
قسمت سوم👇👇👇
🔻 ادامه پیشینه👇
شمار نمایندگان ترک کمتر از نصف نمایندگان مجلس بود، ولی در ۱۹۱۰م ترکیب نمایندگان تغییر یافت. در این مجلس شمار نمایندگان ترک ۲۲۸تن، یونانیان ۲۷، بلغارها ۴، عربها ۳، ارمنیان ۴، یهودیان ۳، والاخها یک تن بود. جنگ بالکان در سالهای ۱۹۱۲–۱۹۱۳م دگرگونیهایی در اوضاع داخلی ترکیه پدیدآورد.
در دسامبر ۱۹۱۲ معلوم شد که دولت ترکان جوان از نیروهای متحد بالکان شکست خواهد خورد. یأس و نومیدی ترکیه را فرا گرفت و سبب انتقادهای شدید شد. در این زمان از کریمه، قفقاز، غازان، خیوه، تاشکند و نواحی دیگری که در مسیر پانتورانیسم فعالیت داشتند، کمکهایی به مقصد ترکیه ارسال گردید و احساسی در روشنفکران آنجا پدیدآورد که آنان اروپایی نیستند، بلکه آسیایی هستند. این احساس موجب تقویت نظر پانتورانیستهای ترکیه شد و در آنان احساس نزدیکی با ترکی زبانان آسیا را فراهم آورد و ترکگرایی اوج گرفت.
خالده ادیب نوشت: آرزوی من دستیابی ترکان جهان به عظمت و استقلال سیاسی و فرهنگی است. محمد امین رسولزاده در یکی از شعرهای خود ضمن اشاره به سرزمین ترکان چنین نوشت:
«این کشور پهناور که بر ۳ قاره گستردهاست، متعلق به ماست، توران، توران مقدس…».[۶]
با شروع جنگ جهانی دوم، به ویژه پس از حمله آلمان نازی به اتحاد شوروی در ۱۳۲۰ ش / ۱۹۴۱، پان ترکیسم با حمایت مالی برلین در ترکیه از نو جان گرفت و گروهی سازمان یافته از پان ترکیستها برای وارد کردن ترکیه به جنگ در کنار متحدین دست به اقداماتی زدند. اما پس از شکست آلمان در نبرد استالینگراد و پیشروی ارتش سرخ به سوی غرب و بالا رفتن احتمال پیروزی شوروی در جنگ، سیاست چشم پوشی دولت در برابر فعالیتهای پانترکیسمی تغییر یافت و ۲۳ تن از فعالان این اندیشه، که احمد زکی ولیدی طوغان نیز در بین آنها بود، در شهریور ۱۳۲۳ / سپتامبر ۱۹۴۴ محاکمه و به زندان محکوم شدند.
با شروع جنگ سرد اتهامات ضد پان ترکیستها در دادگاهها فروکش کرد[۵]
پس از فروپاشی شوروی در اوایل نیمه اول دهه ۱۹۹۰، تمایلات فروخورده پانترکیسمی، به شکلی نه چندان چشمگیر، در جمهوری آذربایجان فرصت ظهور یافته و حتی احزابی با نامهای «حزب گرگ خاکستری آذربایجان» (به ترکی: آذربایجان بوزقورت پارتیاسی) و «حزب توران معاصر آذربایجان» (به ترکی: آذربایجان چاغداش توران پارتیاسی) در آنجا تشکیل شدهاست[۵]
🔻 پانترکیسم و جعل تاریخ
مقالهٔ اصلی: نقد تاریخنگاری پانترکیسم و ادعاهای دیگران دربارهٔ میراث فرهنگی، معنوی و طبیعی ایران
به گفته ولادیمیر مینورسکی خاورشناس: «هر جا که پرسش حل نشدهای در زمینه فرهنگ قومهای شرق باستان پدید آید ترکان بیدرنگ دست خود را همانجا دراز میکنند».[۲][۱۲]
مینورسکی ضمن انتقاد از روش مورّخان پانترکیست، بیان میدارد که «مسائل علمی حل نشدهای در زمینة فرهنگ اقوام شرق باستان» بستری برای جعل تاریخی و توجیه مقاصد ایدئولوژیک پان ترکیسم فراهم ساختهاست.[۵]
🔻 پان ترکیسم و شوروی
گرچه بلشویک در ابتدا، مساوات چیهای پیرو پان ترکیسم را سرکوب کردند، ولی آنها تصمیم گرفتند که از ایدئولوژی پان ترکیسم برای تجزیه کشورهای دیگری که اقلیت ترکزبان دارند (همچون ایران) بهره بجویند.
ادامه 👇👇👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔴 پانترکیسم ایدئولوژی پسماند استعمار انگلیس
قسمت چهارم👇👇👇👇
🔻 پان ترکیسم در قفقاز
مقالهٔ اصلی: مساوات (حزب)
پیشینه تلاش برای تجزیه آذربایجان از ایران، به دوران جنگ جهانی اول و تبلیغات پانترکیسمی عثمانیها در ایران میرسد که در این راستا، مساواتیها نام اران و شروان را به [جمهوری] آذربایجان تغییر دادند که بعد از سرنگون شدن دولتشان توسط بلشویکها، این نام تداوم یافت. اسنادی از سالهای نخستین پادشاهی رضاشاه وجود دارد که حاکی از تشکیل کمیتهای در اران و شروان (آذربایجان شوروی) در ۱۳۰۵ شمسی و فعالیتهای تبلیغی آن دربارهٔ ضرورت تجزیه و جدایی ایران است.[۱۵]
از جمله کتابهای تاریخی در این زمینه، «اسناد روابط ایران و شوروی» به کوشش محمود طاهر احمدی، «آذربایجان در موجخیز حادثه؛ نگاهی به مباحث میلیون ایران و جراید باکو در تغییر نام اران به آذربایجان ۱۲۹۶–۱۲۹۸ شمسی» با مقدمه کاوه بیات و «توفان بر فراز قفقاز (نگاهی به مناسبات منطقهای ایران و جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان در دوره نخست استقلال ۱۹۱۷–۱۹۲۱)» ویراسته کاوه بیات، هستند.[۱۶]
در فصل سوم عهدنامه گلستان چنین آمدهاست:
اعلیحضرت، قدرقدرت… ایران به جهت ثبوت دوستی… که به.. ایمپیراطور کل ممالک روسیه دارند… ولایات قراباغ و گنجه که الان موسوم به بلزاتوپول است و اولکای خوانیننشین شکی و شیروان [شروان] و قبه و دربند و بادکوبه و هرجا از ولایت طالش را با خاکی که الان در تصرف دولت روسیه است و شمال داغستان و گرجستان و محال شوره کل و آچوقباش و گروزیه و منگریل و آبخاز و تمامی اولکا و اراضی که در میانهٔ قفقازیه و سرحدات ممینةالحاله بوده و نیز آنچه از اراضی دریایی قفقازیه الی کنار دریای خزر متصل است، مخصوص و متعلق به ممالک ایمپریه روسیه میدانند.[۱۷]
جلال متینی، به استناد این متن مربوط به دوران قاجاریه، اصطلاح آذربایجان را برای منطقه فرارود ارس را رد میکند.[۱۸]
🔻 پان ترکیسم در ایران
مقالهٔ اصلی: پانترکیسم در ایران و ادعاهای دیگران دربارهٔ میراث فرهنگی، معنوی و طبیعی ایران
پانترکیسم در استانهای ترکزبان ایران و بهویژه در آذربایجان، به عللی چون اختلاف مذهبی بین آذربایجان و ترکیه، جنگهای طولانی بین ایران و عثمانی و تجارب تلخ اشغال آذربایجان از سوی نیروهای عثمانی، زمینهای برای رشد قابل ملاحظه نداشته و بهطور کلی بیش از آن که درون جوش باشد، پدیدهٔ ناپایداری بودهاست.[۵]
پس از انقلاب اسلامی و بعد از آن، فروپاشی شوروی، روزنامههای جمهوری اسلامی ایران خبری منتشر کردند مبنی بر اینکه گروهی از اهالی آذربایجان شوروی سابق، بیانجام مقررات قانونی و گرفتن ویزا، به آب زدند و از رود ارس عبور کردند و به ایران وارد شدند. مسئولان حکومت اسلامی این امر را به عشق شدید به اسلام و تشیع تلقی کردند، در حالی که حقیقت حاکی از آن است که این حرکت نمادین، دستوری از دولت باکو جهت نمایش علاقه مردم فرارود ارس برای یکپارچهسازی جمهوری آذربایجان و آذربایجان است.[۱۹]
حیدر علیاف، رئیسجمهوری وقت جمهوری آذربایجان، هنگامی که در حکومت کمونیستی شوروی در اوج قدرت بود، همواره به تجزیهٔ ایران نظر داشت. او گفته بود که شخصاً آرزو یکپارچهسازی آذربایجان [ایران] و آذربایجان شوروی را داشتهاست. وی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، با تغییر خط مشی سیاسی از کمونیسم به کاپیتالیسم، جز طرفداران دوآتشه دموکراسی آمریکایی شد و به تصور اینکه کمپانیهای نفتی آمریکایی و دولت ایالات متحده، در تجزیه ایران به او کمک خواهند کرد، کوشید تا به دست آمریکا و معدود پانترکهای ساکن قاره آمریکا و اروپا، به رؤیای استالین و پانترکیسم، جامهٔ عمل بپوشاند.[۱۹]
در ماه ژوئن ۱۹۹۷، کنگرهای به نام «نخستین کنگرهٔ جهانی آذربایجانیها» در میان تشنجات فراوان در لسآنجلس برگزار شد. عدهای در آن کنگره، در پی تجزیهٔ آذربایجان ایران بودند و اصرار میورزیدند که بایستی از سفیر آذربایجان شوروی سابق نیز برای شرکت در این جلسه دعوت میشد. این افراد اجازه ورود پرچم ایران را ندادند. روزنامههای فارسیزبان منطقه، عموماً، و نیز عدهای از ایرانیان آذری، علناً، به جنگ این تجزیهطلبها رفتند. بر خلاف تبلیغات، عدهٔ کمی در آن کنگره شرکت جستند که یکی از اعضای کنگره، جواد هیئت بود.[۱۹]
ادامه 👇👇👇👇👇
قسمت چهارم👇👇👇👇
🔻 پان ترکیسم در قفقاز
مقالهٔ اصلی: مساوات (حزب)
پیشینه تلاش برای تجزیه آذربایجان از ایران، به دوران جنگ جهانی اول و تبلیغات پانترکیسمی عثمانیها در ایران میرسد که در این راستا، مساواتیها نام اران و شروان را به [جمهوری] آذربایجان تغییر دادند که بعد از سرنگون شدن دولتشان توسط بلشویکها، این نام تداوم یافت. اسنادی از سالهای نخستین پادشاهی رضاشاه وجود دارد که حاکی از تشکیل کمیتهای در اران و شروان (آذربایجان شوروی) در ۱۳۰۵ شمسی و فعالیتهای تبلیغی آن دربارهٔ ضرورت تجزیه و جدایی ایران است.[۱۵]
از جمله کتابهای تاریخی در این زمینه، «اسناد روابط ایران و شوروی» به کوشش محمود طاهر احمدی، «آذربایجان در موجخیز حادثه؛ نگاهی به مباحث میلیون ایران و جراید باکو در تغییر نام اران به آذربایجان ۱۲۹۶–۱۲۹۸ شمسی» با مقدمه کاوه بیات و «توفان بر فراز قفقاز (نگاهی به مناسبات منطقهای ایران و جمهوریهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان در دوره نخست استقلال ۱۹۱۷–۱۹۲۱)» ویراسته کاوه بیات، هستند.[۱۶]
در فصل سوم عهدنامه گلستان چنین آمدهاست:
اعلیحضرت، قدرقدرت… ایران به جهت ثبوت دوستی… که به.. ایمپیراطور کل ممالک روسیه دارند… ولایات قراباغ و گنجه که الان موسوم به بلزاتوپول است و اولکای خوانیننشین شکی و شیروان [شروان] و قبه و دربند و بادکوبه و هرجا از ولایت طالش را با خاکی که الان در تصرف دولت روسیه است و شمال داغستان و گرجستان و محال شوره کل و آچوقباش و گروزیه و منگریل و آبخاز و تمامی اولکا و اراضی که در میانهٔ قفقازیه و سرحدات ممینةالحاله بوده و نیز آنچه از اراضی دریایی قفقازیه الی کنار دریای خزر متصل است، مخصوص و متعلق به ممالک ایمپریه روسیه میدانند.[۱۷]
جلال متینی، به استناد این متن مربوط به دوران قاجاریه، اصطلاح آذربایجان را برای منطقه فرارود ارس را رد میکند.[۱۸]
🔻 پان ترکیسم در ایران
مقالهٔ اصلی: پانترکیسم در ایران و ادعاهای دیگران دربارهٔ میراث فرهنگی، معنوی و طبیعی ایران
پانترکیسم در استانهای ترکزبان ایران و بهویژه در آذربایجان، به عللی چون اختلاف مذهبی بین آذربایجان و ترکیه، جنگهای طولانی بین ایران و عثمانی و تجارب تلخ اشغال آذربایجان از سوی نیروهای عثمانی، زمینهای برای رشد قابل ملاحظه نداشته و بهطور کلی بیش از آن که درون جوش باشد، پدیدهٔ ناپایداری بودهاست.[۵]
پس از انقلاب اسلامی و بعد از آن، فروپاشی شوروی، روزنامههای جمهوری اسلامی ایران خبری منتشر کردند مبنی بر اینکه گروهی از اهالی آذربایجان شوروی سابق، بیانجام مقررات قانونی و گرفتن ویزا، به آب زدند و از رود ارس عبور کردند و به ایران وارد شدند. مسئولان حکومت اسلامی این امر را به عشق شدید به اسلام و تشیع تلقی کردند، در حالی که حقیقت حاکی از آن است که این حرکت نمادین، دستوری از دولت باکو جهت نمایش علاقه مردم فرارود ارس برای یکپارچهسازی جمهوری آذربایجان و آذربایجان است.[۱۹]
حیدر علیاف، رئیسجمهوری وقت جمهوری آذربایجان، هنگامی که در حکومت کمونیستی شوروی در اوج قدرت بود، همواره به تجزیهٔ ایران نظر داشت. او گفته بود که شخصاً آرزو یکپارچهسازی آذربایجان [ایران] و آذربایجان شوروی را داشتهاست. وی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، با تغییر خط مشی سیاسی از کمونیسم به کاپیتالیسم، جز طرفداران دوآتشه دموکراسی آمریکایی شد و به تصور اینکه کمپانیهای نفتی آمریکایی و دولت ایالات متحده، در تجزیه ایران به او کمک خواهند کرد، کوشید تا به دست آمریکا و معدود پانترکهای ساکن قاره آمریکا و اروپا، به رؤیای استالین و پانترکیسم، جامهٔ عمل بپوشاند.[۱۹]
در ماه ژوئن ۱۹۹۷، کنگرهای به نام «نخستین کنگرهٔ جهانی آذربایجانیها» در میان تشنجات فراوان در لسآنجلس برگزار شد. عدهای در آن کنگره، در پی تجزیهٔ آذربایجان ایران بودند و اصرار میورزیدند که بایستی از سفیر آذربایجان شوروی سابق نیز برای شرکت در این جلسه دعوت میشد. این افراد اجازه ورود پرچم ایران را ندادند. روزنامههای فارسیزبان منطقه، عموماً، و نیز عدهای از ایرانیان آذری، علناً، به جنگ این تجزیهطلبها رفتند. بر خلاف تبلیغات، عدهٔ کمی در آن کنگره شرکت جستند که یکی از اعضای کنگره، جواد هیئت بود.[۱۹]
ادامه 👇👇👇👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔴 پانترکیسم ایدئولوژی پسماند استعمار انگلیس
قسمت پنجم👇👇👇👇👇
🔻 ادامه پان ترکیسم در ایران
مقالهٔ اصلی: پانترکیسم در ایران و ادعاهای دیگران دربارهٔ میراث فرهنگی، معنوی و طبیعی ایران
در ایران پانترکیسم بر روی چند موضوع به گونهای برجسته متمرکز شدهاست و این جریانات مورد تحریف و وارونه نمایی در جهت مصادره به مطلوب اندیشهٔ پان ترکیسم قرار گرفتهاست:[۲۰]
• ضعیف نشان دادن و وابسته کردن زبان فارسی تنها به قوم قارس، و کم رنگ کردن نقش زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و مشترک اقوام ایرانی.
• نشان دادن تباری غیر ایرانی برای قوم آذری (درحالی که آزمایشهای DNA نشان میدهد آذریها بیشتر ایرانی هستند تا ترک).[۲۱]
• ارائهٔ آمارهای جمعیتی غیر از آمار رسمی کشور نظیر ۳۰ میلیون ترک ساکن در ایران.
• یکسره رد کردن وجود اصطلاح و تبار آریایی و تاریخ ایران باستان و همچنین القاء این موضوع که واژه و نام ایران پیشینهای ندارد.
• تحریف قراردادهای ترکمنچای و گلستان و اشاره به دو تکه شدن کشوری به نام آذربایجان در پی این قراردادها.
• ترک خواندن مادها، سکاها، سومریها، عیلامیها، اورارتوییها، میتانیها، مانناییها، هیتیها، کاسیها، اشکانیان، تورانیان، مولانا، بیرونی، نظامی گنجوی، بابک خرمدین و… (درصورتی که خاورشناسان و تاریخدانان ترکتبار بودن اقوام و افراد ذکر شده را همیشه رد کردهاند).[نیازمند منبع]
• تاختن به بزرگان و نامآوران فرهنگی و تاریخی کشورهای پیرامون به ویژه ایران.
🔻 دیگر فعالیتهای پانترکیسم در ایران عبارتند از:
• دست بردن در جای نامها برای مصادره این نامها به سود خود:
اورمو (به جای ارومیه)، باکی (به جای باکو)، فارسستان (به جای ایران)، قشقایستان (به جای استان فارس)، آذربایجان جنوبی (به جای آذربایجان ایران و… .
• تحلیلهای ناکارشناسانه و کاملاً نادرست در مورد زبانهای ترکی و فارسی و… مبنی بر قانونمند و توانمند بودن زبانهای ترکی و مغولی و ناتوانی زبان فارسی
• مطرح کردن زبان ترکی به عنوان تنها فاکتور هویت آذریهای ایران، در صورتی که هویت هر انسان از سه فاکتور:
ملیّت + نژاد+ زبان تشکیل میشود.
🔻 سید جواد طباطبایی طی گفتگویی که با مهرنامه در تابستان سال ۱۳۹۲ داشت، «مبنای اندیشهٔ پانترکیسم را درآمیختگی نوعی فراموشی تاریخی با افسانهبافیهای به ظاهر تاریخی میداند که بدل به ملغمهای از بیسوادی و بیشعوری شدهاست».
🔻 منتقدان
کشورهای هدف اندیشهٔ پانترکیسم و کشورهای ناخرسند از این اندیشه عبارت اند از: ارمنستان، روسیه، ایران، چین، یونان، قبرس، عراق، سوریه، گرجستان، بلغارستان، افغانستان و تاجیکستان.[۲۳]
مصطفی کمال پاشا (آتاترک)، یکی از منتقدان ایدئولوژیهای فرا کشوری و جهانی مانند پانترکیسم بود و ترجیح میداد ناسیونالیسم را در داخل مرزهای ترکیه جایگزین آن کند؛[۲۲] هرچند اقدامات او در راستا و به سود پانترکیسم انجام پذیرفت.
پانترکیسم مشابه احساسات سایر گروههای ملی است، به استثنای اینکه در پی کسب نوعی آرایش سیاسی است تا به جای یک گروه ملی خاص تمامی مردم ترک تبار را دربرگیرد؛ بنابراین، ناسیونالیسم ترکی یک جنبش فراملی است که در صدد تشکیل واحدی سیاسی مبتنی بر روابط فرهنگی مردم ترکتبار است. هر چند از محبوبیت این جنبش به تدریج کاسته شده و در طی تاریخ معاصر به حرکت خود ادامه داده، اما بهطور کلی بیشترین حمایت از این جنبش، در خلال و پس از فروپاشی امپراتوریهایی که در محدوده مردم ترکتبار بودند، و بهطور محسوستر در جریان افول امپراتوری عثمانی و روسیه به عمل آمدهاست.
یکی از اولین نویسندگانی که از احتمال تشکیل جنبش ملی ترک خبر داد، شرقشناس آرمینیوس وامبری بود که در دهه ۱۸۶۰ نوشتن در خصوص این موضوع را آغاز کرد. با وجود این مشهورترین مدافع ناسیونالیسم ترکی "اسماعیل بیگ گاسپرینسکی" (۱۸۵۱–۱۹۱۴) [قازپیرعلی] اهل کریمه بود که خواستار وحدت ترکهای روسیه شد و نشریه ترجمان را تأسیس کرد که در ان از زبان ساده شده «ترکی عثمانی» استفاده میشد. گاسپرینسکی پیشبینی کرد که با ابداع زبانی که بهراحتی هم برای «قایقران بُسفری» و هم برای یک «ساربان کاشغری» قابل درک باشد، در نهایت «اتحاد ترکی» و «اتحاد اسلام» شکل خواهد گرفت.
گاسپرینسکی از تأثیر بالقوه رسانههای چاپی بر مردم بشدت آگاه بود و با جدیت به افزایش شمارگان روزنامه خود با هدف برقراری وحدت بیشتر میان گروههای متفاوت ترکان از طریق ایجاد زبانی مشترک اقدام کرد.
ادامه 👇👇👇👇👇👇
قسمت پنجم👇👇👇👇👇
🔻 ادامه پان ترکیسم در ایران
مقالهٔ اصلی: پانترکیسم در ایران و ادعاهای دیگران دربارهٔ میراث فرهنگی، معنوی و طبیعی ایران
در ایران پانترکیسم بر روی چند موضوع به گونهای برجسته متمرکز شدهاست و این جریانات مورد تحریف و وارونه نمایی در جهت مصادره به مطلوب اندیشهٔ پان ترکیسم قرار گرفتهاست:[۲۰]
• ضعیف نشان دادن و وابسته کردن زبان فارسی تنها به قوم قارس، و کم رنگ کردن نقش زبان فارسی به عنوان زبان رسمی و مشترک اقوام ایرانی.
• نشان دادن تباری غیر ایرانی برای قوم آذری (درحالی که آزمایشهای DNA نشان میدهد آذریها بیشتر ایرانی هستند تا ترک).[۲۱]
• ارائهٔ آمارهای جمعیتی غیر از آمار رسمی کشور نظیر ۳۰ میلیون ترک ساکن در ایران.
• یکسره رد کردن وجود اصطلاح و تبار آریایی و تاریخ ایران باستان و همچنین القاء این موضوع که واژه و نام ایران پیشینهای ندارد.
• تحریف قراردادهای ترکمنچای و گلستان و اشاره به دو تکه شدن کشوری به نام آذربایجان در پی این قراردادها.
• ترک خواندن مادها، سکاها، سومریها، عیلامیها، اورارتوییها، میتانیها، مانناییها، هیتیها، کاسیها، اشکانیان، تورانیان، مولانا، بیرونی، نظامی گنجوی، بابک خرمدین و… (درصورتی که خاورشناسان و تاریخدانان ترکتبار بودن اقوام و افراد ذکر شده را همیشه رد کردهاند).[نیازمند منبع]
• تاختن به بزرگان و نامآوران فرهنگی و تاریخی کشورهای پیرامون به ویژه ایران.
🔻 دیگر فعالیتهای پانترکیسم در ایران عبارتند از:
• دست بردن در جای نامها برای مصادره این نامها به سود خود:
اورمو (به جای ارومیه)، باکی (به جای باکو)، فارسستان (به جای ایران)، قشقایستان (به جای استان فارس)، آذربایجان جنوبی (به جای آذربایجان ایران و… .
• تحلیلهای ناکارشناسانه و کاملاً نادرست در مورد زبانهای ترکی و فارسی و… مبنی بر قانونمند و توانمند بودن زبانهای ترکی و مغولی و ناتوانی زبان فارسی
• مطرح کردن زبان ترکی به عنوان تنها فاکتور هویت آذریهای ایران، در صورتی که هویت هر انسان از سه فاکتور:
ملیّت + نژاد+ زبان تشکیل میشود.
🔻 سید جواد طباطبایی طی گفتگویی که با مهرنامه در تابستان سال ۱۳۹۲ داشت، «مبنای اندیشهٔ پانترکیسم را درآمیختگی نوعی فراموشی تاریخی با افسانهبافیهای به ظاهر تاریخی میداند که بدل به ملغمهای از بیسوادی و بیشعوری شدهاست».
🔻 منتقدان
کشورهای هدف اندیشهٔ پانترکیسم و کشورهای ناخرسند از این اندیشه عبارت اند از: ارمنستان، روسیه، ایران، چین، یونان، قبرس، عراق، سوریه، گرجستان، بلغارستان، افغانستان و تاجیکستان.[۲۳]
مصطفی کمال پاشا (آتاترک)، یکی از منتقدان ایدئولوژیهای فرا کشوری و جهانی مانند پانترکیسم بود و ترجیح میداد ناسیونالیسم را در داخل مرزهای ترکیه جایگزین آن کند؛[۲۲] هرچند اقدامات او در راستا و به سود پانترکیسم انجام پذیرفت.
پانترکیسم مشابه احساسات سایر گروههای ملی است، به استثنای اینکه در پی کسب نوعی آرایش سیاسی است تا به جای یک گروه ملی خاص تمامی مردم ترک تبار را دربرگیرد؛ بنابراین، ناسیونالیسم ترکی یک جنبش فراملی است که در صدد تشکیل واحدی سیاسی مبتنی بر روابط فرهنگی مردم ترکتبار است. هر چند از محبوبیت این جنبش به تدریج کاسته شده و در طی تاریخ معاصر به حرکت خود ادامه داده، اما بهطور کلی بیشترین حمایت از این جنبش، در خلال و پس از فروپاشی امپراتوریهایی که در محدوده مردم ترکتبار بودند، و بهطور محسوستر در جریان افول امپراتوری عثمانی و روسیه به عمل آمدهاست.
یکی از اولین نویسندگانی که از احتمال تشکیل جنبش ملی ترک خبر داد، شرقشناس آرمینیوس وامبری بود که در دهه ۱۸۶۰ نوشتن در خصوص این موضوع را آغاز کرد. با وجود این مشهورترین مدافع ناسیونالیسم ترکی "اسماعیل بیگ گاسپرینسکی" (۱۸۵۱–۱۹۱۴) [قازپیرعلی] اهل کریمه بود که خواستار وحدت ترکهای روسیه شد و نشریه ترجمان را تأسیس کرد که در ان از زبان ساده شده «ترکی عثمانی» استفاده میشد. گاسپرینسکی پیشبینی کرد که با ابداع زبانی که بهراحتی هم برای «قایقران بُسفری» و هم برای یک «ساربان کاشغری» قابل درک باشد، در نهایت «اتحاد ترکی» و «اتحاد اسلام» شکل خواهد گرفت.
گاسپرینسکی از تأثیر بالقوه رسانههای چاپی بر مردم بشدت آگاه بود و با جدیت به افزایش شمارگان روزنامه خود با هدف برقراری وحدت بیشتر میان گروههای متفاوت ترکان از طریق ایجاد زبانی مشترک اقدام کرد.
ادامه 👇👇👇👇👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔴 مهدی حاجتی، نماینده پیشین شورای شهر شیراز:
از ایران خارج شدم اما در شرایط امنی نیستم
۱۸ آبان ۱۴۰۰ - ۹ نوامبر ۲۰۲۱
مهدی حاجتی، نماینده پیشین شورای شهر شیراز، در توییتی گفته است که از ایران خارج شده، ولی افزوده است که هنوز در "شرایط امنی نیست."
آقای حاجتی در این توئیت با انتشار حکم احضارش برای گذراندن حکم حبس افزوده است که "زندانی که آغازش مشخص بود، اما بعید بود پایانش همین حکم باشد. لذا جهت اطلاع دوستان، از کشور خارج شده، اما همچنان در شرایط امنی نیستم. در یک شرایط امنتر بیشتر توضیح خواهم داد."
آقای حاجتی در شهریور ۱۳۹۹ اعلام کرد که به "اتهام تبلیغ علیه نظام" به یک سال زندان و دو سال تبعید به بیرجند محکوم شده است.
او در اسفند سال ۱۳۹۸ به دنبال انتقاد از "قرنطینه نکردن قم در رابطه با ویروس کرونا" و "وضعیت زندانها" بازداشت و چند روز بعد با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.
او در توییتی در همان زمان نوشت که از دو پرونده تشکیل شده حکم پرونده "تبلیغ علیه نظام" در شعبه یک انقلاب شیراز صادر شده و افزود که بزودی دادگاه پرونده دوم به اتهام "نشر اکاذیب" نیز جلسه خواهد داشت.
نماینده پیشین شورای شهرشیراز نیز پیشتر خبرساز و بازداشت شده بود. مهرماه ۱۳۹۷ در حالی که نماینده شورای شهر شیراز بود، در توییتی به "دستگیری بیدلیل شهروندان بهایی" اعتراض کرد.
او در آن زمان در توییتی نوشت که "ده روز گذشته را به هر دری زده ام تا دو دوست بهائی بازداشت شده آزاد گردند و به نتیجه نرسیده ام.نسل ما موظف است مادامی که مقابل دشمنان خارجی ایستاده است در تلاش برای اصلاح رویه های قضایی و سایر اموری که عدالت اجتماعی را به خطر انداخته کم نگذارد."
او به دلیل این پرونده به یک سال زندان محکوم شد و از خرداد ماه تا بهمن سال ۱۳۹۸ را در زندان گذراند.
بهاییان در ایران با محدودیتهایی، از جمله برای تحصیل، مواجه هستند و در موارد متعددی با آنها برخورد قضایی و امنیتی انجام میشود.
💥 پ ن:
نکتهاول:
البته لازم به توضیح است که روابط مشکوک و گاه جاسوسی تعدادی از سران و سرکردگان فرقه بهائيت به سود کشورهای بیگانه در مقاطع مختلف و حساس کشورمان که در تاریخ ثبت شده، اکثريت مردم ایران را نسبت به پیروان این فرقه حساس و مشکوک کرده است، و حتی از قبل از انقلاب نیز مردم ایران چندان تمایلی به تعامل با این فرقه نشان نمی دادند. با این حال با تاکید بر پیگیری هرگونه اقدام خائنانه از طرف هر شخص و گروهی مشخصی نسبت به کشور، لازم است حقوق شهروندی افراد بیگناه که جرمشان صرفا گرویدن به یگ فرقه و مذهب و دین غیر از دین و مدهب مرسوم هست، باید ملاحظه و مراعات شود.
اما نکته مهمتر:
زمانی که حاکمیت در مقابل کوچکترین نقد و اعتراض تلاش مدنی و مسالمت آمیز و قانونی، واکنش امنیتی نشان می دهد، و دستگاه قضائی، که در مقابل چشمانش غارتگران فرصت طلب و چاپلوس و دروغگو و ظاهرساز کشور را به تاراج می برند، چند اتهامنخ نما مانند "تبلیع علیه نظام" و 'نشر اکاذیب" و "توهین به مقامات" و ... دلسوزان و تلاشگران سازندگی ایران را با حبس و تبعید تهدید و محدود می کند، این کشور راهی به سوی اصلاح و بهبود اوضاع نخواهد داشت، و همچنان با خروج دلسوزان و آگاهان و فعالان اجتماعی و مدنی، در نهایت جامعه ای منگ و خاموش و درمانده و خشمگین و دولتهایی فشل و ناکارآمد و بدون منتقد و کارگزارانی بی کفایت و دزد و خودکامه و منفعت طلب و چاپلوس و ظاهرالصلاحِ باطن فساد برجای خواهد ماند، که چنين اوضاعی راهی جز تباهی و سقوط پیش روی کشور و ملت نخواهد داشت، و در چنین اوضاعی هیچ آرمان و هدف والا و ارجمندی قابل پیگیری و اقدام و انجام نخواهد بود.
از ایران خارج شدم اما در شرایط امنی نیستم
۱۸ آبان ۱۴۰۰ - ۹ نوامبر ۲۰۲۱
مهدی حاجتی، نماینده پیشین شورای شهر شیراز، در توییتی گفته است که از ایران خارج شده، ولی افزوده است که هنوز در "شرایط امنی نیست."
آقای حاجتی در این توئیت با انتشار حکم احضارش برای گذراندن حکم حبس افزوده است که "زندانی که آغازش مشخص بود، اما بعید بود پایانش همین حکم باشد. لذا جهت اطلاع دوستان، از کشور خارج شده، اما همچنان در شرایط امنی نیستم. در یک شرایط امنتر بیشتر توضیح خواهم داد."
آقای حاجتی در شهریور ۱۳۹۹ اعلام کرد که به "اتهام تبلیغ علیه نظام" به یک سال زندان و دو سال تبعید به بیرجند محکوم شده است.
او در اسفند سال ۱۳۹۸ به دنبال انتقاد از "قرنطینه نکردن قم در رابطه با ویروس کرونا" و "وضعیت زندانها" بازداشت و چند روز بعد با تودیع قرار وثیقه آزاد شد.
او در توییتی در همان زمان نوشت که از دو پرونده تشکیل شده حکم پرونده "تبلیغ علیه نظام" در شعبه یک انقلاب شیراز صادر شده و افزود که بزودی دادگاه پرونده دوم به اتهام "نشر اکاذیب" نیز جلسه خواهد داشت.
نماینده پیشین شورای شهرشیراز نیز پیشتر خبرساز و بازداشت شده بود. مهرماه ۱۳۹۷ در حالی که نماینده شورای شهر شیراز بود، در توییتی به "دستگیری بیدلیل شهروندان بهایی" اعتراض کرد.
او در آن زمان در توییتی نوشت که "ده روز گذشته را به هر دری زده ام تا دو دوست بهائی بازداشت شده آزاد گردند و به نتیجه نرسیده ام.نسل ما موظف است مادامی که مقابل دشمنان خارجی ایستاده است در تلاش برای اصلاح رویه های قضایی و سایر اموری که عدالت اجتماعی را به خطر انداخته کم نگذارد."
او به دلیل این پرونده به یک سال زندان محکوم شد و از خرداد ماه تا بهمن سال ۱۳۹۸ را در زندان گذراند.
بهاییان در ایران با محدودیتهایی، از جمله برای تحصیل، مواجه هستند و در موارد متعددی با آنها برخورد قضایی و امنیتی انجام میشود.
💥 پ ن:
نکتهاول:
البته لازم به توضیح است که روابط مشکوک و گاه جاسوسی تعدادی از سران و سرکردگان فرقه بهائيت به سود کشورهای بیگانه در مقاطع مختلف و حساس کشورمان که در تاریخ ثبت شده، اکثريت مردم ایران را نسبت به پیروان این فرقه حساس و مشکوک کرده است، و حتی از قبل از انقلاب نیز مردم ایران چندان تمایلی به تعامل با این فرقه نشان نمی دادند. با این حال با تاکید بر پیگیری هرگونه اقدام خائنانه از طرف هر شخص و گروهی مشخصی نسبت به کشور، لازم است حقوق شهروندی افراد بیگناه که جرمشان صرفا گرویدن به یگ فرقه و مذهب و دین غیر از دین و مدهب مرسوم هست، باید ملاحظه و مراعات شود.
اما نکته مهمتر:
زمانی که حاکمیت در مقابل کوچکترین نقد و اعتراض تلاش مدنی و مسالمت آمیز و قانونی، واکنش امنیتی نشان می دهد، و دستگاه قضائی، که در مقابل چشمانش غارتگران فرصت طلب و چاپلوس و دروغگو و ظاهرساز کشور را به تاراج می برند، چند اتهامنخ نما مانند "تبلیع علیه نظام" و 'نشر اکاذیب" و "توهین به مقامات" و ... دلسوزان و تلاشگران سازندگی ایران را با حبس و تبعید تهدید و محدود می کند، این کشور راهی به سوی اصلاح و بهبود اوضاع نخواهد داشت، و همچنان با خروج دلسوزان و آگاهان و فعالان اجتماعی و مدنی، در نهایت جامعه ای منگ و خاموش و درمانده و خشمگین و دولتهایی فشل و ناکارآمد و بدون منتقد و کارگزارانی بی کفایت و دزد و خودکامه و منفعت طلب و چاپلوس و ظاهرالصلاحِ باطن فساد برجای خواهد ماند، که چنين اوضاعی راهی جز تباهی و سقوط پیش روی کشور و ملت نخواهد داشت، و در چنین اوضاعی هیچ آرمان و هدف والا و ارجمندی قابل پیگیری و اقدام و انجام نخواهد بود.
Telegram
attach 📎
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
🔴 آنکه خود با زبان فارسی به فهم مفهوم مدرنیته رسیده، وقتی زبان فارسی را مانع توسعه مدرنیته معرفی می کند، یعنی یا دچار تناقض منطقی است، یا اصلا در درک محتوای مدرنیته دچار نافهمی شده است.
کسی هم که بدون توجه به این تناقض و نافهمی، حرف او را شاهد مدعای ضدایرانی خود می کند، یعنی برای تفکرات ایرانستیز خود دنبال سوژه و بهانه می گردد و برای پیشبرد اهداف سلطه گران سفسطه و مغلطه می کند.
این خاصیت دشمنی با ایران و ایرانیان، پشت نقاب مدرنیته، جزو خاصیت #شورای_مدیریت_گذار_به_ایرانستان هست.
💠 #وحید_بهمن از دلیران و آگاهان خطه آذربایجان و #تبریز، بخشی از سرزمین زیبایمان #ایران، پاسخ #محسن_سازگارا، عضو #شورای_مدیریت_گذار_به_ایرانستان ایرانستیز و ابزار دست تجزیه طلبان را که دنیال ایرانستان کردن ایران هست، چه زیبا داد.
با دانش و آگاهی میهن پرستی دلیران آذربایجان مفتخر شوید، و برای دوستانتان فوروارد کنید!
ایرانیان به بهانه های واهی و احمقانه اجازه تجزیه ایران و عمل به فرصت طلبان تجزیه طلب در شوراها و کنگره ها و سازمانهای سفسطه گر ابزار دست بیگانان را نمی دهند.
کسی هم که بدون توجه به این تناقض و نافهمی، حرف او را شاهد مدعای ضدایرانی خود می کند، یعنی برای تفکرات ایرانستیز خود دنبال سوژه و بهانه می گردد و برای پیشبرد اهداف سلطه گران سفسطه و مغلطه می کند.
این خاصیت دشمنی با ایران و ایرانیان، پشت نقاب مدرنیته، جزو خاصیت #شورای_مدیریت_گذار_به_ایرانستان هست.
💠 #وحید_بهمن از دلیران و آگاهان خطه آذربایجان و #تبریز، بخشی از سرزمین زیبایمان #ایران، پاسخ #محسن_سازگارا، عضو #شورای_مدیریت_گذار_به_ایرانستان ایرانستیز و ابزار دست تجزیه طلبان را که دنیال ایرانستان کردن ایران هست، چه زیبا داد.
با دانش و آگاهی میهن پرستی دلیران آذربایجان مفتخر شوید، و برای دوستانتان فوروارد کنید!
ایرانیان به بهانه های واهی و احمقانه اجازه تجزیه ایران و عمل به فرصت طلبان تجزیه طلب در شوراها و کنگره ها و سازمانهای سفسطه گر ابزار دست بیگانان را نمی دهند.
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
👻 برگزاری جشن هالووین از ما بهترون در "شهرک باستی هیلز لواسانات"
☠ فقط تابلوی وان یکاد بالای آشپزخونهشون منو کشته!
فیلم مختلط جشن هالووین در باستی هیلز لواسون رو دیدید؟
واقعا نمی تونم قبول کنم یه عده ی اندک مردم از چنین لذت ها و شادیهایی تو زندگی برخوردار باشن
و اکثریت مردم صبح تا شب واسه یه لقمه نون "سگ دو" بزنند
این جامعه ی حکومتی ناشی از انقلابی است که در آن حرف علی (ع) بیان می شد که:
تا کوخی فرو نریزد کاخی برپا نشود.
در کشورهایی که رفاه نسبی هست، وجود سرمایه داران مرفه توجیه پذیر هست .
اما در کشوری که بیش از ۳۰٪ زیر خط فلاکت هستند... صرف کردن هزینه زندگی چند ماه چند خانواده فقیر، برای یک پایکوبی و عیاشی و تزئین وحشت توسط گروهی غربزده مدعی انقلاب غربستیز، باعث تعجب و نفرت همگانی هست، و بیانگر تعارض و تناقض در شعار و عمل هست.
☠ فقط تابلوی وان یکاد بالای آشپزخونهشون منو کشته!
فیلم مختلط جشن هالووین در باستی هیلز لواسون رو دیدید؟
واقعا نمی تونم قبول کنم یه عده ی اندک مردم از چنین لذت ها و شادیهایی تو زندگی برخوردار باشن
و اکثریت مردم صبح تا شب واسه یه لقمه نون "سگ دو" بزنند
این جامعه ی حکومتی ناشی از انقلابی است که در آن حرف علی (ع) بیان می شد که:
تا کوخی فرو نریزد کاخی برپا نشود.
در کشورهایی که رفاه نسبی هست، وجود سرمایه داران مرفه توجیه پذیر هست .
اما در کشوری که بیش از ۳۰٪ زیر خط فلاکت هستند... صرف کردن هزینه زندگی چند ماه چند خانواده فقیر، برای یک پایکوبی و عیاشی و تزئین وحشت توسط گروهی غربزده مدعی انقلاب غربستیز، باعث تعجب و نفرت همگانی هست، و بیانگر تعارض و تناقض در شعار و عمل هست.
Forwarded from اتچ بات
🔴 پانترکیسم ایدئولوژی پسماند استعمار انگلیس
قسمت اول👇
پانتُرکیسم یک حورکت سیاسی و ایدئولوژی ملیگرایانه، توسعهطلبانه و افراطی شکل گرفته در اواخر قرن نوزدهم و بیستم است، که برپایهٔ آن تمام مردمانی که تُرکزبان هستند، باید تحت یک ملت و رهبری واحد در دولتی واحد و مستقل متحد شوند.[۱][۲]
هدف پانترکیسم گردآوردن همهٔ ترکزبانان، از جمله ترکزبانان ترکیه، جمهوری آذربایجان، قبرس، بلغارستان، شبهجزیره بالکان، آسیای مرکزی، عراق، ایران، افغانستان، ترکستان چین (ایالت سینکیانگ)، قفقاز، کریمه، ماوراء قفقاز، تاتارستان، حوالی رود ولگا و ترکمنستان سیبری است.[۲]
🔻نظریه پانترکیسم
ازمیان اقوام ترکزبانی که امروزه ترک نام گرفتهاند بسیاری از اقوام نامبرده در زیر در تاریخ قدیم هیچگاه خود و قوم خود را ترک نمینامیدند. در مورد بخشی از این اقوام ساکن آسیای میانه تنها پس از وارد شدن نظریه پانترکیسم توسط "آرمینیوس وامبری یهودی" و فرستاده پنهانی وزارت خارجهٔ بریتانیا به منطقه این نام رفتهرفته برای این اقوام نیز رواج یافت.[۳]
این ترکزبانها عبارتند از:[۴]
باشقیرها، تاتارها (ولگا، کریمه، دوبروجا)، ناگایباکها، قزاقها، قرهقالپاقها، نوقاییها، کاراییمها، کاراچایی-بالکاریها، کومیکها، کریمچاکها، آلتاییها، آذربایجانیها، قاجارها، شاهسونها، قرهداغیها، قرهپاپاخها، قشقاییها، افشارها، خلجها، گاگائوزها، اورومچیها، تووانها، توفاها، شورها، خاکاسها، تاتارهای چولیم، ازبکها، اویغورها، سالارها، اویغورهای زرد، چوواشها، یاکوتها، دولگانها و غیره.
🔻 پانتورانیسم
گرچه پانترکیسم از درون پانتورانیسم سر برآورده است، با این وصف، میان پانترکیسم و پانتورانیسم تفاوتهایی وجود دارد.[۵]
شباهت صوری میان دو نام «تور» و «تورک (ترک)» پندارها و گمراهیهایی را سبب شدهاست. همین تصورات در سدههای ۱۳و۱۴ق/۱۹و۲۰م تحریفها و دشواریهایی را پدیدآورد؛ به ویژه آنکه در برخی از مآخذ محدودههایی خیالی با نامهای توران و ترکستان در آسیای مرکزی پدید آمد که از دیدگاه جغرافیایی و تاریخی به اثبات نرسیدهاند.
از سدهٔ ۶م که ترکان به آسیای مرکزی راه یافتند، شباهت نامهای «تور» و «تورک» سبب شد که برخی نام توران و ترکان را یکی بدانند؛ حال آنکه رابطهای میان این دو نام وجود ندارد. بعدها صورتی جغرافیایی را برای سرزمین توران مشخص کردند که جز تصور و پندار نبودهاست.
در این مشخصهٔ جغرافیایی دشتهای آسیای مرکزی و جنوب قزاقستان را که شامل بخش بزرگی از صحرای قراقوم و قزلقوم است، توران نامیدند. ظاهراً این سرزمین در جنوب به کپهداغ، در غرب به دریای خزر، در شمال شرق به قزاقستان، در جنوب شرق به کوههای تیانشان و پامیر، دشت چوی، محدودهٔ کوهستانی رود ایلی و دشتهای اطراف دریاچهٔ بالخاش منتهی میشدهاست.[۶]
نام ترکستان نیز همین حال را داشت و از سوی فاتحان عرب بر اراضی وسیعی از آسیای مرکزی نهاده شد. این اراضی بخش بزرگی از سرزمینهای تابع امپراتوری روسیه (ترکستان روس)، جنوب قزاقستان، سینکیانگ (اویغور= ترکستان چین) و شمال افغانستان را شامل میشدهاست.
در ۱۲۸۴ق/۱۸۶۷م آن بخش از اراضی آسیای مرکزی که تابع روسیه بود، به صورت استانی تابع فرمانداری کل درآمد. از ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م اراضی مذکور رسماً ترکستان نامیده شد.
پس از انقلاب روسیه، در ۱۹۱۸م نواحی نواحی غربی سرزمین مذکور، جمهوری شوروی سوسیالیستی خودمختار ترکستان نامیده شد. پس از سالهای ۱۳۰۳–۱۳۰۴ش/۱۹۲۴–۱۹۲۵م نام ترکستان از میان رفت و جای خود را به عنوان «آسیای میانه» داد که شامل بخشهای آسیای مرکزی تابع اتحاد شوروی سابق بود.[۶]
بارتولد، تورانیان را شاخهای با فرهنگ نازلتر از قوم آریایی دانسته، و یادآور شده که میان دو قوم آریان و توران دشمنی وجود داشتهاست. هنگامی که در سدهٔ ۶م ترکستان به تسلط ترکان درآمد، این دو واژه با یکدیگر درآمیختند و نام توران بر ترکان اطلاق شد، حال آنکه از آغاز رابطهای میان این دو نام موجود نبود.
تشویشهای مندرج در آثار مؤلفان دربارهٔ مرز ایران و توران سبب بروز ابهام گردیده، و موجب آن شدهاست که برخی مؤلفان تورانیان را ترک بنامند. گروهی از مؤلفان نیز حدود آمودریا (جیحون) را مرز ایران و توران نوشتهاند.
خوارزمی ایرانیان را «صاحبالنهر» دانسته، و آن سوی رود را مرز توران خواندهاست.
بیرونی مرز ایران و توران را در جایی میان فرغانه و تخارستان دانستهاست.
مسعودی دربارهٔ ترک نبودن تورانیان، به خطای برخی از مؤلفان اشاره کرده، و نوشتهاست که «مولد افراسیاب به دیار ترک بود و آن خطا که مؤلفان کتب تاریخ و غیرتاریخ کرده، و او را ترک پنداشتهاند، از همینجا آمدهاست».[۶]
ادامه👇👇
قسمت اول👇
پانتُرکیسم یک حورکت سیاسی و ایدئولوژی ملیگرایانه، توسعهطلبانه و افراطی شکل گرفته در اواخر قرن نوزدهم و بیستم است، که برپایهٔ آن تمام مردمانی که تُرکزبان هستند، باید تحت یک ملت و رهبری واحد در دولتی واحد و مستقل متحد شوند.[۱][۲]
هدف پانترکیسم گردآوردن همهٔ ترکزبانان، از جمله ترکزبانان ترکیه، جمهوری آذربایجان، قبرس، بلغارستان، شبهجزیره بالکان، آسیای مرکزی، عراق، ایران، افغانستان، ترکستان چین (ایالت سینکیانگ)، قفقاز، کریمه، ماوراء قفقاز، تاتارستان، حوالی رود ولگا و ترکمنستان سیبری است.[۲]
🔻نظریه پانترکیسم
ازمیان اقوام ترکزبانی که امروزه ترک نام گرفتهاند بسیاری از اقوام نامبرده در زیر در تاریخ قدیم هیچگاه خود و قوم خود را ترک نمینامیدند. در مورد بخشی از این اقوام ساکن آسیای میانه تنها پس از وارد شدن نظریه پانترکیسم توسط "آرمینیوس وامبری یهودی" و فرستاده پنهانی وزارت خارجهٔ بریتانیا به منطقه این نام رفتهرفته برای این اقوام نیز رواج یافت.[۳]
این ترکزبانها عبارتند از:[۴]
باشقیرها، تاتارها (ولگا، کریمه، دوبروجا)، ناگایباکها، قزاقها، قرهقالپاقها، نوقاییها، کاراییمها، کاراچایی-بالکاریها، کومیکها، کریمچاکها، آلتاییها، آذربایجانیها، قاجارها، شاهسونها، قرهداغیها، قرهپاپاخها، قشقاییها، افشارها، خلجها، گاگائوزها، اورومچیها، تووانها، توفاها، شورها، خاکاسها، تاتارهای چولیم، ازبکها، اویغورها، سالارها، اویغورهای زرد، چوواشها، یاکوتها، دولگانها و غیره.
🔻 پانتورانیسم
گرچه پانترکیسم از درون پانتورانیسم سر برآورده است، با این وصف، میان پانترکیسم و پانتورانیسم تفاوتهایی وجود دارد.[۵]
شباهت صوری میان دو نام «تور» و «تورک (ترک)» پندارها و گمراهیهایی را سبب شدهاست. همین تصورات در سدههای ۱۳و۱۴ق/۱۹و۲۰م تحریفها و دشواریهایی را پدیدآورد؛ به ویژه آنکه در برخی از مآخذ محدودههایی خیالی با نامهای توران و ترکستان در آسیای مرکزی پدید آمد که از دیدگاه جغرافیایی و تاریخی به اثبات نرسیدهاند.
از سدهٔ ۶م که ترکان به آسیای مرکزی راه یافتند، شباهت نامهای «تور» و «تورک» سبب شد که برخی نام توران و ترکان را یکی بدانند؛ حال آنکه رابطهای میان این دو نام وجود ندارد. بعدها صورتی جغرافیایی را برای سرزمین توران مشخص کردند که جز تصور و پندار نبودهاست.
در این مشخصهٔ جغرافیایی دشتهای آسیای مرکزی و جنوب قزاقستان را که شامل بخش بزرگی از صحرای قراقوم و قزلقوم است، توران نامیدند. ظاهراً این سرزمین در جنوب به کپهداغ، در غرب به دریای خزر، در شمال شرق به قزاقستان، در جنوب شرق به کوههای تیانشان و پامیر، دشت چوی، محدودهٔ کوهستانی رود ایلی و دشتهای اطراف دریاچهٔ بالخاش منتهی میشدهاست.[۶]
نام ترکستان نیز همین حال را داشت و از سوی فاتحان عرب بر اراضی وسیعی از آسیای مرکزی نهاده شد. این اراضی بخش بزرگی از سرزمینهای تابع امپراتوری روسیه (ترکستان روس)، جنوب قزاقستان، سینکیانگ (اویغور= ترکستان چین) و شمال افغانستان را شامل میشدهاست.
در ۱۲۸۴ق/۱۸۶۷م آن بخش از اراضی آسیای مرکزی که تابع روسیه بود، به صورت استانی تابع فرمانداری کل درآمد. از ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م اراضی مذکور رسماً ترکستان نامیده شد.
پس از انقلاب روسیه، در ۱۹۱۸م نواحی نواحی غربی سرزمین مذکور، جمهوری شوروی سوسیالیستی خودمختار ترکستان نامیده شد. پس از سالهای ۱۳۰۳–۱۳۰۴ش/۱۹۲۴–۱۹۲۵م نام ترکستان از میان رفت و جای خود را به عنوان «آسیای میانه» داد که شامل بخشهای آسیای مرکزی تابع اتحاد شوروی سابق بود.[۶]
بارتولد، تورانیان را شاخهای با فرهنگ نازلتر از قوم آریایی دانسته، و یادآور شده که میان دو قوم آریان و توران دشمنی وجود داشتهاست. هنگامی که در سدهٔ ۶م ترکستان به تسلط ترکان درآمد، این دو واژه با یکدیگر درآمیختند و نام توران بر ترکان اطلاق شد، حال آنکه از آغاز رابطهای میان این دو نام موجود نبود.
تشویشهای مندرج در آثار مؤلفان دربارهٔ مرز ایران و توران سبب بروز ابهام گردیده، و موجب آن شدهاست که برخی مؤلفان تورانیان را ترک بنامند. گروهی از مؤلفان نیز حدود آمودریا (جیحون) را مرز ایران و توران نوشتهاند.
خوارزمی ایرانیان را «صاحبالنهر» دانسته، و آن سوی رود را مرز توران خواندهاست.
بیرونی مرز ایران و توران را در جایی میان فرغانه و تخارستان دانستهاست.
مسعودی دربارهٔ ترک نبودن تورانیان، به خطای برخی از مؤلفان اشاره کرده، و نوشتهاست که «مولد افراسیاب به دیار ترک بود و آن خطا که مؤلفان کتب تاریخ و غیرتاریخ کرده، و او را ترک پنداشتهاند، از همینجا آمدهاست».[۶]
ادامه👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 این افراد که با ایفای نقش طبق فیلم نامه مطرح میشوند حتی صلاحیت بیان مطالبی خارج از فیلم نامه را ندارند زیرا صلاحیت و توانمندی آنها در حد اطاعت از کارگردان برای تهیه یگ فیلم هست، و البته اکثر فیلمهایی که مورد ایفای نقش افراد، دارای موضوعاتی عامی و طنز بوده و بندرت فیلمهای دارای پشتوانه فکری و علمی میباشند و لذا این افراد حتی جزو بازیگران فیلم های تفکری هم نیستند.
لذا آشکارست که آین سلبریتیها اعتبار علمی ندارند و سخنانشان نظرات شخصی بوده و ارزش تحلیل و بررسی ندارد.
نشان آشکار اینکه ایشان تفاوت ضمیر(من) را با ضمیر(آنهایی که) را نمیداند و در صحبت خود متکبرانه آنهایی را که در سی سال نتوانسته خود را تامین کند سرزنش میکند و بعدا بدون توجه به حرف خود ضمیر"آنهایی را" را انکار کرده و با جعل آن به "من" سعی میکند با سفسطه اشتباه خود را سرپوش بگذارد و به این نحو اشتباهش را با اشتباهی دیگر ادامه میدهد.
به این افراد میشود توصیه کرد که بهتر است از اول وارد مقولات اجتماعی و فرهنگی نشده و دنبال مد کلاه و ورزش و لاغری و فیس و افاده های زندکی خود باشند.
این برای شخصیت آنها کفایت میکند و محبوبیت هنرپیشگی شان هم حفظ میشود.
لذا آشکارست که آین سلبریتیها اعتبار علمی ندارند و سخنانشان نظرات شخصی بوده و ارزش تحلیل و بررسی ندارد.
نشان آشکار اینکه ایشان تفاوت ضمیر(من) را با ضمیر(آنهایی که) را نمیداند و در صحبت خود متکبرانه آنهایی را که در سی سال نتوانسته خود را تامین کند سرزنش میکند و بعدا بدون توجه به حرف خود ضمیر"آنهایی را" را انکار کرده و با جعل آن به "من" سعی میکند با سفسطه اشتباه خود را سرپوش بگذارد و به این نحو اشتباهش را با اشتباهی دیگر ادامه میدهد.
به این افراد میشود توصیه کرد که بهتر است از اول وارد مقولات اجتماعی و فرهنگی نشده و دنبال مد کلاه و ورزش و لاغری و فیس و افاده های زندکی خود باشند.
این برای شخصیت آنها کفایت میکند و محبوبیت هنرپیشگی شان هم حفظ میشود.
Forwarded from 🔥 کانال ایران نوین (مردم سالاری انجمن های مردمی) 🔥
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 پاسخ دندان شکن هموطن آذربایجانی میهن دوست به مزدوران اجانب و پسمانده های استعمار انگلیس که با تلاش وامبری جاسوس انگلیس در دربار عثمانی، ایدئولوژی "پان ترکیسم" جعل و تبلیغ شده، تا در آن زمان از اقوام جنوبی روسیه تحت مفهوم جعلی "پان ترکیسم" سوءاستفاده و از مستعمره خود هندوستان دفاع کنند، و بعدا ایادی صهیونیست از آن استفاده کرده و برای تجزیه کشورهای قدرتمند خاورمیانه، خصوصا ایران مقتدر بهره برداری کنند، و آینجاهلان پیرو این توطئه گران و سلطه جویان هستند.
اما بیش از دو هزار سال سابقه همزیستی اقوام ایرانی در کنار هم با فرهنگی مشترک، آنقدر قدرتمند است که مزخرفاتی مانند "پان فارسیسم" و "شووینیست فارس" نمی تواند پیوند ملت ایران را بگسلد، و صدها شاعر آذربایجانی فارسی سرای، پیشینه فرهنگی آذربایجان هستند، و این مزدوران نمی توانند با جعل هویت فرهنگ هزاران ساله آذربایجان را مخدوش کنند، و قطعا مثل مزدوران سابق، خود بی آبرو خواهند شد.
شعر "یتمی مالی" از استاد شهریار مشت محکمی بر دهان این یاوه گویان ایرانستیز هست.
البته اشعار زیبای دیگری از استاد در مدح تاریخ و هویت ایران در دیوان ایشان وجود دارد.
اما بیش از دو هزار سال سابقه همزیستی اقوام ایرانی در کنار هم با فرهنگی مشترک، آنقدر قدرتمند است که مزخرفاتی مانند "پان فارسیسم" و "شووینیست فارس" نمی تواند پیوند ملت ایران را بگسلد، و صدها شاعر آذربایجانی فارسی سرای، پیشینه فرهنگی آذربایجان هستند، و این مزدوران نمی توانند با جعل هویت فرهنگ هزاران ساله آذربایجان را مخدوش کنند، و قطعا مثل مزدوران سابق، خود بی آبرو خواهند شد.
شعر "یتمی مالی" از استاد شهریار مشت محکمی بر دهان این یاوه گویان ایرانستیز هست.
البته اشعار زیبای دیگری از استاد در مدح تاریخ و هویت ایران در دیوان ایشان وجود دارد.
Forwarded from اتچ بات
🔴با درود،
بدینوسیله به آگاهی میرساند یکشنبه ۱۴ نوامبر ۲۰۲۱ ساعت ۱۶ الی ۱۹ اروپای مرکزی برابر با ۷ الی ۱۰ بامداد غرب ایالات متحده ، ۱۰ الی ۱۳ شرق ایالات متحده و ۱۹:۳۰ الی ۲۲:۳۰ ایران، نشستی به صورت حضوری و مجازی (از طریق برنامه زوم) در خانه فرهنگ آتش نشانی قدیم فریدریشزهاین برلین (Kulturhaus Alte Feuerwache) با عنوان «ایران، سرزمینی بدون حقوق بشر» با حضور کنشگران سیاسی، اجتماعی و محیط زیستی برگزار میگردد و از شما دعوت میگردد در این برنامه حضور بهم رسانید.
گرداننده نشست:
· شیوا مقدم (کنگره رهایی ایران، آلمان)
سخنرانان حاضر در محل برگزاری:
· دکتر حسن کیانزاد (سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست، آلمان)
· دکتر بهرام آبار (حزب سکولار دموکرات ایران، آلمان)
سخنرانان حاضر در تالار زوم:
· دکتر ملیحه روزبه (سازمان زنان ایران، ایالات متحده آمریکا)
· دکتر سعید احمدی (سازمان فرهنگی سیاسی ایران پاد، از ایالات متحده آمریکا)
· زرتشت احمدی راغب (کنشگر مدنی و زندانی سیاسی، از ایران)
· هلمند اربابی (انجمن هواداران پیمان نوین، از سوئد)
· دکتر ساموئل شیدم (فیلسوف و اندیشمند و کنشگر حقوق بشری، از آلمان)
· کشیش نوری قبیتیزاده (کنشگر سیاسی و مدنی، کلیسای رهایی، از ترکیه)
· نیک آهنگ کوثر (هنرمند، خبرنگار و تحلیلگر مستقل حوزه آب و محیط زیست، ایالات متحده آمریکا)
شرکت برای همگان در برنامه زوم آزاد است.
شناسه تالار زوم: 827 1836 9690 (هشتصد و بیست و هفت، هجده، سی و شش، نود و شش، نود)
این برنامه همچنین از شبکههای اجتماعی فیسبوک و اینستاگرام همزمان پخش خواهد شد.
اینستاگرام: https://www.instagram.com/iranliberations/
فیسبوک: https://www.facebook.com/live/IranLiberations
به علت محدودیت گنجایش سالن، پیش از مراجعه هماهنگی لازم را با ایمیل: info@iranliberations.org به عمل آورید.
زمان: یکشنبه ۱۴ نوامبر ۲۰۲۱
مکان: Kulturhaus Alte Feuerwache
زمان: ساعت ۱۶ الی ۱۹ اروپای مرکزی برابر با ۷ الی ۱۰ بامداد غرب ایالات متحده ، ۱۰ الی ۱۳ شرق ایالات متحده و ۱۹:۳۰ الی ۲۲:۳۰ ایران.
شناسه تالار زوم: 827 1836 9690
لینک تالار زوم: https://us02web.zoom.us/j/82718369690
Iran
Eine Heimat ohne
🔴با درود،
بدینوسیله به آگاهی میرساند یکشنبه ۱۴ نوامبر ۲۰۲۱ ساعت ۱۶ الی ۱۹ اروپای مرکزی برابر با ۷ الی ۱۰ بامداد غرب ایالات متحده ، ۱۰ الی ۱۳ شرق ایالات متحده و ۱۹:۳۰ الی ۲۲:۳۰ ایران، نشستی به صورت حضوری و مجازی (از طریق برنامه زوم) در خانه فرهنگ آتش نشانی قدیم فریدریشزهاین برلین (Kulturhaus Alte Feuerwache) با عنوان «ایران، سرزمینی بدون حقوق بشر» با حضور کنشگران سیاسی، اجتماعی و محیط زیستی برگزار میگردد و از شما دعوت میگردد در این برنامه حضور بهم رسانید.
گرداننده نشست:
· شیوا مقدم (کنگره رهایی ایران، آلمان)
سخنرانان حاضر در محل برگزاری:
· دکتر حسن کیانزاد (سازمان برونمرزی حزب پان ایرانیست، آلمان)
· دکتر بهرام آبار (حزب سکولار دموکرات ایران، آلمان)
سخنرانان حاضر در تالار زوم:
· دکتر ملیحه روزبه (سازمان زنان ایران، ایالات متحده آمریکا)
· دکتر سعید احمدی (سازمان فرهنگی سیاسی ایران پاد، از ایالات متحده آمریکا)
· زرتشت احمدی راغب (کنشگر مدنی و زندانی سیاسی، از ایران)
· هلمند اربابی (انجمن هواداران پیمان نوین، از سوئد)
· دکتر ساموئل شیدم (فیلسوف و اندیشمند و کنشگر حقوق بشری، از آلمان)
· کشیش نوری قبیتیزاده (کنشگر سیاسی و مدنی، کلیسای رهایی، از ترکیه)
· نیک آهنگ کوثر (هنرمند، خبرنگار و تحلیلگر مستقل حوزه آب و محیط زیست، ایالات متحده آمریکا)
شرکت برای همگان در برنامه زوم آزاد است.
شناسه تالار زوم: 827 1836 9690 (هشتصد و بیست و هفت، هجده، سی و شش، نود و شش، نود)
این برنامه همچنین از شبکههای اجتماعی فیسبوک و اینستاگرام همزمان پخش خواهد شد.
اینستاگرام: https://www.instagram.com/iranliberations/
فیسبوک: https://www.facebook.com/live/IranLiberations
به علت محدودیت گنجایش سالن، پیش از مراجعه هماهنگی لازم را با ایمیل: info@iranliberations.org به عمل آورید.
زمان: یکشنبه ۱۴ نوامبر ۲۰۲۱
مکان: Kulturhaus Alte Feuerwache
زمان: ساعت ۱۶ الی ۱۹ اروپای مرکزی برابر با ۷ الی ۱۰ بامداد غرب ایالات متحده ، ۱۰ الی ۱۳ شرق ایالات متحده و ۱۹:۳۰ الی ۲۲:۳۰ ایران.
شناسه تالار زوم: 827 1836 9690
لینک تالار زوم: https://us02web.zoom.us/j/82718369690
Iran
Eine Heimat ohne
Forwarded from اتچ بات
🔴 تلاش برای ایجاد سیستم کلان مدیریتی، یا همچنان نبرد سنتی برای تغییر حاکمان و تغییرات سرزمینی برای تامین امنیت؟
قسمت اول👇
در تاریخ ايران بعد از اسلام حداقل چهار سلسله پادشاهی و یک جمهوری دینی با دو رهبر در راس آن را تجربه کرده ایم.
همچنین در یکصد سال گذشته دو تحول بزرگ انجام شده، که اولی را تحول تبدیل سلطنت استبدادی به مشروطه ی محدود در قانون اساسی، و دومین تحول در سال ۵۷، کنار زدن کل نظام پادشاهی و جایگزینی رهبری فقها با مديريت جمهوری را عملی کرده و طبعا در این تحولات و تغییرات و آمد و شد حاکمان، بسیاری امور متحول شده اند.
آما آنچه مشخص هست در این چند قرن بجز مدتهای محدودی ایران در آن جایگاه فرهنگی و تمدن سازی که جايگاه شایسته آن باشد قرار نگرفته، و همواره درگیر مشکلاتی بوده که ظاهر آنها بلحاظ مختلف متفاوت، اما اگر مورد تحلیل و موشکافی قرار گیرند، از جنس یک قماش بوده اند، و دلیل این همرنگی توجه و تمرکز ما در انجام تغییرات بر یک نکته در راس حکومت، و خصوصا شخص حاکمان بوده است.
به عنوان مثال در دوره طولانی حکومت صفوی تفاوت های شخصیتی و عملکردی شاهان، سرنوشت کشور را بلحاظ مسائل کلان تحت تاثیر قرار میداده است.
مثلا توسط شاه اسماعیل سرزمین های ایران گسترش و اتحاد یافته، ولی در دوره فتحعلیشاه بخشهایی از همان سرزمینها از دست رفته و در دوره شاه سلطان حسین بدلیل بیکفایتی و تضعیف سلسله صفوی کشور تسلیم لشکر کوچک افعانها شده است.
دوباره توسط نادرشاه ایران گسترش یافته و تحولاتی در سطح کلان و سیاسی و نظامی انجام شده و بعد از او دوباره سرزمین ها از دست رفته؛ تا آقامحمدخان قاجار دوباره جنگیده و سرزمین های ازدست رفته را پس گرفته، و دوباره بعدا در دوره شاهان دیگر سلسله، همین سرزمین ها از دست رفته است.
در واقع همه تاریخ ششصد ساله ما در جنگ و ستیز و منازعه با همسایگان برای پس گرفتن سرزمین های از دست رفته سپری شده؛ اما بعد از ریخته شدن خونهای بسیار، دوباره سر نقطه اول برگشته ایم.
آنچه مهم هست در آمدن و رفتن این شاهان و حتی با محدود کردن اختیارات آنها با قانون اساسی مشروطه، و آمدن و رفتن نخست وزیران و تشکیل مجالس مختلف قانونگذاری، تغییرات مهمی در توسعه و پیشرفت فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی ایران بصورت بطئی و بنیادی انجام نشده، بلکه عمده تحولات ظاهری و صوری و شکلی و فرمالیته و نوعی اصلاح در امور ظاهری بوده، که تاثیر مدنی و پیشرفت انقلابی و حتی تدریجی قابل ملاحظه ای در ابعاد ذکر شده ایران انجام نشده است.
به نظر میرسد دلیل این ایستایی و سکون تمدنی ایران، با اینکه پیشینه و پتانسیل بسیار قوی تاریخی داشته و همچنین از نیروی انسانی فرهیخته و مغزهای کارآمد در متن اجتماع برخوردار بوده، این نکته مهم و خطای راهبردی بوده است که فکر کرده ایم با تغییر حاکمان و رفتن یک حاکم و آمدن حاکمی دیگر، یا محدود کردن یک حاکم و یا دادن اختیارات بیشتر به یک حاکمی دیگر، می توانیم دینامیزم لازم را در تمدن ایران ایجاد کنیم و آنقدر به این باور تمرکز کرده ایم که بگونه ای به یک نوع ثابت سنت نگریستن و تفکر به مسائل سیاسی و اجتماعی ملت و فرهیختگان و نخبگان ما تبدیل شده، و حالا هم همین شیوه تفکر شکل عوض کرده و خیال میکنیم با تغییر یک قانون اساسی، و یا اصلاح اصولی از یک قانون اساسی، و یا اعمال یک سری ارزشهای فکری و یا تاکید بر یک سری معیارها در قانون اساسی، و با در پیش گرفتن یکی از شیوه های حکمرانی پادشاهی و جمهوری، می توانیم مقصود خود را حاصل کرده و به هدف خود که توسعه و پیشرفت و احیای دینانیزیم تمدنی هست به آن برسیم، و به آن آرمانی که هرکدام در خیال خود ترسیم کرده ایم دست یابیم، و با این تصور نقشه و اندیشه خود را کاملا موجه و جامع و عملی و علمی و اثربخش می دانیم، و در مقابل همه طرحها و دیدگاهها و معیارها و اندیشه ها و بینشهایی که کوچکترین زاویه را با آنچه ما باور کرده ایم داشته باشد، نادرست و غیر عملی و بی نتیجه و حتی ضدمیهنی خلاف شرع و خلاف منافع کشور و ملت و حتی خصمانه توصیف کرده، و با تمام وجود برای مقابله با آن و حتی امکان طرح و بیانش مخالفت میورزیم، و انرژی خود را صرف این کشمکش ناتمام مینمائیم.
ادامه 👇👇
قسمت اول👇
در تاریخ ايران بعد از اسلام حداقل چهار سلسله پادشاهی و یک جمهوری دینی با دو رهبر در راس آن را تجربه کرده ایم.
همچنین در یکصد سال گذشته دو تحول بزرگ انجام شده، که اولی را تحول تبدیل سلطنت استبدادی به مشروطه ی محدود در قانون اساسی، و دومین تحول در سال ۵۷، کنار زدن کل نظام پادشاهی و جایگزینی رهبری فقها با مديريت جمهوری را عملی کرده و طبعا در این تحولات و تغییرات و آمد و شد حاکمان، بسیاری امور متحول شده اند.
آما آنچه مشخص هست در این چند قرن بجز مدتهای محدودی ایران در آن جایگاه فرهنگی و تمدن سازی که جايگاه شایسته آن باشد قرار نگرفته، و همواره درگیر مشکلاتی بوده که ظاهر آنها بلحاظ مختلف متفاوت، اما اگر مورد تحلیل و موشکافی قرار گیرند، از جنس یک قماش بوده اند، و دلیل این همرنگی توجه و تمرکز ما در انجام تغییرات بر یک نکته در راس حکومت، و خصوصا شخص حاکمان بوده است.
به عنوان مثال در دوره طولانی حکومت صفوی تفاوت های شخصیتی و عملکردی شاهان، سرنوشت کشور را بلحاظ مسائل کلان تحت تاثیر قرار میداده است.
مثلا توسط شاه اسماعیل سرزمین های ایران گسترش و اتحاد یافته، ولی در دوره فتحعلیشاه بخشهایی از همان سرزمینها از دست رفته و در دوره شاه سلطان حسین بدلیل بیکفایتی و تضعیف سلسله صفوی کشور تسلیم لشکر کوچک افعانها شده است.
دوباره توسط نادرشاه ایران گسترش یافته و تحولاتی در سطح کلان و سیاسی و نظامی انجام شده و بعد از او دوباره سرزمین ها از دست رفته؛ تا آقامحمدخان قاجار دوباره جنگیده و سرزمین های ازدست رفته را پس گرفته، و دوباره بعدا در دوره شاهان دیگر سلسله، همین سرزمین ها از دست رفته است.
در واقع همه تاریخ ششصد ساله ما در جنگ و ستیز و منازعه با همسایگان برای پس گرفتن سرزمین های از دست رفته سپری شده؛ اما بعد از ریخته شدن خونهای بسیار، دوباره سر نقطه اول برگشته ایم.
آنچه مهم هست در آمدن و رفتن این شاهان و حتی با محدود کردن اختیارات آنها با قانون اساسی مشروطه، و آمدن و رفتن نخست وزیران و تشکیل مجالس مختلف قانونگذاری، تغییرات مهمی در توسعه و پیشرفت فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی ایران بصورت بطئی و بنیادی انجام نشده، بلکه عمده تحولات ظاهری و صوری و شکلی و فرمالیته و نوعی اصلاح در امور ظاهری بوده، که تاثیر مدنی و پیشرفت انقلابی و حتی تدریجی قابل ملاحظه ای در ابعاد ذکر شده ایران انجام نشده است.
به نظر میرسد دلیل این ایستایی و سکون تمدنی ایران، با اینکه پیشینه و پتانسیل بسیار قوی تاریخی داشته و همچنین از نیروی انسانی فرهیخته و مغزهای کارآمد در متن اجتماع برخوردار بوده، این نکته مهم و خطای راهبردی بوده است که فکر کرده ایم با تغییر حاکمان و رفتن یک حاکم و آمدن حاکمی دیگر، یا محدود کردن یک حاکم و یا دادن اختیارات بیشتر به یک حاکمی دیگر، می توانیم دینامیزم لازم را در تمدن ایران ایجاد کنیم و آنقدر به این باور تمرکز کرده ایم که بگونه ای به یک نوع ثابت سنت نگریستن و تفکر به مسائل سیاسی و اجتماعی ملت و فرهیختگان و نخبگان ما تبدیل شده، و حالا هم همین شیوه تفکر شکل عوض کرده و خیال میکنیم با تغییر یک قانون اساسی، و یا اصلاح اصولی از یک قانون اساسی، و یا اعمال یک سری ارزشهای فکری و یا تاکید بر یک سری معیارها در قانون اساسی، و با در پیش گرفتن یکی از شیوه های حکمرانی پادشاهی و جمهوری، می توانیم مقصود خود را حاصل کرده و به هدف خود که توسعه و پیشرفت و احیای دینانیزیم تمدنی هست به آن برسیم، و به آن آرمانی که هرکدام در خیال خود ترسیم کرده ایم دست یابیم، و با این تصور نقشه و اندیشه خود را کاملا موجه و جامع و عملی و علمی و اثربخش می دانیم، و در مقابل همه طرحها و دیدگاهها و معیارها و اندیشه ها و بینشهایی که کوچکترین زاویه را با آنچه ما باور کرده ایم داشته باشد، نادرست و غیر عملی و بی نتیجه و حتی ضدمیهنی خلاف شرع و خلاف منافع کشور و ملت و حتی خصمانه توصیف کرده، و با تمام وجود برای مقابله با آن و حتی امکان طرح و بیانش مخالفت میورزیم، و انرژی خود را صرف این کشمکش ناتمام مینمائیم.
ادامه 👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🔴 تلاش برای ایجاد سیستم کلان مدیریتی، یا همچنان نبرد سنتی برای تغییر حاکمان و تغییرات سرزمینی برای تامین امنیت؟
قسمت دوم👇👇
به این شکل که بیان شد، هر یک از ما خود را با یک برند سیاسی، که غالبا برساخته فرهنگ و تمدن بیگانه، و محصول مراحل مدنی دیگرانست، تعریف میکنیم، و خود را جمهوری خواه ریاستی و یا پارلمانی و پادشاهی پارلمانی و یا مشروطه خواه و فدرالیست و سوسیال دمکرات و لیبرال دموکرات و ناسیونالیست و کمونیست و هویت خواه و چپ و راست و میانه و... مینامیم و دهها مارک سیاسی را، که گاه درکمان از آنها در سطح حداکثر یک پژوهش آکادمیک ساده، و حتی اکثريت در سطح رسانه و گوگل سرچ می باشد، خود را مارکدار میکنیم، تا بعنوان روشنفکر و آگاه اجتماعی در میان سیاسیون و کارشناسان و صاحبنظران جایی داشته باشیم؛ اما هرگز فکر نمیکنیم این مارکها که خود را حامل آنها کرده و به این انتخاب خود می بالیم، و حتی گاه تا پای جان برای آن هزینه میدهیم، که ثابت کنیم چه مقدار به مارک خود ایمان داریم و مردانه برای آن میجنگیم، و در مقابل رقیب کم نمی اوریم... تا چه میزان پاسخگوی نیازهای جامعه ما در ایجاد تغییرات مفید در مواقع مختلف می توانند باشند؟
شاید لازم باشد ما با ساختن سیستمی مرکب از چندگونه از برندها به یگ سیستم جدیدی برسیم، یا شاید در مراحل مختلف و در شرایط متفاوت، هر یک از این برندها در یک جایگاه برای ما مفید بوده، و بعد از آن، برند دیگری در ترکیب با دیگر نتیجه بخشتر باشد؟
بدینگونه امروز ما بیشتر از آنچه به نتیجه واقعی و هدف اصلی و نیازمان فکر کنیم، درگیر نام و شکل برندهای سیاسی شده و تبدیل به سمپات و مبلغ آنها شده ایم.
حال اگر به ذهن خود اجازه دهیم اندکی از اینگونه نگریستن و تفکر سنت شده جدا شود، و جامعه و فرهنگ و مردم و تواناییها و توانمندیها و ضعفها و نیازهای خود را بصورتی روشن ببینیم، بطوریکه درک کنیم همواره شخص حاکمان، و شکل قوانین اساسی میتوانند که اهم نباشند و همیشه ساختارهای سیاسی نباشند که همه چیز را تحت تاثیر قرار بدهند.
درک کنیم که اصلا ماده اولیه جامعه، این موارد نیستند، بلکه اینها ابزارهایی هستند که انسانها برای رفع نیازها و حل مشکلات خود ابداع کرده اند، و بدینگونه متوجه میشویم شاکله اصلی و مواد واقعی جامعه، مردمی هستند که در گروه ها و تشکلهای مختلف شهروندی و صنفی و شغلی و فکری و ایدئولوژیکی، منسجم شده اند؛ و همه توانمندی اصلی، و همه نیازهای ما هم همانجاست؛ و هدف نیز ساماندهی خود این تشکلها با همکاری و همراهی خود این مردم هست، و با توجه به امکانات هر مقطعی، همین مردم و تشکلهای آنها جوهره اصلی قدرت را تشکیل داده، و شخص یا گروهی را بعنوان نماینده خود برگزیده، و بعنوان نماد قدرت سیاسی خود خوانده، تا با استفاده از قدرت تفویض شده به او، منافع عموم را تامین و نیازهای آنها را مرتفع نماید.
حال اگر امکان مشارکت و اقدام مستقیم خود مردم توسط ابزارهای ارتباط جمعی افزایش یافته، چرا نقش مستقیم تری برای حضور خودشان در اداره کشور به آنها داده نشود؟
اگر ما یک سیستم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منسجم، با مشارکت هرچه مستقیم تر مردم را ایجاد کنیم و هر مجموعه ای از پائین به بالا تصمیمات را دقیقا منطبق بر خواست و نیاز عمومی و عینیت توانمندی ها و امکانات اتخاذ کند، و از بالا به پایین این تصمیمات با نظارت همین مردم اجرایی شود، و هیچ کس در هیچ جایگاهی برای هیچ مدتی دائمی نباشد، و هیچ فرد شایستهای در هیچ جایگاهی مهمان مدتی معین نشود، و همه با سلسله مراتب پاسخگوی هم باشند، و نظام مدیریت کشور مثل یک ساعت کوکی دقیق کار کند، و در این سیستم یک جایگاه برای رئیس کشور تحت هر نام و نمادی، با هر محدوه قانونی مفیدی که مردم صلاح بدانند، با وظایف مشخصی مانند عبور از بن بست های سیاسی و گذار از بحران های احتمالی و پایان دهنده نزاع ها با توجه به نفع کلان ملی، و متحد کننده همه گروه ها، و راهنما و حافظ ارزشهای مشترک مورد تائید تقریبا همه جامعه، و مدافع و مصلح همین سیستم در حال کار، باشد، بنظر نمیرسد که ایشان هیچ کلیتی را شامل شود، و تنها یک بخش از این سیستم منسجم و به هم پیوسته و پویا خواهد بود، که قادر است در هر شرایطی بازخوردها را بگیرد و خود را اصلاح کند و از همه شرایط به سلامت بگذرد و بستری امن و خردمندانه و مدبرانه برای توسعه و پیشرفت، و پویایی تمدنی فراهم نماید، و زمینه برای ظهور نوابغ و بروز استعدادها و شکوفایی اندیشه ها و خلاقیتها و هنرها و... ایجاد شود، و با کاهش نزاعها و دستهبندیها و کشمکشها، بستر رشد و شکوفایی عمومی فراهم شده و هزینه ها کاهش و بهره وری عمومی افزایش یابد.
قسمت دوم👇👇
به این شکل که بیان شد، هر یک از ما خود را با یک برند سیاسی، که غالبا برساخته فرهنگ و تمدن بیگانه، و محصول مراحل مدنی دیگرانست، تعریف میکنیم، و خود را جمهوری خواه ریاستی و یا پارلمانی و پادشاهی پارلمانی و یا مشروطه خواه و فدرالیست و سوسیال دمکرات و لیبرال دموکرات و ناسیونالیست و کمونیست و هویت خواه و چپ و راست و میانه و... مینامیم و دهها مارک سیاسی را، که گاه درکمان از آنها در سطح حداکثر یک پژوهش آکادمیک ساده، و حتی اکثريت در سطح رسانه و گوگل سرچ می باشد، خود را مارکدار میکنیم، تا بعنوان روشنفکر و آگاه اجتماعی در میان سیاسیون و کارشناسان و صاحبنظران جایی داشته باشیم؛ اما هرگز فکر نمیکنیم این مارکها که خود را حامل آنها کرده و به این انتخاب خود می بالیم، و حتی گاه تا پای جان برای آن هزینه میدهیم، که ثابت کنیم چه مقدار به مارک خود ایمان داریم و مردانه برای آن میجنگیم، و در مقابل رقیب کم نمی اوریم... تا چه میزان پاسخگوی نیازهای جامعه ما در ایجاد تغییرات مفید در مواقع مختلف می توانند باشند؟
شاید لازم باشد ما با ساختن سیستمی مرکب از چندگونه از برندها به یگ سیستم جدیدی برسیم، یا شاید در مراحل مختلف و در شرایط متفاوت، هر یک از این برندها در یک جایگاه برای ما مفید بوده، و بعد از آن، برند دیگری در ترکیب با دیگر نتیجه بخشتر باشد؟
بدینگونه امروز ما بیشتر از آنچه به نتیجه واقعی و هدف اصلی و نیازمان فکر کنیم، درگیر نام و شکل برندهای سیاسی شده و تبدیل به سمپات و مبلغ آنها شده ایم.
حال اگر به ذهن خود اجازه دهیم اندکی از اینگونه نگریستن و تفکر سنت شده جدا شود، و جامعه و فرهنگ و مردم و تواناییها و توانمندیها و ضعفها و نیازهای خود را بصورتی روشن ببینیم، بطوریکه درک کنیم همواره شخص حاکمان، و شکل قوانین اساسی میتوانند که اهم نباشند و همیشه ساختارهای سیاسی نباشند که همه چیز را تحت تاثیر قرار بدهند.
درک کنیم که اصلا ماده اولیه جامعه، این موارد نیستند، بلکه اینها ابزارهایی هستند که انسانها برای رفع نیازها و حل مشکلات خود ابداع کرده اند، و بدینگونه متوجه میشویم شاکله اصلی و مواد واقعی جامعه، مردمی هستند که در گروه ها و تشکلهای مختلف شهروندی و صنفی و شغلی و فکری و ایدئولوژیکی، منسجم شده اند؛ و همه توانمندی اصلی، و همه نیازهای ما هم همانجاست؛ و هدف نیز ساماندهی خود این تشکلها با همکاری و همراهی خود این مردم هست، و با توجه به امکانات هر مقطعی، همین مردم و تشکلهای آنها جوهره اصلی قدرت را تشکیل داده، و شخص یا گروهی را بعنوان نماینده خود برگزیده، و بعنوان نماد قدرت سیاسی خود خوانده، تا با استفاده از قدرت تفویض شده به او، منافع عموم را تامین و نیازهای آنها را مرتفع نماید.
حال اگر امکان مشارکت و اقدام مستقیم خود مردم توسط ابزارهای ارتباط جمعی افزایش یافته، چرا نقش مستقیم تری برای حضور خودشان در اداره کشور به آنها داده نشود؟
اگر ما یک سیستم سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منسجم، با مشارکت هرچه مستقیم تر مردم را ایجاد کنیم و هر مجموعه ای از پائین به بالا تصمیمات را دقیقا منطبق بر خواست و نیاز عمومی و عینیت توانمندی ها و امکانات اتخاذ کند، و از بالا به پایین این تصمیمات با نظارت همین مردم اجرایی شود، و هیچ کس در هیچ جایگاهی برای هیچ مدتی دائمی نباشد، و هیچ فرد شایستهای در هیچ جایگاهی مهمان مدتی معین نشود، و همه با سلسله مراتب پاسخگوی هم باشند، و نظام مدیریت کشور مثل یک ساعت کوکی دقیق کار کند، و در این سیستم یک جایگاه برای رئیس کشور تحت هر نام و نمادی، با هر محدوه قانونی مفیدی که مردم صلاح بدانند، با وظایف مشخصی مانند عبور از بن بست های سیاسی و گذار از بحران های احتمالی و پایان دهنده نزاع ها با توجه به نفع کلان ملی، و متحد کننده همه گروه ها، و راهنما و حافظ ارزشهای مشترک مورد تائید تقریبا همه جامعه، و مدافع و مصلح همین سیستم در حال کار، باشد، بنظر نمیرسد که ایشان هیچ کلیتی را شامل شود، و تنها یک بخش از این سیستم منسجم و به هم پیوسته و پویا خواهد بود، که قادر است در هر شرایطی بازخوردها را بگیرد و خود را اصلاح کند و از همه شرایط به سلامت بگذرد و بستری امن و خردمندانه و مدبرانه برای توسعه و پیشرفت، و پویایی تمدنی فراهم نماید، و زمینه برای ظهور نوابغ و بروز استعدادها و شکوفایی اندیشه ها و خلاقیتها و هنرها و... ایجاد شود، و با کاهش نزاعها و دستهبندیها و کشمکشها، بستر رشد و شکوفایی عمومی فراهم شده و هزینه ها کاهش و بهره وری عمومی افزایش یابد.
Telegram
attach 📎