روشنفکران
69.7K subscribers
49.4K photos
41.3K videos
2.39K files
6.78K links
به نام حضرت دوست
که
همه عالم از اوست
خوش امدین
مهربانی بلوغ انسانیست
مواردمفیدعلمی وفرهنگی وتاریخی و اقتصادی و هنری وخبری و معرفی کتاب و نجوم و روانشناسی و اموزشی و قصه و رمان و فیلم و ورزشی و ...مدنظر است


روابط عمومی و مدیریت و تبلیغات👇
@Kamranmehrban
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خطرناک ترین آقازاده خاورمیانه!

این یک چشمه از هنرنمایی های عدی پسر بزرگ #صدام_حسین (السید الرییس) است که مدتی پیش دوستی نادیده به اشتراک گذاشته بود.

🎬 بدون هیچ دلیل خاصی و فقط برای سرگرمی گلوله ها را بالای سر مهمانان خالی می کند و در انتها لبخندی از سر رضایت روی صورتش نقش می بندد، درست شبیه رفتاری که از قوای بیگانه در خاک کشور اشغالی می توان دید. بی رحمی #عدی البته زبانزد بود، ولی بقیه اوباش حزب #بعث هم چندان لطیف عمل نمی کردند. غم انگیز اینجاست که این جانیان محبوب بسیاری در خاورمیانه بودند و هستند، مردم این صحاری خیلی خیلی غریب اند، والله اعلم.

https://t.co/F2cLIPrhPp

پ.ن: شلیک گلوله با این زاویه در حالت مستی در فضای (احتمالا) بسته که همه حضار از ترس روی زمین شیرجه می روند ربطی به سنت تیر هوایی زدن در مراسمات قبایل عربی ندارد.

#امیرحسین_خالقی

#تاریخ #سیاسی

@Roshanfkrane
اقتصاد به سبک اشرف!

پرده نخست: "اگر مردم رشوه میگیرند، اگر مردم دزدی میکنند، اگر مردم خیانت میکنند، اگر مینی ژوپ در جامعه رسوخ پیدا میکند، اگر بیتل ها و هیپی ها در جامعه پیدا میشوند، اگر پارتی بازی میشود، اگر افراد بی لیاقت به مشاغل حساس میرسند، اگر کسانی را که حرف حق میزنند در ته زندانها سر میبرند و نابودشان میسازند، اگر مردم مبارزه میکنند، اگر عده ای به وطن و ملت خیانت میکنند، اگر از کشوری طرفداری میشود و کشور دیگری محکوم میگردد، همه علت زیربنائی دارد و تمام اینها روابط اجتماعی و فرهنگی اجتماع و روبنای جامعه هستند".


پرده دوم: "این درخت، درخت سودپرستی استعمار خارجی و ارتجاع داخلی و بطور کلی جهان سرمایه داری، هزارها شاخه دارد. مبارزه با یکی از این شاخه ها احمقانه است و در واقع در همان حالی که ما با تمام نیروی بسیج شده خود يك شاخه را از بین میبریم (که موفق هم نخواهیم شد) صدها شاخه دیگر بوجود آمده است. این درخت را باید از ریشه، مورد حمله قرار داد. ما به این مطلب ایمان داریم که روبنا (تربیت و طرز تفکر، بهائیت(!)، هیپی گری، روزنامه های منحرف کننده، کتابهای مبتذل، افراد بزهکار، سخن گویان منحرف، دزدی، رشوه، فحشاء، لواط، مینی ژوپ، هروئين، تریاک و تنظیم روابط دختر و پسر ۰۰۰۰۰۰) بدون تغيير زيربنا قابل اصلاح و تغییر نیست.

حتما خواهید گفت دلیل شما چیست و چه دلیلی بهتر از تاریخ وجود دارد. در عرض ۲۰ سال گذشته با تمام مبارزاتی که شده آیا اینها، این فساد و بدبختی جامعه بیشتر شده است یا کمتر؟ ولى مشاهده میکنیم در کشور هایی که با روبنا کاری نداشته و زیربنا را عوض کرده اند، روبنا هم خیلی زود تغییر کرده و اصلاح شده است. بنا بر این در حال حاضر بسیج جوانان و نیروهای مترقی برای مبارزه با روبنا، آب در هاون کوبیدن است و هیچ نتیجه ای از اینکار حاصل نمیگردد. و در کشور مائیکه زیربنا سالم است از طریق روبنا در تحکیم زیربنا میتوان کوشید".

پرده سوم: "اگر شما خواستید در يك كارخانه که مال آقای x است و مثلا ۵۰۰۰ نفر کارگر دارد؛ به فرض عدالت را اجرا کنید و حق هر کارگر را به خودش برگردانید، نمیتوانید همینطوری به آقای x بگوئید : آقای x لطفا مزدها را زیاد کنید و وسائل رفاه و آسایش کارگران را فراهم کنید و... این آقای x که سرمایه دار و صاحب کارخانه است، شب و روز را بخاطر به چنگ آوردن سود زنده است. او حاضر نیست دیناری به مزد ها افزوده شود. برای تغییر روبنا (افزایش مزد ها و تغییر شرایط کاری لازم است که ما زیربنا را تغيير دهیم. یعنی اگر یک دولت ملی و از خود ملت سرکار آید، این کارخانه را ملی میکند، آنوقت همه کارگران مزد بیشتری خواهند گرفت".》


🖕 این سه پرده بخشی از جزوه اقتصاد به زبان ساده است که تازه به دستم رسیده است، پیش از انقلاب در میان هواداران فرقه رجوی(مجاهدین خلق) می چرخید تا برای به اصطلاح مبارزه، آماده شوند و از قرار روی خیلی ها حتی مخالفان مجاهدین هم اثرگذار بوده است. خوشمزه تر از همه اینست که پیشنهاد دولتی شدن، زمانی مطرح می شد که در یک قانون غریب (و البته بدون منطق اقتصادی) بعد از انقلاب سفید کارگران در سود کارخانه ها شریک شده بودند! احتمالا وضعیت بد کارخانه های دولتی فشل هم از این روست که دولت ها به اندازه کافی "ملی" نیستند. ساده انگاری و توهم اگر با کمی به اصطلاح چپ جات ترکیب شود، چیزی خطرناکی خواهد بود، مدتهاست برای قضاوت در مورد گروه های سیاسی یک معیار ساده دارم؛ به جای پرسیدن در مورد مفاهیم گشوده به تفسیر و مبهم مثل آزادی و دموکراسی و مانند آن، دنبال اینم که موضعشان نسبت به مالکیت خصوصی چیست، از ناباوران به حفظ جدی مالکیت خصوصی به اصطلاح آزادی و لیبرتی درنمی آید، والله اعلم.

#امیرحسین_خالقی

#اقتصاد #سیاست


@Roshanfkrane
السید الرئیس: از بخت النصر تا غازی* اعظم!

"صدام مدعی نسب بردن از بخت النصر، پادشاه بزرگ بابل در قرن پنجم پیش از میلاد شد، بخت النصر البته مسلمان نبود، ولی با متزلزل شدن حکومت #صدام و کاهش مشروعیت آن، او کوشید قدرتش را نه تنها با توسل های مفصل به اسلام، که همچنین هر ابزار دیگری که بتوان به آن اندیشید تحکیم کند، اما در سال ۱۹۸۲ صدام ریشه های سکولار اش را کاملا کنار گذاشته بود. او از جهاد سخن می گفت و سخنرانی هایش را با عباراتی مذهبی از قبیل "خداوند از شما دفاع و حفاظت می کند و شما را به راه پیروزی هدایت خواهد نمود" به پایان می رساند.

در سال ۱۹۸۴، در جشنی به مناسبت تولد پیامبر اسلام، از صدام با عنوان "رهبر تاریخی، نابغه، و جهادگر ما که برای آینده مردم عراق و عزت دین توحید میجنگد و از پیام ابدی اسلام هدایت می گیرد" یاد شد. شش سال بعد، در زمان حمله به کویت، او مدعی بود «خداوند راه را به ما (بخوانید: من) نشان داد ... خداوند حافظ ماست".
تصویر او که برای نماز زانو زده است، شروع به ظاهر شدن در فضاهای عمومی کرد. پس از شکست کامل به دست نظامیان (عمدتا) امریکایی در عملیات توفان صحرا در ژانویه ۱۹۹۱ صدام حتی بیشتر به اسلام متوسل شد.

او یک برنامه عظیم از تعلیمات اسلامی به راه انداخت و در مدارس زمان اختصاص یافته برای تدریس قرآن و حدیث را به دو برابر و حتی سه برابر رساند. افراد بالغ، حتی وزرای کابینه، مجبور به گذراندن دروس قرآن شدند و او مرکز صدام برای قرائت قرآن و دانشگاه صدام برای مطالعات اسلامی را تاسیس کرد. دانش معلمان از متون دینی مورد امتحان قرار می گرفت و زندانیان اگر می توانستند بخشهایی از قران را حفظ کنند احکام شان کاهش می یافت. در ۱۹۹۲ صدام اصرار کرد عبارت الله اكبر به پرچم عراق اضافه شود و در ملاء عام اعلام نمود این پرچم تبدیل شده است به "نماد جهاد و ایمان ... علیه گروه کفار"

اینک صدام داشت خود را در قامت "امیرالمؤمنین" ظاهر می کرد و با تاکید هر چه بیشتر بر قفس هنجارها، نیات دینی اش را برق و جلای بیشتری می بخشید. در سال ۱۹۹۴ فرمان شماره ۵۹ اولین مجموعه از مقررات ملهم از شریعت را به همراه آورد که قرار بود مجموعه قوانین عراق را متحول کند. در این مجموعه مجازات سرقت قطع دست از مچ بود و برای بار دوم پای چپ از مچ قطع می شد. کمی بعد برای صرافان غیرمجاز و نیز "رباخواران" نیز همین تنبیه در نظر گرفته شد. در دهه ۹۰ میلادی، پیش از این اقدامات قوانینی تصویب شد که سنن قبایلی را در قوانین جزایی وارد می کرد، به عنوان مثال قتل زن زناکار توسط بستگان.
صدام تشدید قفس هنجارها را ادامه داد و اقداماتی شبیه عربستان را در مورد نظام قیمومیت مردان به اجرا گذاشت. زنان اجازه سفر به خارج را نداشتند، مگر همراه یکی از بستگان مذکر خود. او اعلام کرد زنان باید مشاغلشان را رها کنند و در خانه بمانند، ولی این فرمان به اجرا در نیامد، ظاهرا از آن رو که چندان محبوبیتی برنمی انگیخت".

ریشه های بالا گرفتن بنیادگرایی و تشکیل گروه هایی مثل داعش را باید در همین بازی دولت های خاورمیانه با هنجارهای دیرپای جوامعشان جستجو کرد، اینکه چرا پانزده نفر از ۱۹ نفر رباینده هواپیما در قضیه ۱۱ سپتامبر از صحرای حجاز در آمده بودند را شاید بتوان با این ملاحظات بهتر بررسی کرد، اما اصلاحگری در این شرایط هم از مشاغل سخت است، قرار است محمد بن سلمان (به قول فرنگی ها ام بی اس) عربستان را تکان دهد، کسانی می گویند بعید است توفیقی پیدا کند، باید نشست و دید، والله اعلم.

*غازی: مرد پیکار و با دشمن دین کارزارکننده
http://bit.ly/2IOLckH

#امیرحسین_خالقی

#مذهبی #سیاسی #تاریخ

@Roshanfkrane
سه پرده از کابوس
پرده اول: پل پوت خواهان دو تا سه برابر شدن جمعیت کامبوج شده و گفته بود: "کامبوج ظرف ده سال آینده باید 15 تا 20 میلیون نفر جمعیت داشته باشد". او برای اجرای برنامه های رفاهی اش برای کامبوج و قوی تر کردن این کشور به چنین جمعیتی نیاز داشت. اما در جایی که زنان به سبب سوء تغذیه نمی توانستند قاعده شوند، افزایش جمعیت چگونه امکان پذیر بود؟ جمعیت فعلی کشور چگونه می توانست کارایی مفیدی داشته باشد در زمانی که نیمه گرسنه بود؟ ... مردم کامبوج، از نگاه رهبری حزب و رژیم، به مشتی آمار صرف بر روی کاغذ تبدیل شده بودند. این را می شد از یک بیت شعر ترسناکی کادرهای خمر سرخ وقت کشتن فرد بر زبان می آوردند نیز فهمید: "نگهداشتنت فایده نداره، کشتنت ضرر نداره".

به قول یک روستایی کامبوجی ارزش یک فرد بر حسب این که چند متر مکعب خاک را می توانست طی روز جابجا کند سنجیده می شد. انسان باید از گاو تقلید می کرد. انسان از نظر رهبران خمر سرخ همچون متاعی بود که باید به او آب و غذا و سرپناه داده می شد و به کار گرفته می شد. سربازان پس از اعدام قربانیان لباس های آنها را از تنشان در می آوردند و به کسان دیگر، قربانیان بعدی، می دادند. جنازه های معدومان غالبا در کنار مزارع دفن می شد زیرا خمرهای سرخ معتقد بودند که گوشتی در حال فساد خاک را حاصلخيز خواهد کرد. آنهایی که در درمانگاه های روستایی می مردند سوزانده می شدند و از خاکستر جنازه هایشان برای درست کردن کود شیمیایی فسفاته استفاده می شد. رویکرد خمرهای سرخ به تولد، همچون مرگ، خاص خودشان بود: کادرهای حزب در زمانی که زنان کامبوجی هنوز قاعده می شدند تاریخ قاعدگیشان را یادداشت می کردند تا شوهرانشان را در زمانی که بیشترین احتمال بارداری همسرانشان وجود داشت برای آمیزش جنسی نزد آنها بیاورند. این راهکار حزب برای ازدیاد جمعیت بود.

پرده دوم: قرار شد که زبان از اشارات نادرست پاک شود. مردم به جای "من" باید می گفتند "ما". بچه باید والدینش را "عمو و عمه" و دیگر بزرگسالان را "مادر" یا پدر تا معلوم نشود که این بچه مال چه کسانی است. هر رابطه ای باید به صورت جمعی می بود؛ بیان واژه هایی که فردیت را متمایز می ساخت ممنوع شد ... ماجراهای عشقی غیرمجاز برای طرفین رابطه مجازات مرگ را در پی داشت. زنان باید موهایشان را کوتاه می کردند و دکمه های پیراهنشان را تا گردن می بستند. وقت کار، زن و مرد، فارغ از سن و سالی که داشتند، از هم جدا نگاه داشته می شدند، ورزش به عنوان عملی "بوژوایی" ممنوع بود. اسباب بازی هم کالای ممنوعه به شمار می رفت و هیچ وقت آزادی وجود نداشت.
پرده سوم: "همه فکر و ذکرمان متمرکز بر غذا بود. زمانی که قطرات آموزه های سیاسی را در اذهان خالی شده بر اثر گرسنگی، خستگی و قطع ارتباط با دنیای بیرونی بچکانند تأثیر حاصله شگفت انگیز و قابل ملاحظه خواهد بود. عکس این قضیه هم درست بود. در حین سمینارهای دو هفته یک بار در وزارت امور خارجه، رژیم غذایی ناچیز شرکت کنندگان که شامل سوپ رقیق و مقداری نان کپک زده بود ناگهان جایش را به میوه و خرچنگ تازه و سبزیجات و برنج داد. آمیزه شستشوی مغزی و رسیدگی خوب تأثیر روان شناختی هولناکی داشت. این آمیزه چنان تاثیری بر نگرش ها و رفتارهای جمعی می گذاشت که شرکت کنندگان با این احساس از سمینار بیرون می آمدند که چنان قدرتی دارند که هر کاری می توانند بکنند". آدم های صاحب منصبی که جدای از توده ها زندگی می کردند و ... وفاداریشان به رژیم ضرورت حیاتی داشت، باید به بهترین نحو ممکن با گوشت و ماهی و برنج تغذیه می شدند و همزمان می بایست از گرسنگی چون ابزاری برای ایجاد نظم و انضباط استفاده می شد، زیرا هیچ جایگزین مشخصی برای آن وجود نداشت.
اینها البته توحشی کور نبود و برخی ایده ها زمینه ساز آن بود؛ یکی از رهبران اوباش سرخ گفته بود: "چگونه یک انقلاب کمونیستی برپا میکنیم؟ نخستین کاری که باید بکنید نابود کردن مالكيت خصوصی است. اما مالکیت خصوصی، هم در ساحت مادی وجود دارد و هم در ساحت ذهنی... اما مالکیت خصوصی ذهنی به مراتب خطرناک تر است؛ این نوع مالکیت برآمده از هر چیزی است که فکر میکنید "مال شما" است، برآمده از هر چیزی است که گمان می کنید در پیوند با شماست - والدینتان، خانواده تان، همسرتان. هر چیزی که می گویید "این مال من است" مالکیت خصوصی ذهنی است. فکر کردن به واژه های "من" و مال "من" ممنوع است. اگر بگویید "همسر من" غلط است". به نظرتان از دل این ایده ها جز آنچه رخ داد می شود انتظار داشت؟ باید به تمام کسانی که به دنبال کوبیدن مالکیت خصوصی اند بدبین بود، شاید الان کسی جرات گفتن این حرف ها را مثل خمرها نداشته باشد، ولی ایده های تمامیت خواهی در واژه های زیباتر خود را بازتولید می کنند، به ویژه مراقب هواداران مالیات بر ثروت باشید، والله اعلم.
https://bit.ly/2y43qwV
#امیرحسین_خالقی
#تاریخ #اقتصاد #سیاسی
@Roshanfkrne
دولت پدروار در جهان پس از کرونا؟

کتاب اقتدار اثر ریچارد سنت با قطعه‌ای تکان‌دهنده از رمان پدر مرده نوشته دونالد بارتلمی، نویسنده مشهور آمریکایی، آغاز می‌شود در آنجا می‌خوانیم: "با از دست دادن پدر، از این پس باید با خاطره‌اش به سر برید. خاطره‌ای که اغلب نیرومندتر از حضور واقعی پدر است؛ صدایی درونی است که فرمان می‌دهد، راهنمایی می‌کند، آری و نه می‌گوید- با آهنگی دوگانه: آری-نه، آری-نه، آری-نه، آری-نه؛ و هریک از کمترین حرکات شما را اعم از ذهنی و جسمی هدایت می‌کند. شما در چه لحظه‌ای تبدیل به خودتان خواهید شد؟ به‌طور کامل هرگز؛ شما، همواره، تا حدی، او هستید. این موقعیت ممتازی که وی در گوش درون‌تان دارد آخرین خرده منافع او را تشکیل می‌دهد و هیچ پدری دیده نشده است که هرگز از چنین منافعی گذشته باشد".

نویسنده پس از آوردن این قطعه درخشان ادامه می‌دهد که نیاز به اقتدار را باید امری بنیادی تلقی کرد، چیزی که کودکان و بزرگسالان هر دو به آن نیاز دارند؛ نیاز به مراجع اقتداری که هدایت‌شان کند و به آنها اطمینان ببخشد و نقش بزرگسالی تا اندازه زیادی ایفای همین نقش مرجع اقتدار است. اما از آن طرف در دوران جدید ترسی هم از اقتدار پیدا شده است که آدم‌ها از اثر آن بر زندگی و آزادی‌هایشان نگرانند؛ این نگرانی بیجا هم نیست.

در این مقاله کوتاه در جریده وزین دنیای اقتصاد استدلال کرده ام که در بحران هایی نظیر #کرونا نیاز به مراجع اقتدار در "روان جمعی" ملت پررنگ می شود و دولت نقش "پدر" به خود می گیرد. از غائله کرونا به این طرف نقد زیاد به لیبرالیسم شده است و بسیاری از آنها هم البته اعتباری ندارند و نمی توان آنها را جدی گرفت. اما یک نقد می‌تواند از نظر اساسی و علمی معتبر نباشد، ولی در سپهر سیاسی جدی گرفته و منشأ تغییرات شود، در مورد لیبرالیسم به‌نظر می‌رسد با چنین وضعیتی روبه‌رو هستیم، می‌توان پرسید پس آینده جهان چه خواهد شد؟ اینجا بد نیست به استناد یک پیشگوی بد یعنی فرانسیس فوکویاما اعتماد کنیم که دو مسیر را پیش بینی می‌کند: بازتولید فاشیسم یا تجدید لیبرال دموکراسی. باید امیدوار بود که گزینه دوم بخت بیشتری داشته باشد که البته خود او معتقد است با ترامپ باید بیشتر منتظر اولی باشیم، والله اعلم.

#سیاسی #اجتماعی

https://bit.ly/2YAWvEJ

#امیرحسین_خالقی

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مردی برای هیچ یک از فصول!

🎬 این بخش کوتاه از مصاحبه دکتر #سیدحسین_نصر درباره "معلم شهید" شنیدنی است، زمانی به کم سن و سال تر ها می گفتند از عشق هایتان افسانه نسازید، از قرار این را امروز باید در مورد پا به سن گذاشته ها هم تکرار کرد، البته که هدف نقدها شخص او نیست، او نماد یک تفکر مخرب است که ظاهرا هنوز نفس می کشد، ولی باید باور کرد که پادشاه لخت است، والله اعلم.

مصاحبه #حسین_دهباشی با سیدحسین نصر درباره علی شریعتی

از کانال دکتر #امیرحسین_خالقی ، راهبرد

#اجتماعی #سیاسی #تاریخ

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شریعتی، شریعتی نیست!

🎬 این ویدئوی مختصر در باب اندیشه ای مخرب که همچنان هم حاضر است، را از دست ندهید، والله اعلم.

https://bit.ly/38iykiO

کانال راهبرد/ #امیرحسین_خالقی

#تاریخ #اقتصاد #مذهبی

@Roshanfkrane
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
ناله های یک روح ناآرام!

🎬 در این مدت زیاد حرف #علی_شریعتی شد،‌ یاران راهبرد می توانند مصاحبه کامل من (حدود ۲۰ دقیقه) را ببینند. بی تعارف و صریح و یحتمل خیلی تند!
تا یار چه پسندد، والله اعلم.

https://bit.ly/3gpNdT7

کانال راهبرد/ #امیرحسین_خالقی

#تاریخ #اقتصاد #مذهبی

@Roshanfkrane
استمبادهای یک مبتدی در باب اوراق

اهالی اقتصاد می گویند که چاپ اوراق -به معنای قرض گرفتن دولت از ملت- از به اصطلاح "چاپ پول" بسیار بهتر است و اثر تورمی به بار نمی آورد. حرف حساب است، اوراق معنایش این است که به جای #استقراض مستقیم و غیرمستقیم دولت از بانک مرکزی که حاصلش افزایش حجم پول (بخوانید تورم) است، عجالتا از همین پول موجود برای رتق و فتق امور دولت استفاده شود.

اما هر قرضی تادیه ای هم دارد، افراد از روی خیرخواهی پول را تقدیم دولت نمی کنند تا در جیب های گشاد فرو رود، حالا که قرار است پولی به دولت فخیمه بدهند، انتظار سود هم دارند و البته حواسشان هست که با توجه به اعتبار دولت و ریسک پایین (بدون ریسک؟) این کار طبیعی است که نرخ سود نمی تواند خیلی بالا باشد. باری، به هر صورت باید در سررسید اصل و فرع هر دو پرداخت شوند، اما این چطور رخ می دهد؟

یک فرض اینست که دولتی ها مالیات (بخوانید پول زور) بیشتری بگیرند تا علاوه بر هزینه های فعلی، بدهی های قبلی را هم تسویه کنند!

راه دوم اینست که باز قرض بگیرند و بدهی قبلی ها را بدهند که این البته بیشتر مهلت خریدن است تا چیز دیگر

راه سوم اینست که کارایی منابع اقتصادی در دسترشان را بهبود جدی بدهند که عایدی بیشتری برایشان داشته باشد

و راه چهارم هم اینست که از هزینه هایشان کم کنند.

در عمل یحتمل ترکیبی از این چهار راه دنبال می شود.

راه حل اولی که محدودیت زیاد دارد، از جنبه های حقوقی و مانند آن که بگذریم، اثر ضدانگیزشی آن کم نیست و البته برای اقتصادهای کوچک و در حال رکود خیلی کاری از پیش نمی برد. بعید است ملت خوششان بیاید پولشان صرف یک بوروکراسی ناکارآمد و هوس بازی دولتی ها شود،
دومی هم که تنها عقب انداختن حل مسئله است و کمکی به بهبود اوضاع نمی کند،
سومی هم چیزی در مایه های توصیف قصه جن و پری است، اگر دولتی ها عرضه افزایش بهره وری و کارایی دارایی ها را داشتند که اساسا از همان گام اول دچار کسری نمی شدند، دانش و انگیزه ای وجود ندارد و البته دنبال این حرف ها هم نیستند. چنین دولت قابلی اگر وجود داشته باشد نیازمند چنان ساختار نهادی و قانونی سفت و سختی است که در کشورهایی مثل ایران آرزوست.
راه حل چهارم به نظر موجه ترین راه به نظر می رسد، هم سیگنال مثبت به اهالی اقتصاد است که دولت بناست فضولی اش را کم کند و هم منابع را برای استفاده های بهتر آزادتر می کند.

حدس می زنم بدون این راه حل آخری اوراق هم دیر یا زود به همان راه حل "چاپ پول" می انجامد. به نظر حتی برای راه حل سوم (استفاده بهتر از دارایی های دولت) هم نخست باید به درجاتی از فربگی دولت کاست، والا دولتی بزرگ و شلخته که می خواهد سر در هر سوراخی بکند، بعید است بتواند به تفنن های مثل افزایش کارایی فکر کند.

اما اجرای این راه حل آخری از نظر سیاسی ساده نیست و محبوبیت برای آدم نمی خرد، اینقدر سخت است که خیلی از اهالی اقتصاد ترجیح می دهند به آن فکر نکنند یا با مضمون هایی مبهم و کلی از آن یاد کنند، در صورتی که به نظر اصل و اساس کار چیزی جز این نیست.
به نظرم بیشتر باید روی این فکر کرد، والله اعلم.


#امیرحسین_خالقی (راهبرد)

#اقتصاد

@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خلافکاران یا دولت؟

🎬 فعالیت اخیر کارتل های مکزیکی برای مردم فقیر بسیار جالب است، در جایی رئیس خلافکاران می گوید: "حفاظت از مردم برای ما مهم است، بدون آنها ما هیچ نیستیم!"،
انصافا لحظه ‌جالبی است برای سنجش عیار دولت ها و دیدن شباهت آنها با اهل خلاف، تازه اینها بانک مرکزی هم ندارند و بسیار کم خطر ترند! والله اعلم./ #امیرحسین_خالقی

#اقتصاد #اجتماعی

@Roshanfkrane
مراقب آرزوهایتان باشید، شاید برآورده شود!

دکتر رنانی که عمرش دراز باد نوشته است: "دولت برای اینکه بورس را داغ کند و رونق بدهد و برای اینکه فشار عوارض ناشی از کرونا را کاهش دهد؛ سهام عدالت را به بورس بردند و به مردم گفتند که می‌توانید سهام خود را بفروشید که طبقات محروم فشار کمتری را حس کنند. ظرف مدت کوتاهی ۵۰میلیون ایرانی وارد بورس شدند. در غرب و اروپا ۲۰۰سال طول کشید تا ۴۰درصد مردم به بورس بروند. ما در یک دوره کوتاه مردم‌مان به بورس هجوم بردند.

این تحولات بلندمدت است. این خصوصی‌سازی واقعی دارد رخ می‌دهد. وقتی بورس بزرگ می‌شود و همه اقتصاد به بورس گره می‌خورد؛ شما نمی‌توانید کاری کنید که این ساختار به تلاطم بیفتد. کوچک‌ترین اشتباهی باعث تلاطم در بورس خواهد شد و این نگرانی باعث خواهد شد که مسئولان بی‌گدار به آب نزنند
".

بزرگان محافظه کار به ما آموخته اند بازی با جامعه و مخصوصا سفره مردم کار خطرناکی است، امروز تعداد نه چندان اندکی موتور و ماشین و خانه شان را می فروشند و وارد کار می شوند، تجربه روزی 5 درصد سود البته روح افزاست، ولی ریسک و نوسان ذاتی سرمایه گذاری است و بنا نیست همیشه سودی در کار باشد، فردای روزی که دولت فخیمه نتواند بر این آتش سوخت بپاشد، هیچ بعید نیست کار به خیابان بکشد، همه روحیه سفته بازی و ریسک پذیری بالا ندارند، وقتی به طور "مصنوعی" همه را سرمایه گذار بورس می کنیم، باید مراقب باشیم که این فرازها فرودی هم دارد!

اوضاع اقتصادی خوب نیست، این ماه عسل بورسی تا ابد نمی تواند ادامه پیدا کند، بوروکراسی دولت هم به طور ساختاری در کشوری مثل ایران نمی تواند انقدر عاقل عمل کند، نمی توانید از ساختاری که این مصیبت تا اندازه زیادی حاصل ناکارآمدی آن است، انتظار داشته باشید از اینجا به بعد عاقل شود و بهترین تصمیم ها را بگیرد، بحث ایده و انگیزه هم نیست، محدودیت های ساختاری دولت است. پولانی در کتاب خواندنی اش دگرگونی بزرگ یک نکته جالب را به ما تذکر می دهد، مراقب باشید "نیروهای بازار" "جامعه" را پاره پاره نکند، به نظر خواندن آن برای سیاستگذاران ضرری نداشته باشد. طبیعی است که امثال من مشکلی با بازار ندارند، ولی مهندسی دولت برای بازاری کردن زورکی و سریع پیامدهای خطرناکی دارد، باید مواظب بود، اینها ربطی به خصوصی سازی ندارد، سازی است که امروز می زنند و صدایش فردا در می آید، والله اعلم.

https://t.me/eghtesadbazar/13162
#امیرحسین_خالقی

#اقتصاد

@Roshanfkrane