This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اجرای جدید سرود
ای ایران ای مرز پرگهر
با شعری جدید
شعر از : #مسعود_آذر
خواننده : #فریدون_فرهی
تنظیم : فوآد
کانال روشنفکران
#اجتماعی #موسیقی #ای_ایران
@Roshanfkrane
ای ایران ای مرز پرگهر
با شعری جدید
شعر از : #مسعود_آذر
خواننده : #فریدون_فرهی
تنظیم : فوآد
کانال روشنفکران
#اجتماعی #موسیقی #ای_ایران
@Roshanfkrane
#قصه
قصه کوتاه شیر کوچولو
توی جنگل زیبا شیر کوچولوی قصه ی ما زندگی میکرد شیر کوچولو دوستای زیادی داشت بهترین دوستای شیر کوچولو زرافه ,خرسی, فیل کوچولو و ببری بودن.
شیر کوچولو با همه مهربون بود وهمه رو دوست داشت همه ی حیوانها هم با شیر کوچولو دوست بودند.
توی طول روز شیر کوچولو خیلی بازی کرده و کلی خسته شده بود، رفت که بخوابه ولی هرچی به این پهلو و اون پهلو چرخید خوابش نبرد فکر کرد چکار کنه آخه خیلی کلافه شده بود.
یاد دوستش فیل کوچولو افتاد با خودش گفت بهتره برم از فیل کوچولو بپرسم که چکار کنم خوابم ببره. فیل کوچولو نزدیک خونه ی اونا زندگی میکرد.
شیر قصه ما از جاش بلند شد وراه افتاد به طرف خونه فیل کوچولو. به خونه فیلی که رسید سلام کرد فیلی هم سلام کرد و گفت چی شده شیر کوچولو شیر کوچولو گفت خیلی خوابم میاد الانم که شب شده و موقع خوابه ولی من خوابم نمیبره اومدم پیش تو ببینم میتونی یادم بدی بخوابم.
فیل کوچولو گفت: کاری نداره که باید سرت رو بزاری روی بالشت تا خوابت ببره.
شیر کوچولو از فیلی تشکر کرد و رفت خونشون و سرش رو گذاشت رو بالشش که بخوابه ولی بازم خوابش نمیبرد. از این پهلو به اون پهلو شد ولی خوابش نبرد که نبرد کلافه شد و این بار به یاد دوستش زرافه افتاد و با خودش گفت شاید زرافه بدونه که باید چکار کنم.
آرام بلند شد و رفت پیش زرافه بعد از سلام و احوالپرسی به زرافه گفت خوابم میاد ولی نمیتونم بخوابم اومدم ازت بپرسم میدونی باید چکار کنم تا بتونم بخوابم.
زرافه گفت خوب باید سرت رو بزاری روی بالشت و بخوابی شیر کوچولو گفت اینکار رو کردم ولی بی فایده بود.
زرافه گفت: وقتی سرت رو گذاشتی رو بالشت چشمهات رو بسته بودی شیر کوچولو گفت نه.
زرافه گفت پس برای همین بوده دیگه که خوابت نبرده باید چشمهاتم میبستی. شیر کوچولو از دوستش تشکر کرد و سریع به خونه برگشت و رفت توی اتاقش و سرش رو گذاشت روی بالشش و چشمهاشو بست ولی متاسفانه بازم خوابش نبرد کمی صبر کرد دوباره یه دست چپ وراستش چرخید ولی نشد که نشد.
دوباره از جاش بلند شد و این بار رفت پیش دوستش خرس تا بپرسه باید چکار کنه که خوابش ببره بعد از سلام واحوالپرسی با خرسی در مورد مشکلش به خرسی گفت و ازش کمک خواست.
خرسی گفت باید سرت رو بزاری روی بالشت. شیر گفت اینکار رو کردم خوابم نبرد گفت باید چشمهاتم میبستی شیر کوچولو گفت بستم خرسی گفت به خواب هم فکر کردی.
شیر کوچولو گفت: نه چه جوری باید به خواب فکر کنم خرسی گفت: کاری نداره که باید به این فکر کنی که الان موقع خوابه و همه ی دوستاتم خوابن تو هم خوابت میبره شیر کوچولو از خرسی بابت کمکی که کرده بود تشکر کرد و به خونه برگشت و به اتاقش رفت سرش رو روی بالشش گذاشت.
چشمهاشو بست و سعی کرد به خواب فکر کنه همون جور که دوستش خرسی گفته بود ولی بازم خوابش نبرد باز از این پهلو به اون پهلو شد ولی اصلا فایده نداشت دیگه کلافه شده بود چشمهاش قرمز شده بود و پف کرده بود دوباره از جاش بلند شد اینبار رفت پیش ببری به ببری سلام کرد.
ببری تا شیر کوچولو رو دید ازش پرسید چی شده چرا چشمهات قرمز شده اتفاقی افتاده شیر کوچولو گفت: نه خوابم میاد و الان هم که موقع خوابه ولی من نمیتونم بخوابم اومدم پیش تو ببینم راه حلی برای این مشکل من بلدی.
ببری گفت: باید سرت رو بزاری روی بالش تا بتونی بخوابی
شیر کوچولو گفت: اینکار رو کردم بیفایده بود
ببری گفت: چشمهاتو بسته بودی
شیر کوچولو گفت: آره بابا بسته بودم
ببری گفت: خوب پس باید به خواب هم فکر میکردی
شیر گفت: اینکار رو هم کردم نشد تازه کلی آن ور واون ور هم شدم فایده نداشت
ببری تا این رو شنید گفت: فهمیدم چرا خوابت نمیبره اگر میخوای خوابت ببره باید اول سرت رو بزاری رو بالشت و چشمهاتم ببتدی و به خواب فکر کنی و تکون هم نخوری. اینجوری حتما خوابت میبره تازه اگر مامانت یه قصه یا لالایی هم برات بخونه که دیگه چه بهتر اینجوری سریعتر خوابت میبره.
شیر کوچولو خیلی خوشحال شد، چون علت بیخوابیش رو فهمیده بود اون مدام سر جاش تکون میخورده وهی از جاش بلند میشده برای همین خوابش نمی برده
شیر کوچولو از دوستش ببری تشکر کرد و به طرف خونشون به راه افتاد به خونه که رسید برای مامانش تعریف کرد که چه اتفاقی افتاده و دوستاش بهش چه چیزهایی گفتن که بتونه بخوابه بعد از مامانش خواست که براش یه قصه بگه.
مامان شیر کوچولو با خوشحالی گفت: حتما برات یه قصه میگم با هم به اتاق شیر کوچولو رفتن شیر کوچولو سرش رو روی بالش گذاشت و چشمهاشو بست و به خواب فکر کرد و به این فکر کرد که دوستاش همه خوابن.
شیر کوچلو دیگه این پهلو اون پهلو نشد چون فهمیده بود، اگر تکون بخوره نمیتونه بخوابه بعد مامان مهربونش یه قصه قشنگ براش تعریف کرد شیر کوچولو خیلی سریع خوابش برد مامانش اونو بوسید و رفت
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
قصه کوتاه شیر کوچولو
توی جنگل زیبا شیر کوچولوی قصه ی ما زندگی میکرد شیر کوچولو دوستای زیادی داشت بهترین دوستای شیر کوچولو زرافه ,خرسی, فیل کوچولو و ببری بودن.
شیر کوچولو با همه مهربون بود وهمه رو دوست داشت همه ی حیوانها هم با شیر کوچولو دوست بودند.
توی طول روز شیر کوچولو خیلی بازی کرده و کلی خسته شده بود، رفت که بخوابه ولی هرچی به این پهلو و اون پهلو چرخید خوابش نبرد فکر کرد چکار کنه آخه خیلی کلافه شده بود.
یاد دوستش فیل کوچولو افتاد با خودش گفت بهتره برم از فیل کوچولو بپرسم که چکار کنم خوابم ببره. فیل کوچولو نزدیک خونه ی اونا زندگی میکرد.
شیر قصه ما از جاش بلند شد وراه افتاد به طرف خونه فیل کوچولو. به خونه فیلی که رسید سلام کرد فیلی هم سلام کرد و گفت چی شده شیر کوچولو شیر کوچولو گفت خیلی خوابم میاد الانم که شب شده و موقع خوابه ولی من خوابم نمیبره اومدم پیش تو ببینم میتونی یادم بدی بخوابم.
فیل کوچولو گفت: کاری نداره که باید سرت رو بزاری روی بالشت تا خوابت ببره.
شیر کوچولو از فیلی تشکر کرد و رفت خونشون و سرش رو گذاشت رو بالشش که بخوابه ولی بازم خوابش نمیبرد. از این پهلو به اون پهلو شد ولی خوابش نبرد که نبرد کلافه شد و این بار به یاد دوستش زرافه افتاد و با خودش گفت شاید زرافه بدونه که باید چکار کنم.
آرام بلند شد و رفت پیش زرافه بعد از سلام و احوالپرسی به زرافه گفت خوابم میاد ولی نمیتونم بخوابم اومدم ازت بپرسم میدونی باید چکار کنم تا بتونم بخوابم.
زرافه گفت خوب باید سرت رو بزاری روی بالشت و بخوابی شیر کوچولو گفت اینکار رو کردم ولی بی فایده بود.
زرافه گفت: وقتی سرت رو گذاشتی رو بالشت چشمهات رو بسته بودی شیر کوچولو گفت نه.
زرافه گفت پس برای همین بوده دیگه که خوابت نبرده باید چشمهاتم میبستی. شیر کوچولو از دوستش تشکر کرد و سریع به خونه برگشت و رفت توی اتاقش و سرش رو گذاشت روی بالشش و چشمهاشو بست ولی متاسفانه بازم خوابش نبرد کمی صبر کرد دوباره یه دست چپ وراستش چرخید ولی نشد که نشد.
دوباره از جاش بلند شد و این بار رفت پیش دوستش خرس تا بپرسه باید چکار کنه که خوابش ببره بعد از سلام واحوالپرسی با خرسی در مورد مشکلش به خرسی گفت و ازش کمک خواست.
خرسی گفت باید سرت رو بزاری روی بالشت. شیر گفت اینکار رو کردم خوابم نبرد گفت باید چشمهاتم میبستی شیر کوچولو گفت بستم خرسی گفت به خواب هم فکر کردی.
شیر کوچولو گفت: نه چه جوری باید به خواب فکر کنم خرسی گفت: کاری نداره که باید به این فکر کنی که الان موقع خوابه و همه ی دوستاتم خوابن تو هم خوابت میبره شیر کوچولو از خرسی بابت کمکی که کرده بود تشکر کرد و به خونه برگشت و به اتاقش رفت سرش رو روی بالشش گذاشت.
چشمهاشو بست و سعی کرد به خواب فکر کنه همون جور که دوستش خرسی گفته بود ولی بازم خوابش نبرد باز از این پهلو به اون پهلو شد ولی اصلا فایده نداشت دیگه کلافه شده بود چشمهاش قرمز شده بود و پف کرده بود دوباره از جاش بلند شد اینبار رفت پیش ببری به ببری سلام کرد.
ببری تا شیر کوچولو رو دید ازش پرسید چی شده چرا چشمهات قرمز شده اتفاقی افتاده شیر کوچولو گفت: نه خوابم میاد و الان هم که موقع خوابه ولی من نمیتونم بخوابم اومدم پیش تو ببینم راه حلی برای این مشکل من بلدی.
ببری گفت: باید سرت رو بزاری روی بالش تا بتونی بخوابی
شیر کوچولو گفت: اینکار رو کردم بیفایده بود
ببری گفت: چشمهاتو بسته بودی
شیر کوچولو گفت: آره بابا بسته بودم
ببری گفت: خوب پس باید به خواب هم فکر میکردی
شیر گفت: اینکار رو هم کردم نشد تازه کلی آن ور واون ور هم شدم فایده نداشت
ببری تا این رو شنید گفت: فهمیدم چرا خوابت نمیبره اگر میخوای خوابت ببره باید اول سرت رو بزاری رو بالشت و چشمهاتم ببتدی و به خواب فکر کنی و تکون هم نخوری. اینجوری حتما خوابت میبره تازه اگر مامانت یه قصه یا لالایی هم برات بخونه که دیگه چه بهتر اینجوری سریعتر خوابت میبره.
شیر کوچولو خیلی خوشحال شد، چون علت بیخوابیش رو فهمیده بود اون مدام سر جاش تکون میخورده وهی از جاش بلند میشده برای همین خوابش نمی برده
شیر کوچولو از دوستش ببری تشکر کرد و به طرف خونشون به راه افتاد به خونه که رسید برای مامانش تعریف کرد که چه اتفاقی افتاده و دوستاش بهش چه چیزهایی گفتن که بتونه بخوابه بعد از مامانش خواست که براش یه قصه بگه.
مامان شیر کوچولو با خوشحالی گفت: حتما برات یه قصه میگم با هم به اتاق شیر کوچولو رفتن شیر کوچولو سرش رو روی بالش گذاشت و چشمهاشو بست و به خواب فکر کرد و به این فکر کرد که دوستاش همه خوابن.
شیر کوچلو دیگه این پهلو اون پهلو نشد چون فهمیده بود، اگر تکون بخوره نمیتونه بخوابه بعد مامان مهربونش یه قصه قشنگ براش تعریف کرد شیر کوچولو خیلی سریع خوابش برد مامانش اونو بوسید و رفت
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
Shahre Parandeha
MaryamNashiba.Com
#قصه_شب_صوتی
#قصه_کودکانه
#قصه_شب
📚قصه #شهر پرنده ها
🌸باصدای بانومریم نشیبا🌸
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
#قصه_کودکانه
#قصه_شب
📚قصه #شهر پرنده ها
🌸باصدای بانومریم نشیبا🌸
🌙⭐️ #شب_بخیر 😴
تخت بخوابید😴😴😴💤💤💤
🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈🎈
#قصه #کودک
@Roshanfkrane
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این سکانس یکی از معروفترین و محبوبترین سکانسهای سینماست! حتی اگه کسی اینو ندیده باشه قطعاً تعریفش رو شنیده و میشه گفت که حتی از خود فیلم هم معروفتره!
به مناسبت تولد هفتاد سالگی «لیام نیسون»؛
سکانسی از فیلم اکشن «ربوده شده» که تاکنون سه قسمت از اون ساخته شده؛
لیام نیسون تاکنون در بیش از صد فیلم سینمایی ایفای نقش کرده و علیرغم بازیهای خوبی که داشته فقط یکبار نامزد دریافت جایزه اسکار شده.
کانال روشنفکران
#سکانس_فیلم
@Roshanfkrane
به مناسبت تولد هفتاد سالگی «لیام نیسون»؛
سکانسی از فیلم اکشن «ربوده شده» که تاکنون سه قسمت از اون ساخته شده؛
لیام نیسون تاکنون در بیش از صد فیلم سینمایی ایفای نقش کرده و علیرغم بازیهای خوبی که داشته فقط یکبار نامزد دریافت جایزه اسکار شده.
کانال روشنفکران
#سکانس_فیلم
@Roshanfkrane
آدمهای سالم، مثل هم هستند
زیرا خوشبختی یک رنگ دارد!
این بدبختی ست که رنگارنگ است ...
📗 #نون_نوشتن
✍🏻 #محمود_دولت_آبادی
کانال روشنفکران
#تیکه_کتاب
@Roshanfkrane
زیرا خوشبختی یک رنگ دارد!
این بدبختی ست که رنگارنگ است ...
📗 #نون_نوشتن
✍🏻 #محمود_دولت_آبادی
کانال روشنفکران
#تیکه_کتاب
@Roshanfkrane
من بی تو نیستم، تو بی من چه می کنی؟
بیصبح ای ستارهی روشن چه میکنی؟
شب را به خوابدیدن تو روز میکنم
با روزهای تلخ ندیدن چه میکنی؟
این شهر بی تو چند خیابان و خانه است
تو بین سنگ و آجر و آهن چه میکنی؟
گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد
میپوشمش هنوز، تو بر تن چه میکنی؟
من شعله شعله دیدهام ای آتش درون
با خوشه خوشه خوشهی خرمن چه میکنی!
پرسیدهای که با تو چه کردم هزار بار
یک بار هم بپرس تو با من چه میکنی؟!
شاعر #مژگان_عباسلو
کانال روشنفکران
#شعر #عاشقانه
@Roshanfkrane
بیصبح ای ستارهی روشن چه میکنی؟
شب را به خوابدیدن تو روز میکنم
با روزهای تلخ ندیدن چه میکنی؟
این شهر بی تو چند خیابان و خانه است
تو بین سنگ و آجر و آهن چه میکنی؟
گیرم که عشق پیرهنی بود و کهنه شد
میپوشمش هنوز، تو بر تن چه میکنی؟
من شعله شعله دیدهام ای آتش درون
با خوشه خوشه خوشهی خرمن چه میکنی!
پرسیدهای که با تو چه کردم هزار بار
یک بار هم بپرس تو با من چه میکنی؟!
شاعر #مژگان_عباسلو
کانال روشنفکران
#شعر #عاشقانه
@Roshanfkrane
دگر صبح است وپایان شب تار
دگر صبح است وبیداری سزاوار است
دگر خورشید از پشت بلندیها نمودار است
دگر صبح است
دگر از سوز وسرمای شب تاریک تن هامان نمی لرزد
دگر افسرده طفل پابرهنه،از زبان مار در شبها نمی ترسد
دگر شمع امید ما چو خورشیدی نمایان است
دگر صبح است...
#خسرو_گلسرخی
درود ...صبحتان بخیر
دلتون شاد و لبتون خندون باد ☺️🙏☘
@Roshanfkrane
دگر صبح است وبیداری سزاوار است
دگر خورشید از پشت بلندیها نمودار است
دگر صبح است
دگر از سوز وسرمای شب تاریک تن هامان نمی لرزد
دگر افسرده طفل پابرهنه،از زبان مار در شبها نمی ترسد
دگر شمع امید ما چو خورشیدی نمایان است
دگر صبح است...
#خسرو_گلسرخی
درود ...صبحتان بخیر
دلتون شاد و لبتون خندون باد ☺️🙏☘
@Roshanfkrane
سرت را قدری بیآور جلوتر
تا باز هم آهستهتر بگویم :
بهترین دوستِ انسان ،
انسان است نه کتاب!!!
کتابها ، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند ، معتبرند ،
نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلمات ِ مُرده،
تو را در خود
غرق کنند و فرو ببرند.
تو در کوچهها
انسان خواهی شد
نه در لا به لای کتابها...
#نادر_ابراهیمی
#مفهومی
@Roshanfkrane
تا باز هم آهستهتر بگویم :
بهترین دوستِ انسان ،
انسان است نه کتاب!!!
کتابها ، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند ، معتبرند ،
نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلمات ِ مُرده،
تو را در خود
غرق کنند و فرو ببرند.
تو در کوچهها
انسان خواهی شد
نه در لا به لای کتابها...
#نادر_ابراهیمی
#مفهومی
@Roshanfkrane
🔴وزش باد همراه با ورود توده گردوخاک به کشور
🔹️ طی سه روز آینده در خراسان شمالی و رضوی، ارتفاعات البرز شرقی، شمال استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل رگبار و رعدوبرق و وزش باد شدید رخ میدهد.
🔹️ توده گردوخاک نوار غربی کشور و بتدریج بخشهایی از مرکز کشور را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
🔹️ در نوار شرقی کشور، استانهای واقع در زاگرس مرکزی، زنجان، قزوین، البرز، تهران، اصفهان و فارس افزایش ابر گاهی همراه با گاهی وزش باد شدید همراه با خیزش گردوخاک انتظار میرود.
#خبرهوا
@Roshanfkrane
🔹️ طی سه روز آینده در خراسان شمالی و رضوی، ارتفاعات البرز شرقی، شمال استانهای آذربایجان شرقی و غربی و اردبیل رگبار و رعدوبرق و وزش باد شدید رخ میدهد.
🔹️ توده گردوخاک نوار غربی کشور و بتدریج بخشهایی از مرکز کشور را تحت تاثیر خود قرار میدهد.
🔹️ در نوار شرقی کشور، استانهای واقع در زاگرس مرکزی، زنجان، قزوین، البرز، تهران، اصفهان و فارس افزایش ابر گاهی همراه با گاهی وزش باد شدید همراه با خیزش گردوخاک انتظار میرود.
#خبرهوا
@Roshanfkrane
ریزش دیوار مسجد وکیل شیراز
ریزش و نشست بنا؛ اینبار تهدیدی برای مسجد وکیل شیراز.
#خبر #اجتماعی
@Roshanfkrane
ریزش و نشست بنا؛ اینبار تهدیدی برای مسجد وکیل شیراز.
#خبر #اجتماعی
@Roshanfkrane