ریشه
1.42K subscribers
260 photos
22 videos
6 files
76 links
از نو
نگاه
اندیشه.


دبیر: رضا مقصودی


"توسط ادمین اداره می‌شود"

ارتباط با ادمین:
@Ri_sheh1

کانال دوم (نامه‌ای به پدر و مادرم):
@Ri_sheh2

خانه‌ی فیلم ریشه: @Ri_sheh3
Download Telegram
از نو، نگاه، اندیشه...

✍🏼 رضا مقصودی

"بهشت یک فروشگاه زنجیره‌ای بزرگ است"

《ای دوست از پرسیدن شرم نکن. مگذار که با زور، مجبور به پذیرفتن شوی. خود دنبال‌اش بگرد. آن‌چه را که خود نیاموخته‌ای، انگار کن که نمی‌دانی.》
"برتولت برشت"

《هیچ چیز را مسلم نگیرید. فکر کنید.》
"لودویگ ویتگنشتاین"


کودک‌تر که بودم، در آن جوش و خروش خستگی‌ناپذیر آرمان‌گرایانه‌ی هفده، هجده سالگی، در پندار خویش با هر چیز غالب مبارزه می‌کردم. و هر آن‌چه بدیهی بود را مشکوک می‌دانستم. آرزو داشتم کتابی بنویسم که به سرچشمه‌ی همه‌ی معضلات بشری بپردازد. آن‌ روزها، بزرگ‌ترین و مهم‌ترین مسئله را "فکر نکردن" انسان می‌دانستم و گمان می‌کردم اگر فکری هم هست به‌جای این که از استدلال آمده باشد، تحت تاثیر تقلید مسری است. در آن کتاب خیالی می‌خواستم مهم‌ترین پایه‌های این عدم تفکر، این انفعال غریزی و راحت‌طلبی محتوم را نقد کنم. با ذهن ناپخته‌ی یک نوجوان که قوه‌ی شناخت‌اش به تکوین نرسیده و بسیار مستعد لغزش و افتادن در دام یک‌سویه‌نگری است، اساسی و اصلی‌ترین ارکان مشغول‌کننده‌ی بشر را 3 چیز می‌دانستم: فقر، تکنولوژی، دین.

اکنون که روزگاری بر من گذشته و بالاتر رفتن سن خودش را با رگه‌های موی سفید در نمای بیرونی، و شیفتگی روزافزون به اقیانوس فهم و شعور و ذوق، در ساختار و بافتار درونی، نشان داده، هنوز هم نمی‌توانم انسانی را تحمل کنم که همه‌ی قدرت اندیشه و اراده‌اش با ریسمان این 3 غول، به بند کشیده شده است. هنوز هم بی‌حوصله‌ام در برابر کج‌فهمانِ پرمدعایِ آلوده به حماقتِ پرورش یافته و بلاهتِ تعلیم‌ دیده‌‌، میان‌مایه‌گانِ غلتیده در لجن‌زار ابتذال.
در این نوشتار به یکی از اهرم‌های قدرت مورد آخر از این 3 سوار ویرانگر خواهم پرداخت. با قلبی لبریز از حرمان و درد و خشم. به "بهشت".

دین
آن بزرگ‌ترین مانع تفکر و فلج‌کننده‌ی خرد. مخدر برآمده از جهل، جزم‌اندیشی، انفعال غریزی، راحت‌خواهی و منفعت‌طلبی؛ و به تعبیر "اسپینوزا" متولد شده از دل ترس و امید. ترس بندگان از بیماری و مرگ و سختی و عذابی به نام جهنم و امید به گشایش و رهایی و پاداشی به نام بهشت.

اگر به شما بگویند در طول زندگی‌تان بارها و بارها به بهشت وارد شده‌اید، ذهن‌تان چه تصویری از این واژه می‌سازد؟
بهشت را در این جهان، غنودن بر نرمی پستان‌های مرواریدگون یار می‌پندارید و کام گرفتن از شهد لبان‌اش وقتی که در خنکای سایه‌ی درختی در باغ، هم‌پیاله‌ی صراحی و جام می هستید؟ بیش باد. حتما و قطعا این تصویر یکی از دلنشین‌ترین لحظات عمر آدمی خواهد بود اما شبیه‌ترین مکان به آن بهشت وعده داده شده در کتاب‌های "مثلا" آسمانی، فروشگاه زنجیره‌ای است.

(ادامه در پست بعدی) 👇
از نو، نگاه، اندیشه...

✍🏼 رضا مقصودی

"بهشت یک فروشگاه زنجیره‌ای بزرگ است"

(ادامه‌)

بهشت یک فروشگاه زنجیره‌ای بزرگ است.

- تعریف بهشت:
جایی بسیار سرسبز و خرّم با نعمت‌های فراوان که نیکوکاران پس از رستاخیز در آن زندگی جاوید خواهند داشت. ارم، پردیس، جنان، جنت، خلد، دارالسلام، رضوان، مینو، نعیم، باغ عدن.

- تعریف فروشگاه زنجیره‌ای: مجموعه فروشگاه‌های بزرگی دارای مدیریت واحد که در سطح یک شهر، کشور یا چندین کشور پراکنده‌اند. در این فروشگاه‌ها اقلام و اجناس بسیاری به فروش می‌رسد.

روح حاکم بر زندگی انسان عصر مدرن برگرفته از نظام مصرف‌گرایی است. ما در این پارادایم، کار می‌کنیم تا بتوانیم پول جمع کنیم تا بتوانیم با آن پول از فروشگاه خرید کنیم. این معادله درباره‌ی بهشت هم صادق است: ما کار نیک انجام می‌دهیم، به این امید که ثواب جمع کنیم تا بتوانیم با آن ثواب وارد بهشت شویم و از مواهب و امکانات آن استفاده کنیم.

فروشگاه‌ها برای این که بتوانند ما را به خرید کالاهای خود ترغیب کنند، دست به دامن تبلیغات می‌شوند: "بهترین محصول سال"، "جوانی را با ما تجربه کنید"، "سلامت در گرو استفاده از این محصول است". اربابان بهشت‌فروش هم دقیقا از این ترفند استفاده می‌کنند: "بشتابید که در بهشت چشمه‌های آب زلال هست و خوردنی‌های فراوان و میوه‌ها و شراب‌های گوارا در ظروفی از طلا و نقره"، "برای داشتن پوست سالم، بدن خود را به نهرهای شیر روان و جوی‌های عسل در بهترین مناطق خوش آب‌وهوای بهشت بسپارید"، "آیا از زندگی جنسی خود ناراضی هستید؟ کافی است اشاره کنید تا حوری‌های باکره در پوشاکی از حریر و ابریشم، برای ارضای شما، نزدتان حاضر شوند." "کاخی دوبلکس با متراژ بالا، کلید نخورده، در آرام‌ترین محله‌ی بهشت، اوکازیون".
("ژان بودریار" در کتاب "جامعه‌ی مصرفی" می‌نویسد: 《خوشبختی که با حروف پر از رمز و راز در پس زمینه‌ی پیش‌پاافتاده‌ترین آگهی‌های بازرگانی از سفر به جزایر قناری گرفته تا خوشبوکننده‌ی حمام حک شده است، به نوعی مرجع مطلق جامعه‌ی مصرفی به حساب می‌آید و دقیقا معادل با رستگاری است.》)


فروشگاه‌ها از ابزاری به نام تخفیف در روزهای خاص برای جذب مشتری استفاده می‌کنند: "جمعه‌ی سیاه، حراج 70 درصدی"، "پاییزه‌ی لباس با 85% آف."
در منطق بازار بهشت هم همین مسئله نمایان است: "ثواب خواندن دو رکعت نماز در اولین شب ماه شوال، برابر است با هزار رکعت"، "آخرین مهلت بهره‌مندی از ثواب 100 حج، تا طلوع آفتاب فردا"، "روزه گرفتن در این سه روز، پاداش 50 هزار روز روزه گرفتن دارد".

فروشگاه‌ها برای برندینگ و شناساندن خود و این که از رقبا برتر هستند، بازاریاب استخدام می‌کنند. هر کدام از ادیان برای این که ثابت کنند بهشت آن‌ها نسبت به بهشت ادیان دیگر بهتر است، پیامبر استخدام می‌کنند.

با خرید، تو به گروه ثروتمندان می‌پیوندی، یعنی پرستیژ کسب می‌کنی. با اندوختن ثواب بیشتر در بهشت هم به گروه صالحان ملحق می‌شوی. یعنی همان کسب پرستیژ.

در فروشگاه و بهشت، هر چیزی به وفور یافت می‌شود. با کیفیت است و در دسترس؛ فقط در فروشگاه برای این که بتوانی محصولی بخری باید "پول" داشته باشی، در جهان پس از مرگ برای استفاده از امکانات باید "ثواب" جمع کرده باشی.

دو نمونه از بهترین توصیف‌‌ها از زیستن ملال‌آور در بهشت را "فئودور میخائیلوویچ داستایفسکی" و "ژان پل سارتر" به دست داده‌اند:
- 《به او کلیه‌ی رضایت‌مندی‌های اقتصادی را اعطا کنید، به گونه‌ای که دیگر هیچ کاری جز خوابیدن، خوردن کلوچه و گذرانیدن عمر نداشته باشد. او را از تمام خوبی‌های روی زمین سرشار کنید، و او را تا فرق سرش در خوشی غوطه‌ور سازید: حباب‌های کوچکِ در سطح این خوشبختی، مانند سطح آب، خواهند ترکید.》
"کتاب: یادداشت‌های زیرزمینی"

-《آدم‌ همان‌طور که دچار امراض می‌شود، دچار عقاید هم می‌شود‌. دروغی بزرگ‌تر از خوشبختی نمی‌توان یافت. آدمی به ظاهر آن خیره می‌شود بدون این که بتواند جانور مهیبی را که در آن پنهان است ببیند.》
"کتاب: تهوع"


باید مطلب را به پایان برسانم چون محدودیت کاراکترهای تلگرام نمی‌گذارد بیش از این ادامه دهم. لطفا خودتان با پیدا کردن شباهت‌های بیشتر بین زندگی تکراری پر از ابتذال در بهشت و چرخه‌ی خرید و مصرف، این جستار را به اتمام برسانید.

#فکر_کنیم

🌱 @Ri_sheh 🌱
سرزمین پدری من مرده است
اینان سرزمین پدری مرا
در آتش دفن کرده‌اند
من
در سرزمین مادری‌ام زندگی می‌کنم،
در کلمات.


✒️ رزه آوسلندر

📷 Henry Be

#واژه
#شعر
#نگاره
#عکس

🌱 @Ri_sheh 🌱
Beresan Bade ~ Musico.IR
MohammadReza Shajarian ~ Musico.IR
🎧 برسان باده (شبیخون بلا)

🎤 محمدرضا شجریان

#آوا
#موسیقی

🌱 @Ri_sheh 🌱
- در زندگی دیجیتال هم، فاصله‌ای عمیق بین کسانی که هستیم و کسانی که می‌خواهیم باشیم وجود دارد. ما همان حماقت‌ها و امربری‌ها و حقارت‌ها را که در زندگی روزمره داریم با خودمان به دنیای دیجیتال می‌بریم.

- در فضای مجازی، تمرکز یا ظرفیت توجه خیلی محدود است.

- لایک علامت مرض است، اختلالی در زیست‌بومِ بصری که وجود رویکردی آشفته را ثابت می‌کند، رویکردی برای نمایش تصویری که در آن اهمیت نشان دادن جایگاه خودمان در دنیا مهم‌تر از نشان دادن خود دنیا است. در جامعه‌ای که غرق کاپیتالیسمِ تصاویر عصر پساعکاسی شده، غرق افراط، در دسترس بودنِ همیشگی همه چیز و خفگی است این سوال پیش می‌آید که آیا اصلا دیگر می‌شود هیجان کشف را تجربه کرد؟

- الگوهای رفتار اجتماعی و جنسی بشر در طول پنجاه سال گذشته بیشتر از ده‌هزار سال قبل‌اش دستخوش تغییر شده.

- بیشتر ما تماشاگرانِ خاموش اینترنت‌ایم. وقت و بی‌وقت یک دستی گوشی‌مان را نگه می‌داریم و غرق می‌شویم در نمایش هزاران کارگردان که شاید پنج نفرشان را هم هنرمندانی قابل یا حتی انسان‌هایی مستحق توجه ندانیم.

- غریزه‌ی ما برای گریز و فرار از زندگی‌هایمان غریزه‌ای جهان‌شمول است و بدگویی از آن هیچ فایده‌ای ندارد. سکونت در هر نوعی از زندگی همیشه مواجهه با آرزوی ترک‌اش را در خود دارد. با رویاپردازی، با داستان‌گویی، با لذت‌های ناشی از هنر و موسیقی یا با مواد مخدر سنگین یا خیانت در رابطه یا صفحه‌ی گوشی هوشمند. این اَشکال "ترک کردن" متضاد حضور اصیل نیستند. فقط یکی از علائم‌اش هستند. همان‌جوری که عشق در دل‌اش تضاد دارد، صمیمیت در دل‌اش فاصله دارد و ایمان در دل‌اش شک.

- یکی از خاصیت‌های زندگی در دنیای دیجیتال زندگی در سرعت است. انگار مسابقه‌ی نگرانی است.

- ما به آدم‌های صلح کرده بیشتر از کشورهای صلح کرده نیاز داریم.


برگرفته از فصل‌نامه‌ی "ناداستان"/ شماره‌ی نهم/ زندگی دیجیتال

#واژه
#متن_مانا

🌱 @Ri_sheh 🌱
ذهن اخلاقی
(چگونه طبیعت فهم خوب و بد را پدید آورد؟)

#کتاب

🌱 @Ri_sheh 🌱
می‌دانم
در نهایت
من و تنهایی، باهم خواهیم ماند
او
سیگارش خاموش خواهد شد
و
من نیز برای همیشه
خواهم خوابید.



شعر: شیرکو بِیکس
نقاشی: مرگ اوفلیا
نقاش: جان اِوِرِت میِلی

#واژه
#شعر
#نگاره
#نقاشی

🌱 @Ri_sheh 🌱
امروز دیگر مردم "سرکوب" نمی شوند، "سرگرم" می‌شوند.
رسانه‌ها از مخاطب خود می‌پرسند که "چه برنامه‌هایی را بیشتر دوست داری؟" تا پروژه‌ی "احمق سازی" خود را تکمیل کنند.

✒️ تئودور آدورنو

#واژه
#متن_مانا

🌱 @Ri_sheh 🌱
اندیشه‌هایی از "هربرت مارکوزه" در نقد جامعه‌ی نوین در کتاب "انسان تک ساحتی":

- هر چند جامعه‌ی نوین، تجسم عقلانیت به نظر می‌رسد؛ اما این جامعه در کل غیرعقلانی است.

- تکنولوژی فی‌نفسه دشمن انسان نیست اما بدین صورت که در جامعه‌ی سرمایه‌داری نوین به کار بسته می‌شود دشمن انسان است و جاده صاف‌کن توتالیتاریسم.

- جامعه‌ی جدید انسان را تک بعدی و تک ساحتی می‌نماید و از بعد انسانی انسان غافل است.

- فرهنگی که در اختیار توده‌ها قرار می‌گیرد، به صورت بسته‌بندی شده توسط رسانه‌های همگانی انتشار می‌یابد و جای هیچ‌گونه خلاقیتی را برای مخاطبان باقی نمی‌گذارد.

- جامعه‌ی مصرفی و رفاهی معاصر، با برآوردن نیازها و خواسته‌های کاذب و تحمیل شده بر افراد، مانع نقد و انتقاد می‌گردد و محیطی توتالیتار از لحاظ فکری و ارزشی ایجاد می‌کند. افکار عمومی و رسانه‌های گروهی، ابزار چنین محیطی هستند.

#واژه
#متن_مانا

🌱 @Ri_sheh 🌱
بر قله‌های ناامیدی

#کتاب

🌱 @Ri_sheh 🌱
@PoetsHouse
Ahmad Reza Ahmadi
بهار در خیابان محو شد...



احمدرضا احمدی

@Ri_sheh
بزرگ‌سالی هم به طور مداوم و بی هیچ گسستی، و هم به طور ناقص، امتداد کودکی است. می‌توان گفت این کودکانه کردن بزرگ‌سالان مستقیما با تاثیر بازار پیوند دارد. زیرا زندگی، در جامعه‌ی ما، تا حدی مترادف است با امکان خرید کردن. خریدن چه چیزی؟ دست آخر، اسباب‌بازی، اسباب‌بازی‌های بزرگ، چیزهایی که ما دوست داریم و بقیه‌ی آدم‌ها را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد. و جامعه‌ی معاصر به ما دستور می‌دهد که این چیزها را بخریم، که بخواهیم هر قدر از آن‌ها را که می‌توانیم بخریم. اینک، فکر خریدن چیزها، فکر بازی کردن با چیزهای جدید، ماشین‌های جدید، کفش‌های مارک‌دار، تلویزیون‌های غول‌پیکر، آپارتمان‌های نورگیر، گوشی‌های هوشمند با روکش طلا، گذراندن تعطیلات در کرواسی، فرش‌های ایرانی بدلی و همه‌ی این‌جور چیزها، خصوصیت بارز میل کودکان یا نوجوانان است. وقتی این مسئله‌ی خرید کردن به بزرگ‌سالان هم مربوط می‌شود، حتی اگر تا اندازه‌ای، دیگر هیچ مرز نمادینی بین جوان بودن و بزرگ‌سال بودن برقرار نمی‌ماند. یک‌جور تداوم یک‌دست است. بزرگ‌سالان به کسانی تبدیل می‌شوند که کمی بهتر از جوانان می‌توانند اسباب‌بازی‌های بزرگ بخرند. تفاوت، بیشتر کمّی است تا کیفی.

برگرفته از کتاب: زندگی حقیقی (فراخوانی برای فاسد کردن جوانان)
نویسنده: آلن بدیو
مترجم: احسان پورخیری، حسین طیّب

#واژه
#متن_مانا

🌱 @Ri_sheh 🌱
whale
iday@kafiha
🎧 Whale

🎼 Iday

صدای تنهاترین نهنگ دنیا

#آوا
#موسیقی

🌱 @Ri_sheh 🌱
اکنون سکوت
دیروز سکوت
شاید فردا هم سکوت
اکنون می‌دانم
که گیاهان و نوزادانِ انسان در سکوت
رشد می‌کنند
این که می‌گویم نه به خاطرِ غروب‌هایِ سنگین
و دلتنگی است
و دوری از کسی
که سال‌ها در حافظه‌‌ی پهناورت حفظش کردی
و خوب می‌دانی
تا لحظه‌‌ی مرگ نخواهی دیدش
دیگر هستیِ من برایِ بقا و ادامه‌یِ سکوت است
همه‌ی سازها و موسیقیِ ملت‌ها
سکوت و تنهایی محض را می‌نوازند
نه این‌که تو را به سکوت بیاورند
در شب‌هایِ طویل بیمارستان
در ایستگاه‌هایِ راه‌آهن
که با یک چمدان خالی ایستاده بودم
و نه مسافر بودم و نه در انتظار کسی بودم
سکوت مرهم و شاهد من بود
هرچه از قلبم از دست‌ها و از چشمانم حرف بزنم
طرحی ناقص از سکوت است
هر وقت هم با مرگ قرار دیدار داشتم
سکوت شاهد ما بوده است
عقربه‌ی ساعت‌ها را در سکوت به جلو و عقب می‌برم
زمان تسخیر می‌شود
و تنهایی من
با سکوت آغشته می‌شود
و این مقدمه‌ی شعری می‌شود که می خواهم بنویسم.


✒️ احمدرضا احمدی

📷 Savelie Antipov

#واژه
#شعر
#نگاره
#عکس

🌱 @Ri_sheh 🌱
فعل

#کتاب

🌱 @Ri_sheh 🌱
- امیال جنسی سرکوب شده بیشتر به جامعه آسیب زده است تا رابطه‌ی جنسی پیش از ازدواج. "امانوئل سوودنبورگ"

- برای گفتن 《من دوست‌ات دارم》، شخص اول باید بداند که چگونه بگوید 《من》. "آین راند"

- عشق چگونه نیروی بزرگ خود را نشان می‌دهد؟ با تبدیل حماقت به خرد، یا خرد به حماقت. "ارسطو"

- برابری حقیقی بین زن و مرد تنها زمانی می‌تواند شکل واقعی به خود بگیرد که استثمار هر دوی آن‌ها از سوی سرمایه از بین برود. "فردریش انگلس"

- عشق وجود خارجی ندارد. آن‌چه که وجود دارد نیاز به تماس جنسی است، و ضرورت عقلانی برای داشتن یک همراه در زندگی. "لئو تولستوی"

- احساسات نباید اسیر عهد و پیمان‌های بی‌معنایی چون ازدواج شود. "دنی دیدرو"

- ازدواج برای بسیاری از زنان شیوه‌ای رایج به منظور گذراندن زندگی است، و میزان رابطه‌ی جنسیِ ناخواسته در دایره‌ی ازدواج احتمالا بسیار بیشتر از فاحشگی است. "برتراند راسل"

- ازدواج به معنای مضمحل کردن حقوق یک طرف و دو برابر کردن وظایف‌اش است. "آرتور شوپنهاور"

- ازدواج، گور عشق است. "هنری وارد بیچر"



برگرفته از کتاب: فلاسفه‌ی ناکام در عشق
گردآورنده: اندرو شافر
مترجم: هوشنگ جیرانی

#واژه
#متن_مانا

🌱 @Ri_sheh 🌱
- مرگ، نابودی مطلق است. ما تجمع بی‌دوام ماده هستیم؛ حتی اگر خدایی هم بود توقع این که زندگی دومی برای هر یک از ما فراهم کند، می‌انداختش به زحمت عظیم دفترداری و حساب‌کتاب بی‌حد.

- چه‌قدر دیشب زجر کشیدم. شکنجه‌ی محض. کلمه‌ای نیست که حق مطلب را ادا کند؛ ضجه‌ای مگر.
آیا کلمات واقعا به درد می‌خورند؟ اصلا می‌شود با کلمات توضیح داد درد یا احساسات چه بر سر ما می‌آورد؟ کلمات فقط وقتی سر می‌رسند که همه‌چیز تمام شده است. وقتی دیگر آب‌ها از آسیاب افتاده. دروغین و بی‌جان؛ کلمات فقط از خاطره‌ها می‌گویند.

- ببین چه‌طور آرزوهای ما آب می‌روند تا در حصار تَنگ کنونی‌مان جا شوند. امروز دیگر حتی نمی‌خواهم حالم بهتر شود. فقط همین‌طور که هست بماند.

- آه درد من! همه چیز من باش. بگذار در تو، با تو، سرزمین‌هایی را ببینم که از دیدارشان محرومم کرده‌ای. فلسفه‌ی من باش. علم من باش.

- زندانی، آزادی را زیباتر از آن‌چه هست می‌پندارد.

- عقیم شدن؛ شاید تنها کلمه‌ای است برای توصیف جمود وحشتناکی که ذهن دچارش می‌شود.

برگرفته از کتاب: در وادی درد
نویسنده: آلفونس دوده
مترجم: عماد مرتضوی

#واژه
#متن_مانا

🌱 @Ri_sheh 🌱
Saghi Bia ~ Music-Fa.Com
MohammadReza Shajaryan ~ Music-Fa.Com
🎧 ساقی بیا

🎤 محمدرضا شجریان

#آوا
#موسیقی

🌱 @Ri_sheh 🌱
سایه‌های‌مان
خمیده و خسته می‌گذرند
از روی دیوارها
در درون‌مان
انسان‌هایی زندگی می‌کنند
پیرتر از خودمان.


✒️ رسول یونان

📷 Rene Böhmer

#واژه
#شعر
#نگاره
#عکس

🌱 @Ri_sheh 🌱

www.instagram.com/Like_a_director
- همیشه دوست داشتم فکر کنم، بفهمم، بخونم، بحث کنم، اما زندگی این فرصت رو بهم نداد. در عوض، همین که خواستم روسپی بشم، همه‌ی درهای پیشرفت به روم باز شد.

- به نظر تو اگه من نباشم، در وضعیت اسف‌بار کنونی‌ات، اتفاق مثبتی می‌افته؟

- آدم نباید در بند اون باشه که عوام درباره‌اش چی می‌گن.

- کاسه و کوزه‌ی نقره و لباس فاخر فقط به درد نمایش می‌خوره، نه زندگی. من همیشه گفته‌ام آدم باید چیزی بخوره که نه تن‌اش رو به زحمت بندازه نه روح‌اش رو؛ به دست آوردن‌اش هم آسون باشه.

- فقط احمق‌هایی که خیال می‌کنند مقامی قُدسی دارند از شوخی و انتقاد می‌ترسند.

- سکون در برابر حوادث؛ عوام اسم‌اش رو میذارن تقدیر و مشیت خداوند.

- پدرم به من شانس زندگی و حیات داد، پس بهش احترام می‌ذارم. اما قرار نبوده و نیست که من در راه برهان اون قدم بردارم.

- من برای حفظ این زندگی هر کاری می‌کنم.
+ حفظ‌اش نکن. حفظ‌اش نکن. یا درست‌اش کن یا خراب‌اش کن.

- اون حکومتی که تعیین کنه آدم‌ها چی باید بگن یا چگونه باید فکر کنند، در واقع شکلی از برده‌داری مدرن رو اعمال می‌کنه.

- به نظر من به‌جای محکوم کردن مردم یا این و اون، باید با آگاهی‌بخشی به همه، به سمت یک شکوفایی پیش بریم. احمق فرض کردن مردم نه یک خطا که جنایته.
+ آگاه کردن این مردم، مردمی که همه‌ی هدف‌شون در زندگی رسیدن به امیال جنسی و سیر کردن شکم‌شونه، هزار سال زمان می‌بره.

- بی حقیقتی وضع موجود رو نمی‌شه از راه اقدام‌های سیاسی بزرگ و کوچیک ریشه‌کن کرد. تنها کاری که باید کرد اینه که فرد فرد جامعه رو اصلاح کرد. مهم، انسان به عنوان انسانه. صرف نظر از این که به مقامی رسیده باشه یا نه. انسانی که با دانایی و بینایی رشد کنه و به آزادی واقعی و حقیقی برسه، می‌تونه در برابر خدایان هم بایسته.

- آدم برای این که ظلم نبینه آیا کافیه که ظلم رو نخواد یا واجبه که خودش رو نیرومند کنه؟

- تو بهم یاد دادی ببینم، بشنوم، بفهمم، فکر کنم.

- توده‌ی مردم زیاد حرف می‌زنند.



برگرفته از نمایشنامه: سقراط
نویسنده: حمیدرضا نعیمی

#واژه
#متن_مانا

🌱 @Ri_sheh 🌱

www.instagram.com/Like_a_director