💢#دموکراسی
🔻تعریف شما از از «دموکراسی» چیست؟ تشکیل پارلمان؟ انتخابات و صندوق رأی؟ رئیسجمهور و کابینههای پارلمانی؟ مشارکت سیاسی مردم در تعیین دولتمردان؟ میتوان تعاریف ساختاری دقیقی از دموکراسی و نظام دموکراتیک ارائه داد. اما اگر بخواهیم روح دموکراسی را تعریف کنیم باید از این تعاریف و توصیفات صوری کمی فاصله بگیریم و به جوهر دموکراسی برسیم.
بیشمارند نظامهای به ظاهر دموکراتیکی که مرتب انواع انتخابات را در سطوح مختلف برگزار میکنند اما در نهایت بخش بزرگی از شهروندان آن کشور بهتر از همه میدانند که آنچه بر آنها حاکم است دموکراسی نیست. چگونه میتوان این مشکل را به گونهای قابل فهم بیان و صورتبندی کرد؟ چه اتفاقی در این نظامها رخ میدهد که دموکراسی در آنها به ظاهر برقرار است اما در باطن دموکراتیک نیستند؟
دموکراسی در واقع نوعی دستگاه است: «دستگاه انتقال نیرو»، مانند دستگاهی که نیرو را از موتور به چرخها منتقل میکند. دموکراسی دستگاهی است که قرار است نیرو را از جامعه به حاکمیت منتقل کند. این نیرو چیست؟ «ارادۀ جمعی». در واقع دموکراسی بر دو اصل استوار است: «اصلی اخلاقی» که میگوید حاکمیت بر مردم زمانی مشروع است که با خواست مردم همراه باشد؛ و «اصلی عقلانی» که میگوید قدرت در ارادۀ جمعی نهفته است و برای تولید قدرت، پیوسته باید مبتنی بر ارادۀ جمعی حکومتداری کرد.
بنابراین، اکنون دستگاهی باید وجود داشته باشد تا «ارادۀ جمعی» را «شناسایی» و به حاکمیت «منتقل» کند. تعریف اصلی و روح دموکراسی هم در همین کارکرد نهفته است: «دموکراسی دستگاه انتقال نیرو (یعنی ارادۀ جمعی) از جامعه به حکومت است.»
معیار تشخیص اینکه آیا نظامی دموکراتیک هست یا نه همین کارکرد آن است! (نه صندوق رأی و انتخاباتهای رنگارنگ). یعنی اگر نظامی دستگاه انتقال نیرو از جامعه به حاکمیت را داشت، دموکراتیک است، اگر نداشت تنها نمایی از دموکراسی برساخته است.
سینمایی را تصور کنید که بر سردرِ آن پوستر فیلمِ در حال اکران نصب است. صف میایستید. بلیت میخرید. وارد سینما میشوید. مأمورِ ورودی سینما کاملاً جدی بلیت شما را چک و پاره میکند. شما بستنی میخرید تا در دقایق اول فیلم کامتان را هم شیرین کنید. وارد سالن میشوید. قلقله است. صندلیتان را پیدا میکنید. مینشینید. به موقع آمدهاید. برقها خاموش میشود. نرمنرم بستنیتان را هم میخورید. برقها خاموش است اما هر چه منتظر میمانید پرده روشن نمیشود. فیلمی اکران نمیشود. مردم هم در تاریکی بدون اعتراض نشستهاند و پردۀ تاریک را تماشا میکنند. از بغلدستیتان میپرسید: «آقا فیلم رو نشون نمیدن؟» اما او چنان محو تماشای پردۀ تاریک است که متوجه پرسش شما نمیشود... دو ساعت میگذرد. مردم در تاریکی مینشینند و پرده را تماشا میکنند. برقها روشن میشود. و مردم همه راضی از تماشای فیلم بلند میشوند و میروند و حین بیرون رفتن احساس خود را نسبت به پایان فیلم بیان میکنند... در ادبیات به چنین صحنهای میگویند «اَبزورد» (absurd).
آری، «ابزورد»! «پوچ»! دموکراسیای هم که دستگاه انتقال نیرو و اراده به حاکمیت نباشد، مانند سینمایی که وصف کردم ابزود است. گروهی حاکمند، سازوکاری ظاهری هم وجود دارد تا مردم خیال کنند در حاکمیت مشارکت کردهاند. اما فقط در تاریکی نشستهاند و به پردهای بیتصویر چشم دوختهاند.
اما این انتهای ماجرا نیست. این نمایش اَبزورد مرحلۀ دیگری هم دارد. تا اینجا با نوعی دموکراسی ظاهری روبرو شدیم که فقط «بیکارکرد» بود، یعنی «دستگاه انتقال نیرو از جامعه به حاکمیت» نبود. همین. اما این دستگاه میتواند به جای آنکه «بیکارکرد» باشد، «کارکردی معکوس» بیابد. یعنی ماشینی که قرار بود «نیرو را از جامعه به حاکمیت» منتقل کند، به ماشینی تبدیل میشود که «نیرو و اراده را از حاکمیت به جامعه» منتقل میکند. در این مورد آنچه دموکراسی (مردمسالاری) نامیده میشود اتفاقاً به ابزاری برای دور نگاه داشتن مردم از حاکمیت و حتا از آن بدتر، برای استمرار بیگزند حاکمیتی جدا از جامعه تبدیل میشود. بهترین مثال چنین حاکمیتهایی «جمهوریهای خلق» به سبک سوسیالیستی است که زمانی بر نیمی از جهان حاکم بود و امروز هم نمونههای آن یافت میشود. و چقدر هم بر دو واژۀ «خلق» (دِمو) و «جمهوری» (کراسی) تأکید میکنند!
این چنین است که دموکراسی میتواند ابتدا به «دستگاهی بیکارکرد» و در مرحلۀ بعد به «دستگاهی با کارکرد معکوس» تبدیل شود.
✍مهدی تدینی
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
🔻تعریف شما از از «دموکراسی» چیست؟ تشکیل پارلمان؟ انتخابات و صندوق رأی؟ رئیسجمهور و کابینههای پارلمانی؟ مشارکت سیاسی مردم در تعیین دولتمردان؟ میتوان تعاریف ساختاری دقیقی از دموکراسی و نظام دموکراتیک ارائه داد. اما اگر بخواهیم روح دموکراسی را تعریف کنیم باید از این تعاریف و توصیفات صوری کمی فاصله بگیریم و به جوهر دموکراسی برسیم.
بیشمارند نظامهای به ظاهر دموکراتیکی که مرتب انواع انتخابات را در سطوح مختلف برگزار میکنند اما در نهایت بخش بزرگی از شهروندان آن کشور بهتر از همه میدانند که آنچه بر آنها حاکم است دموکراسی نیست. چگونه میتوان این مشکل را به گونهای قابل فهم بیان و صورتبندی کرد؟ چه اتفاقی در این نظامها رخ میدهد که دموکراسی در آنها به ظاهر برقرار است اما در باطن دموکراتیک نیستند؟
دموکراسی در واقع نوعی دستگاه است: «دستگاه انتقال نیرو»، مانند دستگاهی که نیرو را از موتور به چرخها منتقل میکند. دموکراسی دستگاهی است که قرار است نیرو را از جامعه به حاکمیت منتقل کند. این نیرو چیست؟ «ارادۀ جمعی». در واقع دموکراسی بر دو اصل استوار است: «اصلی اخلاقی» که میگوید حاکمیت بر مردم زمانی مشروع است که با خواست مردم همراه باشد؛ و «اصلی عقلانی» که میگوید قدرت در ارادۀ جمعی نهفته است و برای تولید قدرت، پیوسته باید مبتنی بر ارادۀ جمعی حکومتداری کرد.
بنابراین، اکنون دستگاهی باید وجود داشته باشد تا «ارادۀ جمعی» را «شناسایی» و به حاکمیت «منتقل» کند. تعریف اصلی و روح دموکراسی هم در همین کارکرد نهفته است: «دموکراسی دستگاه انتقال نیرو (یعنی ارادۀ جمعی) از جامعه به حکومت است.»
معیار تشخیص اینکه آیا نظامی دموکراتیک هست یا نه همین کارکرد آن است! (نه صندوق رأی و انتخاباتهای رنگارنگ). یعنی اگر نظامی دستگاه انتقال نیرو از جامعه به حاکمیت را داشت، دموکراتیک است، اگر نداشت تنها نمایی از دموکراسی برساخته است.
سینمایی را تصور کنید که بر سردرِ آن پوستر فیلمِ در حال اکران نصب است. صف میایستید. بلیت میخرید. وارد سینما میشوید. مأمورِ ورودی سینما کاملاً جدی بلیت شما را چک و پاره میکند. شما بستنی میخرید تا در دقایق اول فیلم کامتان را هم شیرین کنید. وارد سالن میشوید. قلقله است. صندلیتان را پیدا میکنید. مینشینید. به موقع آمدهاید. برقها خاموش میشود. نرمنرم بستنیتان را هم میخورید. برقها خاموش است اما هر چه منتظر میمانید پرده روشن نمیشود. فیلمی اکران نمیشود. مردم هم در تاریکی بدون اعتراض نشستهاند و پردۀ تاریک را تماشا میکنند. از بغلدستیتان میپرسید: «آقا فیلم رو نشون نمیدن؟» اما او چنان محو تماشای پردۀ تاریک است که متوجه پرسش شما نمیشود... دو ساعت میگذرد. مردم در تاریکی مینشینند و پرده را تماشا میکنند. برقها روشن میشود. و مردم همه راضی از تماشای فیلم بلند میشوند و میروند و حین بیرون رفتن احساس خود را نسبت به پایان فیلم بیان میکنند... در ادبیات به چنین صحنهای میگویند «اَبزورد» (absurd).
آری، «ابزورد»! «پوچ»! دموکراسیای هم که دستگاه انتقال نیرو و اراده به حاکمیت نباشد، مانند سینمایی که وصف کردم ابزود است. گروهی حاکمند، سازوکاری ظاهری هم وجود دارد تا مردم خیال کنند در حاکمیت مشارکت کردهاند. اما فقط در تاریکی نشستهاند و به پردهای بیتصویر چشم دوختهاند.
اما این انتهای ماجرا نیست. این نمایش اَبزورد مرحلۀ دیگری هم دارد. تا اینجا با نوعی دموکراسی ظاهری روبرو شدیم که فقط «بیکارکرد» بود، یعنی «دستگاه انتقال نیرو از جامعه به حاکمیت» نبود. همین. اما این دستگاه میتواند به جای آنکه «بیکارکرد» باشد، «کارکردی معکوس» بیابد. یعنی ماشینی که قرار بود «نیرو را از جامعه به حاکمیت» منتقل کند، به ماشینی تبدیل میشود که «نیرو و اراده را از حاکمیت به جامعه» منتقل میکند. در این مورد آنچه دموکراسی (مردمسالاری) نامیده میشود اتفاقاً به ابزاری برای دور نگاه داشتن مردم از حاکمیت و حتا از آن بدتر، برای استمرار بیگزند حاکمیتی جدا از جامعه تبدیل میشود. بهترین مثال چنین حاکمیتهایی «جمهوریهای خلق» به سبک سوسیالیستی است که زمانی بر نیمی از جهان حاکم بود و امروز هم نمونههای آن یافت میشود. و چقدر هم بر دو واژۀ «خلق» (دِمو) و «جمهوری» (کراسی) تأکید میکنند!
این چنین است که دموکراسی میتواند ابتدا به «دستگاهی بیکارکرد» و در مرحلۀ بعد به «دستگاهی با کارکرد معکوس» تبدیل شود.
✍مهدی تدینی
♡ ㅤ ❍ㅤ ⎙ㅤ ⌲
ˡᶦᵏᵉ ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ
رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism