رضــــــاشاه روحــــــت شاد
6.92K subscribers
1.88K photos
2.34K videos
74 files
940 links
اصول رهایی ایران طبق وصیتنامه شاهنشاه آریامهر بزرگ:
- حفظ پرچم شیر و خورشید
- اطاعت از قانون اساسی مشروطه
- حمایت از فرزندم که به یادگار در بین شماست
پاینده ایران، جاوید شاه
ارتباط با ما
@Shahryarirani
Download Telegram
واقعیت آزموده عصر ما این است که دمکراسی گرسنگان
دمکراسی فقرا
دمکراسی بیماران
دمکراسی بی خانمان ها
دمکراسی بیسوادها
حتی اگر با موازین فرمایشی مدعیان دفاع از دمکراسی تطابق داشته باشد، چیزی جز یک کاریکاتوری از دمکراسی نخواهد بود.

مصاحبه شاهنشاه آریامهر با روزنامه لوموند.25 ژوئن1974

♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
🔺‏چرا اصرار داریم فقط ‎#شاهزاده_رضا_پهلوی؟


اول اینکه منافع ملی شاخص حضور در سیاست است و این اصل و اساس از جانب ایشان رعایت میشود
منافع ملی مفهومی کلی از عناصریست که مهمترین ابعاد حیات مردم یک کشور را احیا میکند
این ابعاد عبارتند از:

– دفاع از تمامیت ارضی وحفظ استقلال کشور ‏– تلاش برای تامین وحدت ملی
– داشتن برنامه برای تامین عدالت اجتماعی و اقتصادی
– علاقمند به مشارکت مردم در نظام
– داشتن برنامه اصوای برای رشد و توسعه متوازن
- تاکید بر وحدت ملی و هویت تاریخی

اساسا موجودیت، استقلال، تمامیت ارضی و.. مشخصه‌هایی دارند که در شاخص منافع ملی حفظ میشود
‏و اصل و اساس هم همین است
اساسا منافع ملی و رعایت آن هدف اصلی و تعیـین کننـده نهـایی و محوری درجریـان تصـمیم گیری سیاست خارجی وداخلی یک کشور است

یک مفهوم کلی از عناصری که مهمترین احتیاجات حیاتی کشور را تشکیل میدهد و میبایست با همین سنگ محک فرصت طلب را از تحولخواه دمکرات شناخت ‏همه کنش‌های اجتماعی فصل الخطاب درستی اش باید با منافع ملی سنجش شود این شاخص قابل نادیده گرفتن و کنار گذاشتن برای منافع گروهی نیست!منافع ملی چون چتری بر تمامی مسائل اجتماعی گسترده شده و پیگیری منافع گروهی در رعایت و حفظ منافع ملی است که از سوی ‎#شاهزاده هم تاکید شده و هم رعایت!

‏رعایت و عنایت به منافع ملی حکم شاخص و معیار درستی مواضع وعملکرد تمامی کنش‌های اجتماعی‌ست
حفظ منافع ملی هم در گرو حضور قوی نهادهای مدنی و شفافیت رسانه های اجتماعی است که از سوی ‎#شاهزاده بارها تاکید شده است

جوامع دمکراتیک بدلیل حضور قوی نهادهای مردمی و مدنی بیشترین تامین ‏منافع ملی را شاهدند وبهترین شاخص آن رشد وتوسعه اجتماعی در تمامی زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی‌ست که این هم اساسا مورد توجه ‎#شاهزاده بوده است!

تمامی گروه‌های اجتماعی و سیاسی که در سابقه شان و مواضع‌شان، منافع ملی را در پای اهداف ایدئولوژیک و یا منافع بیگانه تعریف کردند ‏بیشترین لطمه وخسارت را بر جامعه تحمیل کرده و میکنند که اساسا ‎#شاهزاده در این گروه جای ندارد!

چون از نشانه‌های این روشها(ایدئولوژیک و یا همسو با بیگانه)خودی و غیرخودی کردن و یا محدودیتهای متنوع در گرایشات و فرار از فضای نقد و آگاهی است که بتوانند منافع ملی را به سود گروه خود ‏رانت و یا بیگانه مصادره کنند و یقین داریم که ‎#شاهزاده درین جایگاه قرار نمی‌گیرد!

امروز مهم اینست که در دوران شکست آرمانها، ظرفیت فرهنگ همزیستی در جامعه ایرانی بحدی رسیده که به طرف آرمانی پسامتافیزیکی که در آن همزیستی یک اصل بالاتر از همه تجربه‌ها و باورها و مقدم بر تمامی ‏اعتقادها باشد تمایل و انعطاف پیدا کنیم یعنی آرمان"ایران برای همه ایرانیان"محقق شود

نیرومندترین امکان هم اکنون گرایش به منافع ملی است این گیر و مشکل بزرگ و لاینحل حاکمیت دینی است همه جا را که ببندند این یکی را در اساس نمیتوانند، یادمان نرود به‌خصوص ملت‌های تاریخ‌دار را نمیشود ‏از تاریخ‌شان که به عاطفه‌ی ملی آنها شکل میدهد جدا کرد و از قضا این برای ‎#شاهزاده مصداق دارد
سازماندهیِ آلترناتیو یعنی تبدیل امکان مبارزه به واقعیت جنبش ملی! آلترناتیو دیگری وجود ندارد پشتوانه های تاریخ ملی نماد وحدت تاریخیِ ایرانیان تا انقلاب مشروطه وتجارب نهضت ملی باید از ‏ذخیره ملی بیرون بیایند و در خیابانها به ماده تبدیل شوند که مطمئنا ‎#شاهزاده به این مهم توجه دارد
راه سخت اما ذخیره ملی بسیار ملتهای تاریخ دار بویژه میهن گرایند این میهن‌گرایی، خاصه زیر سیطره حاکمیت دینی و ایدئولوگ شکوفایی بیشتری هم میابد این مهم اکنون فراهم است و در جامعه ‏فریاد زده میشود جنبش ملی و دموکراتیک به رهبری نهضت ملی و جنبش مشروطه خواهی در صدر انقلاب مشروطه، طرفدار لیبرالیسم و چندصدایی اروپایی بودند این تاریخ را باید ادامه داد جنبش ملی و دمکراتیک لیبرالی ایرانی در برابر حاکمیت دینی تنها آلترناتیو است
‏حول این تاریخ و این تجربه باید سازمان پذیرفت و سازماندهی کرد این دو جنبه باهم و تواما باید عمل کنند تا به بهره بنشینند آنگاه پیروزی حتمی خواهد بود.

‎♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
درود بر همه دوستان مبارز و نگهبان ایران عزیزمان
بزودی در این کانال @IranianEternalGuard افشاگری های مهمی انجام میشود
نمونه های عینی از کرامت زن در اسلام


♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
این قافله رانت عجب پر بار است؛ مخصوصا برای امثال نیوشا صارمی!

🔻
رضــــــاشاه روحــــــت شاد
Photo
🔴 این قافله رانت عجب پر بار است؛ مخصوصا برای امثال نیوشا صارمی!

هادی نیلی و بهروز صمد بیگی هر دو از پناهندگان پسا ۸۸ اند.
هادی نیلی خبرنگار بی.بی.سی فارسی است.
بهروز صمدبیگی گزارشگر صدای آمریکاست.
نیلی و صمدبیگی سوار بر کاروان رانت نجات روزنامه نگاران، به ینگه دنیا می‌رسند.

این داستان اما، فرد سومی هم دارد که با آویزان شدن به این دو کاروان رانتی، میانبر خود به شهرت را رقم می‌زد.

هفدهم خرداد ۱۳۹۱، محمد مصطفایی وکیل حقوق بشر مستقر در نروژ نامه‌ای سرگشاده به کمیساریای عالی حقوق بشر نوشت و خواهان تسریع پروسه پناهندگی برای روزنامه نگاران پناهجو و مستقر در ترکیه به اروپا و آمریکا شد. (به زودی عاملی به نام محمد مصطفایی را بیشتر معرفی خواهم کرد)

هادی نیلی و بهروز صمد بیگی از جمله افرادی بودند که مصطفایی خواست به هر طریق ممکن به کشوری امن منتقل شوند.
چندماه بعد از این نامه هادی نیلی و بهروز صمد بیگی به واشنگتن رسیدند.
هادی نیلی خبرنگار بی.بی.سی فارسی مستقر در واشنگتن شد و صمد بیگی به صدای آمریکا راه یافت.

بهروز صمدبیگی قبل از ۸۸ دبیر فرهنگی روزنامه دنیای اقتصاد و دبیر اجتماعی روزنامه کارگزاران بود.
اسفند ۸۸ سایت جرس (جنبش سبز) از ناپدید شدن او در پی چندبار احضار به مجموعه‌های امنیتی خبر داد. صمد بیگی در اعتراضات، از غایبین صحنه بود و خبر احضار به دادگاه و ناپدیدی او همکارانش را بسیار متعجب کرد.
کمی بعد صمدبیگی پیدایش شد و گفت از ترس جانش به ترکیه گریخته.
تعدادی از همکاران صمدبیگی نقل می‌کنند که وقتی درخواست پناهندگی او به آمریکا پذیرفته شد، در گروه فیس بوکی انجمن روزنامه نگاران ایران نوشت که درباره تهدیدها دروغ گفته و‌عذرخواهی کرد. (این شفاف سازی آنهم از میان قافله‌ای که از شرافت و راستگویی بویی نبرده ستودنیست و بابت همین یک اعتراف از صمدبیگی تقدیر می‌کنم).

بهروز صمدبیگی در ایران دوست دختری داشت که مدتی هم در دنیای اقتصاد و صفحه‌ای که صمدبیگی مدیرش بود به صورت حق‌التحریر کار می‌کرد.
دوست دختر مزبور، نیوشا صارمی، (مجری کنونی اینترنشنال) بود.
نیوشا صارمی سال ۲۰۱۳ به صمدبیگی در ترکیه ملحق شد، همانجا ازدواج کردند و اواخر ۲۰۱۴ به واشنگتن رسیدند.

صمدبیگی پناهندگی گرفت و صارمی با رانت «همسر پناهنده» ظرف یکسال و اندی به واشنگتن رسید.

آنها که آن زمان این دو را می‌شناختند به یاد دارند که عکس‌ها و اخبار ازدواجشان در دنیای مجازی منتشر شد. گرچه امروز رد پایی از آن در صفحات مجازی بجا نمانده. حتی بیوگرافی‌های آبگوشتی در سایت‌های دوزاری که هادی نیلی را همسر صارمی معرفی می‌کنند تکذیب نمی‌شود.
بگذریم!

صارمی و صمدبیگی آخرین روزهای سال ۲۰۱۴ (آذرماه ۹۳) به واشنگتن رسیدند.
صمدبیگی در صدای آمریکا مشغول شد.
نیوشا صارمی در روزآنلاین می‌نوشت و برای چند رسانه هم حق‌التحریر کار می‌کرد.
صارمی و صمدبیگی جایی بین رسیدن به واشنگتن در آذر۹۳ و مردادماه ۹۷ که سند رسمی طلاقشان دردادگاه مریلند ثبت شد، جدا شدند.
و هادی نیلی، خبر نگار بی.بی.سی ….

تاریخ آشنایی هادی نیلی و نیوشا صارمی به مدت‌ها قبل از جدایی او و صمدبیگی بر می‌گردد اما شروع رابطه عاطفی آنها می‌تواند قبل یا بعد از تاریخ رسمی این طلاق باشد.
در مقطعی از زمان هادی نیلی، نیوشا صارمی و بهروز صمدبیگی همزمان در ترکیه در انتظار انتقال به کشور سوم و بعد سال‌ها در مریلند (حومه واشنگتن) همشهری بودند.

تصاویر منتشر شده نشان می‌دهند که نیوشا صارمی و هادی نیلی در خرداد ماه ۹۷ و در واشنگتن از رابطه عاطفی خود پرده برداری کردند.
هادی نیلی بهمن ماه ۹۷ (۲۰۱۹) از طریق بی.بی.سی برای چند ماهی به لندن می‌رود.
صارمی به رادیو فردا می‌پیوندد و مدتی در پراگ به سر می‌برد تا تابستان ۹۸ (۲۰۱۹) که سر از لندن و اینترنشنال در می‌آورد.

نیوشا صارمی همان سال رسما کار در اینترنشنال را شروع کرد و بین لندن و واشنگتن در رفت آمد بود تا بهمن ماه ۹۹ (۲۰۲۱) که تمام وقت به استودیوی اینترنشنال در لندن پیوست.
هادی نیلی هم بهمن ماه ۹۹ از واشنگتن به لندن نقل مکان کرد.
از نیوشا صارمی و هادی نیلی ازدواج رسمی به ثبت نرسیده.
آنها چندی پیش به رابطه خود پایان دادند.
صمدبیگی مجددا ازدواج کرد و با همسرش در مریلند زندگی می‌کند.

نیوشا صارمی از ازدواج تا واشنگتن و از طلاق تا لندن سوار کاروان رانت روزنامه نگاران در خطری بود که هرگز در خطر نبودند./شک‌موجه

♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
‏آزادانه به خیابانها می آمدند و فریاد مرگ بر شخص اول مملکت سرمیدادند بدون آنکه کتک بخورند یا کور شوند و یا در کامیونهای یخچالدار بعد از تجاوز به قتل برسند ‎#پادشاهی_پهلوی تمرین دموکراسی نسلی بود که نفهمید حکومتی که اینچنین با مخالفانش مماشات میکند را باید اصلاح کرد نه براندازی!

♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
پس از مرگ رهبر جماهیر شوروی برخی از طرفداران کمونیسم در تهران برای او مراسمی گرفتند و جوانانی که در تهران با شنیدن خبر مرگ ژنرال ژوزف استالین، رهبر اتحاد جماهیر شوروی در پنجم مارس ۱۹۵۳ (۱۴ اسفند ۱۳۳۱) کراوات سیاه بستند و دختران دبیرستانی که روبان سیاه به سر زدند، جمعیتی که جلوی سفارت شوروی در تهران صف کشیدند و چهار دفتر یادبود را امضا کردند،
آنانکه بعدازظهر ۱۸ اسفند ۳۱ به دعوت جمعیت مبارزه با استعمار و هواداران صلح -از سازمان‌های حزب توده- در میتینگ میدان فوزیه حاضر شدند و عکس‌های استالین در دست، سه دقیقه به احترام  روح پیشوای شوروی سکوت کردند!:))))

تاریخ مشعشع رفقای کمونیست ایرانی


♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
‏چگونه از دیکتاتوری عبور کنیم؟

۱- خودتصمیم‌گیری:

قدم اول تصمیم یک ملت برای عبور از دیکتاتوری است این بسیار مهم است که این قصد جدی و قاطع و با دلایل متقن و محکم گرفته شود تا در حین مبارزه خللی در آن ایجاد نگردد

۲- برنامه‌ریزی:

اگر دوست دارید برای آینده‌تان کاری کنید بهتر است ‏به چگونگی انجام آن فکر کنید زیرا هرقدر هدف مهم‌تر باشد برنامه‌ریزی اهمیت بیشتری می‌یابد اینجا برنامه‌ریزی به‌معنای روند انجام کارهایی است که احتمال گذار از وضع کنونی به وضعیتِ مطلوب را افزون میکند یعنی گذار از دیکتاتوری به سیستم دموکراتیک آینده را.

۳- اندیشیدن به نظام جایگزین:

‏فراموش نکنید تنها هدف، ازبین‌بردن دیکتاتوری کنونی نیست بلکه جایگزینی آن با سیستمی دموکراتیک است زیرا آن استراتژی‌ای که هدفش را صرفاً نابودی دیکتاتوری کنونی بداند و به پس از آن نیندیشد ریسک بزرگی را برای ظهور دیکتاتور دیگری پس از آن می‌پذیرد

۴- خشونت‌پرهیزی:

مبارزه‌ی خشونت‌آمیز ‏را هرگونه که ارزیابی کنید یک نکته در آن آشکار است و آن اینکه با گزینش و کاربست خشونت بعنوان راه مبارزه، پا به میدانی گذارده‌اید که دیکتاتورها در آن برتری دارند زیرا آنها کمابیش در سخت‌افزار جنگ و حجم نیروهای نظامی نسبت به آزادیخواهان دست بالا را دارند و هرچند فضیلت کسانیکه در ‏این راه جان می‌بازند ستایش‌برانگیز است اما این خشونتها فقط ماشه‌ی سرکوب مردم توسط دیکتاتورها را می‌چکاند و توده‌ ی مردم را در وضعیتی بی‌دفاع‌تر قرار میدهد

۵- امید‌ نبستن به منجیان خارجی:

بسیاری از کسانیکه از زندگی در زیر سلطه‌ی حکومتهای دیکتاتوری رنج می‌برند به این دلیل که ‏احساس میکنند مردم تحت ستم کشورشان خسته و افسرده و مایوسند و اعتماد‌به‌نفس لازم برای رویارویی با دیکتاتوری را از دست داده‌اند و راهی برای نجات خویش نمی‌شناسند چشم براه کمک‌‌های بین‌المللی هستند تا دیکتاتورشان را به زیر بکشند
این سناریو اگرچه ظاهراً دلچسب و نتیجه‌بخش به‌نظر میرسد ‏اما موانع بسیاربزرگی بر سر راه اعتماد و اتکاء به نجات‌بخشان بیگانه وجود دارد زیرا معمولاً هیچ نجات‌بخش خارجی‌ای بی‌آنکه تضمینی برای تامین منافع خود بعد از سقوط دیکتاتور اخذ کرده باشد وجود ندارد و اگر هم فرض کنیم دولتی خارجی حقیقتاً برای تغییر وضعیت دخالت خواهد کرد تنها ‏به میدانی خواهد آمد که مقاومت داخلی پایه‌های نظام دیکتاتوری را لرزانده و سست کرده و ستمگریهای رژیم پیشن را به جهانیان شناسانده و باورانده باشد.

۶- شکست‌پذیری دیکتاتوری‌ها:

دیکتاتوریها معمولاً شکست‌ناپذیر به‌نظر میرسند زیرا وجود سازمانهای جاسوسی، نیروی نظامی و جوخه‌های اعدام ‏بدستِ شماری از وفاداران، از آنها تصویری شکست‌ناپذیر در برابر هر نیروی مخالفی ارائه میکند اما برخلاف تصور عامه‌ی مردم یکه‌تازترین دیکتاتورها هم به جوامعی که بر آنها حکم میرانند وابسته‌اند و بی‌آن نخواهند توانست قدرت سیاسی و نظام حکمرانی خود را حفظ کنند ‏تاریخ معاصر آسیب‌پذیر بودن دیکتاتوری‌ها را به‌وضوح نشان داده زیرا اکثر آنها در بازه‌ی زمانی بسیار کوتاهی شکست خوردند و فروریختند
تنها یک دهه (۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰) کافی بود تا دیکتاتوریهای کمونیستی در لهستان، آلمان شرقی، رومانی و شوروی سابق ساقط شوند در چکسلواکی این زمان بیشتر از ‏چند هفته نبود در گواتمالا مبارزه علیه دیکتاتوری‌ نظامیِ کاملا آماده برای سرکوب مردم، تنها به حدود دو هفته وقت نیاز داشت حکومت قدرتمند شاه فقید ایران در طول چند ماه فروریخت دیکتاتوری مارکو در فیلیپین طی چند هفته سقوط کرد و...

۷- ضعف‌های اساسی و شکنندگی دیکتاتوری‌ها:

‏دیکتاتوریها علیرغم ظاهرِ قدرتمندشان، جملگی با ضعف‌ها و بیماریهای اساسی و درمان‌ناپذیر دست‌به‌گریبان‌اند ازجمله بی‌کفایتی‌های داخلی، رقابت‌های شخصی، ناکارآمدی‌ نهادهای اقتصادی و... که اگر بر آنها تمرکز شود میتوان در طول زمان از مقاومت دیکتاتوری در برابر تغییر وضعیت به‌شدت کاست ‏اما این بدان معنا نیست که دیکتاتوری بدون رویارویی با خطرها و آسیب‌ها نابود خواهد شد.
در هر حرکت و اقدام آزادیخواهانه‌ای، خطرها و رنج‌های بالقوه نهفته است و حصول آزادی مستلزم اختصاص زمان، صبوری، تلاش و مقاومت است.

آری؛ رهایی از دیکتاتوری "ممکن" است اما گفته‌ی مشهوری هست که: ‏"آزادی، رایگان نیست" آزادی‌ای که اینچنین و با لحاظ و کاربستِ آموزه‌هایی که گفته شد به‌دست آمده باشد نه تنها ازدست‌رفتنی نیست بلکه پایدار خواهد ماند و مردمی را خواهد پرورد که با سخت‌کوشی و جدیت و دقت از آن مراقبت میکنند و از هرگونه تهدید و گزندی محفوظش میدارند. ‎#ایران_معبد_ماست

♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
"نباید تعحب کرد که ایران امروز به خانه ارواح مانند شده است. مردی که ایران مدرن را بنا نهاد، دیگر در خانه نیست اما حضورش همچنان حس می‌شود".

📘کتاب سقوط بهشت، نوشته "اندرو اسکات کوپر"، برگ ۲۱

♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
«نیمه‌شب در کاخ خورشید»☀️
#کمونیسم
#کرۀ_شمالی

نام فریبنده‌ و افسون‌کننده‌ای دارد... «کاخ خورشید»... اما شاید فقط تا وقتی که می‌فهمیم منظور از کاخ خورشید کجاست و متوجه می‌شویم «خورشید» استعاره از چیست. در شمال‌شرق شهر پیونگ‌یانگ، پایتخت کرۀ شمالی، عمارت بزرگی ــ بزرگ البته برای آن کم است، عمارت مهیبی ــ است، به رنگ بتون و با نوعی معماری نئوکلاسیستی. این عمارت عظیم محل زندگی مردگان است. در این عمارت، دو نفر بیش‌تر ساکن نیستند، که البته هر دو سال‌ها پیش مرده‌اند و پیکر مومیایی‌شده‌شان در محفظه‌ای شیشه‌ای آرمیده است. پرچم حزب کارگری ملحفه‌شان است و بالش سنتی کره‌ای زیر سرشان، و آن یونیفورم معروف رهبران کمونیست را هم بر تن دارند. این عمارت سالن‌های بی‌انتهایی دارد، حتی سالنی دارد که طول آن یک کیلومتر است. صاحبخانه‌ها مهمان هم نمی‌پذیرند، برای دیدار از آن‌ها باید اجازۀ رسمی داشت، کره‌ای و خارجی فرق  نمی‌کند، ورود به کاخ خورشید مجوز رسمی می‌خواهد.

همین توضیح کافی است تا بدانیم منظور از «کاخ» چیست و «خورشید» کیست. آری، اینجا آرامگاه «رهبران ابدی» کرۀ شمالی است: کیم ایل سونگ، بنیانگذار کرۀ شمالی، و پسرش کیم جونگ ایل. البته تعبیر «رهبران ابدی» را من به عنوان صنعتی ادبی به کار نبردم، بلکه این دو رهبر فقید کره در قانون‌اساسی این کشور دقیقاً چنین عنوانی دارند و باید با چنین عنوانی از آن‌ها نام برد: «رهبران ابدی». این عنوان در 2016 وارد قانون اساسی کره شد. البته این وارد کردن تعبیر عجیب‌ «ابد» در عنوان رسمی سابقه‌ داشت. 1998، وقتی کیم جونگ ایل (پدر رهبر امروز کرۀ شمالی) زنده بود، تعبیر «رئیس‌جمهور ابدی» را برای خود به قانون‌اساسی کشور افزود. بازگردیم به کاخ خورشید...

این عمارت در زمانی ساخته شد که هنوز بخش بزرگی از جهان زیر سلطۀ نظام‌های سوسیالیستی بود و رقابت‌ نانوشته و بیان‌نشده‌ای میان کشورهای بلوک شرق وجود داشت تا شکوه رهبران خود را به رخ مهمانان سیاسی خارجی خود کشند. این کاخ با نام کومسوسان (Kumsusan) در سال 1976 ساخته شد و در واقع اقامتگاه و دفتر کار کیم ایل سونگ، رهبر و بنیانگذار کره، بود. او از 1948 تا 1994، به مدت چهل‌وشش سال، رهبر کرۀ شمالی بود. پس از مرگ او، پسرش کیم جونگ ایل، کاخ کومسوسان را بازسازی کرد و کاربری آن را تغییر داد و در واقع به «آرامگاه» پدرش تبدیل شد. چیزهایی هم به آنجا منتقل شد تا این آرامگاه، به محل یادبود هم تبدیل شود؛ چشمگیرترین موارد، یک خودرو مرسدس بنز (اس.ای.ال 600) است که ماشین شخصی ــ در واقع خودرو اداری ــ کیم ایل سونگ بود و همچنین یک واگن قطار که این رهبر فقید با آن به گوشه و کنار کشور سفر می‌کرد.

کیم جونگ ایل هم گرچه رئیس‌جمهور «ابدی» خوانده می‌شد، اما با عنوان و لقب نمی‌توان فناناپذیر شد و مرگ گریبان رهبران «ابدی» را هم می‌گیرد. پس از درگذشت او در 2011، متخصصان روسی به پیونگ‌یانگ رفتند و پیکرش را مومیایی کردند تا مانند پدرش، در محفظۀ مخصوص شیشه‌ای، ماندگار شود و زیارت‌کنندگان بتوانند رهبر را در همان شمایل همیشگی‌اش ببینند. به این ترتیب، کاخ کومسوسان دوباره بازسازی شد و تالار دیگری به تابوت شیشه‌ای او اختصاص داده شد و پس از بازگشایی در 2012 نام آن را «کاخ خورشید» نهادند.

🚫ورود به آرامگاه برای عموم ممنوع است. خارجی‌ها نیز باید با مجوز رسمی وارد شوند و برای ورود لباس رسمی الزامی است، ضمن اینکه کفش‌ها برس کشیده و لباس‌ها ضدعفونی می‌شود. هر نوع عکسبرداری از داخل کاخ ممنوع است. تعداد اندکی از رهبران جهان هستند که پیکرشان چنین مومیایی شده و می‌توان جسدشان را دید؛ که از قضا همگی ــ به جز استثنائاتی ــ رهبران کمونیست بودند: هو شی مینه (رهبر حزب کمونیست ویتنام)، لنین (رهبر و پایه‌گذار روسیۀ شوروی)، مائو (رهبر کمونیست چین) از جملۀ این افرادند. البته هیچ‌یک آرامگاهی در چنین ابعادی و با چنین تشریفاتی ندارد که کیم‌ها دارند... زیرا اختران آرمیده در کاخ خورشید به هیچ قیمتی نباید غروب کنند

📚م.تدینی

♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پروفسور ایلبر اورتایلی مورخ برجسته اهل ترکیه :

‏زمانی که ایرانی‌ها شعر می‌سرودند، ملت‌های دیگر روی درخت زندگی میکردند !
‏پدران ما از روی شعر ایرانی، تقلید کردند
‏زبان ترکی کاستی‌هایی دارد، آهنگین نیست و یکنواخت است و از فارسی برای رفع آن کمک گرفته است.
‏به احترام شعر پارسی باید ایستاد.

♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
‍  اشک های رضاشاه؛ خاطره ای از استاد سعید نفیسی

استاد سعید نفیسی میگوید: در دهه دوم پادشاهی رضا شاه اکثر کشورهای دنیا متقاضی استاد خط و زبان فارسی، استاد شعر و ادبیات کلاسیک ایران و همینطور متقاضی استاد در زمینه خط  میخی و زبان و تاریخ باستان شده بودند و ما بخاطر نوبنیاد بودن دانشگاه تهران نمی توانستیم همه نیازهای کشورهای متقاضی را پوشش بدهیم. در همین زمینه به اتفاق علی اصغر حکمت وزیر معارف در پیشگاه رضاشاه کبیر رفته بودیم و بر حسب شانس تعدادی از پارسیان و زرتشتیان ایرانی الاصل هندی با رضاشاه دیدار داشتند.

نفیسی در ادامه می گوید: در این دیدار تعدادی از نوجوانان دختر و پسر زرتشتی همراه با شعر و موسیقی و رقص و سرود مجلس را مترنم کردند، بطوری که همه ما به شدت تحت تاثیر هموطنان جدا مانده از مام وطن شده بودیم. رضاشاه که به پهنای صورت اشک ریخته بود با مهر و محبت بسیار این گروه از نوجوانان زرتشتی را مورد نوازش و محبت قرار داد و به هر کدام آنها یک جلد کتاب شاهنامه و یک جلد کتاب حافظ نفیس هدیه داد و قول داد یک مدرسه‌ی بزرگ و زیبا در شأن هموطنان زرتشتی در هندوستان تاسیس کند.

  نفیسی می گوید : همین دیدار تاثیر گذار که با اشک و شور و شوق و امید آمیخته شده بود و با صحبت های دلگرم کننده از طرف پادشاه ایران که به شدت آنها را مورد حمایت و توجه قرار می‌داد باعث گردید که من که مدتی تصمیم به استراحت و تدریس در دانشگاه تهران داشتم دوباره آهنگ سفر به هندوستان کنم و در جوار زرتشتیان عزیز در دانشگاه‌های بمبئی و حیدرآباد  تدریس کنم و وزیر معارف آقای علی اصغر حکمت نیز بیشترین تحقیقاتش را در هندوستان دنبال کنند. ناگفته نماند که سعید نفیسی در کتاب تاریخ معاصر در صفحه هشتم کتاب، رضاشاه را  "پهلوان ما" خطاب میکند.


♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
"نیمه شبی بود، خسته به خانه آمد. لیلا، همسرش، گفته بود به دلیل خستگی از تشریفات در همه بخش های زندگی، خواهان جدایی است. اشک در چشمانش حلقه بست و سکوت کرد...
دوچمدان کتاب و یک چمدان لباس هایش را بست و به دفتر نخست وزیری نقل مکان کرد. اتاقی از دفتر نخست وزیری را تا مدتی مسکن خود قرار داد.

- روزی #محمدرضاشاه با او تماس گرفت و پرسید:
"چه شده که پس از لیلا دفتر نخست وزیری را خانه کرده ای؟؟"
- پاسخ داد:
"خانه مان را لیلا پیش از عروسی خریده بود. در واقع من در خانه او زندگی میکردم و اگر به خانه مادرم هم بروم از جدایی ما سخت آزرده خواهد شد."
- پس از آن بود که شاه فهمید نخست وزیر خانه ای از خود ندارد! دستور داد زود یکی از کاخ ها را خریداری، و از آن به بعد آنجا را "سرای نخست وزیری" کردند.
#امیرعباس_هویدا

📚 برگرفته از کتاب "معمای هویدا"
نوشته: عباس میلانی

♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
نظام‌های توتالیتر در طول حیات خود سه فاز دارند:

در فاز اول، اکثریت مردم سرمست از "ایدئولوژی" به‌دنبال رهبران‌شان راه می‌افتند؛ گویی "بهشتِ گمشده"‌ی خود را یافته‌اند. ایدئولوژی را دربست می‌پذیرند و خواهان کوچک‌ترین تغییری در آن نیستند.

در فاز دوم، واقعیات چهره‌ی خود را نشان داده و هیچ‌کدام از وعده‌های فریبنده‌ی رهبران تحقق نیافته است. مردم از نظام دلزده و مایوس می‌شوند و گروهی به فکر "اصلاحات" می‌افتند؛ اما به‌دلایلِ بسیار ازجمله اینکه "اصولِ ایدئولوژی را نمی‌توان تغییر داد"، اصلاحات راه به جایی نمی‌برد.

فاز سوم فاز نهاییِ نظام‌های توتالیتر است. در این فاز متولیانِ تمامیت‌خواه می‌‌کوشند از خشونت عریان استفاده کنند. از بین همفکران سابق، هرکس را که با آن‌ها کوچک‌ترین زاویه‌ای داشته باشد از دایره‌ی "خودی‌ها" می‌رانند. تصفیه‌های گسترده آغاز می‌شود و دایره‌ی خودی‌ها تنگ‌تر و تنگ‌تر، و ناکارآمدی‌ها عمیق‌تر، و تعداد مخالفان بیشتر و بیشتر می‌شود و نهایتاً سیلِ اعتراضات می‌آید و همه‌چیز را با خود می‌برد.

♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
انقباض حامی‌پروری - ۱

اقتصاد جمهوری اسلامی در هر دو جناح چپ و راستش از ابتدا بر پایه پوپولیسم و تغذیه نیازهای نظام در دو زمینه بسیج‌گری توده‌ای و ثروتمندکردن طبقه حاکم جدید بوده است. پوپولیسم چپ سعی کرده دولت را به توزیع‌گر حیاتی‌ترین کالاهای خصوصی (خصوصی در مقابل کالای عمومی که در واقع تأمینش وظیفه دولت است) مورد نیاز جامعه تبدیل کند و هم‌زمان با توسعه دستگاه بروکراسی قشر بزرگ‌تری از طرفداران خود را به کارمندان در ناز و نعمت‌اش بدل کند. منظور این که چنین رویکردهایی با شعارهای پوپولیستی ولی در واقع برای حامی‌پروری گسترده صورت می‌گرفته است.

بسیج‌کردن مداوم مردمی که به خاطر ناکارایی اقتصاد برساخته این حکومت محتاج انرژی و آب و نان و خوراکی ارزانی هستند که دولت مستقیماً و از سر «لطف» تقدیمشان می‌کند، بسیار راحت‌تر است. هم‌زمان هر نوع اتصال خود به سیستم حقوق‌بگیری این ارباب مهربان با ارتقای رفاه همراه بوده؛ کارمندانی که همیشه دسترسی بهتری به تسهیلات ارزان بانکی (که خیلی اتفاقی و با پوشش مخالفت فقه اسلامی معمولاً نرخ‌های سود دستوری و کمتر از تورم داشته‌اند) داشته‌اند و حقوق و مزایا و امنیت شغلی‌شان وسوسه‌انگیز بوده است. البته که سعی می‌شده فیلترها حامیان را به درون راه دهند، اما حتی اگر فیلترها کاملاً موفق نبوده‌اند، به هر حال این قشر قرار نبوده علیه ولی‌نعمت خود که باعث شده بدون رقابت با افراد بیرون به رفاه بهتری برسند، ضربه‌ای بزند.

شعارهای پوپولیستی راستی مثل حمایت‌گرایی از تولید و خودکفایی هم همواره مسیر وابسته‌نگه‌داشتن ثروتمندان و تولیدکننده‌ها به دولت بوده است؛ مثلاً تمام سود و ضرر یک تاجر به درصد تعرفه‌های متنوعی است که دولت می‌گذارد، سوددهی تولیدکننده وابسته است به هزار مجوز دولت و دسترسی به انرژی و وام ارزانی که حکومت تقدیم می‌کند. به تدریج و پس از پروارشدن سرمایه‌داران رانتی از دل قشر حاکم جدید، به مانند الگوی کشورهایی مثل روسیه، رویکردهایی مثل خصوصی‌سازی یا حتی تأسیس صندوق توسعه برای درآمد نفتی، همه در پازل انتقال منابع عمومی (که علی‌رغم سوءاستفاده در همان زمان ناچاراً کمی جلوی چشم عموم بودند!) به حیاط خلوت و جیب‌های این افراد قرار گرفت.

نکته اینجاست که حکومت برای تداوم اقتدارش، به ویژه در برابر جامعه مدنی مخالف پیش رو، نیازمند استمرار بسیج حامیان بوده است؛ بنابراین در کنار انتقال ثروت عظیم به سمت هسته‌ی اصلی خودی‌ها (که طی رقابت قدرت بین خودشان به سمت کوچک‌ترشدن می‌رفته) نیاز داشته هم حامی‌پروری‌اش را برای بخش بزرگی از جامعه ادامه دهد و هم خرده‌سرمایه‌داران و بازاریان را (به عنوان جناح راست انقلاب ۵۷) وابسته‌ی رانت نگه دارد. در این مسیر درآمدهای نفتی و ایجاد تورم متوسط ۲۰ درصدی یاور حکومت بودند.

♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism
رضــــــاشاه روحــــــت شاد
انقباض حامی‌پروری - ۱ اقتصاد جمهوری اسلامی در هر دو جناح چپ و راستش از ابتدا بر پایه پوپولیسم و تغذیه نیازهای نظام در دو زمینه بسیج‌گری توده‌ای و ثروتمندکردن طبقه حاکم جدید بوده است. پوپولیسم چپ سعی کرده دولت را به توزیع‌گر حیاتی‌ترین کالاهای خصوصی (خصوصی…
انقباض حامی‌پروری - ۲

اما دور جدید تحریم‌‌ها از سال ۹۷ و تیره‌شدن چشم‌انداز پایان وضعیت تحریمی باعث شد به تدریج بین طبقه حاکم این اجماع به وجود بیاید که باید دست به انتخاب‌های جدیدی بزند. مثلاً شرایط جدید تورم‌های بالای ۴۰ درصدی را تحمیل کرده بود که مقاومت و نارضایتی بسیار بیشتری نسبت به تورم‌های ۲۰ درصدی ایجاد می‌کرد. درآمد نفتی حتی در اوضاعی مثل امسال که اجازه فروش نفت بیشتر به حکومت داده شد، بیشتر از همیشه ناپایدار دیده شد. بحران صندوق‌های بازنشستگی که حکومت قبلاً در راستای حامی‌پروری‌اش بذر آن را کاشته بود، حالا واضح‌تر از همیشه دیده می‌شد و به سمت بلعیدن کل بودجه می‌رفت. هم‌زمان شدت‌گرفتن شکاف ایدئولوژیک بین حکومت و اکثریت مردم در دهه گذشته استفاده از روش‌های اقتصادی حامی‌پروری گسترده را کم‌اهمیت‌تر از گذشته کرده بود. اجماعی در بدنه کارشناسی و بروکراتیک حکومت هم به وجود آمده بود که باید جلوی افزایش بیشتر تورم و کسری بودجه دولت را گرفت. در چنین شرایطی انتخاب اصلی شد محدودکردن دامنه حامی‌پروری اما تشدید عمق حامی‌پروری در این گستره محدود.

دیگر عامه کارمندان دولت و بازنشستگان هدف حامی‌پروری نیستند. بودجه در چند سال گذشته حقوق آن‌ها را کمتر از تورم افزایش داده و تسهیلات‌دهی هم به خاطر کنترل رشد ترازنامه بانک‌ها از سوی بانک مرکزی بسیار کاهش یافته است. از آنجا که بخش بزرگی از بودجه را همین دستمزدها تشکیل می‌دهند، ایده اصلی همین است که با کاهش رشد آن‌ها جلوی کسری بیشتر را بگیرند، اما طبیعتاً آن بخش کوچکی که برای جمعیت اقلیت حاکم و حامیانش اصلاً هم کوچک نیست، مستقلاً از تورم پیشی بگیرد و زیاد شود. روش‌های فرابودجه‌ای مثل دادن سهم از نفت به نیروهای مسلح و غیره هم که در جریان است.

البته هزینه حذف یارانه‌های کالایی برای حکومت بیشتر است، اما دیگر تقریباً حفظ آن‌ها کارکرد حامی‌پروری ندارد و از ترس نارضایتی بسیار گسترده صورت می‌گیرد. اما در سمت دیگر مالیه‌ی دولت، «مالیات‌گیری» یا در واقع گرفتن پول زور (با توجه به عدم مشروعیت دولت) با هر روش در دسترسی در حال توسعه است. بنابراین عموم مردم و خرده‌سرمایه‌داران کم‌کم احساس می‌کنند بیشتر از آن که بهره‌مند از توزیع منابعی مثل یارانه باشند، تأمین‌کننده منابع دولتی هستند که عملکردش مقابل خواست آن‌هاست.

در جریان انقباض پولی، عملاً بخش خصوصی غیروابسته کاملاً از دور دریافت وام ارزان خارج می‌شود و دولت و فرادولت به تنها گیرندگان آن تبدیل می‌شوند.

کانال‌های توزیع منابع و رانت در این شرایط هدفمندتر شده‌اند. مثلاً حجاب به کلیدواژه مهمی برای حامی‌پروری تبدیل شده است (مثال بسیار شفاف و جلوی چشم آن: +).

حدس می‌زنم این وضعیت اقلیت حاکم را به سمت لاک دفاعی قوی‌تری فرومی‌برد. به خاطر توزیع بیشتر منابع به نفع آن‌ها، باخت هزینه بیشتری روی دوششان می‌گذارد. اما در طرف دیگر وابستگی طبقه متوسط و جامعه مدنی به رانت‌های توزیعی کمتر می‌شود، هم‌زمان با این که شرایط کلی اقتصادی‌اش افت می‌کند.

♡ ㅤ    ❍ㅤ    ⎙ㅤ  ⌲            
ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ  ˢᵃᵛᵉ  ˢʰᵃʳᵉ

‏رضـــــا شـــــاه روحـــــت شـــاد
𓄂𓆃 @Rezapahlavism