📻 رادیو ردپیل
1.55K subscribers
136 photos
3 videos
14 files
72 links
حال ما به کسانی شبیه است که از خوابی صدساله برخاسته‌اند: گیج و ناتوان از بازگشت به جهان سابق، دیگر نه می‌توانند دوباره بخوابند، نه می‌توانند آنچه دیده‌اند را از یاد ببرند.

🎙کانال اول ما، یادگیری بازی قدرت در جامعه و روش‌های علمی جذب زنان: @HedonMe
Download Telegram
📻 رادیو ردپیل
Photo
🌨 حادثه: شبی که تنهایی ماشه را کشید

❄️ مونترال کانادا، ۲۰ فوریه ۲۰۱۹

ساعت: ۱:۳۵ بامداد


جیک روی صندلی ماشین خود در تنهایی و سکوتی غریب نشسته بود. دستانش روی فرمان می‌لرزید و یک تفنگ نیمه‌اتوماتیک روی صندلی کناری بود. از ضبط صوت ماشین نوای محزون یک ترانه‌ی قدیمی پخش می‌شد و بیرون از ماشین، برف نرم و بی‌صدایی با اندوه بی‌پایان روی سنگفرش‌های خیابان می‌نشست. او مقابل یک کلوپ شبانه ایستاده بود، جایی که جسیکا، دختری که مدتها عاشقش بود آنجا کار می‌کرد. بارها او را صدا زده بود و التماس کرده بود، اما هربار که به طرفش می‌رفت تا حرف بزند دختر با چشمانی خشک و صدایی بلند او را «بازنده» خطاب می‌کرد: «گمشو! مزاحم نشو! بازنده‌ی لعنتی»

❄️🩸 اما امشب همه چیز فرق داشت.

نور نئون صورتی کلوپ سایه‌ای مبهم روی شیشه‌ی ماشین انداخته بود. جیک از آینه‌ی ماشین نگاهی به خود انداخت: چشم‌هایی گودرفته، ته‌ریشی زبر و صورتی که سال‌ها گریه‌ی شبانه را در خود پنهان کرده بود. دستش را به سمت اسلحه برد، اما یک لحظه با مکث و تردید از خود پرسید: هنوز راهی برای دیده شدن هست؟

در همان لحظه در کلوپ باز شد، جسیکا در کنار مرد بلندقدی که بازویش را دور شانه‌ی او انداخته بود بیرون آمد. صدای زنگ خنده‌ی جسیکا در خیابان پیچید، آن دو وارد ماشین شدند و بوسه‌ای رد و بدل کردند. جیک اما از شدت خشم و تحقیر به خود می‌لرزید، گویی همه‌ی سال‌های تنهایی و بی‌کسی در آن لحظه فشرده شده بود. انگشتش روی ماشه نشست، شیشه را پایین کشید و با یک نفس عمیق در را باز کرد.

صدای «تق» باز شدن درب ماشین در سکوت برفی خیابان پژواک شد. هوا سرد بود، اما داغی جنون در رگ‌هایش می‌جوشید. در حالی‌که تفنگ خود را برداشت و از ماشین پیاده شد همچنان صدای موسیقی از ضبط صوت ماشین به گوش می‌رسید. یک ملودی سوزناک درباره‌ی عشقی ازدست‌رفته که حالا تبدیل به پس‌زمینه‌ی قتل شده بود. کفش‌هایش روی برف صدا می‌دادند و همچون روح پوسیده‌ای که پس از سال‌ها آزاد شده باشد در خیابان قدم می‌زد. خیابان خالی بود و تنها نور نئون صورتی و مه‌آلود کلوپ صحنه را چون رویایی کابوس‌وار روشن می‌کرد. جسیکا و آن مرد در ماشین روبه‌رو بودند. مجددا بوسه‌ای زدند و باهم خندیدند. صدای خنده‌ی آنها مثل یک سیلی سنگین بر صورت و غرور جیک نواخته می‌شد.

🌨🩸جیک روبه‌روی ماشین آن‌ها ایستاد و با دست راستش تفنگ را گرفت، دستی که دیگر نمی‌لرزید. در چشمانش فقط یک چیز دیده می‌شد: پایان.

اولین گلوله شیشه‌ی جلو را شکست، جسیکا و دوست‌پسرش وحشت‌زده جیغ کشیدند، اما جیک فریاد نمی‌زد، سکوتش بلندتر از هر صدایی بود.

گلوله‌ها مثل سال‌هایی که هدر رفته بودند یکی‌یکی شلیک شدند. ابتدا دو گلوله به سینه‌ی پسر اصابت کرد و یکی هم صورت او را درید. جسیکا در ماشین را باز کرد و جیغ‌زنان سعی می‌کرد فرار کند، اما گلوله‌ای دیگر زانویش را شکافت و او را زمین‌گیر کرد‌. در همان زمان جیک به آرامی قدم برداشت و بالای سر معشوقه‌ی خود ایستاد، اما بدون اینکه چیزی بگوید اسلحه را بالا آورد و با بی‌رحمی تمام دختر را به رگبار بست، خون جسیکا فواره زد و مثل قطرات شراب تیره صورت جیک را رنگ‌آمیزی کرد.

در باز شد و دو دختر دیگر سراسیمه از کلوپ بیرون پریدند، یکی از آنها گوشی خود را بیرون کشید تا با پلیس تماس بگیرد، اما هنوز شماره‌ای نگرفته بود که گلوله‌ای در شکمش نشست. دیگری بلافاصله پا به فرار گذاشت و جیک به سوی او دوید. مثل گرگی که بوی خون را چشیده باشد پشت سرش رفت و تیر آخر را پشت گردن دختر نشاند...

برف همچنان می‌بارید. نرم و آرام، بی‌خبر از آنچه گذشته بود‌. اما زمین دیگر سفید نبود. مردم از پشت پنجره‌ها نگاه می‌کردند و صدای آژیر از دوردست‌ها به گوش می‌رسید. جیک برگشت و درحالی‌که قطرات خون از صورتش می‌چکید در ماشین خود آرام گرفت. تفنگ را برداشت و بی‌صدا روی چانه‌ی خود قرار داد. در آن لحظه تنها چیزی که باقی مانده بود برفی بود که بی‌هدف و بی‌معنا می‌بارید. درست مثل زندگی جیک، همیشه در حرکت، همیشه در حال سقوط.

پایان.

@HedonMe
💔66💊156👏3🔥1
🤬19👍9😭4💊1
زندان جنسیت و انفجار میل (قسمت اول)

📊 تحلیلی جامعه‌شناسانه از سرکوب جنسی، تفکیک جنسیتی و پیامدهای آن بر روان و هویت مرد ایرانی

از نخستین سال‌های کودکی پسرها را از دخترها جدا می‌کنند، از مدرسه و زمین بازی‌شان گرفته تا صف نانوایی و اتوبوس و غیره! حتی مسیر نگاه مردان را مرز می‌کشند تا مبادا به زنان بنگرند. به آنها نمی‌گویند زن کیست و روان آن‌ها چگونه کار می‌کند، فقط می‌گویند نگاه نکنید، نزدیک نشوید و حرف نزنید! اینست که زن برای مردان ما بدل می‌شود به موجودی اسرارآمیز، پوشیده و دور از دسترس، چون برخلاف غرب که دخترها و پسرها از دوران کودکی در مدرسه با یکدیگر رشد می‌کنند، در ایران مردان هیچ تجربه‌ای از زیستن در کنار زنان ندارند.

در سرزمینی که انسانها را در قفس‌های جداگانه‌ی جنسیتی زندانی می‌کنند و تن زن را در لایه‌های حجاب می‌پوشانند، میل مردان نه تنها نمی‌میرد و سرکوب نمی‌شود، بلکه به هیولایی بی‌ حد و مرز بدل می‌گردد! حجاب و تفکیک جنسیتی در ایران نه عفاف آفریده، نه آرامش به همراه داشته و نه احترامی در پی آورده است. تنها دستاورد آن مردانی‌ست سراسر از عطش، لبریز از عقده و گرفتار در رقابتی مرگبار برای کم‌یاب‌ترین کالای این اقلیم: زن.

پسران ایرانی در جغرافیایی پرورش می‌یابند که رویت ساده‌ی ران پای دختری می‌تواند تمام سامانه‌ی روانی‌شان را مختل سازد. در نتیجه مردانی تولید می‌شوند که تمام هویت خود را تنها با یک متغیر تعریف می‌کنند: دسترسی به کُص. در چنین مختصاتی زن دیگر یک انسان نیست. او به نماد کمیابی بدل شده و کالایی‌ست طلایی، غنیمتی جنگی، طعمه‌ای مقدس که مردان باید بر سر آن بجنگند تا در عصر نداری زنده بمانند.

در کشورهای غربی میل جنسی مردان در جریان طبیعی خود رها می‌شود و نهایتا به تعادلی نسبی می‌رسد. اما در ایران میل جنسی مرد به زندان افکنده می‌شود، انباشته می‌گردد و آنقدر فشرده می‌شود تا روزی که منفجر گردد! آنگاه یا در کالبد تاریک تجاوز متجلی می‌شود، یا در پیله‌ی خودارضایی‌های بی‌پایان فرو می‌رود، یا در چاه افسردگی مزمن سقوط می‌کند و یا در کوچه‌پس‌کوچه‌ها به دنبال سایه‌ی دخترها سرگردان می‌شود، همچون تشنه‌لبی که در کویر سراب می‌جوید.

@HedonMe
38👍12🔥8👏3💊3
📻 رادیو ردپیل
زندان جنسیت و انفجار میل (قسمت اول) 📊 تحلیلی جامعه‌شناسانه از سرکوب جنسی، تفکیک جنسیتی و پیامدهای آن بر روان و هویت مرد ایرانی از نخستین سال‌های کودکی پسرها را از دخترها جدا می‌کنند، از مدرسه و زمین بازی‌شان گرفته تا صف نانوایی و اتوبوس و غیره! حتی مسیر…
🔒 زندان جنسیت و انفجار میل (قسمت دوم)

وانگهی این تمام ماجرا نیست. حجاب و پوشش بدنی رقابت جنسی میان زنان را کاهش داده، چراکه دیگر بدن به عرصه‌ی نمایش و داوری وارد نمی‌شود و تنها چهره است که میدان مسابقه را می‌سازد. اما در سوی مقابل رقابت جنسی مردان را به شدت افزایش داده است، عطش را تشدید کرده، تقاضا را طغیان‌گر کرده و مرد را به موجودی اسیر در گرسنگی مزمن بدل نموده که برای اندک نگاهی حاضر است حیثیت خود را نیز قربانی کند.

در نتیجه ما با ظهور نسلی از جوانان عقده‌ای، روان‌پریش و جنون‌زده مواجه هستیم که خیال جنسی‌شان دیگر از مرزهای بدن واقعی فراتر رفته و به انحرافات خزنده پناه برده: از فتیش جوراب و لباس زیر و صدا گرفته تا ولع شهوانی به اندام‌های محجوب. جامعه‌ای پر از مردانی که با یک تصویر محو از ران یا مچ پا تا آستانه‌ی جنون می‌رسند و امراضی که تنها از فقر مزمن جنسی زاده شده‌اند، از سرزمینی که «زن» در آن همان‌قدر دست‌نیافتنی‌ست که نان شب.

🔖 منبعی که از آن وام گرفته‌ام:

برای فهم عمیق‌تر این پدیده، مطالعه‌ی کتاب The Woman Racket را پیشنهاد می‌کنم. اثری فاخر و جنجالی از سازوکار امتیاز جنسیتی در عصر مدرن.

@HedonMe
47👍3💊3
15👏2
📻 رادیو ردپیل
Photo
شبکه‌ی مردانگی

در تاریخ تکامل انسانی، مردان در هر قبلیه‌ای پدیده‌ای به نام «شبکه‌ی مردانگی» داشته‌اند، شبکه‌ای که اعضایش هرگز آنرا رسمی نکرده‌اند اما در کدهای فرهنگی تکاملی‌شان جاری بوده. در بسیاری از وقایع تاریخی، شبکه‌ی مردانگی باعث می‌شد که مردان در قبیله حتی در اوج دشمنی و درگیری قاعده‌ای ناگفته را رعایت کنند: رویارویی و نبرد آن‌ها رو در رو و برمبنای اصول شرافتمندی بود.

یعنی اگر مشت و لگدی هم رد و بدل می‌شد بر خاک برابر انجام می‌گرفت و پس از آن همان دستان خاک‌آلود و خونین را جهت پیمان برادری به‌سوی یکدیگر دراز می‌کرند. این رسم کهنه ریشه در کدهایی تکاملی دارد که در آیین و فرهنگ مردانگی حک شده‌ است، زیرا بقای مردانگی در قبلیه تنها با پاسداشت قاعده‌ی بازی امکان‌پذیر بود‌.

اما در آنسوی دیگر، در جهان زنان خبری از چنین قاعده‌ای نیست. آن‌ها برای پیشبرد مقصود خود به ابزارهایی متوسل می‌شوند که هیچ مرزی نمی‌شناسد: تخریب حیثیت، شایعه، تهمت، بازی با آبرو و حتی ویران کردن بنیان یک زندگی. زنان بر خلاف مردان هیچ لزومی به رعایت حد نبرد احساس نمی‌کنند زیرا هرگز از شبکه‌ی اتحاد تکاملی برخوردار نبوده‌اند. جنگ آن‌ها جنگی پنهان، بی‌رحم و همواره با محاسبه‌ای سرد است.

این تضاد بزرگی در تاریخ تکامل می‌باشد. مردان در میدان دشمنی هنوز هم ردپای احترام را باقی می‌گذارند. وانگهی زنان در میدان کینه حاضرند همه‌چیز و همه‌کس را به آتش بکشند.

اینجاست که باید هوشیار بود. در نبرد با زن، شما با حریفی طرف نیستید که قواعد شرافتمندانه‌ی مبارزه را رعایت کند. او از پشت و در سکوت می‌زند، و هنگامی که ضربه‌اش فرود آمد دیگر چیزی جز خاکستر باقی نمی‌گذارد. این تفاوت ساده کلید فهم بازی قدرت میان جنسیت‌هاست.

@Redpill_Matrix
👏48👍96💊4
📻 رادیو ردپیل
🌎🔥 جهنمی به نام UC Santa Barbara 🍇 بهشت دختران فاحشه، دوزخ مردان باکره دانشگاه «UC Santa Barbara» جایی‌ست که اگر در آن شما ژن آلفا نداشته باشید، به معنای واقعی کلمه باید با دست خودتان روزی صدبار خایه‌های خود را ببُرید و قورت بدهید. شهری در لب اقیانوس، محصور…
📬 پرسش: استاد اثر مرد منطقی بهترین مرجع ردپیلیه و خوندنش رو همه پیکاپ آرتیستای خارجی شدیدا توصیه کردن و گفتن اگه نخونیدش نصف زندگیتون بر باده. ولی انقدر زبانش تخصصیه و محتواش سنگینه که یادگیریش نیاز به یه مربی داره خیلی سخته. من الان نصف کتابو اصلا نمیفهمم چی میگه از بس مباحث سنگینه. چکار کنم؟

📃 پاسخ: اگر خواندن کتاب «مرد منطقی» (The Rational Male) اثر رولو توماسی برایتان دشوار است، هیچ ضرورتی ندارد خودتان را به مشقت بیندازید. آنچه در آن کتاب آمده و نیز دیگر مباحث بنیادین ردپیل و پیکاپ، همگی به زبان روشن و گام‌به‌گام در کانال‌های من بازگو شده است. کافی‌ست آموزه‌های دو کانال «اترکشن کُد» و «رادیو ردپیل» را از ابتدا مرور کنید، پس از آن علاوه بر محتوای مرد منطقی، به کل دستگاه اندیشه‌ی ردپیل و مهم‌ترین آموزه‌های گیم و روانشناسی زنان نیز  تسلط یافته‌اید. کانال‌های من انعکاسی از بزرگترین  مباحث ردپیل و هنر جذب زنان است، اگر آن‌ها را از ابتدا به دقت مطالعه کنید دیگر هیچ ضرورتی ندارد ‌کتاب مرد منطقی را بخوانید، چون همان اندیشه‌ها به زبانی ساده و بومی در اختیار شماست.

@Redpill_Matrix
🔥3713🙏11
📻 رادیو ردپیل
Photo
📀 این فاحشه‌ی نوشکفته را بنگرید!

او «لیل‌تی»‌ است. دختری که به تازگی هجده‌ساله شد و در همان شب هجده‌سالگی که قانون رسما اجازه داد بدن خود را بفروشد، یک حساب اونلی‌فنز گشود و در سه ساعت اول یک میلیون دلار به جیب زد! دو هفته بعد درآمد او به رقمی باورنکردنی رسید... به درآمد او دقت کنید و چند دقیقه‌ای بشمارید تا آنرا به پول خودمان تبدیل کنید: پانزده میلیون دلار! این رقم ابرنجومی چگونه بدست آمد؟ تنها از طریق مشتی بتاچه که عقلشان را کیسه‌ی خایه‌هایشان اداره می‌کند و مردانی که پول خود را روی بدن یک کُص‌بچه می‌ریزند.

این داستان دیگر مربوط به قصه‌ی موفقیت یک دختر نیست، آیینه‌ای‌ست از سقوط تمدنی ما. تمدنی که مرد را از نقش سازنده و آلفا به یک مصرف‌کننده‌ی بی‌خاصیت تنزل داده. تمدنی که از مرد شکارچی یک برده‌ی شهوت ساخته و از زن، یک سرمایه‌دار جنسی.

امروزه اونلی‌فنز کلیسای جدید جهان مدرن است! کلیسایی که محراب آن صفحه‌ی موبایل است و خدایش «کیر گرسنه‌ی بتاها». زن‌ها برای کسب درامد دیگر نیازی به دانش، هنر یا تعهد ندارند، کافی‌ست هجده سالشان بشود تا دکمه را بزنند و جریان پول مثل خون از رگ‌های بی‌اراده‌ی مردان به حسابشان پمپاژ بشود.

مشکل عصر ما لیل‌تی‌ها و بانی بلوها نیست، آن‌ها فقط یک بخش جزئی از محصول این سیستم بیمار به شمار می‌روند. مشکل واقعی انبوه مردانی‌ست که حاضرند برای خیال لمس، پانزده میلیون دلار به پای یک دختربچه بریزند. این یک بیماری جمعی‌ست، بیماری «بتا بودن»، بیماری فراموشی ارزش خود، بیماری مردانی که خودشان را بسیار ارزان می‌دانند...

مرد اگر آلفا و قدرتمند باشد، هرگز برای دیدن بدن دختری که هنوز دندان عقلش درنیامده پول نمی‌دهد. اما بتاها ارتش گمنام فاحشگی دیجیتال هستند، مردانی که ستون فقرات زن‌سالاری مدرن را با کارت بانکی‌شان تقویت می‌کنند.

🛑 هشدار جدی برای نسل زد:

🔖 خنده‌دار اینست که او در حساب توئیترش زنان دیگر را هم به این راه تشویق می‌کند و اینرا نشانی از «قدرت زنانه»‌ می‌داند:

Every girl should have an OnlyFans. It empowers women. I'm dropping mine on my 18th birthday.

این ماجرا پیش از آنکه قصه‌ی موفقیت یک نوجوان باشد، ماجرای نمایشی بی‌رحمانه از دنیای واقعی قدرت زنانه در عصر دیجیتال است. دختری که تازه یک روز به سن قانونی رسیده، اما با فهمی دقیق از ارزش جنسیتی زن و روانشناسی مردان بازی را به نفع خود می‌چرخاند.

دخترهای امروزی دیگر منتظر مردان، فرصت‌ها یا سیستم‌های سنتی نیستند. آنها آموخته‌اند چگونه ارزش خود را به نرخ بازار جنسی و دیجیتال بسنجند و معامله کنند. وقتی یک دختر ۱۸ ساله در سه ساعت میلیون‌ها دلار جمع می‌کند، این دیگر صرفا یک موفقیت فردی محسوب نمی‌شود، بلکه یک «نقشه‌ی راه»‌ است! نقشه‌ی راهی برای سلطه بر پول، بر مردان و بر جهان دیجیتال.

اما این داستان برای ما مردان نیز یک هشدار جدی در پی دارد، اگر مردان دست از بتا بودن برندارند، فردای ما پر از «لیل‌تی»‌های تازه هجده‌ساله خواهد بود که از تن خود امپراتوری می‌سازند و شما از مرد بودن‌تان جز یک حساب بانکی خالی چیزی در اختیار نخواهید داشت.

@Redpill_Matrix
💔4019💊6🔥3👍2
📻 رادیو ردپیل
Photo
📀 اونلی‌فنز: بازگشت زن به غرایز نخستین (قسمت اول)

اگر بخواهیم اونلی‌فنز را فقط یک پلتفرم اینترنتی ببینیم ساده‌لوحی‌ست. حقیقت آنست که این پدیده ریشه در همان مکانیسم تکاملی دارد که هزاران سال مغز زنان را شکل داده.

🪶 زنان در طول تاریخ فرگشت همواره دو ابزار اصلی برای بقا و انتخاب داشته‌اند: ۱. جذابیت جنسی و ۲. توانایی کنترل منابع مرد.

در دوران شکارچی‌گری، زنان با زیبایی خود مرد را جذب می‌کردند و از طریق او به غذا و امنیت می‌رسیدند. در دوران کشاورزی و جوامع سنتی، همین الگو در قالب ازدواج و مهریه و خانواده ادامه یافت.

در عصر دیجیتال اما زنان دوباره همان بازی را اینبار با مقیاسی جهانی تکرار می‌کنند. اونلی‌فنز برای زنان چیزی نیست جز ابزار تکاملی تازه‌ای برای شکار منابع. این‌بار نیازی نیست در یک قبیله‌ی کوچک به دنبال شوهر بگردند، آنها با یک حساب کاربری می‌توانند منابع هزاران مرد از نقاط مختلف جهان را جمع‌آوری کنند.

🧭 این یعنی زن در این فضا در حال بازتولید همان غریزه‌ی دیرینه‌ی خود است:

نمایش بدن = جذب توجه.
جذب توجه = دسترسی به منابع.
دسترسی به منابع = امنیت و قدرت.

مردان بتا اما در این چرخه نقش همان «تأمین‌کنندگان منابع» (Resource Providers) را دارند. همانطور که نیاکان نر ما برای بقای قبیله شکار می‌کردند، امروز کارت بانکی‌شان همان نقش را ایفا می‌کند. تفاوت تنها در اینست که در آن روزگار مرد در ازای منابع، زن را بطور واقعی در اختیار داشت، امروز اما تنها «فانتزی زن» را اجاره می‌کند.

اونلی‌فنز در حقیقت یک آزمایشگاه تکاملی‌ست که نشان می‌دهد زنان همیشه بر پایه‌ی بدن و جذابیت خود سرمایه‌سازی می‌کنند و مردان همواره قربانی میل خود می‌شوند.

اگر مردان نتوانند با ذهنیت آلفا این چرخه را بشکنند، این بازی تا ابد به همین شکل ادامه خواهد یافت: زن‌ها از بدن‌شان امپراتوری می‌سازند و مردان از میل‌شان زندان.

@Redpill_Matrix
👏4914👍7💊6🔥1
Channel photo updated
💊 رسالت ردپیل

🇮🇷 چرا ردپیل در ایران امری حیاتی‌ست؟

امروزه در بسیاری از جوامع اروپایی و آمریکایی، جریان‌های فکری و رسانه‌ای توانسته‌اند زمینه‌ای برای بحث و تبادل نظر درباره‌ی حقایق ردپیلی و انقلاب جنسیتی فراهم کنند، اما در ایران این حوزه کاملا دست‌نخورده و دورافتاده باقی مانده است. ما هیچ رسانه‌ی مستقلی برای بررسی حقایق بازار جنسیتی و هیچ بستری برای شکافتن واقعیت‌های زیرین اجتماعی نداریم.

اهمیت «ردپیل» در ایران درست از همین خلأ آغاز می‌شود. جامعه‌ی ایران همچون یک فاحشه‌خانه‌ی فکری‌ست و نسل جوان ایرانی امروز بیش از هر زمان دیگری در معرض بمباران اخبار زرد و اطلاعات شبه‌علمی قرار دارد، بمبارانی که از یکسو او را به مصرف‌کننده‌ی صرف داده‌ها بدل می‌کند و از سوی دیگر او را از دستیابی به حقیقت محروم می‌سازد.

مخصوصا فضای بی‌در و پیکر پیکاپ فارسی که بدل به دکانی برای شارلاتان‌بازی و کسب درامد از نا-آگاهی جوان ایرانی شده، و چند دلقک بی‌سواد و بی‌مایه با کراوات‌های اجاره‌ای و صداهای کلفت اغراق‌شده، پکیج‌های زرد روانشناسی زنان را در پاچه‌ی نوجوانان خام این مملکت فرومی‌کنند. در چنین شرایطی مردی که قرص قرمز را نبلعد، در جنگ جنسیتی این سرزمین مثل یک گوسفند قربانی به مسلخ خواهد رفت.

این کانال می‌خواهد همان حلقه‌ی مفقوده باشد:

روزنه‌ای برای پرسشگری، برای شکستن بت‌های فکری و برای گشودن چشم‌ها به حقیقت‌های ناگفته.

برای جوان ایرانی ردپیل فقط یک استعاره نیست، قرص قرمز برای شما یک ابزار بقاست. در سرزمینی که را حقیقت سرکوب و در لابه‌لای هیاهوی رسانه‌ای گم می‌کنند، کسی باید جرئت کند تا نقاب‌ها را کنار بزند. این کانال به همان اندازه که یک رسانه به شمار می‌رود، یک مسئولیت اجتماعی نیز هست: «مسئولیت بیداری».

@Redpill_Matrix
43🔥7👍3💊2
🖕35💩15👍2
📻 رادیو ردپیل
Photo
خرفتی و حماقت این زن را بنگرید!

بسیاری از مردانی که تا سنین بالا وارد رابطه‌ی طولانی‌مدت نشده‌اند (یا حتی اساسا وارد هیچ رابطه‌ای نشده‌اند) نه بیمارند و نه دچار باگ شخصیتی. آن‌ها فقط قربانی هایپرگمی زنان شده‌اند! زنان با معیارهای توهم‌آلود و غیرواقعی‌شان، مردان شرافتمند و پاکی را که حاضر به افتادن در بازی‌های سطحی آن‌ها نیستند از بازار جنسیتی بیرون انداخته‌اند. این مردان ارزش واقعی خود را می‌شناسند و غرورشان را به پای زنان بی‌ارزش مدرن نمی‌ریزند، و به همین دلیل است که تنها مانده‌اند. در حالی که امثال این زن فقط نمایشگر همان هایپرگمی و طمع زنانه‌ای هستند که مسیر زندگی این مردان را مسدود کرده‌ است.

@Redpill_Matrix
👏8117👍3💊2
📻 رادیو ردپیل
اما من به عنوان یک هدانیست متوجه شده‌ام لذتی که در انکار ارادی لذت هست در خود لذت وجود ندارد. من پس از انکار لذت احساس می‌کنم بر خودم فائق آمده‌ام. یک قدرتی‌ست بسیار عمیق، این حس که سرنوشتم در اختیار خودم است و هیچ‌کس نمی‌تواند آنچه را ندارم از من بگیرد. …
🌃 قصه‌های هزار و یک شب:

🌠 سیر خونین بیداری جنسی مردان

مردی که سال‌ها در دروغ‌های رمانتیک، قصه‌های دیزنی‌پسند و اخلاقیات زنازده‌ی جامعه غلتیده است، وقتی اولین بار با حقایق برهنه‌ی بازی جنسیتی روبه‌رو می‌گردد، ناگهان با نخستین قطره از آگاهی ردپیل دچار شوکی کوبنده می‌شود. شوکی که در وهله‌ی نخست به شکل «نفرت از زنان» بروز می‌کند‌. چون حالا می‌فهمد که رسانه، آموزش، خانواده، سنت، مذهب، همه و همه همچون فاحشه‌هایی پیر در ردای فضیلت، سالها دروغ‌های ریز و درشت در دهانش می‌ریختند. دروغ‌هایی شیرین که خودش با ولع و چشمان بسته آن‌ها را می‌بلعید.

این آگاهی در ابتدا خود را در قالب «نفرتی کور» نشان می‌دهد، نفرت علیه سیستمی که زنان را بر تخت خدایی نشانده و مردان را بدل به گاو قربانی معبد زن‌سالاری کرده است. اما این نفرت یک عقده‌ی روانی یا انحرافی بیمارگونه نیست، مرحله‌ای از فرایند بیداری‌ست! اولین زخمی‌ست که حقیقت بر روان مردان می‌زند. منهم زمانی‌که برای نخستین بار ردپیل را برگزیدم در همان تاریکی سرگردان بودم. ایستاده بر لبه‌ی دره‌ای که یا باید در آن سقوط می‌کردم، یا می‌آموختم چگونه از آن ویرانه‌ها پلی بسازم برای نجات.

من نیز مثل بسیاری از مردان، در آغاز راه قید هر رابطه‌ای را زدم، نزدیک به یکسال تمام در خلوتگاه خویش خزیدم، از هر زنی گریختم و با شمایل یک راهب جنسی در انزوای عاطفی به‌سر می‌بردم. اما در آن یک سالی که در سایه‌ها می‌زیستم، در آن سکوت سرد و سنگین، حقیقتی دیگر ذره‌ذره از دل تاریکی قد کشید و خودش را به من نشان داد: انرژی جنسی خاموش نمی‌شود، فقط مسیرش را عوض می‌کند. و اگر راهی به بیرون نیابد، در درونتان می‌گندد، می‌پوسد و شما را رفته‌رفته از درون می‌بلعد. این غریزه یا باید مهار شود و به خدمت درآید، یا شما را به زانو درمی‌آورد.

🌎 میل جنسی مردان تمدن می‌سازد

برخلاف پروپاگاندای فمینیستی که مرد را موجودی سمی، سرکوبگر یا نیازمند تربیت اخلاقی تصویر می‌کند، ساختار بیولوژیک مردان برای فتح و جفت‌یابی طراحی شده‌ است. این ساختار در واقع امضای تکامل بر کد‌های ژنتیک ما مردان محسوب می‌شود. «میل به فتح کص» یکی از مهم‌ترین موتورهای تکامل و تمدن انسانی‌ست، از کشف قاره‌ها گرفته تا اختراع آیفون (منبع)، میلی که ما برای رسیدن به قدرت و دسترسی به دخترهای مرغوب و نهایتا تولید مثل موفق داریم. اگر مردی آگاهانه این میل را در خود سرکوب کند در واقع خود را اخته کرده است!

این به همان سرنوشت محتوم مگتاو می‌ماند: مردانی که وانمود می‌کنند تنهایی را انتخاب کرده‌اند، وانگهی حقیقت اینست که هیچ زنی حاضر نشده آنها را انتخاب کند. و اینگونه است که خودارضایی با صفحه‌ای الکتریکی جایگزین معاشقه با گوشت و خون می‌شود! مردی تنها، محصور در مانیتوری پر از فیلم سوپر، دست به خایه و خیس از منی، درحالی‌که دارد وانمود می‌کند به آرامش رسیده است! دروغ... دروغی کریه‌تر از بلوپیل!

پایان مگتاو و خودارضایی، آغاز مبارزه و فرمانروایی‌ست.

در پایان آن یک سالی که به خیال خود مسیر تنهایی را در پیش گرفته بودم در لبه‌ی مرگ روانی قرار داشتم. انگار در سیاه‌چاله‌ای جنسی گیر افتاده بودم که نه راه پس داشتم نه راه پیش، دقیقا مثل مردی که میان خایه و خنجر مانده باشد، چوب دوسر گوهی! تا زمانی‌که علی‌رغم میل باطنی به سوی بازی روانه شدم، و آنجا بود که فهمیدم ردپیل را باید به عنوان آگاهی پذیرفت، نه به عنوان زنجیر. مگتاوها هم مثل ما حقیقت را دیده‌اند، آنها هم به ماهیت فاسد بازی جنسی پی برده‌اند. اما بجای اینکه این آگاهی را به سلاحی برای ساختن فریم مردانه‌ی خود تبدیل کنند عقب کشیده‌اند. چرا؟ چون جرئت بازی در میدان بی‌رحم واقعیت را نداشتند. چون بجای تاختن، خزیدند. چون ترجیح دادند بترسند تا بجنگند.

مردی که هم میل دارد، هم کیر دارد و هم دسترسی به کُس، یعنی مردی که واقعا پتانسیل نقد کردن نیروی جنسی خود را داشته باشد، هرگز نیروی جنسی خود را انبار نمی‌کند و بلادرنگ آنرا با سکس تخلیه می‌سازد. غریزه‌ی جنسی مرد اگر «دسترسی» داشته باشد فورا «عمل» خواهد کرد. این قانون تکامل است. اما اگر عمل نکرد چه؟ در اینصورت یا کیر ندارد، یا دسترسی به کُص ندارد و یا دروغ می‌گوید. این دقیقا به تراژدی مگتاو می‌ماند: «چون نمی‌توانند، تصمیم گرفته‌اند که نخواهند.»

ردپیل شما را بیدار کرد و تکانتان داد. آن پرده‌ی خوش‌رنگ خودفریبی را درید و چشمانتان را به حقیقتی تلخ اما نجات‌بخش گشود. اما بیداری اگر به عمل نینجامد چیزی جز بلاتکلیفی و فرسایش روانی در لبه‌ی آگاهی نخواهد بود. اکنون لحظه‌ی عبور از کمای سردرگمی‌ست، زمان آن رسیده که از حالت تعلیق پساماتریکس بیرون آیید و گام در میدان نهید. زن‌ستیزی دیگر بس است، سهم خویش را در روند بیداری ادا کرده است. اکنون باید برخیزید.

📚 کانال اول ما، آموزش تخخصی بازی:

https://t.me/HedonMe

@HedonMe
👏8718💊5
📻 رادیو ردپیل
🧨 «رایلی رید» و پورنوکراسی جهانی ۱/۳ در سده‌های پیشین «روسپی» موجودی پست و ناچیز بود که جامعه‌ی انسانی، حتی در تساهل‌ترین شکل خود او را در حاشیه نگاه می‌داشت. فاحشه یک «تابو» بود. همزمان که وجودش را تحمل می‌کردند هویتش را نیز انکار می‌کردند. اما در عصر لیبرال…
🔖 داستان از این قرار است:

این پسر دو تصویر نیمه‌لخت از پارتنر خود را در توئیتر منتشر کرده است، البته با رضایت کامل دختر. او در این توئیت نوشته: «عکسی که دوست‌دخترم در عمومی پست می‌کند» و «عکسی که او برای من می‌فرستد».

دوست‌دختر این پسر هم بنا بر خواست او، تصاویر نیمه-لخت خود را به اشتراک می‌گذارد و شبکه‌ی مجازی‌شان تبدیل می‌شود به صحنه‌ای برای نمایش خصوصی‌ترین بخش‌های رابطه.

البته این یک توافق دوطرفه و نمایش رضایت کامل از سوی طرفین رابطه است، اما اگر عمیق‌تر بنگریم چندین نکته‌ی مهم برای ما مردان ردپیل در آن نهفته است. تحلیل کامل این توئیت و پیامدهای آنرا در پست بعدی بررسی خواهیم کرد.

📽 روی عکس کلیک کنید تا کامل باز شود.

@Redpill_Matrix
33👍8🤮6💔3💊2
📻 رادیو ردپیل
🔖 داستان از این قرار است: این پسر دو تصویر نیمه‌لخت از پارتنر خود را در توئیتر منتشر کرده است، البته با رضایت کامل دختر. او در این توئیت نوشته: «عکسی که دوست‌دخترم در عمومی پست می‌کند» و «عکسی که او برای من می‌فرستد». دوست‌دختر این پسر هم بنا بر خواست او،…
👠 بی‌غیرتی و هویت کاکولدی

در دل جامعه‌ای که مردانش روزبه‌روز از شعور و غرور تهی‌تر می‌شوند، امروز «مردی» (!) را در توئیتر دیدم که با افتخار حاضر است عکس نیمه‌لختی پارتنرش را با جهانیان به اشتراک بگذارد. او می‌گوید «به غیرت اعتقاد ندارم» و «کاکولد یک گرایش سالم جنسی است».

بیایید لحظه‌ای این فضاحت را تحلیل کنیم. مردی که لذتش را در نمایش برهنگی‌های شریک جنسی خود می‌جوید، نه فقط بی‌غیرت است، که از فهم ابتدایی هویت مردانه و ارزش روابط نیز بی‌خبر می‌باشد. غیرت همان چیزی‌ست که حافظ غرور، ارزش و مرزهای طبیعی مردان است، چیزی که در ژنتیک، تکامل و تاریخچه‌ی مردانگی انسان حک شده است. وانگهی فرهنگ نوین ووک آنرا به چالش می‌کشد و کاکولدی را یک گرایش طبیعی و سالم می‌خواند، اما در واقع کاکولدی نمایش تهی شدن مرد از قدرت و نفوذ خود در بازی انتخاب جنسی‌ست.

زمانی‌که دخترها و پسرها زیر این توئیت با خشم فزاینده‌ای کامنت می‌دهند «آبروی هر چه مرده را بردی!» کاملا محق هستند. واکنش‌های این کاربران بازتاب یک حقیقت قدیمی است: مردی که بدن شریک عاطفی‌اش را به نمایش می‌گذارد، در اصل غرور و هویت ناچیز خودش را به حراج گذاشته است. بله، لذت ظاهری ممکن است وجود داشته باشد، اما هر لذت در برابر تحقیر و بی‌هویتی تنها یک توهم است.

📘 برای کسانی که می‌خواهند ردپیل باشند در این پست من یک درس ساده نهفته است:

غیرت نه محدودیت و اسارت، که رمز بقا و قدرت مردانگی‌ست. بی‌غیرتی گرایش نیست، بیماری‌ست. و کاکولدی نمایشی‌ست از مردی که به جای ساختن سلطه و احترام به ورطه‌ی تحقیر و ابتذال سقوط کرده است.

من یک زمانی تصور می‌کردم آندروجنی نشانه‌ی آخرالزمان است و چیزی هولناک‌تر از زن‌نمایی مردان و مردنمایی زنان وجود خارجی ندارد، اما تماشای مردانی که بطور خودخواسته کاکولد شده‌اند و همسرشان را به دیگران عرضه می‌کنند نظرم را در مورد اینکه سقوط بشریت تا کجا ممکن است تغییر داد! هیچ‌کس نمی‌تواند حدس بزند عمق این سوراخ مستراح تا کجاست، و مردان ثابت کرده‌اند استعدادی خارق‌العاده در حقارت و فضاحت دارند و در این راه گوی سبقت را از زنان ربوده‌اند.

📬 اما در پایان ممکن است برایتان محل پرسش باشد، آیا شما به عنوان یک بازیکن باید در روابط خود غیرت خرج بکنید؟ بازی چه کدهایی در این‌باره به ما می‌دهد؟ پاسخ این پرسش را در کانال جذب زنان به تفصیل توضیح خواهم داد.

@Redpill_Matrix
👏6517👍3💊1
📻 رادیو ردپیل
👠 بی‌غیرتی و هویت کاکولدی در دل جامعه‌ای که مردانش روزبه‌روز از شعور و غرور تهی‌تر می‌شوند، امروز «مردی» (!) را در توئیتر دیدم که با افتخار حاضر است عکس نیمه‌لختی پارتنرش را با جهانیان به اشتراک بگذارد. او می‌گوید «به غیرت اعتقاد ندارم» و «کاکولد یک گرایش…
📚 جایگاه غیرت در بازار جنسیتی

پیش از آنکه بپرسید «غیرت برای من یک امتیاز است یا نقطه‌ضعف»، به عنوان یک بازیکن ابتدا باید سازوکار «غیرت» را در بازار جنسیتی شناسایی کنید. تنها با درک مکانیسم آنست که می‌توانید در هر موقعیت تصمیم بگیرید چگونه و با چه شدتی واکنش نشان دهید. بر این پایه برای درک انواع غیرت ابتدا مقاله‌ی «تفاوت غیرت آلفا و بتا» را بخوانید و بعد به مطالعه‌ی ادامه‌ی این پست بپردازید.

آیا غیرت برای زنان جذاب است؟

اولا زن‌ها غیرت را تنها زمانی نکوهش می‌کنند که از سوی مرد بتا ابراز شود. علت آنهم روشن است، غیرت بتاچه سد راهی‌ست بر استراتژی دوگانه‌ی «آلفا کص می‌کند، بتا خرج می‌دهد» و آزادی زنان در انتخاب میان آلفا و بتا را مختل می‌سازد. زمانی‌که مرد بتا همه‌ی انرژی، پول و زندگی خود را خرج یک زن می‌کند، در مقابل انتظار دارد که دستکم آن زن فرزندان حلال‌زاده تحویلش بدهد. پس از منظر تکاملی غیرت مردان دقیقا برای این پدید آمده تا مطمئن شوند سرمایه‌ای که به پای یک زن می‌ریزند در نهایت به بار فرزند دیگری ننشیند. اینست که مردان در درازنای میلیون‌ها سال تکامل ژنی به‌روی معشوقه‌ی خود «احساس غیرت» پیدا کرده‌اند.

ثانیا، ما بازیکنان می‌دانیم که غیرت مرد آلفا نه تنها از سوی زنان سرزنش نمی‌شود، بلکه برای آنها تجسم بهشت روی زمین است. زن‌ها در ژرفای وجود خود آرزو دارند که مردی جذاب و ارزشمند بر آن‌ها غیرتی شود، زیرا غیرت آلفا گواهی زنده از تعهد اوست، و تعهدی که زن جست‌وجو می‌کند همیشه از سوی آلفاست، نه بتا. هر زنی که در مقام ابژه‌ی تمنای مردی آلفا قرار گرفته باشد می‌داند که این غیرت، نه قفس، که هیجان و افتخار است.

اینست که زنان از غیرت مرد آلفا چه مایه ذوق‌مرگ می‌شوند اما غیرت بتا را جزئی از «افکار عقب‌مانده» و «خاورمیانه‌ای» می‌خوانند و برای آنکه مرد بتا کوچک‌ترین کنترل و محدودیتی بر آن‌ها نداشته باشد، غیرت را «عیب» و «شر» جلوه می‌دهند. این نقاب آزادی‌خواهی فریبی بیش نیست، و بازیکن واقعی فریب نمی‌خورد. او می‌داند که نمایش فصلی غیرت، مثلا ماهی یک‌بار به‌صورت طوفانی و مقطعی، نه تنها عشق و علاقه‌ی زن را نمی‌کاهد، بلکه شعله‌ی میل او را تشدید می‌کند. زن در ناخودآگاه خود می‌خواهد با مردی باشد که گاه دستش را روی گردنش بگذارد و نشان بدهد صاحب صحنه است. همین محدودیت برای او مهر تأیید ارزشمندی مرد است.

🧿 پیرامون غیرت زنان

حال به فمینیست‌هایی فکر کنید که با ژست اخلاقی غیرت مردان را نکوهش می‌کنند. اینان فراموش کرده‌اند که خود زنان در روابطشان صد برابر بیشتر از توقعات مرد بتا از شریک عاطفی‌شان طلب کنترل دارند. زن برای آنکه دسترسی خود را به منابع اقتصادی مرد بتا از دست ندهند حتی از نگاه شوهرش پاسداری می‌کند. من به چشم خود دیده‌ام زنی را که شوهر بتای مفلوکش را تا سرحد مرگ عن‌تست می‌کرد، چرا؟ فقط به این دلیل که بتاچه‌ی پستان‌آویخته لحظه‌ای کوتاه زنی دیگر را نگاه کرد بود! در اینجا غیرت زن همانند بچه‌بازی و تجاوز او به‌راحتی توجیه می‌شود که «لابد دوستت دارد»، «عاشقانه برایت می‌سوزد»، «قدرش را بدان» و... اما وقتی مردی با نمایش مقطعی غیرت می‌خواهد مطمئن شود در آینده خرج فرزند بی‌سر و پای لات دیگری را نمی‌دهد، ناگهان این غیرت از منظر زنان به هیولایی اهریمنی بدل می‌گردد.

آیا تاکنون پیش آمده برای فمینیستی که مغزش را به تیغ لوبوتومی سپرده مفهوم Mate Guarding را توضیح دهید؟ توصیه‌ی من اینست که وقت خود را تلف نکنید. اینکه مرد نمی‌خواهد کاکولد شود از نظر این افراد توهمی‌ست که «فرهنگ مردسالار» در ذهن مردان کاشته است!

🪺 آیا بی‌غیرتی برای مردان جذابیت می‌آورد؟

از همه مضحک‌تر این مردان امگای درمانده‌اند که خیال می‌کنند بی‌غیرتی به جذابیت آنها اضافه می‌کند. گمان می‌کنند اگر از استراتژی دوگانه‌ی زنان حمایت کنند و داوطلبانه مهره‌ی پیاده‌ی بازی «آلفا کص می‌کُند، بتا خرج می‌دهد» باشند، زنان بالاخره پی می‌برند که ایشان چه مایه روشن‌فکر و چه مایه برابری‌طلب هستند و سرانجام موفق می‌شوند بکارت خود را در سی سالگی به دختری هدیه بدهند! این «مردان» احساس تهوع و چندش را همزمان در زنان برمی‌انگیزانند، و این شاید تنها نقطه‌ای‌ست که من و زنان در آن اشتراک نظر پیدا کرده‌ایم. بنابراین در پایان روز اگر غیرت در جای درست خود به‌کار رود مهر تأییدی‌ست بر ارزشمندی مرد، و اگر نابجا و بیش از اندازه خرج شود سندی‌ست از حقارت او.

@HedonMe
👏414💊4👍2