📻 رادیو ردپیل
1.55K subscribers
136 photos
3 videos
14 files
72 links
حال ما به کسانی شبیه است که از خوابی صدساله برخاسته‌اند: گیج و ناتوان از بازگشت به جهان سابق، دیگر نه می‌توانند دوباره بخوابند، نه می‌توانند آنچه دیده‌اند را از یاد ببرند.

🎙کانال اول ما، یادگیری بازی قدرت در جامعه و روش‌های علمی جذب زنان: @HedonMe
Download Telegram
📻 رادیو ردپیل
زندان جنسیت، انفجار میل (قسمت اول) 📊 تحلیلی جامعه‌شناسانه از سرکوب جنسی، تفکیک جنسیتی و پیامدهای آن بر روان و هویت مرد ایرانی از نخستین سال‌های کودکی پسرها را از دخترها جدا می‌کنند، از مدرسه و زمین بازی‌شان گرفته تا صف نانوایی و اتوبوس و... حتی مسیر نگاه…
🔒 زندان جنسیت و انفجار میل (قسمت دوم)

وانگهی این تمام ماجرا نیست. حجاب و پوشش بدنی رقابت جنسی میان زنان را کاهش داده، چراکه دیگر بدن به عرصه‌ی نمایش و داوری وارد نمی‌شود و تنها چهره است که میدان مسابقه را می‌سازد. اما در سوی مقابل رقابت جنسی مردان را به شدت افزایش داده است، عطش را تشدید کرده، تقاضا را طغیان‌گر کرده و مرد را به موجودی اسیر در گرسنگی مزمن بدل نموده که برای اندک نگاهی حاضر است حیثیت خود را نیز قربانی کند.

در نتیجه ما با ظهور نسلی از جوانان عقده‌ای، روان‌پریش و جنون‌زده مواجه هستیم که خیال جنسی‌شان دیگر از مرزهای بدن واقعی فراتر رفته و به انحرافات خزنده پناه برده: از فتیش جوراب و لباس زیر و صدا گرفته تا ولع شهوانی به اندام‌های محجوب. جامعه‌ای پر از مردانی که با یک تصویر محو از ران یا مچ پا تا آستانه‌ی جنون می‌رسند و امراضی که تنها از فقر مزمن جنسی زاده شده‌اند، از سرزمینی که «زن» در آن همان‌قدر دست‌نیافتنی‌ست که نان شب.

🔖 منبعی که از آن وام گرفته‌ام:

برای فهم عمیق‌تر این پدیده، مطالعه‌ی کتاب The Woman Racket را پیشنهاد می‌کنم. اثری جنجالی از سازوکار امتیاز جنسیتی در عصر مدرن.

@HedonMe
👏768👍7😢4💋1💊1
📻 رادیو ردپیل
Photo
✈️ تفاوت بازی در ایران و غرب
🚥 قسمت اول


🌉 غرب: جغرافیای گفتگو
🌃 ایران: سرزمین سوءظن


در جهان غرب، معاشرت با غریبه‌ها بخشی از متن زندگی‌ست. در صف کافه، در ایستگاه قطار، کنار یک نیمکت خالی در پارک. زنان و مردان، پیرها و جوانان با لبخندی مختصر می‌توانند گره‌ی آغاز یک دیالوگ را بزنند. و اگر زنی نخواهد، لبخندی می‌زند، «نه» می‌گوید و بی‌خشونت عبور می‌کند. آنجا بازی خیابانی اگرچه هنوز قضاوت می‌شود، اما واژه‌ای فحش‌گونه نیست. دختر غربی به هم‌صحبتی با مردی که نمی‌شناسد باکی ندارد. برای او آشنایی تصادفی یک تجربه‌ است، نه توهین، نه تجاوز، نه تهدید.

🌍 اما اینجا ایران است.

جایی که دختران از کودکی با ترس آموخته‌اند که مرد غریبه یعنی خطر. جایی که سالها مزاحمت بیمارگونه، متلک‌های زشت و نگاه‌های درنده تمام سرمایه‌ی اجتماعی معاشرت را به نابودی کشانده. در اینجا هر سلامی زنگ خطر است و هر لبخندی با انگ‌ و برچسب و اخم و نادیده‌گیری پاسخ داده می‌شود. در ایران مردها یاد نگرفته‌اند چطور زن را خطاب کنند، و زن‌ها یاد نگرفته‌اند چطور «نه» بگویند، بدون آنکه بر خود بلرزند یا طرف را دشمن خود بدانند.

دختر غربی را براحتی می‌توانید بشناسید، چون خودش را به روشنی عرضه می‌کند. می‌گوید چه می‌خواهد، با چه کسی خوابیده، به چه چیز تن نمی‌دهد و در ازای چه چیزی بازی را ترک می‌کند.

اما دختر ایرانی چیز دیگری است: او محصول دو سده سرکوب است، با لایه‌هایی از تزویر، شرم، کشمکش بین عرف و خواسته، سنت و آزادی، فانتزی و واقعیت. او مستقیم نمی‌گوید چه می‌خواهد. شما باید بخوانید، بفهمید و آنرا از لابلای ناگفته‌ها کشف کنید.

@Redpill_Matrix
67👏27👍17💊1
🔹 نقدی بر باشگاه مشت‌زنی
🔷 اثر دیوید فینچر
🔹 درس‌های ردپیل از فایت کلاب


دوستی پرسیده بود چرا من انقدر به فیلم «فایت کلاب» ارجاع می‌دهم و چرا تایلر (قهرمان فایت‌کلاب) در نظر ردپیلیست‌ها چنین شأن افسانه‌ای دارد؟

🧼 پاسخ ساده است: «تایلر دردن» نماد مردی‌ست که زنجیرهای نظم مصنوعی مدرن را می‌درد و از خاکستر مرد بتای مصرف‌زده، پادشاهی بدوی و رهاشده می‌سازد. او تجسم همان «بازیابی فریم مردانه» است که ما موعظه‌اش می‌کنیم.

🛎 هشدار: پست بعدی داستان فیلم فایت کلاب را فاش می‌کند. اگر هنوز این شاهکار را ندیده‌اید، خواندن را متوقف کنید و بی‌درنگ به تماشایش بنشینید. تجربه‌ی نخستین مواجهه با آن، تنها یکبار ممکن است، و ارزشش را دارد که آنرا دست‌نخورده حفظ کنید.

🔗 ادامه در پست بعدی...

@Redpill_Matrix
59👍8🕊32
📻 رادیو ردپیل
🔹 نقدی بر باشگاه مشت‌زنی 🔷 اثر دیوید فینچر 🔹 درس‌های ردپیل از فایت کلاب دوستی پرسیده بود چرا من انقدر به فیلم «فایت کلاب» ارجاع می‌دهم و چرا تایلر (قهرمان فایت‌کلاب) در نظر ردپیلیست‌ها چنین شأن افسانه‌ای دارد؟ 🧼 پاسخ ساده است: «تایلر دردن» نماد مردی‌ست که…
🔷 نقدی بر باشگاه مشت‌زنی
🔹 اثر دیوید فینچر
🔷 درس‌های ردپیل از فایت کلاب

🔹 قسمت اول

🛎 هشدار اسپویل کامل فایت‌کلاب

راوی، نمادی از مرد مدرن:

ما همه با ضعف شروع می‌کنیم، با ترس، با خجالت، با نگاه‌هایی که دنبال تایید است. راوی فایت کلاب همان مرد مدرن است: مودب، سربه‌زیر، منظم، خالی، خجالتی، مطیع. زنی در زندگیش هست، ولی نمی‌تواند با او رابطه برقرار کند. شغلی دارد، ولی از آن تنفر دارد. خانه‌ای پر از محصولات برند دارد، ولی خودش را در آن گم کرده.

💥 و بعد، تایلر را ساخت، نه بیرون از خودش، بلکه از درونش. تایلر، نسخه‌ی وحشی و سرکوب‌شده‌ی خودش بود: همان مردی که زن‌ها با او تخت را پاره می‌کردند. همان مردی که با لبخند، سیستم را آتش می‌زد. همان مردی که قانون نمی‌شناخت، خجالت نمی‌کشید، ترحم نمی‌کرد.

تایلر نماد آرزوهای سرکوب‌شده‌ی راوی بود. تمام چیزهایی که او نداشت، تایلر آنها را داشت: زیبایی ظاهری، فیزیک جنسی، کاریزما، فرماندهی. راوی در جلسات ترک اعتیاد گریه می‌کرد، تایلر در زیرزمین، مشت می‌زد و پادشاهی می‌کرد. هر زنی که راوی را نادیده می‌گرفت، به تایلر تسلیم می‌شد. هر قانونی که راوی رعایت می‌کرد، تایلر زیر پا می‌گذاشت. و هر غروری که راوی نداشت، تایلر داشت.

فایت کلاب، روایت بیداری مردی‌ست که فهمید: نسخه‌ی فعلی‌اش باید بمیرد تا مردانگی‌اش زنده بماند. شاید شما هم همین جا قرار دارید. محصور در چهره‌ی ملایم، تربیت شهری، ادب بی‌دلیل، احساس گناه بی‌مکان.

ولی یک تایلر درونتان است که هنوز زنجیر است...

و فقط وقتی زنده می‌شود که آنرا آزاد بکنید. نه با تحصیلات، نه با حرف‌های قشنگ، نه با نمره‌ی آیلتس، با مشت، با فریم، با بازی قدرت. شما قرار نیست با «خوب بودن» زنده بمانید. شما باید با قوی شدن، برنده شوید.

@HedonMe
796👍6👏4🕊4🔥3❤‍🔥1👌1
🌿 پرسش‌های شما: با توجه به جهانبینی ردپیل و انقلاب جنسیتی که توضیح دادید، دیگه نباید عاشق هیچ دختری بشیم؟ پس عاشق شدن یعنی ضعیف بودن؟

🌾 پاسخ در پست بعدی

@Redpill_Matrix
33👍5🔥3👏1
📻 رادیو ردپیل
🌿 پرسش‌های شما: با توجه به جهانبینی ردپیل و انقلاب جنسیتی که توضیح دادید، دیگه نباید عاشق هیچ دختری بشیم؟ پس عاشق شدن یعنی ضعیف بودن؟ 🌾 پاسخ در پست بعدی @Redpill_Matrix
🗼عشق در عصر آلفاسالاری

🗽 آیا مرد بازیکن، با آن آگاهی عریانی که از روان زنان و بازی قدرت دارد، هنوز می‌تواند عاشق شود؟ پاسخ روشن است: بله، اما نه مثل دیروز.

عشق ممکن است، اما نه از موضع نیاز، نه آن عشقی که مرد را به زانو می‌کشد، آن عشقی که او را بر تخت پادشاهی ذهن زن می‌نشاند. عشق در جهان مدرن، دیگر نمی‌تواند بر مدار توهم و تسلیم شکل گیرد. اگر مردی فریم قدرت را واگذار کند، آنچه تجربه خواهد کرد عشق نیست، خلسه‌ای‌ست پیش از خلع سلاح شدن.

او نمی‌فهمد که زن مدرن حتی در عاشقانه‌ترین لحظه‌هایش، ناخودآگاه در حال سنجش است. سنجش اینکه آیا شما همچنان فرمانده هستید، یا دیگر اسیر اردوگاه عشقی شده‌اید که خودتان آنرا بنا کرده‌اید. بازیکن اما فریب ظاهر نرم و شیرین لحظه‌ها را نمی‌خورد. او می‌داند که قدرت، بستر زیرین هر رابطه‌ی انسانی‌ست. و آنگاه که این قدرت را از دست ندهد، نه تنها می‌تواند عاشق شود، بلکه عاشقانه‌ترین روابطی را تجربه می‌کند که یک مرد می‌تواند در عصر بی‌رحم آلفاسالاری داشته باشد.

چه بسا تنها مردی که قواعد بازی را می‌شناسد، بتواند عاشق شود بدون آنکه خود را نابود کند. او میان لذت و سلطه، میان دلبستگی و اقتدار، میان شعر و شمشیر، تعادلی برقرار می‌کند که مردان بتا حتی در خیال خود هم نمی‌بینند. پس بله، می‌توانید عاشق شوید، اما نه مثل پسرکی که با رویای نوازش به قتلگاه می‌رود، همچون پادهاشی که حتی در آغوش معشوق، همچنان تاج بر سر دارد.

@HedonMe
74👍13👏9🔥2💋1
23👍4
📻 رادیو ردپیل
Photo
🧼 ماتریکس انزال: خودارضایی، سلاح پنهان سیستم علیه مردان

🔹 قسمت اول
🔹 قسمت دوم
🔹 قسمت سوم

@HedonMe
12👍3👏3😭1
📻 رادیو ردپیل
Photo
🌠 معرفی یک اثر شاخص، و بعد سخنی با دانش‌آموختگان (قسمت اول):

اخیرا کتابی خوانده‌ام که می‌خواهم به شما معرفی کنم، اثری عمیق و معتبر در حوزه‌ی روانشناسی شخصیت که با قلمی محققانه و استدلالی روشن پرده از حقیقتی برمی‌دارد که شاید کمتر بدان توجه شده است. کتاب «راهنمای جامع روانشناسی شخصیت کمبریج» اثری دقیق و معتبر در عرصه‌ی روانشناسی شخصیت است و از سوی انتشارات دانشگاه کمبریج که یکی از معتبرترین ژورنالهای علمی دنیاست به چاپ رسیده است. این منبع علمی بطور مستند و مستدل، چرایی عدم پذیرش نظریه‌ی آرکتایپ‌های یونگ را در روانشناسی مدرن و علم امروزی به تفصیل باز می‌نماید.

محققان در این کتاب به صراحت بیان می‌کنند که نظریه‌ی آرکتایپهای یونگ از فقدان شواهد تجربی محکم، معیارهای آزمون‌پذیری و قابلیت تکرار در پژوهش‌های علمی رنج می‌برد. از اینرو، نظریه‌ی آرکتایپ‌ها در چارچوب علم امروزی هیچ جایگاهی ندارد و نمی‌توان آنرا به عنوان نظریه‌ای علمی و اثبات‌پذیر قلمداد نمود.

در نهایت، این کتاب به روشی مستدل و علمی نشان می‌دهد که علم معاصر برخلاف روانشناسی تحلیلی، بیش از هر چیز بر مدلهای شخصیتی چون نظریه «پنج عامل بزرگ» (Big Five) تاکید دارد، مدلهایی که پشتوانه‌ی داده‌ای قابل اتکایی دارند و قابلیت آزمون و تکرار در مطالعات تجربی را دارا هستند. برعکس، آرکتایپ‌های یونگ بیشتر در قلمروی مفاهیم فلسفی و سمبولیک باقی می‌مانند. این منبع از برجسته‌ترین و معتبرترین آثار حوزه‌ی روانشناسی شخصیت به شمار می‌رود و می‌تواند به عنوان یک سند علمی معتبر در نقد علمی نظریه آرکتایپ‌ها مورد استناد قرار گیرد.

🔖 لینک منبع از دانشگاه کمبریج:

https://www.cambridge.org/core/books/cambridge-handbook-of-personality-psychology/71AD2D428CEFD9C19B6F09C2A06C3504

📚 پیشتر هم در کانال به آن پرداخته‌ام:

📍قسمت اول: چرا علم امروز آرکتایپ را قبول ندارد؟

📍قسمت دوم: جفنگیات یونگ

📍قسمت سوم: آیا دوره‌های آرکتایپ را خریداری کنیم؟

📍قسمت چهارم: آرکتایپها در سینما

📍قسمت پنجم: یونگ، یک نازی وقیح

📍قسمت ششم: اطلاعات خود را تنها و تنها از منابع معتبر دریافت کنید

🔖 سخنی با دانش‌آموختگان من در پست بعدی‌‌‌...

@Redpill_Matrix
40👍8🎉1
📻 رادیو ردپیل
🌠 معرفی یک اثر شاخص، و بعد سخنی با دانش‌آموختگان (قسمت اول): اخیرا کتابی خوانده‌ام که می‌خواهم به شما معرفی کنم، اثری عمیق و معتبر در حوزه‌ی روانشناسی شخصیت که با قلمی محققانه و استدلالی روشن پرده از حقیقتی برمی‌دارد که شاید کمتر بدان توجه شده است. کتاب «راهنمای…
🌠 سخنی با دانش‌آموختگان ۲/۲:

در روزگار ما مُد بیش از آنکه از دل نیاز برخیزد از سطح تقلید می‌جوشد. هرآنچه که در فضای مجازی اندکی وایرال می‌شود، مثل مگس بر شهد جماعت نادان را گرد خویش می‌آورد. شوربختانه در این کارزار زرق و برق نخستین کسانی که به آن یورش می‌برند نه اهل دانش هستند و نه وارثان تجربه، یکسری مدرسان بی‌ریشه‌ای می‌باشند که دستانشان از مغز تهی‌ست و زبانشان از واژه لبریز.

⚠️ این روزها، واژه‌ی دیگری به دروازه‌ی کاسبی پکیج‌فروشها بدل شده: آرکتایپ.

یونگ بیچاره اگر می‌دانست در قرن بیست‌و‌یکم، تاملات استعاری او که روزگاری برای درک اسطوره و ناخودآگاه جمعی بیان می‌شد قرار است دستمایه‌ی کلاسهای جذب دختر و تحلیل روابط عاشقانه در فلان کانال و بهمان پیج شود، شاید از نو به تیمارستان بازمی‌گشت.

برای من شگفت‌انگیز است. در دنیایی که مدل‌های علمی و داده‌محوری چون «پنج عامل بزرگ» (Big Five) و نظریه‌های زیستی در دسترس هستند، بازار پر است از اسطوره‌فروشی با عناوینی چون «زئوس درون» و «معشوق سایه‌نشین» و «آرکتایپ‌های شخصیتی» و... علم خاموش مانده، چون «بازار فروش» ندارد، چون دروغ زیبا و شاعرانه بیشتر از یک حقیقت سرد علمی وایرال می‌شود. اینست که اسطوره با وعده‌های شاعرانه مردان را به بیراهه می‌کشاند.

شما با رویای یونگ هیچ زنی را نمی‌توانید جذب کنید. آرکتایپ‌ها نه ابزار فهم روان زن هستند نه کلید شناخت خویشتن. آنها افسانه‌اند، اسطوره‌هایی شاعرانه که به جامه‌ی علم درآمده‌اند، اما نه راه می‌نمایند و نه دانشی می‌افزایند، تنها شما را به خیال‌پردازی‌هایی بی‌ثمر و بی‌انتها می‌کشانند. زنان امروز را با شاهزاده‌ی کهن نمی‌توان به بند کشید. آنها را باید با درک واقعی از نیازهای روانی‌شان شناخت، با فهم قدرت، با بازی درست زبان، تنش و مرز.

🌍 اما چه می‌توان گفت، در سرزمینی که روانشناسی زرد مُد است و ژرف‌اندیشی مشتری ندارد، بازار شبه‌علم همیشه گرم‌تر از میدان علم و تفکر خواهد بود.

🔹 پاسخ من به دانشجوی ارشد روانشناسی

@Redpill_Matrix
👏5119👍9💔3😢1
📻 رادیو ردپیل
Photo
🕯 پرسش‌های شما:
🪔 پس شما میگید پکیج‌فروشی یعنی دزدی؟ شما مخالفید با پکیج فروشی؟

خیر، این دیگر چه کسشعری‌ست! مردی که سالها از عمر خویش را در طلب دانشی عمیق سپری کرده، بارها زمین خورده، برخاسته، آموخته، آزموده، و آنگاه با ذهنی ورزیده و دستی پینه‌بسته آن دانش را عرضه می‌کند، چرا باید نوکری بی‌مزد برای مردمی کند که قدر او را نمی‌دانند؟ پکیج‌فروشی نیز یک شغل است، همچون هر پیشه‌ی دیگری. تفاوتش شاید تنها در آن باشد که کالایش، از جنس فکر است نه آهن و چوب، این نیز پیشه‌ای‌ست شریف، اما شوربختانه در این خاک، نه تنها شناخته نشده بلکه بد تعبیر گشته است.

آنچه جای گلایه دارد، نه نفس پکیج‌فروشی، بلکه آن دکان‌داران خام‌اندیشی هستند که نه علم دارند و نه درک رسالت، تنها زبان چرب و نیت چرب‌تر دارند، و هنرشان در آنست که مخاطب را تشنه‌تر از پیش وانهند. اینست فرق آموزگار راستین با بازاریاب زرنگ. راز کار یک بازاریاب در حل مسئله نیست، در پیچیده‌تر ساختن آنست، زیرا هرچه تشنگی بیشتر به شما بدهند، فروش بعدی‌شان پررونق‌تر می‌شود.

آنان واژه‌های زیبا می‌سازند، اما محتوایشان توخالی‌ست. ظاهری علمی دارند، اما بنیادشان بر حدس و بازارگرمی‌ست. چنین کسانی نه چراغی به دست می‌گیرند، نه مسیری را روشن می‌کنند، بلکه همان اندک نوری را نیز می‌گیرند تا مخاطب همچنان در تاریکی بماند و دست‌ به‌ دامان محصول بعدی‌شان شود. پس مشکل از «پول گرفتن» نیست، از «علم کاربردی نفروختن» است.

@HedonMe
👍557👏6🔥2
Forwarded from Abbas
خانم ادمین این سوال دغدغه جووناس بعده مسائل رابطه و اینا. لطفا بفرستش واسه استاد بگو اگه جواب بده خیلیارو از گمراهی نجات میده
استاد تو کانالتون دیدم گفتید توی عمل هدونیست هستی ولی توی افکارتون به آزادی بشر باور دارید (شایدم گفتید آنارشیست؟ درست نفهمیدم چون اول گفتید چپگرا هست بعد فقط لیبرال دموکراسی و کمنونیسم و مارکسیسمو کوبیدید)
تو اوایل کانال چندتا بچه ها درباره مواد مخدر سوال پرسیدن و جواب دادید. شما که هدونیست هستید یعنی فقط تو زندگی دوس دارید لذت ببرید، البته درک میکنم مثل فلسفه خیام مثل سارتر مثل کامو و خیلیای دیگه نمیخوام بگم کادتون بده در حدی نیستم قضاوت کنم، من فقط میخوام بدونم آیا مواد مخدر بهترین گزینه واسه سبک زندگی کسایی که هدونیستن نیس؟ مواد مخدر باعث نمیشه بیشتر از زندگی لذت ببری؟ آیا میشه با مواد زندگی رو boost کرد و کیفیت زندگی رو بالاتر برد از نظر لذت؟
👍166👏2💊2
📻 رادیو ردپیل
🕯 پرسش: 🪔 آیا می‌توان از طریق مواد مخدر زندگی را "بوست" (boost) کرد؟ آیا مواد، لذت را برای یک هدونیست افزون می‌کند؟ @Redpill_Matrix
🕯 پاسخ به پرسش فوق:

اگر هدونیسم را صرفا جستجوی لذت بدانیم، آنگاه مواد مخدر، بویژه آنهایی که مستقیما بر مراکز پاداش مغز اثر می‌گذارند، در نگاه نخست بهترین متحدان ما خواهند بود. آنها میان‌بُری به نظام دوپامینی و پاداشی مغز هستند. بالاترین لذت را بدون هیچگونه زحمتی، بدون هیچ تاخیری و حتی بدون پایبندی به ما وعده می‌دهند. اما آیا هر لذتی هدونیستی‌ست؟ و آیا هر بوستی پایدار و اصیل است؟

مواد‌ مخدر، خاصه انواع مصنوعی و شبه‌نئوشیمیایی آنها، بجای گسترش ظرفیت لذت بردن در واقع «آستانه‌ی لذت» را بالا می‌برند. یعنی شما پس از مصرف مواد مخدر در یک بازه‌ی زمانی مشخص، دیگر از کارهای سابق لذت نمی‌برید. بطور مثال دیگر گوش کردن به نوای موسیقی برای شما لذت‌بخش نیست مگر با مصرف مواد، یعنی مغز شما را شرطی می‌کند به دریافت پاداشهایی شدیدتر، سریع‌تر و بی‌واسطه‌تر.

نتیجه آنست که با گذر زمان، لذتهای طبیعی مثل غذا خوردن، رابطه برقرار کردن، طبیعت‌گردی و... دیگر در ذهن شما تجربه نمی‌شوند، بلکه تنها «یادآوری» می‌شوند. از منظر روانشناسی مدرن کارکرد مواد در اصل ربودن سامانه‌ی پاداش است. یعنی شما مستقیما مدار مغزی خودتان را از طریق چیزی که در تاریخ تکامل و طبیعت انسانها وجود نداشت دستکاری می‌کنید.

وانگهی از منظر فلسفه‌ی ذهن، اعتیاد به مواد مخدره یعنی اینکه انسان (که باید خودآگاه و مختار باشد) تبدیل شود به دکمه‌ای که با یک فرمان شیمیایی روشن یا خاموش می‌شود! یعنی جان آدمی تابع واکنش‌های شیمیایی می‌شود، نه انتخاب‌های آگاهانه. از نگاه اگزیستانسیال اعتیاد به مواد یعنی فرار از مسئولیت لذت. سارتر می‌گوید لذت اصیل تنها زمانی رخ می‌دهد که شما واقعا آنجا باشید، با حضور، با دقت، با انتخاب و حتی گاهی با رنج. لذتی که ارزشمند است ساده به دست نمی‌آید. پس هدونیست بالغ مردی است که لذت را نتیجه‌ی یک زندگی پرمعنا می‌خواهد، نه حالتی مصنوعی که با فشار یک دکمه در مغز پخش شود. لذت باید حاصل تجربه باشد، نه نسخه‌ی تقلبی احساس.

روانشناسی مدرن به ما می‌گوید که لذت دو چهره دارد، یکی «لذت خواستن» (wanting) و دیگری «لذت دوست داشتن» (liking). اولی آن شور درونی‌ست که شما را بسوی چیزی می‌کشاند، همان ولع، همان عطش رسیدن. دومی اما آن آرامش و رضایتی‌ست که بعد از رسیدن احساس می‌کنید. مواد مخدر معمولا آن شور خواستن را تشدید می‌کنند، شما بیشتر طلب می‌کنید، بیشتر مشتاق می‌شوید، بیشتر دنبالش می‌دوید، اما همزمان قدرت لذت بردن واقعی را از شما می‌گیرد. یعنی wanting را تقویت می‌کند، اما liking را ضعیف‌تر. در نتیجه شما در یک بازی شیمیایی گیر می‌کنید. هر روز بیشتر می‌خواهید، اما کمتر می‌چشید، و این چرخه‌ی باطل همان دام پنهانی‌ست که مافیای مواد مخدر می‌خواهد شما را در آن گیر بیاندازد.

پس اگر پرسش اینست که آیا مواد برای یک هدونیست زندگی را قابل بوست می‌کند، پاسخ نهایی اینست: در کوتاه‌مدت شاید، اما در بلندمدت نه تنها لذت را نمی‌افزایند، بلکه قدرت لذت بردن را از شما می‌گیرد، و این برای یک هدونیست فاجعه‌ است، اینکه بتواند لذت را تصور کند، اما نتواند آنرا احساس کند. لذت برای آنکه بماند باید از ریشه‌های طبیعی خود تغذیه کند، حضور، زیست، تعادل و آزادی در انتخاب. مواد مخدر از منظر علمی این ریشه‌ها را می‌سوزاند.

@Redpill_Matrix
👏52👍108🎉2💊1
📻 رادیو ردپیل
🕯 پرسش: 🪔 آیا می‌توان از طریق مواد مخدر زندگی را "بوست" (boost) کرد؟ آیا مواد، لذت را برای یک هدونیست افزون می‌کند؟ @Redpill_Matrix
🕯 مافیای مواد مخدر در ایران
🪔 قسمت اول: اقتصاد افسردگی


مافیا پیش از آنکه مواد بفروشد، امید را می‌دزدد. چون خوب می‌داند وقتی جوان ایرانی کار ندارد، وقتی آینده‌ی قابل تصوری نیست، وقتی درمان روانشناختی گران‌تر از یک قرص خیابانی‌ست، دیگر تبلیغ لازم نیست، بازار خودش مشتاق می‌شود.

در چنین ساختاری اعتیاد یک انحراف نیست، یک پیشنهاد اقتصادی تلقی می‌شود. برای جوانی که از زندگی رسمی کنار گذاشته شده، وقتی سهمش از عدالت اجتماعی فقط «فقر» و «ناکامی» بوده، هر چیز ارزان‌قیمت با وعده‌ی لذت سرمایه‌گذاری محسوب می‌شود.

مافیا این را می‌فهمد و از دل همین فشار نیروی کار استخدام می‌کند: «تو فقط برسون، سودش مال خودت. به کسی نگو چی توشه.» پس اعتیاد فقط به مصرف محدود نمی‌ماند. می‌شود بخشی از اقتصاد زیرزمینی فقر. می‌شود شغل موقت یک نوجوان ترک تحصیل‌کرده، می‌شود درآمد جانبی یک دختر مجرد بیکار، می‌شود نردبانی وارونه: هرچه بالاتر بروید، پایین‌تر می‌روید. در چنین سرزمینی مافیا فقط مواد نمی‌فروشد، توهم کارآفرینی نیز می‌فروشد.

@Redpill_Matrix
44👍10😢4💊1
📻 رادیو ردپیل
خانم ادمین این سوال دغدغه جووناس بعده مسائل رابطه و اینا. لطفا بفرستش واسه استاد بگو اگه جواب بده خیلیارو از گمراهی نجات میده استاد تو کانالتون دیدم گفتید توی عمل هدونیست هستی ولی توی افکارتون به آزادی بشر باور دارید (شایدم گفتید آنارشیست؟ درست نفهمیدم چون…
🕯 مافیای مواد مخدر در ایران
🪔 قسمت دوم: جنایت با مُهر رسمی


در ایران مافیای مواد مخدر فقط در سایه نیست. گاهی در اتاقی رسمی می‌نشیند، با کراوات، با حکم قضایی و یا حتی با مجوز درمان. مافیای مواد مخدر تا مغز استخوان در ساختارهای رسمی این کشور نفوذ کرده، جاییکه قانون باید بایستد، گاه در مقابل آن زانو می‌زند.

بطور مثال ایران را بنگرید، در اینجا مافیا فقط قاچاق نمی‌کند، گاهی درمان مواد را نیز قاچاق می‌کند، و آنجاست که درد به تجارت تبدیل می‌شود. چگونه؟ با ساختن مراکز ترک اعتیادی که بیشتر شبیه «آزمایشگاه تولید مشتری»‌ هستند، جایی که اول به شما متادون یا شربت اوپیوم می‌خورانند و بعد شما را در یک چرخه‌ی باطل گرفتار می‌کنند، حتی شما را درمان‌ناپذیر می‌نامند. چرا؟ چون اعتیاد شما جیب آنها را پر می‌کند.

گاهی با یک پوشش قانونی، دارویی فروخته می‌شود که از شیشه خطرناک‌تر است. نه در کوچه‌ و خیابانها، در داروخانه‌های رسمی. و گاهی مامور همان کسی‌ست که مواد را لو نمی‌دهد چون در سود آن شراکت دارد. این مافیا دوست دارد شما معتاد بمانید، چون سلامتی شما به زیان اقتصاد آنهاست.

@Redpill_Matrix
43👍7🔥1💊1
📻 رادیو ردپیل
🕯 مافیای مواد مخدر در ایران 🪔 قسمت دوم: جنایت با مُهر رسمی در ایران مافیای مواد مخدر فقط در سایه نیست. گاهی در اتاقی رسمی می‌نشیند، با کراوات، با حکم قضایی و یا حتی با مجوز درمان. مافیای مواد مخدر تا مغز استخوان در ساختارهای رسمی این کشور نفوذ کرده، جاییکه…
🕯 مافیای مواد مخدر در ایران
🪔 قسمت سوم: تجارت درد با طلای توهم


مافیا استاد روانشناسی‌ست، اقتصاد می‌فهمد، مهندسی جامعه‌شناسی می‌داند. او می‌داند انسان گرسنه فقط نان نمی‌خواهد، لذت، فراموشی، معنا یا توهم آنرا هم می‌جوید. پس تنها مواد را نمی‌فروشد، نجات قلابی می‌فروشد. بسیاری از افراد در آغاز مصرف گمان می‌کردند راز خوشبختی را یافته‌اند، و به چشم تحقیر به آنان نگریستند که هنوز بیدار نشده‌اند. خود من روزگاری یکی از همانها بودم.

بنابراین مافیای مواد مخدر زمزمه می‌کند: «بیا این دردتو کم می‌کنه» اما چیزی که می‌دهد نه آرامش است و نه نجات، فقط نوعی فلج شیمیایی‌ست که درد را نمی‌کُشد، فقط آنرا ساکت می‌کند. بجای پاسخ به مسئله، صورت مسئله را پاک می‌کند.

مافیای مواد مخدر از بدبختی جوان ایرانی سوخت خود را می‌سازد. او خوب می‌داند وقتی جوان بیکار است، بی‌آینده است، بی‌امید است، وقتی رویاهای او در ترافیک بوروکراسی و فقر و سرکوب له شده است، وقتی روان‌درمانی کالایی لوکس شده و شادی چیزی کمیاب‌تر از دلار، آنگاه کافی‌ست فقط یک بسته‌ی ارزان روی میز بگذارد، تا جوان ایرانی فقط آنرا انتخاب نکند، به آن «تسلیم شود».

@Redpill_Matrix
💔49👍36🔥2😢21💊1
🕯 ردپیل:
🪔 طلوع دوباره‌ی مرد در جهان پرهیاهوی امروز


@Redpill_Matrix
22👍3💊2
📻 رادیو ردپیل
🕯 ردپیل: 🪔 طلوع دوباره‌ی مرد در جهان پرهیاهوی امروز @Redpill_Matrix
🕯 ردپیل:
🪔 طلوع دوباره‌ی مرد در جهان پرهیاهوی امروز


دوستان گرامی، بدانید که در اعماق کدهای ژنتیکی شما، هرچند شاید پنهان، نشانه‌هایی از رهبری و فرماندهی و عظمت نقش بسته است، که اگر اینطور نبود شما هرگز از گردنه‌ی سخت تکامل عبور نمی‌کردید. میلیونها سال تکامل، مردان را به فاتحی مبدل ساخته که سرنوشت نسل و قبیله‌ی ایشان در دستان قدرتمندشان تنیده است. اما امروز، در پرتو جهان مدرن، مرد گرفتار اسارت فرهنگی شده است‌. اسارتی که شما را از جوهره‌ی اصیل و قدرتمندتان دور ساخته است.

ردپیل همان شمشیر بُرَّنده‌ای است که مرد را از این زندان رها می‌کند. این بازگشت به قدرت اصیل، بازگشت به آن نیرویی است که زن را جذب می‌کند، که احترام و فرمانروایی را برای مرد به ارمغان می‌آورد. اگر مرد امروز بخواهد در دل این دنیای سرد و پیچیده جایگاه واقعی خود را بازیابد، باید قرص قرمز را برگزیند. ردپیل شما را به مردی بدل می‌سازد که نه اسیر ترس است، نه برده‌ی توقعات بی‌پایان دیگران. شما را به رهبری درونی مسلح می‌کند، مردی که با اعتماد به نفس راه خود را انتخاب می‌کند و با اقتدار پیش می‌رود. مردی که تنها با یک نگاه، حضور خود را اعلام می‌کند، بی‌نیاز از تایید، بی‌واهمه از طرد.

این بازگشت چیزی نیست جز آزادی راستین، آزادی بی‌قید و شرطی که برای بازپس‌گیری نقش واقعی خودتان در بازی زندگی نوشته شده است. ردپیل یعنی فرماندهی دوباره‌ی سرنوشت، یعنی بازپس‌گیری آن نیرویی که در عمق وجودتان نهفته است. ردپیل همان کلیدی‌ست که درهای زندان سردرگمی و بی‌معنایی را می‌گشاید و شما را به فرماندهی سرنوشت خود فرامی‌خواند. نیرویی که سالها در اعماق وجودتان خاموش مانده بود، اکنون شعله‌ور می‌شود و راه زندگی را روشن می‌سازد.

@Redpill_Matrix
61👍7🔥6💊1
🪐 پاسخ به نقدها و سوالات رایجی که دوستان برای من ارسال می‌کنند.

@Redpill_Matrix
17👍2