📻 رادیو ردپیل
▪️تراژدی خاموش مردان 🎥 قسمت دوم: نئوفمینیسم و استانداردهای هالیوودی، جامعهای که زن را ملکه میکند در عصر مدرن، توقع زنان دیگر به ژن قوی یا محافظ مقتدر محدود نمیشود. اکنون آنها مردی میخواهد که هم آلفا باشد، هم رمانتیک. هم سرد و مرموز باشد، هم صبور و حمایتگر.…
▪️تراژدی خاموش مردان
▪️قسمت سوم: «قهرمان بازنده»
برگردیم به نیچه. به زعم او بزرگترین دروغ مدرنیته امید است.
امید به دیده شدن، امید به جبران، امید به اینکه «اگر خوب باشم، همهچیز درست میشود.» مرد امروز با همین دروغ زندگی میکند. مثل قهرمانیست که به میدان جنگ فرستاده شده، اما سپر ندارد و اگر شکست خورد، کسی نمیپرسد چه شد. بلکه فقط میگویند: «اون به اندازهی کافی خوب نبود.»
شاید وقت آن رسیده باشد که مردان از خواب امید بیدار شوند. زنها را همانگونه که هستند ببینند: موجوداتی با توقعات فزاینده، با زبان پیچیدهی شهوت و قدرت.
و به جای آنکه از در لطف وارد شوند، از در قدرت وارد شوند. چون در پایان روز زنان عاشق کسی میشوند که «نیاز به عشق ندارد.»
#Red_pill
@HedonMe
▪️قسمت سوم: «قهرمان بازنده»
برگردیم به نیچه. به زعم او بزرگترین دروغ مدرنیته امید است.
امید به دیده شدن، امید به جبران، امید به اینکه «اگر خوب باشم، همهچیز درست میشود.» مرد امروز با همین دروغ زندگی میکند. مثل قهرمانیست که به میدان جنگ فرستاده شده، اما سپر ندارد و اگر شکست خورد، کسی نمیپرسد چه شد. بلکه فقط میگویند: «اون به اندازهی کافی خوب نبود.»
شاید وقت آن رسیده باشد که مردان از خواب امید بیدار شوند. زنها را همانگونه که هستند ببینند: موجوداتی با توقعات فزاینده، با زبان پیچیدهی شهوت و قدرت.
و به جای آنکه از در لطف وارد شوند، از در قدرت وارد شوند. چون در پایان روز زنان عاشق کسی میشوند که «نیاز به عشق ندارد.»
#Red_pill
@HedonMe
❤49👍11💊5
🌠 مرگ رومئوها، تولد بازیکنها
در دوران ما، دیگر عشق همان چیزی نیست که شکسپیر از آن میگفت. رومئو اگر امروز زنده بود، نه میتوانست معشوقهی خود را به چنگ آورد، نه میتوانست خودش را ببخشد. چون او نمیدانست که در جهان مدرن «بازی» آغاز شده، و قوانین بازی دیگر با عشقنامههای قدیمی تطابق ندارد.
در جهان مدرن، زن دیگر در پی مردی نیست که «دوستش دارد»، بلکه در پی مردیست که زنهای دیگر او را دوست دارند. دیگر «احساس» کافی نیست، باید فریم ساخت. دیگر «وفاداری» مهم نیست، باید ارزش نمایشی بالا باشد.
اینستاگرام و تیکتاک و فمینیسم و تیندر، باهم دختر پائینشهری را به معشوقهی مرد ثروتمند بالاشهری تبدیل کردهاند. نتیجه چیست؟ فاجعهای در این مقیاس! مرد متوسط در چرخهای گیر افتاده که یا باید قواعد بازی را یاد بگیرد، یا تماشاگر سوختن خودش باشد.
بازیکن، دشمن عشق نیست. بازیکن نجاتیافتهی قرن بیستویکم است. او از میان خاکستر شکستهای عاطفی برخاسته، با چشمانی که دیگر فریب لبخند و اشک را نمیخورند. مردی که فهمیده عشق در عصر شبکههای اجتماعی تنها پرستیژ و نمایش است، و در این بازی، احساسات سکهایست بیاعتبار.
او دیگر یک قربانی نیست چون از اسطورهی رمانتیک درونش عبور کرده، و حالا میداند جهان میدان جنگیست برای بقا و قدرت. او یاد گرفته است که در نگاه زنان، مهربانی ضعف است و سلطه زبان جذابیت.
بازیکن مردیست که دیگر خود را گول نمیزند و نقش درست را بازی میکند. چون تنها اوست که حقیقت بازی را میداند: در این جنگل یا گرگ میشوید و درنده، یا روباه و فریبنده، یا آهویی میشوید در دهان گرگان.
@HedonMe
در دوران ما، دیگر عشق همان چیزی نیست که شکسپیر از آن میگفت. رومئو اگر امروز زنده بود، نه میتوانست معشوقهی خود را به چنگ آورد، نه میتوانست خودش را ببخشد. چون او نمیدانست که در جهان مدرن «بازی» آغاز شده، و قوانین بازی دیگر با عشقنامههای قدیمی تطابق ندارد.
در جهان مدرن، زن دیگر در پی مردی نیست که «دوستش دارد»، بلکه در پی مردیست که زنهای دیگر او را دوست دارند. دیگر «احساس» کافی نیست، باید فریم ساخت. دیگر «وفاداری» مهم نیست، باید ارزش نمایشی بالا باشد.
اینستاگرام و تیکتاک و فمینیسم و تیندر، باهم دختر پائینشهری را به معشوقهی مرد ثروتمند بالاشهری تبدیل کردهاند. نتیجه چیست؟ فاجعهای در این مقیاس! مرد متوسط در چرخهای گیر افتاده که یا باید قواعد بازی را یاد بگیرد، یا تماشاگر سوختن خودش باشد.
بازیکن، دشمن عشق نیست. بازیکن نجاتیافتهی قرن بیستویکم است. او از میان خاکستر شکستهای عاطفی برخاسته، با چشمانی که دیگر فریب لبخند و اشک را نمیخورند. مردی که فهمیده عشق در عصر شبکههای اجتماعی تنها پرستیژ و نمایش است، و در این بازی، احساسات سکهایست بیاعتبار.
او دیگر یک قربانی نیست چون از اسطورهی رمانتیک درونش عبور کرده، و حالا میداند جهان میدان جنگیست برای بقا و قدرت. او یاد گرفته است که در نگاه زنان، مهربانی ضعف است و سلطه زبان جذابیت.
بازیکن مردیست که دیگر خود را گول نمیزند و نقش درست را بازی میکند. چون تنها اوست که حقیقت بازی را میداند: در این جنگل یا گرگ میشوید و درنده، یا روباه و فریبنده، یا آهویی میشوید در دهان گرگان.
@HedonMe
❤54👍18💊6🔥4👏3
💩 لانا رودز: فاحشهی قدیسه
🚽 قسمت اول
این تصویر را خوب نگاه بکنید. نه صرفا به چهرهاش، بلکه به «روایت» پشت چهره. فریب زرق و برقش را نخورید، این زیبایی، نقاب فاحشهگریست.
این زن، لانا رودز، فقط یک جندهی پورن نیست، او نماد زن مدرن آمریکاییست: زنی که با تنفروشی آغاز کرد، با مادرشدن تطهیر شد، با فمینیسم همدرد شد، و اکنون با تجارت تایید، همچنان مردان را میدوشد.
او آینهی انحطاط زن امروز است. نه چون عریان میشود، که عریانی او حقیقت را پنهان نمیکند، چون ذهنی پوسیده را در قالب بدنی اغواگر به شما قالب میکند.
زنها این تصویر را میبینند، با چشمانی پر از حسادت و ذهنی لبریز از رویا. او میشود الگو، بت بدننمایی، قدیسهی فاحشگی مدرن. هر ژست، هر فیگور، هر کپشن شهوتانگیزش، برای هزاران دختر نا-آگاه نسخهایست برای تقلید. دختر امروز دیگر زن همسایه را الگو نمیگیرد، الگویش همین فاحشهی بینالمللیست.
این زن ناخن مصنوعی خود را هم که تکان بدهد، موجش تا فید اینستاگرام دخترک پانزدهسالهی ایرانی میرسد. و اینگونه است که فاحشهگری دیگر یک شغل نیست، بدل به یک فرهنگ میشود.
@HedonMe
🚽 قسمت اول
این تصویر را خوب نگاه بکنید. نه صرفا به چهرهاش، بلکه به «روایت» پشت چهره. فریب زرق و برقش را نخورید، این زیبایی، نقاب فاحشهگریست.
این زن، لانا رودز، فقط یک جندهی پورن نیست، او نماد زن مدرن آمریکاییست: زنی که با تنفروشی آغاز کرد، با مادرشدن تطهیر شد، با فمینیسم همدرد شد، و اکنون با تجارت تایید، همچنان مردان را میدوشد.
او آینهی انحطاط زن امروز است. نه چون عریان میشود، که عریانی او حقیقت را پنهان نمیکند، چون ذهنی پوسیده را در قالب بدنی اغواگر به شما قالب میکند.
زنها این تصویر را میبینند، با چشمانی پر از حسادت و ذهنی لبریز از رویا. او میشود الگو، بت بدننمایی، قدیسهی فاحشگی مدرن. هر ژست، هر فیگور، هر کپشن شهوتانگیزش، برای هزاران دختر نا-آگاه نسخهایست برای تقلید. دختر امروز دیگر زن همسایه را الگو نمیگیرد، الگویش همین فاحشهی بینالمللیست.
این زن ناخن مصنوعی خود را هم که تکان بدهد، موجش تا فید اینستاگرام دخترک پانزدهسالهی ایرانی میرسد. و اینگونه است که فاحشهگری دیگر یک شغل نیست، بدل به یک فرهنگ میشود.
@HedonMe
❤53👍20🔥9💊1
📻 رادیو ردپیل
💩 لانا رودز: فاحشهی قدیسه 🚽 قسمت اول این تصویر را خوب نگاه بکنید. نه صرفا به چهرهاش، بلکه به «روایت» پشت چهره. فریب زرق و برقش را نخورید، این زیبایی، نقاب فاحشهگریست. این زن، لانا رودز، فقط یک جندهی پورن نیست، او نماد زن مدرن آمریکاییست: زنی که با…
🔷 لانا رودز: فاحشهی قدیسه
🔹 قسمت دوم
زن مدرن دیگر نیاز ندارد همسر داشته باشد، حتی اگر مادر باشد! او به زیبایی هم نیازی ندارد، فقط باید «تصویر درستی» از خودش بسازد. تصویری که همزمان معصوم، اغواگر، قابل لمس و دستنیافتنی باشد. در این بازی، لانا رودز فرمانده است.
دخترکی از ایلینوی با آرکتایپ «دختر همسایه» (girl next door) وارد صنعتی شد که فقط با چهره و بدنش کار ندارد، با روانش کار دارد. او خیلی زود فهمید که تایید مردانه از طریق رابطه نمیآید، از تماشا میآید. هر نگاه، یک لایک پنهانیست. هر کامنت، جرعهای دوپامین.
اما بازی اینجا تمام نمیشود. زن مدرن وقتی به قلهی توجه رسید، یک برگ دیگر هم رو میکند: «پشیمانی». لانا، بعد از میلیاردها کلیک، صدها بار کون دادن، تحقیر شدن، حمام طلایی گرفتن و بارها در گنگبنگها و دهتاییها شرکت کردن، با چهرهای معصوم در مصاحبهها ظاهر شد و گفت: «احساس میکنم از من سوءاستفاده شده...».
او اکنون مادر شده، و میخواهد دنیایی بسازد که دخترش هرگز وارد صنعت پورن نشود. اما عجیب نیست؟ همان زنی که با تصویرش، ذهن میلیونها مرد را تسخیر کرد، حالا میگوید: «من قربانیام». قربانی چه؟ مردانی که به او توجه کردند؟ سیستمی که او را بالا کشید؟ یا شاید روان زنانهای که از تایید، هرگز سیر نمیشود؟
اینجاست که باید ردپیل را قورت بدهید تا بفهمید که تاییدطلبی زن، سوخت ابدی دنیای مدرن است. وقتی زنی مثل لانا، که تمام کارتها را در اختیار دارد، باز هم در «نقش قربانی» فرومیرود، باید بفهمید که بازی چقدر عمیق و ناعادلانه است.
@HedonMe
🔹 قسمت دوم
زن مدرن دیگر نیاز ندارد همسر داشته باشد، حتی اگر مادر باشد! او به زیبایی هم نیازی ندارد، فقط باید «تصویر درستی» از خودش بسازد. تصویری که همزمان معصوم، اغواگر، قابل لمس و دستنیافتنی باشد. در این بازی، لانا رودز فرمانده است.
دخترکی از ایلینوی با آرکتایپ «دختر همسایه» (girl next door) وارد صنعتی شد که فقط با چهره و بدنش کار ندارد، با روانش کار دارد. او خیلی زود فهمید که تایید مردانه از طریق رابطه نمیآید، از تماشا میآید. هر نگاه، یک لایک پنهانیست. هر کامنت، جرعهای دوپامین.
اما بازی اینجا تمام نمیشود. زن مدرن وقتی به قلهی توجه رسید، یک برگ دیگر هم رو میکند: «پشیمانی». لانا، بعد از میلیاردها کلیک، صدها بار کون دادن، تحقیر شدن، حمام طلایی گرفتن و بارها در گنگبنگها و دهتاییها شرکت کردن، با چهرهای معصوم در مصاحبهها ظاهر شد و گفت: «احساس میکنم از من سوءاستفاده شده...».
او اکنون مادر شده، و میخواهد دنیایی بسازد که دخترش هرگز وارد صنعت پورن نشود. اما عجیب نیست؟ همان زنی که با تصویرش، ذهن میلیونها مرد را تسخیر کرد، حالا میگوید: «من قربانیام». قربانی چه؟ مردانی که به او توجه کردند؟ سیستمی که او را بالا کشید؟ یا شاید روان زنانهای که از تایید، هرگز سیر نمیشود؟
اینجاست که باید ردپیل را قورت بدهید تا بفهمید که تاییدطلبی زن، سوخت ابدی دنیای مدرن است. وقتی زنی مثل لانا، که تمام کارتها را در اختیار دارد، باز هم در «نقش قربانی» فرومیرود، باید بفهمید که بازی چقدر عمیق و ناعادلانه است.
@HedonMe
👍50❤12🔥3💊2
📻 رادیو ردپیل
🔷 لانا رودز: فاحشهی قدیسه 🔹 قسمت دوم زن مدرن دیگر نیاز ندارد همسر داشته باشد، حتی اگر مادر باشد! او به زیبایی هم نیازی ندارد، فقط باید «تصویر درستی» از خودش بسازد. تصویری که همزمان معصوم، اغواگر، قابل لمس و دستنیافتنی باشد. در این بازی، لانا رودز فرمانده…
📇 آیا این چهرهی یک قربانیست؟
این عکسیست که لانا رودز در شبکهی اجتماعی خود استوری کرده است: ژستی آگاهانه، پوزیشنی وسوسهانگیز با تاکید اغراقشده بر انحناهای بدن.
🔖 پرسش من ساده است:
آیا این چهرهی یک قربانیست؟ آیا این همان زنیست که چندی پیش در مصاحبهای اشک ریخت و گفت «صنعت پورن مرا نابود کرد»؟ 🥺😂
تناقض آشکاریست. چرا زنی که از مصرف جنسی شدن پشیمان است، هنوز خود را طوری به نمایش میگذارد که عینا همان مصرف را تحریک کند و از آن برق دلار بسازد؟ اینجاست که باید از سطح روایت زنانه عبور کرد و به روانشناسی زن از منظر قدرت وارد شد.
زنان از بدن برهنهی خود به عنوان ابزار «نفوذ و تسلط» استفاده میکنند، شهوت صرفا واسطهایست برای دستکاری ذهن مرد. این همان چیزیست که من آنرا «کیوپد مسلح» مینامم، زنی که وانمود میکند قربانی نگاه مرد است، در حالی که آگاهانه خود را در مرکز آن نگاه قرار داده است.
اینجاست که بازی آغاز میشود. مردی که فریب «اشکهای قربانی» را میخورد، درک نکرده که زن از همان قاب دوربین دارد بازی میکند، حتی اگر گریه کند. اینست که یک بازیکن باید روانشناس زنان باشد، نه شوالیهی نجاتبخش.
@HedonMe
این عکسیست که لانا رودز در شبکهی اجتماعی خود استوری کرده است: ژستی آگاهانه، پوزیشنی وسوسهانگیز با تاکید اغراقشده بر انحناهای بدن.
🔖 پرسش من ساده است:
آیا این چهرهی یک قربانیست؟ آیا این همان زنیست که چندی پیش در مصاحبهای اشک ریخت و گفت «صنعت پورن مرا نابود کرد»؟ 🥺😂
تناقض آشکاریست. چرا زنی که از مصرف جنسی شدن پشیمان است، هنوز خود را طوری به نمایش میگذارد که عینا همان مصرف را تحریک کند و از آن برق دلار بسازد؟ اینجاست که باید از سطح روایت زنانه عبور کرد و به روانشناسی زن از منظر قدرت وارد شد.
زنان از بدن برهنهی خود به عنوان ابزار «نفوذ و تسلط» استفاده میکنند، شهوت صرفا واسطهایست برای دستکاری ذهن مرد. این همان چیزیست که من آنرا «کیوپد مسلح» مینامم، زنی که وانمود میکند قربانی نگاه مرد است، در حالی که آگاهانه خود را در مرکز آن نگاه قرار داده است.
اینجاست که بازی آغاز میشود. مردی که فریب «اشکهای قربانی» را میخورد، درک نکرده که زن از همان قاب دوربین دارد بازی میکند، حتی اگر گریه کند. اینست که یک بازیکن باید روانشناس زنان باشد، نه شوالیهی نجاتبخش.
@HedonMe
👍57🤝7❤5🔥4💊2
📻 رادیو ردپیل
🔷 لانا رودز: فاحشهی قدیسه 🔹 قسمت دوم زن مدرن دیگر نیاز ندارد همسر داشته باشد، حتی اگر مادر باشد! او به زیبایی هم نیازی ندارد، فقط باید «تصویر درستی» از خودش بسازد. تصویری که همزمان معصوم، اغواگر، قابل لمس و دستنیافتنی باشد. در این بازی، لانا رودز فرمانده…
🪞لانا رودز: آینهی تمامنمای زن مدرن (قسمت آخر)
او نماد زنیست که تا قلهی تایید مردانه صعود کرد. بدناش «برند» شد، هویتاش، «مالکیت جمعی فانتزیها»، و ذهن مردان سالهاست که در چنگ تکنیکهای اغواگرانهی او سرگردان است. اما امروز با لحنی مملو از تاسف از «شیء شدن» مینالد، در حالی که همچنان از همان شیء شدن ارتزاق میکند.
لانا رودز، پارادوکس زن مدرن است: زنی که هم قربانی روایت میشود، هم کارگردان روایت. هم معترض است، هم سرمایهدار توجه. لباس مادرانه پوشیده، اما زاویهی دوربین هنوز همان است. دیگر خبری از «صحنه» نیست، اما هنوز از امواج نگاه مردان، برق دلار درمیآید. سلفیها هنوز با همان زاویه، همان نور، همان بدن تربیتشده برای تایید. فقط کپشنها عوض شدهاند: «من اینجام برای پسرم...»
او اثبات میکند که عصر ما، عصر پساتناقض است. زن هم میتواند شیء باشد، هم سوژهی انتقاد از شیء شدن. همزمان لذت ببرد، فریاد بزند، و سود کند. و شما اگر هنوز تصور میکنید اخلاق یا صداقت در این بازی وزنی دارند، باید بگویم که به دنیای پسا-اخلاق خوش آمدید.
@HedonMe
او نماد زنیست که تا قلهی تایید مردانه صعود کرد. بدناش «برند» شد، هویتاش، «مالکیت جمعی فانتزیها»، و ذهن مردان سالهاست که در چنگ تکنیکهای اغواگرانهی او سرگردان است. اما امروز با لحنی مملو از تاسف از «شیء شدن» مینالد، در حالی که همچنان از همان شیء شدن ارتزاق میکند.
لانا رودز، پارادوکس زن مدرن است: زنی که هم قربانی روایت میشود، هم کارگردان روایت. هم معترض است، هم سرمایهدار توجه. لباس مادرانه پوشیده، اما زاویهی دوربین هنوز همان است. دیگر خبری از «صحنه» نیست، اما هنوز از امواج نگاه مردان، برق دلار درمیآید. سلفیها هنوز با همان زاویه، همان نور، همان بدن تربیتشده برای تایید. فقط کپشنها عوض شدهاند: «من اینجام برای پسرم...»
او اثبات میکند که عصر ما، عصر پساتناقض است. زن هم میتواند شیء باشد، هم سوژهی انتقاد از شیء شدن. همزمان لذت ببرد، فریاد بزند، و سود کند. و شما اگر هنوز تصور میکنید اخلاق یا صداقت در این بازی وزنی دارند، باید بگویم که به دنیای پسا-اخلاق خوش آمدید.
@HedonMe
👍60💊8❤7🔥5
📻 رادیو ردپیل
Photo
اینکه شما دانشجوی ارشد روانشناسی هستید و میفرمایید «هرچه بیشتر میخوانیم کمتر میفهمیم»، خود بهترین گواه است که با یک مکتب ایهاممحور و شبهعرفانی مواجهیم، نه یک متود علمی. این دقیقا خاصیت شبهعلم است: توهم معنا در دل کلمات مجعول. شما با افتخار میگویید «هرچه بیشتر این جفنگیات را میبلعم، کمتر میفهمم» (lol) بله دقیقا، چون فروید هم قرار نبود فهمیده شود، قرار بود دیکته شود. شما هنوز در مرحلهای هستید که وقتی فروید میگوید «کودک پنج ساله به مادرش نظر شهوانی دارد»، فکر میکنید این گزاره «عمیق» است، نه «هوسهای ذهنی یک پیرمرد محروم جنسی».
اگر شما نسبت به مادر خود حسی جنسی دارید اینرا نباید با ژستی آکادمیک به جهان تعمیم دهید و نام آنرا «لیبیدوی کودکانه» بگذارید. این کشف روان انسان نیست، این تنها افشای روان نویسندهی آنست. در دنیایی که علم، فیزیولوژی مغز و درمان شناختی-رفتاری را در آزمایشگاه میسنجد، اینکه ما هنوز دور آتش تئوریهای نامفهوم یک یهودی قرن نوزدهمی حلقه بزنیم، فقط یه چیز را نشان میدهد: روانکاوی همچنان شبیه یک فرقه با زبان کدگذاریشده است تا یک متود علمی.
🔹 ادامه در پست بعدی...
@HedonMe
اگر شما نسبت به مادر خود حسی جنسی دارید اینرا نباید با ژستی آکادمیک به جهان تعمیم دهید و نام آنرا «لیبیدوی کودکانه» بگذارید. این کشف روان انسان نیست، این تنها افشای روان نویسندهی آنست. در دنیایی که علم، فیزیولوژی مغز و درمان شناختی-رفتاری را در آزمایشگاه میسنجد، اینکه ما هنوز دور آتش تئوریهای نامفهوم یک یهودی قرن نوزدهمی حلقه بزنیم، فقط یه چیز را نشان میدهد: روانکاوی همچنان شبیه یک فرقه با زبان کدگذاریشده است تا یک متود علمی.
🔹 ادامه در پست بعدی...
@HedonMe
❤48👍5🔥4👌4🤯2💊1
📻 رادیو ردپیل
Photo
▪️تحلیلی نهایی بر آثار فروید
من تمام آثار فروید را خواندهام، سطر به سطر، با همان وسواسی که فیلسوفی به کالبدشناسی جهل مدرن نگاه میکند. از تفسیر خواب و تمدن و ملالش گرفته تا نامهنگاریها و تحلیلهای او از سکس و دین و جامعه، و اگر بخواهم تمام آثار وی را در یک کلمه خلاصه بکنم: کصشعر.
مردی که قرن نوزدهم را به خانهی عنکبوتی نظریههایی بدل کرد که از پستان مادر آغاز میشد و به فالوس پدر ختم. مردی که جهان را با لنز جنسی یک افسرده تحلیل کرد و از دل عقدههایش فلسفهای استخراج کرد که به خیال خودش روانشناسی بود. اما در واقع چیزی نبود جز یک شمایل کصخورده از حقیقت انسان، دروغی خوشساخت با لعاب علم.
فروید معتقد بود مرد از پدرش میترسد چون میترسد کیرش را از دست بدهد. اما هیچگاه درک نکرد که مرد مدرن امروز، نه از کیر پدر، بلکه از کص نرگسی دختر بازار میترسد، از تسلط سرد دختری که با یک تکان ران چپش میتواند صد مرد را به بند بکشد. از شهوتی که زن امروز را به تاجر تن بدل کرده و مرد را به گدای نگاه.
این فروید بود که زن را تعریف میکرد: نه به مثابه فاعل، بلکه به مثابه فاقد. چون زنان کیر نداشتند، پس دچار «حسادت به کیر» بودند! واقعا؟ این همان تحلیل روانکاوانهای است که قرار بود جهان را نجات بدهد؟ یا تنها تراوشات فکری یک ذهن بیمار است که هرگز نفهمید کص واقعی کجاست و چگونه جهان را میچرخاند؟
او میخواست علم باشد، اما متود نداشت. میخواست درمان کند، اما جز حرف مفت و خوابپرانی چیزی در چنته نداشت. همهچیز در جهان فروید استعارهای از یک کیر افلیج بود که در ذهن خود مانده بود و هرگز موفق به دخول در واقعیت نشد. (lol)
زن در روانکاوی فروید چیزی بیش از کص نبود، اما نه کص به معنای ابزار قدرت، که کص به مثابه حفرهای در نبود کیر. این دقیقا جاییست که فروید سقوط میکند: جایی که ناتوانی او از فهم قدرت جنسی زن، او را وامیدارد زن را معلولی از کیر تعریف کند.
فروید، برخلاف تصور عام، نه دانشمند بود، نه حتی درمانگر. او تنها یک مرد سرخوردهی کیرمحور بود که تاریخ، قدرت، جامعه و زن را با زیادهگوییهای فاقد اعتبار علمی تفسیر کرد. جهانبینی او سراسر کصشعر بود، اما چون با صدای جدی و واژههای سنگین ادا میشد، جماعتی گمان میکنند با «فلسفههایی ناب» مواجهاند. روانکاوی فروید نه علم بود، نه درمان، نه فلسفه. یک خودارضایی ذهنی بود برای مردی که هرگز درک نکرد زن، کیر نمیخواهد، قدرت میخواهد، و آنرا از طریق همان کصی میگیرد که فروید نفهمید.
🔖 پینوشت:
اگر در این متن از الفاظ بیپرده استفاده کردهام از روی ابتذال نبود، ادبیات من عین وفاداری به زبان ناخودآگاه فرویدیست. کسی که روان بشر را به مدار آلت تناسلی کودک تقلیل داد، فردی که شخصیت را با فانتزی خوابیدن با مادر تعریف کرد و تمدن را نتیجهی سرکوب میل جنسی دانست، شایستهی نقدیست به همان زبان که خودش با آن نسخه میپیچید. آنچه در این متن خواندید صرفا بازنمایی صادقانهی جهانیست که فروید بنا کرد: جهانی که محورش نه خرد است، نه اخلاق، صرفا «فالوس» است.
@HedonMe
من تمام آثار فروید را خواندهام، سطر به سطر، با همان وسواسی که فیلسوفی به کالبدشناسی جهل مدرن نگاه میکند. از تفسیر خواب و تمدن و ملالش گرفته تا نامهنگاریها و تحلیلهای او از سکس و دین و جامعه، و اگر بخواهم تمام آثار وی را در یک کلمه خلاصه بکنم: کصشعر.
مردی که قرن نوزدهم را به خانهی عنکبوتی نظریههایی بدل کرد که از پستان مادر آغاز میشد و به فالوس پدر ختم. مردی که جهان را با لنز جنسی یک افسرده تحلیل کرد و از دل عقدههایش فلسفهای استخراج کرد که به خیال خودش روانشناسی بود. اما در واقع چیزی نبود جز یک شمایل کصخورده از حقیقت انسان، دروغی خوشساخت با لعاب علم.
فروید معتقد بود مرد از پدرش میترسد چون میترسد کیرش را از دست بدهد. اما هیچگاه درک نکرد که مرد مدرن امروز، نه از کیر پدر، بلکه از کص نرگسی دختر بازار میترسد، از تسلط سرد دختری که با یک تکان ران چپش میتواند صد مرد را به بند بکشد. از شهوتی که زن امروز را به تاجر تن بدل کرده و مرد را به گدای نگاه.
این فروید بود که زن را تعریف میکرد: نه به مثابه فاعل، بلکه به مثابه فاقد. چون زنان کیر نداشتند، پس دچار «حسادت به کیر» بودند! واقعا؟ این همان تحلیل روانکاوانهای است که قرار بود جهان را نجات بدهد؟ یا تنها تراوشات فکری یک ذهن بیمار است که هرگز نفهمید کص واقعی کجاست و چگونه جهان را میچرخاند؟
او میخواست علم باشد، اما متود نداشت. میخواست درمان کند، اما جز حرف مفت و خوابپرانی چیزی در چنته نداشت. همهچیز در جهان فروید استعارهای از یک کیر افلیج بود که در ذهن خود مانده بود و هرگز موفق به دخول در واقعیت نشد. (lol)
زن در روانکاوی فروید چیزی بیش از کص نبود، اما نه کص به معنای ابزار قدرت، که کص به مثابه حفرهای در نبود کیر. این دقیقا جاییست که فروید سقوط میکند: جایی که ناتوانی او از فهم قدرت جنسی زن، او را وامیدارد زن را معلولی از کیر تعریف کند.
فروید، برخلاف تصور عام، نه دانشمند بود، نه حتی درمانگر. او تنها یک مرد سرخوردهی کیرمحور بود که تاریخ، قدرت، جامعه و زن را با زیادهگوییهای فاقد اعتبار علمی تفسیر کرد. جهانبینی او سراسر کصشعر بود، اما چون با صدای جدی و واژههای سنگین ادا میشد، جماعتی گمان میکنند با «فلسفههایی ناب» مواجهاند. روانکاوی فروید نه علم بود، نه درمان، نه فلسفه. یک خودارضایی ذهنی بود برای مردی که هرگز درک نکرد زن، کیر نمیخواهد، قدرت میخواهد، و آنرا از طریق همان کصی میگیرد که فروید نفهمید.
🔖 پینوشت:
اگر در این متن از الفاظ بیپرده استفاده کردهام از روی ابتذال نبود، ادبیات من عین وفاداری به زبان ناخودآگاه فرویدیست. کسی که روان بشر را به مدار آلت تناسلی کودک تقلیل داد، فردی که شخصیت را با فانتزی خوابیدن با مادر تعریف کرد و تمدن را نتیجهی سرکوب میل جنسی دانست، شایستهی نقدیست به همان زبان که خودش با آن نسخه میپیچید. آنچه در این متن خواندید صرفا بازنمایی صادقانهی جهانیست که فروید بنا کرد: جهانی که محورش نه خرد است، نه اخلاق، صرفا «فالوس» است.
@HedonMe
❤62👏15👍11😁6👎1🤯1💊1
💄قیافهی زن ایرانی
قیافهی زن ایرانی واقعی نیست. مثل پول ایران تورم دارد. آن چیزی که در خیابان میبینید، صورت حسابشدهایست از زاویهی دوربین، نور، فیلتر، آرایش سنگین، عمل بینی، فیلر لب، بوتاکس پیشانی، کشیدن پوست، لیفت ابرو، کاشت مو، تتوی ابرو، رنگ پوست سولاریومی، لباس فیتشدهی کوننما، لنز رنگی و... لیستی که انتها ندارد. این زن نسخهی فتوشاپشدهی خودش است، حتی در واقعیت.
به همین دلیل نباید با «صورت آرایشکرده» تصمیم عاطفی بگیرید، مردی که فریب زیبایی مهندسیشده را میخورد، در نهایت در بستر زنی بیدار میشود که دیگر شبیه هیچکدام از خاطراتش نیست. زن ایرانی، پروژهی مشترک تکنولوژی، بازار لوازم آرایش، کلینیکهای زیبایی و الگوریتم اینستاگرام است. وقتی او را میبینید، در واقع محصول مشترک پنج صنعت را در خیابان میبینید، نه یک انسان. و اگر شما هنوز تصور میکنید که جذب «خود واقعی» او شدهاید، بدانید که پروژه موفق عمل کرده، چون مردان سادهدل، مادهی خام بقای سیستم هستند.
#Red_pill
@Redpill_Matrix
قیافهی زن ایرانی واقعی نیست. مثل پول ایران تورم دارد. آن چیزی که در خیابان میبینید، صورت حسابشدهایست از زاویهی دوربین، نور، فیلتر، آرایش سنگین، عمل بینی، فیلر لب، بوتاکس پیشانی، کشیدن پوست، لیفت ابرو، کاشت مو، تتوی ابرو، رنگ پوست سولاریومی، لباس فیتشدهی کوننما، لنز رنگی و... لیستی که انتها ندارد. این زن نسخهی فتوشاپشدهی خودش است، حتی در واقعیت.
به همین دلیل نباید با «صورت آرایشکرده» تصمیم عاطفی بگیرید، مردی که فریب زیبایی مهندسیشده را میخورد، در نهایت در بستر زنی بیدار میشود که دیگر شبیه هیچکدام از خاطراتش نیست. زن ایرانی، پروژهی مشترک تکنولوژی، بازار لوازم آرایش، کلینیکهای زیبایی و الگوریتم اینستاگرام است. وقتی او را میبینید، در واقع محصول مشترک پنج صنعت را در خیابان میبینید، نه یک انسان. و اگر شما هنوز تصور میکنید که جذب «خود واقعی» او شدهاید، بدانید که پروژه موفق عمل کرده، چون مردان سادهدل، مادهی خام بقای سیستم هستند.
#Red_pill
@Redpill_Matrix
👍64❤9👏5💊1
📻 رادیو ردپیل
💄قیافهی زن ایرانی قیافهی زن ایرانی واقعی نیست. مثل پول ایران تورم دارد. آن چیزی که در خیابان میبینید، صورت حسابشدهایست از زاویهی دوربین، نور، فیلتر، آرایش سنگین، عمل بینی، فیلر لب، بوتاکس پیشانی، کشیدن پوست، لیفت ابرو، کاشت مو، تتوی ابرو، رنگ پوست…
💄قیافهی زن ایرانی ۲/۲
اگر در پی رابطهی جدی هستید، اول زن را پاک کنید: یعنی آرایش را، یعنی نور را، یعنی فیلتر را، یعنی نقش را. بعد تصمیم بگیرید. همانطور که بازار مسکن را بدون مصالح نمیخرند، نرخ کص را هم بدون شستن نباید قیمتگذاری کرد.
و آنگاه که زن را از نور و فیلتر و خط چشم و رژ و لنز و سایه و بوتاکس عریان کردید، نه از لباس، که از نقاب، باورتان نخواهد شد این همان زنیست که دیروز خیالتان را خیس میکرد. آنچه پیش رویتان میماند، نه یک ملکه، که دختریست معمولی، با پوست خسته، لکهای جا افتاده، لبهای لاغر، پیشانی پرچین و نگاهی که دیگر فتیش نیست، فقط چشم است. آن روز تازه میفهمید چیزی که در ذهن خود ساخته بودید چقدر از چیزی که بود فاصله داشت.
@Redpill_Matrix
اگر در پی رابطهی جدی هستید، اول زن را پاک کنید: یعنی آرایش را، یعنی نور را، یعنی فیلتر را، یعنی نقش را. بعد تصمیم بگیرید. همانطور که بازار مسکن را بدون مصالح نمیخرند، نرخ کص را هم بدون شستن نباید قیمتگذاری کرد.
و آنگاه که زن را از نور و فیلتر و خط چشم و رژ و لنز و سایه و بوتاکس عریان کردید، نه از لباس، که از نقاب، باورتان نخواهد شد این همان زنیست که دیروز خیالتان را خیس میکرد. آنچه پیش رویتان میماند، نه یک ملکه، که دختریست معمولی، با پوست خسته، لکهای جا افتاده، لبهای لاغر، پیشانی پرچین و نگاهی که دیگر فتیش نیست، فقط چشم است. آن روز تازه میفهمید چیزی که در ذهن خود ساخته بودید چقدر از چیزی که بود فاصله داشت.
@Redpill_Matrix
👍69👏9❤5☃1💊1
📻 رادیو ردپیل
💩 لانا رودز: فاحشهی قدیسه 🚽 قسمت اول این تصویر را خوب نگاه بکنید. نه صرفا به چهرهاش، بلکه به «روایت» پشت چهره. فریب زرق و برقش را نخورید، این زیبایی، نقاب فاحشهگریست. این زن، لانا رودز، فقط یک جندهی پورن نیست، او نماد زن مدرن آمریکاییست: زنی که با…
در این آزمایش کوچک من شرکت بکنید، نه به مثابه یک نظرسنجی ساده، بلکه همچون معیاری برای سنجش نفوذ فاحشگی در ضمیر جمعی ما.
📊 اگر این زن را میشناسید، لایک بزنید، اگر برایتان نا-آشناست، دیسلایک.
آمار نهایی، نشان خواهد داد که تا کجا رایلی ریدها به بطن فرهنگ مردان نفوذ کردهاند، و اگر اکثریت او را میشناسند، ناچاریم دربارهی او بنویسیم. نه به نیت معرفی، بلکه برای کالبدشکافی یک بت جنسی، یک فاحشهی مدرن دیگر، با لبخند پهن و گشادی که پیشنمایشی از واژن اوست.
@HedonMe
📊 اگر این زن را میشناسید، لایک بزنید، اگر برایتان نا-آشناست، دیسلایک.
آمار نهایی، نشان خواهد داد که تا کجا رایلی ریدها به بطن فرهنگ مردان نفوذ کردهاند، و اگر اکثریت او را میشناسند، ناچاریم دربارهی او بنویسیم. نه به نیت معرفی، بلکه برای کالبدشکافی یک بت جنسی، یک فاحشهی مدرن دیگر، با لبخند پهن و گشادی که پیشنمایشی از واژن اوست.
@HedonMe
👍546👎192
📻 رادیو ردپیل
Photo
🧨 «رایلی رید» و پورنوکراسی جهانی ۱/۳
در سدههای پیشین «روسپی» موجودی پست و ناچیز بود که جامعهی انسانی، حتی در تساهلترین شکل خود او را در حاشیه نگاه میداشت. فاحشه یک «تابو» بود. همزمان که وجودش را تحمل میکردند هویتش را نیز انکار میکردند. اما در عصر لیبرال دموکراسی جنسی، دیگر نه تنها روسپی بودن ننگ نیست، بلکه یک فضیلت رسانهایست.
🚽 «رایلی رید» را نگاه بکنید!
فاحشهای که در برابر هزاران دوربین هزاران بار ساک زده، خایه خورده، کون داده، تحقیر شده، کتک خورده، بروی او شاشیدهاند، رکورد گنگبنگ را جابجا کرده و... اکنون آمده در پادکستها مینشیند و دربارهی عشق و ازدواج و مادر شدن و خودشناسی دم میزند! مضحکتر از این ممکن نیست. این یعنی پیروزی «فاحشگی» بر تمدن.
ما وارد دوران پورنوکراسی شدهایم، عصر حاکمیت پورن که در آن قدرت اجتماعی زنان صرفا از تعداد فالوئرهایشان میآید. هرچه بیشتر دهانشان را باز کنند بیشتر دیده میشوند. هرچه بیشتر پاهایشان را بگشایند بیشتر ستایش میشوند. و در این نمایش مضحک مردان تماشاگران خاموشی هستند که این سیرک را با کلیکهایشان زنده نگه میدارند.
این انحطاط جنسی تمدن است. رایلی رید فقط یک فاحشه نیست، او نماد عصریست که در آن زن با فروختن سکس «قدرت» به دست میآورد و مرد با خرج کردن قدرت خود فقط «حق تماشا» میخرد. وقتی که یک دختر ۱۴ ساله روی تیکتاک تقلید حرکات این فاحشه را میکند، و زمانی که مرد ۳۵ ساله با افسردگی جنسی ساکت مینشیند و با ویدئوهای او خودارضایی میکند، بدانید که جامعهای در حال احتضار است.
رایلی رید، لانا رودز، میا مالکوا و... اینها پیامبران لیبرالیسم جنسی میباشند. فاحشگانی که جهان با آنها جشن پایان مردانگی را گرفته. و اگر شما هنوز مرد هستید باید این پیام را بفهمید: هر کلیپ این فواحش، گلولهایست به مغز نرینگی شما.
@HedonMe
در سدههای پیشین «روسپی» موجودی پست و ناچیز بود که جامعهی انسانی، حتی در تساهلترین شکل خود او را در حاشیه نگاه میداشت. فاحشه یک «تابو» بود. همزمان که وجودش را تحمل میکردند هویتش را نیز انکار میکردند. اما در عصر لیبرال دموکراسی جنسی، دیگر نه تنها روسپی بودن ننگ نیست، بلکه یک فضیلت رسانهایست.
🚽 «رایلی رید» را نگاه بکنید!
فاحشهای که در برابر هزاران دوربین هزاران بار ساک زده، خایه خورده، کون داده، تحقیر شده، کتک خورده، بروی او شاشیدهاند، رکورد گنگبنگ را جابجا کرده و... اکنون آمده در پادکستها مینشیند و دربارهی عشق و ازدواج و مادر شدن و خودشناسی دم میزند! مضحکتر از این ممکن نیست. این یعنی پیروزی «فاحشگی» بر تمدن.
ما وارد دوران پورنوکراسی شدهایم، عصر حاکمیت پورن که در آن قدرت اجتماعی زنان صرفا از تعداد فالوئرهایشان میآید. هرچه بیشتر دهانشان را باز کنند بیشتر دیده میشوند. هرچه بیشتر پاهایشان را بگشایند بیشتر ستایش میشوند. و در این نمایش مضحک مردان تماشاگران خاموشی هستند که این سیرک را با کلیکهایشان زنده نگه میدارند.
این انحطاط جنسی تمدن است. رایلی رید فقط یک فاحشه نیست، او نماد عصریست که در آن زن با فروختن سکس «قدرت» به دست میآورد و مرد با خرج کردن قدرت خود فقط «حق تماشا» میخرد. وقتی که یک دختر ۱۴ ساله روی تیکتاک تقلید حرکات این فاحشه را میکند، و زمانی که مرد ۳۵ ساله با افسردگی جنسی ساکت مینشیند و با ویدئوهای او خودارضایی میکند، بدانید که جامعهای در حال احتضار است.
رایلی رید، لانا رودز، میا مالکوا و... اینها پیامبران لیبرالیسم جنسی میباشند. فاحشگانی که جهان با آنها جشن پایان مردانگی را گرفته. و اگر شما هنوز مرد هستید باید این پیام را بفهمید: هر کلیپ این فواحش، گلولهایست به مغز نرینگی شما.
@HedonMe
👍97🔥13❤6👏2💊2
📻 رادیو ردپیل
🪞لانا رودز: آینهی تمامنمای زن مدرن (قسمت آخر) او نماد زنیست که تا قلهی تایید مردانه صعود کرد. بدناش «برند» شد، هویتاش، «مالکیت جمعی فانتزیها»، و ذهن مردان سالهاست که در چنگ تکنیکهای اغواگرانهی او سرگردان است. اما امروز با لحنی مملو از تاسف از «شیء…
🪞از زن تا زینت:
🪟 سیر تکامل فاجعهبار (قسمت دوم)
روزی روزگاری زن را معشوق مینامیدند. موجودی که در حیا ساکن بود و در تمنای عشق معنا مییافت. امروز اما زن مدرن در برابر دوربین میایستد، شورتش را با لبخند پایین میکشد و نام آنرا «تجلی آزادی» میگذارد.
ما اکنون در عصر بازیگر پورن به مثابه الگوی زن ایدهآل بسر میبریم. دختر ۱۶ ساله حرکات لب و بدن رایلی رید را تمرین میکند، و پسر ۱۸ ساله در اتاقی تاریک با شلواری پایینکشیده گمان میبرد که معنای مردانگی را در این کلیپهای ۷ دقیقهای یافته.
زن دیگر نه معشوق است، نه مادر، نه حتی شریک. او بدل شده به زینت تصویری شهوتپرستها. بدلی در زرورق فیلترها که هر روز باید سکسیتر، بیحیاتر و قابلمصرفتر گردد تا لایکش کم نشود. و مرد تماشاگری همیشگیست که همچون بردهای دستش به زن نمیرسد، اما برای نگاه کردنش باید تمام عزت نفسش را خرج کند.
این مدرنیته نیست! این کابوس است. و ما اینجاییم نه برای موعظه، بلکه برای گفتن حقیقتی که رسانهها سانسور میکنند: زن وقتی خود را کالا میکند، مرد را از انسانیت تهی میسازد.
@Redpill_Matrix
🪟 سیر تکامل فاجعهبار (قسمت دوم)
روزی روزگاری زن را معشوق مینامیدند. موجودی که در حیا ساکن بود و در تمنای عشق معنا مییافت. امروز اما زن مدرن در برابر دوربین میایستد، شورتش را با لبخند پایین میکشد و نام آنرا «تجلی آزادی» میگذارد.
ما اکنون در عصر بازیگر پورن به مثابه الگوی زن ایدهآل بسر میبریم. دختر ۱۶ ساله حرکات لب و بدن رایلی رید را تمرین میکند، و پسر ۱۸ ساله در اتاقی تاریک با شلواری پایینکشیده گمان میبرد که معنای مردانگی را در این کلیپهای ۷ دقیقهای یافته.
زن دیگر نه معشوق است، نه مادر، نه حتی شریک. او بدل شده به زینت تصویری شهوتپرستها. بدلی در زرورق فیلترها که هر روز باید سکسیتر، بیحیاتر و قابلمصرفتر گردد تا لایکش کم نشود. و مرد تماشاگری همیشگیست که همچون بردهای دستش به زن نمیرسد، اما برای نگاه کردنش باید تمام عزت نفسش را خرج کند.
این مدرنیته نیست! این کابوس است. و ما اینجاییم نه برای موعظه، بلکه برای گفتن حقیقتی که رسانهها سانسور میکنند: زن وقتی خود را کالا میکند، مرد را از انسانیت تهی میسازد.
@Redpill_Matrix
🔥86👍29❤7💊2
📻 رادیو ردپیل
🪞لانا رودز: آینهی تمامنمای زن مدرن (قسمت آخر) او نماد زنیست که تا قلهی تایید مردانه صعود کرد. بدناش «برند» شد، هویتاش، «مالکیت جمعی فانتزیها»، و ذهن مردان سالهاست که در چنگ تکنیکهای اغواگرانهی او سرگردان است. اما امروز با لحنی مملو از تاسف از «شیء…
🐎 تطهیر فاحشه:
▪️ رویای سفید در پایان شب سیاه
▪️ (قسمت سوم) ۳/۳
🎆 او هزاربار فروخته شد، و یکبار خریداری شد، و دختران اینرا «موفقیت» مینامند. رایلی رید ازدواج کرد و فمینیسم آنرا جشن گرفت.
رایلی رید یک عمر تنفروشی کرد، جلوی دوربین، زیر نورافکن، با لبخندی که دیگر نه از لذت، که از عادت میآمد. در صنعتی که بدن زن را چون گوشت بستهبندیشده معامله میکنند، او خود را فروخت، بارها و بارها، به هزاران نگاه، به میلیونها کلیک. و اکنون رسانهها با هیاهو اعلام میکنند: «رایلی ازدواج کرد!»
انگار نه انگار که تاریخچهی تمامرخ او در هزاران گیگابایت ذخیره شده! انگار شوهر کردن تطهیر است، نه تظاهر. دخترهای جهان به این پایان نگاه میکنند و با خود میگویند: «پس من هم میتوانم هزار تن را طی کنم، و در انتها با لباس سفید بدرخشم». بیآنکه بفهمند رایلیها شاید شوهر کنند، اما هرگز احترام نمیخرند.
کسی به کالایی که هزاربار لمس شده با شوق نگاه نمیکند، حتی اگر روی آن روبان زده باشند. آنکه خود را روزگاری در بازار عرضه کرده هرگز از برچسب کالایی رهایی نمییابد، حتی اگر نام خانوادگی خود را عوض کند.
@Redpill_Matrix
▪️ رویای سفید در پایان شب سیاه
▪️ (قسمت سوم) ۳/۳
🎆 او هزاربار فروخته شد، و یکبار خریداری شد، و دختران اینرا «موفقیت» مینامند. رایلی رید ازدواج کرد و فمینیسم آنرا جشن گرفت.
رایلی رید یک عمر تنفروشی کرد، جلوی دوربین، زیر نورافکن، با لبخندی که دیگر نه از لذت، که از عادت میآمد. در صنعتی که بدن زن را چون گوشت بستهبندیشده معامله میکنند، او خود را فروخت، بارها و بارها، به هزاران نگاه، به میلیونها کلیک. و اکنون رسانهها با هیاهو اعلام میکنند: «رایلی ازدواج کرد!»
انگار نه انگار که تاریخچهی تمامرخ او در هزاران گیگابایت ذخیره شده! انگار شوهر کردن تطهیر است، نه تظاهر. دخترهای جهان به این پایان نگاه میکنند و با خود میگویند: «پس من هم میتوانم هزار تن را طی کنم، و در انتها با لباس سفید بدرخشم». بیآنکه بفهمند رایلیها شاید شوهر کنند، اما هرگز احترام نمیخرند.
کسی به کالایی که هزاربار لمس شده با شوق نگاه نمیکند، حتی اگر روی آن روبان زده باشند. آنکه خود را روزگاری در بازار عرضه کرده هرگز از برچسب کالایی رهایی نمییابد، حتی اگر نام خانوادگی خود را عوض کند.
@Redpill_Matrix
👍98👏14🔥6❤5💊2
📻 رادیو ردپیل
🪞لانا رودز: آینهی تمامنمای زن مدرن (قسمت آخر) او نماد زنیست که تا قلهی تایید مردانه صعود کرد. بدناش «برند» شد، هویتاش، «مالکیت جمعی فانتزیها»، و ذهن مردان سالهاست که در چنگ تکنیکهای اغواگرانهی او سرگردان است. اما امروز با لحنی مملو از تاسف از «شیء…
▪️ردپیل ایرانی:
▪️نبرد در میدان مین زنسالاری
از جامعهی غرب بگذریم. آنچه در آن سوی مرزها رخ میدهد، گرچه آموزنده و قابل تامل است، اما درمان زخمهای ما نیست. نسخهای که برای بورلیهیلز نوشته شده، در خیابان ولیعصر کارایی ندارد. بازی اینجاست که خون میطلبد، و اینجا مرد است که باید قانون بازی را از نو بفهمد.
اکنون دیگر زمان آن رسیده که ردپیل را از سطح اقتباسهای خام بیرون بکشیم و در بافت اجتماعی، تاریخی و روانی خودمان بازخوانی کنیم. ردپیل اگر قرار است به مرد ایرانی کمک کند، باید در زبان خودش، با دشمنان خودش، و در میدان جنگ خودش سخن بگوید.
در ادامه، به بررسی مباحث ردپیل در بستر بومی خودمان خواهم پرداخت. از نحوهی بازی در ایران تا فرگشت بقا در میدان مین زنسالاری پنهان. این آغاز راهیست برای مردانی که دیگر نمیخواهند قربانی باشند.
از شما خوانندهی گرامی مجددا تقاضا میکنم کانال را در صفحهی خود معرفی فرمایید تا این صدا به گوش جانهای بیشتری برسد. هرچه این مسیر پرچالش بیشتر دیده شود، انگیزهی من برای پرداختن به لایههای عمیقتر و تخصصیتر این نبرد خاموش افزونتر خواهد شد.
@Redpill_Matrix
▪️نبرد در میدان مین زنسالاری
از جامعهی غرب بگذریم. آنچه در آن سوی مرزها رخ میدهد، گرچه آموزنده و قابل تامل است، اما درمان زخمهای ما نیست. نسخهای که برای بورلیهیلز نوشته شده، در خیابان ولیعصر کارایی ندارد. بازی اینجاست که خون میطلبد، و اینجا مرد است که باید قانون بازی را از نو بفهمد.
اکنون دیگر زمان آن رسیده که ردپیل را از سطح اقتباسهای خام بیرون بکشیم و در بافت اجتماعی، تاریخی و روانی خودمان بازخوانی کنیم. ردپیل اگر قرار است به مرد ایرانی کمک کند، باید در زبان خودش، با دشمنان خودش، و در میدان جنگ خودش سخن بگوید.
در ادامه، به بررسی مباحث ردپیل در بستر بومی خودمان خواهم پرداخت. از نحوهی بازی در ایران تا فرگشت بقا در میدان مین زنسالاری پنهان. این آغاز راهیست برای مردانی که دیگر نمیخواهند قربانی باشند.
از شما خوانندهی گرامی مجددا تقاضا میکنم کانال را در صفحهی خود معرفی فرمایید تا این صدا به گوش جانهای بیشتری برسد. هرچه این مسیر پرچالش بیشتر دیده شود، انگیزهی من برای پرداختن به لایههای عمیقتر و تخصصیتر این نبرد خاموش افزونتر خواهد شد.
@Redpill_Matrix
🙏118❤28👍23❤🔥7🔥3🫡2💋1🤝1💊1
📻 رادیو ردپیل
▪️ردپیل ایرانی: ▪️نبرد در میدان مین زنسالاری از جامعهی غرب بگذریم. آنچه در آن سوی مرزها رخ میدهد، گرچه آموزنده و قابل تامل است، اما درمان زخمهای ما نیست. نسخهای که برای بورلیهیلز نوشته شده، در خیابان ولیعصر کارایی ندارد. بازی اینجاست که خون میطلبد،…
⛓ زندان جنسیت، انفجار میل (قسمت اول)
📊 تحلیلی جامعهشناسانه از سرکوب جنسی، تفکیک جنسیتی و پیامدهای آن بر روان و هویت مرد ایرانی
از نخستین سالهای کودکی پسرها را از دخترها جدا میکنند، از مدرسه و زمین بازیشان گرفته تا صف نانوایی و اتوبوس و... حتی مسیر نگاه مردان را مرز میکشند تا مبادا به زنان بنگرند. به آنها نمیگویند زن کیست و روان آنها چگونه کار میکند، فقط میگویند نگاه نکنید، نزدیک نشوید و حرف نزنید! اینست که زن برای مردان ما بدل میشود به موجودی اسرارآمیز، پوشیده و دور از دسترس، چون برخلاف غرب که دخترها و پسرها در مدرسه با یکدیگر رشد میکنند، در ایران مردان هیچ تجربهای از دوران کودکی از زیستن در کنار زنان ندارند.
در سرزمینی که انسانها را در قفسهای جداگانهی جنسیتی زندانی میکنند و تن زن را در لایههای حجاب میپوشانند، میل مردان نه تنها نمیمیرد و سرکوب نمیشود، بلکه به هیولایی بی حد و مرز بدل میگردد! حجاب و تفکیک جنسیتی در ایران نه عفاف آفریده، نه آرامش به همراه داشته و نه احترامی در پی آورده است. تنها دستاورد آن مردانیست سراسر از عطش، لبریز از عقده و گرفتار در رقابتی مرگبار برای کمیابترین کالای این اقلیم: زن.
پسران ایرانی در جغرافیایی پرورش مییابند که رویت سادهی ران پای دختری میتواند تمام سامانهی روانیشان را مختل سازد. در نتیجه مردانی تولید میشوند که تمام هویت خود را تنها با یک متغیر تعریف میکنند: دسترسی به کُص. در چنین مختصاتی زن دیگر یک انسان نیست. او به نماد کمیابی بدل شده و کالاییست طلایی، غنیمتی جنگی، طعمهای مقدس که مردان باید بر سر آن بجنگند تا در عصر نداری زنده بمانند.
در کشورهای غربی میل جنسی مردان در جریان طبیعی خود رها میشود و نهایتا به تعادلی نسبی میرسد. اما در ایران میل جنسی مرد به زندان افکنده میشود، انباشته میگردد و آنقدر فشرده میشود تا روزی که منفجر گردد! آنگاه یا در کالبد تاریک تجاوز متجلی میشود، یا در پیلهی خودارضاییهای بیپایان فرو میرود، یا در چاه افسردگی مزمن سقوط میکند و یا در کوچهپسکوچهها به دنبال سایهی دخترها سرگردان میشود، همچون تشنهلبی که در کویر سراب میجوید.
@HedonMe
📊 تحلیلی جامعهشناسانه از سرکوب جنسی، تفکیک جنسیتی و پیامدهای آن بر روان و هویت مرد ایرانی
از نخستین سالهای کودکی پسرها را از دخترها جدا میکنند، از مدرسه و زمین بازیشان گرفته تا صف نانوایی و اتوبوس و... حتی مسیر نگاه مردان را مرز میکشند تا مبادا به زنان بنگرند. به آنها نمیگویند زن کیست و روان آنها چگونه کار میکند، فقط میگویند نگاه نکنید، نزدیک نشوید و حرف نزنید! اینست که زن برای مردان ما بدل میشود به موجودی اسرارآمیز، پوشیده و دور از دسترس، چون برخلاف غرب که دخترها و پسرها در مدرسه با یکدیگر رشد میکنند، در ایران مردان هیچ تجربهای از دوران کودکی از زیستن در کنار زنان ندارند.
در سرزمینی که انسانها را در قفسهای جداگانهی جنسیتی زندانی میکنند و تن زن را در لایههای حجاب میپوشانند، میل مردان نه تنها نمیمیرد و سرکوب نمیشود، بلکه به هیولایی بی حد و مرز بدل میگردد! حجاب و تفکیک جنسیتی در ایران نه عفاف آفریده، نه آرامش به همراه داشته و نه احترامی در پی آورده است. تنها دستاورد آن مردانیست سراسر از عطش، لبریز از عقده و گرفتار در رقابتی مرگبار برای کمیابترین کالای این اقلیم: زن.
پسران ایرانی در جغرافیایی پرورش مییابند که رویت سادهی ران پای دختری میتواند تمام سامانهی روانیشان را مختل سازد. در نتیجه مردانی تولید میشوند که تمام هویت خود را تنها با یک متغیر تعریف میکنند: دسترسی به کُص. در چنین مختصاتی زن دیگر یک انسان نیست. او به نماد کمیابی بدل شده و کالاییست طلایی، غنیمتی جنگی، طعمهای مقدس که مردان باید بر سر آن بجنگند تا در عصر نداری زنده بمانند.
در کشورهای غربی میل جنسی مردان در جریان طبیعی خود رها میشود و نهایتا به تعادلی نسبی میرسد. اما در ایران میل جنسی مرد به زندان افکنده میشود، انباشته میگردد و آنقدر فشرده میشود تا روزی که منفجر گردد! آنگاه یا در کالبد تاریک تجاوز متجلی میشود، یا در پیلهی خودارضاییهای بیپایان فرو میرود، یا در چاه افسردگی مزمن سقوط میکند و یا در کوچهپسکوچهها به دنبال سایهی دخترها سرگردان میشود، همچون تشنهلبی که در کویر سراب میجوید.
@HedonMe
👏68❤23👍16💔4👎1💋1💊1
📻 رادیو ردپیل
⛓ زندان جنسیت، انفجار میل (قسمت اول) 📊 تحلیلی جامعهشناسانه از سرکوب جنسی، تفکیک جنسیتی و پیامدهای آن بر روان و هویت مرد ایرانی از نخستین سالهای کودکی پسرها را از دخترها جدا میکنند، از مدرسه و زمین بازیشان گرفته تا صف نانوایی و اتوبوس و... حتی مسیر نگاه…
🔒 زندان جنسیت و انفجار میل (قسمت دوم)
وانگهی این تمام ماجرا نیست. حجاب و پوشش بدنی رقابت جنسی میان زنان را کاهش داده، چراکه دیگر بدن به عرصهی نمایش و داوری وارد نمیشود و تنها چهره است که میدان مسابقه را میسازد. اما در سوی مقابل رقابت جنسی مردان را به شدت افزایش داده است، عطش را تشدید کرده، تقاضا را طغیانگر کرده و مرد را به موجودی اسیر در گرسنگی مزمن بدل نموده که برای اندک نگاهی حاضر است حیثیت خود را نیز قربانی کند.
در نتیجه ما با ظهور نسلی از جوانان عقدهای، روانپریش و جنونزده مواجه هستیم که خیال جنسیشان دیگر از مرزهای بدن واقعی فراتر رفته و به انحرافات خزنده پناه برده: از فتیش جوراب و لباس زیر و صدا گرفته تا ولع شهوانی به اندامهای محجوب. جامعهای پر از مردانی که با یک تصویر محو از ران یا مچ پا تا آستانهی جنون میرسند و امراضی که تنها از فقر مزمن جنسی زاده شدهاند، از سرزمینی که «زن» در آن همانقدر دستنیافتنیست که نان شب.
🔖 منبعی که از آن وام گرفتهام:
برای فهم عمیقتر این پدیده، مطالعهی کتاب The Woman Racket را پیشنهاد میکنم. اثری جنجالی از سازوکار امتیاز جنسیتی در عصر مدرن.
@HedonMe
وانگهی این تمام ماجرا نیست. حجاب و پوشش بدنی رقابت جنسی میان زنان را کاهش داده، چراکه دیگر بدن به عرصهی نمایش و داوری وارد نمیشود و تنها چهره است که میدان مسابقه را میسازد. اما در سوی مقابل رقابت جنسی مردان را به شدت افزایش داده است، عطش را تشدید کرده، تقاضا را طغیانگر کرده و مرد را به موجودی اسیر در گرسنگی مزمن بدل نموده که برای اندک نگاهی حاضر است حیثیت خود را نیز قربانی کند.
در نتیجه ما با ظهور نسلی از جوانان عقدهای، روانپریش و جنونزده مواجه هستیم که خیال جنسیشان دیگر از مرزهای بدن واقعی فراتر رفته و به انحرافات خزنده پناه برده: از فتیش جوراب و لباس زیر و صدا گرفته تا ولع شهوانی به اندامهای محجوب. جامعهای پر از مردانی که با یک تصویر محو از ران یا مچ پا تا آستانهی جنون میرسند و امراضی که تنها از فقر مزمن جنسی زاده شدهاند، از سرزمینی که «زن» در آن همانقدر دستنیافتنیست که نان شب.
🔖 منبعی که از آن وام گرفتهام:
برای فهم عمیقتر این پدیده، مطالعهی کتاب The Woman Racket را پیشنهاد میکنم. اثری جنجالی از سازوکار امتیاز جنسیتی در عصر مدرن.
@HedonMe
👏76❤8👍7😢4💋1💊1
📻 رادیو ردپیل
Photo
✈️ تفاوت بازی در ایران و غرب
🚥 قسمت اول
🌉 غرب: جغرافیای گفتگو
🌃 ایران: سرزمین سوءظن
در جهان غرب، معاشرت با غریبهها بخشی از متن زندگیست. در صف کافه، در ایستگاه قطار، کنار یک نیمکت خالی در پارک. زنان و مردان، پیرها و جوانان با لبخندی مختصر میتوانند گرهی آغاز یک دیالوگ را بزنند. و اگر زنی نخواهد، لبخندی میزند، «نه» میگوید و بیخشونت عبور میکند. آنجا بازی خیابانی اگرچه هنوز قضاوت میشود، اما واژهای فحشگونه نیست. دختر غربی به همصحبتی با مردی که نمیشناسد باکی ندارد. برای او آشنایی تصادفی یک تجربه است، نه توهین، نه تجاوز، نه تهدید.
🌍 اما اینجا ایران است.
جایی که دختران از کودکی با ترس آموختهاند که مرد غریبه یعنی خطر. جایی که سالها مزاحمت بیمارگونه، متلکهای زشت و نگاههای درنده تمام سرمایهی اجتماعی معاشرت را به نابودی کشانده. در اینجا هر سلامی زنگ خطر است و هر لبخندی با انگ و برچسب و اخم و نادیدهگیری پاسخ داده میشود. در ایران مردها یاد نگرفتهاند چطور زن را خطاب کنند، و زنها یاد نگرفتهاند چطور «نه» بگویند، بدون آنکه بر خود بلرزند یا طرف را دشمن خود بدانند.
دختر غربی را براحتی میتوانید بشناسید، چون خودش را به روشنی عرضه میکند. میگوید چه میخواهد، با چه کسی خوابیده، به چه چیز تن نمیدهد و در ازای چه چیزی بازی را ترک میکند.
اما دختر ایرانی چیز دیگری است: او محصول دو سده سرکوب است، با لایههایی از تزویر، شرم، کشمکش بین عرف و خواسته، سنت و آزادی، فانتزی و واقعیت. او مستقیم نمیگوید چه میخواهد. شما باید بخوانید، بفهمید و آنرا از لابلای ناگفتهها کشف کنید.
@Redpill_Matrix
🚥 قسمت اول
🌉 غرب: جغرافیای گفتگو
🌃 ایران: سرزمین سوءظن
در جهان غرب، معاشرت با غریبهها بخشی از متن زندگیست. در صف کافه، در ایستگاه قطار، کنار یک نیمکت خالی در پارک. زنان و مردان، پیرها و جوانان با لبخندی مختصر میتوانند گرهی آغاز یک دیالوگ را بزنند. و اگر زنی نخواهد، لبخندی میزند، «نه» میگوید و بیخشونت عبور میکند. آنجا بازی خیابانی اگرچه هنوز قضاوت میشود، اما واژهای فحشگونه نیست. دختر غربی به همصحبتی با مردی که نمیشناسد باکی ندارد. برای او آشنایی تصادفی یک تجربه است، نه توهین، نه تجاوز، نه تهدید.
🌍 اما اینجا ایران است.
جایی که دختران از کودکی با ترس آموختهاند که مرد غریبه یعنی خطر. جایی که سالها مزاحمت بیمارگونه، متلکهای زشت و نگاههای درنده تمام سرمایهی اجتماعی معاشرت را به نابودی کشانده. در اینجا هر سلامی زنگ خطر است و هر لبخندی با انگ و برچسب و اخم و نادیدهگیری پاسخ داده میشود. در ایران مردها یاد نگرفتهاند چطور زن را خطاب کنند، و زنها یاد نگرفتهاند چطور «نه» بگویند، بدون آنکه بر خود بلرزند یا طرف را دشمن خود بدانند.
دختر غربی را براحتی میتوانید بشناسید، چون خودش را به روشنی عرضه میکند. میگوید چه میخواهد، با چه کسی خوابیده، به چه چیز تن نمیدهد و در ازای چه چیزی بازی را ترک میکند.
اما دختر ایرانی چیز دیگری است: او محصول دو سده سرکوب است، با لایههایی از تزویر، شرم، کشمکش بین عرف و خواسته، سنت و آزادی، فانتزی و واقعیت. او مستقیم نمیگوید چه میخواهد. شما باید بخوانید، بفهمید و آنرا از لابلای ناگفتهها کشف کنید.
@Redpill_Matrix
❤67👏27👍17💊1