پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.56K subscribers
2.03K photos
193 videos
65 files
5.82K links
بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی !!!

🗯پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!!

👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه

طرح شبهه و سوال :

@poorseman

سایت ipasookh.ir

تمام کانالهای ما :

https://yek.link/ipasookh
Download Telegram
▫️ادامه 👇

برخی دیگر می نویسند :


" هر كس در هر چيزى شك كند، نمى‌تواند در وجود خودش و در وجود شكش، و نيز وجود قواى ادراكى مانند نيروى بينايى، و شنوايى و وجود صورتهاى ذهنى، و حالات روانى خودش شك كند، و اگر كسى حتى در چنين امورى هم اظهار شك نمايد، يا بيمارى است كه بايد معالجه شود، يا به دروغ و براى اغراض سوئى چنين اظهارى مى‌كند، كه بايد تاديب و تنبيه شود. همچنين كسى كه به بحث و گفتگو مى‌پردازد، يا كتاب مى‌نويسد نمى‌تواند در وجود طرف بحث، و يا در وجود كاغذ و قلمى كه مى‌نويسد شك كند ....

حال اگر كسى ادعا كند كه، هيچ شناخت يقينى امكان ندارد، از وى سؤال مى‌شود كه آيا اين مطلب را مى‌دانى، يا درباره آن شك دارى اگر بگويد مى‌دانم، پس دست كم به يك شناخت يقينى اعتراف كرده، و بدين ترتيب ادعاى خود را نقض كرده است، و اگر بگويد نمى‌دانم معنايش اين است، كه احتمال مى‌دهم معرفت يقينى ممكن باشد، پس از سوى ديگر سخن خود را ابطال نموده است.

اما اگر كسى بگويد، من درباره امكان علم و شناخت جزمى شك دارم، از وى سؤال مى‌شود كه آيا مى‌دانى كه شك دارى يا نه، اگر پاسخ دهد مى‌دانم كه شك دارم، پس نه تنها امكان بلكه وقوع علم را هم پذيرفته است، اما اگر بگويد در شك خودم هم شك دارم، اين همان سخنى است كه يا به علت مرض، و يا از روى غرض گفته مى‌شود، و بايد به آن پاسخ عملى داد.... "

📚آموزش فلسفه اسلامی , مرحوم مصباح , ج 1 ص 145

و برخی دیگر می نویسند :

" آيا جهانى در خارج از ذهن ما وجود دارد؟

در مورد مسأله اوّل (يعنى وجود جهانى بيرون ذهن و انديشه ما) فلاسفه به دو گروه تقسيم شده‏اند:

1- «واقع گرايان» (رئاليست‏ها)
2- «پندارگرايان» (ايده آليست‏ها)

گروه دوّم در واقع شاخه‏اى از سوفسطاييان هستند كه همه حقايق را منكرند، بلكه بعضى معتقدند سوفسطاييان همان پندار گرايانند كه اصل وجود خويشتن و ذهن را قبل دارند، و بقيه را خواب و خيال مى‏دانند، وگرنه چگونه ممكن است انسان عاقلى همه چيز حتى وجود خود را نيز انكار كند، مگر اين‏كه گرفتار بيمارى روانى باشد!

به هر حال براى پى‏بردن به وجود خارجى اشيا بهترين راه اين است كه اين امر را موكول به وجدان كنيم، وجدان عمومى مردم جهان و تمامى عقلا و خردمندان، و حتى وجدان خود ايده آليست‏ها كه همه چيز را منكرند شاهد اين مدعاست.

زيرا همه انسان‏ها هنگامى كه تشنه مى‏شوند به سراغ آب مى‏روند، يعنى عملًا وجود تشنگى، وجود آب، و تأثير آب در رفع تشنگى را همه، حتى كودكان و حتى حيوانات قبول دارند، سوفسطاييان نيز در عمل با ديگران هيچ تفاوتى ندارند. و يا هنگامى كه انسان مى‏خواهد از خيابان پر رفت و آمدى عبور كند نخست در كنار خيابان مى‏ايستد، به طرف چپ و راست نگاه مى‏كند، وسايل نقليه يكى پس از ديگرى مى‏آيند و مى‏گذرند، خيابان كمى خلوت و آماده عبور مى‏شود، و او با احتياط از خيابان مى‏گذرد، مبادا تصادفى پيش آيد و او را مجروح و گرفتار كند.

اين طرز عمل در ميان واقع گرايان و پندارگرايان يكسان است، يعنى همه آنها عملًا وجود خارجى خيابان، اتومبيل‏ها، خطرات ناشى از تصادف و بسيارى از
مسائل ديگر را در اين رابطه پذيرفته‏اند. و با دقت و احتياط مراقب آن هستند.

يا اين‏كه وقتى انسان بيمار مى‏شود و آثار مختلف بيمارى را در خود مى‏بيند، به طبيب مراجعه مى‏كند، طبيب دستور آزمايش مى‏دهد. و بعد از انجام آزمايش‏ها، دستورات دارويى و غذايى مى‏نويسد، و دقيقاً همه را زمان‏بندى و اندازه‏گيرى مى‏كند، و بيمار نيز براى به دست آوردن سلامت از دست رفته، خود را موظّف به رعايت همه اين دستورات مى‏بيند.

در تمام اين امور «رئاليست‏ها» و «ايده آليست‏ها» يكسانند، يعنى همگى از طريق درك وجدانى، نسبت به بيمارى خود واكنش نشان مى‏دهند، و ده‏ها واقعيت عينى را از آثار بيمارى گرفته، تا وجود طبّ و طبيب، و آزمايش‏ها، و مواد دارويى و غذايى را، پذيرا مى‏شوند.
به همين دليل مى‏گوييم: «ايده آليست‏ها در عمل رئاليست هستند»! و پندارگرايان به هنگامى كه وارد صحنه زندگى مى‏شوند تمام سخنان خود را فراموش كرده، و خويش را با واقعيت‏هاى عينى روبه‏رو مى‏بينند، و موافق آن عكس العمل نشان مى‏دهند.

قرآن مجيد نيز در آيات خود به وضوح بر اين معنا صحه نهاده، و سرتاسر آيات قرآن از واقعيت‏هاى عينى خارجى، آسمان و زمين، انسان‏ها و فرشتگان، جهان طبيعت و ماوراى طبيعت دنيا و آخرت خبر مى‏دهد.

و به قدرى اين مطلب از ديدگاه قرآن آشكار و روشن است كه نياز بيشترى به بحث درباره آن نمى‏بينيم ... "

📚پیام قرآن , مکارم شیرازی , ج 1 ص 55



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

👌در مورد جریان عزیر نبی , برخی از محققین پاسخ دیگری می دهند و معتقدند که عدم درک عزیر نبی از عالم برزخ یک استثناء است و نمی توان با استناد به آن جریان در مورد همه برزخیان حکم صادر کرد و در این رابطه می نویسند :

"  سرگذشت عزير نيز از مورد بحث ما خارج است. سرگذشت عزير و نسيان و بى‌توجهى او در مرگ موقت، گواه بر نسيان در مرگهاى ممتد كه به روز رستاخيز متصل مى‌گردد، نمى‌شود، زيرا ممكن است شيوه برزخ با اين نوع مرگ مختلف باشد.

نكته اختلاف نيز روشن است زيرا هدف از ميراندن «عزير» جز قدرت‌نمايى و نشان دادن نمونه معاد، چيز ديگرى نبود هدف اين بود كه او نمونه كوچكى از احياى مردگان را مشاهده كند و ببيند كه چگونه خود او پس از يك مرگ صد ساله باز زنده گرديد، و الاغ او نيز حيات مجدد پيدا كرد، ولى غذا و نوشيدنى او دگرگون نگرديد. آغاز سرگذشت و ذيل آن بر اين هدف گواهى روشنى مى‌دهند. در آغاز آيه درباره عزير چنين مى‌خوانيم: (بقره/ 259) «گفت: چگونه خداوند اين مردگان را زنده مى‌كند؟ پس خدا او را صد سال ميراند». در اين صورت از احياى او پس از مرگ كه نمونه معاد است چنين مى‌فرمايد: «... وَ لِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنّٰاسِ‌...» . (بقره/ 259) «تو را نشانه‌اى براى مردم قرار مى‌دهيم».


اتفاقاً يكى از هدفهاى سرگذشت اصحاب كهف نيز همين بود كه امكان معاد را از اين طريق، نمايان و آشكار سازد، زيرا اين نوع خواب‌هاى عميق همتاى مرگ است و بيدار كردن اين گونه افراد آن هم پس از يك خواب سيصد ساله كمتر از احياى مردگان نيست ولذا پس از شرح سرگذشت آنان مى‌فرمايد: «وَ كَذٰلِكَ أَعْثَرْنٰا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللّٰهِ حَقٌّ وَ أَنَّ السّٰاعَةَ لاٰ رَيْبَ فِيهٰا...» . (كهف/ 21) «اين گونه ديگران را از وضع آنان آگاه ساختيم، تا بدانند كه وعده خداوند حق است و در روز رستاخيز شك و ترديدى نيست».


بنابراين، چون هدف از اين ميراندن و خواب كردن فقط نماياندن حقيقت معاد و نشان دادن نمونه كوچك آن بود جهت ندارد كه در اين مدت از وضع خود آگاه گردند، بلكه اگر هم در بى‌خبرى به سر ببرند، باز هدف تأمين مى‌گردد.

▫️در حالى كه حيات برزخى دربارۀ افراد، از يك نظر، يك نوع تصفيه و پالايش است. افراد پس از گذراندن اين دوره، از يك رشته آلودگى‌هاى پاك و پيراسته مى‌شوند و چنين تصفيه‌اى هرگز بدون توجه، امكان پذير نيست.

▫️و از نظر ديگر، حيات برزخى، نخستين مرحله براى چيدن ميوه عمل است كه نهال آن در جهان ماده به دست افراد نيكوكار و يا بدكار غرس مى‌گردد و حياتى كه هدف از آن تصفيه و پالايش و يا چيدن ميوۀ اعمال و ديدن برخى از پاداشها و كيفرها است نمى‌تواند با غفلت و بى‌توجهى همراه باشد.

گواه بر اين كه حيات برزخى آغاز شكوفايى ميوه‌هاى اعمال است همان سخنان مجرمان در لحظه قبض روح مى‌باشد. آنان در اين لحظه با ديدگان خود، عذابها و شكنجه‌هاى برزخى را مى‌بينند و آنچنان ناراحت مى‌شوند كه درخواست مى‌كنند كه مجدداً به دنيا بازگشت كنند و اگر مرگ آنان با غفلت و فرو رفتگى در بى‌توجهى توأم بود، درخواست بازگشت بى‌جهت مى‌شد. اينك به مفاد آيات زير توجه بفرماييد: «حَتّٰى إِذٰا جٰاءَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قٰالَ رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صٰالِحاً فِيمٰا تَرَكْتُ‌...» . (مؤمنون/ 99) «هنگامى كه مرگ يكى از آنان فرا مى‌رسد، مى‌گويد: پروردگارا! مرا برگردانيد شايد در آنچه گذاشته‌ام كار نيك انجام دهم». آيه حاكى است كه با رسيدن مرگ، پرده‌ها از برابر ديدگان اين گروه كنار مى‌رود و سرنوشت خود را كه خود سازندۀ آن بودند، مشاهده مى‌كنند.

«... وَ لَوْ تَرىٰ إِذِ الظّٰالِمُونَ فِي غَمَرٰاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلاٰئِكَةُ بٰاسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذٰابَ الْهُونِ بِمٰا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّٰهِ غَيْرَ الْحَقِّ‌...» . (انعام/ 93) «اگر ظالمان را در گرداب مرگ مى‌ديدى، در حالى كه فرشتگان دستهاى خود را گشوده‌اند و (مى‌گويند) جانهاى خود را خارج سازيد، امروز با عذاب خوار كننده‌اى كيفر مى‌بينيد، به خاطر اينكه دربارۀ خدا سخن غير حق گفتيد».


با توجه به اين آيات و آيات ديگرى كه در اين زمينه وارد شده است مانند عرضه و نشان دادن آل فرعون صبح‌گاه و عصرگاه بر آتش. براى كسى جاى شك و ترديد باقى نمى‌ماند كه حيات برزخى همراه با پاداش و كيفر است و در چنين حيات كه همراه با جزا است، غفلت و بى‌توجهى مفهومى نخواهد داشت. در حالى كه در جريان عزير و اصحاب كهف، جز نماياندن نحوه معاد و تحكيم عقيدۀ عزير و ديگران بر امكان معاد، هدف ديگرى نبود در اين صورت غفلت از زندگى در اين مرحلۀ كوتاه، با ثبوت ادراك و شعور در حيات برزخى منافى نخواهد بود."



📚اصالت روح از نظر قرآن , آیت الله سبحانی , ص 59



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

بر این اساس در مورد روایت مورد پرسش , برخی می نویسند :

"علّامه تسترى در شرح نهج‏البلاغه خود در اينجا سؤالى مطرح كرده و آن اينكه از بعضى روايات (مانند روايتى كه مرحوم كلينى در جلد پنجم كافى نقل كرده) استفاده مى‏شود كه امام عليه السلام چنين دستورى را در جنگ جمل داد و در جنگ صفين عكس آن را فرمود و اجازه داد فراريان و مجروحان را بكشند.

ولى در روايت ديگرى پاسخ اين سؤال آمده است؛ امام صادق عليه السلام مى‏فرمايد:

«لَيْسَ لِأَهْلِ الْعَدْلِ أَنْ يَتْبَعُوا مُدْبِراً وَ لَا يَقْتُلُوا أَسِيراً وَ لَا يُجْهِزُوا عَلَى جَرِيحٍ وَ هَذَا إِذَا لَمْ يَبْقَ مِنْ أَهْلِ الْبَغْيِ أَحَدٌ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا فَإِذَا كَانَ لَهُمْ فِئَةٌ يَرْجِعُونَ إِلَيْهَا فَإِنَّ أَسِيرَهُمْ يُقْتَلُ وَ مُدْبِرَهُمْ يُتْبَعُ وَ جَرِيحَهُمْ يُجْهَزُ عَلَيْهِ؛ طرفداران عدالت، حق ندارند فراريان را دنبال كنند و اسيرى را به قتل برسانند و مجروحى را بكشند و اين در صورتى است كه از لشكر دشمن كسى كه جنگ را ادامه دهد باقى نمانده باشد، اما اگر هنوز گروهى دارند جنگ را ادامه مى‏دهند (و از ناحيه آنها احساس خطر مى‏شود) اسيرانشان به قتل مى‏رسند و فراريان را دنبال مى‏كنند و مجروحان را مى‏كشند». ( الکافی ج 5 ص 33 )

👈کوتاه سخن اينكه رعايت آن اصول انسانى مربوط به جايى است كه لشكر دشمن متلاشى شده و احتمال بازگشت و حمله مجدد در كار نيست و مى‏دانيم كه در جنگ بصره لشكر دشمن به طور كامل متلاشى شد. 👉

📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏9، ص: 184


در روایتی آمده است که یحیی بن أکثم از امام هادی علیه السلام د مورد علت تفاوت سیره امیرمؤمنان علیه السّلام درباره اهل صفین و اهل جمل سؤال کرد، پس امام هادی علیه السّلام نوشت:

" اما درباره این سخنت که علی علیه السّلام اهل صفین را از پیش او و پشت سر به قتل رساند و درباره زخمیان آنان اجازه داد و در روز جمل فراری را دنبال نکرد و درباره زخمیان اجازه نداد و به هرکسی که سلاحش را انداخت و هرکسی که در خانه اش داخل شد، امان داد !

👈 اینکه اهل جمل امامشان کشته شد و برای آنها گروهی نبود که به سوی آنان بازگردند و مردم بدون جنگ، مخالفت و ستیز به خانه خود بازگشتند، درحالی که به خودداری از خود راضی بودند. پس حکم درباره آنان، برداشتن شمشیر از آنان و خودداری از آزار آنان بود، زیرا علیه او طلب یاری نکردند درحالی که اهل صفین به سوی گروه آماده و امامی برمی گشتند که برای آنان سلاح‌هایی از قبیل زره، نیزه و شمشیر برایشان جمع می‌کرد و عطایا به آنان بخشده می‌شود، و برای آنها غذا تدارک می‌بیند و از مریضشان عیادت می‌کند و شکسته شان را بند می‌زند و زخمی شان را مداوا می‌کند، پیاده شان را سوار می‌کند و عریانشان را می‌پوشاند و آنان را باز می‌گرداند، پس به جنگ و نبرد با آنان بازگشتند، 👉 لذا بین دو دسته در حکم مساوات برقرار نشد " "أَمَّا قَوْلُكَ إِنَّ عَلِيّاً ع قَتَلَ أَهْلَ الصِّفِّينَ مُقْبِلِينَ وَ مُدْبِرِينَ وَ أَجَازَ عَلَى جَرِيحِهِمْ وَ إِنَّهُ يَوْمَ الْجَمَلِ لَمْ يَتْبَعْ مُوَلِّياً وَ لَمْ يُجِزْ عَلَى جَرِيحٍ وَ مَنْ أَلْقَى سِلَاحَهُ آمَنَهُ وَ مَنْ دَخَلَ دَارَهُ آمَنَهُ فَإِنَّ أَهْلَ الْجَمَل‏ ... "

📚تحف العقول ص 480



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇


حال سوال اینجاست که چرا حد الهی شامل مورد قذف برده نمی شود , یعنی مجازات هشتاد ضربه شلاق که بالخصوص تعیین شده است بر قاذف برده جاری نمی شود و  قاذف برده تنها از باب تعزیر مجازات می شود , یعنی مجازاتی که به حسب حکم و صلاحدید حاکم صورت می گیرد و مقدار مشخصی ندارد ?


👌پاسخ این سوال در این نکته است که در زمانهای گذشته که بردگان بودند , با توجه به آنکه غالبا بردگان در محیط خوبی رشد نمی کردند لذا احتمال انحراف آنان زیاد بود , چنانچه که نویسنده تفسیر نمونه می نویسد :

" كنيزان مخصوصا در آن زمان در شرائط تربيتى نامطلوبى به بار مى‏آمدند و طبعا داراى كمبودهايى از نظر " اخلاقى" و " روانى" و " عاطفى" بوده‏اند "

📚تفسير نمونه، ج‏3، ص: 351

لذا به خاطر انحرافاتی که کنیزان و بردگان در آن زمان به آن گرفتار می شدند , حکم قذف چنانچه که در مورد افراد آزاد ترسیم و بیان شد , در مورد بردگان عملی نشد , زیرا شرایط و اوضاع نامساعد کنیزان و بردگان سبب ساز و زمینه ساز قذفشان از سوی دیگران بود و فرد قاذف تا حدودی خودش را در قذف برده معذور می دانست چون نشانه های قذف را در کنیزان می دید .

👌اما اسلام با وجود شرایط فوق هم اجازه قذف بردگان را نداد و از باب تعزیر و به صلاحدید حاکم شرع ,  فرد قاذف را مستحق تنبیه و شلاق دانست اگر چه به خاطر شرایط تربیتی نامناسب بردگان و این که رعایت عدالت در حق قاذف هم شود ( چرا که زمینه هایی بود که سبب قذف کردن از سوی قاذف شده بود , و ای بسا اگر آن وضعیت نامساعد کنیزان نبود فرد قاذف هیچگاه آنان را قذف نمی کرد و مورد تهمت قرار نمی داد ) ,  لذا برای آنکه عدالت در فرض مذکور هم رعایت شود , اجرای حد الهی قذف را در فرض مذکور برداشت اما فرد قاذف را باز از باب تعزیر مستحق مجازات دانست .

👈با این وجود در روایتی این مضمون آمده است که اگر فردی , برده و کنیزی را مورد قذف و تهمت قرار دهد در حالی که  هیچ کس از آن برده انحرافی ندیده است و برده معروف به پاکدامنی است , در این صورت تقریبا به مانند حد قذف یعنی هشتاد ضربه شلاق تنبیه می شود و در این فرض تفاوت خاصی بین برده و آزاد نیست  : 👉

"سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ الله ع يَقُولُ لَوْ أُتِيتُ بِرَجُلٍ قَذَفَ عَبْداً مُسْلِماً بِالزِّنَا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَيْراً لَضَرَبْتُهُ الْحَدَّ حَدَّ الْحُرِّ إِلَّا سَوْطاً. "

📚الکافی ج 7 ص 208



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

در مورد سر انجام خوارج نیز گفتنی است که امیر مومنان در نهج البلاغه خطبه 60 خبر از گسترش تفکر خوارج در آینده دادند .

هنگامى كه تقریبا همه افراد خوارج درجنگ نهروان از ميان رفتند، يكى از ياران امیر مومنان ع  از قلع اين مادّه فساد اظهار خوشحالى مى‏كند، امام عليه السّلام در پاسخش فرمود:

«كلّا! و اللّه! انّهم نطف فى أصلاب الرّجال و قرارات النّساء كلّما نجم منهم قرن قطع حتّى يكون آخرهم لصوصا سلّابين "

" نه، به خدا سوگند! آنها نطفه‏ هايى در صلب پدران و رحم مادران خواهند بود كه هر زمان شاخى از آنها سر بر مى‏آورد و آشكار مى‏شود و قطع مى‏گردد تا اين كه آخرشان دزدها و راهزنان خواهند بود "

در منابع اهلسنت نقلی از امیر مومنان علیه السلام در مورد انقراض تفکر خوارج آمده است .

▫️نقل می کنند امير مؤمنان عليه السّلام پس از شكست خوارج به هنگام گذشتن از كشتگان آنان فرمود: «آن‏كس شما را به كشتن داد كه شما را فريفت».

پرسيده شد: او كيست؟ فرمود: «شيطان و نفس‏هاى پليد» اصحاب گفتند: خداوند، ريشه آنان را تا پايان دنيا قطع كرد.

حضرت پاسخ داد:

«خير؛ سوگند به آن‏كه جانم در دست اوست، آنان در صلب‏هاى مردان و رحم زنان خواهند بود و پى‏ درپى خروج خواهند كرد تا آن‏كه به سركردگى شخصى به نام اشمط بين رودهاى دجله و فرات خروج كنند. در آن روزگار مردى از اهل بيت ما به جنگ او مى‏رود و او را به هلاكت مى‏رساند و از آن پس هيچ قيامى از خوارج تا روز قيامت نخواهد بود " . عن أمير المؤمنين إنه قال عند ما مرّ على قتلى الخوارج، و هم صرعى، فقال: «لقد صرعكم من غرّكم» قيل: و من غرّهم؟ قال: «الشيطان و أنفس السوء»، فقال أصحابه: قد قطع اللّه دابرهم إلى آخر الدهر، فقال «كلّا و الذي نفسي بيده؛ و إنّهم لفي أصلاب الرجال و أرحام النساء، لا تخرج خارجة إلّا خرجت بعدها مثلها حتى تخرج خارجة بين الفرات و دجلة مع رجل يقال له: الأشمط يخرج إليه رجل منّا أهل البيت، فيقتله، و لا تخرج بعدها خارجة إلى يوم القيامة ...».

📚مروج الذهب، ج 2، ص 407

👌مرحوم علامه کورانی زمان روایت فوق را زمان ظهور می داند و معتقد است که امام علی علیه السلام بشارت به انقراض خوارج به دست با کفایت امام مهدی علیه السلام داده است .

📚معجم احادیث الامام المهدی ج 3 ص 116



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
❗️ادامه 👇

🔹 اشکال شد که از مجرای بینی به سوی مغز راهی نیست , پس چگونه پشه از راه بینی به مغز نمرود نفوذ کرده است !

👌در پاسخ گفتنی است :

▫️1 _ به فرض سخن فوق صحیح باشد و از طریق عادی راهی از مجرای بینی به سوی مغز نباشد , اما چه مانعی دارد که خداوند با قدرت تکوینی خود این راه را در مجرای بینی نمرود ایجاد کرده باشد , چنانچه که برای موسی ع و بنی اسرائیل در دل دریا راهی را ایجاد کرد تا بنی اسرائیل بتوانند از دست فرعون فرار کنند ?!!!


▫️2 _ ممکن است از طریق طبیعی نیز این راه قرار داده شده است اما علم هنوز به این راه نرسیده و این راه را کشف نکرده است .

👌 خود دانشمندان علوم طبیعی و تجربی معترفنند که بسیار از حقائق در عالم و در وجود انسان است که هنوز علم به آنها نرسیده است , در ذیل بیشتر توضیح داده ایم و اقوال دانشمندان را آورده ایم :

https://t.me/Rahnamye_Behesht/15662


▫️3 _ اساسا علم امروز معتقد است که امکان رسیدن از مجرای بینی به سوی مغز است .

بارانی رامان یکی از محققان در این موضوع می گوید :

" سریع‌ترین و مستقیم‌ترین مسیر برای رسیدن به مغز، مجرای بینی است "

🌐https://B2n.ir/k93996


در خبر دیگری آمد :

" تحقیقات نشان داده است که گذرگاه داخل بینی می‌تواند مسیر مستقیمی به مغز باشد و به داروها اجازه می‌دهد این مانع را دور بزنند، اما به جای اسپری یا ژل بینی، دانشمندان در مطالعه جدید خود، یک وسیله نقلیه نسبتا منحصربه‌فرد را به این بزرگراه فرستادند؛ روبات‌های کوچکی که از سلول‌های بنیادی ساخته شده‌اند."

🌐https://B2n.ir/a61839


👌و در مورد  جراحی مغز از طریق مجرای بینی که پزشکان این عمل را انجام می دهند , می خوانیم :


" جراحی مغز از طریق بینی، جراحی است که با ورود به حفره بینی و رسیدن به کف هیپوفیز و سپس هیپوفیز انجام می‌شود. با این روش می‌توان جراحی را که به طور معمول با باز کردن جمجمه انجام می‌شود، بدون دست‌زدن به هیچ یک از این ساختارها انجام داد.

دو مزیت مهم در جراحی مغز از طریق بینی و به کمک میکرو ابزار و دوربین میکرو وجود دارد. با کمک این روش رسیدن به تومور در مدت‌زمان کوتاهی بدون باز کردن جمجمه و با کمترین برش ممکن است و مدت بستری بیمار در طول روند بهبودی بسیار کوتاه‌تر است "

🌐https://B2n.ir/w90316


#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

البته چنانچه که در ذیل مفصل توضیح داده ایم :

https://t.me/Rahnamye_Behesht/7659
https://t.me/Rahnamye_Behesht/13958

❗️ما معتقدیم که پیامبر گرامی و اوصیاء ایشان علیهم السلام ,  تدبیر کننده علی الاطلاق امورات عالم نیستند ,  بلکه تدبیر کننده خداوند و فرشتگانی هستند که به اذن خداوند امورات را سامان می دهند , اما فرشتگان قبل از انجام ماموریتهای محول شده الهی , به محضر حجت الهی شرفیاب می شوند و حجت الهی را در جریان ماموریت خود می گذارد :

" عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَا مِنْ مَلَكٍ يُهْبِطُهُ الله فِي أَمْرٍ مَا يُهْبِطُهُ إِلَّا بَدَأَ بِالْإِمَامِ فَعَرَضَ ذَلِكَ عَلَيْهِ وَ إِنَّ مُخْتَلَفَ الْمَلَائِكَةِ مِنْ عِنْدِ الله تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَى صَاحِبِ هَذَا الْأَمْرِ. "

📚الكافي  ج‏1، ص: 394


▫️روایتی هم که وهابی مورد استناد قرار داد , ارتباط با تدبیر عالم ندارد , بلکه در روایات دیگر مورد شرح و تفسیر قرار گرفته است که مقصود از آن , این است که پیامبر گرامی امور دینی و زندگی مردم را به اذن الهی تدبیر و مدیریت و سیاست گذاری می کند و مردم هم موظف به اطاعت از ایشان بر اساس آیه 7 سوره حشر هستند  :

" ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا "

📚الکافی ج 1 ص 266 _ بحار الانوار ج 17 ص 4

👌در ذیل بیشتر در این رابطه توضیح داده ایم :


https://t.me/Rahnamye_Behesht/11222



لذا علامه مجلسی در شرح روایت مورد بحث می نویسد که مقصود از تدبیر پیامبر گرامی آن هم به اذن خداوند ,  می تواند تدبیر ایشان نسبت به امور دینی و اجراء اوامر الهی در میان خلق باشد :

" يمكن أن يراد به أمر الدين كما مر في باب التفويض، أو المراد إجراء أوامر الله بين الخلق. "

📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏5، ص: 272




#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
❗️ادامه 👇

2 _ در روایات ما آمده است که انسان در همه روزهای هفته به غیر از جمعه , باید دنبال کار و تلاش باشد و تنها در روز جمعه باید کار و تلاش را تعطیل کند و مشغول امور دینی خود شود . روز شنبه هم روزی است که خداوند برای کار و تلاش به آن برکت می دهد .

امام صادق عليه السلام فرمود: «اى هشام! [حتّى‏] اگر ديدى كه دو گروه روياروى هم صف آراسته‏اند و آماده جنگ هستند هم در آن روز، جست و جو و سعی و تلاش برای طلب روزى را وامگذار»

" إن رَأَيتَ الصَّفَّينِ قَدِ التَقَيا فَلا تَدَع طَلَبَ الرِّزقِ في ذلِكَ اليَومِ. "

📚الکافی ج 5 ص 78

و فرمود :

" «اگر گمان كردى يا خبر يافتى كه فردا اين امر [قيام حضرت قائم  ] تحقّق مى‏يابد، [باز هم‏] جست و جوىِ روزى را وامگذار؛ و اگر مى‏توانى سر بارِ كسى نباشى، چنين كن. " " قالَ لي أبو عَبدِ الله عليه السلام: إن ظَنَنتَ أو بَلَغَكَ أنَّ هذَا الأَمرَ كائِنٌ في غَدٍ فَلا تَدَعَنَّ طَلَبَ الرِّزقِ، وإنِ استَطَعتَ أن لا تَكونَ كَلًّا فَافعَل. "

📚الکافی ج 5 ص 79

روایات فوق با صراحت می گوید در هر روز هفته و در هر شرایطی , انسان باید دنبال کار و تلاش و طلب رزق باشد , جز در روز جمعه که فرمود :

" در روز جمعه برای برآورده کردن حاجت خود اقدام نکن و بگذار در روز شنبه که هنگامی که خورشید روز شنبه طلوع کرد , دنبال کار و تلاش و بر آورده کردن حاجت خود برو "  " پیامبر می فرمود خداوندا بامداد روز شنبه را بر امتم مبارک گردن تا به دنبال سعی و تلاش برای طلب رزق بروند "

" لَا تَخْرُجْ يَوْمَ الْجُمُعَةِ فِي حَاجَةٍ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ السَّبْتِ وَ طَلَعَتِ الشَّمْسُ فَاخْرُجْ فِي حَاجَتِكَ _ " قَالَ رَسُولُ الله ص اللَّهُمَّ بَارِكْ لِأُمَّتِي فِي بُكُورِهَا يَوْمَ سَبْتِهَا وَ خَمِيسِهَا. "

📚من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص: 267 _ الخصال، ج‏2، ص: 394

در روایت دیگر امام صادق علیه السلام فرمود که روز جمعه باید کارهای روز مره انسان تعطیل باشد تا انسان بتواند آموزه های دینی خود را فرا گیرد "

"قَالَ أَبُو عَبْدِ الله ع أُفٍّ لِلرَّجُلِ الْمُسْلِمِ أَنْ لَا يُفَرِّغَ نَفْسَهُ فِي الْأُسْبُوعِ يَوْمَ الْجُمُعَةِ لِأَمْرِ دِينِهِ فَيَسْأَلَ عَنْهُ. "

📚وسائل الشیعه ج 11 ص 349

خداوند می فرماید :

" اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! هنگامى كه براى نماز روز جمعه اذان گفته مى‏شود به سوى ذكر خدا بشتابيد، و خريد و فروش را رها كنيد كه اين براى شما بهتر است اگر مى‏دانستيد - و هنگامى كه نماز پايان گرفت شما آزاديد در زمين پراكنده شويد و از فضل الهى طلب كنيد، و خدا را بسيار ياد نمائيد تا رستگار شويد "

" يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى‏ ذِكْرِ الله وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ  فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ الله وَ اذْكُرُوا الله كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏ " (سوره جمعه آیه 9 و 10 )

در روایاتی که در تفسیر آیه فوق آمده است تصریح شده است که تعطیلی کسب و کار و خرید و فروش برای روز جمعه است تا انسان به نماز جمعه ( و امور دینی ) برسد و پراکنده شدن در روی زمین برای کسب رزق و فضل الهی و سعی و تلاش , برای روز شنبه است :

"  أَبَا عَبْدِ الله ع عَنْ قَوْلِ الله عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ الله فَقَالَ ع الصَّلَاةُ يَوْمَ الْجُمُعَةِ وَ الِانْتِشَارُ يَوْمَ السَّبْت‏ "

📚الفقیه ج 2 ص 267 _ المحاسن ج 2 ص 346

بنابراین از آنچه گفتیم روشن شد که اسلام دستور به سعی و تلاش و طلب رزق در همه روزهای هفته را می دهد جز در روز جمعه که باید سعی و تلاش برای کسب رزق و روزی تعطیل باشد تا انسان بتواند به نماز جمعه و یاد گیری آموزه های دینی خود بپردازد و مجددا در صبح شنبه سعی و تلاش برای کسب رزق و روزی را آغاز کند .

▫️تعطیلی روز شنبه بر خلاف دستورات فوق است , لذا در قانون اساسی هم تنها تصریح به تعطیلی روز جمعه شده است , چنانچه که آیت الله سبحانی در نامه خود به رئیس مجلس چنین بیان داشتند :

"تعطیلی شنبه بر خلاف قانون اساسی است که می‌گوید تعطیلی هفته روز جمعه است و این عبارت مفید حصر است. چنانکه دو اصلی که که در کنار آن آمده است نیز مفید حصر است:  "زبان فارسی" که زبان رسمی کشور است (اصل 15) . آیا می‌توان عبری را هم به رسمیت شناخت؟!  پرچم کشور اسلامی از سه رنگ تشکیل شده(اصل 18) آیا می‌توان رنگ چهارمی به آن افزود ? "

🌐https://eitaa.com/e_sobhani/2124



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
١١ _ از من پرسیدند که  شما که میروید به زیارت امام رضا امام چطورصدای همه افراد را میشنود بااینکه آن  همه جمعیت وجود دارد رفیق بنده رفته پاکستان دوره و این سوالها رامی پرسدو میگوید مگرامام خدا ست که بتواند صدای همه افراد راهمزمان بشنودو می گویدفقط خداست که همزمان می تواند صدا همه افراد را بشنود

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5706

١٢ _ اخیرا کلیپی از کارشناس شبکه یک منتشر می شود که می گوید مادر امام رضا اهل #فرانسه بوده است ❗️این سخن چقدر سندیت دارد


💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9383

١٣ _ شبهه ای را کانال های ضد دین کرده اند که معاذ الله امام جواد فرزند امام رضا نبوده است و امام رضا #عقیم بوده است و حتی نزدیکان امام رضا هم می گفتند امام جواد فرزند او نیست زیرا رنگ پوستش با امام رضا فرق می کند ...خواستم در این رابطه توضیح بدید ❗️❗️

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9164

١٤ _ محدود کردن زیارت حرم امام رضا علیه السلام به خاطرکرونا و تضاد آن با قدرت تکوینی ایشان ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/11604


١٥ _ عده ای شبهه می کنند که مدفن کنونی که به عنوان مدفن امام رضا معرفی می شود در اصل مدفن هارون الرشید است و به دروغ گفته اند مدفن امام رضا است ❗️این سخن چقدر واقعیت دارد ❗️❗️

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/12706

١٦ _ _نظرتون در مورد طواف دور قبور ائمه چیه ❗️امروزه شیعیان فوج فوج دور قبر امام حسین و امام رضا می چرخند و طواف می کنند و وهابیت این عمل رو شرک می دونه

https://t.me/Rahnamye_Behesht/7605

١٧ _ در روایتی صد در صد صحیح از امام رضا و پیامبر اسلام، گِل مصر بی‌غیرتی می‌آورد: ❗️❗️

https://t.me/Rahnamye_Behesht/13900

١٨ _ پاسخی به وهابی که مدعی است امام رضا ع قرآن را اشتباه خوانده است ❗️❗️

https://t.me/Rahnamye_Behesht/13886

١٩ _ آخوند:  اگه کرونا در حرم امام رضا هم شیوع داشته باشه، پس فرق حرم امام رضا با مکانهای دیگه چیه؟

🗣 نتیجه گیری آخوند:  کرونا به حرم امام رضا وارد نمیشه.
✍️ اینه که میگم: "دین" عقل رو تعطیل میکنه ❗️❗️

https://t.me/Rahnamye_Behesht/13595

٢٠ _ آیا می‌دانستید امام رضا مخالفینش را زنده زنده خوراک شیر درنده میکرده؟!

همان امام رضایی که سال‌های سال تحت تاثیر تبلیغات آخوندهای دزد و فریبکار گمان می‌کردید در جوانمردی و مهر و محبت همتا ندارد٬ بر طبق احادیث صحیح چنان جانی و قسی القلب بوده که شخصی را فقط به خاطر انکار کردن امامت الهیش ٬ زنده زنده خوراک شیر درنده می‌کند! ↓↓↓

https://t.me/Rahnamye_Behesht/13004

٢١ _ خطای علمی امام رضا در مورد توصیه به زیاد آب خوردن روی غذا

◾️امام رضا فرمود: روى غذا آب زياد خوردن مانعى ندارد، بعد فرمود: گمان ميكنى كه اگر انسان اين گونه غذا بخورد:-حضرت هر دو دست را جمع كرد-و بعد روى آن آب نخورد،شكم او پاره نميشود؟ ( مکارم الاخلاق ج 1 ص 155)

◼️این در حالیست که بر طبق پژوهش‌های علمی٬ نوشیدن مقدار زیادی آب در هنگام غذا خوردن موجب رقیق شدن آنزیم‌های گوارشی و بروز اختلال در حرکات معده و عمل هضم و جذب مواد غذایی می‌شود ❗️❗️

https://t.me/Rahnamye_Behesht/12027

٢٢ _ آتش و قتل در حرم امام رضا و زیر سوال رفتن معجزات امام رضا !!!!

در كمتر از يك ماه دو اتفاق مهم در حرم  امام هشتم شيعيان رخ داد، يكى کشته شدن  ٢ تن از روحانیون  و امروز نيز آتش گرفتن یکی از رواقها  و سوختن انبار فرشها !!!! در حالی که امام رضا قادر به نجات جان آن دو نفر یا خاموش کردن آتش نبود !!!!

https://t.me/Rahnamye_Behesht/14900


٢٣ _ امام رضا می گوید بيشتر دوستان ما به سبب اسهالى شديد مى‌ميرند. پس اگر ڪس را دیدید ڪـہ بر اثر اسہال شدید مرده است ، بدانیـــد ڪه شیعہ اهل بیت بوده !!!!!

https://t.me/Rahnamye_Behesht/15307

٢٤ _ امام رضا شیعیان را دعوت به شرک و عبادت غیر خدا میکند ?


https://t.me/Rahnamye_Behesht/15696


#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
پاسخی به وهابی در مورد ماموریت پیامبر اسلام به هجرت از مکه !!!!

🤔پرسش :

عَنْ أَبِي عَبْدِ الله قَالَ : لَمَّا تُوُفِّيَ أَبُوطَالِبٍ نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَى رَسُولِ الله فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ اخْرُجْ مِنْ مَكَّةَ فَلَيْسَ لَكَ فِيهَا نَاصِرٌ، وَثَارَتْ قُرَيْشٌ بِالنَّبِيِّ فَخَرَجَ هَارِباً حَتَّى جَاءَ إِلَى جَبَلٍ بِمَكَّةَ يُقَالُ لَهُ الْحَجُونُ فَصَارَ إِلَيْهِ.

عبيد بن زراره می‌گوید : امام صادق گفت : آنگاه که ابوطالب از دنیا رفت، جبرئیل بر پیامبر نازل شد و دستور رساند که : ای محمد! از مکه بیرون شو، زیرا دیگر اینجا یاور نداری و قریش بر پیغمبر هجوم آوردند و آنحضرت از مکه گریخت.( اصول کافی ٤٤٩/١ )


این حدیث صحیح‌السند، اذعان می‌کند که پیغمبر ﷺ به هنگام وفات ابوطالب، دستور یافت که به مدینه هجرت کند و هجرت نمود.

درحالی که آنحضرت حدود چهار سال، بعد از وفات ابوطالب، به مدینه هجرت نمود.

[ابوطالب در سال 10 بعثت از دنیا رفت. و هجرت پیغمبر به مدینه در ابتدای سال 14 بعثت بود] ❗️❗️


💠پاسخ💠

متاسفانه وهابی روایت را نادرست و دروغ ترجمه کرده است .

علامه مجلسی در ترجمه روایت می نویسد :

"كلينى به سند حسن از امام جعفر صادق عليه السّلام روايت كرده است كه: چون ابو طالب به رحمت حق واصل شد جبرئيل بر حضرت رسول صلّى الله عليه و آله و سلّم نازل شد و گفت كه: يا محمد! از مكه بيرون رو كه اكنون تو را در مكه ياورى نيست؛ و قريش شوريدند بر آن حضرت پس‏ گريخت از ايشان و به جانب كوهى رفت در مكه كه آن را حجون مى‏گويند "

📚حیاه القلوب ج 3 ص 801

وهابی به دروغ روایت را معنا کرد که پیامبر بلافاصله بعد از وفات ابوطالب علیهما السلام مامور شد به مدینه هجرت کرد و به این دستور عمل نیز کرد , در حالی که روایت کتاب کافی می گوید که پیامبر بر اثر فشار قریش پس از وفات جناب ابوطالب به کوهی در همان مکه گریخت و تنها مامور شده بود که از مکه هجرت کند نه آنکه لزوما به مدینه برود .

❗️بر اساس نصوص تاریخی شیعه و سنی , پیامبر گرامی پس از وفات جناب ابوطالب علیهما السلام و بر اثر فشار قریش و دستور خداوند به هجرت به سوی طائف هجرت کرد و در حدود یک ماه در طائف ماند اما اهالی طائف به پیامبر گرامی با سنگ و ... حمله بردند و پیامبر مجبور شد به سوی مکه باز گردد و با افراد مختلف رایزنی کند تا جایگاهی برای هجرت بیابد , نهایتا با اهالی مدینه رایزنی کرد و پس از بستن پیمانهای عقبه اول وعقبه دوم به سوی مدینه هجرت کرد :

" ِ فَلَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو طَالِبٍ خَرَجَ إِلَى الطَّائِفِ وَ أَقَامَ فِيهِ شَهْراً وَ كَانَ مَعَهُ زَيْدُ بْنُ الْحَارِثِ ثُمَّ انْصَرَفَ إِلَى مَكَّةَ وَ مَكَثَ فِيهَا سَنَةً وَ سِتَّةَ أَشْهُرٍ فِي جِوَارِ مُطْعِمِ بْنِ عَدِيٍّ وَ كَانَ يَدْعُو القَبَائِلَ فِي الْمَوَاسِمِ فَكَانَتْ بَيْعَةُ الْعَقَبَةِ الْأُولَى بِمِنًى فَبَايَعَهُ خَمْسَةُ نَفَرٍ مِنَ الْخَزْرَجِ ... فَلَمَّا انْصَرَفُوا إِلَى الْمَدِينَةِ وَ ذَكَرُوا الْقِصَّةَ وَ قَرَءُوا الْقُرْآنَ صَدَّقُوهُ وَ فِي السَّنَةِ الْقَابِلَةِ وَ هِيَ الْعَقَبَةُ الثَّانِيَةُ ... " _ " لَمَّا تُوُفِّيَ أَبُو طَالِبٍ تَنَاوَلَتْ قُرَيْشٌ مِنْ رَسُولِ الله ص فَخَرَجَ إِلَى الطَّائِفِ ... فَآذَوْهُ وَ رَمَوْهُ بِالْحِجَارَةِ فَانْصَرَفَ إِلَى مَكَّة ... " _ " توفّي أبو طالب، و ابتلي رسول الله صلّى الله عليه و سلّم أشدّ ما كان، فعمد لثقيف بالطّائف، رجاء أن يؤووه ... " _ " ان رسول الله يعرض نفسه في المواسم على قبائل العرب ... لم يزل رسول الله يعرض نفسه على كلّ قادم له اسم و شرف و يدعوه إلى الله. و كان كلّما أتى قبيلة يدعوهم إلى الإسلام .... ( ذكر أوّل عرض رسول الله، صلّى الله عليه و سلّم نفسه على الأنصار و إسلامهم‏ ) "


📚مناقب آل أبي طالب عليهم السلام  ج‏1، ص: 174 _ بحار الأنوار  ج‏19، ص: 22 _ تاریخ الاسلام ذهبی ج 1 ص 282 _ الکامل فی التاریخ ج 2 ص 93 _ 94

برخی از علمای اهلسنت نقل کرده اند که پیامبر بعد از وفات جناب ابوطالب و ماموریت به هجرت از سوی خداوند , هجرتهای متعددی به سوی قبائل مختلف داشت و از مکه خارج می شد اما نتوانست یار و یاوری برای خود جمع کند تا آنکه با اهالی مدینه ارتباط گرفت و به سوی مدینه هجرت کرد : " يقولون أيضا: إنه بعد وفاة عمه خرج إلى بني صعصعة، و معه‏ علي؛ فلم يجيبوه، و غاب عن مكة عشرة أيام. و هاجر أيضا مع على و أبي بكر الى بني شبيان، و غاب ثلاثة عشر يوما، فلم يجد عندهم نصرة "

📚الصحيح من سيرة النبي الأعظم، ج‏3، ص: 267 ( به نقل از شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج 4 ص 126 )



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

▫️وهابی به روایتی استناد کرد که می گوید آیه مذکور فقط در مورد نماز بر پیکر مطهر پیامبر نازل شده است , یعنی کیفیت نماز بر پیکر مطهر پیامبر توسط مسلمین تنها به خواندن آیه مذکور بود , چنانچه که در روایتی آمده است که ابو مریم انصاری می گوید :

" از امام باقر علیه السلام پرسیدم: چگونه بر جنازه رسول خدا نماز خوانده شد؟ حضرت پاسخ داد:

" چون امیر المؤمنین علیه السلام رسول خدا را غسل داده و کفن کرد، ملافه ای را به روی او کشید و سپس ده مرد را به کنار جنازه آورد و آنها گرد او حلقه زدند. سپس امیر المؤمنین علیه السلام در میان آنان ایستاد و فرمود: «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» پس آن گروه نیز همین آیه ای را که امیر المؤمنین علیه السلام تلاوت فرموده بود، تکرار کردند تا این که اهالی مدینه و اهالی عَوالی [محله ای در حاشیه مدینه] بر جنازه رسول خدا به این کیفیت نماز خواندند ": قُلْتُ لَهُ كَيْفَ كَانَتِ الصَّلَاةُ عَلَى النَّبِيِّ ص قَالَ لَمَّا غَسَّلَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ كَفَّنَهُ سَجَّاهُ ثُمَّ أَدْخَلَ عَلَيْهِ عَشَرَةً فَدَارُوا حَوْلَهُ ثُمَّ وَقَفَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي وَسَطِهِمْ فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً فَيَقُولُ الْقَوْمُ كَمَا يَقُولُ حَتَّى صَلَّى عَلَيْهِ- أَهْلُ الْمَدِينَةِ وَ أَهْلُ الْعَوَالِي. "

📚الکافی ج 1 ص 450


❗️بنابراین سبب نزول آیه مذکور آن بوده است که مسلمین با خواندن آن بر جنازه مطهر پیامبر اسلام وظیفه نماز خواندن بر پیکر مطهر را به انجام برسانند یعنی نماز آنان بر پیکر مطهر پیامبر تنها به خواندن همان آیه شریفه بود : " عوضا عن الصلاة كما مر. "

📚مراه العقول ج 5 ص 267

❗️اما محتوای آیه که خبر از جایگاه والای پیامبر اسلام و صلوات مستمر خداوند و فرشتگان بر ایشان می دهد و مومنین را مامور به صلوات و تسلیم بودن در برابر اوامر پیامبر گرامی می کند در تمام زمانها برای مومنین راهنما و هدایت کننده است و انسان می تواند آیه مذکور را مرتب بخواند و از آن درس بگیرد , چنانچه که در روایتی  ابو مغیره می گوید :

" از امام موسی کاظم علیه السلام شنیدم که می‌فرمود: هر کس در تعقیبات نماز صبح و نماز مغرب پیش از آن که پاهایش را خم کند یا با کسی سخن گوید، آیه «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» را تلاوت کند و بگوید: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّیَّتِهِ»، خداوند صد نیاز او را (هفتاد مورد در دنیا و سی مورد در آخرت) برطرف می‌کند. " "مَنْ قَالَ فِي دُبُرِ صَلَاةِ الصُّبْحِ وَ صَلَاةِ الْمَغْرِبِ قَبْلَ أَنْ يَثْنِيَ رِجْلَيْهِ أَوْ يُكَلِّمَ أَحَداً إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ ذُرِّيَّتِهِ قَضَى اللَّهُ لَهُ مِائَةَ حَاجَةٍ سَبْعِينَ فِي الدُّنْيَا وَ ثَلَاثِينَ فِي الْآخِرَة "

📚ثواب الاعمال ص 156

مرحوم طبرسی از امیر المؤمنین علیه السلام روایت می‌کند که پیرامون تفسیر آیه «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» فرمود:

" این آیه ظاهر و باطنی دارد. ظاهر آن، «صَلُّوا عَلَیْهِ» و باطن آن «وَسَلِّمُوا تَسْلِیمًا» است. یعنی در برابر کسی که رسول خدا علیه و آله او را وصیّ و خلیفه خود قرار داد و او را بر شما ترجیح و برتری داد و عهدی که با او بسته، سر تسلیم فرود آورید و از او اطاعت کنید. این مطلبی که تو را از آن آگاه نمودم، تأویلی است که تنها، کسی که حس لطیف و ذهن و تشخیص درستی دارد، آن را می‌داند " "لِهَذِهِ الْآيَةِ ظَاهِرٌ وَ بَاطِنٌ فَالظَّاهِرُ قَوْلُهُ صَلُّوا عَلَيْهِ وَ الْبَاطِنُ قَوْلُهُ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً أَيْ سَلِّمُوا لِمَنْ وَصَّاهُ وَ اسْتَخْلَفَهُ وَ فَضَّلَهُ عَلَيْكُمْ وَ مَا عَهِدَ بِهِ إِلَيْهِ تَسْلِيماً وَ هَذَا مِمَّا أَخْبَرْتُكَ أَنَّهُ لَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا مَنْ لَطُفَ حِسُّهُ وَ صَفَا ذِهْنُهُ وَ صَحَّ تَمْيِيزُه‏ "

📚الاحتجاج ج 1 ص 253


#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

❗️همینطور حضرت در فرازی دیگر هم متذکر استثناء مذکور شده و می فرماید :

" در آنجا كه رفق و مدارا سبب خشونت مى‏شود خشونت مدارا محسوب خواهد شد؛ چه بسا داروهايى كه سبب بيمارى گردد و بيمارى‏هايى كه داروى انسان است " "إِذَا كَانَ الرِّفْقُ خُرْقاً كَانَ الْخُرْقُ رفْقاً رُبَّمَا كَانَ الدَّوَاءُ دَاءً، وَ الدَّاءُ دَوَاءً "

📚نهج البلاغه نامه 31

در شرح کلام فوق می خوانیم :

" اصل و اساس در برنامه‏هاى زندگى، نرمش و مداراست؛ ولى گاه افرادى پيدا مى‏شوند كه از اين رفتار انسانى سوء استفاده كرده بر خشونت خود مى‏افزايند در مقابل اين افراد خشونت تنها طريق اصلاح است. جمله بعد در واقع به منزله علت براى اين جمله است، زيرا مواردى پيدا مى‏شود كه دوا، درد را فزون‏تر مى‏سازد و تحمل درد، دوا محسوب مى‏شود همان گونه كه شاعر گفته است:

هر كجا داغ بايدت فرمود       
چون تو مرهم نهى ندارد سود

اشاره به اينكه زخم‏هايى است كه تنها درمان آن در گذشته داغ كردن و سوزاندن بود، به يقين در آنجا مرهم نهادن بيهوده و گاه سبب افزايش بيمارى و به عكس گاه بيمارى‏هايى عارض انسان مى‏شود كه سبب بهبودى از بيمارى‏هاى مهم‏ترى است. "

📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏9، ص: 637

امیر مومنان علیه السلام در بیان دیگری فرمود :

"مادام كه مدارا كردن بهتر است مدارا كن؛ اما در آنجا كه جز شدت عمل تو را بى‏نياز نمى‏كند تصميم به شدّت بگير " " وَارْفُقْ مَا كَانَ الرِّفْقُ أَرْفَقَ، وَاعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لَاتُغْنِي عَنْكَ إِلَّا الشِّدَّةُ "

📚نهج البلاغه نامه 46

باز در شرح کلام فوق می خوانیم :

"به اين ترتيب اصل و اساس در مناسبات ميان حاكميّت و مردم، بلكه در تمام مديريت‏ها رفق و مداراست؛ ولى اگر كسانى از مدارا كردن مدير خواستند سوء استفاده كنند، جز برخورد شديد چيز ديگرى كارساز نيست.

امروز هم مشاهده مى‏كنيم كه بهترين راه براى مبارزه با مفاسد اجتماعى و امر به معروف و نهى از منكر استفاده از برخوردهاى محبّت‏آميز و منطق توأم با ادب و مداراست كه اكثريت افراد از اين طريق رام مى‏شوند؛ ولى گروه اندكى هستند كه جز با شدت عمل دست از اعمال خلاف برنمى‏دارند. "

📚پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج‏10، ص: 253

همینطور امیر مومنان در موارد دیگری نیز متذکر استثناء در مدارا شده اند و فرمودند :

" اين امر (خروج ناكثين) را تا زمانى كه قابل مهار كردن باشد، مهار مى‏كنم، و هر گاه ناچار شدم، آخرين چاره، داغ كردن است (و با آنها مى‏جنگم‏ ) _  كسى كه احترام نهادنْ اصلاحش نكند، بى‏احترامى كردنْ اصلاحش مى‏كند _ كسى كه احترام نهادن درستش نكند، بى‏احترامى [به او]، درستش مى‏كند _  هر گاه ارج نهادن، سود نبخشد، خوار داشتن، كارگرتر است، و هر گاه تازيانه كارگر نباشد، شمشير، مؤثرتّر است _  احترام نهادن، به همان اندازه كه فرومايه را فاسد مى‏كند، بزرگوار را اصلاح مى‏كند _ كسى كه زيبايىِ مدارا اصلاحش نكند، بدىِ مجازات، اصلاحش مى‏كند. "


"سَامسِكُ الأَمرَ مَا استَمسَكَ، وإذا لَم أجِد بُدّاً فَآخِرُ الدَّواءِ الكَيُ _ مَن لَم تُصلِحهُ الكَرامَةُ، أصلَحَتهُ الإِهانَةُ _ مَن لَم تُقَوِّمهُ الكَرامَةُ، قَوَّمَتهُ الإِهانَةُ _ إذا لَم تَنفَعِ الكَرامَةُ فَالإِهانَةُ أحزَمُ، وإذا لم يَنجَعِ  السَّوطُ فَالسَّيفُ أحسَمُ. _الكَرامَةُ تُفسِدُ مِنَ اللَّئيمِ بِقَدرِ ما تُصلِحُ مِنَ الكَريمِ _ مَن لَم يُصلِحهُ حُسنُ المُداراةِ أصلَحَهُ سوءُ المُكافاةِ. "

📚دانشنامه قرآن و حدیث ج 2 ص 301 به نقل از کتابهایی چون نهج البلاغه , تاریخ طبری , بحار الانوار , غرر الحکم و ....

👌بنابراین اگر چه اصل اولی در برخورد با دشمن , برخورد همراه با فضل و مدارا و خویشتن داری است اما این اصل در برابر دشمنان لجوج که مدارا کردن سبب گستاخ تر شدنشان می شود , استثناء خورده است .

👈ما به حسب تجربه معتقدیم که مدارا و کوتاه آمدن در برابر جنایات اسرائیل سبب گستاخ تر شدن این دشمن خون آشام می شود و باید پاسخ جنایات این رژیم جعلی را به گونه ای داد که سبب تنبیه او و ایجاد بازدارندگی لازم در برابرش شود ( مانند حذف کردن چهره های شاخص اطلاعاتی و نظامی رژیم و الا صرف موشک باران کردن نقطه ای ممکن است آن انتقام و بازدارندگی  مطلوب را حاصل نکند  ) .👉



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

از آنچه گفتیم چرایی تقاضای عذاب قوم از سوی نوح نیز معلوم شد زیرا نوح ع به تعلیم  خداوند آگاه شده بود که قومش و نسل آنان تا روز قیامت ایمان نمی آورند و دیگران را هم فاسد می کنند , لذا دیگر شایسته حیات و زندگی نیستند .


اما این که آقامیری اشکال کرد که نوح ع در حین عذاب قومش تنها به فکر نجات فرزند خود بود نیز پاسخ روشنی دارد , چنانچه که برخی از محققین می نویسند :

" خداوند به نوح هشدار داده بود كه درباره ظالمان (مشركان) شفاعتى مكن زيرا همه غرق مى‏شوند "وَ لَا تُخَاطِبْنِى فِى الَّذِينَ ظَلَمُوا انَّهُمْ مُغْرَقُونَ " ( هود 37 )

ولى از كجا نوح مى‏دانست كه پسرش در زمره كافران است؟ زيرا ممكن است همان‏گونه كه جمعى از مفسران گفته‏اند فرزند نوح وضع خود را از پدر ظاهراً مكتوم مى‏نمود و بسيارند پسرانى كه در برابر پدر قيافه ظاهر الصلاحى به خود مى‏گيرند ولى در غياب او طور ديگرند و نمونه آن را بسيار ديده يا شنيده‏ايم.

بعلاوه طبق آيه 40 سوره هود قُلْنَا احْمِلْ فِيهَا مِنْ كُلِّ زُوجَينِ اثْنَينِ وَ اهْلَكَ الَّا مَنْ سَبَقَ عَلَيْهِ الْقَولُ: «به نوح گفتيم: از هر جفتى از حيوانات يك زوج در كشتى سوار كن و همچنين خاندانت را مگر كسى كه قبلًا وعده هلاكش داده شده است ( یعنی همسر نوح ) ».

مطابق اين آيه تصور نوح اين بود كه فرزندش نيز طبق وعده الهى اهل نجات خواهد بود، و لذا در آيات مورد بحث به عنوان جلب ترحم پروردگار عرض كرد: «خداوندا فرزندم از اهل من است و وعده تو درباره اهل بيتم شامل حال او نيز مى‏شود». " وَ نادى‏ نُوحٌ رَبَّهُ فَقالَ رَبِّ إِنَّ ابْنِي مِنْ أَهْلِي وَ إِنَّ وَعْدَكَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْكَمُ الْحاكِمِينَ " ( هود 45 )

در اين ماجرا هيچ كارى كه مصداق گناه و معصيت باشد ديده نمى‏شود، جز يك ترك اولى و آن اين‏كه نوح مى‏بايست بيشتر درباره فرزند خود تحقيق مى‏كرد، تا از خدا تقاضاى نجات او را نكند، آن هم تقاضايى توأم با اصرار.


تعبير نوح درباره فرزندش كه گفت: «بركشتى سوار شو و با كافران نباش (و نگفت از كافران مباش)» يَا بُنَىَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَ لَاتَكُنْ مَعَ الْكَافِريِنَ ( هود 42 ) نيز قرينه است بر اين‏كه نوح فرزندش را جزء كافران نمى‏دانست بلكه همنشين آنها مى‏ديد. "

📚پیام قرآن ج 7 ص 107


در مورد یونس نبی علیه السلام هم که آقامیری به ایشان نیز تعریضی می زند در گذشته توضیح داده ایم که ایشان عصیان و معصیت خداوند را نکرد , آنچه از یونس ع اتفاق افتاد تنها یک ترک اولایی بود که با مقام والای یونس ع همخوانی نداشت , در ذیل بخوانید :

https://t.me/Rahnamye_Behesht/4844




#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
جایگاه اخروی افرادی که در سن کم می میرند !!!!

🤔پرسش :

اگر فردی در سن نوجوانی وفات کند تکلیف حساب کتاب و جایگاهش در آن دنیا چه می‌شود؟ چون آن فرصت کامل به او داده نشده که بتواند در مثلا ۶٠، ٧٠ سال به مرحله عبودیت خداوند برسد ?

اولا اینکه تکلیفش چه می‌شود؟
ثانیا اینکه چرا خداوند فرصت کامل به او نداده است و به این زودی وفات کرده؟


💠پاسخ 💠

👌خداوند از هر کس به حسب نعمت هایی که به او داده است , تکلیف و وظیفه هم می خواهد , چنانچه که در قرآن می خوانیم :

" خداوند هيچكس را جز به مقدار آنچه كه به او داده است تكليف نمى‏كند " " لا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْساً إِلاَّ ما آتاها " ( طلاق 7 )

امام صادق علیه السلام فرمود :

" احتجاج خداوند در برابر بندگان به اندازه ای است که به بنده نعمت داده است " " إِنَّمَا احْتَجَّ اللَّهُ عَلَى الْعِبَادِ بِمَا آتَاهُم‏ "

📚المحاسن ج 1 ص 236

و فرمود :

" هر چه در دست خدا باشد (و از توان و اختيار بشر خارج باشد )خداوند عذر آن را مى‏پذيرد ( و از انسان تکلیف نمی خواهد ) " " ما غَلَبَ اللَّهُ عليهِ فاللَّهُ أولى‏ بالعُذْر "

📚الکافی ج 3 ص 413

بر این اساس مثلا :

1 _ خداوند فردی را از نعمت عمر به مدت 18 سال بهره داده است و فرد مذکور از این عمر و نعمت الهی در مسیر اطاعت و بندگی خداوند استفاده می کند و مثلا نمره تکلیفی اش در نزد خداوند نوزده از بیست است .

2_ در مقابل فردی از نعمت عمر خداوند به مدت 70 سال بهره می گیرد و فرد مذکور نیز این عمر را در مسیر اطاعت و بندگی صرف می کند و نمره تکلیفی او هم نوزده می شود .

👈در روز قیامت مقام هر دو فرد برابر است یعنی هر دو در یک درجه قرار دارند چون نمره تکلیفی آنها برابر بوده و ملاک خداوند هم برای نمره دهی , کیفیت عمل افراد با توجه به میزان نعمت های داده شده به آنهاست . یعنی پاداش ها و حساب و کتاب خداوند کیفی آن هم با در نظر گرفتن نعمت های داده شده به فرد است .

👌از سوی دیگر بر اساس روایات , فردی که عمر کوتاه داشته است اما نیتش آن بوده که اگر عمر طولانی هم داشته باشد , تمام عمر را در مسیر عبادت و بندگی سپری می کرد , خداوند به خاطر این نیت به او پاداش عمل در عمر طولانی را می دهد :

📚وسائل الشیعه ج 1 ص 49 باب 6 " باب استحباب نیة الخیر و العزم علیه "

اما در مورد اینکه چرا عمر فردی کوتاه می شود هم گفتنی است :

👌 در مواردی تقدیر و مصلحت در همان عمر کوتاه است و خداوند هم که همواره برای بنده مومن و مطیع خود خیر و صلاحش را تقدیر می کند , برای فرد مذکور هم عمر کوتاه تقدیر کرده است , زیرا خیر و صلاحش در همان عمر کوتاه است .

امام صادق عليه السلام فرمود ؛

از مرد مسلمان در شگفتم! خداوند عز و جل براى او حكمى نمى‏ كند، جز اين كه برايش خير است: اگر با قيچى‏ ها بريده شود، برايش خير است، و اگر پادشاه مشرق و مغرب شود، [باز هم‏] برايش خير است. " "عَجِبْتُ لِلْمَرْءِ الْمُسْلِمِ لَا يَقْضِي اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ قَضَاءً إِلَّا كَانَ خَيْراً لَهُ وَ إِنْ قُرِضَ بِالْمَقَارِيضِ كَانَ خَيْراً لَهُ وَ إِنْ مَلَكَ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا كَانَ خَيْراً لَهُ. "

📚الکافی ج 2 ص 62

در بسیاری از موارد هم عمر کوتاه یا طولانی داشتن دست خود انسان است . مراقبت های بهداشتی و برخی اموری معنوی سبب طول عمر می شود در مقابل عدم مراقبت یا ترک برخی واجبات دینی می تواند سبب کوتاهی عمر شود .

▫️امام صادق عليه السلام فرمود :

"كسانى كه به خاطر گناهان مى‏ميرند، بيش از كسانى هستند كه به خاطر اجَل‏ها يشان‏ و عمر طبیعی مى‏ميرند، و كسانى كه به سبب نيكوكارى زندگى مى‏كنند، بيش از كسانى هستند كه به خاطر عمرهاى طبيعى‏ زندگى مى‏كنند. " " مَنْ يَمُوتُ بِالذُّنُوبِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَمُوتُ بِالْآجَالِ، وَ مَنْ يَعِيشُ بِالْإِحْسَانِ أَكْثَرُ مِمَّنْ يَعِيشُ بِالْأَعْمَارِ. "

📚امالی طوسی ص 305

و فرمود :

" مردم بيش از آن كه با عمر خود زندگى كنند، با احسان و نيكوكارى خويش زندگی می کنند و بيش از آن كه به سبب فرا رسيدن اجل و عمر طبیعی خود بميرند، بر اثر گناهان خويش مى‏ميرند. "يَعِيشُ النَّاسُ بِإِحْسَانِهِمْ أَكْثَرَ مِمَّا يَعِيشُونَ بِأَعْمَارِهِمْ وَ يَمُوتُونَ بِذُنُوبِهِمْ أَكْثَرَ مِمَّا يَمُوتُونَ بِآجَالِهِم‏ "

📚بحار الانوار ج 5 ص 140

👌در ذیل بیشتر در مورد تقدیرات خداوند و خیر و صلاح آن و نقش انسان در آن تقدیرات بحث کرده ایم :

https://t.me/Rahnamye_Behesht/11765




#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

👌خلاصه اين‏كه مجموعه داستان يوسف مملو از صحنه‏هاى امتحان و آزمايش، چه در مورد يوسف، چه در مورد پدرش، و چه در مورد برادرانش است و در آيه زير اشاراتى به اين موضوع ديده مى‏شود:

"كَذَلِكَ كِدْنَا لِيُوسُفَ مَا كَانَ لِيَأْخُذَ اخَاهُ فِى دِينِ الْمَلِكِ الَّا انْ يَشآءَ اللَّهُ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَنْ نَشاءُ: " «اين‏گونه راه چاره به يوسف ياد داديم، او هرگز نمى‏توانست برادرش را مطابق آيين پادشاه مصر بگيرد، مگر آن‏كه خدا بخواهد، و ما درجات هركس را بخواهيم بالا مى‏بريم» ( سوره یوسف آیه 76 )


👈ضمناً از اين تعبير جواب آخرين سؤال نيز روشن شد كه عمل به برنامه «برده‏گيرى سارق» در اين مورد به خصوص يك دستور الهى به يوسف- براى تكميل امتحان مزبور- بوده است (دقت كنيد) به اين ترتيب هيچ‏گونه اشكالى از نظر مقام عصمت متوجه اين پيامبر بزرگ نمى‏شود.👉

📚پیام قرآن ج 7 ص 118

❗️نکات تکمیلی :

▫️1 _ در روایات تصریح شده است که یوسف ع عملکرد مذکور را با هماهنگی بنیامین انجام داد . در نقل چنین آمده است :

" پس يوسف عليه السّلام به برادران خود گفت كه: بيرون رويد؛ و بنيامين را پيش خود نگاه داشت و ايشان بيرون رفتند، و بنيامين را به نزد خود طلبيد و گفت: من برادر توام يوسف، پس غمگين مباش به آنچه ايشان كردند و گفت كه: مى‏خواهم تو را نزد خود نگاهدارم. بنيامين گفت: برادران نمى‏گذارند مرا، زيرا كه پدرم عهد و پيمان خدا از ايشان گرفته است كه مرا بسوى او برگردانند. يوسف گفت كه: من چاره‏اى در اين باب مى‏كنم و حيله برمى‏انگيزم، پس آنچه ببينى انكار مكن و برادران را خبر مده‏ " " ثُمَّ قَالَ لَهُ أَنَا أُحِبُّ أَنْ تَكُونَ عِنْدِي، فَقَالَ لَا يَدَعُونِي إِخْوَتِي- فَإِنَّ أَبِي قَدْ أَخَذَ عَلَيْهِمْ عَهْدَ اللَّهِ وَ مِيثَاقَهُ أَنْ يَرُدُّونِي إِلَيْهِ، قَالَ فَأَنَا أَحْتَالُ بِحِيلَةٍ- فَلَا تُنْكِرُ إِذَا رَأَيْتَ شَيْئاً وَ لَا تُخْبِرُهُم‏ "

📚حياة القلوب، ج‏1، ص: 496 _ تفسير القمي، ج‏1، ص: 348

▫️2 _ در روایات تصریح شده است که جمله " شما سارق هستید " را یکی از کارگزاران یوسف ع گفت نه خود یوسف : " فلما فصلوا نادى مناد: «أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ» _ " ثُمَّ أَمَرَ مُنَادِياً يُنَادِي أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُون‏ "

📚تفسير العياشي، ج‏2، ص: 183 _ تفسير القمي، ج‏1، ص: 348

❗️و در روایتی تصریح شده که جمله مذکور در واقع صحیح هم بوده است زیرا فرزندان یعقوب یوسف را از نزد یعقوب دزدیده بودند .

👌در روایتی آمده است که از امام صادق علیه السلام  درباره اين آيه سوره يوسف سؤال شد كه: «اى كاروانيان! قطعاً شما دزد هستيد». حضرت فرمود:

"آنها يوسف را از پدرش دزديدند. مگر نمى‏بينى كه وقتى [برادران يوسف‏] گفتند: «چه گم كرده‏ايد؟ گفتند: جام پادشاه را گم‏ كرده‏ايم» و نگفت: جام پادشاه را دزديده‏ايد. در حقيقت آنها يوسف را از پدرش دزديدند [و مقصود نيز از اين جمله كه قطعاً شما دزد هستيد، همين معناست‏]. " " فَقُلْتُ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي يُوسُفَ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسارِقُونَ قَالَ إِنَّهُمْ سَرَقُوا يُوسُفَ مِنْ أَبِيهِ أَ لَا تَرَى أَنَّهُ قَالَ لَهُمْ حِينَ قَالَ- ما ذا تَفْقِدُونَ قالُوا نَفْقِدُ صُواعَ الْمَلِكِ وَ لَمْ يَقُلْ سَرَقْتُمْ صُوَاعَ الْمَلِكِ إِنَّمَا عَنَى سَرَقْتُمْ يُوسُفَ مِنْ أَبِيه‏ "

📚معانی الاخبار ص 120 _ الاحتجاج ج 2 ص 355

▫️3 _ مطابق روایات , در قوانین فقهی یعقوب نبی ع و بنی اسرائیل این حکم بود که سارق باید در نزد کسی که از او دزدی کرده بود به عنوان برده نگه داشته می شد : " كَانَتِ الْحُكُومَةُ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ إِذَا سَرَقَ أَحَدٌ شَيْئاً اسْتُرِق‏ " _ " كَانَ إِذَا سُرِقَ أَحَدٌ فِي ذَلِكَ الزَّمَنِ دُفِعَ إِلَى صَاحِبِ السَّرِقَةِ فَكَانَ عَبْدَهُ. "

📚تفسير القمي، ج‏1، ص: 355 _ عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج‏2، ص: 76


در گذشته نیز پاسخ انتقادات آقامیری به نوح نبی علیه السلام را هم داده بودیم :

https://t.me/Rahnamye_Behesht/15968



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
❗️ادامه 👇


▫️2 _ اگر وهابی به توضیحات ما توجه نکند و باز هم بگوید مقصود روایت مورد بحث آن است که فاطمه صدیقه سلام الله علیها خون می دیده است , در این صورت می گوییم که روایت مذکور از روی تقیه و موافق با روایات اهلسنت صادر شده است زیرا مضمون آن را علمای اهلسنت هم نقل کرده اند : " لَم يَكُن بَينَ الحَسَنِ وَالحُسَينِ  إلّا طُهرٌ " _  لَم يَكُن بَينَ الحَملِ بِالحُسَينِ  بَعدَ وِلادَةِ الحَسَنِ إلّا طُهرٌ واحِدٌ.  "

📚المعجم الكبير: ج 3 ص 95 ح 2766، المصنّف لابن أبي شيبة: ج 8 ص 45 ح 40، التاريخ الكبير: ج 2 ص 286 ح 2491، تهذيب الكمال: ج 6 ص 398 _  اسد الغابة: ج 2 ص 25، الإصابة: ج 2 ص 68


👈در همچنین مواردی که روایتی موافق با روایات اهلسنت است و به ظاهر با روایات شیعه (خون ندیدن فاطمه صدیقه ) هم در تعارض است , روایت مورد بحث از اعتبار ساقط است زیرا ما در هنگام تعارض روایات ماموریم روایتی را که موافق با اهلسنت است را طرد کنیم و بگوییم که تقیه ای صادر شده است ,👉 چنانکه راوی از امام صادق علیه السلام سوال کرد که ؛

«  دو خبر از شما می بینیم که یکی از آنها موافق اهل سنت و دیگری مخالف اهل سنت است ، کدام خبر را اخذ کنیم ؟ امام علیه السلام فرمود آن خبری را که👈 با اهل سنت مخالف است ،👉 آن را اخذ کنید چرا که رشد و هدایت در آن است » « وَجَدْنَا أَحَدَ الْخَبَرَيْنِ مُوَافِقاً لِلْعَامَّةِ وَ الْآخَرَ مُخَالِفاً لَهُمْ بِأَيِّ الْخَبَرَيْنِ يُؤْخَذُ  قَالَ مَا خَالَفَ الْعَامَّةَ فَفِيهِ الرَّشَاد »

📚 الکافی  ج 1 ص 68

👌در ذیل در مورد چرایی صدور روایات تقیه ای و موافق با مذهب اهلسنت توضیحات خوبی داده ایم :

https://t.me/Rahnamye_Behesht/13856





#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇

برخی از محققین در مورد مساله مورد بحث می نویسند :

" بهشتيان ... با اشرافى كه بر اهل دوزخ دارند مى‏توانند حال خود را با آنها مقايسه كنند، هنگامى كه اين تفاوت عظيم را ببينند از نعمت‏هاى بى‏پايانى كه در آن هستند لذّت مى‏برند.

قرآن مجيد ناظر بودن بهشتيان را بر وضع دوزخيان كراراً يادآور شده، در آيه 50 سوره اعراف مى‏خوانيم: وَنادى اصْحابُ النَّارِ اصْحابَ الجَنَّةِ انْ افيضُوا عَلَيْنا مِنَ الماءِ اوْ مِمّا رَزَقَكُمُ اللَّه قالُوا انَّ اللَّه حَرَّمَهُما عَلَى الكافِرِينَ: «اهل دوزخ بهشتيان را صدا مى‏زنند كه (محبت كنيد و) مقدارى آب يا از آنچه خدا به شما روزى داده به ما ببخشيد، آنها مى‏گويند خداوند اين‏ها را بر كافران حرام كرده است».

و در آيات سوره صافّات مى‏خوانيم: " فَاقْبَلَ بَعَضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ يَتَسائلُونَ- قالَ قائِلٌ مِنْهُم انّي كانَ لي قَرينٌ ... فَاطَّلَعَ فَرَآهُ في سَواءِ الجَحيم- قالَ تَاللَّه انْ كِدْتَ لَتُرْدِينِ- وَلَوْ لا نِعْمَةُ رَبّي لَكُنْتُ مِنَ المُحْضَرِينَ "

«بعضى از بهشتيان رو به بعضى ديگر كرده، سؤال مى‏كنند- يكى از آنها مى‏گويد: من همنشين (گنهكار و بى‏ايمانى) داشتم ... ناگهان نگاه مى‏كند او را در وسط دوزخ مى‏بيند- به او مى‏گويد: به خدا سوگند چيزى نمانده بود كه مرا نيز به هلاكت بكشانى!- و هرگاه نعمت پروردگارم نبود من نيز از احضار شدگان در دوزخ بودم» (صافات- 50 و 51 و 55 و 56)

باز در سوره اعراف مى‏خوانيم: "و نادى اصْحابُ الجَنَّةِ اصْحابَ النّارِ انْ قَدْ وَجَدْنا ما وَعَدنا رَبُّنا حَقّا فَهَلْ وَجَدْتُمْ ما وَعَدَ رَبُّكُمْ حَقّاً قالُوا نَعَمْ فَاذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَيْنَهُمْ انْ لَعْنَةٌ اللَّه عَلى الظّالِمِينَ "

«اهل بهشت، دوزخيان را صدا مى‏زنند كه ما آنچه را پروردگارمان وعده داده بود همه را حق يافتيم، آيا شما هم آنچه را پروردگارتان وعده داده بود حق يافتيد؟ مى‏گويند بله، در اين هنگام ندا دهنده‏اى در ميان آنها ندا مى‏دهد كه لعنت خدا بر ستمگران باد! (اعراف- 44).

از مجموع اين آيات به وضوح استفاده مى‏شود كه نه ساكنان بهشت از وضع حال دوزخيان بيخبرند و نه ساكنان دوزخ از حال بهشتيان، اطلاع بهشتيان سبب مزيد سرور و نعمت آنهاست، كه در آن عذاب‏هاى دردناك گرفتار نشدند، و در ميان آنهمه نعمت غوطه‏ورند، و به عكس دوزخيان از اين مقايسه رنج مى‏برند... "

📚پیام قرآن ج 6 ص 275



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
تناقض در قرآن در بیان جریان قوم لوط و پیشنهاد ازدواج آنان با دختران لوط علیه السلام !!!

🤔#پرسش :

در مورد ماجرای حضرت لوط در دو جای قرآن متفاوت آمده در سوره حجر بعد از نقل این داستان میگوید"هولا بناتی ان‌کنتم فاعلین" ولی در سوره هود میگوید "هولا بناتی هن اطهر لکم " آیا این نقل ها دو نقل متفاوتند ? آیا اینجا تناقص نیست؟!

💠پاسخ💠

لوط نبی علیه السلام از پیامبران بزرگ الهی بود که خداوند در قرآن در توصیف او فرمود :

" و لوط را (به يادآور) كه به او حكم و علم داديم، و از شهرى كه اعمال زشت و كثيف انجام مى‏دادند رهايى بخشيديم، چرا كه آنها مردم بد و فاسقى بودند - و او را در رحمت خود داخل كرديم، او از صالحان بود. " وَ لُوطاً آتَيْناهُ حُكْماً وَ عِلْماً وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْقَرْيَةِ الَّتِي كانَتْ تَعْمَلُ الْخَبائِثَ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْمَ سَوْءٍ فاسِقِينَ _ وَ أَدْخَلْناهُ فِي رَحْمَتِنا إِنَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ " ( سوره انبیاء آیه 74 _ 75 )

علامه مجلسی نقل می کند که پیامبر گرامی فرمود :

" لوط در ميان قوم خود سى سال ماند كه ايشان را بسوى خدا مى‏خواند و حذر مى‏فرمود ايشان را از عذاب الهى، و ايشان قومى بودند كه خود را از غائط پاكيزه نمى‏كردند و غسل جنابت نمى‏كردند.

و لوط پسر خاله حضرت ابراهيم بود و ساره زن ابراهيم عليه السّلام خواهر لوط بود، و حضرت لوط و ابراهيم عليهما السّلام دو پيغمبر مرسل بودند كه مردم را از عذاب خدا مى‏ترسانيدند، و لوط مردى بود سخى و صاحب كرم و هر مهمانى كه بر او وارد مى‏شد ضيافت مى‏كرد و حذر مى‏فرمود مهمانان را از شرّ قوم خود، پس چون قوم لوط اين را از او ديدند گفتند: آيا تو را نهى نكرديم از عالميان؟ مهمانى نكن مهمانى را كه بر تو نازل شود، و اگر بكنى فضيحت مى‏رسانيم به مهمانان تو، و تو را خوار و ذليل مى‏كنيم نزد ايشان.

پس لوط عليه السّلام هرگاه او را مهمانى مى‏رسيد پنهان مى‏كرد امر او را از بيم آنكه مبادا قوم او فضيحت نمايند به او، زيرا كه لوط در ميان ايشان قبيله و عشيره‏اى نبود و پيوسته لوط و ابراهيم عليهما السّلام متوقع نزول عذاب بر آن قوم بودند، و ابراهيم و لوط عليهما السّلام را منزلت شريفى نزد حق تعالى بود ... "

📚حیاه القلوب ج 1 ص 423

قوم لوط که گرفتار فاحشه لواط و همجنس بازی با مردان شده بودند , تصمیم داشتند به مهمانان لوط علیه السلام هم تعرض کنند , لوط ( ع ) برای آنکه از این واقعه شوم جلوگیری کند به افرادی از قوم خود پیشنهاد ازدواج با دخترانش را داد و در تعبیر و بیانی خطاب به آنان فرمود :

"دختران من حاضرند اگر مى‏خواهيد كار صحيحى انجام دهيد (با آنها ازدواج كنيد و از گناه و آلودگى بپرهيزيد). " قال هؤُلاءِ بَناتِي إِنْ كُنْتُمْ فاعِلِينَ " ( حجر 71 )

و جهت تاکید بیشتر بر این پیشنهاد , این موضوع را با بیانی رساتر ایراد کرد و فرمود :

" اى قوم من! اينها دختران منند، براى شما پاكيزه‏ترند (با آنها ازدواج كنيد و از اعمال شنيع صرف نظر نمائيد) از خدا بترسيد و مرا در مورد ميهمانهايم رسوا مسازيد، آيا در ميان شما يك مرد رشيد وجود ندارد؟! " " قالَ يا قَوْمِ هؤُلاءِ بَناتِي هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تُخْزُونِ فِي ضَيْفِي أَ لَيْسَ مِنْكُمْ رَجُلٌ رَشِيدٌ " ( هود 78 )

روشن است که میان این دو جمله تناقضی نیست بلکه هر دو جمله , بیان و تعبیری در یک موضوع یعنی پیشنهاد ازدواج است و لوط علیه السلام از هر دو تعبیر و بیان استفاده کرد و با بیانهای گوناگون بر موضوع پیشنهاد ازدواج تاکید کرد تا قومش را از عمل شنیع لواط منصرف و به سوی ازدواج حلال سوق دهد , چنانچه که در تفسیر نمونه می خوانیم :

"كار به جايى مى‏رسد كه پيامبر بزرگى همچون لوط حاضر مى‏شود دختران خود را به ازدواج آنها در آورد تا از طريق حلال و مشروع اشباع شوند و از گناه و آلودگى و ننگ رهايى يابند اما باز هم آنها دست رد بر سينه او مى‏گذارند! ضمنا اين پيامبر بزرگ، اين درس آموزنده را به ما مى‏دهد كه براى مبارزه با مفاسد تنها روى نفى تكيه نكنيد، بلكه روى اثبات هم بايد تكيه كرد، يعنى بايد غرائز بشر را از طريق صحيح اشباع نمود تا به فساد نگرايد، گرچه قوم لوط افراد فاسد استثنايى بودند كه اين برنامه در آنها مؤثر نيفتاد، ولى معمولا اين روش يكى از مؤثرترين روشهاست. هنگامى كه بخواهيم با سرگرميهاى غير سالم مبارزه كنيم بايد در درجه اول بكوشيم و سرگرمى سالم براى مردم فراهم سازيم، همين گونه در برنامه‏هاى ديگر. "

📚تفسير نمونه، ج‏11، ص: 117


#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇


در نقل دیگر آمده است که راوی می گوید :

" در حيره در خدمت حضرت امام جعفر صادق عليه السّلام بودم و روزى با آن حضرت سوار شديم، چون رسيديم به قريه‏اى كه محاذى ماصر است و نزديك به كنار شط فرات رسيديم فرمود كه: آن است، پس فرود آمد و دو ركعت نماز گزارد و فرمود كه: مى‏دانى كه حضرت عيسى در كجا متولد شده است؟ گفتم: نه.
فرمود: در همين موضع كه من نشسته‏ام متولد شده است. پس فرمود: مى‏دانى كه آن نخله كه حضرت مريم حركت داد و خرما از آن ريخت در كجا بوده است؟
گفتم: نه. پس دست مبارك خود را به جانب عقب خود دراز كرد و فرمود: در اينجا بود.

" " كُنَّا بِالْحِيرَةِ فَرَكِبْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَلَمَّا صِرْنَا حِيَالَ قَرْيَةٍ فَوْقَ الْمَاصِرِ قَالَ هِيَ هِيَ حِينَ قُرْبِ مِنْ الشَّطِّ وَ صَارَ عَلَى شَفِيرِ الْفُرَاتِ ثُمَّ نَزَلَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَالَ أَ تَدْرِي أَيْنَ وُلِدَ عِيسَى ع قُلْتُ لَا فَقَالَ فِي هَذَا الْمَوْضِعِ الَّذِي أَنَا جَالِسٌ فِيه‏ "

📚حياة القلوب، ج‏2، ص: 1084 _ قصص الأنبياء عليهم السلام (للراوندي)، ص: 265

علامه مجلسی در مرآه العقول متذکر می شود که مریم مقدس به قدرت الهی و طی الارض به عراق رفت و عیسی مسیح را به دنیا آورد به خاطر همین خداوند در قرآن فرمود که مریم برای تولد مسیح به نقطه ای دور دست رفت : "  الجواب: أن تلك الأمور إنما تستبعد بالنسبة إلينا، و أما بالنسبة إليها و أمثالها فلا استبعاد، فيمكن أن يكون الله تعالى سيرها في ساعة واحدة آلاف فراسخ بطي الأرض، و يؤيده قوله تعالى:" فَانْتَبَذَتْ بِهِ مَكاناً قَصِيًّا " أي تنحت بالحمل إلى مكان بعيد "

📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏6، ص: 51

👌و در حیاه القلوب هم متذکر می شود که اگر برخی روایات شیعه نیز تولد عیسی مسیح را فلسطین و بیت لحم معرفی کرده می تواند از باب تقیه و موافق اعتقاد اهلسنت باشد .

❗️ علامه مجلسی می نویسد :

" على اىّ حال چون احاديث صحيحه و معتبره بسيار دلالت مى‏كند بر آنكه محلّ ولادت آن حضرت در حوالى فرات و كوفه و كربلا است به خبرى چند كه ميان مورخان اهل سنّت مشهور شده است به استبعادات جمعى كه اعتقادى به احاديث اهل بيت عليهم السّلام ندارند و به محض عدم موافقت طبع خود احاديث متواتره را انكار مى‏كنند، ردّ احاديث معتبره نمى‏توان كرد، و ممكن است بعضى اخبار كه بر خلاف اين وارد شده است محمول بر تقيه باشد "

📚حياة القلوب، ج‏2، ص: 1088

در دو نمایه ذیل در مورد طی الارض و مستندات عقلی و قرآنی و روایی آن و همچنین چرایی صدور روایات تقیه ای توضیح داده ایم :

https://t.me/Rahnamye_Behesht/6457
https://t.me/Rahnamye_Behesht/13856


#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
▫️ادامه 👇


با این وجود باز هم گفتنی است :

▫️1 _ ممکن است مقصود امام صادق علیه السلام که جابر را آخرین صحابی معرفی کرد که از دنیا رفته است در مدینه بوده باشد یعنی در میان صحابه ای که در مدینه بوده اند , جابر آخرین صحابه ای بوده که از دنیا رفته است , این مطلب را علمای اهلسنت هم  نقل کرده اند که جابر آخرین صحابه ای بوده که در مدینه از دنیا رفته است : " عن قتاده : کان آخر اصحاب رسول الله موتا بالمدینه جابر "

📚الاصابه ج 1 ص 546 _ سبل السلام ج 1 ص 52 _ تحفه الاحوذی ج 10 ص 237 _ تهذیب التهذیب ج 2 ص 42 _ مشکاه المصابیح ج 3 ص 620



▫️2 _ همینطور ممکن است که مقصود امام صادق علیه السلام آن باشد که از میان صحابه ای که با پیامبر پیمان عقبه را بستند , جابر آخرین نفر آنها بود که از دنیا رفت , چنانچه که این مطلب را نیز علمای اهلسنت نقل کرده اند :  " هو آخر من مات بالمدینه ممن شهد العقبه "

📚اسد الغابه ج 1 ص 307 _ شذرات الذهب ج 1 ص 84

▫️3 _ بر اساس روایت دیگری که در کافی شریف از امام صادق نقل شده است , تاریخ شهادت امام سجاد علیهما السلام سال 95 هجری است : " عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُبِضَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع وَ هُوَ ابْنُ سَبْعٍ وَ خَمْسِينَ سَنَةً فِي عَامِ خَمْسٍ وَ تِسْعِينَ عَاشَ بَعْدَ الْحُسَيْنِ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ سَنَةً. "

📚الكافي ج‏1، ص: 468

در روایت مورد استناد وهابی هم آمد که امام سجاد علیه السلام قبل از جابر از دنیا رفت . بنابراین تاریخ وفات جابر بعد از سال 95 بوده است .

👈با توجه به آنچه در وصف علمی امام صادق علیه السلام گفتیم ,  در هنگام تضاد بین قول امام صادق با اقوال علمای اهلسنت , قول امام صادق ع مقدم است بنابراین اگر برخی از علمای اهلسنت تاریخ وفات جابر را زودتر از تاریخ ذکر شده گفته اند قولشان محل اعتبار نیست خصوصا آنکه قولشان مستند به نص و روایت نیست اما قول امام صادق ع عین نص و روایت است , چنانچه که علامه مجلسی متذکر این نکته می شود : "و يحتمل الغلط في تاريخ وفاة جابر إذا لم يستند إلى خبر " 👉

📚مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج‏6، ص: 19



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht