پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.61K subscribers
2.02K photos
178 videos
54 files
5.79K links
بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی !!!

🗯پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!!

👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه

طرح شبهه و سوال :

@poorseman

سایت ipasookh.ir

تمام کانالهای ما :

https://yek.link/ipasookh
Download Telegram
#عصمت_بانو_زینب_سلام_الله_علیها

🤔#پرسش

پرسشی بسیار مطرح می شود که آیا حضرت زینب سلام الله معصوم بوده اند یا خیر ! لطفا در این زمینه روشنگری فرمایید ❗️❗️

💠#پاسخ💠

👌ما اگر چه دلیلی نداریم که بانو زینب ، سلام الله علیها ، آن عصمت موهبتی را که برای انبیاء و امامان قائلیم که علاوه بر گناه ، شامل خطا و سهو و نسیان از بدو تولد می شود را حائز بوده اند ، اما دلیل قطعی داریم که ایشان هیچ گاه اهل گناه و معصیت نبوده اند و به این معنا ، معصوم از گناه و عصیان خداوند بوده اند .

بی شک کسی که امام سجاد ع در وصف او می گوید ؛

«َأَنْتِ بِحَمْد ِاللَّهِ عالِمَةٌ غَيْرُ مُعَلَّمَةٍ، فَهِمَةٌ غَيْرُ مُفَهَّمَةٍ » « خداى را سپاس كه تو عالمه تعليم نديده و خردمندِ خرد نياموزيده ‏اى».

📚الاحتجاج : ج 2 ص 305 _ بحار الانوار ج 45 : ص 164

چنین کسی که تحت تعلیم و الهام مستقیم خداوند بوده اند ، انسان برگزیده ای است که هیچ گاه عصیان الهی را نمی کند .

👌همینطور ، آنچه در فضیلت این بانوی بزرگوار ، نقل شده است ، همه حاکی از علو شأن و مقام ایشان است ، و برای ما این نکته را یقینی می کند ، که چنین فردی با آن مقام رفیع ، هیچ گاه اهل عصیان الهی نبوده اند و معصوم از گناه بوده اند .

نام مبارك ایشان به وسيله جبرئيل عليه السّلام بر رسول خدا ص عرضه شد و پيامبر ص فرمود ؛

« وصيت مى‏ كنم حاضران و غائبان را كه حرمت اين دختر پاس داريد؛ همانا وى به خديجه كبرى س مانند است. »

📚رياحين الشريعه : ج 3 ص 38

از نظر فصاحت و بلاغت اين بانوى گرامى، تمام فصحا و بلغا اعتراف دارند كه هرگاه لب به سخن مى‏ گشود گويا على ع سخن مى‏ گفت. مرتبه عفت و عصمت و عقل و دانش آن بانوی بزرگ ، آن چنان است كه قادر به گزارش آن نيستيم.

👌 سيد بن طاووس مى ‏نويسد ؛

« آنگاه كه حسين به شهادت رسيد، زينب س فرياد زد: «يا محمّداه صلّى عليك مليك السّماء هذا حسين مرمّل بالدّماء منقطع الاعضاء و بناتك سبايا إلى اللّه المشتكى و الى محمّد المصطفى و الى علىّ المرتضى و إلى فاطمة الزهراء و إلى حمزة سيّد الشّهداء يا محمّداه هذا حسين ...» « اى‏ محمد ، فرشتگان آسمان بر تو درود فرستند، اين حسين است كه آغشته به خون و اعضايش قطع شده است و اين دخترانت هستند كه اسير شده‏ اند. به خدا و محمد مصطفى و على مرتضى و فاطمه زهرا و حمزه سيّد الشهدا شكايت مى‏ برم. اى محمد. اين حسين است. »

📚اللهوف علی قتلی الطفوف ، ص 37

در ايمان و فداكارى در راه دين و جهاد چندان شوقى داشت كه با تمام وجود در كنار امام و پيشوايش ابا عبد الله عليه السّلام بود و پسرانش را در راه دين و برادرش هديه كرد.

👌 زينب س چنان صبور و شكيبا بود كه در طول تاريخ همه را به تعجب واداشته است و در حقيقت از آغاز خلقت تاكنون هيچ زنى به حلم و بردبارى او مشاهده نشده است.

وى در مقامى بود كه توانايى حفظ اسرار امامت را داشت و حسين عليه السّلام هنگام شدت بيمارى زين العابدين، مطالبى به زينب عليها السّلام فرمود و آن بانو داراى منزلت نيابت امامت گرديد.

📚محدثات شیعه : ص 194

شيخ صدوق به دو سند از احمد بن ابراهيم روايت كند كه پس از شهادت امام عسكرى عليه السّلام از حكيمه بنت محمد بن على عليهما السّلام، پرسيدند ؛

« شيعه به كه رجوع كند؟ فرمود: به ام ابى محمد عليه السّلام . پرسيدند زنى مورد وصيت است؟ حكيمه گفت: آن حضرت به حسين عليه السّلام اقتدا كرده است كه به خواهرش زينب بنت على عليه السّلام وصيت فرمود. »

« ان الحسین بن علی ، اوصی الی اخته زینب بنت علی بن ابی طالب فی الظاهر ... »

📚کمال الدین : ج 2 ص 501 _ 507

زينب عليها السّلام در عبادت، زهد، تقوا، جود و سخا سرآمد زنان زمان خويش بود. از مال و زينت و آسايش منزل همسرش چشم پوشيد و براى انجام دادن وظيفه به همراه برادرش رهسپار بيابانها شد.

👌ایشان در خضوع، خشوع، عبادت و بندگى، وارث مادر گرامى و پدر بزرگوارش بود. اكثر شبها را به تهجد صبح مى‏ كرد و دائما قرآن تلاوت مى‏ فرمود، حتى شب يازدهم محرم با آن همه فرسودگى و خستگى و ديدن مصيبتها، به عبادت مشغول شد؛ چنانكه حضرت سجاد عليه السّلام مى ‏فرمايد ؛

« در آن شب ديدم عمه ‏ام در جامه نماز نشسته و مشغول عبادت است‏ »

📚ریاحین الشریعه ج 3 ص 62

ایشان به قدری مقام و قرب در نزد خداوند داشتند که امام حسین ع ، در هنگام وداع با ایشان ، فرمودند که در نافله شب خود ، برایشان دعا کنند ؛

« إنّ الحسين عليه السّلام لمّا ودّع اخته زينب عليها السّلام وداعه الأخير قال لها: يا اختاه، لا تنسيني في نافلة الليل »

📚عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال (مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد، ج‏11-قسم-2-فاطمةس، ص ، 954

🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇


درباره ایشان نقل شده است که مجلسی خاصی برای تفسیر قرآن داشتند که زنان در آن حاضر می شدند ؛

« إنّ العقيلة زينب سلام اللّه عليها كان لها مجلس خاصّ لتفسير القرآن الكريم تحضره النساء »

📚اعلام النساء المومنات : ص 437

شيخ محلاتى مى‏ نويسد؛

«عقيده بنده اين است كه بعد از فاطمه زهرا س ، زينب افضل از جميع زنان اولين و آخرين است و هركسى دوره زندگانى اين مظلومه را مطالعه نمايد، البته‏ تصديق خواهد كرد؛ چه آنكه اين مخدره، جامع فضايل تكوينيه و تشريعيه بوده است».

📚ریاحین الشریعه : ج 3 ص 40

محقق خویی می گوید ؛

« زينب شريك و همراه برادرش حسين عليه السّلام در دفاع از اسلام و جهاد در راه خدا و دفاع از دين (شريعت) جدش، سيد المرسلين صلّى اللّه عليه و اله بود. در فصاحت چنان بود كه گويا از زبان پدرش سخن مى‏ گويد. در ثبات و پايدارى چون پدرش بود. نزد ظالمان و جائران خضوع نمى‏ كرد و غير از خداى سبحان از كسى نمى‏ ترسيد. حق مى‏ گفت و راستگو بود. جريانهاى تند او را نمى‏ لرزاند و طوفان و رعد و برق (روزگار) او را از بين نمى‏ برد. و حقيقتا كه او خواهر حسين عليه السّلام و شريك آن حضرت در راه عقيده و جهادش بود. »

📚معجم رجال الحدیث ج 23 ص 191

عمر رضا كحاله مى ‏گويد :

«سيّدة جليلة ذات عقل راجح و رأى و فصاحة و بلاغة» « سيّده جليل القدر و صاحب عقل برتر و راى و فصاحت و بلاغت بود (كلامش بسيار فصيح و بليغ بود).

📚اعلام النساء ج 2 ص 91

فريد وجدى مى‏ نويسد ؛

«كانت من فضليات النّساء و جليلات العقائل» « زينب از برترين بانوان و بزرگترين برگزيدگان و جليل القدرترين بانوان بود. »

📚دائره معارف القرن العشرین ج 4 ص 795

سيد محسن امين مى‏ گويد ؛

« زينب عليها السّلام از برترين بانوان بود. فضل و برترى او مشهورتر از آن است كه درباره ‏اش صحبت شود و آشكارتر از آن است كه پوشيده ماند. جلالت شأن و مقامش، بلندى مقام و منزلتش، قوه استدلال و برترى عقلش و ثبات و پايداريش را از خطبه‏ هايش در كوفه مى‏ توان درك كرد. فصاحت زبانش و بلاغت كلامش در خطبه ‏هاى كوفه و شام و ... چنان است كه گويا از زبان پدرش امير المؤمنين سخن مى‏ گويد. »

📚اعیان الشیعه ج 7 ص 137

علامه مامقانى او را از نساء حديث شمرده و می ‏نويسد ؛

« صدوق او را در مشيخه نام برده است و من مى ‏گويم: «زينب و ما زينب و ما ادريك ما زينب هى عقيلة بنى هاشم و قد حازت من الصّفات الحميدة ما لم يحزها بعد امّها أحد حتى حقّ ان يقال هى الصدّيقة الصغرى، هى فى الحجاب و اللفاف مزيدة لم ير شخصها أحد من الرّجال فى زمان ابيها و اخويها إلّى يوم الطفّ و هى فى الصّبر و الثّبات و قوّة الايمان و التّقوى وحيدة و هى فى الفصاحة و البلاغة كانّها تفرغ عن لسان أمير المؤمنين عليه السّلام ...» « زينب! كيست زينب؟! تو چه دانى كه زينب كيست؟ او بانوى بنى هاشم است كه در صفات ستوده برترين است و كسى جز مادرش بر او افتخار و تفخّر ندارد، تا جايى كه اگر بگوييم او صديقه صغرى است، حق گفته‏ ايم. در پوشيدگى و حجاب چنان بود كه كسى‏ از مردان در زمان پدر و برادرانش او را نديد، جز در واقعه كربلا. او در صبر و قوت ايمان و تقوى منحصر به فرد بود و در فصاحت و بلاغت گويا از زبان امير المؤمنين عليه السّلام صحبت مى‏ كرد. »

📚تنقیح المقال ج 3 ص 79 من فصل النساء

ابن اثير نام زينب عليها السّلام را در زمره اصحاب رسول اللّه ، ذكر كرده، مى‏ نويسد ؛ «كانت زينب إمرأة عاقلة لبيبة جزلة» « زينب زنى عاقل، خردمند و با منطق قوى بود. »

📚اسد الغابه ج 5 ص 469

بنابراین کسی که فضائلش و علو مقام و رفعت شأنش ، چنین آشکار و هویدا است که مورد تصریح موافقان و مخالفان واقع شده و پیامبر گرامی و دو امام معصوم ع ، بر بزرگی و عظمت او تصریح کرده اند ، بی شک معصوم بوده است و اهل گناه و معصیت الهی نبوده است ، لذا مرحوم بحرانی می آورد که ایشان اگر چه جزء چهارده معصوم نبوده اند ، اما در درجه قریب به عصمت بوده ، چرا که در خانواده پاک و معصومی رشد و پرورش یافته و فرو رفته در علم و دانش بوده است و آنچه که از ایشان در جریان واقعه کربلا ، به وقوع پیوست ، روشن ترین گواه بر علو منزلت ایشان و قرب ایشان به درجه عصمت می باشد ؛

« و إن لم تكن سلام اللّه عليها في عداد المعصومين، لأنّ المعصومين أربعة عشر، لكنّها في درجة قريبة من العصمة، لأنّ من كان جدّها النبيّ صلى اللّه عليه و آله و سلم، و أبوها عليّ بن أبي طالب سلام اللّه عليه، و امّها فاطمة الزهراء سلام اللّه عليها، و أخواها الحسن و الحسين سلام اللّه عليهما، فلا شكّ أن تغرّ العلم غرّا، و ما صدر منها في مأساة الطفّ أكبر شاهد على علوّ منزلتها و سموّها و قربها من العصمة. »

📚عوالم العلوم و المعارف : ج‏11-قسم-2-فاطمةس، ص: 955



#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما

ipasookh.ir
#لواط_کار_یا_زناکار_بودن_غیر_شیعه

🤔#پرسش

إمام صادق علیه‌السلام: می‌فرماید هیچ نوزاد نیست که بدنیا بیاد اگر نوزاد پسر بود شیطان انگشت شو به مقعدش داخل میکنه و اون پسر میشه مفعول اگر نوازد دختر بود شیطان انگشت شو به فرجش داخل میکنه و اون دختر میشه فاحشه زناکار :

لازم به ذکر هست این در صورتی هست که نوازد شیعه نباشه!!!!!

یعنی طبق دیدگاه معصوم بجز ۲۰۰ میلیون شیعه بقیه تمام انسان ها چی اهل سنت چی غیر اهل سنت لواط کار وفاحشه ان



تفسير نور الثقلين ج ۲، ص ۵۱۳ ❗️


💠#پاسخ💠

👌مستند اصلی روایت ، کتاب تفسیر عیاشی است که مرحوم عیاشی نقل مذکور را از فردی به نام « ابراهیم بن ابی یحیی » می آورد که متن عربی آن چنین است ؛

« ما من مولود يولد ، إلا و إبليس من الأبالسة بحضرته، فإن علم الله أنه من شيعتنا حجبه عن ذلك الشيطان، و إن لم يكن من شيعتنا أثبت الشيطان إصبعه السبابة في دبره- فكان مأبونا فإن كانت امرأة أثبت في فرجها فكانت فاجرة، فعند ذلك يبكي الصبي بكاء شديدا ، إذا هو خرج من بطن أمه‏ »

📚تفسیر عیاشی ، ج 2 ص 218

راوی روایت که در برخی از نسخه ها ؛ « ابراهیم بن ابی یحیی » ، و در برخی ؛ « ابن میثم بن ابی یحیی » ، و در برخی « ابی میثم » ، نوشته شده است ، فردی مجهول است و هیچ توثیقی در مجامع رجالی ندارد ، چنان که محقق کتاب تفسیر عیاشی در پاورقی همان آدرس از تفسیر ، متذکر این نکته می شود ؛

« لم اعثر علی ترجمه الرجل ( علی اختلاف النسخ ) فی کتب الرجال »

📚تفسیر عیاشی ج 2 ص 218

👌بنابراین روایت مذکور سندا ضعیف است .

از سوی دیگر ، در روایات متعددی ، تصریح شده است که شیعیان حق نسبت دادن غیر شیعه ( از اهلسنت یا کافر ) ، را به زنا یا لواط ندارند ، و امامان اهل بیت ع ، در برابر برخی که به این نهی توجه نمی کردند ، شدیدا برخورد می کردند .

👌عمر بن نعمان جعفى گويد ؛

« امام صادق عليه السّلام دوستى داشت كه همواره در كنار حضرت بود و از ايشان جدايى نمى‏ كرد ، روزى به غلام خود گفت: اى زنا زاده كجا بودى؟ امام صادق عليه السّلام دستش را بالا برد و محكم به پيشانى خود كوبيد سپس فرمود: سبحان اللَّه! آيا به مادر او نسبت زنا مى‏ دهى؟ من معتقد بودم كه تو داراى ورع و پرهيزكارى هستى ولى اكنون پرهيزكارى در تو نيست. عرض كرد: فدايت گردم، مادر اين غلام اهل سند و مشرك بوده است . حضرت فرمود: آيا نمى ‏دانى كه هر امّتى براى خود نكاحى دارد؟ از من دور شو ، راوى گويد : من ديگر آن مرد را همراه حضرت نديدم تا اينكه مرگ بين او و حضرت جدايى افكند. »

« كَانَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع صَدِيقٌ لَا يَكَادُ يُفَارِقُهُ إِلَى أَنْ قَالَ فَقَالَ يَوْماً لِغُلَامِهِ يَا ابْنَ الْفَاعِلَةِ أَيْنَ كُنْتَ قَالَ فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَدَهُ فَصَكَّ بِهَا جَبْهَةَ نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَقْذِفُ أُمَّهُ قَدْ كُنْتُ أَرَى أَنَّ لَكَ وَرَعاً فَإِذَا لَيْسَ لَكَ وَرَعٌ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أُمَّهُ سِنْدِيَّةٌ مُشْرِكَةٌ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً تَنَحَّ عَنِّي فَمَا رَأَيْتُهُ يَمْشِي مَعَهُ حَتَّى فَرَّقَ بَيْنَهُمَا الْمَوْتُ »

📚الکافی ج 2 ص 324

در روایت دیگر آمده است که ؛

« امام صادق ع نهی کرد که کسی ، افرادی را که مسلمان نیستند ( بدون اطلاع ) ، به فاحشگی و زنا ، نسبت دهد ، و فرمود ، آسانترین و کمترین اثر این عملکرد ، آن است که صاحبش را دروغگو قرار می دهد »

« أَنَّهُ نَهَى عَنْ قَذْفِ مَنْ لَيْسَ عَلَى الْإِسْلَامِ .... ْ وَ قَالَ أَيْسَرُ مَا يَكُونُ أَنْ يَكُونَ قَدْ كَذَبَ »

📚الکافی ج 7 ص 239

🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇

در روایت دیگر آمده است که امام صادق عليه السلام خطاب به يكى از اصحاب خود فرمود ؛

« با بدهكارت چه كردى؟ عرض كرد: آن ولد الزنا! حضرت نگاه تندى به او كرد. عرض كرد: فدايت شوم، او مجوسى‏ اى است كه با خواهر خود ازدواج كرده است. حضرت فرمود: مگر نه اين است كه اين عمل در آيين آنها ازدواج محسوب مى‏ شود؟! »

« أنّهُ قالَ لِبَعضِ أصحابِهِ: ما فَعَلَ غَريمُكَ؟؛ فقالَ: ذلكَ ابنُ الفاعِلَةِ! فَنَظَرَ إلَيهِ أبو عبدِاللَّهِ عليه السلام نَظَراً شَديداً، فقالَ: جُعِلتُ فداكَ، إنّهُ مَجوسيٌّ نَكَحَ اختَهُ! قالَ: أوَليسَ ذلكَ في دِينِهِمُ النِّكاحَ »

📚دعائم الاسلام ج 2 ص 458 _ الکافی ج 7 ص 240

کسی که مسلمانی را به زنا و فاحشگی نسبت دهد ، و نتواند ادعایش را ثابت کند ، مطابق کلام امام صادق ع ، هشتاد ضربه شلاق می خورد و دیگر شهادتش در دادگاه قبول نمی شود ، مگر آنکه از این عملکرد خود توبه کند ؛

« الْقَاذِفُ يُجْلَدُ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَ لَا تُقْبَلُ لَهُ شَهَادَةٌ أَبَداً إِلَّا بَعْدَ التَّوْبَة »

📚وسائل الشیعه ، ج 28 ص 177

همینطور ، اگر کسی به مسلمانی نسبت لواط دهد ، هشتاد ضربه شلاق می خورد ؛

« إِذَا قَذَفَ الرَّجُلُ الرَّجُلَ فَقَالَ إِنَّكَ تَعْمَلُ عَمَلَ قَوْمِ لُوطٍ تَنْكِحُ الرِّجَالَ قَالَ يُجْلَدُ حَدَّ الْقَاذِفِ ثَمَانِينَ جَلْدَةً »

📚الکافی ج 7 ص 208

همینطور اگر غیر مسلمان قذف شود و به آنها نسبت فحشاء داده شود ، حاکم اسلامی ، فرد قاذف را مورد تعزیر و تنبیه و مجازات قرار می دهد ؛ « و لکن یعزر »

📚وسائل الشیعه ج 28 ص 200




#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما

ipasookh.ir
👌یکی از کانال های معاند که نشخوار کننده و کپی کننده شبهات دیگران است ، مدعی شده است که اگر برای خلقت خداوند ، هدفی باشد ، این گواه بر نقص و نیاز خداوند است که در صدد است ، نقص و نیاز خود را با خلقت ، برطرف کند ، چند سال پیش پاسخ این شبهه تکراری را داده ایم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/3553
#توضیحی_در_مورد_سخن_امام_صادق_ع_در_مورد_ماهیان

🤔#پرسش


امام ‌صادق: ماهیِ دارای شُش و راه ‌رونده وجود ندارد!

✍️در کتاب توحید مفضل؛ بابی تحت عنوان «وصف السمك‏» وجود دارد که امام صادق شیعیان در آن چنین می‌گوید:

ترجمه: در آفرینش ماهی و تناسب، حکمت و تدابیر نهفته در آن که مناسب آن است نیک بنگر. در آفرینش ماهی دست و پا نهاده نشده؛ زیرا به راه رفتن نیازى ندارد و جایگاهش آب است. و نیز براى آن، شش آفریده نشده؛ چون که در میان آب نمی‌تواند نفس بکشد .

✍️امام صادق می‌گوید که ماهیان شش ندارند چراکه در میان آب هستند و همچنین ماهیان دست و پا ندارند چون جایگاه آنها آب است و نیازی به راه رفتن ندارند!

✍️در نگاه اول سخن امام صادق صحیح به نظر می‌رسد، اما با بررسی کمی شاخص‌تر گونه‌های ماهی و همچنین روند فرگشتی بوجود آمدن ریه در جانداران، در می‌یابیم که نگاه امام صادق نه تنها کاملا عامیانه و سطحی است، بلکه به همین ترتیب یک اشتباه بزرگ برای ایشان محسوب می‌شود و تمام فضائل خیالی نظیر عصمت و عالم غیب بودنش فرو می‌ریزد.

✍️اگر به امام صادق اطلاع داده می‌شد که ای کسی که بعضی مدعی عالم بودنت هستند، شُش‌های اولیه و ابتدایی در ماهی‌ها بوجود آمده‌اند، از شدت تعجب زندگی‌اش دگرگون می‌شد.

✍️شش‌ها یک ارگان تنفسی هستند؛ در آنها به وسیله فرآیند تبادل گاز، عمل تنفس صورت می‌گیرد. شواهد بسیاری نشان می‌دهد که شُش‌ها در ماهی‌های اولیه، یعنی اجداد ماهی‌های امروزی و تتراپودها (دوزیستان، خزندگان، پرندگان و پستانداران) فرگشت یافته‌اند. این ماهی‌های ابتدایی کیسه‌ای متصل به مری داشتند که عمل تبادل گاز را انجام می‌داد.

✍️اگر بخواهیم از ماهیان دارای شُش که امروزه وجود دارند مصداقی عنوان کنیم، می‌توان به انواع گونه‌های ماهی پُلی‌پتروس(بیشیر خاکستری، پالماس، بیشیر اورنیت) و شُش ماهی‌ها(Lungfishes: پروتوپروس و لپیدوسیرن) اشاره کرد.

✍️در انتها نیز باید بدانیم برخی گونه‌های ماهی نظیر B. hirsutus (از سرده Brachionichthys) ترجیح می‌دهند که با باله‌های خود(که بسیار شبیه به دست و پا هستند) "راه بروند" پس در اینجا نیز امام صادق مرتکب اشتباه شده که گمان کرده ماهی‌ای وجود ندارد که عمل راه رفتن را انجام دهد! درست همانند آنکه نمی‌دانست ماهی‌های بسیاری دارای شُش بوده و هستند.


💠#پاسخ💠

باز معاندین فضای مجازی ، جهل خود را با طرح اشکال مذکور ، بیش از پیش به ما نمایاندند و نشان دادند ، همانگونه که امام صادق علیه السلام در اوج علم و دانش بوده است ، دشمنان ایشان در نهایت جهل و بیسوادی می باشد .

استناد معاند به این کلام امام صادق ع است که فرمود ؛

« تَأَمَّلْ خَلْقَ السَّمَكِ وَ مُشَاكَلَتَهُ لِلْأَمْرِ الَّذِي قُدِّرَ أَنْ يَكُونَ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ خُلِقَ غَيْرَ ذِي قَوَائِمَ لِأَنَّهُ لَا يَحْتَاجُ إِلَى الْمَشْيِ إِذْ كَانَ مَسْكَنُهُ الْمَاءَ وَ خُلِقَ غَيْرَ ذِي رِيَةٍ لِأَنَّهُ لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ يَتَنَفَّسَ وَ هُوَ مُنْغَمِسٌ فِي اللُّجَّة وَ جُعِلَتْ لَهُ مَكَانَ الْقَوَائِمِ أَجْنِحَةٌ شِدَادٌ يَضْرِبُ بِهَا فِي جَانِبَيْهِ كَمَا يَضْرِبُ الْمَلَّاحُ بِالْمَجَاذِيفِ مِنْ جَانِبَيِ السَّفِينَة »

« در آفرينش ماهى و تناسب، حكمت و تدابير نهفته در آن كه مناسب آن است نيك بنگر. در آفرينش [اين موجود زنده‏] دست و پا نهاده نشده؛ زيرا به راه رفتن نيازى ندارد و جايگاهش آب است. نيز براى آن، شش آفريده نشده؛ چون كه در ميان آب نفس نمى ‏تواند كشد. در مقابل دست و پا، باله‏ هايى سخت و قوى به آن داده شده است و چنان كه قايقران با پارو زدن به پيش ماهى مى‏ رود نيز با حركت دادن اين باله ‏ها آب را به كنار زند و پيش رود »

📚توحید المفضل : ص 123 _ بحار الانوار : ج 3 ص 109

🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇

ملحد اشکال کرده است که در ماهیان اولیه شش و ریه بوده که مورد فرگشت واقع شده است ، یا در زمان کنونی ، گونه هایی از ماهیان یافت شده اند ، که شش دارند و می تواند در خارج آب نفس بکشند و زنده بمانند ، چنان که در ذیل ، گزارشی از این گونه ها آمده است ؛

🌐https://b2n.ir/g15370
🌐https://b2n.ir/m27947

یا می گوید گونه ای از ماهیان هستند که می توانند راه بروند ، چنان که در ذیل گزارشی از آنها آمده است ؛

🌐https://b2n.ir/d23316

حال چگونه امام صادق ع گفته است که ماهیان شش ندارند و توان راه رفتن ندارند ❗️❗️

👌او اگر به پاسخ گذشته ما به خودش توجه می کرد ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/13381

که گفتیم برود و اقسام « ال » در ادبیات عرب را بخواند ، این اشکال را مطرح نمی کرد .

👌 « ال » که در کلمه « السمک » وجود دارد ، برای عهد ذهنی است ، یعنی امام صادق ع خطاب به مفضل ، از ماهیانی سخن به میان می آورد که گوینده و شنونده ، نسبت به آنها اطلاع و آگاهی داشته اند ، یعنی همان ماهیانی که شش و دست و پا ندارند و انسانها از منافع آنها استفاده می کنند .

امام ع درصدد است از خلقت اسرار آمیز چنین ماهیانی که همگان نسبت به آنها اطلاع دارند ، بر خداشناسی ، استدلال کند .

👌آن دسته از ماهیانی که امروزه کشف شده اند که شش دارند ، یا می توانند راه بروند ، از خطاب امام ع خارج اند ، زیرا این گونه از ماهیان ، از محدوده شناخت مخاطبین امام ع خارج بوده است ، آنچه مورد شناخته مخاطبین امام ع بوده است و « ال » عهد ، در کلمه « السمک » ، بر آن شهادت می داده است ، همان غالب ماهیان است که شش و دست و پا ندارند و افراد بشر از منافع آنها در خوردن و ... استفاده می کرده اند ، امام ع در صدد است با همین شناختی که مخاطبین از ماهیان داشته اند ، آنها را به سوی خداوند راهنمایی کند .

مجددا به معاند « ال » عهد را یاد آور می شویم ، که این نوع از « ال » ، دلالت می کند که مدخول «ال» ، نزد متكلّم و مخاطب به واسطه علم قبلى و تصوّر ذهنى آن دو به آن معلوم مى باشد، مثل آيه شريفه ؛

« إِذْ يُبايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَة » ( «الفتح/ 18» )

👌كه هم خداوند كه متكلم است و هم مخاطبين مى ‏دانند آن درختى كه در زير آن بيعت واقع شد كدام است ، و آن شجره سمره بود كه در تحت آن بيعت رضوان واقع شد .

📚ترجمه و شرح مغنی الادیب ، ج 1 ص 114


امام صادق ع ، آگاه بر گونه های مختلف ماهیان بوده است ، چنان که خودش فرمود ؛

« من می دانم آنچه در آسمانها و زمین و بهشت ودوزخ است و می دانم آنچه در گذشته بوده و تا روز قیامت خواهد بود » « إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُون‏ »

📚الکافی ، ج 1 ص 260

و ماهیان دریا در مواردی ، پاسخ امامان ع می دادند و عملا تصریح می کردند که تحت امر امامان ع هستند ؛ « فَتَكَلَّمَ بِكَلَامٍ فَاسْتَجَابَ لَهُ حِيتَانُ الْبَحْرِ إِذْ ظَهَرَتْ فِيهِنَّ حُوتَةٌ عَظِيمَةٌ فَقَالَ لَهَا مَا اسْمُكِ فَقَالَتْ اسْمِي نُونٌ »

📚دلائل الامامه : ص 211

با این وجود ، در بحث توحید مفضل به حسب توضیحی که دادیم ، امام صادق ع ، تنها در صدد بود که از طریق ماهیان شناخته شده برای مخاطبین ، بر خداشناسی استدلال کند و « ال » در « السمک » ، برای شناساندن نوع غالب از ماهیان بوده است که مورد عهد و شناخت مخاطبین بوده است ، یعنی ماهیانی که شش ندارند و راه نمی روند .




#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما

ipasookh.ir
#رابطه_بین_گشادی_یقه_و_موی_بینی_با_بیماری_جذام

🤔#پرسش

امام صادق: گشاد بودن يقه و داشتن موى بينى نشانه بيمارى جزام است

على بن ابراهيم قمى گويد: امام صادق فرمود:
گشاد بودن يقه پيراهن و رويش مو در بينى، امان از بيمارى جذام است.
سپس فرمود: مگر سخن شاعر را نشنيده‌اى كه گويد:«پيراهنم را نخواهى ديد مگر گشاده گريبان و آستين
#متن_عربى: عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَلِيٍّ اَلْقُمِّيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ: سَعَةُ اَلْجُرُبَّانِ وَ نَبَاتُ اَلشَّعْرِ فِي اَلْأَنْفِ أَمَانٌ مِنَ اَلْجُذَامِ ثُمَّ قَالَ أَمَا سَمِعْتَ قَوْلَ اَلشَّاعِرِ وَ لاَ تَرَى قَمِيصِي إِلاَّوَاسِعَ اَلْجَيْبِ وَ اَلْيَدِ
#منبع: الکافي ج ۶، ص ۴۷۹


💠#پاسخ💠

👌ملحدین بیسواد فضای مجازی ، در نقل روایت مذکور ، مرتکب دو اشتباه و تدلیس و بیسوادی شده اند .

مدعی شده اند که گشاد بودن یقه و بودن مو در بینی ، نشانه بیماری جذام است ، در حالی که روایت مذکور می گوید این دو مورد امان از بیماری جذام است .

👌و در یک بیسوادی آشکار ، جذام را به غلط « جزام » نوشته اند و این هم شاهدی دیگری بر جهل و بیسوادی این جماعت بیگانه از خداوند می باشد .

روایت مذکور چنین است که از امام صادق ع نقل می شود که فرمود ؛

« سَعَةُ الْجُرُبَّانِ وَ نَبَاتُ الشَّعْرِ فِي الْأَنْفِ أَمَانٌ مِنَ الْجُذَامِ ثُمَّ قَالَ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ الشَّاعِر وَ لَا تَرَى قَمِيصِي إِلَّا وَاسِعَ الْجَيْبِ وَ الْيَد »

«گشادى‏ گريبان و روييدن مو در بينى مايه ايمنى از جذام است» ، سپس فرمود: «مگر نشنيده ‏اى سخن شاعر را كه گفته است: پيراهن مرا تنها گشاده‏ گريبان و گشاده ‏آستين مى ‏بينى؟».

📚الکافی ج 6 ص 479

در این رابطه ، توجه به نکاتی لازم است ؛

1⃣روایت مذکور سندا ، ضعیف است ، چنان که علامه مجلسی در ذیل روایت ، متذکر این نکته می شود ؛ « ضعیف علی المشهور »

📚مراه العقول : ج 22 ص 371

در سند آن ، « معلی بن محمد » وجود دارد که نجاشی در مورد او می گوید که مضطرب الحدیث و مذهب بوده است ؛

📚رجال نجاشی : ص 418

👌و « منصور بن عباس » وجود دارد که او نیز مضطرب الامر بوده است ؛ « کان مضطرب الامر »

📚رجال نجاشی : ص 413

و « علی القمی » ، وجود دارد ، که او نیز مجهول است ؛

📚زبده المقال من معجم الرجال : ج 2 ص 95

2⃣اگر ضعف سندی آن نیز ، نادیده گرفته شود ، علامه مجلسی در شرح روایت ، تحلیل جالبی دارد و می گوید ؛

« در بيشتر نسخه ‏ها، «سعة الجنب (فراخى پهلو)» آمده است و مقصود از فراخى سينه، يا گشاده‏ رويى و گشاده ‏خويى است و يا اين تعبير، كنايه از شادى و شادمانى است، آن گونه كه در برابر، تنگى سينه، كنايه از اندوه و انديشناكى است؛ چرا كه فراوانى اندوه و انديشه، موادّ سوداوى ‏اى را ايجاد مى‏ كند كه خود، به وجود آورنده جذام ‏اند. در برخى از نسخه ‏ها نيز «سعة الجيب (گشادگى گريبان)» آمده و اين نيز داراى وجهى است؛ چرا كه با وجود فراخى گريبان، بخارهايى كه در بدن است، امكان خارج شدن مى ‏يابند و در بدن، حبس نمى‏ شوند تا خَلطهاى بد را پديد آورند. در برخى از نسخه‏ ها نيز «سعة الجبين (فراخى پيشانى)» آمده و اين نيز به معناى حقيقى و معناى مجازى محتمل است.

مقصود از «مويى كه در بينى مى ‏رويد» در اين متن، يا فراوانى خود به خودى موها و يا فراوانى حاصل از نچيدن آنهاست؛ چونان كه روايت شده كه چيدن اين موها، سبب جذام مى‏ شود، زيرا به كمك موهاى بينى، مواد سوداوى از بدن بيرون مى ‏روند، در حالى كه با چيدن اين موها، خروج اين مواد از بدن، كاهش مى‏ یابد. از همين روى است كه غالباً جذام از بينى آغاز مى ‏شود. »

« توضيح سعة الجنب بالجيم و النون في أكثر النسخ فالمراد إما سعة خلقه أو كناية عن الفرح و السرور كما أن ضيق الصدر كناية عن الهم و ذلك لأن كثرة الهموم تولد المواد السوداوية المولّدة للجذام و في بعض النسخ بالجيم و الياء المثناة التحتانية و له وجه إذ لا تحتبس البخارات في الجوف فيصير سببا لتولد الأخلاط الردية و في بعضها سعة الجبين و هو أيضا يحتمل الحقيقة و المجاز. و الشعر الذي يكون في الأنف أي كثرة نباته أو عدم نتفه كما ورد أن نتفه يورث الجذام لأن بشعر الأنف تخرج الموادّ السوداويّة و بنتفه يقل خروجه و لذا تبتدئ الجذام غالبا بالأنف »

📚بحار الانوار ج 59 ص 213

🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇


3⃣این احتمال هم است که امام ع ( در صورتی که ضعف سند نادیده گرفته شود ) ، حکم مذکور را مطابق با طبع مخاطب بیان کرده باشد ، نه آنکه یک حکم عام و کلی را بیان کرده باشد ، یعنی امام ع ، با توجه به آگاهی غیبی که از طبع مخاطب در اختیار داشته است ، می دانسته است که گشادی پیراهن و روییدن مو در بینی برای او ، این فایده را دارد که موجب ایمنی او از بیماری جذام می گردد .

شیخ صدوق در رابطه با روایات طبی ، تحلیل صحیح و متینی را ارائه می دهد و می گوید ؛

« عقیده شیعه درباره اخبار و احادیثی که درباره طب رسیده آن است که این احادیث بر چند گونه اند ؛

1_ برخی از آنها با نظر به آب و هوای مکه و مدینه گفته شده اند و به کار بستن آنها در دیگر شرایط آب و هوایی درست نیست .

2 _ در برخی از آنها معصوم علیه السلام بر پایه آنچه از حال و طبع سوال کننده می دانسته پاسخ داده و از همان موضع فراتر نرفته است ، چه این که امام بیش از آن شخص به طبع وی آگاهی داشته است .

3_ برخی از آنها را مخالفان با هدف زشت نمایاندن چهره مذهب در نگاه مردم در میان احادیث گنجانده اند .

4_ در برخی از آنها سهوی از راوی حدیث سر زده است .

5 _ در برخی از آنها بخشی از حدیث حفظ شده و بخشی دیگر فراموش شده است .

« اعتقادنا في الأخبار الواردة في الطب أنّها على وجوه: منها: ما قيل على هواء مكّة و المدينة، فلا يجوز استعماله في سائر الأهوية و منها: ما اخبر به العالم- عليه السّلام- على ما عرف من طبع السائل و لم يتعد موضعه، إذ كان أعرف بطبعه منه.و منها: ما دلّسه المخالفون في الكتب لتقبيح صورة المذهب عند الناس.و منها: ما وقع فيه سهو من ناقله و منها: ما حفظ بعضه و نسي بعضه. »

📚اعتقادات الامامیه : ص 115





#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما

ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
یکی از کانالهای ملحد که شدیدا بغض امیر مومنان علیه السلام را به دل دارد ، به مناسبت میلاد علی ع ، اشکالاتی را در مورد ایشان مطرح کرده است ؛

1⃣می گوید علی ع در برابر تعرض به فاطمه س ، هیچ دفاعی انجام نداد و این مذمتی در مورد علی ع تلقی می شود ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5205
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5985

2⃣می گوید علی ع ، تنها هفت روز پس از شهادت فاطمه س ، ازدواج مجدد کرد ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/14605
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5960

3⃣می گوید علی ع در یک روز ، هفتصد تن از بنی قریظه را گردن زد ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5237

4⃣می گوید علی ع ، مشاور عمر در تجاوز به ایران بوده است ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9367
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/12521

5⃣می گوید علی ع ، یارانش را به صرف انتقاد آنها ، مورد قتل و کشتار قرار داد ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6847
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9198

6⃣می گوید علی ع ، زنان را ناقص العقل می دانست ، در ذیل پاسخش را داده ایم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/11578

7⃣به دروغ ابن ملجم مرادی را از شیعیان و پیروان علی ع معرفی می کند ، در ذیل در مورد شرح حال قاتل امام علی ع ، توضیحات کافی را داده ایم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/11770

در ذیل در مورد وضعیت کسانی که دشمن علی ع هستند ، توضیحات کافی را داده ایم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/4964
#اطلاق_کلمه_احمق_و_توهم_توهین


🤔#پرسش


توهين و بى ادبى امام هفتم شيعيان به پدر يكى از يارانش

معمر بن خلاد روايت مى‌كند كه: ابا الحسن(امام كاظم) خانه‌اى خريدارى كرده و به يكى از دوستان خود امر فرمودند تا بدانجا منتقل شود و فرمودند: «خانه‌ات تنگ است.» پس آن دوست گفت: اين خانه را پدرم ساخته است، امام كاظم فرمودند:«اگر پدرت احمق بود تو نيز مى‌بايست مانند او باشى؟»
#منبع: بحارالانوار ج ٧٣، ص ١٥٢
لينك صفحه كتاب
وضعيت حديث: الحديث الثاني : صحيح.
#منبع: مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول نویسنده : العلامة المجلسي ج: ٢٢ ص ٤٣٦ ❗️❗️


💠#پاسخ💠

👌متن عربی روایت چنین است که معمر بن خلاد می گوید ؛

« إِنَّ أَبَا الْحَسَنِ ع اشْتَرَى دَاراً وَ أَمَرَ مَوْلًى لَهُ أَنْ يَتَحَوَّلَ إِلَيْهَا وَ قَالَ إِنَّ مَنْزِلَكَ ضَيِّقٌ فَقَالَ قَدْ أَحْدَثَ هَذِهِ الدَّارَ أَبِي فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ ع إِنْ كَانَ أَبُوكَ أَحْمَقَ يَنْبَغِي أَنْ تَكُونَ مِثْلَه‏ »

📚الکافی ج 6 ص 525

مطابق این روایت ، امام عليه السلام براى يكى از موالى خود، خانه‏ اى خريد و از او خواست كه به آن جا نقل مكان كند و فرمود ؛ «خانه تو كوچك است»؛ اما با كمال تعجب، وى با اين بهانه كه اين خانه را پدرم برايم ساخته است، از رفتن به منزل جديد اعلام امتناع كرد! و امام عليه السلام در پاسخ وى فرمودند: «اگر پدر تو نابخردى كرده است، تو هم بايد مثل او باشى؟!».

در توضیح روایت ، توجه به نکاتی لازم است ؛

1⃣معاند بیسواد گمان کرده است که چون راوی ، روایت را از حضرت « ابوالحسن ع » ، نقل می کند ، پس مقصود امام کاظم ع است ، در حالی که « کنیه ابوالحسن » ، به امام رضا ع نیز اطلاق می شود ، چنان که از امام کاظم ع نقل است ؛

« پيوسته فرزند پسنديده خود را رضا مى ‏ناميد و مى ‏فرمود كه بخوانيد فرزند مرا رضا و گفتم به فرزند خود رضا، و 👈چون با آن حضرت خطاب مى‏ كرد آن حضرت را ابو الحسن مى‏ ناميد. 👉 » « يُسَمِّي وَلَدَهُ عَلِيّاً ع الرِّضَا وَ كَانَ يَقُولُ ادْعُوا إِلَيَّ وَلَدِيَ الرِّضَا وَ قُلْتُ لِوَلَدِيَ الرِّضَا وَ قَالَ لِي وَلَدِيَ الرِّضَا وَ إِذَا خَاطَبَهُ قَالَ يَا أَبَا الْحَسَن‏ »

📚عیون الاخبار ج 1 ص 14

👌بنابراین از امام رضا ع نیز با کنیه « ابوالحسن » یاد می شود ، و در روایت مورد استناد معاند ، مقصود از « ابو الحسن » ، امام رضا ع است که معاند بیسواد گمان کرده است ، امام کاظم ع است ، زیرا راوی روایت « معمر بن خلاد » ، است که او از اصحاب امام رضا ع بوده است و روایاتی که او نقل کرده است ، از امام رضا ع بوده است ؛ « ثقه ، روی عن الرضا ع »

📚رجال نجاشی ، ص 421

🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇

2⃣بیسوادی دوم ملحد در مفهوم کلمه « احمق » است . این کلمه امروزه در فارسی ، توهین تلقی می شود ، اما در زبان عربی به مانند فارسی ، توهین محسوب نمی شود ، چرا که در لغت عرب ، به کسی که کار عاقلانه انجام نمی دهد ، احمق گفته می شود ، چنان که ابن منظور ، لغت شناس معروف ، متذکر این نکته می شود ؛

📚لسان العرب ج 10 ص 67 « الحمق : ضد العقل »

👌در روایتی نیز ، ویژگی هایی برای احمق بیان شده که نشان می دهد که احمق از انجام کار عاقلانه و حکیمانه ، عاجز است ، چنان که امام صادق ع فرمود ؛

« امّا احمق، تو را به خيرى راهنمايى نمى ‏كند، و گرچه خود را رنجه و خسته كند، انتظار آن كه بدى را از تو دور كند، از او نمى‏ رود و چه ‏بسا بخواهد به تو سودى برساند، امّا به تو ضرر بزند » « و أمَّا الأَحمَقُ فَإِنَّهُ لا يُشيرُ عَلَيكَ بِخَيرٍ، و لا يُرجى لِصَرفِ السّوءِ عَنكَ و لَو أجهَدَ نَفسَهُ، و رُبَّما أرادَ مَنفَعَتَكَ فَضَرَّكَ »

📚الکافی ج 2 ص 376

بر این اساس ، در روایت مذکور ، امام رضا ع یاد آور می شود که اگر پدرت احمق باشد ، یعنی کسی باشد که کار عاقلانه و حکیمانه انجام نمی دهد ، آیا تو هم باید کار او را تکرار کنی ❗️

👌چرا که در صورتی که شرایط برای زندگی کردن در منزل بزرگ مهیا است ، در تنگنا قرار دادن خود و خانواده و زندگی سخت در خانه محقر و کوچک ، معقول و حکیمانه نیست ، چنان که در روایت دیگر آمده است ؛

« مِن شَقاءِ العَيشِ ضيقُ المَنزل‏ » « كوچك بودن خانه، از شقاوت زندگى است »

📚وسائل الشیعه ج 5 ص 302

پدر ، موالی امام رضا ع ، در عین وسعت مال مثلا ، خود و خانواده خود را به سختی و تنگنا انداخته بود ، و در منزلی کوچک زندگی می کرد که گنجایش آنها را نداشت ، امام ع فرمود که کار او عاقلانه و حکیمانه نبوده است ، و اگر او چنین عملکرد غیر حکیمانه ای را انجام داده است ، شایسته نیست که فرزندش هم ادامه دهنده کار او باشد . بنابراین هیچ توهینی در کلام مذکور نمی باشد .

3⃣به فرض هم که معاند بیسواد ، اصرار داشته باشد که استفاده از کلمه احمق ، توهین و بدگویی محسوب می شود ، باز می گوییم ، بدگویی همه جا بد نیست ، الان ما از معاند شبهه افکن با تعابیری چون بیسواد ، یا مفت خور ، یا جیره خوار ، یاد می کنیم ، چرا که افراد بدعت گذار و گمراه کننده مردم و دروغگو ، احترامی ندارند که ما بخواهیم آن را رعایت کنیم ، بلکه باید با آنها با تعابیری حقیرانه یاد کنیم تا تنبیهی بر عملکرد ناصواب آنها باشد ، چنان که در ذیل توضیح داده ایم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/7822

امام رضا ع هم می دانست که پدر آن موالی ، فردی گمراه و مخالف حق بوده است که احترامی نداشته است ، لذا از تعبیر احمق در مورد او استفاده کرده است ، چنان که علامه مجلسی متذکر این نکته می شود ؛

📚مراه العقول ، ج 22 ص 436 : « يمكن أن يكون أبوه مخالفا غير محترم، فلا يحرم غيبته »




#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما

ipasookh.ir
👌سخنران در کلیپ مورد استناد معاند می گوید فرزندان علی ع تا سی تا نوشته اند ، معاند دروغگو نوشته است همسران علی ع را تا سی تن گفته اند ❗️

او اشکال کرده است مگر علی ع ، در شبانه روز هزار رکعت نماز نمی خواند ، با این حال چگونه فرصت می کرد که به نیازمندان رسیدگی کند ، یا نسل خود را گسترش دهد ❗️در ذیل پاسخ این اشکال را داده ایم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/5073
👌معاند که کپی کننده شبهات وهابیت است ، شبهه تکراری را باز نشر کرده است که امام باقر ع در حال روزه ، آدامس می جویده است و اشکال کرده است که ایشان چگونه امامی است که نمی دانسته است که آدامس جویدن مبطل روزه است ❗️در ذیل پاسخش را داده ایم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9014
#توضیحی_در_مورد_ضمائر_قرآن

🤔#پرسش

مشكل ضماير در قرآن و سر درگمى مفسرين در طول تاريخ

همانطور كه ميدانيد ضمایر در متن قرآن مرتب تغییر میکند و اين موضوع يكى از بزرگترين مشكلات مفسرين در طول تاريخ بوده است. گاهی الله به صورت سوم شخص مفرد (او) به کار رفته است و گاهی ناگهان دوباره به شکل اول شخص جمع(ما) ظاهر میشود. گاهی در یک‌ جمله مشخص الله هم اول شخص جمع است و هم سوم شخص مفرد. اگر این "ما" را نه الله بلکه نویسنده این سطور فرض کنیم، این آشفتگی تا حدی توضیح داده خواهد شد. میتوان گفت که در اغلب موارد اول شخص جمع (ما) نویسندگان است و نه الله ❗️❗️


💠#پاسخ💠

👌در این شکی نیست که قرآن کریم ، فرو فرستاده شده از جانب خداوند حکیم و رحمان و رحیم و یکتا و بی نظیر است ، چنان که خودش می فرماید ؛

«تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ مِنْ رَبِّ الْعالَمِينَ» « «فرو فرستادن اين كتاب كه هيچ شكّى در آن نيست از سوى پروردگار جهانيان است». ( سجده 2 ) ، «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ». « این کتاب نازل شده از سوی الله ، خدای شکست ناپذیر و داناست » ( غافر 2 ) ، «تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ، « این کتاب نازل شده از سوی خدای رحمان و رحیم است » ( فصلت 2 ) ، «تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ». « این کتاب نازل شده از سوی خداوند حکیم و ستوده است » ( فصلت 42 ) ، «تَنْزِيلُ الْكِتابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ». « این کتاب نازل شده الله شکست ناپذیر و حکیم است » ( جاثیه 2 ) و ...

راوی از از امام صادق عليه السلام پرسید ؛

« اى فرزند پيامبر خدا! در باره قرآن، چه مى‏ گويى؟ فرمود: «آن، كلام الله و سخن الله و كتاب الله و وحى الله و فرو فرستاده اوست. كتاب استوارى است كه از پيشِ رو و از پشتِ سرش، باطل بِدان راه نمى‏ يابد، و فرو فرستاده از جانب فرزانه ستودنى است». « سَأَلتُ الصّادِقَ جَعفَرَ بنَ مُحَمَّدٍ عليه السلام فَقُلتُ لَهُ: يَابنَ رَسولِ اللَّهِ، ما تَقولُ فِي القُرآنِ؟ فَقالَ: هُوَ كَلامُ اللَّهِ، وقَولُ اللَّهِ، وكِتابُ اللَّهِ، ووَحيُ اللَّهِ وتَنزيلُهُ، وهُوَ الكِتابُ العَزيزُ الَّذي لا يَأتيهِ الباطِلُ مِن بَينِ يَدَيهِ ولا مِن خَلفِهِ، تَنزيلٌ مِن حَكيمٍ حَميدٍ. »

📚امالی صدوق ؛ ص 545 _ بحار الانوار ج 89 ص 117

حال معاند اشکال کرده است که اگر قرآن ، فرو فرستاده از سوی خداوند است ، چرا در آیاتی از خداوند تعبیر به « هو » « او » کرده است ، و در آیاتی تعبیر به جمع و مثلا « نحن » ، یا « انا » کرده است ❗️

👌او توجه ندارد که ؛

1⃣در مواردی که از خداوند در قرآن با تعبیر « هو » « او » به صورت ضمیر غایب یاد می شود ، این استفاده از ضمیر مفرد غائب ( هو) ، برای خداوند که از مفهوم مبهمی حکایت می کند ، در واقع رمز و اشاره ای به این واقعیت است که ذات مقدس و نامحدود او در نهایت خفاء است و از دسترس افکار محدود انسان ها بیرون ، هرچند آثار او آن چنان جهان را پر کرده که از همه چیز ظاهر تر و آشکار تر است چنان که می فرماید ؛

« به زودی نشانه های خود را در اطراف جهان و در درون جانشان به آنها نشان می دهیم تا آشکار گردد که او حق است» ( فصلت 53 )

📚تفسیر نمونه ؛ ج 27 ص 432

بر همین اساس ، پیامبر گرامی در دعای خویش فرمود ؛

« يا مَن لا يَعلَمُ ما هُوَ إِلّا هُو » « ای آن که کسی نمی داند ، او چیست ، جز خودش »

📚عوالی اللآلی ، ج 4 ص 132

در نقل دیگر فرمود ؛

« كسى به حقيقت معرفت او نمى ‏رسد». گفته شد: حتّى شما، اى پيامبر خدا؟
فرمود: «حتّى من ، خدا، والاتر و بزرگ‏تر از آن است كه كسى بر حقيقتِ معرفت او دست يابد». « لا يَبلُغُ أَحدٌ كُنهَ مَعرِفَتِهِ. فَقيلَ: ولا أَنتَ يا رَسولَ اللّهِ؟ قالَ: ولا أَنَا، اللّهُ أَعلى و أَجَلُّ أَن يَطَّلِعَ أَحدٌ عَلى كُنهِ مَعرِفَتِهِ »

📚همان منبع

لذا امام باقر عليه السلام درباره آيه: «بگو: او خداى يگانه است» فرمود ؛

«هُوَ (او)»، نامى پوشيده است كه [با آن‏] به غايبى اشاره شده و «هاء»، آگاهى دادن به معنايى ثابت و «واو»، اشاره به پنهان ماندن از حواس ( انسان ) است‏ » «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» «هُوَ» اسمٌ مُكَنَّى مُشارٌ إِلى غائِبٍ، فَالهاءُ تَنبيهٌ عَلى مَعنَى ثابِتٍ، وَالواوُ إِشارَةٌ إِلَى الغائِبِ عَنِ الحَواس‏ »

📚توحید صدوق : ص 88

2⃣در مواردی که از خداوند ، با تعبیر جمع یاد شده است ؛ « انا ، نحن و ... » ، این جمع آمدن برای فهماندن سه نکته است ؛

🔸الف ؛ اشخاص بزرگ، گاهى به هنگام سخن گفتن از خويشتن ضمير «جمع» به كار مى ‏برند تا مخاطب به قدرت و عظمت متكلم پى ببرد و بفهمد كه موضوع سخن و گوينده آن اهميت زيادى دارد يعنى، سزاوار نيست كه از جانب مخاطب توجهى به آن نشود بلكه شايسته است او به طوردقيق موضوع را بررسى و تحليل بكند تا به حقيقت موضوع و اهداف آن نايل آيد .

🔸#ادامه 👇
🔸ادامه 👇


👌شیخ طوسی به این نکته تصریح کرده و می گوید که گاه ، از یک نفر تعبیر به جمع آورده می شود به جهت بزرگی و والا بودن جایگاه گوینده ؛

« قد يعبر عن الواحد بلفظ الجمع إذا كان معظماً عالي الذكر قال تعالى «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ»

📚التبيان في تفسير القرآن : ج ‏3، ص: 562

2⃣خداوند فرشتگانی دارد که ماموران امر او در تدبیر عالم هستند ، چنان که می فرماید ؛ « ( سوگند به فرشتگانی که ) امور را تدبیر می کنند » ( نازعات 5)

گروهى از فرشتگان حاملان عرشند (حاقه- 17) و گروهى فرشتگان قبض ارواحند (اعراف- 37) ، و گروهى مراقبان اعمال بشرند (سوره انفطار- 10 تا 13). و گروهى حافظان انسان از خطرات و حوادثند (انعام- 61) ، و گروهى مامور عذاب و مجازات اقوام سركشند (هود- 77) و گروهى امدادگران الهى نسبت به مؤمنان در جنگها هستند (احزاب- 9) و گروهى مبلغان وحى و آورندگان كتب آسمانى براى انبياء مى ‏باشند (نحل- 2)

خداوند در مواردی ، از خود به صورت جمع یاد می کند ، از این جهت که عظمت و قدرت خود را بیشتر نشان دهد ، زيرا بزرگان هنگامى كه از خود سخن مى ‏گويند نه فقط از خود كه از مامورانشان نيز خبر مى‏ دهند، و اين كنايه از قدرت و عظمت و وجود فرمانبردارانى در مقابل اوامر است .

مثلا فرشتگانی هستند که ماموران ثبت اعمالند ، چنان که خداوند می فرماید ؛

« َ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ _ كِراماً كاتِبِينَ _ يَعْلَمُونَ ما تَفْعَلُونَ » « و بدون شك نگاهبانانى بر شما گمارده شده - والا مقام و نويسنده (اعمال نيك و بد شما)- آنها مى‏ دانند شما چه مى‏ كنيد. » ( انفطار 10 _ 11 _12 )

از آنجایی که این فرشتگان به امر الهی ، اعمال را می نویسند ، خداوند در آیه دیگر ، نوشتن اعمال را به خودش نسبت داده و به صیغه جمع می آورد تا بیان کننده عملکرد فرستگان نیز باشد و می فرماید ؛

« فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ وَ إِنَّا لَهُ كاتِبُونَ » « هر كس چيزى از اعمال صالح را بجا آورد در حالى كه ايمان داشته باشد، كوششهاى او ناسپاسى نخواهد شد، و ما تمام اعمال آنها را مى‏ نويسيم (تا دقيقا همه پاداش داده شود). » ( انبیاء 94 )

👌این دو وجه بیان شده ، در تفسیر نمونه ، مورد توجه قرار گرفته و می نویسد ؛

« تعبير به صيغه جمع در مورد خداوند با اينكه ذات پاك او از هر جهت يگانه و يكتا است براى اشاره به عظمت مقام او است و اينكه همواره مامورينى سر بر فرمان او دارند، و در اطاعت امرش آماده و حاضرند، و در واقع سخن تنها از او نيست، بلكه از او است و آن همه ماموران مطيعش »

📚تفسير نمونه : ج ‏8 ص 327

3⃣در مواردی نیز از خداوند با عنوان جمع یاد کرده است ، از این جنبه که خداوند ، اولیاء و دوستانش را در نظر گرفته و به همین جهت از خود با تعبیر جمع ، یاد کرده است .

مثلا خداوند می فرماید ؛

« فَلَمَّا آسَفُونا انْتَقَمْنا مِنْهُم‏ » « «پس چون ما را به خشم آوردند، آنان را به سختى، كيفر داديم» ( زخرف 55 )

👌امام صادق ع ، در تفسیر آیه شریفه فرمود ؛

« خداى عز و جل، همچون به خشم آمدن ما به خشم نمى‏ آيد؛ بلكه او دوستانى براى خود آفريده كه خشمگين مى ‏شوند و خشنود مى‏ گردند، و آنها آفريدگان و پرورده ‏شدگان هستند و خدا، خشنودى آنها را خشنودى خود و خشم آنها را خشم خود دانسته است؛ چرا كه آنها را دعوت كنندگان به سوى خود و راه‏نمايان بر خود قرار داده است و از اين روست كه چنين مقامى دارند ... »

« إنَّ اللَّهَ عز و جل لا يَأسَفُ كَأَسَفِنا، ولكِنَّهُ خَلَقَ أولياءَ لِنَفسِهِ يَأسَفونَ ويَرضَونَ وهُم مَخلوقونَ مَربوبونَ، فَجَعَلَ رِضاهُم رِضا نَفسِهِ وسَخَطَهُم سَخَطَ نَفسِهِ؛ لِأَنَّهُ جَعَلَهُمُ الدُّعاةَ إِلَيهِ والأَدِلّاءَ عَلَيهِ، فَلِذلِكَ صاروا كَذلِكَ »

📚الکافی ، ج 1 ص 144

بنابراین از آنجایی که ظلم به اولياى خداوند ظلم به خداوند است ، خداوند اولياء خودش را در نظر گرفته و به همين جهت جمع آورده است .



#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما

ipasookh.ir
پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
Photo
#توضیحی_در_مورد_شهادت_خزیمه_بن_ثابت_به_نفع_پیامبر


ما در سالهای گذشته در پاسخی ، پیرامون شهادت خزیمه بن ثابت به نفع پیامبر گرامی از منابع اهلسنت یاد آور شدیم ؛

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9306

« پيامبر اكرم اسبى از سواء بن قيس محاربى خريدارى كرده بود. سواء معامله را انكار كرد. خزيمة بن ثابت به نفع پيامبر گواهى داد. پيامبر اکرم فرمود با اين كه در جريان معامله حضور نداشتى چگونه شهادت دادى؟ عرض كرد: ما در (مسائل بسيار مهم‏ترى مانند) وحى الهى تو را تصديق كرديم و مى‏ دانيم جز حق نمى‏ گويى (چگونه در موضوع كوچكى گواهى به صدق تو ندهيم؟) رسول خدا فرمود ؛ هركس خزيمه به نفع يا زيان او گواهى دهد همان يك شهادت او كافى است.»

📚اسد الغابه : ج 2 ص 114

👌و گفتیم که نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود اعلام کردند . اشتباه از اینجا ناشی شده است که گمان شده پیامبر بر اساس شهادت خزیمه ، جریان مذکور را به نفع خود خاتمه دادند ، در حالی که چنین چیزی در نقل های مذکور تصریح نشده است .

این نقل در روایات شیعه نیز آمده است ، اما در هیچ کدام تصریح نشده است که پیامبر گرامی به خاطر شهادت خزیمه ، آن اسب را به نفع خود ، محسوب کرده باشد ؛

📚الفقیه ج 3 ص 108 _ الکافی ج 7 ص 401

پیامبر گرامی ، دو اسب به نامهای « مرتجز » و « سکب » داشت ؛

📚حیاه القلوب ، ج 3 ص 271

👌که اسب مرتجز ، در جنگ صفین ، مورد استفاده علی ع ، واقع شد ؛ « رکب علی ، فرسه الذی کان لرسول الله ، و کان یقال له المرتجز »

📚وقعه الصفین ، ص 403

مطابق برخی از نقلها ، امام حسین ع نیز در کربلا ، از این اسب استفاده کرده است ؛ « ان الحسین دعا بفرس رسول الله المرتجز فرکبه »

📚بحار الانوار ج 45 ص 11

👌معاند به دروغ مدعی شده است که در روایت کافی شریف آمده است که نام اسب مورد اختلاف بین پیامبر و اعرابی ، مرتجز بوده است ، و این که این نقلها می گوید مرتجز به علی و حسین علیهما السلام رسیده است ، و مرتجز اسب پیامبر بوده است ، این یعنی بر خلاف ادعای ما ، پیامبر آن اسب را به نفع خود ، مصادره کرده است .


در حالی که هیچ دلیل معتبری وجود ندارد که مرتجز ، همان اسب اختلافی باشد و در روایت کافی نیز تنها از یک اسب سخن به میان آمده است نه آنکه گفته باشد که آن اسب ، مرتجز باشد ؛ « ان اعرابیا اتی بفرس ...»

📚الکافی ج 7 ص 401

👌به معاند یاد می دهیم که تو باید در پاسخ ما ، به کلام ابن شهر آشوب استناد می کردی ( نه آنکه به دروغ به کتاب کافی استناد کنی ) ، چرا که ابن شهر آشوب معتقد است که « مرتجز » همان اسب اختلافی است که ذو الشهادتین به نفع پیامبر حکم داد ؛ « المرتجز و هو المشتری من الاعرابی الذی شهد فیه خزیمه »

📚مناقب ابن شهر آشوب ، ج 1 ص 169

که اگر معاند به این نقل استناد می کرد ، ما پاسخ می دادیم که این نقل برداشت شخصی ابن شهر آشوب است و روایت نیست که برای ما حجت باشد ، علاوه آنکه اگر روایت هم باشد ، ابن شهر آشوب هیچ سندی برای آن ارائه نمی دهد ، نقل بدون سند ابن شهر آشوب که در کتابهای دیگر نیز موید ندارد ، برای ما قابل اعتماد نیست .

🔸ادامه 👇
🔸ادامه 👇

ما در ادامه پاسخ سالهای گذشته گفته بودیم ؛

« اگر هم بپذیریم که پیامبر گرامی بر اساس شهادت خزیمه جریان مذکور را به نفع خود خاتمه دادند باز هم اشکالی مطرح نمی شود ، زیرا این خاتمه دادن از این جهت بوده است که خزیمه به عنوان قاضی و بر اساس علم خودش حکم به حقدار بودن پیامبر گرامی کرده است و بر این مطلب شهادت داده است و روشن است که قاضی می تواند بر اساس علم قطعی خود بدون آنکه بینه ای ارائه شود ، نسبت به مطلبی حکم کند »

📚وسائل الشیعه : ج 27 ص 274 باب 18

معاند در پاسخ گفته است که استناد ما به روایتی در مورد علی ع است و ارتباطی با جریان مذکور ندارد ❗️

👌او این قدر سواد ندارد که استناد ما به « باب » وسائل الشیعه بوده است ، نه یک روایت خاص . عنوان باب آن است که قاضی می تواند بدون نیاز به بینه و شهود ، مطابق با علم خودش حکم کند ؛ « باب ان القاضی ان یحکم بعلمه من غیر بینه »

اتفاقا شیخ حر عاملی ، همان جریان خزیمه را در حدیث سوم از باب ، به عنوان آنکه قاضی می تواند بدون نیاز به بینه و بر اساس علم خود حکم کند ، نقل می کند .

👌چنان که میرزای نوری در مستدرک الوسائل ، در همان عنوان باب وسائل الشیعه ، جریان خزیمه را از دو کتاب « اختصاص شیخ مفید » ، و الفقیه ، شیخ صدوق » ، به عنوان این که قاضی می تواند ، مطابق با علم خود و بدون نیاز به بینه حکم کند ، می آورد ؛

📚مستدرک الوسائل ، ج 17 ص 381 باب 14

بنابراین اگر سخن ابن شهر آشوب را هم بپذیریم ، باز هم با توجه به قضاوت بر اساس علم قاضی ، به ملکیت درآمدن اسب مذکور ، هیچ محذور شرعی و عقلایی ندارد .

👌معاند در پایان اشکال کرده است که علم قاضی باید از شواهد و قرائن باشد ، نه تمایلات و تعصبات ❗️

ما هم این سخن را تصدیق می کنیم و می گوییم علم خزیمه بن ثابت بر اساس قرائن و شواهد قطعی بوده است ، چرا که قرآن با صراحت تصریح می کند که تمام اقوال و سخنان و عملکرد پیامبر ، برخواسته از تعالیم وحیانی است ، و چنین فردی ، هیچگاه به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، چنان که خداوند می فرماید ؛

«وَما یَنْطِقُ عَنِ الهَوی * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ( نجم4 _3)

«پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید، بلکه گفتار او وحی الهی است که به او می ‌رسد».

یا در جای دیگر قرآن خطاب به پیامبر گرامی می فرماید ؛

« تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری» ( قلم 4 ) و می فرماید ؛ « برای شما در زندگی رسول خدا سر مشقی نیکویی است» (احزاب21 )

چنین پیامبری که در اوج کمالات اخلاقی و اسوه و الگوی همگان است ، هیچ گاه اصول اخلاقی را زیر پای نمی گذارد ، و به دروغ ادعای چیزی را نمی کند ، خزیمه بن ثابت ، به حسب این قرائن و شواهد ، علم قطعی برایش حاصل شد که حق با پیامبر است و پیامبر اسلام در ادعای خود صادق است ، لذا به نفع پیامبر گرامی اسلام حکم داد .




#پرسمان_اعتقادی
@Rahnamye_Behesht
#سایت_ما

ipasookh.ir