پرسمان اعتقادی ( شیعه پاسخ )
5.61K subscribers
2.02K photos
178 videos
54 files
5.79K links
بزرگترین مجموعه محتوایی پاسخ به شبهات در فضای مجازی !!!

🗯پاسخگویی توسط اساتید حوزه با سبکی نوین !!!

👈وابسته به موسسه بقیه الله الاعظم ارواحنا فداه

طرح شبهه و سوال :

@poorseman

سایت ipasookh.ir

تمام کانالهای ما :

https://yek.link/ipasookh
Download Telegram
آیا حالت تجربه گران برنامه زندگی پس از زندگی حالت احتضار است ?

🤔#پرسش :

در پاسخ های شما اشاره ای به حالت احتضار نشده
پس آنچه که طبق روایات انسان ها در حالت احتضار می بینند چیست؟

زندگی پس از زندگی هم حالت احتضار است. استاد عابدینی هم در کلیپی همین را توضیح دادند


💠#پاسخ💠

👌ما در بررسی مفصل و توضیحات مستندی که در مورد برنامه زندگی پس از زندگی ارائه دادیم , ثابت کردیم که آنچه تجربه گران دیده اند , چیزی جز خواب و رویا نیست , در این رابطه ویژه نامه ای را که منتشر کردیم مطالعه فرمایید :

https://t.me/Rahnamye_Behesht/15784

حال یکی از کاربران مدعی شده است که حالت تجربه گران همان حالت احتضار است و مشاهدات آنان در حالت احتضار اتفاق افتاده است .

👌ادعای فوق نیز مبتنی بر ادله نیست , زیرا حالت احتضار , همان حالت جان کندن و جان دادن است و هنوز روح از تن جدا نشده است اما تجربه گران مدعی اند روح از تن جدا شده و آزادانه در محیطهای مختلف سیر می کردند !!!

خداوند در مورد حالت احتضار می فرماید :

" پس چرا هنگامى كه جان به گلوگاه مى‏رسد (توانايى بازگرداندن آن را نداريد)؟ " " فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُوم‏ " ( سوره واقعه آیه 83 )

❗️در تفسیر نمونه در مورد آیه فوق می خوانیم :

" آيا جان دادن تدريجى است؟

تعبير جان به گلو رسيدن كه در آيات فوق بود (فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ) كنايه از واپسين لحظه‏هاى زندگى است و شايد منشا آن اين است كه غالب اعضاى‏ پيكر مانند دستها و پاها به هنگام مرگ قبل از ساير اعضاء از كار مى‏افتد، و گلوگاه از آخرين اعضايى است كه از كار خواهد افتاد.

در آيه 26 سوره قيامت نيز مى‏خوانيم: كَلَّا إِذا بَلَغَتِ التَّراقِيَ:" كافران ايمان نمى‏آورند تا زمانى كه روح به ترقوه آنها برسد" (" ترقوه" استخوانهايى است كه اطراف حلق را فرا گرفته است)."

📚تفسير نمونه، ج‏23، ص: 278

از سوی دیگر حالت احتضار ویژگی های مهمی دارد که ما این ویژگی ها را به عنوان یک اصل مسلم در تجربه تجربه گران نمی بینیم , مانند :

▫️1 _ مومن و کافر در هنگام احتضار پیامبر گرامی و امام علی و اهلبیت علیهم السلام و فرشتگان الهی مانند جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل را می بینند : "إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ حَضَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ أَهْلُ بَيْتِهِ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ جَمِيعُ الْأَئِمَّةِ عَلَيْهِمُ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ وَ لَكِنِ اكْنُوا عَنِ اسْمِ فَاطِمَةَ وَ يَحْضُرُهُ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ وَ عِزْرَائِيلُ ع‏ _ إِذَا احْتُضِرَ الْكَافِرُ حَضَرَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَلِيٌّ ع وَ جَبْرَئِيلُ ع وَ مَلَكُ الْمَوْت‏ _ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ مِنْ جَمِيعِ الْأَدْيَانِ يَمُوتُ إِلَّا رَأَى رَسُولَ اللَّهِ ص وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ حَقّاً مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ. "

📚تفسير فرات الكوفي، ص: 553 _ الكافي ج‏3، ص: 132 _ تفسير العياشي، ج‏1، ص: 284

▫️2_ شیطان در هنگام احتضار دیده می شود که می خواهد دین و اعتقادات فرد را مخدوش کند : " مَا مِنْ أَحَدٍ يَحْضُرُهُ الْمَوْتُ إِلَّا وَكَّلَ بِهِ إِبْلِيسُ مِنْ شَيْطَانِهِ أَنْ يَأْمُرَهُ بِالْكُفْرِ وَ يُشَكِّكَهُ فِي دِينِهِ حَتَّى تَخْرُجَ نَفْسُه‏ "

📚الكافي ج‏3، ص: 123

▫️3 _ جایگاه مومن در بهشت و نیز جایگاه دوزخی فرد به او نشان داده می شود : " إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ ثُمَّ أُرِيَ مَنْزِلَهُ مِنَ الْجَنَّةِ فَيَقُولُ رُدُّونِي إِلَى الدُّنْيَا حَتَّى أُخْبِرَ أَهْلِي بِمَا أَرَى فَيُقَالُ لَهُ لَيْسَ إِلَى ذَلِكَ سَبِيلٌ."

📚الكافي ج‏ 3، ص: 135

▫️4 _ حالت احتضار و جان دادن همراه با سختی و درد و رنج است حتی برای اولیاء الهی در حالی که این سختی و رنج اصل مسلم تجربه تجربه گران نیست و اساسا این سختی و جان کندن تا زمان مرگ همراه محتضر است به گونه ای که محتضر تماما مشغول قضیه جان کندن است و بر خلاف تجربه تجربه گران , محتضر فرصتی برای سیر و سیاحت در محیطهای مختلف پیدا نمی کند !!!!


و همینطور در هنگام احتضار آنچه انسان می بیند حقیقت محض است اما تجربه گران برنامه مذکور مدعی اند چیزهایی را دیده اند که خلاف ادله شرعی است مانند حجیت داشتن دعای جعلی معراج یا ناپسند بودن گریه بر اموات و .... که در نمایه فوق الذکر مفصلا هم مستندات سختی جان کندن حتی برای اولیاء الهی را بیان کرده ایم و هم تحریفات دینی تجربه گران را مورد بررسی قرار داده ایم .



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
▫️ادامه 👇

▫️4 _ فرشتگان از سوال نابجا و بدگمانی که در مورد آدم علیه السلام مطرح کرده بودند پشیمان شده و توبه و استغفار و تضرع کردند و خداوند هم توبه آنان را پذیرفت : " ثُمَّ سَأَلُوهُ التَّوْبَةَ فَأَمَرَهُمْ أَنْ يَطُوفُوا بِالضُّرَاحِ وَ هُوَ الْبَيْتُ الْمَعْمُورُ وَ مَكَثُوا يَطُوفُونَ بِهِ سَبْعَ سِنِينَ وَ يَسْتَغْفِرُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مِمَّا قَالُوا ثُمَّ تَابَ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ وَ رَضِيَ عَنْهُم‏ "

📚الکافی ج 4 ص 188

▫️5 _ در مورد علم اسماء هم که خداوند به آدم علیه السلام تعلیم داد , برخی  می نویسند :

" گر چه مفسران در تفسير" علم اسماء" بيانات گوناگونى دارند، ولى مسلم است كه منظور تعليم كلمات و نام‏هاى بدون معنا به آدم نبوده، چرا كه اين افتخارى محسوب نميشده است، بلكه منظور دادن معانى اين اسماء و مفاهيم و مسماهاى آنها بوده است.

البته اين آگاهى از علوم مربوط به جهان آفرينش و اسرار و خواص مختلف موجودات عالم هستى، افتخار بزرگى براى آدم بود.

در حديثى داريم كه از امام صادق ع پيرامون اين آيه سؤال كردند، فرمود:"الارضين و الجبال و الشعاب و الاوديه ثم نظر الى بساط تحته، فقال و هذا البساط مما علمه‏ " "منظور زمينها، كوه‏ها، دره‏ها و بستر رودخانه‏ها (و خلاصه تمامى موجودات) مى‏باشد، سپس امام ع به فرشى كه زير پايش گسترده بود نظرى افكند فرمود حتى اين فرش هم از امورى بوده كه خدا به آدم تعليم داد "

📚تفسیر عیاشی ج 1 ص 32

  بنا بر اين علم اسماء چيزى شبيه" علم لغات" نبوده است بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كيفيات و خواص آنها بوده است، خداوند اين علم را به آدم تعليم كرد تا بتواند از مواهب مادى و معنوى اين جهان در مسير تكامل خويش بهره گيرد.

همچنين استعداد نام‏گذارى اشياء را به او ارزانى داشت تا بتواند اشياء را نام‏گذارى كند و در مورد احتياج با ذكر نام آنها را بخواند تا لازم نباشد عين آن چيز را نشان دهد، و اين خود نعمتى است بزرگ، ما هنگامى به اهميت اين‏ موضوع پى مى‏بريم كه مى‏بينيم بشر امروز هر چه دارد به وسيله كتاب و نوشتن است و همه ذخائر علمى گذشتگان در نوشته‏هاى او جمع است، و اين خود بخاطر نام‏گذارى اشياء و خواص آنها است، و گر نه هيچگاه ممكن نبود علوم گذشتگان به آيندگان منتقل شود. " ( تفسیر نمونه ج 1 ص 176 )

▫️6 _ از برخی روایات نیز استفاده می شود که علم اسماء تعلیم داده شده به آدم , اشاره به اسامی امامان اهلبیت علیهم السلام نیز می باشد که این اسامی به آدم آموزش داده شد و در ادامه اشباح آن بزرگواران بر فرشتگان عرضه شد و با تعلیم آدم علیه السلام به فرشتگان  , آنان متوجه شدند که آدم و امامانی که از فرزندان او هستند شایسته خلافت خداوند در روی زمین هستند : " عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع أَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَّمَ آدَمَ ع أَسْمَاءَ حُجَجِ اللَّهِ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ وَ هُمْ أَرْوَاحٌ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ بِأَنَّكُمْ أَحَقُّ بِالْخِلَافَةِ فِي الْأَرْضِ لِتَسْبِيحِكُمْ وَ تَقْدِيسِكُمْ مِنْ آدَمَ ع قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إِلَّا ما عَلَّمْتَنا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمَّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ وَقَفُوا عَلَى عَظِيمِ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَى ذِكْرُهُ فَعَلِمُوا أَنَّهُمْ أَحَقُّ بِأَنْ يَكُونُوا خُلَفَاءَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ حُجَجَهُ عَلَى بَرِيَّتِهِ "

📚کمال الدین ج 1 ص 14



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
پاسخ به شبهه ای پیرامون تحریف قرآن !!!!

🤔#پرسش :

در رابطه با بحث تحریف قرآن سوال داشتم . یک روایت هست به این مضمون :

زید بن جهم گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که آیه ۹۲ سوره نحل را اینگونه قرائت کردند: ﴿ .. أن تكون أئمة هي أزكى من أئمتكم ..‏ ﴾‏ زید گفت: به حضرت عرض کردم فدای شما شوم «ائمه» هست در آیه؟!
امام علیه السلام فرمود: آری بخدا قسم ائمه است. عرض کردم: ما «أربی» می‌خوانیم! -و شما «أزكى» خواندید- امام علیه السلام فرمودند: وای بر تو «أربی» چیست؟! و با دست اشاره کرد و آن را گویا به دور افکند..!( تأويل الآيات، ص۲۶۵و۲۶۶ الكافي، ج۱، ص۲۹۲، ح۱ تفسير العياشي، ج‏۲، ص۲۶۸، ح۶۴ ) ❗️❗️


💠#پاسخ💠

چنانچه که بارها گفته ایم :

ما معتقديم قرآنى كه امروز در دست مسلمين جهان است همان است كه بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نازل شد، نه چيزى از آن كاسته شده و نه چيزى بر آن افزوده گشته است!

از همان روزهاى نخست گروه بزرگى از كاتبان وحى، آيات قرآن را پس از نزول مى‏نوشتند، و مسلمانان موظّف بودند شب و روز آن را بخوانند، و در نمازهاى پنجگانه خود آن را تكرار كنند، گروه عظيمى آيات قرآن را به خاطر مى‏سپردند و حفظ مى‏كردند، حافظان قرآن و قاريان، هميشه در جوامع اسلامى موقعيّت و مقام ويژه‏اى داشته و دارند.

مجموع اين امور و جهات ديگر سبب شد كه كم‏ترين تغيير و تحريفى در قرآن راه نيابد.

افزون بر اين، خداوند حفظ آن را تا پايان جهان تضمين كرده است و با وجود اين تضمين الهى، تغيير و تحريف آن غير ممكن است: «انّا نَحْنُ نَزَّلْنا الذِّكْرَ وَ انّا لَهُ لَحافِظونَ؛ ما قرآن را نازل كرديم و به طور قطع از آن پاسدارى مى‏كنيم». ( سوره حجر، آيه 9 )

📚اعتقاد ما، ص: 45

❗️و در جاى ديگر مى‏فرمايد: « (وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ _ لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ)

" اين كتابى است قطعاً شكست‏ناپذير، هيچ گونه باطلى نه از پيش رو نه از پشت سر به سراغ آن نمى‏آيد، چرا كه از سوى خداوند حكيم و حميد است». " ( سوره فصّلت، آيه 41 و 42. )

آيا چنين كتابى كه خداوند حفظ آن را بر عهده گرفته، كسى مى‏تواند دست تحريف به سوى آن دراز كند؟!

📚شيعه پاسخ مى گويد، ص: 25


👌بنابراین آیات قرآن صریح است که قرآن تحریف نشده است , اگر در روایتی هم سخن از تحریف قرآن به میان آمده باشد , این روایت چون خلاف قرآن است , برای ما قابل پذیرش نیست , چرا که به فرموده امام صادق علیه السلام ,  روایتی را که خلاف قرآن و سنت باشد , نمی پذیریم : « لا تصدق علینا الا ما وافق کتاب الله و سنه نبیه »

📚وسائل الشیعه ج 27 ص 123

▫️روایت مورد سوال نیز از نظر سندی ضعیف است , زیرا راوی آن فردی به نام " زید بن جهم " است که از نظر رجالی مجهول است و به روایاتش توجه نمی شود :

📚زبده المقال من معجم الرجال ج 1 ص 465

و همینطور فردی به نام " منصور بن یونس " در سند روایت کافی است که واقفی مذهب و منکر امامت امام رضا و از غاصبان اموال امامان علیهم السلام بوده است : " ان منصور بن يونس بزرج جحد النص على الرضا عليه السلام لأموال كانت في يده. "

📚رجال العلامة الحلي، ص: 259

علاوه بر موارد فوق گفتنی است که روایت مذکور در تفسیر قمی و تفسیر عیاشی به صورت مرسل نقل شده و روایت تاویل الآیات هم , همان روایت کافی است که سندش ضعیف است .

❗️علامه عسکری نیز روایت مذکور را سندا ضعیف می داند و معتقد است که اگر محتوای روایت صحیح باشد نظم و بلاغت آیات قرآن به هم می خورد و از سوی دیگر در آیات قرآن به کلمه " ائمة " ضمیر مذکر بازگشت داده شده اما در آیه مورد بحث ضمیر مونث بازگشت داده شده که این نشان از آن دارد که لفظ " ائمة " در آیه نیامده است .

"قال اللّه سبحانه في الآية (92) من سورة النحل:

وَ لا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَها مِنْ بَعْدِ قُوَّةٍ أَنْكاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَنْ تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبى‏ مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَ لَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ ما كُنْتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ. و في الروايات: أئمة أزكى من أئمتكم- بدل- أمة هي أربى من أمة......

إذا فان الروايات الثلاث رواية واحدة عن زيد بن الجهم الهلابي و هو مجهول حاله.

يعود الضمير إلى الامة في القرآن بصفتي المذكر و المؤنث بينما لم يعد إلى الائمة بغير صيغة المذكر كما جاء في قوله تعالى:
... فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ ... (التوبة/ 12).

و ان الاخلال بوزن الآية في السورة مع التغيير ظاهر لكل أحد. و يجري الكلام في الآيات حول الناس ... و ذكر الأئمة هنا نشاز و يخل بالوزن و المعنى. "

📚القرآن الکریم و روایات المدرستین ج 3 ص 480



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
▫️ادامه 👇

حال در مورد پرسش مطرح شده گفتنی است که خداوند می فرماید :

" (به ياد آوريد) هنگامى را كه همسر" عمران" گفت:" خداوندا! آنچه را در رحم دارم، براى تو نذر كردم، كه" محرر" (و آزاد، براى خدمت خانه تو) باشد. از من بپذير، كه تو شنوا و دانايى!- ولى هنگامى كه او را به دنيا آورد، (و او را دختر يافت،) گفت:" خداوندا! من او را دختر آوردم- ولى خدا از آنچه او به دنيا آورده بود، آگاهتر بود- و پسر، همانند دختر نيست. (دختر نمى‏تواند وظيفه خدمتگزارى معبد را همانند پسر انجام دهد.) من او را مريم نام گذاردم، و او و فرزندانش را از (وسوسه‏هاى) شيطان رانده شده، در پناه تو قرار مى‏دهم." " إِذْ قالَتِ امْرَأَتُ عِمْرانَ ... وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏ ... " ( سوره آل عمران آیات 35 _ 36 )

در تفسیر نمونه می خوانیم :

"از تواريخ و اخبار اسلامى و گفته مفسران استفاده مى‏شود كه" حنة" و" اشياع" دو خواهر بودند كه اولى به همسرى" عمران" كه از شخصيت‏هاى‏ برجسته بنى اسرائيل بود در آمد و دومى را" زكريا" پيامبر خدا به همسرى انتخاب كرد. همسر عمران" حنه" سالها گذشت كه فرزندى از او متولد نشد روزى زير درختى نشسته بود پرنده‏اى را ديد كه به جوجه‏هاى خود غذا مى‏دهد مشاهده اين محبت مادرانه آتش عشق فرزند را در دل او شعله‏ور ساخت و از صميم دل از درگاه خدا تقاضاى فرزندى كرد و چيزى نگذشت كه اين دعاى خالصانه به هدف اجابت رسيد و باردار شد.

از بعضى از روايات استفاده مى‏شود كه خداوند به عمران وحى فرستاده بود كه پسرى پر بركت كه مى‏تواند بيماران غير قابل علاج را درمان كند و مردگان را به فرمان خدا حيات بخشد به او خواهد داد كه به عنوان پيامبر به سوى بنى اسرائيل فرستاده مى‏شود.

او اين جريان را با همسر خود" حنه" در ميان گذاشت لذا هنگامى كه او باردار شد تصور كرد فرزند مزبور همان است كه در رحم دارد بى خبر از اين كه كسى كه در رحم او است مادر آن فرزند (مريم) مى‏باشد و به همين دليل نذر كرد كه پسر را خدمتگزار خانه خدا" بيت المقدس" نمايد اما به هنگام تولد مشاهده كرد كه دختر است در اين موقع نگران شد كه با اين وضع چه كند. زيرا خدمتكاران بيت المقدس از ميان پسران انتخاب مى‏شدند و سابقه نداشت دخترى به اين عنوان انتخاب گردد....

سپس افزود:" تو مى‏دانى كه دختر و پسر (براى هدفى كه من نذر كرده‏ام) يكسان نيستند" (وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏).

👈دختر، پس از بلوغ، عادت ماهانه دارد و نمى‏تواند در مسجد بماند، به علاوه نيروى جسمى آنها يكسان نيست، و نيز مسائل مربوط به حجاب و باردارى و وضع حمل ادامه اين خدمت را براى دختر مشكل مى‏سازد و لذا هميشه پسران را نذر مى‏كردند.👉

از قرائن موجود در آيه و رواياتى كه در تفسير آيه وارد شده است، استفاده مى‏شود كه" وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏" (پسر همانند دختر نيست) از زبان مادر مريم است‏ .... "

📚تفسیر نمونه ج 2 ص 423

بنابراین مقصود از تعبیر " پسر همانند دختر نیست " یعنی پسر در خدمت به معبد و خدمت به مردم ظرفیتهای بیشتری نسبت به دختر دارد نه اینکه در نزد خداوند , پسر محبوبتر از دختر باشد , چنانچه که این نکته و نکاتی که در تفسیر نمونه مورد بیان قرار گرفت در روایتی از کافی شریف نیز مورد اشاره قرار گرفته است : " ٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ الله ع قَالَ: إِنَّ الله تَعَالَى أَوْحَى إِلَى عِمْرَانَ أَنِّي وَاهِبٌ لَكَ ذَكَراً سَوِيّاً مُبَارَكاً يُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ يُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ الله وَ جَاعِلُهُ رَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ فَحَدَّثَ عِمْرَانُ امْرَأَتَهُ حَنَّةَ بِذَلِكَ وَ هِيَ أُمُّ مَرْيَمَ فَلَمَّا حَمَلَتْ كَانَ حَمْلُهَا بِهَا عِنْدَ نَفْسِهَا غُلَامٌ- فَلَمَّا وَضَعَتْها قالَتْ رَبِّ إِنِّي وَضَعْتُها أُنْثى‏ ... وَ لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏ أَيْ لَا يَكُونُ الْبِنْتُ رَسُولًا يَقُولُ الله عَزَّ وَ جَلَّ وَ الله أَعْلَمُ بِما وَضَعَتْ فَلَمَّا وَهَبَ الله تَعَالَى لِمَرْيَمَ عِيسَى كَانَ هُوَ الَّذِي بَشَّرَ بِهِ عِمْرَان‏ ... "

📚الکافی ج 1 ص 535

بر همین اساس مرحوم طبرسی در توضیح فراز مورد اشاره از آیه مذکور می آورد :

"لَيْسَ الذَّكَرُ كَالْأُنْثى‏ (و فرزند پسر چون فرزند دختر نميباشد) زيرا آنچه را مرد شايسته است زن شايسته نيست و از آن جمله در آنان (بنى اسرائيل) فقط تحرير و بخدمت كنيسه گماردن را براى مرد جايز ميشمردند و بر زن جايز نميدانستند زيرا به علت عادت حيض و نفاس و وجوب پوشيدن خود از ضرر و خوددارى از رفتن ميان مردم صلاحيت تحرير و ماندن در كنيسه و خدمت عابدان و معتكفان را ندارد. "

📚ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏4، ص: 47



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
▫️ادامه 👇

به هر حال در مورد جریان ناقه قوم ثمود , علامه مجلسی روایت می کند که  امام صادق علیه السلام فرمود :

" پس خدا حضرت صالح عليه السّلام را بسوى ايشان فرستاد و ايشان را بسوى خدا خواند، پس اطاعت و اجابت او نكردند و طغيان نمودند بر او طغيان بزرگ و گفتند: ايمان نمى‏آوريم به تو تا بيرون آورى بسوى ما از اين سنگ شتر ماده كه ده‏ماهه آبستن باشد، و آن سنگ را ايشان تعظيم مى‏كردند و مى‏پرستيدند، و نزد آن سنگ در هر سال قربانيها مى‏كشتند، و نزد آن جمعيت مى‏كردند، پس به حضرت صالح عليه السّلام گفتند:
اگر پيغمبرى و رسولى چنانچه مى‏گوئى پس بخوان خداى خود را كه از براى ما از اين سنگ سخت ناقه‏اى ده‏ماهه آبستن بيرون آورد.

پس خدا بيرون آورد ناقه را از آن سنگ به نحوى كه ايشان طلبيده بودند، و حق تعالى وحى نمود كه: اى صالح! بگو به ايشان كه خدا مقرر كرده است براى اين ناقه كه يك روز آب مخصوص او باشد و يك روز مخصوص شما باشد؛ چون روز آب خوردن ناقه مى‏شد همه آب را در آن روز مى‏خورد، پس آن را مى‏دوشيدند و نمى‏ماند كودك و بزرگى مگر آنكه از شير آن ناقه در آن روز مى‏خوردند، چون روز ديگر صبح مى‏شد اهل شهر و حيوانات ايشان بر سر آب مى‏رفتند و در آن روز از آن آب مى‏خوردند و ناقه در آن روز آب نمى‏خورد، پس بر آن حال ماندند آنچه خدا خواست، پس ايشان بر خدا طاغى شدند و بعضى بسوى بعضى رفتند و گفتند: پى كنيد اين ناقه را و به راحت افتيد از آن، ما راضى نيستيم كه يك روز آب از ما باشد و يك روز از آن باشد.... "

📚حياة القلوب، ج‏1، ص: 308

در تفسیر نمونه نیز در این رابطه می خوانیم :

" در بعضى از روايات كه از طرق شيعه و اهل تسنن نيز نقل شده مى‏خوانيم كه از عجائب آفرينش اين ناقه آن بوده كه از دل كوه بيرون آمد و خصوصيات ديگرى نيز براى آن نقل شده كه اينجا جاى شرح آن نيست.

به هر حال با تمام تاكيدهايى كه اين پيامبر بزرگ يعنى صالح در باره آن ناقه كرده بود آنها سرانجام تصميم گرفتند، ناقه را از بين ببرند چرا كه وجود آن با خارق عاداتى كه داشت باعث بيدار شدن مردم و گرايش به صالح مى‏شد، لذا گروهى از سركشان قوم ثمود كه نفوذ دعوت صالح را مزاحم منافع خويش مى‏ديدند، و هرگز مايل به بيدار شدن مردم نبودند، چرا كه با بيدار شدن خلق خدا پايه‏هاى استعمار و استثمارشان فرو مى‏ريخت، توطئه‏اى براى از ميان بردن ناقه چيدند و گروهى براى اين كار مامور شدند و سرانجام يكى از آنها بر ناقه تاخت و با ضربه يا ضرباتى كه بر آن وارد كرد آن را از پاى در آورده (فَعَقَرُوها). "

📚تفسیر نمونه ج 9 ص 157



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
تناقض در قرآن در مورد سوال کردن مردم از هم در روز قیامت ?!!!

🤔#پرسش :

برخی می گویند قرآن در سوره مومنون می گوید که روز قیامت مردم از هم سوال نمی کنند اما در سوره صافات آیه ٣٧ می گوید که از هم سوال می کنند ? راه حل این تناقض ظاهری چگونه است ?!!!!


💠#پاسخ💠

خداوند در آیه 101 سوره مومنون می فرماید :

" هنگامى كه در" صور" دميده شود هيچگونه نسبى ميان آنها نخواهد بود، و از يكديگر سوال نمى‏كنند (چون كارى از كسى ساخته نيست). " " فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُون‏ "

در تفسیر نمونه می خوانیم :

" مى‏دانيم طبق آيات قرآن دو بار" نفخ صور" مى‏شود: يك بار به هنگام پايان گرفتن اين جهان، و پس از نفخ صور تمام كسانى كه در آسمانها و زمين هستند مى‏ميرند و مرگ سراسر عالم را فرا خواهد گرفت، پس از نفخ دوم، رستاخيز مردگان آغاز مى‏گردد و انسانها به حيات نوين باز مى‏گردند، و آماده حساب و جزا مى‏شوند.....

به هر حال در آيه فوق به دو قسمت از پديده‏هاى قيامت اشاره شده:

▫️يكى از كار افتادن نسبها است، زيرا رابطه خويشاوندى و قبيله‏اى كه حاكم بر نظام زندگى مردم اين جهان است سبب مى‏شود كه افراد مجرم از بسيارى از مجازاتها فرار كنند، و يا در حل مشكلاتشان از خويشاوندان كمك گيرند، اما در قيامت انسان است و اعمالش، و هيچكس نمى‏تواند حتى از برادر و فرزند و پدرش دفاع كند و يا مجازات او را به جان بخرد.

▫️ديگر اينكه: آنها چنان در وحشت فرو مى‏روند كه از شدت ترس حساب و كيفر الهى از حال يكديگر به هيچوجه سؤال نمى‏كنند، آن روز روزى است كه مادر از كودك شيرخوارش غافل مى‏شود، و برادر، برادر خود را فراموش مى‏كند مردم همچون مستان به نظر مى‏رسند ولى مست نيستند، عذاب خدا شديد است! چنان كه در آغاز سوره حج خوانديم: يَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَى النَّاسَ سُكارى‏ وَ ما هُمْ بِسُكارى‏ وَ لكِنَّ عَذابَ اللَّهِ شَدِيدٌ.

اين احتمال در تفسير جمله" وَ لا يَتَساءَلُونَ" نيز وجود دارد كه منظور اين است كه از يكديگر تقاضاى كمك نمى‏كنند، زيرا مى‏دانند اين تقاضا به هيچوجه مفيد و مؤثر نيست.

بعضى از مفسران نيز گفته‏اند كه منظور از نفى سؤال آن است كه از نسب هم نمى‏پرسند، و تاكيدى است بر جمله" فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ".

البته تفسير اول از همه روشنتر به نظر مى‏رسد هر چند منافاتى در ميان آنها وجود ندارد و ممكن است جمله فوق اشاره به همه اين معانى باشد.

👈در اينجا سؤال معروفى در كلمات مفسران مطرح شده و آن اينكه از پاره‏اى از آيات قرآن بخوبى استفاده مى‏شود كه در روز قيامت مردم از يكديگر سؤال مى‏كنند، مانند آيه 27 سوره صافات كه در مورد مجرمان به هنگامى كه در آستانه دوزخ قرار مى‏گيرند مى‏گويد: وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ:" آنها رو به يكديگر نموده و سؤالهاى (سرزنش آميز) از يكديگر مى‏كنند.
و در همان سوره آيه 50 از بهشتيان سخن مى‏گويد كه به هنگام استقرار در بهشت رو به سوى يكديگر مى‏كنند و از هم (درباره يارانى كه در دنيا داشتند و بر اثر انحراف از جاده حق به دوزخ رفتند) سؤال مى‏كنند (فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ).

نظير اين معنى در آيه 25 سوره طور نيز آمده، اكنون سؤال اين است كه اين آيات چگونه با آيه مورد بحث كه مى‏گويد در قيامت سؤال از يكديگر نمى‏كنند سازگار مى‏باشد؟

ولى كمى دقت در مضمون آيات فوق كه نقل كرديم پاسخ اين سؤال را روشن مى‏سازد، زيرا آيات مربوط به اثبات سؤال از يكديگر بعد از استقرار در بهشت يا در آستانه جهنم است، در حالى كه نفى سؤال از يكديگر مربوط به مراحل‏ نخستين رستاخيز است كه هول و اضطراب و وحشت آن قدر آنها را پريشان مى‏كند كه يكديگر را به كلى فراموش مى‏كنند.

و به تعبير ديگر قيامت مواقفى دارد و در هر موقف برنامه‏اى است و گاه عدم توجه به تعدد مواقف منشا سؤالاتى از قبيل آنچه در بالا گذشت مى‏گردد. "👉

📚تفسير نمونه، ج‏14، ص: 326

در مورد مواقف قیامت در ذیل بیشتر توضیح داده ایم :

https://t.me/Rahnamye_Behesht/6733



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
حرکت بهشت و جهنم !!!!

🤔#پرسش :

بهشت و جهنم مگر در مکان مشخصی خلق نشده اند ? پس چگونه در برخی آیات آمده است که حرکت داده می شوند ( فجر ٢٣ ) !حرکت دادن یعنی مکان مشخصی ندارد و خلق نشده است ?!


💠#پاسخ💠

👌در دو نمایه ذیل توضیح داده ایم که بهشت و جهنم هم اینک آفریده شده اند و در مکان مشخصی هم هستند :

https://t.me/Rahnamye_Behesht/4014
https://t.me/Rahnamye_Behesht/2846



با این وجود هیچ مانعی ندارد که بهشت و جهنم در همان مکان خلق شده به جهت تکریم از بهشتیان و ترساندن جهنمیان , حرکت داده هم شوند و به استقبال دو گروه فوق الذکر بروند , چنانچه که در تفسیر نمونه می خوانیم :

" و در آن روز جهنم را حاضر كنند (آرى) در آن روز انسان متذكر مى‏شود، اما چه فايده كه اين تذكر براى او سودى ندارد. " " وَ جِي‏ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنْسانُ وَ أَنَّى لَهُ الذِّكْرى‏ " ( سوره فجر آیه 23 )

از اين تعبير استفاده مى‏شود كه جهنم قابل حركت دادن است، و آن را به مجرمان نزديك مى‏كنند!، همانگونه كه در مورد بهشت نيز در آيه 90 سوره شعرا مى‏خوانيم: وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ:" بهشت را به پرهيزكاران نزديك مى‏سازند"!

گرچه بعضى ميل دارند اينها را بر معنى مجازى حمل كنند و كنايه از ظهور بهشت و جهنم در برابر ديدگان نيكوكاران و بدكاران بگيرند، ولى دليلى بر اين خلاف ظاهر در دست نيست، بلكه بهتر است آن را به ظاهر خود رها سازيم، چرا كه حقايق عالم قيامت دقيقا بر ما روشن نيست و شرايط حاكم بر آنجا با اينجا تفاوت بسيار دارد، و هيچ مانعى ندارد كه در آن روز بهشت و دوزخ تغيير مكان دهند.

در حديثى از پيغمبر اكرم ص مى‏خوانيم كه وقتى آيه فوق (وَ جِي‏ءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ) نازل شده رنگ چهره مباركش دگرگون گشت، اين حالت بر اصحاب گران آمد، بعضى به سراغ على ع رفتند و ماجرا را بيان كردند، على ع آمد ميان دو شانه پيامبر ص را بوسيد و گفت:" اى رسول خدا! پدرم و مادرم به فدايت باد، چه حادثه‏اى روى داده؟

فرمود: جبرئيل آمد و اين آيه را بر من تلاوت كرد.
على ع مى‏گويد: عرض كردم: چگونه جهنم را مى‏آورند.
فرمود: هفتاد هزار فرشته آن را با هفتاد هزار مهار مى‏كشند و مى‏آورند! و آن در حال سركشى است كه اگر او را رها كنند همه را آتش مى‏زند، سپس من در برابر جهنم قرار مى‏گيرم و او مى‏گويد اى محمد! مرا با تو كارى نيست، خداوند گوشت تو را بر من حرام كرده، در آن روز هر كس در فكر خويش است ولى محمد مى‏گويد: رب امتى! امتى!" پروردگارا! امتم امتم" ( مجمع البيان جلد 10 صفحه 483 )

📚تفسير نمونه، ج‏ 26، ص: 471



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
عصای موسی علیه السلام تبدیل به مار کوچک شد یا اژدها ?

🤔#پرسش :

برخی شبهه می کنن که قرآن در مورد معجزه عصای حضرت موسی دچار تناقض شده است زیرا در آیاتی می گوید عصا تبدیل به مار کوچک میشد و در آیاتی می گوید تبدیل به اژدها ?!!!!


💠#پاسخ💠

خداوند در آیه ای از معجزه عصای موسی علیه السلام تعبیر به " جان " کرده و می فرماید که خداوند در ابتدای بعثت خطاب به موسی علیه السلام بیان داشت:

" و عصايت را بيفكن، هنگامى كه آن را مشاهده كرد ديد (با سرعت) همچون مارهاى كوچك به هر سو مى‏دود (ترسيد و) به عقب برگشت و حتى پشت سر خود را نگاه نكرد، اى موسى! نترس، كه رسولان در نزد من نمى‏ترسند. " " وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى‏ لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُون‏ " ( نمل 10 )

و در آیه دیگر که معجزه موسی ع در برابر فرعون را بیان می کند , تعبیر به " ثعبان " کرده و می فرماید :

" (فرعون) گفت اگر نشانه‏اى آورده‏اى ارائه بده اگر از راستگويانى - ناگهان عصاى خود را افكند و اژدهاى آشكارى شد " " قالَ إِنْ كُنْتَ جِئْتَ بِآيَةٍ فَأْتِ بِها إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ _ فَأَلْقى‏ عَصاهُ فَإِذا هِيَ ثُعْبانٌ مُبِينٌ " ( اعراف 106_107)

در تفسیر نمونه می خوانیم :

" جان" در اصل به معنى موجود ناپيدا است و به مارهاى كوچك" جان" گفته مى‏شود چون به صورت ناپيدايى از لابلاى علفها و شيارهاى زمين مى‏گذرند البته در بعضى ديگر از آيات قرآن تعبير به" ثعبان مبين" (اژدهاى آشكار) شده است (سوره اعراف- 107 و شعراء- 32) و سابقا گفته‏ايم اين تفاوت تعبيرها ممكن است بيانگر حالات مختلف آن مار باشد كه در آغاز كوچك بود، و بعد به صورت اژدهايى عظيم درمى‏آمد "

📚تفسير نمونه، ج‏16، ص: 76

" ذكر اين نكته نيز لازم است كه در آيه 10 سوره نمل و 31 قصص مى‏خوانيم كه عصا همانند" جان" به حركت در آمد و" جان" در لغت به معنى" مارهاى باريك و سريع السير" است، و اين تعبير با تعبير ثعبان كه به معنى اژدها و مار عظيم است، ظاهرا سازگار نمى‏باشد.
ولى با توجه به اينكه آن دو آيه مربوط به آغاز بعثت موسى، و آيه مورد بحث مربوط به مقابله او با فرعون است، مشكل حل مى‏شود، گويا در آغاز كار، خدا موسى را تدريجا با اين معجزه عظيم آشنا مى‏سازد، و در صحنه اول كوچكتر و در صحنه بعد عظيمتر ظاهر مى‏گردد "

📚تفسير نمونه، ج‏ 6، ص: 283

بنابراین آنجایی که عصا به صورت مار کوچک در آمد ناظر به ابتدای بعثت موسی علیه السلام بود و آنجایی که به صورت اژدها در آمد ناظر به زمانی بود که موسی برای هدایت فرعون رفته بود , چنانچه که در نقلی آمده است :

" فرعون گفت: علامتى و معجزه‏اى بياور اگر راست مى‏گوئى. پس موسى عليه السّلام عصا را انداخت و آن دو شعبه داشت، ناگاه اژدهاى عظيمى شد و دهان خود را گشود: يك شعبه را بر بالاى قصر گذاشت و يكى را به زير قصر. فرعون ديد كه از ميان شكمش آتش شعله مى‏كشد و قصد فرعون كرد، فرعون از ترس، جامه‏هاى خود را ملوّث كرد و فرياد به استغاثه برآورد كه: اى موسى! بگير اژدها را، پس بيهوش شد! و هر كه در مجلس او حاضر بود همه گريختند."

📚حياة القلوب، ج‏1، ص: 620

البته مرحوم طبرسی معتقد است که در عین حال که تعبیر " ثعبان "و "اژدها " در مورد معجزه مذکور صحیح است , تعبیر به " جان " هم صحیح است و در این رابطه توضیح می دهد :

" فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ: همين كه او را همچون مارى ديد كه به سرعت حركت ميكند و مى‏جنبد، ترسيد و عقب رفت و برنگشت و به عقب نشينى خود ادامه داد.

علت تشبيه به «جان» (مار كوچك) سرعت حركت است. يعنى با اينكه عصا بصورت اژدهاى مخوفى در آمده بود مع الوصف در حركت و جست و خيز و پيچ و تاب همچون مار تير بود. "

📚ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج‏18، ص: 81



#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir
#بسته_شهادت_امام_صادق_علیه_السلام

◾️پرسش ها و پاسخ های برگزیده پیرامون امام صادق علیه السلام ؛

1⃣آیا حقیقت دارد که امامان و بزرگان اهل سنت شاگرد امام صادق علیه السلام بوده اند

💠https://telegram.me/Rahnamye_Behesht/4148

2⃣در ميان دانش آموختگان و شاگردان #امام_صادق دو نام بزرگ به چشم ميخورد #ابوحنيفه يا امام ابوحنيفه از ائمه اهل #سنت و پايه ريز مذهب حنفى از مذاهب اهل سنت٢- #مالك يا امام مالك از ائمه اهل سنت و پايه ريز مذهب مالكى از مذاهب اهل سنت
سئوال: اگر امام صادق دانشمند و تئوريسين بزرگ شيعه و پايه گذار #مذهب_شيعه_جعفرى است، چگونه #شاگردانش از بزرگان اهل سنت هستند ❗️❗️

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9291


3⃣ تحدی کانال ضد دین ؛ به تمامى روحانيون و مراجع شيعه در كل فضاى مجازى تحدى ميكنيم كه فقط و فقط يكى از كتابهاى #امام_جعفر_صادق را براى اثبات دانشمند بودن ايشان، معرفى كنند

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9010
💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/13349

4⃣چرا امام صادق علیه السلام اختراعی نکرد و از این طریق به بشریت خدمت نکرد !!!!

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/13353


5⃣چرا ما شیعیان را شیعه #جعفری می گویند ❗️آیا امام صادق مذهب شیعه را به وجود آورده اند یعنی تا قبل از امام #صادق شیعه نبوده است

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9073


6⃣چرا به امام صادق ، #صادق می گویند ❗️مگر بقیه امامان معاذ الله کاذب بوده اند که ایشان #صادق شده اند

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9074


7⃣جایگاه امام صادق علیه السلام در نظر #معاصران و اندیشمندان اهل سنت

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/9075

8⃣تـــــــــحـــدی ؛ به مناسبت شهادت امام #صادق

یک روایت صحیح از کتب تشیع راجب #شهادت ونحوه شهادت امام صادق ارائه کنید❗️❗️

💠https://t.me/Rahnamye_Behesht/6937



#پرسمان_اعتقادی
#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
https://instagram.com/porsemane_eteghadi
ipasookh.ir
▫️ادامه 👇

در نقل دیگری در مورد شفای چشم محمد بن سنان به برکت امام جواد علیه السلام چنین آمده که محمّد بن سنان می‌گوید:

" به حضرت رضا علیه السّلام از درد چشم شکایت کردم. نامه ای که کوچک تر از کف دستی بود برداشت و برای حضرت جواد علیه السلام نوشت. نامه را به خادم سپرد و به من دستور داد با او بروم و فرمود: این مطلب را کتمان کن. خدمت آن جناب رسیدم، خادم ایشان را در آغوش گرفت و نامه را برایش گشود. حضرت جواد علیه السلام به نامه نگاه می‌کرد و سر به آسمان بلند کرده می‌گفت: خوب شدی!! چندین مرتبه تکرار کرد تا این که تمام ناراحتی‌های چشم من بر طرف شد و از همه بهتر می‌دیدم. "

"فَجَعَلَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام یَنْظُرُ فِی الْکِتَابِ وَ یَرْفَعُ رَأْسَهُ إِلَی السَّمَاءِ وَ یَقُولُ نَاجٍ فَفَعَلَ ذَلِکَ مِرَاراً فَذَهَبَ کُلُّ وَجَعٍ فِی عَیْنِی وَ أَبْصَرْتُ بَصَراً لَا یُبْصِرُهُ أَحَدٌ "

📚رجال کشی ص 582 _ روضه المتقین ج 14 ص 32


رجالی معروف یعنی مرحوم نمازی , صاحب کتاب " مستدرکات رجال الحدیث " معتقد است که محمد بن سنان ثقه و صاحب سر امامان علیهم السلام بوده است و از علمای بزرگی چون شیخ مفید , مجلسی اول و دوم , شیخ حر عاملی , سید بن طاووس , حسن بن علی بن شعبه , علامه حلی , محقق کرکی , سید داماد , علامه تستری و جمعی دیگر از علمای بزرگ نقل می کند که قائل به این مطلب بوده اند : "عدّوه من أصحاب الكاظم و الرّضا و الجواد صلوات اللّه عليهم. ثقة جليل صاحب الأسرار و المعضلات و الغرائب المعظمات، وفاقا لعدّة كثيرة، منهم الشيخ المفيد في الإرشاد حيث عدّه من خاصّة الكاظم عليه السّلام و ثقاته و أهل الورع و العلم و الفقه من شيعته الّذين رووا النصّ على الرّضا صلوات اللّه عليه. و منهم المجلسيّان، و الشيخ الحرّ في الوسائل، و السيّد ابن طاووس، و الحسن بن عليّ بن شعبة، و العلّامة في المختلف بحث الرضاع في المسألة الأولى و مسألة عدم بطلان الصلاة بنقصان سجدة منها، و كذا عن المنتهى في مسألة وجوب السورة بعد الحمد و مسألة التكبير للركوع. و قد تبعه في وصف حديثه بالصحّة ولده الفخر و المحقّق الكركي، و كذا حكي ذلك عن السيّد الداماد و الميرزا في الوسيط و غيرهم، و بنى عليه العلّامة الطباطبائي. قال السيّد في الإقبال ص 13: و قد زكّى الفئتين في كتاب عمل شهر رمضان محمّد بن سنان، و بالغ في الثناء عليه. و روى في ذلك حديثا يعتمد عليه. و يأتي في ترجمة المفضّل كلمات المج في مدحه و مدح المفضّل و قوله: يظهر من الأخبار الكثيرة علوّ قدرهما و جلالتهما. كلمات المفيد في مدحه و الثناء عليه و ردّ من زعم قدحه في الروضات ط 2 ص 384.
و كذا العلّامة التستري في قاموس الرجال أثبت وثاقته و أحسن في ردّ ما يتوهّم منه ذمّه.... "

📚مستدرکات علم رجال الحدیث ج 7 ص 122

شیخ حر عاملی نیز می گوید که نجاشی و شیخ طوسی از نزد خودشان , محمد بن سنان را تضعیف نکرده اند بلکه تنها تضعیف فردی به نام " ابن عقده زیدی " را نقل کرده اند . بنابراین این علمای بزرگ , خودشان محمد بن سنان را تضعیف نکرده اند : "ضعفه النجاشي، و الشيخ ظاهرا. و الذي يقتضيه النظر: أن تضعيفه إنما هو من ابن عقدة الزيدي، ففي قبوله نظر. "

📚وسائل الشيعة، ج‏ 30، ص: 473

در ذیل نیز در مورد اعتبار روایات شیعه توضیحات مفصل و خوبی داده ایم و روشن کرده ایم که بر اساس بنای " موثوق الصدوری " نقل روایت توسط یک راوی ضعیف هم نمیتواند به اعتبار روایاتی که قرینه بر صحتشان است خللی برساند :

https://t.me/Rahnamye_Behesht/14647


#شیعه_پاسخ

@Rahnamye_Behesht
ipasookh.ir