Audio
سخنان خانم دکتر زهرا السادات مهدیون مسئول دبیرخانه عفاف و حجاب دانشگاه به مناسبت هفتهی عفاف و حجاب
#هفته_عفاف_و_حجاب
#مصاحبه
•|@Quet_kums|•
#هفته_عفاف_و_حجاب
#مصاحبه
•|@Quet_kums|•
🌹پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
💫هیچ دعایی زودتر از دعایی که انسان در غیاب کسی می کند، مستجاب نمی شود،
#حدیث_پیامبر
•|@Quet_kums|•
💫هیچ دعایی زودتر از دعایی که انسان در غیاب کسی می کند، مستجاب نمی شود،
#حدیث_پیامبر
•|@Quet_kums|•
🔸اگر جاده ای پیدا کردید که هیچ مانعی
در آن نبود به احتمال زیاد آن جاده به
جایی نمیرسد.
(فرانک ای کلارک)
《جهنم کجاست》
🖌مردی میمیرد و خود را در جایی میابد که به خیال او دروازه های بهشت است. راهنمایی به او میگوید که تمام ابدیت را در اینجا سپری خواهد کرد و اضافه میکند:( کار من این است که هر چه شما درخواست میکنید در اختیارتان بگذارم.)
مرد خوشحال میشود. او این را به حساب یک پاداش منصفانه برای آنچه به نظر او زندگی پرهیزگارانه اش در کره ارض بوده، میگذارد. از این رو شروع به درخواست چیزهای مختلف میکند، اول خیلی محجوبانه، اما به زودی خواسته های خود را بالا میبرد تا بالاخره غرق در ارضای امیال خود یکی پس از دیگری میگردد.
پس از اینکه مدتی بدین منوال میگذرد، او خود را از این همه خسته و دل زده میبیند و از راهنمای خود میپرسد، آیا میتواند ترتیبی دهد تا او به کره خاکی نگاهی بیفکند.
راهنمای او ترتیب این کار را میدهد، بعد از اینکه آن مرد، انسان ها را میبیند که درحال دست و پنجه نرم کردن با فشارها و سختی های زندگی هستند، با شور و شوق جدیدی به شادی های خود باز میگردد.
اما بعد از غرق شدن در لذات خویش، دیگر آن مرد احساس میکند که به راستی از این وضع خسته شده است. از این رو به راهنمای خود میگوید:( این بار من یک خواهش نامعقول تر دارم، آیا امکان دارد ترتیبی برای من بدهی تا بتوانم برای مدتی به جهنم نگاه کنم؟)
و راهنما تعجب زده پاسخ میدهد:( مگر فکر میکنی کجا هستی؟)
📙مشکلات را شکلات کنید
✍🏻مسعود لعلی
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
در آن نبود به احتمال زیاد آن جاده به
جایی نمیرسد.
(فرانک ای کلارک)
《جهنم کجاست》
🖌مردی میمیرد و خود را در جایی میابد که به خیال او دروازه های بهشت است. راهنمایی به او میگوید که تمام ابدیت را در اینجا سپری خواهد کرد و اضافه میکند:( کار من این است که هر چه شما درخواست میکنید در اختیارتان بگذارم.)
مرد خوشحال میشود. او این را به حساب یک پاداش منصفانه برای آنچه به نظر او زندگی پرهیزگارانه اش در کره ارض بوده، میگذارد. از این رو شروع به درخواست چیزهای مختلف میکند، اول خیلی محجوبانه، اما به زودی خواسته های خود را بالا میبرد تا بالاخره غرق در ارضای امیال خود یکی پس از دیگری میگردد.
پس از اینکه مدتی بدین منوال میگذرد، او خود را از این همه خسته و دل زده میبیند و از راهنمای خود میپرسد، آیا میتواند ترتیبی دهد تا او به کره خاکی نگاهی بیفکند.
راهنمای او ترتیب این کار را میدهد، بعد از اینکه آن مرد، انسان ها را میبیند که درحال دست و پنجه نرم کردن با فشارها و سختی های زندگی هستند، با شور و شوق جدیدی به شادی های خود باز میگردد.
اما بعد از غرق شدن در لذات خویش، دیگر آن مرد احساس میکند که به راستی از این وضع خسته شده است. از این رو به راهنمای خود میگوید:( این بار من یک خواهش نامعقول تر دارم، آیا امکان دارد ترتیبی برای من بدهی تا بتوانم برای مدتی به جهنم نگاه کنم؟)
و راهنما تعجب زده پاسخ میدهد:( مگر فکر میکنی کجا هستی؟)
📙مشکلات را شکلات کنید
✍🏻مسعود لعلی
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
✨سپاسگزاری از خداوند به دليل بهره مند بودن از نعمت سلامتی،كاملاّ ضروری است.
🔸وقتی به دليل سلامتی تان از خداوند سپاسگزار هستيد؛علاوه بر حفظ سلامتی كنونی تان،نيروی شگفت انگيزی در زندگیتان به حركت در میآید و هر گونه درد و ناراحتی به شیوهای معجزه آسا ناپديد خواهد شد و نشاط،شادمانی و انرژی تان افزايش پيدا میکند.🌿
✍🏻راندا برن
#کتابخوانی📚
#سپاشگزاری❤️🙇🏻
•|@Quet_kums|•
🔸وقتی به دليل سلامتی تان از خداوند سپاسگزار هستيد؛علاوه بر حفظ سلامتی كنونی تان،نيروی شگفت انگيزی در زندگیتان به حركت در میآید و هر گونه درد و ناراحتی به شیوهای معجزه آسا ناپديد خواهد شد و نشاط،شادمانی و انرژی تان افزايش پيدا میکند.🌿
✍🏻راندا برن
#کتابخوانی📚
#سپاشگزاری❤️🙇🏻
•|@Quet_kums|•
هجده سالگی وارد
دانشگاه شریف شد.
مصطفی اعتقاد داشت ،
یه بچه مسلمون حزب اللهى
باید در کنار همه ی
اهتمام هایی که داره،
«درس و علم» رو
فراموش نکنه.
گرفتن نمره بالا براش مهم نبود،
در عوض دنبال پروژه های واقعی
و پی گیرِ نیازهای کشور بود!✨
#شهیدمصطفیاحمدیروشن
#جهاد_علمی
•|@Quet_kums|•
دانشگاه شریف شد.
مصطفی اعتقاد داشت ،
یه بچه مسلمون حزب اللهى
باید در کنار همه ی
اهتمام هایی که داره،
«درس و علم» رو
فراموش نکنه.
گرفتن نمره بالا براش مهم نبود،
در عوض دنبال پروژه های واقعی
و پی گیرِ نیازهای کشور بود!✨
#شهیدمصطفیاحمدیروشن
#جهاد_علمی
•|@Quet_kums|•
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادرم گفت:
که این اشک ِ تو از شیر من است
من تو را گریه کن شاه مُحرم کردم ..
#عزیزم_حسین🖤
•|@Quet_kums|•
که این اشک ِ تو از شیر من است
من تو را گریه کن شاه مُحرم کردم ..
#عزیزم_حسین🖤
•|@Quet_kums|•
ماه اشک هاي بی اختیار، ماه غمبار اسیران
ماه فریادهای خونین و ماه طنین، مؤید صحرای عشق
بر شـما عاشوراییان تسلیت باد🖤
#محرم
#امام_حسین🖤
•|@Quet_kums|•
ماه فریادهای خونین و ماه طنین، مؤید صحرای عشق
بر شـما عاشوراییان تسلیت باد🖤
#محرم
#امام_حسین🖤
•|@Quet_kums|•
نیاز موزیک - مجید بنی فاطمه
Majid Bani Fateme ~ سایت نیاز موزیک
◼️◾️◼️◾️◼️◾️◼️◾️◼️◾️◼️◾️
روز ازل که قصه ی عشق تو پا گرفت
دل خونشد و بهانه ی کرببلا گرفت
نان حلال و شیر پر از اشک مادرم
این گونه بود در دلم این عشق جا گرفت
یک قطره اشک موجب دریای رحمت است
وقتی که دل ز ماتم خون خدا گرفت
اعجاز میکند به خدا ذکر «یا حسین»
هر جا که عاشق تو به یادت نوا گرفت
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
باز آمده محرم و باید عزا گرفت
با اذن مادر تو سیه پوش می شوم
این مهر مادری است که دست مرا گرفت
یاد تمام پیر غلامان به خیر باد
این روضه ها به همت آنان بقا گرفت
شد موسفید هر که در خانه ی شما
امضای نوکری ز شه لافتی گرفت
سر میزند به رسم وفا شاه تشنه لب
هر جا که رنگ روضه واشک و بکا گرفت
پروانه های گلشن هیئت ملائکند
وقتی ز شمع یاد شهیدان صفا گرفت
ای لاله ی خزان شده از زخم تیغ ها
باید سراغ آن سر و تن را جدا گرفت
پشت زمین ز پیکر بر خاک تو شکست
قلب زمان از آن سر بر نیزه ها گرفت
✍🏻سعید نسیمی
#استقبال_از_محرم🖤
#شب_اول_محرم🌑😭
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
روز ازل که قصه ی عشق تو پا گرفت
دل خونشد و بهانه ی کرببلا گرفت
نان حلال و شیر پر از اشک مادرم
این گونه بود در دلم این عشق جا گرفت
یک قطره اشک موجب دریای رحمت است
وقتی که دل ز ماتم خون خدا گرفت
اعجاز میکند به خدا ذکر «یا حسین»
هر جا که عاشق تو به یادت نوا گرفت
«باز این چه شورش است که در خلق عالم است»
باز آمده محرم و باید عزا گرفت
با اذن مادر تو سیه پوش می شوم
این مهر مادری است که دست مرا گرفت
یاد تمام پیر غلامان به خیر باد
این روضه ها به همت آنان بقا گرفت
شد موسفید هر که در خانه ی شما
امضای نوکری ز شه لافتی گرفت
سر میزند به رسم وفا شاه تشنه لب
هر جا که رنگ روضه واشک و بکا گرفت
پروانه های گلشن هیئت ملائکند
وقتی ز شمع یاد شهیدان صفا گرفت
ای لاله ی خزان شده از زخم تیغ ها
باید سراغ آن سر و تن را جدا گرفت
پشت زمین ز پیکر بر خاک تو شکست
قلب زمان از آن سر بر نیزه ها گرفت
✍🏻سعید نسیمی
#استقبال_از_محرم🖤
#شب_اول_محرم🌑😭
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
Forwarded from هیئت دانشجویی صاحب الزمان(عج)
🚩🖤و من برای محرمت بلند بلند گریه می کنم...
🔘ضمن عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری آقا اباعبدالله الحسین (ع) ، هیئت دانشجویی صاحب الزمان در نظر دارد "چله زیارت عاشورا" (از اول محرم تا روز اربعین) را برگزار کند.
▪لذا از همه شما عزاداران حسینی برای شرکت در این چله دعوت به عمل می آوریم.
امید است دعاها و عزاداری های همه شما عزیران پذیرفته شده و مقبول درگاه حق واقع گردد.
التماس دعا🕊
📌لینک گروه چله زیارت عاشورا:
https://t.me/cheleh_ziyarat_ashoora
─━━━⊱✿••✿⊰━━━─
Telegram:@heyatkums
Instagram:@heyat_kums
─━━━⊱✿••✿⊰━━━─
🔘ضمن عرض تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام سوگواری آقا اباعبدالله الحسین (ع) ، هیئت دانشجویی صاحب الزمان در نظر دارد "چله زیارت عاشورا" (از اول محرم تا روز اربعین) را برگزار کند.
▪لذا از همه شما عزاداران حسینی برای شرکت در این چله دعوت به عمل می آوریم.
امید است دعاها و عزاداری های همه شما عزیران پذیرفته شده و مقبول درگاه حق واقع گردد.
التماس دعا🕊
📌لینک گروه چله زیارت عاشورا:
https://t.me/cheleh_ziyarat_ashoora
─━━━⊱✿••✿⊰━━━─
Telegram:@heyatkums
Instagram:@heyat_kums
─━━━⊱✿••✿⊰━━━─
◼️◾️▪️
خستهام خسته در این شهرِ مسلمان کُشها
میهمانم به مهمانیِ مهمان کُشها
من دعا کردهام اما به اجابت نرسید
هِی نوشتم که نیا حیف جوابت نرسید
فکرِ آوارگیات بُرده توانم چهکنم
آه ؛ شرمندهترین مردِ جهانم چهکنم
یک نفر نیست که گیرد پَرِ طفلانِ مرا
روی دامان بگذارد سرِ طفلانِ مرا
هیچکس نیست که بر این سه نفر جا بدهد
لااقل کاسهی آبی به لبِ ما بدهد
خواب دیدم نفَسِ خواهرشان خواهد رفت
بعدِ من بر لبِ آبی سرشان خواهد رفت
کاش از دور نبینند به دام اُفتادم
دست بسته پُرِ خون از لبِ بام اُفتادم
کاش با باد در این لحظه که سرگردانم
رویِ دروازه نبینند که آویزانم
همهی اهل و عیالم به فدایت برگرد
بچههایم شود آواره به جایت برگرد
آنقدر فکرِ تو هستم که بهم ریختهام
پای قنّاره ببین زیر قدم ریختهام
خواستم نامه نویسم که بمان حیف نشد
یا صدایم برسد گریهکنان حیف نشد
نامه با اشک نوشتم بفرستم دیدم
بِینِ راهی و تو را نیست نشان حیف نشد
رفتهام خانه به خانه زدهام رو ، شاید
که بمانند سرِ بیعتشان حیف نشد
آمدم داد زنم حرمله با شمر رسید
خنجری آمده با تیر و کمان حیف نشد
کاش میگفتم از اول که در این حلقهی چشم
دخترانِ تو ندارند امان حیف نشد
نفَسم بُرد زمین خوردم و گفتم گویم
میزند از نفَسَت خون فوران حیف نشد
تیغ را بر لبِ من زد که نگویم برگرد
چکمهای بر لبم آمد که نگویم برگرد
به دهانم زد و دندان مرا ریخت بهم
یادِ طفلِ تو گریبانِ مرا ریخت بهم
شعله از بام سرم ریخت سرم را سوزاند
ناسزا گفت حرامی جگرم را سوزند
ناسزا گفت و دلم گفت امان از زینب
مُسلمات زیرِ قدم گفت امان از زینب
وای از زینب اگر شهر به حالت خندد
آنکه خندید به حالم به عیالت خندد
ای پریشانِ غمت مویِ سرِ دخترکم
جای من دست بکش رویِ سرِ دخترکم
✍🏻حسن لطفی
#مسلم_بن_عقیل🖤
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
خستهام خسته در این شهرِ مسلمان کُشها
میهمانم به مهمانیِ مهمان کُشها
من دعا کردهام اما به اجابت نرسید
هِی نوشتم که نیا حیف جوابت نرسید
فکرِ آوارگیات بُرده توانم چهکنم
آه ؛ شرمندهترین مردِ جهانم چهکنم
یک نفر نیست که گیرد پَرِ طفلانِ مرا
روی دامان بگذارد سرِ طفلانِ مرا
هیچکس نیست که بر این سه نفر جا بدهد
لااقل کاسهی آبی به لبِ ما بدهد
خواب دیدم نفَسِ خواهرشان خواهد رفت
بعدِ من بر لبِ آبی سرشان خواهد رفت
کاش از دور نبینند به دام اُفتادم
دست بسته پُرِ خون از لبِ بام اُفتادم
کاش با باد در این لحظه که سرگردانم
رویِ دروازه نبینند که آویزانم
همهی اهل و عیالم به فدایت برگرد
بچههایم شود آواره به جایت برگرد
آنقدر فکرِ تو هستم که بهم ریختهام
پای قنّاره ببین زیر قدم ریختهام
خواستم نامه نویسم که بمان حیف نشد
یا صدایم برسد گریهکنان حیف نشد
نامه با اشک نوشتم بفرستم دیدم
بِینِ راهی و تو را نیست نشان حیف نشد
رفتهام خانه به خانه زدهام رو ، شاید
که بمانند سرِ بیعتشان حیف نشد
آمدم داد زنم حرمله با شمر رسید
خنجری آمده با تیر و کمان حیف نشد
کاش میگفتم از اول که در این حلقهی چشم
دخترانِ تو ندارند امان حیف نشد
نفَسم بُرد زمین خوردم و گفتم گویم
میزند از نفَسَت خون فوران حیف نشد
تیغ را بر لبِ من زد که نگویم برگرد
چکمهای بر لبم آمد که نگویم برگرد
به دهانم زد و دندان مرا ریخت بهم
یادِ طفلِ تو گریبانِ مرا ریخت بهم
شعله از بام سرم ریخت سرم را سوزاند
ناسزا گفت حرامی جگرم را سوزند
ناسزا گفت و دلم گفت امان از زینب
مُسلمات زیرِ قدم گفت امان از زینب
وای از زینب اگر شهر به حالت خندد
آنکه خندید به حالم به عیالت خندد
ای پریشانِ غمت مویِ سرِ دخترکم
جای من دست بکش رویِ سرِ دخترکم
✍🏻حسن لطفی
#مسلم_بن_عقیل🖤
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
کدام یک از سوره ها به نام سوره ی امام حسین(ع) است؟
Anonymous Quiz
17%
سوره نور
63%
سوره فجر
14%
سوره رعد
6%
سوره قدر
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تَحویل سال به وقت محرم است.
از حضرتِ جبرئیل به همهیِ اهل جنون
حیِّ علی العزا
حیِّ علی البکاء
فی ماتم الحسین علیه السلام مظلوم کربلا.
#محرم😭🖤
#حب_الحسین
•|@Quet_kums|•
از حضرتِ جبرئیل به همهیِ اهل جنون
حیِّ علی العزا
حیِّ علی البکاء
فی ماتم الحسین علیه السلام مظلوم کربلا.
#محرم😭🖤
#حب_الحسین
•|@Quet_kums|•
کتاب صوتی
<unknown>
📖🎧 #کتاب_صوتی
🔸 کاری از کانون قرآن و عترت دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه
◻️◽️▫️
📕 ناقوسها به صدا درمیآیند.
#برش_کتاب
▫️بخش بیست و پنجم
حکایتی خواندم از علاقهای که بین علی و ابوذر وجود داشت میگویند در زمان خلافت عثمان، چون او بیت المال را حیف و میل میکرد و آن را به اقوام خویش میبخشید ابوذر از هر فرصتی برای انتقاد از عملکرد او استفاده میکرد. به این صورت ابوذر به شام که تحت فرمانروایی معاویه بود تبعید شد او در شام نیز از روش انتقادی خود دست برنداشت و افشاگری و ایستادن در برابر ستم را روش و سیری سفارش پیامبر اسلام میدانست و از آن به عنوان امر به معروف و نهی از منکر یاد میکرد که در قرآن بدان سفارش شده است.
🔺 برای دنبال کردن برشهای کتاب، از هشتگها استفاده کنید.
🖋 نویسنده: ابراهیم حسنبیگی
🖇 تعداد صفحات: ۱۳۶
📖 انتشارات: عهد مانا
📚 #کتابخوانی
◻️◽️▫️
•|@Quet_kums|•
🔸 کاری از کانون قرآن و عترت دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه
◻️◽️▫️
📕 ناقوسها به صدا درمیآیند.
#برش_کتاب
▫️بخش بیست و پنجم
حکایتی خواندم از علاقهای که بین علی و ابوذر وجود داشت میگویند در زمان خلافت عثمان، چون او بیت المال را حیف و میل میکرد و آن را به اقوام خویش میبخشید ابوذر از هر فرصتی برای انتقاد از عملکرد او استفاده میکرد. به این صورت ابوذر به شام که تحت فرمانروایی معاویه بود تبعید شد او در شام نیز از روش انتقادی خود دست برنداشت و افشاگری و ایستادن در برابر ستم را روش و سیری سفارش پیامبر اسلام میدانست و از آن به عنوان امر به معروف و نهی از منکر یاد میکرد که در قرآن بدان سفارش شده است.
🔺 برای دنبال کردن برشهای کتاب، از هشتگها استفاده کنید.
🖋 نویسنده: ابراهیم حسنبیگی
🖇 تعداد صفحات: ۱۳۶
📖 انتشارات: عهد مانا
📚 #کتابخوانی
◻️◽️▫️
•|@Quet_kums|•
ترجمه:
و کارنامه هر انسانی را به گردن او بستهایم، و روز قیامت برای او نامهای که آن را گشاده میبیند بیرون میآوریم.✨
عبد اللّه بن سلام روایت نموده که: سوال کردم حضرت پیغمبر (ص)را از اول ملکى که داخل قبر شود پیش از نکیر و منکر،فرمود:
ملکى وجهش متلألأ مانند آفتاب، اسم او رومان، وارد شود بر میت، گوید:
بنویس آنچه نمودى از خوبى و بدى.
جواب دهد: به چه چیز بنویسم، کجا باشد دوات و قلم من؟
گوید: آن دهنت مرکب، و انگشتت قلم تو.
میت گوید: بر چه چیز بنویسم؟
گوید: کفن خود.
پس بنویسد کارهاى خوب را که در دنیا نموده، چون به گناهان رسد، حیا کند.
ملک گوید: یا خاطى، حیا نکردى در دنیا از خالق خود، و الآن حیا کنى، عمود را بلند کند تا بزند.
گوید: نویسم، پس تمام حسنات و سیئات را نوشته و پیچیده.
گوید: مهر کن.
میت گوید: مهر ندارم.
ملک گوید: ناخن خود و بیانداز آن را در گردن تا روز قیامت، چنانچه خداوند فرماید :
(وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ)✨
#تفسیر_آیات
•|@Quet_kums|•
و کارنامه هر انسانی را به گردن او بستهایم، و روز قیامت برای او نامهای که آن را گشاده میبیند بیرون میآوریم.✨
عبد اللّه بن سلام روایت نموده که: سوال کردم حضرت پیغمبر (ص)را از اول ملکى که داخل قبر شود پیش از نکیر و منکر،فرمود:
ملکى وجهش متلألأ مانند آفتاب، اسم او رومان، وارد شود بر میت، گوید:
بنویس آنچه نمودى از خوبى و بدى.
جواب دهد: به چه چیز بنویسم، کجا باشد دوات و قلم من؟
گوید: آن دهنت مرکب، و انگشتت قلم تو.
میت گوید: بر چه چیز بنویسم؟
گوید: کفن خود.
پس بنویسد کارهاى خوب را که در دنیا نموده، چون به گناهان رسد، حیا کند.
ملک گوید: یا خاطى، حیا نکردى در دنیا از خالق خود، و الآن حیا کنى، عمود را بلند کند تا بزند.
گوید: نویسم، پس تمام حسنات و سیئات را نوشته و پیچیده.
گوید: مهر کن.
میت گوید: مهر ندارم.
ملک گوید: ناخن خود و بیانداز آن را در گردن تا روز قیامت، چنانچه خداوند فرماید :
(وَ کُلَّ إِنسانٍ أَلْزَمْناهُ طائِرَهُ فِی عُنُقِهِ)✨
#تفسیر_آیات
•|@Quet_kums|•
◼️▪️◼️ ◼️▪️◼️ ◼️▪️◼️
تا که فرمود همین جاست و اتراق کنید
خواهری در دل خود بیرق غم را کوبید
سر یک قافله پایین که علمدار آمد
به زمین زد ستونهای حرم را کوبید
خواست خاتون دو عالم که قدم رنجه کند
در بر ناقه علمدار علم را کوبید
زانویش باز رکاب قدم خانم شد
تا که بر شه پر جبریل قدم را کوبید
خواست از معجزۀ چادر او بنویسد
عقل جبریل کم آورد قلم را کوبید
از در زینبیه حاجت ما را دادند
خوش به آن دل که در بیت کرم را کوبید
صحبت کرببلا بود که خانم نگذاشت
موج او آمد و درهای دلم را کوبید
بگذارید که از کرببلایش گویم
گریه ای سر دهم از هول و ولایش گویم
نفسی سخت کشید و به برادر فرمود
این چه دشتی است که گودال در آنسو تر هاست
ظهر امروز اذان گفت علی و دیدم
ظهر یک روز سرت روی تن اکبرهاست
ساربان دید عقیق یمنت را امروز
بعد از این غصه من بردن انگشترهاست
خوشبحال من و کلثوم که با عباسیم
عصر یک روز سنان همسفر خواهر هاست
چقدر دختر نوپاست خدا رحم کند
عصر یک روز به سرِ دختر هاست
باز امروز من و بافتن گیسویی
شام آنروز شبِ آتش و خاکستر هاست
بنشین تا که از امروز گلویت بوسم
وای از روز دهم نوبت این حنجرهاست
به مدینه برو امروز نبیند زهرا
عصر یک روز به روی بدنت لشگرهاست
دل من غرق امید است اگر باشی تو
معجرم نیز سفید است اگر باشی تو
✍🏻حسن لطفی
#شب_دوم_محرم🖤
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•
تا که فرمود همین جاست و اتراق کنید
خواهری در دل خود بیرق غم را کوبید
سر یک قافله پایین که علمدار آمد
به زمین زد ستونهای حرم را کوبید
خواست خاتون دو عالم که قدم رنجه کند
در بر ناقه علمدار علم را کوبید
زانویش باز رکاب قدم خانم شد
تا که بر شه پر جبریل قدم را کوبید
خواست از معجزۀ چادر او بنویسد
عقل جبریل کم آورد قلم را کوبید
از در زینبیه حاجت ما را دادند
خوش به آن دل که در بیت کرم را کوبید
صحبت کرببلا بود که خانم نگذاشت
موج او آمد و درهای دلم را کوبید
بگذارید که از کرببلایش گویم
گریه ای سر دهم از هول و ولایش گویم
نفسی سخت کشید و به برادر فرمود
این چه دشتی است که گودال در آنسو تر هاست
ظهر امروز اذان گفت علی و دیدم
ظهر یک روز سرت روی تن اکبرهاست
ساربان دید عقیق یمنت را امروز
بعد از این غصه من بردن انگشترهاست
خوشبحال من و کلثوم که با عباسیم
عصر یک روز سنان همسفر خواهر هاست
چقدر دختر نوپاست خدا رحم کند
عصر یک روز به سرِ دختر هاست
باز امروز من و بافتن گیسویی
شام آنروز شبِ آتش و خاکستر هاست
بنشین تا که از امروز گلویت بوسم
وای از روز دهم نوبت این حنجرهاست
به مدینه برو امروز نبیند زهرا
عصر یک روز به روی بدنت لشگرهاست
دل من غرق امید است اگر باشی تو
معجرم نیز سفید است اگر باشی تو
✍🏻حسن لطفی
#شب_دوم_محرم🖤
#کتابخوانی📚
•|@Quet_kums|•